اشاره: گزارش تصرف شهر فاو حاصل تلاش و فعاليت لشكر25 كربلا به فرماندهي برادر مرتضي قرباني در عمليات والفجر8 است كه از سوي راوي لشكر پس از 3 ماه فعاليت در لشكر و مشاهده و تحقيق به رشته تحرير درآمده است. نظر به اهميت شهر فاو در عمليات والفجر8، بخشي از گزارش عمليات لشكر25 كربلا در شهر انتخاب و براي چاپ آماده شده است.
در روزهاي پاياني بهار سال 1363 و پس از فارغ شدن سپاه از عمليات بدر، منطقه عمومي فاو براي عمليات آينده انتخاب شد. از اواسط مرداد همان سال لشكر25 كربلا1در حاشيه رودخانه اروند با تحويل خط پدافندي به طول 5 كيلومتر در جنوب خسروآباد عملاً در منطقه مستقر گرديد و فعاليتهاي مهندسي با هدف آماده كردن زمين براي استقرار و تردد نيروها آغاز شد. همچنين واحد اطلاعات لشكر نيز شناسايي از منطقه را شروع كرد.
با قطعي شدن عمليات در منطقه فاو و تعيين مأموريت قرارگاهها و يگانها، از طرف قرارگاه خاتمالانبياء مأموريت تصرف فاو و تأسيسات نفتي به لشكر25 واگذار شد. به همين دليل لشكر در حد فاصل نهرهاي بوصدرين تا سعدوني در مجموع 2 كيلومتر مستقر شد. منطقه جديد براي استقرار لشكر رو بهروي شهر و تأسيسات نفتي فاو واقع در حاشيه رودخانه اروند قرار داشت و بعدها تا نهر منطقه گسترش يافت.
وجود نخلستان در حاشيه رودخانه اروند و ارتفاع نخلها بين 3 تا 15 متر محل مناسبي براي استتار و اختفاي نيروها بود. هرچند به دليل وجود نهرها و تأثير جزر و مد آب در مشروب كردن نخلها، تردد با مشكلاتي همراه بود.
نهرهاي منطقه
نهر سعدوني روبهروي جنوب شرقي شهر فاو به طول 5300 متر و عرض 12 متر و عمق 5/3 متر در حالت مد و 70 سانتيمتر در جزر.
نهر رفيه به فاصله 500 متر در شمال نهر سعدوني به طول 3400 متر و عرض 4متر و عمق 2 متر در حالت مد كه در جزر كاملاً از آب خالي ميشد.
نهر سن پس از نهر رفيه با فاصله كمتر از 500 متر به طول 5 كيلومتر و عرض آن به طور متوسط به 15 متر ميرسد. عمق آب در حالت مد 5/3 متر و در حالت جزر حداقل 40 تا 50 سانتيمتر است.
نهر حميه با نهر سن از يك نقطه در ساحل سرچشمه ميگيرد و در فاصله 400 تا 500 متري رودخانه از يكديگر جدا شده و در نخلستان امتداد مييابد. طول نهر حميه كمتر از نهر سن و عرض آن به 18 متر ميرسد. عمق نهر در زمان مد 5/3 متر و در زمان جزر به 30 الي 40 سانتيمتر ميرسد.
نهر بوفلفل در حدود 500 متر شمال نهر قبلي از رودخانه منشعب ميشود و به طول 5 كيلومتر در نخلستان امتداد دارد. عرض آن به 18 متر ميرسد. عمق آب در زمان مد 5/3 متر و در زمان جزر به 40 الي 50 سانتيمتر ميرسد.
نهر بوصدرين در فاصله 5/1 كيلومتري نهر بوفلفل و تا 4400 متر طول دارد. عرض آن 15 متر و عمق آب در زمان مد حداكثر 3 متر و در زمان جزر بين 50 الي 60 سانتيمتر است.
كليه نهرها چنانچه از مشخصه آن قابل مشاهده است در زمان مد براي قايقراني مناسب ميباشند ولي در زمان جزر اين امكان وجود ندارد.
جادههاي موجود در منطقه محدود و نامناسب بود و در شرايط مد آب و يا در زمان بارندگي تردد بر روي جادهها بسيار دشوار بود. به همين دليل لشكر پس از استقرار تلاشهاي گستردهاي را براي احداث و ترميم جادههاي عقبه انجام داد. ضرورت غافلگيري محدوديتهاي زيادي را براي تردد كمپرسي به وجود ميآورد ولي با اقداماتي كه صورت گرفت به گفته مسئول مهندسي لشكر جمعاً 30هزار كمپرسي خاك در منطقه تخليه شد. همچنين ساختن اسكله بخش ديگري از اقدامات لشكر بود.
بدين ترتيب تدريجاً زمينه استقرار كامل و انتقال نيروهاي لشكر به محل مورد نظر فراهم شد. به موازات تلاشهايي كه در اين مرحله صورت ميگرفت آموزشهاي عمومي و تخصصي نيروها شروع شد و 300 نفر از نيروهاي غواص براي شكستن خط آموزش ديدند.
شناسايي از خط دشمن و مشخص كردن معابر وصولي بخش ديگري از اقدامات و تلاشهاي لشكر بود. شناسايي منطقه خودي و عبور از آب براي شناسايي ساحل دشمن تدريجاً انجام شد. كليه ضعفهاي خطوط پدافندي دشمن شناسايي شد و معابر وصولي براساس همين ملاحظه مورد توجه قرار گرفت. سرانجام معابري كه براي عبور نيروها مشخص شد به شرح زير بود:
معبر 1: سمت چپ مناره مسجدي كه در ابتداي شهر فاو قرار داشت.
معبر 2: سمت راست اسكله چوبي در سمت راست مناره مسجد.
معبر 3: سمت چپ اسكله چهارم دشمن در كنار ساحل.
معبر 4: حدفاصل اسكلههاي دوم و سوم دشمن.
معبر 5: سمت راست اسكله اول.
معبر 6: روبهروي نهر بوصدرين.
نيروهاي شناسايي و تخريب به تناسب معابر ششگانه سازماندهي شدند. قابل ذكر است كه در شناسايي ساحل دشمن موانع زير مشاهده شد:
رده اول: ميلههاي هشتپر خورشيدي
رده دوم: ميلههاي هشتپر و سيمخاردار حلقوي
رده سوم: در اكثر جاها هشتپر و سيمخاردار
البته در رده سوم خطوط پدافندي دشمن به بعد نبشيهاي دوطرفه كه بين آنها سيمخاردار حلقوي وجود داشت، مشاهده ميشد.
در ساحل بين 5 تا 10 متر گلولاي و حداكثر 209 تا 30 متر چولان است كه در هنگام جزر آشكار ميشود.
پس از موانع در ساحل، خطوط اصلي پدافندي دشمن و سنگرها قرار داشت كه بعضاً 3 تا 8 رده استحاكامات در برابر آن طراحي شده بود. يك رده سيلبند با سنگرهاي بتوني وجود داشت كه تيربار و كمينهاي دشمن نيز در ميان آنها پيشبيني شده بود.
در محدود لشكر25 كربلاي چهار اسكله نزديك به هم به شكلT وجود داشت كه دشمن از روي اين اسكلهها بر كل ساحل و تحركات تسلط داشت.
زمين منطقه برخلاف بخشهاي ديگر ساحل فاقد نخل بود. بلافاصله پس از ساحل شهر فاو و تأسيسات نفتي قرار داشت. ساختمانهاي ابتداي شهر كاملاً به خط اول منطقه اشراف داشت و در برخي نقاط فاصلهاي از خط نداشتند. شهر فاو 5/3 كيلومتر مربع وسعت داشت و ساختمانها با نظم خاصي احداث شده بود.
تأسيسات نفتي و مخازن نفت در دو مجموعه شامل 26 مخزن در امتداد جاده البحار و 30 مخزن در شرق جاده فاو بصره قرار داشت.
وجود تأسيسات نفتي و شهر فاو دشمن را نسبت به اين منطقه حساس كرده بود و لذا از استحكامات دفاعي بيشتري استفاده شده بود.
نيروهاي دشمن در اين منطقه شامل تيپ111 از لشكر26 بود كه با يك گردان تقويت شده بود.
طراحي مانور
از اقدامات مهم لشكر، كه فرماندهي نقش تعيين كنندهاي در آن ايفا ميكند، طراحي مانور لشكر بر اساس اهداف، مأموريت واگذار شده، و توان لشكر است. مأموريت شامل دو مرحله آفندي و پدافندي است كه مرحله پدافند وابستگي كامل به نتايج حاصل از مرحله آفندي دارد و تقريباً در جريان عمليات، محدوده آن و چگونگي آن بهطور جزئي، مشخص ميگردد. لذا ابتدا به شرح مأموريتها و اهداف واگذار شده به لشكر ميپردازيم و سپس با بيان توان و سازمان رزم لشكر به طرح مانور آن خواهيم پرداخت.
مأموريت آفندي
مأموريتي كه در ابتدا به لشكر واگذار شد، حفظ جناح راست عمليات (در محور جنوب خسروآباد) بود. البته پس از تغييراتي كه در طرحهاي قرارگاه خاتم صورت گرفت، لشكر25 كربلا با مأموريتي جديد در اختيار قرارگاه كربلا قرار گرفت.
مأموريت لشكر 25 كربلا عبارت بود از: شكستن خط در محدوده مجاور شهر فاو، تصرف و پاكسازي شهر فاو، تصرف و پاكسازي تأسيسات نفتي فاو، و ادامه عمليات تا جاده فاو بصره.
خط حد از 500 تا 1000 متري سمت راست جاده عمودي (تانكفارمها) آغاز ميگشت و تا نهري كه در سمت چپ شهر قرار داشت و به وسيله شاخصهايي از داخل اروند و روي زمين، مشخص ميشد، ادامه مييافت. لشكر عاشورا در سمت راست اين محدوده و لشكر وليعصر(عج) در سمت چپ نهر اقدام به مانور ميكردند.
به همين منظور، جهت ايجاد عقبه و انجام امور شناسايي و ساير اقدامات اوليه لازم براي عمليات، منطقه روبهروي شهر فاو در شرق اروند، در اختيار لشكر قرار داده شد تا كار آمادگي، عملاً آغاز شود. اين منطقه از نهر سعدوني در سمت چپ آغاز ميشد و تا نهر بوصدرين در سمت راست ادامه مييافت كه پس از مدتي، به لحاظ لزوم گسترش عقبه لشكر، از سمت راست تا نهري موسوم به منطقه، گسترش داده شد.
جزئيات مأموريت لشكر در عمق، به مباحث مطروح شده در قرارگاه خاتم بستگي داشت كه در مقاطع مختلف تغيير ميكرد. به عنوان مثال طراحي مرحله دوم عمليات و مراحل بعدي به اضافه مسئله پدافند، تنها چند روز قبل از شروع عمليات مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت و پس از بررسيهاي لازم، نتايج آن به يگانها ابلاغ گرديد.
در ابتدا حركت در جاده فاو امالقصر (جاده سوم) تا پايگاه اول موشكي به لشكر كربلا واگذار گرديد و اين لشكر تا مدتي به طراحي جزئيات اين حركت پرداخت. طبق اين طرح لشكر17 عليبنابيطالب با عبور از لشكر25 ميبايست به پاكسازي پايگاه موشكي و موضع مستطيلي بپردازد. در اين طرح مقرر گرديده بود كه لشكر27 حضرت رسول (ص) نيز با عبور از لشكر25 در ابتداي جاده امالقصر به پيشروي ادامه دهد و جهت سهولت در اجراي اين عبور، يك گردان از لشكر27 در اختيار لشكر25 قرار ميگرفت تا با هدايت اين لشكر جاي پاي مناسبي را در جاده امالقصر تحويل گرفته، با استفاده از آن حركت خود را به طرف كارخانه نمك ادامه دهد.
اين مأموريت تا 13 بهمن ماه به قوت خود باقي بود تا اينكه در اين روز موضوع فوق مجدداً در قرارگاه خاتم مورد بحث و ارزيابي قرار گرفت. در اين جلسه برادر مرتضي قرباني پيشنهاد كرد كه:
< مواضع مستطيلي به همراه شهر و تأسيسات، همگي يك هدف است و بايد به يك يگان داده شود، لذا لشكرهاي27 و17، روي جاده سوم (امالقصر) مأموريت يابند و لشكر25 مأموريت لشكر17 را انجام دهد. يعني لشكر كربلا علاوه بر گذاشتن يك تيپ در محور شهر، و يك تيپ هم در محور تأسيسات و تانكفارمها، 3 گردان ديگر خود در وهله اول، احتياط آنان و در وهله دوم عبور دهد تا سه راهي فاو و از آنجا روي سيلبند مستطيلي عمل كند.>2
وي همچنين ابراز داشت:
< براي ما عملي نيست كه در شب اول بياييم و 90 درجه بچرخيم و برويم روي جاده سوم.>3
با پذيرش اين نكته از سوي قرارگاه خاتم و برادر محسن رضايي، كه اهداف مذكور به يكديگر وابستگي كامل داشته و در حكم يك هدف ميباشند، مأموريت جديد يگان به همان نحو درخواستي ابلاغ گرديد. اين تغيير كه درست چند روز قبل از عمليات صورت پذيرفت موجب تغيير مانور لشكر17 گرديد و مقرر شد كه اين لشكر با عبور از لشكر25 وارد منطقه شده و در محور جاده امالقصر به انجام عمليات بپردازد و لشكر27 حضرت رسول (ص) نيز پاكسازي منطقه را به دنبال آن لشكر انجام دهد.
مأموريت پدافندي
طرح پدافندي كه از طرف قرارگاه خاتم تصويب و ابلاغ گرديد، به نام "طرح پدافندي عاشورايي" مشهور گرديد. در اين طرح كه تأثير چنداني در جزئيات مانور لشكر نداشت، سه محور پدافندي كلي در منطقه عملياتي مشخص گرديد و براي هر كدام، فرمانده و معاونيني از ميان مسئولان لشكرها انتخاب و مشخص گرديده بود و لذا در محور جاده دوم (فاو بصره) مسئوليت پدافندي به برادر مرتضي قرباني داده شد و برادران حسين خرازي و احمد كاظمي نيز به عنوان معاونين ايشان معرفي شدند. اضافه بر آن، قرارگاه در نظر داشت تا پنج رده خط پدافندي جهت احتياط تشكيل دهد و در هر رده، يگانهايي مشخص شده، مسئوليت احداث استحكامات و تدابير پدافندي را به عهده گرفتند. ابتدا در اين طرح، لشكر كربلا موظف شده بود حد فاصل جاده دوم را تا پايگاه موشكي (در جاده امالقصر) به طرف خورعبدالله مستحكم نمايد ولي پس از بحثهاي فراوان، مقرر گرديد كه اين لشكر در يك كيلومتري سمت راست جاده عمودي (سمت راست تانكفارمها) تا جاده امالقصر، يعني در جناح راست منطقه عملياتي خود، اقدام به انجام تدابير پدافندي نمايد. حفر كانال، احداث خاكريز و ساير موانع از اين جمله ميباشد.
در اين زمينه قابل توضيح است كه مأموريت لشكر25 با لشكر17 تعويض گرديد.
سازمان رزم
قبل از شرح جزئيات مانور لشكر، قابل توضيح است كه لشكر25 كربلا، در اين عمليات داراي يك سازمان رزم متناسب از لحاظ كمي و كيفي است. گردانهاي رزمي اين يگان در قالب 3 محور پياده و يك محور زرهي سازمان يافتهاند كه هر محور (تيپ) داراي 3 گردان ميباشد.
نيروهاي غواص خطشكن در قالب 2 گردان پياده سازماندهي شدهاند كه در هر گردان بالغ بر چهار دسته (يك گروهان به اضافه) است. اين نيروها ضمن سازمان گرفتن در قالب گردانهاي خود، از توجه مستقيم فرماندهي لشكر و ساير عناصر كادر يگان برخوردار بودند.
طرح مانور
بر اساس اهداف و مأموريتهاي تعيين شده براي لشكر كربلا و با توجه به شناساييهاي انجام شده و معابر موجود و عوارض و مشخصات زمين دشمن، طراحي مانور لشكر آغاز گرديد. فرماندهي لشكر در اين زمينه نقش اصلي را دارا است و عملاً طرحها در زمان توجيه فرماندهان گردانها نسبت به عمليات، به آنها ابلاغ ميگردد و تنها معاونت لشكر و فرماندهان محورها مورد مشورت قرار ميگيرند.
در مجموع با توجه به وجود عوارض متعدد در زمين دشمن و وضعيت كلي آن، منطقه به چند هدف مستقل تقسيم گرديد و مأموريت هر يك از آنها به يكي از محورها سپرده شد.
هدف اول: شهر فاو و امتداد آن تا جاده فاو بصره به اضافه خطشكني در محدوده مربوطه. اين مأموريت به محور 1 واگذار گرديد.
هدف دوم: تأسيسات نفتي و تانكفارمها (سمت راست شهر) و امتداد آن تا جاده فاو بصره، باضافه خطشكني در محدوده مربوطه. مأموريت اين هدف به محور 2 داده شد.
فاصله بين دو اسكله چهار و سه، به عنوان خط حد براي دو محور در ساحل رودخانه اروند مشخص گرديد و وجود جادههاي فاو البحار و فاو بصره، ميتوانست به عنوان شاخصهايي عمده در تفكيك مأموريت گردانها به كار گرفته شود. همچنين مقرر گرديد كه در هر يك از اين دو محور، يك گردان خط بشكند و دو گردان ديگر به پاكسازي و نفوذ و استقرار در منطقه بپردازند.
به لحاظ مشخص نبودن مأموريتهاي آتي لشكر از سوي قرارگاه، نداشتن اطلاعات كافي از عمق زمين دشمن و وجود احتمالات گوناگون در عدم دستيابي به موفقيت 100% در اهداف، اولين مانور محور سوم به طور دقيق مشخص نگرديد و لذا برخورد فعالي نسبت به آن صورت نگرفت، عمدتاً اين محور در احتياط كلي لشكر قرار داشت و مانور آن بنا به وضعيت عمليات تصور ميشد.
شكستن خط
شاخصترين مسئله در طراحي مانور كه نقطه مشترك هر دو محور ميباشد. مسئله خطشكني است. اين مسئله از مباحث اصلي و مهمي است كه نه تنها فرماندهي لشكر با دقت، جزئيات مربوط به آن را پيگيري ميكند، بلكه مورد توجه خاص همه عناصر عملياتي است كه به نحوي از انجام عمليات و كيفيت آن اطلاع يافته و با آن در ارتباطند. فرمانده گردانها و مسئولان قرارگاه نيز به طور فعال در اين زمينه شركت دارند. در نهايت به دليل برتري كيفي و كمي غواصان در گردانهاي يا رسول و امام محمد باقر (ع) متعلق به محور 2، اين دو گردان جهت شكستن خط توسط فرماندهي انتخاب شدند و از آنجا كه محور يك ملزم به خطشكني در محدوده مأموريت خود بود، گردان امام محمد باقر (ع) تحت امر محور يك قرار گرفت و گردان مسلم از آن محور به محور 2 منتقل شد. بدين صورت دو گردان خطشكن در هر دو محور معين گرديد. اما از آنجا كه در هر يك از معابر موجود احتمال ديده شدن غواصان در آب، عدم موفقيت در عبور، لو رفتن تك، و ... وجود دارد، لذا نيروهاي خطشكن به دو گروه (يا به عبارتي دو موج) تقسيم شدند، موج اول از نيروهاي غواص و موج دوم متشكل از نيروهاي قايقسوار بود.
نحوه عبور نيز طبيعتاً بر مبناي نتايج كار برادران اطلاعات و تعداد معابري كه مشخص شده بود، طرحريزي گرديد.
بر اين اساس و با توجه به محدوده مأموريت محورها، معابر 1 تا 4 به گردان امام محمد باقر (ع) (محور 1) و معابر 5 تا 8 نيز به گردان يارسول (محور 2) واگذار شد و فرماندهان اين گردانها در حدود يك ماه قبل از عمليات نسبت به اين مأموريت توجيه شده و آموزش، سازماندهي و ساير آمادگيهاي لازم را بر اساس معابر محوله به گردان خود و مانور ابلاغي به گردان، تنظيم كردند.
هر يك از گردانها، يك گروهان از نيروهاي آموزش ديده غواص را جهت به كارگيري در موج اول و دو گروهان را جهت كمك در شكستن خط و پاكسازي آن در موج دوم در نظر گرفتند.
نقطه رهايي نيروهاي غواص، براي هر معبر تفاوت ميكرد و لازم بود كه با توجه به جهت جريان آب و فاصله مناسب انتخاب گردد.
همچنين محل سوار شدن نيروهاي موج دوم در قايق ميبايست دور از ديد دشمن و نزديك به معبر مورد نظر باشد. به همين جهت نهرهاي موجود در منطقه بين نيروهاي موج دوم تقسيم گرديد و نهرهاي رفيه و بوفلفل به گردان امام محمد باقر(ع) و نهر خجسته به گردان يارسول(ص) اختصاص داده شد.
نقطه رهايي غواصان نيز به تفكيك هر معبر به شرح ذيل مشخص گرديد:
جزئيات مانور و سازمان غواصان:
همانطور كه ذكر شد، بر مبناي شرايط معابر و وضعيت و حساسيت دشمن در خط، با همفكري برادران اطلاعات، در هر معبر استعدادي مشخص و سازماني نسبتاً مشابه ساير معابر، در نظر گرفته شد كه به ترتيب ذكر ميكنيم:
الف) گردان امام محمد باقر(ع)
معبر اول: 25 نفر
معبر دوم: 26 نفر
معبر سوم: 25 تا 26 نفر
معبر چهارم: 19 نفر (بهدليل قرار داشتن بين دو اسكله)
ب) گردان يارسول:
معبر پنجم: 15 نفر (بهدليل قرار داشتن بين دو اسكله 3 و 2)
معبر ششم: 24 نفر
معبر هفتم: 20 نفر
معبر هشتم: 28 نفر
سازماندهي دستههاي غواص كه به طور مشابه صورت گرفت عبارت بود از:
حداقل سه نفر از برادران اطلاعات در هر دسته، كه دو نفر در جلوي ستون و يك نفر در وسط آن حركت خواهد كرد.
چهار تخريبچي كه دو نفر در جلوي ستون، براي باز كردن موانع جهت عبور غواصان حضور دارند و دو نفر ديگر در انتهاي ستون جهت تعريض معبر براي ورود نيروهاي موج دوم (قايقسوار).
مابقي غواصان با سلاحهاي مختلف شامل تكتيرانداز، آرپيچيزن، كمك آرپيچيزن، تيربارچي، كمك تيربارچي (و بعضاً نارنجك تفنگيانداز) ميشوند.
هر دسته با مشاوره مسئول اطلاعات همان معبر، و با هدايت و همفكري فرمانده گردان، مانوري جهت شكستن خط تهيه نموده و استعداد خود را بر مبناي همان مانور آرايش داد. فرمانده دسته معبر اول گردان امام محمد باقر (ع)، آرايش و مانور دسته خود را كه با ساير دستههاي اين گردان مشابه است، چنين تشريح ميكند:
< ما، از مجموع استعداد 25 نفره، دو تيم تأمين در چپ و راست معبر تشكيل ميدهيم كه شامل آرپيچيزن و كمك و يك تك تيرانداز در هر سمت ميباشد. پس از آن تيم الف و ب حركت ميكنند. تيم الف تشكيل شده از يك نفر اطلاعات معبر، يك نفر آرپيچيزن به همراه كمك، تيربارچي به همراه كمك و در انتها دو نفر تك تيرانداز. تيم ب نيز با سازماني مشابه، به اضافه دو نفر تخريبچي در انتهاي ستون، پشت سر تيم الف حركت خواهد كرد. ابتدا تخريبچي با سيمچين خود سيم را ميبرد و اگر مين وجود داشت آن را خنثي خواهد كرد. سپس به جلو ميرود و پشت سرش ساير نيروهاي غواص حركت خواهند كرد. در اين حالت تيمهاي تأمين در چپ و راست معبر آمادهاند و تا پايان عبور همه غواصان باقي خواهند ماند تا اگر دشمن اقدام به تيراندازي كرد، جوابگو باشند و معبر را حفظ نمايند.
غواصان پس از عبور از معبر در زير خط دشمن آرايش ميگيرند، دو نفر تخريبچي در كنار معبر باقي ميمانند كه با شروع عمليات، به سرعت موانع خورشيدي را منفجر و معبر را عريضتر ميكنند. آخرين نفر نيز از اطلاعات است كه با چراغقوه مخصوص، جهت هدايت قايقها مشخص شده است.>4
نمونههايي از آرايش و مانور و غواصان گردان يا رسول نيز قابل ذكر است. فرمانده دسته اول (معبر پنجم) آرايش و مانور دسته خود را چنين شرح ميدهد:
< استعداد نيروي ما 15 نفر در قالب دو تيم است. تيم اول 8 نفر شامل مسئول اطلاعات معبر، فرمانده دسته، 2 نفر تخريبچي و 2 نفر آرپيچيزن به همراه كمك. تيم دوم 7 نفر شامل اطلاعات، جانشين دسته، 2 آرپيچيزن با كمك و يك نارنجكانداز.
ابتدا تيم اول حركت ميكند و با شاخص قرار دادن يك درخت و يك منبع آب خود را به معبر ميرساند. تيم اول زير سيم خاردار متوقف خواهد شد، اطلاعات و خودم (مسئول دسته) در طرفين معبر ميايستيم و 2 نفر تخريبچي جهت ايجاد راه داخل موانع ميشوند. در اين هنگام هر يك از آرپيچيزنهاي تيم اول با كمك خود به طرف راست و چپ رفته تا 30 متر از ما فاصله ميگيرند و جناحين را رو به اسكلهها تأمين ميكنند.
پس از باز شدن راه، ابتدا تيم دوم وارد ميشود، اين تيم موظف است خودش را به زير سنگرهاي دشمن برساند. اگر دشمن متوجه حضورشان نشد تا رسيدن مابقي نيروها صبر ميكنند و اگر درگير شدند، داخل خواهند شد و بلافاصله دو آرپيچيزن خود را به طرفين ميفرستد و بقيه نيز پس از وارد شدن، به چپ و راست رفته و پاكسازي ميكنند و ...>5
فرمانده معبر ششم از همين گردان، علاوه بر بيان سازمان و آرايشي مشابه معبر پنج، اضافه ميكند:
<ما پس از عبور از معبر به سه تيم تقسيم ميشويم. تيم اول كه خودم به عهده دارم به طرف جلو ميرويم براي سنگرهاي روبهرو و تأمين معبر و تيمهاي دوم و سوم به طرفين گسترش و پاكسازي ميكنند تا نيروهاي موج دوم برسند.>6
فرمانده معبر هفتم ميگويد:
<بعد از معبر، دسته را به پنج تيم تقسيم كرديم و يك تيم مستقيم به سنگرها ميزند و تأمين معبر را برقرار مينمايد. و به هر جناح (راست و چپ) دو تيم جهت پاكسازي و الحاق با معبر طرفين حركت و گسترش پيدا خواهد كرد.>7
كليه غواصان حركت خود را در حالتي كه آب راكد است (مد يا جزر راكد) به سمت معبر آغاز ميكنند و با حفظ غافلگيري، خود را به ساحل دشمن رسانده، آرايش ميگيرند. در آنجا ميبايست قبل از شروع درگيري سيم خاردارها چيده شود و معبر جهت عبور غواصان توسط تخريبچيهاي ابتداي ستون باز شود. غواصان پس از باز شدن معبر وارد آن شده، خود را تا حد امكان به دشمن نزديك كرده و در صورت توان از خط عبور كرده و خود را به پشت سنگرها برسانند تا پس از آغاز درگيري، سنگرهاي دشمن را از پشت مورد حمله قرار دهند.
