مقدمه
"آخرين تلاشها در جنوب" عنوان كتاب چهلوهفتم از مجموعه بزرگ روزشمار جنگ ايران و عراق است. ماه پاياني سال 1365 و 22 روز نخست سال 1366 يك دوره 51 روزه از جنگ است كه با آغاز عمليات تكميلي كربلاي5 شروع و با اتمام عمليات كربلاي8 پايان ميپذيرد. در اين كتاب سعي شده مهمترين اقدامات و وقايع نظامي اين دوره در حوزه جنگ زميني، هوايي و دريايي، همچنين اخبار وگزارشهاي سياسي و اقتصادي معطوف به جنگ، در قالب روزشمار نوشته شود. موضوعات مربوط به جنگ در سه سطح ملي، منطقهاي و جهاني مورد توجه قرارگرفتهاند و اقدامات و مواضع افراد، گروهها، كشورها و سازمانهاي بينالمللي در خصوص جنگ به طور فشرده مطرح شدهاست؛ به عبارت ديگر كوشش بر آن بوده كه به كليه وقايع و اقداماتي كه در جنگ مؤثر بودهاند يا در روشن شدن زواياي پنهان آن مفيد ميباشند، به اختصار اشاره شود. شرح نبردهاي ايران و عراق در جبهههاي زميني، جنگ شهرها و حملات هوايي، اوضاع كردستان دو كشور، همچنين حوادث خليج فارس، مهمترين حوزه گزارشهاي كتاب ميباشد؛ در مرتبت بعدي نگاه كتاب به اوضاع داخلي و روابط خارجي ايران و عراق با توجه به موضوعات نظامي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي است؛ مناسبات و اقدامات بينالمللي در سطح منطقهاي و جهاني به صورت دوجانبه و چندجانبه با توسل به ابزارهاي گوناگون ديپلماتيك و مالي و تسليحاتي حوزه سوم گزارشهاي اين روزشمار ميباشد.
با توجه به اهميت بيشتر برخي از جنبههاي جنگ در دورة زماني مربوط به كتاب حاضر، مهمترين موضوعاتي كه در اين كتاب مطرح شده، در اين مقدمه ذيل عناوين دوازدهگانه زير مرور ميشود: 1- پايان سال سرنوشت 2- تغيير ميدان اصلي نبرد 3- عملياتهاي زميني 4- حملات هوايي عراق 5- دعوت كويت از ابرقدرتها 6- تأمين تسليحات 7- مواضع جديد سوريه و ليبي 8- تلاشهاي منطقهاي حاميان عراق 9- همسويي دو ابرقدرت 10- روابط عراق با امريكا و شوروي 11- اوضاع اقتصادي ايران 12- اوضاع اقتصادي عراق.
پايان سال سرنوشتساز
سقوط فاو در آخر سال 1364، لطمة شديدي بر موقعيت نظامي عراق وارد آورد و مسئولان جمهوري اسلامي ايران، آمادگي خود را براي بررسي زمينههاي پايان جنگ نشان دادند. عراق نيز از اوايل سال 1365 با اتخاذ استراتژي "دفاع متحرك" در زمين و تهاجم گسترده هوايي و موشكي به اهداف اقتصادي و صنعتي ايران كوشيد از پيآمدهاي منفي سقوط فاو بكاهد. قبل از افشا شدن ماجراي مك فارلين، بخشي از مسئولان جمهوري اسلامي اميدوار بودند كه با به دست آوردن يك هدف نظامي مهم، ميتوان در حوزه سياسي به پايان جنگ نزديك شد؛ امريكا هم به طور مستقيم به مذاكره با ايران براي خاتمه دادن به جنگ اميدوار بود. ليكن افشاي ماجراي مك فارلين ضربه شديدي بر اعتبار امريكا در نزد كشورهاي حامي عراق در منطقه وارد كرد و معادلات ديپلماتيك در منطقه دستخوش تغيير شد، در حالي كه همچنان نسبت به ادامه روند گذشته، اميدهايي وجود داشت. در چنين وضعيتي كه تلاشهاي ديپلماتيك با فشارهاي آشكار عليه جمهوري اسلامي ايران در جريان بود، پيروزي در عرصه نظامي و دستيابي به منطقه استراتژيك بصره ميتوانست موقعيت سياسي ايران را در وضع به مراتب بهتري براي پايان دادن به جنگ قرار دهد. بنابراين با وجود تغيير در مواضع امريكا و تشديد فشار عليه ايران، اين تحليل در ميان برخي از مسئولان تقويت شده بود كه اجراي موفقيتآميز يك عمليات مهم ميتواند تحقق خواستههاي جمهوري اسلامي ايران را تسهيل سازد.
در سوم ديماه 1365 عمليات كربلاي4 با هدف تصرف شهر ابوالخصيب و پيشروي به سمت بصره آغاز شد. اما با شروع عمليات نحوة واكنش دشمن نشان داد كه تاكتيك آن لو رفته است، لذا بعد از چند ساعت نبرد، دستور توقف عمليات صادر شد. اين وضعيت موقعيت ايران را به شكل نامطلوبي تحت تأثير قرار داد، در پي آن با سرعت بيسابقهاي در كمتر از دو هفته عمليات ديگري طرحريزي و آمادهسازي شد و با نام عمليات كربلاي5 به اجرا درآمد و مستحكمترين و پيچيدهترين مواضع و خطوط دشمن در شرق بصره در هم شكسته شد [ر.ك. به: 7/12/1365 - 85].(1) رئيسجمهور وقت ايران از عمليات كربلاي5 و عمليات بعد از آن به عنوان آخرين پتكهايي ياد كرد كه بر سر صدام فرود ميآمد [ر.ك. به: 13/12/1365 - 169]. كمبود تجهيزات زرهي، مانع از استفاده از موقعيت شد و امكان پيشروي سريع در عمق مواضع دشمن ميسر نگرديد و نبرد از حدود 13 كيلومتري بصره جلوتر نرفت. عمليات تكميلي كربلاي5 نيز با وجود موفقيتهاي چشمگير، به دسترسي ايران به كانال زوجي، مشرف به تنومه و بصره نينجاميد [ر.ك. به: 4/12/1365 - 41]. كسب موفقيت در عمليات كربلاي5 منجر به اقدامات ديپلماتيك همهجانبهاي شد كه در آن سعي ميگرديد بخشي از حقوق جمهوري اسلامي ايران نيز لحاظ شود. به موازات اين اقدام بينالمللي، جمهوري اسلامي ايران، به منظور تقويت مواضع خود در شرق بصره به نبردهاي خود ادامه ميداد. لذا هرچه پايان سال نزديكتر ميشد شادماني عراقيها افزايش مييافت، زيرا احساس ميكردند از فشار رواني ناشي از نامگذاري سال 1365 به سال سرنوشتساز رهايي مييافتند. مهندس ميرحسين موسوي با اعلام اين كه سال 1365 سال كسب پيروزيهاي سرنوشتساز بود، خواستار برنامهريزي دقيقتر به دور از هرگونه شتابزدگي شد [ر.ك. به: 17/12/1365 - 214]، آقاي هاشمي نيز در نمازجمعه تهران خطاب به مجامع بينالمللي تأكيد كرد كه ايران با حملات زميني اخير راه را براي دستيابي به خواستههاي خود هموار كردهاست "اما ايران هنوز تأمل ميكند چون خواهان حل و فصل عادلانه با حداقل خونريزي است." [ر.ك. به: 22/12/1365 - 257] در پايان سال 1365، عراق با اعلام اينكه سال سرنوشتساز پايان يافت و ايران نتوانست عراق را شكست دهد، به جشن و پايكوبي پرداختند و صدام در پيامي اول فروردين را روزي كم نظير در زندگي عراقيها دانست و اعلام كرد كه "امروز را جشن ميگيريم". [ر.ك. به: 1/1/1366 - 326] آقاي هاشمي رفسنجاني با اشاره به اين موضوع گفت: «ببينيد دشمن ما در چه ذلت و شكستي افتاده است كه چند روز زنده ماندن خودش را جشن ميگيرد.» نماينده امام در شوراي عالي دفاع خطاب به نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران افزود: «به نظر من الآن آن وعده حركتهاي سرنوشتسازي كه در اوايل سال گذشته داده شده، به طور جدي تحقق پيدا كرده است و با ضرباتي كه پارسال به دشمن وارد نموديد، در واقع سرنوشت جنگ تعيين شده است. حال ضربه را وارد كرديد و واقعاً ماشين جنگي عراق را از كار انداختيد و امسال سال نتيجهگيري است.» [ر.ك. به: 9/1/1366 - 394 و 14/1/1366 - 437] رئيس مجلس شوراي اسلامي در روز پاسدار نيز خطاب به پاسداران انقلاب گفت: «نيروهاي مسلح بايد جنگ را سال آينده به نقطهاي برسانند كه امكانات كشور صرف زيربناي اقتصادي و تجهيز نيروهاي مسلح كشور براي آينده شود.» [ر.ك. به: 16/1/1366 - 451]
تغيير ميدان اصلي نبرد
به لحاظ نظامي و در سطح استراتژيك تغيير عملي در انتقال ميدان اصلي نبرد از جبهه جنوب به جبهه شمال در دورة زماني اين كتاب انجام گرفت. جمهوري اسلامي ايران پس از نبرد سنگين كربلاي5، عمليات تكميلي آن را در آخرين ماه سال 1365 به اجرا گذاشت و پس از طراحي و آغاز كارهاي مقدماتي كربلاي10 و فتح5 در كردستان عراق، كربلاي8 را در پايان اين دوره در شلمچه آغاز كرد كه پس از چهار روز نبرد سنگين، فرماندهان سپاه مطمئن شدند كه جنگ در جبهه جنوب به بنبست رسيدهاست و ميداني ديگر و ابتكارها و خلاقيتهاي ديگري لازم است تا گره جنگ گشوده شود و با استفاده از اهرمهاي ديگر، جنگ را به نقطه مطلوب رساند. بلافاصله پس از پايان عمليات تكميلي، فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي راهكار عملياتي در منطقه شلمچه را تا شناسايي معابر جديد، مسدود اعلام كرد، لذا پس از عمليات، فرماندهي جبهه جنوب را به فرمانده نيروي زميني سپاه، برادر علي شمخاني، سپرد و خود راهي جبهه شمال غرب شد تا با قرارگاههاي نجف و رمضان و با توجه به همكاري گروههاي كرد عراقي با نيروهاي قرارگاه رمضان، عمليات بزرگي را در مناطق شمالغرب به اجرا بگذارد. جلسات متعدد با فرماندهان و كردهاي عراقي در سطوح مختلف برگزار شد و اقدامات عملي شناسايي و كسب آمادگي يگانها نيز انجام گرفت. [ر.ك. به: 18/1/1366 - 477].
