حال و هوای خاصی در میان رزمندگان هست. پس از ادای نماز جماعت مغرب و عشاء، وصیتنامهها در اندك فرصتی نوشته میشوند. حرفهای بسیار صمیمی و دوستانهای بین رزمندگان ردوبدل میشود. دوستی به همرزم خود میگوید؛ وعده ما در آن دیار. رزمندهای دیگر، همسنگر خود را در بغل میفشارد و از او حلالیت میطلبد.
شهر مهران که در عملیات والفجر ۳ آزادشده بود، پس از عملیات والفجر ۸، در اردیبهشت ۱۳۶۵ مورد تعرض ارتش عراق قرار گرفت و اشغال شد.
دو ماه بعد عملیات کربلای ۱ را سپاه پاسداران طراحی و در ۵ مرحله از تاریخ ۹/۴/۱۳۶۵ تا ۱۹/۴/۱۳۶۵ اجرا کرد.
در این عملیات، تمامی منطقه ازجمله شهر مهران، پاسگاه دراجی و قله ۲۲۳ از سلسله ارتفاعات قلاویزان آزاد شد. این پیروزی گستردهتر از پیشبینی قبل از عملیات بود.
سرعت پیروزی در این نبرد، تأثیر اقدامات قبلی عراق در دوره دفاع متحرک را خنثی کرد، بهنحویکه ازآنپس تحرک دیگری از ارتش این کشور تا روزهای پایانی جنگ مشاهده نشد و ارتش عراق دوباره در لاک دفاعی فرورفت.
وداع یاران
در آستانه شروع عملیات، راویان مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس که در لشکرها و یگانهای شرکتکننده در عملیات حاضر بودهاند، حال و هوای پرشور و وصفناپذیر حاکم بر اردوی رزمندگان اسلام را ثبت و ضبط نمودهاند که به مناسبت سالروز این عملیات منتشر میشود:
درحالیکه تردد زنجیرهای خودروها، تجمع فراوان نیروها در عقبه و تداوم برخی فعالیتهای مهندسی رزمندگان، رعایت اصل غافلگیری را در هالهای از ابهام فرومیبرد، حساسترین مرحلهی عملیات در حال رقم خوردن بود.
در یکسوی جبهه، رزمندگان - كه عموماً بین ۱۷ تا ۳۵ سال سن دارند - با شور و حال انقلابی و باروحیهای وصفناپذیر درحالیکه پارچههای رنگی مزین به شعارهای اسلامی اللهاكبر، یا حسین، یا زهرا و ... را به پیشانی خود بستهاند، بهصف ایستادهاند و آمادهی شنیدن دستور فرماندهان برای حركت بهسوی منطقهی نبردند.
از سوی دیگر، متجاوزان عراقی درحالیکه گوشه چشمی به تحركات رزمندگان ایرانی دارند، سخت به تحكیم مواضع پدافندی خود سرگرماند و واكنش جدی در برابر تحركات رزمندگان بروز نمیدهند.
با آغاز شمارش معكوس برای اجرای عملیات، فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (علی شمخانی) پیامی خطاب به رزمندگان ارسال میكند:
هنگامهی نبرد سرنوشتساز دیگری است. ملائك الهی دیگربار آمادهی نزول الطاف خدا و امدادهای غیبی حضرت حق هستند. جبههی مهران اینك انوار ائمهی اطهار سلامالله علیهم اجمعین را در خود، پرتوافشان میبیند. دعای خیر نیمهشب فرمانده كل قوا امام خمینی پشتوانهی نزول نصرت الهی بر شماست. همهچیز آماده است از دعای مادران دلسوخته و داغدیدهای كه فرزندان و عزیزانشان را تقدیم اسلام كردهاند تا دعاهایی كه از دل و زبان پاك فرزندان یتیم شهدا به درگاه حضرت حق بلند میشود. عزمتان را جزم و گامتان را هر چه استوارتر كنید و در جوار كربلای حسینی، كربلای دیگری بسازید و دل امام زمان را شاد كنید و لبخند سرور و شادی فتح را برای خانوادههای شهدا و فرزندان معصوم آنها به ارمغان آورید.
روحیه بالای رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا
این پیام نوید آغاز عملیات زودهنگام است، اما به تأخیر افتادن عملیات برای ۷۲ ساعت دیگر، فرصت مغتنمی پیش میآورد تا فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران به جمع رزمندگان یگانها برود و از نزدیك میزان آمادگی و روحیهی آنان را ببیند.
او در شامگاه ۶/۴/۱۳۶۵ به مقر لشكر ۲۵ كربلا میرود. مرتضی قربانی (فرمانده لشكر) در زمین صبحگاه علی شمخانی را تا رسیدن به جایگاه سخنرانی مشایعت میكند. رزمندگان بهمحض مشاهدهی فرمانده خود با شور فراوان و فریادهای بلند به ابراز احساسات میپردازند و یکپارچه فریاد برمیآورند:
فرمانده آزاده، آمادهایم، آمادهایم. فرمانده خطشكن، خط جدید را بشكن.
