روزشــــمار
دوشنبه
23 بهمن 1357
14 ربيعالاول 1399
12 فوريه 1979
27
در ادامة درگيريهاي روز گذشته ( 22 بهمن ) ، با اينكه مردم پادگانهاي سلطنتآباد و لويزان را محاصره كرده بودند ولي تا صبح امروز موفق به تصرف اين پادگانها نشدند . صبح امروز پس از تجمع و اعلام همبستگي عدة بيشتري از جوانان مسلح شميران و تهران كه تعدادشان به دهها هزار نفر ميرسيد ، پادگانهاي مذكور بشدت زير آتش آنان قرار گرفت . ( 1 ) سرانجام در ساعت 11 صبح با شدت گرفتن درگريها پادگان لويزان به تصرف مردم در آمد و هزاران قبضه اسلحه به دست مردم افتاد و تعدادي از نيروهاي مستقر در پادگان دستگير و تعدادي ديگر متواري شدند . ( 2 ) در حملة مردمانقلابي به لويزان ، سپهبد بدرهاي ( فرماندة نيرويزميني ) و سرلشكر بيگلري ( جانشين فرماندة گارد جاويدان ) به ضرب گلوله كشته شدند . ( 3 ) ( خبر ضميمه دارد )
از سوي ديگر گزارش ساعت 11 خبرنگار كيهان از مقابل مركز آموزش گارد در خيابان سلطنتآباد حاكي است كه در پي اعلام درخواست كمك جوانان مسلح مستقر در اين ناحيه ، سيل گروههاي مسلح از مراكز شهر به سوي اين پادگان سرازير شده است و اگر چه تا اين لحظه پادگان و سلاحهاي درون آن به دست مردم افتاده ، اما گروههاي مسلح همچنان به سوي اين پادگان روان هستند . ( 4 )
به دنبال سقوط پادگانهاي لويزان ، مركز و سلطنتآباد ، زندان اوين نيز صبح امروز پس از چندين ساعت محاصره به تصرف مردم در آمد . از نخستين ساعات ديشب گروههاي مسلح مردم به اين زندان هجوم بردند و پس از چندين ساعت نبرد موفق به تسخير اين "آخرين دژ استبداد" شدند.( 5 )
با متلاشي شدن آخرين سنگرهاي ارتش شاهنشاهي و فروپاشي نظام طاغوتي ، روزنامه اطلاعات نوشت : كسب اطلاع شد فرماندهان نيروهاي سهگانه زميني ، هوايي و دريايي ارتش استعفاي خود را به امام خميني تسليم كردند . ( 6 )
28
امروز ستاد ارتش رسماً تحويل نمايندگان دولت موقت مهندس بازرگان شد ( خبر ضميمه دارد ) . به نوشته مطبوعات به نقل از فردي كه وي را يك "سخنگوي دفتر نخستوزير " معرفي كردند ،
23/11/57 ـ تهران ـ تصرف زندان اوين بعنوان "آخرين دژ استبداد" بعد از چند ساعت محاصره
23/11/57 ـ تهران ـ زندان اوين
حضور كنجكاوانه مردم در مكاني كه از رعبآورترين مراكز امنيتي رژيم شاه محسوب ميشد .
هيأتي براي اين منظور به ستاد ارتش رفت و مراسم تحويل ستاد را انجام داد . اين سخنگو افزود : به دستور مهندس بازرگان ( نخستوزير موقت ) تا انتخاب فرماندهان نيروها و يگانهاي ارتش ، معاونان آنان كارها را برعهده خواهند داشت . بدين ترتيب فرماندهان ارتشي كه تا ديروز عمليات را اداره ميكردند ، بركنار شدند . ( 7)
/11/57 ـ تهران ـ سه راه تهران ويلا
نمونهاي از خسارات مانده از آتشسوزيها و درگيريهاي خياباني روز قبل
از سوي ديگر سرلشكر محمدوليالله قرهني از سوي نخستوزير موقت انقلاب به رياست ستاد ارتش منصوب شد . به نوشته اطلاعات ، وي از افسران تحصيل كرده و خوشنام ارتش است كه مدتهاست به فعاليتهاي خصوصي اشتغال دارد . وي قبلاً معاون ستاد ارتش ، فرمانده ارتش در استانهاي مختلف و همچنين رئيس ركن دوم بوده است . ( 8 ) علاوه بر اين سپهبد محمدعلي نوروزي به سمت كفالت شهرباني دولت موقت منصوب شد . وي تا قبل از احراز اين سمت ، معاونت اطلاعاتي شهرباني را به عهده داشت . ( 9 ) دولت مهندس بازرگان سپهبد مهديون را نيز به عنوان كفيل نيروي هوايي انتخاب كرد . وي پس از انتصاب به اين سمت ، طي اعلاميهاي از كليه پرسنل مبارز نيروي هوايي ايران درخواست كرد كه هر چه زودتر با لباس مرتب يونيفرم نيروي هوايي خود را به يگانهاي مربوطه معرفي نمايند . سپهبد احمدعلي محققي جانشين سابق فرمانده ژاندارمري نيز به سرپرستي موقت ژاندارمري كل كشور منصوب گرديد . ( خبر ضميمه دارد ) . متن حكم مهندس بازرگان چنين است : «تيمسار سپهبد احمدعلي محققي ! بدين وسيله جنابعالي موقتاً به سرپرستي ژاندارمري كل كشور منصوب ميشويد . دستور فرماييد در اسرع وقت افراد ژاندارمري جمعآوري و به پادگانهاي مربوطه اعزام و تجديد سازمان لازم با كمال دقت و نظم به عمل آيد ( 10 ) ( خبر ضميمه دارد ) .
29
گروههاي مختلف ، بخصوص گروههاي چپ ، تجديد سازمان ارتش را عمل ارتجاعي دانسته ، خواستار انحلال آن شدند . همچنين ضمن تاكيد بر شكلگيري نيروهاي مسلح مردمي با خلع سلاح عمومي نيز بشدت به مخالفت برخاستند ؛ از جمله ، "سازمان چريكهاي فدايي خلق" طي پيامي به امام خميني ، اعلام كرد : «نظر به مصالح عمومي ميهن و انقلاب شايسته است مسأله سلاحهايي كه در روزهاي اخير از ارتش مزدور در سراسر ايران مصادره شده است به طور كلي در چهارچوب مناسبات سازمان ( چريكهاي فدايي خلق ) با ساير نيروها و دولت مورد مذاكره قرار گيرد . فعلاً فوريتاً مقتضي است همانگونه كه نظر امام است كميته از درگير شدن افراد مسلح غيرمسؤول با فدائيان در چهارراهها و معابر كه قصد ضبط سلاحها را دارند ، بسرعت جلوگيري به عمل آورد . » ( 11 )
اين سازمان در اعلامية ديگري عنوان كرد : ارتش [ كه ] حربه اصلي امپرياليسم و نوكرانش [ بود ] ، به نيروي شكوهمند جانبازي تودههاي مردم درهم شكست و ميرود تا فردا ارتش خلق بنيان گيرد . ( 12 )
"سازمان نويد" وابسته به حزب توده نيز اعلام كرد : در ماشين و دستگاه پليسي و نظامي رژيم [ شاهنشاهي ] شكاف عميق افتاده اما هنوز كاملاً درهم شكسته نشده است . ( 13 ) ( خبر ضميمه دارد )
گروه ماركسيست ، لنينيست "شفق سرخ" نيز ضمن حمله شديد به درخواست امام مبني بر خلع سلاح عمومي ، اعلام كرد : خلق ضربه به دشمن وارد كرده است ولي دشمن خونخوار هنوز زنده است . ملت اكنون براي نبرد نهايي مسلح شده است ، ولي شب و روز تبليغ ميشود كه تفنگها را تحويل دهيم ؛ يعني اينكه ملت در مقابل دشمن مسلح ، خلع سلاح شود . ( 14 )
"جنبش انقلابي مردم مسلمان ايران" ( جاما ) نيز طي بيانيهاي اعلام كرد : … مردم ايران ميخواهند ارتش استعماري [ كه ] در خدمت امپرياليسم و ضدانقلاب [ بوده است ] به يك ارتش مردمي در خدمت خلق و پاسدار دستاوردهاي انقلاب تبديل گردد … بدين منظور جنبش انقلابي مردم مسلمان ايران از همة عناصر انقلابي و گروهها و سازمانهاي پيشتاز و همة تودههاي زحمتكش و روشنفكران ميخواهد كه كار سازماندهي جنبش را در مقياس تودهاي و با كيفيت انقلابي با سرعت و هوشياري تمام دنبال كنند . ( 15 )
30
در حالي كه انبوه تودههاي مردم بيش از پيش سياسي ميشوند و مستعد جذب در جريانها و گرايشهاي مختلف سياسي ميگردند ، هر گروه و سازمان و دستهاي به بهانههاي گوناگون تلاش ميكند بدون طرح مواضعي كه صراحتاً از حركت اصلي انقلاب فاصله داشته باشد ، خود را مطرح كند . و به تقويت و جذب هوادار بپردازد . در اين زمينه دو جريان مشخّص سياسي و نظامي موسوم به چريكهاي فدايي خلق و مجاهدين خلق ، ( خبر ضميمه دارد ) بعد از پيروزي برقآساي نيروهاي پيرو امام بر رژيم شاه با استفاده از فضاي موجود بسرعت و بشدت در پي جبران عقبماندگي آشكار خود از جريان اصلي انقلاب برآمدند .
23/11/57 ـ سر در يك مركز امنيتي تصرفشده
تلاش گروهها براي كسب پايگاه مردمي : چاپ و نصب پوستر در وسط معركه ، شامل آرم سازمان در كنار عكس امام خميني
دو نمونه زير از اين گونه تلاشها به شمار ميآيد :
سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران با صدور اعلاميهاي از هواداران خود در سراسر كشور خواست : 1 ـ تا تسخير و فتح كامل همة مواضع دشمنان خلق و تسخير همة سنگرهاي آنان توسط مردم ، لحظهاي از پاي ننشينيد ، سنگرهاي خود را ترك نگوييد و همراه و همگام با ساير مبارزان خلق در پاسداري از انقلاب و خنثي كردن توطئهها و تهاجمهاي مزدوران هوشيارانه بكوشيد . 2 ـ در همة شهرها و روستاها ستادهاي ارتباط و هماهنگي با اختيارات كامل به وجود آوريد و تمام اقدامات را زير نظر آنها انجام دهيد . 3 ـ مبارزان در گروههاي ده ، بيست نفري سازمان و آموزش دهيد و در سنگرها ( سطح شهر ) مستقر سازيد . 4 ـ با برقراركردن پيكهاي مخصوص بين سنگرها و ستاد هماهنگي نيازها را بررسي و تأمين و امكانات را متعادل و وظايف را تقسيم كنيد . 5 ـ كلاسهاي آموزش نظامي در شهر و روستا برپا داريد و فنون نظامي و كاربرد سلاح را [ به ] همه [ بياموزانيد ] . 6 - همة مبارزان مسلح ، خلق را از خطرات سلاح و مواد منفجره ، بويژه از خطرات سهلانگاريها و دستكاريها در استفاده از آنها آگاه كنند . 7ـ از همه مردم بخواهيد كه احساسات خود را مهار ساخته ، تنها آنچه را كه به صلاح انقلاب است انجام دهند . 8ـ از تيراندازيهاي بيمورد كه ضمن خطرات جاني موجب به هدر رفتن ذخاير ميشود ، جداً خودداري كنيد . 9ـ از هرگونه تخريب و از بين بردن تاسيسات دولتي و خصوصي به هر شكل كه باشد جلوگيري كنيد تا فردا همه ثروتهاي ملي در خدمت مردم قرار گيرد . 10ـ امروز در همة نقاط حفظ نظم و انضباط به عهدة مردم است . در نهايت همكاري با ساير مبارزان ، كنترل دروازة شهرها و روستاها را در دست گيرند . 11ـ تاكيد ميكنيم كه افراد و عناصري كه به مردم و ميهن خيانت كردهاند و ميكنند ، با اعلام همبستگي مزدورانه به هيچوجه در ميان مردم جايي نخواهند يافت و از مجازات در امان نخواهند بود . در صورت مشاهده افراد مزبور آنها را معرفي و خود به هيچوجه آسيبي به آنها نرسانيد . ( 16 )
سازمان مجاهدين خلق نيز امروز با يك ابتكار سياسي ، نهادي را تاسيس نمود تا بتواند ضمن حفظ هويت چريكي سازمان ، در پوشش تشكيلات جديد فعاليت رسمي سياسي نيز داشته باشد . لذا "جنبش ملي مجاهدين" با صدور اعلاميهاي به منزلة ارگان سياسي مجاهدين خلق ايران اعلام موجوديت كرد و از كليه طرفداران مجاهدين خلق ايران در سراسر كشور دعوت نمود كه با حضور هر چه بيشتر در صفوف مجاهدين به پاسداري از دستاوردهاي انقلاب و استمرار حركت ضدامپرياليستي آن بپردازند . در اين اعلاميه از نيروهاي مبارز مردمي خواسته شده است :
1ـ در مراكز مخصوص خود به تعداد مناسب اجتماع كرده و با متشكل كردن صفوفتان حداكثر آمادگي لازم را براي مواجهه با هرتوطئهاحتمالي يا طرح ضدانقلابي نفاقافكنانه احراز كنيد .
