روزشمار

دوشنبه

16 ارديبهشت 1358

9 جمادي‌الثاني 1399

6 مه 1979

961

سرانجام بعد از مدتها تلاش چند گروه مذهبي و پس از تشكيل چند سپاه متفاوت ، امروز با  اعلاميه رسمي‌شوراي انقلاب ، به طور قطعي مشخص شد كه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي‌زير  نظارت دولت موقت يا ديگر نهادها نيست و نخواهد بود و يگانه سپاه پذيرفته‌شدة قانوني سپاهي  است كه شوراي فرماندهان آن منتخب و مورد تاييد شوراي انقلاب است و تنها از امام و شوراي  انقلاب دستور مي‌گيرد .

البته [ همان‌گونه كه در روزشمار دوم و پنجم ماه جاري آمده است . ] از نظر حقوقي و قانوني  قطعيت اين امر مربوط به قبل است ، اما اعلام رسمي‌آن حاكي از اين است كه سرانجام مشكلها و  پيامدهاي سياسي مربوط به اين امر نيز حل و فصل شده است . در واقع اين مسأله نيز موضوع  يكي از درگيريهاي بينشي و سياسي دو گرايش موجود در حاكميت جديد بود كه امروز معلوم شد  كاملاً به نفع گرايش انقلابي حل و فصل شده است .

در اين باره ، امروز روزنامه اطلاعات در گزارشي با عنوان سپاه پاسداران تحت نظر شوراي  انقلاب قرار گرفت . " چنين نوشت : شوراي انقلاب اسلامي ايران با صدور اطلاعيه‌اي تشكيل  سپاه پاسداران انقلاب را تحت نظارت شوراي انقلاب اعلام كرد . متن اطلاعيه شوراي انقلاب به  شرح زير است :

بسمه تعالي ؛ حسب‌الامر رهبر عاليقدر انقلاب‌اسلامي ‌امام خميني ، سپاه‌پاسداران انقلاب‌اسلامي‌ تحت نظارت شوراي انقلاب تشكيل شده و شوراي‌فرماندهي آن به تاييد و تصويب اين شورا رسيده  است . مسؤولين منتخب و افراد ذيصلاح به ياري خداوند متعال و بر اساس ضوابط مصوبه ، در  ياري و پيشبرد امر عظيم انقلاب اسلامي‌كوشا و به انجام وظايف محوله موفق گردند .

" شوراي انقلاب اسلامي "

روزنامه اطلاعات در ادامه ، مطلبي با عنوان " آشنايي با سپاه " نوشته كه چنين است :  سپاه پاسداران انقلاب چند روز پيش از پيروزي انقلاب تشكيل شد و هم‌اكنون بيش از شش هزار  عضو دارد . پاسداران انقلاب با برنامه‌اي مدون و فشرده از چندي پيش زير نظر فرماندهان خود به  ‏
تعليم نظامي‌و ايدئولوژي پرداخته‌اند و پيش از اين نيز گروههايي از افراد تعليم‌ديده اين سپاه  مأموريتهاي موفقيت‌آميزي داشته‌اند . برخلاف آنچه مردم مي‌پندارند ، پاسداران انقلاب جدا از افراد  كميته‌‌ها عمل مي‌كنند و برنامه‌هاي اجرايي آنان ارتباطي با برنامه‌هاي كميته ندارد . نهايت ، پاسداران  فقط به صورت كمك با كميته‌ها در ارتباط بوده‌اند . سپاه پاسداران انقلاب از نوجوانان ، زنان و  مردان تشكيل شده است كه با صدور اطلاعيه شوراي انقلاب از اين پس به طور جدّي‌تر وارد  عمل خواهند شد و با هدف حفظ دستاوردهاي انقلاب هسته‌هاي ضدانقلابي را كشف و منهدم  خواهند ساخت . فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب پيش از اين در اطلاعيه شماره 2 خود اعلام كرده  بود كه تنها زير نظر امام خدمت مي‌كند ، اما اطلاعيه شوراي انقلاب اسلامي‌نشان مي‌دهد كه اين  سپاه از اين پس تحت نظارت شوراي انقلاب خواهد بود . ( 1 )

همچنين ستاد فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي‌، امروز اطلاعيه‌اي درباره جايگاه ،  اهداف و وظايف خويش انتشار داد . در اين اطلاعيه پس از يك مقدمه مفصل ايدئولوژيك ، آمده  است : به اين اميد كه نور پرفروغ اين انقلاب بنا بر خصلت تحرك دائم ، بي‌اعتنا به حدود و مرزهاي  تفرقه ، جامعه بشري را روشن سازد و پيوند بايسته آدمي‌را فقط با آفريدگار تحقق بخشد ؛ به اين اميد  كه موج پرخروشش با شتاب هر چه تمامتر پيش رفته ، موانع رشد خلق زير ستم را درهم شكند و  سبك بالي انسان را در زلال تكامل ممكن سازد ؛ به اين اميد كه حركت سريع و پرثمر خلق  به‌پاخاسته دچار وقفه نگردد و هرگونه نفاق و انحراف را از ريشه بركند ، خطرات و خيانتهاي  ضدانقلاب را ماهرانه منكوب نمايد ؛ به اين اميد كه تلاش پي‌گير فرزندان اسلام رهنمود ستمديدگان  جهان باشد و مستضعفان تاريخ را از يوغ استضعاف نجات بخشد و توحيد الهي را جايگزين شركت  امپرياليسم و همه اشكال باطل آن گرداند ؛ به اين اميد كه شور انقلابي خلق مسلمان دستاوردهاي  گران‌قدر انقلاب اسلامي‌را پاس دارد و بالمآل زمينه حكومت واحد عدل جهاني را با خواسته  " انترناسيوناليسم " فراهم آورد . به فرمان پدر امت اسلام ، رهبر آزاده ، مجاهد نمونه ، حضرت  آيت‌الله العظمي‌امام خميني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي‌تشكيل و شوراي فرماندهي آن با  نظارت و تاييد شوراي انقلاب منتخب ، تعيين و به اذن خداوند فعاليت خود را مبني بر ضوابط  اسلام اصيل مطابق اساسنامه مصوب شوراي انقلاب اسلامي‌آغاز مي‌نمايد . اكنون بدين وسيله  جهت اطلاع عموم بويژه جوانان مسلمان كه شور پاسداري انقلاب اسلامي‌داشته ، مشتاقانه در  آرزوي حاست از دستاوردهاي آن مي‌باشند ، ضوابط مدون سپاه را از لحاظ هدف و وظايف  مشروحاً به اطلاع مي‌رساند :

1 - هدف : هدف اين سپاه ، پاسداري از انقلاب اسلامي‌در ايران و گسترش جهاني آن مبني بر  ايدئولوژي اسلامي‌اصيل مي‌باشد .

2 - پاره‌اي از وظايف كلي سپاه :

الف : كمك به اجراي امور انتظامي‌، امنيتي و كنترل ، تعقيب و دستگيري عناصر ضدانقلاب ؛

ب : مبارزه مسلحانه عليه جريانهاي مسلحانه ضدانقلاب اسلامي‌؛

 

ج : دفاع در برابر حملات و اشغالگريهاي عوامل يا قواي بيگانه در داخل كشور ؛

د : همكاري و هماهنگي موثر با نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران مطابق آيين‌نامه‌هاي  مربوطه ؛

ه : تربيت و آموزش اخلاقي ، ايدئولوژيكي ، سياسي و نظامي‌كادرهاي سپاه ؛

و : كمك در اجراي دستورات دادگاه انقلاب اسلامي‌و دادگستري دولت جمهوري اسلامي‌؛

ز : حمايت از نهضتهاي رهايي‌بخش و حق‌طلبانه مستضعفان جهان تحت نظارت رهبري  انقلاب و مشورت دولت ؛

ح : استفاده از نيروي انساني و تخصصي افراد سپاه به هنگام بروز بلايا و حوادث غيرمترقبه و  كمك به پيشبرد طرحهاي عمران دولت جمهوري اسلامي‌، به منظور استفاده هر چه بيشتر  از نيروي پاسداران .

در پايان اطلاعيه سپاه اعلام گرديد كه بزودي مشروح ضوابط عضوگيري اعلام خواهد شد .

در اين حال عباس اميرانتظام ( سخنگوي دولت موقت ) درباره وظايف سپاه گفت : كار سپاه  پاسداران ، پاسداري از انقلاب است و تا زماني كه پليس و ژاندارمري مجهز نشده‌اند ، كار آنها را  انجام مي‌دهند و پس از آن نيز به وظيفه پاسداري از انقلاب ادامه خواهند داد . وي افزود : تعداد  آنها قابل ملاحظه است و شبانه‌روز روي آن كار شده ؛ ارتش مستقلي است كه مي‌تواند به صورت  ضربتي در هر نقطه مملكت كار كند . اميرانتظام در مورد محل تعليم پاسداران انقلاب گفت : سه  هزار نفر از اين گروه در پادگانهاي تهران به تعليم فنون لازم اشتغال دارند . ( 3 )

به دنبال اعلام شروع به كار سپاه پاسداران انقلاب اسلامي‌، راديو لندن در برنامه بخش فارسي ساعت 15 : 15 خود در تفسيري گفت : گمان بر اين است كه اين نيروي جديد همان است كه در  خلال چند هفته گذشته در حال تكوين بوده است و به نام پاسداران انقلاب شناخته مي‌شدند .  چنين پيداست كه پاسداران انقلاب چندين هزار تن عضو دارند و از داوطلباني تشكيل مي‌شوند كه  در طي انقلاب و براي سرنگوني رژيم شاه نبرد كرده‌اند . در حالي كه ارتش ، ژاندارمري و شهرباني  ايران در حال تجديد سازمان و نوسازي هستند ، اين نيروي جديد نقش بسيار خطيري را برعهده  دارد ، بويژه با توجه به قتل رهبر برجسته مذهبي و عضو شوراي انقلاب ( استاد مطهري ) و نيز  رييس مستعفي ستاد ارتش ملي - اسلامي ايران ( شهيد قره‌ني ) ؛ يعني تعقيب اعضاي گروهي كه  مدعي مسؤوليت اين ترور شده است .