فرمانده نیروی زمینی لحظاتی بعد پشت بلندگو قرار میگیرد تا با همرزمان خود سخن بگوید. ناگهان شور دیگری به پا میشود، رزمندگان بسیجی و سپاهی فریاد میكشند:
فرمانده آزاده، آمادهایم، آمادهایم. تا رفع فتنه در جهان میجنگیم، میجنگیم. لشكر مازندران خطشكن كربلا.
حس معنوی و وصفناپذیری به وجود آمده است، بهگونهای كه اشك برخی مسئولان لشكر جاری میشود وعدهای دیگر بغض خود را در گلو فرومیبرند. علی شمخانی كه تحت تأثیر روح سترگ رزمندگان قرارگرفته، ضمن پاسخ به ابراز احساسات آنان میگوید:
به حول و قوهی الهی ساعات زیادی به شروع عملیات گسترده و حتماً پیروز شما باقی نمانده است.
هنوز جملهی بعدی ادانشده است كه رزمندگان یکپارچه شعار میدهند: این حمله غوغا میكنیم، راه نجف باز میكنیم.
ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند
با خاتمهی سخنان شمخانی، فرمانده لشكر با همرزمان خود چنین نجوا سر میدهد: ما زائران قبر اباعبدالله الحسین(ع) هستیم و آمادهایم كه انشاءالله مقبره و تربت پاكش را از لوث دشمن پاککنیم.
فرمانده لشكر ۲۵ كربلا سپس در مورد وفاداری به رهبر انقلاب اسلامی میگوید: اگر دستمان خالی باشد، امام خمینی را تنها نخواهیم گذاشت و كفار را تا رفع فتنه نابود خواهیم كرد.
در این هنگام رزمندگان به وجد میآیند و فریاد برمیآورند: ما اهل كوفه نیستیم، امام تنها بماند.
لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص)
این فضای روحانی فقط مختص لشكر ۲۵ كربلا نیست، بلكه گسترهی پهناور سرزمین مهران و روح سترگ تکتک رزمندگان را در برگرفته است. نوای دلانگیز و روحبخش قرآن در سپیدهدم زیبای شهر دهلران، رزمندگان لشكر ۲۷ محمد رسولالله(ص) را از خواب بیدار میكند. اندكی بعد صدای اذان در فضای منطقه طنین میاندازد، رزمندگان به جماعت میایستند و در محراب عشق، نماز اخلاص میخوانند.
پس از نماز، عباس (یك رزمنده) با تعدادی از همرزمان خود بهسوی چادر میرود تا آمادهی ورزش صبحگاهی شود. نادعلی (رزمندهای دیگر) خود را به عباس میرساند و میگوید: «امروز برادر محسن رضایی میخواهد سخنرانی كند و بعدازآن، مراسم نوحهخوانی برادر آهنگران است.»
با شنیدن این خبر حس عجیب و آشنایی به عباس دست میدهد. او میگوید: «معمولاً اینجور برنامهها نویدبخش عملیات است. گویا امشب قرار است برای انجام دادن عملیات به خط مقدم برویم.» نادعلی: خیلی خوشحال هستم. چون لیلهالقدر جبههها بار دیگر تكرار میشود.
اكنون آن صبح دلانگیز جایش را به غروب داده است و این ساعات نیز جلوهای دیگر دارند. حال و هوای خاصی در میان رزمندگان هست. انگار همه از نزدیك بودن عملیات مطلعاند. پس از ادای نماز جماعت مغرب و عشا، وصیتنامهها در اندك فرصتی نوشته میشوند. حرفهای بسیار صمیمی و دوستانهای بین رزمندگان ردوبدل میشود.
دوستی به همرزم خود میگوید؛ وعده ما در آن دیار. رزمندهای دیگر، همسنگر خود را در بغل میفشارد و از او حلالیت میطلبد.
در همین حال نظرم را به رزمندهای متمركز كردهام كه از دقایقی قبل سخت در افكار خود غوطهور بوده است. ناگهان همانند فردی شوک زده، از جا برمیخیزد و خود را در آغوش گرم همرزمش میاندازد؛ ابتدا پیشانیاش را میبوسد، سپس در گوش او زمزمهای میكند.
اندكی بعد دست بر خاك میزند و تیمم میكند، سپس بهسرعت سوار کمپرسیای میشود كه قصد عزیمت به محور عملیاتی را دارد.
