«نبرد راه گشا» نگاهي به عمليات طريق القدس
دکتر حسین علائی
درستيکسال و دو ماه و نه روز پس از آغاز جنگ تحميلي، در تاريخ هشتم آذر ماه سال 1360، عمليات طريق القدس به منظور وارد کردن ضربهي اساسي دوم به دشمن متجاوز، آغاز شد. ضربهي اول در تاريخ 5 مهرماه سال 1360 به ارتش بعثي صدام وارد شد که بر اثر آن قواي متجاوز بعثي از مواضع خود در شمال شهر آبادان به شرق رودخانهي کارون رانده شدند و جاده آبادان به اهواز و نيز جاده آبادان به ماهشهر بازگرديد. تجربهي عمليات ثامن الائمه که قواي اسلام طي آن موفق شدند به محاصرهي شهر آبادان خاتمه دهند، روحيهي اميد به پيروزي را در بين رزمندگان اسلام پديد آورد. پس از عمليات شکست حصر آبادان، بلافاصله همهي سلحشوران سپاه اسلام راهي منطقهي "بستان" شدند تا بتوانند اين شهر و هفتاد روستاي بين سوسنگرد تا بستان و اطراف منطقهي چزابه را از دست دشمن خارج نمايند و خود را به بخشي از مرز بين المللي برسانند.
در آن زمان، منطقهي عملياتي طريق القدس به اندازهي فضاي نبرد شکست حصر آبادان براي مردم ايران شناخته شده نبود. زيرا جغرافياي اين منطقهي عملياتي به اندازهي کافي براي عموم مردم ايران شناخته شده نبود، ولي عظمت اين عمليات و وسعت بزرگ آن، بيانگر حماسهي بزرگي بود که رزمندگان اسلام در سال دوم جنگ، آفريدند.
با توجه به اينکه در آن ايام دولت عربستان در پي برگزاري کنفرانس "فاس" به منظور حمايت از اسرائيل و تضعيف عملي فلسطينيان بود و از سوي ديگر احتمال تعقيب دشمن در جريان اين عمليات در داخل خاک عراق نيز وجود داشت، بنابراين، اسم اين عمليات به گونه اي انتخاب گرديد تا مورد حمايت همهي مسلمانان باشد و انگيزهي ايران از جنگيدن براي بيرون راندن متجاوز از خاک کشور، به عنوان درگيري بين دو کشور و امت مسلمان تلقي نگردد. با توجه به اين نکات اسم اين عمليات "طريق القدس" ناميده شد.
محدودهي منطقهي عمليات
موقعيت منطقه مورد نظر براي اجراي عمليات طريق القدس، محدودهي بين اراضي شمال غربي شهر اهواز محدود به ارتفاعات "الله اکبر" و ارتفاعات "ميش داغ" و "تپه هاي رملي(شني)" در شمال، و از سمت جنوب "رودخانه نيسان" و "شهر هويزه"، و از سمت شرق به "شهر سوسنگرد" و از سمت غرب به "هورالهويزه" و "تنگه چزابه" و "مرزهاي بين المللي" محدود مي شود.
وسعت اين منطقه حدود دو برابر منطقهي عملياتي ثامن الأئمه(ع)يعني در حدود 400 کيلومتر مربع بود. در واقع جغرافياي زمين منطقهي مورد نظر براي انجام عمليات به گونه اي آرايشيافته بود که از شمال به تپه هاي رملييا شن هاي روان، از غرب به باتلاق و آبگرفتگي و سرزمين عراق و از جنوب به رودخانهي نيسان متکي بود و بنابر اين فقط در شرق اين منطقه، قواي رزمندهي اسلام حضور داشتند.
چگونگي انتخاب منطقهي عمليات
قبل و پس از عمليات ثامن الائمه، بحث هاي زيادي بين فرماندهان سپاه و ارتش در مورد تعيين منطقهي بعدي نبرد رزمندگان اسلام براي بيرون راندن ارتش متجاوز از خاک کشور، صورت گرفت. به طور عمده دو نظر در آن زمان وجود داشت:
ديدگاه اول:
نظر فرمانده وقت نيروي زميني ارتش _ تيمسار قاسمعلي ظهير نژاد _ اين بود که: با توجه به حضور دشمن در 20 کيلومتري جنوب غربي اهواز و نيز در غرب رودخانه کرخه، چنانچه عملياتي در منطقهي بستان صورت گيرد، ارتش دشمن مي تواند با اتخاذ تاکتيکي تهاجمي، جاده اهواز _ انديمشک و خود شهر اهواز را تهديد کند و در جناح شمالي منطقه عمليات استقراريافته و عقبهي نيروهاي تک کننده را تهديد نمايد. بنابر اين پيشنهاد ايشان، انجام تک در منطقهي عمومي دزفول و در غرب رودخانه کرخه بود. همچنين برخي ديگر از فرماندهان معتقد بودند که چنانچه رزمندگان اسلام از منطقهي سوسنگرد به سمت مرز بين دو کشور، پيشروي نمايند موجب "جناح دادن" به قواي دشمن خواهد شد.
ديدگاه دوم:
از سوي ديگر فرماندهان سپاه انقلاب اسلامي معتقد بودند که:
1_ با توجه به مقاومت نيروهاي رزمنده در برابر تهاجم دشمن و زمينگير شدن ارتش بعثي در سراسر جبهه ها و همچنين اقدام ايران به شکستن حصر آبادان، دشمن انگيزهي آفند جديد و تهاجم بيشتر را براي گرفتن سرزمين هاي ديگري از ايران ندارد.
2_دشمن قادر به عبور از روخانهي کرخه و بستن جادهي اهواز _ انديمشک نيست، زيرا اگر مي توانست پيش از اين و در شرايطي که ارتش بعثي به پيشروي هاي پي در پي خود در خاک ايران ادامه مي داد، براي اين منظور اقدام مي کرد.
3_ با توجه به روحيهي ضعيف فرماندهي ارتش بعثي، دشمن قادر به انجام تهاجمي جديد و مؤثر براي تهديد جناح راست عمليات ويا عقبهي نيروهاي خودي نيست. زيرا لازمهي اين امر، خروج از مواضع پدافندي و تحمل تلفات بسيار است.
4_ روحيه دشمن در اين شرايط، دفاعي بوده و راهبرد وي پدافند در سراسر جبهه ها به منظور حفظ اراضي اشغال شده ايران است.
پس از انتخاب "سرهنگ علي صياد شيرازي" به فرماندهي نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي و اطميناني که وي از نظرات فرماندهان سپاه داشت، او نظرات سپاه را در مورد منطقهي عملياتي مورد تاييد قرار داد و بنابر اين ارتش و سپاه تصميم گرفتند که عمليات مشترک خود را براي بيرون راندن دشمن از بخشي ديگر از سرزمين هاي ايران در منطقهي بستان انجام دهند. لازم به ذکر است در آن ايام تيمسار ظهير نژاد از سوي حضرت امام خميني(ره)، به رياست ستاد ارتش جمهوري اسلامي ايران برگزيده شدند.
دلايل انتخاب منطقهي عملياتي بستان
عمده ترين دليل انتخاب اين منطقه براي انجام دومين نبرد بزرگ جمهوري اسلامي ايران عليه ارتش صدام، تناسب زمين و وسعت اين منطقهي عملياتي با توان رزمي موجود رزمندگان اسلام در آن دورهي زماني بوده است. اين مسئله پس از شناسايي هاي مستمر که از ماه ها قبل بر روي اين منطقه در حال انجام بود، مشخص شد. برنامه ريزان نبرد، به دنبال ناحيه اي از حضور قواي دشمن مي گشتند که بتوانند با حمله به آن، دست به عملياتي بايک موفقيت و پيروزي قطعي بزنند و پس از بيرون راندن دشمن از سرزمين ايران در آن ناحيه، بتوانند با کمک عوارض و موانع طبيعي زمين مورد نظر، سرزمين تصرف شده را حفظ نموده و دشمن را از باز پس گيري آن، مأيوس نمايند. بنابراين شرايط جغرافيايي اين منطقه، مي توانست پس از تصرف آن، طول خط پدافندي قواي اسلام را کاهش داده و خط جديد دفاعي مناسب تري را به وجود آورد.
