اشاره
آنتوني كردزمن يكي از كارشناسان برجسته حوزه خاورميانه و متخصص مسائل نظامي و امنيتي است. از وي كتا ب ها و مقالات متعددي درباره مسائل نظامي و استراتژيك به چاپ رسيده كه مورد رجوع محققان و افراد صاحب نظر است. مقاله زير كه در دو قسمت درج مي شود، ترجمه بخشي از كتاب غرب و خليج [فارس] است. درج اين مقاله دليلي بر درستي همه مطالب و موافقت با ديدگاه هاي نويسنده نيست. وي در مواردي مدعي است كه ايران از رژيم اسرائيل سلا ح خريداري كرده است، در حالي كه، در اين دوره، جمهوري اسلا مي ايران سلا ح هاي مورد نياز خود را جدا از توليدات داخلي و غنائم جنگي، از بازارهاي آزاد بين المللي و با چند برابر قيمت تهيه مي كرد . به همين گونه است ادعاهاي نويسنده در مورد انجام اقدامات خرابكارانه و بمب گذاري در كويت كه نمي توانست با سياست هاي منطقه اي و نظامي جمهوري اسلا مي ايران مبني بر حفظ آرامش در منطقه، مخالفت با گسترش جنگ و حضور نظامي قدرت هاي بزرگ در خليج فارس سازگار باشد. استفاده نويسنده از منابع صرفاً غربي در مواردي موجب ادعاهاي غير قابل قبول شده و بر تحليل دقيق آن لطمه زده است كه مطمئنا، خوانندگان فهيم فصلنامه دقت لا زم را خواهند داشت. با اين حال، با توجه به ضرورت آشنايي خوانندگان عزيز با ديدگاه هاي نخبگان فكري و كارشناسان نظامي غرب در مورد جنگ ايران و عراق و بهره برداري از نقاط مثبت آنها، قسمت اول فصل دهم كتاب مزبور با رعايت اصل امانت در ترجمه ارائه مي شود.
اهميت موضوع روابط استراتژيك غرب با دولت هاي خليج فارس طي دوره 1986(1365) و 1987(1367) افزايش يافت. جنگ ايران و عراق به مرحله اي رسيد كه براي نخستين بار به نظر مي رسد احتمال پيروزي ايران بيشتر باشد؛ مرحله اي كه تهديد ايران عليه كشتيراني و دولت هاي جنوبي خليج فارس عملي شد. اين فشارها دخالت همه جانبه نظامي امريكا و تعدادي از متحدان اصلي اروپايي اش را در خليج فارس به دنبال داشت. تقريباً بلافاصله اين دخالت، وابستگي امريكا به حمايت عربستان و ديگر دولت هاي جنوب خليج فارس و وابستگي متقابل اين كشورها به حضور نظامي غرب را نمايان كرد.
در همين زمان، وقوع حوادثي، مشكلات استراتژيكي را در روابط غرب با دولت هاي خليج فارس ايجاد كرد. امريكا نيز به دليل افشاي ماجراي مبادله مخفي سلاح با گروگان ها از سوي ايران عميقاً شرمسار شد؛ موضوعي كه واشنگتن را با اختلافات سياسي جديدي بر سر فروش سلاح به منطقه و كسب حمايت متحدان اروپايي و دولت هاي خليج فارس روبه رو كرد. دولت هاي جنوب خليج فارس به نوبه خود دريافته بودند كه آسيب پذيري، پراكندگي و توان محدود نظامي شان مي تواند امنيتشان را تهديد كند.
هم كشورهاي غربي و هم دولت هاي جنوب خليج فارس دلايل متعددي براي وابستگي متقابلشان نسبت به يكديگر داشتند. اين موضوع، به ويژه درباره عربستان و امريكا بيشتر صدق مي كرد. بدين ترتيب، امريكا به سرعت مداخله در خليج فارس را در پيش گرفت؛ موضوعي كه بيشتر به روابط نظامي اين كشور با عربستان، بحرين و عمان بستگي داشت. عربستان و دولت هاي كوچك تر خليج فارس، به نوبه خود دريافتند كه حضور قدرتمند امريكا در خليج فارس براي جلوگيري از تهديد فزاينده ايران ضروري است.
زمينه هاي مداخله غرب در خليج فارس
براي درك رويدادها، فهم دو تحول مهم كه طي سال 1985(1364) و اوايل سال 1986(1365) روي داد، ضروري است. اين دو تحول، تحويل پنهاني سلاح هاي امريكايي به ايران و تأثير تصرف شبه جزيره فاو از سوي نيروهاي ايران بود. خبر تحويل پنهاني سلاح ها به بروز بحران در روابط واشنگتن با دولت هاي خليج فارس منجر شد؛ اختلافي كه امريكا را بر آن داشت تا به سرعت نفتكش هاي كويتي را در خليج فارس مجدداً پرچم گذاري و اسكورت كند. تصرف فاو از سوي نيروهاي ايران دوباره اين كشور را به منزله تهديدي واقعي هم براي عراق و هم براي كويت مطرح كرد و به آغاز و گسترش جنگ نفتكش ها و حملات فزاينده ايران به كشتيراني بي طرف و دولت هاي جنوب خليج فارس منجر شد.
تاريخچه تصميم امريكا براي تبادل سلاح با گروگان ها، فرآيند پيچيده اي است كه در آن، تلاش دولت ريگان براي بهبود روابط امريكا با ايران به مبادله سلاح با گروگان ها انجاميد و سپس، پول دريافت شده براي ضدانقلابيون نيكاراگوئه (كنتراها) هزينه شد. در فرآيند مزبور، مديريت اين عمليات پنهاني از يك روند تصميم گيري بين سازماني در درون دولت امريكا كه عمدتاً با فروش پنهاني سلاح مخالف بودند، به يك واحد كوچك و غيرمجرب متشكل از طرفداران سرسخت آن در كاخ سفيد تغيير يافت. مبادلات تسليحاتي در سال 1985 (1364) آغاز شد و تصميمات دولت ريگان در اين زمينه رسوايي بزرگي را در سال 1987 (1366) به بار آورد. طي يك سلسله مبادلات كه هنوز كاملاً تشريح نشده است، تعدادي از مقامات اسرائيلي و مشاوران غيردولتي امريكا، مقامات برجسته و رئيس سازمان اطلاعات مركزي اين كشور را متقاعد كردند كه امريكا مي تواند پيوندهاي سياسي خود را با افراد ميانه رو ايران بازسازي كند و گروگان هاي امريكايي را كه از سوي گروه هاي شيعه لبناني طرفدار ايران به گروگان گرفته شده بودند، آزاد كند.
بر خلاف احتياط هاي جدي سيستم امنيت ملي امريكا، اين كشور مجبور شد به دليل عدم كارآيي راه حل هاي نظامي در حل مشكل تروريسم و گروگانگيري با رژيم ايران ارتباط برقرار كند.
دستگيري، شكنجه و قتل ويليام باكلي(پاورقي 3)، رئيس پايگاه سيا در بيروت، در 16 مارس 1984(23/12/1362) عامل اصلي اين روند بود. برخي از اعضاي ستاد شوراي امنيت ملي(پاورقي 4) معتقد بودند كه مرگ وي يكي از دلايلي بود كه نشان داد تلاش هاي ضدتروريستي دولت امريكا در مقابل گروه هاي لبناني طرفدار ايران به نتيجه نرسيده است و امريكا نمي تواند شهروندان دربند خود را آزاد كند. آنها به اين نتيجه رسيدند كه تنها راه امريكا براي آزادي گروگان ها و به طور كلي، تقويت موقعيت خود در خليج [فارس]، بهبود روابطش با ايران است.
در اين بين، چند تن از مقامات ارشد ساير كشورها مدت ها امريكا را براي انجام اين ديدارها ترغيب مي كردند. در اين راستا، در روز 4 و 5 ماه مي 1985(14/2/1364)، ميخائيل ليدن(پاورقي 5) از مشاوران شوراي امنيت ملي، طي ديدار از اسرائيل با شيمون پرز، نخست وزير و اعضاي برجسته سازمان اطلاعاتي اين رژيم مذاكره كرد. هنوز مشخص نيست كه آيا ليدن اين اقدام را پس از مذاكره با مقامات ارشد امريكا انجام داد يا پس از ملاقات با مقامات اطلاعاتي اروپا. هم چنين، معلوم نيست كه آيا او طبق درخواست رسمي رابرت مك فارلين، مشاور امنيت ملي، دست به اين اقدام زد يا نه؟
در هر صورت، ليدن در اواسط ماه مي سال 1985(1364)، گزارش مشروحي را به مك فارلين ارائه داد و وي نيز در 20 مي سال 1985، از سازمان اطلاعاتي امريكا خواست يك برآورد اطلاعاتي ويژه ملي (پاورقي 6) را درباره ايران تهيه كنند. درگفته هاي ليدن، موارد دستوري به ندرت ديده مي شد. جورج شولتز، وزير خارجه امريكا، در 5 ژوئن سال 1985(15/3/1364) به طور رسمي به اقدامات ليدن اعتراض كرد. مك فارلين در پاسخ به اين اعتراض در 14 ژوئن گفت خود وي ليدن را از فروش سلاح منع كرده است. اين در حالي بود كه شوراي امنيت ملي در صدد توسعه طرح هايي براي ديدار از ايران بود.
اين تلاش ها با ربوده شدن هواپيماي خطوط هوايي TWA پرواز شماره 847 از سوي گروه هاي طرفدار ايران در لبنان در 14 ژوئن سال 1985(24/3/1364) با سرعت بيشتري دنبال شد، به طوري كه ريگان، رئيس جمهور امريكا، طي يك سخنراني، از ايران به منزله بخشي از يك كنفدراسيون دولت هاي تروريست و نوع جديد بين المللي جنايت جمعي نام برد و ستاد شوراي امنيت ملي نتيجه گيري كرد كه امريكا اقدامات تنبيهي محدودي را مي تواند اجرا كند.(2) در مباحث مربوط به نقش اسرائيل، موضوع ايران دوباره مورد توجه دونالد ريگان، رئيس دفتر رئيس جمهور، قرار گرفت. موضوع طرز برخورد با ايران كم كم در سطح سياسي بررسي شده و از حوزه سياست خارجي جدا مي شد.
در17ژوئن سال 1987(27/3/1364)، مك فارلين طي يادداشتي با عنوان دستورالعمل تصميم امنيت ملي (پاورقي 7) به جورج شولتز، وزيرخارجه و كاسپار واينبرگر، وزير دفاع، گزينه فروش سلاح و اطلاعات را به آنها توصيه كرد.(3) هر دو وزير مباحث موجود در نوشته شوراي امنيت ملي را رد كردند. جورج شولتز در 29 ژوئن اعلام كرد كه اين پيشنهاد، با منافع امريكا مخالف و مغاير است و واينبرگر نيز در 16 ژوئن گفت اين نوشته مضحك تر از آن است كه بتوان درباره اش صحبت كرد.(4)
در اين مرحله، اهميت معضل گروگان هاي امريكا به تدريج از مسائل استراتژيك فراتر رفته و با هر مورد گروگانگيري تقويت نيز مي شد، به ويژه زماني كه سوريه در اواخر سال 1985 (1364) امريكا را از شكنجه و قتل بركلي آگاه كرد.
در اين ميان، چند تن از اسرائيلي ها، امريكا را به سوي مذاكره با ايران سوق مي دادند. ديويدكيمخه (پاورقي 8) وزير امورخارجه اسرائيل، دست كم از اوايل پاييز سال 1984(1364)، امريكا را تشويق مي كرد تا در مذاكره با ايران پيشقدم باشد. در 3 جولاي سال 1985(12/4/1364)، وي از كاخ سفيد ديدن كرد و از مك فارلين خواست تا مجدداً اين پيشنهاد را مطرح كند. هم چنين، تاكيد كرد كه اين درخواست بر اساس نظرات شيمون پرز است.
در 13 جولاي، فرستاده سري ديگر اسرائيل با مك فارلين ملاقات كرد. روز بعد، مك فارلين تلگرافي را براي شولتز فرستاد كه در آن، از پيشگامي براي مذاكره با ايران حمايت شده بود؛ موضوعي كه نشان دهنده حمايت امريكا از هفت گروگان خود در لبنان بود. در پاسخ اين تلگراف شولتز اعلام كرد كه امريكا بايد علاقه خود را بدون هيچ گونه حمايت رسمي نشان دهد؛ بنابراين، لازم است كه مك فارلين در اين زمينه، را‡ساً اقدام بكند.
با اين كه درباره تصديق آنچه در آينده اتفاق افتاد، نظري وجود ندارد، اما مك فارلين در يكي از روزهاي13 تا 17 جولاي با رئيس جمهور ريگان كه به دليل عمل جراحي در بيمارستان بستري شده بود، ملاقات كرد. مك فارلين نتيجه گفت وگوهاي آن روز را موافقت رئيس جمهور با مذاكره با ايران عنوان نمود. وي در مذاكرات اوليه با ايران از دو نفر دلال اسلحه استفاده كرد كه يكي از آنها فردي عربستاني به نام عدنان قاشقچي و ديگري فردي ايراني به نام منوچهر قرباني فر بود كه گفته مي شد مشاور نخست وزير است. هم چنين، ليدن به پيشنهاد ديويدكيمخه، يك دلال اسرائيلي اسلحه به نام ال شويهر را به مك فارلين معرفي كرد.
ليدن در اواخر جولاي در اسرائيل با كيمخه، قرباني فر، شويهر و يعقوب نمروديان - كه فروشنده اسرائيلي اسلحه بود - ملاقات كرد.5 نتيجه اين ديدار طرح فروش موشك هاي امريكايي ضدتانك تاو (پاورقي 9) و موشك هاي زمين به هواي هاوك (پاورقي 10) در مقابل گروگان ها بود كه به ملاقاتي در 6 اوت 1986(15/5/1365) در كاخ سفيد منجر شد. هر چند جزئيات اين ملاقات معلوم نيست، اما آنچه روشن است اين كه موضوع اصلي بحث، چگونگي مبادله سلاح با گروگان ها بود كه رئيس سازمان سيا، ويليام كيسي؛ ريگان، رئيس جمهور امريكا؛ و بوش، معاون رئيس جمهور؛ از آن حمايت و جورج شولتز، وزيرامورخارجه؛ و واينبرگر، وزير دفاع، با آن مخالفت كردند.(6)
به نظر نمي رسيد كه اين نشست نتيجه اي رسمي داشته باشد، اما نتيجه عملي آن اين بود كه اسرائيل احساس كرد اقتدار لازم را در شوراي امنيت ملي امريكا به دست آورده است. بدين ترتيب، نخست، صد فروند موشك در 30 اوت سال 1985 (8/6/1364) و بعد از آن در 14 سپتامبر سال 1985(23/6/1364)، چهارصد فروند ديگر به ايران تحويل داده شد.
