pdfمتن مقاله176.61 KB

 

(درآمدي بر الگوي فرماندهي ومديريت )

سردار ظریف‌منش

مقدمه

در تاریخ 1/7/59 یعنی یک روز پس از شروع جنگ، عازم جبهه می‌شود و هنوز چند ماهی از حضور او نگذشته بود که شایستگی‌های منحصر به فردش، او را در شمار فرماندهان برجسته سپاه درمی‌آورد. در دی ماه 59 مسؤولیت یکی از معاونت‌های ستاد عملیات جنوب به او سپرده می‌شود و او در عملیات «امام مهدی (عج)» «فتح» «الله اکبر» «دهلاویه» نقش بسزایی ایفا می‌کند و در عملیات «ثامن‌الائمه» به عنوان فرمانده، محورهای دارخوین و جاده، ماهشهر را رهبری می‌کند. در عملیات «طریق القدس» در سمت معاون فرمانده عملیات در پیشبرد عملیات نقش ویژه‌ای داشت و در عملیات «فتح المبین» به عنوان فرمانده لشکر نصر سپاه و فرمانده قرار گاه مشترک عملیاتی از طریق سپاه منصوب می‌شود و فرماندهی عملیات را در محورهای «سه راهی قهوه‌خانه» «علی گره زد» «شاوریه» و «بخشی از رادار» را به عهده می‌گیرد. در عملیات «بیت المقدس» به عنوان فرمانده لشکر نصر و فرمانده قرارگاه مشترک عملیاتی از جانب سپاه در تصرف شلمچه و خرمشهر، فعال‌ترین و سخت‌ترین نقش را داشت. در عملیات «رمضان» هم با همین عنوانِ فرمانده لشکر نصر، نقش مهمي‌را ایفا می‌کند و پس از این عملیات به عنوان فرمانده قرارگاه کربلا در قرارگاه‌های جنوب انتخاب می‌شود. در عملیات «محرم»، طنین اسم رمز «یا زینب» (سلام الله علیها) از زبان این شهید بزرگوار در بی‌سیم‌ها شنیده می‌شود. در همین عملیات او نقش ویژه‌ای در میدان‌های نبرد دارد. آخرین مسؤولیت ایشان، جانشین فرماندهی نيروي زمینی سپاه بود که تا زمان شهادت ایشان ادامه داشت. سرانجام در آغاز دهه فجر در بهمن ماه  سال 1361 در حالی که تعدادی از همسنگرانش به دیدار امام امت (رحمه الله علیه) رفته بودند، با خون خود، چهره خاک کربلای فکه را گلگون کرد و به آرزوی دیرینه‌اش یعنی شهادت دست یافت.

شخصيتي روان، پاك و زلال و از سويي بغايت پيچيده، چند بعدي و آهنين.

امتزاج ايمان و عمل، عقل و معنويت، استراتژي و تاكتيك، فرماندهي و تكاوري از او شخصيتي وي‍ژه و حتي مي‌توان گفت منحصر به فرد ساخته است.

ازسويي يك رزمنده تمام عياربسيجي است واز سوي ديگر فرماندهي توانمند وموفق، استرات‍ژيستي كه گاهي در نقش يك فرمانده گردان وحتي يك تك ور مي جنگد، فرماندهي كه خود در زير نگاه دشمن براي شناسائي مي‌رود، فرماندهي كه بارها او را با يك رزمنده عادي اشتباه مي‌گيرند، روحي لطيف و دلي مملو از عشق اما آن گاه كه به مصاف با دشمن مي شتابد صلابت واقتدار او ديدني است، نگاهي آرام ومتانتي مثال زدني دارد اما "لب اگرباز كند نيشكران رشك برند " 

شهيد حسن باقري حماسه‌اي كم نظير، اسوه اي ناشناخته و آموزگاري بود كه اگر چه شمع پر فروغ وجودش دير نپائيد اما نام و يادش چونان ستاره اي درخشان در آسمان انقلاب اسلامي باقي ماند تا به جويندگا ن و گمشدگان راه نشان دهد.

در اين مختصر نگارنده در صدد است تا با نگاهي گذرا به ابعاد فرماندهي ومديريت اين سردار كم نظير وبلكه بي‌نظير دوران دفاع مقدس در حد بضاعت محدود خويش گامي ـ هر چند اندك ـ را بردارد.و برداشتن اين گام كوچك، در مقايسه با عظمت اين شهيد بزرگوار ووجوه متعدد و در عين حال يكپارچه شخصيت ايشان، كه طبيعتاً در سبك مديريت و فرماندهي وي متجلي مي‌شود، بسي دشوار است و به همين دليل تلاش شده است تا اين نگاه مختصر به استناد سخنان او و يا همرزمان وي صورت گيرد

الف: بعد اعتقادي ومعنوي

  1. بعد اعتقادي و معنوي

فرازو نشيب‌هاي دوران دفاع مقدس نشان داد كه عامل اصلي هويت بخش و برتر ساز عامل ايمان، معنويت، خداخواهي و تكليف گرايي است. آن چيزي كه ملت مسلمان ايران را با مشت خالي در برابر رژيم تابن دندان مسلح طاغوت پيروز كرد ايمان بود و آن عاملي كه نه تنها پيروزي‌هاي مكرر را سبب شد بلكه ماهيت شكست‌هاي ظاهري و عدم الفتح‌ها را به پيروزي تغيير داد.

عامل معنوي قدرت يعني اتكال به خداوند تعالي بود. بر اساس اعتقادات ما هدف از جنگ، جهت گيري‌ها، روش ها، ابزار و آن بايد در چارچوب احكام و دستورات الهي باشد.

و اين را از امام خميني(ره) آموخته‌ايم كه:

در عين حالي كه مقابل سلطه‌هاي بزرگ و قدرت هاي بزرگ، همه ما با حساب دنيايي ناچيز هستيم با حساب معنويت به همه مقدم بشويم.[1]

شهيد حسن باقري، معنويت را عامل اساسي پيروزي و بلكه وجه مميزه و تفاوت جوهري جهاد في سبيل الله رزمندگان از جنگيدن به عنوان يك حرفه، يك شغل،‌راهي براي كسب در آمد و گذران زندگي مي‌داند.

نكند خداي نكرده ما جنگيدن را به عنوان يك حرفه به آن نگاه كنيم يعني نكند مثل ارتش احساس كنيم كار ما جنگيدن است. حالا مي‌خواهد اين جنگ به پيروزي منتهي شود يا نشود. مي خواهد معنويتي داخل جنگ باشد يا نباشد. مي‌خواهد اين جنگ با توسل و توكل بر خدا انجام شود يا نشود. اين جور مي خواهد در داخل تيپ ما حاكم شود؟ يا نه همان جوي كه روزهاي اول جنگ بود؟ همان جوي كه بچه ها واقعا" فقرا الي الله"[2] بودند.[3]

و عامل معنويت را در فتح و يا عدم الفتح مؤثر مي‌داند

باید معنویت را بیشتر کرد و این را دنبال کنیم که چه شد که این همه تلفات داریم؟.

او چگونه جنگيدن را متأثر از چگونگي عبادت به درگاه خدا و ميزان رابطه فرد با خداوند مي‌داند.

  • بی تعارف بگویم آن نیرویی که نمازش را اول وقت نخواند، خوب هم نمی‌جنگد.[4]

وخود در درجه اول عامل بود ومقيد

  • می‌رفتیم خط. عراقی ها همه جا را می‌کوبیدند. صدای  اذان را که شنید گفت « نگه دار نماز بخوانیم.» گفتیم «توپ و خمپاره می‌آيد، خطر دارد.»گفت «کسی که جبهه می‌آيد، نماز اول وقت را نباید ترک کند.» 

كيفيت را و اعتقاد و تعهد را، بلا شرط، بر كميت ارجح مي‌شمرد و همانگونه كه حضرت علي (ع) مي‌فرمايد:

ياري كردن و خوار كردن اين امر به انبوهي و كمي سپاه نبوده است اين دين خداست كه آن را پيروزي داده و اين لشكر خداوند است كه آن را مهيا ساخته و كمك فرموده است.[5]

او وجود حتي معدودي از مؤمنين آماده ايثارو متصل با خدا رانسبت به انبوهي افراد مؤثر تر مي‌داند

  • باید از خدا بخواهیم که یک لحظه به خودمان وانگذارد و هر کداممان هم که یک ذره می‌بینیم که یا مسئله ای داریم یا برنامه ای هست، آقا ! ول کنیم برویم، پنج نفر اینجا بمانند، ما بدانیم این پنج نفرمی‌خواهند کار کنند. ما بدانیم این این پنج نفر تا آخرین قطره خونشان ایستادند. [6]
  1. تكليف گرائي

حسن بر اساس تكليف شرعي عمل مي‌كند وبا توجه به ديدگاه‌ها ودستورات امام پشتوانه مجاهدت و شهادت طلبي و پاكبازي خويش را حجت شرعي مي‌داند

  •  مگر فردي كه زمان امام صادق (ع) در ايران زندگي مي‌كرد و حضرت در مدينه بود، خيلي از شيعيان بودند، اصلاً نديدند ائمه را، علي بن مهزيار كي بوده؟ يا كساني كه در سبزوار فتواي امام را مي‌دادند ؟ ما در سبزوار شيعه داشتيم. اينها هيچكدام ائمه را نمي‌ديدند ولي خط و ربط برايشان معلوم بود. الان خط و ربط براي ما معلوم است، هيچ ابهامي بر ايمان نمي‌ماند. هيچ عذري هم نداريم[7]،

اگر انسان رابطه خود را با خدا تعريف كند و هدف خود را اجراي تكليف الهي قرار دهد خستگي،‌ واماندگي،‌ شكست و... را نمي‌شناسد.

دوست دارد يار اين آشفتگي                             كوشش بيهوده به از خفتگي

اندر اين ره مي‌تراش و مي‌خراش                      تا دم آخر دمي فارغ مباش

گر چه رخنه نيست در عالم پديد                     خيره يوسف وارمي‌بايد دويد

شهيد باقري در اين رابطه يك شاخص را مطرح مي‌كند:

  • اگر خسته شدیم باید ببینیم کجای کار اشکال دارد و گرنه کار برای خدا خستگی ندارد، لذت بخش است[8].

او رشدوتكامل را در صحنه جهاد مي‌جويد و راه شهادت را خلوص و ديگري تلاش و كوشش  مي‌داند[9]

شهيد باقري هر چند براي پيروزي سر از پاي نمي‌شناسد و با تدبير و تلاش مسير دستيابي به آن رادنبال مي‌كند، اما يك تكليف گرا است.

  • نیت ما انجام وظیفه است. امام می‌فرمایند، شکست آن روزی است که وظیفه‌مان را انجام ندادیم. پس اگر وظیفه را انجام دهیم و نتیجه نگیریم، چه بسا به صلاحمان نبوده است. [10]

شهيد باقري با همه وجود به صرف پاسخگويي به اعمالي در محضر الهي باور دارد و به همين دليل بخصوص در برابر شهيدان، ‌در برابر خانواده معظم شهدا احساس مسئوليت مي‌كند.

  • اگر خودمان در این عملیات‌ها شهید نشویم، در روز قیامت هیچ جوابی نداریم که به خانواده شهیدا بدهیم. [11]...کافی است یک فرزند شهید روز قیامت یقه ما را بگیرد که پدر من تحت فرماندهی تو بود. چرا کوتاهی کردی؟ چرا درست، قبل از عملیات، شناسایی نکردید که شهید بیشتر ندهید[12]
  1. تعهد به هدف

شهيد باقري شخصيتي نستوه وخستگي ناپذيراست و بر اثر آتش عشقي كه در سينه دارد خود را وقف آرمان‌هاي بلند خويش مي‌خواهد.

تعهد را پيگيري بي‌وقفه هدف مي‌گويند و بيانگر ميزان عجين شدن فرد با هر كاري است كه انجام مي‌دهد. افراد جهادي هدفمند بوده و هدف‌هاي آنها نيز متعالي است... اين افراد خود را مسئول رفتارهاي خود مي‌دانند و براين باورند كه مي‌توانند بر حوادثي كه بر زندگي آنان اثر دارد تأثير بگذارند اداراك افراد جهادي از آنجا كه آنان خود را شخصيتي منفعل به شمار نمي‌آورند. آنان را به استفاده از استراتژيهاي فعال براي انطباق باز خوردهاي گوناگون محيطي سوق مي‌دهد. [13]

  • اصلا من نمي‌دانستم كي مي‌خوابد ؟ كي غذا مي خورد ؟ كي مي‌نشيند ؟ فقط مي ديدم دارد مي‌دود. شب تا صبح پاي بي سيم بود. صبح كه بلند مي‌شد با ماشين مي‌رفت خط، عصر به قرارگاه براي جلسه مي‌رفت، بعد خاك الود مي‌آمد و باز پاي بي سيم مي‌نشست [14]
  • همه خواب‌هاي حسن يا بخش عمده‌اي از خواب‌هايش در ماشين بود.[15]

ب: بعد انديشه ورزي واقدام راهبردي

  1. توانايي تغيير رويكرد و استراتژي‌هاي نبرد

سه عنصر اساسي همه برنامه‌هاي تحول عبارتند از تشخيص[1]، اقدام عملي[2] و مديريت برنامه[3] عنصر تشخيص بيانگر جمع آوري پيوسته اطلاعات در مورد كل سيستم، واحد در فرعي، فرآيندهاي سيستم، فرهنگ و ساير محورها است. برآيند مرحله تشخيص تعيين نقاط قوت، فرصت‌ها و بخش‌هاي مشكل دار حوزه مورد نظر است[16].

