جعفر سلطانی نیا گفت: من که از تعجب و سرعت عمل صیاد، دهانم بازمانده بود، ناهار را نیمه‌تمام گذاشتم و خودم را سریع به فرمانده پادگان رساندم. صیاد به فرمانده پادگان مریوان دستور داده بود که ظرف همان روز و ساعت، توپ و خدمه و ملزوماتش باید توسط من و بالگردم به گلوگاه انتقال داده شود.

سرهنگ خلبان جعفر سلطانی نیا در کتاب «ما هم در جنگ بودیم» به خاطره‌ای از سپهبد شهید صیاد شیرازی پرداخته است. در این خاطره می‌خوانیم:

در برهه‌ای از جنگ که فکر می‌کنم اواخر پاییز 1361 بود، در منطقه مریوان کردستان مستقر بودیم. در یکی از پروازهای تخلیه مجروح که هم پروازم، خلبان عزیز درویش زاده بود، به‌طور اتفاقی متوجه مسئله مهمی شدم. آن اتفاق، ورود و خروج هواپیماهای مهاجم عراق از فراز منطقه‌ای بود که ما به آن گلوگاه می‌گفتیم.

در آن مأموریت، مسیر پروازم از روی همان گلوگاه بود که یک‌باره سه فروند از هواپیماهای میگ عراقی را در فاصله کوتاهی از مقابلم دیدم که مسیر آن‌ها هم درست از روی همان گلوگاه بود.

من با مشاهده میگ‌های دشمن، سریع در بین یکی از شیارهای اطراف آن ارتفاع و گلوگاه فرود آمدم و بی‌معطلی بالگرد را خاموش کردم. هر خلبان دیگری هم جای من بود همان کار را انجام می‌داد.

بالگرد ما ترابری بود و اگر می‌خواستم به پرواز ادامه دهم، به‌طور حتم هدف موشک یا راکت آن‌ها قرار می‌گرفت و گذشته از سقوط بالگرد، ما و سرنشینان و مجروحان هم نابود می‌شدیم.

آن سه هواپیما که در زدن ما ناکام شده بودند، چند نقطه را بمباران و بلافاصله از روی همان گلوگاه، اقدام به بازگشت به سمت عراق کردند.

با دیدن رفت‌وآمد میگ‌های دشمن از روی آن گلوگاه که هیچ پدافند و توپی روی آن مستقر نبود، یک‌باره جرقه‌ای به ذهنم خورد و موضوع را به درویش زاده گفتم. ابتدا متوجه منظورم نشد، اما بیشتر که توضیح دادم، یک‌باره چشمانش برق زد و باحالت خاصی گفت: رأس میگی. اومد و رفتنشون درست از بالای همون گلوگاه بود. اگه یه قبضه ضد هوایی اونجا بود، حداقل یه فروندشون رو زده بود. حالا می گی چه‌کار کنیم؟

در جواب گفتم: پدافند! به قول خودت اگه یه قبضه توپ پدافند بین اون گلوگاه باشه، نیروهای پدافند تو همون اولین حمله، یکی دو فروند از اون ها رو می زنن و سرنگون می کنن.

هواپیماهای مهاجم که رفتند ما هم دوباره استارت زدیم و با همان بحث به محل تخلیه مجروحان رسیدیم و پس از تخلیه شهدا و مجروحان، به مکان استقرار بالگردهای تیم هوانیروز بازگشتیم و به سنگر رفتیم. هنوز چنددقیقه‌ای از ورودمان به سنگر نگذشته بود که من را دوباره به عملیات اظهار کردند و امریه مأموریت جدیدی را در اختیارم گذاشتند.

امریه را که گرفتم، بلافاصله با صدا کردن خلبان درویش زاده و خدمه پرواز، کروچیف، سریع به سمت بالگرد دویدیم. باید امیر سرتیپ صیاد شیرازی را که درجه‌اش آن زمان سرگرد بود، همراه با مشاورانش به نقطه‌ای از منطقه می‌بردیم.

نزدیک به یک ماه بود که برای آزادسازی شهر مریوان از لوث اشرار و نیروهای دشمن و ستون پنجم، در آن مکان بودیم. مریوان به تصرف نیروهای خودی درآمده بود؛ اما به‌طور کامل پاک‌سازی نشده بود و گاه‌گاهی صدای انفجار و تیراندازی از داخل شهر به گوش می‌رسید. تیراندازی و انفجارهای متفرقه نشان می‌دادند، هنوز نفراتی از اشرار که نتوانسته بودند فرار کنند، گاه‌وبیگاه به عملیات‌های کور دست می‌زدند.

روشن کردیم و به سمت نقطه‌ای که صیاد شیرازی و همراهانش انتظارمان را می‌کشیدند، پرواز کردیم. پس از یازده دقیقه به محل موردنظر رسیدیم. سرگرد صیاد و چهارده نفر از فرماندهان درجه بالا را سوار و دوباره اوج گرفتیم و فرود آمدیم.