در بحث احتمالات، بيش از همه چيز انحراف غواصان بر اثر جريان آب يا تاريكي و ديده شدن توسط دشمن مطرح بود. به همين خاطر به كليه غواصان اعلام شد كه در صورت انحراف، بايست از هر نقطهاي كه رسيدهاند كار خود را شروع كرده و مأموريت خود را از همان نقطه انجام دهند. همچنين پس از رهايي به هيچ وجه اجازه بازگشت به مبدا‡ را ندارند و در صورت ديده شدن توسط دشمن، بايد به كمك تدابيري كه از طرف لشكر جهت حمايت از آنان به عمل ميآيد حركت خود را ادامه دهند و خود را به دشمن برسانند.
پاكسازي خط اول دشمن
پس از شكسته شدن خط يا آغاز درگيري، مسئله پاكسازي و ادامه درگيري مطرح بود كه در اين زمينه، گروهانهاي باقيمانده از دو گردان خطشكن مورد استفاده قرار ميگيرد. براي اين منظور مقرر گرديد كه نيروهاي اين گروهانها با سوار شدن بر قايقهايشان، آماده شروع درگيري باشند و به محض اعلام درگيري، حركت خود را به سمت دشمن طبق مانور خود آغاز كنند.
در محور 1، گردان امام محمد باقر (ع) دو گروهان نيروي باقيمانده خود را از دو نهر بوفلفل و رفيه رها خواهد كرد و طبق طرح براي استفاده از كمترين فاصله جهت رسيدن به دشمن، در هر نهر يك گروهان سوار قايق شده و در تاريكي و سكوت، خود را به ابتداي نهر (ساحل اروند) ميرسانند و به محض شروع درگيري موتور قايقها را روشن نموده، خود را به ساحل دشمن خواهند رساند و با هدايت غواصان خطشكن وارد معابر مربوط به خود ميشوند و پاكسازي را انجام ميدهند.
مانور هر يك از گروهانهاي اين گردان به شكل زير طراحي شد:
گروهان اول با استعداد 70 نفر از نهر رفيه حركت خواهد كرد و از يك معبر وارد خط دشمن ميشود. فرمانده گردان امام محمد باقر (ع) ابتدا در نظر داشت تا اين گروهان را از دو معبر وارد كند كه اين طرح با مخالفت برادر قرباني مواجه شد و نهايتاً نيروها با طرح ورود تمركزي از يك معبر توجيه شدند.
گروهان دوم همين گردان نيز با استعداد 70 نفر از نهر بوفلفل وارد عمل ميشود. اين گروهان نيز طبق نظر برادر مرتضي قرباني به طور تمركزي از بهترين معبر وارد منطقه شده، پاكسازي را انجام ميدهد. الحاق در خط با گردان مجاور (يا رسول) از محور 2 نيز به عهده اين گروهان گذاشته شد.
همچنين به دليل آنكه اين گردان در محدوده شهر فاو در ساحل آن اقدام به خطشكني ميكند و در اين محدوده، ساختمانها و خيابانها در مجاورت ساحل و در نزديكي خط قرار دارند، فرماندهي لشكر از اين گردان خواست تا منازل ابتداي شهر را نيز پاكسازي نمايند.8
در محور 2، گردان يارسول، كليه نيروهاي قايقسوار را در يك گروهان سازمان داده بود. به عبارتي، كل نيروهاي غواص در يك گروهان و كل نيروهاي غيرغواص نيز در يك گروهان شكل گرفتند. فرمانده اين گردان ميگويد:
<ما 3 گروهان خود را تبديل به 2 گروهان يا 2 گروه كرديم. گروه غواص و گروه موج2. سپس گروهان موج دوم را به چهار دسته كرديم و براي هر معبر يك دسته اختصاص داديم.>9
مانور گروهان قايقسوار از زبان فرمانده اين گروهان چنين تشريح شد:
<ما، در جزيره امير مستقر هستيم و گروهان ما داراي چهار دسته است. قايقهاي ما در دو نهر خجسته و بوصدرين آماده ميشوند و ما نيز قرار است با استفاده از اين دو نهر وارد عمل شويم. آبراه سمت راست (خجسته) درست در مقابل معبر هفتم و هشتم است، لذا دو دسته از اين نهر حركت ميكنند و از معابر مذكور وارد ميشوند. دو دسته ديگر هم، از نهر بوصدرين به معابر پنج و شش رفته، با استفاده از آن وارد عمل خواهند شد.>10
با اينحال، هر گروهان موظف شده بود كه به محض شكسته شدن خط، حركت خود را آغاز و از بهترين و اولين معبري كه باز ميشود خود را بر خط دشمن سوار كند و با گسترش به طرفين و پاكسازي سنگرها، به الحاق با جناحين بپردازد.
در مجموع، لشكر كربلا در نظر داشت كه با دو گردان عمل خطشكني و پاكسازي آنرا انجام دهد و ضمن آن با لشكرهاي مجاور خود، وليعصر(عج) و عاشورا نيز الحاق در خط صورت دهد. در اين زمينه نزديك به 200 غواص جهت شكستن خط و حدود 300 نفر رزمنده قايقسوار جهت پاكسازي آن و الحاق با يگانهاي مجاور پيشبيني گرديده بود.
حركت در عمق، پاكسازي شهر فاو و تانكفارمها
قدم بعد كه بلافاصله پس از پاكسازي خط صورت ميگيرد، پاكسازي و تصرف شهر فاو در محور يكم و پاكسازي و تصرف تأسيسات نفتي و تانكفارمها در محور دوم بود.
در هر محور براي اين منظور يك گردان در نظر گرفته شد و با در اختيار گذاردن قايق مقرر گرديد كه بهدنبال قايقسواران گردانهاي خطشكن، حركت نمايند و از معابر باز شده وارد عمل شوند و بدون درگيري، خط دشمن را پشت سر گذاشته خود را به اهداف مورد نظر برسانند و آن را تأمين نمايند. بدين صورت گردان مالك از محور 1 مأموريت شهر فاو و گردان مسلم از محور112ماموريت تأسيسات نفتي و تانكفارمها را به عهده گرفتند.
انتخاب گردان مالك نيز براي اين مأموريت، بهدليل وجود عناصر و كادرهاي با تجربه در جنگ شهري صورت گرفت و با ملحق شدن نيروهايي كه تخصص در جنگ شهري داشتند، تقويت گرديد.12
پاكسازي شهر فاو نه تنها در سطح لشكر، بلكه در سطح قرارگاه كربلا و قرارگاه مركزي خاتم نيز حائز اهميت بود و همواره مورد توجه و نظر قرار داشت. لذا اين موضوع پس از امر خطشكني، از مهمترين مسائل و موضوعات به شمار ميآمد و مورد پيگيري فرماندهي و ساير عناصر لشكر بود. برادر محسن رضايي شخصاً در مورد چگونگي تصرف شهر نظر داشتند كه:
< بايد شهر را دور بزنيد و حتي شب دوم به مرور شهر را پاكسازي كنيد.>13
گر چه برادر مرتضي قرباني نيز چنين نظري داشتند، ليكن نسبت به باقي ماندن دشمن در شهر هم مقداري خوف و ترديد وجود داشت، در مجموع، با نظرات متفاوتي كه ابراز شد، مانور گردان مالك به شكلي طرحريزي گرديد كه برادر نوبخت فرمانده اين گردان آن را چنين تشرح ميكند:
<طرح ما محاصره شهر و سپس پاكسازي بود لذا مانور را چنين چيديم: بهدنبال موج دوم گردان امام محمد باقر (ع)، يك گروهان (جندالله) در جناح چپ از نهر رفيه و با استفاده از معبر دوم وارد منطقه خواهد شد و در سمت چپ شهر شروع به پاكسازي ميكند، به نحوي كه دسته ويژه آن، به طرف آخرين حد چپ گردان يعني نهر 11 ميرود و با رساندن خود به پلهاي نهر، با لشكر وليعصر(عج) الحاق ميكند. گروهان ثارالله در جناح راست از نهر بوفلفل وارد منطقه ميشود و پاكسازي جاده حد فاصل شهر و تانكفارمها را بدون توقف انجام ميدهد تا بتواند سريعاً به جاده فاو- البحار رسيده، از پشت (بالا)، داخل شهر شود. پشت سر اين گروهان، گروه ويژه مربوط به گردان ما وارد عمل ميشود. اين گروه مأموريت دارند سمت راست جاده را پاكسازي و با گردان مسلم در جناح راست (داخل تانكفارمها) الحاق نمايند. گروهان سوم (روحالله) نيز حركت خود را پشت سر گروهان دوم انجام ميدهد تا در محور جاده فاو- البحار در قسمتهاي بالاي اين جاده به پاكسازي بپردازد. در مجموع، در نظر داريم كه شهر را بدين طريق دور بزنيم و با يك گروهان از پايين (جندالله) و دو گروهان از بالا (ثارالله و روحالله) وارد شهر بشويم و آن را پاكسازي كنيم.>14
البته گردان فوق بنا به وضعيت مشخص شهر و وجود عوارض متعدد همچون خيابانها و كوچه در آن، موفق شده بود كه تا رده دستههاي خود نيز، مانور پاكسازي تهيه نمايد، كه بنا به اهميت امر، فرماندهي لشكر دستور داد كه تا حد دستههاي اين گردان به بيسيم مجهز شوند.
با وجود اين، برادر مرتضي همچنان در توانايي اين گردان جهت پاكسازي شهر، پس از محاصره ترديد داشت و همواره از ماندن دشمن و مقاومت احتمالي با توجه به تجاربي كه شخصاً در جريان خرمشهر داشت ميترسيد، مضافاً اينكه اطلاعاتي نيز مبني بر خراب كردن قسمتهايي از شهر توسط دشمن، به ايشان رسيده بود. اين امر ميتوانست حكايت از آن داشته باشد كه دشمن براي مقاومت در شهر برنامه و طرح دارد، و خود را مهياي جنگ شهري نموده است.
مجموع عوامل بالا منجر گرديد كه درست يك روز قبل از عمليات فرماندهي از اين گردان بخواهد كه عمده قواي خود را از پيشاني گذاشته و از جلو وارد شهر شوند و پاكسازي نمايند. ضمن آنكه به لحاظ تغييرات جزئي كه در مانور محور2 صورت گرفته بود و طبق آن ميبايستي محور2 بيشتر از قبل به سمت راست كشيده شود، لذا از اين گردان نيز خواسته شد كه در جناح راست منطقه بيشتري را با همكاري گردان مجاور خود پاكسازي كند و بيشتر از طرح وارد تانكفارم شود. بدين صورت گردان مسلم نيز به خاطر مأموريت مهمي كه در جناح راست لشكر به عهده داشت قادر ميشد كه در محور خود به طور فعالتري وارد عمل شود.
فرمانده لشكر در جلسهاي با اشاره به خرابيهاي موجود در شهر، خطاب به فرمانده گردان مالك ميگويد:
<شما بايد در ابتداي امر، خانههاي اوليه شهر را تا ابتداي خرابهها پاكسازي كنيد. بعد سمت راست شهر را به وسيله گروهان بعدي از پشت خرابيها عمل كنيد و از بالا بياييد به طور دوراني به سمت خرابيها و وسط شهر. احتمال 50% وجود دارد كه شهر مسئلهدار شود. لذا اولويت اول در پاكسازي شهر تا ابتداي خرابيهاست.>15
در ضمن فرماندهي تأكيد داشت كه در جناح راست بايد با گردان مجاور خود (مسلم) در سه نقطه الحاق كنند: 1- در خط؛ 2- در تانكفارمها؛ 3- روي جاده فاو البحار.
برادر نوبخت فرمانده گردان مالك در مورد تغيير مانور گردان خود چنين توضيح ميدهد:
<در آخرين جلسه، برادر مرتضي گفتند كه طرح مانور شما بايد از پيشاني باشد و پاكسازي كردن منطقه از جلو. يك گروهان در عمق برود و دشمن را دور بزند (از جناح راست جادهاي كه بين شهر و تأسيسات نفتي وجود دارد). در اين مانور قرار شد كه ما هيچ الحاقي در جناح چپ با لشكر وليعصر(عج) نداشته باشيم، در صورتي كه در مانور قبلي، الحاق با لشكر وليعصر(عج) (كنار پلهاي نهر 11) جزء مأموريت ما بود. انجام اين مأموريت به گردان امام حسين (ع) واگذار شد. از طرف ديگر قرار بود كه در جناح راست تا تانكفارم دوم را پاكسازي كنيم ولي در مانور نهايي گفتند كه بايد كليه تانكفارمهاي سمت راست شهر را پاكسازي كنيم. در نتيجه، مانور گردان نهايتاً به اين شكل شد كه دو گروهان از پيشاني بزند و داخل شهر شود و يك گروهان از سمت راست شهر بالا برود و دور بزند، و به صورت چكش سندان شهر را بزنيم.>16
جهت رهايي اين گردان از ساحل خودي و پهلو گرفتن قايقهايش دو نهر رفيه و بوفلفل مشخص گرديد. كه يك گروهان كامل به همراه دسته ويژه گردان از نهر رفيه و دو گروهان باقيمانده از نهر بوفلفل حركت خواهند كرد و عبور از بهترين معبري كه باز خواهد شد، جزء دستور كار برادران قرار گرفت.
گردان مسلم از محور2، در كنار اين حركت به پاكسازي شهركي ميپردازد كه در سمت راست تانكفارمها قرار دارد و در عمق تا روي جاده فاو البحار و پاكسازي آن به پيش ميرود. تأمين سهراهي (تقاطع جاده عمودي تانكفارم تا جاده فاو بصره) نيز بر عهده اين گردان گذاشته شده است. لازم به تذكر است كه بخشي از تانكفارمهاي سمت راست فاو نيز جزء مأموريت اين گردان است. در مجموع الحاق با لشكر عاشورا در سمت راست و با گردان مالك در سمت چپ از جمله مأموريتهاي اين گردان ميباشد.17
خط حد ابتدايي گردان از بين اسكله 2 و 3 در سمت چپ آغاز ميشد و تا سمت راست اسكله 1 (منطقه لشكر عاشورا) ادامه مييافت. اين خط حد از ساحل تا عمق امتداد پيدا ميكرد و گردان مذكور مانور خود را بر همين اساس طراحي نمود:
<ابتدا گروهان ميثم ما از جناح چپ (نهر بوصدرين) وارد عمل ميشود. گروهان بعدي، سلمان است كه قرار است در محور راست (از نهر خجسته) به طرف جاده عمودي (بين تانكفارمها و شهرك سمت راست آن) برود تا ضمن پاكسازي اين جاده، سهراهي فاو - البحار را تأمين نمايد. گروهان سوم (ابوذر) پشت سر گروهان سلمان وارد عمل خواهد شد و در جناح راست ما (شهرك در سمت راست تانكفارم) عمل ميكند و تا جاده فاو- البحار به پيش ميرود و با لشكر عاشورا در جناح راست خود الحاق حاصل ميكند.>18
وجود شهرك از يك طرف و احتمال عدم موفقيت لشكر عاشورا در سمت راست از طرف ديگر، موجب گرديد كه فرماندهي حساسيت بيشتري در اين محور از خود نشان دهد. لذا برادر مرتضي از اين گردان خواست كه تا يك كيلومتر سمت راست جاده عمودي را پاكسازي كند19و ضمن آن درخواست نمود تا توان بيشتري در منطقه راست جاده عمودي صرف كنند. در مانور پيشنهادي فرماندهي چنين مطرح شد كه:
<گروهان اول در جناح چپ تا جاده عمودي بين شهرك و تانكفارم را پاكسازي كند. گروهان دوم را براي شهرك بگذارد، گروهان سوم منطقه سمت راست شهرك را كاملاً پاكسازي كند.20
تذكر اين نكته لازم است كه فرماندهي، جهت كمك به اجراي مانور اين گردان كه جناحدار منطقه عملياتي است، از گردان مالك خواست تا در پاكسازي تانكفارمها نقش بيشتري به عهده بگيرد.
در مجموع گردان خود را موظف ديد كه پيشنهاد برادر مرتضي را عملي سازد، لذا در انتها مقرر گرديد يك گروهان در سمت چپ جاده و دو گروهان در سمت راست جاده كه شهرك را نيز شامل ميشد عمل كرده تا جاده فاو البحار به پيش روند. اين گردان و گردان مالك اشتر كه آغاز حركت در عمق لشكر را به عهده داشتند، علاوه بر مأموريتهاي ذكر شده موظف به برنامهريزي جهت مأموريتهاي احتمالي نيز شدهاند. از جمله اين احتمالات، شكسته نشدن خط و لزوم خطشكني توسط اين 2 گردان است، همچنين كمك در رفع مشكلات احتمالي گردان مجاور، در دستور كار آنها قرار داشت.
ادامه حركت در عمق، تصرف جاده فاو بصره
در ادامه تدابير و طراحي حركت در عمق، هدف مهم و اساسي، جاده فاو - بصره بود كه ميبايست ضمن پاكسازي حد فاصل دو جاده فاو- البحار و فاو- بصره، اين جاده نيز به تصرف درآيد.21
محور يكم (سمت چپ لشكر) براي اين مرحله به گردان امامحسين (ع) مأموريت داد كه پاكسازي منطقهاي حد فاصل جاده فاو- البحار تا فاو - بصره و تانكفارمهاي موجود در انتهاي منطقه را انجام دهد. خط حد اين گردان در جناح راست، انتهاي سمت راست تانكفارمها (روي جاده فاو - بصره) و در جناح چپ، دكل رازيت و يا تقاطع جاده فاو - بصره با ضلع شرقي مستطيلي (خط حد يگان با لشكر وليعصر(عج) بود. 22
جزئيات مانور اين گردان به نقل از فرمانده آن چنين است:
<قرار بود كه از يك نهر بوفلفل سوار قايق بشويم و جهت عبور نيز معبري در محور اسكله 4 پيشبيني شده بود، انتخاب اين معبر به چند دليل بود از جمله:
1- روبهروي نهر بوفلفل قرار داشت.
2- در نزديكي جاده عمودي سمت راست نهر فاو (جاده بين تانكفارمها و فاو) بود كه بايد از اين طريق به طرف هدف ميرفتيم.
در ضمن، ما بايد از بين دو گردان مسلم و مالك، بدون درگيري عبور كنيم و براي رفتن به عمق، جاده بين تانكفارم و شهر، مشخصه ما ميباشد.
ابتدا گروه ويژه جلو حركت ميكند و پاكسازي را در محور جاده و به خصوص شهركي كه در جنوب شهر فاو (آن طرف جاده فاو - البحار) وجود دارد، با كمك يك دسته از گروهان دوم ما به عهده دارند. دو دسته ديگر از گروهان دوم در امتداد جاده عمودي به عمق را پاكسازي ميكند، گروهان يكم نيز در سمت راست جاده پاكسازي ميكند و ضمن آن بايد با گردان حمزه در جناح راست الحاق نمايد. همچنين گروهان سوم در سمت چپ جاده، به طرف دكل رازيت و به منظور الحاق با لشكر وليعصر(عج) در رازيت عمل خواهد كرد. در انتها گروهان دوم پس از پاكسازي محور جاده و رساندن خود به خاكريز پشت تانكفارم، عامل الحاق با گروههاي اول و سوم خواهد بود كه در انتهاي هدف (خاكريز پشت تانكفارم يا داخل مستطيل) انجام ميگيرد. >23
همانطور كه گفته شد، خط حد لشكر كربلا با لشكر وليعصر(عج) جاده عمودي واقع در انتهاي سمت چپ تانكفارم بود. از اين جهت دكل رازيت در محدوده لشكر وليعصر(عج) قرار ميگرفت با وجود اين فرماندهي جهت تضمين الحاق، از گردان خود خواسته بود تا دكل رازيت پيش رود.
لازم به تذكر است كه پس از محول شدن مأموريت پاكسازي داخل مستطيلي به لشكر كربلا، فرماندهي اين لشكر با توجه به ضعف توان محور سوم در انجام كامل اين مأموريت، از گردان امام حسين(ع) خواست، تا بنا به دستور، وارد مستطيلي شده و ضلع شرقي آن را پاكسازي نمايد. لذا گردان امام حسين(ع) ميبايست جهت اين مأموريت احتمالي نيز خود را آماده نمايد.
گردان حمزه سيدالشهدا در سمت راست گردان امام حسين(ع) به موازات اين حركت در محدوده محور 2 و حد فاصل جاده فاو - البحار تا جاده فاو - بصره، موظف به انجام پاكسازي است. اين گردان ميبايست كه منطقه مذكور را تا سمت راست جاده ارتباطي فاو - البحار، فاو - بصره پاكسازي كند و ضمن آن چهار راه مهم فاو - بصره و همينطور سهراهي با اهميت و استراتژيك فاو - امالقصر را تصرف نمايد.
بر مبناي اين مأموريت، گردان تصميم داشت كه با استفاده از دو گروهان خود به انجام عمليات بپردازد و يك گروهان را در پشتيباني نزديك نگهدارد، ولي از آنجا كه فرماندهي نظر خاصي روي جناح راست لشكر داشت، از طرف ايشان تأكيد شد تا توان بيشتري در سمت راست جاده عمودي و ارتباطي به كار گرفته شود. لذا با توجه به تذكرات فرماندهي لشكر، نهايتاً مانور گردان طراحي گرديد. برادر مكتبي فرمانده گردان حمزه در تشريح مأموريت گردان خود ميگويد:
<هدف ما تصرف جاده فاو - بصره در منطقه محوله (منتهياليه تانكفارم بالايي تا 500 الي 1000 متر در سمت راست جاده ارتباطي) و پاكسازي تا سه راهي امالقصر است. حد راست ما 500 متر سمت راست چهار راه فاو - بصره است كه بايد در آنجا با لشكر عاشورا الحاق صورت گيرد و از چپ حدود يك كيلومتر (از چهار راه مذكور) حد داشتيم. هر سه گروهان پاكسازي را از جاده فاو - البحار آغاز و تا تصرف جاده فاو - بصره ادامه خواهند داد. ضمن آنكه ميبايست در جناح راست با لشكر عاشورا و در جناح چپ با گردان امام حسين(ع) الحاق حاصل كنيم. گروهان اول، از جناح چپ جاده، گروهان دوم در محور خود جاده منتهي به سه راه امالقصر، گروهان سوم در سمت راست جاده و الحاق با لشكر عاشورا>24
لازم به توضيح است كه نحوه به كارگيري نيرو و گذاشتن احتياط در اين مانور تغيير كرد و به جاي آنكه يك گروهان بهطور كامل در احتياط قرار بگيرد، از هر گروهان يك دسته به عنوان احتياط در نظر گرفته شد. بدين صورت سازمان هر سه گروهان عملاً وارد كار شده و به كارگيري نيرو با قوت سازماندهي بيشتري صورت ميگرفت.
براي انتقال نيرو از ساحل خودي به آن طرف اروند، سه نهر در نظر گرفته شد كه قايقها در اين سه نهر اقدام به سوار كردن نيرو و شروع حركت نمايند. اين گردان نيز دو گروهان خود را از نهر بوصدرين و گروهان سوم را از نهر خجسته آماده حركت ميكند.
در مجموع، به دليل وجود احتمالات مختلف در ميزان موفقيت عمليات لشكر تا اين برهه از عمليات، هر دو گردان (حمزه سيدالشهدا و امام حسين(ع) نسبت به كمكرساني احتمالي و داشتن آمادگي جهت انجام مأموريت گردانهاي جلوي خود توجيه شدند.
تكميل حركت در عمق، پاكسازي مستطيلي و تصرف پايگاه موشكي
همانطور كه قبلاً گفته شد، به هنگام طراحي مانور براي مراحل نهايي عمليات، احتمالات فراواني در پيش روي طراحان، خودنمايي ميكرد. مانور در اين مرحله به ميزان توان لشكر در آن موقعيت، ميزان موفقيتهاي به دست آمده در تمام منطقه عملياتي، ميزان سرمايهگذاري و توان دشمن جهت بازپسگيري مناطق از دست داده خود وابستگي كامل دارد. لذا جز يك ذهنيت كلي و تعيين مشي احتمالي، براي اين مرحله، كار ديگري نميتوان انجام داد.
به عبارت ديگر، طرحهاي مانور براي چنين مراحلي تنها در يك صورت قابل اجرا خواهد بود و آن اينكه مراحل قبلي عمليات، كاملاً منطبق با طراحيهاي انجام شده به پيش رفته باشد و دشمن نيز همچنان در موضعي انفعالي به انتظار اقدامات بعدي ما نشسته باشد.
روشن است كه ما كمتر شاهد پيش آمدن چنين شرايطي در جنگ بودهايم و حساسيت منطقه عملياتي، دشمن را بر آن ميدارد كه با تمام توان وارد صحنه شود، و از انجام هر گونه اقدامي خودداري نكند. لذا طراحي براي اين مرحله از عمليات بيشتر به سرعت عمل در مراحل قبلي اتكا دارد و لازم است كه تا قبل از آنكه دشمن موفق به بازيابي خود شود، ضربه ديگري بر او وارد آيد. به همين جهت اين موضوع (مراحل عمليات) تا روزهاي آخر قبل از عمليات، همچنان در سطح قرارگاه خاتم ادامه داشت و بالطبع، قرارگاهها و يگانهاي تابعه نيز تكليف مشخصي در اين باره نداشتهاند. تصرف پايگاه موشكي نيز از اين جمله است.
مأموريت اين مرحله از عمليات كه طراحي دقيق آن در زمان عمليات توسط فرماندهي صورت خواهد پذيرفت، به عهده محور سوم لشكر (گردانهاي ياسوج) قرار داشت كه شامل سه گردان بود. طبيعتاً برخورد فرماندهي با اين محور، بنا به نامشخص بودن مأموريتشان در عمق، نسبت به ديگر گردانها بسيار كم بود و عمدتاً به نظر ميرسيد كه فرماندهي قصد دارد آنها را طبق وضعيتي كه پيش خواهد آمد، به كار بگيرد.
اين وضعيت ادامه داشت، تا اينكه پنج روز قبل از عمليات طي مباحثي در قرارگاه خاتم با پيشنهاد فرماندهي لشكر25 مأموريت حركت در جاده امالقصر از اين لشكر به لشكر ديگري سپرده شد و پاكسازي داخل مستطيلي به اين يگان واگذار گرديد اين موضوع تنها سه روز قبل از عمليات به نتيجه رسيد و به يگان ابلاغ شد.
فرماندهي لشكر در اين وقت باقيمانده تنها به توجيه فرمانده محور اكتفا كرد و بالاخره در انتهاي روز نوزدهم بهمن فرمانده محور 3 و فرماندهان گردانهاي آن را در جلسهاي جمع كرده، درباره مانور صحبت نمود. وي از آن جهت كه در نظر داشت محور 3 را در صورت لزوم به عنوان احتياط محور 1 و 2 به كار گيرد، لذا از همان ابتدا جهت پاكسازي تمامي مستطيلي احساس كمبود نيرو ميكرد و انتظار داشت كه در اين امر، از سوي يگان ديگري به ايشان كمك شود. قرارگاه كربلا نيز لشكر وليعصر(عج) را جهت كمك روي ضلع شرقي مستطيلي توجيه نمود. اما تصميم قطعي آن به شرايط عمليات موكول شده بود. 25
از طرفي برادر حيدرپور فرمانده محور 3 معتقد بود كه با توجه به توان سه گردان خود، قادر نخواهد بود كه خود را حتي به خاكريز موّربي كه وسط مستطيلي وجود داشت برساند. برادر قرباني فرمانده لشكر نيز از آنجا كه احتمال به كارگيري اين محور در تقويت محورهاي 1 و2 را دور نميديد و از طرفي براي سه راهي امالقصر اهميت قائل بود. با طرح برادر حيدرپور فرمانده محور سوم موافقت داشت و ضمن آن قرار شد كه يك گردان را در محور سه راهي امالقصر به كار گيرد و با استقرار دو گردان ديگر ضمن انهدام پايگاه موشكي در پشت خاكريز مورب و غربي داخل مستطيلي موقتاً پدافند كند. برادر مرتضي در جزئيات اين طرح ميگفت:
<دو گروهان از گردان روحالله را بگذاريد براي سه راهي امالقصر، چون مهم است البته اگر لشكر آمد و عبور كرد، از اهميت خواهد افتاد. گردان دوم از ابتداي سيلبند تا نزديك پايگاه پاكسازي كند و مستقر شود.گردان سوم پس از انهدام پايگاه موشكي، پشت خاكريز مورب مستقر شود. مابقي (زمينهاي پاكسازي نشده در موضع مستطيلي) را بگذاريم براي بعد، يا ديگري پاكسازي نمايد.>26
در مجموع روي جزئيات اين طرح كار زيادي صورت نگرفت و تنها ظرف چند دقيقه در جلسه فوق و همچنين جلسه توجيهي روز بيستم، اين امر براي فرمانده گردانها و كادر آنها تبيين شد.