با توجه به نکات فوق و بحث هاي زيادي که در آن دوران، بين فرماندهان سپاه و ارتش صورت گرفت، در نهايت انجام عمليات در اين منطقه به تصويب شوراي عالي دفاع رسيد.
از سوي ديگر مهمترين عنصر کليدي براي موفقيت در اين عمليات، رسيدن فوري به تنگهي چزابه در حوالي مرز بين المللي بود که عمده ترين عقبهي دشمن و مهمترين خط مواصلاتي ارتش بعثي در اين محدوده به حساب مي آمد. تنگهي چزابه نقطهي ورودي ارتش بعثي به خاک ايران بود. باتوجه به شناسايي هاي انجام شده، دربارهي نحوهي استقرار واحدهاي دشمن، مشخص شد که اين هدف مهم، "دستيافتني" است.
از طرفي، شرايط جغرافيايي اين منطقه به گونه اي بود که پس از انجام عمليات، امکان تشکيليک خط دفاعي مناسب با تکيه بر عوارض طبيعي زمين وجود داشت و پدافند از آن با استعداد نيروهاي کمتري نسبت به آرايش نيروهاي خودي در قبل از انجام عمليات، امکان پذير مي نمود.
با توجه به نکات فوق، چنانچه عملياتي در اين منطقه صورت مي گرفت نتايج زير نيز حاصل مي شد:
1_ بين سپاه سوم و چهارم و نيروهاي رزمي دشمن در شمال و جنوب خوزستان شکاف و فاصله ايجاد مي شد. بنابر اين پشتيباني متقابل نيروهاي مستقر دشمن در شمال اين منطقه و نيز در جنوب جبهه ازيکديگر، در زمان حملهي نيروهاي اسلام به آنها امکانپذير نبود و اين امر به تفکيک قواي دشمن منجر و موجب ضعف تاکتيکي آنها مي گرديد.
2_ با توجه به نزديکي شهر بستان به مرز بين المللي، حملهي رزمندگان اسلام در اين منطقه و رسيدن آنها به کنارهي هورالعظيم و ناحيهي شيب در نوار مرزي دو کشور، مي توانست موجب بازتاب مهم سياسي در جهان شود.
3_ تهديد شهر اهواز از سوي دشمن از طريق محور جادهي بستان _ سوسنگرد با انجام اين عمليات، مرتفع مي شد.
مقدمات اجراي عمليات
معمولا براي انجام هر عمليات، اقداماتي به شرح زير صورت مي گرفت:
1_ شناسايي منطقهي مورد نظر
2_ کسب اطلاعات وسيع و گسترده از استعداد و نحوهي آرايش دشمن
3_ تشکيل سازمان رزمي مورد نياز براي انجام عمليات و برنامه ريزي براي تدارک نيروهاي رزمندهي شرکت کننده در عمليات
4_ طرح ريزي مانور مناسب از بين راه کار ها و سناريوهاي مختلف
5_ انتقاليگان هاي رزمي به منطقهي عمليات و آماده سازي آنها براي شرکت در تهاجم عليه دشمن
6_ و در نهايت پس از انجام اقدامات فوق، اجراي عمليات در زمان مناسب
فعاليت هاي انجام شده براي شناسايي
از حدود شش ماه قبل از عمليات طريق القدس، کار شناسايي اين منطقهي عملياتي از سوي گروهي از نيروهاي اطلاعات _ عمليات سپاه به سرپرستي "شهيد سيد علي حسيني" از پاسداران استان خراسان، آغاز شد. او براي شناسايي منطقه، سه ديدگاه اطلاعاتي را بر روي رمل هاي شمال منطقهي عملياتي و در جناح شمالي دشمن، در طول 25 کيلومتر، احداث نموده بود و با کمک نيروهاي خود به طور مستمر نحوهي آرايش دشمن را از خط مقدم تا عمق مواضع ارتش بعثي، مورد شناسايي مرتب قرار مي داد. او با استفاده از چند دستگاه موتور سيکلت و دو راس قاطر و نيز با استفاده از نقشه هاي نظامي منطقه و همچنين تعدادي قطب نما و تجهيزات انفرادي، کار شناسايي اين منطقه تا تنگهي چزابه را زير نظر ستاد عمليات جنوب که به نام "پايگاه منتظران شهادت" خوانده مي شد و در محل ساختمان گُلف که در نزديکي ميدان چهار شير اهواز قرار داشت، انجام مي داد. البته شناسايي هاي دقيق تر براي طرح ريزي عمليات از حدود دو ماه قبل از انجام عملياتيعني از اواخر شهريور ماه 1360 انجام مي شد. "شهيد حسن باقري" که در آن زمان مسئوليت اطلاعات _ عمليات سپاه را در جبهه هاي جنوب بر عهده داشت خواسته ها و نيازمندي هاي اطلاعاتي مورد نياز براي طرح ريزي عمليات طريق القدس را براي شهيد سيد علي حسيني، مشخص نمود. قرار بود تا عمليات رزمندگان اسلام با استفاده از تاريکي شب صورت بگيرد تا در اين شرايط از قدرت زرهي دشمن کاسته و بر قدرت نيروهاي رزمي پيادهي خودي، در شرايط کاهش ديد دشمن بر چگونگي حرکت آنها در شب عمليات، افزوده شود. بنابر اين کسب اطلاعاتي از موارد ذيل براي طرح ريزي عمليات ضروري مي نمود:
1_ وضعيت آرايش، مواضع و سنگرهاي نيروهاي دشمن در خط مقدم و ساير خطوط پدافندي
2_ بررسي انجام عمليات در تاريکي محض ويا در روشنايي نور ماه
3_ تعيين وضعيت نور ماه و مهتاب در شب هاي مورد نظر براي اجراي عمليات
4_ نحوهي فعاليت نيروهاي دشمن در شب و روز
5_ چگونگي تردد واحدهاي دشمن به خط مقدم و نحوهي تدارک آنها
6_ وضعيت استقرار تيربارهاي دشمن در خط مقدم و چگونگي اجراي آتش آنها در شب و روز عليه مواضع خودي
7_ تعداد منوّرهايي که دشمن در هر شب شليک مي کند و مشخص کردن فضاهايي را که بر اثر پرتاب منورها، روشن مي نمايد.
8_ بررسي روحيهي فرماندهان ارتش بعثي مستقر در منطقهي مورد نظر
9_ شناسايي فرماندهان گردان ها و تيپ هاي دشمن که در منطقه مستقر هستند.
10_ استعداد دقيق گردانها و تيپ ها و سازمان زرهي دشمن در منطقه مورد نظر
11_ بررسي خطوط مواصلاتي دشمن و چگونگي استفاده از آنها براي دسترسي به جبهه هاي مختلف
12_ بررسي تعداد و کيفيت جاده هاي عقبهي دشمن
13_ بررسي امکان تردد نيروهاي پياده خودي در رمل ها و اينکه صداي پاي حرکت هر رزمنده تا چند متري شنيده مي شود.
14_ بررسي اينکه ميزان صداي تردد خودروها، تانک ها و نفربرها، در منطقه رملي، هريک به صورت جداگانه تا کجا شنيده مي شود؟
15_ بررسي اينکه اگر کسي در رمل ها گم شود، چگونه مي تواند خود را نجات دهد.