يكي از ويژگي‌هاي شهيد باقري قدرت تشخيص او است. تيز هوشي و توانايي‌هاي ذهني به همراه شناخت نسبت به دشمن، رصد كردن تغييرات و روندها، امكان پيش بيني دقيق و سريع شرايط احتمالي آتي و پيشنهاد راهبرد مناسب براي آن شرايط را براي او فراهم مي‌سازد. او قوت‌ها را به خوبي مي‌شناسد و نسبت به ضعف‌ها آگاهي كامل دارد و به تبع آن راه حل ارائه مي‌دهد. به عنوان نمونه مي توان گفت:

اوایل عملیات که بعضی فقط معتقد به جنگ‌های چریکی بودند او می‌گفت:

جنگ‌های چریکی نمی‌تواند ارتش عراق را از پای درآورد بلکه جنگ‌های چریکی باید در کنار جنگ‌های منظم انجام شود.

شايد بتوان مهم‌ترين كار فرماندهان سپاه در ابتداي جنگ و نقش برجسته شهيد باقري را در تغيير رويكرد به جنگ، مباني آن و شيوه‌هاي نبرد دانست.

تغيير جنگ به دفاع مقدس،‌تغيير از تكيه بر تجهيزات به اتكاي به انسان، ‌تغيير از بهره مندي از دانش ترجمه شده به محصول انديشه، ‌تجربه و خلاقيت خودي (با بهره از تجربه مفيد بشري) و تغيير نقطه اتكاي نبرد از معادلات و محاسبات مادي به ايمان، معنويت و امدادهاي الهي.

  • آنچه را كه در عمليات (فرماندهي كل قوا) مي‌توانيم به عنوان يكي از ارمغان‌هاي بزرگ منظور نماييم تاييد اين آيه شريفه است ((كم من فئه قليله غلبت فئه كثيره باذن الله))[17]

اين عمليات نشان داد مي‌توان آنچه را كه مستشارهاي مزدور آمريكايي به عنوان آيين نامه‌هاي جنگي و به عنوان دستورالعمل جنگ در دانشكده‌هاي جنگ تدريس مي كردند، نفي كرد و در عوض روحيه ايمان و توكل به خدا را جايگزين آن آيين نامه‌ها نمود چرا كه نيروهاي مسلح و مومن ما هنگامي كه تصميم مي‌گيرند بر دشمن كافر يورش ببرند، توكل به خدا مي‌كنند و با عشق به شهادت به استقبال مرگ مي‌روند كه :" فاذا عزمت فتوكل علي الله "[18]

و مطمئن هستند كه يكي از دو پيروزي ( احدي الحسنين )[19] نصيب آنها خواهد شد.[20]

  1. نبوغ نظامي
  • نقش حسن در پردازش عمليات‌ها و پيدا كردن كارهاي جنگ يك نقش منحصر بفردي بود تا آنجا كه من ياد دارم عمده تقسيم خط حدها، پيشنهادات اصليش مال حسن بود آقا محسن هم به نظرات ايشان احترام ويژه‌اي مي گذاشت و نظرياتش را كاملا قبول داشت. حسن در تقسيم بندي خط حدها در فتح المبين و در بيت‌المقدس، در رمضان، مشخص كردن فلش هاي اصلي عمليات در تثبيت عمليات نقش اصلي و محوري را داشت.
  • در عمليات فتح المبين كسي كه تقريبا واقعا مثل صحنه هاي جنگ صدر اسلام كه يك فرمانده‌اي از ميسره به صحنه مي‌رود از صحنه به ميسره، به ميمنه و بالعكس، به قلب سپاه مراجعه مي‌كند، حسن بود. در همه نقاط و جاهاي مختلف جبهه حضور داشت يعني هم جبهه شوش و هم رقابيه در دشت عباس پيش ما مي‌آمد در شاوريه هم بود. در عين خوش هم بود تمام جبهه را مي‌چرخيد و هماهنگ مي‌كرد چه قبل و چه بعد و چه در حين عمليات.
  • نخستین ویژگی شهید باقری در بعد نظامي‌نبوغ فکری وی بود. این شهید بزرگوار را نه تنها یک فرمانده، بلکه باید یکی از استراتژیست‌های هشت سال دفاع مقدس دانست او در تدوین جنگ انقلابی و استراتژی‌ آن در مقابله با دشمن بعثی عراق، در طرح‌ریزی‌های عملیاتی، راه‌اندازی واحدهای اطلاعاتی، سازماندهی یگان‌های رزم و آموزش نیروهای مردمي‌از نبوغ عجیبی برخوردار بود. این بزرگوار در ذهن الهی خود، جنگ نامتقارنی را به پیروزی می‌رساند که طرف مقابل تمام تجهیزات و امکانات از عدّه وعُدّه گرفته تا پشتیبانی برتر اقتصادی، سیاسی و تبلیغی را داشت و نیروهای اسلام تقریبا، با آن قابل قیاس نبودند. [21]
  1. مهارت معماري راهبردي
  2. او به عنوان يك استراتژيست صاحب تفكر راهبردي است.

تفكر راهبردي يا به قول "نام هامل"[4] و"پراهالاد"[5] مهارت معماري راهبردي شامل تفكر وعمل است كه در قالب يك مجموعه فرضيه وجايگزين‌هاي عملي بالقوه آنها وهمين طور به چالش كشيدن فرضيه ها وجايگزين‌هاي موجود است كه به طور بالقوه به فرضيه ها وجايگزين‌هاي جديد منجر مي شوند [22]

استراتژي برنامه جامع براي عمل است و الگوي تصميم‌هايي كه در سازمان اخذ مي‌شود و فعاليت او نتايج را شكل مي‌دهد.[23]

تغيير استراتژي براي سازمان‌ها از سخت‌ترين و پيچيده ترين تصميمات است. اين امر مستلزم ارزيابي دقيق از گذشته، ‌شناخت كامل نسبت به شرايط محيطي و توان ريسك كردن است.

استراتژيست‌ها عهده دار سه مسئوليت اصلي هستند:

  1. ايجاد بستري براي تغيير
  2. ايجاد تعهد
  3. ايجاد توازن بين ثبات و نوآوري [24]

شهيد باقري معتقد بود كه مي‌شود به گونه‌اي ديگر جنگيد، نه بايد به خود جرأت داد و بگونه‌اي ديگر جنگيد، بايد بر اساس تكليف جنگيد، حتما راهي وجود دارد؛ بن بست نيست.

او مي‌گويد:

  •  بايد به خود جرات داد... اين نوع جنگيدن به درد نمي‌خورد و لازم است كه استراتژي در اين جنگ عوض شود.[25]

حسن يك استراتژيست تحول گرا و آينده ساز است كه مي خواهد تا با عمل تكليف خويش آرمان خود مبني بر پيروزي بر دشمن را محقق نمايد به همين دليل مصمم به زمينه سازي يك تغيير راهبردي است و مشخص است كه براي تغيير بايد از شكست نهراسيد:‌ بايد جسارت شكستن قالب‌هاي كهنه و از پيش تعيين را داشت.

در واقع مي‌توان گفت انجام يك تغيير راهبردي مستلزم نيروي انساني داراي توان و تمايل فوق‌العاده و شرايط محيطي مناسب است و اين هر دو از بركت وجود انقلاب اسلامي و امام و فضاي جهادي، فراهم بود و به زعم حسن اين يك فرصت طلايي است.

  • اين جنگ فرصت طلايي بسياري جهت رشد استعدادها به ما داده است. نيروهاي ما با توجه به بعد انقلابي كه دارند و چشم و گوش بسته تابع قانون‌هاي از خارج آمده نيستند، مي توانند از قالب‌هاي پيش ساخته خارج شوند و با فكر سازنده خويش روش‌هايي ابداع كنند كه دشمن نخواهد توانست به سادگي و با اين نيروها به دفاع در مقابل آن بر خيزد.[26]
  1. تدبير وآينده بيني(برنامه‌ريزي)

شهيد باقري يكي از ضرورت‌هارا عمل بر اساس تدبير مي‌داند.

امام (ره) فرموده بودند تدبير داشته باشيد و اخلاص، ‹‹آن تدبير›› را ما كار نكرديم![27]

او انديشه ورزي و تلاش فكري قبل از عمل و عمل بر اساس اصول را لازمه تحول و تغيير بر مي‌شمارد و اين هر دو را مقدمه لازم براي جلب عنايت الهي مي‌داند

  • يك وقت مي‌شود كه در تفكر به بن بست كشيده مي شويم. دوم اين كه در عمل به بن بست كشيده مي‌شويم. ما يك مدتي است چون تفكر نمي‌كنيم، نمي‌توانيم يك جايي عمليات را شروع كنيم. مي‌بينيم كه در صحنه عمل هم گير كرديم. حالا خيلي خوب ممكن است برويم جلو دو هفته بعد به اين نتيجه برسيم كه اين عمليات اصلاً قابل انجام نيست ولي باز تحرك داشتيم باز كار كرديم. خداوند هم و من نصر عندالله [28]. را ما به 2 مفهوم بهش رسيديم. يكي اين كه داخل عملياتها خدا كمك مي‌كند، يكي اين كه خود شروع عمليات‌ها هم به ياري خدا است.

واقعيت اين است كه از يك طرف سازمان با برنامه‌ريزي مي تواند اثرات ويرانگر تغييرات محيط را خنثي كند.[29] و از طرف ديگر به مدد تفكر و برنامه ريزي مي‌توان آينده را ساخت.

شهيد باقري حتي در زير آتش سنگين دشمن و سخت‌ترين شرايط به آينده مي انديشيد.

  • دو- سه روز از محاصره شهر سوسنگرد می‌گذشت و جنگ وضعیت عجیبی پیدا کرده بود. ما در سوسنگرد بودیم و به شدت از آن دفاع می‌کردیم. شهید باقری آمد و به اتفاق هم جلو رفتیم. حدود صد تانک دشمن به طرف ما می‌آمد و او بدون هراس از این همه تانک دشمن ایستاده بود. به من می‌گفت باید یک فکر دیگر کرد. ما خیلی مایل بودیم سلاح بگیریم و جلو برویم. ولی او ما را از این کار بازداشت و گفت: ما باید فکری برای آینده بکنیم. اگر امروز جلویش را بگیریم فردا می‌آید. فکر ما باید اساسی باشد. البته این موضوع را در همان حالی می‌گفت که دستور می‌داد چند نفر آرپی‌جی زن به سمت دیگر بروند و تانک‌ها را بزنند و در عین حال فکر آینده هم بود.

قدرت طراحي شهيد باقري نيز به اين امر كمك مي‌كند.

  • شهيد باقري براي تمامي عملياتها حتي براي عمليات‌هاي ارتش در 6 ماه نخست جنگ نيز به برادران ارتش طرح مي داد. [30]

و اين را به مدد ذهن فوق العاده خلاق خويش به منصه ظهور و بروز مي‌رساند.

  • ذهن خلاقي داشت و اطلاعات زيادي را مي‌توانست در آن واحد با هم تركيب و تجزيه وتحليل كند. [31]
  • ما در صحنه جنگ مثل حسن نداشتيم. من با بچه هاي جنگ آنها كه شهيد شدند و آنها كه هستند بزرگ شدم ولي هيچكس را مثل حسن نديدم ايشان همان نظري رامي داد كه در عمل واقع مي‌شد

قدرت پيش بيني او نسبت به حركات واقدامات احتمالي دشمن موجب شگفتي مي‌شود.

سردار رشيد مي‌گويد:

  •  رفتیم یک شب در اتاق جنگ لشکر 92 به همراه سردار صفوی و شهید باقری و از رؤسای ارکان لشکر برادران ارتش نشسته بودند و معمولاً جلسات نظامي‌این جوری است که ابتدا مسؤول اطلاعات بلند می‌شود و یک گزارش می‌دهد. مسؤول اطلاعات لشکر 92 زرهی یا مسؤول رکن دو بلند شد و پای نقشه توضیحات مفصلی از دشمن داد؛ منتهی دشمن که مقابل لشکر 92 بود لشکر 5 مکانیزه ارتش عراق بود. بعد نوبت به حسن باقری رسید. قامت ظاهری شهید باقری به گونه‌ای بود که در لحظات اول و نگاه‌های اول کسی که او را نمی‌شناخت قدری برایش مورد سؤال بود که مثلاً این جوان کیست. چه می‌خواهد بگوید حالا. در لحظه شهادت 27 سالش بود یا 28 سالش ولی این مؤمن خدا چهار یا پنج سال جوان‌تر از سن واقعی خودش نشان می‌داد و خدا عنایتی به ایشان کرده بود، قدرت بیان عجیبی به ایشان داده بود تا لب به سخن نمی‌گشود و حرف نمی‌زد، خیلی‌ها برایشان سؤال بود که این جوان کیست. چه می‌خواهد بگوید و در جلسه چه حرفی برای گفتن دارد ؟ نوبت به شهید باقری رسید، رفت پای نقشه و شروع کرد دشمن را توضیح داد. ابتدا لشکر 5 مکانیزه را، یگان‌های در خط، درگیر، احتیاط‌های نزدیک. کامل گفت به لشکرهای چپ و راست این لشکر پرداخت. به این بسنده نمی‌کرد به کل سپاه سوم عراق پرداخت. سپاهی بود که مقر فرماندهیش در بصره بود. به سپاه چهارم ارتش عراق پرداخت. این نوع تجزیه و تحلیل از مسؤول اطلاعات نیروی یک ارتش برمی‌آید تا در جبهه‌ای مثل جبهه جنوب در حد یکی دو لشکر. بعد جبهه همجوار سپاه سوم را توضیح داد. دست به یک پیش‌بینی هم زد حتی ما را هم غافلگیر کرد. به ماها هم نگفته بود. بين سپاه سوم و چهارم یک خلأ بود تا سپاه ششم ؛ یعنی لشکر 9 زرهی از سپاه چهارم و لشکر 5 مکانیزه از سپاه سوم اینها که به داخل خاک ما پیشروی کرده بودند در محدود بستان و سوسنگرد و حول و حوش هورالهویزه. اینها با همدیگر الحاق نداشتند. شهید حسن باقری گفت : من پیش‌بینی می‌کنم که یکی، دو هفته دیگر، دشمن دست به الحاق خواهد زد. جفیر را به چنانه در داخل خاک ما وصل می‌کند و پشتیبانی‌های خود را از داخل خاک ما انجام می‌دهد. خیلی این پیش‌بینی در آن جلسه صدا کرد و حتی فرمانده آن لشکر، تیمسار شهید نیاکی گفت : چه طور ممکن است! این دو سه تا رودخانه هست، کرخه نیستان است، کرخه کور است گفت روی اینها پل می‌زنند و حتی آن پل‌هایی را که روی آن گودال‌هایی را که می‌زنند مشخص کرد. یکی دو هفته بعد همین پیش‌بینی‌شان تحقق پیدا کرد و دشمن الحاق کرد. همه به ذهن پویا و فعال ایشان آفرین می‌گفتند.
  • هماهنگ كننده قوي بود. سريع نقاط ضعف را تشخيص مي‌داد. [32]
  • به لحاظ حساسيتهاي اول جنگ، تصميم گيري بسيار مهم است. ايشان اين ويژگي را خيلي خوب داشت. به سرعت تصميم مي‌گرفت. [33] 