صیاد شیرازی با گذاشتن هلمت (کلاه پرواز) روی سر خودش، مختصاتی از مقصد جدید به من داد که حدس زدم باید همان گلوگاه کذایی باشد. من هم از فرصت استفاده کردم و موضوع گلوگاه و ورود و خروج هواپیماهای دشمن را از فراز آن گلوگاه به او گفتم و پیشنهادم را هم اضافه کردم.

سرگرد صیاد که نظرش جلب شده بود، بلافاصله گفت: عجب! حالا که اینطوره برو تا از نزدیک ببینیم. برحسب‌تصادف، زمانی به نزدیک آن گلوگاه رسیدیم که با ورود چند هواپیمای جنگنده عراقی از بالای همان گلوگاه به داخل ایران مواجه شدیم. منتها چون هواپیماهای جنگنده خودی هم در آسمان آن منطقه حضور داشتند و به مقابله آن‌ها رفتند، هواپیماهای مهاجم نتوانستند کاری انجام دهند و ماهم به‌سلامت نزدیک گلوگاه فرود آمدیم.

سرگرد صیاد و مشاورانش پس از پیاده شدن از بالگرد، مستقیم به سمت گلوگاه رفتند و دقیق نقاط اطراف آن را بازدید کردند. من و درویش و کروچیف چشم به آنها داشتیم که اشاره به ما کرد. نزدیک که شدیم، با مخاطب قرار دادن من گفت: عجب گلوگاه حساسی اینجا بود و ما خبر نداشتیم.

به دنبال آن با قدم زدن در اطراف گلوگاه، در نقطه‌ای شروع به سنگ‌چین و نشانه‌گذاری قسمتی از زمین کرد. پس‌ازآن مستقیم به من نگاه کرد و با تبسم گفت:

سلطانی، این مسئله مهم رو خودت کشف کردی، خودتم باید تمومش کنی؟ و با اشاره به محل سنگ‌چین شده اضافه کرد: به فرمانده پادگان مریوان دستور می دم، یه قبضه توپ ضد هوایی برای اینجا آماده کنه. توهم سعی کن در اسرع وقت، اون رو با خدمه و مهمات کافی به این محل اسلینگ کنی.

بعد از بازدید صیاد شیرازی از چند نقطه دیگر و بازگشت به قرارگاه، زیاد احتمال نمی‌دادم که صیاد دستور آن کار را حداقل قبل از 48 ساعت آینده بدهد. در حال خوردن ناهار بودم که نماینده فرمانده پادگان مریوان به سراغم آمد و گفت: برابر دستور فرمانده پادگان، یه قبضه توپ ضد هوایی و خدمه و مهمات اون، آماده و فرمانده پادگان منتظر شما هستن.

من که از تعجب و سرعت عمل صیاد، دهانم بازمانده بود، ناهار را نیمه‌تمام گذاشتم و خودم را سریع به فرمانده پادگان رساندم. صیاد موضوع را آن‌قدر مهم قلمداد کرده بود که در همان بازگشت به قرارگاه، به فرمانده پادگان مریوان هم دستور داده بود که ظرف همان روز و ساعت، توپ و خدمه و ملزوماتش باید توسط من و بالگردم به گلوگاه انتقال داده شود.

توپ و مهمات و خدمه‌اش را با دو فروند بالگرد ترابری و دو فروند بالگرد جنگنده کبرا که پشتیبانمان بودند، با توکل به پروردگار به روی آن گلوگاه انتقال دادیم و با هر سختی بود روی زمین گذاشتیم.

در حین انجام این کار، سرگرد صیاد، سرگرد فیروزان، افسر عملیات و سروان بهادران در داخل بالگرد دیگری ناظر بودند. اولین نتیجه مثبت استقرار آن توپ بر روی آن گلوگاه این بود که پس از 35 دقیقه با همان توپ توانستند یک فروند هواپیمای میراژ عراقی را هدف قرار دهند و سرنگون کنند.

پس از استقرار توپ و هدف واقع‌شدن میراژ عراقی، هواپیماهای دشمن از آن به بعد حتی‌الامکان سعی می‌کردند از بالای آن گلوگاه پرواز نکنند. اگر هم می‌آمدند، خیلی بااحتیاط و در سقف بسیار بالا پرواز می‌کردند و از همان بالا هم بمب‌های خود را می‌ریختند و بلافاصله فرار می‌کردند.»

 

منبع: سلطانی، مرتضی، ماهم در جنگ بودیم، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، حوزه هنری استان اصفهان، چاپ اول 1400، صص 55 - 49

لینک کوتاه :
کد خبر : 844

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال

  • مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
  • آدرس دفتر مرکزی:تهران – خیابان شریعتی - خیابان شهید دستگردی(ظفر) - بعد از تقاطع شهید تبریزیان - پلاک77
  • تلفن تماس روابط عمومی:

02122909525-30 داخلی 245