جنگ محركی بود تا این كشورها با كنار گذاشتن اختلافات و اتخاذ سياست های مشترك بتوانند اقدامات نظامی را هماهنگ و با قدرت های خارجی همكاری كنند و در نهايت نيز، يك حس اتحاد سياسی را پدید آورند.

 pdfمتن مقاله287.76 KB

شوراي همكاري خليج فارس و جنگ ايران و عراق (پاورقي 1)

شيخ نشين هاي محافظه كار خليج فارس شامل بحرين، كويت، عمان، قطر، عربستان سعودي و امارات متحده عربي حدود يك دهه دلمشغول جنگ ايران و عراق بودند. در 25 مي 1981، اين شش كشور آسيب پذير، شوراي همكاري كشورهاي عرب خليج فارس را كه به شوراي همكاري خليج فارس معروف است، براي مقابله با چالش هاي داخلي، خارجي و جنگ ايران و عراق تأسيس كردند.(1)

وضعيت نظامي غالب ايران در خليج فارس تا حد زيادي بر ارزيابي اين كشورها از نتايج جنگ تأثير گذاشته بود. با تحقق نيافتن ادعاهاي عراق مبني بر پيروزي سريع و كامل، رهبران شوراي همكاري خليج فارس انتظار داشتند كه ايران درگير جنگ فرسايشي شود. هم چنين آنها دريافتند كه ايران مي تواند از جنگ به منزله ابزاري در راستاي تقويت انقلاب استفاده كند. با وجود اين، برخلاف پيش بيني هاي اوليه كه برآغاز شورش هاي داخلي در كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس مبتني بود، حكام محافظه كار اين كشورها براي حل مشكلات داخلي خود از فرصت هايي كه جنگ پديد آورده بود از راه رواني و عملي و مقابله با تهديدات عراق يا ايران عليه ثبات و امنيت خود بهره مي بردند. جنگ محركي بود تا اين كشورها با كنار گذاشتن اختلافات و اتخاذ سياست هاي مشترك بتوانند اقدامات نظامي را هماهنگ و با قدرت هاي خارجي همكاري كنند و در نهايت نيز، يك حس اتحاد سياسي را پديد آورند.

جنگ تهديد كننده

بين سال هاي 1981 تا 1988، جنگ ايران و عراق در صدر دستور كار شوراي همكاري خليج فارس قرار گرفت. اين كشورها از گسترش احتمالي جنگ و ايجاد شورش هاي داخلي مي ترسيدند. در نتيجه، مقامات شورا از هر دو طرف جنگ درخواست كردند تا با قبول آتش بس اختلافات خود را حل كنند، اما با توجه به نفوذ بسيار محدود آنها بر ايران و عراق اين درخواست به نتيجه نرسيد. بزرگ ترين نگراني حكام اين كشورها جلوگيري از گسترش جنگ به قلمروي خود بود. جنگ، آنها را به اتخاذ سياست دفاعي مشترك ترغيب كرد. برخلاف اين آگاهي، كشورهاي مزبور با دو مسئله مشكل ساز روبه رو بودند. نخست اين كه، با توجه به درك متفاوت تهديد در اين كشورها در سال 1981، مواضع هر كشور نسبت به ايران و عراق با مواضع شورا متفاوت بود. دوم آن كه، مواضع واحد شورا در طول هشت سال جنگ به تدريج تكامل يافت كه نشانه فرآيند تصميم گيري شورا در رويارويي با تحولات بسيار سريع بود.

كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس و جنگ

در طول جنگ، عربستان و كويت سياست هاي بسيار جنجالي اي را با اعطاي كمك هاي مالي بلاعوض به عراق اتخاذ كردند. در حالي كه نسبت به ميزان اين كمك ها اتفاق نظر وجود ندارد - بين 25 تا 65 ميليارد دلار - بايد گفت اين دو كشور با كمك به عراق بر اساس منافع ملي مد نظر خود عمل كردند(2) و هر دو حمايت از بغداد - و البته نه رژيم صدام - را انتخاب بد از بدتر مي دانستند. وقوع انقلاب اسلامي ايران موجب بروز نگراني ها، ناآرامي ها و بي ثباتي بالقوه شده بود. حمايت اعراب از عراق نيز اين نگراني شديد را نشان مي داد. بنابراين، مي توان گفت كه از نظر تمام كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس، جنگ عراق عليه ايران نشان دهنده مقابله بغداد با چالش رژيم انقلابي ايران بود. البته، حكام اين كشورها شخصاً از سلطه احتمالي عراق بر منطقه خليج فارس هم نگران بودند. در مقابل كمك هاي عربستان و كويت، واكنش بغداد نه تنها به صورت قدرداني و سپاس گزاري نبود. بلكه، مقامات عراقي با اشاره به كافي نبودن حمايت اعراب، براي كسب كمك هاي مالي و نظامي به فرانسه و شوروي نزديك شدند.(3) با توجه به اين واقعيت ها، بغداد مجبور شد معاملات خود را با فرانسه افزايش دهد. اين معاملات به صورت فروش نفت و خريد تسليحات پيشرفته بود.

تا 1988، ميزان بدهي عراق به حدي افزايش يافت كه بازپرداخت كامل آنها بعيد به نظر مي رسيد. طبق آمار، بدهي خارجي 65 ميليارد دلاري اين كشور در سال 1985، (نيمي از آن بدهي خارجي 65 ميلياردي از كشورهاي شورا دريافت شده بود.) به صد ميليارد دلار در اوايل سال 1988 افزايش يافت.(4) از نظر وام دهندگان و كمك كنندگان، انتظار بازپرداخت بسيار پايين بود؛ زيرا، كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس ديگر به عراق وام تجاري نمي دادند، بلكه كمك هاي مالي را بنا به دلايل سياسي توجيه مي كردند. البته، عراق مي توانست با افزايش فروش نفت بدهي هاي خود را پرداخت كند. با وجود اين، زماني كه قيمت جهاني نفت تا حد درخور توجهي پايين آمد، هيچ يك از كشورهاي شورا نمي خواست با تكيه بر اين كه عراق طبق جدول زماني بدهي هاي خود را خواهد پرداخت، وضعيت مالي خود را بي ثبات كند. بر اين اساس، كشورهاي شورا در برخورد با عراق از مزيت خاصي برخوردار بودند. بدهي هاي عراق تا حد زيادي ماجراجويي اين كشور را به ويژه در منطقه خليج فارس كاهش داد. در نتيجه، كشورهاي شورا با بخشش بدهي هاي عراق، منشاء يكي از تهديدها را تا حدي تضعيف كردند.

