تأثير انقلاب اسلامي بر ارتش ايران
دونالد زاچرل*
مترجم: عسكر قهرمانپور**
چكيده
هشت سال دفاع مقدس در برابر حزب بعث عراق از زواياي گوناگون مورد بررسي قرار گرفته است، در اين ميان، تحليلگران غربي نيز از منظر خود آن را بررسي كردهاند كه به نوبه خود درخور تأمل است. با گذشت سالهاي طولاني از پايان اين جنگ، بيگمان بازخواني و تحليل دوباره پرونده جنگ عراق عليه ايران ميتواند بسياري از زواياي فراموش شده آن را خاطر نشان سازد. مقاله حاضر كه برگرداني از نگاه غربي به اين جنگ است، ميتواند به لحاظ روششناختي براي بسياري از تصميمگيران حوزه مطالعات جنگ سودمند باشد. اين مقاله تلاش دارد ويژگيهاي مقاومت ارتش جمهوري اسلامي را در طول جنگ تحميلي مورد بررسي قرار دهد. مقاله حاضر از آن جهت كه توسط يكي از افسران امريكايي و در دانشكدههاي نظامي آن كشور تأليف شده، سطح آشنايي كارشناسان نظامي امريكا را نسبت به تحولات ايران نشان ميدهد. اين آشنايي هرچند در برخي از جنبهها سطحي و دور از واقعيت است اما در برخي زمينهها عميق و در خور توجه است. اين مقاله همزمان با دوره جنگ تحميلي عراق عليه ايران در سال 1986 (1365) و در شرايطي كه هنوز جنگ ادامه داشت، تأليف شده است. مقاله حاضر هر چند رويكرد متفاوتي به جنگ عراق با ايران دارد و حاوي نكات مفيدي درباره تحولات ارتش پس از انقلاب است اما با وجود اين، نويسنده در تحليل تحولات جبهههاي جنگ بعضاً دچار اشتباه شده است. همچنين نويسنده از نقش سپاه پاسداران و بسيج در جريان عملياتهاي آزادسازي غافل شده است. درج اين مقاله با هدف آگاهي خوانندگان فصلنامه با سطح تحليل نويسندگان خارجي نسبت به جنگ عراق عليه ايران صورت گرفته و لزوماً به معني پذيرش ديدگاههاي نويسنده نميباشد.
واژههاي كليدي: جنگ ايران و عراق، ارتش جمهوري اسلامي ايران، امام خميني (ره)، انقلاب اسلامي، تجهيزات نظامي، آمريكا، مستشاران نظامي، رژيم پهلوي
بخش اول: ارتش پسا انقلابي در جنگ ايران و عراق
بخش اول نوشتار حاضر به سه بخش تقسيم ميشود:
1. نماي كلي راهبردي منازعه، رويدادها و عواملي كه به جنگ ميانجامد،
2. تحليل سطح عملياتي برخي اقدامات نظامي ايران،
3. نماي كلي و تحليل عملكرد ارتش ايران.
هدف نوشتار حاضر تشريح اين نكته است كه عملكرد ارتش ايران در جنگ ايران و عراق نشان ميدهد ارتش ايران به رغم سطوح پايين كيفيت و كميت تجهيزات، به لحاظ قدرت مقاومت جنگي و نظامي، ارتش بسيار قدرتمندي است. اين به اين معنا است كه انقلاب، دليل بيواسطهاي براي تغيير در قدرت جنگي بوده است. البته در بخش بعدي مقاله، انقلاب و تأثيرات آن را بر ارتش تحليل خواهيم كرد.
آغاز جنگ
تصميم عراق براي راهاندازي جنگ عليه ايران با هدف بهرهبرداري از اوضاع بيثبات داخلي ايران، به دست آوردن كنترل اروندرود (كه تحت كنترل ايران بود و پيوند استراتژيك عراق با خليج فارس محسوب ميشد)، پافشاري بر سلطهاش در منطقه و شايد الحاق استان نفت خيز خوزستان به خاك كشورش صورت گرفت.(1) صدام همچنين تصور ميكرد اين جنگ باعث بيثبات شدن جمهوري اسلامي ايران خواهد شد و به زودي به تهديد انقلاب اسلامي در سرتاسر جهان اسلام پايان خواهد داد. اگرچه شواهد مستقيمي وجود ندارد كه نشان دهد عراق در اين ماجراجويي مورد تشويق قرار گرفت، اما روشن است ديگر كشورهاي عربي از تجاوز صدام به خاك ايران چشمپوشي كردند.(2)
عراق هدف مهم ديگري در اين جنگ داشت و آن توسعهطلبي براي رهبري جهان عرب بود. بعد از توافقهاي كمپ ديويد، مصر در مقام رهبر پيشين كشورهاي عرب، بدون تعيين يك جايگزين روشن براي رهبري اعراب، كنار گذاشته شد. لذا فرصتي براي صدام، رئيس جمهور عراق، فراهم شد كه به نظر ميرسد وي به راحتي از آن چشمپوشي نكرد: كشوري ضعيف، متخاصم، غيرعرب و نامحبوب در جهان عرب (ايران).
از سوي ديگر، منطقه تعيين شده توسط صدام براي حمله، بسيار آسيبپذير بود. حداقل 40 درصد ساكنان خوزستان، كه به عربستان نيز مشهور بود، عرب بودند و كارگران نفت نيز به تلاشهاي دولت براي نفوذ در عمليات ميادين نفتي و پالايشگاههاي اين منطقه معترض بودند.(3) صدام به اهميت عامل نژادي در بيانيههاي عمومياش پي برده بود، اما شايد در تأثير آن بر پايههاي ايدئولوژيكي غلو شده باشد.(4) منطقه خوزستان كاملاً شيعيهنشين بود اما اهميت كمتري به آن داده ميشد، چراكه تصور ميرفت وفاداري قومي در آنجا غالب باشد. شايد دلايل چنين باوري اين بود كه مناطق مرزي عراق نيز شيعهنشين بودند وجزو آن دسته از نيروهاي عراقي بودند كه به جبهه آمده بودند. اگر وفاداري نژادي عامل و متغير مهمي در عراق بود، ايدئولوژي نيز نشان داد كه عامل و متغير مهمي در خوزستان است.
در تحليل نهايي، آرزوها و روياهاي صدام فراتر از فهم وي بودند. صدام نيز همچون بسياري ديگر از ديكتاتورها كه احساس تقدير و سرنوشت، آنها را به ماجراجويي ميكشاند، نميتوانست اين فرصت طلايي را از دست بدهد.
ايران حتي قبل از انقلاب اسلامي، به لحاظ منطقهاي منزوي شده بود. استفاده ناشيانه و بيثمرش از قدرت عليه شورشيان ظفار در عمّان و حمايت از شورشيان كرد عليه عراق و رويكرد پدرسالانهاش نسبت به خليج فارس، عملاً خصومت بالقوهاي را در منطقه ايجاد كرد.
با وقوع انقلاب اسلامي، اوضاع ايران پيچيدهتر شد. دانشجويان پيرو خط امام، سفارت آمريكا را اشغال كردند. نظام انقلابي ايران، مسلمانان جهان به ويژه مردم عراق را به انقلاب عليه رهبران فاسدشان فراخواند.(5) اوضاع زماني بدتر شد كه ايران اعلام كرد قصد دارد از نفت به عنوان ابزار امتيازگيري و ابزار نفوذ در سياست خارجياش استفاده كند و به اين ترتيب خصومت منطقهاي و جهاني را عليه خود برانگيخت. با اين وجود، جمهوري اسلامي ايران همچنان در اوپك باقي ماند و به سوريه، يمن جنوبي و ليبي در گروه <جبهه پايداري>1 ملحق شد.
درك نيت ايران پسا انقلابي در قبال عراق دشوار است. هرچند يك جنگ و يا درگيري مرزي كم شدت در سال گذشته روي داده بود، اما هيچگونه درگيري بين نيروهاي نظامي دو كشور به غير از كشاكش نيروهاي امنيت داخلي صورت نگرفته بود.
آيتا... [امام] خميني در بيانيههاي تندي كه صادر كرد شخص صدام را مورد خطاب قرار داد و او را <فرعون كوچك> ناميد.(6) پس از سال 1982، ايشان همچنين در برابر رهبران كشورهاي ديگري كه مخالفش بودند از جمله رهبران سعودي، مواضع تندي را اتخاذ كرد.(7) چنين رهيافتي در سياست خارجي بعدها طي تلاش براي مذاكره آتشبس بين ايران و عراق نمود پيدا كرد. ايشان تأكيد داشت صدام قبل از آتش بس بايد دادگاهي و به دارآويخته شود.
جغرافياي منطقه جنگي
مرز ايران و عراق در حدود 1500 كيلومتر از خليج فارس در جنوب تا مرز مشترك تركيه امتداد دارد. اين مرز از زمينهاي باتلاقي ، مسطح ، بيابان ، كوه و زمينهاي بيآب و علف عبور ميكند. در منطقه مرز جنوبي كه بزرگترين درگيريها اتفاق افتاد، دماي هوا از زيرصفر درجه در ژانويه تا 19 درجه در جولاي در نوسان بود. ميزان بارندگي در اين منطقه در زمستان بسيار زياد و سالانه حدود 20 اينچ بود. دجله و فرات كه از عراق جاري ميشدند و رودخانه كارون كه از كوههاي زاگرس ايران سرچشمه ميگرفت اروندرود را تشكيل ميدادند. سيلابهاي مداوم اين رودخانهها باعث ميشد پهنه وسيعي از باتلاقها در مرز دو كشور تشكيل بشود. بارانهاي فصلي ميتوانند تا 40درصد نوسان داشته باشند؛ اما بارش باران در سال 1980 به نحو غيرمعمولي بسيار شديد بود. ميادين نفتي ايران در 50 تا 200 مايلي مرز شرقي در جنوب استان خوزستان قرار دارند؛ در حالي كه ميادين نفتي عراق در 100 تا 200 مايلي مرز شرقي در شمال استان كركوك واقع شدهاند.
در بخشهاي شمالي و مركزي، رشته كوه زاگرس كه تا مرز ايران امتداد پيدا ميكند يك مانع صعبالعبوري ايجاد ميكند. خاك عراق از بخش مركزي تا بغداد مسطح است، اما هر چه به تركيه نزديكتر ميشود و در منطقه كردستان بيشتر كوهستاني است. اين مناطق نسبتاً كم باران هستند، اما در ارتفاعات، درهها و بيشهزارهايي وجود دارد و مناطق حاصلخيز و باران خيزي را از كركوك تا مرز سوريه در غرب عراق ميتوان مشاهده كرد.(8)
اروندرود نقشي مهم در حوادث منتهي به جنگ ايفاء كرد. اين رود، كانال پُر پيچ و خمي است كه رودهاي دجله، فرات و كارون را تركيب ميكند و مرز پايينتر بين عراق و ايران را تشكيل ميدهد. عرض آن يك چهارم تا سه چهارم يك مايل است و اگر لايروبي نشود فوراً با گل و لاي مسدود ميشود.