بهطور خلاصه حساسيت شديد عراق به جبهة جنوب و تمركز بخش عمدهاي از نيروها و جنگافزارهاي ارتش عراق در اين جبهه، به انسداد راهكارهاي عملياتي و عدم توازن هزينههاي سنگين با دستآوردهاي عمليات در اين منطقه، انجاميد، در مقابل، جبهه شمالغرب با وجود اهميت كمتري كه نسبت به مناطق جنوب داشت، به دليل عدم تمركز نيروهاي دشمن در آن، پيآمدهاي مثبتي را نويد ميداد. در اين منطقه تمايل مردم عراق براي ورود به ميدان نبرد عليه ارتش رژيم بعث، ميتوانست حكومت بغداد را از داخل با مشكل مواجه سازد كه چنين نيز شد: بسيج كردها و معارضان عراقي در شمال اين كشور در گام نخست توانست بيش از 35هزار تن از نيروهاي ارتش عراق را مشغول كند. [ر.ك. به: 26/12/65 - 287] برادر محسن رضايي در اين خصوص گفته است: «اگر ايران بتواند جنگهاي چريكي خود را در كردستان عراق عليه دشمن در سطح وسيعي گسترش دهد، دشمن ناچار است از تجمع نيروهايش در محور جنگهاي منظم كاسته و شماري از سربازانش را براي مقابله با رزمندگان اسلام از جبهههاي جنوبي به شمال خاك عراق گسيل دارد، در نتيجه اين عمل، وضعيت عراق در جبهههاي جنوب تضعيف خواهد شد.» [ر.ك. به: 25/12/1365 - 276]
عدم حضور جدي دشمن در شمال و مسلح نبودن زمين، همچنين مساعدت كردها و غافلگير شدن دشمن، قطعاً از عوامل مؤثر در افزايش ميزان موفقيت نيروهاي خودي بود. طراحان استراتژي جديد، حضور رزمندگان در اين منطقه را براي رفع خستگي آنان از وضعيت جنوب [ر.ك. به: 21/1/1366 - 515] و تهديد خطوط نفت عراق و جادههاي مواصلاتي آن به تركيه، لازم ميديدند [ر.ك. به: 11/1/1366 - 417]. اينگونه بود كه ميدان اصلي نبرد از جنوب به شمال غرب منتقل گرديد و ضمن آنكه بيش از يكسال تلاش، در جهت آمادهسازي جبهه شمالغرب، با چند عمليات منظم و نامنظم، نتايج مثبتي را بهجاي گذاشته بود و بدين ترتيب با تداوم عملياتهاي فتح و فعالتر شدن گروههاي كرد عراقي، مقدمات عملياتهاي كربلاي10 و فتح5 در منطقه ماؤوت فراهم شد.
عملياتهاي زميني
در طول 51 روز، پنج عمليات طراحي و انجام شد و تمهيدات و مقدمات لازم براي اجراي دو عمليات ديگر نيز فراهم آمد. نخستين عملياتي كه در اين دوره زماني اجرا شد، عمليات تكميلي كربلاي5 بود. پس از عمليات موفقيتآميز كربلاي5، ارتش عراق طي يك عمليات سنگين و متكي بر تانك و آتش توپخانه دژ غربي كانال پرورش ماهي را پس گرفت. براي ترميم موقعيت خودي، عمليات تكميلي كربلاي 5 طراحي و اجرا شد. انهدام قواي نظامي دشمن و پيشروي هرچند كند در منطقه با هدف تحميل آسيب سنگيني بر سازمان ارتش عراق، تكميل خطوط و مواضع بهدست آمده و ادامه تهديد بصره از ديگر دلايلي بودند براي اثبات ضرورت تداوم عمليات؛ بر اين فهرست اهداف سياسي و توجه به تغيير و تحولات جهاني نيز افزوده ميشود. اندكي پس از شروع عمليات كربلاي5، اعضاي دائمي شوراي امنيت به منظور دستيابي به يك راهحل مسالمتآميز و پايان دادن به جنگ ايران و عراق، اقدام به برپايي جلسات محرمانه و منظم هفتگي كردند [ر.ك. به: 19/1/1366 - 491]، همچنين برتحولات ديپلماتيك منطقهاي افزوده شد و بر ضرورت توافق دو ابرقدرت در خصوص پايان دادن به جنگ ايران و عراق تاكيد گرديد و لزوم توجه به خواستههاي ايران يادآوري شد. «در چنين وضعيتي كه غرب حذف صدام را حداقل قابل بررسي ميدانست، قطعاً هر نوع اقدام نظامي مؤثر، در مواضع برتر ايران و نيز معادلات سياسي نظامي، نقش تعيينكننده داشت.»
عمليات تكميلي كربلاي5 به منظور دستيابي به موقعيت مناسبتر براي شروع تهاجم بعدي، در سوم اسفند با رمز "يا فاطمه الزهرا"(س) آغاز و تا ده روز ادامه يافت. در مرحله اول، چهار لشكر با 12 گردان رزمي وارد عمل شدند. در هريك از دو مرحله دوم و سوم - كه ششم و نهم اسفند انجام شد - 9 گردان فعال بودند و با اجراي مرحله چهارم ـ كه با تكيه بر نيروي زرهي انجام گرفت ـ عمليات تكميلي كربلاي5 پايان يافت. تكميل و ترميم خط پدافندي خودي در نهر جاسم، توسعه و تثبيت نهايي سرپل منطقه نهرجاسم، توسعه و تثبيت سرپل غرب كانال پرورش ماهي و گرفتن جناحي اساسي از دشمن، دستآوردهاي عمليات تكميلي كربلاي5 بود [در خصوص عمليات و وقايع آن ر.ك. به: 3، 4، 6، 8، 9، 12، 13 و 14/12/1365]. بعد از برقراري آرامش نسبي در ميدان نبرد، فرماندهان عملكننده با حضور آقاي هاشمي رفسنجاني تشكيل جلسه دادند و ضمن بررسي دستآوردها، نقاط ضعف و قوت خودي و دشمن، به اين نتيجه رسيدند كه با توجه به اينكه يگانها نزديك به دو ماه در نبردي سنگين بودهاند و چندين بار سازمان خود را ترميم كردهاند، عمليات خاتمه يافته تلقي شود. همچنين با توجه به مساحت بسيار محدود منطقه عمليات و اين كه عراق شديدترين آتش خود را در طول جبههها، در اين منطقه فرو ميريخت، نيروهاي خودي با مشكل كمبود آتش توپخانه و زرهي و تكيه بر نيروي پياده در وضعيتي بسيار سخت بودند و فرماندهان يگانها تمايلي به ادامه نبرد در اين منطقه نداشتند و از تعجيل در اجراي عمليات انتقاد ميكردند. [ر.ك. به: 14/12/1365 - 177]، با وجود اين، تصميم گرفته شد پس از يك توقف كوتاه، عمليات در شرق بصره ادامه يابد.
از سوي ديگر، عمليات كربلاي7 در روزهاي پاياني عمليات تكميلي كربلاي5، در منطقه حاجعمران به وسيله لشكر64 اروميه اجرا شد. اين عمليات كه از قبل و به منظور تجزيه توان نيروهاي دشمن و كاهش فشار آنها بر منطقه شلمچه، طراحي شدهبود، در زماني انجام گرفت كه تأثيري بر سرنوشت نبرد در جنوب نداشت در عين حال هدفهاي منطقهاي آن كاملاً تأمين گرديد و با آزادسازي چند ارتفاع طي دو روز، به پايان رسيد [ر.ك. به: 13 و 14/12/1365].
با فعال شدن قرارگاه رمضان و افزايش همكاري ميان نيروهاي معارض كرد عراقي و نيروهاي اين قرارگاه، عملياتهاي نفوذي در درون عراق افزايش يافت. سلسله عملياتهاي "فتح" با هدف گسترش جنگ در داخل عراق و درگيركردن ارتش اين كشور در منطقه شمال عراق، در عمق خاك اين كشور آغاز شد كه دو مرحله از عمليات فتح4 در دوره زماني كتاب حاضر انجام گرفت و مقدمات اجراي عمليات فتح5 نيز فراهم گرديد. مرحله دوم عمليات فتح4 در سوم اسفند 1365 همزمان با آغاز عمليات تكميلي كربلاي5، در عمق 70 كيلومتري شمال عراق آغاز شد [در مورد مرحله اول ر.ك. به: 22/11/1365] كه نيروهاي قرارگاه رمضان و اتحاديه ميهني كردستان عراق با اجراي آتش شديد روي مقر سپاه پنجم عراق در ديانه آن را منهدم كردند. [3/12/1365 - 28]. مرحله سوم عمليات نيز دردومين روز از سال جديد شروع شد كه به انهدام پايگاههاي دشمن در منطقه كورك و ديانه(ديانا) انجاميد. [ر.ك. به: 2/1/1366 - 331].
عمليات فتح5 جزء عملياتهاي بزرگ نفوذي در عراق بود كه طرح آن پس از حضور فرمانده كل سپاه در جبهة شمالغرب، در كنار عمليات كربلاي10 ارائه و پس از تصميمگيري و ابلاغ دستورهاي عملياتي، كارهاي مقدماتي اين دو عمليات از 24/12/1365 آغاز شد. دو عمليات كربلاي10 و فتح5 بر پايه استراتژي نظامي جديد ايران و با توجه به انسداد جبهههاي جنوب و موفقيت قرارگاه رمضان، طراحي شد كه يكي از اين دو عمليات، منظم و ديگري نامنظم بود. فرماندهي عمليات منظم (كربلاي10) به قرارگاه نجف و فرماندهي عمليات نامنظم (فتح5) به قرارگاه رمضان سپرده شد كه اين قرارگاه هماهنگي لازم را با اتحاديه ميهني كردستان عراق براي اجراي عمليات از درون خاك عراق، به عمل ميآورد [ر.ك. به: 27/12/1365 - 297]. قسمتي از كار نيز بر عهده قرارگاه كردستان (بدر) بود. پس از توافق در مورد طرح مانور، يگانهاي مأمور مقدمات اجراي عمليات را آغاز كردند. [ر.ك. به: 10/1/1366 - 399]. عدم آشنايي كافي يگانها به منطقه، سختي تردد نيروها و انتقال مهمات به داخل عراق، عدم حضور يگانها و ادوات آنها در منطقه، ترديد درباره ميزان وفاداري اتحاديه ميهني كردستان عراق، از مشكلات مهم اجراي عمليات بود [ر. ك. به: 6/1/1366 - 358]، ليكن براي رسيدن به شهرهاي مهم شمال عراق و فعالتر كردن كردهاي معارض عراقي، راهي جز گشودن راه ارتباطي ميان ايران و منطقه آزاد شده شمال عراق نبود. اجراي موفقيتآميز عمليات كربلاي10 و فتح5 و تسلط بر شهرهاي ماؤوت و چوارتا و تصرف ارتفاعات مهم منطقه، ميتوانست موانع طبيعي صعبالعبور و پرعارضه را برطرف و ضمن ايجاد خط پدافندي بسيار مناسب براي ايران، خطوط باز و نامناسبي را به دشمن تحميل كند. كوه "گامو" به دليل بلندي آن در منطقه اهميت خاصي داشت و دشمن با حضور در آن، تمامي تحركات ايران را زير نظر ميگرفت و مانع نقل و انتقالات خودي ميشد. يك كارشناس نظامي معتقد بود "اگر ما نسبت به گرفتن گامو اقدام نكنيم، قطعاً دشمن با گرفتن ارتفاع "گلان" ما را در وضعيت بدتري قرار ميدهد و راهكار را براي ما مشكلتر خواهد نمود." [ر.ك. به: 20/1/1366 - 501] و دستيابي خودي به اين ارتفاع، اجراي عمليات بعدي را بهمراتب تسهيل ميكرد. با چنين اهدافي و در چنين وضعيتي يگانها ضمن آغاز مقدمات كار، اجراي آن را به 25 فروردين ماه موكول كردند كه در كتاب بعدي ميتوانيد آن را مطالعه كنيد.