تمايل عربستان و كويت براي عرضه كمك هاي مالي به عراق را بايد با توجه به اكراه آنها در كمك نظامي توجيه كرد. برخلاف ادعاهاي مطرح، از بين كشورهاي عربي تنها اردن، مصر و سودان به عراق نيرو و كمك نظامي ارسال كردند و هيچ يك از كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس تسليحات زرادخانه هاي كوچك خود را در اختيار عراق قرار ندادند، هرچند عربستان احتمالاً هزينه خريد تسليحات از فرانسه را تقبل كرده بود. حال اين پرسش مطرح است كه چرا كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس در پرتو تهديدي كه از سوي ايران تصور مي كردند از عراق حمايت نظامي نكردند؟ در اين زمينه، چند توضيح مي توان ارائه داد:

نخست اين كه، توان نظامي عربستان، قوي ترين كشور شوراي همكاري خليج فارس، در طول دهه 80 بسيار پايين و محدود بود. سعودي ها مي بايست از خود دفاع مي كردند، ولي در مقابل تهديدات ناشي از ايران، كشورهاي عراق، اسرائيل، شوروي و امريكا از عمق استراتژيك چنداني برخوردار نبودند. در حالي كه رياض به صورت منظم بنيه نظامي خود را تقويت مي كرد، براي ذخيره سازي، توان مادي مازاد چنداني نداشت. پنج كشور باقي مانده نيز كه در سال 1980 جمع نيروي انساني آنها از صدهزار نفر كم تر بود، در وضعيت مشابهي قرار داشتند. نيروهاي اين شش كشور در مقايسه با نيروهاي مستقر ايران و عراق در جنگ، نمي توانست يك موازنه را پديد آورد.(جدول شماره 1) در اين زمينه، نيروي هوايي رياض تنها استثنا بود كه برتري آن در سال 1983 خسارت زيادي را بر نيروهاي مسلح ايران وارد كرد. با وجود اين، تصميم به استقرار نيروي هوايي پيشرفته عربستان در جبهه جنگ، مي توانست گسترش جنگ به اين كشورها را موجب شود؛ چيزي كه عربستان كاملاً با آن مخالف بود. اين مورد دومين دليل عدم كمك و حمايت نظامي مستقيم كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس از عراق به شمار مي رفت. هيچ يك از اين كشورها نمي خواستند به جنگ وارد شوند؛ زيرا، ادعا و هدف نخستين عراق مبني بر تقويت سيطره اعراب بر خليج فارس چندان قوي به نظر نمي رسيد و نتيجه جنگ غيرقابل پيش بيني بود.

تمام كشورهاي شورا بجز برخي از موارد در اين مسائل اشتراك نظر داشتند. براي نمونه، امارات به روابط خاص خود با ايران ادامه داد و شورا هيچ مشكلي در اين زمينه ايجاد نكرد. البته، مسئله جزاير سه گانه بر روابط اين دو سنگيني و از حل اختلافات موجود بين دو كشور و همكاري آنها با يكديگر جلوگيري مي كرد. هر از چندگاهي، منابع اطلاعاتي عراق مسئله تقسيم خليج فارس بين ايران و كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس را مطرح مي كردند. در اين زمينه، اختلافات به حدي بود كه هر تلاشي براي حل آنها به شكست مي انجاميد.

جزاير بوبيان و وربه كه به كويت تعلق داشتند نيز در روابط شوراي همكاري خليج فارس و عراق، مهم شده بودند. در طول دهه 80، بغداد به كويت و ديگر كشورهاي عرب يادآوري كرد كه جنگ براي مقابله با سلطه ايران آغاز شده است. در نتيجه، بغداد بايد از تمام كمك هاي ممكن جهان عرب برخوردار شود. در آن زمان، دو جزيره بوبيان و وربه با توجه به اهميت استراتژيكشان براي بغداد بسيار مهم بودند و كويتي ها براي مصالحه در اين زمينه زير فشار قرار داشتند. اعمال فشار ايران بر كويت از راه هاي گوناگون اين كشور را براي عدم واگذاري امتياز به عراق قانع كرد. همان طور كه ديده مي شود ايران و عراق براي آن كه در طول جنگ كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس را به سوي همكاري با خود سوق دهند، به ايفاي نقش در مسائل داخلي آنها پرداختند.

ديپلماسي شوراي همكاري خليج فارس

پس از نخستين اجلاس سران شوراي همكاري خليج فارس در مي 1981 در ابوظبي، اين شورا اعلام كرد كه خليج فارس بايد عاري از منازعات بين المللي باشد. هم چنين، سران شورا در بيانيه اي پايان جنگ را خواستار شد و جنگ را به منزله يكي از مشكلاتي كه صلح منطقه را بر هم زده و زمينه مداخله بين المللي را فراهم آورده است، عنوان كرد.(5) پس از دومين اجلاس سران در نوامبر 1981 در رياض، اين موضع مجدداً تكرار شد و شورا اظهار اميدواري كرد كه تلاش هاي سازمان كنفرانس اسلامي، جنبش عدم تعهد و سازمان ملل با موفقيت همراه باشد.(6) با برتري ايران در جبهه هاي جنگ و افزايش تهديدات لفظي عليه اين كشورها، شوراي همكاري خليج فارس براي انجام اقدامي كه خود از انجام آن ناتوان بود، متوجه سازمان كنفرانس اسلامي و سازمان ملل شد. در نتيجه، شورا بر نقش سازمان كنفرانس اسلامي به عنوان ميانجي حل اختلاف دو كشور متخاصم تأكيد كرد. نخستين نشانه هاي اين موضعگيري در بيانيه شوراي وزيران شوراي همكاري خليج فارس در دومين جلسه اضطراري در 20 آوريل 1982 در رياض آشكار شد. اين شورا از تلاش هاي مربوط به پايان دادن جنگ بين ايران و عراق و توقف خونريزي مسلمانان و نقض صلح و ثبات منطقه حمايت كرد.(7)

