روایت سردار نوریان از شهید مجید نمازی؛

اولین باری که او را دیدم، نزدیک ظهر بود در پادگان «ظفر» ایلام، با یک ساک دستی، خسته راه طولانی که از خراسان تا ایلام در هوای گرم تیرماه طی کرده بود؛ مسئول دفتر گفت که مجید برای پیک ستاد معرفی شده است، حال و احوالش را پرسیدم. صدای اذان بلند شد، گفتم...

 

به گزارش تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، ‌ این آغاز روایتی از سردار احمد نوریان معاون فرهنگی اجتماعی ناجا است که درباره ویژگی های یکی از همرزمان شهیدش به نام مجید نمازی نقل کرده و در چهلمین سالگرد دفاع مقدس خاطره ای از جوانان نسل آن روزگار را به اشتراک گذشته است.

با چند نفر به سمت محل نماز که در یکی از سوله های وزارت کشاورزی قرار داشت حرکت کردیم، نمازخانه مالامال از نیروهای بسیجی تازه اعزام شده بود، از میان جمعیت به صف نمازگزاران تشکیل شده پیوستیم در بین دو نماز طی صحبت کوتاهی به رزمندگان جدید خیر مقدم گفته، تذکرات کلی داده شد و بعد از نماز نیز به سوالات برخی از برادران بسیجی پاسخ گفتم.

وقتی به ستاد لشکر برمی گشتیم آقا مجید هم همراه ما بود، مجددا به ایشان توجه کردم، از سن و سال، تحصیلات و انگیزه آمدن به جبهه سوال کردم. برای اولین بار با مأموریت ۴۵ روزه به جبهه آمده بود. طبق روش جاری از کسانی در ستاد برای پیک استفاده می شد که چند ویژگی داشته باشند: اول روحیه شهادت طلبی، بعد آموزش دیده و قبراق و آشنا با جهت یابی و قطب نما و توانمند در مسیریابی خصوصا در شب همچنین، مورد اعتماد و تأیید شده، تسلط به رانندگی ماشین و موتور سیکلت و بالاخره حرف گوش کن و منضبط.

پرسیدم آیا شما تصدیق (گواهینامه) دارید؟ گفت: خیر چون سن من هنوز به ۱۸ سال نرسیده اما هم به رانندگی ماشین و هم موتور تسلط دارم. احساس کردم نیروی مناسبی است اما باید آبدیده شود.

موقع ناهار به برادر علی رضایی"بیلند" که همیشه همراه بنده بود گفتم ایشان را نسبت به منطقه عقبه ها، محل استقرار واحدهای رزمی و پشتیبانی، قرارگاه تاکتیکی، بنه های تدارکاتی و ... توجیه کند.

در مرحله اول قرار شد از مجید به عنوان پیک ستاد استفاده کنیم. بواسطه اینکه جوان با ادب، منضبط و خوش برخوردی بود، بزرگتر و کوچکتر سرش می شد، خیلی به بزرگترها احترام می گذاشت، درمراجعه به واحدها و مراکز پشتیبانی مثل "ششدار" که تدارکات لشکر در آن مستقر بود او را تحویل می گرفتند. عموما با موتور می رفت.

از روزی که نیروها را به منطقه کنار رودخانه کنجان چم بعد از پل فلزی انتقال دادیم، اوایل ایشان با برادر رضایی و بعدها خودش مستقل کارهایی که به او واگذار می شد داوطلبانه و با اشتیاق زیاد پیگیری می کرد.

ما در جنگ برای اینکه هر کار و اقدامی در زمان خودش انجام شود و از اتمام آن اطمینان پیدا کنیم، به چند روش تا حصول نتیجه کار را پیگیری میکردیم: اول در جلسات نقش و وظیفه هر فرمانده و مسئولی بصورت شفاهی و حضورا ابلاغ می شد، دوم در مواقع حساس حتما دستورات مکتوب را هم اعلام می کردیم. سوم دستورات موردی نیز عموما از طریق تلفن یا بی سیم ابلاغ و پیگیری می شد، اما نقش پیک این بود که کار را از نزدیک دنبال کرده وتحقق قطعی آن را گزارش دهد.

با نزدیک شدن زمان عملیات حجم کار افزایش می یافت و فعالیت همه اجزاء ستاد هم گسترده تر می شد. در این مقطع باید برابر طرح عملیاتی، یگانهای رزمی (شامل گردان ها وتیپ ها) پشتیبانی رزمی (پدافند هوایی، زرهی، توپخانه و...) و واحد های پشتیبانی (تدارکات یا لجستیک، بهداری و...) گام به گام وارد عمل می شدند. وظایف هر مجموعه در قبل، حین و بعد عملیات مشخص شده بویژه در آستانه ورود به عملیات و بر اساس برنامه ریزی ها و پیش بینی ها، باید اقداماتی انجام می گرفت که بسیار با اهمیت واجتناب ناپذیر بود مثل تجهیز رزمندگان، آموزش های نظامی و تخصصی، تسلیح، عملیات مشابه، آبرسانی، تغذیه، تعمیرات، تأمین مهمات، انتقال مجروحین و شهداء از معرکه جنگ و ...