آخرين عمليات دوره زماني اين كتاب، عمليات كربلاي8 بود كه در واقع آخرين تجربه استراتژي عمليات در جنوب هم محسوب ميشد. تصميم به اجراي عمليات كربلاي8 بلافاصله پس از پايان عمليات تكميلي كربلاي5 اتخاذ شد ولي بهدليل مشكلات و موانع برجاي مانده از عمليات كربلاي5 و عدم آمادگي يگانها، به تعويق افتاد و در جلسهاي با حضور فرمانده كل سپاه به بعد از نوروز سال 1366 موكول شد كه بعد نيز با سه روز تأخير، در 18 فروردين با رمز "يا صاحب الزمان"(عج) در منطقه شلمچه و با هدف تصرف كانال "زوجي" و عبور از آن، آغاز شد. هدف مرحله اول و دوم عمليات، تصرف دو خاكريز حمزه (1000) و توحيد (1500) بود. دشمن كه بر اثر اجراي عملياتهاي متعدد در منطقه، غافلگير شدهبود، به جمعآوري همة يگانهاي احتياط و مانوري خود پرداخت و آنها را كه مشغول بازسازي بودند به منطقه عملياتي گسيل داشت. در ساعات آغازين عمليات، يگآنهاي عملكننده با استفاده از غافلگيري دشمن به پيش رفتند و قسمتي از مواضع عراق را تصرف كردند ليكن عراقيها در همان شروع كار با ريختن مين و ايجاد موانع، جلو سقوط كامل مواضع خويش را گرفتند، سپس با وارد كردن نيروهاي احتياط سه پاتك سنگين را در روز نخست تدارك ديدند تا مانع تثبيت مواضع نيروهاي جمهوري اسلامي شوند. مرحله دوم عمليات در روز دوم و با هدف تكميل اهداف روز نخست آغاز شد و تلاشهاي نيروهاي خودي با چهارده پاتك پاسخ داده شد [ر.ك. به: 19/1/1366 - 483]. در روزهاي سوم و چهارم بار ديگر مواضع واقع در بين خاكريزهاي 500 تا 1500 چندين بار دست به دست شد و با وجود فشار سنگين دشمن، اقدامات مهندسي برخي از يگانهاي خودي براي تكميل و تثبيت خطوط تصرف شده انجام گرفت و در روز سوم توانستند خط حمزه را تصرف و خاكريزهاي دوجدارهاي را در پشت اين خط احداث و با ريختن مين ضدنفر در جلو خط خود، مواضع خويش را مستحكم سازند. عراقيها نيز شروع به مينگذاري در جلو مواضع خود كردند كه اين امر به معناي دست كشيدن دشمن از خط حمزه (1000) تلقي شد [ر.ك. به: 21/1/1366 - 511].
دشمن در روز بعد تلاش بيسابقهاي را براي بازپسگيري مواضع آزاد شده در عمليات كربلاي8 انجام داد. بهدستور مستقيم صدامحسين رهبر رژيم عراق، سپهبد "عدنان خيرالله" وزير دفاع و سپهبد "ثابت سلطان" رئيس ستاد ارتش و جانشين او به همراه فرمانده سپاه يكم مأموريت يافتند براي بازپسگيري مواضع ارتش عراق در شرق بصره اقدام كنند. همه يگانهاي عراقي مستقر در منطقه آماده پاتك شدند. حملات شيميايي به صورت گسترده عليه مواضع نيروهاي خودي در شلمچه و خرمشهر صورت گرفت و تمام خطوط ارتباطي ايران با شدت هرچه بيشتر زير آتش توپخانه و بمباران هوايي دشمن قرار گرفت [ر.ك. به: 22/1/1366 - 521] و تردد هرگونه وسيله نقليه و حتي نيروي پياده در منطقه ناممكن گرديد. در چنين وضعيتي حملات نيروهاي عراق از سه محور آغاز شد و پس از ساعتها درگيري شديد در خطوط نيروهاي خودي رخنه كردند و آن را تا عقبنشيني نيروهاي ايراني به خط 500، ادامه دادند. بدين ترتيب دشمن با قبول تلفات سنگين يعني حدود دوازده هزار كشته و زخمي مانع پيشروي نيروهاي خودي شد. عراقيها با درك اينكه تدبير جمهوري اسلامي ايران پيشروي در شرق بصره و انهدام متوالي قواي دشمن است به اقدامي با قوت و پرهزينه دست زدند تا ايران را از پيشروي در اين منطقه مأيوس سازند [ر.ك. به:
22/1/1366-523]. به اين صورت آخرين عمليات بزرگ ايران در منطقه شرق بصره به پايان رسيد تا مرحله جديدي در جبهه شمال غرب آغاز گردد كه در آن با قدرت بيشتر و ابتكارات جديد به اجراي عمليات بپردازد.
همزمان با اجراي عمليات كربلاي8 در شلمچه به وسيلة يگانهاي سپاه، نيروهاي ارتش جمهوري اسلامي ايران نيز عمليات ديگري را با نام كربلاي9 در منطقه شمال شرقي قصرشيرين در ارتفاعات "قلاويزان" آغاز كردند كه پس از دو روز تلاش موفق شدند پاسگاه "باباهادي" و چند ارتفاع در شمال محور سرپل ذهاب - قصرشيرين را آزاد كنند. [ر.ك. به: 20/1/1366 - 500].
حملات هوايي عراق
به طور كلي حملات هوايي عراق به سه دسته قابل تقسيم است: حمله به مناطق عملياتي و نظامي، حمله به مناطق مسكوني و صنعتي، حمله به مراكز نفتي و نفتكشها در خليج فارس. دسته نخست بيشتر تحت تأثير ميزان فعاليت عملياتي دو طرف بود. به هنگام عمليات نيروهاي خودي، عراق از توان هوايي خود براي بمباران خطوط مقدم، عقبهها و مناطق پشت جبهه بهره ميگرفت [ر.ك. به: از 3 الي 14/12/1365 و 18 الي 22/1/1366] كه در طول عمليات كربلاي5 تعداد 78 فروند از هواپيماهاي خود را در اين راه از دست داد [ر.ك. به: 4/12/1365 - 43]. انفعال و ناتواني عراق در حمله به مناطق جنگي با سقوط شمار بيشتري از هواپيماهاي آن آشكارتر شد. اين كشور با هدف تضعيف پشت جبهه و ايجاد تزلزل در روحيه مردم ايران، حملات هوايي خويش را متوجه مناطق مسكوني كرد تا ضمن جبران عقبماندگي نظامي در جبهه و روحيه بخشيدن به نيروهاي خود، از برتري هوايي خويش سود ببرد و با فشار بر جمهوري اسلامي ايران، مسئولان كشور را به قبول آتشبس مجبور سازد. نيروي هوايي عراق كه در عمليات كربلاي 5 با تلفات سنگين روبهرو شدهبود، در پي فرصتي براي بازسازي خود بود، لذا با پايان گرفتن عمليات اعلام كرد كه حمله به مناطق مسكوني را تا دو هفته متوقف ميكند [ر.ك. به: 1/12/1365 - 3]. همچنين حكومت عراق متوجه اين موضوع شدهبود كه حملات هوايي به مناطق مسكوني بيش از آنكه موجب تضعيف روحيه مردم باشد، افزايش حضور فعال آنها در حمايت از جبههها را در پي داشتهاست، بنابراين با قريبالوقوع دانستن عمليات قواي اسلام در جبههها، درصدد بازسازي نيروي هوايي خود و برنامهريزي براي استفاده از آن در جهت مقابله با حملات گستردهتر ايران برآمد [ر.ك. به: 1/12/1365 - 4].
در طول دوره زماني اين كتاب، عراق جهت حملات هوايي خود را از حوزه مناطق مسكوني به مراكز نفتي و كشتيها در خليج فارس سوق داد. در اين دوره عراق هفت نفتكش و يك كشتي تجاري را در خليج فارس با هواپيما مورد حمله قرار داد كه يا در اجاره ايران قرار داشتند يا نفت ايران را حمل ميكردند. سه فروند از هشت كشتي در اسفندماه و بقيه در 22 روز باقيماندة اين دوره هدف حمله عراق قرار گرفتهاست. سه فروند از اين كشتيها در چهار روز اول سال 1366 هدف قرار گرفت. علاوه بر اين، در دورة زماني اين كتاب حمله به پنج كشتي ديگر به ايران نسبت داده شد. بيشترين حملات عراق به مراكز و تأسيسات نفتي همانند سكوي ابوذر، تأسيسات نفتي نوروز، جزيره خارك، بوشهر و چاههاي نفتي سيروس و اردشير در همين چند روز اول سال بودهاست [ر.ك. به: 1 و 3/1/1366]. نشريه انگليسي "لويدزليست" لندن حملات عراق را براي مختل ساختن صادرات نفت ايران دانست و افزود: «دوره كنوني حملات عراق به ناوگان كشتيراني ايران، شديدترين دوره در طول جنگ بودهاست.» [ر.ك. به: 6/1/1366 - 360].
عراقيها به اين اميد بودند كه با انهدام توان صادرات نفتي ايران، اقتصاد كشور و درنتيجه اوضاع جنگ بهشدت تحت تأثير قرار خواهد گرفت. بمبارانها بهخصوص بمباران تأسيسات خارك، به بارگيري اين پايانه آسيب زد. روزنامه لويدز همچنين نوشت: «در ظرف دو هفته اخير سرويس حمل و نقل و رفت و برگشت نفت (شاتل) از خارك، نزديك به پنجاه درصد كاهش يافته و تعداد نفتكشها به نصف رسيدهاست.» [ر.ك. به: 17/1/1366 - 466]. هدف عراق از حملات هوايي در خليج فارس، علاوه بر انهدام مراكز نفتي ايران، بينالمللي كردن جنگ نيز بود كه اين حملات و پيآمدهاي آن تشريح ميشود.