16_ اگر نيروهاي شناسايي در حين مأموريت خود، اسير شدند چه پاسخ هايي را بهتر است به بازجويان دشمن بدهند تا دشمن به اهداف آنها پي نبرد.
17_ مشخص نمودن محل استقرار هريک از گردان هاي دشمن در منطقهي عملياتي و تعيين دقيق محدودهي مأموريت هر کدام از آنها
18_ بررسي اينکهيگان هاي احتياط دشمن کدام است و در کجا استقرار دارند و چه مأموريتي براي هريک از آنها در نظر گرفته شده است؟
19_ راه کارهاي حمله به دشمن چند تاست؟ کدام موفق تر است؟ و چرا؟
20_ چگونه مي توان در مرحلهي اول عمليات به تنگهي چزابه کهيکي از عقبهي مهم دشمن است رسيد؟
بر اساس دستورالعمل فوق، کار شناسايي ها و نيز کسب اطلاعات براي طرح ريزي عمليات تا پايان آبان ماه سال 1360 به پايان رسيد.
يکي از موارد مورد نياز، شناسايي وضع جغرافيايي زمين مورد نظر و عوارض طبيعي موجود در آن بود تا مشخص شود که شرايط طبيعي زمين چه محدوديت ها و مشکلاتي را براي نيروهاي خودي و دشمن به هنگام نبرد، ايجاد مي کند. در اين منطقه چهار رودخانهي کرخه، سابله، نيسان و کرخه کور وجود داشت که همگي از حوالي سوسنگرد و حميديه به سمت هورالهويزه امتداد داشتند. نهرهاي ديگري هم مثل نهر رمين و نهر آل عباس وجود داشت که از اين رودخانه ها منشعب مي شدند. پل هاي موجود بر اين رودخانه ها مثل پل سابله، اهميت زيادي هم براي دشمن و هم براي نيروهاي خودي داشت. جاده اي نيز از سوي دشمن، به اسم جادهي تعاون در غرب شهر بستان و در بين باتلاق هاي هور، به سمت تنگهي چزابه احداث شده بود تا بتواند تردد واحدهاي ارتش بعثي را آسان تر نمايد. اين جاده که خاکي و عريض و بلند بود از تنگهي چزابه عبور و تا منطقهي شيب در عراق امتداد مييافت و پس از عبور از حلفائيه به شهر العماره، مرکز استان ميسان عراق مي رسيد و ارتباط سپاه سوم و سپاه چهارم ارتش بعثي عراق را با هم برقرار مي کرد. بين جادهي خاکي تعاون و جادهي آسفالتهي چزابه، آبگرفتگي هور و منطقه اي باتلاقي و نيزار وجود داشت. جادهي آسفالتهي بستان _ چزابه که حدود پانزده کيلومتر طول داشت و از منطقهي سوبله به دو راه تقسيم مي شد، تنها راه مواصلاتي قواي دشمن بود.يکي از اين دو راه به سمت فکه و ديگري به سوي منطقهي شيب امتداد مييافت. شمال جادهي آسفالتهي چزابه، تپه هاي رملي قرار داشت و آبگرفتگي در اينجا مشاهده نمي شد.
گاهي اوقات در مسير شناسايي ها، اقدامات مهمي نيز صورت مي گرفت؛ از جمله براي آشنايي ساير رزمندگان با برخي از توانايي هاي دشمن، تلاش مي شد تا علاوه بر ترسيم وضعيت و نحوه آرايش دشمن، بر روي کالک، بعضي از جنگ افزارها و ابزارهاي وي نيز جمع آوري و به قرارگاه مرکزي عمليات منتقل گردد. براي مثال، در هنگام بررسي وضعيت ميدان مينِ دشمن، روزي برادر سيد علي حسيني توانسته بود با کمک برخي از افراد اطلاعات عمليات، تعدادي از چاشني هاي ميدان مين چزابه را که دشمن در سه رديف کار گذاشته بود با خود به عقب بياورد تا به صورت عيني نوع تجهيزاتي را که دشمن براي ايجاد موانع در جلوي خطوط اول خود به کار مي برد را به کساني که ماموريت پاکسازي ميدان هاي مين را بر عهده داشتند نشان دهد.
چگونگي آرايش دشمن
اين منطقه تحت مسئوليت سپاه سوم ارتش بعثي عراق قرار داشت. با استفاده از شناسايي هاي انجام شده از وضعيت گسترش نيروهاي دشمن و نيز با کمک استفاده از عکس هوايي و نقشه هاي طبيعي منطقهي بستان، آخرين وضعيت و نحوهي تشکيل خط پدافندي دشمن به شرح زير مشخص گرديد:
خط مقدم دفاعي دشمن از خاکريزي به طول حدود 21 کيلومتر تشکيل مي شد که راس شمالي آن از تپه هاي رملي شمال شهر بستان آغاز و به رودخانهي نيسان در جنوب منطقهي عملياتي منتهي مي گرديد. در شمال رودخانهي کرخه، خط دفاعي دشمن از حوالي "روستاي جابر حمدان" دريک خط مستقيم رو به شمال تا تپه ماهور هاي رملي و غير قابل عبور در "دامنه هاي کوه ميشداغ" متشکل ازيک خاکريز بلند به ارتفاع حدود دو و نيم متر و عرض بيش از 3 متر، با خاکِ کاملا کوبيده و محکم، احداث گرديده بود. در سراسر اين خط، با استفاده از کيسه هاي شني، الوار، تيرآهن و ورقه هاي فلزي، سنگرهاي جنگ افزار انفرادي و اجتماعي، پناهگاه براي نفرات و به فاصلهي هر صد متريک سکوي آتش براي تانکيا نفربرهاي حامل موشک ماليوتکا ساخته شده بود. اين خاکريز از سمت جنوب به رود کرخه و از سمت شمال به زمين هاي رملي بايک زاويهي تقريباً هفتاد درجه به سمت غرب مي پيچيد و حدود 5/2 الي 3 کيلومتر ديگر در امتداد دامنه هاي تپه هاي رملي ادامه داشت. اين بخش براي تامين هر چه بهتر پهلوي شمالي خط دفاعي دشمن، ايجاد شده بود. اين خاکريز به دليل شکل ويژه اش به "خاکريز عصا شکل" معروف شده بود. در پشت اين خاکريز که تا شهر بستان در حدود بيست کيلومتر فاصله داشت،يگان هاي پياده و مکانيزه دشمن استقرار داشتند. اينيگان ها به انواع جنگ افزارهاي ضد زره مجهز بودند و استعداد آنها ازيک تيپِ تقويت شده، بيشتر بود. ارتش بعثي عراق در فاصله ميان اين خاکريز تا شهر بستان، خاکريزهاي عرضي و طولي متعددي را که به صورت مواضع پدافندي آرايشيافته بودند ايجاد کرده بود، تا بتواند هر گونه رخنه و نفوذي را به اين منطقه، چه از شرق به غرب و چه از شمال به جنوب، کنترل و خنثي نمايد، اما جهت اصلي مواضع پدافندي دشمن، متوجه شرق بود. در جلوي اين خاکريز،يک ميدان مين به عرض دويست متر نيز ايجاد کرده بود که در آن، مين هاي ضد نفر، مين هاي تله اي، مين هاي جهنده، مين هاي والمري، مين هاي ضد تانک و مين هاي منور به کار رفته بود. در جلوي اين ميدان مين منظم، ميدان مين نامنظمي نيز به پهناي صد متر ايجاد شده بود. کل فضاي اين ميدان هاي مين با تيربارهاي مستقر در خاکريز عصا شکل و جنگ افزارهاي سبک و چند رديف سيم خاردار پوششيافته بود.