شوراي وزيران امورخارجه پس از سومين نشست اضطراري در 15 مي 1982 هيچ بيانيه رسمي اي را صادر نكرد، اما سعودالفيصل، وزير خارجه عربستان، گفت: <تاريخ اين نشست به 30 مي تغيير كرده است تا كشورهاي مهم عرب براي ادامه مذاكرات از شورا اجازه بگيرند>. براي اطمينان از اين كه آيا پيشرفت هاي نظامي ايران و عراق موازنه سياسي منطقه را برهم زده يا نه؟ تماس هايي غيررسمي با الجزاير و سوريه برقرار شد. نمايندگان سوريه و الجزاير مي بايست وزيران امورخارجه شورا را قبل از اتخاذ موضع يكسان شورا توجيه مي كردند. در واقع، اين تلاش ها تاكتيك شورا براي ارزيابي تحولات روزمره بود، به ويژه اين كه نبرد خرمشهر در اوج خود بود. پس از اين عمليات و با فتح خرمشهر، جريان عمليات تغيير يافت و ايران حالت تهاجمي به خود گرفت كه با موفقيت درخور توجهي همراه شد.(8) پس از دومين جلسه نشست اضطراري سوم وزيران امورخارجه كه به 30 مي در رياض تغيير داده شده بود، بيانيه رسمي بر موضع شورا در پايان دادن به خونريزي مسلمانان و تلاش هاي كميته مساعي جميله سازمان كنفرانس اسلامي براي ميانجيگري تأكيد كرد، اما برخلاف سياست هاي گذشته، شورا به ويژه از جمهوري اسلامي ايران خواست تا به ابتكارات صلح عراق پاسخ مثبت دهد و در زماني كه كل جهان اسلام در معرض حملات صهيونيسم قرار دارد از اين فرصت تاريخي به منزله نقطه عطفي استفاده كند.(9) اين نخستين بار پس از جنگ بود كه شورا ايران را به منزله طرف جنگي كه همه تلاش هاي ميانجيگري و احتمالاً تمام راه هاي حل و فصل مسالمت آميز آن را رد مي كند، معرفي كرد. اين خواسته شورا در جولاي 1982 نيز كه از موضع عراق مبني بر عقب نشيني از قلمروي ايران به مرزهاي بين المللي و آمادگي براي حل اختلاف از راه مذاكرات ديپلماتيك كه حقوق دو طرف را تضمين مي كند، اظهار رضايت مي كرد، تكرار شد. وزيران امورخارجه شورا هم چنين اظهار اميدواري كردند كه ايران خواسته آنها را بر اساس روحيه اخوت اسلامي و براي مصون نگه داشتن منطقه از تشديد درگيري ها و ايجاد شكاف، بي نظمي و بي ثباتي كه تنها به نفع نيروهاي خارجي بي توجه به رفاه، امنيت و ثبات كشورهاي منطقه خواهد بود، بپذيرد.(10)

اقدامات ديپلماتيك شوراي همكاري خليج فارس باعث شد كه شورا به دو هدف زير دست يابد: نخست، اين كه دولت هاي عرب خليج فارس خود را در وضعيتي ديدند كه از هر دو طرف درخواست كردند با استفاده از فرصت هاي موجود اختلافات خود را بر اساس برابري حل و فصل كنند. اين وضعيت نقطه مقابل بيانيه هاي صادر شده در سال 1981 بود. دوم اين كه، كشورهاي عضو شورا تصميم گرفته بودند تا سال 1982، بخشي از مسئوليت حل اين مشكل منطقه اي را به همراه بخشي از جهان اسلام تقبل كنند و در نتيجه، شاخص هاي صلح مورد نظر خود را در زماني كه بر ايران و عراق نفوذ اندكي داشتند، گسترش دهند. چنين تحول مهمي در سياست هاي شورا، سياست خارجي آنها را منعكس كرد. هم چنين نشان داد كه آنها در فضاي بسيار محدودي براي خود نقش قائل هستند. با وجود اين، در سال 1982، هم تلاش هاي شورا را براي پذيرش بيشتر مسئوليت هاي امنيتي و هم آغاز همكاري جامع امنيتي وزيران دفاع را براي تكميل ابتكارات ديپلماتيك شورا شاهد هستيم.

تا زمان برگزاري سومين اجلاس سران شوراي همكاري خليج فارس در بحرين در نوامبر 1982، توجه شورا به اصرار ايران بر ادامه جنگ متمركز بود. در عين حال، شورا در طول اجلاس خود به تلاش براي كودتا در منامه در دسامبر 1981 نيز توجه داشت. اين اقدام بيش از هر چيز ديگري به نحوه برخورد شورا با ايران شكل داد. در واقع، هرچند سعودي ها نتوانستند كشورهاي ديگر را نيز براي پرداخت كمك هاي بيشتر به عراق قانع نمايند، اما توانستند انقلاب اسلامي ايران را تهديدي عليه شورا معرفي كنند. اقدامات بعدي شورا نشان دهنده اين تصور مشترك درباره ايران است. پس از اجلاس سران 1982، وزيران دفاع شورا، فرماندهان ستاد كل و وزيران كشور جلسه اي را براي هماهنگي در برنامه هاي اضطراري مهار جنگ و جلوگيري از گسترش آن به قلمروي كشورهاي خود تشكيل دادند. اين شش كشور حمله ايران به عراق را خطرناك توصيف كردند و در راستاي تلاش براي پايان دادن به جنگ از راه مسالمت آميز، از عراق حمايت نمودند، به دليل عبور از مرزهاي بين المللي از ايران انتقاد كردند و به چگونگي تهديد بودن اين تحولات به ايمني و امنيت ملت عرب و نقض حاكميت آن اشاره كردند.(11) هم چنين، مجدداً از ايران خواستند تا به هيئت هاي صلح سازمان كنفرانس اسلامي، جنبش عدم تعهد و سازمان ملل پاسخ مثبت دهد، اما در نهايت، تهران به اين ابتكارات هيچ پاسخي نداد.