جمعبندي مأموريت و مانور لشكر
در مجموع، لشكر كربلا موظف شده بود در عرض 3 كيلومتر از ساحل رودخانه اروند خط را شكسته و تا بيش از 5 كيلومتر در عمق را پاكسازي نمايد. لذا بنا به وضعيت منطقه، حركت خود را به چند مرحله تقسيم نمود و براي 3 محور (3 تيپ و به عبارتي 9 گردان) خود مانور چيد.
در اولين قدم، دو گردان با كمك گرفتن از نيروهاي غواص خود، خط را خواهند شكست. در گام بعدي دو گردان وارد عمل شده، منطقه حد فاصل خط مقدم تا جاده فاو - البحار به اضافه شهر فاو و تأسيسات نفتي آن و تانكفارمها را پاكسازي خواهند كرد. در مرحله بعد نيز پاكسازي منطقه حد فاصل جاده فاو - البحار تا جاده فاو - بصره را دو گردان ديگر انجام ميدهند و از آن پس در صورتي كه از نيروهاي محور 3 در پشتيباني عمليات انجام شده استفادهاي نشده باشد سه گردان از اين محور، پاكسازي داخل مستطيلي را انجام ميدهند.
پيشبيني شده بود كه در صورت موفقيت طرح، كليه مراحل فوق در همان شب اول اجرا گردد و لشكر پس از ايجاد استحكامات در جناح راست خود، (سمت جاده عمودي)، به پدافند بپردازد و آماده دستور براي ادامه عمليات باشد.
شكستن خط، پيشروي در عمق و تصرف اهداف
در آستانه عمليات
بعد از ظهر روز بيستم بهمن ماه، فرماندهي لشكر پس از اطمينان از آماده بودن تمامي كارها، جهت استقرار در سنگر هدايت عمليات كه از قبل در خط مقدم و در جزيره شهيد دستغيب مشخص شده بود حركت كردند. در طول مسير نيز به چند واحد سركشي كردند، مجموعاً همه واحدها آماده بودند. در حين سركشي به امور مهندسي، يكي از تانكها مشاهده ميشد كه بر روي سطحه پيامپي سوار و بلدوزري نيز در حال سوار شدن بر سطحهاي ديگر بود.
خمپارهها در مواضع مشخص، آماده بودند. مهمات آن از جعبهها بيرون آورده شده و دور تا دور قبضهها چيده شده بود. زرهي نيز با استقرار خدمه در تانكها آماده فرا رسيدن زمان عمليات ميشد.
تحرك و شلوغي عجيبي در منطقه، خصوصاً جاده عرضي، حاكم بود. احتمالاً همه ميدانستند كه امشب عمليات است. التهاب و خوشحالي ناشي از آن در چهرهها نمايان و مشخص بود. با اينكه پيشبيني ميكردند با شروع عمليات شايد تا چندين شب فرصت استراحت پيدا نكنند، ليكن شديداً تلاش ميكردند.
در هر صورت برادر مرتضي قرباني از ساعت 16 روز 20/11/1364 در محل هدايت عمليات واقع در خط مقدم استقرار يافت. ايشان چند روزي بود كه از ناحيه پا و سپس سر، احساس ناراحتي و درد ميكرد. تا قبل از ظهر حال ايشان بسيار بد بود. با وجود اين خللي در فعاليتهايشان به وجود نيامد و با مداوايي كه توسط يك پزشك حاضر در لشكر صورت گرفت حال ايشان رو به بهبود گذاشت. لذا پس از استقرار در سنگر فرماندهي و هدايت عمليات، تصميم گرفت كمي استراحت كند، ولي التهاب شروع عمليات به ايشان اجازه استراحت نميداد و نهايتاً نتوانست بخوابد.
كمكم سنگر فرماندهي شلوغ ميشد. برادران، به خصوص مسئولين واحدها، پس از اطمينان از آمادگي به اين محل مراجعه و در كنار فرماندهي قرار ميگرفتند.
در اين مقطع كليه ارتباطات به صورت تلفني برقرار ميشد. اين شبكه با سيم، با تلاشهاي فراوان برادران مخابرات و كشيدن كيلومترها سيم ايجاد شده بود. بيسيمها نيز آماده بودند ولي كسي اجازه روشن كردن آن را تا آغاز عمليات نداشت.
در ساعت 17 نامهاي از سوي قرارگاه كربلا، به دست برادر مرتضي رسيد كه در آن نام عمليات و اسم رمز آن اعلام شده بود. بر طبق اين نوشته، نام عمليات "نصرالمسلين" و رمز آن "يا فاطمهالزهرا(س)" اعلام شده بود. قبل از آن نيز برادر غلامپور فرمانده قرارگاه كربلا، بهطور حضوري ساعت شروع را 22 اعلام كرده بود و با توجه به اينكه از ساعت 19 تاريكي مطلق شروع ميشود برادر طوسي ابراز ميداشت كه زمان خوبي براي شروع درگيري است. چرا كه تا ساعت 19:45 جزر راكد است و غواصان به راحتي ميتوانند عبور كنند.
با توجه به اطلاعاتي كه از زمانهاي جزر و مد آب به دست آمده بود پيشبيني ميشد كه غواصان در فاصله ساعت 18:30 تا 18:45 از خط خودي رها شوند و تا ساعت 19:30 به كنار اروند برسند.27
رهايي و حركت غواصها
به هر حال، قبل از ساعت 19، تماسهاي تلفني پيدرپي آغاز شد و محور اصلي پيگيري در اين تماسها حركت غواصها بود. طي صحبتهايي كه برادر مرتضي با محورها انجام داد، اعلام آمادگي كامل آنها را دريافت نموده. از طرف ديگر، قرارگاه نيز براي ايجاد هماهنگي در حركت غواصان مرتباً با ايشان تماس ميگرفتند. عموماً غواصان در محورهاي مختلف از بعد از ظهر با پوشيدن لباس خود و خوردن غذايي به طور سرپايي، آماده شده بودند و با نزديكي غروب آفتاب راهي خط مقدم شدند به نحوي كه تا قبل از ساعت 19 همگي به خط مقدم رسيدند. نماز مغرب و عشاي غواصان در خط مقدم برگزار شد و پس از آن حركت به طرف رودخانه اروند آغاز گرديد. طبق دستور فرماندهي، برادران بشارتي (از اطلاعات) و عبدالله (از عناصر فرماندهي) در معبر دوم و برادران طوسي و كميل نيز در معبر ششم، غواصان را همراهي ميكردند. يكي از محورهاي حركت غواصان درست در امتداد محل حضور فرماندهي لشكر قرار داشت. لذا برادر مرتضي در ساعت 25:18 با مشاهده تعدادي از غواصان كه آماده حركت بودند به همراهي آنان پرداخت و تا نيمه راه، در چولانهاي ساحلي آنان را همراهي نموده پس از خداحافظي با تكتك آنان به سنگر خود بازگشت.
در مجموع، حركت كليه غواصان از خط مقدم به سمت رودخانه در ساعت 19 آغاز شد و از اين پس، حالت انتظار براي تماس تلفني آنان و اعلام وضعيتشان، بر همه افراد لشكر اعم از برادر مرتضي و فرماندهان محورها و گردانها سايه افكند. در كليه معابر با آمادگي قبلي واحد مخابرات، سيم تلفن كشيده شده بود. قرار بود كه غواصان به محض رسيدن به كناره رودخانه اروند، تماس تلفني حاصل كنند تا ورود آنها به داخل رودخانه، به صورتي هماهنگ انجام شود.
همچنين در اين لحظه، كليه نيروهاي پياده گردانهاي خطشكن و همچنين گردانهاي مالك و مسلم در كنار اسكلهها حاضر شده و يا سوار بر قايق آماده بودند.
دقايقي پس از ساعت 19 كمكم خبرهايي مبني بر تماس تلفني غواصها 28به اطلاع فرماندهي لشكر ميرسيد. در ابتدا معبر پنج اعلام آمادگي نمود. پس از آن معبر هفت نيز آمادگي خود را اعلام داشت.
در محور يكم ارتباط با معبر دو نيز برقرار بود، همه در انتظار تماس ديگر معابر بودند تا ورود به آب غواصان بهطور هماهنگ آغاز شود، اما اين انتظار سودي نبخشيد، چرا كه عمدتاً سيمهاي تلفن موجود در ساير معبرها قطع شده بود و امكان تماس تلفني وجود نداشت. زمان به سرعت ميگذشت و بر نگراني فرماندهي لشكر و همچنين ديگر مسئولان، افزوده ميشد. آنان نگران وضعيت غواصان بودند. اما كاري از كسي ساخته نبود. در ساعت 20:10 برادر كميل قائم مقام فرماندهي لشكر كه همراه غواصان معبر شش بود، با مراجعه به مقر محور 2 موفق به تماس با فرماندهي لشكر شد. وي در اين تماس خود اعلام نمود كه غواصان معابر پنج و شش را راهي آب كرده است. با توجه به گذشتن ساعت از 20 29به هر ترتيب تصميم بر رهايي غواصان در آب گرفته ميشود. فرماندهي با تماسهاي مكرر از محورهاي ميخواهد كه با فرستادن پيك، غواصان را راهي آب كنند در معبر دوم برادران غواص كه مشغول آزمايش آب بودند با مشاهده جريان آب به تصور اينكه صبر و تأمل باعث فرا رسيدن جزر كامل ميشود خواهان فرصت بيشتري بودند كه با تأكيدات فرماندهي لشكر نزديك ساعت 30:20 وارد آب شدند و در اين ساعت تا اندازهاي نسبت به حركت غواصان اطمينان حاصل شد.
پيش از آنكه حركت غواصان به تمامي انجام پذيرد و در شرايطي كه هنوز ذهن فرماندهي و مسئولان لشكر مشغول ايجاد ارتباط با غواصان و رها كردن آنها بود، در ساعت 20 برادر عمراني طي تماسي تلفني خبر بسته شدن آبراه بوصدرين را به وسيله يك پل پي.ام.پي به اطلاع فرماندهي رساند. وي گفت:
<نميدانم چه كسي يك پل پي.ام.پي را انداخته توي آبراه بوصدرين و جلوي تعدادي از قايقهاي ما را گرفته.>30
برادر مرتضي با مشاهده وضعيت پيش آمده و اوضاع حركت غواصان، نسبت به حركت نيروهاي موج دوم احساس خطر ميكند و با تأكيد فراوان خواهان رفع اين مانع به هر طريق ممكن، حتي انفجار ميشود. هر چه زمان ميگذشت موضوع فوق اهميت بيشتري مييافت، چرا كه غواصان از ساحل خودي رها شده بودند و دشمن نيز تيراندازي و آتش شديد را آغاز كرده بود. هر لحظه امكان لزوم استفاده از گردانهاي قايق سوار افزايش مييافت. برادر عمراني كه با انفجار پل به دليل ايجاد سر و صدا و حساس نمودن دشمن مخالفت ميورزيد، درصدد برآمد تا با استفاده از جرثقيل قايقها را به جلوي پل منتقل نمايند. نهايتاً در ساعت 35:21 خبر رسيد كه مشكل مزبور برطرف گرديده است.31
تيراندازي دشمن قبل از عمليات
در ساعت 21 هنوز مشكل آبراه بوصدرين حل نشده بود كه حادثه ديگري آن را تحتالشعاع قرار داد در اين ساعت مشاهده شد كه دشمن اقدام به تيراندازي و اجراي آتش كرده است. به دنبال آن تعدادي منور نيز در آسمان روشن شد. همه تصور ميكردند كه تك لو رفته و عمليات آغاز شده است. برادر عمراني طي تماسي ضمن دادن خبر فوق، از شروع شدن درگيري سخن ميگفت. برادر كسائيان نيز اعلام نمود كه در محور آنان دشمن، اجراي آتش ميكند. برادر مرتضي با حفظ خونسردي از سنگر خارج شد و با رفتن به روي سنگر و مشاهده وضعيت مذكور، به اين نتيجه رسيد كه وضع عادي است لذا از فرماندهان محورها خواست كه در كنار اروند، تيراندازي با تفنگ ژ3 را ادامه دهند تا براي دشمن اطمينان حاصل شود كه ما همچنان در حالت پدافندي به سر ميبريم.
در اين برهه، در تعدادي از معابر، غواصان به ساحل دشمن رسيده و خود را در لابلاي چولانها پنهان كرده بودند و بعضاً نيز در ميان رودخانه مشغول عبور بودند. به عنوان نمونه برادر آذرنيا مسئول اطلاعات محور8 (در مصاحبه تاريخ 6/1/1365) توضيح ميدهد كه:
<همين كه به ساحل دشمن رسيديم، يك مرتبه عراقيها با داد و فرياد كه كاملاً وحشتزدگي از صدايشان مشهود بود، همديگر را صدا كرده و سنگرها را به سرعت پر كردند و بلافاصله شروع كردند به تيراندازي و ريختن آتش، ما درست زير يك دو لول بوديم كه به طور مداوم ميزد. تيربارها شليك ميكردند. با آرپيجي11 شليك ميكردند. و پنج سنگر جلوي ما بود كه دائم تيراندازي ميكردند. ما هم زير سنگرها خوابيده بوديم، يعني موانع خورشيدي را پشت سر گذاشته بوديم. وقتي آتش شديد شد. بچهها گفتند شروع كنيم، ولي به فكر من رسيد كه اين نميتواند (نشانه) عمليات باشد، چرا كه از طرف خودي، آتشي نبود.>32
در مجموع با خودداري برادران از عكسالعمل، پس از دقايقي، آتش دشمن قطع شد و بدون هيچ حادثهاي منطقه شاهد آرامش قبل از طوفان شد. برادر آذرنيا در ادامه مشاهدات خود ميگويد:
< پس از قطع شدن، سنگرها خالي شد و با شنيدن سر و صداي عراقيان و شوخي و خنده آنان احساس كرديم كه دشمن مطمئن شده خبري نيست.>33
بيسيمها از ساعت 30:21 به انتظار تماس غواصان روشن شد، گرچه كسي حق استفاده از بيسيم تا قبل از شروع عمليات را نداشت ليكن از قبل مقرر گرديده بود كه در هر معبر به محض رسيدن ستون غواصان به ساحل دشمن، شماره معبر از طريق بيسيم اعلام شود و بدين طريق فرماندهي از رسيدن ستون به ساحل دشمن مطلع گردد اما هيچ تماسي گرفته نشد و هيچ اطلاعي از غواصان در دست نبود كه چگونه عبور كردهاند؟ آيا اصلاً موفق به عبور شدهاند يا نه؟...
در ساعت 35:21 برادر عمراني طي تماسي تلفني خبر داد كه يكي از غواصان معبر 5 به ساحل خودي برگشته و از وضعيت بد و خطرناك ديگر غواصان صحبت ميكند. هنوز دقايقي از اين خبر نگذشته بود كه برادر مرتضي قرباني از حضور سه غواص ديگر در بيرون سنگر فرماندهي مطلع شد و بلافاصله براي مشاهده و پرسش از وضعيت آنان و ساير غواصان از سنگر بيرون رفت. در بيرون سنگر برادران كم سن و سالي را ديد كه يكي از آنها هنوز مويي در صورت نداشت. لرزش شديدي ناشي از سرما، توا‡م با اضطراب و دلهره بر آنان چيره شده بود. برادري از ميان آنها ميگفت:
<ما تا نزديك اسكله رسيده بوديم، آب فشارش زياد بود، بچهها خسته شده بودند، ما در تيم دوم بوديم. همه بر اثر فشار آب پراكنده شدند، تعدادي غرق شدند، و ما توانستيم به عقب برگرديم.>
در همين اوقات، برادر كميل نيز طي تماسي اعلام كرد كه يك غواص از معبر ششم بازگشته است. گفتههاي اين غواص نيز كه از جانب برادر كميل نقل ميشد با اظهارات ساير غواصهاي بازگشته تشابه فراواني داشت. با رسيدن اين اخبار با توجه به قطع تماس بيسيمي با غواصان و كمي فرصت باقيمانده تا ساعت شروع عمليات، احساس ميشد كه برادران در موفقيت غواصان دچار ترديد شدهاند. به ناچار برادر مرتضي در جواب برادر كميل و ساير برادران دستور آمادگي براي اقدامات لازم را دادند و اعلام كردند كه:
<به هر ترتيب بايد آماده باشيد و بنا به دستور وارد عمل شويد.>
لحن برادر مرتضي در پاسخ به برادر غلامپور فرمانده قرارگاه كربلا كه از وضعيت لشكر سؤال كرده بود نيز گوياي آن است كه نسبت به موفقيت غواصها تقريباً قطع اميد شده است:
<در هر صورت ما تماس با غواصها نداريم و هر وقت بگوييد وارد عمل ميشويم.>
از طرف ديگر، فرماندهي نميتوانست كاملاً نسبت به حركت غواصان نااميد باشد. چرا كه با قطع تماس بيسيمي غواصان34هيچگونه اطلاعي از وضعيت آنها در دست نبود و اظهارات غواصان بازگشته نيز نميتوانست شامل وضعيت همه غواصان شود.
<چه خواهد شد؟" سؤالي بود كه در اذهان تمام افراد موجود در سنگر فرماندهي ايجاد شده بود تا اينكه لحظاتي پس از ساعت 22 فردي كه مشخص نبود به چه صورت موفق به يافتن سنگر فرماندهي لشكر در آن تاريكي شده است وارد سنگر شد. وي حامل بستهاي از سوي فرماندهي سپاه بود كه آن را به برادر مرتضي تحويل دهد. برادر مرتضي بسته را باز كردند پرچم سبز و معطري بود به همراه يك نامه. در آن نامه ضمن مقدماتي نوشته شده بود: اين پرچم گنبد حضرت ثامنالائمه(ع) ميباشد و به طور امانت به دست شما سپرده ميشود تا آن را روي بلندترين مناره شهر فاو نصب كنيد.
عطر اين پرچم فضاي سنگر را پر كرده بود. همه متحير و بيخبر شاهد حلقه زدن اشك در چشمان برادر مرتضي بودند. با توضيحات برادر مرتضي، تحول عجيبي در افراد حاضر در سنگر به وجود آمد. سپس فرمانده لشكر از مسئول تبليغات كه فردي روحاني ميباشد خواست كه فردا صبح، پرچم را در بالاي مناره مسجد جامع فاو نصب كند. برادران با كشيدن دست بر روي پرچم و ماليدن به سر و صورت و تبرك از آن مشغول بودند و صداي گريه از ميان آنها به گوش ميرسيد. گويي همه چيز فراموش شده بود كه ناگهان برادر مرتضي به خود آمد و در ساعت 10:22 تصميم به تماس مجدد با غواصان گرفت. با پيگيري زياد تنها معبر 1 پاسخ داد و اعلام آمادگي نمود. ولي از ساير معابر جوابي شنيده نشد.
غواصان و رسيدن به خط
پيش از آنكه عمليات را از سنگر فرماندهي ادامه دهيم، لازم است به ذكر نمونههايي از وضعيت غواصان در اين شرايط بپردازيم.35
غواصان عموماً از ساعت 20 به بعد، حركت خود را در رودخانه آغاز كردند. تا اواسط رود، همه چيز عادي و خوب بود ولي عدهاي از آنها در اواخر راه، گرفتار جريان مد آب شدند. هوا خوب نبود. نم باراني ميزد، رودخانه دچار طوفان شده و موج آب با قدرت به طرف بالا ميآمد. سرعت و موج آب، غواصان را دستخوش خود نمود و درگيري شديد غواصان با آب آغاز شد. برادر آذرنيا مسئول اطلاعات معبر هشتم در اين زمينه ميگويد:
<به وسط آب كه رسيديم درگيري شديدي با آب ايجاد شد، هوا خراب بود، طوفاني شده بود. از آن به بعد بچهها حسابي خسته شدند. در نيمه دوم رودخانه جريان آب هم شديدتر بود، كولاك بود، ما شروع كرديم به دست و پا زدن. در آن موقع ديگر هيچ اميدي براي رسيدن به آن طرف نداشتيم و بعضاً بچهها داشتند غرق ميشدند. لذا سلاحهاي خود را رها كردند. به هر ترتيب با 300 متر انحراف به ساحل رسيديم و از كنار ساحل آرام آرام خود را به طرف هدف رسانديم.>36
برادر ديگري از معبر هفتم چنين گزارش ميدهد:
<به محض اينكه وارد آب شديم، بعضي از بچهها فينهايشان افتاد. به سختي و با كمك ديگران ميآمدند، ... در وسط آب جريان زياد بود، بچهها خسته شده بودند، آنهايي كه فين نداشتند توان ادامه مسير را نداشتند. حتي ما هم كه فين داشتيم خسته شده بوديم، سر و صداي زيادي ايجاد شده بود. يا مهدي يا مهدي ميگفتند. اينقدر سر و صدا بود كه فرمانده گردان ما(در ساحل خودي)ميگفت من صداي شما را ميشنيدم. ولي خوشبختانه دشمن نفهميده بود، بچهها ذكر ميگفتند. وجعلنا ميخواندند، بعضاً آنهايي كه داشتند غرق ميشدند داد و قال ميكردند. ... نهايتاً تيربارم را انداختم و به كمك آنها رفتم ... به هر ترتيب با تلاش زياد و نااميدي به ساحل رسيديم، و با 100 الي 200 متر انحراف به چپ.>37
در مجموع همه غواصان در همه معابر مشكل آب را از وسط رودخانه به بعد داشتند و اين مسئله باعث انحراف در رسيدن به نقطه مورد نظرشان بود اما از آنجا كه جريان مد در دهانه رودخانه به طور كامل به سمت بالا بود، معابر 1 و 2 به سمت راست منحرف شدند و غواصان ساير معابر از جمله معابر 7 و 8 در نيمه راه با ابتداي جريان مد مواجه شده بودند. كه در وسط رودخانه به سمت بالا و در كنارههاي آن به سمت پايين بوده است (حالتي شبيه گرداب)، انحرافشان عمدتاً به سمت چپ بوده است. لذا برخلاف تصور فرماندهي، غواصها با اختلاف زماني بسيار، به هر شكل خود را به ساحل دشمن رساندهاند و برخي معابر به محض شروع درگيري به ساحل رسيدهاند و برخي معابر ديگر يك ساعت در انتظار شروع درگيري به سر بردهاند و در نتيجه عمده نيروهاي غواص با پشت سر گذاردن موانع خورشيدي، پاي سيم خاردارها به انتظار نشستهاند و ساير غواصان كه ديرتر به ساحل رسيده و موفق به تصحيح انحراف خود نشدند در نقاطي غير از معبر خود، اقدام به نفوذ كردهاند. به عنوان مثال تيم دوم از معبر هفتم به واسطه انحراف به چپ و عدم موفقيت در تصحيح آن، نهايتاً در فاصله بين معبر 6 و 7 نفوذ نمودند و غواصان معبر دوم، به سمت راست معبر سوم منحرف شده و همانجا اقدام به عمليات نمودند.
در مجموع، غواصان اقدامات لازم جهت شكستن خط را از هر نقطهاي كه به آن رسيده بودند، آغاز كردند و در اين ميان برادراني بودند كه پس از متفرق شدن در آب و گم شدن نفرات، با تعداد محدودي وارد عمل شدند.38
برادر طوسي، مسئول اطلاعات لشكر نيز در جمعبندي خود از حركت غواصان ميگويد:
<با اينكه در انتخاب نيروهاي غواص تلاش بسياري شده بود و موضوع كيفيت از مسائل مهم ما بود ولي باز در شب عمليات در اين باره مشكلاتي داشتيم. بعضاً از كيفيت لازم و كافي برخوردار نبودند. يكسري برگشتند عقب، يا به شكلي نتواستند بروند. يكسري ايجاد سر و صدا كردند. مثلاً در معبر پنجم، زير اسكله، در حالي كه دشمن هم بالاي سرشان بود، فردي داد و بيداد كرده بود، يا حسين، يا علي، يا مهدي، ميگفت. در معبر اول هم چنين حادثهاي رخ داد كه برادري در حال غرق شدن سر و صدا ميكرد. ... آنچه كه ما به جمعبندي رسيديم، حداكثر در هر معبري 8 تا 10 نفر غواص توانستهاند خودشان را بهطور مؤثر به خط دشمن برسانند. البته تعدادي ديگر هم عبور كردند اما مؤثر نبودند.>39
در مجموع، غواصاني كه ديرتر حركت كرده بودند و يا به دهانه اروند نزديكتر بودند، به دليل روبهرو شدن با جريان تند آب، آرايش جمعي خود را از دست داده و تعداد كمي از آنها موفق به نجات خود و رسيدن به خط دشمن شدند.
اين در حالي بود كه فرماندهي لشكر بدون آنكه در تماس با غواصان موفقيتي حاصل كند، تنها با شنيدن اعلام آمادگي معبر 1، خود را در لحظات آغاز عمليات ميديد.
آغاز عمليات
تلاش براي تماس با ساير غواصان ادامه داشت كه صداي تيراندازي ناشي از شروع عمليات از اطراف شنيده شد. ساعت 12:22 را نشان ميداد. برادر مرتضي بلافاصله به كليه واحدهاي خود اعم از توپخانه، ادوات، زرهي و ديگران، دستور شروع عمليات را صادر نمود. اجراي آتش پر حجم در خط آغاز شد. از طرف ديگر، از قايقسواران در هر دو محور خواسته شد كه حركتشان را آغاز نمايند، در حالي كه هنوز هيچ اطلاع دقيقي از وضعيت غواصان وجود نداشت.
در مجموع، غواصان نيز به محض شروع درگيري و مشاهده تيراندازيهاي شديد از سمت ساحل خودي، متوجه آغاز عمليات شدند و عمليات را از هر نقطهاي كه بودند، شروع كردند. جا دارد به نمونههايي از نحوه شكستن خط توسط برادران اشاره كنيم.
برادر آذرنيا در معبر هشتم اين چنين تعريف ميكند:
<حدود سه ربع زير موانع خوابيده بوديم. در اين فرصت بچهها را تقسيم كرديم. هر يك از سنگرها را براي يك آرپيجيزن مشخص كرديم. يك مرتبه ديديم همه جا روشن شد. متوجه شديم عمليات آغاز شده است. با شروع آتش خودي سكوت عجيبي در سنگرها و خط دشمن حاكم شد. فرصت براي تخريبچي نبود كه سيم خاردارها را ببرد. قبلاً هم به دليل ايجاد سر و صدا از بريدن آن خودداري كرده بوديم، وقتي ديديم بردين سيم خاردارها طول ميكشد، همه هجوم بردند به طرف سيم خاردار از روي سيم خاردارها به خاطر بلنديشان نميتوانستيم برويم. يك نفر به طرف سنگري كه تيراندازي ميكرد آتش ريخت، ساكت شد. بلافاصله يك نفر از داخل سه رديف سيم خاردار عبور كرد كه زخمي هم شد ولي اعتنايي نكرد و رفت. به دنبال او ما، سه نفر ديگر از لابلاي سيم خاردارها عبور كرديم. اولين كاري كه كرديم با نارنجك سنگرهاي اول را زديم، سپس سيم خاردارها را برديم و بقيه بچهها به ما پيوستند و با استفاده از نارنجكهاي عراقي، پاكسازي سنگرها را ادامه داديم.> در ديگر معابر نيز وضعيت مشابهي وجود داشت. برادران غواص عموماً تا قبل از شروع عمليات، تنها از موانع هشت پر خورشيدي عبور كرده بودند و بنا به دلايلي كه ذكر شد از بريدن سيم خاردار و عبور از آنها تا قبل از عمليات خودداري كرده بودند، لذا با شروع عليات، عبور تعجيلي از سيم خاردارها موجب زخمي شدن و جراحت بسياري از برادران گرديد چرا كه تأمل و درنگ پشت موانع به صلاح آنها نبود.
