هدف از ترجمه و چاپ این مطلب آشنایی خوانندگان فصلنامه با دیدگاه‌های کارشناسان خارجی و استفاده از اطلاعات در خور توجه آنان است.

pdfمتن مقاله527.42 KB

 

غرب و منازعه دریایی در خلیج فارس؛ 1987

آنتونی کردزمن

پریسا کریمی‌نیا

در شمارة پیشین فصلنامه، قسمت نخست فصل یازدهم کتاب غرب و خلیج‌فارس: روابط استراتژیک و واقعیت‌های نظامی نوشتة آنتونی کردزمن با نام غرب و منازعه دریایی درخلیج فارس: 1987 ارائه شد. در این شماره، قسمت دوم نوشته مزبور چاپ می‌شود. هدف از ترجمه و چاپ این مطلب آشنایی خوانندگان فصلنامه با دیدگاه‌های کارشناسان خارجی و استفاده از اطلاعات در خور توجه آنان است. هر چند در برگردان فارسی و ویرایش متن، کوشش شده است اصل امانت در کار رعایت شود، اما در مواردی که موضوعاتی با غرض‌ورزی نوشته شده، جملاتی حذف و با علامت [...] مشخص شده است. البته، باید مجدداً، یادآوری می‌شود که ترجمه و چاپ این مجموعه مقالات دلیلی بر درستی تمامی مطالب و موافقت کامل با دیدگاه‌های نویسنده نیست.

برقراری صلح از سوی ایران در جنگ نفت‌کش‌ها

طی ماه سپتامبر، عراق همچنان، به طور پراکنده،‌ به اهدافی در خلیج‌فارس حمله می‌کرد و ایران از پاسخ بدین حملات خودداری نمود. در 20 ماه سپتامبر، یک قایق موتوری ایران یک فروند نفت‌کش عربستان را در تنگه هرمز مورد هدف قرار داد و در 21 سپتامبر نیز، به نفت‌کش جنتل بریز([1]) که حامل پرچم انگلستان بود، حمله کرد و در نتیجة آن، کشتی مزبور آتش گرفته، یک نفر از خدمه‌های آن کشته شد. این موضوع دولت انگلستان را بر آن داشت تا تمام اعضای دفتر خرید و پشتیبانی ایران در لندن را که در کار خرید اسلحه بودند، اخراج کند و تمام تلاش خود را برای متوقف کردن فروش سلاح به ایران انجام دهد.

در همان روز، اتفاق مهم‌تری نیز روی داد و آن اینکه بعد از برخورد بریجتون با مین، امریکا چندین بار به طور علنی و غیرعلنی به ایران اعلام کرد که به هر کشتی ایرانی که در حال مین‌گذاری در آب‌های بین‌المللی دیده شود یا در تدارک این کار باشد، بدون هیچ گونه اخطار قبلی شلیک خواهد کرد. امریکا به تشخیص فرمانده ستاد مشترک دریادار ویلیام کراو([2]) یک واحد از نیروهای ویژه ارتش خود را از میان افراد نیروی ویژة 160 ـ بال‌های نیروی دلتا ـ در کمپبل و کنتاکی را([3]) به خلیج فارس فرستاد.[1]

در اوایل ماه سپتامبر، ویلیام کراو و دریادار هارولد برنسن روی کشتی لاسال([4]) با یکدیگر ملاقات و طرحی را برای کشف کشتی‌هایی که به مین‌ریزی اقدام می‌کردند و نیز ممانعت از این اقدام، بررسی نمودند. امریکا برای اینکه بتواند تلاش‌های شناورها را در زمینه مین‌ریزی از لحظه بارگیری کشتی در بندر تا لحظه مین‌ریزی پیگیری کند، از ماهواره‌های اطلاعاتی، هواپیماهای شناسایی اس.آرـ71 و از امکانات تاکتیکی جمع‌آوری اطلاعات مانند هواپیمای ایی.3.آ و پی.3.سی و بالگردهای مجهز بی‌صدای اُ.اچ.6 آ استفاده کرد.

امریکا به منزلة نخستین اقدام و شناسایی، کشتی ایران اجر را برگزید و آن را از لحظه خروجش از بندر تا زمانی که این کشتی به نقطه‌ای در پنجاه مایلی شمال شرقی بحرین و شمال قطر رسید،‌ زیر نظر گرفت. احتمالاً احساس کشتی ایرانی این بود که در تاریکی شب در امان خواهد بود، اما امریکا کشتی‌های گوادال کانال([5]) و جرت([6]) را به منطقه فرستاده بود و بالگردهای او.اچ ـ 6 فرماندهی عملیات ویژه ارتش را نیز در اختیار داشت. این بالگردها به اشعه مادون قرمز([7]) مجهز بودند. در نتیجه، امکان دید در شب برایشان فراهم بود. همچنین، از آنجا که توانایی تقویت پرتوهای ضعف را داشتند،‌ می‌توانستند هرگونه حرکتی را در کشتی ایرانی ببینند.

کشتی جرت پایگاه دو فروند از این بالگردها بود. آنها که در ارتفاع 61 متری بر فراز منطقه‌ای در 500 متری کشتی ایران اجر پرواز می‌کردند، کشتی ایرانی را تحت نظر گرفته بودند. خلبانانِ بالگردها به محض دیدن آغاز عملیات از سوی کشتی درخواست حمله کردند و پس از کسب اجازه از فرمانده برنسن این کشتی را با استفاده از مسلسل‌های 62/7 میلی‌متری و راکت‌های 70 میلی‌متری خود هدف قرار دادند. پس از این اقدام، بلافاصله، کشتی از کار افتاد و پنج تن از خدمه آن کشته شدند. گروه عملیات دریایی، هوایی و زمینی نیروی دریایی امریکا مستقر در کشتی گوادال کانال با استفاده از قایق‌های کوچک کشتی ایرانی را محاصره کردند و 26 نفر را به اسارت گرفتند که یکی از آنها بعداً در اثر جراحت شدید جان خود را از دست داد. روز بعد،‌ امریکا کشتی را منفجر و غرق کرد. این اقدام فعالیت‌های دریایی ایران را در خلیج‌فارس مختل کرد. حمله امریکا همزمان با حضور [آیت‌الله] خامنه‌ای در سازمان ملل بود. ایشان در سخنرانی خود اظهار کرد کشتی هدف حمله، یک کشتی تجاری بوده است و بدین ترتیب، اتهام مین‌گذاری را رد کرد.[...]

به هر حال، بلافاصله در داخل و خارج از امریکا از این حمله حمایت‌های فراوانی انجام شد. مردم به طور شایانی از دولت پشتیبانی کردند و تلاش‌های کنگره برای مطرح کردن قانون اختیارات زمان جنگ بیش از پیش بی‌اثر شد. نظر خواهی‌ها نشان داد که تقریباً 60 درصد از مردم امریکا با اسکورت نفت‌کش‌های کویتی موافق هستند، هر چند به نظر 55 درصد از آنها احتمال داشت که این اقدام، امریکا را درگیر جنگ کند. حدود 75 درصد از مردم، منطقة خلیج‌فارس را برای منافع استراتژیک امریکا مهم می‌دانستند و 78 درصد ازآنها نسبت به ایران احساسات خوبی نداشتند.

این حمایت‌ها عزم ریگان را برای تداوم حضور در خلیج‌فارس راسخ‌تر کرد. وی آشکارا گفت مطرح کردن قانون اختیارات زمان جنگ به نفع ایران خواهد بود. در عین حال، دولت ریگان نشان داد که می‌تواند ایران را هدف حمله قرار دهد و در نظر دارد این کار را انجام دهد. این موضوع اعتبار امریکا را تقویت کرد. در نتیجه،‌ این کشور توانست اشتباهات نظامی خود را جبران کند. متحدان اروپایی امریکا و دولت‌های منطقه خلیج‌فارس نیز مطمئن شدند که این کشور در منطقه باقی خواهد ماند. همچنین، در راستای این سیاست شوروی نیز در سازمان ملل اعلام کرد که اگر ایران در راه پذیرش آتش‌بس حرکت نکند، با تحریم تسلیحاتی از سوی این کشور روبه‌رو خواهد شد.

طی روزهای بعد، با کشف مین‌های دیگر و استرداد خدمه کشتی ایران اجر از سوی امریکا، تاثیر سیاسی حمله این کشور به کشتی ایرانی افزایش یافت. همچنین، درست نبود که تمامی اقدامات ایران را به نیروهای سپاه این کشور نسبت داد و آن را متهم کرد؛ چرا که طبق مدارک کشف شده در کشتی، این کشتی به نیروی دریایی ارتش ایران متعلق بود و بر پایه دستورات رسمی مقامات رده بالاتر عمل می‌کرد.

این رویداد کنگره امریکا را بر آن داشت که تجارت با ایران را ممنوع کند. در 29 ماه سپتامبر، سنا با 98 رای موافق از 98 رای موجود، واردات هر نوع کالا از ایران را ممنوع اعلام کرد. در 1 ماه اکتبر نیز، پارلمان لایحة مشابهی را به تصویب رساند. این آرا حمایت عمومی از اعمال تحریم را نشان می‌داد، هر چند تأثیر چنین تحریمی هنوز مشخص نبود. بسیاری از کارشناسان دولت ریگان معتقد بودند که هرگونه تحریم بدون پشتیبانی گسترده جهانی تأثیری نخواهد داشت و تنها نفت را به سوی خریداران دیگر جاری خواهد کرد.

با در نظر گرفتن این واقعیت که ایران نفت خود را سه تا چهار دلار زیر قیمت جهانی آن می‌فروخت، برآورد بالا درست به نظر می‌رسید. با وجود همة اینها، در تجارت بین ایران و امریکا توازنی وجود نداشت. در سال 1986، امریکا معادل 3/468 میلیون دلار نفت، 7/51 میلیون دلار فرش و 1/14 میلیون دلار پسته از ایران وارد کرده بود؛ ارقامی که تا آن زمان در حال افزایش بود، به طوری که شش ماه نخست سال 1987، به رقمی معادل 567 میلیون دلار رسیده بود. واردات نفت از ایران که در سال 1986، تنها 15 هزار بشکه در روز بود،‌ به 45 هزار بشکه در روز افزایش یافت. البته، این میزان،‌ تنها واردات مستقیم را در بر می‌گرفت و 126 هزار بشکه در روز نیز از طریق جزایر ویرجین([8]) وارد می‌شد. در جولای سال 1987، امریکا 11 درصد از نفت خود را از ایران وارد می‌کرد و ایران در صدد خرید تجهیزات میدان‌های نفتی به ارزش چهل میلیون دلار از این کشور بود.

صادرات امریکا به ایران بسیار اندک بود و در سال 1986، تنها به 33 میلیون دلار می‌رسید. البته، صادرات مزبور کالاهای حساس مانند رایانه و تجهیزات غواصی بود که بعدها، معلوم شد برای نیروی دریایی سپاه خریداری شده است. همچنین، بالا بودن واردات امریکا از ایران از نظر سیاسی هم حساس بود؛ زیرا، ایران در هفت ماه سال 1987، نزدیک 550 هزار متر پارچه به امریکا صادر کرده بود که این میزان در کل سال 1986، تنها حدود 184 هزار متر بود؛ موضوعی که پنبه‌کاران و کارگران پارچه‌بافی‌ها به شدت با آن مخالف بودند.[2] شوروی تنها کشوری بود که در برابر حمله امریکا به کشتی ایران اجر، موضعی متمایل به ایران اتخاذ کرد. ادوارد شوارد نادزه، وزیر امور خارجه این کشور، در 23 ماه سپتامبر در سخنرانی خود خطاب به سازمان ملل آتش‌بس فوری، تعیین زمان مشخصی برای یک کمیسیون سازمان ملل برای بررسی علل آغاز جنگ و جای‌گزینی نیروهای دریایی خارجی حاضر در خلیج فارس با نیروهای بین‌المللی را خواستار شد. وی همچنین، اعلام کرد که انجام مذاکرات را به هر گونه تحریم تسلیحاتی ترجیح می‌دهد، با وجود این، ایران از حمایت کامل و مستقیم شوروی برخوردار نبود. سخن‌گویان شوروی مراقب بودند که با سخنان خود مین‌گذاری ایران در خلیج‌فارس را توجیه نکنند. شوروی همچنین، نگران نظر دولت‌های عرب نیز بود؛ بنابراین،‌ روز بعد شوارد نادزه با شولتز([9]) دیدار و اعلام کرد که هر چند امریکا و شوروی در زمینة به تأخیر انداختن تحریم تسلیحاتی با هم به توافق رسیده‌اند، اما شوروی قصد ندارد در آینده نزدیک فارغ از ایدة تحریم عمل کند.[3]

مراحل جدید کشمکش بین ایران و امریکا

در آغاز ماه اکتبر، روند جنگ به مرحله‌ای رسیده بود که سه منازعه به موازات هم در جریان بودند. نخستین منازعه افزایش رویارویی ایران با امریکا و اروپای غربی و منازعه دوم نبرد سیاسی مداوم بر سر طرح صلح سازمان ملل بود. در حالی که امریکا مصرانه تحریمی تسلیحاتی را خواستار بود، شوروی روابط خود را با ایران استحکام بیشتری بخشید، ضمن آنکه از دنیای عرب نیز فاصله نگرفت. در این زمان، موضوع ایران نیز مبهم بود و مشخص نبود که واقعاً، درصدد گرفتن امتیاز است یا هدفش از این درخواست‌ها تنها به تأخیر انداختن اقدامات سازمان ملل می‌باشد. منازعة سوم نیز تبادل مداوم آتش و درگیری‌های کوچک مرزی بین ایران و عراق بود.

نخستین و دومین منازعه با هم ارتباط تنگاتنگی داشتند؛ چرا که از 31 ماه اوت تا 1 ماه اکتبر، ایران مرحلة جدیدی از حمله با قایق‌های توپ‌دار را آغاز کرده بود. کشتی‌های ایران به سه فروند نفت‌کش حمله کردند و اغلب از نزدیکی نیروهای دریایی غرب و شوروی می‌گذشتند. عراق نیز حملات خود را گسترش داده بود. بدین ترتیب، تعداد حمله علیه کشتی‌ها در خلیج‌فارس به 375 مورد رسید.