2ـ در عين استوار كردن پيوند ناگسستني با تودههاي محروم و مستضعف مردم ـ كه صرفاً از طريق نثار كردن تمامي خلوص ، احترام ، صميميت و همكاري انقلابي به پيشگاه آنان ميسر است . ـ در روشنگري سياسي آنها و ارائه هر نوع آموزش لازم ديگر بكوشيد .
3 ـ در اين شرايط بايستي از هرگونه عكسالعمل عجولانه و عصبي و هدر دادن امكانات و تجهيزات انقلاب اكيداً پرهيز نمود . ( 17 )
31
امام خميني طي پيامي خطاب به ملت ضمن دعوت آنان به آرامش و هوشياري اطهار داشت : اكنون كه دستگاه ديكتاتوري و ستمكاري برچيده شد ، بايد از هرنوع خرابكاري و چپاول و آتشسوزي و ظلم احتراز شود و بر عموم است كه از اينگونه اعمال غيراسلامي و غيرانساني به شدت جلوگيري نمايند . آنان كه دست به اين اعمال وحشيانه ميزنند خائن به ملت و مخالف نهضت اسلامي هستند . بايد ملت تا برقراري نظم از طرف دولت موقت ، نظارت در حفظ مراكز عمومي از قبيل وزارتخانهها و بانكها و ديگر مراكز دولتي و ملي بنمايند و اموال ملت را نگذارند هدر برود . ملت عزيز ! نگذاريد بدخواهان منعكس كنند كه با به هم خوردن رژيم فاسد ، هرج و مرج و خرابكاري جاي آن را گرفته است . به فرصتطلباني كه ميخواهند با ماسك انقلابي از رژيم منقرض پشتيباني كنند و نهضت را بدنام نمايند ، مهلت فعاليت ندهيد و ملت مسلمان بايد ابتكار را به دست بگيرد . ماموريني كه از طرف جناب آقاي نخستوزير اسلامي ماموريت دارند ، سربازان انقلابند و بايد با آنان همكاري كنيد و اگر مخالفين مردم مسلمان خواستند كارشكني كنند ، از آنها جلوگيري كنيد . لازم است مردم هر چه زودتر از خيابانها به مساجد و مراكز اجتماع بروند و به فرمودة علما ، اعلام و خطباء محترم گوش دهند و بر علماء اعلام و خطباء بلاد است كه به مساجد و مراكز عمومي تشريف برده و مردم را دعوت به صلاح و سداد كنند و از اعمال خلاف شرع و خلاف مسير نهضت بشدت جلوگيري نمايند و با بيانيرسا مردم را از هرج و مرج و خرابكاري بازدارند و حكم شارع مقدس را ابلاغ نمايند . اكنون كه قواي انتظامي از قبيل ارتش و ژاندارمري و شهرباني به ملت پيوستهاند ، بر عموم ملت لازم است كه به هيچوجه تعرض به آنان نكنند و آن را چون برادر نگهداري كنند و بر علما اسلام است كه مردم را ارشاد كنند كه از قواي انتظامي كه تحت لواي حكومت اسلامي آمدهاند ، حمايت نمايند . ( 18 )
امام خميني در پيام ديگري گفتند : بايد تمامي اسلحههايي كه در دست مردم است جمع شوند . هر كس اسلحهاي پيدا كرد بايد به مسجد خود ببرد و به امام جماعت مسجد تحويل بدهد و بعد اين اسلحهها از مسجد به كميتهها آورده ميشود و كميته اين اسلحه را در اختيار سربازان اسلامي كه براي دفاع از اسلام و مسلمين تدارك ديده شدهاند ، ميگذارند . فقط بايد اين سربازان مسلح باشند و ديگران نيازي به اسلحه ندارند ؛ تسليحات بايد زير نظر كميتهها باشد . توجه داشته باشيد كه اسلحهفروشي حرام است ، مال غير است ، مال ملت است ، نه كسي بايد بخرد و نه كسي بايد بفروشد ؛ كساني كه خريدهاند بايد اسلحهها را به مساجد يا كميته برگردانند . اين اسلحهها ذخاير ملت هستند ، نبايد از بين بروند و اگر اشخاصي را ديديد كه ميخواهند اين اسلحهها را ببرند ، جداً ممانعت كنيد و نگذاريد كه اسلحهها دست افراد منحرف بيفتند ؛ نگذاريد اسلحه دست دشمن ملت و دشمن اسلام بيفتد ؛ همه ما موظف هستيم و تكليف شرعي در اين زمينه داريم . امروز حساسترين روزهايي است كه بر اسلام و مسلمين ميگذرد ؛ بايد همه مواظب باشيد و نگذاريد كه دشمن در صفوف شما وارد شود و نگذاريد اين اسلحهها دست دشمن بيفتد و اگر خواستند به جاهايي كه اسلحه در آنجاست حمله كنند ، موظفيد كه عموماً مخالفت كرده و دست آنها را كوتاه سازيد ، همچنين بايد اگر اسلحهاي در دست مردم عادي ديديد آنها را هدايت كنيد كه اسلحهها را تحويل دهند و اگر مطلع شديد كه در دست اشخاصي اسلحه هست و نميخواهند بدهند ، مكلف هستيد كه اسم و آدرس آنها را به كميته بدهيد تا تكليف آنها هم روشن شود .
امام خميني ضمن برحذر داشتن مردم از تعرض به نيروهاي نظامي و انتظامي اظهار داشتند : بايد به مراكز شهرباني و ژاندارمري و ارتشي حمله نشود ؛ اينها ديگر برگشتهاند و از خود ما هستند . ارتش و ژاندارمري و ارتشي حمله نشود ؛ اينها ديگر برگشتهاند و از خود ما هستند . ارتش و ژاندارمري و شهرباني از خود ما هستند ؛ تمام قواي انتظامي از ما و ما از آنها هستيم ؛ همه هوادار اسلام هستيم . ( 19 )
23/11/57 ـ تهران ـ خيابان سپه ـ فروشگاه مركزي ارتش
تهران ـ ميدان بهارستان ـ مجلس شوراي ملي
پيام امام خميني در 23/11/57 : بايد ملت تا برقراري نظم از طرف دولت موقت ، نظارت در حفظ مراكز عمومي … بنمايند و اموال ملت را نگذارند هدر برود .
32
راديو لندن در تفسيري راجع به وظايف دولت بازرگان و تجديد سازمان ارتش گفت : مهمترين كار بازرگان به اثبات رسانيدن هر چه سريعتر قدرت خود و جلوگيري از برخوردهاي بيشتر و از هم پاشيدگي است … در حال حاضر بسياري از شهرهاي ايران عملاً امور خود را اداره ميكنند و كميتهها كشور را تحت اداره موثر واحدي درخواهند آورد ، مگر آنكه مهندس بازرگان بسرعت نيروهاي ارتش و پليس را بشناسد و بتواند آنها را وادار سازد كه تحت فرمان او عمل كنند . از هم پاشيدگي در ارتش خطر بيشتري در بردارد . اين راديو در گزارش ديگري با اشاره به "مشكلات حكومت تازة ايران" گفت : يكي از خواستهاي حكومت جديد آن است كه مردم سلاحهايي را كه در چند روز اخير سربازان متمرد به آنها دادهاند فوراً تسليم كنند . حداقل دو نهضت چريكي در ايران وجود دارد ؛ يكي اسلامي و ديگر ماركسيستي كه ممكن است نخواهند سلاحهاي خود را به دولت بدهند و اگر اوضاع در ايران آرام نشود ، شكي نيست كه اين گروهها ميتوانند موقعيتي پيدا كنند كه در آن شكوفا شوند . ( 20 )
33
گزارش مفصّل امروز ويليام سوليوان ( سفير امريكا در تهران ) به وزارت امورخارجه آن كشور با قيد "خيلي محرمانه ، خيلي فوري" دربارة حوادث جاري در ايران حاوي مسائل متنوعي است ؛ از جمله :
ـ تا دو روز پس از پيروزي موفقيتآميز نيروهاي انقلابي به رهبري آيتالله خميني بر دولت ، هنوز تيراندازي و تا حدودي ناامني در تهران ادامه دارد . از ساعت يازده صبح ، بعد از گزارش آخر در مورد اينكه گارد شاهنشاهي در حال حركت به طرف پايگاه هوايي براي شروع دوباره درگيري بوده ، خبري از اتفاقات در پايگاه هوايي دوشانتپه در دست نيست . به هر حال اوضاع آرام به نظر ميرسد . مناطق مهم درگيري در اطراف پادگان گارد شاهنشاهي در لويزان است . مقدار زيادي اسلحه بدون تبعيض به مردم غيرنظامي داده شده است و اكثر آنها به شمال ميروند كه در تسخير گارد شاهنشاهي كمك كنند . سفارت امريكا موفق شد كه راديو و تلويزيون ملي را وارد كند تا خبر قبلي را كه تعدادي مشاور امريكايي هنوز در لويزان با گاردهاي شاهنشاهي هستند تكذيب كند . باقيمانده شهر ظاهراً در دست دولت انقلابي است و موانع خياباني را در اكثر جاها پليسهاي مردمي كه ظاهراً مجاهدين وابسته به نهضت اسلامي هستند ، محافظت ميكنند . ديروز ادارهها و زندانهاي ساواك با اعمال زور آزاد شدند و اين وضع شايد هنوز ادامه داشته باشد . مطبوعات گزارش ميدهند كه مسؤولان ساواك و ديگران به جاي اعدام دستگير و زنداني شدهاند . كارمند سفارت در نزديكي مركز عالي فرماندهي گزارش ميدهد كه مردان مسلح اسم اشخاص را صدا ميزنند و اگر آنها بيرون نيايند ، به خانه تيراندازي ميكنند و معلوم نيست كه با آنها چه ميشود .
ـ منابع مخالف به ما گفتهاند كه رئيس كميته اعاده نظم ، معاون پيشين رئيس ستاد مشترك ( سپهبد قرهني ) است . ظاهراً تمام آمريكاييها ايمن هستند و يك گروه بيست نفري از مركز فرماندهي ستاد مشترك هنگام شب در محيط سفارت پناه گرفته بودند .
ـ در راديو و تلويزيون ملي ، علائم نفوذ چپيها بيشتر به چشم ميخورد و اخبار تودهاي و چريكي نسبتاً به دفعات و [ نيز ] شعارهاي ضدآمريكايي گاهگاهي پخش مي شود . ما اطلاع داريم كه وقتي يك ايستگاه راديويي مشخص شروع به دادن شعارهاي ضدآمريكايي كرد ، راديو و تلويزيون ملي بسرعت آن را دروغ ناميدند و گفتند كه دولت قصد هيچگونه حمله به آمريكاييها را ندارد و مردم بايد از خارجيها حفاظت كنند ؛ اين با پيام شب گذشته [ امام ] خميني به مردم كه درخواست هوشياري در مقابل دردسرسازان ميكرد و خصوصاً خواستار شد كه به سفارت حمله نشود ، تناسب دارد . او [ امام ] گفت كه پيروزي بسيار نزديك است ولي تا وقتي كه به وقوع بپيوندد ، مردم بايد هوشيار باشند .
ـ راديو و تلويزيون ملي گزارش دادند كه صبح امروز گارد شاهنشاهي خود را تسليم كرد .
ـ هر سه كنسولگري اطلاع ميدهند كه اوضاع آرام و آمريكاييها ايمن هستند . تبريز را پليسهاي انقلابي حفاظت ميكنند و بعدازظهر در انتظار بازديد آيتالله محل به همراه فرماندة ارتش است . اصفهان همچنان در اختيار مركز فرماندهي آيتالله خادمي است . سربازان در پادگانهاي خود منتظر فرمان دولت جديد ميباشند . برخلاف گزارشهاي گذشته ، كنسولگري اصفهان به ما گفته است كه درگيري در پايگاه هوايي و ديگر جاها تمام شده است ؛ تيمهاي ( TAFT ) سالم هستند . پليس مردمي مانند جاهاي ديگر كنترل را در دست دارد .