دعوت كويت از ابرقدرتها
در پي افشاي سفر مك فارلين به ايران براي فروش سلاح در برابر آزادي گروگانهاي غربي در لبنان و نيز آشكارشدن استراتژي امريكا جهت برقراري رابطه با ايران، موقعيت امريكا در ميان كشورهاي منطقه بهشدت متزلزل شد. عراق تبليغات پردامنهاي را درخصوص تأثيرات سلاحهاي امريكا در جبهه نبرد شروع كرد. كشورهاي عرب منطقه بهخصوص كويت و عربستان كه كمكهاي بسيار و آشكاري به عراق داشتند و جمهوري اسلامي ايران آنها را به دليل نقض بيطرفي به اقدامات تلافيجويانه تهديد ميكرد، موقعيت خويش را در خطر ديدند و بهشدت در خصوص تعهدات امريكا در منطقه ابراز نگراني كردند.
عراق نيز با پايان يافتن عمليات كربلاي5 توان هوايي خويش را متوجه خليج فارس و تأسيسات نفتي كرد. عراقيها دريافته بودند كه صدور نفت، اهميت حياتي براي جمهوري اسلامي ايران دارد، زيرا هزينههاي جنگ را تأمين ميكند. آنها همچنين ميدانستند كه نفت چنان اهميتي براي غرب دارد كه حاضر نخواهد بود خدشهاي بر جريان آزاد آن وارد آيد. وابستگي كشورهاي غربي به نفت، آنها را در خليج فارس آسيبپذير كردهبود، چندان كه حاضر بودند هزينه زيادي براي حفظ تردد نفتكشها در خليج فارس، بپردازند. حاكمان عراق هم كه خود را در معرض شكست ميديدند و حملات ايران در شلمچه، آنها را در ورطة وحشتي دائمي فرو برده بود، در پي درگيركردن كشورهاي ديگر در جنگ بودند تا فشارهاي منطقهاي و جهاني را براي ايران تحملناپذير سازند. حملات عراق به خطوط كشتيراني و مراكز نفتي ايران تنها از طريق حمله به كشتيهاي حاميان عراق ميتوانست تلافي بشود. عراق به صورت مستقيم و آشكار امكان استفاده از آبهاي خليج فارس را نداشت و با آغاز جنگ، ايران هرگز اجازه نداد كه كشتيهاي عراقي از تنگه هرمز تردد كنند. عراق از طريق كشورهاي حامي خويش از خطوط كشتيراني در خليج فارس بهره ميگرفت كه با عنوان "كالاي قاچاق" مطرح است و مبارزه با آن براي كشور طرف جنگ، در عرف و حقوق بينالمللي به رسميت شناخته شدهاست. جمهوري اسلامي ايران ضمن بازرسي كشتيها در خليج فارس، به دليل نقض بيطرفي كويت و عربستان اقدامات تلافيجويانه خويش را متوجه كشتيهاي آنها كرد و با اعمال سياست مقابله به مثل به حملات عراق پاسخ داد.
در چنين وضعيتي كويت به جاي رعايت اصول بيطرفي در جنگ و قطع كمكهاي مستقيم و غيرمستقيم نظامي و مالي خود به عراق، براي محافظت از كشتيهاي خويش به ابرقدرتها و كشورهاي ديگر متوسل شد. كويتيها در گام اول از كشورهاي شوروي و امريكا درخواست كردند كه كشتيهاي كويتي در اين دو كشور به ثبت برسد تا با استفاده از پرچم آنها تردد كنند. [ر.ك. به: 6 و 7 و 10 و 13/1/1366]. ريگان در بيانيهاي كه در مورد جنگ ايران و عراق و لزوم پايان آن منتشر كرد، ضمن اينكه قصد داشت اعتماد كشورهاي عربي منطقه را به امريكا بازسازي كند، تأكيد كرد: «همچنان مصمم هستيم از توانايي دفاعي دوستانمان در منطقه حمايت كنيم و اخيراً بخشي از نيروهاي دريايي خود را در خليج فارس براي تأكيد بر اين تعهد منتقل كرديم و مصمم هستيم صدور آزاد نفت از طريق تنگه هرمز را تضمين نماييم.» [ر.ك. به: 6/12/1365 - 76]. كويت با استقبال از برنامه امريكا، آنرا مورد ستايش قرار داد [ر.ك. به: 1/1/1366-328 و 8/1/1366-386]. ولي جدا از كشورهاي سوريه و ليبي، اقدام كويت در دعوت از ابرقدرتها با مخالفتهايي هم روبهرو بود. "كلاوس مقصود" ناظر دايمي اتحاديه عرب در سازمان ملل، حضور نظامي امريكا در منطقه را به بهانه تأمين امنيت مسيرهاي دريايي، سلطهآميز خواند و محكوم كرد، روزنامه "الرايه" چاپ قطر نيز در مقالهاي نوشت: «حضور نظامي گسترده امريكا در خليج فارس باعث حضور نظامي شوروي در اين منطقه ميشود و در نتيجه منطقه خليج فارس به صورت محل كشمكش نفوذ دو ابرقدرت درميآيد.» [ر.ك. به: 7/1/1366 - 376].
حاكمان امريكا از پيروزي ايران بهشدت احساس خطر ميكردند و نگران بودند كه وضعيت منطقه به زيان امريكا به هم بخورد. سردبير روزنامه نيويورك تايمز در مقالهاي حضور نظامي امريكا در منطقه را براي اطميناندادن به كويت و ديگر كشورهاي منطقه در مقابل پيروزي احتمالي ايران بر عراق لازم دانست و افزود: «يك تهاجم مورد ابتكار ديگر ايران عليه عراق اين نگرانيها را تشديد مينمايد . . . مسئله اصلي در منطقه، احتمال موفقيت ايران در جنگ با عراق و بحران ناشي از آن ميباشد.» [ر.ك. به: 8/1/1366-386]. اين نگراني سبب افزايش كمكهاي كويت به عراق شد. كويت همچنين كوشيد با دعوت از هر دو ابرقدرت براي حضور در خليج فارس، از رقابت آنها در اين منطقه بهرهبرداري كند و استدلالش هم اين بود كه اگر كشتيهاي كويتي با پرچم امريكا يا شوروي به رفتوآمد در خليج فارس بپردازند، ايران قبل از حمله به آنها، عواقب اين عمل را مدنظر خواهد داشت [ر.ك. به: 6/1/1366 - 364] و در ضمن ابرقدرتها در صورت پيروزي ايران در جنگ، مانع گسترش حوزه نفوذ آن در منطقه خواهند شد.
امريكاييان به دليل وجود موانع قانوني، درخواست كويت مبني بر ثبت كشتيهاي كويتي در امريكا را رد كردند ليكن دو پيشنهاد جديد به كويت دادند كه خواست اين كشور را برآورده ميكرد: نخست آنكه نفتكشهاي كويتي با پرچم امريكا حركت كنند؛ دوم اينكه به وسيله ناوگان دريايي امريكا اسكورت شوند [ر.ك. به: 10/1/1366-410]. امريكا كه در قبول و اجراي آن نيز ترديد داشت با قبول يكجانبه درخواست كويت از سوي شوروي روبهرو شد [ر.ك. به: 20/1/1366 - 508]. اما كويتيها كوشيدند از اينكه در زير پرچم يك ابرقدرت باشند اجتناب كنند و حتي آنها در پي دعوت از انگليس، چين و فرانسه برآمدند [ر.ك. به: 21/1/1366 - 519].
در خليج فارس قدرتهاي فرامنطقهاي براي ايفاي نقش برجستهتر در پي افزايش حضور نظامي خود بودند. شوروي در حالي كه اعلام كرده بود در پي كسب حمايت جهاني براي ابتكار صلحي جهت پايان دادن به جنگ ايران و عراق از طريق استقرار يك نيروي بينالمللي است [ر.ك. به: 22/12/1365 - 259] و به حضور نظامي امريكا در خليج فارس اعتراض ميكرد، در عمل درصدد اعزام نيروي نظامي به منطقه برآمد. نخستين بار از سپتامبر 1986 دو فروند ناوشكن شوروي فعاليت خود را در خليج فارس آغاز كردند. حضور نيروي دريايي شوروي با تشديد تلاشهاي ديپلماتيك اين كشور در منطقه خليج فارس توأم شد و به منظور باز نگهداشتن اين گذرگاه آبي و حمايت از حكومت عراق در مقابل جمهوري اسلامي ايران، با امريكا و متحدانش هماهنگ شد. در اين دوره شوروي با افزايش تردد رزمناوهاي خود در منطقه، رفتوآمد كشتيهاي ديگر را زير نظر گرفت [ر.ك. به: 27/12/1365 - 304]. انگلستان و فرانسه نيز كه از زمان آغاز جنگ به نيروي دريايي امريكا پيوسته بودند در اين دوره دو تا سه كشتي در خليج فارس داشتند.
موفقيت ايران در جنگ و احتمال شكست عراق، متغير اصلي در حضور نظامي امريكا و قدرتهاي ديگر در خليج فارس بود، ولي اين كشورها دليل حضور خود را در اين منطقه، خطر ايران براي كشتيراني و استقرار موشكهاي ايران در سواحل خليج فارس اعلام ميكردند و دعوت كويت را محمل حضور خود قرار دادند. "واينبرگر" وزير دفاع امريكا گفت: «امريكا نميخواهد ايران در جنگ با عراق پيروز شود. ما ميبايست به خاطر موقعيت استراتژيك ايران با آن رابطه داشته باشيم ولي قبل از اين بايد دولت متفاوتي در ايران روي كار بيايد. ما كاملاً آمادهايم براي ادامه رفتوآمد دريايي و تضمين آزادي كشتيراني در تنگه هرمز آنچه را كه لازم است، انجام دهيم.» [ر.ك. به: 2/1/1366 - 336]. وزارت دفاع امريكا تصميم گرفت كه بر حضور نظامي امريكا در منطقه بيفزايد. نيروي دريايي اين كشور ناو هواپيمابر "گيتي هاوك" (Giti Havak) را سه ماه بيشتر از موعدي كه قرار بود، در اقيانوس هند نگاه داشت و واحد كشتيهاي جنگ ناو را كه از 6 تا 8 كشتي تشكيل ميشد، به جاي گشتزني نيمه وقت، به طور تماموقت به حركت درآورد [ر.ك. به: 16/1/1366 - 454]. اقدام دوم امريكا تسهيل در فروش سلاح به كشورهاي منطقه بود. "رابرت اكلي" مشاور سازمان امنيت ملي امريكا، در اين خصوص گفت: «دولت ريگان در نظر دارد سلاحهايي را كه قبلاً فروش آنها به كشورهاي عربي منطقه متوقف شدهبود، در اختيار اين كشورها بگذارد.» [ر.ك. به: 11/1/1366 - 418]. اقدام سوم امريكا جلب نظر مساعد قدرتهاي بزرگ و كشورهاي منطقه در مورد تشكيل يك نيروي ائتلافي بود كه به اين منظور مذاكراتي را با سران كشورهاي منطقه و كشورهاي انگلستان و فرانسه آغاز كرد. هدف امريكا از مذاكره با كشورهاي منطقه، جلب همكاري و استفاده از تسهيلات نظامي آنها بود و از كشورهاي اروپايي نيز ميخواست كه در تشكيل نيروي دريايي ضربتي در خليج فارس، شركت كنند كه در گام نخست با مخالفت فرانسه به تعويق افتاد [ر.ك. به:
18/1/1366 - 480]. همچنين مقامهاي امريكا بهخصوص واينبرگر (وزير دفاع)، ايران را بهشدت تهديد كردند: «هواپيماهاي امريكايي مستقر در ناوگان منطقه آمادهاند در صورت بسته شدن تنگه هرمز، ايران را مورد حمله قرار دهند.» ژنرال گراو رئيس ستاد مشترك امريكا نيز براي نظارت مستقيم بر ورود كشتيهاي جنگي امريكا به خليج فارس، به منطقه آمد [ر.ك. به: 3/1/1366 - 340].
