مقدمه
امنیت ملی و سیاست خارجی دو روی یک سکهاند. سیاست خارجی دولتها برای پیشبرد منافع ملی نیازمند بستر مناسب، امنیت و توسعهی مناسبات با سایر واحدهای سیاسی در سطوح همسایگی، منطقهای و جهانی است. وجود چالش، بحران و جنگ در روابط با واحدهای سیاسی بهخصوص در سطح همسایگی و منطقهای موجب دگرگونی در روابط جهانی دولتها نیز میشود و درمجموع محیط بحرانی برآمده از جنگ، امنیت ملی و سیاست خارجی دولت را در ابعاد مختلف تحت تأثیر قرار میدهد.
تمرکز دولت در زمان جنگ بیشتر بر پشتیبانی از جنگ، خرید سلاح و تجهیزات، درآمد ارزی و امکان ادارهی جنگ استوار است. فعالیت دیپلماسی دولت و روابط خارجی نیز عمدتاً تلاش میکند که هدفهای سیاسی دولت را مشروع و قانونی جلوه داده و دولت مقابل را در مجامع عمومی و سازمانهای بینالمللی و کشورها، متجاوز معرفی کند. ازاینرو، اهتمام دستگاه امنیت ملی و سیاست خارجی عمدتاً حول محور مسائل جنگ دور میزند و کارگزاران دولت کمتر میتوانند به کار ویژههای اصلی سیاست خارجی بپردازند.
در جنگ عراق علیه ایران که در نظام متصلب دوقطبی جریان داشت، به دلیل یارگیری فشرده به نفع ابرقدرت غرب و نیز حمایت از رژیم بعث عراق، قدرت کارگزاری امنیت ملی و سیاست خارجی ایران بهشدت محدود بود و تا پایان جنگ نیز این وضعیت ادامه یافت.
خاتمهی جنگ بستر جدیدی را برای رویکرد جدید امنیت ملی ایران در سیاست خارجی فراهم کرد. ازاینپس، تعامل بهجای ستیزش، و هدف پایان دادن به جنگ، جای خود را به گزینههای توسعهی اقتصادی در عرصههای صنعت، کشاورزی، و سرمایهگذاری، مبادلات فرهنگی و علمی، و نیز گسترش روابط سیاسی داد. در فضای نظامی و دفاعی، و جنگ با همسایگان، دیپلماسی در سختترین شرایط و پر مانعترین بستر میبایست با سایر واحدهای سیاسی به تعامل بپردازد و سعی در حفظ امنیت ملی کشور نماید. بنابراین، در بیشتر زمینهها دچار مشکل بود. پس از جنگ، سیاست همنشین اصلی خود، یعنی روابط و اقتصاد و مبادله در عرصه گسترده را پیش رو داشت و میتوانست با امکان و گزینههای بیشتر به رفتار سیاسی مبادرت ورزد. ازاینرو، در دورهی پس از جنگ، رویکرد امنیت ملی ایران وارد مرحلهی جدیدی گردید که بهرغم استمرار برخی متغیرها، در بسیاری از موضوعات تغییر و دگرگونی حاصل شد.
تجاوز عراق به کویت و اشغال این کشور، موجب شکلگیری مقطع تعیینکننده در سیاست خارجی جمهوری اسلامی شد. مواضع خردمندانهی رهبری نظام در پرهیز از ورود به جنگ و رفتار دولت سازندگی در نزدیک شدن به دولتهای منطقه و مجامع جهانی این امکان را به جمهوری اسلامی داد که رفتار جدید سیاست خارجی خود پس از جنگ را در سطح منطقهای و بینالمللی اعلام کند و راه برای اهداف نظام در بخشهای سیاسی و اقتصادی باز شود.
مقالهی پیش رو، رویکرد امنیت ملی و بالتبع سیاست خارجی جمهوری اسلامی را پس از پذیرش قطعنامهی ۵۹۸ و ورود جدید به محیط منطقهای و بینالمللی مورد تجزیهوتحلیل قرار داده است. تمرکز این مقاله آنگونه که در فرضیه قابلدرک است، بر گسترش روابط و تحول در سیاست خارجی پس از جنگ در مقایسه با شرایط جنگ میباشد.
سؤال پژوهش حاضر معطوف است به: پایان جنگ چه تغییری در رویکرد امنیت ملی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پدید آورد؟ رویکرد همگرایانه با محیط منطقهای و بینالمللی، متغییر اصلی در سمتگیری امنیت ملی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی بوده است. روش مورداستفاده در مقاله، استنتاجی و تحلیلی است.