موضع ایران این بود که باید هم‌زمان با برقراری آتش‌بس، آغازگر جنگ نیز مشخص شود. به ادعای این کشور، قطع‌نامة امنیت سازمان ملل مبهم و دو پهلو بود و واقعاً عراق خواهان عقب‌نشینی هم‌زمان به مرزهای سال 1975 نبود. همچنین، باید یادآور شد که هیچ یک از دو کشور ایران و عراق آشتی و توافق بین شاه و صدام حسین را قبول نداشتند.

به رغم این مشکلات، سازمان ملل برای پیشبرد آتش‌بس تلاش می‌کرد. البته، این سازمان سیاست دوگانه‌ای را در پیش گرفته بود؛ زیرا از یکسو، با ایران مذاکره می‌کرد و از سوی دیگر، در راه اعمال تحریم‌ها علیه این کشور پیش می‌رفت. شورای امنیت در 1 ماه اکتبر پیش‌نویس دو طرح، یکی طرح مشروح برای اجرای آتش‌بس و دیگری برای اعمال تحریم علیه طرف‌های متخاصم را آماده کرد. قرار بود آتش‌بس درست پس از بازگشت دبیرکل به اجرا درآید، اما تا زمان محول شدن ریاست شورای امنیت به ایتالیا، این اقدام به تأخیر افتاد. باید یادآور شد که پیش از این، ریاست این شورا را چین بر عهده داشت که بیشتر از دیگر اعضای شورا طرفدار ایران بود؛ موضوعی که احساس می‌شد مانع از هرگونه اقدام مؤثری خواهد بود.

اعضای کلیدی شورای امنیت روی اقدام مشخصی اتفاق‌نظر نداشتند. شولتز، وزیر خارجه امریکا،‌ اجرای تحریم علیه ایران را لازم می‌دانست و عقیده داشت که شورای امنیت باید وارد عمل شود، هر چند اظهار کرد باید فرصت بیشتری به ایران داده شود. در مقابل، شوروی بر تشکیل نیرویی از سوی سازمان ملل برای کنترل منطقه خلیج فارس اصرار داشت و خواستار به تعویق افتادن زمان اجرای تحریم‌ها بود. البته، این کشور بر بازرسی بعد از آتش‌بس و عقب‌نشینی به مرزهای پیش از جنگ تأکید نمی‌کرد و معتقد بود که آتش‌بس و معرفی آغازگر جنگ و مجرم جنگی باید هم‌زمان باشد. همچنین، کشورهای دیگر نیز به صورت غیرعلنی عراق را تحت فشار قرار دادند تا در روند آتش‌بس کارشکنی نکند و برخی از خواسته‌های ایران را بپذیرد. این عدم تصمیم‌گیری و بلاتکلیفی شورای امنیت باعث شد تا طارق عزیز، وزیر امور خارجه عراق،‌ به این روند کُند اعتراض کند و همچنین به دلیل موضع‌گیری‌های شوروی در این زمینه، تنش موجود بین عراق و شوروی افزایش یابد. البته، مواضع متعارض کشورهای مختلف مانع هرگونه اقدام مؤثر از سوی سازمان ملل بود و ایران و امریکا را به سوی رویارویی بیشتر سوق می‌داد. مقامات ایران به خوبی می‌دانستند که رویارویی دیگری را پیش‌رو دارند. در 2 ماه اکتبر، رفسنجانی گفت: «به احتمال زیاد، ما در قسمت جنوبی کشور در جبهه جدیدی درگیر خواهیم شد».

فشار جدید ایران به عربستان سعودی

فعالیت‌های ایران و عراق در خلیج‌فارس همچنان ادامه داشت. در 1 ماه اکتبر، چندین مین در آب‌های جزیره فارسی در شمال بحرین کشف شد و مین‌روب‌های انگلیسی برای پاک‌سازی به منطقه عازم شدند. در 2 ماه اکتبر، منابع اطلاعاتی پی‌بردند که قرار است حمله مهمی به رأس‌الخفجی انجام شود. این منطقه میدان بزرگ نفتی و مجتمع پالایشگاهی کویت ـ عربستان با ظرفیت سیصدهزار بشکه در روز در نزدیکی مرز کویت و عربستان و حدود 110 کیلومتری خارک بود که عربستان سعودی و کویت نفت استخراج شده از آن را به نفع عراق می‌فروختند.

عربستان بعد از مشورت با امریکا، به هواپیماهای اف ـ 15 و تورنادو([10]) خود آماده باش داد و کشتی‌های خود را به منطقة خلیج‌فارس اعزام کرد و با این اقدام صریحاً اعلام کرد که از نقشة حمله به منطقة نفتی خفجی آگاه است.

در 3 ماه اکتبر، هواپیماهای ایی ـ 3 ـ آر امریکا در مورد حرکت تعدادی از قایق‌های تندرو به سوی منطقة خفجی هشدار دادند و این موضوع را به اطلاع فرمانده نیروی ویژه خاورمیانه امریکا و مراکز اطلاعاتی فرماندهی عربستان رساندند. بلافاصله پس از این امر، عربستان کشتی‌ها، هواپیماهای اف ـ15 و تورنادو خود را به سوی این منطقه روانه کرد و در صدد پاسخ برآمد. از سوی دیگر، نیروی ویژه امریکا از جمله کشتی فرماندهی لاسال نیز در همان جهت به حرکت درآمدند. قایق‌های تندرو نیز به محض مشاهده هوشیاری عربستان و امریکا از منطقه خفجی دور شدند.[4]

این رویارویی، نه تنها نشان دهنده استواری عربستان در مقابله با ایران بود، بلکه باعث شد تا دیدگاه قطر نسبت به جنگ به سرعت و شدت تغییر کند. در واقع، پیش از این، قطر تمایل داشت تا روابط محدود و راکدی را با ایران برقرار کند و از عربستان سعودی فاصله گیرد. همچنین، با هرگونه حضور نظامی در خلیج‌فاری مخالف بود، اما آشوب در مکه موضع قطر را تغییر داد. حمله اخیر به عربستان سعودی نیز باعث شد که مخالفت قطر با حضور نظامی امریکا و کشورهای غرب در منطقه شدیداً کاهش یابد. همچنین، حمله ایران به کویت، ارسال نیرو از سوی فرانسه به خلیج‌فارس و آخرین ماجراجویی ایران باعث شد تا قطر در اتخاذ تصمیم قاطعانه‌تری کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس را همراهی کند.

در 5 ماه اکتبر، عراق دور جدید حملات هوایی دوربرد خود را علیه مواضع ایران آغاز کرد و نفت‌کش‌هایی را که در نزدیکی لارک در حال بارگیری بودند،‌ هدف حمله قرار داد. حمله به کشتی 564739 تُنی سی‌وایز جاینت([11]) که بزرگ‌ترین نفت‌کش روی آب محسوب می‌شد، نیز جزء این حملات بود. هر چند گزارش‌ها متفاوت بودند،‌ اما نزدیک به چهار فروند نفت‌کش آسیب دیدند؛ بنابراین،‌ تعداد حملات عراق علیه کشتی‌رانی در خلیج‌فارس از آخر ماه اوت تا آن تاریخ به 21 مورد رسیده و حملات هوایی این کشور تا حدی، تشدید شده بود، به طوری که طی روزهای 5 تا 8 ماه اکتبر، روزانه، پنجاه پرواز برای انجام حملات هوایی ترتیب داد.[5]

ایران نیز به نوبه خود، برای نخستین بار پس از ماه فوریه، مرحله جدید حملات علیه بغداد را با استفاده از موشک‌های اسکاد آغاز کرد. البته،‌ در این زمان نیز،‌ همچنان، کشتی‌ها را هدف حمله قرار می‌داد. در واقع، نیروی دریایی سپاه ایران و نیروی دریایی ارتش این کشور روز به روز تهاجمی‌تر عمل می‌کردند. کشتی‌های سپاه اغلب، به اهدافی در نزدیکی کشتی‌های غربی حمله می‌کردند. برای نمونه، آنها یک کشتی پاکستانی را هدف قرار دادند که تنها سه تا چهار مایل از کشتی فرانسوی ژورژلژیو([12]) فاصله داشت. همچنین، یک ناوشکن ایران نیز در حالی که رادار کنترل آتش خود را روی ناوشکن امریکایی کید قفل کرده بود، در یک مایلی آن حرکت می‌کرد، در نتیجه این اقدام، کشتی امریکایی سه بار به کشتی ایرانی اخطار داد تا از این کار دست بردارد، اما کشتی ایرانی همچنان، به کار خود ادامه داد و تنها زمانی متوقف شد که کشتی امریکایی بدان اخطار داد که در صورت عدم توقف هدف قرار خواهد گرفت.[6]

طی این دوره، ایران چندین کشتی ژاپنی را هدف قرار داد. با وجود اینکه ژاپن 50 درصد از نفت خود را از خلیج‌فارس تأمین می‌کرد، مانع از ورود کشتی‌هایش به منطقه خلیج‌فارس شد. سرانجام، ژاپن در 7 ماه اکتبر سال 1987 اعلام کرد که سیستم دریانوردی دقیقی را به بازار عرضه خواهد کرد که تمامی کشتی‌ها را در برابر خطر برخورد با مین محافظت می‌کند. ناکازونه([13])، نخست‌وزیر ژاپن، ابراز کرد ژاپن باید کمک‌های مالی خود را برای شرکت در حضور نظامی غرب در منطقه خلیج‌فارس افزایش دهد. با همه اینها، ژاپن به هیچ‌وجه از هیچ یک از دو طرف درگیر جانبداری نکرد و هیچ اقدام نظامی‌ای به عمل نیاورد. البته باید یادآور شد که اقدامات ژاپن نیز تأثیر چندانی روی ایران نداشت، به طوری که در 8 ماه اکتبر، واحدهای نیروی دریایی سپاه یک فروند کشتی 9400 تنی ژاپنی را که در اختیار شرکت پانامایی تومو 8([14]) بود، در شصت مایلی شرق الجبیل([15]) به آتش کشیدند؛ حمله‌ای که درست یک هفته پس از ورود مجدد کشتی‌های ژاپنی به خلیج فارس صورت گرفت.[7]

برخوردهای بیشتر بین ایران و امریکا

در 8 ماه اکتبر، درگیری مستقیم دیگری بین نیروهای ایران و امریکا صورت گرفت. یک گروه ایرانی متشکل از یک فروند شناور جنگی، سه فروند قایق موتوری به طرف کشتی امریکایی هرکولس حرکت کردند. نیروهای امریکایی از این کشتی به منزله پایگاهی در نزدیکی جزیرة فارسی استفاده می‌کردند.[8] هنگامی که امریکا بالگردهای خود را به سوی نیروهای ایرانی فرستاد، شناورهای ایرانی و بالگردهای امریکایی به روی هم آتش گشودند.

این گروه از نیروهای امریکا متشکل از سه فروند بالگرد ام.اچ ـ 6 با توان شناسایی و حمله در شب،‌ تقریباً، در پانزده مایلی جنوب غربی جزیره فارسی مستقر بود و سه مایل با محدوده دوازده مایلی ایران فاصله داشت.[9]

بالگردهای امریکایی بلافاصله با نیروهای ایرانی درگیر شدند. آنها به چهار شناور این کشور حمله و در نتیجه، یک فروند قایق موتوری نوع بوگ همر([16]) را غرق و دو فروند قایق نوع بوستون والر([17]) را متلاشی کردند. کشتی جنگی دیگر نیز یا فرار کرد یا مورد حمله قرار نگرفت. در درگیری مزبور، هشت نفر ایرانی کشته و شش نفر دیگر از آنها از سوی نیروهای عملیات دریایی، هوایی،‌ زمینی گروگان گرفته شدند. در بازرسی قایق‌های منهدم شده، معلوم شد که دست کم، یکی از آنها حامل موشک‌های استینگر ساخت امریکا از همان نوع داده شده به مجاهدین افغان بوده است. بعدها، افغان‌ها ادعا کردند که این موشک‌ها جزء همان شش فروند موشکی هستند که ایران در ماه آوریل از یک گروه افغانی گرفت؛ اما کارشناسان امریکایی معتقد بودند که به احتمال زیاد این موشک‌ها فروخته شده بودند. ادعای ایران این بود که موشک‌های مزبور جزء یکی از معامله‌های سری دیگر مک‌فارلین در سال 1986 بوده است و این کشور تعداد بیشتری از آنها را در اختیار دارد. همچنین، ایران اعلام کرد که حتماً، این حملة امریکا را تلافی خواهد کرد. این درگیری جدید بین نیروهای ایران و امریکا باعث شد تا مقاومت سنا در مقابل تلاش‌های پارلمان برای مطرح کردن قانون اختیارات زمان جنگ کاهش یابد و کنگره در تصمیم خود برای ممنوع کردن واردات از ایران راسخ‌تر شود. جان هرینگتون([18])،‌ وزیر انرژی امریکا، که در آن زمان،‌ در خلیج‌فارس حضور داشت، این تحریم را موضعی اخلاقی و اقتصادی نامید.

سنا همچنین، بحث بررسی میزان هزینه‌های اسکورت نفت‌کش‌ها را نیز آغاز کرد؛ موضوعی که امریکاییان نسبت به آن حساس بودند؛ زیرا،‌ هزینه‌های قابل محاسبه مستقیم حضور نظامی نیروهای امریکایی در خلیج فارس از زمان آغاز عملیات از اواسط ماه جولای تا 30 ماه سپتامبر به 69 میلیون دلار می‌رسید.[10] به عبارت دیگر،‌ کل مبلغ هزینه شده حدود سی میلیون دلار در ماه بود. هزینه‌ها آنچنان زیاد بود که واینبرگر مجبور شد طی ارسال قایق‌ها و هواپیماهای گارد ساحلی به خلیج‌فارس را لغو کند؛ زیرا، برای اجرای این طرح اجازه و تأیید کنگره لازم بود. همچنین، از نیروی دریایی امریکا خواسته شد که انتظار تأمین بودجه تکمیلی را از کنگره نداشته باشد و آماده باش نیروها را در جاهای دیگر لغو کند. با وجود این، به دلیل عملیات خلیج‌فارس، بودجه عملیاتی نیروی دریایی حداقل تا هشتاد میلیون دلار در سال مالی جدید افزایش یافت.