ـ نقطه عطف انقلاب ، ديروز بعدازظهر ( 11 فوريه ) زماني روي داد كه رئيس ستاد مشترك ( تيمسار قرهباغي ) در ملاقات خود با بختيار ( نخستوزير ) و بازرگان ( نخستوزير آينده ) موافقت نمود كه ارتش را از شهر تهران فراخواند و كنترل شهر را به دست نهضت انقلابي بسپارد . اين باعث شد كه رئيس مجلس فوراً استعفاي پارلمان را اعلام كند و شب آن [ روز ] بازرگان از راديو تعهدات خود را براي ( استقرار ) دولت مسؤول تجديد كند . از بختيار خبري در دست نيست ؛ بعضي شايعات حكايت ميكند كه او استعفا داده و بعضي ديگر نيز ميگويند كه خودكشي كرده است . استعفاي او به عنوان يك واقعيت در حال جا افتادن است ، اگر چه [ در ] هيچ جا متني منتشر نشده است .
ـ ما خبر داريم كه كابينه بازرگان ممكن است امروز يا فردا اعلام شود .
ـ در مطبوعات امروز عكسي از رئيس فرمانداري نظامي ( تيمسار مهدي رحيمي ) به چشم ميخورد كه به دست ارتش انقلاب دستگير شده بود و بر طبق گزارشها تحت محاكمه قرار خواهد گرفت . به ما گزارش رسيده كه زندان جمشيديه درهم شكسته شده بود و هويدا و نصيري و نيكپي همراه با ديگران به چنگ افتادهاند . همچنين طبق گزارش مطبوعات ، مردم ترغيب ميشوند كه اسلحه را به ستاد دولت انقلاب مستقر درناحيه ستاد [ امام ] خميني واقع در محل ذكر شده در تلگرام مرجع الف و مدارس عمومي تحويل دهند . گفته ميشود كه حياط آنها مملو از اسلحه و تجهيزات ديگر ارتش و پليس است .
23/11/57 ـ كنترل شهر خارج از اراده قرهباغي ، بختيار و حتي مهندس بازرگان نخست وزير ، در دست مردم انقلابي است .
در سراسر تهران ، انواع سنگرها و راهبندانهاي خياباني ، هرگونه تردد و تحرك عوامل نظامي و غيرنظامي رژيم شاه را غيرممكن كردهاست . عكسهاي اين صفحه دو نوع راهبندان خياباني را كه بسته به اهميت و حساسيت منطقه و محل ، به نحو متفاوتي شكل گرفتهاست ، نشانميدهد .
ـ قبلازظهر به ساختمان آژانس بينالمللي ارتباطات وارد شدند و ان را جستجو كردند . هتل اينتركنتينانتال نيز تصرف شد و روزنامهنگاران داخل آن از اتاقهايشان بيرون و در يكجا گرد آورده شدند . گزارش شده كه به [ هتل ] هيلتون نيز راهيافتهاند . كارمندان محلي ( سفارتخانه ) با مذاكره گروههاي غارتگر غيرنظامي را از بازرسي محوطه سفارت منصرف كردند .
ـ تمام دستياران عالي بارزگان در ستاد انقلاب هستند و آنها را صدها فرد مسلح كه بدون كلمه عبور به هيچكس اجازه نزديك شدن را نميدهند ، محافظت ميكنند . از آنجايي كه شمارههاي تلفن پيوسته اشغالند ، تمام مراكز فرماندهي عالي عملاً خارج از دسترسند . منبع ( سفارت در ) جناح مخالف ( كه خودش به سبب نداشتن كلمه عبور قادر نبوده راه يابد . ) به ما ميگويد كه تيمسارهاي عاليرتبه نيز همگي در ستاد انقلاب هستند ؛ از جمله بدرهاي و فرمانده گارد شاهنشاهي كه امروز صبح خود را تسليم نمود . 25 تن از كارمندان آمريكايي فرماندهي ترابري هوايي ( كه يك كارمند سفارت در بين آنها است . ) را پليس اسلامي جلب كرده است . سعي داريم كه به كمك يك واسطه از اطرافيان [ امام ] خميني به آنها دسترسي يابيم . تعداد بيشتري از امريكاييهاي شخصي جمعآوري شده و به يك مكان مركزي ، احتمالاً ستاد [ امام ] خميني و بازرگان برده شدهاند كه تصور ميكنيم براي بازپرسي از ايشان باشد ؛ ظاهراً اين يك جريان عمومي است .
ـ ساعت 2 پس از نيمه شب گزارش ميرسد كه در تبريز تيراندازي بسياري اتفاق ميافتد كه شايد براي شادماني است . گزارش شده كه حداقل دو عضو ساواك ، اوائل صبح امروز به دست مردم بدون دادرسي در خيابان اصلي تبريز از درخت حلقآويز شدند . اين گزارش را يك شاهد عيني داده است . ( 21 )
34
جيمي كارتر ( رئيس جمهور امريكا ) در يك مصاحبه گفت كه آمريكا آمادة همكاري با دولت انقلابي ايران به رياست مهندس بازرگان است و اظهار اميدواري كرد كه روابط دوستانه ايران و آمريكا به نفع ملتهاي دو كشور همچنان ادامه يابد . وي افزود : مهدي بازرگان نخستوزير ايران است و ما هميشه با دولتهاي موجود در ايران كه قدرت را در دست داشتند كار كردهايم و اكنون نيز كوشش خواهيم كرد با دولت جديد بازرگان كار كنيم . در اينجا يك كارمند بلندپايه امريكايي گفت : ايالات متحده براي برقرار كردن روابط عادي با زمامداران جديد ايران تلاش ميكند و با اينكه اوضاع هنوز بحراني است ، نشانههاي دلگرمكنندهاي وجود دارد . وي افزود : براي امريكا مسأله شناسايي رسمي رژيم جديد مطرح نيست ، چرا كه روابط ديپلماتيك ابالات متحده و ايران هرگز قطع نشده و ما با شخصيتهاي با نفوذ كشور در تماس بودهايم . ( 22 )
كارتر همچنين اعلام كرد : هدف ما اين بوده و هست كه ايران يك كشور مستقل و با ثبات باشد و پيوسته آماده بوديم و هستيم كه با اين كشور كار كنيم . رئيس جمهور آمريكا افزود كه هم اكنون نگرانيهاي مهم او در مورد سلامتي آمريكاييهاي مقيم ايران ، پايان دادن خونريزي و جلوگيري از مداخله خارجي در امور ايران است . كارتر گفت كه سفارت آمريكا در ايران به وي گزارش داده كه رهبري رژيم تازة ايران در زمينه تضمين سلامتي اتباع آمريكايي در ايران نهايت همكاري و معاضدت را ميكنند و مقامهاي سفارت آمريكا در تهران پيوسته با رهبران جديد ايران در تماس هستند . ( 23 )
35
سايروس ونس ( وزير خارجه دولت كارتر ) در خصوص چگونگي برقراري تماس آمريكا با دولت موقت و آثار آنان مينويسد : روز 12 فوريه ( 23 بهمن ) دستورهايي به سوليوان ابلاغ شد كه با دولت موقت تماس بگيرد و تصميم آمريكا را به برقراري روابط با اين دولت اعلام نمايد . در اين مرحله دو مسأله براي ما اهميت فوري داشت : نخست اينكه دستگاههاي حساس نظامي و اطلاعاتي خود را در ايران حفظ كنيم و از افتادن آنها به دست كشورهاي غير دوست جلوگيري نماييم . دوم اينكه امنيت و سلامت اتباع آمريكايي را در ايران تامين كنيم . سوليوان و مستشاران نظامي امريكا به همكاري دولت موقت و مقامات نظامي ايران براي حفظ تجهيزات و دستگاههاي نظامي و اطلاعاتي دست به كار شدند . روش دولت بازرگان در برخورد با اين مسأله نشان ميداد كه بازرگان و همكاران او به اهميت حفظ روابط و همكاري نظامي با آمريكا واقفند و دربارة حفظ امنيت خارجي ايران نگرانيهاي بجايي دارند . ( 24 )
36
هادينگ كارتر ( سخنگوي وزارت خارجه امريكا ) گفت : واشينگتن و تهران در جهت برقراري روابط عادي ديپلماتيك تلاش ميكنند ، اما اين كار تا استقرار كامل دولت جديد ميسر نخواهد شد . وي اضافه كرد : عليرغم بروز خشونت و جنگهاي پراكنده در ايران ، آمريكا هنوز اميدوار است كه ايمني 7000 آمريكايي مقيم ايران را حفظ كند . ( 25 ) از سوي ديگر يونايتدپرس گزارش داد : هليكوپترهاي بزرگ نفربر از ارتش امريكا با 69 تفنگدار دريايي آن كشور روز دوشنبه عازم خاورميانه شدند تا در صورت دريافت مأموريت ازسوي كارتر به تخليه 7 هزار آمريكايي مقيم ايران بپردازند . اين هليكوپترها كه هر يك 80 مسافر حمل ميكند از پايگاهخود درانگلستان به اينجرليك در تركيه واردشدهاند و تفنگداران از كاروليناي شمالي به تركيهآمدهاند . ( 26 )
سخنگوي وزارت خارجه آمريكا گفت : اين نيرو به عنوان يك اقدام احتياطي به مراكز نزديك به ايران اعزام شدهاند . ها دينگ كارتر افزود : دليلي براي اعزام اين نيرو به نواحي نزديكتر احساس نشده است . وي گفت : تلاشهاي بازرگان دليل اصلي لغو برنامه اعزام يكگروه از هليكوپترهاي آمريكايي حامل 69 تفنگداردريايي به تهران جهت تخليهافراد آمريكايي سفارت بودهاست . ( 27 )
37
چند ساعت پس از بيانيه مطبوعاتي كارتر ، شوروي رسماً اعلام كرد كه دولت موقت مهدي بازرگان به رسميت شناخته و آماده است روابط حسنهاي با اين دولت برقرار كند . الكسي كاسيگين ( نخستوزير شوروي ) پيام تبريكي به مهندس بازرگان فرستاد كه ترجمه غيررسمي آن كه از طرف سفارت شوروي به روزنامهها داده شد ، به اين شرح است :
جناب آقاي مهندس بازرگان! نخستوزير دولت موقت ايران ـ تهران ؛ انتصاب آن جناب را به مقام نخستوزير دولت موقت ايران تبريك و تهنيت ميگويم . اتحاد شوروي كه به سياست لنيني صلح و دوستي بين ملتها وفادار است ، شناسايي دولت موقت ايران را اعلام ميدارد و آمادگي خود را براي بسط و توسعه روابط بين دو كشور ما بر اساس اصول برابري و حسن همجواري و احترام به حاكميت ملي و عدم مداخله در امور داخلي يكديگر اظهار مينمايد . گسترش همكاري همه جانبه بين كشورهاي ما بدون شك و ترديد با منافع ملتهاي اتحاد شوروي و ايران و با منافع تحكيم صلح و امنيت بينالملل مطابقت خواهد داشت .