به دست گرفتن كنترل اروندرود همواره مايه دشمني بين دو كشور شده است. بحث و مناقشه بر سر اين رود در سال 1914 آغاز شد. در معاهده 1914 كه جزئيات آن در معاهده 1937 روشن شد، قسمت عمده اروندرود به عراق واگذار شد و سپس تحت كنترل بريتانيا درآمد. اين امر به عراق امكان ميداد تا عبور و مرور نفتكشهاي ايراني را از پالايشگاه اصلي نفتيشان در آبادان به خليج فارس به شدت محدود كند. ايران همچنان به استفاده از اروندرود ادامه ميداد و در عين حال ساخت چندين خط لوله نفتي تا نقاط پايينتر خليج فارس را طراحي كرد. در سال 1969، عراق به ايران اعلام كرد ممكن است مسير كشتيراني ايرانيها را در اروند رود مسدود كند. در سال 1971، روابط ديپلماتيك دو كشور دچار تنش شد.
به استثناي آشتي و سازش موقتي در جريان جنگ 1973 اعراب و اسرائيل، تقابل نيروهاي دو كشور در مرزها همچنان وجود داشت كه منجر به چندين درگيري مرزي در سال 1974 و حمايت ايران از شورشيان كرد عراق شد. در سال 1975، معاهدهاي تحت نظارت كشور الجزاير منعقد شد كه اروندرود را براساس خط تالوگ تقسيم كرد و به حمايت ايران از كردهاي عراق پايان داد.(9) مذاكره كننده عراقي، صدام بود كه بعداً نخستين رئيس غيرنظامي دولت عراق و آغاز كننده جنگ ايران و عراق شد.
پس از انعقاد معاهده 1975، ايران و عراق هر دو به بهبود و ارتقاي نيروهاي نظاميشان پرداختند. عراق عمدتاً به خاطر عملكرد ضعيفش در جنگ 1973 اعراب و اسرائيل و ايران به عنوان بخشي از دستور كار امنيتي در حال ظهورش براي منطقه خليج فارس، به اين اقدام مبادرت كردند. تحليل مبسوط مقايسه نيروهاي دو طرف قبل از جنگ در زير ارائه ميشود.
به نظر ميرسيد قبل از آغاز جنگ، عراق در آستانه سلطه بر منطقه خليج فارس قرار داشت. عراق داراي يك ارتش و نيروي هوايي مجهز، متحداني قدرتمند و يك حكومت مركزي به شدت متمركز بود. به دنبال عملكرد ضعيف ارتش عراق در جنگ 1973 اعراب و اسراييل، ارتش اين كشور براي ارتقاي سطح توانمنديش، دستخوش بازنگري، سازماندهي مجدد و آموزش بهتر شد. تا سال 1980، ارتش عراق ميزان نيروهايش را دو برابر كرد. تأكيد ويژه در ارتش عراق بر نيروهاي توپخانهاي مسلح و مجهز، واحدهاي ضدتانك، واحدهاي حمل و نقل و نيروي هوايي متمركز بود. صدام، به عنوان يك فرد غيرنظامي كه در سال 1979 از طريق منازعه داخلي طولاني با رهبران نظامي انقلابي به قدرت رسيده بود، كنترل خود را بر نيروهاي نظامي تثبيت كرد.
حزب سكولار بعث به لطف درآمدهاي نفتي به منافع كلاني دست پيدا كرد و استاندارد زندگي خود را بهبود بخشيده بود. از اين گذشته، شوروي كه از متحدان نظامي ديرين عراق بود از زمان ترور آل هاشم، پادشاه عراق، در سال 1958، تأمين تسليحات اين كشور را عهدهدار شد. شوروي از درگيري عراق در جنگهاي 1967 و 1973 با اسراييل كاملاً حمايت كرد و به لحاظ سياسي متحد نزديك حزب بعث و حامي اهداف كلي آن همچون پان عربيسم، سوسياليسم، ضداستعمارگري و نابودي اسراييل بود.(10)
مقايسه دقيق نيروهاي دو كشور همواره دشوار بوده است. اين امر به ويژه در مورد ايران سال 1980، كه در يك وضعيت آشوب قرار داشت و هر نوع تحقيقي را پذيرا نبود، صدق ميكند. شاخصهاي استفاده شده در اين تحقيق از موسسه مطالعات بينالمللي و استراتژيك لندن گرفته شدهاند. هرچند تعيين ميزان اعتبار و تأييد اين منابع دشوار است؛ اما با اين وجود، آنها معتبرترين شاخصهاي در دسترس هستند. همانگونه كه كلاوزويتز تصريح كرده، ابزارها عمدتاً مضمون شاخصها هستند و به راحتي قابل اندازهگيرياند. قدرت اراده عراق (به زبان وان كرولد <قدرت جنگ>) پرسش اصلي نوشتار حاضر است.
جدول شماره يك، مولفههاي تعيين شده براي مقايسه نيروهاي دوطرف را در سالهاي 1982 - 1980 نشان ميدهد.(11) اين شاخصها، دوره اول جنگ را پوشش ميدهند كه ما در تحليل جنگ ايران و عراق بر آنها تمركز خواهم كرد.
آنچه از جدول شماره يك ميتوان دريافت، اين است كه مشابهت ناهمگوني در ميزان تجهيزات دو كشور در آغاز جنگ وجود داشته است. هرچند ميزان تجهيزات ايران كاهش يافت و عراق در دو بخش مهم يعني تانكها و وسايل نقليه جنگي مسلح، برتري چشمگيري داشت؛ اما برتري ايران در كشتيهاي جنگي (ناوشكنها)، اين امكان را برايش فراهم ميكرد تا مانع فوري و دائمي براي مسيرهاي انتقال دريايي نفت عراق ايجاد كند.
مقايسه كيفيت نيروهاي دو كشور دشوارتر است. از آنجايي كه به طور كلي عراق هزينههاي كمتري براي سختافزار نظامي صرف كرد، كيفيت تجهيزات و تسليحات خريداري شده چه بسا پايين بوده باشد؛ اما هزينههاي دفاعي را منابع (شوروي) و وامهاي دريافتي از ديگر كشورهاي عرب (به ويژه عربستان سعودي طي جنگ) جبران كرد. بعد از اينكه جنگ آغاز شد، عراقيها از كيفيت اسلحه و مهمات هوايي شوروي گله و شكايت كردند؛ اما شواهد نشان ميدهد كيفيت خلبانان عراقي بيشتر در خور سرزنش بود. افزون بر اين، برنامه لجستيكي ضعيف و غفلت بعد از انقلاب، كيفيت تجهيزات و تسليحات ايرانيها را به نحو چشمگيري كاهش داد. براي مثال، از زمان انقلاب اسلامي تقريباً 60 درصد نيروهاي ارتش، خدمت را ترك كرده بودند و فقط 50 تا80 درصد هواپيماها در آغاز جنگ براي عمليات آماده بودند. زماني هم كه سفارت آمريكا تصرف شد، محال بود ايران بتواند حمايت لجستيكي زيادي از غرب دريافت كند تا ضعف كيفيت تجهيزات لجستيكياش را جبران كند.
به نظر ميرسد هيچ تفاوت چشمگيري در كيفيت تسليحات و تجهيزات ايران و عراق وجود نداشت. تجهيزات و تسليحات خريداري شده ايران شايد از كيفيت بالايي برخوردار بود و توليدات غرب بسيار گران بود، اما نگهداري آنها بسيار ضعيف و بدون يك منطق نگهداري لجستيكي بود. آنچه در جدول يك به آن اشاره نشد، نابرابريهاي چشمگير در دو حوزه راهبردي يك منازعه طولاني نظير جمعيت، توليد ناخالص ملي و نيروهاي انساني ذخيره است.جدول شماره دو به اين دو حوزه پرداخته است.
نكته مهم اين است كه جمعيت ايران سه برابر جمعيت عراق است؛ اين متغير در يك جنگ كوتاه مدت خيلي مهم نيست اما در يك جنگ طولاني تعيين كننده است. تعجبي نداشت كه نيروي انساني ذخيره ايران در طول زمان، بيشتر و نيروي انساني ذخيره عراق، كاهش مييابد. همچنين، توليد ناخالص ملي ايران و توليد نفت در طول جنگ افزايش يافت. به دنبال يك كاهش كوتاه مدت بعد از انقلاب، صادرات نفت ايران به اوپك تا سال 1980 افزايش يافت. برعكس، توليد نفت عراق به سطح قبل از جنگ رسيد. همچنين اين كشور در طول جنگ 90 ميليارد دلار وام دريافت كرد.
از تحليل كيفيت و كميت تجهيزات و تسليحات و آغاز جنگ، به دو واقعيت مهم ميرسيم. نخست اينكه، همانندي ناهمگوني بين نيروهاي زميني دو طرف وجود داشت. دوم اينكه، عراق به طور بالقوه به خاطر جمعيت نسبتاً اندكش و وابستگياش به درآمد نفت، در برابر يك جنگ طولاني مدت آسيبپذير است. اهميت عامل دوم در ابتدا كم بود اما به مرور زمان كه جنگ ادامه يافت اهميت آن به طور فزاينده بيشتر شد.
جمعيتنگاري نسبي
ايران به لحاظ قومي و نژادي متنوع است. فارسها (63درصد)، تركها (18درصد)، عربها (13درصد)، كردها (3درصد) و نيز بلوچها و اقليتهاي ديگر، جمعيت ايران را تشكيل ميدهند . عربها در خوزستان متمركز هستند. تا زمان حكومت رضاشاه، خوزستان يك منطقه نيمه خودمختار بود تا اينكه وي آن را در قالب استانهاي ايران قرار داد.
در مقابل، عراق به لحاظ قومي به استثناي اقليتهاي ترك و كرد، عمدتاً عربنشين است. با اين حال، جمعيت عراق به سنينشين در شمال و غرب و شيعينشين در شرق در امتداد مرز ايران و عراق تقسيم ميشود. اكثريت افسران ارتش عراق را سنيها و بدنه نيروي سرباز وظيفه را شيعيان تشكيل ميدادند. در مجموع، جمعيت عراق به لحاظ عرب و شيعه بودن در مناطق جنوب شرق اين كشور، با جمعيت ايراني مجاورش در خوزستان مشابهت و نزديكي دارد.(13)
در اين تحقيق، دو دوره از جنگ ايران و عراق به طور مفصلتر بررسي خواهد شد؛ چرا كه اولاً نتيجه هر يك از اين دورهها غيرقابل پيشبيني بود. ثانياً غيرقابل پيشبيني بودن نتيجه، ممكن است به تعيين قدرت جنگي ايران كمك كند. دوره نخست، واكنش ايران به تهاجم عراق و دوره دوم نيز نبرد ضد تهاجمي ايران است.
