تركيه به دليل موقعيت خاص ژئوپليتيك، منافع امنيتی و اقتصادی متاثر از جنگ، به خودی خود درگير مسائل جنگ بود و با اين حال تلاش كرد موضع بی طرفی خود را تا پايان جنگ حفظ كند.

pdfمتن مقاله241.02 KB

مقدمه

تحولاتي كه در اواسط دهه 70، در نظام بين الملل رخ داد، اهميت نفت و به تبع آن منطقه خاورميانه، به ويژه خليج فارس را افزايش داد. از همين رو، حفظ امنيت جريان نفت براي غرب و نظام سرمايه داري اهميتي حياتي داشت. سياست دو ستوني نيكسون در خليج فارس نيز در راستاي سپردن امنيت منطقه به قدرت هاي منطقه اي بود. ظهور و موفقيت پديده اي به نام انقلاب اسلامي در ايران هم معادلات امنيتي منطقه را بر هم زد و هم به طور جدي، منافع غرب را در خاورميانه، به ويژه خليج فارس تهديد كرد. طرح مسئله صدور انقلاب، غرب و كشورهاي منطقه را بيش از پيش نگران نمود. عدم تحقق اهداف عراق و تداوم جنگ با برتري جمهوري اسلامي ايران كشورهاي غربي و در را‡س آنها امريكا و نيز ابرقدرت بلوك شرق، يعني شوروي را به دخالت مستقيم در فرآيند جنگ وادار كرد. تركيه به دليل موقعيت خاص ژئوپليتيك، منافع امنيتي و اقتصادي متاثر از جنگ، به خودي خود درگير مسائل جنگ بود و با اين حال تلاش كرد موضع بي طرفي خود را تا پايان جنگ حفظ كند.

هرچند موقعيت ممتاز ژئوپولتيك تركيه كه به منزله پلي ميان جهان شرق و غرب در دوران جنگ سرد عمل مي كرد، دربردارنده منافعي براي اين كشور بود، گاهي نيز در راستاي تهديد منافع ملي اين كشور عمل مي كرد. افزون بر اينها، ساختار نظام سياسي اين كشور لائيك و بر جدايي دين از سياست مبتني بود و نخبگان ترك مي كوشيدند با نزديكي به غرب تركيه را به يك كشور غربي و صنعتي تبديل كنند. در همين راستا، توسعه اقتصادي و انباشت سرمايه، اصلي ترين دغدغه نخبگان ترك بود. تركيه به دليل نداشتن منابع زيرزميني مانند نفت و گاز براي صادرات، از نظر انرژي به شدت به جهان خارج و در را‡س آنها منطقه خاورميانه وابسته بود. در كنار اينها، حضور قدرتمند اين كشور در منطقه تابعي از روابط آن با بلوك غرب، به ويژه امريكا بود.

به اين دليل كه اولويت نخست سياست خارجي تركيه از زمان تأسيس جمهوري تركيه در 1923، غربي و صنعتي شدن بود؛ بنابراين، نخبگان نظامي و سكولار اين كشور همواره روابط خود را با ديگر كشورها و مناطق براساس رابطه خود با غرب تنظيم كرده اند. به عبارت ديگر، غرب در سياست خارجي تركيه همواره يك متغير مستقل محسوب مي شود. از طرف ديگر، به دليل مشكلات متعدد در منطقه خاورميانه، نخبگان ترك، به ويژه نظاميان كوشيده اند با اجتناب از نزديكي بيشتر به اين منطقه، از گسترش ناامني هاي منطقه اي به داخل كشور و در نتيجه، تهديد نظام سكولار مبتني بر آرمان هاي آتاتورك جلوگيري كنند، اما در عين حال، هر وقت نزديكي موقتي به خاورميانه موجب مي شد تا تركيه به غرب نزديك تر شود نخبگان اين كشور درنگ نكرده و روابط خود را با كشورهاي عرب و حتي ايران تقويت نموده اند، اما اين امر نه يك قاعده، بلكه يك استثنا محسوب مي شود. افزون بر اينها عضويت تركيه در ناتو محدوديت هايي را براي دخالت اين كشور در مسائل خاورميانه ايجاد مي كرد؛ زيرا، مقامات ناتو در اروپا با بلوك شرق درگير بودند و به گسترش حوزه هاي مأموريت خود تمايلي نداشتند.

بنابراين، براي درك چرايي موضعگيري بي طرفانه فعال تركيه در قبال جنگ ايران و عراق، بايد وضعيت داخلي، منطقه اي و بين المللي اين كشور را در آستانه آغاز جنگ و نيز سال هاي بعد از آن بررسي كرد؛ زيرا، اين موضعگيري تابعي از شرايط كلي حاكم بر جامعه و حكومت و نيز بازيگران مهم در عرصه تصميم گيري بود.

ده روز پس از كودتاي نظامي سال 1980 در تركيه، عراق به ايران حمله كرد. اين كودتا نتيجه افزايش خشونت هاي بي سابقه سياسي در اين كشور طي دهه 70 بود. پيروزي انقلاب اسلامي در ايران موجي از اسلام گرايي در خاورميانه به راه انداخته بود و بي شك، نظام سكولار تركيه يكي از اهداف اصلي اين موج بود. در چنين اوضاع ناآرامي، ثبات در داخل و مناطق اطراف تركيه اصلي ترين اولويت منافع ملي اين كشور محسوب مي شد، اما طبيعي است كه ثبات و امنيت براي كشورهايي كه مي خواهند توسعه يابند به خودي خود هدف و غايت نيست. ثبات زماني معنا پيدا مي كند كه به قدرتمند شدن يك كشور منجر شود.

با توجه به آنچه گفته شد پرسش اصلي مقاله حاضر اين است كه مهم ترين دليل موضعگيري بي طرفانه تركيه در قبال جنگ ايران و عراق چه بود؟ در اين راستا، پرسش هاي فرعي ديگري نيز مطرح مي شوند. مثلاً آيا تحولات منطقه خاورميانه و نيز نفوذ امريكا تأثير به سزايي در اين موضعگيري داشت يا نه؟ تحولات نظام بين الملل، به ويژه گسترش سياست هاي اقتصادي نئوليبرال در بلوك غرب و كشورهاي وابسته به آن تا چه حد در روي آوردن تركيه به موضع بي طرفي مؤثر بود؟ فرضيه اصلي عبارت است از اين كه نياز تركيه به انباشت سرمايه در دهه 80، آن هم به دليل در پيش گرفتن سياست هاي اقتصادي نئوليبرال و گسترش خصوصي سازي، مهم ترين عامل در روي آوردن تركيه به موضع بي طرفي در قبال جنگ ايران و عراق بود. مفروضات مورد نظر در اين مورد عبارت اند از:

1) غربي و صنعتي شدن يكي از محورهاي اساسي سياست خارجي تركيه است؛

2) توسعه اقتصادي يكي از پيش شرط هاي لازم براي غربي شدن است؛ و

3) موقعيت برتر ژئوپولتيك تركيه يكي از عوامل ثابت در رويكرد اين كشور به جهان خارج محسوب مي شود.