در 12 ماه اکتبر، مطبوعات آگاه شدند که دریادار برنسن در صدد کسب اجازه حمله به هر کشتی ایرانی است که کشتي‌های تجاری را مورد هدف قرار می‌دهند. بر اساس طرح برنسن، تنها تقاضای کمک این کشتی‌ها مهم بود، نه اینکه حامل پرچم چه کشوری باشند. با راه یافتن این خبر به مطبوعات بحث جاری در کنگره بر سر هزینه‌های مزبور شدیدتر شد. مشکل عملی موجود این بود که کشتی‌هایی مورد هدف قرار گرفتند که حامل پرچم هیچ یک از کشورهای اروپایی نبودند و گاهی این حملات به‌رغم حضور کشتی‌های جنگی غربی در آن حوالی صورت می‌گرفت.(رک به: جدول شماره 1)

دولت ریگان تقاضای افزایش نقش امریکا را به سه دلیل رد کرد. نخست اینکه، موضوع مزبور به معنای افزایش درگیری امریکا در منطقه و در نتیجه، افزایش پیامدهای خطرناک آن بود. دوم اینکه، امریکا باید هزینه‌هایی را برای حمایت از کشتی‌ها صرف می‌کرد،‌ در حالی که کشتی‌های مزبور هیچ‌گونه مبلغی در قبال آن به امریکا نمی‌پرداختند.باید یادآور شد که کشتی‌های امریکایی حامل پرچم کشورهای دیگر نیز جزء این دسته بودند. سوم اینکه، امریکا می‌کوشید بر طرح صلح سازمان ملل برای جلوگیری از گسترش جنگ تأکید کند. پرسشی که دولت ریگان پاسخ نداد، این بود که اگر ایران در پی تداوم جنگ باشد، دولت تا چه زمانی این موضع خود را حفظ خواهد کرد؟

بحران دیگر فروش اسلحه به عربستان

دولت ریگان طی یادداشتی رسمی به کنگره اعلام کرد که در صدد فروش محموله تسلیحاتی جدیدی به عربستان سعودی است. دولت فعالانه می‌کوشید تا راه را برای مخالفت‌های کنگره و افراد طرفدار اسرائیل سد کند، اما در این زمینه، با مشکلاتی جدی روبه‌رو بود. در 29 ماه سپتامبر، سناتور آلن کرنستن([19]) و سناتور روبرت پک‌وود([20]) نامه‌ای را به رئیس جمهور دادند که بیانگر مخالفت کنگره با فروش تسلیحاتی مزبور بود و به گفته آنها، به امضای 64 نفر از نمایندگان رسیده بود.

بسیاری از سناتورها عربستان را به دلیل عدم موافقتش در حمایت از حضور امریکا در خلیج‌فارس و عدم تلاشش برای صلح با اسرائیل مورد انتقاد قرار دادند. اسحاق شامیر([21])، نخست‌وزیر اسرائیل، در سخنرانی خود در 24 ماه سپتامبر سال 1987،‌ آشکارا، اعتراض خود را نسبت به این فروش تسلیحاتی اعلام کرد و تا آخر ماه سپتامبر،‌حدود 217 نفر دیگر از نمایندگان نیز، امضای خود را به 64 امضای قبلی افزودند.[11] دولت ریگان با وضعیت سیاسی دشواری روبه‌رو بود؛ زیرا، عربستان مایل نبود که عموم مردمش در جریان همکاری‌های این کشور با امریکا قرار گیرند. بدین ترتیب،‌ با مخالفت‌های کنگره بااین فروش تسلیحاتی روبه‌رو بود. در همین حال،‌در مورد قانون اختیارات زمان جنگ نیز به موفقیتی دست نیافته بود و مجبور بود در طول ماه اکتبر،‌ به شدت تلاش کند تا پیش از تعطیلات کریسمس، طی پنجاه روز باقی مانده، فرصت عمل برای کنگره فراهم شود.[12] در نتیجه، دولت ریگان تلاش خود را برای انجام یک مصالحه گذاشت و طی آن،‌ تقاضای فروش 1600 فروند موشک ماوریک AGM_65D را لغو و به طور غیررسمی، موافقت کرد که از فروش هواپیماهای اف ـ 15 ایی به عربستان صرف نظر کند.

پاسخ عربستان به پیشروی قایق‌های گشت ایران در 3 ماه اکتبر به دولت ریگان کمک کرد تا به برخی از سناتورها بفهماند که کمک به عربستان بسیار مهم است. با وجود این، فرانک کارلوچی، وزیر دفاع امریکا، اعلام کرد: هیچ راهی برای جلب حمایت کنگره در مورد فروش کل محموله تسلیحاتی مزبور وجود ندارد، به ویژه زمانی که روبرت بیرد([22]) رهبر اکثریت سنا، در 7 ماه اکتبر به رئیس جمهور هشدار داد که از فروش موشک‌های استینگر به بحرین صرف‌نظر کند. در 8 ماه اکتبر، ریگان و کنگره بر سر حذف موشک‌های ماوریک از محموله تسلیحاتی عربستان به بحث و مشاجره پرداختند. هر چند برخی از اعضای سنا هنوز با این فروش مخالف بودند، اما هم روبرت بیرد و هم روبرت دال([23])، رهبر اقلیت سنا، توافق خود را با فروش این محموله اعلام کردند.[13]

 

جدول شماره 1: کشتی‌های مورد حمله در جنگ نفت‌کش‌ها تا 12 ماه اکتبر سال 1987([24])

                 کشور

سال

ایران

عراق

کل

 

کشتی‌های مورد حمله حامل پرچم ملی خود

ایران

عراق

کل

1981

0

5

5

کویت

11

0

11

1982

0

22

22

لیبی

24

36

60

1983

0

16

16

مالت

1

11

12

1984

53

18

71

هلند

0

2

2

1985

33

14

47

کره شمالی

0

1

1

1986

66

45

111

نروژ

4

1

5

1987

62

61

123

پاکستان

2

0

2

کشتی‌های مورد حمله حامل پرچم ملی خود

ایران

عراق

کل

پاناما

18

28

46

استرالیا

0

1

1

فیلیپین

3

0

3

باهاما

1

2

3

قطر

2

1

3

بلژیک

1

0

1

عربستان سعودی

9

2

11

چین

1

0

1

سنگاپور

1

5

6

قبرس

9

33

42

کره جنوبی

3

3

6

آلمان غربی

1

4

5

اسپانیا

3

0

3

فرانسه

5

0

5

سری‌لانکا

1

0

1

یونان

10

22

32

ترکیه

2

8

10

هند

4

4

8

امارات متحده عربی

1

0

1

ایران

0

48

48

امریکا

1

0

1

ایتالیا

1

1

2

شوروی

2

0

2

ژاپن

9

0

9

یوگسلاوی

1

0

1

نامعلوم

2

42

44

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بدین ترتیب، در آن شرایط، مصالحه انجام گرفته از انجام ندادن هیچ اقدامی بهتر بود، اما سنا هرگز از درخواست‌های عربستان آشکارا حمایت نکرد. در واقع، دولت ریگان منتظر بود تا امیر عبدالله، ولیعهد عربستان، سفر خود را به واشنگتن به پایان برساند و به همین دلیل، موضوع فروش اسلحه را تا 29 ماه اکتبر سال 1987 در کنگره مطرح نکرد.

مشاجره و مصالحه دولت دیگان در مورد محموله تسلیحاتی مزبور این مشکل سیاسی را برای عربستان پدید آورد که چرا باید رئیس جمهور امریکا از سوی اسرائیل و لابیهای طرفدار آن، تحت فشار قرار گیرد و در برابر عموم، ‌وادار شود تا تصمیم خود را تغییر دهد. البته، باید یادآور شد که این فروش هنوز هم بسیار اهمیت داشت و عربستان به هر گونه حمایت سیاسی امریکا در این باره نیازمند بود.

در 7 ماه اکتبر، یکی از نفت‌کش‌های عربستان با راکت هدف حمله قایق‌های تندرو ایران قرار گرفت. پس از این حادثه عربستان فعالانه کوشید تا در گردهمایی دولت‌های عرب در 8 ماه نوامبر در امان، این دولت‌ها را برای اعمال تحریم‌هایی علیه ایران با هم متحد کند؛ اقدامی که در جریان آن، با مخالفت‌های جدی از سوی الجزایر، لیبی و سوریه روبه‌رو شد. هر چند بعدها معلوم شد که طی ماه سپتامبر، قذافی طی پیامی، حمایت خود را از بغداد اعلام کرده بود. وی همچنین، در 17 و 18 ماه اکتبر پیام مشابهی را به ایران فرستاد که در آن، پیروزی مردم ایران را در برابر توطئه‌های استکبار جهانی آرزو کرده بود.[14]

عربستان سعودی به دلایل دیگری نیز تحت فشار قرار داشت؛ این کشور با وجود تولید روزانه بیش از چهار میلیون بشکه نفت، حدود یک میلیون بشکه از آن را قبلاً پیش فروش کرده بود؛ ضمن آنکه روزانه هشتصدهزار بشکه دیگر در داخل کشور مصرف می‌شد و بیش از هشتصدهزار بشکه در روز نیز به صورت محصولات پالایشگاهی در می‌آمد که در داخل کشور فروخته می‌شد. نکتة درخور توجه آنکه، در عربستان، به رغم قیمت بالای کالاها، قیمت دلار پایین بود؛ عاملی که تأثیر بسیار زیادی بر درآمدهای نفتی عربستان داشت و باعث می‌شد تا این کشور بیش از پیش، محصولات خود را در بازار آزاد و در معاملات نقدی به فروش برساند و تولید اضافی اپک را جذب کند؛ اقدامی که ایران و دیگر دولت‌های تندرو اپک را بیش از پیش تحت فشار قرار می‌داد و به دشمنی بیشتر علیه عربستان سعودی منجر می‌شد. همچنین، عربستان سعودی با گسترش نقش نظامی خود برای حمایت از بحرین موافقت و اعلام کرده بود که از گذرگاه جدیدالاحداث 25 کیلومتری ما بین دو کشور که ارزشی حدود سه میلیارد دلار دارد،‌ دفاع خواهد کرد.[15]

اصابت یک فروند موشک کرم ابریشم به کویت

در 15 ماه اکتبر، یک فروند موشک کرم ابریشم از چهل مایلی شمال فاو به سوی کویت شلیک شد و به یک کشتی امریکایی 275932 تنی به نام سانگاری([25])، که در لیبریا به ثبت رسیده و در لنگرگاه الشعیبه([26]) در آب‌های کویت لنگر انداخته بود، اصابت کرد؛‌ حمله‌ای که هر چند خسارات زیادی را وارد آورد، اما تلفات جانی در پی نداشت. این حمله نشان داد که کویت نتوانسته، سیستم دفاع ضدموشکی هاوک خود را به جزیرة فیلکه، که در جنوب بوبیان قرار داشت و از موقعیت مناسبی برای دفاع از بنادر کویت برخوردار بود، منتقل کند. حداکثر کاری که از دست نیروهای کویتی بر می‌آمد، این بود که چند موشک کوتاه بُرد و غیر مؤثر سام 7 و سام 14 را شلیک کنند. هر چند نیروهای کویتی برای دفاع در برابر تک‌تک موشک‌های کرم ابریشم از این موشک‌ها استفاده کردند، اما هیچ یک از آنها مؤثر واقع نشدند. کارشناسان اطلاعاتی امریکا تخمین می‌زدند که ایران در کل، حدود پنجاه تا هفتاد فروند موشک کرم ابریشم و دوازده فروند پرتابگر در اختیار دارد. طبق برخی از گزارش‌ها تعدادی از این موشک‌ها در اختیار تیپ 26 موشکی سلمان مستقر در نزدیکی منطقه سلیمان قرار داشت. از سوی دیگر، ایران تیپ جدیدی به نام آصف ایجاد کرد، که در نزدیکی فاو استقرار یافته بودند. همچنین، واحدهای مزبور با لشکر یکم نیروی دریایی سپاه ارتباط نزدیکی داشتند. تیپ دیگری نیز در منطقه سیری، حدود پنجاه کیلومتری جنوب میناب در هرمزگان، جنوبی‌ترین استان ایران، باقی مانده بود. تیپ 26 نخست در سیری مستقر بود که بعد با کامیون از طریق شیراز جابه‌جا شد.

امریکا در برابر این حمله موشکی هیچ واکنشی نشان نداد و اعلام کرد که این حمله علیه کویت صورت گرفته است،‌ نه کشتی‌های حامل پرچم امریکا. این امر،‌ نه تنها نشان می‌داد که دولت ریگان تصمیم ندارد خود را در زمینه دفاع از تمامیت ارضی کویت متعهد کند، بلکه تصمیم امریکا برای عدم حمایت از کشتی‌های امریکایی تحت پرچم کشورهای خارجی را منعکس می‌کرد. البته،‌ دولت ریگان می‌دانست که اگر روشی غیر از این در پیش گیرد، با مخالفت شدید کنگره روبه‌رو خواهد شد. حدود چهل فروند سوپر نفت‌کش امریکایی تحت پرچم کشورهای دیگر بودند و می‌دانستند که نزدیک به یک سوم از حملات ایران علیه نفت‌کش‌ها، بعد از 29 ماه اوت صورت گرفته است، اما در وضعیتی نبودند که از دولت امریکا درخواست کمک کنند. دستمزدی که آنها به خدمه خود می‌پرداختند کمتر از نصف دستمزدی بود که کشتی‌های دارای خدمه امریکایی می‌دادند، در ضمن هیچ‌گونه مالیاتی نیز نمی‌پرداختند.[16]

مهم‌تر از همه،‌ امریکا نمی‌خواست در برابر تلاش‌های سازمان ملل برای برقراری آتش‌بس مانعی ایجاد کند و پیش از این نیز،‌ کویت به امریکا گفته بود که خود مسئول دفاع از تمامیت ارضی این کشور است. در آن زمان، سازمان ملل می‌کوشید تا ایران و عراق درباره مفاد و پیوست‌های قطع‌نامه 598 به توافق برسند و آتش‌بس برقرار شود. هر چند طرح اجرایی آتش‌بس سازمان ملل که در آن، امتیازاتی برای ایران در نظر گرفته شده و آورده شده بود که هم‌زمان با برقراری آتش‌بس، کمیسیونی برای تعیین آغازگر جنگ تشکیل خواهد شد.