كاسيگين صدر شوراي وزير ان اتحاد جماهير شوروي
سوسياليستي مسكو كرملين 12 فوريه سال 1979 ( 28 )
38
ديويد اوئن ( وزير خارجه انگلستان ) گفت كه دولت متبوع او قصد مداخله در امور ايران را ندارد و بر آن است كه شورويها نيز چنين قصدي ندارند . به گزارش آسوشيتدپرس وي گفت : كرملين نشان داده است تاثيري در استراتژي انگلستان در منطقه خليج نداشته است . ( 29 )
سخنگوي وزارت امورخارجه آلمان غربي گفت : دولت آلمان غربي حوادث ايران را يك مسأله كاملاً داخلي ميداند . وي افزود : سفارت آلمان در تهران با رهبران ايران تماس گرفته و پيوسته با بن در ارتباط بوده است . ( 30 ) در اين حال فرانسوا ميتران ( رهبر حزب سوسياليست فرانسه ) پيشبيني كرد كه انقلابهايي از نوع انقلاب ايران در كشورهاي اسلامي همسايه نيز روي خواهد داد . ميتران گفت : شيعيان زيادي در عراق و در آسياي مركزي در جمهوريهاي شوروي زندگي ميكنند . ميتران پيشبيني كرد كه اقليتها در ايران خود بزودي مسؤوليت امور خويش را به دست خواهند گرفت . وي اضافه كرد : در ايران هر كاري ممكن است و انقلاب ايران رژيمهاي منطقه را زير و رو خواهد كرد . ( 31 )
39
نشريه النهار چاپ بيروت گزارش داد : دو تن از نزديكان آيتالله خميني ( رهبر انقلاب ايران ) قول دادند كه محل سفارت اسرائيل در تهران در اختيار فلسطينيها قرار خواهد گرفت . قول استرداد ادارات و محل سفارت اسرائيل در تهران به فلسطينيها در يك مكالمه تلفني كه ميان ياسر عرفات ( رهبر الفتح ) و نزديكان آيتالله خميني صورت گرفته ، داده شد . ( 32 )
از سوي ديكر مناخيم بگين ( نخست وزير اسرائيل ) گفت : بحران ايران سبب شده كه مصر در موضع خود در مذاكره صلح با اسرائيل سرسختتر شود . وي افزود : به نظر ميرسد موجي از اسلام تعصبآميز در خاورميانه شيوع پيدا كند . ( 33 )
در اين حال رويتر گزارش دادك در شهر صيدا هزاران مسلمان شيعه به حمايت از آيتالله خميني رژه رفتند . عكسهاي آيتالله خميني در دفاتر جبهة دموكراتيك آزاديبخش فلسطين ( جبهه
ماركسيستي ) نصب شد و اين شعار زير عكسها به چشم ميخورد : " امروز ايران ، فردا فلسطين" يك رهبر جبهه خلق نيز گفت : انقلاب ايران پيروزي بزرگي براي خلق فلسطين و تودههاي عرب است . ( 34 )
40
به گزارش خبرگزاريها چهار كشور مسلمان پاكستان ، سوريه ، موريتاني و ليبي رژيم جمهوري اسلامي ايران را به رسميت شناختند . ( 35 ) دولت سودان نيز رسماً پشتيباني خود را از آيتالله خميني اعلام كرد .
نخستوزير هند هم ضمن پيامي انتخاب مهدي بازرگان را به رياست دولت شادباش گفت و اظهار اميدواري كرد كه روابط و همكاريهاي دو كشور بيش از پيش گسترش يابد . ( 36 ) خبرگزاري يونايتدپرس ضمن گزارش خبر ارسال تلگرام شادباش حفاظ اسد ( رئيس جمهوري سوريه ) به امام خميني ، اعلام كرد : حافظ اسد اولين رهبر يك كشور عرب است كه پيروئي كامل انقلاب ايران را تبريك ميگويد . حافظ اسد در تلگرام خود گفت : ما كوششهاي شما را براي قرار دادن ايران در مقامي كه بحق جاي آن است ، يعني در صفوف اعراب و اسلام ، دوشادوش برادران مسلمان خود كه اينك درگير مبارزه شديد عليه تجاوز و اشغالگري ميباشند ، بدقت تعقيبكردهايم . ( 37 )
41
يك گزارش غيررسمي براي مسؤولين از بروز نوعي اختلاف و درگيري در گنبد حكايت دارد . در اين گزارش آمده است : در روز بيست و سوم بهمن ماه 1357 عدهاي از جوانان مسلمان گنبد با حمله به شهرباني ، آن را خلع سلاح كردند و در آنجا مستقر شدند . به دنبال اين واقعه ، به تحريك چريكهاي فدايي عدهاي از جوانان تركمن به نيروهاي انقلابي مستقر در شهرباني گنبد هجوم آورده و خواهان تقسيم سلاحها شدند . چريكها با ترويج اين مطلب كه شيعهها تفنگها را گرفته ، ميخواهند حمله چماق به دستها را كه از جانب تركمنها صورت گرفته است ، تلافي كنند ، به تحريك و تهييج احساسات ناسيوناليستي تركمنها پرداختند ؛ در نتيجة اين تحريكات ، نهايتاً براي اينكه كار به برادركشي نينجامد و اسلحهها به دست چريكهاي فدايي خلق نيفتد ، جوانان مسلمان با دعوت عدهاي از عناصر شهرباني ، پاسگاه شهرباني را به آنها تحويل دادند و براي ختم غائله ، سلاحها را نيز پس دادند . ( 38 )
ضميمة اول خبر شماره 27
علت اينكه با وجود برتري تقريباً مطلق نيروهاي انقلاب و ضعف كامل نيروهاي هوادار رژيم در همة نهادها و ارگانهاي حياتي در سراسر كشور ، عدهاي از سران ارتش همچنان مقاومت مي كردند ، ناشي از ذهنيتي است كه در نزد آنان به قوت وجود داشته است ؛ اين ذهنيت همان ايدة آمريكايي حفظ يكپارچگي و انسجام ارتش با همان بافت و ساختار قبلي و جلوگيري از متلاشي شدن آن است . در اينجا ، مقصود اصلي به كارگيري يك نهاد نيرومند با هويتي مستقل در كنار نظام جديد است كه با ارام گرفتن شور انقلابي و فرونشستنموج اوّليه انقلاب ، بتواند ضمن برخورد
مقتدرانه با دولت جديد ، در ترسيم معادلات قدرت به چانهزني بپردازد و حتي در موقعيت مناسب بتواند آلترناتيوسازي كند . نوع برخورد سران ارتش شاه با جا بهجايي قدرت سياسي نشان ميدهد كه آنها تا آخرين لحظات نابودي ارتش شاه ، اميدوارانه به عدم تسرّي اين تحولات در نيروهاي نظامي ميانديشيد و گمان ميكردند ميتوانند در پوشش بيطرفي به جاي تسليم ، بدون تن دادن به تغييرات اساسي ، در وضعيت جديد روند عادي گذشته را ادامه دهند . شايد برخي توافقات يا سادهانديشي برخي كادرهاي انقلاب ، بخصوص سران دولت موقت و يا تهديدهاي آمريكاييان مبني بر اقدام قطعي در صورت به خطر افتادن بقاي ارتش ، مهمترين عوامل پيدايش و بقاي اين اميدواري بوده است . حاضر شدن بدرهاي به عنوان فرماند نيرو در ستاد نيروي زميني در روز بيست و سوم بهمن خود نمونهاي از آن اميدواري است . نمونهُ ديگر رفتار رئيس ستاد است . كه صبح بيستوسوم بهمن نيز باز هم به قصد رفتن به محل خدمت جديدش از منزل خارج ميشود ؛ يادداشتهاي وي در اين باره به قرار زير است :
صبح روز بيستوسوم بهمن ماه 1357 بعد از خروج از منزل به علت برخورد با راهبندانهاي ايجاد شده به وسيلهُ افراد مستلح نتوانستم به ستاد نيروي زميني بروم ؛ هر چه خواستم با ستاد بزرگ ارتباط تلفني پيدا كنم ، موفق نشدم . ولي بعد از مدتي تلاش توانستم با ستاد نيروي زميني در لويزان ارتباط پيدا كرده و با سپهبد بدرهاي صحبت كنم . سؤال كردم: از ستاد بزرگ و سپهبد حاتم خبر داريد ؟ جواب داد: نخير ، سپهبد حاتم ديشب با سپهبد مقدم رفتند ، ديگر خبر ي ندارم. گفتم: با وارد شدن مخالفان واخلالگران به ستاد بزرگ مصلحت نبود به آنجا بروم ، ميخواستم به لويزان بيايم كه به علت راهبندان نتوانستم ؛ هر چه به ستاد بزرگ هم تلفن ميزنم ، تلفانها جواب نميدهند .
23/11/57 ـ تهران ـ يك سنگر محلي كه به علت سرعت تحولات ، اهميت خود را از دست داده است ، پذيراي كودكاني است كه در فرهنگ و فضاي جديد و با الگوهاي جديد ، به نمايش و بازي مشغولند . اين سنگر يكي از هراران سنگر انقلاب در شهر است كه در صورت لزوم بسرعت پر خواهد شد.
ضميمه دوم خبر شماره 27
در خصوص كشته شدن سپهبد بدرهاي فرماندة نيروي زميني و سرلشكر بيگلري جانشين فرماندة گارد جاويدان ، اخباري متناقض از سوي مطبوعات و افرادي همچون قرهباغي در كتاب "اعترافات ژنرال" و ارتشبد حسينفردوست در كتاب "ظهور و سقوط سلطنت پهلوي" عنوان شده است . آنها مرگ افراد مزبور را 24/11/57 ذكر كردهاند ، اما بسياري از خبرها از وجود فاصله بين مرگ آن دو تن حكايت دارد . روزنامهها كشتن سرلشكر بيگلري را به دست رانندهاش اعلام كردند ، اما رانندة سرلشكر بيگلري در تماس با كيهان در 24/11/57 منكر ترور وي شد و گفت : ديروز 23/11/57 سرلشكر بيگلري از من خواست تا او را پيش سپهبد بدرهاي ببرم . اتومبيل را آماده كردم و او را به نيروي زميني نزد سپهبد بدرهاي بردم . آنها در نيروي زميني با هم ملاقات كردند و دربارة رفتن به جايي با هم گفتگو ميكردند و ميگفتند : «اگر هليكوپتري تهيه كنيم بهتر است … » . وي پس از تشريح چگونگي مراجعت خود به لويزان و منزل اضافه كرد : هر كس كه بيگلري را كشته ، بدرهاي را نيز كه با هم بودند به قتل رسانده است . فكر ميكنم مرد مسلحي خواسته بدهاي را ترور كند و بيگلري هم به قبل رسيده است . ( 39 )
ضميمه اول خبر شماره 28
در مورد تحويل ستاد بزرگ به دولت موقت ، اين نكته قابل ذكر است كه تلاشهايي را ارتشبد قرهباغي آخرين رئيس ستاد بزرگ ارتشتاران ، مهندس بازرگان و دكتر يزدي براي تحويل مسالمتآميز آن انجام ميدادند اما اقدامات آنها در جهت جلوگيري از حملة انقلابيان به ستاد مؤثر واقع نشد و آنجا را نيز همانند بسياري از مراكز نظامي ابتدا تظاهركنندگان تسخير كردند سپس تحويل دولت موقت گرديد .
ضميمه دوم خبر شماره 28
سپهبد احمدعلي محققي در سال 1300 در شهر كاشان متولد شد و در سال 1320 به درجه افسري و در تاريخ 1353 به درجه سپهبدي رسيد . سپهبد محققي داراي چندين مسؤوليت نظامي در ارتش بود ، ولي در سال 1345 به ژاندارمري منتقل و مشاغلي نظير رئيس ركن 2 ، معاون فرمانده ژاندارمري در امور مرزباني ، رئيس ستاد ، معاون عملياتي و جانشيني فرمانده ژاندارمري را به عهده داشت . وي دورههاي دانشكده افسري ، مشترك تكميلي ، تخصصي پياده ، عالي آجوداني را در آمريكا و دورة فرماندهي و ستاد را نيز گذرانده است . ( 40 )
ضميمه سوم خبر شماره 28
در خصوص چگونگي تصميمگيري براي انتخاب فرماندهان جديد نيروهاي مسلح ، ارتشبد سابق حسين فردوست چنين مينويسد : … ساعت سه ، چهار بعد از ظهر بيستوسوم بهمن بود كه تلفن زنگ زد دكتر اميد ( دوست فردوست ) گوشي را برداشت و گفت : نخستوزير با شما كار دارد . با بازرگان صحبت كردم ؛ پس از احوالپرسي گفت: تيمسار قرهباغي را ميشناسيد ؟ گفتم : البته. گفت : با شما كار دارد ، گوشي را به ايشان ميدهم . قرهباغي گوشي را گرفت و پس از احوالپرسي گفت : لازم است الساعه به خانة من بياييد . آدرس و شماره تلفن را از قرهباغي گرفتم بلافاصله با دوستي ( راننده ) به راه افتادم… قرهباغي گفت : با شما دو كار دارم ؛ اول اينكه به بدرهاي و خسروداد و ربيعي تلفن كنيد كه دست از اين بچهبازيها بردارند . اضافه كرد : آنها قصد دارند با واحد لويزان فردا كودتا كنند . كار دوم اين است كه چهار نفر را براي فرماندهي نيروي زميني ، نيروي دريايي ، نيروي هوايي و ساواك معرفي كنيد . گفتم : چطور ! من معرفي كنم ؟ آيا اين نظر خود نخستوزير است ؟ گفت : سئوال ميكنم . به اتاق ديگري براي
مكالمه تلفني رفت و پس از چند دقيقه بازگشت و گفت : نخستوزير گفتند كه سريعاً معرفي كنيد و حداكثر در درجه سرتيپي باشند . گفتم : من در اين درجايت كسي را نميشناسم . گفت : درجات بالاتر معرفي كنيد ، بياشكال است ؛ بعدها ميتوان آنها را عوض كرد . من نيز بلافاصله سپهبد حاتم را براي نيروي زميني ( كه قرهباغي بسيار پسنديد . ) ، سپهبد آذربرزين را براي نيروي هوايي ، دريادار مدني را براي نيروي دريايي و سپهبد مقدم را براي ساواك معرفي كردم . قرهباغي بلافاصله تلفن زد و اين اسامي را گفت و اعلام كرد كه اين افراد بلافاصله در ستادهاي مربوطه . حاضر شوند و حضور خود را اطلاع دهند . ( 41 )
ضميمه خبر شماره 29
سازمان نويد از شاخههاي پوششي حزب توده بود كه در ايام اوجگيري جنبش انقلابي ـ مذهبي ايران به نفع مواضع و منافع اين حزب فعاليت ميكرد . بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز سازماندهي شاخه مخفي نظامي حزب توده به اين شاخه محول شد تا همزمان با وحدت و نزديكي ظاهري حزب توده به جمهوري اسلامي ، مقدمات يك حركت نظامي مؤثر در موقعيت مناسب ، فراهم گردد . موفقيتي كه در راهاندازي و نيز بهرهبرداري از آن ، طبيعتاً حرف نهايي و اصلي را شوروي ميبايست بزند . اما حزب توده نيز به عنوان پوشش و عامل داخلي ميبايست نقش خود را ايفا ميكرد . آنچه در كتاب حاضر از حزب توده امده است مبتني بر منابع مختلف اين دوره ، فيالواقع همان نقش ظاهري و رسمي آن است و سازمان مخفي آن چندين سال بعد لو ميرود و نقش آن آشكار ميشود . در اين جا يك معرفي اجمالي از حزب توده ارائه ميشود و سخن بيشتر در اين باره به كتب آتي ( متناسب با حوادث و دورههاي مربوطه ) موكول ميگردد .