<img alt=رزمندگان اسلام src=Image/PMNE0323.jpg align=left Border=1>
هر چند بعد از دريافت اين سلاح ها كشيش بنجامين وير،(پاورقي 11) يكي از گروگان هاي امريكايي، در 14 سپتامبر آزاد شد، اما اين اقدام در حد انتظار مسئولان كاخ سفيد نبود، چرا كه آنها انتظار داشتند كه تعداد بيشتري از گروگان ها آزاد شوند. بدين ترتيب، در سال 1986(1365)، زماني كه امريكاييان مستقيماً با كشتي به ايران سلاح فرستادند، يكي ديگر از آنها آزاد شد و ساير گروگان ها براي اعمال فشار بر امريكا در دست گروگانگيران باقي ماندند؛ الگويي كه هم چنان تا زمان آزادي كشيش لاورنس جنكو (پاورقي 12) در 26 جولاي 1986(4/6/1365) و ديويد جاكوبس (پاورقي 13) در 2 نوامبر 1986 (11/8/1365) تكرار شد.
بعد از هر يك از اين اقدامات، گروه هاي لبناني، تنها يك سوم يا نصف تعداد گروگان هاي مورد نظر امريكا را آزاد كردند. در واقع، به نظر مي رسد كه گروه هاي مزبور براي گرفتن گروگان هاي جديد تشويق مي شدند تا از اين راه، خلا‡ ناشي از آزادسازي خنثي شود. هنگامي كه موضوع ارسال پنهاني سلاح از سوي امريكا در اوايل نوامبر 1986(1365) افشا شد، گروه هاي لبناني بيشتر گروگان هاي امريكايي را مانند زمان قبل از ارسال سلاح در اختيار داشتند.(8)
بدين ترتيب، مسئله گروگان ها باعث شد تا ريگان تصميم بگيرد با ايرانيان تماس برقرار كند. اين تماس ها از طريق قاشقچي و قرباني فر صورت گرفت. هم چنين، بنا به پيشنهاد ديويد كيمخه، ليدن، شويهر، دلال اسرائيلي سلاح را به مك فارلين معرفي كرد.
بايد يادآور شد فروش پنهاني اسلحه معامله بزرگي بود كه اثرات عمليات استانچ (پاورقي 14) را كاهش داد؛ عملياتي كه از سال 1983(1362) براي محدود كردن ارسال سلاح به ايران آغاز شده بود. هم چنين، اقدامات امريكا دليل خوبي براي ايران بود تا باور كند كه سياست اين كشور نامعلوم و فرصت طلبانه است. در نتيجه، آن را وسيله اي براي دستيابي به ديگر ملزوماتش قرار دهد؛ همان گونه كه آنها به تدريج متوجه شدند كه ابزارهاي كنترل امريكا ضعيف عمل مي كنند. هر چند الگوي دقيق جريان ارسال سلاح نامعلوم مي باشد، اما روشن است كه اسرائيل پا از اين هم فراتر گذاشته است. هم چنين، احتمالاً ديگر كشورهاي غربي مانند يونان، اسپانيا و پرتغال نيز به ارسال سلاح با كشتي به ايران تمايل بيشتري يافتند.(9)
آغاز حمله ايران به فاو
اين تا حدي مضحك است كه دولت ريگان دقيقاً زماني كه قادر به ارسال سلاح هاي معامله شده با عربستان سعودي يا توسعه روابط نظامي اش با هر يك از دولت هاي دوست جنوب خليج فارس نبود، در بسياري از تماس ها با ايران متخاصم پيشقدم شد. همين طور مضحك به نظر مي رسد كه دولت ريگان زماني كه ايران فعالانه در پي تصرف عراق و تسلط بر خليج فارس بود، مي كوشيد با ميانه روهاي ايران معامله كند.
در ادامه ارسال سلاح به ايران، يك فروند كشتي ديگر حامل موشك هاي هاوك و يك فروند هواپيما با محموله قطعات هاوك در نوامبر سال 1985(1364) به اين كشور فرستاده شد. اين پرواز را سرهنگ اليور نورث (پاورقي 15) در شوراي امنيت ملي ترتيب داده بود. با وجود اين، به نظر مي رسد كل محموله اين كشتي پس فرستاده شد؛ زيرا، رابط اسرائيلي، قطعات قديمي تر را جايگزين قطعات جديد كرد و به جاي موشك هاي هاوك پيشرفته، موشك هاي معمولي براي ايران فرستاد.(10)
با اين حال، توجه ايران به مسئله ديگري معطوف بود. در اوايل سال 1986(اواخر1364) ، ايران به طور گسترده اي نيروهاي خود را در جبهه جنوب متمركز كرد. اين نيروها به دو بخش عمده تقسيم شدند. بدين ترتيب، بخش كوچك تر در شمال بصره روبه روي باتلاق هاي هويزه استقرار يافت و بخش بزرگ تر در قسمت جنوب روبه روي شبه جزيره فاو مستقر شد.
در 9 فوريه سال 1986(20/11/1364)، ايران مرحله نخست عمليات سه مرحله اي والفجر 8 را عليه سپاه سوم و هفتم عراق آغاز كرد. در اين حمله، بيش از 000/150 نفر شركت داشتند. نيروهاي ايران در شمال عمليات با حركت دو محور را براي عبور از مرداب آغاز كردند. البته، اين عمليات دفع شد و معلوم نيست كه آنها قصد انجام تلاش بيشتر را داشتند يا نه، اما وضعيت در جبهه جنوب متفاوت بود. در شب 9 فوريه سال 1986(20/11/1364)، ايران تجهيزات آبي - خاكي زيادي را به نزديك فاو، بندر نفتي متروكه عراق، انتقال داد.
نقل و انتقالات ايران در هر شش محور با موفقيت انجام شد. بدين ترتيب، لشكرهاي ايراني حركت رو به جلو خود را در طول چهل مايل طول ساحل شبه جزيره فاو آغاز كردند. هم چنين، موفق شدند به سرعت در چند روز نخست، سرپل به دست آمده را تقويت كنند. سپس، ايران توانست تثبيت نيروهاي خود را در فاو با مقاومت محدود و با تعقيب موفق نيروهاي عراق تا 10 فوريه ادامه دهد.
در اين كه محموله سلاح هاي پنهاني امريكا به ايران، پيش از انجام حمله در آن مؤثر بود، جاي ترديد جدي وجود دارد، اما لازم است توجه شود كه در آن مرحله، امريكا مي كوشيد حدود چهارهزار موشك ضد تانك تاو را در مقابل آزادي گروگان ها و داشتن روابط بهتر با ايران در اختيار اين كشور قرار دهد؛(11) بنابراين، نخست، در تاريخ 18 فوريه 1986(29/11/1364)، پانصد فروند موشك تاو با كشتي به بندرعباس در ايران فرستاده شد. سپس، در 27 فوريه سال 1986(8/12/1364) اين كشور پانصد فروند موشك تاو ديگر و احتمالاً تعدادي موشك هاوك و قطعات هواپيماهاي4 F- را در بندرعباس تحويل گرفت.
هرچند موشك هاي تاو ارزش بالقوه زيادي را براي نيروهاي مهاجم غالباً پياده نظام ايران به منظور نابودي تانك هاي عراقي داشتند و مواضع دفاعي نيروهاي مزبور را تقويت مي كردند، اما اين مرسولات به علت آن كه با تأخير بسيار دريافت شدند. در نبرد فاو بي تأثير بودند. افزون بر آن، هنوز امريكا به طور مؤثر ارسال موشك هاوك يا قطعات آن را آغاز نكرده بود. هرچند در منطقه سه پايگاه هاوك، نيروهاي ايراني را پوشش مي داد، اما تنها يكي از آنها فعال بود. نكته ديگر آن كه مرسولات جديد سلاح، آن طور كه امريكا انتظار داشت به آزادي گروگان ها منجر نشد.(12)
به هر حال، عراق نتوانست از حمله ايران به فاو جلوگيري كند. بدين ترتيب، تا 16 فوريه، ايران بيش از سيصد مايل مربع از شبه جزيره فاو را به تصرف خود در آورد، هرچند قسمت عمده اين منطقه زمين هاي باتلاقي بودند. در اوج اين پيروزي، ايران تهديد مي كرد كه از شبه جزيره فاو نيز فراتر خواهد رفت.
يگان هاي ايران به آبراه خور عبدالله در مقابل كويت رسيدند و حتي گزارش هايي مبني بر احاطه پايگاه دريايي ام القصر از سوي نيروهاي ايراني ارسال مي شد. ايران هم چنين، مركز اصلي كنترل و هشدار هوايي عراق را كه منطقه خليج فارس را تحت پوشش داشت و در شمال فاو واقع بود، نيز به تصرف خود در آورده بود.(13)
اما بعد از 17و18 فوريه، عراق از نظر توان هوايي، آتش و زرهي به برتري چشمگيري در مقابل نيروهاي ايران دست يافت. بدين ترتيب، در اوايل ماه مارس، نوعي الگوي جنگي در فاو برقرار شد كه تا آخر سال 1986(1365)، پايدار ماند. هر چند ايران حدود 120 مايل مربع از خاك فاو را هم چنان در تصرف خود نگه داشت و خطوط تداركاتي خود را در شط العرب حفظ كرد، اما نتوانست از فاو جلوتر برود يا پايگاه دريايي خود را گسترش دهد. با اين حال، تصرف فاو موقعيت استراتژيك مهمي را به ايران بخشيد. هرچند شبه جزيره فاو با مرداب ها و باتلاق ها احاطه شده بود و اين منطقه تا بصره و جاده هاي اصلي بين عراق و كويت فاصله زيادي داشت، اما هنوز هم به دليل تأثير و نفوذش بر جنوب خليج فارس از اهميت ويژه اي برخوردار بود؛ زيرا، از شط العرب تا جزيره بوبيان در كويت امتداد دارد. پيشروي موفقيت آميز ايران براي اين كشور سه نتيجه عمده داشت :
الف) عراق را كاملاً از خليج فارس جدا مي كرد؛
ب) به ايران امكان حمله به بصره از جنوب را مي داد؛ و
ج) قطع خطوط اصلي ارتباطي عراق و كويت يا حتي انجام حملات آبي - خاكي را به كويت براي ايران ممكن مي كرد. هم چنين، بايد توجه داشت كه به ايران اين امكان را مي داد تا بر دولت هاي جنوب خليج فارس فشار آورد و تداركات نفتي غرب را تهديد كند.(14)
تداوم معاملات پنهاني اسلحه
ايران توقف حمله اش به فاو را با حمله به نفتكش ها در آب هاي عربستان و امارات متحده عربي جبران كرد و دولت هاي جنوب خليج فارس را تحت فشار قرارداد تا روابط خود را با عراق و امريكا قطع كنند. ايران هم چنين، توانست مذاكرات خود را با فرانسه و اتحاد جماهير شوروي گسترش دهد؛ چرا كه اين دو كشور تحت تأثير پيروزي ايران در فاو قرار گرفته بودند. از سوي ديگر، ملاقات هاي پنهاني ايران با امريكا نيز هم چنان ادامه داشت. در اين زمان، هاشمي رفسنجاني رئيس مجلس شوراي اسلامي، به طور مستقيم مديريت مذاكرات مزبور را بر عهده داشت. وي از وابسته اي با عنوان كانال دوم براي مذاكره با دولت امريكا استفاده مي كرد.
به تدريج، تقاضاهاي ايران به طور جاه طلبانه اي افزايش يافت، اما تقاضاهاي ايران براي دريافت موشك هاي ضدكشتي هارپون، قطعات تعميري رادارهاي هاوك و دويست فروند موشك پيشرفته فونيكس (پاورقي 16) هوا به هوا براي هواپيماهاي 14 F- ناموفق بود. با اين حال، اين كشور توانست موافقت امريكا را براي تأمين بيشتر موشك هاي تاو و قطعات هاوك - كه به شدت مورد نياز بود - جلب كند. در سال 1986(1365)، دو فروند هواپيماي بوئينگ 707، قطعات هاوك و تاو را از تگزاس به تل آويو منتقل كردند. سپس، در 28 مي همين سال، مك فارلين و سرهنگ اليورنورث، جورج كيو (پاورقي 17) يكي از مقامات سيا و اميران نير(پاورقي 18) با هواپيماي حامل نخستين محموله قطعات موشك هاي هاوك، كه مورد نياز ايران براي دفاع از تاسيسات نفتي بود، به ايران آمدند. بقيه قطعات يدكي هاوك و پانصد فروند موشك تاو ديگر در اسرائيل باقي ماندند تا گروگان هاي امريكايي آزاد شوند.
انتظار مي رفت كه مقامات مزبور با [آيت الله] خامنه اي رئيس جمهور، موسوي نخست وزير و هاشمي رفسنجاني، رئيس مجلس، ملاقات كنند، اما مك فارلين و ديگر اعضاي گروهش از سفر خود به تهران به نتايج ناچيزي رسيدند. آنها چند روز در هتل هيلتون تهران منتظر ماندند و پيش از آن كه از آنها خواسته شود تا ايران را ترك كنند، با مقامات سطح پايين ملاقات كردند.
هر چند هنوز هم، شرايط آن زمان نامعلوم است، اما رفسنجاني در ملاقات با امريكاييان با مشكل بزرگي روبه رو شده بود؛ زيرا، منتظري و مهدي هاشمي، يكي از مشاوران ارشد و رئيس دفتر وي از اين ملاقات با خبر شدند و به شدت با آن مخالفت كردند. بعدها شايعاتي منتشر شد كه گروه هاي تندرو درون حكومت ايران تهديد مي كردند كه امريكاييان را دستگير مي كنند، اما در پاييز آن سال، معلوم شد كه مقامات دولت ايران درباره منطق ملاقات هاي پنهاني به دو گروه متفاوت تقسيم شده اند، همان گونه كه مقامات امريكايي نيز براي ضرورت ديدار با ايران نظرات متفاوتي داشتند.
