در این مقاله، به ساختار معنایی سوژه رزمنده طی سال‌های جنگ پرداختیم چرا كه سوژه‌ای مهم و اثرگذار در تنازعات گفتمانی پس از انقلاب بوده است. ازاینرو بررسی ساختار معنایی سوژه رزمنده طی سال‌های جنگ در دو بخش (ساختار معنایی سوژه رزمنده در سال‌های ابتدایی جنگ و سال‌های پایانی جنگ) انجام شد.

 

pdfمتن مقاله522.85 KB

 

بررسی تغییر معنایی سوژه رزمنده

در فیلم های دفاع مقدس

ندا رضایی

چکیده

جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از منظر مطالعات جامعه‏شناختی، زمینه‏های بسیار زیادی برای تحقیق و مطالعاه دارد. ابعاد جامعه‏شناختی جنگ تحمیلی به حدی گسترده و مهم است که نگاه ویژه‏ای را برای مطالعه این حوزه طلب می‏کند. در اين مقاله، به ساختار معنايي سوژه رزمنده طي سال‌هاي جنگ پرداختيم چرا كه سوژه‌اي مهم و اثرگذار در تنازعات گفتماني پس از انقلاب بوده است. ازاینرو بررسی ساختار معنايي سوژه رزمنده طي سال‌هاي جنگ در دو بخش (ساختار معنايي سوژه رزمنده در سال‌هاي ابتدايي جنگ و سال‌هاي پاياني جنگ) انجام شد.

کلیدواژه‏ها: رزمنده / جنگ ایران و عراق/ امام خمینی(ره)/ نشانه‏شناسی/ سینما/ فرهنگ تشیع/ سینمای جنگ

مقدمه

جنگ هشت ساله با عراق، مرحله‌ مهمي بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود، چرا كه ارزش‌هاي جنگ همواره در سپهر سياسي ايران نقش مهمي ايفا كرده است. هر منظومه‌ ايدئولوژيك در فضاي استقرار نظام سياسي، حامل آرمان‌هايي براي تعريف انسان، جامعه و سياست‌گذاري در عرصه‌هاي اجتماعي و فرهنگي است و آزمون جنگ توانست جمهوري اسلامي ايران را در تثبيت الگوي خود در خصوص آرمان‌هاي مذكور ياري كند. از جمله اين آرمان‌ها، انسان نمونه‌ مکتبي بود. آنچه در اين مقاله محل توجه است، ساختار معنايي اين انسان در فضاي سال‌هاي جنگ و تحولات آن است، به ويژه آنكه اين ساختار معنايي طي سال‌هاي پس از جنگ نيز، چون يك سرمايه كلامي تعيين‌كننده، نقش مهمي در صورت‌بندي منازعات سياسي در عرصه گفتمان‌ها ايفا كرده است. حال، سؤال اين است كه سوژه رزمنده در این سال‌ها از چه ساختار معنايي و هويتي برخوردار است؟

فرضيه‌‌اي كه در اين زمينه مورد آزمون قرار مي‌گيرد، عبارت است از: « خوانش امام خميني(ره) از جنگ ايران و عراق، به عنوان محور كانون گفتمان سال‌هاي جنگ، الگوي ايده آلي از سوژه رزمنده را شكل مي‏دهد. سوژه رزمنده واقعی در سال‌هاي نخست جنگ، هرچند قرینه کاملی از الگوي نمادين عرضه شده توسط حضرت امام(ره) نبود، اما شباهت زیادی به ساختار معنايي و شاخصه‌هاي عقيدتي، اخلاقي ـ رفتاري، اجتماعي و آرماني اين الگو داشت. در سال‌هاي پاياني جنگ و استقرار شرايط متفاوت از سال‌هاي نخست، سوژه رزمنده تاحدی ايزوله شد و اين امر باعث فاصله‌ گرفتن از برخي شاخصه‌ها و مؤلفه‌هاي سال‌هاي ابتدايي شد.»

در اين مقاله، مقصود از سوژه رزمنده، هر كسي است كه به صورت داوطلبانه (بسيجي) يا ذيل عنوان سرباز، ارتشي و سپاهي، با هر لباس و هر عنواني وارد جبهه نبرد با دشمن شده است. براي تفسير ساختار معنايي سوژه رزمنده در طول جنگ، گونه‌اي از رسانه‌ تصويري يعني فيلم‌هاي داستاني با مضمون اصلي جنگ مورد توجه بوده است و از این طریق در پي روشن ساختن هويت سوژه رزمنده آن دوران هستيم. گزينش فيلم‌ها بر پايه‌ سه مؤلفه‌ ارزش هنري، پرمخاطب بودن و دسترس‌پذيري صورت گرفته است. گفتني است براي تأييد دو مؤلفه‌ نخست، پر شماري اين مؤلفه‌ها در كتاب 25 سال سينماي ايران، سينماي جنگ و دفاع مقدس ملاك قرار گرفته است. (فراستي، 1382) اتفاقاً عدم دسترسي به برخي از فيلم‌هاي توليد‌شده در دهه 1360، يكي از مشكلات پژوهش حاضر بوده است.

بر این اساس، دو فيلم گزينش ‌شده است كه در يك تقسيم‌بندي زماني اگر سال‌هاي ابتدايي جنگ را در فرمول وضعيت‌شناسي اين گونه ترسيم كنيم كه توفيق در جبهه‌هاي جنگ برابر با جذابيت جبهه و جنگ براي رزمندگان است، فيلم عبور از ميدان مين به كارگرداني جواد طاهري (1362) مبناي دستيابي به ساختار معنايي سوژه رزمنده در نيمه اول د‌هه‌ 1360 است. فيلم عروسي خوبان به كارگرداني محسن مخملباف (1367) نیز در سال‌هاي پاياني جنگ كه رکود در جبهه‌ها، كاهش جذابیت جنگ را به وجود آورده بود و تصلب فضاي شهري را ايجاد نموده بود، مبناي كار تحقيقي اين دوران است.

اين فيلم‌ها در رويكردي نشانه شناسانه، و بر پايه نظام شش‏گانه نشانه‌شناسي، مورد بررسي و واكاري قرار مي‌گيرند.

رويدادهاي دوران جنگ

عراق با لغو قرارداد 1975 در روز 31 شهريور 1359 به ايران حمله کرد، در حالي که ايران نه تنها براي جنگ که حتي براي دفاع نيز آمادگي لازم را نداشت. علاوه بر منازعه‌اي که در داخل کشور بلافاصله پس از پيروزي انقلاب ميان نيروهاي سياسي مختلف جريان داشت، اقتصاد کشور فوق‌العاده ضعيف شده بود و بسياري از گروه‌هاي ضد انقلاب نيز در مناطق مختلف براي تضعيف دولت تلاش مي‌کردند. (بيل، 1377: 485) در اين ميان وضعيت ارتش که وظيفه دفاع از مرزهاي ايران را در مقابله با تهديدات بيگانگان بر عهده داشتند بسيار نامطلوب بود، سپاه پاسداران مأموريت‌هاي امنيتي داخل کشور را بر عهده داشت، و بسيج نيز که در 6 آذر 1358 تشکيل شد، به دليل موانع موجود، فاقد هويت نظامي بود. با اين حال، شور زايدالوصف مذهبي و ملي‌گرايي پر‌حرارت ايراني آحاد کشور را متحد ساخت و هزاران نفر به صورت داوطلب راهي جبهه‌ها شدند. (ميلاني، 1383: 373)

در برهه‌اي از زمان که اتحاد و يکپارچگي در عرصه سياسي بيش از هر زمان ديگري مورد نياز بود، تفرقه و اختلاف رواج داشت. به دليل تداوم بحران سياسي، در حالي که جبهه‌هاي نبرد نيز در وضعيتي نامطلوب به سر مي‌برد، امام خميني(ره) بني‌صدر را از فرماندهي کل قوا خلع کردند و بلافاصله مجلس شوراي اسلامي کفايت سياسي وي را به بحث گذاشت. پس از تصويب عدم كفايت بني‌صدر، سازمان منافقين موجي از ترور و انفجار را به اميد براندازي نظام جمهوري اسلامي به راه انداخت. در حادثه 7 تير 1360 آيت‌الله بهشتي و تعدادي از مسئولان اجرايي و  نمايندگان مجلس به شهادت رسيدند. اندكي بعد، در 8 شهريور 1360 رجايي که به عنوان رئيس جمهور جدید انتخاب شده بود، و حجت‌الاسلام باهنر در حادثه انفجار ساختمان نخست وزيري به شهادت رسيدند. (ميلاني، 1383: 374)

پس از برکناري بني‌صدر و ريشه‌کن‌شدن منافقين، ضرورت شکستن بن‌بست حاکم بر جبهه‌ها که با تغيير راهبرد جنگ قابل تحقق بود با حضور سپاه تأمين و ‌آغاز شد. در نتيجه، بخشي از مناطق اشغالي با اجراي چهار عمليات گسترده آزاد و قواي دشمن منهدم گرديد. از این‏رو سال دوم جنگ در وضعيتي پايان يافت که بيش‌تر مناطق اشغالي از وجود متجاوزان پاک شده بود. در سال سوم جنگ، آمريکا در پي سياست «نه شکست و نه پيروزي» برآمد تا مانع تداوم پيروزي‌هاي ايران شود، شوروي ارسال سلاح به عراق را از سرگرفت، و فرانسوي‌ها تلاش بسياري براي تقويت قدرت تهاجمي هوايي و واحدهاي ضد هوايي عراق انجام دادند. به موازات تسليح بيشتر عراق، اين کشور صحنه جنگ را گسترش داد. (همان، 375) بنابراين مي‌توان عنوان بن‌بست و توقف را براي اين دوره (شهريور 1361 تا شهريور 1362) برگزيد.

در سال چهارم جنگ (شهريور 1362 تا شهريور 1363)، فشار از سوي عراق شدت يافت و اين كشور براي نخستين‌بار نوعي از سلاح‌هاي شيميايي را به کار گرفت. (تيمرمن، 1373: 291) همزمان اختلاف و رقابت بر سر اتخاذ يک راهبرد مناسب نظامي در داخل كشور آغاز شد. عده‌اي بر اين باور بودند که ايران مي‌تواند طي يک جنگ فرسايشي، برنده‌ نهايي باشد. گروهي ديگر، اما، با تأکید بر اينکه ايران به دليل محدوديت‌ها و فشارهاي خارجي نخواهد توانست به اهدافي چون پيروزي كامل و سرنگوني صدام دست يابد، خواهان حل و فصل جنگ بودند. عراق در 24 مرداد 1364 به پايانه‌هاي نفتي خارک حمله کرد و همزمان حملات هوايي عراق عليه مردم غيرنظامي در شهرها ادامه داشت. در اين شرايط، امام خميني(ره) براي رفع هر گونه ترديد بر ادامه‌ جنگ به صورت قاطع تأکید کردند.