سابقه تاريخي : پس از يك دوره پشتيباني سوسياليستها و كمونيستهاي ايران از رضاشاه ، رابطه فيمابين به سردي گراييد و سپس به دشمني مبدّل شد . در سال 1310 رضاشاه قانون منع فعاليتهاي اشتراكي را به تصويب رساند و تجمع محدود كمونيستها تحت عنوان حزب كمونيست از هم پاشيد و مناسبات ايران و شوروي اندكي رو به تيرگي رفت ولي مجدداً حسنه شد . بنابراين بزرگترين اميدواري و امكان نيروهاي چپ براي راه اندازي مجدد تجمع و سازمان مربوطه از بين رفت . مدتي بعد عدهاي از محصلين اعزامي به اروپا كه به ايران بازگشته بودند و تمايلات ماركسيستي پيدا كرده بودند گرد هم جمع شدند ( به قولي عبدالصمد كامبخش داماد خانواده كيانوري آنان را گرد هم جمع كرد ) به اين ترتيب ، محفلي ماركسيستي نه براي مبارزه با ديكتاتوري رضاخاني ، بلكه براي آموزش ماركسيسم تشكيل شد كه تقي اراني مؤسس و گردانندة اين محفل بود . اين گروه كه به گروه 53 نفر معروف شد ، در مراحل بسيار ابتدايي فعاليت خويش لو رفت و همه اعضاء آن را پليس دستگير كرد . از گروه 53 نفر 45 نفر گناهكار شناخته شدند و از اين 45 نفر 10 نفر به جرم عضويت در گروه كمونيستي و اشاعة كمونيسم به ده سال زندان انفرادي و بقيه به جرم عضويت به 2 تا 7 سال زندان محكوم گرديدند . اراني دو سال بعد رد زندان مُرد . دستگاه حاكمه استالين در قبال اين واقعه ، سكوت مطلق پيشه كرد و حتي يك خبر كوچك درباره دستگيري ، محاكمه و مرگ اراني از سوي حكومت استالين انتشار نيافت .
پس از سقوط ديكتاتوري رضاخان ، در 7 مهر 1320 جلسهاي در منزل سليمان محسن اسكندري و به رياست وي تشكيل شد كه شامل آزادشدگان گروه 53 نفر و نيز برخي فعالين حزب كمونيست سابق بود . در اين جلسه همچنين فردي به نام علياوف از طرف سفارت شوروي شركت داشت . اين در واقع جلسه مؤسسان حزب توده بود . اين حزب تا 6 سال پس از تاسيس از تأمين منافع تمام طبقات سخن گفت و از سال 1327 به بعد اعلام كرد كه
اين حزب ، حزب زحمتكشان يعني كارگران ، دهقانان ، پيشهوران و روشنفكران است . حزب توده تا سال 1332 بسرعت گسترش يافت و اندكي قبل از كودتاي 28 مرداد تشكيل جبهه واحد ضد ديكتاتوري را به دكتر مصدق پيشنهاد كرد كه پذيرفته نشد . بعد از كودتا حزب پُر قدرت توده محو شد . اعضاي آن تسليم ، دستگير يا متواري شدند و اين شير ، برفي از آب درآمد .
از اين پس با سركوب در داخل ، فعاليت حزب توده در خارج ادامه يافت و با حمايت شوروي كار تبليغي ميكرد . در سال 1354 رسماً اعلام كرد كه ايدئولوژي و جهانبيني حزب توده ايران ماركسيسم ـ لنينيسم است و خود را حزب طراز نوين طبقه كارگران ايران دانست . مسابقه ارتقاي حزبي و نزديكي به مسكو عمدهترين تلاشهاي كادرهاي اصلي حزب توده طي مبارزات خارج كشور آنان بوده است . طي اين مدت انشعابات متعددي از اين حزب صورت گرفت كه به صورت دهها گروه دانشجويي و غيره فعاليت ميكردند و تماماً نيز به صورت دشمنان سرسخت حزب توده درآمدند .
به عنوان مثال از عناصر شاخصي كه از حزب توده جدا شدند و به پايهگذاري گروههاي ديگري پرداختند از "بيژ ن جزني" و "مسعود احمدزاده" ميتوان نام برد . احمدزاده كه داراي گرايش مائوئيستي بود ، شوروي را بكلي رد ميكرد و جنگ مسلحانه را به عنوان تنها مشي مبارزه ، هم در استراتژي و هم در تاكتيك ، مطرح ميكرد . بيژن جزني كه نسبت به احمدزاده به مشرب حزب توده نزديكتر بود ، اعتقاد داشت جنگ مسلحانه تاكتيكي است كه تا مرز پيوستن تودهها به جنبش ، ادامه مييابد . جزني شوروي را بكلي رد نميكرد . اين دو منشاء ، دو جريان ماركسيستي منتقد حزب توده شدند كه بعداً با ائتلاف خود "سازمان چريكهاي فدايي خلق" را پايهگذاري كردند .
در هر صورت ، جريانهاي عمدهاي چون "سازمان انقلابي" كه بعدها پايه اصلي "حزب رنجبران" شد و نيز جريان چريكهاي فدايي خلق و كلاً تمام جريانهاي ماركسيستي در ايران ، ريشه در حزب توده داشتهاند و عموماً به محكوميت شديد اين حزب ميپرداختند .
در هنگامة اوجگيري انقلاب اسلامي و بعد از آن در كنار فعاليت مخفي نظامي كه به آن اشاره شد ، حزب توده به فعاليت علني سياسي پرداخت و پس از مدتي گيجي و تزلزل جناح بَرنده در حاكميت نظام جديد را كشف كرد و پيرو آن شد . رابطه حزب با ديگر گروهها مبتني بر نظرات گروه مقابل در باره شوروي بود نه با حزب توده . به اين ترتيب كه همه گروهها بشدت حزب توده را ميكوبيدند اما اين حزب تنها گروههاي ضد روسي نظير پيكار و رنجبران را مورد حمله تبليغاتي ـ سياسي قرار ميداد و آنها را "آمريكا ساخته و سيا پرداخته" ميخواند . محوريترين مواضع حزب توده كه در هيچ شرايطي تغيير نيافت مسأله شوروي بوده است . اين مسأله از همان ابتداي تأسيس حزب شروع شد و در همه شرايط ادامه يافت .
در واقع پيدايش حزب توده معلول مبارزات كارگري يا تكامل مبارزات روشنفكران چپ نبوده است ، بلكه در وضعيت حضور ارتش شوروي در ايران و تحت اشراف و با نظر حزب كمونيست آن كشور پديد آمد و متقابلاً و آشكارا رابطه اطاعت و سرسپردگي به حزب مادر را نشان داد و تبليغ كرد .
اين وابستگي آشكار همچنان ادامه يافت و بارها و بارها تئوريزه شد . در سال 1348 حزب توده شوروي را به عنوان يك پشتيبان نيرومند و بدون جانشين و بديل براي جنبشهاي آزاديبخش معرفي كرد و سيستم جهاني سوسياليستي را تنها نيروي قاطع در نبرد ضدامپرياليستي خواند . حتي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز خط مشي ترويج علني شوروي ادامه يافت و با وجود نيازهاي شديد حزب توده به كسب پايگاه مردمي در فضاي ضد روسي ايران ، هيچگاه از اين مسأله كوتاه نيامد .
يكي از مسائلي كه نورالدين كيانوري دبيركل حزب در جلسات پرسش و پاسخ با آن مواجه بود ، غالباً همين مسأله بود ، اما وي همواره توجيهايي ارائه ميداد كه نه تنها قانعكننده نبود بلكه وابستگي همه جانبه اين حزب را تاكيد ميكرد . در راين رابطه از شعر و شاعر هم كه شده مدد ميگرفت . مثلاً در يك جلسه پرسش و پاسخ كيانوري پس از بحث پيرامون محسنات شوروي و ذكر تعاريف امثال مائو و كاسترو و ديگران از قهرمانيهاي آن كشور و نقش عظيم آن در انقلابهاي آزاديبخش و … گفت :
«طبقات ميرنده اجتماع ، سلاحي جز آدمكشي ، جنايت ، تجاوز مسلحانه ، دروغگويي و افترازني ندارند . از اين دروغها در مورد اتحاد شوروي و حزب توده ايران بسيار گرفتهاند و باز هم خواهند گفت اما برخاكستر همه اين دروغها ، سرانجام طي يك نبرد طولاني بر پايه همكاري همه مبارزان انقلابي هوادار سوسياليسم علمي با مبارزان انقلابي مذهبي ، پرچم سوسياليسم در ايران به اهتزاز درخواهد آمد . »
منظور از ذكر همكاري با مبارزان انقلابي مذهبي ، توجيه تظاهر به پيروي خط امام است كه تحت عنوان تز لنيني اتحاد ـ مبارزه ( وحدت در عين مبارزه براي پيشبرد اصول ) تئوريزه ميشد . حزب توده با "زرنگي" توانست بيش از همه گروهها دوام بياورد . اما نهايتاً با كشف سازمان مخفي نظامي حزب توده در 12 بهمن 1361 ، كيانوري دستگير شد و تعداد زيادي از عناصر اصلي آن دستگير شدند و به حيات سياسي اين حزب در جمهوري اسلامي خاتمه داده شد .
كشف سازمان نظامي مذكور را محافلي از جمله بقاياي حزب توده به فرار يك مامور "كا . گ . ب" به نام توريچكين و پناهنده شدن آن به غرب مرتبط كردند و كيانوري در كتاب خاطرات خويش كه در سال 1371 منتشر شد ، بر اين مطلب صحه ميگذارد در حالي كه ويراستاران و پاورقينويسان اين كتاب كه قاعدتاً وابسته به مراكز اطلاعاتي نظام جمهوري اسلامي و افرادي مطلع و بصير هستند ، در همين كتاب آنرا رد ميكنند .
با كشف سازمان مزبور مشخص شد كه عدهاي از افسران عاليرتبه ارتش جمهوري اسلامي از جمله ناخدا افضلي فرمانده پيشين نيروي دريايي و سرهنگ عطاريان از فعالين عمليات عليه ضدانقلابيون و عراق در شمال غرب عضو اين سازمان بودهاند . از ميان دستگيرشدگان عدهاي ( عمدتاً نظاميان ) اعدام شدند ولي مركزيت حزب توده عمدتاً باقي ماند . احسان طبري مسلمان شد و به نشر آثار جديدي مبني بر اعتقادات جديد خود پرداخت كه تا مرگ وي ادامه يافت عدهاي نيز امثال محمد اعتمادزاده ( به آذين ) بريدند . اما كيانوري با تعديلاتي سرموضع باقي ماند و به اتفاق همسرش مريم فيروز كه او نيز از سران اين حزب محسوب ميشد ، بعدها به خانهاي تحت نظر منتقل گرديد .