اما رفسنجاني در 10 ژوئن سال 1986 (20/3/1365) عليه پيشرفت روابط ايران و امريكا سخنراني كرد و به دنبال آن، در 26 جولاي سال 1986(4/5/1365)، يكي از گروگان ها به نام پدر جنكو(پاورقي 19) آزاد شد. هر چند آزادي يك نفر بسيار كم تر از حد انتظار امريكا بود، اما در 3 اوت، اين كشور قطعات يدكي هاوك بيشتري را به ايران فرستاد و بعد از آن، ايران، امريكا را براي دادن موشك هاي هاوك بيشتر، رادارهاي هاوك، برد هاي الكترون هاوك(پاورقي 20)، هزار فروند تاو ديگر و اطلاعاتي درباره عراق، تحت فشار قرار داد. در اواخر اوت، بعد از مذاكره براي برگرداندن جسد ويليام باكلي به منظور تدفين، امريكا آماده ارسال پانصد فروند موشك تاو ديگر شد. بعد از تأخيرهاي متعدد، در 28 اكتبر، ارسال پانصد فروند تاو در 2 نوامبر 1986(11/8/1365)، موجب آزادي گروگان ديگري به نام پيتر جاكبسون(پاورقي 21) شد.(15)
رسوايي جهاني امريكا
يكي از خطرات بسيار اصلي امريكا در فروش پنهاني سلاح افشاي آن بود. يكي از گروه هاي داخل حاكميت ايران با آگاهي از اين كه آشكار شدن معامله مزبور بلافاصله موجب شكستن پيوندهاي ايران با امريكا مي شود و اين كشور را به طور جدي در جهان عرب گرفتار مي كند، آن را در سطح جهاني افشا كرد اين خطر در نوامبر سال 1986(1365) تحقق يافت، بدين صورت كه يكي از اعضاي دفترمنتظري، جزئيات فروش پنهاني سلاح را در اختيار يك مجله طرفدار سوريه در لبنان به نام الشراع قرار داد.
اين مجله ديدار مك فارلين از تهران در 4 نوامبر 1986(13/11/1365) و موضوعات مطرح شده در آن را منتشر كرد.(16) بعدها، حسن صبرا، سردبير الشراع، اعلام كرد كه منبع اين خبر دفتر منتظري بوده است. هم چنين، انتشار اين خبر نشان داد كه اين افشاگري با هدف به زير كشيدن رفسنجاني و پايان دادن به معامله ايران با امريكا طراحي شده بود.(17)
رفسنجاني در 5 نوامبر 1986(14/11/1365)، در 24 نوامبر و 5 دسامبر 1986 (14/9/1365) به طور رسمي، اين ماجرا را تأييد كرد.(18) چارچوب ديگر معاملات ايران و امريكا تا آخر هفته نخستين نوامبر بيش از پيش آشكار شد. افشاگري هاي مزبور يكي پس از ديگري اين موضوع را كه امريكا حداقل 2008 فروند موشك تاو و مجموعه قطعات 235 فروند موشك هاوك را به ايران تحويل داده، است روشن كرد.(19) اين افشاگري ها به ناچار پيگيري ها و بررسي هاي كنگره امريكا را به دنبال داشت و ماه ها مورد توجه مطبوعات بود. دولت ريگان خود را در تنگنايي مي ديد كه تا اواخر تابستان سال 1987 (1366) هم چنان ادامه داشت و از شدت آن كاسته نشد؛ موضوعي كه روابط امريكا با جهان عرب را نيز تهديد مي كرد. دولت ريگان ديگر ميانه روهاي ايران را ياري نكرد و به جاي آن، متعهد شد به تقويت جريان تندرو و جنگ خليج فارس پايان دهد. با اين حال، موضوع مزبور باعث شد كه خاطره ديگري از بي كفايتي و عزم متزلزل امريكا به خاطره عقب نشيني اين كشور از لبنان افزوده شود.
البته، بايد يادآور شد كه علت شكست هاي دولت ريگان عدم كارآيي سيستم طراحي امنيت ملي امريكا نبود، بلكه عدم اجازه كار به اين سيستم و ناديده گرفتن ديدگاه ها و صلاحديدهاي آن از سوي دولت ريگان بود. وزير كشور، وزير دفاع، تمامي كارشناسان خبره منطقه در وزارت خارجه، وزارت دفاع و سرويس هاي اطلاعاتي امريكا تا حدي از فروش پنهاني اسلحه از سوي دولت ريگان به ايران اطلاع داشتند و درباره آن نيز هشدار داده بودند. اگر فقدان تدبير و تبحر در كنگره امريكا به بروز بحران فروش اسلحه به عربستان سعودي در سال هاي 1985 - 1986 منجر شد، اين بار، بي توجهي دولت ريگان نسبت به نظرات كارشناسان به رسوايي ايران - كنترا انجاميد.
حمله ايران به بصره
در اوايل سال 1987(1365)، برخورد ايران نسبت به جنگ كاملاً با ادعايش مطابقت داشت و اين كشور در حال آماده شدن براي دو حمله جديد بود. حمله نخست مستقيماً عليه بصره با پشتيباني نيروهايش در فاو و حمله ديگر با نيروهاي عادي در منطقه شمال بغداد بين قصرشيرين و سومار انجام مي شد. هر چند اهداف سياسي و استراتژيك ايران در اين حملات جديد نامعلوم است، اما امكان دارد اهداف زير مدنظر بوده است:
الف) تصرف بصره و ايجاد يك پايتخت طرفدار [امام] خميني در جنوب؛
ب) نابودي ارتش عراق در جنوب و سرنگوني رژيم بعث؛ ج) تضعيف ارتش عراق از طريق كاهش توان نيرو؛ و
د) محاصره بصره و زهرچشم گرفتن از دولت هاي جنوب خليج فارس.
صرف نظر از اين احتمالات، نيروهاي ايران در ژانويه سال 1987(1365) حملات وسيعي را عليه مواضع عراق در نزديكي بصره آغاز كردند اين حملات پيش از رسيدن ايران به مواضع دفاعي اصلي عراق شامل خاكريزها، سنگرهاي زيرزميني و انبارهاي اسلحه، دستاوردهاي چشم گيري را در برداشت. نيروهاي ايران آتش سنگين و تحرك لازم را نداشتند. هم چنين، از نظم تداركات و حمل مهمات كافي به خط مقدم با مشكل روبه رو بودند... با اين وجود، جنگ تا بهار سال 1987(1366) به شدت ادامه يافت و بارديگر، خليج فارس و غرب با خطر تسخير جنوب عراق و تهديد كويت از سوي ايران روبه رو شدند.
اقدام ايران در بازسازي قدرت دريايي اش
ايران، تنها به حملا ت خاكي اكتفا نكرد. در واقع، مي توان گفت طي سه سال آغاز جنگ ايران و عراق، نيروي دريايي نقش محدودي در روند جنگ داشت. در ماه هاي آغازين جنگ، ايران مسير نيروي دريايي عراق را به خليج فارس قطع كرد و امكان صدور نفت از پايانه هاي اين كشور را در خليج فارس از بين برد. تأسيسات نفتي هر دو طرف به حدي آسيب پذير بودند كه بعد از گذشت چند ماه از آغاز جنگ، هيچ يك از آنها بجز ضربات نمادين در طول نبرد هاي مهم زميني، به تأسيسات صدور نفت حمله نكرد، اما با آغاز سال 1984(1362)، ماهيت جنگ دريايي نيز تغيير يافت. عراق در جنگ زميني نيز، مجبور به عقب نشيني شده و حالت تدافعي به خود گرفته بود. به موازات توفق شور انقلابي و تمايل شديد ايراني ها نسبت به حملات استراتژيك، عراق به پايان جنگ در شرايط مطلوب چندان اميد نداشت. در همان زمان، نيروي هوايي ايران به حدي متزلزل شده بود كه نمي توانست به طور موثر، از فضاي ايران و تأسيسات نفتي دفاع كند يا به خطوط لوله نفتي جديد عراق، كه از تركيه و عربستان سعودي عبور مي كرد، حمله نمايد، موضوعي كه توان بالقوه اي را براي عراق در حمله به صادرات نفت ايران و منابع اصلي درآمد آن فراهم آورد و اين كشور بلافاصله آن را به مرحله اجرا گذاشت.
همان گونه كه جدول 1 نيز نشان مي دهد، عراق به سرعت،جنگ نفتكش ها را آغاز كرد و طي سال هاي 1984 (1363) تا 1986(1365) حملات هوايي خود را به طور مداوم تا رسيدن به تمام اهداف دريايي نفتي و نفتكش هاي ايراني در حوزه خليج فارس گسترش داد. هر چند اين كشور هرگز نتوانست صادرات نفت ايران را به ميزان درخور توجهي قطع كند، اما آن را تهديد كرد و هزينه صادراتش را به ميزان هنگفتي افزايش داد. در نتيجه، ايران مجبور شد بهاي نفت خود را كاهش دهد. هم چنين، زماني كه ايران حملات زميني موفقيت آميز خود را عليه عراق در شبه جزيره فاو در سال 1986(1365) و مواضع دفاعي اين كشور در شرق بصره در 1987(1366) آغاز كرد، عراق نيز با حمله به تأسيسات صادرات نفت ايران در جزيره خارك، نفتكش هاي شاتل، كه براي انتقال نفت به نفتكش هاي منتظر در آب هاي امن پايين تر خليج فارس از آنها استفاده مي شد و هم چنين، تأسيسات نفتي داخل و سواحل اين كشور را بمباران كرد.
در پي اين عمليات، شمار حملات عراق به كشتي هاي ايران از 27 مورد در سال 1984(1364) و 40 مورد در سال 1985(1365) به 65 مورد در سال 1986 افزايش يافت. حملات مزبور، ايران را براي متوقف كردن عمليات تهاجمي خود تحت فشار سنگيني قرار دادند و با برخي از دستاوردهاي سياسي ايران، كه از پيروزي هاي زميني آشكار اين كشور ناشي مي شد، به مقابله برخاستند. به هر حال، ايران به زودي نشان داد كه توانايي تلافي اقدامات مزبور را دارد. به طوري كه تعداد حملات اين كشور به خطوط كشتيراني عراق، كه در سال 1984(1363)، شانزده مورد و در سال 1985(1364)، سيزده مورد بود در سال 1987 (1366) به 41 مورد افزايش يافت.
براي نمونه، در ژانويه سال 1987 استفاده عراق از جنگ نفتكش ها براي تلافي حملات ايران عليه بصره باعث شد دو كشور حملات بيشتري را عليه كشتيراني يكديگر انجام دهند كه در ماه هاي پيشين ديده نمي شد. عراق جزيره خارك، تأسيسات انتقال نفت در جزيره سيري، نفتكش هاي شاتل و تأسيسات نفتي ايران را هدف حمله قرار داد. هرچند اين اقدامات نتوانست جريان صادرات نفت ايران را قطع كند، اما اين كشور را مجبور كرد تا افرادي را براي خريد پانزده فروند نفتكش به يونان، لندن و نروژ بفرستد.
به هر حال، ايران نمي خواست كه عراق هم چنان به استفاده از قدرت هوايي خويش ادامه دهد. در نتيجه، با حمله به تأسيسات نفتي عراق يا با استفاده از پدافند هوايي از تأسيسات نفتي و نفتكش هاي خود دفاع مي كرد، اما ايران شيوه جديدي را در استفاده از نيروي دريايي پيدا كرد كه همه خطوط كشتيراني بين المللي در خليج فارس، به ويژه كشتيراني عربستان و كويت را كه در اين شرايط، بيشترين كمك مالي و تداركاتي را به عراق مي كردند، مورد تهديد قرار مي داد.
هرچند حملات عليه تردد كشتي ها به طور مستقيم به عراق آسيبي نرساند و ايران را وادار كرد، به كشتي هاي در حال حركت در آب هاي بين المللي حمله كند، اما حملات مزبور اين اميد منطقي را در ايران به وجود آورد كه كويت و عربستان، عراق را به توقف كمك هاي مالي خود به اين كشور تهديد كنند. ايران هم چنين، اميدوار بود كه اين حملات كويت و عربستان را به كاهش سريع كمك هايشان و ترابري كالا از دريا به عراق وا دارد.
استراتژي مزبور هم چنين، موجب شد ايران توان دريايي جديدي را پديد آورد. در واقع، نيروي دريايي عادي ايران ابزار كافي را براي اجراي اين مأموريت در اختيار نداشت. همين طور بعيد به نظر مي رسيد كه يك نيروي دريايي با توجه به سياست هاي بين المللي، آشكارا به كشتيراني بين المللي حمله كند، با توجه به آن كه ايران در گذشته نيز، حداقل با از دست دادن دو ناوچه كلاس سلمان و يك رزمناو 301 PF-تلفات سنگيني را متحمل شده بود. اين نيرو دو فروند مين روب و دو فروند شناورهاي تهاجمي كلاس كمان را از دست داده و بيش از دو بار آسيب هايي جدي را متحمل شده بود و با مشكلات سختي در حفظ و نگهداري سامانه هاي تسليحاتي و راداري خود و هم چنين، كمبود موشك هاي ضدكشتي و ضدهوايي روبه رو بود. از سوي ديگر، بيشتر كشتي هاي بزرگ جنگي ايران مشكلات اساسي در حفظ آمادگي جنگي خود داشتند و بيشتر رادارها و سامانه هاي الكترونيكي مهم براي مدت طولاني عملياتي نبودند. اين مسئله شامل بيشتر تجهيزات جنگ دريايي، توپ هاي خودكششي دريايي436 SP و پايه هاي 37 ،51، 61 و سيستم هاي كنترل آتش؛ رادارهاي تاكتيكي و كنترل آتش؛82WM - ، رادارهاي پلاسي1 AWS و شناسايي؛ 6SPS- و رادارهاي مراقبت هوايي 73 SPS - مي شد. ذخيره بيشتر موشك هاي اصلي، مانند موشك هاي ضدكشتي استاندارد 66 RIM-، موشك هاي ضدهوايي سي كت (پاورقي 22) و موشك هاي ضدكشتي هارپون، بسيار پايين بود. هم چنين، بيشتر موشك هايي كه ايران در زمان شاه تحويل گرفته بود، اكنون، متجاوز از حداكثر عمر مفيد خود در انبار مانده بودند و ذخيره موشك هاي هارپون ايران به هفت نوع موشك براي موشك هاي تهاجمي كلاس كمان محدود بود.(21)
با اين حال، ايران هنوز هم بزرگ ترين نيروي دريايي محلي خليج فارس را داشت و كشتي هاي عملياتي آن شامل ناوشكن دفاع هوايي آرتموز(پاورقي 23) ساخت انگلستان و ناوشكن هاي ببر و پلنگ ساخت امريكا با دفاع هوايي تغيير يافته و اصلاح شده FRAMII بودند. با وجود اين، معلوم نبود كه تا چه حد عملياتي هستند. ايران هم چنين، چهارفروند ناوچه ساخت انگلستان مجهز به موشك هاي ضدكشتي سي كيلر (پاورقي 24) شامل سام، زم، رستم و فرامرز نيز در اختيار داشت. نيروي دريايي دست كم چهار فروند از هشت فروند قايق هاي گشتي كلاس 2 را كه عملياتي بودند به توپ هاي 76 و 40 ميليمتري و موشك هاي هارپون مجهز كرده بود، هر چند تدارك اين موشك ها به شدت محدود شده بود.(22) توان اين كشتي ها كه سرعتي در حد 7/33 گره دريايي و هفتصد تا دو هزار مايل برد داشتند، به سرعتشان وابسته بود. براي ايران يكي از مين روب هاي 320 تني، به نام شاهرخ، باقي مانده بود ، كه البته آن هم در درياي خزر استقرار داشت.