يك سال بعد، افشاي ماجراي مک فارلين( 13 آبان 1365) تحولات سياسي و نظامي را تحت تأثير قرار داد. جدا از اهداف آمريكا از گفتگوي پنهاني، به نظر مي‌رسد سلسله اقداماتي به تدريج عليه ايران صورت گرفت و افشاي اين ماجرا اوضاع را بيش از گذشته براي ايران دشوار کرد.(دروديان، 1373: 40) دولت ريگان براي مهار بحران داخلي و كسب اعتماد متحدان عرب خود، سياست تهاجمي را در پيش گرفت و به تصويب قطعنامه‌ 598 در ژوئيه 1987 کمک کرد. قطعنامه‌ مذکور، اگرچه خواستار پايان‌دادن به خصومت‌ها و توقف درگيري‌ها شده بود، اما از دو مقوله‌ مهم تعيين متجاوز و جبران خسارت‌هاي ايران ذکري نكرده بود. مهم‏ترین بخش سياست جديد آمريکا، مداخله مستقيم در جنگ و نصب پرچم خود بر فراز يازده کشتي کويتي همزمان يا عمليات كربلاي5 بود. سياست جديد آمريكا بحث‌هايي را درون مسئولان سياسي و نظامي پديد آورد؛ در حالي كه گروهي خواهان رويارويي با کشتي‌هاي امريکايي بودند و اعتقاد داشتند که پس از وارد آوردن ضرباتي چند، آنان منطقه را ترک خواهند کرد، عده‌اي ديگر نسبت به پيامدهاي رويارويي با ايالات متحده، بدبين و خواستار برقراري پيوندهاي نزديک‌تر با اتحاد جماهير شوروي براي خنثي‌سازي حملات امريکا بودند(ميلاني، 1383: 378).

عراق با دريافت تسليحات جديد و از جمله موشک‌هاي دور برد از مسکو، در اوايل سال 1988 جنگ شهرها را از سرگرفت. عراق همچنين با بهره‌گيري از اطلاعات دريافتي از سوي ايالات متحده، توانست در آوريل 1988 فاو را باز پس گيرد. در اين شرايط، سقوط شديد قيمت نفت که از 1985 شروع شده بود روند فرسايشي جنگ را تشديد كرد. در ژوئيه 1988 و در کوران اين دوران سخت، ناو وينسنس با سرنگون کردن يک فروند هواپيماي مسافربري ايران، تمامي 290 سرنشين آن را به شهادت رساند. ايران که به واسطه‌ انزوا نتوانسته بود حمايت چشمگير جامعه‌ بين‌المللي را براي محکوميت اين حادثه جلب کند و از نقطه نظر نظامي نيز تحت فشار قرار داشت، در 18 ژوئيه 1988 قطعنامه سازمان ملل متحد را پذيرفت. در اين بين، منافقین تهاجم نظامي خود موسوم به عمليات فروغ جاويدان را شروع کردند، زيرا اميدوار بودند با تصرف شهرهاي کوچک و پيشروي به سمت تهران، سردرگمي‌ موجود را تشديد کنند، اما بلافاصله سرکوب شده و از پاي در آمدند (ميلاني، 1383: 380-382).

امام خميني(ره)؛ محور و کانون گفتمان سال‌هاي جنگ

شرايط جنگي دهه‌‌ 1360 شرايط لازم را براي به حاشيه راندن نيروهاي داخلي غير (خرده گفتمان‌‌ها) در اختيار گفتمان اسلامي قرار داد.(سلطاني، 1384: 147) امام(ره) در اين دوران، تنها مرجع معنابخش گفتمان انقلاب اسلامي و تنها مرجع حل اختلافات بود.(همان، 141) بنابراين سياست و حکومت در اين دوران تحت تأثير شخصيت امام به عنوان محور اصلي نظام سياسي قرار داشت و شيوه‌ رهبري ايشان نظام سياسي را همواره در حال پويايي، جريان و حرکت نگه مي‌داشت. (بشيريه، 1381: 47) در واقع، امام با نفوذ عميقي که در مردم داشت قابليت بسيج مردمي را داشت؛ بسيج گسترده‌اي كه از عوامل مهم حفظ و استمرار اسلام‌گرايي بوده است.(سلطاني، 1384: 147)

بنابراين گفتمان دهه‌ 60 را بايد در رهبر انقلاب رمزگشايي نمود؛ شخصي که مباني فکري و انديشه‌اي سياسي‌اش تحت تأثير فقه سياسي تشيع بوده است. به همين دليل است كه گفتمان فقاهتي در طول سال‌هاي جنگ، ساماندهي و هويت‌بخشي به جامعه ايران را بر عهده داشت.(حسين‌زاده، 1376: 372)

در فقه جامعه‌گراي شيعه، فرد در قالب جامعه امت‌محور معني مي‌يابد و جامعه غايت‌مدار الهي بر پايه‌ قوانين از پيش تعيين‌شده ذات باري تعالي به سمت کمال در حرکت است. امام که خود آغازگر موج جديد فقه سياسي شيعه بود، اين انديشه را به مبناي سازه‌هاي دروني نظام سياسي ـ فرهنگي جامعه پس از انقلاب تبديل کرد. رستگاري اخروي و زهد و رياضت دنيوي به عنوان بخشي از ماهيت وجودي شخصيت امام(ره) در زندگي اجتماعي دهه‌ 1360 نمودي عيني و مشخصي داشت. البته جامعه‌ ايران در اين سال‏ها زهد و رياضت دنيوي زندگي اجتماعي را در منبعي فراتر از انديشه‌هاي امام(ره)؛ يعني سنت پيامبر(ص) و ائمه اطهار، جستجو مي‌کرد.( ‌كاشي، 1379: 105)

بازنمايي جنگ تحميلي در گفتار امام منجر به انتشار يک احساس عمومي توأم با حس همدلي و پرورده‌‌شدن ميل به فداکاري و جانبازي مي‌شد. سال‌هاي آغازين جنگ که با رکود قدرت نظامي ايران همراه بود، اين فرصت را در اختيار نظام جمهوری اسلامی قرار داد تا انديشه سياسي ـ فرهنگي گفتمان خود را پيش ببرد. تلاش در جهت ايجاد روحيه شجاعت و از خود گذشتگي به عنوان ويژگي‌هاي اصلي گفتمان حاکم تا اندازه‌اي اقدامي آگاهانه و رسمي بود. متناسب با شرايط جنگي، لحن گفتاري امام(ره) نيز به تدريج رنگ محسوسي از کلام عرفاني به خودگرفت و ایشان به عنوان ضمانت حفظ روحيه عارفانه‌اي که از همان نخست در جبهه‌ها بروز و نمود يافت، بازبيني آموزش‌هاي رزمندگان را در دستور کار سپاه قرار دادند. اين نکته منجر به حضور قابل توجه فقه و فقاهت در نظام گفتاري گرديد. (همان: 327)

در خوانش امام خميني از جنگ تحميلي، صدام نماينده‌ کفر جهاني بود. بنابراين جنگ اين فرصت تاريخي را به دست داده بود که ايران پس از انقلاب، خواست‌هاي عدالت‏جويانه خود را که برد جهاني در جهت دفاع از مستضعفان عالم داشت به منصه ظهور برساند. عراق در چارچوب اين پروژه جهاني، تنها يک منزل محسوب مي‌شد و شعار از «کربلا تا قدس» نشانگر همين رسالت جهاني بود. پس از بيرون ‌راندن قواي عراق از خاک ايران، همين نگاه، توضيح‌دهنده ادامه جنگ بود. اين جنگ، در واقع، با هر گام توفيق‌آميز خود شاهدي بر جهاني بودن دامنه‌ رخداد انقلاب در ايران به دست مي‌داد. به نظر مي‌رسد که گفتار جنگ با چنان درکي از صحنه جهاني، خود را در کانون نبرد سرنوشت‌ساز تاريخي حق و باطل قرار مي‌داد، همانطور که کربلا جدي‌ترين صحنه نبرد حق و باطل بود. گفتار جنگ، متأثر از چنان درکي از موقعيت، مي‌توانست گفتار مرگ و زندگي باشد وشهادت و جانبازي را برانگيزد. (همان: 5-334)

گفتار جاري در جبهه‌هاي جنگ تنها از الگوي عصر ظهور ارتزاق مي‌کرد. بر اساس اين وجه، جوهر زندگي، عبادت در راه خدا و مهم‏ترین مصداق عبادت، رزم و دفاع از ارزش‌هاي الهي است. در اين الگو، شيطان حضور نيرومندی هم در سطح دروني ( نفسانيات) و هم در سطح بيروني (طواغيت زمان) دارد. بنابراين عابد راستين، هم با خود و هم با طواغيت در حال ستيز است. البته اين دو ستيز با اختيار صرف فرد مؤمن تحقق نمي‌یابد. همواره خداوند حجتي در زمين دارد و هر دو ستيز، با ولايت او صورت مي‌گيرد. سياست مطلوب و ايده‌آل نیز چيزي جز يافتن مصاديق زماني حجت زمان از يک سو و طاغوت‌هاي زمان از سوي ديگر و همراهي با حجت زمان در مبارزه با طاغوت زمان نيست. کنشگر سياسي درصدد فراهم آوردن رفاه مادي و گستردن امکانات آسوده زيستن در اين جهان نيست. او خود به جهاني ديگر و پاداش در عرصه‌اي ديگر مي‌انديشد و جهاني را که در صدد ساختن آن است، عبادتگاه گسترده‌ايست و شهروندانش همه دل‌سپردگان به خداوند و چشم دوختگان به سراي آخرتند.(همان: 336).

از حيث علايق عملي، گفتار جنگ برانگيزننده علايق عملي خاصي است که مهم‏ترین آن‌ها، رزم و شجاعت‌ورزي، عبادت، مراقبه نفس و پرهيز از شهوت و علايق مادي، تبعيّت بي‌قيد و شرط از رهبري و پرهيز از چون و چرا در اين زمينه است. از حيث تحريکي گفتار سياسي‌اي که جنگ مي‌پرورانيد، به نحو چشمگيري احساسي و برانگيزاننده عواطف بود و به واسطه تبعيت از الگوهاي مرسوم، به ویژه بهره‌گيري از نمادهاي مربوط به واقعه کربلا، وجه تحريکي ريشه‌دار و فراگيري داشت. اين‌گونه است که در کتاب گنجينه‌ آسمان - که گفتار متن فيلم‌هاي روايت فتح است- مي‌خوانيم:

«راهيان کربلا را بنگر، آنان بال در بال فرشتگان و در فضايي آکنده از تسبيح و سلام و صلوات و بوي گلاب و دود اسفند و …  و در پناه سوره‌ توحيد و دعاي خير امام امت و فرشتگان به سوي جبهه‌ها روانند تا دنباله‌ باطل را قطع کنند و ريشه‌ شجره‌ خبيثه‌ فتنه را برکنند و جهان را آماده‌ ظهور مولايمان سازند... ملت مسلمان ايران اکنون آيينه‌اي است که نور حق در آن جلوه کرده است و همين نور مي‌رود تا از مشرق وجود طلوع کند و آسمان تاريخ را به جلوه‌ عمل بيارايد. ما آيينگي را از سيدالشهدا آموخته‌ايم و هر چه داريم از حيات طيبه‌ شهادت است. آيينگي نه کار هر شيشه‌ شکسته غبار‌گرفته‌اي است، از خود گذشتن مي‌خواهد. از خود نگذري، نور خدا در تو جلوه نمي‌کند.» (آوینی، 1387: 55 و 112)

در این راستا، شاخصه‌هاي عقيدتي تيپ ايده‌آل رزمنده، با توجه به کلام امام در این دوره، عبارت بود از: باور به توطئه‌بودن اين جنگ از سوي ابرقدرت‌ها، متجاوز بودن عراق، قرينه كردن نبرد با قيام عاشورا،  قائل بودن به تكليف الهي، عرصه جنگ عرصه عبادت الهي است، حضور خود در اين عرصه به حضور در عرصه امتحان و ابتلاء پروردگار تعبير كردن، قائل به برخورداري از امداد الهي، گذشتن از تعلقات دنيوي و مادي، برخورداري ازمنطق جنگ جنگ تا پيروزي.