همين راديو در بخش فارسي ساعت 45 : 19 نيز در تحليلي به نقل از خبرنگار بي.بي.سي . در  تهران ، اعلام كرد : ايران قصد دارد انقلاب اسلامي‌خود را به ساير مناطق نيز صادر نمايد . گفته  مي‌شود كه پيگيري اين هدف ، وظيفه اساسي سپاه شبه نظامي‌پاسداران انقلاب است كه خبر  تشكيل آن اعلام شد . اين راديو اضافه كرد : در بيانيه پاسداران انقلاب نقش خارجي آنها به  صورت مبسوط مشخص نشده ، فقط آمده است كه پاسداران انقلاب به كمك جنبشهاي آزاديبخش  خواهد رفت كه در جهت منافع محرومان و مستضعفان است . شايد هدف اين باشد كه در آينده از  
پاسداران به عنوان نيرويي جهت حمايت از قضايا و مسائل مورد نظر مثل كمك به فلسطينيان عليه  اسرائيل استفاده شود . در حال حاضر وظيفه پاسداران انقلاب اين خواهد بود كه به حفظ و حراست  انقلاب در داخل بپردازند و آن‌گونه كه در اين بيانيه آمده است انحراف و نفاق را ريشه‌كن سازند .

راديو لندن در بخش ديگري از تفسير خود اعلام كرد : « پاسداران زير نظر مستقيم شوراي  انقلاب اسلامي‌ اداره خواهند شد . در نتيجه ، اين شوراي سري متشكل از ايرانيان تصميم خواهد  گرفت كه منظور از نفاق و انحراف چيست . هم‌اكنون گفته مي‌شود كه حوزه عمليات پاسداران  انقلاب وسيع خواهد بود ؛ از جمله دستگيري و سركوبي كساني كه اعمال و رفتار آنها برخلاف  اسلام باشد . در بيانيه پاسداران انقلاب آمده است كه پاسداران انقلاب احساسات انقلابي مردم را  تحت رهبري آيت‌الله خميني هدايت خواهند كرد . پاسداران انقلاب در كنار نيروهاي امنيتي ديگر  به دستگيري ضدانقلابيون و سركوبي شورشهاي مسلحانه عليه انقلابي اسلامي‌خواهند پرداخت .

پاسداران انقلاب حدود ده هفته پيش يعني در روزهاي بعد از انقلاب تشكيل يافتند . بيشتر  پاسداران از جوانان داوطلب طبقه كارگر و از ميان طرفداران سرسخت آيت‌الله خميني انتخاب  شده‌اند كه آنها را تحت تعليمات ابتدايي سياسي و نظامي‌قرار مي‌دهند .

شايد علت تاخير در استفاده از پاسداران انقلاب در همه جا بي‌ارتباط با رقابتهايي بر سر  رهبري پاسداران نباشد ، زيرا پاسداران انقلاب بالقوه نيروي بسيار مهمي‌خواهند بود ، اما افزايش  خشونت در هفته‌هاي اخير سبب تسريع اين تصميم بوده است . با وجود پليس ، تشكيل سپاه  پاسداران انقلاب به اين معني است كه اينك سه سازمان براي برقراري نظم و قانون در ايران وجود  دارد كه كيفيت كنترل مركزي آنها متفاوت است و هماهنگي چنداني هم ميان آنها وجود ندارد .  تشكيل اين سپاه را مي‌توان شكستي براي دولت دانست كه كوشش دارد كليه گروههاي مسلح را زير  نظارت و فرماندهي واحد درآورد . ( 4 )

صرف‌نظر از بازتابهاي ذكر شده ، تشكيل يك نيروي مسلح انقلابي هوادار نظام ، اما مستقل از  دولت موقت ، در محافل انقلابي مذهبي و در سطح وسيعي از نيروهاي فعال هوادار انقلاب در  سراسر كشور بشدت مورد توجه قرار گرفت و چشم‌انداز آينده و برداشت از معادلات كنوني قدرت  را كاملاً به نفع نيروهاي انقلابي ، تغيير داد .

با توجه به اهداف و وظايف تعيين‌شده در اساسنامه تشكيل سپاه [ مندرج در روزشمار 5/2/58 ] مصوبه شوراي انقلاب و اعلاميه‌هاي رسمي‌امروز كه شأن و جايگاه سپاه در سلسله  مراتب قدرت جديد را بخوبي نشان مي‌داد ، معلوم شد كه نظريه تاسيس يك " گارد ملي " از وفاداران  به اسلام و نظام جديد ايران ، مغلوب نظريه‌اي شده است كه تاسيس نيرويي مسلح در چارچوب  انقلاب اسلامي‌- و نه منحصراً انقلاب و نظام اسلامي ايران - را دنبال مي‌كرد . تعيين تكليف قطعي  و رسمي‌سپاه ، موازنه موجود بين دو گرايش حاكميت جديد را به نفع جريان انقلابي و راديكال بر  هم زد و دولت موقت را در پيش برد خط مشي محافظه‌كارانه و گام به گام كه در پي ترميم و اصلاح  بطئي نظام گذشته ( از جمله در پخش نيروهاي مسلح ) بود ، دچار مشكلات بيش از پيش كرد .

 

اكنون تشكلهاي مسلح مخالف انقلاب اسلامي‌، نه با يك ارتش به جا مانده از شاه كه مرتباً آن  را زير ضربه‌هاي رواني تبليغات قرار دهند ، بلكه با يك سازمان انقلابي مسلح مواجه بودند كه هم  از مزاياي انقلابيگري ، انعطاف سازماني و حمايت توده‌هاي مذهبي برخوردار است و هم از  حمايتهاي تداركاتي و قانوني يك نظام سياسي سود مي‌برد . بنابراين در تاثير تشكيل سپاه به  شكل ياد شده ، مهمتر از تغيير موازنه قوا در داخل ، حاكميت و نظام بايد از تغيير بسيار شديد موازنه  قوا به نفع انقلاب اسلامي‌در مواجهه با گروههاي مخالف انقلاب اسلامي‌ياد كرد ( ضميمه دارد ) .

962

نيروي هوايي جمهوري اسلامي ايران با صدور اعلاميه‌اي بار ديگر مراتب جانبازي خود را در  پيشبرد اهداف عالي جمهوري اسلامي ايران اعلام كرد . در اين اطلاعيه از اينكه در رسانه‌ها و  محافل مردمي‌و انقلابي ، همافران را انقلابي‌تر از ديگر پرسنل نيروي هوايي مي‌دانند و آنان را  عزيزتر مي‌دارند ، تلويحاَ انتقاد شده و نگاه يكپارچه به نيروي هوايي مورد تاكيد قرار گرفته است .  همچنين عنوان شدن انحلال ارتش نيز مورد سرزنش قرار گرفته است . در اين اطلاعيه آمده است :   « ما پرسنل نيروي هوايي جمهوري اسلامي ايران به شهادت ملت غيور ايران و كليه رسانه‌هاي  گروهي ، همگي در اين انقلاب اسلامي‌سهيم بوده ، با تقديم شهيداني به نداي رهبر عاليقدرمان  لبيك گفتيم . اكنون نيز در نثار خون خويش براي پيشبرد اهداف عالي جمهوري اسلامي ايران جان  بركف آمده‌ايم . ما مي‌خواهيم به ملت قهرمان ايران بار ديگر ثابت كنيم كه از بدو ورود به ارتش و  پوشيدن لباس مقدس سربازي ، با ايماني راسخ هدفي جز استقلال ، آزادي و فداكاري براي اين  مرز و بوم و ملت عزيزمان نداشتيم . در حالي كه در طول سلطنت ننگين پهلوي رسالت مردمي‌ارتش  ما در تاريكي خدمت به امپرياليسم خونخوار و خودكامگي شاه مخلوع رنگ باخت و اين نيروي  متشكل و رزمنده بجز تعداد معدودي از سرسپردگانش كه منافع شخصي آنها هميشه رعايت مي‌شد  و تسليم خواسته‌هاي شيطاني رژيم سابق بودند ، صدها هزار پرسنل ديگر راهي جز خاموشي نظير  همان راهي كه در طول ساليان دراز ساير اقشار طي مي‌كردند ، دنبال نمودند ، ولي در طول چندين و  چند سال از پاي ننشستند و علاوه بر اينكه درصدد آگاهي بيشتر برآمدند ، شهيداني غيور نيز به  پيشگاه ملت ايران تقديم كردند . »

در ادامه اطلاعيه آمده است : ما خواستار آنيم كه واقع‌بينانه عمل كنيم و بنا به گفته امام ،  راهمان را بدون توجه به توطئه‌هاي خائنانه مشتي مزدور ادامه خواهيم داد و براي پيشبرد اين امر و  جهت آگاهي خلق قهرمان ايران خواستهاي خود را به شرح زير اعلام مي‌كنيم :

1 - كليه پرسنل نيروي هوايي در اين انقلاب و در كنار نيروهاي خلق مسلمان ايران سهمي‌ يكسان داشته‌اند ، لذا خواهشمند است چنانچه لازم به انتشار اخباري در مورد پرسنل اين نيرو در  رسانه‌هاي گروهي بود از طبقه بخصوصي نام برده نشود و به نوشتن پرسنل نيروي هوايي جمهوري  اسلامي ايران و چنانچه موردي پيش آمد كه كليه نيروها را شامل مي‌شد ، از پرسنل ارتش جمهوري  اسلامي ايران نام برده شود كه اين خود شامل افسران ، همافران ، درجه‌داران ، كارمندان و سربازان  
خواهد بود .