ارتش عراق حداقل با شش لشكر از دو نقطه مجزا از مرز عبور كرد. يك لشكر، منطقه شمالي يعني مناطق نزديك قصر شيرين و مسير قديمي درگيري تهران و بغداد را مورد حمله قرار داد. ظاهراً اين حمله يك حركت دفاعي براي تصرف قلمرو قابل دفاع بود تا مانع از دسترسي به قلمرو مسطح و ناهموار بين مرز ايران و بغداد شود.(14) اين حمله تا جنوب مهران موفقيتآميز بود و به سختي به 30 مايلي آن ميرسيد، اما در نهايت تا عمق 5 مايلي مهران پيش رفت. آنجا منطقهاي بود كه شاه ايران به عنوان بخشي از معاهده 1975 الجزاير به عراق وعده داده بود اما آنجا را تسليم نكرده بود.
پنج لشكر باقي مانده موتوريزه و مسلح، به منطقه جنوب حمله كردند. بخش اصلي، نيرويي متشكل از دو لشكر بود كه از اروند رود عبور كرد تا خرمشهر و آبادان را تصرف كند. سه لشكر از مرز شمالي عبور كردند و از دو محور به سمت اهواز و دزفول پيشروي كردند. ظاهراً هدف اصلي، مجزا كردن دو بندر پالايشگاه نفت در دلتاي رود فرات (خرمشهر و آبادان) و قطع خط لوله نفتي مهم بين آنجا و اهواز بود تا به اين ترتيب از جريان نفت به تهران براي تأمين مصرف داخلي و صادرات جلوگيري شود. اين عمليات شباهت زيادي به تهاجم بريتانيا در سال 1941 در زمينه منطقه، تصرف نيرو و اهداف اوليه داشت.
گزارشهاي اوليه عراق آكنده از شور و سرمستي بود. در روز اول، صدام در آستانه اعلام كردن الحاق همه خوزستان به خاك عراق قرار داشت و تصريح كرد كه جنگ ادعاهاي خودش را نشان داد.(15) با اين حال، ميزان پيشرفت كندتر از حد انتظار بود. نيروهاي عراقي در نزديكي رود كارون در جنوب متوقف شدند و نتوانستند به دزفول و اهواز برسند، هرچند كه دولت عراق ادعا كرد آنها را از سه طرف محاصره كرده است. در واقع، اين شكست حاصل بيميلي سياسي و متحمل شدن تلفات سنگين بود. بيترديد، شدت مقاومت ايرانيها كاملاً غيرمنتظره بود.
تا پايان سپتامبر، عراق مجبور بود به لحاظ تاكتيكي، عملياتي و استراتژيكي حالت دفاعي به خود بگيرد. رسته زرهي سنگر گرفت، پياده نظام موضع دفاعي خود را حفظ كرد و حملات به گلولهباران توپخانهاي سنگين محدود شد. بسياري از تحليلگران، اين مرحله از جنگ را با ويژگيهاي <جنگ جهاني اول> توصيف ميكنند: آكنده از سنگربندي، هماورديهاي توپخانهاي و سرانجام سلاحهاي شيميايي. به لحاظ عملياتي به نظر ميرسيد فعاليتها متوقف شدهاند. صدام كه احساس ميكرد اگر تلفات بسيار سنگين باشد حاميان خود را از دست خواهد داد و در عين حال از مقاومت ايرانيها شگفت زده شده بود، قدرت هرگونه ابتكار عملي را از دست بود. به لحاظ استراتژيكي نيز، عراق موضع دفاعي اتخاذ كرده بود. صدام نخستين پيشنهاد آتشبس را در پايان سپتامبر اعلام كرد و طي شش ماه آينده چندين بار پيشنهاد خود را تكرار كرد. عراق هرگز دوباره ابتكار را به دست نياورد.
برآورد عراقيها از قدرت تطبيقي اشتباه بود. آنچه عراق و ديگران به آن توجه نكرده بودند قدرت مقاومت و جنگي حيران كننده ايرانيها بود. كيفيت و كميت تجهيزات و تسليحات به راحتي قابل سنجش بود و حداقل يك همانندي و برابري بين دو كشور در اين زمينهها وجود داشت. با اين حال قدرت جنگي و مقاومت را به دشواري ميتوان در محاسبات قدرت نظامي سنجش كرد و اين امر توانمندي ايران را خارج از تناسب واكنش پيشبيني شده، چند برابر كرده بود.(17)
به نظر ميرسد ايران با تهاجم عراق غافلگير شده بود. از هفت لشكر در جبهه، هيچكدام در مرز عراق نبودند، اگرچه يك لشكر مسلح در پادگاني در نزديكي اهواز مستقر بود. با اين حال، تقريباً 240 حادثه نظامي بين ايران و عراق روي داده بود كه در بسياري از آنها سپاه پاسداران شركت داشت. شمار پاسداران در اين زمان حدود 30 هزار نفر بود و يك نيروي پياده نظام سبكي به شمار ميآمد. اين نيرو عمدتاً در تهران مستقر بود. ادغام سپاه پاسداران و ارتش نهايتاً متأثر از ضرورت نظامي بود. اهداف شمالي عراق به راحتي با توسل به غافلگيري استراتژيك و تاكتيكي تصرف شد و هيچ مقاومتي در ابتدا از سوي روستاييان مشاهده نشد. با اين وجود، واكنش استراتژيك ايران سريع و ظاهراً با برنامهريزي دقيق همراه بود. حملات هوايي آغاز شد، اهداف استراتژيك عراق (ميادين نفتي، پايگاههاي هوايي و غيره) فوراً مورد حمله قرار گرفت، نيروهاي دريايي ايران، اروندرود را به روي كشتيهاي عراقي بستند، به بنادر عراق حمله كردند، نيروهاي رسمي ارتش دوباره آرايش گرفتند و نيروهاي احتياط بسيج شدند.
چنين واكنش سريع و هماهنگ شده را نميتوان ناديده گرفت. ارتش شاه برنامهريزي گستردهاي براي چنين واكنشي انجام داده بود؛ چه بسا امكان دارد طرحهاي ناگهاني و احتمالي كه در گذشته آماده شده بود مورد استفاده قرار گرفت.
با اين حال، آنچه در خور اهميت است، سرعت و كارآمدي اجراي اين طرحها بود. آنچه ميتوان نتيجهگيري كرد اين است كه نيروهاي مسلح ايران با قدرت عمل كردند و به يك حمله برقآسا و ناگهاني1 مبادرت كردند. اين واكنش، واكنش يك ارتش آشفته و بيهدف نبود؛ بلكه واكنش ارتشي با هدف روشن و نيت واحد بود. از همان آغاز، ارتش جمهوري اسلامي ايران كاملاً متفاوت از ارتش رضاشاه يا هر ارتشي بود كه طي انقلاب عليه افسرانش شورش كرد.
به لحاظ تاكتيكي، مقاومت براي تقويت توان و بنيه ارتش نيز مهم بود. خرمشهر، نزديكترين شهر ايران به مرز به مدت يك ماه با موفقيت مقاومت كرد. اين مقاومت، نخست توسط پليس و نيروهاي مقاومت محلي و سپس توسط نيروهاي پاسدار و ارتش صورت گرفت. اين مقاومت آنچنان سرسختانه بود كه خرمشهر نام خونينشهر به خود گرفت.(18) عدم آمادگي عراق براي مقابله با جنگ شهري، حملات سنگين صدام را متوقف كرد. مقاومت مدافعان شهر آبادان همچنان ادامه داشت.(19) اين مقاومت را ميتوان تجلي و نمود پيوند حكومت، ارتش و مردمي قدرتمند تلقي كرد.
در حالي كه جنگ شهري آبادان و خرمشهر تا ماههاي اكتبر و نوامبر همچنان ادامه داشت، ساير جبههها عمدتاً با ثبات بود. در ژانويه 1981، آرايش مجدد نيروهاي ايراني و آمادگي براي ضدحمله اوليه تداوم پيدا كرد. نيروهاي سپاه پاسداران همچنان جدا از ارتش به حملات مرزي شبانه ادامه ميدادند. نخستين ضدحمله بزرگ در سوسنگرد نقطه عطفي براي ارتش و نيز براي سياست ايران بود.
نبرد سوسنگرد: آغازي اشتباه
ضدحملات ايرانيها در سوسنگرد هرچند آغاز خوشبينانهاي داشت، اما نهايتاً ناموفق بود. اين نبرد به تغيير خطمشي فرماندهي و كنترل ارتش منجر شد. همچنين زمينهساز سقوط بنيصدر گرديد.
بنيصدر ماهها بود در مقام نخست وزير كشور، تهاجم بسيار گستردهاي را براي بيرون راندن عراقيها برنامهريزي كرده بود. هدف و نيت بنيصدر توسعه ارتش به عنوان پايگاه قدرتش بود، تا بدين وسيله موقعيتش را به عنوان رهبري در كنار مردم و امام خميني تثبيت كند.
طرح عمليات سوسنگرد و متمركز كردن رسته زرهي براي شكستن و نفوذ در قلب جبهه و حمله به عراق، جاهطلبانه بود. از سوي ديگر، حمله بدون مشاركت سپاه پاسداران انجام شد و يك نيروي زميني بزرگ، براي عمليات فراهم شده بود. بنيصدر نمي خواست پيروزياش را با مخالفانش قسمت كند.
اگرچه اين عمليات دستاوردهايي را به همراه داشت، اما نفوذ نيروها دوام نداشت و بسياري از تانكها منهدم يا رها شدند.(20) به دنبال شكست عمليات سوسنگرد، تصميمات مهمي گرفته شد. نخست، اعلاميههايي از سوي امام خميني درباره واگذاري امور جنگ به سربازان و فرماندهان نظامي صادر شد.(21) نتيجه نهايي، تشكيل شوراي دفاعي راهبردي متشكل از بنيصدر، نمايندگان حزب جمهوري اسلامي، فرماندهان ارتش و سپاه پاسداران بود.
دوم، ايشان متعهد شدند جنگ تا زمان سرنگوني صدام ادامه يابد. اين تعهد در كنفرانس صلح اسلامي در ماه مارس مشخص شد و ايشان تأكيد كردند كه مجازات شرعي صدام اعدام است.
در نتيجه اين اعلاميهها، تغييراتي در ارتش ايران صورت گرفت؛ هماهنگي براي ادغام نهايي سپاه پاسداران و ارتش به صورت منظم دنبال ميشد. زماني كه عمليات هجومي ايران در ماه مه آغاز شد، سپاه پاسداران بخش مهم حمله و فرماندهي ميدان نبرد و كنترل آن را در اختيار داشت، اگرچه همچنان در اين دوره نيز واحد مجزايي محسوب ميشد.(22)
ضدحمله نيروهاي ايراني سه درس مهم داشت. نخست، آن يك موفقيت بسيار عالي بود. دوم، بين ارتش و سپاه پاسداران و همچنين ديگر نيروهاي دريايي و هوايي هماهنگي صورت گرفت.
سوم، اين نبرد از يك منظر عملياتي برنامهريزي شده بود. اين نبرد را شايد بتوان يكي از نمونههاي عالي و ماهرانه هنر عملياتي در تهاجمات از زمان جنگ جهاني دوم تلقي كرد. درنهايت، اين نبرد موقعيت ارتش ايران را به رغم مشكلات چشمگير در كيفيت و كميت تجهيزات و تسليحات، به عنوان ابزار ارزشمند نظامي تثبيت كرد.
