در پایان درگیریهای خونین این روز، در سه محور باشگاه افسران، تپههای اللهاکبر و اطراف تپههای رادیوتلویزیون (شریفآباد و حسنآباد)، پیکر پاسداران شهید برجای مانده بود. ازاینرو، بهخصوص رزمندگان اعزامی از تهران و اصفهان، شب پردرد و سوزناکی را در فراق یاران خود سپری کردند.
در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از توطئههای دشمنان داخلی و خارجی انقلاب برای ضربه زدن بر پیکره جمهوری اسلامی و تضعیف ریشههای نهال نوپای انقلاب، تجزیه قومی و سرزمینی کشور با توجه به وجود اقوام مختلف در ایران بود؛ حربهای که تا بدین روز نیز دشمنان انقلاب از به کار بستن آن برای تضعیف امنیت ملی ایران ناامید نیستند.
یکی از این اقوام و مناطقی که از ابتدای انقلاب تا بدین روز همواره مورد تحریک دشمنان قرارگرفته، قوم کرد و منطقه کردستان بوده است.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس مصمم است در چند شماره، روند حدوداً یکماهه گروگانگیری شهر سنندج توسط معاندین و منافقین در فروردین و اردیبهشت ۱۳۵۹ و سپس آزادسازی آن را توسط نیروهای وفادار به انقلاب موردبررسی قرار دهد.
بدون شک بررسی تلاشها و اقدامات انجامشده برای آزادسازی سنندج، یادآور ایثارگریها و مجاهدتهایی است که برای حفظ آبوخاک میهن اسلامیمان انجامشده و سرمشقی برای نسل امروز و نسلهای آینده ایران در حفظ یکپارچگی و وحدت ملت ایران است:
سهشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۵۹
تلاش ضدانقلاب برای برونرفت از بحران با مطرح کردن آتشبس
در این روز قرار بود سرنوشت جنگ تعیین شود. ضدانقلاب که از مقاومت نیروهای مدافع انقلاب به سطوح آمده بود، به دنبال راهی برای برونرفت از وضعیت پیشآمده و تجدیدقوای مجدد بود، لذا با سیاه نمایی و تبلیغات دروغین نسبت به مقاومت نیروهای مدافع انقلاب، بحث کذایی مذاکره و آتشبس را مطرح کردند اما سپاه پاسداران با علم به این موضوع در این روز اطلاعیهای را منتشر کرد:
ضدانقلاب که در درگیریهای اخیر ضربه مهلکی خورده است، برای تجدید سازمان و رسیدن نیروهای کمکی شایع کرده است که شهر از جسد پرشده و مردم برای اینکه بهاصطلاح به گروگان سپاه درنیایند، جرئت جمعکردن اجساد و دفن آنان را ندارند و خطر شیوع و با وجود دارد. ازاینرو تقاضای آتشبس نمودهاند. بدینوسیله این خبر بهشدت از طرف سپاه پاسداران تکذیب میشود، زیرا اگر اینها تقاضای آتشبس نمودهاند؛ به مواضع سپاه و به پادگانها که مردم غیور مسلمان از دست آنان پناهنده شدهاند، با سلاحهای سنگین خود شلیک نمیکردند. برای روشن شدن اذهان مردم شریف ایران باید گفت که عملیات ما در مسیر خیابان شاپور (امام خمینی) به سمت پادگان بوده و برای نجات برادران ارتشی مستقر در باشگاه افسران که با تعدادی زخمی و کشته در محاصره بودند و از نظر مواد غذایی درخطر مرگ قرارگرفته بودند انجام شد و الآن فقط به آتش سنگرهای ضد انقلابیون که بهطرف پادگان و فرودگاه و ساختمان رادیوتلویزیون با خمپاره و مسلسل کالیبر ۵۰ شلیک میشود، پاسخ میدهیم.
تلاش برای آزادسازی شهر با محوریت باشگاه افسران
در محور پادگان، طیفی از جانبرکفان اسلام که طی دو روز اخیر از شهرهای استان اصفهان و نیز از تهران اعلام آمادگی کرده بودند، برای ادامه عملیات در امتداد خیابان امام خمینی تا باشگاه افسران وارد عمل شدند؛ بنابراین ستون مکانیزه با حدود ۱۱۰ نفر بهصورت پیاده با ترکیبی از دو تا چهار تانک، تعدادی کامیون مملو از نیرو، آمبولانس و یک دستگاه بولدوزر به راه افتاد.
پیش از حرکت ستون، دستیاران بروجردی تلاش کردند تا قسمتی از موانع سر راه که از نزدیکی سهراه مردوخ تا باشگاه افسران وجود داشت، شامل انواع و اقسام زبالههای ساختمانی، ماشینهای مستعمل و ... را برچیده تا مسیر حرکت ستون تسهیل شود.
طی نبردی سنگین و تنبهتن در حوالی سهراه شهدا، پنج نفر از پاسداران اعزامی از مبارکه اصفهان و پنج نفر از پاسداران اعزامی از گلپایگان اصفهان به شهادت رسیدند.
عباس چالاکی نحوه ورود به باشگاه و مواجه با نیروهای آن را چنین توصیف میکند:
دو تا انفجار ایجاد شد که از خمپاره آنها بود. تانک ما هم شروع کرد به زدن. به شکل اریب گلوله توپ میزد. حداقل دو، سه تا زد. ما زیر آتش و گردوخاک تانک توانستیم برویم تا جلوی مسجد و مخابرات که دو تا زیل ماند عقب. زیل ما که جلوتر از زیل سومی بود، پشت تانک راه افتاد، رفت تا جلوی باشگاه.