2 - با آگاهي به اينكه دستهاي رياكاري در كار است كه نيروهاي متشكل ارتش مردمي‌ما را از  هم جدا سازد لذا هر روز آهنگي جديد سر مي‌دهند و از انحلال ارتش صحبت به ميان مي‌آورند  غافل از آنكه ارتش روز به روز شكل واقعي خود را باز مي‌يابد و به رسالت مردمي‌خود واقف است  و اين خاري است كه به چشم دشمنان ايران ، دشمنان حكومت جمهوري اسلامي‌اين كشور فرو  مي‌رود ، لذا ما خواستاريم كه رسانه‌هاي گروهي با آگاهي از اين امر ، توطئه‌ها را در نطفه خفه كنند  و به درج اخباري كه به صحت و سقم آن اطمينان كامل ندارند ، اقدام ننمايند . ( 5 )

963

اميرانتظام ( سخنگوي دولت ) اعلام كرد : « اكثر پرسنل نيروهاي مسلح به سر كارهاي خود  بازگشته‌اند . » وي گفت : « تعداد بسيار كمي‌بازنگشته‌اند و تقريباً همه افراد به كارشان بازگشته‌اند . »  او در مورد پادگانها اشاره كرد كه در اطراف تهران جا براي نگهداري نيروها زياد هست و احتياجي  به همه پادگانهاي داخل تهران نيست ، بنابراين مي‌توانند براي پاركينگ مورد استفاده قرار گيرند . ( 6 )

964

امروز پاسداران انقلاب كميته مسجد حاج ابوالفتح تهران با امام خميني ملاقات كردند . امام  آنان را با عنوان " پاسداران اسلام و لشكريان امام زمان " مورد تشويق قرار دادند و گفتند : « انسان  هميشه مبتلا به قدرتهاي شيطاني است . گاهي قدرتهاي شيطاني به صورت محمدرضا و گاهي  قدرتهاي شيطاني در باطن انسان است . مجاهده كنيد ؛ شما الان مجاهدين اسلام هستيد ، با نفس  خودتان مجاهده كنيد . مبادا در اين پاسداري يك لغزشي پيدا كنيد ؛ مبادا مردم از دست شما - خداي  نخواسته - آزاري ببينند . شما پاسداريد ؛ پاسدار بايد حفاظت كند ؛ حفاظت كنيد برادران خودتان را ،  كشور خودتان را ، به آن قدري كه مي‌توانيد و حفاظت كنيد نفس خودتان را از قواي شيطاني . » ( 7 )

965

گروه رحمت‌الله مقدم‌مراغه‌اي ( استاندار آذربايجان‌شرقي ) موسوم به " جنبش راديكال ايران " در  نامه سرگشاده‌اي از آقاي مهدي بازرگان ( نخست‌وزير دولت موقت ) خواست تا نام كليه اعضاي  شوراي انقلاب را منتشر كند و نيز فعاليت دادگاههاي انقلاب و كميته‌هاي اسلامي‌را زير كنترل  خود قرار دهد . اين جنبش در نامه سرگشاده خود سؤال كرد : « اگر اعضاي شوراي انقلاب ، انقلابي  هستند ، چرا بايد در خفا بمانند ؟ چرا نبايد مردم آنها را بشناسند ؟ » از نظر جنبش راديكال ، عدم  دخالت دولت در محاكمات دادگاههاي انقلابي كه هيچ‌چيز آنها بر اصول بين‌المللي و نه بر  قوانين حقوقي بشر انطباق ندارد ، از نخست‌وزيري كه خود سابقاً رييس جمعيت ايراني دفاع از  آزاديها و حقوق بوده است ، غيرقابل قبول مي‌باشد . در پايان ، جنبش راديكال ايران پيشنهاد كرد كه  يك سازمان سياسي وسيع با شركت اقشار ملت مؤمن به انقلاب و آزادي و استقلال ايران ، به  منظور جستجوي راه حلهاي اساسي و منطقي براي گشودن مشكلات و گسترش مجدد اخلاق و از  بين بردن نوميدي كه بر مردم و ملت مستولي شده است ، به وجود آيد . ( 8 )

 

966

شخصي كه خود را نماينده گروه فرقان معرفي كرد ، در تماسي با خبرگزاريهاي بين‌المللي نام  چند تن ديگر را كه در ليست ترور اين گروه قرار دارند ، اعلام كرد . گوينده ضمن اعلام اينكه به قتل  رساندن [ آيه‌الله شهيد ] مطهري براي اجرا كردن ايده‌آلهاي بعدي آنها بوده است ، گفت كه در ليست  فرقان نفرهاي بعد ي : ابراهيم يزدي ، مهدوي هادوي ( دادستان كل ) ، صادق قطب‌زاده ، عباس  اميرانتظام و تمام اعضاي شوراي انقلاب هستند . گوينده مدعي بود كه نامها و عكسهاي همه  اعضاي شوراي انقلاب را در اختيار دارد . ( 9 )

967

امروز ( 16/2/58 ) دو مراسم همزمان و جداگانه در دانشگاه صنعتي شريف ( آريامهر سابق )  و دانشگاه تهران با عنوان بزرگداشت سالروز شهادت مجيد شريف‌واقفي برگزار شد . [ وي در سال  1351 از اعضاي مركزيت سازمان مجاهدين خلق بود و در سال 1353 ديگر رهبران اين سازمان  كه ماركسيست شده بودند ، به هنگام حضور در يك قرار سازماني ، وي را به قتل رساندند و جسد  وي را نيز براي جلوگيري از افشاي حوادث و تحولات داخل سازمان سوزاندند . مركز ] مراسم  دانشگاه صنعتي شريف را سازمان مجاهدين خلق برپا كرده بود ( 10 ) و مراسم دانشگاه تهران را  دانشجويان مسلمان دانشگاه تهران برگزار كردند . ( 11 )

 سازمان مجاهدين خلق از قبل با عنوان " ادامه‌دهنده راه شهيد مجيد شريف‌واقفي " و با مرزبندي  با ديگر نيروهاي مذهبي كه به سرزنش قاتلان وي مي‌پرداختند ، اعلام كرده بود كه بجز مراسم  دانشگاه شريف مراسم ديگري ندارد و به اين ترتيب به مراسم دانشگاه تهران مهر عدم پذيرش زده  بود . برپاكنندگان مراسم دانشگاه تهران نيز با دعوت از ابوالحسن بني‌صدر به عنوان سخنران و سپس  قرائت بيانيه‌‌ها و قطعنامه‌اي كه برخي مواضع مذهبي و هواداري از انقلاب اسلامي‌در آن لحاظ  شده بود ، در عمل با مجاهدين خلق مرزبندي نشان دادند .

در مراسم دانشگاه شريف ، موسي خياباني ضمن يك سخنراني مفصل ، رهبران ماركسيست‌شده   سازمان مجاهدين خلق در سال 1354 را " اپورتونيست‌هاي چپ‌نما " خواند و گفت : ما بر آن  نيستيم كه مجيد را بزرگ كنيم و از او شخصيتي خارق‌العاده و افسانه‌اي بسازيم ، اين كار  فرصت‌طلبان و راست‌گرايان است كه او را بزرگ مي‌كنند تا در جهت اهداف نابحق خود استفاده  كنند ؛ مجيد هم يك انقلابي بود همانند انقلابيون ديگر . ما بين ماركسيستها و اپورتونيستها فرق  قائليم . بگذاريم ما را متهم كنند ، اما در گفتن حقيقت ، از گفتن حقيقتي كه اگر گفته نشود موجب  انحراف نيروها مي‌شود نبايد خودداري كرد ؛ بايد چنين حقيقتي را گفت : بگذاريد ما را متهم كنند .