به هر ترتيب، بدون اطلاع از وضعيت غواصان به محض شروع عمليات قايقسواران طبق طرح قبلي بلافاصله حركت خود را به طرف دشمن آغاز كردند و ظرف چند دقيقه به ساحل دشمن رسيدند. در اين زمان، هنوز آتش زيادي در خط مقدم دشمن مشاهده ميشد كه عمدتاً در محور اسكلهها بود. سنگر فرماندهي در نقطهاي قرار داشت كه كاملاً بر منطقه مسلط بود. لذا هر جا كه تيراندازي از طرف دشمن صورت ميگرفت با راهنمايي برادران مسئول و به وسيله تانكها و ادوات، آتش شديدي روي آن اجرا ميشد كه بسيار مؤثر واقع گشت.
از مجموع اخباري كه عمدتاً از طريق فرماندهان محورها به برادر مرتضي ميرسيد، استنباط ميشد كه معابر 8 و سپس 7 (در محور دوم) و معبر 3 (در محور اول) موفقترين معابر بوده و زودتر از هر معبر ديگر خط را شكسته و پاكسازي را آغاز كرده بودند. برادر عمراني فرمانده محور دوم از برادر بصير فرمانده گردان يارسول خواسته بود كه با عبور از معابر موفق (7 و 8) و نفوذ به خط دشمن، به كمك معابر 5 و 6 بروند و در پاكسازي خط دشمن به آنها ياري كنند.
در محور اول نيز برادر طوسي اظهار داشت كه فقط معبر سوم به هدف خود رسيده و روي خط دشمن قرار گرفته است. معبر چهارم موفقيتي حاصل نكرده و معابر 1 و 2 نيز انحراف زيادي به سمت راست داشتهاند و احتمالاً در حوالي معبر 3 به خط زدهاند. در جمعبندي مطلب فوق ميتوان گفت كه عمدتاً موفقيت در محور اسكله مشاهده نشده است و يا به سختي حاصل شده است. از طرف ديگر به دليل انحراف غواصان معابر 1 و 2 به سمت راست، فاصله لشكر 25 و 7 (وليعصر(عج) همچنان شاهد حضور نيروهاي دشمن ميباشد. لشكر عاشورا در سمت راست نيز موفق به شكستن خط نشده و دشمن به تيراندازيهاي خود خصوصاً در اسكلهها ادامه ميدهد.
در اين ميان، تنها يك خبر مبني بر روشن شدن چراغقوه، جهت هدايت قايقها به فرماندهي رسيد.
حركت قايقسواران پاكسازي خط
با وجود وضعيت مبهم خط دشمن، قايقها در هر محور و بنا به توجيه قبلي به طرف معابر خود حركت كرده بودند. در تاريكي هوا پيدا كردن معابر بدون راهنمايي غواصان بسيار مشكل بود و غواصان نيز به هر دليل علامتي از ساحل مخابره نميكردند.40 از طرفي، وجود آتشهاي پراكنده در خط كه از سنگرهاي پاكسازي نشده به روي اروند روانه ميشد عامل ايجاد دستپاچگي و رعب در سكاندران شده بود، به نحوي كه نميدانستند در تاريكي شب به كدام قسمت از ساحل دشمن نزديك شوند. مجموعه عوامل فوق موجب گرديد كه قايقها نتوانند معابر مربوطه را بيابند. در نتيجه نيروهاي قايقسوار نيز با پهلو گرفتن قايق در كنار موانع، خود را به آب انداختند و با عبور از زير و روي سيم خاردارها خود را به ساحل دشمن رساندند.
اخباري كه در سنگر فرماندهي ميرسيد. حاوي جزئيات ماجرا و كيفيت دقيق عملكرد نيروها نبود و تنها به بيان كلياتي از قبيل عبور، سقوط و ... پرداخته ميشد و اين امر به دليل لزوم رعايت اختصار در مكالمات بيسيمي گريزناپذير بود. براي پي بردن به آنچه كه در بيرون سنگر فرماندهي رخ ميداد بايد به ذكر وقايع از زبان برخي افراد حاضر در آن صحنه بپردازيم.
برادر بلباسي فرمانده گردان امام محمد باقر(ع) از محور 1، نحوه شكستن خط را چنين بيان ميكند:
"در مجموع، معابر 1 و 2 منحرف شده و در نزديكي معابر 3 و 4 خط را شكسته و وارد منطقه شده بودند. ما موج دوم را تا قبل از عمليات با پارو تا نزديكي اروند آورده بوديم و به محض شروع درگيري دستور حركت داديم. ما از دو نهر خارج ميشديم و قرار بود هر نهر در معابر روبهروي خود وارد عمل شود. در محور نهر بوفلفل قرار بود از معابر 3 و 4 حوالي اسكله 4 وارد عمل شويم و از محور نهر رفيه نيز از معابر 1 و 2.
به محض حركت، محور رفيه با رسيدن به ساحل متوجه شد كه معبري باز نشده، و از آن جهت كه خيلي سريع رسيده بودند هنوز دشمن حضور داشت. لذا تلفاتي بر آنان وارد شد. چند قايق مورد هدف آتشهاي دشمن قرار گرفت و از جمله جانشين گردان نيز در همين قايقها به شهادت رسيد.
در محور بوفلفل (حوالي اسكله4) غواصها موفق بودند. كليه قايقها رفتند. چراغي روشن نبود ولي با استفاده از يك منور موفق به يافتن معبر شدند. غواصان هنوز فرصت عريضتر كردن معبر را نيافته بودند و از طرفي قايقها در پشت موانع ساحلي دشمن تجمع كرده بودند. ديديم ديگر نبايد منتظر چيزي ماند. اللهاكبر گفتيم و پريديم در آب و از داخل موانع كه ابتداي آن تا سينه در آب بوديم عبور كرديم.
خودم ميديدم سيم خاردارها به بدن بچهها گير ميكرد. دستهايشان را ميكشيدند و ميرفتند. گوشت بدنشان كنده ميشد يا حداقل خراشيده و خوني ميشد. در اين محور نيز يكي از قايقها هدف آرپيجي دشمن قرار گرفت و چند نفر سوختند. كه مجموعاً با 5، 6 شهيد و 3، 4 زخمي وارد منطقه شده و پاكسازي را كه غواصان شروع كرده بودند ادامه داديم.>41
در محور ديگر فرمانده گردان يارسول، نحوه شكستن خط را چنين توصيف ميكرد:
<ابتدا معبر 8 و سپس معبر 7 باز شده بود. معابر 5 و 6 نيروهاي غواص موفق نبودند كه همه با هم برسند و خللي در كارشان ايجاد شده بود، حتي بعضي از برادران برگشته بودند، لذا معبر 5 و 6 عمدتاً با قايق زديم و مسئلهاش حل شد. بين معابر 6 و 7، دو قايق ما را زير اسكله چوبي زدند. در نهايت در شكستن خط 5، 6 شهيد به من گزارش شد.>42
ميتوان گفت كه نيروهاي غواص آنچنان كه بايد مورد استفاده قرار نگرفت و تنها از نظر رعايت غافلگيري و شكستن خط دشمن و ايجاد تزلزل در جبهه دشمن براي آماده ساختن زمينه حضور نيروهاي قايقسوار تا حدي موفق بودند، اما تأثير عمدهاي در پاكسازي موانع و باز كردن معابر جهت قايقها و پهلو گرفتن آنها در ساحل نداشتند به نحوي كه كليه نيروهاي قايقسوار از داخل موانع عبور كرده و با لباسها و تجهيزات كاملاً خيس و گلآلود وارد خط دشمن شدند. نه تنها گردانهاي خطشكن، كه اولين گردانهاي مربوط به حركت در عمق نيز كه به دنبال قايقسواران خطشكن در حركت بودند، دچار مشكلاتي از قبيل آنچه كه ذكر كرديم شدند.
البته براي ساير گردانهاي حركت در عمق، معابر مناسبي ايجاد شد كه با تعريض آن و روشن كردن چراغقوه و علائم مخصوص قابل استفاده گرديد. برادر نوبخت فرمانده گردان مالك (در محور 1) ميگويد:
<به محض شروع درگيري و شنيدن سر و صداي زياد، بلافاصله حركت كرده و رفتيم. از دور بچهها ميگفتند چراغي روشن شده و به طرف آن رفتيم. وقتي رسيديم به ساحل ديدم چراغ نبوده، بلكه منور است. در آنجا ديديم قايقها در آب سرگردانند، بچهها از داخل قايقها شروع به تيراندازي كردند خبري از معبر نبود. بسياري از بچهها شهيد شده بودند. هنوز تعدادي از نيروهاي گردان امام محمد باقر(ع) در آب بودند. در اين محور (مربوط به معابر 1 و 2) يك گروهان ما در همان آب با تلفاتي كه بر آن وارد شد و تعدادي كادر كه از آن به شهادت رسيد تقريباً از بين رفته بود. يعني يك گروهان (محور چپ) ما در آنجا منهدم شد و به استثناً 14 نفر كه صبح روز بعد متوجه شديم، مابقي در همان آب مجروح يا شهيد شدهاند. بعداً با خبر شديم كه در معبر دوم غواصها توانسته بودند عمل كنند.43من خودم با تعداد اندكي از بچهها كه اكثرشان از گروه ويژه بودند از روي موانع زديم و به هر ترتيب عبور كرديم. در ابتداي موانع به ناچار بايد از قايق پايين ميآمديم، در همانجا تا گردن داخل آب شده و سيم خاردارها را لگردان ميكرديم و ميرفتيم. الحمدالله سالم رسيديم به ساحل. ولي در محور راست ما44، نيروهاي ما به راحتي بالا آمده بودند. آنطور كه نقل ميكردند، وارد آب شدند. به راحتي قايق توانست در ابتداي معبر نيرو را پياده كند و نيرو از داخل معبر عبور كرد.>45
مشابه اين وضعيت را برادر اكبرنژاد فرمانده گردان مسلم در محور 2 (معابر 5 تا 8) بيان ميكند:
<به محض درگيري، ما حركتمان را آغاز كرديم، ولي معبري در كار نبود. گردان يارسول نتوانسته بود خط را بشكند، هيچ علامتي براي ما نبود. لذا احساس ميكنم هيچ معبري باز نبود. بچههاي ما خودشان را با قايق به ساحل رسانده و همين جوري از روي موانع عبور كردند.46 اولين نيروهاي ما رسيدند به بغل اسكله يك (طرف اسكله چوبي) بچهها با سرعت قايق را زدند به موانع (خورشيديها). از آنجا پياده شدند و رفتند داخل بچهها از همين وسط آب با دشمن درگير شدند و با درگيري خود را به ساحل رساندند. هيچ چارهاي نبود، معبري باز نبود، كسي هم به كسي نبود كه براي آنها علامتي بدهد. سه، چهار قايق ما روي آب زده شد و كاملاً با نيرو منهدم و مفقود شدند. جانشين خود من نيز روي آب شهيد شد.>47
مجموعاً دقايقي پس از آغاز عمليات، با تلاش غواصان و نيروهاي قايق سوار خط دشمن شكسته شد و بلافاصله نيروهاي مربوط به حركت در عمق راهي اروند شدند و با تلفاتي كه در مسير به آنها وارد آمد. از خط دشمن عبور نمودند و قسمتي از توان خود را نيز صرف كمك در پاكسازي خط كردند.
تا ساعت 15:23 هنوز خبرهايي مبني بر وجود آتشهاي پراكنده در خط به فرماندهي ميرسيد اما در اين ساعت برادر سرخيلي پس از مشاهده وضعيت از بام سنگر هدايت عمليات، اعلام كردند كه ديگر در ساحل چيزي نيست. اين خبر نشان ميداد كه برادران موفق شدهاند ظرف يك ساعت اول، خط را كاملاً پاكسازي كرده، دو گردان خطشكن با هم الحاق نمايند. در اين هنگام مأموريت آتش ساحلي (ثارالله) تمام شد و فرماندهي دستور قطع آتش ساحلي را به آنان ابلاغ كرد. همچنين در اين زمان گردانهاي مسلم و مالك حركت اصلي خود را آغاز و به طرف اهداف خود در حركت و پاكسازي بودند.
در اين قسمت از حركت، چند موضوع مهم همچنان ذهن فرماندهي را به خود معطوف داشته بود، اولين مسئله عدم موفقيت لشكر عاشورا (در جناح راست لشكر) در شكستن خط دشمن بود. همچنين به دليل انحراف غواصان معابر 1 و 2 به سمت راست، بين لشكر كربلا و لشكر وليعصر(عج) در سمت چپ نيز پاكسازي صورت نگرفته است و موضوع "الحاق در جناحين" اولين مسئله عمده در پيش روي فرماندهي بود.48
موضوع ديگر كه پس از انتقال اولين گرادنهاي حركت در عمق بروز نمود، كمبود قايق جهت انتقال نيروها به آن سوي اروند بود. چرا كه طبق برنامه قبلي، به خاطر در اختيار نداشتن قايق به ميزان كافي، ساير گردانهاي حركت در عمق ميبايستي منتظر بازگشت قايقهايي شوند كه گردانهاي قبلي را انتقال دادهاند. اما تعدادي از اين قايقها در جريان اولين انتقال منهدم شده، تعدادي دچار اشكالات فني گرديده و تعدادي نيز بر اثر ترس و وحشت سكانداران در آن طرف رودخانه باقي مانده بود. برخي از سكانداران نيز به دنبال نهر خود در پهنه اروند سرگردان بودند. تا جايي كه در ساعت 10:23 يعني يك ساعت پس از آغاز حركت قايقها، از محور 1 اطلاع رسيد كه هنوز قايقي براي بردن نيرو به عقب برنگشته است و در ساعت 25:23 خبر رسيدن تعداد بسيار كمي از قايقها را اعلام ميكنند. لذا كليه تلاش مسئولان لشكر به پيگيري موضوع فوق منحصر شد. در همين حال، گردانهاي مسلم و مالك به طرف اهداف خود در عمق در حال پيشروي بودند و بدون هيچ اشكالي به پاكسازي ادامه ميدادند.
ابتدا برادر مرتضي در ساعت 15 دقيقه بامداد (21/11/1364) با قرارگاه تماس گرفت و مشكلات خود مبني بر عدم الحاق در خط (جناحين) و كمبود قايق را مطرح كرد و طي همين تماس آماده بودن شرايط عمل براي لشكر17 عليبنابيطالب(ع) را نيز اعلام كرد و گفتند: < راه باز است، هر چه زودتر لشكر17 را وارد كنيد مانورش را انجام دهد.>
بلافاصله در ساعت 35 دقيقه بامداد از طرف قرارگاه جواب داده شد كه جهت انتقال نيرو با لشكر27 حضرت رسول (ص) هماهنگي لازم به عمل آمد و در صورت پيگيري فرماندهي، ميتوانيد از قايقهاي آنها استفاده كنيد. برادر مرتضي نيز فوراً برادر كميل را جهت پيگيري اين امر توجيه و روانه نمود. علاوه بر وي، مسئول اطلاعات و مسئول ستاد لشكر نيز جهت پيگيري اين امور مربوط به انتقال در لشكر، روانه شدند. در مجموع با رسيدن تعداد محدودي از قايقهاي لشكر، گردان امام حسين (ع) تا قبل از ساعت 2 بامداد و گردان حمزه تا قبل از ساعت 3 منتقل شد و سپس به ترتيب از ساعت 4 صبح انتقال گردانهاي محور سوم آغاز گرديد كه تا روز ادامه يافت و همگي وارد منطقه مربوط به خود شدند.
به موازات اين حركت، دو گردان لشكر در دو جناح، تلاش خود را جهت برقراري الحاق و اتمام پاكسازي در خط ادامه ميدادند و به همين جهت دچار كمبود نيرو و مهمات شده بودند. هر چه از عمليات ميگذشت، موضوع الحاق مهمتر ميشد. خصوصاً آنكه حركت در عمق نيز بدون الحاق در حال انجام بود.
برادر مرتضي قرباني ضمن تماسهايي با قرارگاه و يگانهاي مجاور جهت هماهنگي و الحاق، از محور دوم خود خواست كه از گردان حمزه جهت برقراري ارتباط با لشكر عاشورا استفاده نمايد. همچنين از محور 1 خواست كه گروهان ويژه خود را به كمك گردان امام محمد باقر(ع) بفرستند. در ساعت 30:1 شخصاً با برادر مكتبي (فرمانده گردان حمزه) كه مأموريت در عمق را داشت تماس گرفته و تأكيد كردند كه: <يك گروهان خودت را جهت الحاق با جناح راست در خط، در اختيار گردان يارسول بگذار و با دو گروهان اهدافت را تأمين كن.>
از طرف ديگر، يك گروهان از گردان مسلم نيز كه با گردان خود تماس نداشت، با راهنمايي برادر عمراني توسط گردان يارسول به كار گرفته شده بود و پاكسازي را به طرف راست ادامه ميدادند. در مجموع فرماندهي با تقويت گردانهاي در خط تلاش خود را انجام داد اما الحاق حاصل نميشد و چاره ديگري هم نبود.
فرمانده گردان يارسول درباره موضوع الحاق لشكر در جناح راست با لشكر عاشورا چنين ميگويد:
<ما خط را كاملاً ظرف يك ساعت پاكسازي كرديم. حتي قسمتي از نيروها تا 500 متر به عمق رفته و پاكسازي كردند. بعد از پاكسازي ديديم لشكر عاشورا نيامده است. رفتيم به طرف راست ولي ديگر نيرو هم نداشتيم. نيرو پخش شده بود در سرتاسر خط. با وجود اين به ما دستور داده شده كه باز هم به راست برويم. من هيچ سر و صداي تيري از آن طرف نميشنيدم. احساس كردم كه آنها (لشكرعاشورا) نيامدهاند. وقتي به من تأكيد شد كه براي پاكسازي بايد بيشتر به طرف راست برويم در جواب گفتم كه يكي دو گروهان نياز دارم. بلافاصه يك گروهان براي من فرستاده شد كه از گردان مسلم بودند. دومين گروهان نيز از گردان حمزه در اختيار ما قرار گرفت. ما هم با گذاشتن كادر خودمان، سازماندهي كرديم و در مجموع 3 فلش تشكيل داديم و هر فلش با استعداد 2 دسته به طرف راست حركت كرديم. هر چه ميرفتيم باز هم دشمن حضور داشت49و از لشكر عاشورا خبري نبود. ما هم به زمين آشنا نبوديم، به داخل نخلستانها رسيديم، باز هم ادامه داديم تا اينكه در ساعت 3 بامداد حساب كرديم يك كيلومتر و نيم بيش از حد راست خودمان پاكسازي و پيشروي كرديم. در آن نقطه ديگر در حد 2 دسته بيشتر برايمان توان باقي نمانده بود. از جهت ديگر زمين براي ما گنگ بود و احساس خطر كرديم لذا از برادران خواستيم با ايجاد خطي تأميني جناح راست را در همان نقطه تشكيل دهند و مستقر شديم.>50
درباره الحاق در جناح چپ با لشكر وليعصر(عج) نيز برادر بلباسي چنين توضيح ميدهد:
<در جناح چپ، از يك طرف 2 معبر ما در سمت چپ (معبر 1 و 2) موفق نبود و از يك طرف لشكر وليعصر(عج) هم نيامده بود. ناگزير يك كيلومتر و نيم از سمت راست به طرف چپ پاكسازي كرديم. الحاق در آن شب مقداري مشكل شده بود.، دچار كمبود نيرو شده بوديم. يك كاليبر هم بين ما مانده بود. خيلي تلاش كرديم اما موفق به الحاق نشديم.>51
در مجموع طي يك ساعت اول، كليه خط مقدم دشمن در حد واگذار شده به لشكر، كاملاً پاكسازي شد و سپس عمده تلاش صرف الحاق با جناحين گرديد كه اين تلاش تا صبح، همچنان ادامه يافت.
پاكسازي و حركت در عمق
پس از ذكر نحوه حضور گردانهاي مالك و مسلم در منطقه دشمن، و بيان مشكلات به وجود آمده در طي اين مرحله از كار، به شرح عمليات اين دو گردان در منطقه مأموريتشان ميپردازيم.
گردان مالك: پاكسازي در شهر
در محور 1 (سمت چپ)، بلافاصله پس از آغاز عمليات نيروهاي گردان مالك كه سوار بر قايق و آماده بودند، حركت خود را با مشكلات بسياري كه ذكر شد آغاز كردند و به هر ترتيب خود را به خط رساندند. گردان پس از سازماندهي مجدد به دليل از همپاشيدگي موقت و پراكندگي ناشي از عبور، حركت خود را به طرف عمق آغاز نمود. برادر نوبخت فرمانده گردان مالك نحوه اجراي مأموريت خود را چنين بيان ميكند:
< ما 30 درصد توانمان را از دست داده بوديم، دو گروهان باقي مانده را پس از انتقال يك سازماندهي مجدد در همان خط كرديم. سپس از حدود ساعت 30 دقيقه بامداد تا 1 حركت به عمق و پاكسازي شهر را شروع كرديم. پاكسازي خيلي سريع انجام ميشد. گروهان2، مأموريتش را خوب انجام داد، يعني با دو دسته پيشاني شهر را پاكسازي كرده و جلو رفته بود و .... اما در خط نتوانستيم با گردان مسلم الحاق كنيم. از طرفي هم دير شده بود. لذا توان و زمان زيادي صرف نكرديم و حركت به عمق را ترجيح داديم.
در سمت راست، گروهان سوم با پاكسازي قسمتي از تانكفارمها در كنار شهر، خود را سريع به جاده البحار رسانيد. در اين محور تا انتهاي تانكفارمها (جاده) رفته بوديم، درست در جايي كه بايد با گردان مسلم الحاق كنيم ولي گردان مسلم نيامده بود.
از طرف ديگر با لشكر وليعصر(عج) هم الحاق صورت نگرفته بود. هنوز دشمن ميان ما و در شهر حضور داشت. پاكسازي كامل انجام نشده بود در تاريكي شب، بچهها متوجه وجود يك مقر تيپ در جناح چپمان نشدند. لذا دشمن حضور داشت و در حالي كه محاصره شده بود، مقاومت ميكرد. اضافه بر آن يك مقر گردان هم در كنار جاده البحار (بالاي شهر) وجود داشت كه آن را محاصره كرديم و پاكسازياش به صبح موكول شد.52
اين گردان موفق نشده بود تا ساعت 3 بامداد در جناح راست شهر، خود را به جاده البحار برساند و از پيشاني، قسمت عمده شهر را پاكسازي كند و باقيمانده دشمن را در محاصره خود قرار دهد. در اين مدت الحاق با گردان مسلم و لشكر وليعصر(عج) صورت نگرفته بود و طبيعتاً دشمن در اين نقاط پاكسازي نشده بود. با چنين وضعيتي، فرماندهي لشكر، الحاق بين گردانهاي خود را ترجيح داد و سپس از اين گردان خواست تا بيشترين تلاش خود را صرف انجام الحاق با گردان مسلم نمايد.>53
گردان مسلم: تأسيسات نفتي و تانكفارمها
گردان مسلم در محور 2 (سمت راست) بلافاصله پس از ورود به منطقه، حركت به عمق و پاكسازي تانكفارمها و شهرك را آغاز نمود و خيلي سريع، موفق شد كه خود را به جاده البحار برساند. در ساعت 30:01 بامداد فرمانده اين گردان به فرماندهي لشكر اعلام نمود كه همه اهداف مربوط به خود را گرفته و آماده راهنمايي و يا كمك به ساير گردانها از جمله گردان حمزه ميباشد.
حركت اين گردان به قدري از سرعت برخوردار بود كه دائماً به وسيله بيسيم اعلام ميكردند كه آتش خودي روي سرشان اجرا ميشود و لازم است كه كمي آن را بلندتر اجرا كنند. هنوز زماني از بلند كردن آتش نميگذشت 54كه بار ديگر درخواست خود را تكرار مينمودند، برادر اكبرنژاد جزئيات حركت اين گردان را چنين نقل ميكند:
< پس از انتقال به ساحل دشمن، يك ربع در خط درگير بوديم. سپس سازماندهي كرديم و حركت به طرف عمق آغاز شد. با تلفاتي كه داشتيم و نيروهايي كه گم شده بودند،55مجموعاً 100 نفر مانده بود و ما مأموريتمان را در ساعت 23 شروع كرديم. پس از خط اول در 300، 400 متري آن با خط دوم دشمن مواجه شديم كه نيروهاي خط اول به آنجا فرار كرده بودند و حتي تعدادي تانك در آن بود. برادران محكم به اين خط زدند و تانكها زده شد، دشمن منهدم شد و تعدادي از آنها هم فرار كردند. به هر حال توانستيم تا قبل از ساعت 1 بامداد به روي جاده فاو - البحار برسيم و تأمين سه راهي آن را هم برقرار كنيم. دشمن در تانكفارمها نيروي قابل توجهي نداشت، ولي سمت چپ تانكفارمها (در حاشيه جاده فاو - البحار) مقري بود كه درگير آن شديم. تنها در شهرك، دشمن، حضور فعالي داشت و بعضاً در ساختمانها مقاومت مشاهده ميشد ولي در مجموع مشكلي ايجاد نكرد. با فرستادن دو دسته كمك به داخل شهرك تا ساعت 1 پاكسازي آن به اتمام رسيد. با رسيدن به جاده البحار به نيرو گفتيم بايستد و پدافند كند تا نيروهاي بعدي از ما عبور كنند. همان شب 6 گردان از لشكرهاي ديگر آمد از ما عبور كرد كه همه را راهنمايي كرديم.>56
تا ساعت 3 بامداد كه لشكر به جاده البحار رسيده بود، موضوع الحاق با جناحين خصوصاً در جناح راست، از مشكلات عمده محسوب ميشد، مضافاً اينكه الحاق گردان مسلم و مالك نيز صورت نگرفته بود، اما در مجموع، تلاش عمده فرماندهي لشكر بيشتر متوجه الحاق بين گردانهاي خود بود و الحاق با جناحين در اولويت بعدي قرار داشت.
ادامه حركت در عمق تكميل اهداف تا جاده فاو- بصره
در پشت سر دو گردان فوق، گردانهاي حمزه و امام حسين(ع) قرار داشتند. اين دو گردان بنا به دليلي كه ذكر شد با فاصله زماني بيشتر از آنچه كه تصور ميرفت منتقل شدند و بلافاصله پس از انتقال، خود را به جاده البحار رسانده و از همانجا شروع به پاكسازي كردند.