براي آزمون فرضيه، عوامل مؤثر بر موضعگيري تركيه را در سه سطح داخلي، منطقه اي و نظام بين الملل بررسي مي كنيم و نشان مي دهيم كه تصميم نخبگان ترك براي پيگيري سياست هاي توسعه اقتصادي و خصوصي سازي واكنش آنان به مسائل داخلي و خارجي اين كشور بود و در پي همين تصميم نيز، لزوم انباشت سرمايه به صورت جدي براي تركيه مطرح شد.

1) جنگ ايران و عراق و مسائل داخلي تركيه در دهه 80

نگاهي به تحولات جامعه تركيه گوياي آن است كه در دهه 80 و طي جنگ ايران و عراق، چهار مسئله عمده در رابطه با جنگ مزبور در تركيه وجود داشت. هرچند عوامل مزبور الزاماً نتيجه جنگ نبودند، در هر حال، هم بر آن تأثير گذاشتند و هم از آن تأثير پذيرفتند. اين عوامل كه در زير آنها را بررسي خواهيم كرد، عبارتند از: الف) اسلام گرايي؛ ب) ناسيوناليسم كردي؛ ج) توسعه اقتصادي؛ و د) مهاجرت ايرانيان به تركيه.

الف) اسلام گرايي

هرچند ظهور احزاب اسلامي در تركيه به دهه 60 برمي گردد، اما انقلاب اسلامي ايران و به تبع آن جنگ تحميلي تأثير به سزايي در گرايش به اسلام در ميان مردم تركيه داشت. اين گرايش براي نظام سكولار تركيه تهديدي جدي محسوب مي شد. از همين رو، نخبگان اين كشور درصدد كنترل اين گرايش برآمدند. آنها به خوبي مي دانستند كه پيروزي ايران در جنگ، يعني موفقيت كامل سياست صدور انقلاب. تركيه در نوك پيكان اين سياست در خاورميانه قرار داشت؛ زيرا، نظام اين كشور يك نظام لائيك بود و حتي از نظر انقلابيون، ضدمذهب محسوب مي شد. انقلابيون ايران آتاتورك را دوست و راهنماي رضا شاه در مقابله با اسلام، به ويژه روحانيت مي دانستند. از طرف ديگر، شكست ايران نيز مي توانست ناسيوناليسم كردي را با تجزيه شدن كردستان ايران فراهم آورد.

از يك ديدگاه، استفاده از نمادهاي اسلامي در جنگ و مقاومت بي نظير مردم در مقابل حمله عراق، نشان دهنده پتانسيل نهفته در اسلام بود كه مي توانست حتي بدون وجود اقدام عملي براي صدور انقلاب اسلامي، اسلام گرايان تركيه را به ادامه مبارزه خود در داخل نظام سياسي تركيه تشويق كند و در نتيجه همين امر بود كه بعد از انقلاب اسلامي، براي نخستين بار نمازگزاران مسجد فاتح استانبول، عليه آتاتورك شعار دادند و او را به باد تمسخر گرفتند. زماني كه رسانه ها اين حركت را منعكس كردند، اربكان در مقام نماينده اسلام گرايي از اين حركت غيراسلامي اظهار تأسف نمود، ولي از آتاتورك دفاع نكرد. در 15 شهريور 1359 نيز، طرفداران حزب سلامت ملي طي يك راهپيمايي در قونيه، از خواندن سرود ملي اجتناب كردند و بازگشت به شريعت را خواستار شدند.(1) همين طور، در مهرماه سال 1363 در شهر باش قلعه، بين نيروهاي دولتي و طرفداران نجم الدين اربكان درگيري صورت گرفت. در نتيجه، يك ماشين دولتي به آتش كشيده شد.(2)

ادامه جنگ ميان عراق و ايران و پيروز نشدن يكي از دو طرف تضميني براي عدم صدور انقلاب ايران به تركيه بود. اين موضعگيري آنكارا با موضع واشنگتن كه مي كوشيد بنا به سياست كلي جلوگيري از ظهور هژمون هاي منطقه اي، هر دو كشور قدرتمند مخالف اسرائيل، يعني ايران و عراق را هم زمان تضعيف كند، همسو بود. به همين دليل، نخبگان ترك اسلام گرايي را تهديدي براي منافع ملي خود محسوب نمي كردند . به دليل همين گرايش بود كه تورگوت اوزال، نخست وزير وقت تركيه، درصدد مديريت مسئله اسلام گرايي برآمد. سياست محوري او نزديكي به كشورهاي اسلامي سني مذهب (نظير عربستان) براي جلوگيري از نفوذ تشيع ايراني بود. بعدها، فاش شد كه در اين راستا، اوزال كمك هاي زيادي را از عربستان دريافت كرده و به اين كشور اجازه داده است مساجد و مراكز مذهبي متعددي را در تركيه احداث كند. از اين نظر، سياست تركيه را مي توان ترويج اسلام گرايي سني ميانه رو يا همان اسلام سنتي غير ايدئولوژيك در برابر اسلام گرايي راديكال شيعه دانست و هدف از آن را جلوگيري از گسترش حركت هاي بنيادگرايانه در اين كشور تلقي كرد.

از نظر رشد اسلام گرايي، آغاز جنگ ميان عراق و ايران چند نتيجه عمده را براي تركيه در پي داشت. نخست، اين كه، مسئله صدور انقلاب در ايران تحت الشعاع جنگ قرار گرفت و به اولويت دوم تبديل شد. دوم آن كه توانايي ايران براي صدور انقلاب به دليل درگير شدن در جنگ كاهش يافت و ادامه جنگ به اين وضعيت شدت بخشيد. سوم اين كه، مقامات ترك به دليل نياز ايران به تركيه، طي جنگ از كنترل صدور اسلا م گرايي از سوي ايران تا حد زيادي اطمينان يافتند. به اين ترتيب، اين فرصت براي ترك ها فراهم شد تا نوعي اسلام گرايي كنترل شده از بالا را رواج دهند. البته، اعلام بي طرفي تركيه در جنگ، اين وضعيت را تقويت كرد، هرچند سرانجام اين اسلام كنترل شده به افول سكولاريسم در تركيه منجر شد؛ همان چيزي كه انقلاب اسلامي در دهه 80 به دنبال آن بود، ولي اقدامات مقامات ترك باعث شد تا اين جريان يك دهه بعد از درون خود جامعه تركيه سر برآورد. فيليپ رابينز بر اين باور است كه افول سكولاريسم در تركيه سه دليل عمده دارد:

1) جست وجوي قدرت از سوي احزاب و ائتلاف احزاب سكولار با احزاب اسلامي براي ماندن در قدرت كه به نوبه خود تقويت احزاب اسلام گرا را موجب مي شود؛ 2) ظهور كشورهاي نفت خيز خاورميانه و قدرت يافتن آنها در دهه 80، به ويژه بعد از بحران نفتي. تلاش آنكارا براي جذب سرمايه و توريست از كشورهاي خليج فارس و نيز انعقاد قراردادهاي ساخت وساز، توجه بيشتر تركيه را به اين كشورها باعث شد، اما رژيم هاي سياسي اين منطقه از لائيسم آتاتورك هراسان بودند؛ بنابراين، تركيه با ورود به سازمان كنفرانس اسلامي در سال 1976 كوشيد از شدت اين تهديد بكاهد. از سوي ديگر، عربستان با استفاده از اين فرصت توانست بازگشت مجدد اسلام را به تركيه تسريع كند. به اين ترتيب، تلاش براي جذب منافع اقتصادي به تضعيف ايدئولوژي آتاتورك در تركيه منجر شد؛ و 3) دليل سوم ترس مقامات تركيه از سلطه جناح چپ بر كشور بود. در دهه 70، اسلام گرايان راست در خشونت هاي شهري چندان شركت نداشتند. به همين دليل، نظاميان به اين نتيجه رسيدند كه تهديد چپ ها به مراتب بيشتر است؛ بنابراين، اسلام راست محافظه كار را بر چپ ماركسيستي ترجيح دادند.(3)

ب) ناسيوناليسم كردي

حفظ تماميت ارضي آناتولي به منزله سرزمين ترك ها يكي از اصول اساسي تفكرات آتاتورك بود. در همين راستا، كماليست ها همواره نسبت به توطئه تجزيه تركيه نگران بوده اند و اين نگراني را حتي به نزديك ترين دوستان خود نظير امريكا نيز تسري داده اند. حركت هاي استقلال طلبانه كردهاي تركيه مهم ترين نگراني اين كشور در اين باره بوده است. انقلاب اسلامي و به دنبال آن جنگ عراق عليه ايران و بروز ناامني در اين كشور، ترس تركيه از احتمال تجزيه و در نتيجه گسترش ناسيوناليسم كردي به تركيه را افزايش داد. اولسون معتقد است كه از زمان قاجار، مسئله كردها يكي از عناصر ثابت در روابط دو كشور بوده و حتي در برخي از مواقع، به تنش بين دو كشور نيز منجر شده است. وي اين نكته بسيار مهم را يادآور مي شود كه منافع ژئواستراتژيك و ژئوپولتيك دو كشور ايران و تركيه مانع از آن شده است كه مسئله كردها به قطع روابط دو كشور منجر شود.(4)

به دليل اين منافع درازمدت ميان دو كشور، مي توان گفت در جنگ ايران و عراق، دغدغه اصلي تركيه، ناسيوناليسم كردي نبود. البته، نمي توان اين امر را به معناي بي اهميت بودن مسئله مزبور تلقي كرد. هنگامي كه مقامات ترك مقاومت دليرانه ايراني ها را براي پس گرفتن خرمشهري كه صدام آن را عربستان مي ناميد، مشاهده كردند، اطمينان يافتند كه نظام سياسي ايران به همين راحتي اجازه نمي دهد يك دولت خودمختار در منطقه كردستان تشكيل شود. نگراني ديگر نخبگان ترك احتمال ائتلاف ميان اسلام گرايان و كردها عليه تركيه بود. البته، از آن جايي كه ناسيوناليسم كردي در تركيه متأثر از عملكرد نخبگان كرد و نه عامه مردم بود و اين نخبگان نيز بيشتر گرايش هاي ماركسيستي داشتند، ائتلاف مزبور نمي توانست چندان جدي باشد. بعدها، نفوذ اسلام گرايي در ميان مردم عادي كُرد، حتي خود مبارزان آنها را نيز نگران كرد. قبل از دهه 80، مبارزان كرد مقدسات ديني مردم را با روزه خواري و كشيدن سيگار در ماه رمضان در ملا‡ عام تحقير مي كردند، اما بعد از انقلاب اسلامي ايران، كوشيدند حساسيت هاي ديني مردم را فراموش نكنند.

نگراني ديگر تركيه احتمال ائتلاف كردها با ارمني ها بود كه بنا به اعتقادات تاريخي معتقدند امپراتوري عثماني ارمني ها را قتل عام كرده است. جنگ ايران و عراق و نيز نابساماني هاي ناشي از انقلاب اسلامي نگراني تركيه را تشديد مي كرد. اوج اين نگراني در خبري بود كه در 9 مهرماه 1363، روزنامه مليت چاپ استانبول آن را فاش كرد. در نامه تهديدآميزي كه با امضاي كميته همكاري كُرد، ارمني و مجاهدين خلق (منافقين)، در اين روز به سفارت تركيه در تهران ارسال شد از كليه كاركنان سفارت خانه و خانواده هاي آنان خواسته شد تا هر چه زودتر ايران را ترك كنند در غير اين صورت، هدف عمليات تروريستي قرار خواهند گرفت. اين كميته هدف خود را مبارزه و آزادسازي ارمنستان از اشغال تركيه اعلام كرد و نوشت، تشكيلاتي براي همكاري ميان ارامنه و كردها به وجود آمده كه سازمان مجاهدين خلق (منافقين) نيز حمايت خود را از آن اعلام كرده است. روزنامه مليت در ادامه افزود كه در طول يك سال گذشته، ارامنه ايران بيش از پانزده عمليات تروريستي را عليه ديپلمات ها و بازرگانان تركيه انجام داده و حتي به هنگام ديدار رسمي اوزال از ايران در ماه مارس گذشته يك تاجر ترك به نام بولدر را ترور كرده اند.(5)

اين تهديدات در حالي بود كه سه روز قبل از آن بمبي در مقابل هتل آزادي تهران كه گفته مي شد، محل اقامت بازرگانان ترك است كار گذاشته شده بود، اما تورگوت اوزال براي جلوگيري از ايجاد تنش در روابط دو كشور اعلام كرد كه بازرگانان ترك هدف اين انفجار نيستند. با افزايش امنيت داخلي در ايران و طرد گروه هاي مبارز كرد و نيز مجاهدين خلق (منافقين) از اين كشور، نگراني تركيه نيز تا حد درخور توجهي برطرف شد.