خياباني افزود : چون اپورتونيستها با ادعاي ماركسيستي به ما ضربه زدند ، پس همه ماركسيستها ،  را به يك چوب برانيم ؟ نه ، اين مخالف آموزش قرآن است ؛ اين بر ضد ما تبديل مي‌شود ؛ اين باعث  مي‌شود كه خودمان به عقب برويم ؛ به ارتجاع برگرديم ، بايد مرزها را حفظ كرد . براي يك عنصر  انقلابي براي يك سازمان انقلابي اين يك ضرورت است كه هميشه متوجه تهديد اصلي باشد ، چه  
اگر غفلت كند دچار آن تهديد و خطر خواهد شد و از مسير اصولي خارج و به انحراف كشيده  خواهد شد . در آن روز تهديد اصلي اين بود كه در برخورد با جريان اپورتونيستي به راست برويم ، به  سوي قهقراء برويم ، به ارتجاع برويم . به دستاوردهاي خودمان پشت كنيم ، در نظرهاي اصولي  خودمان تجديد نظر كنيم …

ما اگر واقعا به مجيد احترام مي‌گذاريم ، به پيام مجيد ، به برخورد اصولي او بايد وفادار باشيم ؛  در اين صورت پيروزي با ما خواهد بود ؛ در غير اين صورت شكست نصيب ما خواهد شد ، چرا كه  در جهان قوانين سختي وجود دارد كه هر كسي اين قوانين را زير پا بگذارد تاوانش را بايد بپردازد .  امروز نيز در جامعه بايد امپرياليسم آمريكا ، دشمن اصلي را فراموش نكنيم . امروز وضع بغرنجي  در ميهن ما وجود دارد ؛ شرايط بسيار پيچيده‌اي برقرار است ؛ تا وقتي كه رژيم شاه خائن بود ، دشمن  اصلي به عيان و به وضوح براي همه آشكار بود … اما امروز در شرايطي كه رژيم ساقط شده ،  موضوع كمي‌پيچيده‌تر است . بايد دشمن اصلي را فراموش نكنيم ؛ بايد تمام نيروهايمان را در جهت  مبارزه با دشمن اصلي به كار ببريم ؛ بايد تمام تفنگهايمان را به سوي دشمن اصلي بگيريم ؛ در غير  اين صورت اگر از اين مسير منحرف شويم ، در واقع آب در آسياب دشمن ريخته‌ايم . همين  حركت جنون‌آميز مشكوك ترور استاد مطهري را در نظر بگيريد كه با هيچ منطقي قابل توجيه  نيست . چه كساني از اين كار سود مي‌برند ؟ اين به معني فراموش كردن دشمن اصلي بود ؛ اين به  معني خدمت به دشمن اصلي بود ؛ خدمت به امپرياليسم ؛ يا كوششهايي را در نظر بيگريد كه در اين  جامعه به عمل مي‌آيد از طرف بعضي‌ها تا باز به نحو ديگري ، مردم دشمن اصلي را فراموش كنند .  در حالي كه امام خميني بر امپرياليسم آمريكا به عنوان دشمن اصلي تاكيد كرده‌اند ، براي ما  تعجب‌آور و اسباب تأسف است كه مي‌بينيم كوششهايي مي‌شود تا نيروي مردم در جهت ديگري  سوق داده شود . ( 12 )

 سازمان " پيكار در راه آزادي طبقه كارگر " كه خود از " تغيير مواضع ايدئولوژيك " سازمان  مجاهدين خلق و از دل آن سازمان پديد آمده است و كشتن و سوزاندن شريف‌واقفي ، اصلاً  مرحله‌اي از تأسيس اين سازمان محسوب مي‌شود نيز با انتشار بيانيه‌اي مواضعي مشابه آنچه كه  موسي خياباني گفته است ، مطرح كرد . در اين بيانيه آمده است : مجاهد شهيد مجيد شريف‌واقفي  قرباني يك عمل اپورتونيستي و تروريستي شد . عاملان اين اقدام ضدانقلابي از آنجا كه درك  ناصحيح و انحرافي از حل تضادهاي درون خلق داشتند ، اختلاف و تضادي را كه با برخورد  انقلابي و به طريق مسالمت‌آميز قابل حل بود ، به آنتاگونيسم كشاندند .

در اين بيانيه با اشاره به اين نكته كه دامن زدن به اختلافهاي درون خلقي و مرامي‌و مسلكي  براي منحرف كردن ذهن توده‌ها از دشمن اصلي خود ( امپرياليسم و ارتجاع ) است ، آمده است :  خلوص و ايمان انقلابي همه نيروهاي رزمنده ضدامپرياليست و ضدارتجاع ايجاب مي‌كند كه هر  چه بيشتر راه را بر سوءاستفاده‌هاي نيروهيا مرتجع و اپورتونيست‌ها و گرايشهاي فاشيستي  نوظهور ، با هوشياري انقلابي ببنديم و در دام آنها نيفتيم . ( 13 ) ( ضميمه دارد . )

 

اما در مراسم دانشگاه تهران ، كه آشكارا شأن حمايت از نظام جديد و مخالفت با گروههايي  همچون مجاهدين خلق را دارد ، ابوالحسن بني‌صدر سخنراني كرد . وي گفت : شريف‌واقفي قرباني  روشهايي شد كه در قرآن به آن روشهاي طاغوتي و در دوران ما استاليني ناميده مي‌شود . آنها [ كه ]  شريف‌واقفي را كشتند ، مي‌خواستند ضعف خودشان را بپوشانند .

بني‌صدر در ادامه سخنانش گفت : كساني كه به طور روزمره قرار و قاعده استالينيسم را به  صورت يك روش تخريبي به كار مي‌برند و براي توليد آن به اين دروغ متوسل مي‌شوند كه در  صورت شكست ، يا نيروي فاشيست به قدرت مي‌رسد يا كمونيست ، دروغ محض مي‌گويند ، چون  [ اين ] مسأله به هيچ‌وجه عملي نيست . آنها بايد بدانند كه اسلام جز براي مستضعفان بيان ديگري  ندارد . اگر ما شكست بخوريم چيزي به عنوان " ايسم " در اين مملكت به وجود نخواهد آمد ، چون  پيروزي فاشيسم مساوي است با انهدام جامعه . به هرحال چنانچه اين تبليغات در ميان ماركسيستها  وارد شود متعلق به فاشيسم است . من از ماركسيستها مي‌خواهم فرصت‌طلبها را از بين خودشان  برانند . اما … در اين سه راه هرچه تحريك و شايعه‌سازي بوده ، دست شما نيز در آن دخالت داشته  است . بياييد زبان دروغ را رها كنيم . » ( 14 )

در اين مراسم قطعنامه‌اي به شرح زير خوانده شد :

1 - هرگونه توطئه و خيانت را از جانب هر گروه ، چه منافقين زخم خورده داخلي و چه ارتجاع  وابسته به رژيم منحوس شاهنشاهي كه من غيرمستقيم در مسير تمايلات اجانب [ و ] امپرياليستهاي  شرق و غرب عمل مي‌نمايند ، بشدت محكوم مي‌نماييم . 2 - ما خواهان مجازات قاطعانه عاملين  ترور ناجوانمردانه استاد مطهري مي‌باشيم و از ملت قهرمان ايران تقاضامنديم دولت را در تحقق اين  امر ياري نمايند . 3 - از اركان انقلاب اسلامي‌، تبليغات اسلامي‌است . ما از ملت و دولت اسلامي‌ ايران مي‌خواهيم كه خيانتها و دروغهايي را كه روزنامه‌هاي وابسته به نيروهاي باطل در ورق‌پاره‌هاي  خود انشاء مي‌نمايند ، جدا افشا نمايند . 4 - ما روزنامه‌هاي ننگين را خائن به انقلاب اسلامي ايران  مي‌دانيم و نسبت به آنها اعلام جرم مي‌نماييم . 5 - ما موضع دولت را در قبال رژيم مصر كه با الهام  از فرمان امام اتخاذ گرديد ، تاييد مي‌كنيم و نيز آرزومنديم كه دولت در قبال حكومت افغانستان و  جنايتهايي كه اين رژيم پليد با حمايت سوسيال امپرياليسم شوروي انجام مي‌دهد ، موضع قاطعتري  اتخاذ كرده و لااقل صداي خلق مسلمان افغانستان را به گوش ملتهاي جهان برساند . ( 15 )

در‌اين مراسم همچنين بيانيه دانشجويان مسلمان دانشگاه تهران خوانده شد كه به گزارش  روزنامه كيهان در آن آمده بود : دستهاي پليد ناكثين و جنايت‌پيشگان هميشة تاريخ اين چهره‌هاي  منافق كه رسالت تاريخي‌شان شكست دادن نيروهاي خدايي و رسولانش است ، از پيشگاه  خلقمان كوتاه ياد . ما دانشجويان مسلمان دانشگاه تهران ضمن ابراز تنفر شديد از اين ناكثين و  خيانت پيشگان ، در پيش گاه خدا پيمان مي‌بنديم كه راه شهيد " مجيد شريف‌واقفي " اين چهارمين  شهيد ايدئولوژيك تشيع سرخمان را ادامه خواهيم داد و تا برقراري و ايجاد يك جامعه توحيدي در  حاكميت " الله " از پاي نخواهيم نشست . ( 16 )

 

968

 سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي‌در اطلاعيه شماره 7 خود با اعلام مواضعي مشابه  شركت‌كنندگان در مراسم سالروز شهادت شريف‌واقفي در دانشگاه تهران و برخلاف تاكيدهاي  سازمان‌هاي مجاهدين خلق و پيكار ، خواستار مجازات مسببين قتل وي شد . متن كامل اين اطلاعيه  چنين است :