ما از سروصدا و همهمه فهمیدیم به باشگاه رسیدهایم و تا اینجا نمیدانستیم از کجا تیر میآمد و ما کجا را بایستی بزنیم. حتی من حساس بودم که بچهها یکوقت نزنند زن و بچهها را بکشند.
زیل ما چسبیده به تانک رفت داخل باشگاه. از گروه ما ۵ نفر در زیلهای عقبی بودند که شهید شدند. زیل دومی هم آمد داخل باشگاه. جمعاً ۲۰ نفر اضافه شدیم با باشگاه. نفربر هم رفت به سمت پادگان. حتی من فکر کردم که وارد مخابرات شدیم که دست ضدانقلاب است. مشکوک بودیم که این ۱۸۰ نفر خودیاند یا دشمن که فقط ۹۰ نفرشان ارتشی بودند.
از خوشحالیشان فهمیدیم بچههای خودمان هستند. به ما گفتند، ما خودی هستیم، نترسید! چون قیافه همدیگر را نمیدیدیم، گفتیم پس چرا شما اینجا هستید؟ گفتند چون یک ماه در محاصره و بدون غذا و آب افتادهایم. فقط بروید کنار دیوار مستقر شوید.
یک کنسرو آبگوشت به تاریخ تولید ۱۳۳۶
تا صبح کز کردیم کنار دیوار. همانجا نماز مغرب و عشا و نماز صبح را با تیمم خواندیم. ارتشیها میگفتند یک ماه هست اینجا هستیم. بچههای قم و تهران هم بودند. مسئول تغذیه یک استوار ارتشی بود. رفتیم پیشش. گفت بیسکویت هست بخورید. چون همشهری شدیم بیشتر به ما توجه میکرد. ما گفتیم هرچی به هرکی میدهی به ما هم بده. هر پنج نفر یک کنسرو آبگوشت که تاریخ ۱۳۳۶ رویش بود؛ یعنی تاریخ تولد من.
استوار گفت ما فکر میکردیم برای رفع محاصره آمدهاید و شهر را آزاد کردهاید ولی شما هم که گرفتار محاصره شدهاید. ضدانقلاب تمام شهر را در اختیار دارد. اینجا در روز نمیتوانید حرکت کنید، باید باهم روی پنجه حرکت بکنید. اگر نکنید بدون بروبرگرد یا در قلب یا در سرتان شلیک میکنند.
نبرد در محورهای دیگر/تسخیر ساختمان مخابرات
در محور فرعی دیگر، همزمان با حرکت ستون و با اجرای آتش پشتیبانی خمپاره از پادگان لشکر ۲۸، رزمندگان سپاه سنندج و پاسداران اعزامی از تهران، به سمت تپه گردی گرول-تپه شیخ محمدصادق – به حرکت درآمدند. در قسمت پادگان نیز یک گروهان ارتش با ادغام یک گروهان از پاسداران و تعدادی از پیشمرگان مسلمان کرد تا حوالی جاده سنندج به سقز پیشروی کردند؛ بنابراین میزان موفقیت در این جبهه و جبهه نزدیک باشگاه افسران به یک اندازه بود.
(در محور فرودگاه) سروان هاشمی میگوید: تصمیم گرفته شد خط مناسب و مستحکمی تا ساختمان مخابرات که حدود ۳۰۰ الی ۴۰۰ متر از محل دیدگاه و ساختمان رادیو و تلویزیون دور بود، ایجاد نمایند. بهاینترتیب، ساختمان مخابرات که تا آن روز در دست ضدانقلاب بود و نیروهای ما از خط تلفنهای شهری محروم بودند، در اختیار خودی قرار گرفت. در محور تپه منبع آب تا دامنه ارتفاع و بیمارستان توحید پیشروی انجام شد ولی ارتفاع کاملاً به تصرف درنیامد. در قسمت دامنه غربی ارتفاع منبع آب، تعدادی از برادران به شهادت رسیدند و تخلیه شهدا میسر نگردید.
در پایان درگیریهای خونین این روز، در سه محور باشگاه افسران، تپههای اللهاکبر و اطراف تپههای رادیوتلویزیون (شریفآباد و حسنآباد)، پیکر پاسداران شهید برجایمانده بود. ازاینرو، بهخصوص رزمندگان اعزامی از تهران و اصفهان، شب پردرد و سوزناکی را در فراق یاران خود سپری کردند؛ اما آنسوی جبهه، حرکت رزمندگان سپاه تهران در تپه شهدا و حفظ موقعیت و تبادل آتش پاسداران همدان و قروه در محور دهگلان –گردنه صلوات آباد، سران مهاجمان، بهویژه جریان محافظهکار درون کمیته مرکزی حزب دموکرات را به وحشت انداخته بود.
ادامه دارد...
منبع:
نداف، مجید، بیستودو روز نبرد (آزادسازی سنندج)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، دانشگاه امام حسین (ع)، چاپ اول: ۱۳۹۹، صفحات ۳۴۰، ۳۴۲، ۳۴۳، ۳۴۵، ۳۴۶، ۳۴۷، ۳۴۸، ۳۴۹، ۳۵۰، ۳۵۲، ۳۵۵، ۳۵۶