همان طور که اشاره شد قطعا می بایستی هرکاری در زمان مقرر انجام گیرد وگرنه با خسارت روبرو می شدیم، یعنی نیروهای سازماندهی شده در شب عملیات با سلامت به نقطه رهایی برسند، بنه های تدارکاتی در نزدیک ترین نقطه به صحنه مأموریت مستقر شده، پست های امداد و اورژانس برای پذیرش مجروحین آماده باشد.

اینجا نقش پیک های عملیاتی در بردن پیغام ها، نامه ها و پیگیری انجام وظایف هر رده از سوی فرماندهی و ستاد لشکر مخصوصا دربحبوحه معرکه جنگ وزیر آتش سنگین دشمن خیلی مهم و تعیین کننده بود.

هنگامی که عملیات والفجر ۳ با یورش رزمندگان اسلام از یگان های مختلف بویژه لشکر ۵ نصر و تیپ امام رضا «ع» خراسان در راستای آزادسازی شهر مهران آغاز شد تقریبا در روز دوم عملیات اکثر نقاط هدف باز پس گرفته شد اما عراقی ها در چند نقطه مقاومت می کردند از جمله ارتفاعات زالو آب وکله قندی که در محاصره نیروهای خودی درآمده بود برای نجات گروهان مستقر در کله قندی مشرف برشهر مهران و فرماندهان حزب بعث  قصد داشتند با عملیات هلی برن نیرو روی ارتفاعات آزاد شده پیاده کنند و مانع از موفقیت رزمندگان اسلام شوند.

با تماس سردار شوشتری با بنده، برادر رضایی وآقا مجید درکناربرادران اطلاعات وعملیات یکی از گردان های تیپ امام صادق «ع» را شبانه به حوالی قرارگاه تاکتیکی به عنوان نیروی احتیاط انتقال دادند.

وقتی برای پاکسازی یال ۲۰۷ از رشته ارتفاعات قلاویزان به دلیل صعب العبور بودن منطقه و نداشتن جاده دسترسی، نیروهای خودی نیاز به پشتیبانی داشتند برای انتقال تجهیزات و مهمات، چندین بار به یگان «قاطریزه» که فرمانده آن برادر هنرمندی بود پیغام دادیم که امکانات مورد نیاز رزمندگان را انتقال دهد.

در مقطعی هم که احتمال هلی برن نیروهای عراقی روی ارتفاعات آزاد شده و تصرف مجدد آن وجود داشت، با هم با موتور به صالح آباد رفته از ساعت ده و نیم شب تا دو بامداد با فرماندهان سپاه شهرهای مختلف خراسان تماس گرفته و از آنها خواستیم به سرعت برای روزهای آینده به منطقه نیرو اعزام کنند.

اینها گوشه هایی از نقش این شهید عزیز و گرانقدر در عملیات والفجر ۳ بود که ما از نزدیک شاهد جانفشانی وی بودیم، بعدها شنیدم که او در سایر عملیات ها از جمله کربلای ۴ و کربلای ۱۰ هم شرکت کرده، در هر بار مسئولیت سنگین تری بر عهده گرفته از جمله تک تیرانداز، آرپی چی زن، غواص و در لحظه شهادت فرمانده دسته که همه حکایت از ایمان و باور قوی، اخلاص، روحیه مسئولیت پذیری و التزام عملی ایشان به ولایت فقیه و اطاعت پذیری از فرماندهی کل قوا حضرت امام خمینی «ره» همچنین روحیه شهادت طلبی و ایثار و معامله با خداوند تبارک و تعالی دارد که با خون مطهر خود آن را امضاء کرده و در مسیر روشن، بی ابهام و مقدس با روسفیدی و افتخار به اولیاء الهی و ائمه اطهار «ع» پیوست.

شهید والامقام «مجید نمازی» در سال ۱۳۴۷ در گناباد چشم به جهان گشود و در سوم اردیبهشت ماه ۱۳۶۶ در عملیات کربلای ۱۰ بر اثر اصابت تیر مستقیم به جمع ملکوتیان پیوست.

 

منبع: ایرنا

لینک کوتاه :
کد خبر : 3340

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال

  • مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
  • آدرس دفتر مرکزی:تهران – خیابان شریعتی - خیابان شهید دستگردی(ظفر) - بعد از تقاطع شهید تبریزیان - پلاک77
  • تلفن تماس روابط عمومی:

02122909525-30 داخلی 245