مواضع اصلي پدافندي ارتش بعثي عراق، در جنوب کرخه تا رود نيسان در امتداد همان خاکريز عصا شکل، با همان ويژگي ها و مشخصات و مستحکم تر از آن احداث شده بود. اين خاکريز که به کناره نهر "عبيد" متکي بود به طول چهارده الي پانزده کيلومتر به سمت جنوب تا رودخانه نيسان امتداد داشت و در پشت آن، خاکريزها و مواضع متعددي براي سازماندهي پدافند در عمق، ساخته شده بود. خط دفاعي ارتش بعثي در جنوب رودخانهي نيسان، از محلي به نام "پل الوان" و "شيخ خزعل" شروع مي شد و به "مگاسيس" و از آنجا به جلوي "روستاي دهلاويه" و "نهر عبيد" و به صورت هلالي به طرف "تپه هاي الله اکبر" و از آنجا به طرف "تپهي سبز" مي رفت و در امتداد رمل ها تا " تنگهي چزابه" ادامه داشت. ارتش بعثي در کنار نهر عبيد، خاکريزي احداث نکرده بود ولي سيم خاردارهايي را به صورت توري مشبّک با فاصلهي 50 سانتيمتر از سطح زمين، نصب کرده بود که در صورت عبور رزمندگان پياده از آنها پايشان در اين تورها گير مي کرد و همچنين دشمن مي توانست از آتش تيربار عليه آنها استفاده نمايد. پس از اين شبکهي سيم خاردار توري مشبک، دشمن ميدان مين وسيعي نيز ايجاد کرده بود. مواضع جنوب رودخانهي کرخه توسط چهار تيپ پياده مکانيزه و زرهي دشمن و آتش دست کم چهار گردان توپخانه که با دو تيپ زرهي و مکانيزه ديگر تقويت مي شدند پدافند مي گرديد.
سازمان دهي عملياتي نيروهاي سپاه
با بررسي هاي به عمل آمده، مشخص گرديد که براي انجام اين عمليات نياز به حدود 35 گردان نيروي رزمنده مي باشد که عمدهي آنها بايستي از سوي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تامين گردد. بنابر اين سپاه که در آن زمان در پي تشکيل نوعي سازمان دهي نوين براي جنگيدن با دشمن بود، توانست براي انجام اين عمليات، اولين تيپ هاي رزمي خود را تشکيل دهد. بر اين اساس چهار تيپ به شرح ذيل تشکيل شدند:
الف_ تيپ 25 کربلا به فرماندهي برادر مرتضي قرباني
لازم به ذکر است رزمندگاني که با شهيد چمران در زمان حيات ايشان در جبهه حضور داشتند، پس از شهادت وي به تيپ کربلاي سپاه پيوستند و تعدادي از آنها در گردان "شهيد عرب" سازماندهي شدند.
ب _ تيپ 14 امام حسين(ع) به فرماندهي برادر حسين خرازي
ج _ تيپ امام سجاد(ع)
د _ تيپ 31 عاشورا
با اين تدبير، سازمانهاي جديدي به عنوان امکاني براي پذيرفتن تعداد بيشتري از داوطلب هاي بسيجي به وجود آمد که مي توانست حضور بيشتر مردم را در جبهه هاي جنگ، پذيرا باشد. بنابر اين در اين هنگام، توان رزمي قواي ايران به بيش از دو برابر افزايشيافت. همچنين در طرح توسعهي سازمان رزمي سپاه، واحد اطلاعات و عمليات در ستاد عملياتي جنوب به منظور انجام شناسايي هاي دقيق تر از دشمن، تقويت گرديد و همچنين واحدهاي تخريب براي عبور از موانع و استحکامات دشمن سازماندهي شد. مخابراتيگان ها براي برقراري ارتباطات مطمئن، تقويت گرديد و واحد ادوات نيز براي داشتن حداقل آتش پشتيباني برد کوتاه با سازماندهي خمپاره هاي موجود، تشکيل شد. همچنين سيستم شنود، به منظور اطلاع از مکالمات بي سيمي دشمن و کسب اخبار لحظه اي از فعل و انفعالات دشمن در صحنهي درگيري، در قرارگاه مرکزي عمليات که به نام "قرارگاه کربلا" خوانده مي شد، فعال گرديد.يگان زرهي سپاه نيز با استفاده از تجهيزات زرهي غنيمتي از تيپ 8 مکانيزهي ارتش بعثي در عمليات ثامن الائمه، از سوي برادر فتح الله جعفري سازماندهي گرديد.
تعيين راهبرد عملياتي
با توجه به اينکه از حدود سه ماه قبل، فرمانده جديد سپاه، مشغول به کار شده بود، وي براي چگونگي جنگيدن با دشمن، تصميم گرفت تا اقدامات همه جانبه اي را در دستور کار خود قرار دهد و مسير مشخصي را براي نبرد با دشمن با کمک فرماندهان مستقر در جبههي جنوب، ترسيم نمايد. بنابراين، سپاه همزمان با آماده شدن براي انجام عمليات طريق القدس دست به انجام اقدامات ذيل زد:
1_ تشکيل سازمان رزمي سپاه در قالب تيپ هاي جنگي، به منظور حضور منظم تر نيروهاي سپاه در جبهه هاي جنگ و ايجاد بستري مناسب براي توسعهي سريع سازمان رزمي. لازم به ذکر است که شهيد حسن باقري در اين سازماندهي نقش موثري را ايفا مي نمود.
2_ تشکيل گروه طرح ريزي سپاه به منظور برنامه ريزي عمليات ها با هويت مستقل و مشخص.
3_ طراحي سلسله عملياتهايي به منظور بيرون راندن ارتش بعثي از خاک ايران با عنوان سلسله عمليات هاي"کربلاي 1 تا 12". لازم به ذکر است که طرح کلي اين عمليات ها تهيه شد تا در آينده به طرح ريزي تفصيلي آنها پرداخته شود. البته ادامهي طرح ريزي عمليات ها با اسامي ديگري، دنبال شد.
4_ تعيين راهبرد عمليات نظامي سپاه که هدف آن پايان دادن به اشغال سرزمين هاي ايران بود.
اجزاي اين راهبرد عبارت بودند از تعيين اهداف پلکاني براي رسيدن به هدف نهايي که رفع تجاوز دشمن و آزاد سازي کليه سرزمين هاي اشغال شده از چنگال دشمن بود.
به اين شرح:
الف_ طرح ريزي عمليات هايي به منظور انهدام سازمان جنگي ارتش بعثي و کاهش توان نظامي دشمن و همچنين آزاد سازي بخش هايي از سرزمين هاي اشغالي.
ب_ آزادسازي نيروهاي خودي از خطوط پدافندي طولاني و امکان ايجاد تمرکز قوا براي انجام عمليات بعدي در مناطق اشغال شدهي کشور.
و _ کسب آمادگي به منظور ايجاد شرايط براي طرح ريزي حملهي تعيين کننده نهايي.
ج_ انجام عمليات هاي آزادسازي در مناطقي متناسب با توان رزم خودي.
د_ به غنيمت گرفتن جنگ افزارها و تجهيزات دشمن مثل تانک ها، نفربر ها و توپخانه ها به منظور توسعه توان رزم خودي.
ه_ همکاري و هماهنگي با ارتش و ترکيب مناسب نيروهاي سپاه و ارتش در هر عمليات براي افزايش توان رزمي.