يك مسئله ديگر نيز اين استراتژي جديد شورا را تسريع كرد. بنا به نوشته المجله چاپ عربستان سعودي، شوراي عالي، گزارش رايزني هاي شيخ زايد امارات با مقامات ايران كه حتي ميانجيگري ابوظبي را رد كرده بود، مورد توجه قرار داد.12 با توجه به مواضع ايران در رد تمام اقدامات ميانجيگري، شورا تصميم گرفت كه بيش از اين پاسخ خود را به تعويق نيندازد. در نتيجه، تصميم گرفت كه به طور رسمي از عراق حمايت كند.

پس از چهارمين اجلاس سران در 1983 در قطر، سران شورا قطع نامه 540 شوراي امنيت سازمان ملل را كه در 31 اكتبر 1983 صادر شده بود، تأييد كردند. اين قطع نامه خواهان پايان دادن به عمليات نظامي و تمام دشمني ها در راه هاي دريايي و آبراه هاي خليج فارس و خودداري از حمله به شهرها، تأسيسات اقتصادي و بنادر بود.(13) در طول سال 1983، تمام شش كشور مزبور و هم چنين، دبيرخانه شوراي همكاري خليج فارس درخواست هاي مشابهي را اعلام كردند. در نهايت، در اواخر سال 1983، مواضع يكساني درباره جنگ با تأكيد بر آزادي كشتيراني در خليج فارس اتخاذ شد و از اين تاريخ به بعد، تغيير مهمي در اين موضع صورت نگرفت. نپذيرفتن ميانجيگري سوريه، الجزاير، امارات متحده عربي، سازمان كنفرانس اسلامي، سازمان ملل و جنبش عدم تعهد از سوي ايران، اتخاذ اين موضع را تسهيل كرد؛ موضعي كه با تصميم شورا براي تعيين الجزاير جهت ميانجيگري تقويت شد.(14) در عين حال، شكاف هاي موجود در جهان عرب، اتحاديه عرب را نيز به دو اردوگاه تقسيم كرد. سوريه و ليبي در جنجال برانگيزترين تصميم خاورميانه از ايران حمايت كردند. در واقع، سوريه، ليبي و ايران با صدور بيانيه دمشق در 23 ژانويه 1983 رژيم صدام را محكوم نمودند.(15) عبارات و روحيه حاكم بر اين بيانيه موجب شد تا وزيران خارجه شوراي همكاري خليج فارس به اين بيانيه پاسخ بدهند. وزيرخارجه بحرين كه از طرف شوراي وزيران خارجه سخن مي گفت، اظهار كرد كه بيانيه مزبور به ضرر وحدت عربي است و به پايان دادن جنگ كمك نخواهد كرد. وي هم چنين، از وحدت مواضع اعراب درباره تصميم هاي اتحاديه عرب، اجلاس آتي سران جنبش عدم تعهد در دهلي نو و هماهنگي در مواضع مربوط به شوراي همكاري خليج فارس براي منزوي كردن ايران در بين كشورهاي در حال توسعه حمايت كرد.(16)

در سال 1983، اجلاس سران جنبش عدم تعهد در دهلي نو از دو طرف خواست تا با قبول آتش بس به مرزهاي بين المللي عقب نشيني كنند. رهبران جنبش عدم تعهد، با توجه به نيازهاي درازمدت ايران و عراق، از سازمان ملل درخواست كردند تا مسئله استقرار نيروهاي حافظ صلح را در مرزهاي دو كشور براي تسهيل آتش بس و آغاز مذاكرات صلح بررسي كند. اين براي نخستين بار بود كه از مسئله استقرار نيروهاي حافظ صلح در جنگ ايران و عراق بحث مي شد. در آغاز، تهران قطع نامه عدم تعهد را رد كرد، ولي بعد، در نتيجه احساس فشار بيش از حد در مقابل هزينه هاي جنگ مجبور شد تا تمايل خود را براي مذاكره جهت حل و فصل مسالمت آميز جنگ اعلام كند.

در اوايل سال 1984، جنگ شدت يافت و اين نگراني پديد آمد كه تشديد درگيري ها در بهار، صادرات نفت منطقه را با تهديد روبه رو خواهد كرد. هر دو كشور متخاصم در يك وضعيت حساس گرفتار شده بودند و ايران براي يك حمله گسترده عليه عراق آماده مي شد. دو حمله اي كه ايران در فوريه 1984 انجام داد، موفقيت اندكي در پي داشت. اين تشديد درگيري ها، در كنار تصميم عراق براي بمباران تأسيسات نفتي ايران در جزيره خارك، با تغيير روند جنگ بر نتيجه آن نيز تأثير گذاشت. عراق براي متوقف كردن حملات زميني ايران به سلاح هاي شيميايي و بمباران گسترده اهداف غيرنظامي متوسل شد اين اقدام نتايج مخربي در پي داشت. عراق مجدداً با ميراژها و سوپر اتانداردهاي جديدي كه از فرانسه گرفته بود به كشتي هايي كه به پايانه هاي نفتي ايران در خارك نزديك مي شدند، حمله مي كرد. در مقابل، ايران نيز بستن تنگه هرمز را عنوان نمود. با افزايش درگيري ها آشكار بود كه افزايش تهديدات پايين آمدن ميزان صادرات نفت را باعث خواهد شد. در نتيجه، كشورهاي غربي اي كه به نفت منطقه نياز داشتند به فكر استقرار نيروهاي خود در خليج فارس افتادند.

تهران از تلاش عراق براي تهديد صادرات نفت ايران چشم پوشي نكرد، بلكه صدچاه نفتي را در حوزه هاي نوروز و اردشير در ساحل دريا بست و ضمن حفاظت از آنها، نيروهاي خود را كه بيش از پانصدهزار نفر بودند، براي آغاز حمله نهايي به جنوب اعزام كرد و دوره جنگ فرسايشي را كنار گذاشت؛ زيرا بيش از عراق توان تحمل تلفات و جايگزيني آنها را داشت.(17) در مقابل اين عمل تاكتيكي و شكست احتمالي، عراق مجدداً به سلاح هاي شيميايي متوسل شد.