ايران چهاركشتي پشتيباني هنگام، لارك، لاوان و تنب را نيز در اختيار داشت كه دو كشتي لاوان و تنب را انگلستان در سال 1974(1363) به بهانه اين كه كشتي هاي بيمارستاني هستند، به ايران تحويل داده بود. كه در حال حاضر، حامل بالگردهاي بل212AB- با موشك هاي،21AS- لند كرافت هاي كوچك، چراغ هاي دريايي تكان (پاورقي 25) و تجهيزات مين ريزي بودند. سه فروند كشتي با بيش از 5/67 متر طول و 024/2 تن وزن در اختيار سازمان نيروي دريايي بود و از چهار فروند كرجي باري ساخت هلند با طول 654 متر به عنوان كشتي باربري استفاده مي شد. دو فروند نفتكش كوچك ساخت آلمان غربي با پنجاه هزار تن ظرفيت در بندرعباس و بوشهر مستقر بودند، در سال 1984(1363) براي حمل توپ هاي چهل ميليمتري و تجهيزات مربوط به نوعي بالگردهاي تلسكوپي بازسازي شدند.
نيروي دريايي هنوز تعدادي هاوركرافت هاي 1 BH- و6 SRN- و بيش از 150 فروند شناور گشت دريايي عملياتي را در اختيار داشت، هر چند بعدها، بسياري از آنها به كار گرفته شدند، از بين رفتند يا به نيروي دريايي سپاه تحويل داده شدند. ايران كشتي بازسازي شده چابهار و باراندازهاي شناور با چهارصد يا سيصد تن ظرفيت و دولفين با 28000 تن ظرفيت را كه در سال 1985(1364) از آلمان غربي خريداري شده بود، نيز در اختيار داشت.
لازم نبود نيروي دريايي عادي منظم ايران، تنها به درگيري هاي مستقيم دريايي متكي باشد. اين نيرو از ذخاير گسترده مين، برخوردار بود كه مين هاي امريكايي56 MK- و 500 AMD - و1 AMAG- شوروي، مين هاي ضدكشتي KRAB و مين هاي تماسي پيشرفته ايتاليايي را شامل مي شد كه البته بيشتر آنها از رده خارج شده بودند. با وجود اين، كره شمالي انواع قديمي تر مين هاي ساخت شوروي را توليد مي كرد.(23) در اين مقطع، ايران توليد مين هاي غيرمغناطيسي، حساس به صدا، شناور و كنترل از راه دور را آغاز كرد. با اين حال، براي اين كشور، تنها يك كشتي مين جمع كن باقي مانده بود كه آن هم در درياي خزر مستقر بود. در نتيجه، ايران با هر كشتي كوچكي از جمله كشتي تك دكلي و كشتي هاي كوچك باري، مين ريزي مي كرد.
نيروي دريايي ايران هفت فروند بالگرد212AB- را كه هر يك به دو موشك سي كيلرMKII يا 21AS- مجهز مي شدند، در اختيار داشت. اين دو سيستم مي توانستند در حمله ناگهاني عليه نفتكش ها يا كشتي هاي جنگي امريكا مورد استفاده قرار گيرند. ظرفيت هوايي نيروي دريايي ايران حداكثر دو يگان گشت هوايي - دريايي3PF- فاقد حسگرهاي عملياتي بود كه تنها مي توانند براي مأموريت شناسايي ديداري به كار روند، هفت فروند بالگرد سيكور اسكاي (پاورقي 26) SH-3D ASW، دو فروند بالگرد مين ريز RH-53D دو فروند هواپيماي غول پيكر130C- و چهار فروند هواپيماي فوكر 400 با علامت12F- بودكه براي مين ريزي و مأموريت هاي گشتي از آنها استفاده مي كرد. البته، اگر ايران راه حلي براي مشكلات سياسي نظامي متعدد و مهم خود پيدا نمي كرد، اين تركيب نيروها نيز تا حد زيادي بي فايده بود. مهم ترين معضل سياسي اين بود كه عراق همه اهداف خود را در جنگ نفتكش ها، با حمله به كشتي ها و اهداف نفتي كه مشخصاً در منطقه ممنوعه جنگي بودند، پيوند زده بود، بدون اين كه خود را با كشتيراني در آب هاي بين المللي درگير كند، اما ايران مجبور بود به كشتي هاي موجود در آب هاي بين المللي حمله كند و به كشتي هايي كه مبدا‡ و مقصد آنها دولت هاي غير متخاصم بود، ضربه بزند. اين كشور بدون نقض آشكار حقوق بين الملل و بدون مقابله با مداخله حتمي قدرت هاي غربي نمي توانست مستقيماً از نيروي دريايي عادي خود استفاده كند. اگر ايران موجب مي شد كه قدرت هاي مزبور در اين جنگ مداخله كنند، آن گاه ديگر، هيچ گونه دفاع هوايي براي كشتي هايش باقي نمي ماند.
ايران براي حل اين معضل، نيروي دريايي جديدي را از سوي سپاه پاسداران تحت فرماندهي محسن رضايي ايجاد كرد. اين نيرو كه تشكيل آن حدود دو سال به طول انجاميد، در اكتبر سال 1986(1365)، عمليات خود را در خليج فارس آغاز كرد. در آن زمان، اين نيرو حدوداً بيست هزار نفر عضو داشت كه از تعداد پرسنل نيروي دريايي ارتش بيشتر بود و به صدها شناور كوچك شامل حدود هشتاد قايق تندرو ساخت سوئد و قايق هاي كائوچويي زوديخ(پاورقي 27) مجهز شدند. قايق هايي كه به سختي با رادار قابل مشاهده بودند و مي توانستند راكت هايي با برد بلند، توپ هاي خودكار، سلاح هاي كوچك و توپ هاي 107 ميليمتري را حمل كنند. هم چنين، مزيت سياسي آنها اين بود كه انكار حملات صورت گرفته از طرف نيروهاي سپاه پاسداران با اين قايق ها از حمله با كشتي هاي نيروي دريايي ارتش به مراتب آسان تر بود.
29 تا 50 فروند از قايق هاي سوئدي ساخت شركت بوهمر،(پاورقي 28) كه حدود سيزده متر طول داشتند و در سال 1985 خريداري شده بودند، مي توانستند شش نفر خدمه و بيش از هزار پوند سلاح را براي مسافتي حدود پانصد مايل دريايي حمل كنند، 46 گره دريايي را طي و سرعت خود را به بيش از 69 گره دريايي برسانند. گزارش شده است كه سپاه پاسداران دست كم چهل تا پنجاه فروند سفارش داده و حداقل، 29 فروند از آنها را به كار گرفته بود.(24) سپاه پاسداران كشتي هاي دكلي را با كشنده تجهيز كرده بود. تشخيص قايق هاي مزبور از كشتي هاي كوچك تجاري حاضر در منطقه بسيار سخت بود و آنها مي توانستند تا 350 تن بار مين حمل كنند. هم چنين، سپاه پاسداران دست كم تعدادي لندكرافت شناور كوچك از نيروي دريايي ارتش و يك فروند زيردريايي كوچك به طول شش تا نه متر را از كره شمالي دريافت كرد.
نيروي دريايي جديد سپاه به تدريج پايگاه هايي را در سواحل تعدادي از جزاير، سكوهاي نفتي با تمركز بر جزاير فارسي، سيري، هالو، (پاورقي 29) ابوموسي، تنب بزرگ و كوچك و لارك تأسيس كرد.(25) آنها قايق هاي انتحاري را براي حمله به كشتي ها، آموزش دادند و مدعي در اختيار داشتن قايق هايي بودند كه آنها را قادر مي كرد تا با استفاده از آنها به سرعت بنادر مهم و خطوط كشتيراني را مسدود كنند. آنها هم چنين، ذخاير عظيمي از تجهيزات غواصي و يك مركز جنگ افزارهاي دريايي را در بندرعباس به دست آوردند.
هم چنين، سپاه پاسداران توانايي لازم موشكي و هوايي را كسب كرد. آنها 35 تا 46 فروند هواپيماي كوچك آموزشي تهاجمي پيلاتوس7 PC- (پاورقي 30) را در اختيار داشتند كه از سوئد خريداري كرده، شيوه به كارگيري آنها را از مربيان كره شمالي آموزش ديده بودند. آنها شايع كردند كه از چين جنگنده هاي6 F- و7F- دريافت مي كنند و درصددند جنگنده هاي پيشرفته تر را از كشورهاي بلوك شرق تحويل بگيرند. آنها هم چنين، تأسيساتي در دانشگاه دريايي نوشهر در درياي خزر داشتند؛ منطقه اي كه برخي از پاسداران گزارش دادند آنها حملات انتحاري را با استفاده از هواپيماهاي كوچك و به همان صورت قايق هاي كوچك در آن جا آموزش ديده اند.
اين نيروها كنترل موشك هاي ضدكشتي جديد كرم ابريشم را نيز در اختيار داشت.(26) در اواخر سال 1986(1365)، نيروي دريايي سپاه كار ايجاد سكوي 35 تا 50 فروند موشك چيني كرم ابريشم را آغاز كرد و پناهگاه هاي محكمي را براي پايگاه هاي راداري موشك ها احداث نمود.(27) در آغاز، اين موشك ها در جزيره قشم و قلمرو خاكي ايران مستقر شدند. سپاه پاسداران هم چنين، نيروي دريايي خود را در جزيره فارسي، ابوموسي، تنب بزرگ و كوچك با هزار نفر تقويت كرد، موقعيت خود را تحكيم بخشيد و بالگردهايي را در اين جزاير مستقر كرد. اين جزاير آخري را شاه در سال 1971(1349) از شارجه پس گرفته بود ابوموسي شصت مايل و تنب ها حدود چهل مايل با غرب تنگه هرمز فاصله دارند.(28) هم چنين، آنها استفاده از بيشتر سكوهاي نفتي و به همان ترتيب، پايگاه هاي نظامي را نيز آغاز كردند.
به طور قطع، رهبران ايران پي بردند كه چنين نيروهايي توان پيروزي در نبرد مستقيم با نيروي دريايي امريكا و شوروي را ندارند، اما تركيب نيروهاي مزبور اين امكان را به ايران مي داد تا با استفاده از مين ها و قايق هاي تندرو به جنگ و گريز اقدام و در عين حال، توان استفاده از موشك هاي كرم ابريشم و حملات انتحاري با به كارگيري قايق ها و هواپيما را حفظ كند.
ايران در جنگيدن با طرف دريايي به شيوه جنگ چريكي، استفاده از هرگونه ضعف سياسي در اراده امريكا يا نيروي دريايي ساير كشورها و هم چنين، در يك منازعه كم شدت طولاني يا غيرجدي، در موقعيت مناسب تري قرار داشت. توان ايران در مين گذاري و عمليات خرابكارانه به همان اندازه مهم بود و معامله مستقيم بر سر آن با اين دولت بسيار مشكل به نظر مي رسيد و سپاه پاسداران به گونه اي عمل مي كرد كه معلوم نبود آيا اين نيرو مستقل عمل مي كند يا تحت كنترل دولت است.
آغاز استفاده از توان دريايي ايران
هر چند در اوايل دهه 80، ايران از نيروي دريايي سپاه استفاده كرد، اما سابقه استفاده عمده از امكانات جديد دريايي به ژانويه 1987(1365) بر مي گردد؛ زماني كه با استفاده از موشك هاي كوچك تر، شبانه به كشتي هاي باري و نفتكش ها در خليج فارس حمله مي كرد. مواردي از اين حمله ها كه تأييد شده اند، عبارت اند از: حمله به كشتي ورلد داون (پاورقي 31) در 8 ژانويه، آتلانتيك ديگنيتي (پاورقي 32) در 12 ژانويه، سعودي در 14 ژانويه، ايزومري (پاورقي 33) در 23 ژانويه، آمبيا فورتونا (پاورقي 34) در 4 فوريه و سي امپرس (پاورقي 35) و وجيانگ (پاورقي 36) در روزهاي بعدي همان ماه.29 در تمامي اين موارد، موشك سي كيلر ساخت ايران به كارگرفته شد. دست كم، در يك مورد، معلوم شد كه تلفات موشك سي كيلر نيز مي تواند سنگين باشد، چرا كه توانستند نفتكش 998 تني صدرا را از قسمت آسيب پذيرش هدف حمله قرار دهند و با به آتش كشيدنش جهنمي را بر پا كنند و دست كم، هفت تن از خدمه آن را بكشند.(30)
از ميان كشتي هاي باري كه طي اين دوره هدف حمله ايران و عراق قرار گرفتند، تعداد اندكي آسيب جدي ديدند و غرق شدند. بين 1 ژانويه تا اوايل فوريه، شانزده فروندكشتي خسارت ديد. طبق آمار، تعداد حملات از آغاز جنگ تا آن زمان، 284 مورد بود؛(31) بنابراين، شوروي و غرب اقدامات بازدارنده اي را آغاز كردند. در راستاي اين اقدامات، در اواسط ژانويه، شوروي يك ناوچه مجهز به موشك كلاس كريواك (پاورقي 37) را براي اسكورت چهارفروند كشتي خود كه از طريق تنگه هرمز و كويت به عراق سلاح حمل مي كردند، به خليج فارس فرستاد. اين ناوچه دومين كشتي شوروي بود كه از سال 1982 (1361) به خليج فارس وارد مي شد. بعد از توقيف دو فروند كشتي شوروي از سوي ايران نخستين كشتي اين كشور در سپتامبر 1986 (1365) به خليج فارس وارد شد تا بدين ترتيب، به ايران، عراق و كشورهاي جنوب خليج فارس نشان داده شود كه اتحاد جماهير شوروي از كشتي هاي خود حمايت مي كند .