شاخصه‌هاي اخلاقي ـ رفتاري اين الگوي نمادين عبارت بود از: برخورداري از روحيه‌ شهادت‌طلبي، مومن و با ايمان بودن، آگاه و مدبر بودن، آزادگی، اهل معنويات و عرفان بودن، اهل دعا و نماز بودن، صبور و با صلابت بودن، شجاع و دلير بودن، مخالفت با ظلم و بيدادگري، مخالفت با پول‌پرستي، داشتن روحیه بسیجی، اهل نبرد و پيكار بودن، خستگي ناپذيری، محكم و با جسارت بودن، فداكاری و گذشت، نيرومند و قوي‌ بودن، وظيفه‌شناسی و احساس مسئولیت.

شاخصه‌هاي اجتماعي اين الگوي نمادين عبارت بود از: جوانی، متعلق به طبقه‌ پايين و محروم جامعه، ‌عدم محدوديت جنسي (مرد ـ زن).

شاخصه‌هاي آرماني اين الگوي نمادين عبارت بود از: خواستار حاكميت اسلام در جهان، حمايت از تمامي مستضعفين عالم، مقابله با نژادپرستي، صلح با عالم، مبارزه و جنگ با تمامي ظالمان جهاني. (امام خمینی، 1379)

با این اوصاف حال می‏توانیم این پرسش را مطرح نماییم که ساختار معنايي سوژه‌ رزمنده در سال‌هاي جنگ چگونه بوده است؟ گفتني است كه در سال‌‌هاي ابتدايي جنگ، باور عمومي بر اين بود كه عراق به عنوان يك متجاوز با توطئه كشورهاي غربي بخش‌هايی از خاك ايران را در اختيار گرفته و انقلاب را در معرض تهديد قرار داده است. بنابراين حتي به رغم ناكامي در جنگ بايستي حضور فعال در اين كارزار را داشت. بدين نحو، دامنه جبهه‌هاي جنگ به شهرها نيز گسترانيده شد، و يكي‌شدن نمادين سوژه رزمنده در اين مرحله چيزي جز تقليد كردن از الگوها، ايده‌آل‌ها و تصويرها نبود. همان‌طور كه اشاره شد، گفتمان اين سال‌ها به ويژه به الگوسازي امام حسين (ع) و ائمه اطهار مي‌پردازد. مطلوبيت جنگ در اذهان عمومي و توفيق در عمل، باعث شد جنگ جذابيت فوق‌العاده‌اي در اين سال‌ها داشته باشد و در چنين فضايي بود كه گروهي با رويكردي آرمان‌گرايانه و گروهي با رويكرد واقع‌گرايانه روانه جبهه‌هاي جنگ شدند، در رويكردي كه در فيلم عبور از ميدان مين شاهد آن هستيم و در پایان، شاهد پیروزی رویکرد و منطق نخست (آرمان‌گرایی) هستیم، که به آن اشاره خواهد شد.

با بيرون راندن نيروهاي عراقي از خاک ايران، مطلوبيت جنگ موضوع مناقشه برخي قرار گرفت، اما دامنه اين مناقشات تا زماني که ايران مستمراّ در جبهه‌ها توفيق حاصل مي‌کرد، چندان گسترده نبود. با کاسته شدن از توفيقات نیروهای نظامی ايران، به تدريج جنگ عامل مناقشات صريح يا مضمري در سطح کشور گرديد.(همان: 7-336) همزمان با اين امر، شهر نيز از منظر رزمندگان جنگ، تيره‌تر و سياه‌تر مي‌نمود. بخشي از اين منظر، به واسطه‌ آن بود که نمادهاي جنگي هر روز در تهران و برخي از شهر‌هاي بزرگ کم‌تر مي‌شد، و کوچه‌ها و خيابان‌هاي شهر هر روز بيش‌از بيش به آسوده خيالي رو مي‌آوردند. به اين ترتيب، نوعي دوگانگي ميان فضاي جبهه‌ها و فضاي شهر‌ها مشاهده می‌شد. علاوه بر اين، گذشت سال‌هاي طولاني از جنگ، جامعه را در خستگي فرو برده بود و به لحاظ جامعه‌شناسي سياسي با گذر از سال‌هاي اوليه انقلاب، نوعي عقلانيت ابزاري در حال ظهور بود که عملاً با احساس جامعه بسيجي، فاصله داشت. اين نوع عقلانيت رو به رشد همراه با احساس خستگي و وحشت از جنگ شهرها، زمينه‌هاي غلبه بر برخی عناصر گفتمان حاکم را پديد آورد. (حسینی، 1388: 118)

ساخـتار معنايـي سـوژه رزمنــده در سـال‌هـاي ابتدايي جنگ

فيلم عبور از ميدان مين

الف) خلاصه‌ فيلم:

در سال‌هاي آغازين جنگ، يك پايگاه نظامي مهم دشمن توسط رزمندگان فتح مي‌شود، اما دشمن در جريان يك پاتك سنگين آن را محاصره و اطرافش را مين‌گذاري مي‌كند. از سوي ديگر، مهمات و آذوقه‌ نيروهاي خودي به تدريج تمام مي‌‌شود و نيروهاي كمكي نيز كه با دشمن درگير شده‌اند نمي‌توانند خود رابه قلعه برسانند. سرانجام يك سروان متخصص در خنثي كردن مين به  كمك دو رزمنده، معبری را در ميدان مين باز مي‌كند.

ب) نشانه‌هاي تصويري:

1. تصوير طلوع خورشيد و سپس تصوير آسمان و تقدمش بر زمين كه با حركت از بالا به پايين دوربين صورت مي‌گيرد، به عنوان اولين سكانس فيلم، نمادي از حضور حق و توجه و عنايتش به رزمندگان است؛ اصل محوري دهه‌ 60 كه ساختار، مدام آن را باز توليد مي‌كند و اين‌‌كه رزمندگان جبهه‌ حق به حضور و توجه و امداد از طرف پروردگارشان دلگرم هستند.

2. كارگردان با به تصويركشيدن سربازان تفنگ به دست، رزمندگان و فرماندهان ايستاده در كنار تانك‌ها در آغاز روز و آماده شدن براي عمليات، به دنبال نشان دادن آمادگي رزمي و انساني جبهه‌ ايران در نبرد با دشمن است.

3. تصویری از پرچم جمهوري اسلامي ايران كه نور خورشيد از پس آن هويداست، نمادي از حق‌مداري اين پرچم و ايدئولوژي آن است. به تصوير كشيدن پرچم جمهوری اسلامي ايران؛ نصب شده بر روي تانك، در دست رزمنده در طول عمليات، استقرار آن روي ميز كار سرهنگ، استقرار آن در پادگان نظامي و قراردادن آن در ابتداي صف سربازان و رزمندگان مي‌تواند نمادي از عمل كردن اين افراد زير یک چتر باشد كه همان پايبندي و اعتقاد به ارزش‌هاي اسلامي و حاكميت الله بر زمين از سوي آنان باشد.

4. عكس امام خميني(ره) در تصاوير مربوط به اتاق سرهنگ، خوابگاه رزمندگان و اتاق مخابرات، نماد علاقه و ولايت‌مداري اين رزمندگان در هر سطحي است.

5. تصوير شلوغ و پر رفت ‌و آمد در پادگان، هنگام اعزام نيرو به جبهه و يا گرداني مملو از نيروهاي اعزامی، نمادي از استقبال رزمندگان ازجنگ و حضور در جبهه‌هاي نبرد است.

6. در تصوير مربوط به فتح قلعه توسط رزمندگان، دوربين در پائين قرار داده شده و تصاويري درشت و تمام قد و با ابهت از رزمندگان ارائه مي‌دهد در صورتي‌‌كه آسمان و خورشيد از پشت او مشخص است. اين تصوير شايد دلالت ضمني بر استقامت رزمندگان در تكيه بر نيروي حق باشد و اين‌كه آنان برخوردار از امداد الهي هستند.

7. يكي از نشانه‌هاي تصويري مهم عبارت از این است كه دشمن مدام با تانك به تصوير در مي‌آيد، در حالي كه نيروهاي خودي اغلب پياده هستند. ديگر آن‌‌كه رويارويي ميان جبهه‌ خودي و دشمن مستقيم و با فاصله اندك است مانند رویارویی تانك در برابر نفراتي با تجهيزات اندك و گاه مبتدي كه نشان‌دهنده جسارت و مقاومت رزمندگان در مقابل دشمني با آن همه قدرت و آمادگي است.

8. تصاوير سروان متقی، سوار بر كاپوت كاميون که نقش راهنما را دارد و محسن به عنوان راننده كاميون، نشان مي‌دهد كه هدايت جنگ توسط گروهي متخصص و داراي دانش نظامي و فني صورت مي‌گيرد و امثال سيد محسن که در پي ادای تكليف و مسئوليت هستند وارد كارزار مي‌شوند. بنابراين بدنه‌ نظامي ايران هم از سر و هم از قلب برخوردار است؛ شخصي مثل سروان متقي، معرف عقلانيت و دانش فني و شخصي چون سيد محسن معرف معنويت است.

9. سكانسي كه در آن، مين‌هايي‌ در اطراف چرخ كاميون وجود دارد و تانك دشمن هم بدان سمت در حركت است، مي‌تواند نمادي از وضعيت ايران در جبهه‌هاي جنگ باشد. حمايت غرب و كشورهاي منطقه از عراق و اتفاق‌هاي ناگوار در اين مسير و انزواي منطقه‌اي و بين المللي، اين درس را به همراه دارد كه با اتكاء به نيروي خويش بايد از اين ميدان و كارزار عبور كرد و آن را پشت سر گذاشت.