گردان امام حسين(ع)، با عبور از گردان مالك در محور جاده سمت راست شهر، خود را به جاده البحار رساند و از آن پس پاكسازي را شروع نمود. برادر رحيميان در اين باره ميگويد:
<پس از سازماندهي و منظم كردن نيرو از ساعت 30:1 حركت را آغاز كرديم و از طريق جاده سمت راست شهر، در ساعت 2 به جاده فاو - البحار رسيديم. نيروها را پشت جاده آرايش داديم. گروهان 1 از سمت چپ حركت كرد تا براي پاكسازي شهرك بالاي جاده و قسمتي از تانكفارمها اقدام كند گروهان 2 با دو دسته در محور جاده عمودي، مستقيماً حركت به طرف تانكفارمها را آغاز كرد و پاكسازي نمود. يك دسته ديگر از اين گروهان به اضافه يك تيم ديگر در محور جاده فاو - البحار جهت كمك به گردان مالك براي الحاق با گردان مسلم به كار گرفته شد. گروهان سوم هم در سمت جاده عمودي حركت كرد و پاكسازي آن منطقه را انجام داد.>57
در جناح راست اين گردان مسئله چنداني وجود نداشت، چرا كه تانكفارمها به راحتي پاكسازي شد و به دنبال آن در ساعت 30:4 با گردان حمزه الحاق صورت گرفت. اما آنچه كه حائز اهميت و مورد پيگيري فرماندهي لشكر بود، حركت اين گردان به سمت چپ جهت الحاق با يكي از گردانهاي لشكر وليعصر(عج) بود كه ميبايست در محور جاده فاو - بصره صورت پذيرد. در اين باره برادر رحيميان چنين ادامه ميدهد:
<پس از پاكسازي محور وسط، گروهان 2 را فرا خوانديم و آن تيمي را كه از اين گروهان به جاده فاو - البحار رفته بود نيز فرا خوانديم براي حركت در جناح چپ و تصرف رازيت و الحاق با لشكر وليعصر(عج).>58
به موازات حركت گردان امام حسين(ع)، گردان حمزه نيز وارد عمل گرديد. با اينكه اين گردان ديرتر وارد عمل شد و بخشي از توان خود را در خط به كار گرفته بود، 59موفق شد مأموريت خود را انجام دهد و با گردان امام حسين(ع) الحاق حاصل كند. فرمانده اين گردان نحوه عمل گردان خود را چنين توصيف ميكند:
< ساعت حدود 3 بود كه كمكم (با پراكندگي) به ساحل دشمن منتقل شديم و پس از سازماندهي و منظم كردن نيروها، حركت در عمق را آغاز كرديم. مسير ما كاملاً پاكسازي شده بود. برادر اكبرنژاد فرمانده گردان مسلم، ما را راهنمايي ميكرد. يك گروهان ما در خط به كار گرفته شد و درگير بود. مجموعاً با دو گروهان و يك دسته ويژه كه داشتيم، در كمتر از يك ساعت مأموريتمان را انجام داديم. در ساعت 4 صبح به جاده فاو - بصره رسيديم و سه راهي امالقصر را نيز تأمين نموديم. حد فاصل جاده فاو - البحار و فاو - بصره دشمن نيروي ضعيفي داشت و بچهها با پاكسازي و درگيري پيشروي ميكردند. الحاق با لشكر عاشورا انجام نشده بود ولي با گردان امام حسين(ع) الحاق صورت گرفته بود. ما بلافاصله يك خط پدافندي در پشت خاكريزهاي سمت راست جاده عمودي تشكيل داديم و گردانهايي را كه به عمق ميرفتند هدايت ميكرديم.>60
در مجموع، لشكر كربلا در ادامه حركت خود تا قبل از ساعت 6 صبح به طور كامل روي جاده فاو - بصره استقرار يافته بود. اما الحاق در جناحين هنوز صورت نگرفته بود. در منطقه لشكر، به خصوص در داخل شهر نيز، چند مقر از دشمن همچنان باقيمانده و مقاومت ميكرد كه كار پاكسازي آنها نيز به روز كشيده شد.
ادامه عمليات در روز (روز اول عمليات)
گردان امام حسين(ع) پس از فراخواني گروهان و تيم مربوط به آن، از محور وسط و جاده فاو - البحار، تلاش اصلي خود را به طرف چپ و براي الحاق با لشكر وليعصر(عج) به كار گرفت. اما پيشروي به سمت چپ به دليل مقاومت دشمن، كند شد و به روز كشيد.
حدود ساعت 30:6 تا 7 صبح پاكسازي منطقه رازيت به پايان رسيد ليكن درگيري به شدت ادامه داشت. نيروهاي اين گردان از پشت و پهلو به گروه كثيري از نيروهاي دشمن فشار وارد ميآوردند كه اين گروه در مقابل نيروهاي لشكر وليعصر(عج) و لشكر ثارالله سرسختانه مقاومت به خرج ميداد، همين فشار مؤثر، باعث شده بود كه گردان مذكور از طرفين زير آتش قرار بگيرد و نهايتاً در ساعت 7 صبح، گردان اعلام كرد كه به ابتداي ضلع شرقي مستطيلي رسيده است ولي همچنان الحاق با لشكر وليعصر(عج) صورت نگرفته است. فرماندهي لشكر با شنيدن اين خبر از آنان خواست كه اولويت را به الحاق با لشكر وليعصر(عج) بدهند و پس از انجام آن، حركت روي ضلع شرقي مستطيلي براي رسيدن به نقطه الحاق با محور سوم را ادامه دهند.
عملكرد محور سوم در مستطيلي
انتقال نيروهاي محور سوم به غرب اروند، به دليل مشكلاتي كه براي قايقها به وجود آمده بود. به كندي صورت گرفت و از ساعت 3 بامداد تا 9 صبح به طول انجاميد.
در ابتدا گردان روحالله وارد عمل شد و ضمن كمك به گردان حمزه در تأمين سهراهي، پاكسازي ضلع غربي مستطيلي را آغاز نمود. اين حركت بلافاصله با رسيدن به گردان يدالله تقويت شد و لشكر كربلا تا تقاطع خاكريز مورب خود را به جلو كشيد. با رسيدن گردان سيفالله كه مأموريت انهدام پايگاه موشكي را داشت، هوا روشن شده بود. ضعف اعتقاد درباره ادامه عمليات در روشني هوا از يك طرف، و كم اهميت جلوه كردن اين محور (پايگاه موشكي) در ذهن فرماندهي، باعث شد تا گردان سيفالله به دستور برادر مرتضي بدون درگيري پشت خاكريز مورب مستقر شود، در حالي كه هنوز با سمت چپ خود الحاق ندارد.61
جمعبندي عمليات لشكر تا ساعت 9 صبح و آخرين وضعيت لشكر كربلا موفق شد ظرف يك ساعت با استفاده از دو گردان خط ساحلي دشمن را شكسته و پاكسازي نمايد. در اين زمينه، آتش ساحل به ساحل كه تحت عنوان "ثارالله" از آن ياد ميشد تأثير بسزايي در سرعت بخشيدن به امر پاكسازي داشت. البته الحاق با جناحين در خط، تا صبح به طول انجاميد.
روي هم رفته در مدت زمان شكستن خط و پاكسازي آن، تلفات زيادي متوجه نيروهاي لشكر نگرديد و تعداد شهدا در مجموع شايد به 25 نفر بالغ ميشد كه نصف اين تعداد مجروحين بودند.
شهر فاو تا اندازهاي توسط گردان مالك پاكسازي شده بود، فقط چند قرارگاه و فرماندهي دشمن در حد تيپ و گردان باقي مانده بود كه پاكسازي و درگيري با آنها همچنان ادامه داشت. به موازات آن گردان مسلم نيز تانكفارمها و شهرك را كاملاً پاكسازي كرده و در حاشيه جاده فاو - البحار مستقر شده بود و همچنان يك مقر گردان در روي اين جاده مانع از الحاق دو گردان فوق بود.
گردانهاي امام حسين(ع) و حمزه با وجود تاخير در انتقالشان، موفق شدند عمليات خود را كاملاً انجام داده و به اهدافشان برسند.
انتقال نيروهاي محور سوم لشكر با توجه به مشكل كمبود قايق، تا اين ساعت به طول انجاميد و حركت اين محور به روز كشيده شد و در خاكريز مورب، وسط مستطيلي متوقف گشتند.
موضوع مهم، الحاق با جناحين بود. در محور راست پس از تلاش فراوان و حركت به داخل محدوده لشكر عاشورا بالاخره در ساعت 8 صبح برادران اعلام كردند كه بخشي از نيروهاي لشكر عاشورا را ديدهاند و الحاق نسبي صورت گرفته است. آن لشكر تا جاده البحار بيشتر جلو نيامده بود.
در جناح چپ بهرغم پيشروي بيش از حد گردانها، هنوز الحاق با لشكر وليعصر(عج) صورت نگرفته است.
در مجموع، لشكر به 80% اهداف خود رسيده بود. در جناح راست تا جاده فاو - البحار پيش آمده و با لشكر عاشورا الحاق و سپس به طرف راست، خط تشكيل داده بود. از حركت لشكرهاي ديگر در جناح راست خبري در دست نبود و فرماندهي چندان به آن اهميت نميداد. با وجود اين مشاهده ميشد كه دشمن در محور جاده امالقصر و فاو - بصره حضور دارد و از آن جهت كه برادران با سرعت به اهداف خود رسيده بودند، دشمن نميتوانست تصور صحيحي از وضعيت حضور نيروهاي ما داشته باشد لذا ايفاهاي حامل تداركات يا پر از نيرو، بدون اطلاع از حضور نيروهاي خودي از طريق جادههاي بصره و امالقصر به طرف فاو حركت ميكردند و بدون هيچ مشكلي در دام نيروهاي خودي افتاده و منهدم ميشدند و به همين جهت انهدام خوبي از دشمن در اين دو محور صورت گرفت.
در محور چپ، الحاق با لشكر وليعصر(عج) در طول خط صورت گرفته بود اما الحاق اصلي كه در دو جاده فاو - بصره و فاو - البحار مورد نظر بود، همچنان باقي مانده بود.
تعداد تلفات بر طبق آمار تقريبي كه توسط فرمانده گردانها ارائه ميشود تا صبح امروز حدود 70 شهيد و 170 مجروح گزارش شده است.62
ادامه پاكسازي و اقدامات لشكر در روز اول
وضعيت فوق تقريباً مورد رضايت فرماندهي قرار داشت لذا با توجه به اين وضعيت در ساعت 30:9 خود وارد منطقه عملياتي شد. درگيريها همچنان ادامه داشت و برادران براي تكميل اهداف و تحكيم مواضع به دست آورده جنگ را ادامه ميدادند. در فاصله بين گردان مسلم و مالك روي جاده فاو - البحار، يك يا دو ساختمان كه احتمال ميرفت پاسگاه فرماندهي باشد، به شدت مقاومت ميكرد.
نيروهاي محور2 در جناح راست خود روي جاده سمت راست فاو و توسط محور سوم روي ضلع غربي مستطيلي تا نزديكي پايگاه مستقر شده بودند.
تانكهايي از دشمن به غنيمت گرفته شده بود و به طور پراكنده و نامنظم در خطوط پدافندي و درگيري مورد استفاده قرار ميگرفت.
اوضاع دشمن در محورهاي جاده فاو - بصره و حد فاصل آن تا جاده فاو - البحار بسيار بد، و از هم پاشيده بود و به دليل عدم اطلاع از كيفيت حضور نيروهاي ما، به راحتي در تحركات خود ضربهپذير بودند و صحنه ورود ايفاهاي دشمن به كمينگاه نيروهاي خودي، بارها و بارها تكرار ميشد و موجب بالا رفتن روحيه نيروهاي خودي گرديده بود.
برادر مرتضي با مشاهده در هم پاشيدگي و ضعف دشمن از گردانهاي مسلم و حمزه خواست كه با نيروي اندكي پيشروي را به طرف جلو (جناح راست لشكر) ادامه دهند تا لشكر عاشورا بتواند جلوتر بيايد و در مجموع برادر مرتضي سه موضوع را در مقابل داشت كه عبارت بودند از:
1 - تكميل و پاكسازي انتهاي مستطيلي و تصرف پايگاه موشكي.
2 - تلاش جهت پاكسازي مقرهاي دشمن و الحاق با لشكر وليعصر(عج).
3 - ادامه حركت در جناح راست با كمك ساير لشكرها و رسيدن به كارخانه نمك.
فرماندهي درباره دو بند اول خطري احساس نميكرد و حل مشكلات مربوط به آن را به عهده گردانهاي عمل كننده در آن محورها سپرد، ولي آنچه كه مورد تأكيد وي بود و قرارگاه مركزي خاتم نيز بدان اهميت ميداد، ادامه حركت در جناح راست براي رسيدن به كارخانه نمك بود. گرچه مأموريت اين اقدام، در بحثهاي قبل از عمليات، از اين يگان سلب شده بود ولي با توجه به وضعيت منطقه و توان لشكر، و اهميت اين نقطه استراتژيك، برادر مرتضي بر آن شد كه داوطلبانه حركاتي را در جناح راست داشته باشد. به همين جهت برادر مرتضي سنگري در ابتداي ضلع غربي مستطيلي انتخاب نمود و در آن مستقر شد.
از طرفي گردانهاي مسلم، مالك و امام حسين(ع) پيگيري و تلاش خود را جهت تصرف قرارگاههاي دشمن و از ميان برداشتن موانع الحاق ادامه ميدادند. يك مقر فرماندهي گردان (اركان) و يك مقر كه احتمالاً ساختمان اداره توجيه سياسي تيپ111 بود، در حد فاصل گردانهاي مسلم و مالك روي جاده فاو - البحار وجود داشت. و قرارگاه فرماندهي تيپ111 نيز در محور جاده فاو - البحار مانع از الحاق با لشكر وليعصر(عج) گرديده بود. گر چه اين قرارگاه كاملاً در محدوده عملياتي لشكر وليعصر(عج) قرار داشت ليكن از آنجا كه لشكر وليعصر(عج) در پيشروي خود دچار كندي و مشكلات شده بود برادر مرتضي از گردان امام حسين خواست تا پيشروي را بيشتر از حد مأموريت خود انجام دهد. گردان امام حسين(ع) عمدتاً درگير اين قرارگاه بود و بخشي از گردان مالك نيز به آن كمك ميكرد. برادر رحيميان فرمانده گردان امام حسين درباره نحوه پاكسازي مقر چنين ميگويد:
<ابتدا از برادر مرتضي درخواست يك تفنگ 106 كرديم. با رسيدن 106، پدافند هوايي دشمن را زديم. 63بعد از خاموش شدن ضد هوايي، يك هماهنگي با فرمانده گردان لشكر وليعصر(عج) انجام داديم و با اينكه مأموريت ما در اينجا نبود ولي سرگرم اين محور شديم چون جلوي ترددهاي ما را هم گرفته بود. از آنها خواستيم فشار بياورند. از اين طرف تانك آورديم و ساختمانها را با تانك و 106 زديم. نيروهاي دشمن از اين ساختمان به آن ساختمان ميرفتند. طي هماهنگي با لشكر وليعصر(عج)، قرار بود ما از پشت و آنها از جلو به دشمن بزنيم. در همين موقع لشكر ثارالله هم از راه رسيد و از بغل به دشمن زد. نهايتاً با همكاري خوبي كه صورت گرفت بهرغم مقاومت شديد دشمن، پايگاه سقوط كرد و تلفات زيادي هم بر آنها وارد شد. حدود 60 تا 70 نفر را فقط گردان ما اسير گرفت و پس از آن الحاق برقرار شد و با تحويل دادن منطقه، برگشتيم.>64
مشابه اين هماهنگي و حركت بين گردان مسلم و بخشي از نيروهاي گردان مالك صورت ميگيرد و با تلاش زياد و به كارگيري سلاح 106 موفق به سقوط مقر گردان اركان و مركز توجيه سياسي تيپ111 در حاشيه جاده فاو - البحار ميشوند.
در اين باره برادر اكبرنژاد توضيح ميدهد:
<سمت راست جاده البحار يك مقر فرماندهي تيپ وجود داشت (مقر توجيه سياسي تيپ.111)، تقريباً به اندازه يك پادگان كوچك بود. حدود 110 تا 120 بيست نفر نيرو در آن بود. همين مانع الحاق ما شده بود. البته علاوه بر اين، يك مقر گردان (اركان) نيز بين ما و گردان مالك وجود داشت. صبح رفتيم، عراقيها دو قبضه پدافند 5/14 داشتند كه برادران با آرپيجي زدند ولي باز مقاومت ميكردند. از برادر مرتضي 106 خواستيم. قبل از رسيدن 106 موفق شديم مقر گردان را تصرف كنيم ولي مقر توجيه سياسي تيپ همچنان مقاومت ميكرد. تا اينكه بعد از ظهر 106 رسيد. حدود 10، 12 تير شليك كرد. البته قبل از آن با خمپاره 60 و نارنجك تفنگي كار ميكرديم ولي مؤثر واقع نميشد، بالاخره با 106 زديم و نهايتاً در ساعت 5 بعد از ظهر سقوط كرد. حدود 60، 70 نفرشان كشته شدند و تعدادي هم اسير گرفتيم.65
به موازات اين حركت، تمام تلاش گردان مالك صرف پاكسازي و تكميل تسلط بر روي شهر ميشد. اين گردان در طول شب تنها در جناح راست خود (سمت راست شهر) كه همان محور پارك بود موفق بر پاكسازي و پيشروي شد و تا جاده البحار رسيده بود. اما بنا به دلايلي كه در قسمتهاي گذشته آمد. نيروهاي اين گردان موفق به پاكسازي سمت چپ شهر نشدند و در نتيجه قسمت مياني شهر و امر الحاق با لشكر وليعصر(عج) باقي مانده بود.
با روشن شدن هوا، تمام تلاش فرماندهي اين گردان متوجه تكميل اهداف خود و پاكسازي شهر بود. روي اين جهت ميبايست در ابتداي امر به جمعآوري مجدد نيروها و سازماندهي مناسب آنها اقدام نمايد. برادر نوبخت به اين منظور به خط ساحلي برگشت و از آن جهت كه در طول شب از گروهان دوم خود بيخبر بود، به دنبال آنان ميگشت و در نتيجه مشاهده اجساد كادر اين گروهان در خط و ... متوجه شد كه اين گروهان به هيچ وجه حركتي در پاكسازي شهر نداشته است. لذا با جمعآوري باقيمانده اين گروهان كه 16 نفر بودند و تقويت آنان با 10 نفر باقيمانده از دستهاي ديگر از گروهان يكم كه پس از مأموريتشان بيكار بودند، حركت براي پاكسازي كامل شهر را آغاز كرد.
محور اين حركت در حاشيه نهر 11 (جناح چپ و سمت چپ شهر) به طرف جاده البحار بود و از آن طرف نيز از نيروهاي مستقر در جاده البحار خواستند كه به طرف آنان از بالاي شهر، حركتي داشته باشند و به تعبير فرماندهي چكش را به سندان بزنند.
پاكسازي شهر در روز ادامه يافت و اين عمل با ورود به تكتك ساختمانها و عموماً كشتن عراقيها صورت ميپذيرفت و خانه به خانه پيشروي ميكردند. برادران به دليل كمبود نيرو قادر به گذاشتن نفرات تأمين در مناطق پاكسازي شده نبودند لذا بسيار اتفاق ميافتاد كه پس از پاكسازي آن، مجدداً عراقيهاي باقيمانده در شهر كه عمدتاً از منطقه لشكر وليعصر(عج) گريخته بودند وارد ساختمانها ميشدند و شهر را آلوده ميكردند. برادر نوبخت در اين مورد اظهار ميداشت كه گاه يك نقطه را تا سه بار پاكسازي ميكرديم.
به هر ترتيب گردان مالك موفق شد در محور چپ شهر، پاكسازي را انجام دهد و خود را به جاده البحار برساند و سپس دشمن باقيمانده در ميانه شهر را پاكسازي نمايد. اما پاكسازي شهر، بدون الحاق با لشكر وليعصر(عج) عملاً تكميل نميشد روي اين جهت تلاش عمده اين گردان براي الحاق با لشكر وليعصر(عج) بود.
در اين زمينه، برادر نوبخت كه توسط برادر كسائيان (فرمانده محور 1) همراهي ميشد تلاش بسياري به خرج داد و با پيگيري بيشتر متوجه شدند كه لشكر وليعصر(عج) به نقطه مقرر نرسيده و در نهر هشتم متوقف شده است. با مشاهده اين وضعيت، برادران مذكور راساً اقدام كرده و نيروهاي لشكر وليعصر(عج) را تا نهر 11 كه تقريباً پاكسازي شده بود، هدايت و مستقر كردند. با استقرار اين نيرو كه تا بعد از ظهر به طول انجاميد كار الحاق عملاًً به پايان رسيد و شهر تحت كنترل نيروهاي خودي درآمد.
حركت جديد، پيشروي در امتداد جاده بصره
به موازات حركت گردانهاي محور1 در طول روز، ذهن فرماندهي عمدتاً متوجه جناح راست عمليات لشكر بود، براي اين منظور، از گردانهاي مسلم و حمزه قبل از ظهر ميخواهد كه با فرستادن نيروي كمي پيشروي را در جناح راست لشكر جهت انهدام دشمن و تصرف زمين بيشتر ادامه دهند. از طرف ديگر به كل محور1 اعلام آماده باش داده و جهت ادامه عمليات از آنان ميخواهد كه نيروهايشان را جمع و سازماندهي مجدد كنند.
در اين مرحله، تنها گردان حمزه بلافاصله پس از امر فرماندهي دو دسته خود را راهي منطقه نمود و در سمت راست جاده بصره، به طرف شمال غرب، مقداري از دشمن را پاكسازي نمود. اين حركت روي هم رفته حركت ضعيفي بود تا اينكه در ساعت 15 برادر احمد كاظمي فرمانده لشكر8 نجف نزد برادر مرتضي آمده و ميگويد: < امين (لشكر31 عاشورا) هنوز پشت جاده البحار است و نيروي شما (لشكر كربلا) مقداري در خاكريزهاي بين دو جاده اصلي هستند. وضع دشمن خراب است، همينالان بايد كاري كنيم و امين بيايد جلوتر.>67
برادر مرتضي كه تاكنون اطلاع دقيقي از وضعيت يگانها در اين محور نداشت. با شنيدن اين خبر به همراه برادر احمد تصميم ميگيرند كه حركتي به طرف شمال (راست) انجام داده و به لشكر عاشورا براي رسيدن به جاده فاو - بصره كمك كنند برادر مرتضي شخصاً فرماندهي و هدايت حركت را به عهده ميگيرند. چند تانك موجود را در محور جاده بصره و نيروهايي را از گردان حمزه در سمت راست جاده به حركت انداختند و خود ايشان نيز با نشستن روي يك تانك پيشروي را انجام دادند.
از آنجا كه حضور دشمن، به صورت پراكنده بود و هيچگونه اطلاعي از كيفيت حضور نيروي ما در منطقه نداشتند. به سرعت با اين اقدام، منطقه مذكور پاكسازي شد. برادر مرتضي با ابراز رضايت از نتيجه اين حركت، بيان داشت: < اين بهترين جنگي بود كه تا به حال در روز و با تانك انجام داديم. تا به حال فكر نميكرديم كه تانك اينقدر مؤثر باشد!.>
تانكها به دنبال نيروهاي عراقي حركت ميكردند و با شليك گلوله تانك و حتي كاليبر آن روي دشمن تلفات سنگيني به عراقيها وارد ساختند. از سوي ديگر نيروهاي پياده گردان حمزه نيز با موفقيت به انهدام دشمن و پيشروي مشغول بودند. برادر مكتبي ميگويد:
< من خودم دو دسته نيرو را برداشتم و رفتم به منطقه، با درگيري داخل يك قرارگاه شديم. قرارگاه بزرگي بود. داخل قرارگاه نيز درگيري ادامه يافت. مجموعاً 30، 40 نفر در قرارگاه كشته شدند و حدود 30 نفر هم اسير گرفتيم به اضافه غنائم بسياري كه در قرارگاه وجود داشت.>67
برادران موفق شدند با اين حركت، نزديك به سه كيلومتر در حد فاصل جاده فاو - البحار و فاو - بصره پيشروي كنند و گردان حمزه در خاكريزهاي مقطع پشت قرارگاه اصلي و بزرگ، مستقر شود. برادر احمد كاظمي فرمانده لشكر 8 نجف نيز با هماهنگيهاي انجام شده با لشكر عاشورا، يك گردان از لشكر عاشورا را كه در خط فاو - البحار مستقر شده بود به جلو كشيد و پشت خاكريزهاي بين دو جاده استقرار داد.
در طي اين روز دشمن دچار سرگرداني بود و هر چه زمان از آغاز عمليات ميگذشت از ميزان اين سرگرداني كاسته ميشد و با حداقل امكانات موجود در منطقه خود را يافته و تلاش در مقابله ميكرد. تا ظهر به هيچ وجه حركت يا آتشي از دشمن مشاهده نشد. اما بعد از ظهر آتش ضعيفي آغاز شد و به تدريج تا غروب آفتاب شدت يافت. فعاليت هوايي نيز از بعد از ظهر اين روز آغاز و با بمبارانهاي متوالي كه بيشتر متوجه عقبه يگانها در جزيره آبادان ميشد، آتش ضعيف توپخانه را تقويت مينمود.
دشمن فعاليت زميني قابل ملاحظهاي نداشت، نيروهاي عراقي بسيار پراكنده و ضعيف بودند، گويا هنوز فرصت تقويت منطقه، به دشمن دست نداده بود.
در سوي ديگر، يعني در جبهه خودي، ضعف شديدي در امر تخليه مجروحين مشاهده ميشد وگاه مجروح با پاي خود و يا حداكثر با موتور سيكلت به عقب برميگشت و كسانيكه توانايي حركتي نداشتند، ميبايست ساعات زيادي را در منطقه بمانند. هنوز امكانات مورد نياز براي تخليه مجروحين، به فاو منتقل نشده بود و خودروهاي غنيمتي نيز سازمان نگرفته بودند. براي حضور بهداري در منطقه دشمن زمان زيادتري وقت لازم بود و روي هم رفته ضعف انتقال امكانات به آن سوي اروند عمدهترين مشكل لشكر به شمار ميآمد كه علاوه بر تأثيرات منفي كه روي تخليه مجروحين ميگذاشت، باعث نارسايي در امر غذارساني، مهمات و سوخت و ساير امكانات نيز شده بود.
برنامهريزي براي عمليات شب دوم
پس از حركتي كه منجر به جلو آوردن لشكر عاشورا تا خاكريزهاي بين دو جاده فاو - البحار و فاو - بصره گرديد، فرماندهان لشكرهاي 25 كربلا، 8 نجف، 14 امام حسين(ع) و 31 عاشورا در قرارگاه تصرف شده دشمن كه اكنون مقر فرماندهي و ادامه عمليات شده است، جمع شدند و درباره چگونگي ادامه عمليات به بحث و تبادل نظر پرداختند. نظر برادران عمدتاً بر اين محور بود كه چون دشمن دچار ضعف و پراكندگي و از هم پاشيدگي شديد شده است، بهتر است كه عمليات را در همين شب ادامه دهند و تا جاده شني سمت راست كارخانه نمك پيشروي كنند. مانور اين حركت نيز طي نشست كوتاهي به اين شكل طراحي شد:
لشكر عاشورا در امتداد جاده البحار حركت نموده، پاكسازي را تا جاده شني ادامه دهد.
لشكر نجف نيز در جناح چپ آن و در سمت راست جاده بصره و كارخانه نمك تا جاده شني پيشروي نمايد و پشت اين جاده با لشكر عاشورا الحاق و خط پدافندي تشكيل دهد.
لشكر كربلا تصرف و پاكسازي منطقه جنوب كارخانه را انجام دهد و سپس در ديواره جنوبي كارخانه پدافند نمايد.
شب دوم عمليات
به دنبال جلسه مذكور، برادر مرتضي در ساعت 6 بعد از ظهر، فرمانده محور دوم را فرا خواند و به وي اعلام نمود كه از سه گردان موجود خود، تا هر مقدار كه امكان دارد، نيرو برداشت كند و آنان را جهت شركت در اين عمليات آماده نمايد.
با تلاش برادران، هر سه گردان اين محور با استعداد زير در ساعت 12 شب خود را به قرارگاه (محل حضور فرماندهي) رساندند و اعلام آمادگي نمودند:
گردان يارسول: با استعداد 130 نفر.
گردان حمزه: با استعداد 2 گروهان.
گردان مسلم: با استعداد 2 گروهان.