بسم الله الرحيم الرحيم ؛ سالروز شهادت پرافتخار مجاهد شهيد مجيد شريف‌واقفي را گرامي‌ مي‌داريم . خون پاك اين برادر مجاهد كه در جريان درگيريهاي ايدئولوژيك به خاطر اعتقادش بر  خاك ريخت رسواگر و پرده‌در خيانتي شد كه عليه اسلام و ملت شكل مي‌گرفت . در اينجا از  تجزيه وتحليل ايدئولوژيكي علل فاجعه مي‌گذريم و اين عمل فاشيستي - تروريستي را ( كه به قتل  ناجوانمردانه او و برادر مجاهدش مرتضي صمديه‌لباف و تعدادي ديگر منجر شد ) بشدت محكوم  مي‌كنيم و خاطرنشان مي‌سازيم كه اين افتخاريست بزرگ براي شهيدان مقاوم اين فاجعه و لكه  ننگي در تاريخ مبارزه‌ها براي قاتلانشان . ما در طليعه جمهوري اسلامي‌خواستار مجازات قاطعانه  مسببين اين جنايتها هستيم . ( 17 )

ضميمه خبر شماره 961

پس از پيروزي انقلاب اسلامي‌، تعدادي از سازمانهاي سياسي - نظامي‌موجود ( گروههاي چپ غيرمذهبي  كه معتقد به روش مسلحانه بودند و مجاهدين خلق ) براي حذف نيروهاي مسلح به‌جامانده از رژيم گذشته و به  دست گرفتن مهار و جهت‌گيري انقلاب ، در گوشه و كنار كشور فعاليت شديدي را آغاز كردند . اينان از حمايت  طيف وسيعي از گروههاي مختلف ملي‌گرا ، ليبرال دمكرات و سوسيال دمكرات - كه وجه اشتراك همه آنها مخالفت  با جايگزيني نظام اسلامي به جاي رژيم گذشته بود - بهره مي‌بردند . چنانچه در آن هنگام كه جانشيني براي ارتش  متصور نبود تلاش اينان به نتيجه ( انحلال ارتش ) مي‌رسيد ، نظام جديد بدون نيروي نظامي‌سازمان يافته و بدون ارتش  بسيار آسيب‌پذير مي‌گرديد و اين‌گونه سازمان ها مي‌توانستند با ادعاي " ارتش خلقي " جايگزيني براي ارتش ، سپس براي  حاكميت جديد باشند ؛ با اين انگيزه ، ارتش آماج حملات شديد اينان قرار گرفت و انحلال آن با تبليغاتي گسترده  تقاضا مي‌شد .

از سوي ديگر ، ضرورت دفاع مسلحانه از انقلاب در برابر هجوم دشمنان داخلي و خارجي و به تبع آن ، نياز به  نيرويي سازمان‌‌يافته كه پاسدار انقلاب باشد ، در ميان شخصيتها و گروههاي مذهبي - انقلابي ، چه در سطح  مسؤولان بالاي حكومتي ، چه در ميان توده‌ها و جوانان انقلابي ، احساس مي‌شد . نيروهاي مذهبي از يك‌سو  نمي‌توانستند به ارتش موجود اكتفا و اعتماد كنند ( زيرا هم ترميم كردن آسيبهاي جدي كه ارتش ديده بود و برقراري  نظم و نسق جديد و مطلوب در آن و هم دگرگون شدن فرهنگ خاص شاهنشاهي آن كه به طور گسترده در ارتش  تزريق شده بود ، در جهت فرهنگ جمهوري اسلامي‌، برنامه‌هايي سنجيده و زماني مناسب نياز داشت ) و از سوي  ديگر ، فشار و تهديد گروههاي مخالف را احساس مي‌كردند ؛ فشار سياسي و تبليغاتي اين گروهها ، پشتوانه نظامي‌ خود را براي خود حفظ كرده بودند و تداوم حفظ آن ، رسماً خود اعلام مي‌كردند .

پس از درك اين وضعيت و با توجه به ضرورت ايجاد هرچه سريعتر نيرويي نظامي - انقلابي كه هم پشتوانه  
قدرت سياسي نظام جديد باشد و هم بتواند انواع توطئه‌هاي محتمل را خنثي كند ، چند گروه مذهبي - انقلابي به طور  جداگانه دست به كار شدند و هسته هايي تشكيل دادند كه بعداً با تجمع و وحدت آنان ، " سپاه پاسداران انقلاب  اسلامي " پديد آمد .

آنچه در مصاحبه‌هاي اوليه سران دولت موقت در روزشمار حاضر بازگو مي‌شود مربوط است به يكي از اين  گروهها كه ابتدا با نظريه ايجاد چيزي شبيه يك " گارد ملي " مطرح شد ، اما در عمل ، به دليل نوع عقيده اكثريت  قاطع دست‌اندركاران آن ، " طرح پاسداري از انقلاب اسلامي " جايگزين‌انديشه و هدف مزبور شد كه گزارش  مختصر آن ، چنين است :

دولت موقت كه از استقلال عمل كميته‌هاي انقلابي دل‌خوشي نداشت و نيز به علت فروپاشي قواي انتظامي‌و  نظامي‌، فاقد ابزار لازم براي اعمال حاكميت بر كشور بود ، درصدد برآمد تا نيروي مسلح در چارچوب نظريه " گارد  ملي " به وجود آورد ؛ به همين منظور ، حجت‌الاسلام حسن لاهوتي حكمي‌از امام براي تشكيل اين نيرو دريافت كرد  و دولت موقت نيز دكتر ابراهيم يزدي را به عنوان معاون نخست‌وزير در امور انقلاب ، مامور كرد كه با آقاي لاهوتي  همكاري كند و آنها با جلب همكاري عده‌اي از اعضاي اتحاديه انجمنهاي اسلامي‌دانشجويان ايران در امريكا و  كانادا - كه از گذشته با دكتر يزدي مرتبط بودند - ساختمان ساواك را در خياباني سلطنت‌آباد ، نگارستان هشتم مقر  اصلي خود قرار دادند و در مراكزي چون هنگ نوجوانان ( مكان مورد استفاده براي دانشگاه امام حسين و دافوس  كنوني سپاه ) و پادگان سعدآباد ، با كمك عده‌اي از جمله برخي تكاوران تيپ نوهد ، به جذب و آموزش سياسي ،  عقيدتي و نظامي‌داوطلبان پرداختند . اين گروه از همكاري افرادي چون محمد غرضي ، صباغيان ، محسن  رفيق‌دوست ، محسن سازگارا ، علي‌محمد بشارتي ، دانش ، حسن عابدي جعفري و … برخوردار بودند . چنانكه ذكر  شد ، اين گروه به دليل گرايشهاي فكري ( حزب‌اللهي ) اكثر اعضاي آن ، تقريبا بطور كامل جذب جريان كلي تحت  عنوان رسمي‌" سپاه پاسداران انقلاب اسلامي " شد ؛ تنها بقايايي از آن بعدها در قالب ستاد جنگهاي نامنظم دكتر  چمران ، حركتي جداگانه را ادامه دادندكه پس از شهادت دكتر چمران و جذب بخشي از آن به سپاه ، بكلي منحل  گرديد .

تشكيلات دوم مربوط است به گروهي از عناصر مسلمان و انقلابي از جمله عده‌اي از زندانيان سياسي نظام   پيشين كه در مبارزه با رژيم گذشته معتقد به تشكيلات و مبارزه مسلحانه و مخفي بودند . اينان براي حراست از  دستاوردهاي انقلاب اسلامي‌و مقابله با توطئه‌هاي مسلحانه احتمالي عناصر رژيم سلطنتي ( مانند اقدام به كودتا ) و  نيز براي خنثي كردن تهديد اقدام مسلحانه سازمانهايي همچون چريكهاي فدايي و مجاهدين خلق و ديگر گروههايي  كه آشكارا معاند نظام جديد بودند ، مستقل از جريان اول ، با استقرار در پادگان جمشيديه اقدام به ايجاد تشكلي با  عنوان " سپاه پاسداران انقلاب اسلامي " كردند . افرادي چون جواد منصوري ، عباس آقازماني ( ابوشريف ) ، عباس  دوزدوزاني ، ابراهيم حاج‌محمدزاده كه افرادي چون محمد منتظري و يوسف كلاهدوز نيز به آنان اضافه شدند ، به  كمك آيت‌الله موسوي‌اردبيلي ( از اعضاي شوراي انقلاب ) ، اين اقدام را با نظر مساعد شوراي انقلاب انجام دادند .

تشكيلات سوم مربوط به سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي‌است . اين سازمان كه در ارتباط با آيت‌الله مطهري و  برخي از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم بود ، با ادغام هفت گروه مذهبي - انقلابي ، پس از پيروزي انقلاب  اسلامي‌به وجود آمد ، سپس به طور علني و رسمي‌اعلام موجوديت كرد [ ر . ك . به روزشمار 7/2/58 ] . سازمان  مجاهدين انقلاب اسلامي‌يك تشكل سياسي - نظامي‌بود كه بخش نظامي‌خود را در اختيار سپاه قرار داده بود ، اما  بتدريج سپاه هويت يافت و نظام نيز تثبيت شد و از‌اين‌رو‌كه‌مطابق‌نظر‌امام ، عناصر و اعضاي گروههاي اسلامي‌يكي  
از دو تشكل سپاه يا سازمان خود را بايستي انتخاب مي‌كردند ، سرانجام حساب سپاه بكلي از سازمان مزبور جدا  شد .

آخرين گروه قابل ذكر با عنوان " پاسا " تحت كنترل و نظارت حجت‌الاسلام محمد منتظري قرار داشت كه عمدتاً  عده‌اي از عناصر مبارز را كه در لبنان آموزش چريكي ديده و براي مبارزه با رژيم شاه به كشور برگشته بودند ،  دربرمي‌گرفت . بخشي از اين گروه بعدها در هستة جمشيديه ادغام شد و بخشي ديگر مدتي با عنوان ساتجا ( سازمان  انقلابي توده‌اي جمهوري اسلامي ) مستقلاً ادامه حركت داد .