ج) نشانه‌هاي حركتي:

1. رزمندگان قبل از شروع عمليات در پي شنيدن دعاي بدرقه، دستانشان را به سوي آسمان بلند مي‌كنند، چراكه خود را به عنوان سرباز جبهه حق عليه باطل مستحق كمك از درگاه الهي مي‌دانند.

2. فرمانده قبل از عمليات، زماني ‌كه با رزمندگان صحبت مي‌كند، دستش را به كمرش زده است. شايد اين حالت، نمادي از خوداتكايي سوژه رزمنده باشد؛ اتكاء به خويش و كمر همت بستن براي نبرد با دشمن.

3. در آغوش كشيدن و بوسه زدن به شانه‌هاي يكديگر توسط رزمندگان، گواه پاسداشت و احترام به همت و غيرت خويش است.

4. از روي نقشه عمل كردن و حدود و موقعيت مكاني و زماني را سنجيدن، مدام كسب خبر كردن، و حضور بي‌سيم و بي‌سيم‌چي‌، نمادي از اصل آگاهي و مديريت و تاكتيك در جبهه‌هاي ايران و درايت‌‌ سوژه رزمنده است.

5. وجود رزمنده‌اي مثل سروان متقي كه تند و قاطع صحبت مي‌كند، سريع حركت مي‌كند و حتي در هنگام دفاع از طرحش به نشانه تأکید و اعتقاد بر آن، خودكارش را به سمت نقشه پرتاب مي‌كند و … يا رزمنده‌اي مثل سيد حسن كه ساده، افتاده و عجول و پرشتاب است و يا رزمنده‌اي مثل مرتضي كه شوخ‌طبع و پر انرژي و يا احمد كه شخصيتي آرام و صبور و ساكت دارد، نشان‌دهنده آن است كه رزمندگاني كه به لحاظ روانشناختي از يكديگر متفاوت بوده و يا حتي از منطق فكري، زباني و كنشي متفاوتي برخوردارند، در راه رسيدن به هدف با يكديگر هم پيمان شده و از تفاوت‌ها عبور مي‌كنند؛ و اين گواه روحيه بسيج‌گرايانه و وحدت گرايانه در سوژه رزمنده است.

6. حضور بي‌وقفه و بدون مرخصي رزمندگان در جبهه، نمادي از روحيه خستگي‌ناپذير سوژه رزمنده است كه به رغم لمس تمامي مخاطرات، حاضر به ترك صحنه نبرد نیستتند و تا كسب پيروزي دست از مقاومت و ايستادگي نخواهند كشيد.

7. ارسال مهمات توسط تيمي برخوردار از دانش نظامي، همت و غيرت به نيروهاي مستقر در قلعه دشتگان، نمادي از آن است كه ايران علی‏رغم برخورداري از قدرت نظامي، ابزار و ادوات نظامي، عمدتاً به به عقيده و ايمان نيروهاي انساني متكي است.

8. بخشي كه طی آن، جمشيد با چند نارنجك به سوي تانك‌هاي دشمن مي‌رود تا آنها را منهدم کند، آن هم رو در روي تانك‌ها، نمادي از روحيه شجاعت و شهادت‏طلبي سوژه رزمنده است.

9. زماني كه محسن، مهمات را به قلعه مي‌رساند و به واسطه خون‌ريزي شديد شهيد مي‌شود، رزمندگان به استقبالش آمده و او را بر روي دستانشان با تكبير (لا اله الا الله) مي‌برند كه نمادي از اسطوره‌بودن شهيد براي رزمندگان است.

د) نشانه‌هاي گفتاري:

1. دعاهايي كه توسط يكي از رزمندگان سپاهي قبل از شروع عمليات قرائت مي‌شود، حامل بار اعتقادي سوژه رزمنده است؛ اعتقاد به اينكه او هم‌اكنون در جبهه حق عليه باطل حاضر است، با استمداد از او، خواستار فائق آمدن بر دشمن است و در پي عبور از دنيا و متعلقاتش (خانواده) و باورمندي به حيات اخروي خواهان قرب الهي و زندگي جاودان است.

2. صحبت فرمانده قبل از شروع عمليات، حاوي قسمتي ديگر از باورهاي سوژه رزمنده است؛ اين که او ضمن داشتن يک وظیفه الهي که همان گسترش حق و اسلام در عالم است، مسئوليتی ديگر هم دارد و آن مسئوليت در قبال مردم است؛ یعنی حفاظت از مرز و بوم و ارزش‌ها و قواعدش در مقابل متجاوز. او با باور به تجاوز و هجوم دشمن به خاک کشورش، باید مقابله و مقاومت کند و در راه رسيدن به هدفش از پاي ننشيند.

«به نام خدا. سربازان و رزمندگان عزيز تا چند لحظه ديگر دستور حمله ابلاغ مي‌شود و من شخصاً اين طلوع آفتاب را به شهادت مي‌گيرم كه قلب پدران و مادرها و بچه هاي ما به خاطر پيروزي در جنگ امروز مي‌تپد. امروز آن روزي است كه بايد به همه ثابت شود كه شما همان مرداني هستيد كه در طول تاريخ از ناموس خود تا آخرين قطره خون در مقابل هر نوع تعرضي دفاع كرده و باز هم دفاع خواهد كرد. اگر شما بخواهيد عليه تجاوز قيام كنيد موعدش همين امروز است. اگر بخواهيد عليه ظلم و خصم فرياد بكشيد زمانش همين حالاست... چون هدف ما گرفتن يك محل بسيار حساس و مهم است به بهاي شهادت و جان‌فشاني برادران و رزمندگان اين كار را خواهيم كرد.»

3. آغاز عملیات با نام رمز علي‌بن ابيطالب (ع)، توسط فرمانده، نمادي از آن است که سوژه رزمنده خويش را سرباز درس آموخته از مکتب اهل بيت مي‌داند. این نکته می‌تواند یادآور این جملات امام باشد: «ما که مي‌گوييم شيعه‌ حضرت امير سلام الله عليه هستيم و الآن کشور شيعه در معرض خطر است، اسلام در خطر است. ما باز کنار بنشينيم؟… حضرت امير هم متأثر بوده از اين که جوان‌ها چه مي‌شدند، اما مي‌نشسته خانه و بگويد من متأثرم؟ يا مي‌رفتند جنگ و خودشان جنگ مي‌کردند و در عين حال هم براي آنهايي که شهيد شده بودند متأثر بودند.» (امام خمینی(ره)، ج 12، 6-25)

4. ادای تکبير در هنگام فتح قلعه، نماد آن است که گرچه اين اقدام، عيني و زميني است؛ ليکن اعتقاد سوژه رزمنده که همان حاکميت الله بر زمين است را باز توليد مي‌کند؛ اين که آزاد‌سازی هر بخشي از خاک اسلامي از حضور دشمن کافر و غاصب، احياي حاکميت اسلام و ارزش‌‌هاي اسلامي است.

5. بخشی از گفتگوی سيد محسن، سرهنگ و مسئول درمانگاه از این جهت قابل توجه است که سيد محسن به عنوان مصداقي از رزمندگان اسلام داراي نگاه تفسيري سراسر ديني و ارزشي است. او نبرد با دشمن را آزمون الهي مي‌داند و از سر تکليف و مسئوليت الهي، خواستار حضور در جبهه و نبرد با دشمن است. از آنجا ‌که صحنه نبرد براي او عرصه اثبات ايمان و اعتقادش است، به رغم تمام جراحات جسمي خود را به لحاظ روحي، راسخ و قوي مي‌داند و بيش از آن که پيرو عقل باشد پيرو دل است؛ دلي که با قيود زميني ناسازگار است.

«سرهنگ: بنشين!

محسن: ممنون جناب سرهنگ! خسته نيستم.

سرهنگ: اين عمل يک تمرد است.

محسن: من آماده‌ مجازات و تنبيه هستم، ولي به هيچ قيمتي حاضر نيستم بروم پشت جبهه.

سرهنگ: اين پرونده‌ پزشکيت است. مي‌دوني چند تا خمپاره تو بدنت هست؟

محسن: اين پرونده‌ تنم هست، اما پرونده‌ دلم نيست. حالا نمي‌شه عمل جراحي رو عقب بندازن؟

مسئول درمانگاه: ما همه مسئوليت وجداني و تکاليف الهي داريم، اما اين دليل نمي‌شه شما شبانه از درمانگاه فرار کنيد.

محسن: نه، من فرار نکردم آقا! من سه‌بار با دکترم حرف زدم، سه‌بار اتمام حجت کردم، حرمت شما و شغلتون محفوظ، اما نمي‌تونيد بگيد من فرار کردم... من فقط به خداي جنگ لبيک گفتم. يادم هست اون شهيد پير مي‌گفت: انسان از هر چي که ازش مي‌ترسه ازش فرار مي‌کنه الا از خدا. هر کسي از خدا بترسه به طرفش جذب مي‌شه.

مسئول درمانگاه: سپاه، لشکر، جنگ و جبهه همه تو نظم استوار است. اگر هر کسي طبق نظر شخصي هر چه قدر ايثارگرانه عمل کند، من اگر اتفاقي برات بيافتد روز قيامت چه جوابي بدم؟

محسن: هر کسي روز قيامت رو قبول داشته باشد، مگه مي‌شه روز واقعه رو قبول نداشته باشد؟ امروز واسه‌ من روز واقعه است. من بايد بدونم امروز مرد واقعه هستم يا نه، مسلمان هستم يا نه، من بايد بدونم بنده‌ چند تا آهن تو بدنم هستم يا بنده الله که به من جون داده. بذار يک چيز بهت بگم برادر! درسته که من زخمي هستم و اين زخم، زخم دشمن من است، ولي اون زخمي که منو وادار مي‌کنه شبانه بدون اجازه دکتر لنگ لنگون بدوم به سوي جبهه، زخم دوسته و نه دشمن.»

6. گفتگوی سيد محسن با سروان متقي برای جلب رضايت متقي جهت انجام عملی داوطلبانه و رساندن مهمات به نيروهاي قلعه دشتگان نیز جالب است.

«متقي: مي‌دوني عمق اون ميدان مين چقدر است؟

محسن: 3 کيلومتر تا پاي قلعه. مگر نمي‌شه در عرض نيم ساعت اين کار را کرد؟

متقي: ببين آقاي عزيز! ممکنه با ماهيت برنامه‌هاي رزمي آشنايي نداشته باشيد، اما من تا حالا با اگه و مگه برنامه‌ريزي نکرده‌ام.

محسن: قلعه‌ دشتگان اگه و مگه نيست جناب سروان! کليد پيروزي ما تو اين حمله است.

متقي: امکانش نيست، حرفش را هم نزن! اين کار احتياج به برنامه‌ريزي دقيق داره. باباجان فکرش را هم نکن!

محسن: چطور فکرش رو نکنم جناب سروان! من جناب سروان گرامي و بچه‌هاش رو خوب مي‌شناسم. من يکي از اون‌ها بودم که اين دفعه جا موندم.