نكته ديگري كه بايد به آن توجه شود، اين است كه شمال عراق از نظر گسترش ناسيوناليسم كردي به تركيه، همواره نسبت به كردستان ايران تهديد جدي تري محسوب شده است. به همين دليل نيز، ترك ها كوشيده اند از گسترش جنگ به مناطق كردنشين عراق به شدت جلوگيري كنند. حتي زماني كه احتمال گسترش منطقه اي جنگ افزايش يافت، ترك ها فعاليت هاي ديپلماتيك خود را براي برقراري صلح يا دست كم جلوگيري از گسترش جنگ تشديد كردند. در 31 مرداد ماه 1366، تورگوت اوزال با تكرار ادعاي سياست بي طرفي كشورش در برابر جنگ ايران و عراق، شدت گرفتن بحران در منطقه كردنشين تركيه را ناشي از اين امر دانست و تأكيد كرد كشورهاي ديگر منطقه نيز از رعايت اصول بي طرفي از جانب تركيه در قبال جنگ ايران و عراق حمايت مي كنند. هم چنين، يادآور شد كه هر گونه تخطي از مواضع فعلي تركيه در جنگ مزبور، كل منطقه را در آينده متضرر خواهد كرد. وي در ادامه افزود تركيه همواره از اعتماد دو طرف برخوردار بوده است و با اجراي سياست هاي بي طرفانه، از اتخاذ مواضعي كه اين اعتماد را خدشه دار كند، اجتناب كرده است. خلف اوغلو، وزير امور خارجه وقت تركيه، در گفت وگو با روزنامه مليت با اشاره به درك درست اين كشور از مواضع ايران، عملكرد اين كشور را در خليج فارس دفاعي خواند و افزود اظهارات مقامات ايراني از آن حكايت دارد كه اين كشور خواهان گسترش جنگ در منطقه نيست. تلاش آنكارا اين است كه سوء تفاهم هاي ناشي از اظهارات مسئولان كشورهاي منطقه را از بين ببرد و در حكم يك كشور بي طرف در نزديك كردن دو طرف اختلاف به يكديگر بكوشد.(6)

ج) توسعه اقتصادي

هرچند تركيه روند مدرنيزاسيون را از دهه 30 آغاز كرده و در دوران جنگ سرد نيز، از كمك هاي بلوك غرب در اين راستا بهره برده بود، در دهه 80 و در زمان نخست وزيري تورگوت اوزال، حركت جدي و منسجمي براي توسعه اقتصادي آغاز شد. اقدامات گسترده و چشمگير اوزال در اين دوران باعث شد تا تركيه شكوفايي و رشد اقتصادي درخور توجهي را شاهد باشد. عملكرد وي به حدي مؤثر بود كه برخي از تحليلگران به تبعيت از تاچريسم و ريگانيسم از گفتمان اوزاليسم در تركيه سخن مي گويند. اريك كورنل اظهار مي كند اوزال شخصيت مرموزي داشت، هم به اسلام گرايان و طريقت ها نزديك بود هم با نظاميان رابطه خوبي داشت، هم از ارزش هاي سكولار دفاع مي كرد و هم اهانت كنندگان به مظاهر و شعائر اسلامي را در اداره هاي دولتي تنبيه و مجازات مي نمود. همين طور به گفته برخي اوزال كُرد بود، ولي با ناسيوناليسم كردي مخالفت مي كرد.(7)

نظريه پردازان توسعه اقتصادي عامل اصلي توسعه را خروج از چرخه باطل در كشورهاي در حال توسعه مي دانند. متغير اصلي اين چرخه باطل، نبود سرمايه است. اگر كشورها بتوانند به انباشت سرمايه اقدام كنند، از اين دور باطل خلاص خواهند شد. روش هاي متعددي براي اين كار وجود دارد كه استفاده از كمك هاي خارجي يا بهره گيري از شرايط ويژه در تجارت از جمله آنهاست. مورد تركيه نشان مي دهد كه در كنار وجود محرك هاي داخلي، محيط بين المللي نيز نقش تعيين كننده اي در توسعه يك كشور دارد. حركت كشورهاي آسياي جنوب شرقي در راستاي توسعه، با تحولات اقتصاد سياسي بين الملل در دهه 70 و ظهور شركت هاي چند مليتي كه براي افزايش سود خود به سوي نيروي كار ارزان در كشورهاي در حال توسعه روي آوردند همراه شد. تركيه نيز زماني اين حركت را به طور جدي آغاز كرد كه سياست هاي اقتصادي نئوليبرال در حال شكل گرفتن بود. در اين سياست، سياست اقتصادي جايگزيني واردات جاي خود را به افزايش صادرات داده بود و هدف از اين اقدام همانا انباشت سرمايه بود.

آغاز جنگ ايران و عراق يكي از بهترين موقعيت ها براي انباشت سرمايه در تركيه محسوب مي شد. هزينه هاي سرسام آور جنگ در كنار تحريم تسليحاتي، نياز به فروش نفت را افزايش داد و امن ترين مسير براي انتقال نفت نيز مسير تركيه بود. افزون بر اين، ترس از پيروزي ايران در جنگ نيز نزديكي اعراب به تركيه را به منزله يك وزنه متقابل موجب شد. وضعيت مزبور به تركيه اين امكان را داد تا بتواند در راستاي توسعه اقتصادي، سرمايه لازم را انباشت كند. طبق آمارها، روابط تجاري تركيه با ايران طي جنگ به شدت افزايش پيدا كرد. درحالي كه ميزان صادرات تركيه به ايران در سال 1978، 44 ميليون دلار و در سال 1979 12 ميليون دلار بود، درسال 1985، به 1/1 ميليارد دلار رسيد. همين طور، تركيه از راه ترانزيت نفت در سال 1984، دويست ميليون دلار و در سال 1985، 162 ميليون دلار درآمد كسب كرد.(8) در ضمن، به دليل شرايط خاص پيش آمده كالاهاي غربي را با سود بيشتري به ايران و عراق صادر مي كرد.

براي درك چرايي روي آوردن نخبگان ترك به خصوصي سازي و آزادسازي اقتصادي بايد به شرايط بد اقتصادي اين كشور در اوايل دهه 80 اشاره كرد. از سال 1975 به بعد، ذخاير ارزي تركيه به شدت كاهش يافت و به نابودي اقتصادي تركيه منجر شد. بحران اقتصادي

1978- 1979 سخت ترين بحراني بود كه اين كشور تجربه نمود.9 از طرف ديگر، آشوب هاي سياسي به وجود آمده در اين كشور قبل از كودتاي 1980، وضعيت اقتصادي را وخيم تر كرد. تحت چنين شرايطي، توسعه اقتصادي و جذب سرمايه براي تركيه نوعي بازي مرگ و زندگي به شمار مي رفت؛ زيرا، اين كشور با داشتن جمعيت زياد، فاقد منابع انرژي كافي بود.