در این زمان،‌ دولت ریگان در خلیج فارس تحت فشار شدیدی قرار گرفته بود. در 16 ماه اکتبر، یک فروند موشک کرم ابریشم دیگر به سوی یک فروند نفت‌کش مستقر در بندر الاحمدی کویت شلیک شد، اما این بار، در هفت مایلی شرق بندر الاحمدی و دو مایلی جنوب پایانه نفتی کویتی سی‌ایسلند([27]) به یک فروند نفت‌کش کویتی حامل پرچم امریکا به نام سی‌آیل‌سیتی([28]) اصابت کرد. طی این مرحله، کاپیتان امریکایی این نفت‌کش نابینا شد، افسر امریکایی مسئول بی‌سیم زخمی گردید، همچنین، هفده نفر دیگر از خدمة این نفت‌کش مجروح شدند که حال هشت نفر از آنها وخیم بود. همان روز، هنگامی که مین‌روب فرانسوی چهار فروند مین را از قسمت‌های جنوبی خلیج‌فارس کشف کرد، اوضاع وخیم‌تر نیز شد.

هر چند نمی‌توان با اطمینان گفت که ایران عملاً، نفت‌کش حامل پرچم امریکا را هدف قرار داده است، اما کیفیت و نحوه شلیک موشک‌های ایران نشان می‌داد که این کشور اطلاعات خوبی از داخل کویت داشت و حمله مزبور نیز بسیار دقیق و حساب شده بود. به هر حال، روز بعد، [امام] خمینی پیام تبریکی برای نیروهای سپاه فرستاد و از اقدام قهرمانانه آنها تشکر کرد.([29]) این گفته‌ها و اقدامات ایران با ملاقات شولتز، وزیر امور خارجه امریکا و شاه فهد هم‌زمان بود؛ بنابراین، امریکا نمی‌توانست واکنشی نشان ندهد. بعد از مکث کوتاهی،‌ امریکا اعلام کرد از آنجا که کشتی هدف حمله حامل پرچم امریکا بوده، این کشور بر خود واجب می‌داند که در هر نقطه از دنیا از آن حمایت کند؛ بنابراین، در نظر دارد تا این حمله را تلافی کند. در 18 ماه اکتبر، ریگان اعلام کرد که امریکا تصمیم خود را در این باره گرفته است و به آن عمل خواهد کرد. بدین ترتیب، امریکا گفت‌وگو‌های محرمانه‌ای را با کویت و عربستان انجام داد.

کابینة کویت در مورد این حملة موشکی تشکیل جلسه داد و از سوی سنتکام، مرکز فرماندهی امریکا در خاورمیانه، افسرانی به کویت فرستاده شدند تا دفاع موشکی این کشور را بهبود بخشند. چندین قبضه توپ ضدهوایی و موشک سبک در سکوهای نفتی عربستان در خلیج فارس استقرار یافتند. همچنین، این کشور بالگردهای تهاجمی خود را در ظهران مستقر کرد تا بتواند در برابر حملات ایران از خود دفاع کند. از سوی دیگر، کشتی‌های توپدار امریکا در حال آماده باش به سر می‌بردند و با سه فروند هواپیمای امریکایی پی ـ 3ـ سی شناسایی حمایت می‌شدند.[17]

اقدام تلافی جویانه امریکا علیه ایران

در 19 ماه اکتبر، امریکا با حمله کاملاً محدودی در صدد تلافی برآمد. مقامات این کشور پس از بحث‌ها و مذاکرات طولانی و نیز پایان دیدار کالین پاول، مشاور امنیت ملی، از منطقه، سرانجام، هدف مورد نظر خود را تعیین کردند. امریکا برای حمله به سایت‌های موشک‌های کرم ابریشم با چند مشکل روبه‌رو بود. ایران به خوبی می‌دانست که این سایت‌ها در معرض خطر هستند؛ بنابراین، آنها را پراکنده و متفرق کرده بود و تنها شب هنگام، ایران آنها را برپا، و نزدیک صبح، موشک‌ها را پرتاب و بلافاصله قطعات سایت‌ها را به صورت متفرق در قسمت‌های باتلاقی منطقه پنهان می‌کرد. همچنین، این سایت‌ها در قسمت‌های بالایی خلیج‌فارس مستقر بودند و هواپیماهای امریکایی نمی‌توانستند به راحتی، موشک‌های مستقر در سکوهای پرتاب را هدف قرار دهند. همچنین، احتمال این خطر وجود داشت که هواپیماهای امریکا بیشتر از ششصد مایل پرواز کنند و به منطقه‌ای که تحت پوشش تعداد زیادی از سلاح‌های دفاع هوایی زمین پایه بود، وارد شوند و تنها سکوها و سنگرهای خالی را هدف قرار دهند.

از سوی دیگر،‌ یکی از سکوهای پرتاب موشک نیز در جنوبی‌ترین نقطة شبه‌جزیره فاو مستقر بود و این امکان وجود داشت که حمله امریکا به هر هدفی در این شبه جزیره به منزله کمک واشنگتن به بغداد تلقی شود و در نتیجه،‌ به اقدامات سازمان ملل برای برقراری صلح و همچنین،‌ به موضع بی‌طرفی امریکا خدشه وارد آورد. همچنین، این گونه حملات باعث می‌شدند تا امریکا در برابر کویت بیش از پیش متعهد شود. البته، باید یادآور شد که امریکا برای انجام دادن این حملات به تشکیل پایگاه‌هایی در کویت یا عربستان نیاز داشت.

مجموع عوامل یاد شده باعث شد تا دولت ریگان تصمیم گرفت قدرت خود را در بخش دیگری از خلیج فارس نشان دهد. در این راستا، چهار فروند ناوشکن امریکا به نام‌های کید، 1 لفت ویچ،([30]) یانگ([31]) و هوئل به منطقه ساحلی سکوی نفتی رشادت ایران در 120 مایلی شرق بحرین وارد شدند. البته، تا حدی پیش رفتند که برای نیروهای امریکایی قابل رؤیت باشند. این کشتی‌ها با دو فروند هواپیمای ایی.2.سی و موشک‌های کروز هدایت شونده ناو استندلی([32]) و ناوچه تچ([33]) پوشش داده می‌شدند. پیش از این، از حوزه نفتی کوچک رشادت روزانه هجده هزار بشکه نفت استخراج می‌شد، اما دو سال قبل عملیات استخراج متوقف شده بود. همچنین، هواپیماهای عراق در نوامبر سال 1986 سکوی رشادت را زیر حملات سنگین خود قرار داده و پل ارتباطی بین دو بخش این سکو را از میان برده بودند. اکنون، نیروهای نظامی ایران از این سکو برای فعالیت‌های دریایی خود استفاده می‌کردند.

ناوشکن‌های امریکا پیام‌هایی را به افراد مستقر در این سکو مخابره کردند و به آنها فرصت دادند تا سکو را تخلیه کنند. سپس، این کشتی‌ها با استفاده از توپ‌های Mayk-45، 1065 گلوله به سوی این سکو شلیک کردند.[18] این شلیک‌ها سکو را به آتش کشید و افراد گروه عملیات دریایی، زمینی، هوایی هر دو بخش این سکو را به تصرف خود درآوردند و سپس، آن را منفجر کردند. نیروهای امریکا، در حین انجام عملیات، یگان‌های ایرانی را در حال تخلیه یک سکوی دیگر مشاهده کردند و دریافتند که از سکوی دوم نیز، به منزله پایگاه استفاده می‌شده است؛ بنابراین، با استفاده از مواد منفجره آن را نیز منهدم کردند. نیروهای عمل کننده پس از تسخیر سکوها اعلام کردند هر دو سکو مسلح بودند و به منزلة انبار سلاح استفاده می‌شدند.

کل این واقعه حدود 85 دقیقه طول کشید و نیروهای ایران در پاسخ به این حمله یک فروند هواپیمای اف ـ4 را به پرواز در آوردند؛ اما هنگامی که رادار، تصویری از حجم نیروهای امریکایی حاضر در منطقه را ارائه داد، این هواپیما بلافاصله بازگشت. در همان روز، امریکا کاروان دیگری را در خلیج‌فارس همراهی و نیز اعلام کرد که بک اعتبار غذایی یک میلیارد دلاری به عراق اعطا خواهد کرد. این در حالی بود که در سال پیش از آن، کمک غذایی امریکا 680 میلیون دلار بود؛ اعتباری که عراق را به بزرگ‌ترین دریافت کننده این نوع کمک‌ها تبدیل کرد.[19]

هر چند واینبرگر در سخنان خود درباره حمله امریکا گفت:‌«این موضوع اکنون، از نظر ما پایان یافته می‌باشد». اما حمله امریکا در برابر اقدامات ایران بازدارنده نبود و بسیاری از برنامه‌ریزان امریکایی چندان از آن خشنود نبودند. در واقع،‌ رئیس ستاد مشترک و دیگر طراحان نظامی امریکا به شدت مایل بودند تا حمله‌ای علیه جزیره فارسی یا یک کشتی جنگی ایران صورت گیرد. اساساً تمامی سیاست‌گذاران و طراحان امریکا خواستار جلوگیری از تصاعد سطح بحران بودند و نمی‌خواستند طرح آتش‌بس سازمان ملل به بن‌بست برسد؛‌ زیرا، به جنگ تمام عیار در خلیج‌فارس تمایلی نداشتند. واکنش عمومی مردم، حمایت از عملکرد دولت امریکا بود. 63 درصد از افرادی که از آنها نظر خواهی شده بود معتقد بودند که از توان امریکا به درستی استفاده شده است و 59 درصد از آنان اعتقاد داشتند که میزان نیروی حاضر در خلیج‌فارس کافی است؛ به نظر 57 درصد از این افراد، امریکا اقدامات لازم را برای خودداری از جنگ انجام داده است؛ 64 درصد از آنان نسبت به ادامه عملیات اسکورت امریکا نظر مساعد داشتند، در حالی که 57 درصدشان احساس می‌کردند که پاسخ امریکا غرور ایران را جریحه‌دار خواهد کرد، به نظر 70 درصد دیگر اقدامات امریکا به حملات تروریستی بیشتر منجر خواهد شد؛ و 74 درصد از آنان احتمال می‌دادند که درگیری نظامی عمده‌ای رخ دهد.

کنگره امریکا نیز در این باره نظر مساعدی داشت،‌ اما ریگان آن‌قدر از توان نظامی استفاده کرده بود که بحث بر سر قانون اختیارات زمان جنگ مفهوم تازه‌ای یافته بود.[20] این موضوع باعث شد تا سنا دست به اقداماتی بزند و روز بعد از حمله،‌ لایحه‌ای را در ارتباط با همین موضوع به رأی‌گیری بگذارد. سنا با 54 رأی موافق در برابر 44 رأی مخالف از لایحه پیشنهادی رابرت بیرد([34])، رهبر اکثریت حاکم بر سنا و سناتور جان وارنر([35])، از افراد صاحب مقام در میان اقلیت، پشتیبانی کرد.

اما این لایحه نتوانست دولت ریگان را چندان در تنگنا قرار دهد؛ زیرا، تنها از رئیس جمهور می‌خواست تا طی سی روز، گزارش مشروحی از میزان تعهدات امریکا در خلیج‌فارس ارائه دهد و از سنا نیز درخواست می‌کرد که سی روز پس از ارائه گزارش، قطع‌نامه‌ای را به رأی‌گیری بگذارد. البته، باید یادآور شد که در آن زمان، قطع‌نامه مزبور تعریف شده و مشخص نبود و می‌توانست در حمایت یا مخالفت با رئیس‌جمهور تنظیم شود. هر چند این قطع‌نامه رئیس‌جمهور را اندکی تحت فشار قرار می‌داد، اما اساساً، با قانون اختیارات رئیس‌جمهور در زمان جنگ متفاوت بود.

این لایحه جدید برای اینکه به صورت یک قانون در بیاید، به حمایت مجلس و امضای رئیس‌جمهور نیاز داشت. جیم رایت([36])، رئیس‌مجلس حمایت خود را از این لایحه اعلام کرد، ولی یادآور شد که مجلس پیش از هرگونه اقدامی باید منتظر واکنش اولیه دادگاه‌ها در قبال دادخواست ارائه شده باشند. در این دادخواست، علت بایگانی درخواست مطرح شدن قانون اختیارات زمان جنگ از سوی تعدادی از اعضای دموکرات مجلس عنوان شده بود. مخالفت رایت به معنای به تأخیر افتادن هرگونه اقدامی از سوی کنگره بود. حداکثر اقدام کنگره این بود که از کلیبم پل([37])، رئیس کمیسیون روابط خارجی سنا، خواست تا گفته‌های مختلف درباره چگونگی حذف جنبه‌های غیرقانونی قانون اختیارات زمان جنگ بررسی شود.

از سوی دیگر، دولت‌های انگلستان، فرانسه و آلمان غربی نیز حمایت خود را اعلام کردند، هر چند در سخنان دولت فرانسه تا حدی ترس از تصاعد جنگ دیده می‌شد. دولت‌های بلژیک، هلند و ایتالیا نیز سکوت اختیار کردند. اظهارات بسیاری از دولت‌های کوچک خلیج‌فارس نیز محتاطانه بود. عربستان و اردن حمایت خود را اعلام کردند، اما ولیعهد عربستان، عبداله بن عبدالعزیز، طی سفر خود به واشنگتن اظهار کرد، امیدوار است امریکا به پایگاه موشک‌های کرم ابریشم نیز حمله کند. از سوی دیگر، کویت نیز طی بیانیه‌ای اعلام کرد که هیچگونه پایگاهی در اختیار امریکا قرار نخواهد داد. امریکا چندین بار از ایران خواست تا پیش از رویارویی با هر نوع واکنش این کشور، حملات خود علیه کویت و کشتی‌های بی‌طرف را متوقف کند.[21] در این میان، شوروی همچنان، خود را از سیاست‌های امریکا دور نگه می‌داشت. در این راستا،‌ گورباچف اعلام کرده بود که همکاری شوروی با امریکا در زمینه طرح صلح سازمان ملل قطعی نیست؛ زیرا، به گفته وی، امریکا همچنان، به روش سابق خود عمل می‌کرد. با این حال،‌ حضور نظامی کم‌رنگ شوروی در خلیج‌فارس، تنها به یک فروند ناوچه و نیم دو جین مین روب و چند فروند کشتی تدارکاتی محدود می‌شد. نکتة درخور توجه آنکه هر چند مسکو از هر دو کشور ایران و عراق نیز خواست تا حملات خود علیه کشتی‌ها را متوقف کنند و بر عقب‌نشینی تمامی ناوگان‌های خارجی و توسل به راه‌حل‌های دیپلماتیک تأکید کرد، اما به گسترش روابط خود با ایران و فروش اسلحه به هر دو طرف همچنان ادامه داد.