هدف اين نبرد، وادار كردن ارتش عراق به خروج از خاك ايران بود. اين حمله، سه نبرد بزرگ داشت: نبرد براي آبادان در ماه سپتامبر 1981، پيروزي غيرقابل انكار عملياتي در ماه مارس 1982 و عمليات بيت المقدس در ماه مه 1982. زماني كه به اين عملياتها نگاه ميكنيم يك تركيب مثلث وار چپ، راست، چپ را مشاهده مي كنيم.
نبرد براي آبادان با يك سري حملات انحرافي (به منظور پنهانسازي محل حمله اصلي) در شمال شهر آغاز شد كه به آرايش مجدد نيروهاي عراقي در خارج از آبادان منجر گرديد. دو حمله مهم انحرافي با يك نفوذ شبانه موفقيتآميز به وسيله نيروهاي سبك زميني به منظور شناسايي نقاط ضعف نيروهاي عراقي آغاز شد. اين حمله با درگيري نيروهاي زميني در نقاط قوت و حملات نيروهاي تركيبي (زميني، زرهي، توپخانه و هوايي) در نقاط ضعف صورت گرفت. در نتيجه، آبادان آزاد شد و عراق مجبور شد تا آن سوي رود كارون عقب نشيني كند.
اندكي بعد از نبرد، تعدادي از فرماندهان عاليرتبه ارتش و سپاه پاسداران در يك حادثه هوايي به شهادت رسيدند. اگرچه فقدان فرماندهان عالي رتبه ارتش و سپاه پاسداران، پيشرفت ارتش را تا حدي متوقف كرد، اما نيروهاي ايراني اعتمادبه نفس يا ابتكارشان را از دست ندادند. به عبارت ديگر، روحيه نبرد و مقاومت خودشان را همچنان حفظ كردند. شهادت همزمان اين فرماندهان، نشان ميدهد كه تا چه اندازه بين نيروهايي كه در يك زمان كوتاه سر و سامان يافتند هماهنگي وجود داشت.
پيروزي انكارناپذير نيروهاي ايراني در نزديكي دزفول روي داد. عمليات در سومين هفته مارس با نيرويي مشتمل بر چهار لشكر آغاز شد؛ 100هزار نيروي ارتش و 30هزار نيروي زميني سپاه پاسداران در اين عمليات شركت داشتند. عراق به حملات زيادي دست زد كه باعث شد دامنه تلفات آن هرچه بيشتر افزايش يابد. حمله نيروهاي ايراني با نفوذ شبانه نيروهاي كماندويي به پشت خطوط نيروهاي عراقي آغاز شد. در واقع حمله شبانه به دو محور جداگانه توسط نيرويي مركب از نيروهاي زرهي و واحدهاي زميني صورت گرفت. گفته ميشود مكان و گستره حمله، عراقيها را غافلگير كرد. نيروهاي ايراني با تعصت ديني زايدالوصفي به نيروهاي زميني عراق حمله كرده و يك <موج انساني> ايجاد نمودند.(23) البته اين ادعا تا حد زيادي صائب نيست. هرچند نيروي زميني ايران با شجاعت و به طور تهاجمي حمله كرد، در عين حال از مهارت عالي و كارآمديش به بهترين شكل استفاده كرد.
براي ارزيابي مهارت و كارآمدي نيروي جنگي و مقاومت ايرانيها، ميبايست آن را به طور كامل تشريح كنيم. نبرد شبانه كه همواره از مشكلترين حملات بوده و به برنامهريزي مفصل ، مانور، آموزش و رهبري نياز دارد، در تمام اين عمليات به طور مرتب صورت ميگرفت. واحدهايي كه اغلب در تماس با فرماند هي عمليات نبودند با ابتكار و شور و شوق عمل ميكردند. به عنوان مثال، گروه هاي اعزامي كوچك نيروي زميني، آموزش ديده بودند تا با حمله به مواضع خاص و قوت ارتش عراق، پيشرفت عمليات را تضمين كنند.
كارآمدي، مقاومت و مهارت نيروهاي نظامي ايران، نه تنها با پيروزيشان در اين عمليات شبانه پيچيده و سخت نشان داده شد، بلكه اين مهارت، در ميزان كشتههاي دشمن نيز تجلي پيدا كرد. طي اين نبرد شبانه، سربازان ايراني بدون برخورداري از برتري نيروي هوايي، عليه دشمني كه مجهز بود و در مواضع دفاعي مستحكم استقرار داشت، تلفات انساني زيادي را به نيروهاي عراقي وارد كردند.(24) اين عمليات، يك عملكرد شجاعانه، مؤثر و مهلك بود كه باعث غرور هر ارتشي است و مسلماً يك سري تهاجمات انتحاري شهادتطلبانه نبود.(25)
اين عمليات، باعث نابودي يك لشكر مجهز عراقي شد، 900 مايل مربع از قلمرو ايران را احياء كرد و جبهه جنگ را تا مرز عراق عقب برد، اما با اين وجود كاملاً موفقيتآميز نبود. هدف نهايي عمليات، نفوذ در قلب عراق بود در حالي كه تعداد تلفات عراقيها و اسراي جنگي آنها بالغ بر 40 هزار نفر بود، تلفات نيروهاي ايراني و اسراي جنگي آنها درحدود 10هزار نفر بود.(26)
در اين نبردها، نيروهاي ايراني به ندرت نسبت برتري سه به يك مورد نياز براي حمله موفقيتآميز را به دست آوردند اما در هر صورت موفق بودند.(27) بهرغم ضعف فزاينده نيروهاي ايراني در كيفيت و كميت تجهيزات و تسليحات، جنبه چندوجهي قدرت مقاومت و جنگي آنها، نشاندهنده توانايي و قدرت نيروي زميني ايران و توان نظامي اين كشور است. (به جداول شماره 1 و 2 نگاه كنيد).
عمليات بيتالمقدس در ماه مه 1982 شبيه عمليات ماه مارس بود. سه لشكر كه در نبرد گذشته مورد استفاده قرار گرفتند از دزفول تا جبهه جنوبي در نزديكي خرمشهر آرايش مجدد گرفتند. اين لشكرها با اهداف جداگانه به سمت رود كارون پيشرفتند تا خرمشهر را آزاد كنند و جبهه را به مرز عراق بكشانند. همچون حملات گذشته، حملات نيروي زميني، شبانه و با سرعت و بر حملات زرهي متمركز بود. اما اين بار، هليكوپترها حمايت هوايي از عمليات را برعهده داشتند.
در 24 ماه مه 1982، نيروهاي دفاعي ارتش عراق در تمام خطوط جبهه دچار آشفتگي شدند. نيروهاي ايراني عملاً خوزستان را از وجود دشمن پاك كردند و تا 15 مايلي شهر بصره پيشروي كردند.(28) خرمشهر، كه صدام قسم خورده بود هرگز آنجا را تسليم نكند، سقوط كرد و ارتش عراق تقريباً 20 هزار كشته داد و اسراي بسياري به داخل ايران اعزام شدند. اين نبرد، به خوبي پراكندگي نيروهاي عراقي را نشان ميداد كه به تازگي واحدهاي ذخيره <سه برابر> و نيز كارگران خارجي را براي جبهه فراخوانده بود. حتي داوطلباني از كشورهاي خارجي از جمله اردن و مصر نيز در جنگ عليه ايران به كار گرفته شدند.
بعد از دو سال اول جنگ، از فعاليتهاي مهم به نحو چشمگيري كاسته شد. عراق هرچند تلاش كرد يك جنگ هوايي غيرمؤثر را عليه بنادر نفتي ايران در جزيره خارك به راهاندازد اما قادر نبود خطوط ارتباطي دريايي ايران در خليج فارس را درهم بشكند. صادرات نفتي ايران همچنان رو به افزايش بود و به رغم فنآوري وارداتي عراق و حملات مداوم در سال 1983، از سهميه تعيينشده فراتر رفت.(29) هرچند كه اندكي بعد، صادرات نفت تحت تأثير نوسانات تقاضا و عرضه بازار نفت قرار گرفت.(30)
ايران با كارآمدي رو به كاهش، به تهاجم زميني خود ادامه داد. زماني كه جنگ به خاك عراق كشانده شد، مقاومت عراقيها جان تازهاي گرفت و شديدتر شد. افزون بر آن، كاهش در كيفيت و كميت تجهيزات و تسليحات، نهايتاً تأثير خود را نشان داد.(31) بهعنوان مثال، تجهيزات جنگي زرهي تقريباً از 1100 در سال 1980 به 700 در سال 1982 كاهش پيدا كرد. تعداد هواپيما از 725 به 67 در همان دوره كاهش يافت.
امام خميني همچنان بر تداوم جنگ تأكيد داشت. از اين گذشته، هيچ كمبودي از نظر تأمين داوطلبان مردمي براي جبههها وجود نداشت. طي دوره پاييز 1982 تا بهار 1984، نيروهاي سپاه پاسداران به 100 هزار نفر افزايش پيدا كرد، هرچند كه بيشتر آنها آموزشهاي مناسبي نديده بودند.(32) حملات نيروي زميني ايران هيچگاه به دليل فقدان شهامت و شجاعت شكست نخورد، اما در هر حال، صفوف نيروهاي سپاه پاسداران دچار فرسايش شده وكاهش يافت.
بعد از شش سال نبرد، جنگ همچنان بدون آثاري از سازش ادامه پيدا كرد و فشارهاي ايران به عراق تداوم داشت.
اگرچه هنوز زود است حقيقت موضوع را ارزيابي كنيم؛ اما بديهي است ارتش عراق تسليم نخواهد شد، ايران نيز نميخواهد پيشروي خود را متوقف كند و هيچكدام از طرفين قدرت اتخاذ يك تصميم ناگهاني را در جنگ ندارند. در مجموع، ارتش عراق نميتواند پيروز ميدان بشود و نميتواند ميدان را ترك كند؛ ايران نيز نميتواند مغلوب بشود و پيشروي خود را متوقف نخواهد كرد. به جز شرايط غيرقابل پيشبيني همچون انقلاب يا مداخله گسترده، جنگ يا در يك فرسودگي دو طرفه، يا يك وضعيت مداوم جنگي مثل وضعيت بين اسراييل و سوريه و يا در نابودي تدريجي عراق پايان خواهد يافت.1
تحليل عملكرد ارتش ايران
عملكرد نيروهاي مسلح ايران به ويژه تركيب ارتش و سپاه پاسداران، فراواني قدرت جنگي و مقاومت را نشان ميدهد. طي دو سال اول جنگ، ارتش در دفاع مقاوم و در تهاجم قدرتمند بود. برنامهريزي نبرد، ماهرانه بود. سطوح بالاي برنامهريزي فريب در سه نبردي كه بررسي شد و نيز ذكاوت تاكتيكي و عملياتي در حركت و تمركز نيروها در همه سطوح روشن بود. عمق در حملات هوايي و استفاده مؤثر از نفوذ و رخنه عميق و موفقيتآميز رسته زرهي در شب پيدا بود. نبرد ضدحمله به ويژه تهاجمهاي مارس و مه 1982 يك هنر عالي عملياتي بود. تركيب مهرههاي تهاجمي در يك نبرد واحد با نيروهاي يكساني كه عراقيها را به قلمرو خود برانند، بسيار ماهرانه طراحي شده بود.