نداشتن منابع سرشار نفتي و برخوردار نبودن از رانت هاي ناشي از صادرات بر موضعگيري هاي تركيه سايه افكنده است. براي نمونه، در دهه 80، اين كشور براي جلب رضايت اعراب روابط ديرينه خود را با اسرائيل رسماً به سطح دبير دوم تنزل داد. سخنگوي وزارت امور خارجه دليل اتخاذ اين تصميم را عقب نشيني نكردن اسرائيل از سياست هاي سازش ناپذير خود در منازعه خاورميانه و ايجاد بن بست در وضعيت حقوقي بيت المقدس اعلام كرد، اما در واقع، از اتخاذ اين تصميم دو هدف عمده داشت: تلاش براي كسب اعتبار اسلامي در داخل و خارج كشور از سوي نظاميان حاكم و تلاش براي جذب سرمايه براي تأمين بودجه. در سال 1980، كل ارزش صادرات تركيه 2/2 ميليارد دلار امريكا بود، درحالي كه هزينه واردات نفت در همان سال به 6/2 ميليارد دلار مي رسيد. مقامات تركيه به دليل بحران شديد اقتصادي و در راستاي تأمين نفت لازم براي زمستان آينده، مجبور شدند حمايت كشورهاي توليد كننده نفت را جلب كنند. در همان روزي كه تركيه كاهش سطح روابط خود را با اسرائيل اعلام كرد، عربستان چكي را به مبلغ 250 ميليون دلار به مقامات ترك تحويل داد.(10)

با كاهش قيمت نفت در اواسط دهه 80، تركيه بار ديگر به اسرائيل نزديك شد. در اين جا بود كه اوزال در برابر انتقاد اعراب از اين حركت، نيت واقعي خود را آشكار و اعلام كرد تركيه هميشه بر اساس اصل سود و زيان عمل مي كند و اعراب بايد از اين امر آگاه باشند.(11) بر همين اساس، هنگامي كه تركيه در اواخر جنگ دريافت كه نمي تواند چون گذشته از ايران، عراق و كشورهاي عرب سرمايه جذب كند، درصدد برآمد همراه با كشورهاي ديگر طرح صلحي را به دو كشور پيشنهاد دهد. اين امر، به ويژه بعد از آزادسازي خرمشهر و ترس شديد اعراب از پيروزي ايران مشهود بود. در مهرماه 1363، يك روزنامه پاكستاني گزارش داد كه عربستان سعودي و تركيه طرحي براي پايان جنگ در برابر سرنگوني رئيس جمهور عراق به ايران عرضه كرده اند.(12) بعدها، مقامات ايران وجود چنين طرحي را رد كردند.

از طرف ديگر، قدرت هاي غربي و امريكا اين موضعگيري تركيه و روي آوردن آن به روابط تجاري را به طور ضمني تأييد كردند. حتي تركيه بعد از گروگانگيري امريكاييان در ايران و تحريم عليه اين كشور، از اين تحريم ها پيروي نكرد و روابط تجاري خود را با ايران گسترش داد. در واقع، تركيه همواره تأكيد كرده است كه امريكا بايد خاص بودن روابط تركيه با ايران و عراق را درك كند. از نظر بلوك غرب، روابط تركيه و ايران از گرويدن ايران به سمت بلوك شرق و شوروي جلوگيري مي كرد و همين امر امتيازي بزرگ براي آنها محسوب مي شد. مي توان ادعا كرد تركيه نيز همانند امريكا از تضعيف دو قدرت منطقه اي چندان ناراضي نبود، به ويژه از تضعيف ايران كه به دليل پتانسيل هاي بالاي اقتصادي و دارا بودن عوامل سنتي قدرت مي توانست در آينده، به يك رقيب جدي منطقه اي براي تركيه تبديل شود. در عين حال، نبايد فراموش كرد كه تضعيف بيش از حد اين دو كشور نيز مي توانست تهديدات جدي را عليه امنيت تركيه ايجاد كند؛ زيرا، نگاه تركيه به خاورميانه (به اعتقاد بسياري از تحليلگران) متأثر از مسائل امنيتي است و در بُعد سياست خارجي نيز ، سياست خاورميانه اي اين كشور در راستاي پيروي سياست اروپايي اين كشور تعريف مي شود. براي نمونه، تصميم كشورهاي اروپايي براي نپذيرفتن كارگران خارجي، اقتصاد تركيه را تحت تأثير قرار داد و اين كشور را وادار كرد تا توجه خود را به جهان عرب، به ويژه كشورهاي نفت خيز خليج فارس معطوف كند.

بنابراين، مي توان گفت كه در كنار عوامل ديگر و از جمله بي طرفي سنتي تركيه در بسياري از تحولات منطقه اي و جهاني آن هم بر اساس اصول بنيادين كماليسم، تجارت و اقتصاد مهم ترين عامل در اتخاذ سياست بي طرفانه تركيه بود، چرا كه زيربناي روابط اين كشور بر اين اساس برنامه ريزي شده بود. تركيه مي كوشيد ضمن حفظ بي طرفي، براي اصلاح و ترميم نظام اقتصادي خود بيشترين بهره برداري اقتصادي را از دو طرف جنگ بنمايد. اين درحالي بود كه دولت حاكم ضمن اعلام سياست بازار آزاد آشكارا ترجيح اصل سود و منفعت را اعلام كرده و محور قرارگرفتن امور اقتصادي با آغاز زمامداري اوزال روند صعودي به خود گرفته بود، تا حدي كه سياست خارجي بر پايه اقتصاد و منافع آن بنيان نهاده شد. اوزال پس از پيروزي در انتخابات 1983 گفت در سياست، همه چيز بر ثروت و دارايي استوار است. او اعتقاد داشت كه افزايش تجارت خارجي تركيه يك معجزه تلقي مي شود و تنها راه توسعه اقتصادي كشور است.(13)

د) مهاجرت ايرانيان به تركيه

در اوايل جنگ، بسياري از گروه هاي اپوزيسيون ايراني به دلايل مختلف ايران را به مقصد اروپا يا امريكا ترك كردند. در اين ميان، تركيه به منزله پل ارتباطي ميان ايران و غرب محسوب مي شد. بسياري از گروه هاي طرفدار نظام سلطنتي در ايران كه تصور مي كردند عمر نظام سياسي جديد زياد نخواهد بود، راهي تركيه شدند تا دوباره بعداز مدت كوتاهي، به ايران بازگردند. در كنار اينها، سازمان مجاهدين خلق (منافقين) كه اصلي ترين گروه اپوزيسيون نظامي بود نيز، بعد از اختلافات و درگيري هاي داخلي، راه خارج از كشور را در پيش گرفت و در مسير خود، مدتي را نيز در تركيه مستقر شد. جمهوري اسلامي ايران همواره به وجود اين نوع گروه ها اعتراض مي كرد؛ زيرا، مهاجران از اين راه مي توانستند به خرابكاري در ايران اقدام كنند. به گفته رابرت اولسون، در سال 1989، بين 1 تا 5/1 ميليون ايراني ساكن تركيه بودند. فعاليت هاي اين افراد ناراحتي ايران را موجب شده بود.(14)

ايران نگران همكاري ميان سازمان هاي امنيتي اطلاعاتي تركيه (از سوي دولت تركيه)، گروه هاي محارب كردستان و نيز گروه هاي سلطنت طلب فراري بود. پخش برنامه هايي عليه ايران از يك راديوي سلطنت طلبان موسوم به راديو آزاد از تركيه نگراني ايران را تشديد كرده بود.(15) اين گروه ها بيشتر در هيئت هاي مختلف به ايران وارد مي شدند و اقداماتي را در داخل كشور انجام مي دادند. دولت تركيه به اين گروه ها به مثابه اهرم فشاري عليه ايران مي نگريست و معتقد بود از اين راه مي تواند ايران را به قطع حمايت از گروه هاي اپوزيسيون تركيه و مشخصاًp.k.k وادار كند؛ چيزي كه ايران همواره آن را انكار مي كرد. امضاي معاهده امنيتي ميان دو كشور در سال 1989 اندكي به اين نگراني ها پايان داد و اخراج شمار زيادي از گروه هاي اپوزيسيون ايراني را از تركيه موجب شد.