مهندس ميرحسين موسوي در پاسخ به سخنان واينبرگر، خطر موشكها را پوششي براي ايجاد جنجال عنوان كرد: «پس از فتح فاو، رسماً قدرت خود را در استفاده از موشكهاي ساحل به دريا اعلام كرديم و اين كه امريكاييها با اين همه تأخير و دستپاچگي به فكر ابراز نگراني از اين مسئله افتادهاند، به خاطر اين است كه ريگان اكنون به جنجال نياز دارد. . . . امريكا بايد بداند كه مرزهاي انقلاب اسلامي به خليج فارس ختم نميشود؛ اين انقلاب بازوي بلندي براي سيلي زدن به منافع امريكا در همه جهان دارد.» [ر.ك. به: 5/1/1366 - 355]. در عمل، عراق بود كه موجب ناامني مسيرهاي كشتيراني در خليج فارس ميشد و امريكا نيز اين را ميدانست اما در برابر آن موضعگيري نميكرد. باوجود اين نيز جنگ ايران و عراق تأثير مختل كنندهأي بر جريان صدور نفت از منطقه نداشت؛ پروازهاي تجاري در كليه كشورهاي ساحلي همچنان ادامه داشت [ر.ك. به: 2/1/1366 - 336] و تردد كشتيهاي تجاري در خليج فارس با وجود حملات عراق و ايران و افزايش حق بيمه كشتيراني در اين منطقه، با مشكلات چنداني روبهرو نبود، اما با شروع تهديدات امريكا و افزايش حملات عراق در اوايل سال 1366، از ميزان رفتوآمد كشتيها در خليج فارس كاسته شد [ر.ك. به: 7/1/1366 - 377].
شوروي نيز حضور نيروهاي امريكا در خليج فارس را موجب افزايش تشنج اعلام كرد. "گراسيمف" سخنگوي وزارت خارجه شوروي با اشاره به حضور ناو "گيتي هاوك" (Giti Havak) در خليج فارس، گفت: «به نظر ميرسد امريكا با همه اينها به تشنج نياز دارد.» خبرگزاري رسمي شوروي (تاس) نيز در مورد موضع اين كشور در برابر اقدامات امريكا در خليج فارس، نوشت: «شوروي نميتواند قضاوت كند كه اطلاعات منابع جاسوسي امريكا در مورد طرحهاي تهران تا چه اندازه قابل اطمينان است. ايران خود رسماً اعلام كردهاست كه هيچگونه اقدامي جهت به مخاطره انداختن كشتيراني در خليج فارس اتخاذ نميكند.» [ر.ك. به: 8/1/1366 - 384]
در مجموع، حملات هوايي عراق به مسيرهاي كشتيراني و مراكز نفتي در خليج فارس، كمكهاي بيدريغ كويت به عراق و دعوت از ابرقدرتها براي حمايت از كشتيهاي كويتي در خليج فارس و اقدامات امريكا در اعزام نيروي دريايي به منطقه، زمينه را براي گسترش جنگ و افزايش احتمال درگيري مستقيم كشورهاي ثالث در آن فراهم آورد، تنش را در منطقه افزايش داد و مسيرهاي دريايي در خليج فارس را بيش از پيش ناامن گردانيد.
تأمين تسليحات
يكي از عوامل اساسي در تعيين سرنوشت جنگها، ميزان و نوع سلاحهاي در اختيار طرفين جنگ ميباشد. هرچه جنگها پيچيده ميشوند، اهميت جنگافزارهاي نظامي افزايش مييابد. در جنگ ايران و عراق نيز بهرغم اينكه استراتژي جمهوري اسلامي ايران بر پايه اراده انسانهاي مؤمن و شهادتطلب استوار بود ليكن نبايد از نقش تسليحات در پيروزي و جلوگيري از تلفات غفلت كرد، بهخصوص زماني كه سيستم نظامي كشور متكي بر سلاحها و تجهيزاتي باشد كه تهيه آنها فقط از يك دسته كشورهاي خاص ممكن باشد. سيستم نظامي عراق عمدتاً بر سلاحهاي بلوك شرق متكي بود و اين كشور سلاحها و تجهيزات عمدة خود را از شوروي ميخريد. فرانسه دومين تأمين كننده سلاح عراق بود كه بخش ديگري از سيستم نظامي اين كشور را تجهيز ميكرد. فروش هواپيماهاي پيشرفته "ميراژ" و "سوپراتاندارد" و موشكهاي "اگزوسه" - كه حملات عمده عراق در خليج فارس با استفاده از اين سلاحها صورت ميگرفت - نشان دوستوني بودن نيروي هوايي عراق بود.
برخلاف عراق، سيستم نظامي ايران، غربي و امريكايي بود. هواپيماها، رادارها، موشكها، بخش عمدة توپخانه، زرهي و سلاحهاي انفرادي ارتش ايران غربي بودند و با توجه به سطح پيشرفت جمهوري اسلامي ايران، امكان تهيه آنها در داخل ممكن نبود و چنانكه نماينده امام در شوراي عالي دفاع گفت: «جايگزين كردن يك سيستم نظامي براي كشوري مثل ما كه با هر دو ابرقدرت درگير هستيم، مقدور نيست لذا براي ما كاملاً طبيعي است كه سعيكنيم سيستم نظامي موجود را حفظ كرده و آنرا تدارك كنيم.» [ر.ك. به: 19/1/1366 - 487]. ايران ناگزير بود هر طور كه شده اين سلاحها و تجهيزات را از غربيها بخرد، با واسطهيا بيواسطه، گرانتر يا ارزانتر. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و تحريم تسليحاتي ايران در غرب، جمهوري اسلامي كوشيد با تنوع بخشيدن به نيازهاي خود، آنها را از كشورهاي ديگر همانند بلوك شرق و چين تهيه كند. همچنين تا آنجا كه توان علمي، تكنولوژيكي و اقتصادي اجازه ميداد به توليد آنها در داخل همت گماشت.
كشورهاي تأمين كننده سلاح و تجهيزات ايران و عراق تا حدودي متفاوت بودند. عراق و شوروي يك قرارداد 15 ساله براي تأمين نيازهاي تسليحاتي عراق داشتند. شوروي بدون هيچ محدوديتي پيشرفتهترين سلاحها را در اختيار بغداد قرار ميداد و در صورت احساس خطر، بر حجم آن ميافزود. براي نمونه پس از ماجراي مك فارلين و حملات پيروزمندانه ايران در شرق بصره، سيل كمكهاي شوروي به عراق سرازير شد. روزنامه "القبس" در اين باره نوشت: «شوروي يك محموله سري سلاح شامل تانك، هواپيما و قطعات يدكي به طور سريع و بهدور از تشريفات اداري به عراق ارسال داشتهاست» و هدف از ارسال اين محموله، ايجاد موازنه قوا بين ايران و عراق, پس از ارسال موشكهاي هاوك و سلاحهاي پيشرفته امريكايي به ايران، بود. همچنين شوروي موافقت كرد كه عراق را به ميگ-29 مجهز سازد و پرداخت ديون نظامي عراق به شوروي را براي مدتي طولاني به تعويق اندازد [ر.ك. به: 11/12/1365 - 147].
در رتبه بعدي فروش سلاح به عراق، كشور فرانسه قرار دارد كه عمدتاً سلاحها و هواپيماهاي پيشرفته نيروي هوايي اين كشور را تأمين ميكند. هواپيماهاي "ميراژ اف-1" از قبل در اختيار عراق بود و در اين دوره فرانسه موافقت كرد كه در صورت تضمين عربستان براي پرداخت بهاي هواپيماها، 45 فروند هواپيماي پيشرفته "ميراژ 2000" را در اختيار عراق قرار دهد. همچنين فرانسه در آموزش نيروهاي عراقي همكاري بسيار گستردهاي داشت [ر.ك. به: 13/12/1365 - 172]. عراق با حكومت مصر نيز در تأمين قطعات سلاحهاي بلوك شرق، خريد و ساخت سلاح با همكاري كشورهاي امريكاي لاتين يا آفريقاي جنوبي و همچنين آموزش كارشناسان نظامي و حتي اعزام نيروهاي مصري به عراق، همكاري نزديك داشت[ر.ك. به: 28/12/1365 - 311].
اين كشورها برخلاف عراق به اين سادگي سلاحي در اختيار ايران قرار نميدادند و يا حداقل از فروش سلاح به ايران نميتوانستند دفاع كنند، بنابراين ايران ناگزير بيشتر به شيوههاي غيرمستقيم تأمين سلاح، روي آورده بود و عمدتاً آن را پنهاني يا از دلالهاي اسلحه خريداري ميكرد. دولت ريگان تنها دولتي نبود كه با ماجراي فروش سلاح به ايران درگير بود، هر روز مطبوعات جهان حاوي گزارشهايي درباره فروش سلاح به ايران از شركتها و دولتهاي چين، شوروي، فرانسه، پرتغال، سوئد، آرژانتين، برزيل، كره شمالي و . . . بود. [ر.ك. به: 16/1/1366 - 452 و 15/12/1365 - 198].
با مقايسه وضعيت ايران و عراق از نظر تأمين سلاح و تجهيز نيروهاي نظامي، ايران با مشكلات داخلي و بينالمللي شديدتري مواجه بود. كمبود منابع مالي ناشي از تحريمهاي بينالمللي و حمله عراق به مراكز اقتصادي و تأسيسات نفتي و صنعتي كشور، توان اقتصادي ايران را در تخصيص منابع ارزي به نيازهاي جنگي بهخصوص تأمين تسليحات و تجهيزات، با محدوديت شديدي مواجه كرده بود. در عرصه بينالمللي فشار و محدوديت بر ايران براي تهيه جنگافزارها بهمراتب شديدتر بود. در ماجراي سفر مك فارلين به تهران - كه به رسوايي دولت ريگان در ادعاي مبارزه با تروريسم، تلاش براي تحريم تسليحاتي ايران و حمايت همهجانبه از اعراب انجاميد - اعتبار امريكا در منطقه و جهان بهشدت آسيب ديد و فشار اين كشور بر ايران و حمايت آشكارتر از عراق و كشورهاي منطقه ابعاد جديدتري يافت. دستگاه ديپلماسي امريكا تلاش وسيعي را براي متقاعدكردن كشورهاي فروشنده سلاح به ايران جهت ممانعت از ارسال آن آغاز كرد. "جورج شولتز" وزير خارجه امريكا، در سفر به چين موضوع فروش سلاح را با مقامهاي اين كشور مورد بحث قرار داد و از آنها خواست فروش سلاح به ايران را متوقف كنند. [ر.ك. به: 10/12/1365 - 135 و 12/12/1365 - 158]. فشارهاي بينالمللي در ايجاد محدوديت براي صدور سلاح به ايران، باعث افزايش حساسيت دولتها و سازمانها در مورد صادرات تجهيزات به ايران شد و شركتهاي صادركننده بهشدت تحت فشارهاي قانوني و قضايي قرار گرفتند و با فشارهاي تبليغاتي شديدي روبهرو شدند كه به صورت رسوايي مقامات كشورهاي خارجي يا شركتها نمود مييافتند. مثل ماجراي مك فارلين در امريكا، لوشر در فرانسه، شركت اسلحهسازي "بفرس" در سوئد و غيره. همچنين ايران به دليل اينكه سلاح و تجهيزات مورد نياز خود را نميتوانست از شركتهاي توليدكننده بخرد، ناگزير بهاي بيشتري ميپرداخت و پرداختهاي آن ناچار نقدي بود.
