رفتار عراقیها با اسیران ایرانی در اردوگاهها چگونه بود؟
ایران و عراق هر كدام از همان سالهای اوایل جنگ یكدیگر را متهم به بدرفتاری و حتی كشتن اسیران جنگی كردند. به عنوان مثال جمهوری اسلامی ایران در 25 آذر 1360 طی یادداشتی كه برای دبیركل سازمان ملل متحد ارسال كرد، اعلام نمود كه عراق افراد غیرنظامی و اسیران جنگی را شكنجه داده و به قتل رسانده است. ایران در تمام سالهای جنگ نیز در نامههایی به دبیركل، گوشهای از تخلفات عراق از كنوانسیون ژنو و بدرفتاری و خشونت با اسیران جنگی را اعلام میكرد؛ در مقابل آن، شورای امنیت سازمان ملل هیچ واكنشی درخور مسئولیت خود در برابر آن انجام نداد و در 15 بیانیهای نیز كه درباره جنگ (البته برای پاسخ به شكایات هر دو كشور) صادر كرد، در این باره سكوت نمود و تنها از طرفهای درگیر خواست كه به كلیه اصول و قواعد حقوق بینالملل انساندوستانه، كه برای درگیریهای مسلحانه وضع شدهاست، پایبند باشند.
به هر حال، گذشته از شكایات ایران علیه عراق در زمینه بدرفتاری با اسیران ایرانی، بر كسی پوشیده نیست كه رژیم ظالم عراق لحظهای از شكنجه و آزار و اذیت اسیران در بند دست برنداشته و این عزیزان را در بدترین شرایط روحی و جسمی قرار میداد. در اینجا نمونههایی از رفتار مأموران عراق با اسیران ایرانی از زبان چند تن از آزادگان نقل میشود:
ـ وضعیت بهداشتی اسیران و نحوه برخورد عراقیها با آنها
عراقیها از لحاظ بهداشتی اصلاً به اسرای ایرانی توجهی نداشتند و بسیاری از اسرای مجروح جان خود را به خاطر بیماریهای جزئی و زخمهای وارده از دست داده و یا به راحتی دست و پای آنها را به خاطر اینكه زخمی شده بود، از بدنشان جدا میكردند. یكی از آزادگان عزیز در این باره میگوید: «به اردوگاه وارد شدیم ... جایی كه در بیمارستانهایش دست شكسته را میبریدند و پای مجروح را قطع میكردند. كسی دغدغة معالجة اسیر را به دلش راه نمیداد ... هنگامی كه یك زخم ساده با مراقبتهای ویژة!! آنها عفونت میكرد، عمیق میشد و ... آنها با قیافهای دلسوزانه! میگفتند راهی جز قطع عضو وجود ندارد! این قانقاریاست و ممكن است موجب مرگ اسیر شود.
ـ شكنجه و آزار و اذیت اسیران
شكنجه امری عادی در اردوگاههای اسرا بوده است طوری كه هر امر كوچكی سبب میشد كه بهانهای برای شكنجه اسیران ایرانی به دست عراقیها شود. یكی از آزادگان میگوید: «... آنها هر روز ما را در گوشة حیاط روی هم كپه میكردند و شلاق میزدند تا بلندی شلاقشان به هدر نرود و نوك گزندة كابلهاشان تلف نشود.»
همچنین یكی از موارد شكنجه در اردوگاههای عراقی "قانون سربهزیری" بوده است به این صورت كه اسرای ایرانی ملزم بودند كه در برابر عراقیها همیشه سرشان پایین باشد و در صورتی كه این قانون اطاعت نمیشد شكنجههای سختتری در انتظار آنها بود. تنها هنگام بازدید مأموران صلیب سرخ از اسرا میخواستند كه این قانون را رعایت نكنند و آن هم به این دلیل بوده است كه مأموران مزبور گزارشهایی علیه منافع عراق در این زمینه به سازمان ملل ارائه ندهند.
ـ وضعیت آسایشگاهها
عراقیها اسرای ایرانی را در بدترین جاها اسكان میدادند و طوری آنها را در آسایشگاهها تقسیم میكردند كه متحمل سختترین عذاب و شكنجه روحی و جسمی میشدند. در این زمینه به خاطرات یكی از آزادگان اشاره میكنیم كه میگوید: «چهل نفرمان را در اتاقی چهار نفره حبس كردند كه فقط روزنهای كوچك در قسمت بالای یكی از دیوارهایش داشت. درِ اتاق آنقدر باز نمیشد كه آدمی جای آن را فراموش میكرد.»
یكی از آزادگان عزیز كه در اردوگاه رُمّادیه 10، به مدت 5 سال اسیر بود، وضعیت رفاهی، آموزشی و بهداشتی اسیران ایرانی را چنین تشریح میكند:
«ما از حداقل امكانات رفاهی برخوردار بودیم. جای سكونت ما برای تعداد نفراتی كه در آن زندگی میكردیم بسیار كوچك بود. آسایشگاه ما از حمام و دستشویی كافی برخوردار نبود و آن هم ما فقط هر روز یك بار و در ساعت مشخص به محوطه آسایشگاه آمده و به دستشویی میرفتیم كه آن هم به خاطر سوت دژبان اكثراً نمیتوانستند یا فرصت نداشتند كه به دستشویی بروند.
كیفیت غذای ما بسیار بد بود و از نظر كمّی نیز بسیار پایین بود به طوری كه بر اساس استاندارد پزشكی معدة اسرای ایرانی غیرطبیعی و منقبض شده بود.»
او میافزاید: «اردوگاههای عراقی دارای امكانات بهداشتی بسیار پایینی بود. به عنوان نمونه اسرای ایرانی حق نداشتند حتی ماهانه یك بار استحمام نمایند و گاهی با یك تیغ ده نفر از اسرا سر و صورت خودشان را اصلاح میكردند. داروها و دیگر امكانات بهداشتی كه صلیب سرخ، در اختیار آنها میگذاشت تا به اسرا تحویل بدهند خودشان استفاده میكردند طوری كه یك روز به خاطر اعتراض بنده به این وضعیت نزد مأموران صلیب سرخ، از طرف نگهبان احضار و تنبیه شدم و به همین خاطر یك روز كه به بهداری مراجعه كردم تا دندان پوسیدهام را بكشم، بهدار یك دندان سالم من را همراه آن كشید که ریشة آن در لثهام ماند و تا آخر اسارت اذیتم میكرد تا اینكه به ایران بازگشتم و آن را مداوا نمودم و...»
به لحاظ آموزشی، آنها نه تنها كمكی به آموزش اسیران نمیكردند، بلكه امكانات آموزشیای كه صلیب سرخ برای اسیران ایرانی تحویل آنها میداد نیز برای خودشان برمیداشتند.
این موارد گوشهای از رفتار بسیار غیرانسانی نظامیان عراقی با اسیران ایرانی بوده است و واقعیت امر چیزی بسیار شدیدتر و بیرحمانهتر از آنچه كه گفته شد، میباشد. عراقیها اسیران ایرانی را به بهانهای كوچك روزها در تشنگی و گرسنگی نگه میداشتند و پس از آن با باتوم و كابل به شكنجه آنها میپرداختند طوری كه یكی از اسیران عزیز در زیر شكنجههای آنها و آن هم به خاطر یادآوری منشور ژنو دربارة اسیران جان خود را از دست داد.*