اما امريكا نيروهايش را در خليج فارس، كه شش فروند كشتي را شامل مي شد، افزايش نداد و در عوض، قايق هاي گشت خود را به نقاط شمالي تر خليج فارس فرستاد و نيروهايش را در اقيانوس هند به يك گروه كامل حمل موشك افزايش داد. اين گروه يك كشتي 85000 تني حامل موشك كيتي هاوك و يازده فروند كشتي اسكورت را شامل مي شد. امريكا هم چنين، ناو حامل نيروهاي ويژه را به شرق مسيره در سواحل عمان اعزام كرد و هواپيماهاي111F - را براي انجام اقدام نامعلومي به تركيه فرستاد. انگلستان و فرانسه نيز فعاليت كشتي هاي خود را افزايش دادند، به طوري كه اسكادران آرميلاي (پاورقي 39) انگلستان كه در اقيانوس هند مستقر بود، تقريباً 50% از وقت خود را در خليج فارس سپري مي كرد. در آن زمان، اين اسكادران از ناوشكن پدافند هوايي ناتينگهام (پاورقي 40) ناوچه آندرومد (پاورقي 41) مجهز به سيستم دفاع ضدموشكي سي ولف (پاورقي 42) و كشتي پشتيباني اورنج ليف (پاورقي 43) تشكيل شده بود. (32)
امريكا در پاسخ به استفاده زياد ايران از موشك هاي سي كيلر، گروه ناوي خود را به خليج فارس و درياي عمان وارد كرد و در ادامه، مطلع شد كه اين كشور موشك هاي كرم ابريشم زمين پايه ضدكشتي سنگين تري را نزديك تنگه هرمز مستقر و در اواخر فوريه، يكي از آنها را به صورت آزمايشي از پايگاه موشكي خود در جزيره قشم پرتاب كرده است.(33)
هر چند با توجه به استانداردهاي غرب، تلفيق توان موشك هاي ضدكشتي ايران قدرت تهاجمي اين كشور را چندان افزايش نمي داد، اما تركيب موشك هاي سي كيلر و كرم ابريشم باعث شد كه توان ايران درحمله به نفتكش ها و كشتي هاي باري افزايش يابد و به جاي آسيب رساندن به كشتي ها، آنها را غرق كند، و حتي تا حد بسيار كمي تنگه هرمز را ببندد. هم چنين، ايران باز هم قايق هاي موتوري آلومينيومي كوچكي را خريداري كرد كه در تابستان سال1986(1365)، از آنها براي مين گذاري در آب هاي ام القصر استفاده كرده بود. اين كشور قايق هاي مزبور را براي كاشت مين هاي ساحلي در آب هايي به عمق شصت فوت به كار مي گرفت و مين هاي شناوري را كار مي گذاشت كه كم ترين خطرشان تهديد تردد كشتي ها و قايق ها در خليج فارس بود.(34)
بين المللي شدن روز افزون جنگ نفتكش ها
از نظر غرب، افزايش تهديد كشتيراني در خليج فارس از سوي ايران از حمله عراق به نفتكش ها در آب هاي اين كشور (ايران) بسيار مهم تر بود. ايران خود را براي حمله به كشتي ها در آب هاي عراق آماده نمي كرد؛ زيرا، با گذشت چند هفته از آغاز جنگ، هيچ گونه ترددي در اين آب ها صورت نگرفته و تمام بنادر عراق بسته شده بودند؛ بنابراين، ايران خود را براي حمله به كشتي هاي كشورهاي ثالث، كه از آب هاي بين المللي به سوي بنادر مناطق جنگي حركت مي كردند، مسلح نمود؛ اقدامي كه به معناي تهديد كشتي هاي بين المللي عازم كشورهاي جنوب خليج فارس بود.
اين موضوع هم چنين نشان مي داد كه الگوي سال 1986(1365) جنگ نفتكش ها، در سال 1987(1366) نيز تكرار مي شود. تعداد حملات عراق به كشتي ها در خليج فارس از سال 1986(1365) بسيار بيشتر بود. در نتيجه، تناوب حملات ايران دو برابر شده بود. اين امر باعث شد كه دخالت فعال امريكا در خليج فارس تسريع شود، اما امريكا فقط يكي از عوامل درگير در اين جنگ بود. از سوي ديگر، ماجراي فروش پنهاني سلاح به ايران از سوي كنگره امريكا كاملاً برملا گرديد. در نتيجه، دولت ريگان مجبور شد با واكنش سياسي شديد ناشي از آن مقابله و براي حفظ روابط دوستانه با دولت هاي عرب منطقه اعتبار سياسي و نظامي خود را احيا كند. هم چنين، با پيشروي ايران در منطقه فاو، خطر حمله اين كشور به جنوب عراق و حتي به كويت وجود داشت.
به هر حال، مسئله اصلي پيش روي طراحان امريكايي، نه شدت جنگ نفتكش ها، بلكه خطرات مؤثر بر امنيت عرضه نفت به غرب بود. در واقع، امريكا اين مشكل را پيش رو داشت كه حتي در يك دوره اشباع نفتي، منطقه خليج فارس خريدار هفت ميليارد دلار از كالاهاي امريكا بود، 63% از ذخاير نفتي آزاد جهان ، بيش از 25% از كل نفت معامله شده در جهان و 30% از نفت مورد استفاده كشورهاي عضو سازمان توسعه و همكاري اقتصادي (پاورقي 44) و 60% از نفت ژاپن را تأمين مي كرد. حتي با وجود گسترش خطوط لوله نفت از طريق تركيه و عربستان، 17% از نفت مورد نياز غرب از تنگه هرمز مي گذشت.(35) ( ر.ك.به: جدول شماره 2)
مسئله تهديد كويت از سوي ايران اهميت ويژه اي داشت؛ زيرا، ذخاير نفتي ثبت شده كويت تقريباً به اندازه مجموع ذخاير نفتي ايران و عراق بود و اين كشور كويت بيش از صد ميليارد بشكه ذخيره نفتي يا 13% از دخاير ثبت شده جهان (حدوداً 9/3% در امريكا) را در اختيار داشت. هم چنين، در كشورهاي ماوراي بحار بيش از صد ميليارد دلار سرمايه گذاري كرده بود (80% دولتي و 20% خصوصي) كه سهم امريكا از آن حدود 40% بود؛(36) بنابراين، اين كشور نمي توانست خطرهاي موجود در سناريوي تسلط مستقيم ايران بر كويت و متمايل شدن كويت و عربستان سعودي را به ايران در صورت عدم برخورداري از حمايت امريكا ناديده بگيرد.
بدين ترتيب، تعجب آور نيست كه دولت ريگان هر روز موارد بيشتري از درخواست هاي كويت را مبني بر حمايت و پرچم گذاري مجدد نفتكش هايش، كه براي حمل نفت به نقاط بارگيري خارج از خليج فارس مورد استفاده قرار مي گرفتند، مي پذيرفت. به نظر مي رسد كه در گفت وگوهاي غيررسمي كويت با امريكا در سپتامبر 1986(1365)، اين كشور به طور آشكار نگراني خود را درباره آسيب پذيري كشتيراني اش مطرح كرده است. بعد از نشست شوراي همكاري خليج فارس در 1 نوامبر 1986(10/8/1365)، كويت مجدداً ايده پرچم گذاري را طرح كرد. بدين ترتيب، در 10 دسامبر، شركت كشتيراني نفت كويت (پاورقي 45) گارد ساحلي امريكا را براي كسب اطلاعات پرچم گذاري به خدمت گرفت و ايده جلب حمايت پرچم امريكا را در 22 دسامبر 1986(1/10/1365) با سفارت اين كشور در كويت مطرح كرد.(37)
در 13 ژانويه 1987(23/10/1365)، كويت از سفارت امريكا خواست تا مجدداً نفتكش هايش را پرچم گذاري كند. اين كشور هم چنين، خواستار حمايت نيروي دريايي امريكا شد و به واشنگتن اطلاع داد كه اين تقاضا را از شوروي نيز داشته است. كويت آشكارا گفت كه مذاكراتش با مسكو را در نوامبر 1986(1365) بلافاصله بعد از نخستين مذاكره اش با امريكا آغاز كرده است.
هدف كويت در دعوت از امريكا، دستيابي به يك حمايت خارجي در برابر اشكال مختلف تهديد و حمله از سوي ايران، به ويژه، حمله به كشتي هاي حامل پرچم كويت بود. هر چند جنگ نفتكش ها جدي بود و بعد از 15 سپتامبر 1986(24/6/1365)، پانزده تا نوزده مورد حمله عليه كشتي هايي كه به مقصد كويت حركت مي كردند، در خليج فارس صورت گرفته بود، اما تنها بخش كوچكي از 168-196 نفتكش را كه در هر ماه از خليج عبور مي كردند، تحت تأثير قرار مي داد. شمار نفتكش هاي در حال تردد به مقصد كويت دست كم، يك فروند نفتكش در روز بود و تعداد كل آن به هفتاد تا هشتاد نفتكش در ماه مي رسيد.
از زمان آغاز جنگ نفتكش ها تا اوايل سال 1987(1366)، از ميان حدود 284 حمله به كشتي ها، تنها هفت فروند كشتي با پرچم كويت هدف حمله قرار گرفته بود . ازميان 34 شناوري، كه از روز كريسمس سال 1985(1363) تا 17 سپتامبر 1986(26/6/1365) هدف حمله ايران قرار گرفتند، هيچ كشتي با پرچم كويت هدف حمله واقع نشد. در روز 17 سپتامبر سال 1986(1365)، به نفتكش 290085 تني الفونتاس(پاورقي 46) حمله شد و نفتكش 263679 تني الفيهه(پاورقي 47) آخرين نفتكش كويتي بود كه در 22 اكتبر هدف حمله قرار گرفت. (38)
اين حملات براي دو برابر كردن حق بيمه نفتكش ها به مقصد كويت كافي بود، اما با وجود اين، نرخ حق بيمه هنوز هم تنها 5/0درصد از بهاي نفتكش هايي بود كه به مقصد كويت حركت مي كردند و براي ديگر كشورهاي حوزه خليج فارس حدود 5/2 درصد بود.(39)
با وجود اين، كويت نمي توانست تأثيرات استراتژيك گسترده دستيابي ايران به فاو و بصره، تأسيس عنصر نيروي دريايي سپاه و اين واقعيت را كه كويت در معرض حملات سياسي مداوم ايران به دليل استفاده عراق از بندر الشعيبه اين كشور براي ورود سلاح هاي ساخت شوروي و ساير تجهيزات جنگي قرار داشت، ناديده بگيرد. خطر حمله ايران به كشتي هاي كويتي و ديگر كشتي هايي كه به مقصد اين كشور حركت مي كردند، افزايش يافته بود؛ زيرا، كويت به هواپيماهاي عراقي اجازه داده بود تا از فضاي كويت براي رسيدن به سواحل جنوبي خليج فارس و حمله به كشتي هاي ايران استفاده كند. هم چنين، به نظر مي رسيد كه كويت به كشتي هاي كوچك نيروي دريايي عراق اجازه داده بود از آبراه سبيه، (پاورقي 48) كه ميان كويت و جزيره بوبيان واقع شده بود، عبور كند. هم چنين، بالگردهاي عراقي اجازه داشتند، از قلمرو هوايي كويت استفاده كنند.(40)
در مجموع، دولت ريگان و كويت احساس مي كردند كه دلايل خوبي براي مطرح كردن گزينه پرچم گذاري مجدد نفتكش هاي كويتي دارند البته، بايد يادآور شد كه امريكا براي اين اقدام تمايل بيشتري داشت، هر چند اين تمايل نه به دليل پيشرفت نظامي در خليج فارس، بلكه براي كاهش واكنش هاي شديد موجود نسبت به فروش اسلحه به ايران بود. كاخ سفيد از گروه طراح امنيت ملي (پاورقي 49) درخواست كرد تا براي امريكا مشخص كنند كه چگونه موقعيت خود را در خليج فارس حفظ كند. بايد يادآور شد كه مدير رسمي اين گروه رئيس جمهور بود و ديگر اعضاي آن عبارت بودند از: وزيران واين برگر (پاورقي 50) و شولتز (پاورقي 51)، فرانك كارلوچي(پاورقي 52) مشاور امنيت ملي و نماينده اي از فرماندهي ستاد مشترك.
گروه طراح امنيت ملي به اين نتيجه رسيد كه امريكا بايد با انجام يك سلسله اقدامات مهم و جديد مجدداً موقعيت خود را در خليج فارس احيا كند، نفوذ روبه رشد شوروي و خطر پيروزي احتمالي ايران را كاهش دهد.(41) اين گروه به امريكا توصيه كرد كه از طرح پرچم گذاري نفتكش ها حمايت كند، از فروش اسلحه به ايران جلوگيري و با كمك اعضاي مهم شوراي امنيت سازمان ملل مذاكرات اوليه صلحي را پيشنهاد كند تا طي آن، موضوع منع فروش اسلحه را مطرح نمايد.
سه عامل باعث شد كه گروه طراح امنيت ملي انگيزه پرچم گذاري مجدد نفتكش هاي كويتي را در دولت امريكا تقويت كند، نخستين عامل اين بود كه امريكا دريافت كه شوروي پيشنهاد پرچم گذاري مجدد را پذيرفته و كويت پيشنهاد كرده است كه امريكا و شوروي به صورت مشترك از يازده فروند نفتكش متعلق به اين كشور حمايت كنند، يعني شش فروند تحت حمايت شوروي و پنج فروند تحت حمايت امريكا باشد. عامل دوم و عامل سوم اين بود كه گروه طراح امنيت ملي به اين نتيجه رسيده بود كه ايران از آغاز جنگ به كشتي هاي حامل پرچم قدرت هاي بزرگ حمله نكرده است و احتمالاً از اين به بعد نيز، حمله نخواهد كرد. هم چنين، نيروي دريايي و هوايي اين كشور نيز توان لازم براي مقابله با نيروي دريايي امريكا را ندارد؛ بنابراين، اين گروه در طرح خود از دولت امريكا خواست كه اسكورت هر يازده فروند نفتكش را بپذيرد.
البته، بايد توجه كرد كه گروه طراح امنيت ملي با اتخاذ اين تصميم يكي از اشتباهات بزرگ رسوايي ايران - كنترا را تكرار كرد ، يعني اجازه نداد كه طرح اسكورت نفتكش هاي كويتي روند سازماني متداول در دولت را طي كند. در واقع، رئيس ستاد مشترك، وزير نيروي دريايي، بسياري از كارشناسان جامعه اطلاعاتي امريكا و مقامات عالي رتبه دولت ريگان كه در امور خليج فارس تخصص داشتند، در جريان جزئيات امور قرار نگرفتند.(42) هم چنين، هيچ گونه اقدامي در زمينه تهيه يك دستورالعمل رسمي براي تصميم امنيت ملي(پاورقي 53) انجام نشد. در واقع، آخرين دستورالعمل تصميم امنيت ملي در زمينه خليج فارس به چند سال پيش از آن مربوط بود. در نتيجه، گروه طراح امنيت ملي بدون بررسي خطرات نظامي و سياسي پيش رو و بدون داشتن تصوير روشني از ميزان تداركات نظامي مورد نياز براي اسكورت نفتكش ها نسبت به اين اقدام تصميم گيري كرد.(43)
هم چنين، امريكا در اين زمينه، اشتباه رايج در جنگ هاي سطح پايين را تكرار كرد، يعني تنها به پيروزي بالقوه توجه نمود و دامنه وسعت خطرات را دست كم گرفت؛ بنابراين، وزارت دفاع امريكا برنامه حمله به موشك هاي كرم ابريشم ايران را ارائه داد، بدون آن كه نيرويي را براي مقابله با خطرات احتمالي پيش روي عمليات اسكورت كه گستره آن از درياي عمان تا بنادر كويت بود آماده كرده باشد. در واقع، بعدها معلوم شد، اين تهديدات بسيار جدي بوده اند. هم چنين، گروه طراح امنيت ملي در بررسي خطر، آزمون نظامي اراده و عزم ايرانيان و تصاعد عمليات نظامي، ناموفق عمل كرد. پيش بيني حوادثي كه به وقوع پيوست بسيار كم يا حتي هيچ بود. در نتيجه، امريكا در يك رويارويي طولاني با عزم و اراده ايران در وضعيت جنگي طولاني قرار گرفت.