مسئله گروه هاي اپوزيسيون در روابط ايران و تركيه همواره با افت و خيزهايي وجود داشته، ولي به دليل منافع ژئوپليتيكي، هيچ گاه درگيري ميان دو كشور را باعث نشده است. در كنار اينها، گروه هاي مزبور در داخل جامعه مشروعيت درخور توجهي ندارند؛ بنابراين، نمي توانند عليه امنيت تهديدي جدي محسوب شوند. افزون بر اينها، هنگامي كه بسياري از گروه هاي اپوزيسيون ايراني مقيم تركيه به اين واقعيت پي بردند كه نظام سياسي جديد ايران در حال تثبيت است يا از فعاليت سياسي دست برداشتند يا راهي ديگر كشورهاي اروپايي و امريكا شدند.

2) جنگ ايران و عراق و مسائل منطقه اي

در بين تحليلگران مسائل تركيه، اين اجماع نظر نسبي وجود دارد كه سياست خارجي اين كشور در دوران جنگ سرد از قرارگرفتن اين كشور در بلوك غرب متأثر بود. از همين رو، نقش تركيه در خاورميانه نيز تا حد زيادي تحت تأثير عملكرد غرب قرار داشت. در اواسط سال 1970، هنگامي كه كشورهاي اروپايي ورود كارگران خارجي را ممنوع كردند، تركيه براي نشان دادن نارضايتي خود، متوجه كشورهاي عربي شد و به طور موقت، روابط خود را با اين كشورها تقويت كرد. از اين نظر، مي توان گفت سياست خاورميانه اي تركيه همواره ابزاري براي پيوستن اين كشور به جمع كشورهاي اروپايي بوده است.

تداوم جريان نفت مهم ترين دغدغه بلوك غرب درباره جنگ ايران و عراق محسوب مي شد. در اين باره، تركيه منافع غرب را از نظر انتقال امن انرژي تأمين مي نمود و از اين راه، به انباشت سرمايه در داخل كمك مي كرد. البته، تركيه تمايل نداشت كه خود غرب مستقيماً انتقال دهنده نفت و تأمين كننده امنيت باشد؛ زيرا در اين صورت، اهميت ژئوپليتيكي اين كشور كاهش مي يافت. تركيه نگران آن بود كه دخالت مستقيم قدرت هاي خارجي در جنگ موسوم به نفتكش ها كه عراق در خليج فارس به راه انداخته بود، تغيير موازنه را به نفع يكي از دو طرف و در نتيجه كم رنگ شدن نقش متوازن كننده تركيه تغيير دهد. در همين راستا بود كه كان دمير، قائم مقام وزارت خارجه تركيه، در پيامي كه از طرف تورگوت اوزال به مهندس موسوي تقديم كرد، خطاب به معاون سياسي نخست وزير ايران اظهار داشت : <مسئله خليج فارس مربوط به كشورهاي منطقه است و بايد توسط خود آنان و به دور از اعمال فشار حل شود. قدرت هاي بزرگ خارجي نبايد در خليج فارس دخالت كنند و كشتي هاي جنگي نيز بايد منطقه را ترك كنند>.(16) در شهريورماه سال 1366 نيز، وحيدخلف اوغلو طي ديداري كه با معيري، معاون سياسي نخست وزير ايران، در آنكارا داشت، اظهار كرد: <ما (تركيه) به عنوان كشور همسايه ايران، معتقديم كه جنگ نبايد گسترش پيدا كند و از سوي ديگر با مداخله نيروهاي خارجي در منطقه خليج فارس نيز موافق نيستيم>. نزهت خان، قائم مقام وزير خارجه تركيه نيز، در اين ديدار با اشاره به اين كه تحولات منطقه به سود عراق است گفت : <بغداد مي كوشد جنگ را بين المللي نمايد. به اعتقاد تركيه قدرت هاي خارجي بايد از خليج فارس بيرون بروند و اجازه دهند كشورهاي منطقه خود در اين مورد تصميم بگيرند و تركيه با اين نظر ايران موافق است كه تمام نيروهاي خارجي اعم از نيروهاي امريكا، شوروي، فرانسه و انگليس بايد از منطقه خارج شوند>.(17)

به اين ترتيب، رويكرد منطقه اي تركيه به جنگ ايران و عراق را مي توان در دو مقوله بررسي كرد، نخست اين كه تركيه مي كوشيد تا به غرب نشان دهد كه حافظ منافع آنها در منطقه خاورميانه است؛ بنابراين، غرب بايد تركيه را جدي بگيرد. دوم اين كه مي كوشيد از بروز هر گونه تحول عمده اي كه انباشت سرمايه از راه بهره برداري از منطقه ثروتمند خاورميانه را مختل نمايد، جلوگيري كند. در اين راستا، تركيه حتي گاهي با متحدان غربي خود نيز مخالفت مي كرد. نمونه اين امر، مخالفت اين كشور با دخالت قدرت هاي فرامنطقه اي در جنگ نفتكش ها بود.

در توجيه چرايي اين موضعگيري بايد به اين نكته مهم توجه كرد كه در دوران جنگ سرد، به دليل شرايط دو قطبي حاكم بر نظام بين الملل، اين امكان براي برخي از كشورهاي متوسط و ضعيف وجود داشت كه براي افزايش قدرت مانور خود از اين شرايط بهره گيرند. از نظر رابطه ميان اعمال قدرت و فضا - زمان، مي توان گفت كه در دوران جنگ سرد، ميان كسب قدرت در فضاي بين المللي و اعمال آن در فضاي منطقه اي شكافي زماني وجود داشت و اين شكاف كه نتيجه رقابت دو ابرقدرت بود به كشورهاي متوسط (از نظر قدرت) اين امكان را مي داد كه از اين تأخير زماني به نفع خود بهره برداري كنند. قرارگرفتن تركيه در خط گسل بلوك غرب و شرق اين وضعيت را تقويت مي كرد. از اين ديدگاه، بهترين وضعيت براي تركيه حفظ توازن ميان ايران و عراق و جلوگيري از برتري يكي از آنها بود. تنها تحت چنين شرايطي، منافع منطقه اي تركيه، يعني انباشت سرمايه و حفظ امنيت مرزهاي اين كشور تأمين مي شد.