دكترين آمريكايي نيز بسيار شبيه به دكتر نظامي ايران است، به گونهاي كه بر ذكاوت، ابتكار، هماهنگ كردن در يك زمان و مكان و همچنين بر بيرون راندن تهاجمي تكيه ميكند. با اين وجود، دكترين آمريكايي اراده پذيرش تلفات سنگين، كه در دكترين تاكتيكي ايران وجود دارد، را نميپذيرد. اما، موفقيت ايران نقش تهاجمي غيرقابل انكاري را براي نيروهاي زميني سبك نشان ميدهد. با توجه به قدرت جنگي و مقاومت كافي و حمايت مناسب و هماهنگ شده هوايي و توپخانهاي، دليلي وجود ندارد بر اين اعتقاد باشيم كه بايد تلفات بالا باشد و چنين نيروهايي در برابر هر نيروي دفاعي مشخصي موفق خواهند شد.(33)
ايرانيها با استفاده از نيروي زميني سبك به عنوان يك نيروي تهاجمي، با حمايت توپخانه و نيروي زرهي به سبك شوروي، موفق شدند وارد عمق دفاعي نيروهاي عراق شوند، اما آنها قادر نبودند از اين تهاجمات براي عمق عملياتي بهرهبرداري كنند. اگر فرمانده بخواهد ريسك تلفات بالا را بپذيرد، پيروزيها با استفاده از عمليات تهاجمي و يورشي امكانپذير خواهد بود.
تهاجم مداوم نيروهاي ايراني حكايت از فراواني قدرت مقاومت اين نيروها دارد، اگرچه بايد اذعان كرد ضعف آنها در كيفيت و كميت تجهيزات جنگي، قدرت نظاميشان را كاهش داد. با اين حال، همان طور كه حوادث اخير نشان ميدهند آنها به طور موفقيتآميزي جنگ را ادامه ميدهند.
اين يك واقعيت مسلم است كه اين جنگ به طور اساسي و شايد دائمي، قدرت جنگي و مقاومت ارتش ايران را تغيير داد. اين تغيير يك تأثير چندوجهي بر قدرت نظامي ارتش باقي گذاشت و اين امكان را فراهم ساخت تا در برابر يك حمله مسلحانه مجهز و تعيين شده مقاومت كند، آن را متوقف سازد، بر آن فايق آيد و دست به تهاجم بزند و اين امر زماني روي داد كه كيفيت و كميت تجهيزات جنگي آن روبه فرسايش بود.
بنابراين منطقي است به اين نتيجه برسيم كه انقلاب علت اصلي اين تغيير اساسي بود. مردم، ارتش و حكومت كه در زمان شاه با يكديگر در ستيز و جنگ بودند، در زمان جمهوري اسلامي ايران در كنار يكديگر قرار گرفتند.
بخش دوم :تأثير انقلاب اسلامي بر ارتش ايران
در بخش حاضر اين مسئله را مطرح ميكنم كه انقلاب اسلامي دليل و علت افزايش چشمگير قدرت مقاومت و جنگي ارتش ايران بود و الزامات اين تغيير را بر استفاده نظامي از قدرت زميني در منطقه مورد بررسي قرار ميدهيم.
انقلاب اسلامي تأثيرات مستقيم، غيرمستقيم، عمدي و غيرعمدي بر ارتش ايران داشت. اين انقلاب تأثير چشمگيري بر همه جنبههاي جامعه ايران داشت. در مورد ارتش، بررسي نيات جمعي مردم تحت تأثير انقلاب اسلامي و اعمال و رويكردهاي خود سربازان مهم است. در نتيجه وقوع انقلاب، رابطه بين مردم و حكومت از طريق شور و شوق انقلاب مردمي به نحو معناداري تقويت گرديد. در واقع، رابطه بين سه عنصر مثلثي كلاوزويتسي شامل مردم، ارتش و حكومت به طور اساسي بازتعريف و تقويت شد.(34)
تأثير بر روابط مردم، ارتش و حكومت
تأثير و نفوذ امام خميني بر افكار عمومي ايران را طي انقلاب نبايد دست كم گرفت. امام خميني يك شخصيت مردمي و محبوب بود و اين انقلاب مردمي بدون ايشان صورت نميگرفت. زماني كه امام خميني در عراق و فرانسه در تبعيد به سر ميبرد، سخنرانيها و فلسفه ايشان از طريق مساجد در سراسر ايران پخش و توزيع ميشد.
در واقع، تبعيد امام توسط صدام از عراق، نفوذ ايشان را در بين مردم ايران دوچندان نمود و جايگاهش را به عنوان تنها رهبر انقلاب اسلامي تضمين كرد.(35) به اين ترتيب، محبوبيت، تحسين و قدرت ايشان در حد قال توجهي افزايش يافت و بازگشتشان به ايران با جشن و پيروزي همراه شد.(36) ظرف چند روز حتي قبل از سقوط حكومت شاه، امام خميني نخستوزير جديدي را براي تشكيل كابينه منصوب كرد.(37) مكتب امام خميني عميقاً با روح شيعيان ايراني عجين شده بود؛ بدين معني كه قوانين اسلامي، قوانين يك زندگي راستين را تعيين كرد و نافرماني از اين قوانين، عملي خلاف قرآن و دشمني با خداوند محسوب ميشد.
زماني كه اين شور و شوق به پيروزي انقلاب و روي كارآمدن يك حكومت انقلابي كه بر اساس اصول اسلامي هدايت ميشد منجر شد و در نهايت به رويارويي جمهوري اسلامي با تجاوزگري صدام تبديل شد؛ طبيعتاً مردم و حكومت كه با نيت و هدف مشتركي متحد شده بودند استوارتر شده و به لحاظ داخلي و بيروني موفق شدند.
همان طور كه انتظار ميرفت، احساس مردم نسبت به ارتش به شدت متأثر از رويكرد و اعلاميههاي امام خميني بود. رويكرد ايشان نسبت به ارتش شاه دو مسير مشخص را دنبال ميكرد. امام خميني، از سويي از اعضاي نيروهاي مسلح شاه خواست به انقلاب ملحق شوند.(38) همزمان، ايشان به طرفداران و پيروانش توصيه كرد در برابر ارتش مقاومت نكنند و سربازان را به عنوان برادران خود به رسميت بشناسند. ايشان فرمودند:
<شما بايد قلب سربازان را جذب خود كنيد حتي اگر آنها به شما شليك كنند و شمار را بكشند. بگذاريد آنها پنج هزار، ده هزار، بيست هزار نفر را بكشند آنها برادران ما هستند و ما از آنها استقبال ميكنيم. ما ثابت خواهيم كرد كه خون بر شمشير پيروز است.>(39)
اگرچه اين سخنان خطاب به انقلابيون بود، اما در عين حال سربازان را نيز مخاطب قرار ميداد. ازنظر امام خميني، سربازان جزو مردم بودند. اين امر همچنين ذكاوت ايشان را براي حفظ قدرت نظامي ارتش نشان ميداد. با اين حال، همان طور كه خواهيم ديد، اقدامات بعدي امام خميني چنين رويكردي را تأييد كرد. ايشان كاملاً حامي سربازان و افسران داراي تربيت اسلامي بود و هيچ نيتي براي جايگزيني ارتش نداشت. در واقع، ايشان كاملاً برخلاف رهبران كمونيست كميتههاي انقلابي تودهاي، قصد داشت ارتش را حفظ كند. امام خميني از نياز ارتش به نظم، قانون و عدالت بخصوص براي آن كساني كه از خدمت نظام وظيفه فرار كرده بودند حمايت ميكرد تا به آنها اجازه داده شود به كشور بازگردند و <حقوق و احترام همه شهروندان> شامل حال آنها نيز بشود.
اندكي بعد از فرار شاه از كشور، بسياري از افسران درجه بالا به همراه خانوادههاشان از ايران فرار كردند.(40) اين فرارها به سران ارتش و آنهايي كه مرتكب جنايت شده بودند محدود ميشد. از كل اعدامهايي كه در اين دوره صورت گرفت. طي اين دوره، فقط 26 تن از سرتيپهاي ارتش بودند كه بيشتر آنها هم از دستگاه امنيتي شاه بودند. البته در حدود 200 نفر نيز بر اساس قانون بازنشسته شدند.(41) اگرچه بسياري از افسران از روي اجبار بازنشسته شدند، اما شواهد كمي از پاكسازي بدون تشخيص وجود دارد.
امام خميني نياز به يك ارتش قوي را تشخيص ميداد و لذا قصد داشت ارتش را حفظ كند.(42) بنابراين، با فشار، تظاهرات و درخواستهاي عناصر چپ براي انحلال كامل ارتش به شدت مخالفت شد. از نظر ايشان، اگر ارتش منحل ميشد، گروههايي چون حزب توده، خطر بزرگي براي انقلاب محسوب ميشدند و به عبارتي، ايشان بيشتر از اينكه از جانب ارتش احساس خطر كند از شاخههاي انقلابي اين گروهها احساس خطر ميكرد.(43)
شواهدي نيز وجود داشت كه جدا از ضرورت وجود ارتش براي حفظ موازنه در مقابل حركتهاي سياسي راديكال، ارتش بايد دست نخورده و سالم باقي بماند. امام خميني در اين انديشه بود كه از ارتش براي كنترل شورشها در مناطقي مثل كردستان و خوزستان استفاده كند. با اين حال، در كنار ارتش نيروي نظامي در حال توسعه جديدي شكل گرفت.
پاسداران يا سپاه پاسداران انقلاب اسلامي
امام خميني همزمان با اجراي پاكسازي اوليه در ارتش، دستور داد سپاه پاسداران تشكيل بشود. به نظر ميرسيد هدف از تشكيل آن اقدامي پيشگيرانه در مقابل كودتاي افسران سلطنتطلب بود.(44) سرانجام نيروي سپاه پاسداران به 30 هزار نفر بالغ شد و تا زمان تهاجم عراق همچنان نقش حفظ امنيت داخلي را ايفا ميكرد.