متقي: من مسئول جاموندن شما نيستم. شما مي‌دونيد کي هستيد؟ کجا هستيد؟ مي‌دونيد سمت‌تون چيه؟ شما نمي‌تونيد براي من تکليف معين کنيد. من پروژه‌اي دارم که … شما از من چه توقعي داريد؟ (به لحاظ تصويري و حرکتي، متقي در بالا نشسته و محسن پائين نشسته است).

محسن: کي براي شما تکليف تعيين کرد؟ اگرجسارت کردم با عقل و علم خودتون ببخشيد. اما اون بچه‌ها تا زماني که اونجا زنده هستند از اون قلعه پائين نمي‌آيند. من نمي‌دونم کي هستم، اما مي‌دونم کجا هستم، تو 8 کيلومتري برادرام که تو جهنم گيرکردن تو تله افتادن. فقط کافي است به عنوان يک آدم متعهد مثلاً به عنوان يک آدم وظيفه‌شناس فکر کنيد، تنها توقع من از شما همين است. (محسن در بالا قرار مي‌گيرد، بلند شده و بالاي تانک است، در حالي که متقي پياده است.)

متقي: تازه اگر قرار باشد من کاري بکنم بايد دستور از بالا بيايد، از بالا.

محسن: تا دستور از بالا بيايد کار سروان گرامي و بچه‌ها تمومه. مهمات ندارن برادر! يا همين الان تصميم مي‌گيريد يا اين که تا ابد فراموششون کنيد. اگر شما کسي باشيد که دلش براي همنوعان خودش و هم رزمان خودش مي‌سوزه خيال نمي‌کنم اونارو تو اين مخمصه …

متقي: بذار فکر کنم!

محسن: اگر من تخصص شما رو داشتم.…

متقي: خيلي سخته!

محسن: مشکلات رو به اميد خدا حلش مي‌کنيم.

متقي: در ضمن من به يک همراه ورزيده احتياج دارم.

محسن: من باهاتونم.

متقي: من به يک بدن سالم احتياج دارم.

محسن: شما به يک ايمان سالم احتياج داريد.

متقي: فقط ايمان کافي نيست.

محسن: درسته! توکل هم لازم است.

متقي: از کجا معلوم سرفرماندهي عمليات، پيشنهاد شما رو قبول کنه؟

محسن: من اونجا رو مي‌شناسم. با وضع فعلي هيچ راه فوري به جز عبور از ميدان مين نيست.

متقي: آخه ارتش سلسله مراتبي دارد.

محسن: تا ما اين جا داريم از سلسله مراتب صحبت مي‌کنيم، بچه‌ها اون وسط ميان خروارها آتش گير کردن. اين جا برادر صحبت از همت و غيرت است.

متقي: تو داري به من همت رو توضيح مي‌دي؟ مني که از خارج کوبيدم اومدم اين جا بعد از 19 سال درس خواندن، از زن و بچه بريدم بيام اينجا و تو حالا داري به من مي‌گي غيرت؟ در حال حاضر جنگيدن را وظيفه خودم مي‌دونم. لازم نيست هر کي از راه مي‌رسه درس اخلاق به من بده... قصد من تخطئه عقيده‌ شما نيست. اما الان داريم مي‌رويم داخل يک ميدان مين خنثي نشده. باهم داريم مي‌رويم، اما از حالا بگذار يک مطلب را با تو روشن کنم، من شخصاً از درک مفهوم‌هايي مثل عرفان، الهام، اشراق، بصيرت و ... عاجزم مي‌فهمي عاجزم.

محسن: پس شما موافقيد.

متقي: موافقت من شرط نيست، بايد ستاد تصميم بگيرد.»

در اين گفتگو، دو تيپ از سوژه رزمنده وجود دارد که هر یک داراي بينش و کنشی متفاوت هستند و در واقع نماينده خيل عظيمي از رزمندگاني به شمار می‌آیند که طي سال‌هاي جنگ به مبارزه با دشمن مي‌پرداختند. در یک طرف، شخصي به نام سيد محسن که نام، ظاهر، منطق و زبان او بازنمايي کننده‌ يک شخص مؤمن و پايبند به اصول و ارزش‌هاي ديني است، بنابراين تفسير او يک‌سره تفسيريست معنوي و سلاح ايمان و توکل و اراده را براي مبارزه با دشمن کافی می‌داند، خواستار حضور کامل و ناب دل در جبهه‌ نبرد است و در يک خوشبيني و احتمالات مثبت اقدام مي‌کند. اين تيپ حضور و نيازهاي جسماني‌اش را فراموش کرده و دريک دايره‌ي مسئوليت (مسئوليت در قبال الله و مسئوليت در قبال هم نوع) عمل می‌کند.

در طرف دیگر، سروان رضا متقي، تيپ ديگری از سوژه رزمنده است که چيدمان فکري و زباني و ظاهر او در تقابل با سوژه‌اي چون سيد محسن است. او بسيار واقع‌گراست و حضورش را در ميدان نبرد در پي انجام وظيفه شغلي مي‌داند. در نتیجه،‌ برداشت او از جنگ کاملاً متفاوت از نگاه سيد محسن است. اين تيپ، عاري از هر گونه نگرش انتزاعي و آسماني به امور است، بنابراين خود را با مسائل معنوي غريبه مي‌داند. مبارزه با دشمن براي او نه در برچيدن بساط کفر و ظلم، که حفظ خاک کشورش است. بنابراين معتقد است با دانش و بينش دقيق و علمي بايستي به رويارويي با اين دشمن پيچيده و مجهز پرداخت. مؤلفه‌هايي چون اراده‌ و همت، در دايره‌ عقلانيت براي او تفسير مي‌شود، اين که بایستی هوشمندانه در جنگ حاضر بود. اين تيپ، به شدت ساختارگراست، قائل به سلسله مراتب اجرايي و پيروي از مافوق است.

بخش‏های دیگر از گفتگوهای فیلم نیز همین دوگونگی را نشان می‌دهد و بر دلاوری و فداکاری یک طرف تأکید دارد، مانند کلام یک رزمنده، هنگام شهادت، به فرمانده‌اش:

«رزمنده: ديديد که من پرچم را گرفتم، نگذاشتم بيفتد؟

سروان: ديدم، ديدم! آرام باش!

رزمنده: من آرامم! من نمي‌ترسم! من نگذاشتم پرچم از دستم بيفتد. من ديگه نمي‌گذارم پرچم بيفتد. جناب سروان نگذاريد پرچم از دستم بيفتد!»

همچنین گفتگوی سيد محسن و اسماعيل:

«محسن: راستي ببينم تو بدنت ترکش خورده، چرا آنقدر صورتت خونيه، هان؟

اسماعيل: همون قضيه که خودت چند وقت پيش مي‌گفتي. به خاطر اين که بچه‌ها خيال نکنن رنگ پريدگي‌ام از ترس است، فکر کنند از خون‌ريزيه.»

وضعیت این دو تیپ و داوری درباره آنها در ادامه فیلم مشخص می‌شود. سروان متقي در هنگام شهادت به سيد محسن مي‌گويد: «تو درس بزرگي به من دادي.» اين جمله، نماد پيروزي منطق ايمان بر منطق اسلحه و فنون نظامي براي سوژه رزمنده است. وی در حال شهادت مي‌گويد: «‌به جلال و جبروت قسم که ايثار و احسان رو ديدم، استقامت و رضا رو ديدم، بصيرت و ثبات رو ديدم، وصال و توحيد رو ديدم. خدايا کمکم کن! زن و بچه‌ام رو به تو مي‌سپارم!» متقي در عين تغيير شديدی که در باورش شکل گرفته، همچنان از تعلقات اين دنيايي که همان زن و فرزند است صحبت مي‌کند.

7. جملاتی از سروان متقي پس از مشاهده ميدان مين نشانه آن است که دشمن از منظر سوژه رزمنده کوچک و ضعيف نيست، اما خود را مقاوم و قادر به رويارويي با اين دشمن مي‌داند:

«هم مين ضد تانک و هم از اين قوطي باکس‌هاي ضد نفر، سالاد گوجه‌فرنگي هم هست. آره! زيگ زاگ، دوبله، سليقه به خرج دادن، ما هم حريفيم.»

8. صحبت سروان گرامي در برخورد با پيکر شهيد سيد محسن، باور به جاودان‌بودن کسي است که رسالت الهي را بجا آورده است: «اين سيد محسن دلاور است که بر اساس خونريزي شديد شهيد شده. درود بر روان سيد محسن که رسالتش را به خوبي انجام داد. هر کس سيد محسن رو مي‌شناسد، لباس عزا نپوشد، سيد محسن زنده است.»

ه) نشانه‌هاي نوشتاري:

1. عنوان فیلم، عبور از ميدان مين است. اگر میدان مين را تمثيلي از پيچيده‌بودن و خطرناک‌بودن بدانیم، نمادي از قدرت عراق و و حمايت‌هاي منطقه‌اي و خارجي از آن پدیدار می‌شود. در اين وضعيت و شرايط است که مسئوليت خطير رزمندگان ايراني رقم مي‌خورد؛ زیرا بايستي هوشيار و با استقامت باشند تا بتوانند به رويارويي با چنین دشمنی بپردازند.

2. در يکي از سکانس‌ها، بر ديوار پادگان نظامي نوشته شده است: « علم‌ها و تعليم‌ها و آموزش‌ها براي خدا باشد.» چنين جمله‌اي نماد آن است که رزمندگان بدانند عملي که انجام مي‌دهند باید براي رضاي خداوند باشد. اين جمله تکليف سوژه رزمنده را روشن مي‌کند، او بايستي از دريچه ديني بنگرد و قضاوت کند.

3. در سکانسي که سيد محسن با مسئول درمانگاه صحبت مي‌کند، پشت سرش کاغذي بر ديوار نصب شده که کلمات 22 بهمن و شهيد، در آن، با رنگ قرمز به چشم مي‌خورد. اين نشانه پيوند انقلاب و جنگ را باز توليد مي‌کند؛ بايد شجاعانه در واقعه جنگ حاضر شد تا ارزش آن همه رشادت‌ در طول انقلاب و اهداف آن ضايع نشود. همه اين‌ موارد، نمادي از همان خوانش جنگ اسلام و يا حق در مقابل باطل است که رهبر انقلاب در سخنان‏شان مدام بر آن تأکید داشتند.

4. در پایان فيلم آمده است: «با تشکر از: ارتش جمهوري اسلامي ايران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، ژاندارمري جمهوري اسلامي، هلال احمر جمهوري اسلامي، که در اين فيلم ما را ياري نمودند.» در اين شمارش، و با توجه به حضور نقش‏های مختلف، مي‌توان گفت تمام رزمندگان از تمامي ارگان‏ها با منطق و آرايش فکري متفاوت به تصوير کشيده شده‌اند.