نكته مهم در برچيدن بساط گسترده حزب توده ، توجه به موقعيت زماني آنست . در موقعيت جنگي و توقف نسب ما در خاك عراق و نياز شديد ايران به تسليحات و پشتيباني سياسي اتحاد شوروي ، اين اقدام شجاعانهاي بود كه جمهوري اسلامي حساب آنرا با حمايت بيشتر شوروي از عراق و سرازير شدن موشكهاي جديد به سوي اين كشور ، پس داد اما نقطه درخشاني از استقلال و سازشناپذيري در موقعيت مشكل از خويش نشان داد .
ضميمه خبر شماره 30
"سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" و "سازمان مجاهدين خلق ايران" به عنوان دو گروه چريكي عمده مخالف رژيم شاه ، در دهه 50 ، در محدوده برخي جريانها و عناصر سياسي فعال ، مجامع دانشگاهي و محافل روشنفكري مخالف رژيم شاه در داخل و خارج كشور ، مطرح بودند . هر چند قيام مذهبي و مردمي 15 خرداد به رهبري امام خميني ، زمينهساز حركتهاي جدي ضدشاه و ضدنظام سلطنتي ، از جمله حركت چريكي مسلحانه اين دو سازمان ،
محسوب ميگردد ، اما الگوي انقلاب مورد نظر اينان و نيز ايدئولوژي اين دو سازمان ، اساساً با جامعه ديني ايران سازگار نبود . بنابراين هيچگاه نتوانستند از پوسته و قالب يك گروه چركي جدا از توده مردم خارج شوند و يك جريان وسيع مردمي مؤثر عليه رژيم شاه و يك بسيج انقلابي را تدارك و رهبري كنند . اين كه قبل از پيدايش جنبش تودهاي انقلابي وسيع مذهبي ايران به رهبري امام خميني در سالهاي 56 و 57 ، رژيم شاه به سركوب كامل اينان موفق شده بود ، از همين روست .
اساساً به طراحي فضاي باز جيمي كارتر توسط نخبگان آمريكايي ، براساس جمعبندي فوق و ناشي از درك شرايطي اقدام شد كه شاه موفق شده بود هم از نظر فيزيكي و هم از لحاظ مشروعيت حيات سياسي ، بخوبي از عهده نابودي آنها برآيد و بقاياي اينگونه جريانها در داخل زندانها يا خارج كشور ، ديگر خطري براي رژيم شاه محسوب نميشدند .
در دوران اوجگيري انقلاب اسلامي ، اين دو گروه منفعلانه به دنبال حوادث ميدويدند و در روند انقلاب تماشاچي شده بودند ، اما با پيروزي سريع انقلاب اسلامي و در اوضاع فروپاشي ساختار سياسي سابق و فقدان احزاب و تشكلهاي سياسي مناسبي كه تودههاي مذهبي و مردم سياسي شده را جذب كند ، موفق شدند با ادامه كار تبليغي و ترويجي پيگيرانه و با بهرهگيري از پرستيژ گذشته ، حوزه نفوذ نسبتاً قابل ملاحظهاي براي خود كسب و تدارك كنند .
آنچه در دروه زماني مربوط به كتاب حاضر ، از اين دو سازمان ملاحظه ميشود ، فيالواقع تلاشي است براي جبران عقبماندگي شديد آنان از گرايش اصلي انقلاب ( پيروان امام خميني ) كه همراه با پيروزيهاي عظيم خود بر رژيم شاه ، اين رقبا را نيز كاملاً خلعسلاح كرده و به كناري رانده بود . نيروهاي پيرو امام خميني به دليل اختلاف عميق ايدئولوژيك ، مجوز و انگيزه اعتقادي به وحدت و همراهي مسلكي با اينگونه جريانها نداشتند و نيز به دليل تفاوت عظيم در منابع قدرت و مشروعيت سياسي و پشتيباني مردمي ، نيازي هم به ائتلاف سياسي با آن احساس نميكردند . دربارة اين دو سازمان مشابه ، به مناسبت دوره ، در كتابهاي آتي بحث خواهد شد . امّا در اينجا به مناسبت خبر حاضر به ارائه توضيح مختصري درباره آنان ميپردازيم .
الف ) سازمان چريكهاي فدايي خلق
اين سازمان در اواخر فروردين 1350 از ادغام دو گروه كمونيستي تشكيل شد . گروه اول توسط بيژن جزني و چند تن ديگر در سال 45 تشكيل شد كه در سال 46 توسط پليس از هم پاشيد و اكثراً دستگير و دو تن موفق به خروج از كشور شدند . يكي از اين دو تن در سال 48 به ايران بازگشت و پس از يك سال به كمك ديگران گروه جنگل و كوهستان را شكل داد كه پس از مدتي شناسايي ، عمليات تبليغي مسلحانه را در نواحي روستايي آغاز كرد . در اين حال بيژن جزني كه در مرحله كار تئوريك و قبل از پرداختن به هر گونه اقدام مسلحانه دستگير شده بود ، در زندان رژيم به سر ميبرد .
گروه دوم كه از سال 47 توسط مسعود احمدزاده پايهريزي شده بود ، معتقد به حركت چريكي مسلحانه در شهر بود كه پس از گسترش به روستاها كشيده شود . اما گروه جنگل و كوهستان معتقد به كار در روستا و كوه همزمان با كار در شهر بود . بين هر دو گروه كه الگوهايي از مبارزات چريكي جهان داشتند ، ضمن مباحثات فراوان قرار همكاري گذاشته شد . در اين حال در 19 بهمن ماه 49 حركت مسلحانه جنگل و كوه پس از اولين عمليات عليه پاسگاه سياهكل با شكست مواجه شد و از دسته عمليات كننده دو تن كشته و هفت تن دستگير شدند و تنها يك
نفر نجات يافت . اين دستگيريها به دستگيريهاي بيشتري منجر شد كه 13 تن از آنان به اعدام محكوم و در 27 اسفند همان سال تيرباران شدند . در همين ايام گروه احمدزاده در شهر نيز ضرباتي متحمل شده بود . بقاياي گروه جنگل به ترور موفق سرهنگ فرسيو رئيس اداره دادرسي ارتش اقدام كردند و گروه احمدزاده نيز با حمله به كلانتري قلهك يك قبضه سلاح به غنيمت برد . پس از اين دو عمليات ، طرح ادغام پيگيري شد و در اواخر فروردين 50 دو گروه ادغام شدند و سازمان چريكهاي فدايي خلق ايجاد شد .
در خرداد 1350 مسعود احمدزاده طي يك جمعبندي تلاش كرد شكست سياهكل را تجربه لازمي براي ارتقاء حركت سياسي مسلحانه نشان دهد . در اين جمعبندي چنين تاكيد شد : «جنبش انقلابي ايران اينك تازه دارد سنت مبارزه مسلحانه را ايجاد ميكند … دارد با عمل مسلحانه خود راه را نشان ميدهد . با پيروزي و شكست . باز پيروزي باز شكست و باز هم پيروزي . پيشاهنگ در شرايط كنوني نميتواند پيشاهنگ باشد مگر آنكه يك چريك فدايي باشد . بگذار تسليمطلبان هر چه ميخواهند رجزخواني كنند… خلق از اين مبارزه حمايت خواهد كرد . »
با اين جمعبندي از آينده حركت ، سازمان چريكهاي فدايي خلق به يك سلسله عمليات مسلحانه شهري از قبيل حمله مسلحانه به بانكها براي تأمين هزينههاي سازمان ، حمله به برخي مراكز جهت تهيه سلاح و ترور عناصري از رژيم كه عمدتاً در سركوبها شركت داشتند ، اقدام كرد اما در مجموع با وجود همه تلاشها ، تأثيري در گسترش و همهگير شدن مبارزه مسلحانه نتوانست برجا گذارد ، هر چند خود به خود به سياسي شدن فضاي دانشگاهها و ديگر محافل كمك ميكرد .
اين سازمان گرچه از ضعف در استراتژي ، ضعف در شناخت مراحل مبارزه و ضعف در تشخيص الگوي مناسب انقلاب براي ايران رنج ميبرد ، اما مقدم بر همه اينها ميتوان گفت كه بزرگترين نقطه ضعف سازمان ، در ضعف عقيدتي و ايدئولوژي آنها نهفته بود كه هم عامل مهم عدم توسعه آن به شمار ميرفت و هم ابزار مهم رژيم در سركوب هرگونه تحرك و مبارزه رژيم شاه بشدت مراقب بود كه روي جنبه ماركسيست بودن و الحاد اينان تكيه كند و در افكار عمومي مجوز سركوب بيرحمانه آنها را بگيرد و در اين كار موفق بود . همين مسائل باعث شد كه "چريكها" در هنگام اوجگيري جنبش مردمي اواخر رژيم شاه ، همانطور كه قبلاً ذكر شد با همه تلاش تبليغاتي و به رخ كشيدن تواناييهاي سابق و لاحق ، همچنان در حد تماشاچي نهضت باقي بمانند و با عدم اقبال تودهها مواجه شوند و شعار «ايران را سراسر سياهكل كنيم» آنان انعكاسي قابل توجه و تعيينكننده را باعث نگرديد .
انبوه آثار سياسي منتشره در ماههاي اوجگيري جنبش مردم مسلمان ايران ، توسط چريكهاي فدايي خلق ، تماشاچي بودن اين سازمان را علاج نكرد زيرا مشكل از فقدان كار ترويجي نبود ، بلكه از ماهيت سازمان بود . اتفاقاً هر چه قدر اين سازمان ببيشتر خود را توضيح ميداد كمتر ميتوانست به هدف كسب پايگاه تودهاي نزديك شود . نگاهي با دقت به يكي از آثار تبليغي سياسي اين گروه كه در آذر 57 منتشر گرديد و اينجا بخشي از آن به عنوان نمونه ارائه ميشود ، نشان دهنده تلاش بيحاصل براي ايفاي نقش تعيينكننده در جنبش و موانع عمده آنست .
"كارگران ، دهقانان و زحمتكشان ايران!
ما "چريكهاي فدايي خلق ايران" هشت سال است سلاح به دست گرفته و برعليه ظلم و ستم و نابرابري مبارزه ميكنيم و با آگاهي به بيعدالتيها و نابرابريهاي جامعه ، درصدد آگاه كردن شما مردم زحمتكش هستيم تا بتوانيم در يك مبارزه درازمدت تودهاي با ياري يكديگر سرنگوني دشمنان طبقه كارگر و خلق را فراهم سازيم .
… رژيم شاه و سرمايهداران شايع كردهاند كه اعلاميههايي كه رويش داس و چكش است ، مال روسهاست و آنها را از شوروي ميآورند و يا شايع ميكنند ، كساني كه اعلاميههاي داس و چكش را پخش ميكنند ايراني نيستند و جزء عوامل بيگانه هستند .
ما چريكهاي فدايي خلق عامل بيگانه نبوده و به هيج كشور خارجي وابسته نيستيم ما فرزندان ، خواهران و برادران شما هستيم . در دامن شما بزرگ شدهايم و با درد و رنج شما مردم زحمتكش آشنايي داريم . تعداد زيادي از كارگران ايران ما را از نزديك ميشناسند زيرا ما همكار ، همشهري يا همكلاسي آنان بودهايم . » *
عبارات فوق كه به دليل مخاطبان ان ، تلاش شده است كه "ساده" و عوامانه باشد و در عين سادگي حاوي بزرگترين مشكلات زمان چريكهاي فدايي خلق است ، مشكلاتي كه با اينگونه ساده كردنها هيچگاه حل نشد .
با پيروزي انقلاب اسلامي ، براي شركت در تأسيس نظام جديد و تخصيص سهمي از قدرت حكومتي انقلاب ، مدتي را صرف جلب نظر مساعد امام كردند كه امام رد كردند . خوب است يادآوري شود كه امام از ماهها قبل از پيروزي انقلاب اعلام و تأكيد كرده بودند كه با ماركسيستها همكاري نخواهد كرد . طبيعي بود ، امام كه حتي در مبارزه عليه شاه با اينان حاضر به وحدت و همكاري نبوده است ، بعد از پيروزي بر شاه كه زمان تأسيس نظام اسلامي و تحقق آرمانهاي انقلاب اسلامي فرا رسيده است ، به طريق اولي حاضر به همكاري نخواهد بود . امّا باز هم سازمان تلاش ميكرد از موضع يك شريك مقتدر به امام نزديك شود . ( مضمون خبر 29 نيز حاكي از همين شيوه است ) . اين سازمان ، مدتي نيز غرق پراكندهكاريهاي آنارشيستي در كردستان و گنبد و بعضاً در خوزستان و خرمشهر شد و سپس در ماجراي لانه جاسوسي كاملاً منفعل گرديد . در آخر با اقدامات پيگيرانه حزب توده اكثريت انان با مشي حزب توده پرچم حمايت ظاهري از نظام را برداشتند و اقليت آنان كه پُر جنب و جوشتر هم بودند ، بعد از خروج اكثريت ، مشي خصمانهتري نسبت به نظام اتخاد كردند . همينها بودند كه در فاز نظامي به كارهاي مسلحانه مجاهدين خلق آلوده شدند و نظير آنان در معرض سركوب و دستگيري قرار گرفتند و از صحنه سياسي كشور چه در اذهان مردم و چه در عرصه مادي تبليغات و فعاليت سياسي حذف گرديدند . اكثريت نيز همزمان با دستگيري و انحلال حزب توده سرنوشتي مشابه حزب توده يافت .