عراق پروتكل 1925 ژنو را كه از آغاز سال 1931 به عضويت آن در آمده بود، با استفاده از سلاح هاي شيميايي ممنوع شده عليه حملات زميني ايران آشكارا نقض كرد. علي اكبر هاشمي رفسنجاني،رئيس مجلس وقت ايران، اعلام نمود كه تنها چهارصد سرباز ايراني در اثر حملات شيميايي عراق در اوايل مارس 1984 كشته شده اند. وزارت خارجه امريكا نيز گزارش ايران را با ذكر اسناد و شواهد موجود مبني بر استفاده عراق از گاز خردل و سلاح هاي شيميايي تأييد و از انجام تحقيق سازمان ملل حمايت كرد. برخلاف تكذيب عراق، سربازاني كه براي مداوا به اطريش و سوئد اعزام شده بودند شواهد انكار ناپذيري بودند. در حالي كه خاوير پرز دكوئيار با اعلام اين كه شواهد قاطعي در استفاده از سلاح هاي شيميايي وجود دارد، عراق را به دليل اين اقدامات محكوم كرد، شوراي همكاري خليج فاس در مقابل اين شواهد سكوت نمود. اين كشورها كه مردم آنها نيز سكوت كرده بودند تنها از عواقب احتمالي استفاده از سلاح هاي شيميايي نسبت به امنيت خود نگران بودند.

جنگ نفتكش ها و شوراي همكاري خليج فارس

در مقابل نبردهاي شديد در نزديكي بصره واستفاده عراق از سلاحهاي شيميايي، كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس نتوانستند از خود واكنشي نشان دهند. قبل از اين كه تأثير سلاح هاي شيميايي به طور كامل به ثبت برسد، جنگ تشديد شده بود. در عمليات خيبر، ايران يكي از جزاير مجنون را در شمال بصره به تصرف خود در آورد. اهميت اين منطقه كه تنها شش مايل از بزرگراه بصره فاصله داشت، موجب توجه هرچه بيشتر استراتژيست ها به پيشرفت نظامي تهران شد. عراق در پاسخ به اين شكست از نيروي هوايي استفاده كرد. در نتيجه، جنگ به مرحله جديدي وارد شد؛ مرحله اي كه در آن حمله هوايي به كشتي ها در خليج فارس را شاهد هستيم. در 14 مي 1984، دو نفتكش كويتي و سپس در 17 مي، يك كشتي عربستان هدف حمله قرار گرفت. حملات هوايي اعضاي شورا را به طور مستقيم تهديد مي كرد. هرچند حمله كنندگان بلافاصله شناسايي نمي شدند، اما شكي نبود كه يكي از دو كشور ايران و عراق در اين حملات دخالت دارد. نفت كش عربستان در قلمروي آب هاي اين كشور هدف حمله قرار گرفت. در نتيجه، خطر جنگ منطقه اي افزايش يافت.

در حالي كه نگراني كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس مهار تشديد درگيري بود، نفع اصلي جامعه بين المللي تضمين جريان نفت بود. در 17 مي 1984، شوراي وزيران امورخارجه در يك جلسه اضطراري مسئله حمله ايران به نفت كش هاي كويت و عربستان را براي اتخاذ موضع يكسان اعراب مطرح و از ايران انتقاد كرد.(18) اين اقدام به منزله آغاز يك تاكتيك براي تأخير يا پرهيز از اعلان جنگ علني از سوي شورا بود به عبارت ديگر، گزينه مطلوب، همان بيانيه مشترك اعراب بود. همچنان كه انتظار مي رفت اتحاديه عرب در 20 مي ايران را به ويژه با توجه به حمله به نفتكش ها در خليج فارس به تجاوز متهم كرد(19) و وزيرخارجه عربستان بدون آن كه به پيشنهاد خاصي اشاره كند، اعلام كرد كه اتحاديه عرب براي پايان دادن به بحران خليج فارس اقدام خواهد كرد.

چند روز پس از جلسه اتحاديه عرب در تونس، ايران و عراق به حملات جديدي عليه نفت كش ها و قايق ها دست زدند. در مقابل اين حملات، كشورهاي شورا به اقدامات ديپلماتيك خود افزودند. آنها اعلام كردند كه فعاليت هاي نظامي شناسايي خود را براي پايان دادن به تجاوز تقويت كرده اند.(20) در زمينه ديپلماتيك، كشورهاي عضو شورا به دنبال محكوميت اين حملات از سوي سازمان ملل بودند و يك هيئت اتحاديه عرب را به ژاپن اعزام كردند تا از اين كشور بخواهد كه روابط اقتصادي خود را با ايران كاهش دهد. ژاپني ها ضمن رد درخواست نمايندگان اتحاديه عرب، بر بي طرفي خود در جنگ پافشاري كردند.(21) يكبار ديگر، سازمان ملل قطع نامه متعادلي را صادر كرد كه در ديباچه آن، علي رغم حمايت امريكا از محكوميت ايران، هيچ اسمي از دو كشور متخاصم برده نشده بود. امريكا با اظهار نگراني شديد در رابطه با تشديد درگيري در خليج فارس اعلام كرد كه چهارصد فروند موشك ضدهوايي استينگر و نيز يك فروند هواپيماي سوخت رساني 15 KC- امريكا را در خدمت هواپيماهاي سعودي قرار خواهد داد.(22) شايد اين اقدامات توازن قوا را در منطقه برهم نزد، اما بر اين واقعيت نظامي جديد در منطقه كه سعودي ها مسئول دفاع از كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس خواهند شد تأكيد مي كرد.