مديران اثربخش واجد مهارت هاي مفهومي قوي هستند مانند توانايي تبيين الگوها، توانايي رساندن معنا با بيان يك مفهوم، الگو يا زمينه و يا با استفاده از استعاره و قياس مناسب، توانايي ارائه راه حل هاي خلاق و بينش جديد نسبت به مشكلات، توانايي استفاده از مفهوم يا الگو جهت تفسير رخداد ها، تحليل وضعيت ها، تميز ميان اطلاعات مربوط و غير مربوط و تشخيص انحرافات از طرح هاي پيش بيني شده. [34]

  • مهارتهاي اداراكي ايشان و تشخيص وي بسيار بالا بود. [35]
  • هميشه مي‌دانستيم مي خواهد يك حرف تازه اي بزند هيچگاه نبود كه حرف تكراري بزند. بعد باآن ابهتي كه مي رفت و آن اقتداري كه داشت اصلا جلسه را تحت تأثير قرار مي‌داد. [36]
  • سردار رشيد مي‌گويد: ما از نظر تدبير عملياتي واقعا بعد از آقا محسن كسي را مثل حسن نداشتيم آنهم كسي كه هم تدبير بكند و هم بر تدبيرش در صحنه عمل نظارت نزديك داشته باشد، ما چنين كسي را نداشتيم.
  1. ريسك پذيري

هدفهاي بزرگ در دل خطرات سهمگين، آساني در درون دشواري ها وبه قول

ناصرخسرو، مهتري در كام شيرنهفته است.

عتاب يار پريچهره عاشقانه بكش               كه يك كرشمه تلافي صدجفا بكند

حسن پذيرش خطر و پرداخت هزينه را براي دستيابي به اهداف مهم گريزناپذير مي‌داند. او اين ريسك پذيري را در موارد مختلف و به تناسب شرايط عمليات و براي دستيابي به اهداف بالاتر لازم مي بيند.

  • در مرحله‌ای از عملیات بیت‌المقدس یکی از یگان‌ها در شرایط سختی در مقابل پاتک دشمن قرار گرفته بود که فرمانده آن واحد در تماس اعلام کرد در صورت مقاومت، احتمالاً تلفات بیشتری خواهیم داشت. شهید باقری در پاسخ گفت: در مقابل دشمن باید مقاومت کنید و مسئولیت تلفات را هم من به گردن می‌گیرم.
  • شهيد باقري به ما گفت با هم برويد در گمرك خرمشهر براي شناسائي، برگشت ما از اين مأموريت 10 درصد بود گفت  مأموريت خيلي سخت است سختي آن اين بود كه خيلي صعب العبور بود. فشار آب بود. گفت اولين و اخرين حرف من به شما اين است شما برويد شهيد بشويد، آقاي فروزنده گفت اينها از اين مأموريت بر نمي‌گردند باقري گفت : بر نگردند، مأموريت براي ما مهم است. 2 نفر شهيد مي‌شوند اما 100 نفر شهيد نمي شوند.[37]

او بن بست نمي شناسد و كاري نيست كه انجام نشدني باشد. از ديدگاه او هميشه راهي وجود دارد. محاسبات عقلي ودقت هاي علمي و تجربي ضروتي انكار ناپذير دارد اما حركت در مسير اراده الهي و مجاهدت و همت است كه راه ها را باز مي كند و گره ها را مي‌گشايد ( الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا )[38]

  • - ده روز پیش گفته بودم جزیره را شناسایی کنند، ولی خبری نبود. همه اش می‌گفتند : « جریان آب تنده، نمي‌شود رد شد. گرداب که بشود، همه چیز را مي‌کشد توي خودش. » - خوب چه بکنیم ؟ می‌خواهید برویم سراغ خدا بگوئیم خدایا آب را نگه دار؟ شاید خدا روز قیامت جلويت را گرفت، پرسید تو آمدی ؟ اگر می‌آمدی، کمک می‌کردیم. آن وقت چی جواب می‌دهی ؟ همه‌اش بحث عقلی می‌کند. تو بفرست، شاید خدا کمک کرد. 
  • - بهانه می‌آورد. امروز و فردا می‌کرد. می‌گفت : « من که الفبای توپ را نمی‌دانم، نمی‌توانم ادعا کنم توپ راه می‌اندازم. » حسن از دستش کلافه شده بود. عصبانی گفت: « برو ببین اینهایی که الفبای توپ را بلدند، از کجا یاد گرفتند. الفبا نداره که، تو هم  گلوله رو بنداز توش، بزن دیگه. حالا فکر کرده قضیه فیثاغورثه
  • - «نمی‌شود» در کار نیاورید. زمین باتلاقی است که باشد بروید فکر کنید چه طور می‌شود ازآن رد شد. هر کاری راهی‌ دارد. 
  • يك كار هم كه انجام نمي‌شود نبايد بياييم صريحاً بگوييم نمي شود و اصلاً منفي است. كه خود اين منفي بودن ها، تاثير در تفكر ما بگذارد، نه آقا برويد دنبالش شايد بشود... بارها يك قضيه اي نشده، رفتيم دنبالش شده است[39]

ج : بعد رفتاري

مي‌توان گفت رفتار و شيوه رهبري رهبران عمدتاً از عقايد و شخصيت آنان سرچشمه مي گيرد و در جهان امروز هيچيك از ابعاد و ويژگي هاي گوناگون شخصيتي مديران به اندازه تمايز رفتارهاي اخلاقي و غير اخلاقي آنان در عرصه مديريت مورد توجه قرار نگرفته است. [40]

اين مبحث را ما در دو بخش رفتار اخلاقي ورفتار سازماني مورد بررسي مختصر قرار مي دهيم

  • رفتار اخلاقي
  1. تعبد وتقيدشرعي

بسياري ازفرماندهان دوران دفاع مقدس شهيد باقري را به عنوان نمونه والگوي فضائل اخلاقي وپاسداري از ارزشهاي انقلابي واسلامي مي دانند.

از مهمترين صفات معنوي و اخلاقي ايشان اين بود كه قرآن زياد مي خواند و خيلي التفات به امام زمان (عج) داشت. با درك و توجه خاصي نماز مي خواند، قنوتهايش خيلي طول مي كشيد. كم غذا مي خورد.پر كار بود و كم مي خوابيد.[41]

حسن به حدود شرعي و رعايت دقيق آن تقيد داشت و با عذر تراشي و توجيه و به قول معروف كلاه شرعي مسائل را حل نمي كرد.

  • نسبت به مسائل شرعي و بيت المال حسن حساسيت ويژه اي داشت
  • در مدت بسياري يا تمام عمرم كه با ايشان بودم يك بار نديدم كه مسأله غيبت يا پشت سر كسي حرف زدن و اين موارد باشد و يا اينكه اجازه بدهد كس ديگري اين حالت راداشته باشد و حرفي بزند. [42]
  • نزدیک ظهر بود. از شناسایی بر مي‌گشتیم. از دیشب تا حالا چشم روی هم  نگذاشته بودیم.آن قدر خسته بودیم که نمی‌توانستیم پا از پا برداریم ؛ کاسه  زانوهامان خیلی درد مي‌کرد. حسن طرف شنی جاده شروع کرد به نماز خواندن. صبر کردم تا نمازش تمام شد. گفتم « زمین این طرف چمن است، بیا این جا نماز بخوان.» گفت « شاید صاحب زمين راضی نباشد.» 
  1. نگاه هدفمند به جنگ

اوبه جنگ به عنوان يك ابزار مي نگرد وبهمين خاطر است كه هدف جنگ را دمادم در پيش روي دارد وبه ديگران گوشزد مي كند :

  • مگر نه این بود که وقتی در صحنه جنگ از حضرت علی بن ابیطالب (ع) مسئله نماز می‌پرسند، حضرت مي‌ایستد وجواب مي‌دهد و در اعتراض یکی دیگر از اصحاب مي‌فرماید: ما برای همین می‌جنگیم، یعنی برای حاکمیت عملی اسلام.[43]

حسن بنا به آموزه هاي همه دشواريها و ناملايمات را زمينه و امكاني براي خود سازي و به تبع آن تقرب به درگاه خداوند تعالي مي داند.

و جنگ امكاني بي بديل براي رشد و تكامل سريع آدمي در ميدان جهاد في سبيل الله است.

مجموعه جنگیدن و توسل و مطالعه و... برای این است که ما به آن انسان و عدلی که اسلام مي‌خواهد نزدیک شویم و برسیم و ما را « ان شاء الله»  به خدا نزدیک کند.[44]

  • جنگ یک روزش پدافند است، یک روزش صبر، یک روز مقاومت است، یک روزش استقامت است، یک روزش هم شوق پیروزی، ما که برای عملیات نمي‌جنگیم، اگر ما وابسته به شوق پیروزی باشیم پس برای خدا نمي‌جنگیم.

او جنگ را بهترين بستر براي ساخته شدن مي داند و به همين دليل شخصيت خود را در كوره جنگ آبديده مي سازد.

  • اگر اینجا نتوانیم، دیگر هیچ جا نمي‌شود.[45]
  1. شجاعت و سلحشوری

آنگونه كه امام صادق (ع)مي فرمايد : شجاع جز در ميدان جنگ شناخته نمي شود. [46] وميدان حنگ، عرصه بروزشجاعت وروحيه سلحشوري شهيد باقري  بود.

سردار محسن رضایی در مورد شهید باقری می‌گوید:

  • شهید باقری اسوه حماسه و شجاعت و فوق‌العاده با استعداد بود. ایشان از یک روحیه سلحشوری و حماسی بسیار عظیمي‌برخوردار بود.

شجاعت حسن مثال زدني و كم نظير است اين شجاعت نه بر مبناي جهل و خيرگي وبلكه بر اساس آگاهي به قدرت خداوند متعال و تسليم در برابر آنچه رضاي اوست و اعتقاد به آخرت و عشق به شهادت است.

گوئي در برابر دشمن به سفارش اميرمومنان  (ع) عمل مي كند كه :"اعرالله جمجمتك"[47]

اواز مرگ نمي هراسد واين را در زير حجم سنگين آتش دشمن نشان مي دهد وحتي راه تعالي خويش را در مرگ سرخ مي بيند.

چون مرگ رسد چرا هراسم                             آن راه به توست مي شناسم

  • خودمان را عقب حفظ کنیم، آخر هم توی لحاف تشک بمیریم، همه بسیجی ها روز قیامت به ریشمون مي‌خندند، مي‌گويند، شما که فرمانده ما بودید، شما که مسئول ما بودید، الان وضعتون این است. [48]
  •  مرگ دست خداست، مرگ که دست ما نیست.![49]
  • حسن باقري اين اسير را برداشت برد منطقه را نشانش دهد يعني به حرف قانع نمي شد.مي گفت برويم روي زمين نشان بدهيد. اين اسير را به خطرناك ترين جاها برده بود بگونه اي كه آن اسير بعد از برگشتن مي گفت :

 اين مي خواست من را بكشد ؟ من را زير توپ و در خط اول برده، اينها چطور مي روند ؟ [50]

  • آدم وقتي با او برخورد مي كرد فكر مي كرد كه اين آدم اصلا دارد در دنياي ديگري سير مي كند. [51]
  • هيچ ترسي نداشت اصلا دشمن را نمي ديد. مي دانست دشمن كور است. [52]
  • گلوله ی توپ و خمپاره، تند و یک ریز، مثل باران بهاری مي‌بارید. با دوربین نگاه کردم دو نفر، برانکار به دست، از خاکریز عراقی ها سرازیر  شدند. حسن راشناختم. یک سر برانکار را گرفته بود، هی دولا راست مي‌شد و به  دو مي‌آمد. 
  1. جاذبه فردي

رهبري را برخي از صاحب نظران مساوي با نفوذ مي دانند واگر اين تعريف را بپذيريم بايد بگوئيم كه  شهيد باقري يك رهبر تمام عيار است.