امام خميني بين 28 فوريه 1979 و 31 دسامبر 1979 براي حمايت از ارتش به عنوان يك نهاد، ديدگاههاي روشني را بيان كرد كه در آنها به ضرورت حمايت ارتش توسط مردم، ارتش به عنوان مدافع جمهوري اسلامي و ضرورت حفظ نظم و قانون در ارتش تأكيد شده بود.(45)
سرانجام در جولاي 1979، امام خميني براي همه ارتشيها، پليس و حتي اعضاي دستگاه امنيتي شاه عفو عمومي صادر كرد. بيانيه عفو1 عمومي ايشان كه در زير ميآيد، سه عنصر مثلث كلاوزويتسي را به هم پيوند ميداد و نشاندهنده نيت ايشان براي حفظ اين سه عنصر است. ارتش ايران، مردم نجيب و حكومت، با يكديگر پيوند خوردهاند. سه شاخه نيروهاي مسلح عفو ميشوند و من و مردم شريف و نجيب آنها را ميبخشيم.(46)
[شهيد] مصطفي چمران، وزير دفاع جديد، امام خميني را به ضرورت سازماندهي مجدد ارتش متقاعد كرد.(47) [شهيد] چمران به عنوان سازماندهنده جنبش امل در لبنان و رئيس كميتههاي انقلاب، از تجربه انقلابي - نظامي بالايي برخوردار بود.
در اين چارچوب، بخشي از افسران رده بالاي ارتش كه عموما دورههايي را در ايالات متحده گذرانده بودند كنار گذاشته شدند. افسران باقيمانده به انقلاب وفادار بودند و از همه مهمتر، به لحاظ اسلامي، پاك و به دستور كار حكومت متعهد بودند.
چمران قصد داشت ارتش را به نصف ميزان قبل از انقلاب كاهش بدهد. در هر صورت، اين پاكسازي بر نيروي وظيفه در ارتش تأثير داشت و آن نيروهايي كه باقيمانده بودند در انجام خدمت كوتاهي ميكردند. نتيجه نهايي، فقدان افسران آموزش ديده بود. يك ويژگي مشخص در افسران و سربازان باقي مانده وجود داشت. وفاداري به شاه ديگر وجود نداشت، بلكه وفاداري به انقلاب اسلامي و آرمانهاي نظامي اسلامي جايگزين آن شده بود. به طور خلاصه، اخلاق ارتش ايران در حال تغيير از سرسپردگي به يك خودكامه، به اخلاق خدمت نظامي به انقلاب و ملّت بود.
اين تغيير ارزشها همچنين در قانون اساسي خود را نشان داد. چمران دو مأموريت ويژه به ارتش محول كرد: مأموريت نخست روشن بود؛ پاسداري از استقلال ايران (نه شاه يا هركس ديگر در دوران پهلوي) بود. مأموريت دوم، محافظت از انقلاب بود. از آنجايي كه انقلاب اسلامي خود را به صورت پاناسلامي و بينالمللي تعريف ميكرد، اين مأموريت ابعاد بينالمللي داشت.
مطابق با قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران: <در تشكيل و تجهيز نيروهاي دفاعي كشور توجه بر آن است كه ايمان و مكتب، اساس و ضابطه باشد، بدين جهت ارتش جمهوري اسلامي ايران و سپاه پاسداران انقلاب در انطباق با هدف فوق شكل داده ميشوند و نه تنها حفظ و حراست از مرزها بلكه بار رسالت مكتبي يعني جهاد در راه خدا و مبارزه در راه گسترش حاكميت قانون خدا در جهان را نيز عهدهدار خواهند بود.>(48) ارتش ضمن قبول مأموريتهاي ويژهاي كه ذكر شد نيازمند حمايت حكومت بود و چمران بدون در نظر گرفتن شوراهاي انقلاب يا روحانيت، به ضرورت اطاعت از زنجيره فرماندهي تأكيد كرد. شوراها آزاد بودند توصيه خود را بيان كنند اما <وظيفه فرماندهي به فرمانده تعلق دارد و شوراها حق ندارند در امور فرماندهي مداخله كنند.>(49)
با اين حال، آنچه براي رابطه مردم، ارتش و حكومت مهم بود، نگرش چمران به سازمان ارتش اسلامي ايران بود. نخست، با از ميان برداشتن موانع طبقاتي و تبليغ ارتش به عنوان مدافع ملت و حامي انقلاب، موانع ميان ارتش و مردم كاهش مييافت.(50) هدف از اين رويكرد تأمين امنيت بيشتر براي حكومت بود كه در حمايت از مردم و ارتش بيتجربه احساس اعتماد ميكرد.
همچنين مقرر شد با كمك تجربه نظاميان حرفهاي، كل ملت به ارتش تبديل شود.(51) چمران در 9 اكتبر 1979 گفت:
<ما معتقديم تمامي ملت ايران بايد سربازان انقلاب بشوند ... ارتش بايد در عين حال به يك مادر متخصص و فني مدرن تبديل شود.>(52)
بهعبارت ديگر، قرار بود ارتش به يك كادر كوچكي از حرفهايها با يك نيروي احتياطي بسيار بزرگ تبديل بشود؛ در واقع ارتش و مردم بايد هدف نظامي مشتركي داشته باشند و عملاً عناصر جداگانه يك سيستم باشند. اندكي بعد از بيانيه چمران در 9 اكتبر، اعلاميه امام خميني درباره شكلگيري ارتش 20ميليوني منتشر شد و يك برنامه جامع آموزش نظامي در كارخانهها، مدارس و در تلويزيون با هدف برنامهريزي براي يك بسيج همگاني آغاز شد. گاهي به ارتش 20ميليوني، داوطلبان بسيج نيز اطلاق ميشد.
از سوي ديگر قرار شد ارتش و افسران ارتش كاملاً از صحنه سياست دور بمانند. هدف از اين سياست نيز تقويت امنيت حكومت بود؛ با اين حال، چنين امري تأثير غيرمستقيمي بر رابطه حكومت و تقويت اخلاق حرفهاي ارتش داشت. همان طور كه كلاوزويتس گفته است: <اهداف سياسي، فقط وظيفه حكومت است>.
حكومت انقلابي گامهاي حساب شدهاي براي تحول رابطه ارتش و سازماندهي آن برداشت؛ به گونهاي كه مردم، ارتش و حكومت يك هدف مشترك و كارويژههاي روشن و جداگانهاي داشته باشند. آنها نظم را احياء كردند، همبستگي را تقويت كردند و اهداف ملي و مأموريتهاي نظامي را مشخص و تعريف كردند.
ماهيت انقلاب اسلامي و تهديدات فراروي حكومت نوپاي انقلابي و نيز بياعتمادي به سلسله مراتب نظامي قديمي، اين امر را تحريك كرد. اگرچه اين امر، تلاش حساب شدهاي براي تقويت قدرت نظامي ايران انقلابي بود، اما تأثير چشمگيري بر علقه ميان مولفههاي مثلث كلاوزويتسي و به اين ترتيب بر قدرت جنگي ارتش داشت.
تأثيرات انقلاب بر كيفيت و كميت تجهيزات ايران
در اين بخش، تأثير انقلاب بر كيفيت و كميت تجهيزات و قدرت جنگي ارتش ايران قبل از تهاجم عراق را بررسي خواهيم كرد.
همان طور كه پيشتر خاطرنشان ساختيم، كيفيت و كميت تجهيزات و تسليحات ارتش ايران، بازتاب برنامه مدرنيزاسيون نظامي شاه بود. اگرچه تجهيزات فراوان و در دسترس بود، اما آنها از منابع گسترده و متنوعي از خارج از كشور تأمين ميشد و پرسنل نگهداري فني كمياب بودند. به دنبال انقلاب، اوضاع بدتر شد.(53)
همان طور كه در جدول شماره 3 نشان داده شده است، تجهيزات همچنان وجود داشت اما سطح آمادگي جنگي به سرعت در حال افول بود. هزينههاي دفاعي به بيش از 60 درصد كاهش پيدا كرد و تا سال ديگر يعني سال تهاجم عراق تقريباً ثابت باقي ماند. از سه بخش مهم هزينههاي دفاعي (پرسنل، آموزشي و نگهداري)، هزينههاي پرسنل در همان سال نخست ثابت ماند. هزينههاي آموزشي در بسياري از موارد تا زماني كه حكومت انقلابي ميتوانست اداره امور را بر عهده بگيرد همچنان ادامه داشت و در هر مورد، نسبت به زمان قبل از انقلاب كاهش داشت. سومين بخش، نگهداري بود. اين بخش، فشار كاهش هزينهها تا 60درصد را متحمل شد.
افزون بر اين، پرسنل فني آموزش ديده عمدتاً افسران (ستوان سه) ضدشاه بودند و هيچ تلاش جدي براي حفظ قدرت شاه در طي انقلاب نكردند. در هر صورت، بعد از انقلاب و طي آن، موضوعات و مشكلات بسيار زيادي در ارتش وجود داشت.
بعد از سال 1980، نيروي انساني عادي به حدود 60 درصد سطح 1979 كاهش يافت. با اين حال، نيروي انساني ذخيره (احتياط) و شبهنظامي به نحو چشمگيري رشد كرد، در حالي كه بودجه دفاعي همچنان به طور نسبي ثابت ماند.(54) در همان زمان، تلفات جنگي، آموزش تجهيزات جديد را ضروري كرد. به اين ترتيب، بار ديگر، پول كمتري براي نگهداري در دسترس بود.
برآورد توانمندي عملياتي تجهيزات نظامي بعد از دو سال از برقراري حكومت انقلابي به لحاظ نوع و دامنه از 40 تا 70 درصد در نوسان بود.(55) بنابراين، اگرچه كميت تجهيزات ارتش تا زمان آغاز جنگ همچنان ثابت ماند، اما كيفيت آن تا حدود 50 درصد كاهش يافت.(56) همچنين لازم به يادآوري است كه بعد از تهاجم عراق، توانايي تكنسينهاي ايراني و پرسنل نگهداري و تعمير و بازسازي تجهيزات، به ويژه هواپيماها، <معجزهآسا> بود. اين امر را ميتوان به تعهد نيروي پشتباني نسبت داد. اين تغيير، نشان دهنده همبستگي، روحيه، از خودگذشتگي و در مجموع، قدرت جنگي نيروهاي مسلح است.
افول و ضعف آمادگي مادي بعد از انقلاب درباره صورتبندي وان كرولد1 كاربرد دارد. اگر قدرت جنگي همچنان ثابت بماند، در آن صورت ارزش نظامي ارتش ايران به طور نسبي افول خواهد يافت. با اين وجود، همان طور كه در نوشتار قبلي اشاره كرديم، با وجود اينكه كيفيت و كميت كلي تجهيزات ايرانيها در برابر عراقيها رو به افول بود، نيروهاي مسلح ايران توانستند عراقيها را شكست بدهند. به طور مسلم افزايش در قدرت جنگي به تفاوتها پايان ميدهد.
در اين تحقيق، ما بر عملكرد جنگي ارتش به عنوان آخرين شاخص ارزش نظامي و قدرت جنگي تكيه كردهايم. در اين دوره، مثالها محدود هستند. اما، عملكرد ارتش در اين دوره نشان دهنده ويژگي تغيير يافتهاش، كارآمدي و رابطه جديدش با مردم و حكومت است.
طي اين دوره، ارتش در نقش تأمين امنيت داخلي عليه اعتصابكنندگان، اعراب مسلح در خوزستان، شورشيان كردستان و آذربايجان مورد استفاده قرار گرفت. سپاه پاسداران نيز در اين عمليات و همچنين عليه چندين كودتاي نظامي صورت گرفته، شركت كرد.