و) نشانه‌هاي آوايي و موسيقيايي:

به نظر می‌رسد می‌توان موسيقي فيلم را در يک تقسيم بندي به 3 شاخه تقسيم کرد:

1. موسيقي تهيیجي و حماسي با همان ضرب‌آهنگ‌هاي خاص خود که همزمان با سکانس‌هاي مربوط به ميدان نبرد و پيروزي رزمندگان ايراني است.

2. موسيقي آرام و لطيف که همزمان با سکانس‌هاي مربوط به انعکاس بار عرفاني و معنوي سوژه رزمنده است.

3. موسيقي حزن‌انگيز که مربوط به شرايط سخت و مشکل است.

در مجموع، نشانه‌هاي آوایی و موسيقي فيلم، احساس و روحيه‌ دلاوري، شجاعت و مقاومت، شهادت طلبي و اراده در سوژه رزمنده را باز تولید می‏کند.

اگر بخواهیم یک جمع‌بندي از مؤلفه‌هاي ساختاري سوژه‌ رزمنده در سال‏هاي ابتدايي جنگ، با توجه به تحلیل فیلم، ارائه کنیم، می‌توان به این ویژگی‏ها اشاره کرد: برخوردار از عنايت الهي و امداد غيبي؛ پايبندي و اعتقاد به ارز‌ش‌هاي اسلامي و حاکميت الله بر زمين؛ ولايت‌مدار(پايبندي به اوامر رهبر انقلاب)؛ مجهز به دو سلاح ايمان(معنویت) و قدرت نظامي(عقلانیت)؛ گذشتن از تن و تعلقات دنيوي؛ خود اتکاء، آگاه و مدير و مدبر و هوشيار؛ برخوردار از روحيه بسيج‌گرايانه و وحدت‌گرايانه؛ برخورداري از روحيه‌ شجاعت و خستگي‌ناپذيري؛ داراي روحيه برادري و همياري؛ قائل‌بودن به مقام رفيع شهادت و عشق ورزيدن به آن؛ باور به نبرد و جنگ عليه باطل و حضور در جبهه‌ي حق؛ قائل‌بودن به تکليف الهي و اين که جنگيدن با عراق هم يک عبادت و هم یک امتحان الهي است؛ خود را مسئول گسترش اسلام در جهان مي‌داند؛ متجاوز‌شناختن عراق؛ درس‌آموز مکتب اهل بيت؛ خواستار حاکميت الله بر زمين؛ و پايبند به ارزش‌هاي انقلاب.

ساخـتار معنايـي سـوژه رزمنــده در سـال‌هـاي پایاني جنگ

فيلم عروسی خوبان

الف) خلاصه فيلم:

حاجي، عكاس جواني است كه در جبهه دچار موج انفجار شده است، از آسايشگاه رواني مرخص مي‌شود تا در محيطي آرام، سلامت خود را بازيابد. نامزد او مهري، دختر تاجر ثروتمندي است، اما پدر دختر با ازدواج آن دو مخالف است. حاجي بر اثر تعارض با ناگواري‌هاي محيط اطرافش دچار حمله شديد عصبي مي‌شود. وی در يكي از روزنامه‌‌ها به عنوان عكاس شروع به كار مي‌‌كند، عكسی از معتادان و افراد دوره‌گرد براي چاپ به مدير روزنامه‌ مي‌دهد كه اجازه‌ چاپ نمي‌دهند. حاجي به اصرار مهري ازدواج مي‌كند، اما در مراسم ازدواج، پدر دختر و امثال او را به ريشخند مي‌گيرد. پس از حمله شديد عصبي بار ديگر او را به آسايشگاه مي‌برند، از آسايشگاه مي‌گريزد، سپس به مهري تلفن مي‌كند و با قصد رفتن به جبهه از او حلاليت مي‌طلبد.

ب) نشانه‌هاي تصويري:

1. تصاوير ابتدايي فيلم از فضاي آسايشگاه، ميز چرخدار حامل داروهاي آرام‌بخش، رزمندگان موج‌گرفته و ميکس اين وضعیت با تصاويري از صحنه‌هاي جنگ، حملات هواپیماها و موشک‏های دشمن و صحنه‌هايي از شهادت رزمندگان ايراني در يك وضعيت دلخراش و روان‌فرسا، از همان ابتدا چهره‌اي بيمار و دردمند و شخصيتي تعادل‌گسيخته از سوژه سال‏هاي پاياني جنگ را پيش‌روي بيننده قرار مي‌دهد. این تصاوير، القاكننده‌ صورت ملكوتي، زيبا و عرفاني از جنگ و نبرد با دشمن نيست، بلكه صورت ناخوشايند و نامطلوبی از وضعيت جنگ و از آن‌چه كه هست (وضعيت سوژه رزمنده) را باز توليد مي‌كند.

2. تصوير اتاقي كه جمعي از مجروحان موج گرفته را در برگرفته، شايد دلالت ضمني بر دروني‌شدن مقوله‌ جنگ و نبرد با دشمن براي سوژه رزمنده باشد. این تصویر، همان پايبندي به اصل مقاومت و پايداري و مقابله با دشمن باشد زیرا هر كدام در حال انجام آن كاري هستند كه در جنگ به آن مشغول بودند(يكي بي‌سيم و ديگري آر. پي . چي. می‌زند، يكي مي‌دود و ديگری دست بر آسمان گشوده...).

3. در سکانسي، تبليغ فيلم ديار عاشقان به همراه نماي درشتي از چهره رضایتمند يك رزمنده با محاسن و چفيه برگردن برداشته مي‌شود و تبليغ فيلم تاراج با تصوير درشت يك زن دردمند و در حال فرياد و دو رزمنده‌اي كه بالاي سر آنان هواپيماي دشمن است نصب مي‌شود. این سکانس با نگاه عميق قهرمان فيلم (حاجي) به اين تصاوير، عكس‌برداري از آنها و به يادآوردن حمله دشمن در شهرهاي جنوبي كشور همراه است؛ نمادي از پايان رويكرد عاشقانه و عارفانه به جنگ، پایان دوره‌اي که همه چيز در محوريت معنويت تفسير مي‌شد و سوژه‌هاي موجود در آن انسان‌هاي دلباخته و عاشق بودند كه حاجي نماد آن است. نصب تبليغ فیلم تاراج بر سر در سينما از خستگي ناشي از طولاني‌شدن جنگ و عدم دستيابي به مطلوب حكايت می‌کند.

4. در يكي از سكانس‌ها، حاجي در حالي‌‌كه بر روي صندلي نشسته، مادرش را نظاره مي‌كند كه چگونه دستان رنجور ناشي از کار و زحمت زیاد را کرم مي‏زند، و بعد نگاهش به سقف بالاي سرش مي‌افتد كه پر از تصاوير پروانه است. مي‌توان گفت اين سكانس نمادي از وضعيت سوژه رزمنده در سال‌هاي ابتدايي انقلاب و جنگ است؛ سقف پر از پروانه، نمادي از آرزوهايي است كه انقلاب در سر او پرورانيده بود، و او دلخوش به تحقق اين آمال، هدف حمله ناگهاني كشور همسايه قرار مي‌گيرد.

5. تصاويري كه در مقابل لنز دوربين حاجي قرار مي‌گيرند، مثل يك روحاني كه با گرفتن عکسش مخالفت مي‌كند، مردي كه با خوشحالی 2 قوطي شير خشك را در دست دارد و مي‌گويد عكس من را بگير، مردي كه زير گوش حاجي مي‌گويد نشئه‏جات همه‌رقم، فرد معتادي كه كنار خيابان مرده، بچه‌اي كه كنار خيابان خوابيده و گدايي مي‌كند، افرادي كه در سطل زباله در جستجوي غذا هستند، بچه‌هايي كه در خرابه‌ها بازي مي‌كنند، محله‌هاي زاغه‌نشين و... همه این تصاوير، مخدوش‌شدن ارزش‌هاي انقلاب در برابر ديدگان سوژه رزمنده را نشان می‏دهد. شهر از نظر وی، عاري از ارزش‌هايي است كه او درجنگ، در آن شرايط سخت، خواستار پاسداري از قواعدي است که جامعه‌ اسلامي و اخلاقي را نويد مي‌داد.

ج) نشانه‌هاي حركتي:

1. در سكانسي از فيلم، حاجي در حال رنگ کردن نرده‌هاي خانه‌ فرسوده و قديمي است كه به همراه مادر رخت‌شور خود در آن زندگي مي‌‌كند؛ خانه‌اي كه يكي از اقشار محروم جامعه در هر اتاق آن سكني گزيده است. این خانه شايد نمادي از جامعه ايران سال‌هاي جنگ است، پر از مسئله و مشكل اقتصادي و فرهنگي و تعلق آن به طبقه محروم. با این حال نرده‌‌هاي اين خانه به رنگ آبی‌ رنگ می‏شود.

2. ممانعت اولیه حاجي از گرفتن عكس دختر و پسري كه به عكاس‌خانه آمده‌‌اند و دختر روسري خود را در مي‌آورد اگرچه تاس است، دال بر مومن‌بودن سوژه رزمنده است. او در نهایت به روتوش عکس دختر می‌پردازد. در این زمان، چشم حاجی به عكس خود و شريكش مي‌افتد كه زماني با هم در جبهه بودند و با تعمق در آن، لحظاتي به آن عكس مي‌نگرد، سپس به كار روتوش ادامه می‌‌دهد.

3. برگزاري نمايشگاهي در خصوص زنان توسط نامزد حاجي و فیلم گرفتن از وی توسط خبرنگان آن هم در برابر چشمان حاجي؛ كه در سال‌هاي ابتدايي انقلاب از تصويربرداري یک خبرنگار مرد از كلاس درس دانشگاه که زنان حاضر در آن کلاس با حجاب كامل بودند ممانعت کرده بود. اين امر نشان از استحاله‌ حاجي دارد، او با گذر زمان و تغيير شرايط  حضور زنان در جامعه به گونه‌اي ديگر مي‌انديشد.

4. در سكانس پاياني فيلم كه حاجي تصميم مي‌گيرد به جبهه برود و از همسرش حلاليت مي‌طلبد، نمادي از جدال ميان منطق آرماني با منطق زميني است، اين‌‌كه رفتن به جبهه و بودن در آن فضا و عبور از تعلقات مادي بر ماندن در فضاي شهر و مسائل آن پيروز مي‌شود. البته رزمنده اين‌بار نه با عشق بلکه بر اثر جبر «عدم تحمل شهر و منطق حاکم برآن» به جبهه مي‌رود.

د) نشانه‌هاي گفتاري:

1. سفارش‌های پزشک هنگام ترخيص حاجي، از تلاش محیط برای سوق‌دادن سوژه رزمنده به يك زندگي منظم، قرار‌دادن وی در يك منطق زميني، و جدال ميان باورها و عقايد آسماني او با همهمه‌هاي زميني حکایت می‌کند:

«بسياري از آن كساني كه دچار موج انفجار شدند مرخص شدند، فقط بايد محيط‌شان مساعد باشد، از چيزي رنجيده نشن، برش گردونيد سركار، كار براش حياتي است، براي معالجه، عروسي شروع خوبي است، اونو با شادي به زندگي برگردونيد، سعي كنيد غصه‌ها و گذشته‌ها رو فراموش كند.»