تركيه از برهم خوردن توازن در جنگ ايران و عراق كه به دليل دخالت قدرت هاي خارجي پديد آمده بود نيز، اظهار نگراني مي كرد؛ زيرا، چنين وضعي مي توانست برتري نسبي تركيه بر سوريه را تحت تأثير قرار دهد. در طول جنگ، سوريه به منزله اصلي ترين تهديد امنيتي تركيه در خاورميانه با ايران روابط نزديكي داشت و مي كوشيد از اين راه، رقيب ايدئولوژيك خود، يعني حزب بعث عراق را تضعيف كند. درصورتي كه حزب بعث عراق تضعيف مي شد، ممكن بود موقعيت سوريه در جهان عرب تقويت شود و در نتيجه، درباره مسئله آب و استان هاتاي (اسكندرون) بر تركيه فشار وارد آيد. از طرف ديگر، تقويت حزب بعث عراق مي توانست نقش ايران را به منزله يك كشور با نفوذ در سوريه تضعيف كند. البته، اين امر نيز به ضرر تركيه بود؛ زيرا، اين كشور ديگر نمي توانست از طريق ايران از اقدامات عملي سوريه جلوگيري كند.

سرانجام مي توان سه دغدغه اصلي تركيه در خاورميانه، يعني اسلام گرايي، ناسيوناليسم كُرد و مناقشه آب را زير مفهوم حفظ امنيت در منطقه براي انباشت بيشتر سرمايه خلاصه كرد. در اين راستا، تركيه به اقداماتي در جنگ عراق عليه ايران واكنش نشان مي داد كه مي توانست معادله مزبور را مختل كند. درصورتي كه حوادث جنگ تهديدي جدي براي انباشت سرمايه نبود. تركيه مي كوشيد از هرگونه موضعگيري صريح و علني اجتناب كند. درعين حال، مقامات اين كشور در محافل و نشست هاي خصوصي واقع بيني خود را به مسئولان ايراني انتقال مي دادند. براي نمونه، يكي از مقام هاي تركيه در ديدار خصوصي با يكي از مسئولان ايراني گفته بود شوراي امنيت هيچ گاه دادگاهي كه عراق را متجاوز اعلام كند، تشكيل نخواهد داد.(18) اين اظهارات را مي توان به نوعي بازتاب بي اعتمادي موجود در فرهنگ سياسي ايراني ها و ترك ها نسبت به قدرت هاي خارجي دانست؛ زيرا، در طول چند سال گذشته، هر دو كشور به دليل مداخله قدرت هاي بزرگ به تدريج، موقعيت بين المللي برتر خود را از دست داده اند.

3) جنگ ايران و عراق و مسائل بين المللي

هرچند پيش از انقلاب، ايران و تركيه در معادلات جهاني دوران جنگ سرد در بلوك غرب قرار داشتند و سوريه و عراق نيز از حمايت هاي بلوك شرق برخوردار بودند، اما با وقوع انقلاب اسلامي و محور قرارگرفتن شعار نه شرقي نه غربي، ايران در عمل هر دو بلوك را به چالش طلبيد. عمده ترين محور چالش همانا اسلام گرايي بود كه در مقابل كمونيسم و ليبراليسم به منزله ايدئولوژي هاي مادي برآمده از دل عصر روشنگري، ايدئولوژي ديگري را مطرح مي كرد كه با مادي گرايي مدرنيته مخالفت مي كرد. از اين نظر، هر دو بلوك در رفع تهديدات ناشي از انقلاب اسلامي منافع مشتركي داشتند و جنگ بهترين موقعيت براي عملي كردن اين خواسته بود. درصورتي كه ايران مي توانست در جنگ پيروز شود، اين امكان وجود داشت كه قطب سومي نيز در نظام بين الملل شكل گيرد و معادلات مورد پذيرش هر دو ابرقدرت را بر هم زند. در اين راستا، تركيه نيز با غرب هم نوا بود، اما از آن جا كه نمي توانست در سطح نظام بين الملل اين خواسته را به صورت مستقل دنبال كند؛ بنابراين از خط مشي قدرت هاي بزرگ در اين باره پيروي مي كرد.

قرار داشتن تركيه در حاشيه اقتصاد جهاني، به اين كشور فرصت نداد تا در پايان جنگ ايران و عراق نقشي بين المللي را ايفا كند. البته، تركيه اين توانايي را نداشت؛ زيرا، تنها در دوران امپراتوري عثماني، در عرصه سياست اروپا به منزله يك بازيگر محسوب مي شد و بعد از تجزيه اين امپراتوري، هرگز نقش يك بازي ساز و بازيگر را در روابط بين الملل ايفا نكرده است. اگر اين كشور جزء بازيگران صحنه سياست بين الملل بود، به احتمال زياد مي توانست اقدامات بيشتري را براي پايان دادن به جنگ انجام دهد. به عبارت ديگر، تركيه اين قدرت را نداشت كه در عرصه نظام بين الملل، در مقابل خواست بلوك غرب مقاومت كند، درحالي كه در مسائل منطقه اي اين مقاومت وجود داشت. نمونه آن نيز تبعيت نكردن تركيه از تحريم هاي تجاري امريكا عليه ايران بود.

سرد شدن روابط سياسي ميان تركيه و غرب كه بعد از اشغال قبرس شمالي رخ داد از ديگر عواملي بود كه در دوران جنگ ايران و عراق، حس بي اعتمادي تركيه به غرب را تشديد كرد. تحريم تسليحاتي اين كشور از سوي امريكا بعد از اين جريان، تركيه را وادار كرد تا براي افزايش قدرت چانه زني خود در برابر غرب و كاهش وابستگي به آن، پايه هاي اقتصادي خود را تقويت كند. رشد جريان نئوليبراليسم اقتصادي در اقتصاد سياسي بين الملل، به تركيه اين امكان را داد تا با پيوستن به اين جريان از تأثيرات منفي ناشي از سردي روابط سياسي ميان اين كشور و بلوك غرب بكاهد. از ديدگاه غرب نيز، تقويت پايه هاي اقتصادي تركيه مي توانست از نظر كمك هاي مالي، بار سنگيني را از دوش غرب بردارد. همين طور، بلوك غرب نگران آن بود كه تضعيف شديد موقعيت ايران در جنگ گرايش اين كشور را به شوروي و بلوك شرق موجب شود؛ بنابراين، ترجيح مي داد تركيه به عنوان حامي غرب با حفظ روابط تجاري خود با ايران از بروز چنين گرايشي جلوگيري كند.