تصور انجام يك مأموريت حساس در شرايط دشوار، سخت است. سركوب شورش با ارتشي كه تجهيزاتش رو به وخامت بود و در رقابت با يك نيروي شبهنظامي قرار داشت، از اين جمله است. با اين حال، شايد به خاطر شرايط و اوضاع و احوال، اين مأموريتها به طور موفقيتآميزي انجام شد. در واقع، مأموريتها حتي موفقيتآميزتر از مأموريت ارتش در سالهاي قبل از انقلاب عليه شورشيان، انجام شد. در اثر آن، شورشها متوقف شد و دوباره روي نداد.(57)
رهبر نظامي جديد
همان طور كه جنگ ايران و عراق نشان داد، از مهمترين نتايج انقلاب اسلامي، رهبري جديد نظامي ايران بود. پاكسازيها، افسران ارتش را تصفيه كرد و باقيماندهها را عمدتاً به لحاظ سياسي به جمهوري اسلامي ايران متعهد كرد. افسران باقيمانده در مواضع كليدي در ارتش، وفاداري خود را به حكومت ثابت كردند. از اين گذشته، آزمون دشوار انقلاب و جنگ تضمين كرد كه فرماندهان موفق، آزمون سخت ايدئولوژي و وفاداري را پشت سر گذاشتهاند. اين افسران به جمهوري اسلامي ايران ايمان دارند و فرماندهاني شجاع و متعهد هستند.(58)
مثال خاص در اين باره [شهيد] سردار صياد شيرازي، فرمانده نيروهاي زميني است. او به عنوان يكي از فرماندهان توپخانه ارتش معروف بود. ارتقاي سريع او و عملكرد عملياتي ارتش ايران گواهي بر مهارتاش به عنوان يك حرفهاي نظامي بود.(59)
در تحليل نهايي، تأثير مهم انقلاب، تغيير سرباز ايراني، پاسدار و داوطلب بسيجي به رييس ستاد بود. صرف نظر از حوادث آينده، اين تغيير، اساسي و دايمي بود. بعد از گذشت شش سال از خونينترين جنگ از زمان جنگ جهاني اول، هيچ كمبودي از داوطلبان، هيچ پرسشي از عقبنشيني، هيچ فقدان ابتكار و نبود تعهد و دنبال كردن سازش يا مذاكره به چشم نميخورد. به گفته يكي از تحليلگران وزارت دفاع آمريكا:
<تمام هواپيماهاي 14F و تانكهاي 60M كه شاه خريده بود به اندازه يك دهم تأثير دهها هزار جوانان كارگر ايراني، بر جنگ تأثير نگذاشته است. فرستادن پول براي ماشين جنگي و تلاش بيشتر و بحث در غرب همچنان موضوع ثانويه است؛ موضوع اصلي، تمايل و اراده نيروها براي جنگ و اعتقاد آنها به آرمانشان و اعتماد آنها به افسرانشان است.>(60)
ارتش ايران اكنون ابزار بالقوه نظامي بسيار بزرگي است. تأثير انقلاب، اساسي و بنيادين بود و فشارهاي زياد، اين تغييرات را دو چندان كرد. در صورت تأمين يك سيستم لجستيكي منسجم يا يك پشتيباني قابل اعتماد، قدرت منطقهاي ايران بيرقيب خواهد بود و اهميت جهاني آن، ابرقدرتها را به چالش خواهد كشيد.
نتيجهگيري
اين بخش به بررسي نتيجهگيريهاي كلي، پيامدهاي منطقهاي و تأثيرات طولاني مدت مباحث گذشته ميپردازد. اين نوشتار سه گام منطقي دارد كه منتهي به نتيجهگيري نهايي ميشود.
نخست اينكه، نيروهاي مسلح شاهنشاهي ايران از اساس ضعيف بودند. از همان آغاز دوران رضاشاه، مثلث مردم، ارتش و حكومت داراي شكافهاي اساسي بود. محمدرضا پهلوي در تلاش براي ساخت همان بنيان، فشار بر مثلث مردم، ارتش و حكومت را افزايش داد و اين اقدام به فروپاشي رژيم منجر شد. ضعف اين مثلث در ناتواني ارتش در غلبه بر انقلاب به رغم افزايش قابل توجه تجهيزات، نشان داده شد.
دوم، ارتش ايران اسلامي نشان داد از انعطافپذيري بالايي براي هماهنگي با شرايط جديد برخوردار است. نيروهاي مسلح ايران بهرغم غافلگيري در برابر يك مهاجم قدرتمند، موانعي چون فرار نظاميان و عدم برخورداري از تجهيزات و لجستيك مناسب، در برابر حمله عراق مقاومت كردند و به تهاجم خود ادامه دادند. شهامت و شجاعت غيرعادي و قدرت جنگي، تلاش برجسته ستادي و برنامهريزي سطح عملياتي از ويژگيهاي مقاومت نيروهاي مسلح ايران بود.
سوم، دليل تغيير در نيروهاي مسلح، تغيير در مثلث مردم، ارتش و حكومت بود كه به نوبه خود به انقلاب ايران منجر گرديد. علقه قوي ميان مردم و امام خميني و مشروعيت ارتش جديد و اخلاق، يك تأثير چندجانبه بر توانمندي نظامي ارتش داشت. نتيجه اين امر، يك ارتش با انعطافپذيري قابل توجه براي رشد بود.
امام خميني ارتش را پاكسازي كرد اما در عين حال آن را بازسازي كرد و شكلي به آن داد كه با الگوي اسلامي - انقلابي متناسب باشد. ارتش كه در انقلاب شكل گرفت و در ميدان نبرد پخته شد، يك مشروعيت و اخلاق حرفهاي، خارج از وفاداريهاي شخصي و مداخله سياسي را توسعه داد كه پايههاي آن بر تكليف خداوندي و دفاع از ايران استوار بود. ارتش عملاً به مدافع خالص مردم و خدمتگذار جمهوري اسلامي تبديل شد.
نيروهاي نظامي جمهوري اسلامي ايران نه تنها قويتر و انعطافپذيرتر از نيروهاي نظامي قبل از انقلاب هستند، بلكه مسلماً از همسايگان خليج فارس نيز قدرتمندتر ميباشند. آنها توانستند يك مهاجم مجهز قوي را شكست دهند و بدون يك متحد قابل اعتماد يا حمايت لجستيكي و با قدرت هوايي بسيار محدود و عدم برخورداري از تكنولوژي بالا، جنگ را به خاك عراق كشاند. اين امر زماني روي داد كه كيفيت و كميت تجهيزات ايران رو به افول و نابودي بود. ايران زماني به اين موفقيت رسيد كه عراق از سوي كشورهاي عرب، پول و حمايت نيروي انساني دريافت ميكرد و از برتري هوايي و حمايت لجستيكي قابل اعتمادي برخوردار بود. ايران توانست به اين موفقيت برسد چون ارتش، اساساً با انقلاب اسلامي تقويت شد. با گذشت شش سال از خونينترين جنگ پس از جنگ جهاني دوم، ايران هيچ ضعف و ناتواني در سازش و مذاكره نشان نداده و همچنان به تعقيب جنگ ادامه ميدهد. ايران ابتكار عمل را به دست گرفت و از همان نخستين ماههاي جنگ اميدوارانه جنگ را ادامه داد.
در ماههاي اول سال 1986، ايران به طور موفقيتآميزي در دو منطقه اقدام به حمله كرد؛ به لحاظ راهبردي جزيره فاو براي عراق بسيار حياتي بود و منطقه ديگر نيز كردستان بود. در زمان نوشتن اين مقاله (آوريل 1986)، بار ديگر جبهه ثبات پيدا كرده و ظاهراً با انتخاب ايران اين وضعيت ايجاد شده، چراكه به نظر ميرسد عراق از هرگونه كاهش اساسي در دستاوردهاي ايران ناتوان است.
تأثير منطقهاي جنگ
در نتيجه انقلاب اسلامي و جنگ ايران و عراق، خليج فارس در صف اول منافع استراتژيك ايالات متحده قرار گرفت. در نتيجه اين جنگ، دكترين كارتر ارائه شد و منطقه را براي منافع ايالات متحده حياتي تلقي كرد. در اين رابطه، دو فرماندهي مشترك براي پاسخ به بحرانها، فرماندهي مركزي ايالات متحده و فرماندهي آمادگي ايالات متحده تشكيل شد.
افزون بر اين، جنگ توسعه امنيت دسته جمعي منطقهاي را تسريع كرد و به اين ترتيب منطقه خليج فارس به لحاظ داخلي به سمت ثبات پيش رفت. كشورهاي حومه خليج فارس اكنون از طريق شواري همكاري خليج فارس كه در پاسخ به جنگ و وحشت از تأثير بيثبات كننده انقلاب اسلامي تشكيل شد، مانورهاي دفاعي مشترك و ديگر اقدامات امنيت دسته جمعي را انجام ميدهند. آنها نيات آشكاري براي مقابله با ايران و دور نگه داشتن ابرقدرتها از منطقه خليج فارس دارند. مطمئناً اين تحولات بدون جنگ ايران و عراق به عنوان يك عامل مهم، اتفاق نميافتاد.
سرانجام، جنگ باعث توزيع بازارهاي نفت در منطقه شد و آسيبپذيري نفت خليج فارس را كاهش داد. اين جنگ باعث گرديد عراق، ايران، عربستان سعودي و تركيه خطوط لولههاي جديد نفتي از ميادين نفت تا بنادر مديترانه، درياي سرخ و پايين تنگه هرمز بكشند؛ همه خطوط خارج از خليجفارس هستند. همچنين باعث شد دفاع از بنادر نفتي خليج فارس در طراحي و برنامهريزي تأسيسات جديد و دفاع و بازسازي تأسيسات قديمي، از اهميت حياتي برخوردار شود. اين بازسازي زماني دشوار و پرهزينه خواهد بود كه درآمدهاي نفتي رو به كاهش هستند و بدون تهديد آشكار، جنگي اتفاق نخواهد افتاد. اين امر، احتمالاً تأثير باثبات كننده بلند مدتي بر صادرات نفت منطقه خواهد داشت.
از سوي ديگر، احتمالاً پايان جنگ باعث بيثباتي منطقه خواهد شد. زماني كه جنگ پايان يابد، ارتش ايران كه به گسترش انقلاب متعهد است و در ميدان نبرد آموزش ديده، آزاد خواهد بود تا در هر جايي كه انتخاب كند مداخله كند. اگر جنگ بدون تغيير در سياستهاي ايران پايان پذيرد، نيروهاي مسلح ايران كه به لحاظ ايدئولوژيكي متعهد به جنگ هستند، ميتوانند تأثير بيثبات كنندهاي بر خليج فارس، لبنان و ديگر مناطقي كه منافع ايران در آنجا قرار دارد، داشته باشند.