ب ) سازمان مجاهدين خلق
دربارة "سازمان مجاهدين خلق" كه مدتي بعد از پيروزي انقلابي لقب "منافقين" گرفتند ، نسبت به ديگر گروهها مطالب بيشتري منتشر شده است . ار جمله به دو كتاب "تروريسم ضدمردمي"و "منافقين خلق رو در روي خلق" از انتشارات دفتر سياسي سپاه پاسداران ميتوان اشاره كرد .
در كتب آتي به تناسب دوره ، اين سازمان نيز مورد بررسي قرار خواهد گرفت ، اما در اينجا نيز به تناسب ، با توجه به آنچه در مقدمه و ديگر ضمائم كتاب حاضر ، بخصوص آخرين ضميمه كتاب ، دربارة اين سازمان آمده است مختصراً به معرفي آن ميپردازيم :
سابقه تاريخ : از تبعات سركوب قيام 15 خرداد و سكوت و انفعال كاردهاي سياسي سنتي ، ظهور جريانهاي راديكال معتقد به مشي مسلحانه است كه تأثير خاص خود را از نظر غناي ذهنيت مبارزاتي و سياسي در اقشار خاصي كه چندان محدود هم نبودند ، داشته است . در اين زمينه دو گروه شاخص پديدار شدند يكي سازمان سابقالذكر چريكهاي فدايي خلق است كه با شكست "سياهكل" ناگهان با تبليغاتي شديد در محافل خاص
* سازمان چريكهاي فدايي خلق ، نبرد خلق ، شماره 2 و 3 ، ويژهكارگرانوزحمتكشان ، انتشارات س.چ.ف.خ.ا، صص 55ـ54 .
دانشجويي و غيره خود را به عنوان پيشتاز مبارزة مسلحانه مطرح كرده و همانطور كه ذكر شد به دليل غيرمذهبي بودن در تحولات منجر به اوجگيري انقلاب اسلامي ، نقش قابل اهميتي نداشت و دومي سازمان مجاهدين خلق است .
نطفههاي اوليه تكفر اين گروه كه بعدها عنوان سازمان مجاهدين خلق ايران به خود گرفت ، از انديشههاي آيتالله طالقاني و مهندس بازرگان متأثر بوده است . اما در ادامه و عمل ، هنگامي كه به ساخته و پرداخته كردن ايدئولوژي مشغول شدند ، از انديشههاي ماركسيستي آن بخش را كه به نظرشان مقرون به حقيقت ميرسيد برداشت كرده و آنرا با تاملات ديني قبلي ممزوج كردند . در نتيجه پلي بين ماركسيستها و مسلمانان زدند كه البته از روي اين پل هيچگاه ماركسيستها به اردوي مسلمين نيامدند ، بلكه عناصر زيادي از مجاهدين مسلمان از روي آن گذشتند و ماركسيست شدند .
عليرغم اين دوگانگي ، مجاهدين خلق در مقطعي از تاريخ مبارزه عليه شاه ، حتي در نزد بخش قابل تاملي از روحانيون به عنوان پيشتازان راه جهاد و شهادت مطرح بودند تا جايي كه بعضي از آنها به عنوان سلمانها و ابوذرهاي زمان ياد ميكردند . آنها عليرغم عدم توفيق در حركات مسلحانه ، فضايي خاص ايجاد كردند كه در آن نيروهاي بيتفاوت بسيار جذب حركت و مبارزه و سياست و مذهب شدند . مجاهدين خلق در زمينه جلوگيري انفعال نيروهاي مبارزي كه نميخواستند زير پرچم ايدئولوژي وارداتي بروند و شأن بوميشان قويتر از چريكهاي فدايي خلق بود ، در اوضاع جديد همان نقش نهضت آزادي در سال 1340 را بازي كردند . در دانشگاهها شعار محوري "درود بر مجاهد ، درود بر فدايي" بود . حتي در برخي محافل مذهبي بازار نيز ، مجاهدين از پرستيژ بالايي برخوردار بودند و امكانات مالي و پشتوانه تزريق نيرو از هيأتهاي مذهبي وابسته به بازار ، از برتريهاي مجاهدين نسبت به فداييها محسوب ميگرديد .
در نزد روحانيون عناصري چون آقايان رباني شيرازي ، هاشمي رفسنجاني و حتي شهيد مطهري با نظر بسيار مثبت با آنها برخورد داشته و حتي آقاي مطهري يك بار واسطه گرفتن تأييديهاي از امام براي مجاهدين خلق گرديد امّا اين دوگانگي ايدئولوژي سرانجام به شكل ضربات سال 54 خود را نشان داد و ميتوان گفت از جمله مسائلي كه باعث شد مجاهدين خلق در سالهاي اوج انقلاب با همه "زرنگيهاي تشكيلاتي" و با همه عداوتي كه با اسلام اصولگرا و امام خميني داشتند ، نتوانند خود را از زير سايه قدرت امام خارج كنند ، ضرباتي بود كه از ناحيه التقاط ايدئولوژي خورده بودند . در اين قضيه از بنيانگذاران اوليه نظير سعيد محسن ، حنيفنژاد ، بديع زادگان و رضاييها گرفته تا نسل بعدي رهبري سازمان مثل رجوي و خياباني مقصر بودند . البته مجاهدين اوليه با خلوص و صداقت به التقاط همت گماشتند چيزي كه بسياري از مطّلعين و زندانيان سياسي رژيم گذشته آن را در رهبري بعد از كودتاي سال 54 در سازمان ، قبول نداشتند و آنها را صرفاً تشنگان قدرت ميدانستند . عامل ديگر ، ساية سازمان پيكار ( كه انشعابي از سازمان در سال 54 بود و ابتدا كل مركزيت را در برگرفته بود ) ، ميباشد ، اين سازمان كه به ترورهاي داخلي در سازمان مجاهدين دست زد و سپس با بيانيه اعلام مواضع ، رسماً اسلام را كنار گذاشت و ماركسيسم را پذيرفت و ابتدا خود را تنها وارث راه مجاهدين اوليه و در تكامل راه آنان ميشمرد ، بعدها گروه رجوي ـ خياباني توانستند حركت ديگري تحت عنوان مجاهدين خلق دنبال كنند كه به دليل ضديت عمومي با پيكار و عملكرد آن ، اين دومي خيلي سريع تثبيت شد و سازمان پيكار به صورت انشعابي از مجاهدين درآمد . نكته مهم اينكه مجاهدين خلق جديد برخلاف توقع عموم هيچگاه با سازمان پيكار و نيز با ديگر سازمانهاي ماركسيستي به مرزيندي روشني دست نزدند و همواره از موضع ملاطفت و رفافت و همراهي با آنان رفتار ميكردند . خود به خود اين نزديكي عاملي شد براي اينكه در بخشي از افكار عمومي كه به جريان اوليه مجاهدين خوشبين بودند نيز حساب سران سازمان جديد از بنيانگذاران جدا شود .
دربارة اوضاع مجاهدين خلق در دوران اوجگيري جنبش انقلابي در سالهاي 56 و 57 ميتوان يادآوري كرد كه علاوه بر ضعف مفرط ناشي از ضربات وارده از التفاط ، اين سازمان از ضعف غوطهور بودن در منش غير بومي و آمريكاي لاتيني "حركت مسلحانه پيشتاز" نيز رنج ميبرد . بنابراين اصولاً در دوران اوگيري انقلاب حتي بيانيه نيز صادر نميكرد و در انفعال مطلق به سر ميبرد . تمامي تحرك سياسي مجاهدين خلق قبل از پيروزي 22 بهمن محدود به چند بيانيه است كه ظرف كمتر از يك ماه به پيروزي انقلاب آن هم نه با عنوان سازمان مشخص ، بلكه به عنوان مجاهدين زنداني يا از زندان آزاد شده به شرح زير صادر كردند :
1ـ پيام تبريك به روزنامهنگاران ، بسيار مختصر ، طي دو سطر و بدون پرداختن هيچ موضعگيري ، با امضاي مجاهدين زنداني به ترايخ 21/10/57 .
2ـ پيام مجاهدين زنداني به مردم . نسبتاً مفصل ، با پرداختن به كليات انقلاب و مبارزه و آرزوي بازگشت «زعيم عاليقدر حضرت آيتاللهالعظمي خميني» به عنوان «سمبل و چهرة درخشان جنبش جاري ميهن» و با اظهار اميدواري به پيروزي انقلاب ؛ امّا با اين همه ، پيام به اين نحو تمام ميشود :
درود بر شهيدان راه آزادي خلق ؛ مرگ بر امپرياليسم ؛ برقرار باد اتحاد كليه نيروهاي رزمنده و اصيل خلق ؛ پيروز باد انقلاب دمكراتيك خلق ايران .
( مجاهدين زنداني ، 30 دي 57 )
3 ـ پيام مجاهدين آزاد شده از بند به امام خميني ( حدود يك صفحه ) در اول بهمن 57 با امضاء از طرف مجاهدين رها شده از بند "مسعود رجوي ـ موسي خياباني"
4 ـ پيام مجاهدين آزاد شده از زندان به برادر ابوعمار ( حدود يك صفحه ) با امضاي فوق در همان تاريخ .
5 ـ پيام به كارگران كارخانجات تهران با امضاي فوق در تاريخ 5 بهمن 57 .
6 ـ پيام به آيتالله طالقاني و ساير آيات عظام متحصن در دانشگاه ( حدود يك صفحه ) با امضاي فوق در تاريخ 9 بهمن 57 .
7ـ پيام به دانشجويان دانشگاه مشهد حدود يك صفحه با امضاي فوق در 12 بهمن 57 .
بعد از اين تاريخ ، با آمدن امام به ايران همه چيز در انقلاب سرعت بسيار تندتري مييابد . امّا مجاهدين منفعلانه از صدور هرگونه بيانيه واعلام مواضع پرهيز ميكنند تا بعد از پيروزي 22 بهمن كه همه چيز يكسره ميشود ، مجدّداً از 23 بهمن صدور اعلاميه و اعلام مواضع شروع ميشود . اين كل حضور مجاهدين خلق در عرصة سياسي كشور قبل از پيروزي 22 بهمن از هنگام اوجگيري نهضت تودهاي و مذهبي سالهاي آخر رژيم شاه است . اين مقدار حضور نيز از زماني است كه به دليل بروز قدرتمندي جريان غالب ، عدم همراهي با آن ، به معناي غيبت تام و تمام در انقلاب تلقي ميشد و باعث بيآينده شدن ميگرديد و الاّ قبل از آن ، به شهادت زندانيان سياسي رژيم گذشته ، سران مجاهدين خلق در زندان اصولاًً به تحركات تودهاي جاري با پوزخند تمسخر برخورد ميكردند .اين عقبماندگي در مرحله نفي و تخريب رژيم گذشته ، طبيعتاً در مرحلة تأسيس نيز خود را به شكل بركنار ماندن ار روند تحولات و عدم اختصاص سهيمه در قدرت جديد نشان ميدهد .
اما اين براي سازماني كه زماني مدعي بود وگمان ميكرد كليه محافل انقلابي مذهبي و غيرمذهبي را در تسخير ابتكارات و تبليغات و حيطه نفوذ خود دارد ، قابل تحمل نبود . اين است كه سازمان بسرعت خود را باز مييابد و درصدد برميآيد كه نه ماهيت و باطن ، بلكه در سطح ، رويه خود را اصلاح كند و بنابراين با پذيرش طاهري رهبري امام خميني و آرمان حكومت اسلامي كه البته با شگردهاي خاص تبليغاتي با شرط و شروط همراه ميشود ، وارد عرصه حيات سياسي مردمي ميگردد .