از روی كنجكاوی به او نزدیك میشوم و میپرسم: به چه فكر میكردی؟ برای پاسخ دادن به سؤال، اكراه دارد، اما در برابر اصرار من میگوید: یکلحظه در این فكر بودم كه به خانهام رفتهام. خوشحال از اینكه چند روزی است پدر شدهام. در فكر فرزندی بودم كه هنوز او را ندیدهام.
آیا روزی خواهد رسید كه او را در آغوش كشم و برای اولین بار او را ببوسم؟ میپرسم: چطور شد كه یکدفعه از جا پریدی؟ چشم از افق برمیدارد، نگاهی به دوستان همرزم خود میكند و پاسخ میدهد:
در افكار خود غوطه میخوردم كه ناگهان با صدای گریهی بچهها (اشاره به همرزمان خود كه در حال راز و نیاز و توسل به ائمهی معصومین بودند) از خود بیرون آمدم و صحنهی عجیب و زیبایی را مشاهده كردم كه فقط راویان ظفر، قدرت تجسم آن را خواهند داشت.
او نگاهی عمیق به من میكند و ادامه میدهد: آیا تاریخ در هیچكدام از حوادث بهیادماندنی خود چنین زیبا بوده است؟
طبیعی است كه با دیدن این صحنهی زیبا بیاختیار اشك بریزم. همهچیز را فراموش كنم و به جمع پرمهر یاران بپیوندم.
در آخر از او پرسیدم: در گوش دوستت چی گفتی؟ سرش را پایین میاندازد و بهآرامی میگوید: از او خواستم برایم دعا كند و او نیز از من همین را خواست.
قاسم سلیمانی و رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله (ع)
اما در اردوگاه لشكر ۴۱ ثارالله (ع) چه میگذرد؟ رزمندگان بهمحض دیدن قاسم سلیمانی، او را چون نگین به جمع خود میكشند و ضمن ابراز احساسات محبتآمیز، فریاد میكشند: فرمانده، فرمانده، حمایتت میكنیم. فرمانده، فرمانده، اطاعتت میكنیم. ما اهل كوفه نیستیم امام تنها بماند.
پیرمردی خمیده قامت، بهزحمت در میان موج جوانان راه را باز میكند و خود را به فرمانده میرساند و رو در روی قاسم قرار میگیرد، چشم در چشم او میدوزد و ناگهان بیاختیار گریه سر میدهد. سپس اشعاری كه مدام با گریه قطع میشود با این مضمون میسراید: سلطان سپاه، سردار سپاه از چهرهات نور میبارد. در پناه خدا باش، در حفاظ خدا باش.
فرمانده خم میشود سروصورت پیرمرد را با احترام میبوسد و با ابراز شرمندگی، عظمت روحی او را میستاید و وجود او را در میان جمع بسیجیان لشكر منشأ خیروبرکت میداند.
فرمانده دلاور حمایتت میکنیم
پسازآن، دوباره شعار فرمانده دلاور حمایتت میكنیم در فضای منطقه طنینانداز میشود. آنگاه قاسم سلیمانی خطاب به پاسداران و داوطلبان بسیجی كه چهرهشان چون فروغ میدرخشد به تحلیل اهداف عراق در حمله به مهران و تصرف آن میپردازد.
وی آنگاه به پیگیری امام در خصوص حوادث مهران، اشاره میكند كه در این هنگام فریادهای خروشان رزمندگان به آسمان بلند میشود: ما اهل كوفه نیستیم، امام تنها بماند. متعاقب آن، قاسم سلیمانی اعلام میكند: ما همه با هم پیمان میبندیم كه تا آخرین نفر و آخرین قطرهی خون تا آزادسازی كامل مهران و پدافند محكم در منطقه، به عقب برنگردیم.
بهسوی مقصد حرکت کنید
اكنون صدای همهمهی رزمندگان جوان و پرشور بلند است. آنان برای سوارشدن بر كمپرسی به یکدیگر كمك میكنند. صلواتهای پیدرپی فضای منطقه را در برگرفته است. برخی خیلی بیریا و خودمانی با تمام تجهیزات دست بر خاك میزنند و تیمم میكنند؛ گویی كه این خاك، تربت پاك كربلاست و بوی بهشت میدهد. احساسات بسیار خالصانهای دارند. منتظر دریافت پیاماند تا به خط مقدم عزیمت كنند. دقایقی بعد بیسیم به كار میافتد و پیام دریافت میشود: بهسوی مقصد حركت كنید.
منابع:
- جمعی از نویسندگان، اطلس جنگ ایران و عراق، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ چهارم ۱۳۹۹، صفحه ۶۱
- حاجی خداوردی خان، مهدی، مهران در تحولات جنگ ایران و عراق، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول ۱۳۸۹، صفحات ۴۵۳، ۴۵۴، ۴۵۵، ۴۵۶، ۴۵۷، ۴۵۸، ۴۵۹، ۴۶۰، ۴۶۲، ۴۶۳