در اينجا بايد تأثير تهديدات نظامي ايران را نيز به مطالب بالا افزود. كشورهاي حومه خليج فارس بهخوبي آگاه هستند كه ايران يك دشمن سازشناپذير و مصمم است. بنابراين، تهديدات بعد از جنگ ايران، تأثير دهشتناك و پيامدهاي زيادي بر كشورهاي حومه خليج فارس خواهد گذاشت.
توانمندي نظامي كنوني ايران با پتانسيلاش براي رشد قدرت نظامي سنجيده ميشود. ايران براي تبديل شدن به قدرت منطقهاي برتر، اراده ملي، انگيزه، فرصت و توانمندي لازم را دارد.
اراده ملي ايرانيها كه در سازش ناپذيريشان در مواجهه با مشكلات تجلي يافت، با عملكرد دوران جنگشان در شش سال آخر به اثبات رسيد. ايران انگيزههاي محكم و معتبري براي اعمال قدرت نظامياش دارد. مجازات عراق و توسل به دكترين جهاد براي گسترش انقلاب اسلامي از اين جملهاند.
توانمندي نظامي بالقوه ايران داراي سه مولفه مهم قدرت جنگي، پايه درآمد و جمعيت زياد است. قدرت جنگي ايران به خوبي در طي جنگ با عراق به اثبات رسيد و پتانسيل رشد قدرت نظامياش نيز مشهود است. اگر ايران يك مبناي لجستيكي مهم را توسعه ميداد يا به حمايت لجستيكي قابل اعتمادي متكي ميشد، ميتوانست قدرت بيهمتايي در منطقه داشته باشد.
ايران همچنين يك مبناي درآمد اتكاپذيري در توليد نفت دارد. همانطور كه خاطرنشان شد، به رغم اقدامات عراقيها، ايران قادر بود توليد نفت زمان جنگش را به سقف اوپك افزايش دهد. فارغ از هزينههاي زمان جنگ، پايه درآمدي ايران، توانايي خريد و قدرت مالي مشروع آن را افزايش خواهد داد.
ايران همچنين يك جمعيت مذكر بزرگ و رو به رشد نظامي دارد. همان طور كه در جداول پيشين ذكر شد، ايران تقريباً 45 ميليون نفر جمعيت دارد1 كه از اين ميان 21 ميليون نفر جوانان بين 15 و 25 سال هستند.
جمعيت ايران سالانه حدود 3درصد رشد ميكند. به عبارت ديگر، سالانه نزديك به 600هزار جوان مذكر به اين ارتش اضافه ميشود. بيش از 2ميليون جوان تا پايان 1984 تجربه مبارزه نظامي داشتند. اين آمار، 3برابر كشورهاي حومه خليج فارس بود. فقط 500هزار نفر از اينها كه عمدتاً عراقي بودند تجربه نظامي داشتند. افزون بر اين، ميزان سواد ايرانيها با 50درصد، بالاترين ميزان در ميان كشورهاي حومه خليج فارس بعد از كويت است.
در برابر ايران، ايالات متحده استراتژي هاي متعددي را ميتواند اعمال كند. از جمله مهمترين اين استراتژيها، حفظ يك ايران بدون متحد است. روسيه دشمن سنتي ايران به شمار ميآيد و مادامي كه ايران يك سياست خارجي مستقل اتخاذ كرده و آن را حفظ ميكند، ايران به عنوان سپري براي توسعهطلبي شوروي به جنوب عمل خواهد كرد. همچنين، اگر شوراي همكاري خليج فارس در برابر نفوذ ايران مقاومت كند، ايران چه بسا توانمندي نظامياش را به سمت اشغالگري شوروي و تعدي به افغانستان، به عنوان خطر فراروي اسلام و ايران تغيير بدهد.
سرانجام، توصيه ميشود قبل از اينكه شوروي دست به حمله بزند، يك پيمان دفاعي با ايران منعقد بشود. چنين پيماني ميتواند هر محدوديتي را كه ايران اعمال ميكند مهار كند، البته به شرط آنكه قبل از تجاوز شوروي، ايران حمايت لجستيكي ايالات متحده را بپذيرد.1 پتانسيل نظامي واقعي ايران به برتري متقابل ايالات متحده منجر خواهد شد بدون اينكه منطقه به خطر بيفتد. همچنين از توسعهطلبي شوروي در منطقه جلوگيري خواهد كرد.
البته چنين سطحي از عاديسازي روابط را، با توجه به پيشينه خصومت مردم ايران با ايالات متحده (پاورقي جا افتاده) نبايد آسان تلقي كرد. با اين حال، احتمال دارد اين كشور رهيافت عملگرايانهتري در سياست دفاعياش به هنگام مواجهه با تهديد شوروي اتخاذ كند.
يادآوري اين نكته نيز حايز اهميت است كه همان طور كه نيروي بالقوه ايران ميتواند به راحتي به نفع شوروي تغيير جهت بدهد ميتواند به سمت ايالات متحده نيز تغيير جهت بدهد. اگر خواهان جلوگيري از نفوذ شوروي در منطقه هستيم، به نفع ماست كه با ايران كنار بياييم.
يادداشتها
195
モャャι癬
ハヌ葹晏ヌ
沅侨跐
1. .15 .p ,)1982 srehsilbuP regearP : .C .D notqnihsaW( ,delt.tablnE malsI :raW qarI-narI ehT ,nommurG .R nehpetS
2. .579 ,648 ,545 .p ,ytilibatS cigetartS rof hcraeS eht dna fluG ehT ,namsedroC .H ynohtnA
3. .650 .p .dibI
4. .549 .p .dibI
5. .15 .p ,raW qarI-narI ,.nommurG .R nehpetS
6. .D4h .p ,ytilibatS cigetartS-rof hcraeS eht dna fluG ehT ,namsedroC .H ynohtnA
7. .545 .p .dibI
8. .155 .p ,)1979 ,eciffO qnitnirP, tnelnnrevoG s.u : .C .D notgnihsaW( , yduts yrtnuoc-A :qarI ,sde,htims yrneH yevraH dna poryN .F drahciR
9. .36" .p ,yduts yrtnuoc A :narI ,.de ,poryN .F drahciR
01. 25.ooyduts yrtnuoc-A :qarI ,sde,htims yrneH yevraH dna poryN .F drahciR1
11. .743 ,756 .pp ,namsedroC .H ynohtnA yb ytilibatS cigetartS rof hcraeS eht dna fluG ehT morf nekat era 1.4 dna ,2.3 ,1.3 elbaT ni ataD
21. .1 .p ,.nrobeR dna deyavaH ,namkciH ees os1A .732 ,728 .pp ,ytilibatS cigetartS rof hcraeS eht dna fluG ehT ,namsedroC .H ynohtnA
31. .649 .p ,ytilibatS cigetartS rof hcraeS eht dna fluG ehT ,namsedroC .H ynohtnA
41. .25 .p raW qarI-narI ehT ,nommurG .R nehpetS ,oslA ;651 .p ,dibI
51. .640 .p ,ytilibatS cigetartS rof hcraeS eht dna fluG ehT ,namsedroC .H ynohtnA
61. .663 .p ,.dibI
71. .dibI
81. .dibI
91. .670 .p.dibI
02. .25 .P )2.S19 ,noitutitsnI sgnikoorb ehT : .c .D ,1notgnihsaW( ,:1982 ,ymrA nainarI : nrober dnA degavar ,namkciH .F mailliW
12. .1901 ,21 yraurbeF ,tsimonocE
22. .670 .p,ytilibatS cigetartS rof hcraeS eht dna fluG ehT ,namsedroC .H ynohtnA
32. .673 .p ,.dibI
42. .dibI
52. .dibI
62. .674 .p. dibI
72. .673 .p .dibI
82. .677 .p .dibI
92. .549 .p .dibI
03. .p ,1905 ,yraurbeF ,-sriaffA ngieroF ,"ecaeP rof hcraeS :tsaE elddim" ,nibuR yrrab dna .68 .p 1985 ,rebmeceD ,2105 rebmun ,85 loV ,.nitellub etatS fo tnemtrapeD
13.727 .12 ,.dibI .
23. .68 .p ,.dibI
33. .5-3 .PP ,1986 ,yraurbeF 21 ,lanoitanretnI tsaE elddiM ",fluG eht sekahS thqiE nwaD" ,nesnaJ .H.G
43. .1 .P ,nrobeR dna degavaR ,nainkciH .F mailliW
53. .16 .p ,.dibI
63. .49 .P ,noituloveR cimalsI eht dna narI : shallotayA eht fo ngieR ehT ,hsahkab.P luahS
73. .50 .p r.dibI
83. .51 .p ,.dibI
93. .7 .P nrobeR dna degavaR , namkciH .F mailliW
04. .146-.145 .pp ,) ;1982 .skoob noehtnaP :kroY weN,(yrots dlotnU eht :narI ,lakieH demmahoM
14. .retfaereht syad.larves rof dna tfel hahS eht yad eht tropriA nareheT rof ytiruces dedivorp reciffO detiC . ymra .s.u ,reyoB kraM JAM htiw weivretnI
14. lE .P ,nroheR dna deyavaR ,namkciH .F mailliW.
34. .9 .p ,.dibI
44. .9 .P ".narI fo cilbupeR cimalsI eht ni scitiloP dna yratiliM" ,rassetnE redaN
54. .11 .P ,namkciH dna ,.10 .p ,.dibI
64. 1 .P ".narI fo cilbupeR cimalsI eht ni scitiloP dna yratililm" ,rassetnE redaN0
74. .11 .p ,.nrobeR dna degavaR ,iramkciH .F mailliW
84. .12 .p ,.dibI
94. .dibI
05. fo cilbuper eht fo noitutitsnoC eht fo tcartxE
.15 .p ",narI fo cilbupeR cimalsI eht ni scitiloP dna ,rassetnE redaN ni dehsilbup sa ,narI
15. .12 .p ,.nrobeR dna degavaR ,nainkciH .F mailliW
25. .14 .P ",narI fo cilbupeR ciinalisI eht ni scitiloP dna gratiliM" ,rassetnE redaN
35. 84 .14 .p ,nrobeR dna degavaR ,namkciH .F mailliW
45. yliaD ,ecivreS noitamrofnI tsacdaorb laredeF
13 .p ,namkciH ni dehsilbup 5a .13R .P ,1979 ,9 rebotcO ,aerA tsaE elddiM :tropeR.
55. .rebmuN egaP oN , .1982 ,sserP doowneerG :tucitcennoC ,trop.tseW( ,.de ,leirbaG J drahciR ,tnemssessA tabmoC A ,tsaE elddiM eht ni stsinogatna:seimrA gnithgiF "narI" ,thguov danoD
65. .2.3 ,1.3 elbaT eeS
75. .2.3 ,1 .3 elitaT eeS
85. .734,2.73 . P ytilibatS cigetartS rof hcraeS eht dna fluG ehT ,namsedroC .H ynohtnA
95. .'tnemyolpeD fo soiranecS' deltitne r noitceS ,rebmun egap oN ,"narI" ,thguov danoD
06. 17 .P ",narI fo cilbupeR cimalsI eht ni scitiloP dna yratiliM" ,rssatnE redan.
16. .15.'F ,.dibI