به اين ترتيب چهار گروه مسلح و مستقل با هدفي يكسان است ( حراست از انقلاب اسلامي ) و با مشي تقريباً مشابه به  وجود آمده بودند كه هر يك براي خويش تعهد و رسالت پاسداري از انقلاب‌اسلامي ‌را قائل بود . اين امر بدون ترديد  مي‌توانست از لحاظ تشكيلاتي ، اداري ، انجام دادن وظايف ، ماموريتها ، تعيين برنامه و مشي سياسي و مديريت و  نحوةرابطه با دولت موقت و … اختلافها و اصطكاكهايي را در پي داشته باشد . از اين رو ضرورت ادغام تمام  هسته ها ، جريانها و تشكلهاي مذهبي - انقلابي مسلح و ايجاد سازمان و تشكيلات منسجم و هماهنگ نظامي‌،  علاوه بر كميته‌ها كه وظايف صرفاً انتظامي‌داشتند ، هر روز بيش از پيش احساس مي‌شد . اين مسأله در شوراي  انقلاب طرح و سرانجام تصميم گرفته شد كه آقاي هاشمي‌رفسنجاني با هماهنگ كردن اين گروهها و يكپارچه  كردن آنها ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي‌را شكل دهد . وي براي تحقق اين هدف ، يك گروه دوازده نفره را از  اعضاي اصلي گروههاي ياد شده به وجود آورد ( هسته شهيد منتظري در هسته پادگان جمشيديه ادغام شد و عملاً يكي شدند ) . در اين گروه دوازده نفره از طرف آقاي لاهوتي ، آقايان : محسن سازگارا ، محمد غرضي ، اصغر صباغيان ،  محسن رفيق‌دوست و از طرف گروه مستقر در جمشيديه ، آقايان : يوسف كلاهدوز ، عباس دوزدوزاني ، جواد  منصوري و ابوشريف ( عباس آقازماني ) و از مجاهدين انقلاب اسلامي‌، آقايان محمد بروجردي ، مرتضي الويري ،  يوسف فروتن و محسن رضايي شركت داشتند . همان طور كه ذكر شد بخشي از جريان مسلح مرتبط با محمد  منتظري در جريان جمشيديه ادغام شده بود و بخشي ديگر با شأني ديگر راه خود را مي‌رفت و عملاً ادعايي مستقل از  جريان جمشيديه در اين ادغام نداشت . از اين گروه دوازده نفر ، سه نفر يعني آقايان محسن رضايي ، محسن  رفيق‌دوست و عباس دوزدوزايي به عنوان نماينده گروههاي سه‌گانه فوق در اواخر فروردين 1358 در قم به ديدار امام  خميني رفتند تا حكم تعيين تكليف سپاه را از ايشان بگيرند . به گفته حاضران ، در اين ديدار امام برخلاف  جهت‌گيري مورد نظر دولت موقت - كه نيروي مسلحي زير نظر دولت با مضمون " گارد ملي " را دنبال مي‌كرد - جهت‌گيري ديگر ، يعني ايجاد يك نيروي مسلح مكتبي مستقل از دولت موقت براي پاسداري از انقلاب اسلامي ‌را  مورد تاييد و تاكيد قرار دادند و خطاب به حاضران عملاً دستور تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي‌را زير نظر  شوراي انقلاب صادر كردند . در پي اين فرمان ، گروه دوازده نفره اساسنامه‌اي را در 9 ماده و 9 تبصره تهيه كرد كه به  تصويب شوراي انقلاب رسيد . به دنبال آن ، شوراي فرماندهي سپاه تشكيل گرديد و اعضاي آن احكام خود را از  شوراي انقلاب دريافت كردند . به اين ترتيب در دوم ارديبهشت 1358 سپاه پاسداران انقلاب اسلامي‌با انتشار  بيانيه‌اي رسماً اعلام موجوديت كرد .

پيدايش و توسعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي‌و سير تحول و تطور آن ، خود مبحث مفصلي است كه فعلاً   ( مقطع زماني جلد اول روزشمار جنگ ) مجال و مناسبت آن نيست و در آينده در مقطعي مناسب به آن پرداخته  خواهد شد .

اين گزارش مختصر را با نكات تحليلي زير كه مسير تشكيل سپاه را بهتر نمايان مي‌كند به پايان مي‌بريم .

 

1 - در انقلاب اسلامي ايران هيچ سازماني در " مرحله نفي " ( واژگون كردن رژيم شاهنشاهي ) نقش تعيين‌كننده  نداشت كه بتواند - يا به خود حق بدهد - سرنوشت كشور و مردم انقلاب‌كرده را در " مرحله تاسيس " نظام جديد ، به  طور تشكيلاتي و سيستماتيك در دست بگيرد ؛ به بيان ديگر ، بار انقلاب بردوش مردم قرار داشت . بنابراين ، نظام  جديد به دور از مصالح گروهي و صرفاً متكي به عقيده توده‌ها تاسيس شد ، اما سبب اميدواري مخالفان انقلاب نيز  بود ؛ آنان اميد داشتند كه نظام جديد نتواند با سازمانهاي سياسي - نظامي‌موجود مقابله كند .

2 - انگيزه‌هاي تشكيل سپاه از دوسو ( مسؤولان و توده‌هاي حزب‌الله ) مي‌جوشيد و قوي بود .

3 - وجود عنصار حزب‌اللهي انجمنهاي اسلامي‌خارج كشور ، به طور اصلي و نيز تا حدي جوانان آموزش ديده  در سازمان امل و تيپ 23 نوهد ، در گروه مرتبط با دولت موقت قابل توجه است ، اين جريان از زمينه‌هاي مردمي‌ موجود هم بهره مي‌برد .

4 - گروه جمشيديه از زندانيان سياسي زمان شاه شكل گرفت . ‌انديشه اين گروه قبل از پيروزي انقلاب ايجاد  تشكيل مخفيانه بود ، ولي با پيروزي انقلاب به فكر اقدامهايي آشكار اما سازمان‌‌يافته افتادند .

5 - سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي‌كه قبل از پيروزي انقلاب پايه‌گذاري شده بود ، در مقابله با ديگر گروهها ،  بيشترين سابقه كار تشكيلاتي را داشت . گروههاي تشكيل‌دهنده اين سازمان كه قبل از پيروزي در زندان و خارج  آن در قالب سازمانهاي مخفي مرسوم كار مي‌كردند ، در آغاز انقلاب متحد شدند و با يك تشكل واحد ، از سويي  مسأله فعاليت آشكار را در قالب سپاه دنبال مي‌كردند و از سوي ديگر به جهت آينده‌نگري خود و پرهيز از انهدام در  برابر حوادث غيرمترقبه ، هنوز حفظ تشكيل غيرآشكار برايشان اصل بود . اختفاي بخشي از آن تشكيلات بعداً در مبارزه با گروه فرقان و نيز كردستان به كار آمد .

6 - ايجاد يك تشكيلات مستعد سياسي - نظامي‌از نظر جذب نيروهاي با استعداد و بهره‌گيري از توان انقلابي  جوانان كشور نيز اهميت داشت و اتفاقا اگر اين قدرت جذب از ابتدا گسترده و وسيع بود ، بسياري از جوانان مذهبي  به جاي اينكه در اوايل پيروزي انقلاب جذب منافقين ( مجاهدين خلق ) شوند ، جذب سپاه مي‌شدند ؛ همان طور كه   بعد از شكل گرفتن سپاه و مشخص شدن هويت انقلابي آن ، فعاليترين نيروها و كادرها جذب سپاه مي‌شدند ؛ همان طور كه  عملاً مركزي براي كادرسازي و تحويل آن به بخشهاي مختلف نظام اسلامي‌گرديد . همچنين در جذب نيروهاي با  تجزيه نظامي‌، اعم از آنان كه سابقه چريكي در داخل كشور يا فلسطين داشتند و نيز ارتشيان متعهد بسيار مؤثر بود .

7 - آن طور كه در متن روزشمار آمده است ، واكنش گروهها نسبت به تشكيل سپاه خيلي خصمانه بود ، زيرا گروههاي مزبور با آشنايي كه از عناصر اصلي سپاه ( زندانيان سياسي و گروههاي فعال مخفي ) داشتند ، اميد خود را  براي دردست گرفتن انقلاب متزلزل مي‌ديدند ؛ بخصوص منافقين كه به علت درك بيشتر مسأله فوق و نيز چون خود را  در خانواده‌هاي مذهبي با نفوذ مي‌يافتند و از چپ غيرمذهبي اميدواري بسيار بيشتري داشتند ، از اين‌رو شديدترين  دشمني را با سپاه نشان دادند .

8 - دربارة اهميت سپاه قابل ذكر است كه سپاه در حوادث سنندج ، مهاباد و گنبد طي ماههاي اول فروردين 58   ( مذكور در كتاب ) حضور نداشت ، زيرا هنوز تشكيل نشده بود ؛ اگر چنين بود ( اگر سپاه تشكيل شده بود ) سرانجام  آن حوادث مسلماً به گونه‌اي ديگر مي‌شد .