امريكا افزون بر واگذار كردن موشك هاي استينگر، موافقت كرد تا تحويل هواپيماهاي سوخت رساني بسيار بزرگ براي هواپيماهاي 15 F- اين كشور را تسريع كند. تجهيزات جديد اين امكان را براي رياض فراهم آورد تا عمليات شناسايي خود را در خليج فارس افزايش دهد. در تاريخ 5 ژوئن 1984، يك هواپيماي سعودي با هدايت يك فروند آواكس به رهگيري يك هواپيماي جنگي ايران اقدام و يك بمب افكن فانتوم 4 F- اين كشور را منهدم كرد. اين اقدام آشكارا موضع كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس را نشان داد. برخلاف اظهارنظر عبدالله بشاره، دبيركل شورا، در سال 1982، مبني بر اين كه اعضاي شورا به صورت طرف جنگ در آمده اند، اقدام عربستان عليه ايران نشان دهنده نخستين اقدام نظامي يكي از اعضاي شورا عليه يكي از دو طرف جنگ بود.(23) اگر شورا طرف اين جنگ نبود و مي خواست به صورت مسالمت آميز به آن پايان دهد، بايد سياست هاي جديدي را براي رسيدن به اين هدف اتخاذ مي كرد.

اقدام نظامي رياض، موضع ديپلماتيك شورا را به منزله يك بي طرف حامي ميانجيگري براي پايان دادن به جنگ تضعيف كرد، اما آنها به صورت هم زمان نيروي نظامي شورا را افزايش دادند. با توجه به تهديدات منطقه، عربستان در مقام يكي از اعضاي شورا نشان داده بود كه مي خواهد از تماميت ارضي و منافع كشورهاي عضو دفاع كند.

در پايان نشست پنجم سران شورا در نوامبر 1984، سران شورا مجدداً از دو طرف خواستند تا به طور مسالمت آميز به جنگ پايان دهند و در اين راستا، بر لزوم گفت وگو و مذاكره تأكيد كردند. بارديگر، شورا جنگ را با امنيت كشتيراني در آب هاي خليج فارس مرتبط كرد و از ايران خواست تا در تلاش براي يافتن راه حلي مبتني بر حقوق دو طرف شركت كند.(24)

دعوت كشورهاي شورا از دو طرف جنگ براي انجام گفت وگو با تشديد درگيري ها ناديده گرفته شد. در اوايل 1985، بغداد حمله به تأسيسات نفتي ايران را افزايش داد. در مقابل، ايران نيز تهديد كرد كه تنگه هرمز را به روي تمام كشتي ها مي بندد.. به دنبال حمله سالانه بهاري ايران كه عراق آن را دفع كرد، حملات هوايي عراق به شهرها و مناطق جمعيتي هزاران تلفات غيرنظامي برجاي گذاشت. در مقابل، ايران با موشك هاي دوربرد به بغداد و بصره حمله كرد و بغداد نيز اين حملات را با بمباران هوايي تهران، تبريز، اصفهان و ديگر شهرها پاسخ داد.(25)

نشست چهاردهم وزيران خارجه شورا از كشته شدن غيرنظاميان و تخريب هاي ناشي از جنگ در دو كشور همسايه هم مسلك اظهار تأسف كرد.(26) با اين حال، آنها از تهران خواستند تا براي پايان دادن به جنگ به اقدامات بين المللي پاسخ دهد. آنها ضمن اظهار هم بستگي با عراق از ايران خواستند تا به قلمروي عراق وارد نشود و به مرزهاي بين المللي دو كشور احترام بگذارد. البته، بايد يادآور شد كه در عين حال آنها، از تشديد درگيري ها از سوي عراق نيز نگران بودند. هرچند جنگ نفت كش ها كند بود، موفقيت هاي ديپلماتيك كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس را كاهش داد.

تشديد جنگ

هرچند بين سال هاي 1984 تا 1988 بيش از سيصد كشتي در خليج فارس هدف حمله قرار گرفتند، تلفات انساني ناشي از اين حملات بسيار پايين بود. بيشتر اتباع كشورهاي آسيايي، به ويژه بنگلادش و فيليپين تاوان ورود نفت و كالاها به خليج فارس و خروج آنها را از اين منطقه تحمل كردند. بايد يادآور شد كه جنگ نفت كش ها به نفع كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس بود؛ زيرا، عمليات نجات يك رونق اقتصادي كوچك پديد آورد. در اين ميان، به ويژه بحرين و امارات به دليل برخورداري از تأسيسات تعميركشتي نسبت به ديگران در موقعيت بهتري قرار داشتند. با وجود اين، با تشديد جنگ نفت كش ها، كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس بسياري از خريداران خود را با افزايش نرخ بيمه كشتي هاي اين منطقه از دست دادند. رويه حاكم بر منطقه آن بود كه تا حد امكان از خليج فارس عبور نشود.

احياي پروژه تغيير مسير جريان نفت از تنگه هرمز از جمله پاسخ هاي شوراي همكاري خليج فارس به اين تهديد بود، اما علي رغم تازه بودن اين ابتكارات، كشورهاي شورا در ساحل شبه جزيره عرب محصور بودند. در عين حال، صدور نفت بغير از تنگه هرمز، از راه تنگه باب المندب در شاخ افريقا و كانال سوئز در مصر نيز ممكن بود، اما مشكل ناامني آنها بود. بهترين راه ممكن براي اعضاي شورا، عبور خط لوله از عمان به سوي درياي عرب بود، ولي علي رغم توجه جدي به آن در 1984، هزينه هاي بالاي آن تشكيل كنسرسيوم مربوطه را به تعويق انداخت. بالاخره پروژه خط لوله نفت شورا فقط در حد طرح باقي ماند و به ناچار صادرات نفت از راه تنگه هرمز انجام شد.

در سال 1985، پيچيدگي هاي امنيتي داخلي كشورهاي عضو شورا نيز افزايش يافت. دو اقدام تروريستي در كويت - تلاش براي كشتن شيخ حاكم كويت در 25 مي و چند انفجار ديگر در 11 جولاي 1985 - آنها را به اتخاذ توافق امنيت داخلي يكساني سوق داد. مقامات كويت كه اكنون در معرض حمله قرار گرفته بودند، چندين نفر را دستگير و پس از محاكمه اي طولاني، هفده نفر را زنداني كردند. احكام صادر شده عليه اين هفده تن حتي خطر تغيير سياست هاي كويت را تشديد نمود. حاميان آنها، به ويژه شيعيان عراق و لبنان، از راه هواپيما ربايي و بمب گذاري به اقدامات تلافي جويانه عليه اتباع كشورهاي شورا و منافع امريكاييان و فرانسويان دست زدند. كويت به عزم راسخ خود هم چنان ادامه داد، ولي بر روابط امنيتي خود با كشورهاي همسايه متخاصم افزود.