از آن جا كه دولت ريگان خطرات پيش رو را دست كم گرفت، ديگر به اين موضوع نينديشيد كه اگر اقدام به پرچم گذاري به يك جنگ تمام عيار تبديل شود، واكنش كنگره چه خواهد بود. هم چنين، خطرات بسيار زياد نهفته در تهديد روزافزون دولت هاي جنوب خليج فارس از سوي ايران را نيز ناديده گرفت. به اعتقاد اين كشور، خطر شوروي، فقط مي توانست اين باشد كه در كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس (پاورقي 54)، نفوذ كند. در واقع، امريكا از اين نكته غافل بود كه شايد شوروي ايران را به گسترش روابط خود با اين كشور وادارد يا عراق از موضوع پرچم گذاري نفتكش ها براي ايجاد تخاصم بين ايران و امريكا بهره برداري كند. امريكا هم چنين، به دليل تمايل به اثبات رهبري و جلوداري خود و نيز اين نكته كه به دولت هاي منطقه خليج فارس نشان دهد كه حضور نظامي اش اهميت بسيار زيادي دارد، اروپاي غربي را كاملاً فراموش كرد.
در نهايت، دولت ريگان نامشخص بودن موضع سياسي كويت را ناديده گرفت. برخلاف امريكا، كه درخواست كويت را به سرعت پذيرفت، كويت پيشنهاد امريكا را بلافاصله قبول نكرد و به چند دليل پذيرش اين پيشنهاد را به تعويق انداخت. احتمالاً اين كشور قصد داشت حمايت امريكا را با كم ترين نمايش سياسي به دست آورد يا آن كه كاري كند كه اين حمايت بر اصول بين المللي مبتني باشد. هنگامي كه امريكا اعلام كرد عمليات مشترك اسكورت نفتكش ها را با شوروي نمي پذيرد، كويت نيز اعلام كرد كه در آن صورت، پيشنهاد امريكا را رد خواهد كرد.
اين مطالب روشن مي كند كه چرا كويت پيشنهاد پرچم گذاري مجدد نفتكش ها را از سوي امريكا بلافاصله و با كمال ميل نپذيرفت و در 29 ژانويه، دولت ريگان به كويت اعلام كرد كه اجازه داده است تا دوباره نفتكش هاي كويت را پرچم گذاري كند. در 23 ژانويه 1987(3/11/1365)، ريگان اظهار كرد كه امريكا از نيروي مسلح خود براي تأمين امنيت عبور و مرور كشتي هاي باري در خليج فارس استفاده خواهد كرد و در 6 فوريه، به كويت اعلام كرد كه پرچم گذاري مجدد بايد با حمايت نيروي دريايي امريكا همراه باشد. در 25 فوريه نيز، ريگان مجدداً تضمين كرد كه امريكا از تداوم جريان نفت حمايت خواهد كرد.
سپس، دولت امريكا پيشنهادش را براي اسكورت كشتي هاي مجدداً پرچم گذاري شده كويتي از سوي نيروي دريايي امريكا در سطح اجرايي بالاتري ارائه كرد؛ پيشنهاد
نا به هنگامي كه بدون مشورت كامل با كويت ارائه شد. هدف امريكا از اين تبليغات تا حدي اعمال بازدارندگي بر ايران و حمايت از كشتيراني در خليج فارس بود. هم چنين، دولت ريگان مي كوشيد تا از اين طريق، اعتبار سياسي خود را كه در اثر فروش مخفيانه سلاح به ايران مخدوش شده بود، باز يابد.
اين اقدامات تبليغاتي بهترين گزينه انتخابي را براي كويت فراهم آورد. آشكار بود كه اين كشور به حمايت امريكا در برابر ايران نياز داشت. تا آن زمان، ايران نشان داده بود كه مي تواند هم با نيروي نظامي و هم با اقدامات تروريستي به كويت ضربه وارد آورد. در اوايل جنگ، اين كشور دست كم، دوبار به كويت حمله هوايي كرده بود، در سال 1983(1362)، از بمب گذاري در سفارت خانه هاي فرانسه و امريكا در كويت و در سال 1984(1363) از ربوده شدن يك فروند هواپيماي خطوط هوايي كويت به تهران حمايت كرد. هم چنين، در مي سال 1985(1364)، در اقدام براي ترور امير كويت همكاري داشت. به نظر مي رسد ايران از شيعيان كويت كه در ژوئن سال 1986(1364) قصد داشتند بزرگ ترين پالايشگاه كويت را به آتش بكشند، نيز حمايت كرد. البته، بايد يادآور شد كه گروه هاي مشابهي خودرو بمب گذاري شده اي را به سوي پايانه اصلي بارگيري نفت كويت هدايت كردند كه در اثر انفجار آن، خسارات زيادي به پايانه نفتي وارد شد.
با وجود اين، كويت مجبور بود با اين واقعيت نيز برخورد كند كه عراق هنوز نسبت به اهداف امريكا در خليج فارس بسيار بدبين بود و رهبران عالي رتبه اين كشور مانند طارق عزيز آشكارا اعلام مي كردند كه به نظر آنها، اين كمك امريكا براي بهره برداري از جنگ و افزايش نفوذش در خليج فارس است. هم چنين، كويت هنوز به ياد داشت كه امريكا در سال 1984(1364) نتوانسته بود سلاح هاي درخواستي كويت را براي گسترش دفاع هوايي اش تأمين كند و به نظر بسياري از اعضاي خانواده سلطنتي كويت، شوروي در معاملات خود بسيار مطمئن تر از امريكا عمل مي كرد.(44)
اين موضوع باعث شد كه كويت پذيرش پيشنهاد امريكا را به تأخير بيندازد. در بررسي اين تأخير، معلوم شد كه كويت مشكلات داخلي و خارجي بسيار داشت، به طوري كه مجبور شد در جولاي سال 1986(1365) مجلس خود را منحل كند. مقامات پليس اين كشور نيز در نوامبر سال 1986(1365) اعلام كردند كه حدود 26898 نفر طي چند سال گذشته از كشور اخراج شده اند. البته، منابع موثق اين ارقام را بين چهل تا پنجاه هزار نفر اعلام كردند كه شامل ايرانيان شيعه، تعداد بسياري از فلسطينيان و روزنامه نگاران خارجي مقيم كويت بودند. هرچند كويت مدعي بود بيشتر اين شيعيان به يك حزب زيرزميني طرفدار ايران در عراق (حزب الدعوه ) وابسته هستند، اما بيشتر آنها را شيعيان بومي تشكيل مي دادند.
<img alt=نفتكش src=Image/PMNE0328.jpg align=left Border=1>
با وجود چنين اخراج هايي، تنها حدود 40% از جمعيت كويت را شهروندان اين كشور تشكيل مي دادند. از كل جمعّيت كويت فقط 22% (000/720 نفر از ميان 1/1 ميليون نفر) متولد آن جا بودند و نزديك به 33% از جمعيت اين كشور را شيعيان تشكيل مي دادند. اصالت بسياري از شيعيان كه اجازه اقامت داشتند، فارس بود و بسياري از آنها بدون مجوز اقامت از ايران به اين كشور مهاجرت كرده بودند.(45) برخي از اعضاي خانواده هاي مهم و قديمي كويت در گروه هاي طرفدار ايران عضويت داشتند و برخي از آنها نيز در عمليات هاي چريكي و تروريستي درگير بودند.(46)
هم چنين، كويت مجبور بود اين واقعيت ها را نيز در نظر بگيرد كه هنوز حدود چهارصدهزار فلسطيني در اين كشور ساكن اند و نظرات امارات متحده عربي نيز بايد مهم شمرده شوند، چرا كه اين كشور به افزايش فعاليت نظامي ابرقدرت ها در خليج فارس تمايلي نداشت و كويت نيز قسمت اعظم نفت خود را با نفتكش هاي اجاره اي در حال تردد بين بندر خورفكان در امارات (نزديك تنگه هرمز) و كويت صادر مي كرد؛ ناوگاني كه از 22 كشتي با پرچم كويت و چهل فروند كشتي اجاره اي تشكيل شده بود و به دليل پايين نگه داشتن حق بيمه كويت و بيمه جريان نفت از آن انتقاد مي شد.(47)
همه اين عوامل باعث شد كه كويت به واكنش هاي شديد بالقوه داخلي و خارجي ناشي از پيشنهاد پرچم گذاري مجدد امريكا و تهديد فزاينده ايران، در برابر اعلام توافق شوروي براي پرچم گذاري پنج فروند از نفتكش هاي كويت عكس العمل نشان دهد؛ بنابراين، درخواست خود از امريكا مبني بر پرچم گذاري شش فروند از نفتكش هايش را تا دوم مارس به تأخير انداخت.
تهديد ناگهاني كويت مبني بر گسترش نقش نيروي دريايي شوروي در خليج فارس به واكنش عجولانه امريكا منجر شد. در 7 مارس، امريكا به كويت اعلام كرد كه از همه يازده فروند نفتكش كويتي، كه قبلاً موضوع آن مطرح شده بود، حمايت خواهد كرد. در مقابل، كويت نيز، در 10 مارس، اين طرح را به صورت آزمايشي پذيرفت. در 12 مارس، دولت ريگان كنگره را در جريان اين طرح قرارداد و در 19 مارس، گزارش كار خود را به صورت محرمانه به ستاد كميته امور خارجي كاخ سفيد و سنا ارائه كرد. هم چنين در 17 مارس سال 1987(26/12/1365) دريادار كراو (پاورقي 55)، رئيس ستاد مشترك ارتش، را واداشت تا بر تعهد نظامي امريكا مبني بر حمايت از نفتكش هاي كويتي تاكيد كند.(48)
در نتيجه، در 22 مارس، كاركنان شركت كشتيراني نفتي كويت و افسران نيروي دريايي خاورميانه اي امريكا در خليج فارس گفت وگوهاي خود را درباره روند حمايت و ارتباطات اضطراري آغاز كردند. اين گفت وگوها به اندازه كافي موفقيت آميز بودند و ريچارد مورفي، معاون وزير خارجه در امور خاور نزديك و آسيا، گزارش كارهاي طبقه بندي شده خود را در 30 مارس، به كميته امور خارجه كاخ سفيد و در 31 مارس، به كميته نيروهاي مسلح سنا ارائه كرد.
در 2 آوريل 1987(13/1/1366)، كويت قرارداد رسمي پرچم گذاري را با امريكا به امضا رساند، اما هنوز اين كشور احتياط مي كرد كه ترتيباتش با امريكا بيش از حد لازم عمومي نشود و هم چنان بر اين واقعيت تأكيد داشت كه نفتكش هاي شوروي را اجاره كرده است؛(49) اقدامي كه به عمليات اسكورت نفتكش ها جنبه بين المللي مي داد و اين امكان را براي كويت فراهم مي آورد تا با مشكلات داخلي و منطقه اي ناشي از پذيرش حمايت امريكا مقابله كند.
از ديدگاه كويت، استفاده از پرچم هاي امريكا و شوروي مزاياي ديگري هم داشت: پيام روشني براي ايران بود مبني بر اين كه ناوگان نفتكش هاي كويتي از حمايت دريايي هر دو ابرقدرت امريكا و شوروي برخوردار است؛ كويت بلافاصله قرارداد دريافت حمايت نظامي مستقيم از ابرقدرت ها را نپذيرفت؛ اين كه كويت به شوروي بيش از امريكا اعتماد دارد، براي عراق پذيرفتني تر بود؛ و بالاخره اين كه موجب شد امريكا و شوروي به منظور يافتن راهي براي پايان دادن به جنگ بيشتر تحت فشار قرار گيرند.(50)
اما به نظر مي رسد كويت نيز همانند امريكا، خطرات ناشي از پرچم گذاري را دست كم گرفته و تقريباً اطمينان داشت كه ايران نمي تواند تضمين هر دو ابرقدرت را به چالش طلبد. هم چنين، مطمئن بود كه تضمين شوروي و امريكا اين كشور را در برابر حملات و تجاوز ايران مصون نگه خواهد داشت و به نظر نمي رسيد كه كويت احتمال برقراري مجدد روابط دوستانه بين ايران و شوروي يا به مبارزه طلبيدن امريكا از سوي ايران را به همان شيوه اي كه در بحران گروگان ها و مداخله امريكا در لبنان انجام شده بود، در نظر گرفته باشد.
افزايش ارعاب سياسي به ارعاب نظامي از سوي ايران
ايران نشان داد كه قصد دارد منازعه سياسي خود را پيش ببرد و دولت هاي ديگر را تحت تأثير قرار دهد. اين كشور با پيشرفت حملاتش به سوي بصره، تلاش هاي جديدي را براي ارعاب سياسي منطقه آغاز و زمان آنها را طوري تنظيم كرد كه توانست بر كنفرانس سران كشورهاي اسلامي، كه قرار بود در آخر ژانويه در كويت برگزار شود، فشار غير مستقيم وارد آورد. در اين راستا، يك رشته بمب گذاري هاي كوچك در بغداد روي داد، چند گلوله توپ به جزيره فيلكه كويت اصابت كرد و در 20 ژانويه، سه قسمت از تأسيسات نفتي كويت به آتش كشيده شد. شواهد نشان مي دهند كه ايران مخفيانه مي كوشيد تا بنادر كويت را مين گذاري كند.(51)
معلوم نيست كه آيا فشارهاي ايران در عملكرد همسايگانش مؤثر واقع شد يا نه، ولي احتمالاً چنين ارعاب هايي ضرورت نداشت. كشورهاي جهان عرب يكپارچه نبودند و دولت هايي، مانند امارات متحده عربي و قطر مي كوشيدند بيش از اين، درگير جنگ نشوند. نشست وزيران خارجه كشورهاي اسلامي در فوريه 1987(1366) در كويت، در زمينه مسائل خليج فارس نتيجه مهمي در پي نداشت و حاصل آن، فقط راه حل ها و ابتكارات جديد و شعارگونه براي رسيدن به صلح بود؛ زيرا، الجزاير و ليبي عملاً مانع پرداختن به مسائل مربوط به جنگ شدند و از سوي ديگر، سوريه نيز تنها بر مشكلات اعراب و اسرائيل تأكيد مي كرد.