استعداد دشمن
دشمن در اين منطقه حدود 10 تيپ زرهي، مکانيزه و پياده را سازمان داده بود و حدود 300 دستگاه تانک و حدود 100 دستگاه نفربر را به همراه بخشي از نيروهاي کماندويي و نيرو مخصوص را مستقر کرده بود. تيپ تقويت شدهي 26 زرهي از لشکر 5 مکانيزه، فرماندهي جبههي شمالي دشمن در منطقهي رمل ها را بر عهده داشت و تيپ 93 پياده از لشکر 3 و نيز تيپ 31 نيروي مخصوص هم در ساير نقاط جبهه گسترشيافته بودند. استعداد دشمن در نيمهي جنوبي منطقهي عمليات تقريباً دو برابر استعداديگان هاي ارتش بعثي در بخش شمالي جبهه بود. دشمن در بخش جنوبي جبههي خود، داراي 3 تيپ زرهي،1 تيپ مکانيزه و 2 تيپ پياده بود. فرماندهي لشکر 6 زرهي دشمن اينيگان ها را هدايت و کنترل مي کرد و قرارگاه آن در غرب منطقهي جُفير و جنوب شهر هويزه و در حاشيهي هورالهويزه استقرار داشت.
استعداد خودي
سه تيپ و سه گردان توپخانه از ارتش (2 تيپ زرهي ويک تيپ پياده) شامل تيپ 1 زرهي از لشکر 16 قزوين، تيپ 3 زرهي از لشکر 92 اهواز و تيپ 1 پياده از لشکر 77 خراسان که در مجموع استعداد رزمي آنها به 8 گردان مي رسيد.
4 تيپ از سپاه در مجموع با 27 گردان نيروي پياده.يک گردان تانک، 2 گردان نفربر و 2 گردان ادوات.
در مجموع، ارتش داراي 3 گردان تانک، 3 گردان نفربر و 30 آتشبار توپخانهي صحرايي بود و روي هم رفته قواي ايران، داراي 130 دستگاه تانک و 180 دستگاه نفربر بودند. بدين ترتيب، توان زرهي و مکانيزهي ايران، حدود دو سوم توان موجود ارتش بعثي در منطقهي عملياتي بود ولييگان هاي پيادهي قواي اسلام حدود 4 برابر واحدهاي پيادهي دشمن سازماندهي شدند.
در واقع حضور گستردهي نيروهاي داوطلب بسيجي، به سپاه اين امکان را داد که استعدادي در حدود دو برابر استعداد خود در عمليات ثامن الائمه را سازماندهي نمايد.
اقدامات نيروهاي خودي جهت آماده شدن براي اجراي عمليات
پس از اتمام شناسايي هاي مورد نظر در خطوط مقدم و نيز بررسي چگونگي آرايش دشمن در خطوط عقب تر و نيز عمق مواضع وي، کار طرح ريزي عمليات با بررسي راهکارهاي مختلف، نهايي شد و ستاد عمليات جنوب تصميم گرفت تا از سه محور به مواضع دشمن، حمله نمايد. کار سازماندهي بسيجيان داوطلبي که از سراسر نقاط کشور به منطقه آمده و استعداد آنها به حدود 20 هزار نفر مي رسيد نيز در قالب تيپ هاي رزمي جديد سپاه انجام شد و هر تيپ موظف گرديد تا نيروهاي خود را مطابق با طرح مانور عمليات هريگان، به صورت شبانه روزي آموزش دهد.
پس از آن با کمک برخي از برادران مهندسي مستقر در جبهه، طرح باز کردن آب به منظور استفاده از آن براي محدود کردن خطوط پدافندي خودي و نيز آزاد نمودن تعدادي از نيروهاي پدافندي انجام شد. اين طرح را برادر بسيجي "آقاي مهندس جمشيد سرداري" بر اساس طرح شهيد دکتر مصطفي چمران با استفاده از آب رودخانهي کرخه کور انجام داد که مي توانست جلوي حملهي ارتش بعثي به مواضع قواي اسلام را با کمک رودخانهي کرخه کور را بگيرد. از سوي ديگر با همت جهاد سازندگي کار احداث جاده اي به طول 20 کيلومتر از تپه هاي الله اکبر در زمين هاي رملي شمال جبههي نبرد تا محل چاه انجام شد. "شهيد مهندس تقي رضوي" از برادران جهاد پيگير احداث اين جاده بود. به منظور عدم حساس شدن دشمن نسبت به احداث اين جاده، کار ساخت آن در شب انجام مي شد و در روز مسير احداث شده، استتار مي گرديد تا دشمن با گرفتن عکس هوايي از منطقه، نتواند به وجود آن و جهت تک احتمالي رزمندگان اسلام پي ببرد.
از سوي ديگر پس از نهايي شدن طرح مانور، همهي فرماندهان تيپ ها، گردان ها، گروهان ها و دسته هاي مانوري، نسبت به نقشهي عملياتي و طرح مانور، طي جلسات متعددي توجيه گرديدند و سوالات و ابهامات آنها در مورد چگونگي جنگيدن با دشمن، پاسخ داده شد.
ارزيابي برتري هاي دشمن
در بررسي هاي به عمل آمده مشخص گرديد که دشمن از نظر توان نيروي هوايي، وضعيت عوارض زمين و نيز قدرت زرهي و همچنين توان اجراي آتش توپخانه و خمپاره، به خصوص از نظر ميزان مهمات بر قواي ايران برتري دارد، به طوري که حجم آتش توپخانهي دشمن تا چند برابر آتش توپخانهي ايران برآورد مي گرديد.
برتري هاي خودي
در عين حال قواي اسلام از نظر تعداد نيروي پياده و نيز شرايط روحي و همچنين انگيزهي بالاي بسيجيان بر دشمن برتري داشته و روحيه تهاجمي و ميل جنگ جويي آنان، شرايط مناسبي را براي قواي خودي ايجاد کرده بود.
سياست عملياتي دشمن
در شرايط زماني آماده شدن براي عمليات طريق القدس، دشمن از روش هاي ذيل براي حفظ سرزمين هاي اشغالي ايران، استفاده مي نمود:
الف _ دفاع مطمئن از مواضع اشغال شده با استفاده از تشکيل رده هاي متعدد پدافندي و ايجاد ميدان هاي وسيع مين و رده هاي عمق دار در بين هر رده.
ب _ ايجاد مواضع بسيار مستحکم پدافندي، به طوري که امکان شکستن خط مقدم دشمن براي رزمندگان اسلام ميسر نباشد. براي مثال طول خط دفاعي دشمن از منطقهي تپه هاي رملي تا رودخانهي کرخه کور حدود 5/8 کيلومتر بود.
ج _ عدم خروج واحدهاي دشمن از مواضع پدافندي خود به هنگام تک نيروهاي خودي به منظور کاهش آسيب پذيري آنها.
د_ انجام پاتک هاي سريع و پرحجم و سنگين، بلافاصله پس از تهاجم نيروهاي خودي و استفاده فوري از نيروهاي احتياط دست نخورده.
طرح مانور عمليات
با توجه به شناسايي ها و بررسي هاي انجام شده از سوي واحدهاي اطلاعات _ عمليات سپاه، مشخص گرديد که اجراي مانور احاطه اي در جنوب رودخانهي کرخه امکان پذير نيست؛ زيرا، پهلوهاي شمالي و جنوبي دشمن در اين منطقه به رودخانه هاي کرخه و نيسان متکي بود و گسترش نيروهاي ارتش بعثي به گونه اي آرايشيافته بود که هيچ جناح بازيا ضعيفي از دشمن که امکان اجراي مانور احاطه اي را براي نيروهاي ايراني فراهم آورَد، وجود نداشت. بنابر اين، در منطقهي جنوب کرخه، نيروهاي مسلح ايران ناگزير بايد مانور رخنه اي را اجرا مي کردند. از سوي ديگر، حمله از مسير جادهي سوسنگرد _ بستان نيز، به عنوانيک تک جبهه اي محسوب مي شد که نمي توانست به عنوان محور تلاش اصلي عمليات قرار گيرد. بنابر اين سپاه دست به ابتکار مناسبي زد و عبور از منطقهي رملي و دور زدن رده هاي پدافندي دوم و سوم دشمن را در عمق جبههي نبرد به عنوان تاکتيک ويژهي عمليات انتخاب نمود. بر اساس اين طرح، حمله از مسير تپه هاي الله اکبر به سمت تنگهي چزابه و تپه هاي نَبَعه به عنوان محور تلاش اصلي در طرح عملياتي فرماندهي سپاه قرار گرفت. بنابر اين طرح ريزي عمليات بر اساس اجراييک تک احاطه اييکطرفه از مسير رمل ها به سمت تنگهي چزابه که عقبهي اصلي دشمن محسوب مي شد، در دستور کار قرار گرفت. احداث جاده اي به طول حدود 20 کيلومتر در ميان اين رمل ها، امکان دسترسي نيروها را به عقبهي دشمن ميسر مي نمود و حرکت رزمندگان پياده را آسان تر، ممکن ساخت.