نپيوستن جمهوري اسلامي به دو بلوك شرق و غرب در دوران جنگ ايران و عراق باعث شد تا اين كشور در قبال دفاع از خود در برابر تهاجم عراق، از كمك هاي مالي هيچ يك از دو بلوك برخوردار نشود. اين درحالي بود كه عراق از كمك هاي تسليحاتي و مالي هر دو بلوك بهره مند مي شد، اما واقعيت آن است كه دليل اين كمك ها نه مهم بودن عراق، بلكه اهميت تهديد انقلاب اسلامي براي دو بلوك بود. شكي نيست كه اگر به جاي عراق يكي ديگر از همسايگان به ايران تجاوز مي كرد باز هم قدرت هاي بزرگ به دليل تهديد مزبور از اين كشور حمايت مي كردند؛ بنابراين، عراق نقشي در جذب كمك ها نداشت. دليل اين كمك ها همانا تهديد انقلاب اسلامي بود. بعد از پايان جنگ و كاهش اين تهديد، غرب در تهاجم عراق به كويت نه تنها به اين كشور كمك نكرد، بلكه موجوديت نظام سياسي آن را تا لبه پرتگاه فروپاشي نيز پيش برد. در چنين موقعيتي، وجود تركيه اي كه كاملاً سرسپرده قدرت هاي بزرگ نبود، براي ايران موقعيت مناسبي به شمار مي رفت. حتي در دوران جنگ هم، واقع بيني در روابط ايران - تركيه بر ايده آليسم غالب بود. ايراني ها واقف بودند كه تركيه متجاوز بودن عراق را در محافل خصوصي و غيررسمي تأييد مي كند، ولي قدرت آن را ندارد كه آشكارا، به اين واقعيت اشاره كند؛ زيرا، در اين صورت، منافع اين كشور به شدت تهديد مي شود. با توجه به جو بدبيني حاكم در تركيه نسبت به اعراب، اين موضعگيري غيرعلني و تأييد متجاوز بودن عراق امري غير عادي نبود؛ زيرا، ترك ها بر اين باورند كه اعراب در دوران امپراتوري عثماني فريب قدرت هاي بزرگ را خورده و فروپاشي اين امپراتوري اسلامي را موجب شده اند. ناسيوناليسم تركي، اعراب را مسئول بسياري از مشكلات كنوني تركيه و نيز ضعف موقعيت اين كشور در نظام بين الملل مي داند. اين در حالي است كه ايران و تركيه به رغم رقابت هايي كه با هم داشته اند، هيچ گاه به صورت جدي با يكديگر درگير نشده اند. به تعبير ديگر، ايران كم دردسرترين همسايه تركيه در خاورميانه است به طوري كه تركيه در دوران جنگ عراق عليه ايران كوشيد تا اين وضعيت را تداوم بخشد.

به طور خلاصه، مي توان گفت در جنگ ايران و عراق، موضعگيري تركيه در نظام بين الملل(در مقايسه با سطح منطقه اي و داخلي) از محدوديت برخوردار بود. اين كشور توانايي آن را نداشت كه در نظام بين الملل نيز، همانند سطح منطقه اي و داخلي، ابتكار عمل هايي را در جنگ عراق و ايران از خود نشان دهد.

نتيجه گيري

براي درك ريشه ها و دلايل موضعگيري بي طرفانه فعال تركيه در جنگ عراق عليه ايران بايد هم زمان به مسائل داخلي، منطقه اي و بين المللي توجه كنيم. هرچند از سطح داخلي به سطح بين المللي نزديك تر مي شويم به همان اندازه استقلال عمل تركيه در قبال جنگ ايران و عراق كاهش مي يابد. مستقل ترين موضعگيري اين كشور در سطح ملي بود كه طي آن، كوشيد از موقعيت پيش آمده براي انباشت سرمايه و توسعه اقتصادي به منزله تنها راه حل مشكلات اين كشور بهره گيرد. هرچند براي تركيه اسلام گرايي و ناسيوناليسم كردي دو تهديد عمده خاورميانه اي محسوب مي شد، اما با طولاني شدن جنگ از شدت اين تهديدات كاسته شد و اين امكان براي تركيه فراهم آمد تا منافع خود را براي انباشت سرمايه با آسودگي بيشتري دنبال كند. در يك نگاه كلي، مي توان موضعگيري تركيه در قبال جنگ عراق عليه ايران را بازتابي از تمايل تاريخي جمهوري تركيه براي نزديكي بيشتر به غرب دانست؛ زيرا، اين موضعگيري رشد اقتصادي تركيه و در نتيجه، افزايش احتمال همگرايي بيشتر اين كشور با كشورهاي اروپايي و مجموعه غرب را موجب مي شد.

ماخذ:

1. رحمان قهرمان پور؛<تأثير انقلاب اسلامي بر تركيه> فصلنامه مطالعات خاورميانه؛ سال هفتم، شماره 4، زمستان 1379، ص90.

2. هادي نخعي؛ روزشمار جنگ ايران و عراق: تجديد رابطه امريكا و عراق؛ جلد 33، تهران: مركز تحقيقات و مطالعات جنگ، بهار 1379، ص199.

3. Philip Rabins. Turkey and the Middle East NewYork: The Royal Institute of International Affairs, 1991, PP.42-43.

4. See Robert Olson. The Kurdish Question and Turkish-Iranian Relations, California: Mazda Publishers, 1998.

3. Philip Rabins. Turkey and the Middle East NewYork: The Royal Institute of International Affairs, 1991, PP.42-43.

4. See Robert Olson. The Kurdish Question and Turkish-Iranian Relations, California: Mazda Publishers, 1998.

اخيراً، ابراهيم يونسي اين كتاب را با افزودن يك ضميمه به فارسي ترجمه و نشر پاييز نيز آن را چاپ كرده است.

5. هادي نخعي. پيشين. صص249-250.

6. محمود يزدان فام روزشمار جنگ ايران و عراق: اسكورت نفتكش ها ؛ جلد 50 ، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1378، صص405-406.

7. See Erik cornell, Turkey in the 21st Century: Opportunities Challenges and Threats. surrey: curzon press, 2001.

8- Atila Erlap,"Facing the Challenge.Post-Revolutionary Relations with Iran" , in Reluctaunt Neighbor ," Turkey's Role in the Middle East. Washington: United State in Stitute of Peace , 1996 , P.98.

9. محمد كردزاده كرماني؛ <ورود سرمايه هاي كوتاه مدت و تأثير آن بر ساختار اقتصادي كلان تركيه> فصلنامه مطالعات خاورميانه؛ سال هشتم، شماره 1، بهار 1380، ص270.

10. Dietrich Jung with Wolfango Piccoli , Turkey at the Crossroads , Ottoman Legacies and a Greater Middle East , London: Zed books , 2001 , P.160.

11-I bid , P.161.

12. هادي نخعي؛ پيشين. ص 244.

13. حسن لاسجردي؛ <بررسي نقش و مواضع تركيه در جنگ تحميلي عراق عليه ايران > فصلنامه مطالعات خاورميانه؛ سال هشتم، شماره 2، تابستان 1380، ص 240.

14. Robert Olson , OP.Cit , P.31.

15. هادي نخعي؛ پيشين. ص350.

16.محمود يزدان فام؛ پيشين. ص143.

17- همان، ص439.

18. محمد دروديان؛ سيري در جنگ ايران و عراق: پايان جنگ؛ تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، چاپ دوم 1380، ص150.

لینک کوتاه :
کد خبر : 552

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال
  • مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
  • آدرس دفتر مرکزی:تهران – خیابان شریعتی - خیابان شهید دستگردی(ظفر) - بعد از تقاطع شهید تبریزیان - پلاک77
  • تلفن تماس روابط عمومی:

02122909525-30 داخلی 245