چهره معصومانه، عزم جزم، صداقت، تواضع وفروتني، روحيه معنوي، هوش سرشار وآگاهي او نه تنها چشمها، بلكه دلها را به سوي وي مي كشاند.

زبان گويا و رساي او كه استدلال، صلابت و لطافت را توأمان داشت ؛ افراد را به شدت تحت تأثير قرار مي داد.

  •  در جلسات، حسن در صحبتهايش برتري داشت. هر كجاي جلسه بود همه بي اختيار همه جذب او مي شدند. وقتي گوشه اي مي نشست و شروع به صحبت مي كرد تا صحبت نكرده بود براي همه عادي و معمولي بود ولي وقتي كه حرف مي زد همه پچ پچ مي كردند كه اين چه كسي است ؟ چه كاره است ؟ به دليل نظرات محكم و بسيار قوي كه داشت و احترامي كه همه ناخوداگاه به نظراتش مي گذاشتند.

تاثيرگذاري او برافراد درحدي است كه يك تنه مي تواند حتي در روح هاي بزرگ تلاطم ايجاد كند و انگيزه هاي مقدس  رادر دل آنان شعله ور سازد.

  • ما در مرحله دوم عمليات بيت المقدس واقعا بريده و توان عمليات را ديگر نداشتيم ؛ شب در قرارگاه فتح جلسه اي گرفته شد و همه بچه هاي فرماندهي جنگ جمع بودند بخشي از علماء هم در آن جلسه حضور داشتند در آن جلسه هم نظرشان اين بود كه ادامه عمليات به صلاح نيست چون نيروها توان ندارند ما هم عمليات مي كرديم عموم عملياتهاي ما چند تكي كه داشتيم بين مرحله دوم تا سوم عموما ناموفق بود يا با موفقيت كم همراه بود. نظر همه اين بود كه عمليات را در همين جا متوقف كنيم و برويم يك بازسازي كنيم و نيروها يك استراحتي كنند و يك تعداد نيروي تازه نفس بياوريم و مجددا عمليات را شروع كنيم.
  • يادم است آن شب چهره  شهيد حسن باقري كاملا برافروخته شد ديگر احساس كرديم نتوانسته خودش را كنترل كند و با يك حالت فرياد مانندي روي بطرف فرماندهان كرد آقا محسن هم نشسته بودند البته آقا محسن داشت نظريات را جمع بندي مي كرد هنوز به تصميم قطعي نرسيده بوديم كه چه كنيم اما عموم نظريات همين بود منهاي نظر فرماندهي كل سپاه كه اعلام نظر نكرده بودند. روي به سمت فرماندهان كرد و گفت خجالت نمي كشيد كجا ما مي خواستيم برويم؟ ما چندين روز است كه به مردم قول داديم نزديك 20 روز است كه به مردم قول داديم ما خرمشهر را محاصره كرديم الان ول كنيد كجا برويم ؟ به يك تحليلي ارائه كرد از دشمن كه اگر ما الان رها كنيم چه خواهد شد الان وضع دشمن چيست. همه جو جلسه را عوض كرد ايشان آنجا فرمود : ما به هيچ وجه تا آزاد سازي خرمشهر اينجا را ترك نمي كنيم. اين حركت يك تغيير روحي در همه، ابراز عقيده ها و نظريات بوجود آورد. يكي يكي نظرات خود را پس گرفتند در همان جلسه كه داشت تصميم گرفته مي شد كه عمليات بيت المقدس در اينجا متوقف شود تبديل شد به تصميم عمليات براي پس فردا شب، خوب عمليات هم انجام شد و ما موفق شديم و خرمشهر آزاد شد من واقعا آزاد سازي خرمشهر رادر مرحله سوم مديون حسن باقري و اصرار او مي دانم.

محبت او به ديگران راهي براي نفوذ در قلبها بود.

سردار سليماني مي گويد:

  •  آن چيزي كه در مرحله اول بيش از هر چيزي ما رابه خودش جذب مي كرد، شخصيت و صميميت حسن بود. يعني در جلسه طوري برخورد مي كرد كه گويا ما را چندين سال است كه مي شناسد و با ما سابقه رفاقت دارد. [53]

تاكتيك هاي نفوذ را ترغيب منطقي، در خواست هاي الهام بخش، جلب محبت، جاذبه هاي شخصي، بده بستان، تاكتيك هاي اتلافي، تاكتيك هاي مشروعيت دهنده، فشار و درخواست هاي عاطفي دانسته اند [54].

اما نفوذ او در قلبها از جنس ديگري بود.

 شايد چون رابطه خود را با خدااصلاح كرده بود و يا چون پاك، ساده زيست، دل بريده از زخارف دنيا و متقي بود و يا چون مجاهدي في سبيل الله و عاشق بندگان خدابود و يا چون رفتار مبتني بر اخلاق داشت و يا همه اينها.وچون اورا به پاكي نفس مي شناختند فرمانش را با طيب خاطر اجرا مي كردند. 

  • وقتي يك چيزي از من مي خواست يا به من دستور مي داد و يا مي گفت برويد اين كار را بكنيد فكر مي كردم يك تكليف و يك وظيفه است لذا مي دويدم و خدا مي داند اصلا يك لحظه درنگ نمي كردم ؛ مي دويدم براي اينكه اين كار را با دل و جان انجام بدهم. [55]

او محبت متقابل و به تبع آن برادري و اخوت را در پرتو عنايت الهي و موجب افزايش آمادگي رزمي مي داند.

  • اگر از دست هم ناراحت  شدید، دورکعت نماز بخوانید و بگویید : خدایا این بنده ی تو حواسش نبود ؛ من گذشتم. تو هم از او بگذر. این طوری مهر و محبت زیاد مي‌شود. آن وقت با این نیروها مي‌شود عملیات کرد. » 
  • خيلي سريع با همه دوست مي شد.[56]
  • نشاط، چابكي، چالاكي، چهره باز و در عين حال از پا نشستن و خستگي را احساس نكردن، اينها را آدم در شهيد باقري مي ديد. [57]

و درعين حال جديت، نظم و احساس مسئوليت او مثال زدني بود.

  • در يكي از جلسات رو به يكي از يگانهايي كه با تأخير آمده بود گفت موقعي كه به برادران مي گويند ساعت 9 يعني 9 و 1 دقيقه نبايد بشود.
  1. اعتماد به نفس

اعتماد به نفس عجيبي داشت [58].

منشأاعتماد به نفس رامي توان  اطمينان به خداوند، باور خود،داشتن  آگاهي واطلاعات واستحكام وقوت شخصيت فرد دانست.

  • رفتار انسانی شهید باقری طوری بود که می‌توانست با تمامي‌گروههای سنی، چه پسر بچة چهارده، پانزده ساله‌ای که در جبهه‌های دفاع مقدس بود، چه پیرمردها ارتباط برقرار کند و با آنها طوری برخورد می‌کرد که همگی عاشق امام، دفاع و... می‌شدند. نحوة تعامل ایشان با انسانها این‌گونه بود

 روح اميد را در ديگران مي دميد و باور عميق خود مبني بر حتميت پيروزي رزمندگان اسلام را بيان مي داشت.

  • در جلساتی که پیش از شروع عملیاتها با حضور فرماندهان رده اول جنگ تشکیل می‌شد و باید او نیز نظرات خود را می‌داد، آن‌چنان محکم، بااراده و مطمئن مسائل را صحیح تحلیل می‌کرد که همه از قبل، نیروهای اسلامي‌را در معرکه نبرد،‌ پیروزمند قلمداد می‌کردند.

او به مدد ايمان، دلي آرام و سينه اي به وسعت دريا داشت. موج هاي سهمگين حوادث حتي اندكي او را آشفته نمي كرد.

  • از همه طرف تير مي آمد واقعا در خاكريز حس مي كرديم در محاصره كامل هستيم. اما آن چيزي كه با همه اين ناملايماتي كه وجود داشت آن چيزي كه به همه آرامش مي داد وجود حسن و آرامش حسن بود.
  •  از خصوصيات حسن اين بود كه واقعا در بحران ها آرامترين فرد بود. هر كس كمي احساس بيقراري مي كرد وقتي چشمش به چهره حسن مي افتاد بي اختيار خجالت مي كشيد و او هم احساس آرامش مي كرد.
  • رفتار سازماني

با بررسي مطالعات متعددي كه در مورد رفتار رهبري شده است دو نوع رفتار شناسائي شد، رفتار آمرانه مبتني بر وظيفه و رفتار مبتني بر روابط انساني در اين مطالعات فرض بر اين بود كه انتخاب هر سبك توسط رهبر به چگونگي طرز تفكر و مفروضات وي درباره منشا قدرت رهبري و طبيعت و فطرت انسان ها بستگي دارد.[59]

اگر براساس اين دسته بندي بخواهيم سبك رفتار ورهبري شهيد باقري را بررسي كنيم رفتار او مبتني بر روابط انساني است، اما با توجه به اعتقادات ديني حسن، اين روابط در پرتو رابطه فردباخدا ودرچارچوب نظام ارزشي شكل مي گيرد وبرهمين اساس است كه انجام وظيفه وحتي درمواردي رفتار آمرانه مبتني بر وظيفه خود يك ارزش مي شود.

برخي از رفتارهاي مديريتي وي را مي توان چنين برشماري كرد:

  1. پيشقدمي

يكي از وي‍ژگي هاي بارز شهيد باقري پيشقدمي او در پذيرش خطرات وبرداشتن نخستين گام در ميدان دشواري ها بود.پيشقدمي به آگاهي ميداني، درد شناسي، انگيزش رزمندگان، امكان فرماندهي كارامد واستحكام رابطه فرماندهي وفرمانبري مي انجامد.به همين دليل نظرات او صائب بود،به نقاط ضعف وقوت خودي ودشمن مسلط بود، در سخت ترين شرايط حتي بسيجيان دلاور با مشاهده حضور او وبانگاه به استقامت تؤام با متانت او جان دوباره اي مي گرفتند.  

  • حسن فرمانده اي نبود كه در سنگر بنشيند از پشت بيسيم هدايت كند، دستور بدهد و تمام دستوراتش از نوك خط مقدم اعلام مي شد يا ابتدا مي رفت خط مقدم را مي ديد با فرماندهان در خط مقدم در نوك درگيري مذاكره مي كرد و بعد مي آمد در جلسه تبديل به تصميم مي شد امكان نداشت حسن تا جبهه اي را نمي ديد تا منطقه درگيري را نمي ديد اعلام نظر كند. يادم است شب عمليات رمضان شبي كه تبديل شد به عقب نشيني از منطقه مثلي ها بعد آمديم به سمت پاسگاه زيد اينجا استقرار پيدا كرديم دقيقا در نوك درگيري آنجا كه بچه ها داشتند مي جنگيدند 2 نفر همراه بچه هاي بسيجي با يك جيپ و لودر و بولدوزر داشتند كار مي كردند در كنار فرماندهان.شخصاً شاهد اين بودم كه در ميدان مين و پاكسازي ميدان مين و باز شدن معبر شخصاً نظارت مي‌كرد. در شب‌هاي قبل از عمليات در شناسايي‌هاي شبانه رزمندگان سپاه كه در واقع فعاليت نفوذي بسيار خطرناك بود. در مواردي براي كسب اطمينان شخصاً شركت مي‌كرد. در عمليات‌ از فرماندهي گروهان، گردان در موارد متعددي پيش آمد ايشان وقتي احساس نياز مي‌كرد، شخصاً وارد عمل مي‌شد. در عمليات رمضان خاطرم هست كه يك مورد ما در بازديد خط مقدم بوديم و عراقي‌ها پاتك كردند (ما خط مقدم بسيار ضعيفي در آن منطقه داشتيم) ايشان شخصاً وارد كانال شد شروع به سازماندهي بسيجيان كرد. خودش شروع به اقدام عملياتي و زدن آر پي جي و تيراندازي كرد، همزمان عناصر قرارگاهش را فرستاد براي سازماندهي توپخانه و جلوگيري از پاتك دشمن كه به نتيجه برسد.
  • باران تندی مي‌بارید. خیس آب شده بود. آب رود خانه تا روی پل بالا آمده  بود. بچه ها باید برای عملیات رد مي‌شدند . خودش آمده بود پای پل، بجه ها را  یکی یکی رد مي‌کرد.
  • سران ارتش عراق براي تشكيل خطوط دفاعي مستقيم، طرحي را تهيه كرده‌اند كه ابتدا كالك آن را ديديم و بعد در روي زمين در جنوب رودخانه كرخه نور در طول بيش از سي كيلومتر، آن را خودم مشاهده كردم. ابتدا ميدان مين وجود دارد كه بنا به موقعيت، داراي عمق مختلفي مي‌باشد. سپس دو رديف سيم خاردار لوله‌اي، كه...[60]
  1. مديريت اقناعي

شهيد باقري هم به دليل اعتقاد خويش وهم فرهنگ رزمندگان تحت امر خويش، به نظرات و آراء آنان ارج مي نهد. رزمنده سپاه اسلام صاحب تفكر است، ازروي بصيرت مي جنگد، به اطاعت كوركورانه باور ندارد، بايد پاسخ سوالات خود را بيابد.واين راهي مناسب براي بهينه شدن تصميمات فرماندهان و بهترين فضا براي رشد خلاقيت افراد است.