اما عراق در خريدهاي تسليحاتي خود با هيچكدام از موانع و مشكلات ايران به اين شدت روبهرو نبود. عراق نيز همانند ايران ناگزير بود كه بيشتر درآمدهاي خود را صرف هزينههاي جنگ كند. ليكن بر خلاف ايران نه تنها با تحريمي روبهرو نبود بلكه از كمك قابل توجهي نيز بهره ميبرد. كشورهاي عرب منطقه از هيچگونه كمك نظامي، تسليحاتي، مالي، اقتصادي و حمايتهاي سياسي و تبليغاتي به عراق دريغ نميكردند. سلاحها، تجهيزات و لوازم خريداري شده عراق با استفاده از كشتيها و بندرهاي كويت، عربستان و اردن حمل و به وسيله كاميون به عراق منتقل ميشد [ر.ك. به: 13/12/1365 - 172]. كويت و عربستان با فروش نفت منطقه بيطرف و واريز مبلغ آن به حساب حكومت صدام، تضمين بهاي معاملات تسليحاتي عراق و اعطاي وامهاي طولاني مدت به اين كشور، قدرت و توان مالي عراق را براي تأمين نيازهاي جنگ افزايش ميدادند. همچنين عراق به دليل نداشتن محدوديتهاي خريد تسليحات، از قدرت چانهزني بالايي در تعيين قيمت جنگافزارها برخوردار بود و كمترين هزينه دلالي را ميپرداخت. آنتوني كردزمن در كتاب "جنگ ايران و عراق و امنيت غرب" در مقايسه وضعيت تسليحاتي ايران و عراق نوشته است: «ايران برخي از سلاحهاي خود را در جنگ از دست داده و با كاهش تسليحات در سال 1987 نسبت به آغاز جنگ روبهرو شده است، در حالي كه عراق با آنكه بسياري از تسليحات خود را در جنگ از دست داده بود ولي در بسياري از موارد با افزايش تسليحات روبهرو بوده است، براي نمونه، تانكهاي اصلي ايران از 1740 تانك در سال اول جنگ به 1250 - 900 تانك در اين سال رسيدهاست در حالي كه تانكهاي اصلي عراق از 2750 دستگاه در سال اول جنگ به 4600 تا 6000 دستگاه در سال 1987 رسيدهاست.» [ر.ك. به: 10/1/1366 - 403].
مواضع جديد سوريه و ليبي
با پيروزي انقلاب اسلامي و تجاوز عراق به جمهوري اسلامي ايران، كشورهاي عربي به دو گروه حاميان عراق و طرفداران جمهوري اسلامي ايران تقسيم شدند. كشورهاي مترقي منطقه از جمله سوريه و ليبي تجاوز عراق به ايران را محكوم كردند و در طول چند سال جنگ مواضع بسيار مؤثري در جلوگيري از تبديل شدن جنگ، به جنگ "عرب و فارس" يا "شيعه و سني" داشتند. در مقابل، كشورهاي حامي حكومت عراق ضمن حمايت از اين كشور، در صدد برآمدند به هر نحو ممكن مواضع سوريه و ليبي را تغيير دهند و فشارهاي منطقهاي را بر ايران تشديد كنند. جريان سفر مك فارلين به ايران براي فروش سلاح، اعطاي كمكهاي عربستان به سوريه، تلاشهاي ديپلماتيك اردن و شكاف و درگيري بين نيروهاي حزبالله و امل در لبنان و نيز پيروزيهاي رزمندگان اسلام در عمليات كربلاي5 و تهديد بصره، سبب اتخاذ مواضع جديد از سوي ليبي و سوريه شد.
نيروهاي سوريه پس از ورود به بيروت، در ظرف يك روز كليه مراكز و پادگانهاي حزبالله را محاصره كردند و به استقرار نيروهاي خود در محلههاي شهر پرداختند. در پي اين اقدام نيروهاي سوريه، بين آنها و نيروهاي حزبالله درگيري شديدي روي داد و 23 تن از افراد حزبالله به دست واحد گشت ارتش سوريه كشته شدند. طبق برخي تحليلها، اين اقدام سوريه با موافقت پنهاني روسيه [ر.ك. به: 6/12/1365 - 81]، امريكا و رئيسجمهور لبنان (جميل) براي نابودي يا تسليم نيروهاي حزبالله انجام گرفت [ر.ك. به: 5/12/1365 - 60]. جمهوري اسلامي ايران با اعزام وزير امورخارجه و وزير سپاه پاسداران به دمشق موضوع را از نزديك با دولتمردان سوريه مورد بررسي قرار داد [ر.ك. به: 5/12/1365 - 59]. مهندس ميرحسين موسوي نيز تصريح كرد: «امروز ضربه به حزبالله، ضربه به مبارزه با امريكا است. ما انتظار داشتيم نيروهاي مترقي اهميت گروههاي مؤمن را كه در راه عزت اسلامي و مبارزه با صهيونيسم اشغالگر جان بر كف نهادهاند، واقف باشند.» [ر.ك. به: 7/12/1365 - 96]. در همين حال، سوريها ميدانستند كه بدون جلب موافقت حزبالله قادر به برقراري آتشبس در بيروت نخواهند شد و ايران نيز واقف بود كه جنگ ايران و عراق در اولويت نخست اقدامات و برنامههاي ايران قرار دارد و براساس رهنمودهاي امام، "راه قدس از كربلا ميگذرد"، با درك چنين ضرورتي بهرغم برخي اقدامهاي سوريه در لبنان، روابط تهران با دمشق همچنان حسنه بود و اين مسائل تأثير اندكي داشتند. ليكن كمكهاي مالي عربستان به سوريه را نبايد در اعزام نيرو به بيروت و ايجاد شكاف ميان دمشق و تهران از نظر دور داشت [ر.ك. به: 6/1/1366 - 368].
ليبي دومين حامي اصلي ايران بود كه متأثر از وقايع و مسائل بهوجود آمده، در مواضع خود در مورد ايران چرخشهايي را بروز داد. معمر قذافي پس از ماجراي رسوايي مكفارلين و پيروزيهاي ايران در عمليات كربلاي5، راه ايجاد صلح ميان دو كشور را "تلاش آميخته با سكوت" عنوان كرد و به مقامهاي ايران در مورد خطرهاي ناشي از ادامه جنگ هشدار داد. وي گفت: «جنگ خليج فارس يك توطئه بينالمللي است كه در درجه اول بهنفع صهيونيستها و نيز به نفع كشورهايي است كه خواهان ادامه وجود اسرائيل هستند كه در صف اول اين كشورها امريكاست كه مجموعه مشهور سلاح را به ايران فرستاد» [ر.ك. به: 5/1/1366 - 356]. وي درباره روابط ليبي با عراق نيز گفت: «اين روابط در حال تحول به سوي بهبود يافتن است.» [ر.ك. به: 14/1/1366 - 439] بهبود روابط دو كشور كه با چرخش در مواضع معمر قذافي در خصوص جنگ آغاز و با ميانجيگري دبيركل اتحاديه عرب به هم نزديك شدهبود، در گام اول به توقف حملات تبليغاتي دو كشور عليه يكديگر انجاميد [ر.ك. به: 6/1/1366 - 369]. تغيير آشكار در روابط ليبي و سوريه با عراق، با تلاشهاي ديپلماتيك و ميانجيگري اردن به ملاقات دو رهبر متخاصم سوريه و عراق در مرز دو كشور انجاميد و براساس گزارشهاي خبري، آنها در طول سه هفته دو بار با يكديگر ملاقات كردند ولي پيشرفتي در بهبود روابط دو كشور و كاهش خصومتها به وجود نيامد [ر.ك. به: 3/1/1366 - 342 و 10/1/1366 - 408] و حملات تبليغاتي دمشق و بغداد - برخلاف ليبي - همچنان تداوم يافت.
تلاشهاي منطقهاي حاميان عراق
تلاش كشورهاي عربي حامي عراق ابعاد گوناگوني داشت، از اعطاي كمك مستقيم نظامي تا تلاشهاي ديپلماتيك براي جلب حمايت كشورهاي ديگر از عراق و تحت فشار قرار دادن ايران و حاميان آن در عملكرد آنها وجود داشت. كويت و عربستان موافقت كردهبودند كه خلبانان عراق در مواقع لزوم بتوانند از فرودگاه بينالمللي كويت و پايگاه هوايي "ظهران" عربستان براي حمله به مراكز و تأسيسات نفتي ايران در خليج فارس استفاده كنند [ر. ك. به: 26/12/1365 - 288 و 17/12/1365 - 213]. همچنين مجروحان عراق در بيمارستانهاي كويت بستري ميشدند و حسنيمبارك بدون تصويب پارلمان با درخواست عراق براي كمك نظامي موافقت كرد. كمكهاي فراوان عربستان نيز از منابع تأمين نيازهاي مالي عراق براي تجهيز جنگ محسوب ميشد [ر.ك. به: 26/12/1365 - 288 و 292؛ و 11/1/1366 - 420].
حوزه ديگر اقدامات منطقهأي، بر تلاشهاي ديپلماتيك كشورهاي عرب حامي عراق استوار بود. عربستان سعودي تلاش دوجانبه و چندجانبهأي را براي متقاعد كردن كشورها به لزوم پايان جنگ ايران و عراق سازماندهي كرد. اين كشور كوشيد رهبران كليه كشورهاي عربي را براي تشكيل كنفرانس سران عرب تا قبل از خرداد 1366 در رياض گردهم آورد و تماسهاي وسيعي را با كشورهاي مختلف برقرار كرد [ر.ك. به: 7/12/1365 - 95]. شاه "فهد" علاوه بر سفر به كشورهاي عربي، ديداري نيز با مقامهاي انگلستان در لندن و مقامهاي تركيه در آنكارا داشت [ر.ك. به: 7/1/1366 - 374]. كميته هفتگانه اتحاديه عرب كه سه سال پيش از آن به منظور يافتن راهحل پايان جنگ ايران و عراق شكل گرفتهبود، در اين مقطع فعال شد و كوشيد با سفر به كشورهاي متعدد بهخصوص كشورهاي عضو دائمي شوراي امنيت، آنها را به همكاري براي پايان دادن به جنگ ايران و عراق و انجام دادن اقدامات مشترك متقاعد سازد [ر.ك. به: 12/1/1366 - 425 و 14/1/1366 - 439].