ترکیبی از تهدیدهای جدید علیه امریکا و گلوله‌باران مختصر شمال کویت نخستین واکنش ایران نسبت به حملة امریکاییان بود. به رغم آنکه دوازدهمین کاروان اسکورت نفت‌کش‌های کویت بدون هیچ حادثه‌ای خلیج‌فارس را پیمود، ایران اعلام کرد که امریکا در حمله به سکوهای نفتی ایران پانصد میلیون دلار خسارت به این کشور وارد کرده و تولیدات نفت آن را تا 25 هزار بشکه در روز کاهش داده است. همچنین، این کشور امریکا را به آغاز یک جنگ تمام عیار متهم کرد و اقدام تلافی‌جویانه قطعی و یک پاسخ دندان‌شکنی را به واشنگتن وعده داد، ضمن آنکه مشورت‌های اضطراری‌ای را نیز با مسکو به انجام رساند و مطبوعات شوروی نیز حمله امریکا را به عنوان یک ماجراجویی نظامی محکوم کردند. پس از این اقدامات، ایران سیاست اعلام شده‌اش را در مورد آتش‌بس پیشنهادی صلح سازمان ملل تغییر داد و از موضع خود در مورد تعیین متجاوز قبل از آتش‌بس، عدول کرد.

ایران رفته رفته، تشخیص می‌داد که اقداماتش در اوایل همان سال رنجش و دوری تعدادی از دولت‌های خارجی را باعث شده است؛ بنابراین، درصدد جلب نظر و رضایت شوروی برآمد و ناگهان،‌تمامی شعارها علیه شوروی که همواره در نماز جمعه‌ها علیه این کشور و برخی از کشورهای خارجی مطرح می‌شد، پایان یافت و پرواز هواپیماهای اکروفلات([38]) به تهران از سر گرفته شد. هم‌زمان با این تحولات، ولایتی از کوبا و نیکاراگوئه دیدن و معاونش اعلام کرد که وی در پی گسترش روابط با انگلستان و فرانسه است. با این حال، اقدامات نظامی ایران همچنان ادامه داشت، به طوری که در 22 ماه اکتبر موشک دیگری به پایانة سی‌ایلند کویت ـ تأسیسات نفت کویت در 5/14 کیلومتری مجتمع نفتی الاحمدی ـ اصابت کرد. سومین حمله موشکی پرسش‌هایی را در مورد میزان دقت هدف گیری اين موشك‌ها مطرح كرد؛ زيرا، موشک کرم‌ابریشم یا باید به سوی هدف بزرگی درمنطقه‌ای شلیک شود یا اینکه دستگاه کنترل‌کنندة این موشک پس از مشاهدة هدف، مسیر آن را تغییر دهد؛ بنابراین،‌ نمی‌توان با اطمینان گفت که آیا این‌بار، برای موشک‌های مزبور اهداف خاصی تعیین شده بود یا اینکه آنها تنها به سوی مناطقی پرتاب شدند تا در آنجا، به اهدافی اصابت کنند. در زمان پرتاب آخرین موشک‌، کشتی‌ها از سواحل سی‌ا‌یلند دور شده بودند و ارتفاع نود متری این جزیره آن را ازدید صفحة بزرگ‌ترین رادار منطقه مخفی می‌کرد.

برای ایران آسان‌تر آن بود که هدفی را در خارج از منطقه تحت پوشش پرچم‌گذاری امریکا، انتخاب کند. البته، باید به این نکته اشاره کرد که تأثیر حملة موشکی اخیر بسیار بیشتر از حملات قبلی علیه نفت‌کش‌ها بود؛ زیرا، هنگام اصابت به سی‌ایلند متلاشی شد و خسارت‌های گسترده‌ای را به پایانة بارگیری وارد آورد. طول پایانة سی‌ایلند حدود 2300 متر است که تنها تأسیسات کویت برای بارگیری ابرنفت‌کشت‌های پانصدهزار تنی در داخل آب محسوب می‌شود و تقریباً، 33 درصد از صادرات نفت کویت از اینجا جریان دارد که میزان آن می‌تواند به 80 درصد نیز افزایش یابد. در زمان حملة موشکی، تولیدات نفت خام کویت حدود ششصد هزار بشکه در روز بود که دویست هزار بشکة آن از طریق این پایانه صادر می‌شد. دو پایانة دیگر کویت در کانال‌های کم‌عمق‌تری قرار داشتندکه برای نفت‌کش‌های 150 هزار تنی مناسب بودند.

هر چند در زمان حمله به پایانة سی‌ایلند هیچ نفت‌کشی در حال بارگیری نبود، اما لوله‌های نفتی این پایانه به شدت صدمه دیدند و آتش گسترده‌ای شعله‌ور شد و ستونی از دود و آتش به ارتفاع 270 متر پدید آمد که در همان اوایل بعد از ظهر، خاموش شد، اما خسارت ناشی از آن به اندازه‌ای بود که کویت به اجبار این پایانه را تعطیل و از تأسیسات بارگیری جای‌گزین استفاده کرد. البته، این حمله بر صادرات محصولات نفتی کویت که ششصد هزار بشکه در روز بود، تأثیری نگذاشت، اما پایانة سی‌ایلند تا اواخر نوامبر تعطیل بود.[22]

مشخص نیست که ایران واکنش آمریکا را چگونه محاسبه کرده بود، اما این کشور به این حملة ایران پاسخ نظامی نداد و خود را به دفاع از کویت ملزم ندانست؛ زیرا، پیش از این، کویت حمایت امریکا را رد کرده بود. البته باید یادآور شد که امریکاییان با اتخاذ چنین موضعی این واقعیت را فراموش کرده بودند که یک گروه کوچک متخصص مین و یک نیروی ویژه مشاوره‌ای آنها درکویت مستقر بودند.[23]

با وجود این، امریکا به طور پنهانی به کویت کمک کرد تا بخشی از ارتش دوازده‌هزار نفری خود را برای برقراری امنیت در جزیرة بوبیان مستقر کند و مانع از هرگونه حملة سریع آبی‌ خاکی ایران و تصرف منطقة استراتژیک بین شبه جزیرة فاو و سرزمین اصلی کویت شود.

امریکا همچنین، کوشید تا کویت کشتی‌های کوچکی را که امکانات راداری داشتند، به عنوان طعمه سر راه ایران قرار دهد. از سوی دیگر، در مورد تأمین امکاناتی برای تلافی حملات احتمالی ایران و استقرار موشک‌های هاوک در فیلکه برای مقابله با موشک‌های کرم‌ابریشم نیز به کویت کمک کرد. در واقع، حملة موشکی اخیر به کویت باعث شد تا دیگر کشورهای جنوب خلیج‌فارس نیز در پی تقویت سیستم دفاعی خود برآیند. هر یک از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس می‌کوشیدند تا سیستم دفاع از تأسیسات نفتی خود را بهبود بخشند. در این راستا، بحرین از امریکا خواست تا به تقاضای این کشور برای خرید هفتاد فروند موشک استینگر و چهارده قبضه پرتابگر، سریعاً رسیدگی کند. امارات متحدة عربی نیز به طور پنهانی، مجدداً، درخواست‌های قبلی خود را مبنی بر خرید موشک‌های استینگر و دیگر تجهیزات دفاع هوایی از امریکا تکرار کرد.[24] همزمان، امریکا اقدامات اقتصادی و سیاسی دیگری را نیز علیه ایران به عمل آورد و واینبرگر، وزیر دفاع امریکا، اعلام کرد امریکا باید کشتی‌های جنگی بیشتری به منطقه اعزام کند و پوشش خود را بر تمامی مسیرهای تردد کشتی‌های تجاری گسترش دهد. ریگان نیز در 26 ماه اکتبرسال 1987، ممنوعیت واردات تمامی کالاها از ایران را اعلام کرد وگفت این تحریم تا پذیرش آتش‌بس از سوی ایران ادامه خواهد داشت، ضمن آنکه صادرات چهارده فقره کالای نظامی مورد نیاز ایران شامل تجهیزات مخابراتی سیار، ماشین‌های سنگین راه‌سازی، قایق، موتورهای دیزلی، ژنراتورهای برق، تجهیزات هایدروفویل([39]) (قایق پرنده) و انواع موتور، نیز به این کشور ممنوع شد. نخست‌وزیر ایران، این اقدام امریکا را با توجه به حوادث خلیج‌فارس و وضعیت بازار کالاها، یک اقدام نمایشی صِرف دانست و رئیس جمهور ایران، حتی پا را از این فراتر گذاشت و اعلام کرد ما همواره با تهدید و محاصرة اقتصادی دولت‌های غربی روبه‌رو بوده‌ایم و از چنین مسائلی ترسی به خود راه نمی‌دهیم.[25]

سرانجام، امریکا در راستای تحت فشار قرار دادن ایران اعلام کرد تصمیم گرفته است که ارسال هرگونه فناوری نظامی به چین را به تعلیق درآورد و فروش محمولة 528 میلیون دلاری تجهیزات راداری و دریانوردی به جنگنده‌های اف ـ 8 چین را مجدداً بررسی کند. واشنگتن معاون وزیر خارجه خود، میشل آرماکاست را به چین فرستاد تا مقامات این کشور را متقاعد کند که فروش تجهیزات تسلیحاتی به ایران را متوقف کنند. در واقع، امریکا نگران این واقعیت نبود که چین قبلاً دست‌کم، سی تا هفتاد فروند موشک کرم‌ابریشم را به ایران فروخته و از نظر فنی به این کشور کمک کرده است تا از موشک‌های مزبوراستفاده کند، بلکه از فروش دست‌کم 35 تا 50 فروند موشک کرم‌ابریشم دیگر و یک سیستم ضد کشتی کوتاه‌برد به نام سی ـ 801 از سوی چین به ایران نگران بود. این سیستم که به سیستم موشک‌ اگزوزسه شبیه بود و ایران می‌توانست آن را از کشتی‌های کوچک‌تر نیز پرتاب کند. بدین ترتیب، سیاست جمهوری خلق چین ادامة فروش سلاح به ایران بود تا بتواند افزون بر کسب درآمد، با نفوذ روزافزون شوروی بر ایران مقابله کند. به همین دلیل نیز به پذیرش نظرات امریکا چندان تمایلی نداشت.

هر چند اقدامات امریکا چندان جدی نبود، اما به نظر می‌رسد که بر مناسبات ایران و چین تأثیر فراوانی داشت. البته، ایران درظاهر، واکنشی نشان نداد. سخن‌گوی وزارت خارجه چین نیز اتهامات امریکا را شایعه‌هایی بی‌اساس نامید و امریکا را به دلیل سلب مسئولیت از خود در قبال تصاعد جنگ در خلیج‌فارس سرزنش کرد. سخن‌گویان دیگر چین نیز ادعا کردند که این کشور هیچ‌گونه فروش تسلیحاتی اضافی نداشته است و گزارش‌های مطرح شده در مورد فروش محمولة تسلیحاتی به ایران به ارزش یک میلیارد دلار در چند سال گذشته دروغ محض می‌باشد.[26]

واکنش جهان عرب به حملة موشکی اخیر به کویت، همانند موارد پیشین پراکنده و چندگانه بود. عراق خواستار مقاومت تحسین‌برانگیز جهان عرب شد تا از این طریق، ایران را به پذیرش آتش‌بس وادار کند. در 27 ماه اکتبر سال 1987، کویت شکل‌گیری نیروی سیصد نفری دفاع غیرنظامی خود و پرچم‌گذاری سه فروند از نفت‌کش‌هایش را از سوی انگلستان اعلام کرد. شایعه‌های منتشر شده نیز نشان می‌داد که کویت از مصر تقاضای کمک نظامی کرده و قراردادی را به ارزش بیست میلیارد دلار به این کشور به امضا رسانده است تا مصر هفتاد خلبان و مشاورنظامی خود را در اختیار این کشور قرار دهد. همچنین، دولت‌های میانه‌رو جنوب خلیج‌فارس به شوروی به دلیل مسدود کردن پیشرفت طرح‌ها ومذاکرات آتش‌بس اعتراض کردند. وزیران امور خارجه شش کشور عضو شورای همکاری خلیج‌فارس در 25 ماه اکتبر در ریاض گرد هم آمدند و به ایران در مورد حملاتش به کویت هشدار دادند. همچنین، اعلام کردند که حمله به کویت به منزلة حمله به دیگر کشورهای عربی است، این در حالی بود که از اعمال هرگونه تحریم علیه ایران خودداری کردند.[27]

حرکت به سوی تنش کمتر

طی روزهای باقی‌ماندة ماه اکتبر، ایران مراقب بود تا از تحریک مستقیم امریکا خودداری کند. بدین ترتیب، سیزدهمین کاروان اسکورت شده از سوی امریکا بدون هیچ‌گونه حادثه‌ای به کویت رسید. به نظر می‌رسد ایران منتظر بود که ببیند آیا امریکا در اقدام علیه ایران پیشقدم خواهد شد یا نه؛ بنابراین، این کشور بسیاری از فعالیت‌های دریایی خود را در خلیج‌فارس به تعویق انداخت، هر چند تهران در 24 ماه اکتبر ادعا کرد سه فروند از جنگنده‌هایش به پرواز درآمده و به رغم هشدارهای داده شده، همچنان در ده مایلی کشتی جنگی امریکا به پرواز خود ادامه داده‌اند (جدول شماره2).