  • او بر شناسایی دقیق و حضور بیش‌تر در عملیات اصرار داشت. سعی می‌کرد تمام جوانب را خودش از نزدیک بررسی کند. گاهی تا رده فرمانده دسته را هم خودش توجیه می‌کرد. کالک‌های عملیاتی را خودش می‌رفت و می‌آورد و با آن‌ها، فرماندهان گروهان‌ها و گردان‌ها را توجیه می‌کرد. آن قدر این کار را انجام می‌داد تا اطمینان پیدا می‌کرد که نیروها برای حمله در محورهای خودشان آماده هستند.
  • در اواخر سال 1359 بروبچه‌های منطقه «دارخوین» برای اجرای عملیات علیه مواضع دشمن، به مسؤولان فشار می‌آوردند. آنها معتقد بودند عملیات نکردن، در راستای خواستة بنی‌صدر است و بیشتر بوی مصالحه و ترس دارد و با توجه به توان عملیاتی که داشتند، موفقیت در یک عملیات علیه خطوط اول و دوم عراقیها را قابل دسترسی می‌دانستند. بنابراین قرار شد یکی از مسؤولان مرکز عملیات جنوب به دارخوین بیاید و مطالب بچه‌ها را گوش کند. برادران حرفهای خود را یکی کردند و به اصطلاح می‌خواستند هر کسی آمد، از چپ و راست او را بمباران کنند. بالاخره مسؤول مورد نظر که کسی جز شهید حسن باقری نبود، به منطقه آمد. بیشتر بچه‌ها اولین بار بود که او را می‌دیدند و در آن جلسه، آن‌چنان یک تنه همه را تحت تأثیر قرار داد که دیگر کسی را یارای صحبت نبود. خداوند، حقیقت حکمت را در زبان این فرزند خلف اسلام قرار داده بود. مطالب مورد بحث در آن جلسه،‌ هستة اولیه طرح عملیات موفق «فرماندة کل قوا» را به وجود آورد که چهار ماه بعد، 21/3/60 انجام گرفت.
  • او خودش دقیقاً نیروها را برای فرستادن به عملیات توجیه می‌نمود و به آنها نحوه فعالیت دشمن و شکل و آرایش خط و حجم آتش و بقیه مسائل را گوشزد مي‌کرد و توجیه می‌نمود و بالاخره شاگردانش از تمامي‌حر کات او درس می‌آموختند  
  • با توجه به تجربياتي كه در طي چند ماه جنگ و عمليتهاي محدود به دست آورديم، به اين نتيجه رسيديم كه برخلاف قبل كه به هنگام حمله نيروها نسبت به طرح مانور در بي خبري به سر مي بردند، ما جزئيات طرح عمليات را با ذكر نكات ريز آن براي همه فرماندهان از دسته، گروهان، گردان تا تيپ بازگو كنيم و حتي چنانچه نظر اصلاحي دارند، از آن بهره مند شويم.[61]
  • قدرت بیان، استدلال و منطق قوی ایشان تنها در مورد تشریح مسائل نبود، بلکه در برخورد با فرماندهان دیگر نیز همین شکل را داشت. وضعیت جنگ ما طوری بود که با فرماندهان تیپها و لشکرهایمان در روندی منطقی به طرح‌ریزی عملیات می‌رسیدیم، ایشان بسیاری از فرماندهان را همچون شهید باکریها، خرازیها، و همتها را جدا، جدا نسبت به عملیات توجیه می‌کرد! [62]

ومشخص است كه براي انجام اين مهم مي بايستي فضاي مناسب براي  نقد ونقد پذيري فراهم شود.

  • مثل اين كه ما يك سيستم داريم پيدا مي كنيم كه مسئول تيپ موقعي كه مي خواهد به مسئول لشگر گزارش بدهد فقط مثل اين كه دنبال اين است كه  خاطر مسئول لشگر آزرده خاطر نباشد، مثلاً خيالش هميشه راحت باشد، نه آقا ما مي خواهيم هميشه ناراحت باشيم.[63]
  1. مشاركت دادن افراد

او راه رشد افراد را، چند بعدي شدن آنان و در نتيجه امكان عمل يكپارچه و سيستمي در سطح يگان و نيز پذيرش تصميمات را مستلزم گردش اطلاعات در درون سيستم ومشاركت واقعي افراد مي داند.

ودر واقع مشاركت شكل موثري از توانمند سازي است.[64]

جلب مشاركت افراد براي آزاد سازي استعداد و توانش انسانها در سازمان است كه با استفاده از مفاهيمي چون ديدگاههاي مشترك آينده و مجذوب كردن افراد حاصل مي شود. [65] و احساس غرور و اعتماد به نفس، احترام به خويشتن و مسئوليت پذيري را در آنان برمي انگيزد.

در اسلام كسب مشورت از افراد ( وشاورهم في الامر[66]) و توجيه آنان و كمك به آنها در جهت عمل بر اساس علم و عقل  به جاي اطاعت كوركورانه و جاهلانه به شدت مورد تأكيد قرار گرفته است.

  • ( خطاب به فرمانده لشكرها ) هميشه شما گوينده نباشيد. اجازه بدهيد مجموعه تحت امر شما، نظراتشان را بدهند. برخي مواقع طرحهايي مي دهند كه از طرح و نظر شما قوي تر و محكم تر است. زيرا آنها در عمل هستند و شما در ستاد فرماندهي. با اين كار نيروهايتان رشد مي كنند و شما محبوبيت در نيروها پيدا مي كنيد، خدا هم از اين امر راضي است.[67]
  • در جزئيات به بچه هايتان، آن مقدار كه لازم است به آنان اطلاعات بدهيد. اين كه مسائل را ولو آنكه در رده شان نباشد. به آنها مي گوييد اين يك جنبه دارد و آن اين كه بچه ها يك بعدي بار نيايند.يعني شايد شركت مدير داخلي در اين جلسه هيچ لزومي نداشت ( اگر بخواهد روي قاعده اش برگزار بشود، ) اما ما اين را قبول مي كنيم. يعني خطر اين مساله را به جانمان مي خريم براي اين كه بچه هايمان يك بعدي بار نيايند.[68]
  • مساله كاملا توجيه نشده بود، فرماندهان گروهان ها و مسئولين دسته ها توجيه نشده بودند... از اين به بعد هر عملياتي به ما بدهند، آقا ما با مسئولين دسته ها مي رويم و در همه گردانها جلسه مي گذاريم.[69]

د : عملكردهاي ويژه

  1. سازماندهي اطلاعات جنگ
  • باشگاه گلف اهواز شده بود پایگاه منتظران شهادت. یکی از اتاق های کوچکش  را با فیبر جدا کرد ؛ محل استراحت و کار. روی در هم نوشت « 100% شناسایی،  100% موفقیت.» گفت «حتي با یه بی سیم کوچیک هم شده باید بی سیم های عراقی را  گوش کنید. هرچی سند و نامه هم پیدا مي‌کنید باید ترجمه بشود. » از شناسایی که  مي‌آمد، با سر و صورت خاکی مي‌رفت اتاقش. اطلاعات را روی نقشه مي‌نوشت.  گزارش های روزانه رانگاه مي‌کرد. 
  • سردار رشيد : از دهلران تا آبادان پانزده تا بيست محور عملياتي وجود داشت و شهيد باقري با افراد مستقر در اين محورها در ارتباط بود و هفته اي يكبار با آنها در گلف تشكيل جلسه مي داد.
  • وي در نخستين گام به شناخت درست از دشمن پرداخت در واقع مشخص كردن نحوه آرايش و استقرار دشمن ضروري و لازم بود.[70]
  • شهيد باقري با شناسائي نيروهاي مستعدي كه در مناطق مختلف حضور داشتند و برقراري ارتباط با آنها به سرعت شبكه اطلاعاتي سپاه را در جنوب سازماندهي كرد.

روزهاي نخست كار تجميع اطلاعات، تقاطع آنها با يكديگر، مشخص كردن خلأهاي اطلاعاتي و ابهامات موجود در جمع آوري را، خود شخصا مشخص و پيگيري مي كرد.

خبرها را از هر كسي كه خبري را نقل مي كرد، دشمن را ديده بود، از مقدورات، استحكامات و تجهيزات ارتش بعثي خبري داشت با دقت مي شنيد يادداشت بر مي داشت، به وسواس جزئيات را مي پرسيد و سپس وضعيت دشمن را روي كالك پياده مي كرد. براي اطمينان از برخي گزارشات، گاهي خود شخصا در منطقه حضور پيدا مي كرد و يا افرادي را مي فرستاد.

شهيد باقري با توجه به همين مجموعه فعاليت ها بزودي قادر بود كه روي نقشه وضعيت خودي و دشمن را به نحوي ترسيم كرده و با تسلطي كه بر محيط پيدا مي كرد مي توانست بهترين راهنمايي را براي گروههاي مختلف رزمندگان و راه كار مناسب براي عمليات را پيشنهاد نمايد.

  • سرداررشيد : از يك طرف افرادي را آموزش مي داد و از طرف ديگر مثل يك ديدبان مي رفت در خط و بعضا پشت سر دشمن.

براي اولين بار ايشان بود كه كنار مباحثي همچون : آرايش دشمن، زمين و جو، مباحث جديد اطلاعاتي مثل شناسايي فرماندهان مقابل را مطرح كرد، يعني وقتي ما حمله مي كرديم به يك نقطه و از يك لشگر اطلاع مي دادند. كه ارتش عراق دارد پاتك مي كند و فشار زياد است، ما مي دانستيم فرمانده مقابل كي هست، كجا متولد شده، روحياتش چگونه است و... اينها مديون بنيان گذاري شهيد باقري بود كه با ابتكارات خود كه چنين چيزي را تهيه كرد و وقتي جنگ صورت مي گرفت، ما يك برداشت خيلي روشني از طرف مقابل داشتيم.

  • عمده عناوین فعالیتهای وی در صحنه رزم با دشمن عبارتند از: تاسیس و راه‌اندازی واحد اطلاعات و عملیات رزمی. شهید باقری از ابتدای ورودش به منطقه جنوب (اهواز) در پایگاه منتظران شهادت ( گلف) به منظور دستیابی به اطلاعات مناسب از موقعیت دشمن، به جمع‌آوری نقشه‌ها و پیاده کردن وضعیت مناطق عملیاتی روی آنها، اقدام کرد و شخصاً به همراه عناصر اطلاعاتی، جهت کسب اطلاع دقیق از دشمن، به شناسایی محورها و نقاط مورد نظر می‌پرداخت و در برخی از موارد نیز تا عقبه نیروهای دشمن برای ارزیابی توان و استعداد آنها، با چالاکی و شجاعت بی‌نظیری پیش می‌رفت. فعالیتهای مثبت او در این زمینه با سازماندهی عناصر اطلاعاتی و برگزاری آموزش مختصری برای آنها، منجر به راه‌اندازی واحد اطلاعات عملیات در ستاد عملیات جنوب (گلف) گردید. واحدهای اطلاعات عملیات پس از گذشت حدود 3 ماه از شروع جنگ، در تمامي‌محورهای جنوب (از آبادان تا دزفول) با قدرت تمام مستقر شدند و نسبت به شناسایی و تعیین وضعیت دشمن و ارسال گزارش آن اقدام کردند. با این تلاش، اطلاعات چشم فرماندهی در میدان جنگ شد و یکی از ضعفهای بزرگ – نداشتن اطلاع از وضعیت دشمن – برطرف گردید. شهید باقری علاوه بر ارائه اطلاعات، توان و استعداد ذاتی بالایی در تحلیل اطلاعات دشمن داشت و اغلب حرکات احتمالی دشمن در آینده را پیش‌بینی می‌نمود و حتی به زمان و مکان آن هم اشاره می‌کرد. از اقدامات بسیار موثر شهید باقری که در این دوره پایه‌ریزی شد، بایگانی اسناد جنگ، ترجمه اسناد و بخش شنود بی‌سیمهای دشمن بود
  • هیچ کس فکر نمی‌کرد، جوانی با آن جثه ضعیف بتواند با هوش سرشار و درایتی بسیار و چشمي‌تیز بین و مغزی متفکر، فرماندهی لایق و کار آمد شود و منشأ خیر و پیروزی برای کل جنگ و جبهه گردد. او از همان آغاز ورود به صحنه دفاع مقدس با تدبیر و تفکر به بررسی ضرورت‌ها، نقاط قوت و ضعف، راهکارهای قابل دسترسی برای پیشبرد دفاع و دفع دشمن پرداخت و با عنایت ویژه حق تعالی، که ثمره اخلاصش بود، در مدت کوتاه عمرش موفق به انجام خدمات خیلی ارزنده و بی‌نظیری شد که بی‌اغراق در آینده همراه با تداوم انقلاب اسلامی، منشأ برکت‌های بی‌شماری خواهند شد. با این که فرصتی برای تجربه اندوزی دراز مدت نداشت توانست در مدت زمان کم و با حداقل امکانات و کمک‌ها، چنان تحولی در ساختار و رفتار نظامي‌به وجود بیاورد که هنوز هم بعضی ناباورانه به آن روزها نگاه می‌کنند و حسرت و غم فقدان و از دست دادنش را می‌خورند. تأسیس واحد اطلاعات عملیات: نام شهید به همان اندازه که با دفاع مقدس پیوند خورده است، یادآور نهادهای حیاتی و ارکان اساسی تشکیلات رزمی، و واحد «اطلاعات - عملیات» یکی از آن‌هاست. او در آغاز ورود به جبهه فهمید که اولین و پیش پا افتاده‌ترین نیازهای عملیاتی در جبهه‌ها هنوز برآورده نشده است. او ثابت کرد که عملیات از اطلاعات جدا نیست و بلکه هر دو مکمل یکدیگرند و به عبارتی می‌توان گفت: «اطلاعات چشم عملیات است» و عملیات بدون اطلاعات، کور عمل می‌کند، بنابراین اگر تمام عملیات اطلاعاتی در اختیار نظامي‌قرار گیرد، یکی از لوازم موفقیت در جنگ فراهم آمده است. در این رابطه هم رزم او سردار رشید می‌گوید: به عبارتی ما هنوز در تاریکی گام برمی‌داشتیم، نه وضع خودمان را شناسایی کرده بودیم، نه از دشمن و امکانات و استقرار و هدف‌ها و وضع آن‌ها اطلاعی داشتیم به همین دلیل او این واحد را راه انداخت. محورهای عملیاتی را یکی بعد از دیگری از نزدیک مطالعه و بررسی دقیق کرد و در هر محور کسی را به عنوان مسؤول جمع آوری اطلاعات مشخص کرد. با بیان رسایی که داشت افراد را آموزش، و مطالب را توضیح می‌داد و خط و ربط‌ها را مشخص می‌کرد. به فرمانده عملیات هر محور می‌فهماند که چنین واحدی، چه قدر می‌تواند برای جنگ مهم باشد. او با تلاش طاقت فرسا و همت عالی و درایت بی‌نظیری که داشت، کار تأسیس و سازماندهی و فعال کردن این واحد را به همین شکل در تمام محورهای عملیاتی جنوب به پیش برد و با ایجاد ارتباط فعال و منظمي‌که هر روز بین قرار گاه فرماندهی جنوب (گلف) و تمام محورهای فعال در دزفول، شوش، محور تپه‌های الله اکبر، شمال رودخانه کرخه، سوسنگرد، هویزه، حمیدیه، دارخوین، آبادان و خرمشهر، وضعیت مناسبی را برای تصمیم‌گیری‌های عملیاتی فرماندهی سپاه و فرماندهان عملیات به وجود آورد که آثار فوری آن در تحرک‌ها و عملیات سپاهیان اسلام بیش از پیش نمایان شد. با خلاقیت و تلاش فراوان باعث شده بود که سپاه از نظر نظامي‌کارآمدتر شود و نظریات فرماندهان و مسؤولانش از نظر نظامي‌مورد توجه بیش‌تری قرار گیرد.
  1. فرماندهي