قبل از وارد عمل شدن نيروها، مجدداً فرماندهان چهار لشكر 8 نجف، 25 كربلا، 31 عاشورا، 14 امام حسين(ع) گرد آمدند و بار ديگر درباره چگونگي عمليات به بحث پرداختند. در اين بحث برخي از فرماندهان با بيان مشكلات خود در انجام اين عمليات و عمق زياد و عدم توانايي در احداث خاكريز، با اجراي عمليات موافق نبودند ولي برادران احمد كاظمي و مرتضي قرباني بر انجام عمليات و استفاده از اين فرصت استثنايي اصرار داشتند و معتقد بودند كه اگر امشب به دشمن حمله نشود و دشمن متحمل تلفات نگردد، فردا صبح قادر به ايراد تلفات سنگين بر ما خواهد بود. ضمن آنكه انجام همين عمليات در روزهاي بعد به مراتب مشكلتر و با تلفات بيشتر خواهد بود.
در مجموع، بحث فوق به نتيجهاي نرسيد و اجراي عمليات منتفي شد.
برادر مرتضي كه ماندن لشكر خود و نيروهاي رزمنده را در خط كنار جاده عمودي فاو، صلاح نميدانست شخصاً تصميم گرفت كه حداقل تا خاكريز مورب بر جاده بصره كه منتهي به پايگاه موشكي (در جاده امالقصر) ميشد، پيشروي كند و در همانجا مستقر شود و با اين تصميم، برادر امين شريعتي نيز آمادگي لشكر عاشورا براي احداث خاكريز در امتداد خاكريز مورب، بين دو جاده البحار و بصره را اعلام نمود. تا در صورت موفقيت، همه لشكرها پشت آن مستقر شوند.68
به همين جهت، براي شناسايي خاكريز مذكور، فردي از نيروهاي اطلاعات فرستاده شد و از طرف ديگر به فرمانده گردانها كه از فرط خستگي توانايي باز نگهداشتن چشمانشان را نداشتند، اجازه داده شد تا كمي بخوابند.69
در اين هنگام قرارگاه خبر داد كه لشكر17 عليبنابيطالب، پايگاه موشكي را به تصرف خود درآورده است و برادر احمد كاظمي خبر از انتقال تعداد زيادي تانك توسط دشمن به منطقه ميدهد.
در ساعت 30:3 با بازگشت فردي كه براي شناسايي خاكريز رفته بود، پيشروي تا اين خاكريز نيز منتفي گرديد، چرا كه وي اصلاً موفق به يافتن اين خاكريز نشده بود. در چنين وضعيتي برادر مرتضي تصميم گرفت كه گردان يارسول را در همان مكان، در خاكريزهاي قطعه قطعه و اطراف جاده بصره گسترش دهد و گردانهاي حمزه و مسلم را به خط قبلي لشكر باز گرداند.
در اين حالت، محل حضور فرماندهي، مبدل به خط مقدم شده بود. خطي بدون امتداد كه هر لحظه امكان دور خوردن آن وجود داشت. با اين وصف، برادران اعتنايي به اين موضوع نكردند و هر دو فرمانده لشكرهاي كربلا و نجف به همراه برخي از كادرهاي اين دو لشكر، شب را در همانجا خوابيدند.
روز دوم عمليات
روز دوم عمليات كه مصادف با بيست و دوم بهمن است در شرايطي آغاز شد كه لشكر كربلا در جناح راست عمليات خود (به موازات جاده عمودي و ارتباطي سمت راست تانكفارمها) خط پدافندي اصلي خود را تشكيل داده است و به استعداد يك گردان آن نيز به طور پراكنده در چهار، پنج كيلومتر جلوتر، حدفاصل جادههاي البحار و بصره حضور دارند.
از طرف ديگر، در تصرف پايگاه موشكي ناموفق بود و نيروها همچنان پشت خاكريز مورب داخل مستطيلي متوقف هستند. در شهر و جناح چپ همچنان خبرهايي حاكي از بروز درگيريهاي پراكنده به گوش فرماندهي ميرسد و حركت دشمن منحصر به اجراي آتش محدود يا انجام بمبارانهاي هوايي گرديده است.
موضع قرارگاه خاتم در قبال ادامه عمليات
ساعت 7 صبح برادر مرتضي مطلع شد كه برادر رحيم صفوي به منطقه آمده و در نقطهاي در نزديكي رودخانه در انتظار ايشان ميباشد. فرماندهي لشكر كربلا به همراه برادر احمد كاظمي نزد ايشان رفته، به گفتوگو پرداختند در اين جلسه كه فرماندهي و عناصر مسئول قرارگاه كربلا نيز حضور داشتند، يگانها گزارشي از وضعيت منطقه و يگان خود ارائه دادند و ضمن آن برادران احمد كاظمي و مرتضي قرباني، نظر قرارگاه خاتم را درباره ادامه عمليات و اهداف مورد نظر جويا شدند كه برادر رحيم در پاسخ به اين خواسته گفت:
< محكم و صريح ميگويم، ما ميخواهيم دفاع كنيم. خط اول ما خاكريز منتهي به پايگاه موشكي امالقصر و در امتداد آن تا اروند وخط دوم ما هم يك كيلومتر جلوتر از جاده عمودي و ارتباطي در نزديكي فاو است، تا بعد ببينيم چه ميشود.>70
با توجه به وضعيتي كه از اظهارات برادر رحيم برداشت ميشد، خط اول تأميني براي خط دوم به حساب ميآمد و لذا ذهن برادران بيشتر متوجه خط دوم و تثبيت آن بود. در اين باره برادر رحيم خطاب به برادر مرتضي و برادر عمراني تأكيد زيادي در مستحكمتر نمودن خط فوق نمودند و حتي جهت آوردن وسايل سنگين نيز اولويت را به لشكر دادند تا بتواند سريعتر خط مورد نظر خود را تكميل نمايد.
قابل توضيح است كه لزوم استحكام خط مذكور، از قبل از عمليات مورد نظر بود و از روز گذشته نيز برادر مرتضي فرمانده محور 2 خود را مأمور احداث خاكريز، حفر كانال و استحكامات لازم كرده بود و در اين جلسه با تأكيد بيشتر، برادر رحيم از ايشان خواست تا پايان اين مأموريت كار ديگري به برادر عمراني محول نكند.
فرماندهان لشكرهاي نجف و كربلا كه در منطقه حضور داشته و به طور كامل بر اوضاع مشرف بودند، اعتقاد داشتند كه بايد پيشروي نمايند. با وجود اين برادران به عملي ساختن دستورات ايشان پرداختند و مقيد بودند كه در كنار تحكيم خط فاو، پيشرويهاي مورد نظر خود را هم برنامهريزي كرده، انجام دهند.
سستي در تصرف پايگاه موشكي
در كنار اين موضوع، از طرف برادر محسن رضايي، فرمانده عمليات، به برادر مرتضي تأكيد شد كه براي تصرف پايگاه موشكي اقدامات لازم را انجام دهد. پيش از اين نيز در ساعت 30:9 به فرمانده لشكر اطلاع داده شد كه لشكر ثارالله از قرارگاه نوح در ضلع شرقي مستطيلي نزديك دشمن شده و از لشكر كربلا ميخواهد كه جهت الحاق حركتي انجام دهد. اما محور سوم لشكر موفق به انجام يك اقدام جدي در اين جبهه نميشود و در مقابل قبضههاي ضدهوايي دشمن متوقف ميگردد.
دشمن، با استفاده از فرصت به دست آمده، اقدام به تخليه پايگاه به وسيله هاوركرافت ميكرد و از مشاهده تردد هاوركرافتها چنين برداشت ميشد كه دشمن مشغول تقويت پايگاه و آوردن نيروي كمكي است و فرمانده محور3، برادر بهنام در تماس ساعت 12 خود ميگويد: < پايگاه موشكي از طريق دريا تدارك ميشود. ديده شده كه با هاوركرافت به منطقه آمدند.> و يا در ساعت 15 ميگويد: < دشمن با هاوركرافت و بالگرد نيرو ميآورد به پايگاه موشكي.>
در مجموع، برادرمرتضي به تصرف اين پايگاه بهاي چنداني نميداد و در پاسخ اين سؤال كه چرا اقدامي جدي در اين مورد صورت نميگيرد، ميگفت:
<پايگاه خطري ندارد، بالاخره همهشان اسير ميشوند، راه فرار ندارند.الان مسئله اصلي حركت به طرف بالا (كارخانه نمك) است.>
رسيدن پي در پي اخباري كه مبتني بر تردد بيش از حد معمول هاوركرافتها در پايگاه موشكي بود و تأكيد برادر محسن از طرف ديگر، باعث شد كه برادر مرتضي اقدام به فرستادن تعدادي تانك و تفنگ 106 به آن محور كند تا شايد بدين وسيله موفق به الحاق با لشكر41 ثارالله، كه خبر از نزديك شدن خود به پايگاه ميداد، بشوند. اما مأموريت حل اين معضل همچنان به عهده برادر بهنام(فرمانده محور3) بود تا با استفاده از امكانات همين محور، كار را تمام كند.
برنامهريزي براي عمليات شب سوم
در كنار اين موضوع در ساعت 20:11 بار ديگر برادر احمد كاظمي نزد فرماندهي لشكر كربلا كه در جاده فاو - بصره (نزديكي تانكفارمها) حضور داشت، آمد و ابزار داشت:
< ما در حدفاصل جاده اول و دوم خيلي پيش رفتيم و ديواره كارخانه نمك را ميبينيم. امشب ميتوانيم تا كارخانه نمك ادامه بدهيم. وضع دشمن خراب است. هنوز به آن صورت تانك نياورده. بچهها با موشك يك ستون ايفا را زدند.>71
اظهارات برادر كاظمي حاكي از اين بود كه لشكر نجف پس از ملاقاتي با برادر رحيم، يك گردان را وارد عمل ساخته و پيشروي خوبي انجام داده است. ضمناً تلفات زيادي به دشمن وارد آورده و تا نزديكي كارخانه نمك از سمت جنوب پيش رفته و مستقر شده است. پس از اين صحبت فرماندهان دو لشكر تصميم گرفتند كه امشب از موفقيت به دست آمده استفاده كنند و پيش از حضور جدي دشمن، خود را به كارخانه نمك برسانند. سپس برادر قرباني طي پيامي از گردانهاي يارسول، محمدباقر(ع)، مسلم و مالك خواست كه ضمن تجهيز و سازماندهي نيروهاي خود آماده شركت در عمليات شوند. سپس مجدداً در ساعت 30:13 برادران احمد كاظمي و امين شريعتي به محل فرماندهي لشكر آمدند و پس از كمي گفتوگو به عناصر قرارگاه كربلا نيز اطلاع داده شد تا در اين جلسه حاضر شوند. با آمدن برادر غلامپور و محتاج، بحث درباره چگونگي ادامه عمليات و بررسي آخرين وضعيت، ادامه يافت و به نتايجي رسيد. در اين جلسه عمدتاً گزارش آخرين وضعيت توسط برادران امين شريعتي و احمد كاظمي ارائه ميشد. برادر امين گفت:
<ديشب ميخواستيم خاكريزي بين جاده اول و دوم (در امتداد خاكريز منتهي به پايگاه موشكي) بزنيم. خاكريز تكميل نيست وليالان مستقر شدهايم. لشكر نجف هم هست. الحاق با لشكر عليبنابيطالب هم برقرار ميباشد.>72
و يا برادر احمد كاظمي چنين اظهار ميداشت:
<تلفات زيادي از دشمن گرفتيم. با وجود اين خاكريز فعلي خوب نيست كوتاه است. و با خشايار تدارك ميكنيم.73
در اين گفتوگو برادر احمد كاظمي معتقد بود كه در سمت جاده بصره تا كارخانه و در سمت راست تا دو كيلومتري جنوب كارخانه پيشروي صورت بگيرد. در طول اين گفتوگوها، روي دو طرح فوق بحث و بررسي صورت گرفت و در انتها، برادر غلامپور جمعبندي ذيل را ارائه نمود.
<ديشب لشكر حضرت رسول(ص) پايگاه موشكي اول را گرفت و لشكر عليبنابيطالب(ع) هم به يك كيلومتري كارخانه نمك رسيد. الحمدالله وضع خوب است.>
و در انتها مصوبه جلسه را با توجه به زمينههايي كه از افكار عناصر قرارگاه خاتم داشت چنين اعلام كرد:
< پدافند محكم، همراه با آفند است. لذا در سمت چپ كارخانه نمك، لشكر حضرت رسول(ص) را موظف به ادامه پيشروي تا جاده شني اول ميكنيم و لشكر17 هم كمكش كند. لشكر نجف با كمك لشكر كربلا در محور سمت چپ جاده بصره تا ضلع جنوبي كارخانه و در سمت راست جاده نيز تا يك كيلومتري كارخانه پيشروي كنند و مستقر شوند. لشكر عاشورا نيز در امتداد لشكر نجف فاصله بين دو جاده اصلي را پاكسازي كند و مستقر شود.>74
با اين هدف، احداث خاكريزي بين دو جاده اصلي در يك كيلومتري كارخانه و بلند نمودن خود جاده از اين نقطه تا كارخانه، از محورهاي اصلي اين حركت به شمار ميآمد. لذا مقرر گرديد كه يگانها، كليه وسايل مهندسي را بسيج نموده و پاي كار آوردند.
شب سوم (تلاش ناموفق در محور جاده فاو - بصره)
برادر مرتضي در پي فراغت از جريان پايگاه موشكي مجدداً به عقب بازگشت و اقدامات لازم جهت شركت در عمليات شب بيست و سوم را آغاز نمود. در اولين قدم، هماهنگي جهت احداث خاكريز صورت گرفت و برادر شمايلي75طي گزارشي به برادران احمد كاظمي و مرتضي قرباني اظهار داشت كه چند دستگاه از لشكر عليبنابيطالب و تعدادي نيز از جهاد گرفتهاند. برادر قرباني نيز طي نامهاي، كليه دستگاههاي موجود در لشكر را در اختيار ايشان گذاشت.
پس از اين امر، در ساعت 30:19 راهي مقر خود (قرارگاه سابق دشمن سمت راست جاده فاو - بصره، در چند كيلومتري جنوب كارخانه نمك) شد و در كنار برادر احمد كاظمي مستقر گرديد.
گرچه برادر قرباني، جهت شركت در عمليات و كمك به نيروهاي عملكننده، دو گردان يا رسول و مسلم را مد نظر قرار داده بود، ليكن هنوز در چگونگي انجام عمليات و نحوه رسيدن به ديواره كارخانه نمك دچار ترديد و تأمل بود.
لازم به توضيح است كه به دليل هماهنگي خوبي كه بين برادران احمد كاظمي و مرتضي قرباني وجود داشت، مأموريتهاي محوله را مشتركاً ميپذيرفتند و سپس آن را بين خود تقسيم ميكردند. اين دو فرمانده كه از جهت فرماندهي و روحيه، مشابهتهايي را دارا ميباشند از روز اول عمليات در كنار يكديگر قرار گرفته عمليات را در محور جاده بصره هدايت ميكردند. براي اين شب نيز پاكسازي منطقه (جاده بصره تا سه راهي كارخانه نمك) به عهده لشكر نجف و استقرار و پدافند در ديواره جنوبي كارخانه را لشكر كربلا پذيرفته بود.
برادر مرتضي قصد داشت كه نيروي خود را بدون درگيري پشت سر لشكر نجف راه بيندازد و در ضلع جنوبي كارخانه استقرار دهد. اما از طرف ديگر وجود خبرهايي مبني بر حضور دشمن در سمت چپ اين حركت (ضلع چپ مثلث) ايشان را بر آن ميداشت كه بر روي اين محور نيز فكر كنند.
برادران اطلاعات كه از شب قبل به شناسايي منطقه پرداخته بودند ابراز داشتند كه در محور ضلع چپ مثلث76 عارضه مشخصي جهت هدايت نيروها وجود ندارد و احتمال گم شدن نيرو زياد است. با اين خبر، فرماندهي تصميم گرفت كه تنها در محور جاده و آنهم پشت سر نيروهاي لشكر نجف وارد عمل شود و لذا به برادر احمد كاظمي اظهار داشت: < ما پشت سر نيروهاي شما حركت ميكنيم. در آن محور (چپ) ميترسم بچهها گم شوند.>
البته در پاسخ به سؤال برادر احمد كاظمي كه پرسيدند پاكسازي آن محور چه ميشود، جوابي نداد. اما برادر كميل صبح روز بعد ميگفت كه گردان مسلم را پشت سر گردان يارسول به عنوان احتياط قرار دايدم و در نظر داشتيم در صورت موفقيت گردان يارسول، در جناح چپ آن را وارد عمل كنيم و ضمن پاكسازي ضلع سمت چپ مثلثي، از آن طريق خود را به ديواره جنوبي كارخانه برسانيم.
در مجموع فكر و مشورت برادر مرتضي درباره مانور تا ساعت 21 به طول انجاميد در حاليكه از ساعت 20 به بعد، برادر احمد دائماً متذكر ميشد كه دو گردان از نيروهايش در دو طرف جاده اصلي حركتشان را آغاز نموده و اصرار داشت كه لشكر كربلا هم حركت نمايد، ولي برادر قرباني تأمل ميكرد.
به هر حال در ساعت 9 شب گردان يارسول با استعداد 180 نفر،77پس از توجيه، پشت سر نيروهاي لشكر نجف حركت خود را آغاز كرد. اين گردان در سمت چپ جاده بصره، پشت سر گردان قمر بنيهاشم (از لشكر نجف) به راه افتاد و بدون هيچ مسئلهاي پيش رفت تا اينكه نيروهاي لشكر نجف دچار مشكلات شده و گردان فوق از نجف با تلفات زياد متوقف ميگردد. تا جاييكه در ساعت 15 دقيقه بامداد روز بيست و سوم برادر احمد كاظمي، به فرمانده لشكر كربلا اعلام كرده و ميگويد:
<وسط مثلثي يك خاكريز است كه بچهها در گوشه آن گير كردهاند. و دشمن از چپ آنان با تانك و تيربار رويشان آتش اجرا ميكند. تلفات زيادي از ما گرفته، زودتر بايد تصميم بگيريم.>
پيشبيني حضور گستره دشمن در ضلع سمت چپ مثلث (لوله سفيد رنگ) درست بود. دشمن در آن محور حضور فعال داشت و از آن جهت كه كليه يگانها در سمت راست آنها ميخواستند پيشروي نمايند. به راحتي در تيررس آنها قرار گرفته و متوقف شده بودند. اضافه بر آنكه دشمن در محور جاده بصره نيز با كاليبر، تلفات سنگيني به برادران وارد ساخته بود. برادران زيادي از خط آمده و گزارش ميدادند. برادري ميگفت: < از همه طرف كاليبر روي نيروهاست. از هر جا بخواهند بروند متوقف ميشوند و تلفات زيادي داديم.>
يا برادر ديگري با ناراحتي از زيادي مجروحين و كمبود آمبولانس گله ميكرد.
در مجموع، وضع مناسب نبود. به دليل توقف نيرو در سمت چپ جاده، حركت در سمت راست نيز به كندي صورت ميگرفت و يا متوقف شده بود. برادر مرتضي با نظر برادر احمد تصميم گرفت كه گردان يارسول را به جلو فرستاده و درگيري را ادامه دهد. لذا گردان يارسول حركت كرد و از گردان قمر بنيهاشم سبقت گرفت و درگيري را از حدود ساعت 1 بامداد آغاز نمود. از طرف ديگر، برادر مرتضي به گردان مسلم اعلام آمادگي داد و از آن خواست كه در پشت سر گردان يارسول حركت كند، تا در صورت نياز وارد عمل شود.
تا دقايقي، گردان يارسول ابراز ميداشت كه خوب پيش ميرود و برادران با روحيه خوب سنگر به سنگر ميجنگند. اما اين اخبار ادامه نيافت. در ساعت 2 بامداد برادراني كه از خط آمده بودند گزارش دادند كه تيربارهاي دشمن روي جاده و سمت چپ و راست آن به شدت كار ميكند. نيروهاي گردان يارسول هم زمينگير شدهاند و امكان پيشروي ندارند.
فرد ديگري كه از طرف برادر بصير فرمانده گردان يارسول آمده بود ميگفت:
<بچهها اصلاً تكان نميتوانند بخورند. فقط مجروح و يا شهيد ميشوند. دشمن سه قبضه كاليبر روي جاده گذاشته، پخش ميشويم باز هم ميزند. هيچ كاري نميشود كرد رخميها از بالا تا پايين ريختهاند. گردانهاي لشكر نجف عقبنشيني كردهاند و .... >
برادر مرتضي با مشاهده اين وضعيت از گردان يارسول خواست به چپ بكشد و پيشروي نمايد اما از آن طرف هيچگونه حركتي براي نيروها ميسر نبود. لذا از گردان مسلم خواست كه در محور ضلع سمت چپ مثلث حركت و پاكسازي را انجام دهد. اما اين حركت نيز نتيجهاي نداشت. در مجموع احساس ميشد كه دشمن كاملاً مسلط ميباشد. آتش پر حجم دشمن قرارگاه فرماندهي را هم بينصيب نگذاشته بود. فرماندهان اطلاع دقيقي از دشمن نداشتند. نحوه گستردگي دشمن مشخص نبود و علت توقف نيروهاي خودي نيز معلوم نبود كه به دليل گستردگي دشمن است و يا اينكه دشمن با نيروي محدود و صرفاً با كمك چند كاليبر روي جاده و احتمالاً چند تانك به مقاومت پرداخته است. اما آنچه كه مسلم بود آتش پر حجم توپخانه و ادوات دشمن بود كه امان را از نيروهاي خودي گرفته و موجب تلفات آنان گشته بود. لذا تيربارها و نيروهاي پياده دشمن با بهرهگيري از اين آتش پرحجم، مقاومت به خرج ميدادند و بر نيروهاي خودي تسلط يافته بودند.
البته مقاومت و آمادگي دشمن در اين محور با هوشياري دشمن كه جاده فاو - بصره را به عنوان محور اصلي78ادامه حركات ما ميدانست بيربط نبود.
در مجموع، با تلاش و پيگيري هر دو فرمانده پيشرفتي حاصل نميشد. برادر مرتضي بارها تكرار ميكردند كه: < اگر ديشب اين عمل را انجام ميداديم، اينطور نميشد.>
فرماندهان با توجه به وضعيت فوق، با هماهنگي يكديگر تصميم گرفتند كه نيروها را به عقب برگردانند. لذا در ساعت 35:2 بامداد، برادر احمد كاظمي به نيروهايش اعلام كرد با تخليه مجروحين و شهدا به عقب برگردند. به دنبال آن نيز برادر مرتضي نزديك به ساعت 3 بامداد به گردانهاي يارسول و مسلم دستور عقبنشيني داد و تأكيد كرد كه تا قبل از تقاطع خاكريز (منتهي به پايگاه) مستقر شوند. برادر حاج بصير فرمانده گردان يارسول در ساعت 30:4 خود را به مقر فرماندهي رساند و گفت:
< وقتي وارد عمل شديم از سه طرف با ما مقابله ميشد. به خصوص از جناح چپ (ضلع چپ مثلث). مهمات بچهها تمام شده بود. تانكهاي دشمن دنبال بچهها ميكردند و ما عقبتر ميآمديم.الان لشكر نجف 100 متر بالاتر از تقاطع (خاكريز با جاده) است و ما هم يك مقدار بالاتر از آن.>
گردان مسلم نيز پس از بازگشت، پشت خاكريز منتهي به پايگاه استقرار يافته بود. لشكر عاشورا نيز خاكريزي را كه در روز قبل در امتداد خاكريز منتهي به پايگاه به طور نامرتب و ناقص احداث كرده بود، تكميل نمود و تا ساعت 6 صبح نيز موفق شد در جلوي آن، جاده را به وسيله يك دستگاه بلدوزر بشكافد. به دنبال آن نيز از كليه نيروها خواسته شد كه تا پشت خاكريز به عقب برگشته و مستقر شوند. ولي پس از ساعتي برادر مرتضي ضمن هماهنگي با لشكر نجف تصميم گرفت كه هر دو گردان خود را كاملاً به عقب برگرداند و در مواضع قبلي لشكر (نزديكي فاو) استقرار يابند. اما از جهت ادوات و ديگر امكانات براي استحكام خط به لشكر نجف كمك كند.
جمعبندي و نتايج عمليات شب سوم
در طول اين شب، چهار گردان از لشكرهاي نجف و كربلا وارد عمل شد اما بنا به دلايلي كه ذكر خواهد شد، موفقيت لازم را به دست نياوردند و صبح عمليات با ترميم خاكريز بين دو جاده و شكافتن جاده بصره، در مواضع قبلي خود مستقر شدند.
از مجموع نظرات برادران، درباره عمليات اين شب، ميتوان علل عدم موفقيت را به اين شرح بيان داشت:
1- نداشتن شناسايي دقيق از منطقه عملياتي.
2- وارد ساختن نيروي كم به نسبت منطقه عملياتي.
3- ضعف در مانور، به شكلي كه در نظر بود بدون پاكسازي در جناحين و فقط با حركت در محور جاده آسفالت فاو - بصره، پيشروي نموده و به كارخانه نمك برسند.
4- تسلط دشمن و آتش پرحجم آن بر منطقه.
همچنين در طول عمليات، ضعف شديدي در امر تخليه مجروحين و شهدا مشاهده ميشد. به نحوي كه نهايتاً تعدادي از شهدا و مجروحين (كه عمدتاً متعلق به لشكر نجف بودند) به جا ماندند. مشابه اين وضعيت در تداركرساني وجود داشت و تنها در بين ساعت 4 تا 5 بامداد يك دستگاه خشايار براي اين امر به كار گرفته شد.
روز سوم عمليات
صبح روز بيست و سوم بهمن ماه (روز سوم عمليات) برادر احمد كاظمي با توجه به وضعيتي كه در طول شب قبل با آن مواجه بود، تدبير جديدي اتخاذ نمود و تصميم گرفت كه جهت انهدام و پاكسازي دشمن در منطقه جنوب كارخانه اقدام به عمليات از محوري نمايد كه لشكر علي بن ابي طالب (ع) در آن مستقر است. لذا در ساعت 45:6 صبح، دو تن از برادران لشكر را جهت شناسايي، عازم منطقه كرد.
برادران مذكور، پس از يك ساعت باز گشتند و اظهار داشتند كه لشكر عليبنابيطالب(ع) حدود يك كيلومتر از ضلع جنوبي كارخانه را در تصرف خود دارد و در مجموع براي انجام عمليات و وارد ساختن نيرو موقعيت مناسبي را دارا است.
برادر كاظمي از مرتضي قرباني خواست كه جهت شناسايي، به منطقه بروند. برادر قرباني نيز اين پيشنهاد را پذيرفت و پس از استراحت كوتاهي در ساعت 30:8 با يك دستگاه جيپ عازم منطقه كارخانه نمك شدند. در بين راه برادر جعفري (فرمانده لشكر17 عليبنابيطالب) را نيز ديدند و به گفتوگو پرداختند. برادر جعفري ميگفت:
<ما يك كيلومتر از ديواره جنوبي كارخانه نمك را گرفتهايم. اما نيرو نداريم كه ادامه بدهيم.الان دشمن از دو جناح(جاده امالقصر و ديواره كارخانه) نيروهايش را به ستون دارد وارد ميكند. اگر نيرو باشد ميتوان در روز ادامه داد. ولي دير است.>
با شنيدن اظهارات برادر جعفري و مشاهده وضعيت، برادران تصميم گرفتند كه با آوردن نيروهاي خود، از اين طريق وارد عمل شوند و اهداف مورد نظر خود را كه چند شب است به دنبال آن هستند، تصرف نمايند. در اين هماهنگي، برادر جعفري قبول كردند كه جهت انتقال نيروها، وسيله نقليه در اختيار برادران قرار دهند.