2. مهري خطاب به حاجي در هنگام پخش تصاويري از ممانعت حاجي از فيلمبرداري از كلاس درس مي‌گويد: «تو دوست نداشتي كه تصاوير دخترها رو بگيرن. به خاطر همين پولش رو دادي و فيلم رو دادي به من.» این جمله، در لفافه، به حس غيرت رزمنده كه به دنبال خود حس دلاوري و شجاعت را برمي‌انگيزد اشاره دارد.

3. حاجي به انقلابي كه داعيه‌دار برقراري عدالت جهاني، رفع ظلم و حمايت از مستضعفان است، باور داشته و اين باورها و عقايد در او دروني شده است. بنابراين يك تكليف و احساس مسئوليت در او به وجود آمده است. به همین‌خاطر، به دنبال مشاهده‌ تصويری از مردم گرسنه‌ و بي‌سرپناه آفريقا و گريه یک بچه آفريقايي با  ناراحتی مي‌گويد: «گشنشون است.» مهري در مقابل مي‌گويد: «من به خاطر تو اين اتاق رو پر از عكس‌هاي اميدواركننده كردم. اين فيلم‌ها براي تو خوب نيست. تو بايد از فكر قبل از انقلاب و شهادت‌هايي كه ديدی در بياي، لبنان هر خبري هست باشد، تو آفريقا اگه دارن از گشنگي يك دفعه‌ مي‌ميرن تو از غصه اونا روزي يكبار جون مي‌دي. مگه تو رو تو قبر كس ديگري ميزارن. هر خبري هست باشد به تو چه، طاغوتي‌‌ها بيان. مگه تو وكيل وصي همه هستي. فكر كردي غير از تو كسي نيست به اين چيزها فكركنه؟»

4. گفتگوی ميان مهري و حاجي نیز در این زمینه گویاست:

«مهري: نبايد از خونه بيرون بيايي.

حاجي: غصه تو دلم هست. من به درد تو نمي‌خورم، مايه‌ آبروريزيت هستم. تو آينده‌ روشني داري. برو پي بختت.

مهري: آينده‌ تو روشن‌تر است.

حاجي: من خوب‌شدني نيستم. زندگي تو رو جهنم مي‌كنم، تو با من خوشبخت نمي‌شي.

مهري: تو از بهشت اومدي، تو برزخ رو نمي‌توني تحمل كني. ما با هم خوشبخت مي‌شيم.

حاجي: مي‌ترسم ازدواج كنيم جذب زندگي بشيم.

مهري: نمي‌گذاريم. جلوشو مي‌گيريم. مي‌شه تو يك اتاق زندگي كرد.

حاجي: ميشه سر سفره يك غذا بيشتر نگذاشت.

مهري: ميشه از حقوق يك مستضعف بيشتر خرج نكرد.

حاجي: حضرت علي و فاطمه واقعاً ممكنه يا فقط يه آرزوست.

مهري: خوب زندگي مي‌كنيم، بي‌شعار زندگي نمي‌تونيم بكنيم.

حاجي: براي من فقط همين‏ها موند.»

مؤلفه‌هايي كه از دل این گفتگو براي سوژه رزمنده سال‏هاي پاياني جنگ مي‌توان استنتاج كرد عبارتست از: فداكاري و گذشت، اهل معنويت و پذيرش زندگي زميني تا جایي‌كه او را از اين ورطه دور نکند، اهل قناعت، الگوپذيري از اهل بيت، آرمان‌گرا، و خسته و غمگين از فضاي شهر و منطق آدم‏هايش.

5. گفتگوی يك بسيجي با مدير روزنامه نشان می‌دهد بستر انضمامی جامعه دیگر پذيراي چنين باورهايي نيست:

«بسيجي: اين جمله را تصحيح كردم.

مدیر: صفحه بسته شده است.

بسيجي: شما كه با جمله‌ اسلام آمريكايي مشكل داشتيد، حذفش كردم.

مدیر: عزيز جان! مشكل كلمه و جمله نيست، صفحه بسته شده است.

بسيجي: پس ما حرف‏هامون رو كجا بزنيم؟»

يا در تلفني به مدير روزنامه مي‌گويد: مسئله مطلب نيست موضوع از وقتش گذشته.

اين جملات نمادي از ايزوله شدن سوژه رزمنده‌ سال‌هاي ابتدايي جنگ با آن باورها و شاخصه‌هاي اسلامي است. در عین حال، جمله حاجي خطاب به مدير روزنامه كه «من بايد براي اسلام كار كنم» نشانه آن است که سوژه رزمنده، در هر مقطعي و در هر شكلي، خود را سرباز اسلام مي‌داند، لذا حق‌مداري را بايد پیگیری کند؛ چه در جبهه و نبرد رودرو با دشمن، و چه در جامعه و انعكاس مسائل و مشكلات آن.

6. صحبت يوسف، دوست حاجي، در مراسم عروسي او حاوی نکات جالبی است: «برادر حاجي پاكدل چشم‌نگران انقلاب است. صاحب اين چشم نگران سر پرشور و دل نگراني هم دارد.»

خطاب كردن برادر توسط هم‏رزمان گوياي روحيه اخوت و همبستگي ميان آنان است. همچنین همان‌گونه كه از اين جمله بر مي‌آيد، ما در اين فيلم سوژه رزمنده را در حالتي عرفاني و  راز و نياز با خدا و سبكبارانه مشاهده نمي‌كنيم. هر آنچه از سوي اوست، نگاهي منتقدانه به جامعه و ارزش‌‌هاي حاکم بر آن است.

ه) نشانه‌هاي نوشتاري:

1. انتخاب عنوان عروسی خوبان براي فيلمي با مضمون جنگ، در سال‌هاي پاياني جنگ و دنبال كردن مساله ازدواج که يك پيوند زميني است، می‌خواهد اينجايي‌بودن و زميني‌بودن را بر سوژه رزمنده بار كند.

2. ديوارهاي شهر در فیلم، پر از شعار و نیز بيانات رهبر انقلاب است؛ جملاتي كه گویای نفی سرمايه‌دار و فئودال، حمايت از مظلوم و ستمديده و در برگيرنده‌ برقراري قسط و عدالت بر روي زمين است، از جمله: بسيجي شیر جبهه، مظلوم شهر؛ ما مي‌خواهيم مملكت از آن زاغه‌نشين‌ها باشد(امام خميني)؛

 محصول مال زارع است، حتي اگر زمين غصبي باشد (امام خميني)؛

ما همه سرمايه داران و فئودال‌ها را به پاي ميز محاكمه مي‌كشانيم (امام خميني).

سوژه‌ رزمنده در پي اصل تبعيت از رهبر فرهمند انقلاب و در جهت تحقق اصول اسلامی در جنگ حاضر مي‌شود، اما بعد از چند سال نبرد، وارد شهر مي‌شود و سوار بر ماشين بنز در كنار آدم‌هايي با سوء رفتار شغلي روبروست؛ اين امر به نوعي سبب پرسش‌گري سوژه از اين جملات است.

و) نشانه‌هاي آوايي و موسيقايي:

آواها و موسيقي موجود در فيلم در پي همراهي با پلان‌ها و سكانس‌هاي موجود در فيلم، توليد‌كننده‌ حس اضطراب، دلهره‌، نگراني، تشويش و مخاطره است. اين حس، مهر تأئيدي بر اوضاع نابسامان سال‌هاي پاياني جنگ در شهر و کشور است و ساختار جسمي و روانی رنجور و پريشان سوژه رزمنده را باز مي‌نمايد که به نوعي دچار گسيختگي ارزشي و باوري شده است.

جمع‌بندي مؤلفه‌هاي ساختاري سوژه رزمنده سال‌هاي پاياني جنگ، با توجه به این فیلم، نشان می‌دهد جنگ در منظر سوژه رزمنده اين سال‌ها، صورت ملکوتي و عارفانه ندارد، بلکه بسيار خشن و نامطلوب است(تقدس زدايي از جنگ). جنگ قبلاً در جهت حفاظت و پاسداري از انقلاب و ارزش‏هايش براي او صورت‌بندي مي‌شد و حال با عدم استقرار کامل ارزش‏هايي که انقلاب نويدبخش آنها بود وی تبديل به يک سوژه سرخورده، غمگين و خسته شده است؛ سوژه رزمنده به شدت آرمانگرا و خواستار رفع ظلم و ستم در جهان و حمايت از مستضعفان عالم است؛ تکليف‌گراست و خود را واجد يک تکليف الهي مي‌داند؛ مسئوليت‌مدار به واسطة روحيه انسان‏دوستي است و خود را در مقابل هم‏نوع‏هایش مسئول مي‌داند (داراي مسئوليت بشري)؛ درس‌آموز مكتب اهل بيت(س) و پايبند به اصول اخلاقي ائمه اطهار(ع) است؛ متعلق به طبقه‌ پائين و محروم جامعه است؛ مخالف ظلم و ستم و بيدادگري و پول پرستي است؛ خواستار رستگاري اخروي، زهد و تزكيه نفس است؛ ولايت‌مدار و اهل تبعيت از رهبر انقلاب است؛ منتقد شهر و ارزش‌هاي مستقر در آن و آدم‌هاي شهر و بيگانه با آنها است؛ منزوي در ارزش‌ها و عقايد و اصولش است؛ و ناتوان در مقابل اصلاح نارسايي‌ها (خلل در شاخصه‌ دلاوري و شجاعت سوژه رزمنده‌ سال‌هاي ابتدايي جنگ).

نتيجه‌گيري

در اين مقاله، به ساختار معنايي سوژه رزمنده طي سال‌هاي جنگ پرداختيم چرا كه سوژه‌اي مهم و اثرگذار در تنازعات گفتماني پس از انقلاب بوده است. ازاین‏رو بررسی ساختار معنايي سوژه رزمنده طي سال‌هاي جنگ در دو بخش (ساختار معنايي سوژه رزمنده در سال‌هاي ابتدايي جنگ و سال‌هاي پاياني جنگ) انجام شد.

گفتني است انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي، ارتباط جداناپذيري دارند، چرا كه جنگ هشت‌ساله‌ را مي‌توان بسط كوتاه مدت تاريخي يا حادثه‌ منتج تاريخي از انقلاب دانست؛ انقلابي كه با نام خدا شروع شده بود و با تمسك به ريشه‌هاي مذهبي توانسته بود حكومتي اسلامي مستقر كند. در واقع، جنگ فضاي ايدئولوژيك انقلاب را تثبيت كرد. به عبارت دیگر، جنگ فرصت بديع و تازه‌اي بود كه اين امكان و فرصت را فراهم مي‌نمود كه وجوه نمادين فضاي انقلاب با وقوع جنگ جريان يابد و دال‌هاي در مخاطره، در مدلولي تازه تجسد يابند و به اعتبار مدلول‌هاي تازه، تداوم آنها تضمين شوند، به عنوان نمونه صدام جانشين شاه مي‌شد.