هم‌زمان با ادامة اقدامات ایران در منطقه، در 24 ماه اکتبر، در یک دفتر هواپیمایی پان‌امریکن([40]) بمب‌گذاری شد. گروه‌های طرفدار ایران در لبنان ـ مانند جهاد اسلامی ـ نیز در اواخر ماه اکتبر اقدامات خود را از سر گرفتند. آنها عکس‌هایی را از خسارت‌های وارد شده به سفارت امریکا و آسایشگاه سربازان نیروی دریایی امریکا در لبنان منتشر کردند؛ فیلم‌های جدیدی از گروگان‌هایی که هنوز در اختیار داشتند، به نمایش گذاشتند؛ و تهدید کردند که افراد شهادت‌طلب خود را به خلیج‌فارس اعزام خواهند کرد.

همچنین،‌ ایران دست‌کم سه اقدام موفق در کشور انگلستان علیه ایرانیان مخالف رژیم انقلاب اسلامی انجام داد و کوشید در دیگر کشورها نیز این‌گونه افراد را سرکوب کند. عوامل طرفدار ایران، همچنین در 3 ماه نوامبر بمبی را در زیر کامیون پلیس کویت در نزدیکی وزارت کشور منفجر کردند. شاید هدف از این بمب‌گذاری هشدار به کویت بود تا بداند هنوز نیز در معرض خطر قرار دارد.[28]

جدول شماره 2: الگوی حملات در جنگ نفت‌کش‌ها (1984 ـ 1987)

سال

              ادوات

کشور

موشک‌ها

راکتها

بمبها

موشک‌های پرتاب‌شده توسط هلی‌کوپتر

موشک‌های پرتاب‌شده توسط کشتی‌ها

راکتها و گلوله‌های شلیک‌شده از کشتی‌ها

مین‌ها

نامشخص

مجموع حملات

سال 1984

عراق

35

-

-

-

-

-

2

16

53

ایران

18

-

-

-

-

-

-

-

18

جمع حملات دو کشور

53

-

-

-

-

-

2

16

71

سال 1985

عراق

32

-

1

-

-

-

-

-

33

ایران

10

-

-

3

-

-

-

1

14

جمع حملات دو کشور

42

-

1

3

-

-

-

1

47

سال 1986

عراق

57

4

1

-

-

-

-

8

66

ایران

9

-

-

26

4

1

-

5

45

جمع حملات دو کشور

61

4

1

27

4

1

-

13

111

سال 1987

عراق

57

-

3

-

-

-

-

2

62

ایران

-

-

-

1

14

34

8

5

62

جمع حملات دو کشور

57

-

3

1

14

34

8

7

124

سال 1987 ـ 1984

عراق

176

4

5

1

-

-

2

26

214

ایران

37

-

-

30

18

35

8

11

139

جمع حملات دو کشور

213

4

5

31

18

35

10

37

353

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عراق نیز به نوبة خود، به جنگ نفت و جنگ نفت‌کشها ادامه می‌داد و نیروی هوایی خود را به کار گرفت تا اعلام کند که حاضر به پذیرش صلح در یک بخش از جنگ، که تنها شامل جنگ نفت‌کش‌ها می‌شد، نیست. در عین حال، عراق تغییراتی را که از اواخر ماه اوت در استراتژی هوایی خود آغاز کرده بود، ادامه داد و کوشید تا سیستم پالایشگاهی و نیروگاه‌های برق ایران را هدف قرار دهد تا توانایی تأمین سوخت و برق در طول زمستان را از این کشور سلب کند. مزیت بالقوة این استراتژی برتحریم صادرات نفت این بود که اقتصاد ایران را بسیار سریع‌تر فلج می‌کرد و عراق حملات خود در خلیج‌فارس را کاهش می‌داد و از فشار دولت‌های دیگر برای توقف برای حملات آسوده می‌شد.

در اواخر ماه اکتبر، جت‌های عراقی حوزة نفتی آغاجاری در جنوب غربی ایران، پالایشگاه شیراز و نفت‌کش‌های این کشور در خلیج‌فارس را هدف قرار دادند. هر چند عراق ادعا می‌کرد که یک سوپر نفت‌کش ایران را هدف قرار داده است، اما به نظر می‌رسید که به سوی لاشة کشتی‌ای که به عنوان طعمه در نزدیکی نفت‌کش‌ها قرار داده شده بود. حمله کرده است. برخی ادعا می‌کنند که عراق با این حملات درصدد برآمد 134 کشته و 2036 نفر زخمی ناشی از چهار حملة موشکی اسکاد ایران علیه بغداد در ماه اکتبر را تلافی کند. در مقابل، هر چند ایران عراق را به حمله به اهداف غیرنظامی متهم کرد و رادیوی ایران به حاکمان عراق هشدار داد که اگر به اعمال شرورانة خود ادامه دهند، باید منتظر جواب دندان‌شکن رزمندگان اسلام باشند و از مردم غیرنظامی عراق که در حوالی مراکز اقتصادی و نظامی ساکن بودند، نیز خواست تا منازل خود را ترک کنند و به شهرهای مقدس نجف، کربلا، کاظمین و سامرا پناه ببرند، اما تنها توانست به چند حملة هوایی سمبلیک و پرتاب‌ گاه و بی‌گاه چند موشک اسکاد اقدام کند. برای نمونه، این کشور از 4 تا 31 ماه اکتبر، تنها پنج فروند موشک اسکاد را به سوی بغداد شلیک کرد. هر چند که هر یک از این شلیک‌ها شمار تلفات عراق را افزایش می‌داد، اما تعداد این حملات آن‌قدر اندک و نقاط مورد هدف آنچنان پراکنده بود که تنها عراق را از به کارگیری نیروی هوایی‌اش منصرف نکرد، بلکه انزجار مردم این کشور را نسبت به ایران افزایش داد.[29]

عراق نیز با مشکلات خودش روبه‌رو بود. این کشور چندین بار ادعا کرد که کشتی‌های ایران را منهدم کرده است، اما بعدها، نادرستی این ادعاها آشکار شد. برای نمونه، این کشورادعا می‌کرد که در 28 ماه اکتبر سال 1987، سه فروند از نفت‌کش‌های ایران را هدف قرار داده است. این در حالی بود که بین 21 ماه اکتبر تا 4 ماه نوامبر، هیچ‌گونه حملة موفقی علیه کشتی‌رانی صورت نگرفت. در 4 ماه نوامبر، جت‌های عراق به کشتی 29 هزار تنی ایران به نام تفتان جزء ناوگان شرکت ملی نفت ایران که در جزیرة خارک مشغول بارگیری بود، حمله کردند. این در حالی بود که ایران از 21 ماه اکتبر تا 6 ماه نوامبر 1987، به هیچ‌ کشتی‌ای در خلیج‌فارس حمله نکرد، اما همچنان، طبق روش قبلی خود، اهداف غیرمستقیم و جانبی را در خلیج‌فارس انتخاب و هدف قرار می‌داد تا غرب را تحت فشار قرار دهد؛ اقدامی که پاسخ چندان شدیدی را از جانب غرب در پی نداشته باشد. ایران همچنین، به کشتی‌هایی که پرچم امریکا، فرانسه،‌ انگلستان، ایتالیا، هلند یا بلژیک را نداشتند، حمله می‌کرد. به نظر می‌رسید ایران به یک جنگ خفیف فرسایشی با غرب روی آورده است تا فشار دائمی کم‌رنگی بر کشتی‌رانی خلیج‌فارس وارد کند و امریکا و متحدانش را به واکنش‌های نظامی شدید وادارد. بدین ترتیب، در ظاهر، چنین به نظر می‌رسید که غرب بدون دلیل دست به اقدام علیه ایران زده است.

قایق‌های تندرو نیروی دریایی سپاه پاسداران در 6 ماه نوامبر سال 1987، از جزیرة ابوموسی به سوی یک فروند نفت‌کش امریکایی 105484 تُنی که گرند ویزدم([41]) نام داشت و در بیست مایلی غرب بندر جبل علی در امارات در حال حرکت بود، حمله و چندین راکت را به سوی آن پرتاب کردند. این حمله بدون هر گونه اخطار قبلی صورت گرفت و بعد از اصابت موشک‌های کرم‌ابریشم ایران به پایانة برون ساحلی کویت([42]) در ماه اکتبر، نخستین حملة این کشور به نفت‌کش‌های خارجی محسوب می‌شد.[30]

به نظر می‌رسد ایران در انتخاب گرند ویزدم به عنوان یک هدف، بسیار دقت کرده بود تا هم بر امریکا فشار آورد و هم از پیامدهای حمله به یک کشتی حامل پرچم امریکا در امان بماند. زمان‌بندی این حمله نیز بسیار ماهرانه انجام شده بود؛ چرا که زمانی صورت گرفت که این کشتی در کنار رزمناور امریکایی حامل موشک‌های هدایت شونده قرار داشت. این رزمناو که یو. اس. اس رنتز[43] نامیده می‌شد، یک فروند بالگرد در عرشة خود داشت که به جز همراهی گرند ویزدم آسیب دیده در راه برگشت به جبل‌علی اقدام مؤثر دیگری انجام نداد.[31]

ایران و عراق در هفتة دوم نوامبر، به حملات خود علیه کشتی‌رانی در خلیج‌فارس ادامه دادند، تعداد کشتیهایی که عراق ادعا می‌کرد آنها را هدف قرار داده است، همواره، از تعداد واقعی بیشتر بود. این کشور ادعا می‌کرد که طی دورة مزبور، یازده فروند کشتی را هدف قرار داد است، اما به نظر می‌رسد که این تعداد بیشتر از سه فروند نبوده است.

ایران به نوبة خود، همچنان به روش مبارزه‌طلبی محتاطانه ادامه می‌داد. در این راستا، دو فروند قایق توپدار ایران در 11 ماه نوامبر، به یک فروند نفت‌کش ژاپنی حمله کردند. این نفت‌کش در پانزده مایلی هفدهمین کاروان تحت اسکورت امریکا و در نزدیکی یک فروند کشتی جنگی فرانسه، که در حال اسکورت دو نفت‌کش فرانسوی بود، حرکت می‌کرد. حملة ایران زمانی صورت گرفت که ناو امریکایی میسوری([44]) و رزمناو بانکرهیل([45]) برای نخستین بار به خلیج‌فارس وارد شده بودند تا کاروانی شامل دوازده فروند کشتی را به هنگام عبور از حوزة تحت پوشش موشک کرم‌ابریشم در تنگة هرمز اسکورت کنند. طبق گزارش تأیید نشدة یک کشتی شوروی، در آن منطقه مین وجود داشت. در واقع، ایران می‌خواست بار دیگر نشان دهد که غرب نمی‌تواند آزادی کشتی‌رانی در خلیج‌فارس را تأمین کند. در این زمان بود که امریکا، برای نخستین بار، نفت‌کش‌های حامل پرچم بحرین را به یکی از کاروان‌های تحت اسکورت خود افزود.[32]

حملات ایران و عراق به کشتی‌ها از 12 تا 15 ماه نوامبر سال 1987 ادامه یافت. با وجود این، هر یک از این دو کشور روزانه، کمتر از یک کشتی را هدف قرار می‌دادند. برای نمونه، عراق ادعا می‌کرد که از 9 تا 15 نوامبر، به پانزده فروند کشتی حمله کرده است، در حالی که طی این مدت، تنها سه فروند کشتی هدف قرار گرفته بودند. باید یادآور شد که طی این مدت، هر دو طرف، تنها اهداف غیرنظامی را هدف حمله قرار دادند. ایران، بصره را و عراق نیز کامیاران را در پنجاه کیلومتری مرز شرقی خود، بمباران کرد. البته، عراق دامنة حملاتش را به تأسیسات نفتی ایران کشید و مدعی شد که در 14 ماه نوامبر سال 1987، به سه حوزة نفتی ایران در عبدالخان، مارون و گچساران حمله کرده است.

اما قایقهای موتوری ایران، تنها در16 ماه نوامبر به سه فروند نفت‌کش حمله کردند. آنها به نفت‌کش لیبریایی لاسی([46]) که به امریکاییان تعلق داشت در نزدیکی تنگة هرمز حمله کردند. همچنین، نفت‌کش امریکایی اسوفری‌پورت([47]) را که حامل پرچم باهاما بود، هدف قرار دادند. این نخستین‌بار بود که ایران طی جنگ، یک فروند از کشتی‌های تحت تملک یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های نفتی آمریکا، مانند اکسون([48]) را هدف قرار می‌داد. آنها در سومین حملة خود، یک نفت‌کش کوچک یونانی را به نام فیلیکن([49]) نیز هدف قرار دادند. حملات هوایی و دریایی عراق و ایران در دیگر روزهای ماه نوامبر همان سال نیز همچنان ادامه یافت. در این زمینه، عراق ادعا میکرد که ایران در 19 ماه نوامبر، به یک بیمارستان حمله کرده است و ایران نیز مدعی بود که عراق در 29 ماه نوامبر دو واحد تولید برق را در سدهای رضاشاه (شهید عباسپور) و دز هدف قرار داده است. هم ایران و هم عراق تقریباً، هر سه یا چهار روز، به یک فروند کشتی در خلیج‌فارس حمله می‌کردند. هر چند عراق ادعا می‌کرد که طی 12 روز (از 8 تا 20 نوامبر)، 21 مورد حملة موفق علیه کشتی‌ها داشته است، اما از میان این حملات، عملاً، چهار مورد موفقیت‌آمیز بود.[33] مین روب‌های امریکا از 20 تا 25 نوامبر،‌سیزده مین را در آبهای نزدیک جزیرة فارسی کشف کردند و نیروهای مین‌یاب انگلستان نیز پنج عدد مین دیگر را در شمال‌شرقی بحرین یافتند. هر چند مشخص نبود که مین‌های مزبور جدیدند یا از مین‌ریزی‌های قبلی به جا مانده‌اند.