دشمن در مثلث مورد نظر، حضور فعال و گستردهاي داشت و نيروهاي لشكرهاي نصر، امام حسين(ع)، نجف و عليبنابيطالب(ع)، آرايش نعلي شكلي داشتند كه دشمن در دل آن قرار داشت. شايد به همين علت بود كه دشمن اقدام به انجام پاتك در محور جاده بصره نميكرد و ميخواست تا حصول اطمينان از جناحين خود، حركتي را در اين مسير انجام ندهد.
پس از آنكه فرماندهان لشكرهاي نجف و كربلا تصميم گرفتند كه نيروهاي خود را از پشت دشمن وارد كرده و در امتداد حضور لشكر عليبنابيطالب با دشمن درگير شوند، نقطهاي را در پشت خاكريز منتهي به پايگاه موشكي، در نزديكي جاده بصره، انتخاب كردند و در آن مستقر شدند. اين خاكريز در واقع خط اولي بود كه بخشي از نيروهاي لشكر عليبنابيطالب(ع) پدافند آن را به عهده داشتند. به عنوان اولين قدم، قسمتي از ابتداي خاكريز را (از سمت جاده بصره) از لشكر عليبنابيطالب(ع) تحويل گرفتند تا نيروهاي خود را جهت وارد ساختن در عمليات، به آنجا منتقل كنند.
لشكر كربلا، پس از اين اقدام، از گردان امام حسين(ع) به همراه يك گروهان باقيمانده از گردان حمزه خواست كه به اين منطقه بيايند.
گر چه در ابتدا نظر برادران احمد كاظمي و مرتضي قرباني در مورد زمان عمليات با نظر برادر جعفري مطابقت داشت. ليكن پس از مشاهده وضعيت دشمن و حجم گسترده آن، تصميم به اجراي عمليات در شب گرفتند. از طرف ديگر، طي شناساييهاي انجام شده در صبح، قرار بود كه نيروها از كارخانه نمك رها بشوند. اما پس از صحبت و بررسي بيشتر، اين تصميم نيز تغيير كرد و به دليل طولاني بودن مسير و احتمال بروز خستگي در نيروها عملكننده، نقطه رهايي بار ديگر به جاده بصره تغيير يافت و طرح مانور ذيل طراحي گرديد:
لشكر نجف در محور جاده بصره، با دو فلش اصلي و فرعي وارد عمل شود. فلش اصلي در سمت چپ جاده با پاكسازي سنگرها و مواضع تانك و قرارگاهها و فلش فرعي در سمت راست وارد عمل ميشود. لشكر كربلا نيز به كمك آن حركت در امتداد لوله (ضلع چپ مثلث) حركت كرده و تا كارخانه نمك در خط لشكر عليبنابيطالب(ع) به پيش برود و از آنجا به پهلوي دشمن بزند و در سه راهي كارخانه، به روي جاده آمده با لشكرهاي نجف و عليبنابيطالب(ع) الحاق كند.
با استقرار فرماندهان اين دو لشكر در خط مقدم، عناصر و كادرهاي واحدهاي مورد نياز لشكر كمكم در منطقه حضور مييافتند و با كندن سنگرهاي انفرادي (بدون سقف) مستقر ميشدند. نيروها از ساعت 12 ظهر با حركت گروهان مذكور از گردان حمزه وارد منطقه شدند و تا ساعت 6 بعد از ظهر گردان امام حسين (ع) نيز به طور كامل در منطقه حضور يافته بود.
نگاهي به وضعيت دشمن در روز سوم
در طول اين سه روز كه از آغاز عمليات ميگذرد، همواره برادران در انتظار برخوردي جدي و محكم از طرف دشمن بودند اما به رغم وجود آتش پر حجم توپخانه و كثرت بمبارانهاي هوايي، هيچگونه حركت زميني قابل توجه، در اين محور از دشمن مشاهده نشد.
اين موضوع با توجه به شناختي كه در عملياتهاي گذشته از دشمن به دست آمده بود، تعجب برادران را برانگيخته بود.
احتمالاً، آرايش و شكل نعلي خطوط پدافندي، در ايجاد اين حالت مؤثر بوده است چرا كه جاده بصره در عمق اين نعل قرار داشت كه دو سر آن با قدرت ايستاده بودند و دشمن طبيعتاً تا زماني كه موفق به حل اين مسئله در دو سر نعل نميشد، تمايل به ورود در اين قتلگاه نداشت. ضمن آنكه تلاشهاي عمده دشمن براي نفوذ از جناح ساحلي متمركز شده بود كه در صورت به دست آوردن كوچكترين موفقيتي ميتوانست خود را به عقبه كل نيروها نزديك ساخته و مسئله را به طور كل حل نمايد.
از طرفي، آتش پرحجم دشمن به دليل تجارب چند ساله نيروها، به عنوان يك تهديد جدي تلقي نميشد و نيروها به طور عادي با آن برخورد ميكردند.
وضعيت پشتيباني لشكر
ميتوان گفت كه در اين روز، تمامي لشكر به منطقه فاو منتقل شده بوده. واحدهاي پشيباني كنند، از جمله تداركات و بهداري كه دو مأموريت اساسي تداركرساني و تخليه مجروحين و شهدا را بر عهده دارند با انتقال نسبي امكانات خود در طي روزهاي دوم و سوم، مراكزي را جهت استقرار خود مشخص و آماده كردند.
واحد تداركات با استفاده از ساختمانهاي موجود، بنههاي مورد نياز را بر پا كرد و امكانات انتقالي و غنائم جمعآوري شده را در آنها متمركز ساخت. بهداري نيز با ايجاد پست امداد، يك قدم خود را به مجروحين در خط، نزديكتر نمود.
محور عقبه و پشتيباني لشكر را، روبهروي جاده عرضي (سمت راست شهر) تشكيل ميداد، امكانات نيز حول و حوش اين محور استقرار يافته بود و طبيعتاً ساحلسازي نيز در اين محور جهت انتقال وسايل و امكانات صورت گرفته بود.
با انتقال نسبي امكانات، مشكلات و معضلاتي كه در روز اول به چشم ميخورد تا اندازهاي محو شد و با گذشت زمان تسهيلات بيشتري در زمينه رفع مشكلات فراهم ميگشت. لازم به تذكر است كه در اين زمينه تعدادي از وسايل نيمهسنگين از قبيل ادوات و ... توسط بالگردهاي شنوك هوانيروز انتقال يافت.
شب چهارم عمليات
تكميل طرح
همه چيز براي عمليات آماده بود. برادران در پشت خاكريز به استراحت و ديدهباني ميپرداختند. تا اينكه قبل از ساعت 6 بعد از ظهر برادر حسين خرازي و ابوشهاب (معاون ايشان) نزد برادر مرتضي قرباني آمدند و به صحبت در مورد عمليات امشب پرداختند. برادر خرازي كه برخورد كاملاً متفاوتي نسبت به قبل داشت، خواستار هماهنگي جديدي براي حضور لشكر امام حسين(ع) در عمليات امشب گرديد، و پس از گفتوگو مقرر گرديد كه اين لشكر نيز از محل پدافندي فعلي خود (جاده البحار) به دشمن حمله كند و فاصله جاده اول و دوم را پاكسازي نمايد. صبح روز بعد اين لشكر در كنار ساير لشكرها، پشت خاكريزي كه لشكر عاشورا، احداث آن را به عهده دارد، پدافند مينمايد.
لازم به توضيح است كه طبق مانور، قرار است، نيروهاي خودي در سمت راست جاده بصره تا يك كيلومتري كارخانه پيش رفته، در آن نقطه بين دو جاده البحار و بصره را خاكريز احداث نمايند. قاعدتاً از اين نقطه تا كارخانه نمك (بر روي جاده بصره) نيز احتياج به احداث خاكريز و بلند كردن آن دارد تا براي ايجاد مواضع پدافندي و استقرار نيرو مناسب باشد. احداث خاكريز بين دو جاده به عهده لشكر عاشورا گذاشته شده بود.79احداث خاكريز روي يك كيلومتر از جاده بصره نيز به عهده جهاد بود كه پس از شناسايي منطقه و حاشيه سمت چپ جاده بصره، از ساعت 30:17 برادران جهاد نزد فرماندهان لشكرهاي نجف و كربلا آمدند و اظهار داشتند كه به دليل باتلاقي بودن كناره جاده، امكان زدن خاكريزي روي جاده وجود ندارد. در نتيجه، مقرر شد كه اين خاكريز در نزديكترين نقطه ممكن، به موازات جاده احداث شود.
در تكميل طرح برادران احمد كاظمي و مرتضي قرباني در نظر داشتند كه از طريق جاده شني در جنوب كارخانه نمك هم، حركتي از سوي لشكر عليبنابيطالب(ع) صورت بگيرد و اين لشكر، در تصرف سه راهي كارخانه نمك به يگانهاي ديگر كمك نمايد. در اين زمينه برادر جعفري (فرمانده لشكر عليبنابيطالب(ع) پس از اصرار برادران، با اينكه اظهار ميداشت از جهت نيرو در مضيقه قرار دارد، قبول كرد كه حركت ضعيفي در آن محور انجام دهد.
در اين حال، اطلاع دقيقي از وضعيت دشمن در دست نبود ولي خبرهاي پراكنده و متفاوتي به گوش فرماندهان اين دو يگان ميرسيد. گاهي خبر از عقبنشيني تانكهاي دشمن تا سه راه كارخانه و گسترش آنها در آن نقطه ميدادند و گاهي خبر از ورود تانكهاي بسيار دشمن در منطقه، به وسيله تريلي به گوش ميرسيد!!
شرح عمليات شب چهارم (هجوم به گارد رياست جمهوري)
همانطور كه گفتيم يك گروهان از گردان حمزه به همراه گردان امام حسين(ع) مأموريت انجام عمليات امشب را به عهده دارند. فرماندهي لشكر در ساعت 30:19 فرماندهان اين نيروها را توجيه نموده و ضمن آن از گردان امام حسين(ع) خواستند كه يك گروهان خود را در احتياط نگهدارد.
در مجموع، نيروهاي فوق دو نقطه رهايي داشتند. ابتدا ميبايست از نقطه استقرار فرماندهي لشكر پشت خاكريز منتهي به پايگاه (در 500 متري جاده بصره) حركت كنند و نقطه رهايي اصلي نيز پس از رسيدن به خط لوله (سمت چپ مثلث) بود. جهت راهنمايي و هدايت نيروها، برادران كميل و طوسي از فرماندهي، اين گردانها را همراهي مينمايند.
فرماندهي گردان حمزه به شدت از خستگي نيروها و فقدان روحيه آنان نگران بود اين موضوع را بارها به فرماندهي لشكر ابراز داشت و از وي خواست تا آنان را وارد عمل نسازد، ضمناً پيش از فرا رسيدن زمان حركت، يك گلوله توپ در ميان تجمع نيروهاي اين گردان فرود آمد كه به واسطه انفجار آن، تعدادي به شهادت رسيده يا زخمي شدند. در نهايت برادر مرتضي قرباني كه احساس كرد اين گروهان توان رزم ندارد، به آنان اجازه يك شب استراحت داد.
بالاخره تا قبل از ساعت 21 گردان امام حسين(ع) با استعداد 180 نفر با راهنمايي برادر كميل و طوسي حركت خود را از خاكريز آغاز كرد. بلافاصله گردان چهارده معصوم از لشكر نجف نيز در سمت راست آن حركت خود را شروع نمود.
فرمانده گردان امام حسين(ع) كه در هنگام حركت اطلاع يافته بود گردان حمزه نميتواند طبق قرار قبلي در پيشاپيش آنها حركت نمايد. از گروهان دوم خواست كه به جاي آنكه در كنار لوله به عنوان احتياط باقي بماند، سريعاً خود را به دنبال گروهان سوم برساند. اين گردان با راهنمايي برادران كميل و طوسي حدود دو كيلومتر راهپيمايي انجام داد. برادر رحيميان فرمانده گردان امام حسين(ع) در شرح مفصل ماجرا چنين ميگويد:
<...در اينجا من به همراه فرمانده گروهانها رفتيم جلوتر حدود دو كيلومتر ديگر هم به جلو رفتيم ولي لوله را پيدا نكرديم. به ناچار برادر كميل گفتند چارهاي نيست، با استفاده از نورافكنهاي تانك برويد جلو، ديگر نميدانستيم جلوي ما چيست. فقط ميدانستيم كه دشمن 30 تانك دارد و دو قرارگاه به همراه تعداد زيادي نيرو. برگشتيم پيش نيروها برادر كميل و ... خداحافظي كردند و رفتند. ما بچهها را بيدار كرديم و راه افتادند. گروهان يك از وسط، گروهان سه سمت راست، گروهان دو سمت چپ، كه فلشها به طرف جاده و رو به كارخانه نمك بود. از آنجا حركت كرديم تا رسيديم به جايي كه با برادر كميل رفته بوديم. حدود 3300 قدم زدم. در آنجا يكي از فرماندهان گروهان گفت كه به لوله رسيده است در آن موقع من به لشكر اعلام كردم كه تازه به لوله رسيدهايم. بلافاصله به گروهانها گفتم كه حركتشان را طبق مانور شروع كنند. ابتدا گروهان يك از لوله عبور كرد و رفت. گروهان دوم كه ميخواست عبور كند آتش دشمن شروع شد. نورافكن تانكها روشن بود و منطقه هم روشن، اما نميدانستيم كه ما را ديدهاند يا نه. در همان اطراف لوله پنج شش مجروح داديم، تيراندازي شديد شده بود.>80
لشكر نجف درگيري خود را در ساعت 22 آغاز ميكند و پيامد آن، دشمن در تمامي منطقه هشيار ميشود و تيراندازي را شروع ميكند. با وجود اين گردان امام حسين(ع) قصد داشت تا خود را بيشتر به دشمن نزديك كند. لذا از شروع عمليات و درگيري خودداري ميكردند. اين شيوه مورد موافقت و رضايت فرماندهي لشكر نيز قرار گرفت. برادر رحيميان شرح عمليات گردان خود را اين چنين ادامه ميدهد:
< از آنجا به بعد، ديگر سينهخيز ميرفتيم، چون فاصله دور بود و اگر ميخواستيم شليك كنيم تأثيري نداشت. تازه از لوله به آن طرف بايد يك كيلومتر راه ميرفتيم. بالاخره بچهها به هر ترتيب كه بود خود را با سينهخيز و زير آتش شديد دشمن به جلو كشيدند. به دنبال گروهان اول، گروهانهاي دوم و سوم را به سختي و با سينهخيز از زير لوله رد كرديم و آنها هم حركت خود را آغاز كردند. حوالي لوله بوديم كه دشمن از شيميايي هم استفاده كرد. بچهها اكثرشان آلوده شدند ولي اجازه نداديم كه از ماسك استفاده كنند چون باعث كاهش قدرت و توان رزمشان ميشد. به برادرها گفتيم زودتر خودتان را به تانكها نزديك كنيد. با به آتش كشيدن آنها از مشكل شيميايي خلاص شويد. ساعت از 11 شب گذشته بود كه درگيري با زدن سه تانك دشمن آغاز شد. با آتش گرفتن تانكها برادرها بلند شدند و درگيري را به طور جدي با دشمن ادامه دادند.>81
در اين هنگام، نيروهاي لشكر نجف دچار مشكل شده بودند و به دليل مقاومت نيروهاي دشمن موفق به پيشروي چنداني نشده بودند و تلفات بسياري نيز بر آنها وارد شده بود.
در طرف ديگر، لشكر امام حسين(ع) درگيري خود را در ساعت 15:23 در سمت راست جاده آسفالت آغاز كرده بود. همه چيز به استثناي محور جاده و محدوده لشكر نجف، به خوبي پيش ميرفت.
نيروهاي لشكر كربلا (گردان امام حسين(ع)) نيز پس از آنكه دقايقي از شروع درگيري خود با دشمن را پشت سر گذاشت، در ساعت 45:23 اعلام نمود كه به روي جاده آمده است.82 فرماندهي لشكر قبل از هر چيز به الحاق اين گردان با نيروهاي لشكر نجف اهميت ميداد. لذا از برادر رحيميان خواست كه توان خود را براي حركت به سمت راست مصرف نمايد و همچنين از برادر احمد كاظمي فرمانده لشكر نجف خواست كه گردان تازه نفسي را جهت انجام الحاق وارد عمل سازد.
پس از گذشت زمان كوتاهي، گردان امام حسين(ع) ابراز ميدارد كه از سمت چپ به سه راهي كارخانه نمك رسيده است. با رسيدن اين خبر، برادر مرتضي قرباني با فرماندهي لشكر امام حسين(ع) برادر خرازي و فرماندهي لشكر عليبنابيطالب(ع) برادر جعفري، تماس ميگيرد و ضمن اعلام رسيدن اين نيرو به سه راهي، خواهان تسريع در امر الحاق با اين گردان ميشود.
برادر رحيميان اوضاع گردان خود را در اين شرايط چنين بيان ميكند:
< فرمانده گروهان يك زخمي شد و ارتباط هم با آنها قطع شده بود. آن گروهان نتوانست خوب عمل كند. از آن طرف فرمانده گروهان سوم در ابتداي درگيري زخمي شده بود. فقط ما معاونين سه گروهان را داشتيم. بچهها يك قرارگاه را (در سمت راست، بين خود و لشكر نجف) محاصره كرده بودند. در مجموع، تلفات ما بالا ميرفت و ....>83
از ساعت 24 به بعد، تمام تلاشها صرف پاكسازي و الحاق با يكديگر شده بود. از مجموع اخباري كه درباره نحوه پاكسازي و چگونگي درگيري به فرماندهي ميرسيد احساس ميشد كه دشمن به طور گسترده در اين منطقه حضور داشته و با توجه به اين گستردگي، به نظر ميرسيد كه نيروي وارد عمل شده بسيار كمتر از حد لازم بوده است.
در محور راست، به دليل عدم توان نيروهاي لشكر نجف، الحاق مشكل به نظر ميرسيد. ولي در محور چپ و سه راهي كارخانه، برادران لشكر كربلا و لشكر امام حسين(ع) به حدي به هم نزديك شده بودند كه خبرهايي مبني بر تيراندازي به طرف هم به گوش فرماندهي ميرسيد. به دنبال آن، فرماندهان از طريق بيسيم هماهنگيهاي لازم را در اين زمينه با يكديگر صورت دادند.
از ساعت 30 دقيقه بامداد به بعد اخباري مبني بر الحاق نيروهاي لشكر25 كربلا و 14 امام حسين(ع) به فرماندهي داده ميشد. برقراري الحاق دو لشكر فوق، بدان معنا بود كه نيروي زيادي از دشمن به دليل عدم موفقيت لشكرهاي نجف و عاشورا در منطقه باقي مانده و محاصره شدهاند و اين موضوع بسيار حائز اهميت بود. لذا تمام تلاش برادران صرف موضوع فوق شده بود. اما الحاقي كه ساعتي پس از نيمه شب صحبت از آن به ميان آمد، مورد تأييد برادران لشكر امام حسين(ع) قرار نگرفت. آنها معتقد بودند كه نيروي موجود در سه راهي (از لشكر 25) نيروي غير منسجم و پراكندهاي بوده است كه از گردان خود جدا شده و پرت بودهاند. لذا الحاق به طور 100% صورت نگرفته بود. اما برادر رحيميان ابراز ميدارد:
<ابتدا اطلاع داديم به لشكر كه يكسري نيرو در جلوي خودمان ميبينيم منتهي دارند ما را ميزنند. اينها دشمنند يا از لشكر امام حسين(ع) هستند؟ هماهنگي شد با لشكر و ما خواستيم كه آنها كلت منور بزنند تا پيدايشان كنيم. (بعد از هماهنگي) كلت زده شد، ديديم نزديك ما هستند، كلت بالاي سر ما زده شد. گفتيم پس همديگر را نزنيم. از لشكر امام حسين(ع) بودند. آنها آن طرف جاده و ما اين طرف بوديم.>84 در مجموع، برادران لشكر امام حسين(ع) معتقدند كه تا صبح الحاقي با لشكر 25 انجام ندادهاند و تنها تعداد كمي از نفرات گم شده را ديدهاند ليكن با لشكر17 در سه راهي الحاق داشتهاند و همچنين تا صبح عمليات، نيروي پدافند كننده از سه راهي كارخانه بودهاند.
گردان امام حسين(ع) (لشكر 25) عمده توان خود را صرف تصرف قرارگاهي در جناح راست خود (سمت چپ جاده بصره) كرده بود و فرماندهي اين گردان نيز در آن محور مشغول بود.
روز چهارم (ادامه عمليات شب گذشته)
صبح روز بيست و چهارم بهمن فرا رسيد، در حاليكه هنوز وضعيت، مشخص و قابل ترسيم نبود. نيروهاي لشكر امام حسين(ع) بدون گذاشتن تأمين در حد فاصل جاده اول و دوم به سه راهي كارخانه رسيده و مستقر شده بودند. لشكر17 نيز با اين نيرو در سه راهي الحاق كرده و روي ضلع جنوبي كارخانه و جاده شني آن استقرار يافته بود.
نيروهاي لشكر كربلا با تحمل تلفات زياد درگيري با باقيمانده دشمن را ادامه ميدادند. لشكر نجف علاوه بر اولين گردان ناموفق خود، دومين گردان را در ساعت 4 صبح وارد عمل ساخته بود. حد فاصل نيروهاي لشكر نجف و نيروهاي مستقر در سه راهي، همچنان دشمن با استفاده از عارضههاي مشخص و قرارگاههاي پراكنده حضور داشته و به طور نسبي در محاصره قرار گرفته بودند.
تلاش جهت انهدام نيروي باقيمانده از دشمن توسط لشكرهاي 25 و 8 انجام شد.
با روشن شدن هوا، كليه نيروهاي گردان امام حسين(ع) از لشكر25 كربلا، به دليل مسموميت قبلي شيميايي چشمهايشان دچار ناراحتي شده و بعضي از آنها امكان باز كردن چشم خود را نداشتند. لذا اين گردان به كلي تخليه شد.
حضور دشمن گسترده بود و توان نيروهاي خودي در امر پاكسازي به مراتب افت كرده بود. يگانها نيز از وارد ساختن نيروهاي جديد خودداري ميكردند.
برادر مرتضي قرباني در ساعت 7 صبح تصميم جديدي براي وارد نمودن نيرو اتخاذ كردند كه طي آن يك گروه ويژه به اضافه يك گروه ديگر از گردان حمزه را از پيشاني به طرف قرارگاهي كه محل مقاومت نيروهاي عراقي بود، فرستادند. با مقاومت زيادي كه از سوي نيروهاي محاصره شده عراقي (حدود سه گردان) مشاهده ميشد، برادران نسبت به ماهيت اين نيروها تحقيق نموده و اطلاع يافتند كه نيروهاي مذكور از لشكر گارد جمهوري عراق ميباشند.
عراقيهاي محاصره شده در منطقه، تا مدتي به دليل عدم توجيه به منطقه و يافتن راهي براي فرار، مقاومت شديدي از خود نشان ندادند، ولي پس از گذشت ساعاتي از روشنايي هوا، عمدتاً حد فاصل دو جاده البحار و بصره و همينطور در سمت چپ با يورش به نيروهاي لشكر 17 و 14، تلاشهايي جهت فرار و شكستن محاصره خود انجام دادند.
به مرور، با فرار بسياري از نيروهاي دشمن نهايتاً، درگيري در دو نقطه قرارگاه مانند محدود شده بود. لذا تمام توجه نيروهاي خودي صرف اين دو قرارگاه شده بود. در ساعت 30:10 چند تانك و خشايار وارد صحنه شدند كه اين عمل در روحيه نيروها نيز تأثير مثبتي داشت. در اين فاصله نيروهاي لشكر امام حسين(ع) موفق به ايجاد شكاف در جاده بصره، در جلوي سه راهي كارخانه نمك شدند. تقريباً مشكل عمده حل شده بود و دشمن باقيمانده، بسيار ضعيف بود. ولي با وجود اين پاكسازي كامل دشمن تا بعدازظهر به طول انجاميد و اين در حالي بود كه به دليل حضور دشمن تا اين زمان، نيروهاي خودي موفق به احداث خاكريز نشده بودند.
هنوز ساعاتي از اتمام پاكسازي نگذشته بود كه به دليل نبودن خط پدافندي مناسب، در امتداد سه راهي كارخانه بين دو جاده اصلي، دشمن خيلي سريع توانست خود را بيابد و با فشار روي سه راهي، تلفاتي بر نيروهاي لشكر14 امام حسين(ع) و لشكر17 وارد ساخت و موفق شد كه مجدداً سه راهي را تصرف كند و مجموعاً در نتيجه كشمكشهاي روزانه، لشكر17 عليبنابيطالب(ع) از سه راهي فاصله گرفته بود و خط پدافندي دو لشكر 8 نجف و 25 كربلا در محور جاده بصره، در يك كيلومتري جنوب ديواره كارخانه تثبيت شده بود.
پشتيباني خوب و پرحجم آتش خودي در اين روز قابل ذكر و توجه است و باعث ايراد تلفات بر گارد رياست جمهوري گرديد. نيروهاي گارد روز گذشته وارد منطقه شده و احتمالاً براي پاتك در روز چهارم، به استراحت پرداخته بودند. در همان روز حضور يگانهاي گارد، نيروهاي خودي در خطوط مختلف شاهد جريان بودند و به دنبال آن با هدايت انواع آتشهاي پشتيباني، تلفات قابل توجهي را در بدو ورود به اين لشكر وارد ساختند.
در روز چهارم نيز آتش توپخانه كه از حجم بيسابقهاي برخوردار بود، در وارد ساختن تلفات به دشمن بسيار مؤثر واقع شد. اين آتش توسط آتشهاي نزديك ادوات و سلاحهاي نيمهسنگين تقويت گرديد و از عوامل مهم موفقيت در اين مقطع شد.85
فرماندهي جديد در منطقه (محور جاده فاو - بصره)
در اين روز بنا به دلايلي، قرارگاه خاتم تشكيلات جديدي را براي دفاع انتخاب كرد و مسئوليت محور جاده فاو - بصره به عهده برادر عزيز جعفري واگذار شد و لشكرهاي 14 امام حسين(ع)، 8 نجف، 31 عاشورا، 17 عليبنابيطالب(ع) و 25 كربلا در اختيار ايشان گذاشته شد.
با آمدن برادر عزيز جعفري به عنوان فرمانده محور، ارتباط يگانها با قرارگاه بيشتر از قبل شد. چرا كه حضور فعال ايشان در هدايت عملياتها و شركت در هماهنگي يگانها تأثير مثبتي در پيشبرد امور داشت. به خلاف گذشته، برادر جعفري فاقد قرارگاه مشخصي بود و همواره در كنار فرمانده يگانها در خط حضور داشت. اين گونه حضور ايشان، موجب حل بسياري از نقاط ضعف گذشته مبني بر عدم حضور قرارگاه و ناهماهنگيهاي ناشي از آن گرديد.
برنامهريزي براي شب پنجم عمليات
با از دست دادن سه راهي، مجدداً مسئله تصرف آن و احداث خاكريز در امتداد سه راهي (بين جاده البحار و بصره) مورد بحث و بررسي قرار گرفت.
اكثر فرماندهان از لحاظ نيروي عمل كننده ابراز ناتواني ميكردند. برادر احمد كاظمي (لشكر8) ميگفت نيرويي ندارد كه سازماندهي كند و برادر خرازي ابراز ميداشت كه تنها دو گروهان برايش باقي مانده است. برادر مرتضي قرباني نيز كه تنها گردان سيفالله را در اختيار داشت احساس ميكرد كه به جهت بعد مسافت نتواند موفق به شركت در آن عمليات شود.
از مجموع نه گردان كه در شب اول عمليات وارد عمل شده بودند نيمي از آنها براي بار دوم ( و بعضاً بار سوم) در حملات شركت كردهاند. برادر مرتضي قرباني همچنان در نظر دارد كه مابقي نيروها نيز به كارگيري شوند. ضمن آنكه هنوز سه گردان احتياط، در جزيره آبادان مستقر هستند و وارد منطقه نشدهاند.