برجستگي شهید حسن باقری در مقوله  اطلاعات وعملیات باعث شده است تا در مورد فرماندهی ايشان کمتر سخن به ميان آيد اما بي ترديد اگر بگوئيم اهميت و ارزشمندي اين امر بيشتر از توان اطلاعاتي ايشان است  سخني به گزافه نگفته ايم.

در مورد نقش فرماندهي كاراواثربخش وويژگي هاي آن وروش‌هاي هدايت ورهبري نظرات متعددومتنوعي ابراز شده است.

مي‌توان گفت فرماندهی ترکیبی از مدیریت ورهبری است که در صحنه جنگ –که تفاوتهای اساسی با سازمان‌های اداری واقتصادی دارد – مجموعه ای از نقشها را برای بکارگیری کارا واثربخش منابع در جهت دستیابی به اهداف نظامي‌وسیاسی ایفا مي‌کند. مقوله فرماندهی توسط صاحبنظران  از دو منظر مورد بحث وبررسی قرار گرفته است، بسیاری از محققین بررسی ویژگی های فرمانده به عنوان یک شخص وشخصیت که در رأس سازمان نظامي‌قرار گرفته است  را وجهه همت خود قرار داده وبا برشماری فهرستی از ویژگی‌های موجود درمیان فرماندهان بزرگ ومشهور نظامي‌راهی را برای شناخت فرماندهان معرفی کردند و برخی دیگر با بررسی رفتار ونوع عمل فرماندهان تلاش کرده اند تا نحوه فرماندهی موفق را تبیین کنند [71].

پيامبر اكرم (ص) فرمانده مورد نظر خويش را بهترين فردي كه داراي چشم تيز بين و هشيار و بينايي نسبت به جنگ باشد.[72] مي دانستند

مقام معظم رهبري در مورد فرماندهي در جنگ مي‌فرمايند :

فرماندهى يك امر صرفاً شخصى نيست و نمى‌تواند باشد. در مجموعه‌ى يك سازمان، فرماندهى و سازمان، با يكديگر ارتباط مستحكم دارند. فرماندهى بر عده‌هاى افراد سازمان‌يافته‌ى نظامى، با فرماندهىِ طبيعى بر يك مجموعه توده‌ى انسان بى‌نظم و بى‌سازمان، تفاوت مى‌كند. در مجموعه‌هاى نظامى، آن چيزى كه فرماندهى را به معناى واقعى كارآمد مى‌كند، سازماندهى درست و مستحكم و روان و كامل و زنده و پوياست. اين دو، وقتى با هم همراه شد، آنگاه ما سازماندهى زنده و فعال و روان و دور از زوايد، با يك فرماندهى قوى و كارآمد خواهيم داشت. آن وقت، آن مجموعه، مجموعه‌اى خواهد بود كه قطعاً كارايى خواهد داشت و كارآمد خواهد بود.[73]

فرماندهى بايد جوهرى از رهبرى در خودش داشته باشد و بدون آن، فرماندهى نيست. فرماندهى، فقط فرمان دادن نيست كه بكن يا نكن. فرماندهى، يك امر معنوى، يك نوع رهبرى، يك نوع اداره‌ى همه‌ جانبه و يك چيز متكى به ذهن و احساس و عمل و جسم و روح و با سازماندهى و شكل سازمانىِ صحيح است ؛ همان چيزى است كه در نيروهاى مسلح، موجب كارايى كامل مى‌شود. آن وقت، ابزارها به كار مى‌افتد. اگر ابزارها كهنه است، نو مى‌شود و اگر نو است، نگهدارى مى‌شود. ابزارها به وجود مى‌آيد و ساخته مى‌شود. بدون اين فرماندهى و اين سازماندهى، ابزارهاى نو هم از كار مى‌افتد و به درد نمى‌خورد، ابزارهاى كهنه هم زود از رده خارج مى‌شود.[74]

« مطالعه تاریخ و بررسی جنگ ها و صحنه های نبرد کشورها نشان مي‌دهد فرماندهانی که از روحیه، دانش، استعداد و نبوغ ذاتی برخوردار بوده اند، توانسته اند با شناخت و درک صحیح و دقیق از صحنه نبرد و وضعیت دشمن، تصمیمات درست و به موقع را در سطوح استراتژیک و تاکتیک اتخاذ کنند و با کسب موفقیت و پیروزی، فراز پر افتخاری را برای ملت خود در تاریخ ثبت نمایند[75]

سون تزو اگرچه، فرماندهی را به عنوان يكي از پنج عامل بنیادی جنگ مي داند[76] اما در عين حال معتقداست كه فرمانده از ارتش یک کل همگون و هماهنگ مي‌سازد[77] (

قبل از هر چیز صفاتی برای یک فرمانده ضرورت دارد که عبارتند از روشن بینی و هنر برقراری هماهنگی در متن ارتش و داشتن یک استراتژی اندیشیدن همراه با طرح و نقشه دورنگر و توجه به فصول ونیز استعداد دریافت عوامل انسانی، زیرا ژنرالی که قادر به ارزیابی امکانات خود نیست و یا از پیش بینی و درک و چالاکی و انعطاف ناتوان است، هنگامي‌که فرصت حمله پیش مي‌آید با گام های لرزان و مردد پیش مي‌رود و دیدگانش با اضطراب به چپ و راست مي‌چرخد و قادر به تهیه طرح و نقشه نخواهد بود اگر ساده دل و زود باور باشد به گزارشهای غیر موفق اطمینان مي‌کند و گاه این و گاه آن گزارش را باور مي‌نماید[78]

با بررسي 163 مطالعه كه در سال هاي 1949 تا 1970 انجام شده ويژگي هاي رهبران موفق را قابليت سازگاري با وضعيت هاي مختلف، هشياري نسبت به محيط اجتماعي، داشتن آرزو هاي بلند و توفيق طلبي، جسارت، داراي روحيه همكاري، داراي روحيه تصميم گيري، قابل اتكا، داراي تمايل به تحت تاثير قرار دادن ديگران، پر انرژي، پايداري و سمج، داراي اعتماد به نفس، داراي تحمل فشار ها و متمايل به پذيرش بي‌قيد و شرط مسئوليت، بي‌شماري كرده‌اند.[79]

مقام معظم رهبري در يك نگاه، خصوصيات لازم براى فرمانده اثربخش وكاراي سپاه اسلام را چنين برشماري كرده اند :

  • وجود ظرفيت ايمانى (به قدر ثقل كارى كه به او محول شده است).
  • مسؤوليت‌پذيري (قبول مسؤوليت و پذيرش تبعات ناشى از آن مسؤوليت
  • دلسوزى، پشتكار و خستگى‌ناپذيرى.
  • اطلاع مستمر از اركان و اجزاى مختلف حيطه‌ى مأموريت.[80]

وما همه اين خصوصيات را در وجود شهيد باقري مي بينيم.

  • برادر رشید: نیروهای دشمن متجاوز، تا دی‌ ماه 59 (چهار ماه بعد از آغاز جنگ)‌ در دو محور عملیاتی به داخل مملکت ما نفوذ کرده بودند که این دو محور به هم متصل نبودند، و این اتصال برای نیروهای متجاوز مهاجم،‌ در محورهای مختلف، به منظور جلوگیری از رخنه رزمندگان اسلام و احیاناً قطع شدن عقبه نیروها و نیز به منظور استفاده از توان یگانهای همجوار، مهم و حیاتی بود. دشمن بعثی – صهیونیستی با لشکر 9 زرهی تقویت شده، از محور بستان به چزابه حمله کرد و تا نزدیکیهای دروازه سوسنگرد پیش آمد و با لشگر 5 مکانیزه تقویت شده، از محور طلائیه و کوشک به طرف هویزه و اهواز حمله کرد، یعنی در حقیقت لشکر 9 زرهی دشمن در محور شیب – چزابه – بستان و سوسنگرد می‌جنگید و لشکر 5 مکانیزه او در محور طلائیه – جفیر – کرخه نور تا سی  کیلومتری جنوب غربی اهواز، وارد عمل شده بود. بین محور بستان و جفیر اتصالی نبود و یگانهای دشمن در این محدوده، هیچگونه ارتباط زمینی و سازمانی نداشتند. برادر باقری بعد از حمله نیروهای اسلام در پانزده دی ماه 59 و عقب‌نشینی مجدد این نیروها که با ضد حمله سنگین دشمن در جنوب کرخه نور مواجه شده بودند توطئه و نقشه دشمن را کشف نمود و با جرأت مطرح کرد که در آینده نزدیک دشمن با نصب پلهای نظامي‌روی رودخانه ‌های کرخه نور، نیسان و سابله ارتباط جفیر و بستان را برقرار مي‌کند تا هم جناحین نیروهایش را از خطر حمله رزمندگان اسلام حفظ کند و هم بتواند پشتیبانی‌های لازم را از داخل خا ک ما (از بستان به جفیر و بالعکس) صورت دهد. این کار را دشمن در زمانی کمتر از یک هفته انجام داد. پلهای نظامي‌متعددی روی رودخانه‌های کرخه نور نیسان معمر و سابله نصب کرد و سپس جاده‌ای بسیار عالی به همراه یک سد خا کی به ارتفاع 3 متر در حاشیه شرقی این جاده احداث کرد و یکی از مشکلات بزرگ جبهه غرب سوسنگرد و هویزه را برای نیروهای خودش حل نمود و بعدها در عملیات طریق‌القدس که قطع ارتباط بخشهای شمالی و جنوبی دشمن و دسترسی به این جاده مواصلاتی جبهه یکی از عمده‌ترین هدفهای آن نبرد بزرگ به حساب می‌آمد الحمدالله صورت گرفت و رزمندگان اسلام با قدرت الهی خود به این جاده دسترسی پیدا کرده و ارتباط نیروهای دشمن را قطع کردند 
  • سردار محسن رضایی ادامه نبرد (مخصوصاً در ثامن الائمه و طریق القدس) و شکل‌گیری سازمان رزم سپاه، عمدتاً بستگی به تلاش شبانه‌روزی ایشان داشت. شهید باقری هم در زمینه سازماندهی و هم در زمینه عملیات، استعداد فوق‌العاده‌ای داشت. همیشه ابتکارات بسیار جالبی را پیشنهاد مي‌کرد.
  • سردار رشيد: یکی از قرارهای ما تصرف ارتفاعات رادار ارتفاعات ابوسلبی خان بود. این قرارگاه نصر بود که از سمت شمال حرکت کرد و این ارتفاعات را تصرف کرد. چیزی که غیر قابل تصور برای همه ما بود، حتی به مرحله سوم آمدند و کمک کردند. روی ارتفاعات برقازه آمدند و مسلط شدند. ما در آن جا بود که با یک انسان بسیار برجسته و فهمیده و قوی از لحاظ فرماندهی رو به رو شدیم. حسن درعملیات فتح خرمشهر بیت المقدس فرمانده قرار گاه نصر بود، در آن جا هم باز هم همین یگان‌های تحت امر او می‌جنگیدند و حمله کردند به خرمشهر و در مرحله دوم ارتش عراق تمام امکانات خودش را علیه این قرار گاه نصر به کار گرفت ولی موفق نشدند این قرار گاه را به عقب بزنند. مرحله سوم که خیلی جالب بود، رفتند جایی را تصرف کردند که دشمن تصورش را نمی‌کرد. دشمن در شهر خرمشهر حصار سه طرفی برای خودش درست کرده بود. از سمت جنوب، مراقب جزیره آبادان بود از سمت شرق، مراقب رودخانه کارون بود از سمت شمال، مراقب جاده اهواز بود و تمامي ‌این جهات را هم خطوط مستحکم پدافندی درست کرده بود. قرار گاه نصر حمله کرد به خود شلمچه، جایی که معبر ورودی عراقی‌ها بود و آن جا را بستند. نیروهای خودشان را تحت فرماندهی شهید باقری به سرعت به ساحل اروند رود و به جزیره باریان رساندند و ده تا چهارده هزار نفر در داخل شهر خرمشهر به اسارت در آمدند. در عملیات رمضان باز فرماندهی عملیات به عهده فرمانده قرار گاه نصر بود. عملیات بعدی که به تنهایی آن را فرماندهی کرد فرماندهان سپاه و ارتش بر او نظارت نداشتند، مستقل عمل کرد. به قدری توانایی پیدا کرده بود که از سوی سپاه به فرماندهی قرار گاه کربلا منصوب شد و آن عملیات محرم بود که در آبان سال 1361 صورت گرفت. این عملیات سه مرحله داشت: یگان‌های متعددی تحت امر ایشان می‌جنگیدند. لشکر تحت امر شهید خرازی، لشکر زین الدین، لشکر سردار کاظمی، ( لشکر 8 نجف ) و لشکرهای متعددی در آن عملیات هم هر سه مرحله عملیات را با موفقیت انجام داد و حتی مرحله چهارم در هنگام عملیات پیش بینی کردند. دشمن را تعقیب کردند و به نتایجی دست پیدا کردیم که اصلاً برای ما قابل پیش بینی نبود. در آن طرح این قدر این عملیات را زیبا و قوی به مرحله اجرا در آورد.
  • عملیات طریق القدس بود. بچه ها بی سیم پشت بی‌سیم مي‌زدندکه «کار گره  خورده. چه کار کنیم؟» شب بود و معلوم نبود خط خودی کجاست، خط دشمن کجا است. منتظر کسی نشد. سوار ماشین شد و رفت طرف خط.
  • شهيد باقري بعد از جراحت شديدي كه از ناحيه سر در اواخر عمليات طريق القدس برايشان ايجاد شده بود در دوران نقاهت به سر مي‌بردند
  • در يكي از اين روزها از خط خبر رسيد كه ارتفاعات نبعه در شمال تنگة چزابه به دست دشمن افتاده است. تقريباً حوالي ظهر بود كه ارتفاعات مسلط بر خطوط پدافندي ما به دست دشمن افتاد.