در 26 ماه نوامبر، ایران نفت‌کش کویتی ام‌الجثائل([50]) را هدف قرار داد. نکتة درخور توجه آنکه روی این کشتی به جای نام کویتی کشتی، کلمة داسیا([51]) نوشته شده و بر عرشة آن پرچم رومانی نصب شده بود. عراق بین 20 تا 31 ماه نوامبر، تنها به دو فروند نفت‌کش استیلیکن([52]) و خارک، که هر دوی آنها در مسیر خارک ـ لاوان در حرکت بودند، حمله کرد. همچنین، بمباران نیروگاه‌های ایران را ادامه داد. در مقابل، ایران نیز ادعا کرد که هواپیماهای تهاجمی خود را برای حمله به تأسیسات پتروشیمی عراق به پرواز درآورده است.

هر چند حملات ایران علیه کشتی‌رانی در طول ماه نوامبر، تنها علیه تعداد اندکی از کشتی‌هایی که از کویت یا به مقصد این کشور در حال حرکت بودند، صورت گرفت، اما خسارت‌های زیان‌باری در پی داشت. بدین ترتیب، نرخ‌های بیمه نیز همچنان در حال افزایش بودند؛ بنابراین، کویت تصمیم گرفت تا کشتی بریج‌پورت([53]) را که به تازگی بازسازی شده بود، از ناوگان نفت‌کش‌های خود خارج کند. این نفت‌کش 401382 تُنی تنها کشتی پرچم‌گذاری شده‌ای بود که نفت خام حمل می‌کرد و دیگر کشتی‌ها گازوئیل، گاز مایع‌شده([54]) و محصولات پالایشگاهی را حمل می‌کردند. خارج کردن تنها نفت‌کش حامل نفت خام از ناوگان کویت بدین معنی بود که امریکا تنها نفت‌کش‌های کوچک حامل مواد پالایشگاهی را اسکورت می‌کند.

هر چند ایران کشتی‌های امریکایی را هدف قرار نمی‌داد، اما اقدامات این کشور باعث شد تا عملیات اسکورت امریکا از برنامه عقب بیفتد. تا پایان ماه نوامبر، امریکا توانسته بود تنها هجده اسکورت یکسره یا به عبارتی کمتر از پنج اسکورت را در ماه انجام دهد، در حالی که هدف و برنامة امریکا انجام ده اسکورت در ماه بود. در این دوران، امریکا هنوز با مشکل جنگ‌افزارهای مین‌یاب روبه‌رو بود. کشتی‌های مین‌روب اقیانوس([55]) در 1 ماه نوامبر از امریکا به خلیج‌فارس حمل شدند و به یگان مین‌روب ساحلی([56]) و بالگردهای موجود در این منطقه پیوستند. بدین‌ترتیب، تا پایان این ماه یک واحد مین‌روب کاملاً عملیاتی تشکیل شد، ضمن آنکه واحدهای مین‌روب انگلیسی، هلندی و ایتالیایی نیز به طور جداگانه در منطقه وارد عمل شدند.[34] با همة اینها، هنوز سه میدان مین‌ریزی شدة متشکل از شصت مین در خلیج‌فارس وجود داشت. هر چند بسیاری از مین‌ها کشف و خنثی شده بودند و فعالیت مین‌ریزی ایران متوقف یا بسیار محدود و مختصر شده بود، اما طبق برخی از گزارش‌ها، ایران در حال ساخت مین‌های جدید بود و مین‌های دریایی مدرنی را نیز از طریق لیبی تهیه می‌کرد.[35]

تنها رویداد نظامی بین ایران و امریکا طی دورة مزبور این بود که دریادار محمدحسین ملک‌زادگان در 22 ماه نوامبر، ادعا کرد که چهار فروند از بالگردهای امریکا هدف قرار گرفته‌اند؛ ادعایی که به نظر می‌رسید تنها، بخشی از یک عملیات تبلیغاتی به منظور تقویت روحیة مردم در داخل با استفاده از تهدید علیه امریکاست. حسین علایی، فرمانده نیروی دریایی سپاه، نیز یک روز پیش از این ادعا، اظهار کرده بود که هیچ‌گونه راه‌حل سیاسی برای حضور امریکا در منطقه وجود ندارد و ایران طرح‌هایی را برای نابودی ناوگان امریکا ترسیم کرده است.[36]  

در این زمان، امریکا به طور اتفاقی، به سوی قایق ماهی‌گیری امارات متحدة عربی آتش گشود. ناوچة امریکایی کار[57] قایق الهادی شارجه را که در حال حرکت به سوی این ناوچه بود، با قایق‌های سپاه پاسداران ایران اشتباه گرفت و توپ‌های پنجاه میلیمتری خود را به سوی این قایق ماهی‌گیری نشانه رفت و افزون بر تخریب آن، کشته‌شدن یک نفر از خدمة آن و زخمی شدن چند تن دیگر را باعث شد.[37] حقیقت آن بود که ناوچة آمریکایی تازه به خلیج‌فارس وارد شده و با محیط آشنا نبود. در عین حال، می‌توان گفت که واکنش بیش از اندازه‌ای از خود نشان داده بود. اساساً، تمامی کشتی‌های جنگی امریکا، اروپا و شوروی در خلیج‌فارس در وضعیت آماده‌باش قرار داشتند؛ بنابراین، هنگامی که هواپیماها یا کشتی‌های ایرانی به آنها نزدیک می‌شدند، بلافاصله، رادارهای کنترل، آتش توپ‌ها و موشک‌هایشان را روی آنها قفل می‌کردند، کشتی‌های فرانسه، ایتالیا و شوروی نیز عملاً در منطقه بحرانی بودند و با تهدید به گشودن آتش، کشتی‌های جنگی ایران را به بازگشت وادار می‌کردند هر چند، خود نیز در معرض خطر قرار می‌گرفتند.[38]

جبهة دیپلماتیک

از ماه اکتبر تا پایان ماه دسامبر سال 1987، پیشرفت بسیار ناچیزی در روند آتش‌بس حاصل شد. هر چند در این مدت، اقدامات دیپلماتیک عمده‌ای صورت گرفت، اما همچنان کشمکش‌های پیچیده‌ای در منطقه جریان داشت که گواهی بر تعدد بازیگران و پافشاری آنها بر مواضع قبلی‌شان بود؛ موضوعی که ادامة جنگ را باعث می‌شد. نخستین کشمکش بر سر تلاش‌های صلح سازمان ملل بود. شوروی که همچنان، تمایل خود را نسبت به ایران حفظ کرده بود و سیاست صلح جداگانه‌ای را دنبال می‌کرد، در پایان ماه اکتبر، اعلام نمود مقامات این کشور برای رسیدن به یک آتش‌بس به بغداد و تهران سفر خواهند کرد. همچنین، در ادامة حضور نظامی خود در خلیج‌فارس،‌ پنج‌فروند کشتی خود را در این منطقه حفظ کرد که البته، نقش آنها به دفاع از خودشان محدود می‌شد، به طوری که سه فروند مین‌روب کلاس ناتایای([58]) این کشور از بدو ورود خود در ماه اوت تا آغاز ماه دسامبر هیچ‌گونه فعالیت مین‌روبی نداشتند. دو فروند ناوچه و کشتی جمع‌آوری اطلاعاتی دیگر نیز بیشتر از آنکه نیروهای ایران را تحت نظر داشته باشند، مراقب حرکات نیروهای امریکایی بودند.

هر چند شوروی همچنان، به اسکورت سه فروند نفت‌کش اجاره‌ای کویت ادامه می‌داد، اما این نفت‌کش‌ها که بیشتر به حمل بار در مسافت‌های طولانی می‌پرداختند، هر ماه، تنها چند بار در منطقه ظاهر می‌شدند. بدین ترتیب، تنها رویارویی نظامی چشم‌گیر میان ایران و شوروی از پاییز تا تابستان سال 1987 در 10 ماه نوامبر صورت گرفت. یک کشتی ایرانی در نظر داشت تا با استفاده از رادار خود، یک فروند کشتی جنگی شوروی را زیر نظر بگیرد، اما بعد از دریافت اخطار، بلافاصله، از این کار دست کشید و برگشت. ایران تردد کشتی‌های باری شوروی در منطقه را نادیده می‌گرفت، هر چند به قصد کویت در حرکت بودند و ایران حتی می‌توانست برخی از آنها را که حامل اسلحه برای عراق بودند، به آسانی شناسایی کند؛ زیرا، در یک اسکلة خاصی لنگر می‌گرفتند.[39]

کشمکش‌ دیپلماتیک بین ایران و امریکا دومین سلسله از کشمکش‌ها بود. در این راستا، رفسنجانی در 1 ماه نوامبر، خشن‌ترین و تندترین نظرهای ایران را در قبال نقش امریکا در خلیج‌فارس و اقدامات صلح سازمان ملل اعلام کرد. وی سازمان ملل را تقلب، داشتن سوء نیت و جانبداری از عراق متهم کرد و اقدامات امریکا در خلیج‌فارس را کریه نامید و در ادامه گفت: «بعد از یک پیروزی قاطع در میدان‌های نبرد، کار ما در محاکم بین‌المللی شروع خواهد شد.» همچنین، در 4 نوامبر،‌ نیز ایران اشغال سفارت امریکا را با انجام سلسله راهپیمایی‌هایی جشن گرفت و این روز را روز مرگ بر امریکا نامید.

در این زمان‌، ایران به دبیرکل سازمان ملل اطلاع داد که برای پذیرش قطع‌نامه از سوی این کشور باید مرزهای ایران و عراق مجدداً تعیین شود ـ زیرا، قرارداد الجزایر دیگر اعتبار ندارد ـ و پیش از هر گونه عقب‌نشینی نیروها، عراق باید غرامت بپردازد. افزون بر اینها، ایران می‌خواست قطع‌نامة آتش‌بس سازمان ملل اصلاح شود و آتش‌بس رسمی تا اعلام گزارش سازمان ملل در مورد تعیین متجاوز به تأخیر بیفتد. البته، ایران اعلام کرده بود که از همان روز آغاز به کار کمیسیون سازمان ملل، آتش‌بس غیررسمی را خواهد پذیرفت.[40]

در این زمان، بار دیگر، ایران تلاش‌های واشنگتن را برای مذاکرات رودررو رد کرد. هر چند امریکا از ماه می به بعد، در پی ملاقات‌های مستقیم با ایران بود، اما ایران شرایطی را تعیین کرد که از جملة این شرایط ارسال سلاح‌های خریداری شده از سوی شاه بدون پرداخت هزینة انبارداری بود که مورد پذیرش امریکا نبود. بدین ترتیب، رئیس جمهور ایران و محمدجواد لاریجانی، معاون وزیر امور خارجه، طی دیدارشان از سازمان ملل،‌ از ملاقات با مقامات امریکایی خودداری کردند. ایران حتی پس از برخورد کشتی بریجتون با مین، حملة امریکا به قایق‌های ایرانی و سکوی نفتی رستم (رشادت)، از بررسی مستقیم اوضاع با امریکا خودداری کرد و خواستار اعطای امتیاز از سوی امریکا پیش از انجام مذاکره شد.[41]

حرکت امریکا به سوی تحریم تسلیحاتی

روند تحولات و اوضاع خلیج‌فارس به‌گونه‌ای بود که امریکا به ناچار، از میان سه گزینة گسترش حضور نظامی خود در منطقه، تلاش برای اقدام سریع شورای امنیت در زمینة تحریم‌ها و انتظار برای حمایت از تحریم‌های اقتصادی و نظامی دو طرف جنگ از سوی قدرت‌های بزرگ جهان و منطقه، یکی را انتخاب کند. امریکا گزینة آخر را انتخاب کرد، اما موفقیت چندانی نداشت. جمهوری خلق چین فروش سلاح به ایران را انکار کرد. این در حالی بود که هنوز نیز از ایران سفارش می‌گرفت و به ارسال سلاح ادامه می‌داد [...] اسرائیل نیز آشکارا اعلام کرد که از دوستی امریکا با عراق حمایت نخواهد کرد. نکتة دیگر اینکه امریکا بیش از این نمی‌توانست ملت‌های دیگر را به کاهش معاملات خود با ایران وادار کند. برای نمونه، ژاپن در 31 ماه اکتبر اعلام کرد که از هیچ‌گونه تحریم اقتصادی علیه ایران حمایت نخواهد کرد و تنها می‌تواند از واردکنندگان خود بخواهد تا سطح واردات نفتی خود از ایران را در سطح کنونی خود ـ 7 درصد از نفت ژاپن ـ حفظ کند. این اقدام دولت ژاپن بی‌معنی بود؛ زیرا، درست در همان زمان، واردکنندگان ژاپنی با دولت ایران بر سر این موضوع بحث می‌کردند که چرا تخفیف‌های داده شده به کشورهای اروپایی از تخفیف داده شده به ژاپن بسیار بیشتر است و چرا ایران نفت خود را به بازار سیاه اروپا روانه می‌کند. نقش ژاپن در تحریم‌ها بسیار اساسی بود؛ زیرا، ایران در سال 1986، پنجمین تأمین‌کنندة بزرگ نفت این کشور بود و صادرات نفتی آن به ژاپن معادل 1/1 میلیارد دلار و صادرات غیرنفتی آن شامل کشتی و ماشین‌آلات معادل 4/1 میلیارد دلار بود. این صادرات شامل چهارده گروه از کالاهای غیرنظامی بود که امریکا می‌کوشید صدور آنها به ایران را محدود کند؛ زیرا، این کالاها که موتورهای دریایی، قایق، تجهیزات دریانوردی و تجهیزات غواصی را شامل می‌شدند، به مصارف نظامی می‌رسیدند. حداکثر اقدام ژاپن این بود که تعهد خود را به تأمین تجهیزات دریانوردی، به ارزش ده میلیون دلار، که برای جلوگیری از حمله به کشتی‌های تجاری در مناطق جنگی لازم بود، تکرار و موافقت کند که دستمزد پنجاه هزار سرباز امریکایی مستقر در ژاپن را افزایش دهد. نبورو تاکشیتا([59]) نخست‌وزیر جدید ژاپن، که در 6 ماه نوامبر، جانشین یاشاهیرو ناکازونه شده بود، اعلام کرد که بیش از نخست‌وزیر پیشین از امنیت ملی ژاپن حمایت خواهد کرد[42]. ژاپن این موضع را در حالی اتخاذ کرده بود که 60 درصد از انرژی خود را از طریق واردات نفت و 55 درصد این واردات را نیز از طریق واردات نفت و 55 درصد این واردات را نیز از خلیج‌فارس تهیه می‌کرد. حدود بیست فروند از کشتی‌های ژاپنی در خلیج‌فارس حضور داشتند، ضمن آنکه در سال 1987، نیز هفت فروند از کشتی‌های این کشور هدف حمله قرار گرفته بودند.[43]

يادداشت‌ها

[1]. Gentle Breeze

[2] . William Crowe

[3]. Campbell _ Kentucky

[4]. U.S.S.LaSall

[5]. Guadal Canal

[6]. Jarret

[7]. FUR

[8]. Virgin

[9]. Shultz

[10]. Tornodo

[11]. Sea wise Gaint

[12]. George Leygues

[13]. Nakasone

[14]. Tomo-8

[15]. Jubail

[16]. Boghammer

[17]. Boston _ Whaler

[18]. John Herrington

[19]. Alan Cranston

[20]. Robert Packwood

[21]. Yitzhak Shamir

[22]. Robert Byrd

[23]. Robert Dale

[24]. Source: Adapted from the Washington post, October 13, 1981,p.1and from in formation provided by the Center

[25]. Sungari

[26]. Shuabia

[27]. Sea Island

[28]. Sea Isle City

[29] . چنین پیامی در صحیفه امام وجود ندارد و نویسنده هم مأخذی برای ادعای خود ذکر نکرده است.