همسويي دو ابرقدرت
حملات جمهوري اسلامي ايران در شلمچه و تهديد بصره، زنگ خطر را براي كشورهاي منطقه و حاميان فرامنطقهاي عراق به صدا درآورد و با ماجراي مك فارلين و فروش سلاح به ايران و چالشي كه مقامهاي امريكايي با آن روبهرو بودند، مصمم شدند كه مانع پيروزي ايران شوند [ر.ك. به: 18/1/1366 - 478]. همچنين امريكاييان نگران چرخش دولتهاي منطقه به سوي مسكو بودند، آنها پيروزي ايران در جنگ با عراق را فاجعهاي براي منطقه ميدانستند كه امنيت جهاني را نيز تهديد ميكند [ر.ك. به: 6/1/1366 - 366]. امريكا براي جلوگيري از پيروزي ايران، علاوه بر فروش تجهيزات جديد به كشورهاي منطقه و اعزام نيروهاي نظامي به منطقه، ممانعت از فروش و ارسال سلاح به ايران، درصدد برآمد كه با هماهنگ كردن فعاليتهاي ديپلماتيك، برگزاري جلسات متعدد در شوراي امنيت و اعزام ديپلماتهاي كار كشته به پايتخت كشورهاي متعدد، زمينه را براي تصويب قطعنامهاي الزامآور و تحريم تسليحاتي عليه جمهوري اسلامي ايران و سرانجام پايان جنگ، فراهم سازد. روزنامه فرانسوي "لوموند" فاش ساخت كه پس از ده پانزده روز از آغاز عمليات كربلاي5، اعضاي دائمي شوراي امنيت براي نزديك ساختن نظرهاي خويش به يكديگر، تاكنون بيش از 13 جلسه برگزار كردهاند ليكن به دليل عدم توافق فرانسه، انگلستان و امريكا پيشرفتي نداشتهاند. اما جلسات به صورت هفتگي ادامه يافت [ر.ك. به:
19/1/1366 - 491]. جلسات متعددي با شركت دبيركل سازمان ملل برگزار و تلاش شد ضمن مشورت با كليه اعضاي شوراي امنيت، مواضع مشتركي در مورد پيشنهاد صلح دكوئيار (دبيركل سازمان ملل) اتخاذ شود [ر.ك. به: 27/12/1365 - 306]. آنها موضوع سفر دبيركل سازمان ملل به دو كشور ايران و عراق را مورد بررسي قرار دادند و اعلام كردند كه قبل از سفر وي بايد طرفين جنگ با آتشبس موقت در جبهه جنگ و اعلام پذيرش هرگونه مصوبات اين اجلاس درباره جنگ و قبول برقراري اصل مذاكرات ميان دو كشور، موافقت كنند. [ر.ك. به: 14/12/1365 - 185].
فعاليتهاي ديپلماتيك ابرقدرتها صرفاً به جلسات شوراي امنيت محدود نبود، بلكه طي چندين ديدار و مشورتهاي دوجانبه، با ارائه طرحهاي مختلف، درصدد برآمدند كه در مورد پايان جنگ به توافق برسند. دولت امريكا "مايكل آرماكاست" معاون سياسي وزارت خارجه اين كشور را براي ارائه چند پيشنهاد سري به رهبران شوروي راهي مسكو كرد كه هدف اوليه اين سفر حصول توافق بين شوروي و امريكا و اروپا براي پايان بخشيدن به جنگ ايران و عراق عنوان شد [در مورد مفاد طرح ر.ك. به: 25/12/1365 - 283]. "ورنون والتزر" نماينده امريكا در سازمان ملل، با اعلام موافقت اوليه شوروي با برگزاري نشستهاي مشترك، تصريح كرد كه براي جلب نظر مقامهاي چين به پكن خواهد رفت. علاوه بر امريكا، انگلستان نيز در اين زمينه فعال بود.
"مارگارت تاچر" نخستوزير انگلستان، براي بحث و گفتوگو با "گورباچف" در مورد طرحها و نظرهاي مربوط به خاتمه جنگ ايران و عراق، راهي مسكو شد و گفتوگوهايي نيز با "ملك فهد" پادشاه عربستان داشت. همچنين منابع خبري از برگزاري جلسات سري ميان مقامهاي بلندپايه شوروي و فرانسه در پاريس خبر دادند [ر.ك. به: 8/1/1366 - 384]. تكاپوي اين كشورها براي خاتمه دادن به جنگ، نمايانگر نگراني آنها از پيروزيهاي ايران و شكست عراق بود. آنها جنگ را چنان مخاطرهآميز ميديدند كه با كنار گذاشتن رقابتهاي خويش، اولويت نخست را به حل و فصل آن داده بودند. "مايكل رايزمن" نويسنده روزنامه "وال استريت ژورنال"، دلايل رفتار هماهنگ امريكا، شوروي و شيخنشينهاي خليج فارس را در پيروزي جمهوري اسلامي ايران و پيآمدهاي آن در منطقه، ميدانست و آن را موجب تحقير امريكا، شكست سياسي كرملين و بياعتباري آنها در حمايت از دوستان خود عنوان كرد كه كشورهاي منطقه ناگزير خواهند شد تا نظر ايران را مورد توجه قرار دهند [ر.ك. به: 26/12/1365 - 295].
جمهوري اسلامي ايران در واكنش به جلسات شوراي امنيت سازمان ملل و تلاشهاي دبيركل اين سازمان، از مجامع بينالمللي خواست به مسئوليت خود در مورد پايان دادن به جنگ ايران و عراق عمل كنند و با يافتن راهحلي عادلانه براي جنگ، از خونريزي بيسابقه در منطقه خليج فارس جلوگيري نمايند. آقاي هاشمي رفسنجاني با اعلام آن تأكيد كرد: «هر راهحلي بايد خواستههاي اصلي ايران را برآورده سازد. اين خواستهها عبارتاند از: تنبيه عراق به عنوان متجاوز، پرداخت غرامت جنگي و بازگشت بيش از دويست هزار پناهنده عراقي كه در ايران زندگي ميكنند.» [ر.ك. به: 22/12/1365 - 257]
روابط عراق با امريكا و شوروي
امريكا كه در برقراري روابط با ايران با رسوايي بزرگي روبهرو گشته و ضمن تحقير شدن، اعتبار خود را در بين كشورهاي منطقه نيز از دست داده بود، با اقدامات همهجانبه و قاطع سعي داشت وضعيت را به نفع خويش تغيير دهد و همچنانكه اقدامات خصمانه عليه ايران را افزايش ميداد به دنبال برقراري روابط نزديكتر با عراق بود. ديدار مقامهاي سياسي امريكا از بغداد، موافقت با ارسال كمك به عراق و فروش سلاح به كشورهاي منطقه نيز در اين راستا قابل ارزيابي ميباشد.
روابط شوروي با عراق بهمراتب نزديكتر از روابط امريكا و عراق بود. عراق گرايش شديدي به بلوك شرق داشت و در گذشته از اقمار شوروي در منطقه محسوب ميشد. ارتش عراق يك ارتش شرقي بود و سلاحها و تجهيزات عمده آن را شوروي تأمين ميكرد و هرگونه شكست آن به معناي شكست فناوري نظامي شوروي تلقي ميشد و ضمن پيآمدهاي منفي فراوان براي اين كشور، موجب بياعتباري شوروي در جهان ميگرديد. با آشكار شدن شكست عراق در شرق بصره، سيل سلاحها و تجهيزات شوروي به عراق سرازير و روابط دو كشور گرمتر شد. هيئتهاي بلندپايه سياسي پيدرپي از پايتختهاي يكديگر ديدار ميكردند و ضمن ارائه پيام رهبران دو كشور، زمينه اقدامات عملي را فراهم ميآوردند [ر.ك. به: 19/1/1366 - 492].
اوضاع اقتصادي ايران
به دنبال كاهش قيمت جهاني نفت به حدود 15 دلار در هر بشكه، از درآمدهاي ارزي ايران نيز بهشدت كاسته شد، در نتيجه اقتصاد كشور و جنگ در تنگنا قرار گرفت. دولت ايران كه بيش از 33 درصد از درآمدهاي كشور را به هزينه جنگ اختصاص ميداد، طي نه ماه اول سال 1365، مبلغ 2 ميليارد و 400 ميليون دلار از سپردههاي خود نزد بانكهاي بينالمللي را برداشت كرد كه بيشترين رقم در آن سالها بود و كاهش درآمدهاي نفتي كشور به 6 تا 8 ميليارد دلار در سال را نشان ميداد [ر.ك. به: 11/12/1365 - 151]. درآمدهاي عمومي دولت در طول يازده ماه سال 1365 نسبت به ارقام مشابه سالهاي قبل بين 33 تا 36 درصد كاهش داشت. در اسفند 1364 كه قانون بودجه كل كشور براي سال 1365 در مراحل پاياني تصويب در مجلس شوراي اسلامي بود، "جنگ قيمتها" شدت گرفت و قيمت نفت بسيار كاهش يافت. ناگزير در پايان سال 1365 به دليل اين كه درآمد تصويب شده حاصل نگرديده بود، بودجه اين سال اصلاح گرديد كه در آن، رقم استقراض از سيستم بانكي كشور، از 390 ميليارد ريال به 1330 ميليارد ريال رسيد [ر.ك. به: 14/12/1365 - 188]. بودجه سال 1366 نيز نزديك به يك هزار ميليارد ريال كسري داشت و علاوه بر بودجه اختصاصي جنگ، مجلس ده درصد بودجه عمراني را نيز كسر و به هزينههاي جنگ افزود [ر.ك. به: 29/12/1365 - 316] كه در مجموع مبلغ اختصاصي به جنگ و هزينههاي دفاعي، 660 ميليارد ريال از كل بودجه 000و754و301و368و7 ريالي شد. در سال 1359 كل رقم اختصاص به جنگ 18 درصد بود كه در سال 1365 به 32 درصد و در سال 1366 به 34 درصد رسيد [ر.ك. به: 17/12/1365 - 214].
