همان روز خبر رسید که پدر خانمم در اثر بمباران به شهادت رسیده و پسر ششماههام، حسین، مجروح شده است. با شنیدن این خبر...
به گزارش تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در کتاب «آب هرگز نمیمیرد» به نویسندگی حمید حسام که خاطرات سردار شهید، میرزا محمد سلگی، فرمانده گردان ۱۵۲ حضرت ابوالفضل لشکر ۳۲ انصار الحسین (ع) به نگارش درآمده است، در بخشی ازا ین کتاب میخوانیم:
شب بیستم دیماه، گردان حضرت علیاکبر به خط زد و گوشه کانال ماهی را تثبیت کرد. سحر روز بیست و یکم وقتی گردان قیس بن مسهر آماده میشد که بهجای گردان حضرت علیاکبر به کانال ماهی برود خبر رسید که شهرستان نهاوند بمبارانشده است. سعی کردم که بچهها از بمباران شهر مطلع نشوند. آنها که خبر داشتند هم تزلزلی در ارادهشان ایجاد نشد. همه میدانستند که بمباران وسیع شهرها همزمان با عملیات بزرگ کربلای ۵ برای شکستن مقاومت رزمندگان در جبهههاست.
همان روز خبر رسید که پدر خانمم در اثر بمباران به شهادت رسیده و پسر ششماههام، حسین، مجروح شده است. با شنیدن این خبر به یاد دعای پدر خانمم در مراسم شهادت فرزندش امیر افتادم. از خدا خواسته بود تا شش ماه دیگر به او ملحق شود.
برای من جبهه بهتماممعنا کربلا بود. اگر به نیروهایم از صبر و پایداری میگفتم عمیقاً بر این باور بودم که باید در همهچیز به سیدالشهدا تأسی کنم لذا وقتی خبر مجروحیت پسر ششماههام را بر اثر بمباران شنیدم، حتی به نزدیکترین دوستانم یا برادرانم که در گردان با من بودند نگفتم و این حادثه را امتحان الهی دانستم. برای همسرم که طی شش ماه برادر و پدرش را ازدستداده بود، از خداوند صبر زینبی خواستم.