[30]. Leftwich

[31]. Young

[32]. Standley

[33]. Thatch

[34]. Robert C.Byrd

[35]. John Warner

[36]. Jim Wright

[37]. Claibome Pell

[38]. ACroflot

[39].hydrofoil

[40].pan American

[41].Grand wisdom

[42].Sea Island city

[43].U.S.S Rentz

[44] . U.SS. Missouri

[45]. Bunker Hill

[46].Lucy

[47].Esso Freeport

[48].Exxon

[49].Filikon

[50].Umm al Jathathee

[51].Dacia

[52].Stilikon

[53]. Bridgeport

[54].LNG

[55]. MSO (Minesweeper ocean)

[56]. MSC (Minesweeper coastal)

[57]. Carr

[58] Nataua _ class

[59].Noboru Takeshita

[1].. نام مستعار گروه دث‌اسنکر و شعار ان، مرگ در تاریکی منتظر است، می‌باشد.

[2].. در سال 1978 که آخرین سال اقتدار کامل شاه بود، ایران معادل 9/2 میلیارد دلار کالا صادر و معادل 9/3 میلیارد دلار کالا وارد کرد. در خورد توجه است که واردات نفت امریکا اندک‌اندک کاهش می‌یافت و شرکت‌های امریکایی با توزیع 25 درصد از صادرات نفت ایران در بازار جهانی نفت ایفای نقش می‌کردند...

Well Street Journal, September 2, p.18;Insight,September 14, 1987, p.26; Los Angeles Times, August 13, 1987, p.I_1, October 1, 1987, p. IV _ 1; NEW YORK Times, September 30, 1987, p.A_1; Washington post, September 28, 1987, p.A_1, September 30, 1987, p.A _ 23.  

[3].NEW York Times, September 24, 1987, p.A _ 13 October 1, 1987, p.A _1; Washington post, September 24, 1987, p.A _ 1

[4]. Washington post, October 4, 1987, p.A _ 1, October 5, 1987, p. A _ 21; Philadelphia Inquirer, October 4, 1987, p. 5A.

[5].Chicago Tribune, October 6, 1987, p. I _1.  

[6]. Philadelphia Inquirer, October 5, 1987, p. 3A; Chicago Tribune, October 5, 1987, p.I _ 5.

[7]. Lbid.

[8]. Washington post, November 29, 1987, p.A _ 41.

 .[9]پاسداران 40 دقیقة بعد از روی یک سکوی نفتی ایران در خلیج فارس روی یک فروند بالگرد دیگر امریکایی آتش گشودند.

[10] . هزینه‌های نیروی دریایی شامل 2/20 میلیون دلار برای سوخت، 8/10 میلیون دلار برای ساعت‌های پرواز، 25 میلیون دلار برای حمل و نقل پرسنل و تجهیزات، 2 میلیون دلار برای حق مأموریت افراد و 9/1 میلیون دلار هزینه‌های متفرقه که جمع کل اینها 8/59 میلیون دلار بود. هزینه‌های نیروی هوایی 7/47 میلیون دلار و هزینه‌های ارتش 5/1 میلیون دلار بود. گارد ساحلی 1072 روز ستادی و پرسنل اداری 68 روز ستادی را صرف این کار کرده بود.

[11]. Wall Street Journal, September 25, 1987, p.22; Washington post, September 29, 1987, p.A _ 5, October 9, 1987, p.A_1; NEW York Times, September 29, 1987, p. A _ 1, October 9, 1987, p. A _1; Washington Times, September 29, 1987, p.A_3 October 6, 1987, p.A _ 12; Defense News, October 12, 1987, p. 12.

[12] . قرار شد کنگره در ماه نوامبر دوباره تشکیل جلسه دهد؛ زیرا، لازم بود که دولت به طور غیررسمی، به کنگره فرصت بیست تا سی روزه‌ای بدهد. طی این مدت، رأی دو سوم اعضای سنا کافی بود تا مانع این فروش بشود. در این موضوع استفادة کنگره از حق وتوی خود چندان قطعی نبود و دولت هم تمایلی به این چالش نداشت. در همین حال، دولت در نظر نداشت این محموله را زودتر ارسال کند؛ زیرا، با تعطیلات یهودیان تداخل و محدودیت‌های زمانی را تشدید می‌کرد.

[13].Washington News, September 22, 1987, p.A_8; September 30, 1987,p.A_23.

[14] . وزیر امور خارجة لیبی، جادالله الطلیحی در ماه سپتامبر به عراق سفر کرد. ابوزید عمر دورا نیز در ماه اکتبر، با [آیت‌الله] خامنه‌ای و رفسنجانی دیدار کرد. به نظر می‌رسد که این ملاقات به فروش موشک‌های اسکاد لیبی به ایران انجامید.

[15]. Wall Street Journal, October 7, 1987, pp. 2 and 52; Washington Post, October 7, 1987, p.F _ 1, October 8, 1987, p.A_34.

[16] . شرکت‌های امریکایی در اول جولای 1987، 454 فروند کشتی حامل پرچم امریکا داشتند (363 فروند فعال بود) و 429 فروند کشتی تجاری این کشور در کشورهای دیگر به ثبت رسیده بودند؛ 221 فروند از کشتی‌های حامل پرچم کشورهای خارجی در لیبی به ثبت رسیده بود. کشتی‌هایی که در تملک امریکا بودند پرچم 18 کشور مختلف را حمل می‌کردند. یک کشتی با خدمة خارجی 700 هزار دلار هزینه داشت اما یک کشتی حامل پرچم امریکا که لازم بود 75 درصد از خدمة آن امریکایی باشند، 4/3 میلیون دلار هزینه می‌برد. همچنین، برای حمل پرچم امریکا رعایت برخی نکات ایمنی ضروری بود.

[17]. New York Times, October 19, 1987, p.A _ 8; Washington Post, October 19, 1987, p.A_1.

[18] . منظور از این کشتار شدید تفهیم این موضوع بود که اگر امریکا بخواهد می‌تواند از قدرت بسیار زیادتری استفاده کند. توپ‌های استفاده شده توسط رادار هدایت می‌شدند و می‌توانستند گلوله‌هایی با کالیبر 140 م‌م را با نواخت 16 تا 20 گلوله در هر دقیقه شلیک کنند. شلیک هر گلوله 1154 دلار هزینه داشت و کل این اقدام بیش از 1 میلیون دلار تمام شد.

[19]. Christian Scienes Monitor, October 19, 1987, pp.2 and 16; New York Times, October 21, 1987, p _A _ 10.

[20] . رئیس جمهور اعتراض رسمی خود را نسبت به جنبة گزارشی قانون اختیارات زمان جنگ اعلام کرد.

[21]. New York Times, October 21, 1987, p.A_10; Washington Post, October 21, 1987, p. A_27.

[22]. New York Time, October 20, 1987, p.A _ 1; October 23, 1987, p A _ 1 October 24, 1987, p.3; Washington Post, October 20, 1987, pp.A_1 and A _ 26, October 23, 1987, p.A _1; Christian Science Monitor, November 30, 1987, p.9.

[23] . امریکا همچنین، اعلام کرد که پنج دلفین را به خلیج‌فارس خواهد فرستاد تا بدین ترتیب، توان مین‌یابی خود را افزایش دهد.

[24] .سناتور دنیس کانسینی و نمایندة کنگره مل‌لوین اعلام کردند که از طریق قانونی به مدت یکسال،‌ مانع از فروش موشک‌های استینگر خواهند شد؛ زیرا، احتمال انتقال این موشک‌ها به ایران وجود دارد. ایران شش فروند از آنها را از طریق مجاهدین افغان به دست آورده بود.

[25] . منابع مورد استفاده برای بحث در مورد سه حملة موشکی علیه کویت در دوران جنگ عبارتند از:

Economist, October 12, 1987, p.41; Washington post October 2, 1987, p. A_ 16, October 7, 1987, p. A _ 23, Otober 8, 1987, p. A _ 10 October 13, 1987, p.A _ 1, October 14, 1987, pp. A_1 and A_22, October 15, 1987,p.A _ 31, October 16, 1987, p.A_34, October 19, 1987,p.A _ 15, October21, 1987, pp.A _ 1 and A _ 28, October 22, 1987, p.A _ 32, October 23, 1987, p.A-32;Christian Science Monitor, October 2, 1987, p.11, October 8, 1987, p.9, New York Times, October 2, 1987, p. A_8, October 16, 1987, P.A-8; Washington Times, October 8, 1987, P.A-8, October 13, 1987, P.A-11, October 16, 1987, pp A_2 and A _ 10, Time, October 19, 1987, p.12; wall Street Journal, October 14, 1987, p. 5,  October 15, 1987, P.2,  October 22, 1987, P.35; Chicago Tribune, October 14, 1987, p.I _ 1; USA Today, October 14, 1987, P.4A; Newsweek, October 12, 1987, p.51; New York Times, November 1, 1987.

[26]. Washington Times, November 4, 1987, p. A _ 8; New York Times, November 1, 1987, p. 27; LosAngeles Times, November 5, 1987, p.1 _ 7.

[27]. Washington post, October 26, 1987, pp. A _ 18; and A _ 19; October 27, 1987, p.A _ 23; Chicago Tribune, October 26, 1987, p. I_5; New York Times, October 27, 1987, p.A _ 13.

[28]. Philadelphia inquirer, November4, 1987, p.9A.

[29]. Washington post, October 31, 1987, p. A _ 2; Washington Times, October 8, 1987, p. I _ 6.

[30] . طی این حمله در 21 اکتبر، کشتی 284000 تنی خارک 4 مورد حمله قرار گرفت.

[31] . تا این زمان هفده روز بود که سکوی نفتی رستم در آتش می‌سوخت.

[32]. Washington Post, November 1, 1987, p. A _ 16; Washington Times, November 7, 1987, p. I_6.

[33]. Washington Post, November 12, 1987, p.A _ 25.

[34]. Washington Post, November 11, 1987, p.A _ 22. November 18, 1981, p.A _ 29; Chicago Tribune, November 21, 1985, P. I.S ; Philadelphia inquirer, November 30, 1981, p.13D .

[35]. نیروی امریکا به جای 6 فروند مین‌روب تهاجمی کلاس از 5 فروند تشکیل شده بود. سه فروند از آنها با ناوگان آتلانتیک به منطقه رسیدند. دو فروند دیگر آن از ساحل غربی امریکا توسط یک فروند کشتی آبی ـ خاکی به اینجا منتقل شدند. سومین مین‌روب با مشکلات فنی روبه‌رو بود و مجبور بود پس از تعمیر در پرل‌هاربر به امریکا برگردد. مین‌روب‌هایی که از ساحل شرقی از امریکا آمدند تا پایان اکتبر نتوانستند وارد خلیج‌فارس شوند. نیروی دانمارک کشتی‌های مین‌روب را شامل می‌شد. آنها با نیروی انگلستان در خلیج‌عمان و آب‌های پایین خلیج‌فارس عمل می‌کردند و این کشتی‌ها به مدت 10 هفته فعال بودند. هلند نیز هنوز فروش دو فروند مین‌یاب کلاس الخمار به کویت را به اتمام نرسانیده بود.

[36]. Washington Post, November 28, 1981, p.A _ 23.

[37]. Philadelphia Inquirer, November 22, 1987, p.9a; Chicago Tribune, November 21, 1981, p. I _ 5; Washington Times, November 23 _ 1987, p. A _ S.

[38]. Washington Post, October 31,1987, p.A _ 2 Washington Times, October 8,1987, p.1 _6.

[39]. Philadelphia Inquirer, November 25, 1987,p.5D.

[40]. Washington Times, November 20, 1987, p.A _2. The West and Nawl Conflict in the Gulf:1987

[41]. Washington Post, November 3,1987, p. A _ 32; November4, 1981, p. A _ t; Washington Times, November 5, 1981, p.A _9.  

[42]. Washington Post, November 2,1981, p. A _ 12; New York Times, November 2.1981, P. A_32; Philadelphia Inquirer, November3, 1987, p.10A.

[43] . ناگازونه ابتدا در نظر داشت کشتی‌های مین‌روب به خلیج‌فارس اعزام کند و سپس تصمیم گرفت قایق‌های گشت ساحلی کشورش را به این منطقه بفرستد. اما نتوانست حمایت کابینة خود را جلب کند. موضع اکثر سیاستمداران ژاپن این بود که مادة 9 قانون اساسی ژاپن هرگونه اقدام نظامی به جز اقدامات مربوط به دفاع از سرزمین این کشور را منع می‌کند.

لینک کوتاه :
کد خبر : 700

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال
  • مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
  • آدرس دفتر مرکزی:تهران – خیابان شریعتی - خیابان شهید دستگردی(ظفر) - بعد از تقاطع شهید تبریزیان - پلاک77
  • تلفن تماس روابط عمومی:

02122909525-30 داخلی 245