شهيد باقري تصميم گرفت شخصاً به همراه تعدادي از عناصر اطلاعات و عمليات براي شناسايي حركت كند.

. وضعيت آن منطقه را تشريح كرد كه اگر چنانچه اين ارتفاع دست عراقي‌ها بماند و فردا آفتاب بزند در طول روز تمام اين خطوط ما را از بين خواهند برد. ما با تلفات بسيار زياد، مجبور به تخليه اين جبهه هستيم و تمام تلاش‌هاي عمليات طريق القدس از بين خواهد رفت.

لذا ايشان در ظرف يكي دو ساعتي كه تا غروب مانده بود تصميم گرفت كه شخصاً به عنوان فرمانده گردان وارد عمل شود. در آن مراحل يعني در آن زمان ايشان حداقل به عنوان فرمانده لشكر عمليات مي‌كرد، يعني در عمليات‌ بيش از پانزده گردان، يا بيش‌تر تحت امر ايشان وارد عمل مي‌شدند. با آن وضعيت جسمي كه ايشان داشت اين تصميم بسيار حياتي بود. اما ايشان مصرانه بر حرفش ايستاد و چهار گردان را در آن دو ساعت سازماندهي كرد و خود فرماندهي گرداني را كه تصرف سخت‌ترين منطقه را بر عهده داشت به دست گرفت. ساعت 9 شب حركت كردند. در عمليات آن شب بيش از 400 نفر از دشمن كشته و اسير شدند و تقريباً براي حدود يك هفته مشكل ما در چزابه با اين عمليات حل شد.

  1. پرورش كادر

موفقيت سازمان ها از بركت وجود سرمايه انساني آنها است و مانايي و پويايي سازمان ها نيزدر گرو همين عامل بي بديل است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مي بايست توان فوق‌العاده نهفته در وجود خويش را به فعليت برساند، حماسه سازي خود را در جبهه اي مقابله با ارتش بعثي تداوم بخشد و پايه هاي نقش آفريني خود را در آينده انقلاب بسازد و مستحكم نمايد. از همين رو در سازماني همانند سپاه كه انسان محور است، پرورش كادر از مسائل حياتي است و اين امر در ابتداي شكل گيري سازمان رزم سپاه از اهميت وصف ناپذيري برخوردار بود.

خيال عظيم بسيجيان عاشق و صاحب انگيزه داراي استعداد فوق العاده و ميدان ابتلا، آموزش، سازندگي و رشدجبهه هاي جنگ، زمينه را براي بروز جوهره افراد و امكان گزينش، انتصاب و تربيت فرماندهان برجسته فراهم كرده بود. ديده اي گوهر شناس مي‌خواست و دست هنرمندي كه پيدايش الماس درخشنده اي را ميسر سازد

و شهيد حسن باقري ديدگاني و دستاني چنين داشت.

اوبراي نيل به اين مهم بينش وبصيرتي فوق‌العاده داشت، جستجوگر استعدادها بودر نتيجه يابنده آنها بود. در نقش يك مربي وحتي يك دوست آموزش ورشد آنها بر عهده مي‌گرفت. از طريق مديريت عملكرد وبازخور هوشمندانه آنها را به سمت وسوي موفقيت سوق مي داد و در همه حال با روش ومنش خود به عنوان يك الگو، معلمي دلسوز براي آنان بود.

1/3-شناسائي ونشان گذاري

  • هوشمندي و دقت شهيد باقري در شناخت افراد و شخصيت و روحيات آنها بسيار جالب توجه است. بعد از يكي از عملياتها ديداري از منطقه خليج فارس داشت ملاقاتي با فرماندهان نيروي دريايي آن زمان داشتند در موقع برگشت با ناخدا افضلي فرمانده نيروي دريايي وقت ارتش ملاقاتي انجام مي دهد شهيد باقري در بازگشت در جلسه اي در قرارگاه گفت در اين مسافرت كه رفتم به مسائلي پي بردم از جمله اينكه افضلي آدم درستي نيست. و اين درحالي است كه خيانت افضلي هنوز مشخص نشده بود. [81]
  • شهيد باقري كاشف بود[82]
  • شخصيتهايي مثل شهيد باكري، شهيد زين الدين، شهيد خرازي خيلي از شهدايي كه شهيد شدند همه اينها دست پرورده هاي حسن بودند و حسن آنها رااز جبهه‌هاي مختلف شناسايي مي كرد و به آنها شكل مي داد
  • در سال 1360 شهيد باقري در يادداشتهايش از برادري نام مي‌برد كه از اطراف كرخه به سمت نيسان نزديك مي شود و فرماندهي گردان عده اي از بچه هاي كرمان را بر عهده دارد انسان با شهامتي كه مي‌تواند فرمانده تيپ شود. [83]

2/3-مربيگري وآموزش

  • واقعا مثل يك پدر با ما حرف مي زد ما را توجيه و هدايت مي كرد.
  • کادرسازی و تربیت نیرو از خصوصیات بسیار بارز شهید باقری بود. اهتمام زیادی به رشد و ارتقای همراهان و همکاران خود داشت. در تربیت کادرهای واحد اطلاعات و عملیات بسیار پرتلاش بود و در این زمینه آموزشهای نظری و عملی را توام می‌کرد. بیش از سه دوره آموزش فشرده 30 تا 40 نفره برگزار کرد که بعدها این برادران در واحد اطلاعات – عملیات تیپها مسئولیتهای مهمي‌را عهده‌دار شدند.

یکی از فعالیت‌های بسیار مهم ایشان که در کنار جمع آوری اطلاعات و حتی فرماندهی قرار گاه نصر و سایر مسؤولیت‌ها داشتند، تربیت نیرو و کادر سازی بود که معتقد بود که باید اشخاص زیر دست رشد پیدا کنند و مسؤولیت‌ها را به آنان منتقل کرد. با دقت و حوصلة زیادی که داشت به برادران تازه وارد آموزش لازم و توجیهی که باید شوند و آگاهی و اطلاع لازمي‌که باید داشته باشند، می‌داد و سپس کار را به آن‌ها وا می‌گذاشت و بر این امر، نظارت و پی‌گیری می‌کرد. بعد از گذشت هر ماه میزان رشد و کارآیی فرد تازه وارد را بررسی می‌کرد و آنچه لازم بود تذکر می‌داد. او بارها در جلسات می‌گفت که ما مثل ارتش عراق نیستیم که یک نیرویی را بدون این که از منطقه شناسایی داشته باشد به جلو بفرستیم

3/3-مديريت عملكرد

  • فرم گزارش را که خواند، گفت : « آقا جون وقتی مي‌گويم خودت برو شناسایی،  باید خودت بروی، نه کس دیگري را بفرستی.» نمي‌دانم از کجا فهمیده بود که  خودم نرفته ام شناسایی. 
  • گزارش های شناسایی رفتن بچه ها را با دقت مي‌خواند. یک جاهایی خط مي‌کشید و چیز هایی مي‌نوشت. گفت : « این جا نوشتی از دست چپ تیر اندازی شد. يعني چپ خودت یا دشمن ؟ شما رو به روي هم ديگه ايد، بايد از قطب نما استفاده كنيد، سعي كنيد جهت را از روي قطب نما بنويسيد.»

3/3-الگوي عملي

دعوت از طريق عمل، تطبيق عمل وگفتار با يكديگر و هر دو با نظام ارزشي نقش يك مربي را از آموختن صرف و بيان مجموعه اي از دانش بي جان و محصور در قالب الفاظ، به الگو واسوه اي براي عمل  ارتقاء مي‌دهد

شهيد باقري عالم وعامل است، به آنچه مي گويد باور دارد وبه آنچه باور دارد عمل مي‌كند 

  1. سازماندهي

. همانگونه كه "آرتورفريل"[6] مي‌گويد جنگ سازمان يافته را در قالب كلمه آرايش مي‌توان خلاصه كرد. وقتي سربازان در ميدان جنگ آرايش پيدا كردند و به جاي فعاليت در قالب تعدادي قهرمان بدون فرمانده در چارچوب يك گروه و تحت امر يك فرمانده يا سردسته قرار گرفتند آن وقت بود كه از مرز ( يا افق نظامي ) جنگ‌هاي بدوي عبور كرده، پاي در عرصه جنگ هاي حقيقي يا سازمان يافته گذاشتند. [84]

تاريخ جنگ، و تجربه بشر در طي قرن‌ها،اهميت و ارزش سازمان و سازماندهي درجنگ را به اثبات رسانده است به گونه اي كه برخي از صاحبنظران آن را به عنوان عامي بنيادين وغيرقابل جايگزين در جنگ بشمار مي آورند.

كار بزرگ ديگر شهيد باقري ساماندهي وسپس سازماندهي به توان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است. او ضرورت جنگ در قالب يك سازمان مناسب و يك سازماندهي اثربخش را بخوبي مي‌داند و به همين دليل از همان روزهاي اول به دنبال سامان بخشي به تلاش‌هاي پراكنده، منسجم كردن آنها در قالب تشكيلات منظم، تقسيم كار بين آنها وبرقراركردن ارتباط اطلاعاتي وسپس فرماندهي براين مجموعه هايي است كه بنا به وظيفه شرعي وانقلابي خويش اما به صورت خودجوش وپراكنده ودر برخي موارد خنثي كننده مجاهدت‌هاي يكديگربا دشمن بعثي در حال نبرد هستند. 

  • کار بزرگی که شهید حسن باقری کرد، این بود که از همان سال 1359 ساماندهی جبهه‌های نبرد را انجام داد[85]

در واقع وي به صورت اساسي در پايه گذاري و بنيان گذاري بخشي از ساختارهاي جنگ نقش داشت [86].