از آنجا که فرماندهي تيپ سوم لشکر 92 زرهي اهواز که قرار بوديگان تحت امر وي در عمليات آزادسازي بستان شرکت نمايد، طرح سپاه براي عبور از منطقهي رملي را قبول نداشته و آن را اجرايي نمي دانست، بنابر اين سپاه از فرماندهي لشکر 92 زرهي، سرهنگ منفرد نياکي، خواست تا به اتفاق برادران "رشيد علينور" و "حسن باقري" از منطقهي مورد نظر بازديد نمايند و محور تلاش اصلي تک را با هم از نزديک بررسي نمايند. پس از انجام اين بازديد ميداني، سرهنگ نياکي به اين نتيجه رسيد که اين طرح، بسيار مناسب و اجرايي است و با انتقال نظر خود به فرماندهي وقت نيروي زميني، سرهنگ صياد شيرازي، موافقت وي نيز با طرح سپاه اعلام شد.
وضعيت امنيتي ايران در زمان عمليات طريق القدس
1_ دشمن هر روز برخي از نقاط جبهه ها از جمله شهر آبادان را با هواپيما بمباران مي کرد.
2_ عمليات تروريستي منافقين همچنان در نقاط مختلف ايران ادامه داشت و سپاه در داخل شهرها با اين گروه خشن درگير بود، البته با اقداماتي که صورت مي گرفت، از وسعت و حجم ترورهاي منافقين کاسته شد. ولي آنها به ترورهاي شخصيت هاي پر نفوذ در بين مردم، همچنان ادامه مي دادند. براي مثال، منافقين که قبل از عمليات ثامن الائمه در تاريخ 20/6/1360، آيت الله سيد اسدالله مدني، امام جمعهي تبريز را به شهادت رسانده بودند، پس از عمليات طريق القدس نيز در تاريخ 20/9/1360 آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب نمايندهي حضرت امام خميني در استان فارس و امام جمعهي محبوب شيراز را نيز به شهادت رساندند.
3_ در آن زمان، شهرهاي خرمشهر، بستان و هويزه در استان خوزستان همچنان در اختيار دشمن قرار داشت و دشمن تا نزديکي هاي شهر اهواز پيش آمده بود و مواضع خود را در غرب رودخانهي کرخه احداث نموده بود.
شرايط دشمن قبل از عمليات
1_ دشمن با کمک تلاش هاي اطلاعاتي، شناسايي، شنود و عکس هوايي توانسته بود تا حدود 60 درصد مطمئن شود که حملهي بعدي ايران در منطقهي غرب شهر سوسنگرد صورت مي گيرد.
2_ با توجه به تفکر کلاسيک دشمن، او حدس مي زد که سمت تلاش اصلي نيروهاي ايراني با اتکا به جادهي حميديه _ سوسنگرد براي تصرف شهر بستان خواهد بود.
3_ دشمن منطقهي رملي شمال عمليات را که تلاش اصلي از آن محور صورت گرفت را به عنوان "منطقهي غير قابل عبور" تشخيص داده بود و از آن به عنوانيک مانع طبيعي در طرح پدافندي خود استفاده مي کرد. پس از پايان عمليات، وقتي از برخي اسراي دشمن سوال شد که چرا نتوانستيد مانع تصرف سنگرها و مواضع خود از سوي رزمندگان اسلام شويد، آنها در پاسخ مي گفتند که در اين منطقه، عمليات هلي برن انجام شده است.يعني رزمندگان اسلام با استفاده از بالگردهاي جنگي نيروبر، در پشت مواضع آنها پياده شده و نيروهاي دشمن را دور زده اند. در حاليکه در اين عمليات اصلاً از بالگرد براي حمله به دشمن استفاده اي نشد.
شرح عمليات
عمليات طريق القدس حدود دو ماه پس از نبرد "ثامن الائمه(ع)" و در ساعت 30 دقيقهي بامداد روز 8 آذر ماه سال 1360 برابر با دوم ماه صفر المظفر با رمز مبارک "يا حسين(ع)" انجام شد. به منظور اجراي اين عمليات، پاسگاه قرارگاه مرکزي فرماندهي عمليات در روستاي برديه در غرب شهر سوسنگرد و در منطقهي عمومي دهلاويه به صورت تعجيلي بر پا گرديد. اين قرارگاه عبارت از اتاقي 3 در 4 بود که با بلوک هاي سيماني احداث گرديده بود و استحکام چنداني نداشت. از سوي برادر محسن رضايي فرماندهي کل سپاه، فرماندهي اين عمليات را برادر رشيد و از سوي ارتش، سرهنگ منفرد نياکي، هدايتيگانهاي عملياتي را بر عهده داشتند. در اين عمليات 3 تيپ از سپاه با 3 تيپ از ارتش، ادغام گرديدند. البته سپاه در ادامهي عمليات، استعدادي در حدود 2 تيپ ديگر را نيز به صحنهي نبرد، وارد کرد. در اين عمليات از تانک ها و نفربرهاي غنيمتي لشکر 3 زرهي ارتش بعثي که در شکست حصر آبادان بدست آمده بود استفاده شد. تانک هاي بکار رفته در عمليات از نوع T_55 و T_62 روسي بودند.
عمليات طريق القدس پس از گذشت ايام ماه محرم و در روزهاي اول ماه صفر آغاز شد و رزمندگان اسلام تحت تاثير ايام عاشورا در اين نبرد شرکت کردند. اين عمليات درست پس از گذشتيک سال و دو ماه و نه روز از آغاز جنگ از سوي صدام، شروع شد.
در لحظهي شروع عمليات که در اواخر فصل پاييز و در هواي نسبتاً سرد انجام مي شد، نم نم باران آغاز گرديد و باعث شد تا منطقهي رملي محل عبور رزمندگان خط شکن، محکم گرديده و تردد از مسير شن هاي روان براي آنها، آسان تر گردد. از سوي ديگر بارش باران موجب غافلگيري لحظه اي دشمن و پناه بردن نيروهاي وي به درون سنگرها گرديد و فرصت مناسبي را براي نزديک شدن رزمندگان اسلام به مواضع دشمن، پديد آورد. از مسير رمل ها 7 گردان پياده از سپاه و ارتش، 1 گردان تانک از ارتش و 1 گردان تانک و نفربر از سپاه، حمله به سمت تنگهي چزابه را آغاز کردند. به منظور هدايت درست رزمندگان پياده، در برخي از مسيرها در بين رمل ها، فانوس هايي کار گذاشته شده بود تا آنها بتوانند با کمک روشنايي اين فانوس ها در مسير از قبل مشخص شده، حرکت نمايند و راه را گم نکنند.