ايران هم چنان به كويت فشار مي آورد تا بيش از اين از عراق حمايت نكند و بر عراق نيز فشار مي آورد تا حمله به تأسيسات نفتي ايران را متوقف كند. در ماه آوريل، شيعيان طرفدار ايران به يك سلسله اقدامات اعتراض آميز دست زدند. اين اقدامات به حدي رسيد كه دولت كويت دريافت اين مشكلات از جانب شيعيان خود اين كشور است، نه عوامل خارجي. بدين ترتيب، اعتراف كرد كه 25 نفر از شيعيان بومي خود را به جرم اقدامات تروريستي دستگير كرده است. در اين راستا، دولت كويت يك وزير شيعه را از مقام خود بركنار كرد و دويست نفر از شيعيان را كه در صنعت نفت پست هاي حساس داشتند، اخراج كرد.
خطراتي كه كويت به دليل خرابكاري هاي داخلي و خارجي با آنها روبه رو بود در 22 ماه مي، آشكارتر شد. در اين روز، مخزن ذخيره پروپان در پالايشگاه الاحمدي نزديك شهر فحاحل به آتش كشيده شد؛ آتشي كه سه روز روشن بود و هم چنان زبانه مي كشيد. در واقع، طي دو سال اين دومين اقدام براي آتش زدن پالايشگاه مزبور بود. هدف از اين آتش سوزي، منفجر كردن شش مخزن 450000 بشكه اي بوتان و پروپان بود. نكته مهم آن كه كل اين تأسيسات نفتي و حتي قسمتي از شهر فحاحل نيز در معرض تهديد آتش قرار داشتند.
اما به نظر مي رسد كه ايران در پيش بيني واكنش كويت به اين فشار به اشتباه دچار شد. خانواده سلطنتي كويت احساس كرد كه تهديد سياسي، ايدئولوژيكي و نظامي ايران جدي تر از آن است كه كويت توانايي دفع آن را داشته باشد؛ بنابراين، اين كشور با جلب موافقت امريكا و شوروي براي اسكورت نفتكش هايش به مقابله با اين تهديد برخاست و در اول آوريل سال 1987(12/1/1366)، طي يك توافق رسمي، سه فروند از نفتكش هاي شوروي را اجاره كرد.(52)
هم چنين در 4 آوريل سال 1987(15/1/1366)، شانزده نفر كويتي را به جرم ايجاد يك شبكه خرابكاري به نام نيروهاي حضرت محمد(ص) براي بمب گذاري در حوزه هاي نفتي كويت به پاي ميز محاكمه كشاند. علي رغم تلاش هاي انجام شده براي متوقف كردن محاكمه و چند تظاهرات كوچك اعتراض آميز، اين محاكمه تا 6 ژوئن ادامه يافت. دادگاه امنيت كشور كويت شش نفر از متهمان را به دليل كارشكني و خرابكاري به مرگ محكوم كرد.(53) هفده نفر بمب گذار شيعه را نيز به جرم حمله به سفارت خانه هاي امريكا و فرانسه و تأسيسات نفت كويت در مارس سال 1984(1362) زنداني نمود و در ادامه اين سياست، درجولاي سال 1987(1366)، سه نفر از اين تروريست ها را اعدام كرد.
در اين ميان، ايران به تهديد كشورهاي جنوب خليج فارس ادامه داد و محل استقرار دو تا چهار يگان كامل موشك كرم ابريشم را در نزديكي تنگه هرمز به پايان رساند و تا اواسط آوريل 1987(1366)، دست كم دوازده پرتابگر موشك هاي كرم ابريشم، بيست فروند موشك آماده و حدود 28 فروند موشك ذخيره ديگر در دست اقدام داشت. در عمل، تنها مشكل پرتاب اين موشك ها كمبود قطعات اصلي آن بود كه خود اين مطلب نيز جاي بحث داشت.
يكي از اين يگان ها كه در آوريل آن سال كشف شده بود، از جزيره قشم در كناره تنگه هرمز، به پايگاه هوايي بندرعباس در سواحل شمال غرب تنگه هرمز، انتقال داده شد تا تحت حمايت موشك هاي زمين به هوا قرار گيرد. يگان ديگر در شرق كوهستك قرار داشت. موشك هاي مزبور با دقت متوسط و مواد منفجره معمولي در كلاهكشان، منطقه اي به وسعت 64 كيلومتر را پوشش مي دادند. البته، با دقت و مواد منفجره كم تر، بردشان تا 75 كيلومتر نيز مي رسيد.(54)
هم چنين، بايد يادآور شد كه ايران ايجاد يك سايت يگان موشكي جديد را در انتهاي جنوبي شبه جزيره فاو آغازكرد. سايت موشكي مزبور اين امكان را به ايران مي داد تا شهر كويت و بندر آن را زير آتش خود داشته باشد و از اين طريق، فشار خود را بر كويت و تردد نفتكش هايش افزايش دهد.(55) نكته ديگر اين كه ايران بدون جلب توجه، در چهار جزيره خليج فارس يگان هاي در خورتوجهي از نيروي دريايي سپاه را مستقر كرد.
پاورقي:
1- Antony H. Cordesman, The Gulf and The West: Strategic Relations and Military
Realities. America: Westview Press. 1988.p.309- 360.
2- كارشناس ارشد زبان و دبير آموزش و پرورش
3- William Buckley
4- National Security Council (NSC)
5- Michael ledeen
6- Special National Intelligence Estimate (SNIE)
7- National Security Decision Directive (NSDD)
8- David Kimche
9- Tow
10- Hawk
11- Benjamin Weir
12- Lawrence Jenco
13- David Jacobsen
14- Operation Staunch
15- Lt.Colonel Olver North
16- Phoenix
17- George Cave
18- Amiran Nir
19- Jenco
20- Hawk Electron Tubes
21- Peter Jacobson
22- Sea Cat
23- Artemiz
24- Sea Killer
25- TACAN
26- Halu
27- Pilatus
28- World Dawn
29- Atlantic Dignity
30- Isomeri
31- Ambia Fortuna
32- Sea Empress
33- Wu jinng
34- Krivak
35- Armilla Squadron
36- Nottingham
37- Andromeda
38- Sea Wolf
39- Orangeleaf
40- OECD
41- Source: U.S. Energy Information Agency, Jane 1987.
42- انگلستان با توجه به نفت درياي شمال يك صادركننده است.
43- KOTC
44- Al Funtas
45- Al Faiha
46- Sebiyeh
47- NSPG
48- Weinberger
49- Shultz
50- Frank C.Carlucci
51- NSDD
52- GCC
53- Admiral Crowe
ماخذ:
1. براي جزئيات بيشتر ر. ك. به:
the author's The Iran.Iraq War: 1984.1987, London , Jane's 1987.
2. Washington Post, July 8, 1985, and December 7, 1986, U.S. Senate Select Committee on Intelligence ,Report on Preliminary Inquiry, January 28, 1987,p.4; Tower Commission Report, New York, Bantam and Times Books, 1987, pp-19-24.
3. Washington Post, December 7, 1986,p-A-25.
4. U-S- Senate Select Committee on Intelligence, Report on preliminary Inquiry, January 29, 1987, pp. 1-2; Tower Commission Report, New York, Bantam and Times Books, 1987, pp. 23-26.
5. بعدها آشكار شد كه سه نفر اخير از اواسط 1984(1363) درباره ابتكار ايران بحث كرده بودند.
6.International Herald Tribune, January 30.31, 1988,p.3-
7. U.S. Senate Select Committee on Intelligence, Report on Preliminary Inquiry, January 29, 1987, pp.4-8; Tower Commission Report, New York, Bantam and Times Books, 1987.pp.28-31.
8. فرد ريد در 9 سپتامبر 1986(18/6/1365)، جوزف جيمز سيسيپيو در 12 سپتامبر و ادوارد ترايسي در 21 اكتبر 1986(29/7/1365) ربوده شدند. در هر سه مورد، وزارت خارجه امريكا گروه هاي طرفداران ايران را مسئول اين اقدام دانست. نتيجه صرف اين موضوع، ايجاد تعادل ميان تعداد گروگان هاي آزاد شده و جديداً به گروگان گرفته شده بود. ر.ك. به :
Washington Post, December 7, 1986, p.A.25. See the Tower Commission Report, New York, Bantam and Times Books, 1987,pp.153-334, for full details.
9. Jane's Defense Weekly, November 29, 1986, pp. 1256-1258; and Washington post, December 7, 1986, p. A.25. Washingtom post, December 1, 1986, p.A.7
ژاك شيراك، نخست وزير فرانسه، بعدها اشاره كرد كه ايران به ابتكار خود سلاح هاي مشابهي را ساخته و سپس آنها را از رده خارج كرده است. به نظر مي رسد بيشتر معاملات فرانسه با ايران در اين مدت شامل كشتي هاي بزرگ توپدار بود كه پيش از بازگشت مجدد دولت محافظه كار فرانسه به قدرت، ساخته شده بودند و بيشتر آنها بدون اطلاع دولت فرانسه معامله شده بودند.
10. Washington Post, December 7, 1986.
11. U.S. Senate Select Intelligence Committee, Report on Preliminary Inquiry, January 29, 1987, pp. 18-20; Tower Commission Report, New York, Bantam and Time's Books, 1987, pp.34.49 and 227-334.
12. U.s. Senate Select Intelligence Committee, Report on Preliminary Inquiry, January 29, 1987, p.22.
13. Washington Times and Christian Science Monitor, February 16, 1986.
14. Washington Post, February 11, 1986; Economist, February 15, 1986.
15. مشخصاً هر موشك تاو شانزده هزار دلار براي ايران هزينه داشت، در حالي كه قيمت معمولي آن حدود شش هزار دلار بود. هزينه اضافي به شورشيان كنترا و دلالان اسلحه مي رسيد. (واشنگتن پست، 7 دسامبر 1986 ص 52 (A-تا آن زمان، جريان اسلحه از منابع ديگر نيز به صورت چشمگيري افزايش يافته بود. بعدها از مجاهدين خلق [منافقين] خبر رسيد كه مرسولات تسليحاتي امريكا در 4 جولاي در فرودگان تهران، به زمين نشست. مجاهدين [منافقين] گزارش دادند كه هواپيماي مذبور يك هواپيماي Race 8 707 - 33IG به شماره پرواز N543FA بوده است و رفسنجاني و سرهنگ جاويدان از بخش لجستيك وزارت دفاع ترتيب دهنده اين پرواز بوده اند (هفته نامه جينز ديفنس 22 نوامبر 1986 صفحه 1205) براي گزارش اجمالي ماجرا ر. ك. به :
The U.S Senate Select Intelligence Committee, Report on Preliminary Inquiry, January 29, 1987, pp. 20-30 and 32-39.
16. Washingtom Post, December 7, 1986, pp. A.30 to A.31.
الشراع اعلام كرد كه فرستاده امريكا از تهران ديدن كرده و قطعات اصلي تانك و رادار را با استفاده از چهار هواپيماي باري130 C - از طريق فيليپين به ايران فرستاده است. ر. ك. به :
Washington Post, November, 1986, p. A.15; Newsweek, November 17, 1986; Time, November 17, 1986, pp. 49.52; Aviation Week, November 17., 1986, pp. 16-18; U.S. Senate Select Intelligence Committee, Report on Preliminary Inquiry, January 29, 1987, p.38; Tower Commission Report, New York, Bantam and Times Books, 1987, pp. 51 and 414-449.
17. سردبير الشراع بعدها اظهار كرد كه اين خبر از طريق يكي از اعضاي دفتر منتظري منتشر شده است. وي گفت كه اين ماجرا از كشور سوريه نشئت نگرفته؛ زيرا، انتشار آن مجله در آن زمان در سوريه متوقف شده بود.
Washington Post, December 7, 1986; Baltimore Sun, December 14, 1986, p.18A; Economist, November 1, 1986, pp. 43-44; Washington Times, October 29, 1986, p.6A; Barry Rubin. 'My Friend Satan', New Republic, December 15, 1986, pp.14-15.
18. Washington Times, November 25, 1986, p. 5A; abd Washington Post, Decembeer 6, 1986, p.A.13.
19. Washington Post, December 7, 1986, p. A.25.
20. پايه اين محاسبات اعداد و ارقام ارائه شده از سوي يواس سنتكام (USCENTCOM) است محاسبات ارائه شده در بيشتر گزارش هاي غربي اندكي متفاوت اند. بسياري از مطبوعات از داده هاي ايران و عراق استفاده مي كنند كه غالباً دقيق نيستند.
21. Larry Dickerson, "Iranian Power Projection in the persian Gulf", World Weapons Review, August 12, 1987, p.7.
22. وضعيت عملياتي اين موشك ها چندان مشخص و قطعي نيست و برخي از منابع انبارهايي را با حداقل هفت موشك گزارش داده اند.
23. برآوردهاي به عمل آمده درباره تعداد مين هاي كار گذاشته شده به هيچ وجه قطعي نيستند و اين برآوردها بيشتر تعداد مين هاي زميني را با تعداد مين هاي دريايي موجود اشتباه مي گيرند. تعداد مين هاي دريايي كار گذاشته شده ايران تقريباً هزار مين تماسي بود كه شوروي در اوايل دهه 1900 ساخته بود و سپس كره شمالي اندكي آنها را تغيير و بهبود داده به ايران فروخت.
24. يگان هاي نيروي دريايي سپاه بين فوريه و اواخر جولاي 1987 (1366)، هفده حمله شناخته شده را عليه كشتي هاي بي طرف انجام دادند.
25. Jane's Defense Weekly, July 4, 1987, p.1417; Chicago Tribune, July 12, 1987, p. 1; Washington Post, July 26, 1987, p. A.25; World Weapons Review, August 12, 1987, p.7.
26. اين برآوردها بر اساس منابع موسسه مطالعات استراتژيك (IISS) است.
Military Balance; the Jaffe Center Middle East Military Balance, and Jane's Defense Weekly, July 11, 1987, p.15.