ساعت 15:17، جلسهاي با حضور برادر عزيز جعفري و فرماندهان يگانها در يكي از قرارگاههاي تصرف شده دشمن در كنار جاده فاو - بصره تشكيل شد. هدف از تشكيل اين جلسه، رسيدن به طرحي عملي براي تصرف مجدد سه راهي كارخانه نمك بود. در اين طرح كه نهايتاً مورد موافقت برادران قرار گرفت، پاكسازي منطقه و دشمن كه در چند قرارگاه اطراف سه راهي حضور يافته بود، به اضافه احداث خاكريز مورد نظر تأكيد شده بود. لشكر كربلا وظيفه داشت كه به همراه لشكر14 امام حسين(ع) در سمت راست جاده بصره پاكسازي نمايد و براي لشكر31 عاشورا كه به احداث خاكريز خواهد پرداخت تأمين لازم را برقرار نمايند.
شب پنجم عمليات
برادر مرتضي قرباني قبل از ظهر، ضمن توجيه برادران محور 3 از آنان خواسته بود تا گردان سيفالله را راهي منطقه نمايند. اين گردان نيز با استعداد چهار دسته 25 نفره در ساعت 22 نزد برادر مرتضي (پشت خاكريز منتهي به پايگاه) رسيدند. در اين نقطه فرماندهي لشكر ضمن بيان وضعيت كلي، از آنان خواست كه در وهله اول خود را به نيروهايي كه در منطقه مستقر هستند برسانند86 و در آنجا منتظر دستور بمانند و همچنين به فرمانده اين گردان ابراز داشت:
<احتمالاً وارد عمل نميشويد، چون منطقه محدود است و لشكرهاي امام حسين(ع) و نجفاشرف برايش كافي است. عمل خواهند كرد، ولي اگر لازم شد اطلاع ميدهم. اگر هم خواستيد عمليات كنيد، تنها با دو دستهات وارد عمل بشو و در الحاق بين لشكرهاي امام حسين(ع) و نجف كمك كن.>
احداث خاكريز در سهراهي كارخانه نمك
در مجموع لشكر25 كربلا در اين شب (شب پنجم، 25/11/1364) فعاليت عمدهاي نداشت از آن طرف لشكرهاي 14 امام حسين(ع) و 17 عليبنابيطالب(ع) پس از مدت كمي از شروع عمليات موفق شدند در سه راهي مورد نظر با يكديگر الحاق نمايند و از طرف ديگر لشكر8 نجف نيز در محور جاده بصره، به آنان پيوست. پس از انجام اين دو الحاق، نيروهاي لشكر25 كربلا نيز بدون درگيري جدي در كنار آنان قرار گرفتند.
همزمان با عمليات و صورت گرفتن الحاق، لشكر امام حسين(ع) شروع به احداث خاكريز (از جاده البحار به سمت جاده بصره) نمود. از طرف ديگر دستگاههاي مهندسي لشكر كربلا نيز از جاده بصره كار خود را آغاز و به طرف جاده البحار اقدام به زدن خاكريز كردند. در نهايت با روشن شدن هوا، موفق به اتصال آنها به يكديگر نشدند. لشكر امام حسين(ع) فقط 200 متر با جاده بصره فاصله داشت ولي لشكر كربلا تنها يك كيلومتر خاكريز زده بود و خاكريز مزبور در 600 الي 700 متري بالاي خاكريز احداثي لشكر امام حسين(ع) قرار داشت. لذا با روشن شدن هوا، با تلاش هر دو يگان خاكريز احداثي لشكر كربلا را منحرف ساخته و به خاكريز لشكر امام حسين(ع) وصل نمودند.
روز پنجم عمليات (تثبيت سه راهي كارخانه نمك)
صبح روز بيست و پنجم، با احداث خاكريزهاي فوق، كليه يگانها پشت خاكريز و مواضع به دست آمده استقرار يافته، پدافند نمودند.
لشكر17 عليبنابيطالب(ع) در سمت چپ سه راهي مستقر شده بود و لشكر8 نجف مسئوليت سه راهي و سمت راست آن را بر عهده داشت و سپس لشكر25 كربلا به استعداد بسيار اندك، در خط پدافندي قرار گرفت و عمدتاً لشكر14 امام حسين(ع) حد فاصل دو جاده را با ايجاد استحكامات، پدافند ميكرد.
صبح عمليات فرماندهان لشكرها و واحدهاي رزمي آنان با حضور و استقرار خود در خط جديد، براي دفاع در برابر پاتكهاي احتمالي، با استقرار ادوات، احداث سنگر و غيره آماده شده، خط را تقويت و مستحكم نمودند.
با خبرهايي كه ميرسيد. به نظر ميآمد كه علت پيشروي سريع در شب گذشته، عقبنشيني دشمن بوده باشد و لذا آتش پرحجم و سنگين دشمن در طول شب نيز در اين راستا توجيه ميشد. صبح، از ترددهاي دشمن مشخص بود كه تا پشت جاده شني (عمود بر سمت راست كارخانه نمك) عقب رفته است.87
برنامهريزي تداوم عمليات براي شب ششم
با دستاوردهاي جديد، هر يك از برادران احمد كاظمي و مرتضي قرباني همچنان عقيده داشتند كه هر چه سريعتر بايد عمليات را ادامه داده تا جاده شني (سمت راست كارخانه نمك) پيشروي داشته باشند. بر اين اساس به گردان امام محمدباقر(ع) از محور 1 لشكر25 كربلا اعلام آمادهباش داده شد و مسئولان اين گردان جهت توجيه به منطقه فراخواني شدند.
نظريه برادران به برادر عزيز جعفري فرمانده منطقه، منتقل شد. وي به دليل مشاهده عدم توان لازم، با اين طرح مخالفت كرد و از طرفي معاون ايشان برادر شوشتري معتقد بود كه جاده شني از جانب نيروهاي خودي قابل نگهداري نيست. در مجموع در وهله اول، صحبت درباره طراحي ادامه عمليات بينتيجه ماند و به بعد از مشورت برادر عزيز جعفري با ديگر فرماندهان موكول شد.
براي همين منظور كليه فرماندهان لشكرها با حضور برادر عزيز جعفري بار ديگر، بعدازظهر همين روز دور هم جمع شدند تا به نتايج مثبتي دست يابند. برادر حسين خرازي فرمانده لشكر14 امام حسين(ع) اعتقاد داشت كه بايد تا انتهاي ديواره شمالي كارخانه نمك پيشروي و عمليات ادامه يابد ولي در بين فرماندهان ديگر، پيشروي تا جاده شني را‡ي بيشتري داشت.
برادر عزيز جعفري پس از مشورتها و استماع نظرات گوناگون گفت:
< در مجموع سه خط براي انتهاي عمليات در اين محور مد نظر است:
1 - امتداد ديواره جنوبي كارخانه نمك (خط فعلي).
2- جاده شني سمت راست كارخانه نمك.
3- امتداد ديواره شمالي كارخانه نمك.>
نظر برادر جعفري فرمانده منطقه، عمدتاً به دليل اظهارات فرماندهان لشكرها مبتني بر، از دست دادن توانشان، نداشتن نيروي مناسب و غيره، روي خط شماره 1 بود. در نتيجه چنين تصميم خود را بيان نمود كه تثبيت خط 1 در اولويت قرار بگيرد و اگر بنابر حمله باشد در جهت ترميم و تحكيم خط فوق انجام گيرد.
براي تحكيم خط مزبور، مقرر گرديد، خاكريزهاي احداثي شب قبل، منظم شود و خاكريز ناتمام و كوتاه لشكر25 كربلا كه جلوتر از خاكريز لشكر14 امام حسين(ع) قرار دارد، تكميل شود.
لشكرهاي 14 و 25 براي اين اقدام با يكديگر هماهنگي كردند و مجدداً چنين مشخص شد كه لشكر14 امام حسين(ع) از سمت راست (جاده البحار) و لشكر25 كربلا از چپ (جاده بصره) اقدام به زدن خاكريز نمايند. بر اين اساس جهاد مازندران در اختيار لشكر25 قرار گرفت و برادر كميل قائم مقام لشكر نيز از طرف فرماندهي مأمور پيگيري اين حركت شد.
از طرف ديگر هنگام احداث خاكريز لازم بود نيرويي جهت تأمين، به جلو فرستاده شود تا ضمن انهدام نيرو از دشمن، منطقه را پاكسازي كند تا دستگاههاي مهندسي بتوانند به راحتي فعاليت خود را انجام دهند. در اين باره با هماهنگي با برادر كاظمي فرمانده لشكر8 نجف اشرف، تصميم بر اين شد كه لشكر كربلا علاوه بر احداث خاكريز خود، نيرويي را جهت تأمين، وارد عمل سازد ولي با فرا رسيدن صبح، پدافند و مسئوليت دفاع از خاكريز بر عهده لشكر8 نجف قرار گرفت.
در ضمن پيشبيني مينگذاري، پس از احداث خاكريز نيز شده بود و در اين مورد، مسئول تخريب لشكر نسبت به موضوع توجيه شد.
ساعت 19 با پيگيري برادر كميل، برادران جهان مازندران با امكانات موجود خود، به منطقه رسيدند و در صحبتي كوتاه با برادر مرتضي قرباني، ابراز داشتند كه موفق نشدند بيش از دو دستگاه بلدوزر تهيه نمايند. احداث خاكريز با توجه به اين توان مشكل به نظر ميرسيد اما زماني نگذشت كه با آمدن برادر ابوشهاب جانشين فرماندهي لشكر14 امام حسين(ع) و با مشاهده اين مشكل، قبول كرد كه تمامي خاكريز مورد نظر را لشكر14 امام حسين(ع) احداث كند، لذا دستگاههاي ديگر نيز در اختيار ايشان قرار گرفت و به اين شكل مسئوليت احداث خاكريز از لشكر25 كربلا سلب شد و تنها پاكسازي محدودهاي از منطقه به عنوان تأمين دستگاههاي مهندسي تنها مأموريت لشكر در شب ششم بود.
شب ششم عمليات
كادر گردان محمدباقر(ع) بدون فرماندهي گردان88 در ساعت 8 شب جهت توجيه، نزد برادر مرتضي قرباني كه در خط مستقر بود آمدند، در اين گردان علاوه بر فقدان فرماندهي گردان، دو تن از فرمانده گروهانها نيز غيبت داشتند، ضمن اينكه جانشين گردان نيز توجيه نبود و از جهتي ديگر خستگي زيادي در برادران احساس ميشد. روحيه مناسب براي كار نداشتند و تمايلي به انجام عمليات نشان نميدادند. تا جايي كه برادر مرتضي قرباني لاجرم از آنان خواست كه تنها از داوطلبين استفاده كنند.
پس از توجيه، نيروها حركتش كردند. براي فرماندهي مهم نبود كه اين گردان با چه استعدادي وارد عمل ميشود و در انتها نيز مشخص نگرديد كه توان آنها از جهت كمي چقدر بود.
به هر حال، در همين اوقات (حوالي ساعت 21) لشكر امام حسين(ع) نيز فعاليت مهندسي خود را شروع نمود.
با شروع كار و فعاليت دستگاههاي مهندسي، دشمن آتش شديدي را در منطقه به اجرا درآورد، نورافكنهاي تانكها را روشن و دستگاههاي مهندسي را مورد هدف قرار ميداد. نيروي عمل كننده لشكر25 كربلا، به دليل ضعف روحيه موفق به كاهش فشار دشمن روي دستگاههاي مهندسي نگرديد ولي در مجموع به دليل شدت آتش دشمن، برادران ابراز ميداشتند كه احتمالاً عراق قصد عقبنشيني دارد. لذا فعاليت مهندسي لشكر امام حسين(ع) بدون تأثيرپذيري جدي از آتش دشمن ادامه يافت. سرانجام نيز گردان فوق قبل از روشنايي هوا به عقب بازگشت و لشكر امام حسين(ع) نيز موفق شده بود خاكريز را طبق طرح احداث كند.
روز ششم عمليات
صبح روز بيست و ششم بهمنماه با احداث خاكريزهاي مورد نظر، عملاً لشكر25 لشكر كربلا مسئوليتي در خط نداشت. اما از جهت امكانات و آتش ادوات، ساير يگانها را ياري ميكرد. ضمن آنكه همچنان فرماندهي لشكر در منطقه حضور خود را حفظ كرد و بدين طريق با همفكري خود تأثير بسياري در پيشرفت كار داشت.89
پي نوشت
1 - لشكر25 كربلا با شكلگيري سازمان رزم سپاه در جنگ شكل گرفت. در عمليات طريقالقدس به عنوان تيپ شركت كرد و همواره به عنوان يكي از يگانهاي تهاجمي سپاه شناخته ميشد. پشتيباني لشكر25 به استانهاي گيلان و مازندران واگذار شد. سردار مرتضي قرباني در ابتدا فرمانده اين يگان بود كه پس از يك دوره كوتاه در آستانه عمليات والفجر 8 مجدداً به عنوان فرمانده لشكر منصوب شد.
2 - برادر مرتضي قرباني، جلسه قرارگاه خاتم، 13/12/1364.
3 - همان.
4 -فرمانده دسته معبر1 از گردان امام محمدباقر(ع)، 19/11/1364، نوار جلسه 20.
5 - فرمانده دسته معبر5 از گردان يارسول، 19/11/1364، نوار 17 جلسه.
6 - فرمانده دسته معبر6 از گردان يارسول، 19/11/1364، نوار 17 جلسه.
7 - فرمانده دسته معبر 7 از گردان يارسول، 19/11/1364، نوار 17 جلسه.
8 - مرتضي قرباني،19/11/1364، نوار 21 يا 41 جلسه خطاب به برادران گردان.
9 - حاجبصير، 11/12/1364، نوار مصاحبه شماره 5.
10 - فرمانده گروهان موج دوم از گردان يارسول، 29/11/64، نوار جلسه 18.
11- قبلاًتوضيح دادهايم كه اين گردان در سازمان محور 1 قرار داشت و به دليل مأمور شدن يك گردان غواص و خطشكن از محور 2 به محور 1، اين گردان جايگزين آن شد.
12- در طول آموزشها و تمرينهاي اين گردان، "جنگ شهري" محور اصلي آموزش بود.
13 - 17/11/64، جلسه قرارگاه خاتم.
14 - برادر نوبخت، فرمانده گردان مالك اشتر، 19/11/1364، نوار 22 جلسه.
15 - برادر مرتضي قرباني، 19/11/1364، نوار 22 جلسه.
16 - برادر نوبخت فرمانده گردان مالك، 12/12/1364، نوار 7 مصاحبه.
17- برادر اكبرنژاد، فرمانده گردان مسلم، 11/12/64، نوار 6 مصاحبه
18 - برادر اكبرنژاد، فرمانده گردان مسلم، 19/12/64، نوار 18 مصاحبه
19 - برادر مرتضي قرباني، 19/11/64، نوار 18 جلسه
20 - برادر مرتضي قرباني، 19/11/64، نوار 18 جلسه.
21 - در اين محوطه نيز تأسيسات نفتي و تانكفارم وجود دارد.
22 - حد اصلي يگان با لشكر وليعصر(عج)، جاده عمودي در انتهاي سمت
23 - برادر مكتبي، فرمانده گردان حمزه، 19/11/64، نوار 19 جلسه.
24 - برادر رحيميان، فرمانده گردان امام حسين(ع)، 19/11/64، نوار 22 جلسه.
25- علاوه بر آن، در بحث مانور گردان امام حسين(ع) اشاره كرديم كه برادرمرتضي قرباني گردان امام حسين(ع) را موظف كرده بود كه تا در صورت لزوم اين حركت را انجام دهد.
26- برادر مرتضي قرباني، 19/11/64، نوار 12 با فرماندهي.
27- البته برادر طوسي بعد از عمليات در طي مصاحبهاي ابزار داشت: آن شب در محورها، جزر راكد ساعت 20 بود. لذا ساعت 19:30 تا 20 پيشبيني شده بود كه غواصها به آب بيفتند و حركت نمايند. (2/12/64، نوار 3 مصاحبه)
28- ارتباط غواصها مستقيماً با فرماندهي گردان و محور بود كه با اين واسطه به اطلاع فرماندهي لشكر ميرسيد.
29- فرا رسيدن ساعت 20، به معناي پايان حالت جزر راكد و آغاز مد جريان دار در محور اين لشكر ميباشد.
30 - برادر عمراني، 20/11/1364، نوار 1 هدايت عمليات.
31- با رفع اين مشكل نگرانيهاي عمدهاي برطرف گرديد و به دليل حجم شديد كار در آن لحظه و خوشحالي ناشي از رفع مانع هيچكس درصدد پيگيري مسئله برنيامد. پل از كجا آمده بود و مشكل مذكور به چه صورت حل شد؟ اينها سؤالاتي نبود كه فرماندهي لشكر در آن شرايط در پي يافتن پاسخ آن باشد.
32- لازم به توضيح است كه هوشياري غواصان و خصوصاً خدمه قبضههاي آتش در خط خودي، عامل مؤثري بود در جلوگيري از واقعهاي كه هر لحظه بيم وقوع آن ميرفت. در حالي كه هنوز يك ساعت به موعد مقرر باقيمانده بود، اگر از طرف خودي نيز اتش شديدي بيش از آتش پدافندي معمول در پاسخ دشمن گشوده ميشد، معلوم نبود چه اتفاق و يا اتفاقاتي در ديگر محورهاي عملياتي رخ ميداد. اين امر حياتي و مهم، مسئلهاي بود كه قبل از عمليات دائماً از سوي فرماندهي لشكر به آن توجه داده ميشد و نسبت به آن تأكيد فراواني به عمل ميآمد.
33 - برادر آذرنيا، مصاحبه 6/1/1365.
34- از عوامل اصلي قطع ارتباط، خرابي بيسيم غواصان به دليل نفوذ آب به داخل بيسيمها و ... بود.
35- اين نمونهها براساس اظهارات تعدادي از غواصان، پس از عمليات، به دست آمده است.
36 - برادر آذرنيا، مسئول اطلاعات معبر 8، 6/1/1365، نوار مصاحبه.
37 - برادر عبدالله جعفري غواص و تيربارچي در معبر 7، نوار مصاحبه.
38- برادرآذرنيا در مورد يكي از معابر ميگفت: < برادري گم شده بود، نيروهايش پخش شده بودند، به تنهايي و سپس با كمك دو نفر ديگر كه در ساحل دشمن به او پيوستند، سه نفري به خط زدند و خط را شكستند.> (مصاحبه،6/1/1365).
39 - مصاحبه مورخ 2/12/1364، نوار شماره 3.
40- قطع ارتباط بيسيمي غواصان، خرابي و گم شدن چراغقوهها و كلتهاي منور، مشغول شدن غواصان به درگيريهاي سخت با دشمن و ... از عواملي بود كه غواصان را از اقدام لازم و چارهانديشي براي حل اين مشكل باز داشته بود.
41 - برادر بلباسي، فرمانده گردان امام محمدباقر(ع)، 12/12/1364، نوار 10 مصاحبه.
42 - حاج بصير، فرمانده گردان يارسول، 11/12/1364، نوار 5 مصاحبه.
43- قبلاً گفتهايم كه غواصان معبر 2 در حوالي معبر 3 موفق به عبور شدهاند.
44- احتمالاً معابر 3 و 4.
45 - برادر نوبخت، فرمانده گردان مالك اشتر، 12/12/1364، نوار 7 مصاحبه.
46- بهرغم باز شدن معبر 7 و 8 و عبور نيروهاي گردان يا رسول از معبر 5 و 6 باز هم اين گردان در يافتن معبر مناسب دچار مشكل گرديد كه اصليترين عامل آن مشكل ارتباط بيسيمي گردانهاي غواص بوده است.
47 - برادر اكبرنژاد، فرمانده گردان مسلمبن عقيل، 11/12/1364، نوار 6 مصاحبه.
48- علاوه بر سه عامل فوق، اگر مراحل انتقال خبر، براي چنين اخبار مهمي، به مراتب بيش از اندازه باشد، باعث بروز مشكلاتي ميگردد. به عنوان مثال اگر اخبار مربوطه به غواصان ابتدا به گردان مربوطه و سپس به محور و ازآنجا به فرماندهي منتقل شود، روشن است كه تصوير صحيحي از صحنه نبرد در اختيار فرماندهي قرار نميگيرد.
49- حضور دشمن در اين نقاط، حضوري غيرفعال و منفعل بود. نيروهاي دشمن ترسيده و از هم پاشيده بودند و دست به مقاومتهاي پراكنده ميزدند.
50 - برادر بصير، فرمانده گردان يارسول، 11/12/1364، نوار 5 مصاحبه.
51 - برادر بلباسي، فرمانده گردان امام محمدباقر(ع)، 12/12/1364، نوار 10 مصاحبه.
52 - برادر نوبخت، فرمانده گردان مالك، 12/12/1364، نوار 7 مصاحبه.
53- الحاق مذكور حتي با به كمك گرفتن يك گروهان از گردان امام حسين(ع) تا صبح صورت نگرفت.
54- بلند كردن آتش: اجراي آتش منحني در فاصله بيشتر و دورتر از قبل.
55- يك گروهان از نيروهاي اين گردان، ارتباطش با فرمانده گردان قطع شد و توسط مسئول محور به كمك گردان يارسول فرستاده شد.
56 - برادر اكبرنژاد، فرمانده گردان مسلم، 11/12/1364، نوار 6 مصاحبه.
57 - برادر رحيميان، فرمانده گردان امام حسين(ع)، 12/12/1364، نوار 8 مصاحبه.
58 - برادر رحيميان، فرمانده گردان امام حسين(ع)، 12/12/1364، نوار 8 مصاحبه.
59- برادر مكتبي فرمانده گردان حمزه ميگويد: < گروهان 3 را آن شب تحويل گردان يارسول داديم، چرا كه برادر قرباني چنين دستوري به ما دادند. ما نيرويمان را داديم و برخلاف طراحيهاي انجام شده در پاكسازي خط به كار گرفته شدند. اين بود كه اين گروهان نتوانست شب اول بيايد و مأموريت اصلي خودش را انجام دهد.> (نوار 11 مصاحبه، 13/12/1364)(
60 - برادر مكتبي، فرمانده گردان حمزه، 13/12/1364، نوار 11 مصاحبه.
61- لازم به توضيح است كه دقايقي پس از آغاز عمليات، برادر حيدرپور، فرمانده محور3، مجروح و تخليه گرديد. لذا برادر مرتضي قرباني، فرماندهي محور سوم را به يكي از عناصر لشكر به نام برادر بهنام سپرد. ايشان نيز بهرغم اينكه در همان اوايل عمليات توجيه شد، كيفيت و كارآيي خوبي از خود نشان داد.
62-آماري كه از ناحيه پرسنلي لشكر، براساس ميزان تخليه شهيد و مجروح تنظيم ميشود، حكايت از 10 شهيد و بيش از 200 مجروح دارد كه البته شامل تلفات وارده بر نيروهاي واحدها نيز ميگردد.
63- از تيربارهاي پدافند هوايي، به دليل قدرت مانور خوب و آتش پرحجم و دقيق، ميتوان عليه اهداف زميني نيز بهره جست.
64 - برادر رحيميان، فرمانده گردان امام حسين(ع)، 12/12/1364، نوار 8 مصاحبه.
65 - برادر اكبرنژاد، فرمانده گردان امام حسين(ع)، 12/12/1364، نوار 8 مصاحبه.
66- 21/11/1364، نوار 6 هدايت عمليات.
67 - برادر مكتبي، 13/12/1364، نوار 11.
68- ظاهراً برادر احمد كاظمي نيز با اين طرح موافقت كرده بود.
69- برادر قرباني در ساعت 20 دقيقه بامداد 22/11/1364، برادران فرماندهان گردانها را چنين توجيه مينمايد: >قرار بود لشكرهاي عاشورا، نجف، امام حسين(ع) تا جاده سمت راست كارخانه نمك بيايند و ما هم بچسبيم به ديواره جنوبي كارخانه نمك، ولي از آن جهت كه آنها نميروند، ما مجبوريم كه فقط در سه راهي فاو نمانيم چون اگر آنجا بمانيم جواب دادن به پاتكهاي دشمن مشكل است. لذا بايد بياييم پشت خاكريز (حدفاصل جاده بصره تا پايگاه موشكي، اول جاده امالقصر). با امين شريعتي هم هماهنگ شد و لشكر عاشورا قرار شده است حدفاصل دو جاده البحار و بصره را در امتداد خاكريز فوق، خاكريز بزند و مستقر شود.> (مرتضي قرباني، 22/11/1364، نوار 6 هدايت عمليات)(
70 - برادر رحيم صفوي، 22/11/65، فاو، نوار 98 قرارگاه كربلا.
71 - برادر رحيم صفوي، 22/11/64، فاو، نوار 98 قرارگاه كربلا.
72 - برادر امين شريعتي، فرمانده لشكر عاشورا، 22/11/64، نوار 7 هدايت عمليات.
73- برادر احمد كاظمي، فرمانده لشكر نجف، 22/11/64، نوار 7 هدايت عمليات.
74 - برادر غلامپور، جانشين قرارگاه كربلا، 22/11/64، نوار 7 هدايت عمليات.
75- ايشان از طرف قرارگاه، مسئوليت اجرا و احداث خاكريز را به عهده داشت.
76- بعداً مشخص شد كه اين ضلع از مثلث كه روي نقشه به عنوان جاده تلقي شده، لولهاي بيش نيست.
77 - بنا به اظهار حاجبصير، فرمانده گردان يارسول، 11/12/1364، نوار 5 مصاحبه.
78- از نظر كلاسيك، بهترين معابر وصولي، جادهها و ... تلقي ميشوند.
79- در نقطه مذكور، خاكريزي عمود برجاده، در سمت راست وجود داشت كه قرار شد همين خاكريز ترميم شده، به جاده البحار وصل گردد.
81 و80 - برادر رحيميان، فرمانده گردان امام حسين(ع)، 12/12/1364، نوار 8 مصاحبه.
82 - برادر كسائيان، ساعت 45:23 روز 23/11/1364، نوار 9 هدايت عمليات.
84 و83 - برادر رحيميان، 12/12/1364، نوار 8 مصاحبه.
85- ابراز رضايت فرماندهان از آتش خودي تاكنون سابقه نداشته است، اما فرماندهان اين بار ابراز ميداشتند كه آتش خودي از كميت و كيفيت خوبي برخورد است.
86- لازم به توضيح است كه نيروها به صورت پراكنده در قرارگاهها حضور داشته و برادر بابايي معاونت محور 1 مسئوليت نيروها را به عهده داشت.
87- در طول روز بيست و پنجم، آتش توپخانه و غيره دشمن خصوصاً در خط مقدم از شدت زيادتر برخوردار شده و دشمن اقدام براي انجام دوباره پاتك نمود. ولي موجب بروز مسئلهاي جدي نگرديد. البته فشارهاي دشمن موجب بروز تلفاتي در يگانهاي ما شده بود به طوري كه برادري از طرف فرمانده گردان سيفالله كه در خط بود خبر ميداد، غير از فرمانده گردان ديگر كسي نمانده است. همه مجروح و يا شهيد شدهاند. از طرف ديگر برادر احمد كاظمي فرمانده لشكر نجف نيز وضعيت مشابهي را از گردانهاي آن لشكر اظهار ميكرد.
88- فرماندهي گردان ظهر همين روز پس از توجيه كلي كه توسط برادر قرباني صورت گرفت، در مسير بازگشت براي آوردن نيروي خود مجروح و تخليه شد.
89- لازم به توضيح است كه لشكر 25 كربلا 3روز ديگر به فعاليتهاي خود در منطقه فاو ادامه داد ولي به دليل طولاني شدن گزارش از درج آن خودداري شده است.