اولين گروه از رزمندگان اسلام توانستند در ساعت هاي اوليهي نبرد، خود را به مواضع توپخانهي دشمن در اطراف منطقهي غرب شهر بستان رسانده و 19 عراده، توپ صحرايي 152 ميلي متري دشمن را به غنيمت بگيرند و مقر فرماندهي تيپ 26 زرهي ارتش بعثي را به تصرف خود در آورند. در حوالي ساعت 10 صبح همان روز، رزمندگان اسلام خود را به شهر بستان رسانده و اين شهر را پس از 427 روز اسارت، از چنگال ارتش متجاوز دشمن آزاد نمودند. لازم به ذکر است که شهر بستان در روز دوم مهرماه سال 1359 (يعني روز سوم آغاز جنگ) به تصرف ارتش صدام در آمد. بستان از شهرهاي مرزي دشت آزادگان در 31 کيلومتري شمال غربي سوسنگرد و 20 کيلومتري مرز بين المللي با عراق و 17 کيلومتري غرب تپه هاي الله اکبر قرار دارد.
بستن تنگهي چزابه براي دشمن بسيار سنگين تمام شد و دشمن براي باز پس گيري آن، به طور مرتب سه روز به آنجا پاتک نمود و پس از نا اميدي، از ادامهي حملات در اين ناحيه منصرف گرديد.
در جريان عمليات در بعضي از مناطق، نبردهاي بسيار سنگيني رخ مي داد، از جمله در محور جنوبي منطقهي عمليات و در کنار نهر عبيد درگيري هاي شديدي اتفاق افتاد و رزمندگان اسلام براي تسلط بر آن 75 شهيد تقديم کردند.
در مجموع، عمليات طريق القدس در حدوديک هفته به طول انجاميد و پس از نبردهاي مستمر شبانه روزي، دشمن به پشت رودخانهي نيسان در جنوب منطقهي عملياتي رانده شد.
البته دشمن پس از پايان عمليات به بمباران مداوم مواضع ايران در نقاط مختلف جبهه ادامه مي داد که دو هواپيماي F_14 ايران در حين دفاع در برابر آنها در 15 آذر 1360 ساقط شدند. همچنين دشمن در ادامهي حملات خود به مردم بي دفاع در تاريخ 19 آذر 1360 مناطق مسکوني شهر ايلام را بمباران نمود که بر اثر آن 21 نفر شهيد و تعدادي مجروح شدند.
نتايج عمليات
در جلسهي شوراي عالي دفاع که در ساعت 10 صبح روزيکشنبه 15 آذر سال 1360 در حضور حضرت امام خميني در جماران تشکيل شد، گزارش اين عمليات از سوي فرماندهان سپاه و نزاجا تقديم گرديد و اعلام شد که در جريان اين عمليات، قواي اسلام موفق شدنديکصد دستگاه تانک و نفربر سالم و نيزيکصد دستگاه ماشين آلات مهندسي و راه سازي از دشمن را به غنيمت گرفته و حدود 2500 نفر از نظاميان دشمن را به هلاکت رسانده و 500 نفر آنها را اسير نمايند. همچنين تلفات رزمندگان اسلام در هفتهي اول عمليات 125 شهيد و 400 مجروح از ارتش و 700 شهيد و 1800 مجروح از نيروهاي سپاه و بسيج اعلام گرديد.
در مجموع نتايج نهايي عمليات را مي توان به شرح ذيل برشمرد:
1_ به غنيمت گرفته شدن 19 عراده توپ 152 م م، 170 دستگاه تانک و نفربر، 70 قبضه توپ ضدهوايي 23 و 14 م م و 250 دستگاه خودرو و 546 نفر اسير.
2_ انهدام 180 دستگاه تانک و نفربر، 200 دستگاه خودرو، 4 بالگرد جنگي، 8 فروند هواپيما، از جملهيک فروند هواپيماي ميراژ ساخت فرانسه که خلبان آن نيز اسير گرديد و همچنين 3500 کشته و زخمي.
3_ با انجام اين عمليات، دسترسي به منطقهي اشغالي ايران در غرب رودخانهي کارون و جنوب کرخه کور _ که عمليات بيت المقدس در آن انجام شد _ با سهولت بيشتري صورت گرفت.
4_ دسترسي رزمندگان اسلام به منطقهي عملياتي "فتحِ مبين" در غرب شهر شوش و غرب رودخانهي کرخه با سهولت بيشتري صورت مي گرفت.
5_ براي اولين بار قواي اسلام توانستند خود را به مرز بين المللي برسانند که از نظر سياسي اهميت زيادي براي ايران داشت.
6_ پيوستگي خطوط دفاعي دشمن که از مهران در غرب کشور تا خرمشهر در جنوب کشور برقرار بود گسسته شد و به ناچار خطوط تدارکاتي دشمن طولاني گشت و موجب شکاف بين نيروهاي شمال به جنوبيعني بين سپاه چهارم و سوم شد. بنابر اين ارتش بعثي مجبور شد که از جادهي بصره _ عماره براي تدارک نيروهاي موجود خود در خاک ايران استفاده نمايد و جاده اي را که در خاک ايران براي تدارک و پشتيباني از نظاميانش، احداث کرده بود از اهميت افتاد.
7_ تهديد دشمن از محور سوسنگرد _ حميديه به سمت اهواز مرتفع گرديد و احتمال اشغال اهواز و سوسنگرد از سوي دشمن کاهشيافت.
8_ مسئولين کشور به اهميت توسعهي نظامي توان رزمي که از طريق گسترش سازمان سپاه، امکان پذير شده بود پي بردند و احساس کردند که موازنهي قوا با دشمن را مي توان با کمک مردم و نيروهاي داوطلب بسيجي و از طريق سپاه ايجاد نمود.
9_ برادران ارتش نيز به اهميت توان فکري، طرح ريزي، سازماندهي و انجام عمليات از سوي سپاه بيشتر پي بردند و آن را از عوامل اصلي موفقيت هاي جمهوري اسلامي در صحنهي عمليات ناميدند.
10_ منافقين که به ترور ائمهي جمعه و مردم طرفدار انقلاب اسلامي در داخل کشور ادامه مي دادند، انجام اين عمليات و پيروزي پي در پي رزمندگان اسلام را به منزلهي تثبيت نظام جمهوري اسلامي دانسته و براي فرار کامل از ايران برنامه ريزي و اقدام نمودند.
11_ با انجام اين عمليات، ديدگاه شهيد محمد علي رجايي که «ما سرنوشت جنگ را در ميدان جنگ تعيين مي کنيم»، تقويت گرديده و مسئولين کشور به اهميت اين شعار بيشتر پي بردند.
بررسي عوامل پيروزي رزمندگان اسلام
1_ شناسايي دقيقي که از سوي سپاه در مورد زمين و آرايش دشمن صورت گرفته بود و مبناي طراحي عمليات شد.
2_ روحيه عالي و شجاعت بي نظير رزمندگان اسلام و نيز گسترش توان سازمان رزمي سپاه.
3_ با توجه به اينکه فرماندهان جديد سپاه و نيروي زميني ارتش، کار خود را به تازگي شروع کرده بودند و هر دوي آنها نياز به همکاري بايکديگر را به خوبي احساس مي کردند، بنابراين، قواي سپاه و ارتش در کنار هم قرار گرفت و هماهنگي مناسبي بين آنها پديد آمد و در اين شرايطيگان هاي ارتش و سپاه با هم پيوند خورده و با هم همکاري مي کردند و تمام مراحل عمليات را با هم جلو مي بردند.
4_ حضور گستردهي مردم و داوطلبان بسيجي(30 گردان) در جبهه هاي نبرد
5_ تاکتيک ويژه عمليات در عبور از تپه هاي رملي که بر پايه خلاقيت، ابتکار عمل و شجاعت انجام شد.