سه كار مهم او در سازمان سپاه را مي‌توان به شرح زير دانست:

تشكيل واحد اطلاعات عمليات

تشكيل توپخانه

تشكيل گردانها و تيپ هاي نيروي زميني [87]  

  • روی تنظیم سازمان نظامي‌تلاش زیادی شد تا برای نیروی انسانی، تجهیزات آن، خودروها، سازمان رزم نوشته شد. این شهید بزرگوار برای آموزش نیروها، آموزش اطلاعاتی – عملیاتی، کار گسترده‌ای را آغاز کرد.. [88]

سردار غلامپور:

  • : در عملیات ثامن‌الائمه برای اولین بار می‌خواستیم نیروی عظیمي‌را به کار بگیریم و لذا مسئله دسته و گروهان و گردان مطرح شد. ما دیدیم که این برادرمان خیلی سریع و بدون آن که قبلاً دوره‌ای دیده باشد روی یک تعداد کاغذ سفید نحوه تش کیل سازمان این گروهها را مشخص کردند. این برنامه برای رده‌های بالا بسیار جالب بود که می‌دیدند سپاه برای اولین بار با سازمان گردانی و گروهانی در حمله شر کت کرده است البته سازمان فعلی سپاه هم بر اساس طرح اولین همین برادران می‌باشد. او روی آموزش و توجیه نیروها برای عملیات بسیار تأ کید مي‌کرد و می‌گفت هیچ نیرویی بدون توجیه نباید به عملیات برود.
  • شهید بزرگوار ما حسن باقری، بیش‌ترین همت و تلاش خودش را معطوف سازمان رزم سپاه می‌کرد.سازمان رزم فعلی سپاه، همین سازمانی که الان در اختیار سپاه است و در وضعیت تهدید در رویارویی دشمنان باید مبارزه بکند، مدیون و مرهون تلاش‌های شخص حسن باقری است. واقعاً آن سازمان رزم سپاه یکی از افتخارات ارزشمند و یکی از میراث‌ بزرگ شهید حسن باقری است.
  • او به دنبال سازمان رزمي‌متناسب با سپاه بود. سازمان رزمي‌که متناسب با ماهیت انقلاب و جنگ انقلابی سپاه باشد. او بر عواملی مثل تحرک، زیاد تأکید می‌کند؛ یگان متحرک، نیروی متحرک که بیش‌تر آفندی باشد تا پدافندی. بر عاملی مثل ورزیدگی تأکید زیاد، و تلاش می‌کند که آموزش‌های نظری و تجربه‌های عملی را در هم بیامیزد. پرهیز از لَختی و سنگینی، عاملی بود که مرتباً روی آن اصرار می‌کرد. او می‌دید که یگان‌های ارتش‌های کلاسیک دنیا، چقدر از این بابت رنج می‌برند. به دنبال این بود که از موارد اداری یگان کم کند و آن را در یگان مادر متمرکز کند. گردان و تیپ را تا آن جایی که امکان دارد تاکتیکی و ورزیده بار بیاورد. نوآوری و خلاقیت در کمیت و کیفیت یگان‌های رزم سپاه باز مورد تأکید ایشان است و به طور مرتب در هر عملیات می‌آمد و این را تجدید نظر می‌کرد و به تکمیل اینها می‌پرداخت. وقتی ما دقت می‌کنیم روی ویژگی‌هایی که به عنوان اصول سازمان رزم، شهید حسن باقری از آنها یاد می‌کند به این نتیجه می‌رسیم که اینها، نتیجه ماه‌ها کار عمیق بود که نیروهای سپاه در خطوط متعدد پدافندی و آفندی کسب کرده بودند؛‌

تعداد نفرات هر تیپ، گردان، گروهان و دسته رانوشت.با توپ و تانک غنیمتی هم گردان زرهی درست کرد. ده دوازده تا گردان، شد بیست تا تیپ. مي‌گفت «برای  تازه واردهای جنگ هم جزوه‌ی آموزشی مي‌خواهیم. نیروها باید تشکیلاتی فکر کنند. بسیجی هایی که بر مي‌گردند شهر باید گروهان و گردان هر مسجد رادرست کنند اعزام مجدد ها هم باید برگردند به یگان های خودشان، مثل مسافری که بر مي‌گردد به خانه ش. این طوری سازمان رزم درست و حسابی داریم.»

سرداررشيد":

  •  پس از عمليات ثامن الائمه(ع) شهيد باقرى در جهت گسترش سازمان رزم سپاه، حضور بيشتر مردم در صحنه نبرد و تشكيل يگان‌ها و واحدهاى تخصصى سپاه تلاش و همت زيادى به خرج داد. تقويت از جمله سيستم شنود قوى، واحد مهندسى جنگ سپاه و واحد تخريب براى عبور از موانع و استحكامات، تقويت اطلاعات و عمليات و شناسايى دقيق، واحد ادوات، تقويت مخابرات و ارتباطات براى گسترش سازمان رزم، كادر سازى براى تشكيل يگان‌هاى پياده سپاه و تلاش براى حضور مسوولين در جنگ و توجه اعضاء براى حمايت و پشتيبانى و اهميت به طرح‌هاى عملياتى سپاه را مى‌توان نام برد. همچنين از تجهيزات زرهى اغتنامى تيپ 8 مكانيزه ارتش بعث كه در عمليات ثامن الائمه(ع) به دست رزمندگان اسلام افتاد، شهيد باقرى ترغيب و تشويق و راهنمايى زيادى كرد تا يگان زرهى سپاه را تشكيل شود كه با عبور از رمل‌هاى محور شمال، توانست در بستن تنگه چزابه نقش موثرى را داشته باشد.

(سی چهل درصد نیروهای تیپ شهید شده بودند؛ بقیه هم مي‌خواستند برگردند.  این جوری همه باید عوض مي‌شدند؛ چه ستاد، چه طرح و برنامه و چه مهندسی. ):

  • شهيد باقري: (« خوب، کی مي‌ماند تو تیپ ؟ این طوری باید هر سه ماه یک تیپ درست کنیم،که  فقط اسمش تیپه. بابا! جنگیدن موقتی نیست. باید با جنگ اخت شد. جنگیدن برای  سپاه واجب عینی صد در صده ؛ به تک تک شما هم احتیاج است. کادر تیپ باید ثابت  باشد. غیر از این راه دیگري نیست. » 

**********

برادری لاغر‌اندام، بدون محاسن و لبهایی که حکایت از تشنگی داشت، با قیافه‌ای خاص و مصمم، از ماشین پیاده شد و افتاده و بی‌آلایش و مصداق «ولا تمش فی‌الارض مرحاً» به طرف اتاقی رفت که محل کار او در عقبه خطوط نبرد بود. بدون اینکه متوجه شود سایه به سایة او در اتاق رفتم و چند بار با خود زمزمه کردم: «الله اکبر! امام با این بچه‌های قد و نیم‌قد می‌خواهد دشمن را خرد کند.[89]»

وبراستي امام خميني (قدس الله نفسه الزكيه ) چنين كرد.

وباهمين حماسه ها بود كه فرمود :

شما در جنگ تحمیلی نشان دادید که با مدیریت صحیح و خوب مي‌توان اسلام را فاتح جهان نمود.

شهيد حسن باقري  از مصاديق برجسته وبارز فتح الفتوح امام بود.

در صدر اسلام، فتح‌الفتوح، يك حادثه‌ى نظامى بود... امام ما فرمود فتح‌الفتوح انقلاب اسلامى، نه يك حادثه‌ى نظامى كه يك حادثه‌ى انسانى است؛ يعنى پيدايش اين جوانان، خلق اين انسانهاى نورانى، بيرون آمدن فرشتگان از دنيايى كه جز اهريمن در مناطق مختلف جوانانه‌ى آن به چشم نمى‌خورد و نمى‌خورَد.[90]

[1] Diagnosis

[2] Action

[3] Program Management

[4] hamel

[5] perhalad

[6] Arthur   Ferrill

[1] بلاغ، ج 2، ص 159

[2] قران كريم

[3] بیانات شهید حسن باقری »

[4]  بیانات شهید حسن باقری »

[5] ( نهج البلاغه، ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدي، ص 29)

[6]  بیانات شهید حسن باقری »

[7]  بیانات شهید حسن باقری

[8]  بیانات شهید حسن باقری »

[9] - مجموعه، سردارناصري، ج2، ص63

 [10] بیانات شهید حسن باقری »

 [11] بیانات شهید حسن باقری »

[12]  بیانات شهید حسن باقری »

[13] - رضائيان، علي، رفتار اخلاقي : تبلور وجدان كاري و انضباط اجتماعي

[14] - مجموعه، سرداردرخشان، ج2، ص71

[15] - مجموعه، سردار سليماني، ج1، ص 88

[16] فرنچ، وندال، ارج بل، سسيل، مديريت تحول در سازمان، ترجمه سيد مهدي الواني، حسن دانائي فرد، انتشارات صفا، 1380، ص 94

[17] قرآن كريم

[18] قرآن كريم

[19] قرآن كريم

[20]  بیانات شهید حسن باقری »

[21] نقش و جایگاه شهید باقری در طرح‌ریزی استراتژی نظامي‌و فرماندهی جنگ ، سردار رحیم صفوی.

[22] لارنس، اتون، تفكر راهبردي، ترجمه نيكنام ريال، منظر، سايت سازمان مديريت صنعتي

[23] رضائيان، علي، مباني سازمان و مديريت، سمت، 1380، ص 239

[24] - ديويد، مديريت استراتژيك، ص 31

[25]  بیانات شهید حسن باقری »

[26]  بیانات شهید حسن باقری »

[27]  بیانات شهید حسن باقری »

[28] قرآن كريم

[29] دفت، ريچاردل، تئوري و طراحي سازمان، ترجمه علي پارسائيان و سيد محمد اعرابي، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، ص 170

[30] مجموعه، سردارشهيد، ج1، ص45

[31] مجموعه، سرداردرخشان، ج2، ص77

[32] مجموعه، محمود احمد پور، ج2، ص 163

[33] مجموعه، محمود احمد پور، ج2، ص 164

[34] يوكل، ص 365

[35] مجموعه، محمود احمد پور، ج2، ص 165

[36] مجموعه، سردارنصر، ج1، ص51

[37] مجموعه، يحيي حلمي زاده ، ج2، ص101

[38] قرآن كريم

[39]  بیانات شهید حسن باقری

[40] رابينز، استفن، مديريت

[41] مجموعه، محمود احمد پور، ج2، ص 163

[42] مجموعه، سردارمحمد باقري، ج1، ص64

 [43] بیانات شهید حسن باقری »

 [44] بیانات شهید حسن باقری »

 [45] بیانات شهید حسن باقری »

[46] بحارالانوار، ج 78، ص 229

[47] نهج البلاغه، نامه به محمدابن حنفيه

[48]  بیانات شهید حسن باقری »

[49]  بیانات شهید حسن باقری »

[50] مجموعه، حاج علي افشاري، ج2، ص97

[51] مجموعه، سرداردرخشان، ج2، ص71

[52] مجموعه، مهدي صابوني ، ج2، ص109

[53] مجموعه، سردار سليماني، ج1، ص 79

[54] يوكل، گري، مديريت و رهبري در سازمان ها، ترجمه ازگل، محمد، انتشارات دانشگاه امام حسين (ع)، 1382، ص 313

[55] مجموعه، سرداردرخشان، ج2، ص74

[56] مجموعه، محمود احمد پور، ج2، ص 163

[57] مجموعه، محمود گلزاري، ج2، ص132

[58] مجموعه، سردارناصري، ج2، ص62

[59] رضائيان، ص 426

[60] سايت جامع دفاع مقدس - مروري بر دست‌نوشته‌هاي شهيد حسن باقري

[61]  بیانات شهید حسن باقری »

[62] نقش و جایگاه شهید باقری در طرح‌ریزی استراتژی نظامي‌و فرماندهی جنگ ، سردار رحیم صفوی.

[63]  بیانات شهید حسن باقری »

[64] فرنچ، وندال، ارج بل، سسيل، مديريت تحول در سازمان، ترجمه سيد مهدي الواني، حسن دانائي فرد، انتشارات صفا، 1380، ص 76

[65] ( ص 427 رويكرد تجربي )

[66] قران كريم

[67]  بیانات شهید حسن باقری »

[68]  بیانات شهید حسن باقری »

[69]  بیانات شهید حسن باقری »

[70] مجموعه، سردارشهيد، ج1، ص42

[71] ظريف منش، مديريت دفاع مقدس در جنگ با يك قدرت ناهمتراز 

[72] (سيوطي، تاريخ خلفا، ص 99)

[73] بيانات در ديدار با فرماندهان عالى‌رتبه‌ى نيروهاى نظامى و انتظامى، و اعطاى آيين‌نامه‌ى انضباطى نيروهاى مسلح به رئيس ستاد فرماندهى كل قوا، 22/10/1369

[74] بيانات در ديدار با فرماندهان عالى‌رتبه‌ى نيروهاى نظامى و انتظامى، و اعطاى آيين‌نامه‌ى انضباطى نيروهاى مسلح به رئيس ستاد فرماندهى كل قوا، 22/10/1369

[75] جزوه فرماندهی و ستاد از انتشارات دافوس

[76] هنر جنگ، 30

[77] همان،ص 89

[78] هنر جنگ ص 65

[79] يوكل، ص 358

[80] بيانات در ديدار با فرماندهان عالى‌رتبه‌ى نيروهاى نظامى و انتظامى، و اعطاى آيين‌نامه‌ى انضباطى نيروهاى مسلح به رئيس ستاد فرماندهى كل قوا، 22/10/1369

[81] مجموعه، سردارنصر، ج2، ص54

[82] مجموعه، سردارقاسم سليماني، ج1، ص72

[83] مجموعه، سردارشهيد، ج1، ص 41

[84] گری،1381،241

[85] نقش و جایگاه شهید باقری در طرح‌ریزی استراتژی نظامي‌و فرماندهی جنگ ، سردار رحیم صفوی.

[86] مجموعه، سردارشهيد، ج1، ص43

[87] مجموعه، محمود احمد پور، ج2، ص 167

[88] نقش و جایگاه شهید باقری در طرح‌ریزی استراتژی نظامي‌و فرماندهی جنگ ، سردار رحیم صفوی.

[89] خاطراتي دربارة سردار شهيد باقري از سردار بني‌لوحي

[90] مقام معظم رهبري،بيانات در مراسم صبحگاه لشكر سيدالشهداء(ع)، 26/07/1377

لینک کوتاه :
کد خبر : 1433

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال
  • مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
  • آدرس دفتر مرکزی:تهران – خیابان شریعتی - خیابان شهید دستگردی(ظفر) - بعد از تقاطع شهید تبریزیان - پلاک77
  • تلفن تماس روابط عمومی:

02122909525-30 داخلی 245