مدتي بعد لقب منافق كه در دورهاي خاص ، قبل و بعد از پيروزي انقلاب ، براي كودتاچيان داخل سازمان ( يعني ماركسيستهاي مجاهد نمايي كه بعداً رسماً ماركسيست شدند و "سازمان پيكار در راه آزادي طبقه كارگر" را تشكيل دادند ) به كار ميرفت ، براي معرفي تشكيلاتي كه توسط رجوي و خياباني تجديد سازمان و راهاندازي شده بود ، به كار گرفته شد و اين نه تنها در محافل خواص كه در سطح وسيع و در سراسر كشور از سوي عموم مردم به كاربرده ميشد . علت را بايستي در خط مشي ياد شده و چگونگي سياستهاي سازمان براي خروج از انزوايي كه قبل از پيروزي 22 بهمن به آن گرفتار بود ، جستجو كرد .
مطابق اين سياست و خط مشي ، مواضع سازمان بايستي به نحوي دوطرفه و دوگانه اتخاذ ميشد كه يك طرف آن متناسب با رفتار و پسند تودههاي مذهبي پيرو امام خميني باشد و طرف ديگر آن بتواند رابطه دوستانه و اشتراك مواضع و رفتار وحدت گرايانهاي را با گروهها و جريانهاي مخالف اسلاميت نظام جديد ، حفظ كند . اين سياست ، ماهرانه دنبال ميشد و سازمان از سويي به جذب نيروهاي نوجوان و جوان از خانوادههاي مذهبي موفق ميگرديد و از سويي مرزبندي لازم را با گرايش اسلام اصولگراي پيرو امام خميني به نحوي حفظ ميكرد و از سويي ديگر خود را از جبهه كلي جريانهاي مخالف نظام جديد جدا نميكرد . طبيعتاً با توجه به حوادث غيرمنتظره و بحرانهاي متعدد و خاص ايام بعد از پيروزي انقلاب ، اتخاذ چنين مواضعي بعضاً بسيار مشكل ميشد . بتدريج نفاقي كه در باطن اين سياست پنهان بود به بيرون نشت كرد تا جايي كه در افكار عمومي و گرايشهاي مطروحه درمجامع مذهبي انقلابي ، ديگر اساساً تفاوت چنداني بين سازمانهاي غيرمذهبي مخالف نظام و اين سازمان مطرح نبود .
بتدريج كار مجاهدين خلق مشكلتر شد زيرا درك اين امر كه سازمان از ميزان صداقتي پايينتر از ديگران برخوردار است و نيز درك نفاق عميق موجود در اركان و ماهيت سازمان ، امري فراگير شد . بنابراني حتي از منزلت مشابه ديگر گروهها نيز پايينتر افتاد و حفرهاي عميق و پرنشدني بين سازمان و مردم پديد آمد تا جايي كه پيوستن آنها به صدام و شركت آنها در جنگ عليه ايران به عنوان جاسوس و بازجويي اسرا و … نيز چندان تعجبي برنينگيخت . "نفاق" سياسي و عقيدتي و عدم صداقت در برخورد با مردم و حتي با هواداران ، از عوامل مهم سقوط مشروعيت نسبي و نيز توسعه ابتذال سياسي و خيانت و وطنفروشي آنان محسوب ميشود .
ضميمه روزشمار 23/11/1357 : مهمترين عناوين روزنامههاي كيهان و اطلاعات
الف ) عناوين روزنامه كيهان 23/11/57
ـ سقوط نظام 2500 ساله استبداد
ـ ارتش انقلاب شهرها را آزاد كرد .
ـ فرماندهان ارتش بركنار شدند و ستاد ارتش تحويل دولت بازرگان شد .
ـ در زدوخوردهاي خونين تهران و شهرستانها 1000 جنگجو كشته و هزاران نفر مجروح شدند .
ـ سلطنتآباد سقوط كرد .
ـ خسروداد فرار كرد .
ـ بختيار خودكشي نكرده .
ـ تهران غرق در آتش و دود
ـ به دستور نخستوزير فرماندهان ارتش بركنار شدند .
ـ جانشين فرمانده گارد جاويدان ترور شد .
ـ دانشگاه تهران مركز آموزش نظامي براي مردم شد .
ـ 654 نفر در تهران شهيد و هزاران نفر مجروح شدند .
ـ پادگان لويزان و سلطنتآباد تصرف شد .
ـ امام خميني : سلاحها را حويل ستاد نخستوزيري بدهيد ( اطلاعيه دفتر تبليغاتي امام خميني ) .
ـ بهآذين : براي قطع دست امپرياليزم آمريكا و متحدانش سلاح را از كف ندهيم .
ـ حزب توده ايران: تا خردكردن كامل ماشيني دولتي به پيش .
ـ ارتش مردم تهران را قدم به قدم آزاد كرد .
ـ آيتالله شريعتمداري : طومار رژيم جبار در هم پيچيده شد .
ـ افسران نيروي هوايي : ارتش بايد تجديد سازمان شود .
ـ 3 هزار زنداني قصر آزاد شدند .
ـ نيروي هوايي باند فرودگاهها را در اختيار ميگيرد .
ـ 3500 زنداني قزل حصار فرار كردند .
ـ تظاهرات طرفداران امام خميني در لبنان
ـ عرفات تلفني به امام خميني تبريك گفت .
ـ ساختمان كميته مركز عملياتي ساواك به چنگ مردم افتاد .
ـ نمايندگان مجلسين استعفاء كردند.
ـ راديو و تلويزيون چگونه آزاد شد .
ـ اعلاميه سازمان چريكهاي فدايي خلق: پپروزي انقلاب با مسلح شدن تودهها ميسر شد .
ـ 44 نفر در شيراز كشته شدند .
ـ تهران با خون و حماسه فتح شد .
ـ 500 نفر در تبريز كشته و مجروح شدند .
ـ صدها نفر در آستانه پيروزي شهيد شدند .
ـ امام خميني : به خرابكاران مجال ندهيد .
ـ مهندس مهدي بازرگان: ارتش با دولت موقت همكاري ميكند .
ـ پادگان عباسآباد بدون مقاومت تسليم شد .
ـ آيتالله( سيدعبدالله ) شيرازي: به مغرضين فرصت سوءاستفاده ندهيد .
ـ مردم خشمگين رشت 6 ساواكي را قطعه قطعه كردند .
ـ صدها جوان مسلح از راديو تلويزيون حفاظت ميكنند .
ـ مقبره رضاشاه با 26 كشته به تصرف مردم درآمد .
ـ كريم سنجابي رهبر جبهه ملي ايران : هدف نابودي ـ نظام استبدادي مردم را يكصدا كرد .
ـ رژيم پوسيده هر كاري كرد دير بود .
ب )عناوين روزنامه اطلاعات 23/11/57
ـ ديروز ملت كاخ 57 سال ظلم را ويران كرد .
ـ رژيم متلاشي شد .
ـ آخرين سنگرهاي فروريخته: رژيم شاهنشاهي ، نخستوزيري ، شوراي امنيت ، مجلس شورا و سنا ، پادگانهاي ضدخلق ، ژاندارمري و شهرباني ، راديو تلويزيون نظامي .
ـ سپهبد بدرهاي و سپهبد جعفريان استاندار خوزستان كشته شدند .
ـ اولين انتصابات دولت جديد: قطبزاده مديرعامل راديو و تلويزيون ، سپهبد نوروزي سرپرست شهرباني ، اميرانتظام سرپرست كاخ نخستوزيري .
ـ ابراز وفاداري ديپلماتهاي ايران در پكن
ـ تيراندازي در زندان اوين
ـ مركزجاسوسي سيا در ايران كشف شد .
ـ صدا و سيماي انقلاب به . خدمت مردم مشغول شدند .
ـ فرماندهان نيروهاي سه گانه استعفا ، دادند .
ـ پادگانها يكي پس از ديگري سقوط كرد .
ـ اراده مردم بر گلوله و تانك پيروز شد .
ـ شهرستانها هم حماسه آفريدند .
ـ شوراي سلطنت منحل شد .
ـ افراد انقلابي كنترل فرودگاه مهرآباد را به دست گرفتند .
ـ ميتينگ بازرگانان ، اصناف و پيشهوران تهران
ـ پرچم انقلاب ايران و فلسطين بر فراز بيتالمقدس
ـ آمريكا 69 تفنگدار به مرز ايران فرستاد .
ـ اعلاميه شوراي عالي ارتش: ارتش از تمام خواستههاي ملت پشتيباني ميكند .
ـ بازرگان : مردم بايد به دولت مهلت بدهند .
ـ پيام مجاهدين خلق ايران: وحدت و استقامت انقلابي بايد رهنمون ما باشد .
ـ پيام چريكهاي فدايي خلق ايران : اين بزرگترين و قطعيترين پيروزي خلق ما است .
منابع و مآخذ 23/11/57
1ـ روزنامه كيهان 23/11/57 ، ص 2 .
2ـ روزناكه كيهان 24/11/57 ، ص 6 .
3ـ روزنامه اطلاعات 24/11/57 ، ص 1 .
4ـ مأخذ شماره 1 ، ص 2 .
5ـ روزنامه اطلاعات 23/11/57 ، ص 4 .
6ـ مأخذ شماره 5 ، ص 2 .
7ـ مأخذ شماره 1 ، ص 2 .
8 ـ مأخذ شماره 3 ، ص 2 .
9ـ مأخذ شماره 5 ، ص 7 .
10ـ مأخذ شماره 3 ، ص 2 .
11ـ مأخذ شماره 3 ، ص 2 .
12ـ مأخذ شماره5 ، ص 8 .
13ـ مأخذ شماره 1 ، ص 2 .
14ـ مأخذ شماره 3 ، ص 8 .
15ـ مأخذ شماره 2 ، ص 6 .
16ـ سازمان چريكهاي فدايي خلق ، مجموعه اعلاميه و بيانيههاي سازمان در سال 1357 ، ( تهران : انتشارات سازمان چريكهاي فدايي خلق ، سال 58 ) ص 6 .
17ـ سازمان مجاهدين خلق ايران ، مجموعه اعلاميهها و موضعگيري سياسي مجاهدين خلق شماره 1 ، از 21 ديماه 57 تا 18 تيرماه 58 ( تهران : انتشارات سازمان مجاهدين خلق ، 1359 ) ص 26 .
18ـ مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي ، صحيفه نور ، مجموعه رهنمودهاي امام خميني ، ( تهران ، وزارت ارشاد اسلامي : جلد پنجم ، سال 1361 ) ص 74ـ 73 .
19ـ مأخذ شماره 18 ، ص 76ـ 75 .
20ـ مأخذ شماره 3 ، ص 8 ، راديو لندن .
21ـ دانشجويان پيرو خط امام ، اسناد لانه جاسوسي ، شماره 14 ، دخالتهاي آمريكا در ايران شماره 6 ( تهران : انتشارات لانه جاسوسي ) ص ص 13ـ 10 .
22ـ مأخذ شماره 3 ، ص 1 ، خبرگزاري فرانسه .
23ـ مأخذ شماره 3 ، ص 8 ، يونايتدپرس .
24ـ سايزوس ونس و زبيگنيو برژينسكي ، توطئه در ايران ، ترجمه محمود شرقي ( تهران : انتشارات هفته ، چاپ اول ، سال 1362 ) ص 459 .
25ـ مآحد شماره 2 ، ص 5 ، خبرگزاريها .
26ـ مأخذ شماره 3 ، ص 8 ، يونايتدپرس .
27ـ مأخذ شماره 2 ، ص 5 ، خبرگزاريها .
28ـ مأخذ شماره 2 ، ص 5 .
29ـ مأخذ شماره 3 ، ص 8 ، آسوشيتدپرس .
30ـ مأخذ شماره 3 ، ص 8 .
31ـ مأخذ شماره 3 ، ص 8 ، يونايتدپرس .
32ـ مأخذ شماره 3 ، ص 8 ، يونايتدپرس .
33ـ مأخذ شماره 1 ، ص 4 ، رويتر .
34ـ مأخذ شماره 1 ، ص 4 ، رويتر .
35ـ مأخذ شماره 2 ، ص 4 ، خبرگزاريها .
36ـ مأخذ شماره 2 ، ص 2 ، يونايتدپرس .
37ـ مأخذ شماره 3 ، ص 8 ، يوتايتدپرس .
38ـ سند شماره 30112586 مركز مطالعات و تحقيقات جنك ، مجموعه اسناد گنبد .
39ـ مأخذ شماره 2 ، ص 6 .
40ـ مأخذ شماره 3 ، ص 2 .
41ـ فردوست ، حسين ، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي ( تهران: انتشارات اطلاعات ، سال 1370 ) ، ص 627 .