ضميمه خبر شماره 967

در مورد " سازمان پيكار در راه آزادي طبقة كارگر " و نوع رابطه و سنخيت آن با سازمان مجاهدين خلق در  
كتابهاي آتي بحث خواهد شد . در اينجا تنها به مطالبي از كتاب " تروريسم ضدمردمي " از انتشارات دفتر سياسي  سپاه پاسداران انقلاب اسلامي‌اكتفا مي‌شود در بخش منافقين و سازمان پيكار " زير عنوان " مختصري از سابقه  روابط دو سازمان " چنين آمده است :

 « سازمان پيكار يكي از چپ‌روترين گروههاي ماركسيستي ايران بعد از انقلاب به شمار مي‌رفت . اينكه مي‌گوييم  " به شمار مي‌رفت . " و نمي‌گوييم : به شمار مي‌رود . " براي آن است كه در حال حاضر ( دي‌ماه 1361 زمان انتشار  كتاب مركز ) با متلاشي شدن مركزيت و دستگيري و اظهار ندامت عناصري چون حسين روحاني ( جزو اولين  كادرهاي منافقين از سال 1344 و عضو مركزيت از سال 1348 ؛ نويسنده غالب كتابهاي ايدئولوژيك از جمله  " ساخت سازمان " ؛ از رهبران سازمان هنگام اعلام تغيير مواضع ؛ مركزيت پيكار و مغز متفكر اين سازمان در هنگام  دستگيري ) مي‌توان كار سازمان پيكار را تمام شده دانست .

اين سازمان در ادامه حركت متكي بر التقاط سازمان منافقين خلق بتدريج امكان وجود يافت و در سال 1354 با  دست زدن به تصفيه خونين آن دست از عناصر سازمان كه پايبندي به مذهب نشان دادند و با خيانتهاي شرم‌آور امثال  " افراخته " اعلام حضور كرد . نام قبلي اين گروه ، " سازمان مجاهدين خلق بخش ماركسيستي - لنينيستي بود . " كه در  آستانه پيروزي انقلاب با تصفيعه چند عنصر ، نام خود را به " سازمان پيكار در راه آزادي طبقه كارگر " تغيير داد .

به دلايلي از جمله سوابق ننگين سالهاي قبل از انقلاب و به دليل انفعال آشكار در جريان شكل‌گيري انقلاب   ( بيش از ديگر گروهها ) و به واسطه بي‌نقش بودن و سهمي‌براي خود نديدن در دوران پس از انقلاب ، پيكار زمينه  مناسبي براي جذب هوادار نداشت . در حالي كه فدايي‌ها و منافقين دو قطب اصلي جذب نيرو در فضاي پس از  انقلاب در ميان دسته‌هاي خاص از جوانها بودند ، پيكار با اتخاذ شيوه هايي از جمله انتقادهاي تند و آشكار به  گروهها و رك‌گويي در آنچه ديگر گروهها در لفافه و پس از آوردن مقدمه و زمينه‌چينيهاي فراوان مي‌گفتند ، سعي  مي‌كرد هواداران ديگر گروهها را از آنها جدا كرده و به خود متمايل كند .

پيكار خود را وارث حقيقي بنيانگذاران سازمان منافقين خلق و نتيجه تكامل اين سازمان مي‌دانست و اين از نحوه  تجليل‌هايي كه در اولين شماره‌هاي نشريه " پيكار " از افرادي چون " حنيف نژاد " و " رضايي‌ها " مي‌كرد ، بخوبي آشكار  است . علاوه بر اين ، رهبران پيكار ( حسين روحاني و عليرضا سياسي و ديگران ) عموماً از سران منافقين خلق بودند كه  ماركسيست شدند و بعد پيكار را به وجود آوردند . بنابراين ، درگيري بين اين سازمان و منافقين كه آنها نيز خود را وارثان  بنيانگذاران منافقين خلق مي‌دانند ، از سال 1354 تا حال وجود داشته است . در اين برخوردها ابتدا پيكار كه تندتر و  خشن‌تر بود ، قويتر از منافقين عمل مي‌كرد ، ولي با اوجگيري مبارزه تحت رهبري امام و بخصوص بعد از پيروزي  انقلاب اسلامي‌، منافقين به دليل پوشش دروغين " اسلام راستين " در مقايسه با الحاد آشكار پيكار ، موضع برتري را  به دست آوردند ، ولي بعكس " پيكار " ، برخورد منافقين با پيكار بسيار ملايم بود . در حقيقت پيكار براي منافقين جزو  دوستان و همرزماني به شمار مي‌آمد كه از روي ندانم‌كاري و كودكي سياستهاي نادرسي در پيش گرفته و به دشمن  مشترك و اصلي - يعني ارتجاع - استفاده مي‌رسانده است …

از نظر منافقين بين آنها و پيكار تنها نوعي رقابت در درون يك جبهه مطرح بود و منافقين تا آخرين روزهاي  متلاشي شدن پيكار فقط از اينكه آنها با كارهايشان به ارتجاع كمك مي‌كنند ، مي‌ناليدند - نه چيزي بيشتر - و بعد از  يقين به برچيده شدن بساط پيكار بود كه سازمان منافقين سياست پيكار را در مورد شوراي مقاومت - آنهم تنها در  همين مورد - ضدانقلابي مي‌خواند .

پيكار نزديكترين گروه به منافقين است ، چرا كه هم از لحاظ تئوري و نظام فكري بسيار به يكديگر نزديكند و  
در پاره‌اي زمينه‌ها پايه‌هاي مشتركي دارند و از يك آبشخور تغذيه مي‌كنند ( بخصوص در ابعاد سياسي ، اجتماعي ،  فلسفي ) و هم اينكه پيكار از بطن سازمان منافقين پديد آمده ، مقداري از خصلتها ، فرهنگ و نظرهاي سازمان را در  خود دارد . اگر به گرايشها و ميلهاي سياسي ، اعتقادي و اخلاقي اعضاي بالاي سازمان در زندان [ شاه ] و نيز بعد از  انقلاب اسلامي‌بدقت نظر كنيم ، واقعيت و صحت گفتار بالا ثابت مي‌گردد و حتي شايعه‌هايي كه پس از انقلاب  در مورد تني چند از كادر مركزي ( موسي خياباني و … ) مبني بر پيكاري شدن آنها - نه الزاماً به معناي پيوستگي  تشكيلاتي - وجود داشت ، مقدار زيادي از همين واقعيت ناشي مي‌گردد و زمينه نشر و ترويج اين‌گونه شايعه‌ها را از  اين گرايشهاي قوي در سازمان مجاهدين فراهم و مهيا مي‌نمايد … .

اما همانطور كه اشاره شد دليل برتري و امتيازي كه منافقين از آن برخوردار بودند ، رنگ و پوشش مذهبي بود ؛  چرا كه در جامعه اسلامي‌- مذهبي ايران به تجربه ثابت گشته كه نيروهاي غيرالهي و يا ضدخدايي نمي‌توانستند و  نمي‌توانند پايگاه و موقعيت مستحكم و درازمدتي به دست آورند و اگر توانسته‌اند ، پيروزيهاي لحظه‌اي و مرحله‌اي  بوده كه آينده چشمگيري نداشته است ، اما منافقين از اين ويژگي مبرا بودند و آنها توانستند با حفظ پوشش مذهبي و  اسلامي‌خود ( حتي در حد رقيق و ضعيف آن ) ، جايگاههايي را به دست آورند و حفظ نمايند … سازمان در عين  حالي كه عوامفريبانه خود را مقيد به اعمال و رعايت يك سلسله اصول و نكات مذهبي اسلامي‌مي‌بيند ، مجبور است كه به نظرها و گفته‌هاي قاطعانه و صريح پيكار در چاچوب بينشي مشترك پاسخ گفته و با موضع گيري  خود ، او را محكوم به رفتارهايي " كودكانه " و اعمال " نسنجيده " در بحث ميان آنها - كه در چارچوب بينش  ماركسيستي صورت مي‌گيرد - سازمان منافقين ، پيكار را به " كودكي " متهم مي‌كند و تليوحاً خودش را در مراحل بالاتري از رشد و فهم ماركسيسم نشان مي‌دهد . »

در ادامه زير عنوان " آشنايي بيشتر با پيكار از ديدگاه منافقين " چنين آمده است : « شايد تأملي كوتاه بر نشريه‌ها و  اعلاميه‌هاي اين گروه ( پيكار ) و آنچه از مسائل درون‌سازماني و عملكردشان تاكنون در سطح عموم افشا شده است  كافي باشد تا صرف نظر از الحاد آشكار و ارتداد عقيدتي ، اين سازمان را به عنوان سمبلي از دروغگويي ، خيانت ،  جنايت ، عوامفريبي و حتي آلوده بودن به كثيفترين اعمال جنسي ، بشناساند . از همين روست كه آنچنان كه مشاهده  شده است در مقايسه با ديگر گروههاي محارب هرگاه اين سازمان خواسته است به تنهايي حركت اجتماعي و آشكار  و طبعاً ضدانقلابي ، انجام بدهد ، حضورش در صحنه حقيرتر از ديگران بوده و دقايقي بيشتر وقت " حزب الله " را  نگرفته است .