6_ تصور دشمن از سمت اصلي تک قواي اسلام بدليل آنکه دشمن حملهي نيروهاي ايراني را به صورتيک تهاجم جبهه اي و با اتکا بر جاده سوسنگرد _ بستان پيش بيني مي کرد. بنابر اين مي توان گفت که دشمن، علي رغم هوشياري نسبت به کل عمليات، به صورت تاکتيکي غافلگير شد.
7_ مهارت فرماندهي و کنترل عمليات نظامي در حين اجراي عمليات و مقابلهي اساسي با پاتک هاي دشمن.
8_ استفاده از نيروي پياده براي جنگ با زرهي دشمن، که رسانه هاي غربي از اين شيوه با عنوان "تاکتيک امواج انساني"ياد مي کردند که در واقع جنگيدن رزمندگان پياده با تانک هاي دشمن با استفاده از تاريکي شب و با سلاح هاي ضد زره، به صورتي موفقيت آميز بود.
9_ طرح ريزي کلي مانور عمليات که به صورت همزمان از سه محور عمده به مواضع دشمن حمله شد و دشمن را در تمام جبهه ها درگير نبرد نمود.
10_ سرعت عمل رزمندگان اسلام در رساندن خود به عقبهي دشمن و تداوم عمليات در طول شبانه روز.
تلاش هاي دشمن پس از اين عمليات
پس از ناکامي ارتش بعثي در باز پس گيري منطقه بستان در پاتک هاي اوليه، دشمن با گذشت حدود دو ماه از تصرف شهر بستان، حملهي همه جانبه اي را به تنگهي چزابه از روز هفدهم بهمن سال 1360 آغاز کرد که تا آخر اين ماهيعني به مدت 13 روز ادامهيافت. هدف اصلي دشمن از اين عمليات که در آن موفق شد تپه هاي "نبعه" در شمال اين تنگهي 5/1 تا 2 کيلومتري که عمقي در حدود 5 کيلومتر داشت را به تصرف خود در آورد، مي توان به شرح ذيل خلاصه نمود:
الف_ انهدام نيروهاي رزمنده ايراني
دشمن با تهاجم سنگين خود، موجب شد تا سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مجبور شود حدود 30 گردان از نيروهايي که براي انجام عمليات فتحِ مبين، آماده کرده بود را براي مقابله و دفع تک دشمن، در اين منطقه به کار گيرد و در نهايت موفق شود که دشمن را در اقدام خود ناکام بگذارد. بنابراين سپاه با استعدادي در حدود توان نيروهاي به کار رفته در عمليات طريق القدس، در نبرد چزابه وارد عمل شد. اين نبرد تلفات زيادي را هم به رزمندگان اسلام و هم به قواي دشمن وارد کرد. به طوري که در جريان اين نبرد دو هفته اي حدود 1000 نفر از رزمندگان اسلام از جمله فرزند امام جمعهي وقت اصفهان به شهادت رسيدند.
ب_ برهم زدن سازماندهي نيروهاي سپاه
ج_ تأخير در اجراي عمليات بعدي قواي ايراني
اين نبرد وقت زيادي را از فرماندهان سپاه و نيز رزمندگاني که قرار بود در عمليات فتحِ مبين در غرب شهر شوش شرکت نمايند گرفت و موجب تاخيريک ماههي اين عمليات شد.
د_ تقويت روحيهي نيروهاي دشمن که با فتح بستان بسيار تضعيف شده بود.
جمع بندي
در اينجا با مروري بر پيام حضرت امام خميني(ره) که در پاسخ به تبريک مسئولين کشور در مورد پيروزي رزمندگان اسلام در عمليات طريق القدس که در تاريخ 8 آذر 1360، مصادف با 2 صفر 1402 صادر شده است به اهميت بيشتر اين عمليات که امام آن را فتح الفتوح ناميدند پي مي بريم.
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاي حاج سيد علي خامنه اي رئيس جمهوري محترم اسلامي ايران؛ تيمسار سرتيپ ظهيرنژاد رئيس ستاد مشترک ارتش جمهوري اسلامي ايران؛ سرکار سرهنگ علي صياد شيرازي فرمانده نيروي زميني؛ جناب آقاي محسن رضايي فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي: ان تنصروا اللهينصرکم ويثبت اقدامکم.
تلگرافهاي شريف که بشارت پيروزي قواي مسلح شجاع را بر قواي شيطان امريکايي صداميان که با هجوم ظالمانهي خود فتح قادسيه را به مغزهاي تهي از ايمانِ به غيب وعده مي دادند، واصل گرديد. اتکا به مسلسل و تانک، و غفلت از خداوند قادر و جنود الهي، انسانها را به ورطهي هلاکت و فضاحت مي کشاند.
آنانکه رمز پيروزي را مجهز به جهاز شيطاني و «ميگ»ها و «ميراژ»ها مي دانند و ايمان به غيب و خداوند قادر را به حساب نمي آورند و دم از پيروزي قادسيه مي زنند و رمز پيروزي قادسيه و مؤمنان صدر اسلام را باز نيافته اند و قدرت ايمان و شهادت طلبي را نمي فهمند، بايد با شکست مفتضحانه رو برو شوند و گوشمالي الهي ببينند. اينان از پيروزيهاي صدر اسلام _ که پيروزي خون بر شمشير و قواي جهنمي بود _ بايد عبرت بگيرند. مردم ايران و ارتش و سپاه و بسيج و ساير قواي نظامي براي حفظ اسلام و کشور اسلامي و رسيدن به لقاء الله دفاع مي کنند، و فرق است بين اين عزيزان و آن گول خوردگان که براي مقاصد پليد آمريکا و وابستگان آن به جنگ بر ضد اسلام و قرآن مجيد برخاسته اند. آنچه براي اينجانب غرورانگيز و افتخارآفرين است روحيهي بزرگ و قلوب سرشار از ايمان و اخلاص و روح شهادت طلبي اين عزيزان _ که سربازان حقيقي ولي الله الاعظم _ ارواحنا فداه _ هستند، و اين است فتح الفتوح.
من به ملت بزرگ ايران و به فرماندهان شجاع، قبل از آنکه پيروزي شرافتمندانه و بزرگ خوزستان را تبريک بگويم، وجود چنين رزمندگاني را که در دو جبههي معنوي و صوري و ظاهر و باطن از امتحان، سرافراز بيرون آمده اند، تبريک مي گويم.
مبارک باد بر کشور عزيز ايران و بر ملت شريف، رزمندگاني چنين قدرتمند و عاشقاني چنين محو جمال ازلي و سربازاني چنين دلباخته که شهادت را آرزوي نهايي خود و جانبازي در راه محبوب را آرمان اصيل خويش مي دانند. افتخار بر رزمندگاني که جبهه هاي نبرد را با مناجات خويش و راز و نياز با محبوب خود، عطرآگين نمودند. فخر و عظمت بر جوانان عزيزي که در راهي قدم برداشته و پاسداري از مکتبي مي کنند که شکست ناپذپر و سرتاپا پيروزي است. و ننگ بر آنان که در راهي، جان خود را هدر مي دهند و عِرض و آبروي خود را مي برند که پپروزي شان، شکست و زندگيشان، ننگ آفرين است.
اينجانب از فرماندهان محترم و رزمندگان عزيز قواي مسلح نظامي و انتظامي، ارتش و سپاهي و بسيج مستضعفان و ژاندارمري و شهرباني و عشاير محترم و نيروهاي نامنظم و مردمي تشکر و قدرداني مي کنم. درود بر شما و بر همه آنان که براي اسلام و کشور عزيز خود، حماسه مي آفرينند. از خداوند تعالي، پيروزي نهايي رزمندگان اسلام و سلامت و سعادت همگان را خواهانم. والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته.
روح الله الموسوي الخميني
(صحيفه امام، جلد 15، صفحه 394_ 395)
دکتر حسين علايي 5 /9 / 1386