كاهش درآمدهاي نفتي ايران به دليل وابستگي اقتصاد كشور به ارز و نقش مسلطي كه دلار در اقتصاد ايران داشت، بهشدت بر برنامهريزي اقتصادي ايران اثر ميگذاشت و محدوديتهاي بسياري بر آن تحميل ميكرد. يكي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در سخناني در خصوص عملكرد بودجه سال 1365 گفت: «آمار نشان ميدهد كه بيش از 50درصد از بودجه تحقق پيدا نكرده و هزينههاي گذشته حفظ شدهاست. در سال 1365 نقدينگي از 7/11 درصد سال گذشته به 15 درصد در سالجاري رسيدهاست و تورم اكنون 5/46 درصد ميباشد كه اين امر هزينه زندگي و هزينه توليد را بهشدت افزايش دادهاست و با توجه به درآمد جمعيت كشور، در صورت تداوم تورم حداقل 72 درصد جمعيت دچار ضربه و لطمه شديد خواهند شد.» [ر.ك. به: 12/12/1365 - 161]. گزارش ديگري حاكي است كه در داخل كشور و در نيمه اول اسفند 1365 بين 80 تا 220 درصد افزايش قيمت، وجود داشت. وزارت صنايع اعلام كرد براي بخش توليد لوازم برقي در سال 1365 هيچگونه ارزي اختصاص نداده و اين روش در سال آينده نيز ادامه مييابد [ر.ك. به: 27/12/1365 - 301].
اوضاع اقتصادي عراق
مقايسه وضعيت اقتصادي ايران و عراق به عنوان يكي از عوامل مهم و مؤثر در جبهههاي جنگ و نيز مقايسه توان نظامي دو كشور نشان ميدهد كه اوضاع براي افزايش درآمدهاي مالي عراق بهمراتب مناسبتر بود. زماني كه كشورهاي ديگر با فشارهاي متعدد درآمدهاي ايران را محدود و هزينههاي آن را افزايش ميدادند، زمينه را براي افزايش درآمدهاي عراق مساعد ميساختند و با ارائة كمكهاي مالي، اعطاي وام، خريد نفت، فراهم كردن امكان صدور نفت براي عراق، اين كشور را در تأمين پشتوانه اقتصادي جنگ ياري ميكردند. با اينحال، بدهيهاي خارجي عراق يكي از معضلات اساسي اين كشور در اين دوره بود. عراق در سال 1986 حدود 6/1 ميليون بشكه نفت در روز صادر ميكرد كه نسبت به سال قبل ششصد هزار بشكه افزايش نشان ميداد، با وجود اين، درآمدهاي نفتي عراق 40 درصد كاهش داشت و از رقم 8 ميليارد دلار تجاوز نميكرد در حالي كه اين رقم در سال 1985 نزديك به 13 ميليارد دلار بود. دولت عراق با وجود تمديد سررسيد بدهيها، نتوانست تعهدات بينالمللي خود را برآورده سازد. اين كشور مجدداً ضمن مذاكره با ايتاليا، يوگسلاوي، هند، تركيه، آلمانغربي و فرانسه در خصوص بازپرداخت بدهيهايش به توافق اوليه رسيد و اميدوار بود با افزايش صادرات نفت، هزينههاي اقتصادي جنگ را پوشش دهد [ر.ك. به: 5/12/1365 - 64 و 10/1/1366 - 406]. همچنين مهمترين اميد عراق براي مقابله با ضعفهاي اقتصادي خود، كمكهاي اقتصادي كشورهاي عرب حاشيه خليج فارس بود. كل بدهيهاي عراق 50 ميليارد دلار تخمين زده ميشد كه حدود 20 ميليارد دلار آن از اهميت بيشتري برخوردار بود و از بدهيهاي درازمدت و كوتاه مدت تجاري تشكيل ميشد. بانك مركزي عراق، 25 تا 30 ميليارد دلار بقيه را كه كشورهاي نفتخيز عرب نقداً يا با فروش نفت به عراق داده بودند، هديه تلقي ميكرد [ر.ك. به: 10/12/1365 - 136]. حكومت عراق به منظور رفع كمبود مالي خود، تغييراتي را آغاز كرد و ضمن مذاكره با وامدهندگان اعلام كرد كه اوضاع بر سر تمديد مهلت بازپرداخت بدهيهاي اين كشور مساعدتر شدهاست [ر.ك. به: 9/1/1366 - 396].
افزون بر اقدامات مالي، عراق با افزايش ميزان صادرات نفتي خود درصدد رفع كمبود مالي خود بود و در اين مورد از مساعدت كشورهاي خريدار و همسايه برخوردار گرديد. افزايش صادرات نفت عراق از طريق عربستان سعودي و تركيه صورت گرفت. عراق به طور متوسط 300 هزار بشكه نفت از طريق خط لولههاي نفتي "بندر ينبع" به درياي سرخ ميرساند و از كاميونهاي تركيه و اردن براي ارسال 300 هزار بشكه نفت به سوي بندر "عقبه" اردن استفاده ميكرد. [ر.ك. به: 9/1/1366 - 396]. در حالي كه ميزان صادرات نفت عراق از طريق تركيه دو برابر شده بود [ر.ك. به: 15/1/1366 - 447]، مقاولهنامه احداث خط لوله ايران - تركيه را مقامهاي آنكارا لغو كردند, خط لولهاي كه ميتوانست دو كشور را به يكديگر نزديكتر سازد. در مقابل روابط تركيه و عراق به مراتب بهبود يافت و چهل درصد نفت تركيه را عراق تأمين ميكرد. [ر.ك. به: 13/1/1366 - 432].
در مجموع در اين دوره 51 روزه پيآمدهاي عمليات در شرق بصره نمود بيشتري يافت. استراتژي نظامي ايران با تغيير ميدان نبرد از جنوب به شمالغرب متحول شد. سال سرنوشت با ضربات سنگين بر پيكر ارتش عراق در جنوب پايان گرفت و با تدارك چند حمله در جبهه شمال غربي، عمليات رزمندگان اسلام تداوم يافت. حملات عراق كه عليه شهرها متوقف شدهبود، به سوي نفتكشها و تأسيسات نفتي جمهوري اسلامي ايران تغيير جهت داد. كويتيها با دعوت از امريكا زمينه را براي حضور نظامي قدرتهاي فرامنطقهاي فراهم آوردند و تلاشهاي سياسي، نظامي و اقتصادي در سطح منطقهاي و جهاني به صورت دوجانبه و چندجانبه براي پايان بخشيدن به جنگ ابعادي جديد به خود گرفت. اخبار وقايع و مواضع كشورها و سازمانها و تحليل كارشناسان و صاحبنظران به صورت روزشمار و به ترتيب تاريخي در اين كتاب آمده و تلاش شده تصوير جامعي از جريانها و عوامل مؤثر در جنگ ايران و عراق در مقطع اول اسفند 1365 تا پايان 22 فروردين 1366 ارائه شود.
سوتيترها
افشاي ماجراي مك فارلين ضربه شديدي بر اعتبار امريكا در نزد كشورهاي حامي عراق در منطقه وارد كرد و معادلات ديپلماتيك در منطقه دستخوش تغيير شد
پيروزي در عرصه نظامي و دستيابي به منطقه استراتژيك بصره ميتوانست موقعيت سياسي ايران را در وضع به مراتب بهتري براي پايان دادن به جنگ قرار دهد. بنابراين با وجود تغيير در مواضع امريكا و تشديد فشار عليه ايران، اين تحليل در ميان برخي از مسئولان تقويت شده بود كه اجراي موفقيتآميز يك عمليات مهم ميتواند تحقق خواستههاي جمهوري اسلامي ايران را تسهيل سازد
آقاي هاشمي نيز در نمازجمعه تهران خطاب به مجامع بينالمللي تأكيد كرد كه ايران با حملات زميني اخير راه را براي دستيابي به خواستههاي خود هموار كردهاست "اما ايران هنوز تأمل ميكند چون خواهان حل و فصل عادلانه با حداقل خونريزي است
حساسيت شديد عراق به جبهة جنوب و تمركز بخش عمدهاي از نيروها و جنگافزارهاي ارتش عراق در اين جبهه، به انسداد راهكارهاي عملياتي و عدم توازن هزينههاي سنگين با دستآوردهاي عمليات در اين منطقه، انجاميد، در مقابل، جبهه شمالغرب با وجود اهميت كمتري كه نسبت به مناطق جنوب داشت، به دليل عدم تمركز نيروهاي دشمن در آن، پيآمدهاي مثبتي را نويد ميداد
عدم حضور جدي دشمن در شمال و مسلح نبودن زمين، همچنين مساعدت كردها و غافلگير شدن دشمن، قطعاً از عوامل مؤثر در افزايش ميزان موفقيت نيروهاي خودي بود
طراحان استراتژي جديد، حضور رزمندگان در اين منطقه را براي رفع خستگي آنان از وضعيت جنوب [ر.ك. به: 21/1/1366 - 515] و تهديد خطوط نفت عراق و جادههاي مواصلاتي آن به تركيه، لازم ميديدند
عدم آشنايي كافي يگانها به منطقه، سختي تردد نيروها و انتقال مهمات به داخل عراق، عدم حضور يگانها و ادوات آنها در منطقه، ترديد درباره ميزان وفاداري اتحاديه ميهني كردستان عراق، از مشكلات مهم اجراي عمليات بود
اين كشور با هدف تضعيف پشت جبهه و ايجاد تزلزل در روحيه مردم ايران، حملات هوايي خويش را متوجه مناطق مسكوني كرد تا ضمن جبران عقبماندگي نظامي در جبهه و روحيه بخشيدن به نيروهاي خود، از برتري هوايي خويش سود ببرد و با فشار بر جمهوري اسلامي ايران، مسئولان كشور را به قبول آتشبس مجبور سازد
موفقيت ايران در جنگ و احتمال شكست عراق، متغير اصلي در حضور نظامي امريكا و قدرتهاي ديگر در خليج فارس بود، ولي اين كشورها دليل حضور خود را در اين منطقه، خطر ايران براي كشتيراني و استقرار موشكهاي ايران در سواحل خليج فارس اعلام ميكردند و دعوت كويت را محمل حضور خود قرار دادند
كويت و عربستان با فروش نفت منطقه بيطرف و واريز مبلغ آن به حساب حكومت صدام، تضمين بهاي معاملات تسليحاتي عراق و اعطاي وامهاي طولاني مدت به اين كشور، قدرت و توان مالي عراق را براي تأمين نيازهاي جنگ افزايش ميدادند
ارتش عراق يك ارتش شرقي بود و سلاحها و تجهيزات عمده آن را شوروي تأمين ميكرد و هرگونه شكست آن به معناي شكست فناوري نظامي شوروي تلقي ميشد و ضمن پيآمدهاي منفي فراوان براي اين كشور، موجب بياعتباري شوروي در جهان ميگرديد
كاهش درآمدهاي نفتي ايران به دليل وابستگي اقتصاد كشور به ارز و نقش مسلطي كه دلار در اقتصاد ايران داشت، بهشدت بر برنامهريزي اقتصادي ايران اثر ميگذاشت و محدوديتهاي بسياري بر آن تحميل ميكرد
در حالي كه ميزان صادرات نفت عراق از طريق تركيه دو برابر شده بود [ر.ك. به: 15/1/1366 - 447]، مقاولهنامه احداث خط لوله ايران - تركيه را مقامهاي آنكارا لغو كردند, خط لولهاي كه ميتوانست دو كشور را به يكديگر نزديكتر سازد. در مقابل روابط تركيه و عراق به مراتب بهبود يافت و چهل درصد نفت تركيه را عراق تأمين ميكرد