تصرف فاو

سال 1986 براي كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس، سال بسيار پرخطري بود. حمله نيروهاي ايران در 10 فوريه به شبه جزيره فاو و فتح آن نشان داد كه سرنوشت جنگ در حال تعيين شدن است. حدود سي هزار نيروي ايران در فاصله چند مايلي كويت در يك منطقه استراتژيك متمركز شده بودند. كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس از اين اقدام ترسيدند. هنگامي كه تلاش هاي عراق براي شكست دادن ايران به نتيجه نرسيد، كشورهاي مزبور تصميم گرفتند كه همكاري هاي امنيتي مداوم را افزايش دهند و دستور كار ديپلماتيك محتاطانه خود را كنار بنهند. اقدام اخير بسيار مهم بود؛ زيرا، كشورهاي عضو شورا علي رغم انتقاداتي كه از ايران از سال 1981 كرده بودند، در سال 1985، موضع مصالحه جويانه تري را در پيش گرفتند. در سال 1985، بيانيه اجلاس سران مسقط نتوانست ايران را به عنوان طرف مسامحه كننده براي پايان جنگ قلمداد كند.(27) اين وضع سياسي براي دلجويي از ايران و كاهش خشونت در منطقه - به ويژه اقدامات خرابكارانه داخلي - و ترغيب كشورهاي متخاصم براي آغاز مذاكرات بود. اشغال فاو كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس را با واقعيت تازه اي روبه رو كرد. دلجويي از ايران و عراق تهديد جنگ را از بين نبرد. در واقع، ايران و عراق در طول سال 1986 درگيري را تشديد كردند.

در ماه مي، نيروهاي عراق مهران را تصرف كردند و در ماه ژوئن، آن را از دست دادند، با سركوب كردهاي شمال راههاي مواصلاتي منطقه را قطع كردند، به بمباران شهرها ادامه دادند و جنگ نفت كش ها را تشديد كردند. در مقابل، ايران علي رغم مشكلات نيروي انساني و بحران اقتصادي داخلي، اقدامات عراق را با عجله تلافي كرد. با موفقيت حملات نيروهاي ايران كشورهاي شورا تحقير شدند. اين سال با نتايج مختلف به پايان رسيد. بغداد توانست حملات ايران را متوقف كند و تهران توانست با تصرف فاو ادامه جنگ را براي مردم كشور توجيه نمايد. هم چنين، كشورهاي شورا تسليحات پيشرفته بيشتري را سفارش دادند و برنامه هاي آموزش نظامي مشترك خود را بالا بردند. (28)

واقعيات سال 1987

كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس با افشاي ماجراي ايران - كنترا در سال 1986 نگران شدند. هرچند دولت سعودي كمك هاي مالي زيادي به كنتراهاي نيكاراگوئه كرده بود، معامله امريكا (سلاح در مقابل گروگان ها) حكام خليج فارس را بسيار متعجب نمود، به طوري كه آنها امريكا را خائن دانستند تا آن زمان هيچ گاه تا اين حد موقعيت امريكا در منطقه تضعيف نشده بود. اقدامات واشنگتن در ديپلماسي استراتژيك، كه از نظر ابتكارات و محتوا محدود بود، ناخشنودي حكام شوراي همكاري خليج فارس را موجب شده بود. رهبران شورا ناگزير با مردم ناراضي عصباني خود به دليل طرفداري از امريكا رو به رو شدند. در حالي كه آنها قادر به تعديل شعارها و سياست هاي ضد ايراني خود نبودند، راهپيمايي هايي عليه ايران ترتيب دادند. با وجود اين، ماجراي ايران - كنترا را تغيير بزرگي در سياست خارجي ايران ارزيابي كردند. از نظر حكام محافظه كار، انقلاب اسلامي ايران با اين عمل گرايي به مرحله تازه اي وارد مي شد. تهران كه دستور كار سياسي خود را براي پس از جنگ آماده مي كرد، تصميم گرفته بود كه از انزواي بين المللي خودخواسته بيرون بيايد. در اين عمليات ها، سلاح هاي ضد تانك تاو و موشك هاي هاوك بسيار مؤثر بودند.

در سال 1987، تهران و مسكو با يكديگر همكاري كاملي داشتند. به طوري كه روس ها دويست موشك اسكاد - بي به ايران دادند.29 بر اين اساس و با موفقيت عمليات كربلاي پنج، ايران تصميم گرفت تا زمان پيروزي به جنگ ادامه دهد.(30)

پيروزي هاي ايران در جبهه جنگ براي رهبران شوراي همكاري خليج فارس يك هشدار بود. عراق در پاسخ اين عمليات ها و تا حدودي براي آرام كردن حكام مزبور، حمله به نفت كش ها و كشتي هاي ايراني در حال تردد بين خارك و سيري را مجدداً از سر گرفت. در پي اين اقدام، ايران موشك هاي چيني كرم ابريشم را در جزيره قشم و تنگه هرمز مستقر كرد. استقرار اين موشك ها، نشان دهنده فروش تسليحات چيني به ايران بود. ايران كويت را به دليل كمك مالي و لجستيكي به عراق به منزله يك هدف اعلام كرده بود. در نتيجه، كويت آسيب پذير با افزايش حملات ايران و عراق براي تأمين امنيت خود به واشنگتن و مسكو نزديك شد.