27. موشك هاي كرم ابريشم، گونه تغيير يافته موشك هاي2 CSS-N- ساخت شوروي يا موشك هاي ضدكشتي STYX بودند كه چين در تابستان 1986 ارسال آنها را آغاز كرد. جمهوري خلق چين سيستم اين موشك ها را با نام هاي ينگ2 HY- كرم ابريشم طراحي كرد. اين موشك ها مي توانند هم بر سكوهاي متحرك و هم بر سكوهاي ثابت سوار شوند. ايران از تركيبي از اين دو استفاده كرد، يعني هم تجهيزات سيار و هم مخفيگاه ها و ريل هاي ويژه پرتاب را به كار برد. در اين روش ، سكوهاي پرتاب از قبل آماده مي شوند تا برد دقيق و جايگاه حسگرها مشخص شود و موشك بر روي ريل پرتاب چرخدار يا شياردار حركت مي كند. با چنين اقدامي، اين امكان فراهم مي شود كه موشك ها، وسايل پرتاب و ون هاي پشتيباني در موقعيت هاي پراكنده قرار بگيرند تا از خطر حمله در امان باشند و در صورت نياز به سكوي پرتاب حمل شوند. هر واحد شليك از چهار پرتابگر موشك، دو مورد را دارند.
موشك كرم ابريشم را شركت چيني CPMIEC توليد مي كند و طبق استانداردهاي غرب، چندان پيشرفته نيست و به مدت بيست سال بر روي كشتي هاي چيني بوده است و فقط از 1984(1362) به بعد، به خارج از كشور صادر شده است. اين موشك 5/6 متر طول و 75 سانتي متر قطر دارد. وزن آن 2500 تا 3000 كيلوگرم است و كلاهك آن 500 كيلوگرم يا 1100 پوند وزن دارد. وزن كلاهك اين موشك هفت برابر كلاهك موشك سي كيلر و سه برابر كلاهك اگزوسه است. بيشترين برد اين موشك 95 كيلومتر مي باشد و با سه سيستم هدايتگر متفاوت عرضه مي شود: سيستم2 HY از طريق يك رادار در سكوي پرتاب، هدف را رديابي مي كند، موشك HY-2A از طريق اشعه مادون قرمز شمارشگرهاي الكترونيكي را ازكار مي اندازد و سيستم HY-2G از رادارهاي پايانه اي (Term inal Radavs) و رادارهاي ارتفاع سنج (Altimet Radars) استفاده مي كند.
برد موثر اين موشك از چهل كيلومتر كم تر است، اما اگر از كشتي يا هواپيما براي شليك آن استفاده شود و سيستم رادار هدايتگر آنها هدف را رديابي كند. برد موثر آن به هفتاد تا هشتاد كيلومتر مي رسد. چين چنين امكانات راداري را به ايران فروخت تا در برخي از كشتي ها و هواپيماهايش از آنها استفاده كند.
اين موشك در عرض شش دقيقه بعد از شليك به هدف واقع در بردش مي رسد هم چنين، مي تواند خود را به ارتفاع 145 متري برساند و سپس تا ارتفاع سي متري پايين بيايد. نخستين اخطاري كه هدف دريافت مي كند، زماني است كه موشك در انتهاي مسير خود است و ديگر در پشت انحناي زمين پنهان نمي ماند و اگر رادار فعال باشد، اين ديدن در 16 تا 32 كيلومتري هدف ممكن است. اگر رادار از نوع اشعه مادون قرمز باشد موشك در ده كيلومتري قابل رويت است؛ زيرا، جستجوگر مادون قرمز تا اين فاصله غيرفعال مي ماند. اين فاصله براي رديابي و از بين بردن آنها با برخي از موشك هاي زمين به هوا كافي است، اما براي نابودي آن امكاناتي لازم است كه عليه اين موشك كه در ارتفاع پايين حركت مي كند، موثر باشد.
28. Chicago Tribune, July 8, 1987, p.I.1; Baltimore Sun, July 7, 1987; U.S.News and World Report, July 6, 1987, p.41.
29. New York Times, January 20, 1987, p. A.1; Philadelphia Inquirer, January 21, 1987, p.5A; Observer, January 25, 1987; Washington Times, February 5, 1987, p.7A; Baltimore Sun, March 1, 1987, p.24.
بسياري از اين حملات خارج از آب هاي ايران در آب هاي ساحلي امارات متحده عربي صورت گرفتند و به نظر مي رسد كه براي شناسائي اهداف مورد نظر تلاش چنداني صورت نگرفت. براي نمونه، ووجيانگ كشتي متعلق به جمهوري خلق چين بود كه محموله آن هيچ ارزشي نظامي نداشت.
30. موشك سي كيلر نخستين بار در سال 1984(1362)، به مرحله عملياتي رسيد. و پيش از سقوط شاه به ايران فروخته شده بود. اين موشك با 01/1 متر طول و 6/20 سانتي متر قطر، موشك نسبتاً سبكي است. سيصد كيلوگرم وزن و كلاهك نيزه مانند هفتاد كيلوگرمي آن قدرت انفجار بالايي دارد. حداكثر برد هوا به زمين آن نيز 25 كيلومتر است و در هنگام پرتاب از زمين برد آن شش كيلومتر است كه چهار كيلومتر آن برد مفيد مي باشد. اين موشك، موشكي سطحي است كه در سه تا چهار متري روي آب حركت مي كند. و معمولاً از طريق پرتوهاي راداراي به هدف خود مي رسد، اما در محيط هاي پارازيتي، مي توان آن را با امواج راديويي نيز هدايت كرد. موشك هاي سي كيلر ايران هم از بالگردها و هم از عرشه كشتي قابل پرتاب بودند. پرتابگر اين موشك در روي عرشه به هر چهار طرف قابل تنظيم بود و مي توانست با رادارهاي ايكس باند(X-band) و رادارهاي كونيكال اسكن (Conical Scan) و رايانه هاي موجود در بسياري از كشتي هاي كوچك جنگي هماهنگ شوند. گونه ديگر اين موشك ها كه از بالگرد شليك مي شود، مي تواند در بالگردهاي معمولي نيز نصب شود. هر چند اين موشك اساساً براي استفاده در بالگردهاي اگوستا / سيكوراسكاي اس اچ - 3 دي (Agusta/ Sikorsky SH- 3D) و اي بي 212 طراحي شده بودند. سيستم هلي برن شامل607 MM/APQ صفحه كنترل موشك، رايانه هدايتگر، رابط فرماندهي (Command Link)، تعقيب گر اپتيكي (Optical tracker)، نمايشگر خلبان و موشك سي كيلر/ مارت (Marte) است.
وزن سيستم هلي برن 865 تا 1165 كيلوگرم است كه سيصد تا ششصد كيلوگرم آن به يك يا دو موشك، چهارصد كيلوگرم آن به نمايشگر شليك، 143 كيلوگرم آن به رادار و 22 كيلوگرم آن به تعقيب گر اپتيكي مربوط است. امكان دارد موشك مستقيماً از يك بالگرد در حال پرواز در ارتفاع متوسط شليك شود. هم چنين، بالگرد مي تواند بعد از پيدا كردن هدف خود بر روي رادار، ارتفاع خود را تا سطحي پايين تر از ديد رادار كشتي كاهش دهد و سپس ارتفاعش را افزايش داده و موشك را شليك كند.
31. Washington Times, February 5, 1987, p.7A.
32. در سال 1980(1359)، يگان گشت آرميلا از چهاركشتي جنگي تشكيل شد، اما در سال 1982(1361)، به دو كشتي كاهش يافت؛ زيرا، انگلستان مجبور بود در آتلانتيك جنوبي حضور دائمي داشته باشد. يك فروند ناوشكن از نوع 42 معمولاً براي تامين دفاع هوايي ميان برد و يك فروند ناوشكن نوع 22 يا يك فروند ناوچه كلاس لندر (Leander. Class) داراي موشك سي ولف (Sea Wolf) همواره براي تامين توان ضدموشكي تعيين مي شود. فقط كشتي هاي تحت پرچم انگلستان يا بيش از 505 كشتي مربوط به اين كشور واجد شرايط حمايت انگلستان هستند، اما اين كشور اجازه مي دهد كشتي هاي ديگر نيز به كاروان تحت حمايت آن بپيوندند. از نظر تكنيكي كشتي هاي جنگي انگلستان به جاي اسكورت كشتي هاي باري آنها را همراهي مي كنند. اسكورت نشان دهنده وجود شرايط جنگي است.
Jane's Defense Weekly, May 2, 1987, p.824, Christian Science Monitor, January 21, 1987, p.1; Washington Post, January 28, 1987, p.A.1.
33. Washington Post, March 24, 1987, p.A.25, and August 23, 1987, p.12.
34. مين هاي شناور مهم ترين مشكل خليج فارس در آن دوره بودند. نيروي دريايي قطر و ديگر كشورها به طور مرتب اين مين ها را با توپ دريايي از بين مي بردند.
Jnae's Defense Weekly, May 2, 1987, p. 824; Wahsington Post, march 24, 1987, p.A.25.
35. Caspar W.Weinberger, A Report to Congress on Security Arrangements in the Persian Gulf, Department of Defense, june 15, 1987, p.5.
36. سياست محافظه كارانه كويت به كاهش توليد و كسر بودجه منجر شد. در آمد اين كشور از صدور نفت در سال 1984(1363)، 28/12 ميليارد دلار، در سال 1985(1364)، 46/10 ميليارد دلار و در 1986(1365)، 38/6 ميليارد دلار بود. هر چند اين كشور ظرفيت توليد حدود سه ميليون بشكه را در روز دارد و چهل ميليارد دلار در صندوق ذخيره خود دارد و 10% در آمد دولت را هر سال دريافت مي كند. كويت اين پول را به منزله پشتوانه كشور تا سال 2001 نگه مي دارد. بايد يادآور شد اين كشور يكي از بزرگترين سرمايه گذار هاي انفرادي در غرب است. مالك تاسيسات نفتي بزرگي، مانند سانتافه انترنشنال(Santa Fe International) در غرب است و پالايشگاه هاي بزرگ و ناوگان نفتكش ها را در اختيار دارد و در قسمت دست پايين نفت سرمايه گذاري كرده است. اكنون، فقط 10% از درآمد كويت به نفت خام بستگي دارد و بقيه آن به محصولات دست پايين متكي است.
Washington Post, July 5, 1987, p.A.1; Christian Science Monitor, July 10, 1987, p.9; Wall Street Journal, june 25, 1987, p.1, July 23, 1987, p. 26;
37. See War in the Persian Gulf: The U.S. Takes Side, Staff Report to the Committee on Foregin Relations, U.S. Senate, November/ 1987, for the background to the Chronology presented in this chapter.
38. Washington Post, June 5, 1987, p.A.1.
39. Washington Post, August 28, 1987, p.A.16.
40. كويت هر گونه حمايت نظامي مستقيم از عراق را انكار مي كند
- Washington Times, June 22, 1987, p.A.6.
41. اينها شامل برآورد اطلاعاتي بين سازماني از خطر نبودند. اين برآوردها چند ماه بعد به عمل آمدند واقعيت اين بود كه چندين نفر از اعضاي برجسته كنگره اعتراضات خود را آشكار اعلام كردند.
Washington post, July 5, 1987, p.A.1; Philadelphia Inquirer, June 28, `987, p.2E; Washington Times, May 8, 1987, p.8A.
42. اين موضوع بعدها با ارسال يك يادداشت شديداً انتقادي از سوي جيمز وب (Iomes H. Webb)، وزير نيروي دريايي، در جولاي 1987 به واينبرگر، وزير دفاع، آشكار شد. در اين يادداشت، از اين ابراز نگراني شده بود كه امريكا بدون برآورد خطرات، محدوديت هاي موجود در پيش پاي نيروها يا توانايي پيش بيني روند جنگ، نيروي عظيمي در منطقه فراهم آورد. و به سوي باتلاق كشيده شود.
Phliadelphia Inquirer, September 6, 1987,p.9A.
43. اقدام براي پرچم گذاري مجدد نفتكش هاي كويتي هم از سوي وزارت خارجه و هم وزارت دفاع امريكا شديداً پشتيباني شدNSDD نوشته شده در ماه مي 1984 نيز از اين سياست حمايت مي كرد و NSDD هايي كه در ژوئن 1984 به امضا رسيد، تاكيد داشت كه بايد سياست امريكا اقدامات لازم براي بازنگه داشتن تنگه هرمز را تعيين كند.
Washington Post, August 28, 1987,p.A.16.
44. اين فرض كه شوروي قابل اعتمادتر است، كاملاً هم بدون دليل نبود. پيش از اين، دولت ريگان چندين بار قول خود را مبني بر تأمين سيستم هاي دفاع هوايي شكسته بود. در نوامبر سال 1986، امريكا پنهاني با ايران مذاكراتي داشت و ايران از اين كشور خواست كه به عنوان بخشي از معامله سلاح در برابر گروگان، كويت را تحت فشار قرار دهد تا هفده تروريست شيعه را آزاد كند. اين افراد كويتي شيعيان لبناني طرفدار ايران بودند كه از سال 1984 دستگير شده و يكي از دلايل حمايت ايران از اقدام به گروگانگيري بودند. تعهدات سرهنگ اليونورث و معاونش، سرگرد رابرت ارل (Robert Earl)، به دولت ايران باعث شد كه امريكا ايران را به آزادي گروگان ها متقاعد كند.
Washington Post, August 28, 1987, p.A.1.
45. نخستين بيانيه را رئيس جمهور ريگان در 25 فوريه صادر كرد و به دنبال آن، واينبرگر اعلاميه هايي را صادر كرد كه نخستين آنها در 22 مارس صادر شد. امريكا جزئيات ساختار موشكي ايران را در طول ماه مارس آشكار كرد.
New York Times, March 21, p.4, March 24, 1987, p.A.1; Washington Post, March 23, 1987, p.A.19; Economist, April 18, 1987, p.39.
46. New York Times, June 19, 1987, p.A.1.
47. Washington Post, May 5, 1987, p.A.1.
48. Casper W.Weinberger, A Report to Congress on Security Arrangements in the Persian Gulf, Department of Defense, June 15, 1987, p.5.
49. New York Times, June 16, 1987, p.A.11.
50. Washington Times, April 14, 1987,p.6A; Washington Post, May 5, 1987, p.A.1, and May 14, 1987,p.A.27; chicago tribune, April 18, 1987,p.Q.8; Economist, April 18, 1987, p.39.
51. Observer, January 25, 1987.
52. Washington Post, June 5, 1987,p.A.1.
53. Washington Post, June 7, 1987,p.A.24; Washington Times, June 8, 1987,p. 4D; and New York Times, June 19, 1987,p.A.1.
54. حداكثر برد رادارهاي زمين پايه براي موشك هاي كرم ابريشم حدود 42 كيلومتر است و اگر اين رادار در يك كشتي يا در يك هواپيما نصب شده باشد، برد طولاني تري خواهد داشت.
55. Washington Times, April 24, 1987, p.12A.