بنابراين در این فضا، امام(ره) براي بسيج نيروهاي جوان به الگوسازي وسيعي برگرفته از ظرفيت‌هاي معنوي ديني اقدام کرد، به گونه‌ای که جنگ ايران و عراق با واقعه كربلا قرينه شد، ائمه اطهار(ع) به صورت الگو، نمونه، سرمشق و اسطوره‌ عصر حاضر در آمدند، و اين‌كه هركس به مصاف با يزيد زمان (صدام) بشتابد؛ تجربه ياران امام حسين(ع) را تكرار كرده و به آرامش ابدي مي‌رسد.

بهره‌مندي نظام جمهوری اسلامی ایران از ابزارهاي قدرتمند مذهبي باعث توانمندي بالاي آن در سطح تئوريك و خلق انگيز‌ه‌هاي رفتاري مي‌شد. چنانکه می‌دانیم، جايگاه جهاد در منابع اسلامي و آموز‌‌ه‌هاي ديني بسيار برجسته است و به اهميت دفاع از اسلام و سرزمين‌هاي اسلامي و جهاد دفاعي توجه بسيار شده است. از این‏رو مفاهيمي كه در بطن آموز‌ه‌هاي ديني موجب انگيزش مسلمانان مي‌شد در اين دوره نيز زمينه‌هاي تأثير‌گذاري پيدا كرده بود. از این‏رو گفتمان اين دوره به گونه‌ايست كه شركت فعالانه در جنگ، به ويژه براي جوانان، نوعي ارزش و وظيفه تلقي مي‌گردد، و باز‌توليدكننده مفاهيم صبر، قناعت، از خودگذشتگي، ساده شدن مسائل، فراموشي موقت اختلافات و روزمره‌شدن مرگ است. (نبوی، 1384)

فيلم عبور از ميدان مين، منبع تصویری مهمی برای دستيابي به ساختار معنايي سوژه رزمنده در سال‌هاي نخستين جنگ است زیرا فضايي را به روشنی ترسیم می‌کند که جمع کثيري از رزمندگان هر یک با منطق، زبان و نگاه مخصوص خويش در پيش‌روي بيننده حضور دارند و هر کس با هر منطقي و با هر پوششي در هر سطحي و با هر تفسيري در صحنه‌ جنگ و نبرد با دشمن قرار گيرد، عنوان رزمنده بر او اطلاق مي‌گردد.

با طولاني ‌شدن جنگ، عدم موفقيت کامل در صحنه‌هاي نبرد، بروز مسائل و مشكلات اقتصادي و فرهنگي در شهر، رشد عقلانيت ابزاری همراه با احساس خستگي و وحشت از جنگ شهرها، جنگ از منظر بخشي از افكار عمومي نامعقول جلوه ‌نمود. این جريان، از اواسط جنگ در درون ساختار حاكم نیز شكل گرفت. در حالی که گروهي به ادامه‌ جنگ در جهت دستيابي به پيروزي نهايي و عدم مصالحه با دشمن تأکید داشتند، گروه ديگری به حل و فصل مسالمت‌آميز و آبرومندانه‌ جنگ تأکید می‌کردند.

در جريان اين دو دستگی، شهر از منظر گروهي از رزمندگان تيره‌تر و سياه‌تر مي‌شد. بخشي از اين منظر تيره به واسطه‌ آن بود كه نمادهاي جنگي هر روز كم‌تر مي‌شد و شهر بيش از پيش به دنبال روزمرگي خود بود. بنابراين در فيلم عروسي خوبان، بر خلاف فيلم عبور از ميدان مين، با سوژه‌اي محكم و راسخ از رزمنده روبرو نيستيم؛ او به رغم مشاهده نارسايي‌ها و ناهنجاري‌ها، توانايي مقاومت و مقابله را ندارد. سوژه‌ رزمنده سال‌هاي ابتدایي جنگ بر اثر تفسيري كه از جنگ داشت شيفته بود و رضايت‌مندانه در جنگ حاضر مي‌شد، اما سوژه رزمنده در سال‏های پایانی جنگ، روشن و شفاف نيست، او به خاطر سكوت و چهره‌ بيمار و تعادل گسيخته‌اش در پرده‌اي از ابهام مي‌ماند. او چون پایبند به عقاید و ارزش‏های سال‏های ابتدایی جنگ است، رويكرد انتقادي به شهر و ساختار شهر دارد. از سوي ديگر، چهره و روان بيمار او نمادي از خلل در مؤلفه‌هاي عقيدتي، اخلاقي‌ و رفتاري وی دارد.

در نهايت، نشانه‌هاي موجود در فيلم عروسي خوبان حكايت از آن دارد كه سوژه رزمنده سال‌هاي پاياني جنگ نه تنها قرينه با الگوي نمادين نيست، بلكه از ساختار معنايي خويش در سال‌هاي ابتداي جنگ دور‌افتاده است، و او را بايد در يك صفحه‌ خاكستري از شاخصه‌هاي (عقيدتي، اخلاقي، رفتاري، طبقاتي، آرماني) الگوي نمادين باز شناخت. سوژه رزمنده این سال‌ها سوژه‌اي ايزوله شده است، چون هويت ديني وی طي این سال‌ها به واسطه شكاف گفتماني پيرامون ادامه جنگ كه برگرفته از شرايط عيني و انضمامي کشور بود، دچار خلل مي‌شود. او به مانند سال‌هاي ابتدايي جنگ، محكم و راسخ نيست و توان مقاومت ندارد، زیرا گفتمان سياسي در پي حركت به سمتي است كه در مقابل گفتمان سال‏ها‌ي جنگ قرار مي‌گيرد و رزمنده با شبكه‌اي متفاوت از دال‌ها روبه‌رو مي‌شود.

بنابراين نسل انقلاب كه در سال‌هاي اولیه جنگ به عنوان قهرمان در متن گفتار سياسي قرار داشت و عالم پيرامون او مديريت مي‏شد (استيلاء سوژه رزمنده)، در سال‏های پايانی جنگ و استقرار در شهر، حاشيه‌نشین مي‌شود. به عبارت دیگر، استقرار در شهر عاري از ارزش‌هاي زمان جنگ، سوژه رزمنده را با پرسش‌گري مواجه مي كند.

شاید طرح این نکته مهم باشد پس از جنگ نیز، با رحلت امام خميني(ره) و تصلب گفتمان شهري و عقلاني و خودمحورانه، سوژه‌ رزمنده‌ كه پس از سال‌ها جنگ و نبرد با دشمن با جسمي بيمار و مريض وارد فضاي شهر و زندگي روزمره مي‌شود، از يكسو بايد به زندگي عادي برگردد، شغل اختيار كند اما به لحاظ جسمي از وضعيت عادي برخوردار نيست و اين اولين مسئله و مشكل او در باز گشت به زندگي‌اي عاديست. از سوي ديگر، ارزش‌هايي كه او سال‌ها با آن‌ها زندگي كرده ناهمسو و گاه غير قابل باور و برداشت از محيط اوست. (ناهمزباني با محيط)

بنابراين مرگ چنين مرداني معمولاً از آنروست كه تاب تحمل خماري را ندارند؛ خماري دوران پس از جنگ.. خماري چنين روزگاري را فقط آنانی مي‌فهمند كه روزها‌ي جنگ را درك كرده باشند، آنان نمي‌توانند قاطعيت آن‌ روزها و شب‌هاي فراموش شده را از ياد ببرند، روزها و شب‌هايي كه عبور از خط فقط يك قلب مطمئن مي‌خواست و يك گام بلند. (فراستی، 1379: 173)

منابع

آويني، سيدمرتضي (1387)، گنجينه‌ آسماني، تهران: ساقي.

احمدي، بابك (1381)، از نشانه‌هاي تصويري تا متن، به سوي نشانه‌هاي ارتباط ديداري، تهران: مركز.

اكو، امبرتو (1387)، نشانه‌شناسي، ترجمه‌ پيروز ايزدي، تهران: ثالث.

بشيريه، حسين (1381)، ديباچه‌اي بر جامعه‌شناسي سياسي ايران در جمهوري اسلامي ايران، تهران:‌ نگاه معاصر.

بيل، جيمز (1377)، عقاب و شير، ترجمه مهوش غلامي، تهران: شهر آشوب.

پورسعيد، فرزاد (1384)، «جبهه؛ نماي نزديك مردان رها‌شده از خاك»، فصلنامه مطالعات ملي، سال ششم، شماره 3.

تيمرمن، كنت آر. (1373)، سوداگري مرگ، ترجمه‌ احمد تدين، تهران: موسسه خدمات فرهنگي رسا.

حسين‌زاده، سيد محمدعلي (1386) اسلام سياسي در ايران، قم: موسسه انتشارات دانشگاه مفيد.

‌حسيني، سيدمجيد (1388)، «تحول فرهنگ سياسي در ايران پس از انقلاب براساس تحليل فيلم‌هاي سينمايي پرمخاطب (پايان نامه دكتري)»، دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران.

خمینی، امام روح الله (1379)، صحيفه امام، مجلدات 9، 12، 13، 14، 15، 16، 17، 18، 19، 20 و 21، تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (س).

دروديان، محمد (1379)، آغاز تا پايان جنگ، سيري در جنگ ايران و عراق، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ.

دروديان، محمد (1373)، از فاو تا شلمچه، تهران:‌ مركز مطالعات و تحقيقات جنگ.

سلطاني، سيدعلي اصغر (1384)، قدرت، گفتمان و زبان، تهران: نشر ني.

غلامرضا كاشي، محمدجواد (1379)، جادوي گفتار، تهران: آينده پويان.

فراستي، مسعود (1379)، جنگ براي صلح، مروري بر سينماي جنگ، تهران: انجمن سينمايي انقلاب و دفاع مقدس.

فراستي، مسعود (1382)، 25 سال سينماي ايران، سينماي جنگ و دفاع مقدس، تهران: موزه‌ سينماي ايران.

ميلاني، محسن (1381)، شكل‌گيري انقلاب اسلامي ايران از سلطنت پهلوي تا جمهوري اسلامي، ترجمه‌ مجتبي عطارزاده، تهران: گام نو.

نبوي، سيدعبدالامير (1384)، «ميراث‌هاي جنگ»، فصلنامه مطالعات ملي، شماره 23.

فیلم عبور از ميدان مين، تهران: موسسه رسانه‌هاي تصويري، 1362.

فیلم عروسي خوبان، تهران: موسسه‌ رسانه‌هاي تصويري، 1367.

لینک کوتاه :
کد خبر : 1808

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال
  • مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
  • آدرس دفتر مرکزی:تهران – خیابان شریعتی - خیابان شهید دستگردی(ظفر) - بعد از تقاطع شهید تبریزیان - پلاک77
  • تلفن تماس روابط عمومی:

02122909525-30 داخلی 245