منافقين از ديدگاهي انتقادي با پيكار برخورد كرده‌اند و به همين دليل توانسته‌اند هواداران را از زير ضربه‌هاي  رواني - تبليغاتي همسنگري با پيكار در نزد توده‌ها بيرون بياورند ، ولي‌اندك دقت و توجه در آنچه از گفته‌هاي  رجوي در تندترين موضع‌گيري منافقين دربارة پيكار در نشريه مجاهد ، شمارة 114 ، اسفند 1359 ، مي‌آوريم نشان  مي‌دهد كه انتقادهاي منافقيه به پيكار از چه نوع است . از فوائد اين‌گونه برخوردها [ براي سازمان ] اين است كه هم  شايع مي‌شود " خود منافقين هم با پيكار خوب نيستند . " و هم هواداران از " بدآموزي ارتجاع " ( ! ) - كه پيكار را  ضدانقلابي مي‌خواند - مصون مي‌مانند . در نتيجه هوادار منافقين خلق حاضر نيست و خوشش نمي‌آيد كه بر اساس  فرهنگ و ارزشهاي اسلامي ‌پيكار محكوم شود و ممكن است فقط اين را بپذيرد كه پيكار در فلان موضوع از فلان  اصل ماركسيستي عدول كرده و يا في‌المثل در فلان حركتش اپورتونيسم حاكم بوده است .

عبارت زير ، نظر منافقين است كه اگر به آن توجه شود نيازي به تفسير و توضيح ندارد . رجوي پس از مقدماتي  كه ضمن آن سوابق پيكار را مطرح كرد ، آن را مورد انتقاد قرار مي‌دهد و چنين جمع‌بندي مي‌كند : « سازمان  
ماركسيست -لنينيست و مائوئيست پيكار ولو اينكه ( به خلاف حزب توده ) يك سازمان انقلابي است ، منتهي به دليل  انحراف سياسي اين سازمان به چپ - كه يك بيماري كودكانه ريشه‌دار و قديمي‌است - چه بسا كه در شرايطي  همچون گذشته مصدر ضربه‌هاي ضدانقلابي بسيار مهمي‌نيز شود . انحراف چپ‌روانه پيكار از مسير اصولي مشخصا  در يك سكتاريسم ( پرت‌افتادگي ) شديد از توده‌هاي مردم و تمايلات ماجراجويانه و آنارشيستي تظاهر مي‌كند . اين  تمايلات نه تنها به طور متقابل بر خط مشي سياسي و تحليل‌‌هاي پيكار تاثير گذاشته و آن را با زيزاگها و  تناقضات چشمگير مشخص مي‌كند ، بلكه اين سازمان را از احساس مسؤوليت نسبت به مبرمترين مسائل و وحدت و  تضادهاي روز نيز به ميزان زيادي تهي ساخته و طبعاً از وزن و تاثير عمل آن در جريان مبارزه بسيار مي‌كاهد …  پيكار پيش آنكه خود را در قبال تغيير عملي مناسبات و روابط كهن مسؤول بداند ، به تشريح آنها و به تشريح  كساني كه عزم تغيير اين مناسبات را كرده‌اند دل بست است . »

رجوي از دست پيكار مي‌نالد كه چرا براي همراهان مزاحمت فراهم كرده و نمي‌گذارد منافقين با آسودگي راهي را  كه راه پيكار هم هست بروند و به جاي اينكه همه تلاش خود را صرف " دشمن " كند با همراهان هم كار دارد … پيكار  به شخصي مي‌ماند كه شما هيچ‌وقت نمي‌توانيد در كنار او راه برويد ؛ چرا كه از شما مي‌خواهد كه پيوسته به دنبالش  بياييد يا آن‌قدر غر مي‌زند و آزار مي‌دهد كه ناگزير مي‌شويد از او به ميزان زيادي فاصله بگيريد . مخصوصاً وقتي كه  درگير و دار يك كارزار بسيار جدي ، او مدام از شما مي‌خواهد كه همه اسرار و تاكتيكها را به صداي بلند براي اردوي  مقابل نيز فاش كنيد ، ديگر واقعاً تحمل‌ناپذير مي‌شود . حتي وقتي كه پيكار مورد تهاجم واقع مي‌شود شما مي‌توانيد  تماماً به حمايتش برويد ؛ چرا كه هيچ بعيد نيست در وسط دعا و حريف را رها كرده و با خودتان دست به يقه شود و  يا به خاطر اشتباه در هدفگيري ، مشت و لگدها را نثار خودتان كند …

و اظهار نظر آخري كه مي‌آوريم آب پاكي را بايستي به روي دست آن دسته از هواداراني كه هنوز هم خيال  مي‌كنند دعواي سازمان منافقين خلق با خط امام بر سر دو نوع اسلام است ، بريزد و خيال آنها را راحت كند كه اگر   سازمان پيكار و منافقين خلق دو سازمان جداگانه شده‌اند به اين دليل است كه پيكار زودتر از موقع مي‌خواهد به  پيروزيها و اهداف مطلوب ( هر دو سازمان ) برسد و الزامات ضروري مرحله‌هاي انقلاب را متوجه نيست و نتيجتاً  دچار " بيماري كودكانه چپ‌روي و چپ‌نمايي " شده است . عين جملات رجوي چنين است : « نكته مهم اين است  كه در حالي كه پيكار پيوسته شعار " جمهوري دمكراتيك خلق " مي‌دهد ، در تاكتيكها چنان رفتار مي‌كند كه گويي  هم‌اكنون از وقت سوسياليسم نيز خيلي گذشته و اين بار ديگر نه فقط نشانه " تناقض " بلكه به قول ما همان پريدن از  روي مراحل معين و تلاش نافرجام براي تحقق بخشيدن به آرمانهاي " آينده " در حال حاضر است كه بارزترين  نمودهاي اپورتونيسم چپ مي‌باشد . كما اينكه اين نشان مي‌دهد كه آنها نه معني و نه الزامات ضروري مرحله  دمكراتيك را متوجه‌اند و نه مرحله سوسياليستي را . نتيجه عملي چنين برخوردهايي نيز همانا به " عقب " ‌انداختن  پيروزيهاي قابل حصول ، تقويت مطامع ارتجاعي و تحميل بسياري دوباره‌كاريها به چنبش انقلابي است . » ( 18 ) 

راه اين دو سازمان بعداً از هم جدا شد ، زيرا پيكار خوش شانس‌تر بود و در " فاز نظامي " نتوانست ادامه حيات  بدهد و‌اندكي بعد متلاشي شد و برخي سران سرشناس آن جزء " توابين " درآمدند . اين سازمان در مجموعه بجز صدور  تعدادي اعلاميه و مقاله ضدجنگ ، موفق به انجام دادن خدمتي قابل توجه به ارتش اشغالگر نگرديد . اما سازمان  مجاهدين خلق ابتدا تمام دعاوي ضدامپرياليستي و انقلابي‌گري و موجه‌نمايي را كنار گذاشت و تلاش كرد كه  همان " امپرياليسم دشمن اصلي خلقها " توبه سازمان را بپذيرد و آن را به عنوان " آلترناتيو " و دست كم يكي از مدعيان  آلترناتيوي نظام جمهوري اسلامي‌بپذيرد و در مرحله بعد براي اينكه اثبات بكند كه نه تنها از دعاوي سه‌گانه فوق توبه  
كرده است ، بلكه از دعاوي ميهن‌پرستانه و ملي‌گرايانه كه براي جذب هوادار چاشني مواضعش مي‌كرد ، نيز پشيمان  شده ، به ارتش اشغالگر عراق پناه بد تا در پناه جاسوسي و خرابكاري براي دشمن و به عنوان يك نيروي ايذايي براي  عراق و برضد ايران امكان بقا بيابد .

منابع و مآخذ 16/2/1358

 

1 - روزنامه اطلاعات ، 16/2/1358 ، ص 3 .

2 - روزنامه كيهان ، 16/2/1358 ، ص 2 .

3 - مأخذ شماره 1 ، ص 1 .

4 - نشريه ويژه خبرگزاري پارس ، 17/2/1358 ، ص 4 ،  راديو لندن .

5 - مأخذ شماره 2 ، ص 3 .

6 - مأخذ شماره 1 ، ص 1 .

7 - مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي‌، صحيفه نور -  مجموعه رهنمودهاي امام خميني ( تهران : وزارت ارشاد  اسلامي‌، جلد 6 ، سال 1361 ) ، ص 118 .

8 - مآخذ شماره 1 ، ص 8 .

9 - مآخذ شماره 2 ، ص 2 .

10 - مآخذ شماره 2 ، ص 8 .

11 - روزنامه اطلاعات ، 17/2/1358 ، ص 8 .

12 - پيشين .

13 - مآخذ شماره 11 ، ص 8 .

14 - مآخذ شماره 11 .

15 - مآخذ شماره 11 .

16 - روزنامه كيهان ، 17/2/1358 ، ص 8 .

17 - اطلاعيه شماره 7 سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي‌،   ( مركز مطالعات و تحقيقات جنگ ، مجموعه اطلاعيه‌هاي  سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ) .

18 - دفتر سياسي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي‌،  تروريسم ضدمردمي‌ ( تهران : انتشارات دفتر سياسي سپاه  پاسداران انقلاب ، سال 1361 ) ، ص ص 153 -133 .

لینک کوتاه :
کد خبر : 3565

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال
  • مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
  • آدرس دفتر مرکزی:تهران – خیابان شریعتی - خیابان شهید دستگردی(ظفر) - بعد از تقاطع شهید تبریزیان - پلاک77
  • تلفن تماس روابط عمومی:

02122909525-30 داخلی 245