بين المللي كردن جنگ

ايران علي رغم ادعاهاي مكرر براي تلاش جهت شكست نهايي عراق، نتوانست در سال 1987، به پيروزي نهايي دست يابد.(31) عمليات هاي كربلاي 8 و9 به دليل گرفتارشدن نيروهاي ايران در كمين هاي متعدد با تلفات زيادي همراه بود. بغداد طرح هاي تفصيلي عمليات كربلاي9 را در قبال تقاضاي توقف بمباران شهرها از منابع نظامي ايران دريافت كرده بود.(پاورقي 2) (32) مي توان تصور كرد كه بعد از اين عمليات زميني، روحيه نيروهاي عراقي بالاتر رفته بود، اما در نهايت، جنگ به خليج فارس كشيده شد و دو طرف از راه هواپيماها و قايق هاي جنگي تندروي خود به نفت كش ها حمله كردند. در طول سال 1987، 277 كشتي در خليج فارس هدف قرار گرفتند و 64 نفر كشته شدند كه 37 نفر آنها امريكايي بودند. هم چنين، عراق نيز با موشك اگزوسه به استارك حمله كرد.

هرچند واشنگتن خواهان توضيح عراق درباره اين تصادف شد، كشورهاي خليج فارس با متهم كردن ايران به اين حمله به واشنگتن فشار آوردند. در واقع، در اين هنگام استارك در ناحيه اي هدف حمله قرار گرفته بود كه قايق هاي ايراني قبلاً به كشتي هاي كشورهاي شورا حمله كرده بودند، اما احتمالاً عراق اين حمله را براي بين المللي كردن جنگ از راه به صحنه كشاندن امريكا و كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس انجام داده بود. دليل چنين عملي تمايل عراق براي تحميل آتش بس مد نظر خود بر ايران از راه جامعه بين المللي بود. هرچند واشنگتن با استفاده از اطلاعات به دست آمده از هواپيماهاي آواكس خود، مهاجم را شناسايي كرده بود، اما بنا به دلايل سياسي ايران را متهم كرد و مجبور شد تا اين راه گمراه كننده را ادامه دهد ؛ زيرا، بايد اعتبار ضعيف خود را در بين اعراب خليج فارس كه پس از معامله سلاح با گروگان ها در معرض خطر قرار گرفته بود، حفظ مي كرد. صدام با توجه به موفقيت خود در بين المللي كردن جنگ، سريعاً مسئوليت حمله را به عهده گرفت. حادثه استارك نشان داد كه جنگ اهميت خود را از دست داده است؛ زيرا، امريكا و كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس نشان دادند كه به دخالت خود ادامه مي دهند و خسارات زياد را تحمل نمي كنند. كشتيراني آزاد در خليج فارس كه از زمان آغاز درگيري در 1980 به خطر نيفتاده بود، در بين محافل سياسي غرب، به صورت عبارت مبهمي درآمد. نيروهاي نظامي غرب در منطقه مستقر شدند و واشنگتن با پرچم گذاري نفت كش هاي كويت موافقت كرد. ناگفته نماند كه اين امر تا حدودي در مقابل اقدام شوروي براي اجاره دادن سه نفت كش خود به كويت انجام شد.

ورود كشتي هاي اسكورت شده به صحنه، پيچيدگي جديدي را پديد آورد در اين زمان، جهان شاهد بود كه نفت كش هاي بزرگ به منزله مين روب براي كشتي هاي آسيب پذير عمل مي كردند. ايران از حمله مستقيم به كشتي هاي امريكايي خودداري كرد، اما به اشكال مختلف مانند مين گذاري، حملات تعقيب و گريز با قايق هاي كوچك و توقف و بازرسي نفت كش ها به اقدامات خود ادامه داد. در 1987، ايران موشك هاي كرم ابريشم را از فاو شليك و به نفتكش سي ايل سيتي(پاورقي 3) در داخل آب هاي كويت حمله كرد. در مقابل، واشنگتن نيز با استفاده از نيروي دريايي خود به يك سكوي نفتي در حوزه رستم حمله كرد و به اين ترتيب، به حمله ايران پاسخ داد. پس از گذشت چند هفته از ماجراي استارك، عراق حمله به نفت كش ها را از سر گرفت، ولي اين بار در جنوب، يعني نزديك تنگه هرمز اقدام كرد. واشنگتن پس از مشاوره با كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس، در تدوين قطع نامه 598 سازمان ملل نقشي كليدي را ايفا كرد. اين قطع نامه به اتفاق آرا در 30 جولاي 1987 صادر شد. تهران به دليل آن كه در اين قطع نامه، به خواسته هايش مبني بر مجازات عراق به منزله آغازگر جنگ توجه نشده بود، آن را رد كرد.(پاورقي 4) در اين ميان، كشتي هاي مين روب نيز به خليج فارس اعزام شدند.

سال 1987 با نگراني هاي مداوم ايران و عراق نسبت به وضعيت نظامي خود پايان يافت. كشورهاي عضو شورا از حضور نظامي غربي ها استقبال كردند. آنها با اتكا به حمايت غرب، از ايران خواستند تا اين واقعيت را بپذيرد كه شكست نظامي عراق امكان پذير نيست، به ويژه عربستان در 31 جولاي 1987 به زور متوسل شد و چهارصد زائر ايراني را در مكه به به قتل رساند، روابط ديپلماتيك خود را با ايران قطع و از چين موشك هاي دوربرد خريداري كرد. اين امر تهديدي عليه ايران به حساب مي آمد. در پايان اجلاس سران شورا در سال 1987 در رياض، سران شورا مجدداً از جامعه بين المللي خواستند تا اقدام قاطعي را براي پايان دادن به جنگ انجام دهد. با وجود اين، از لحن بيانيه مزبور معلوم بود كه پس از مدت ها بحث و گفت وگو تدوين شده است. عربستان و كويت خواهان اتخاذ يك قطع نامه شديداً ضد ايراني بودند، اما عمان و امارات متحده عربي بر ادامه گفت وگو با تهران تأكيد داشتند. اين بيانيه به حمله عراق به استارك هيچ اشاره اي نكرده بود. در نهايت نيز، شورا از اين كه ايران قطع نامه 598 را نپذيرفته است به شدت اظهار تأسف كرد.(33) در كنفرانس خبري پس از اجلاس، وزيرخارجه عربستان اظهار كرد: <درهاي گفت وگو با ايران هنوز بسته نشده است؛ زيرا، هدف كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس پايان دادن به جنگ و توقف حملات ايران به كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس است>.(34) تا اوايل 1988، وقوع تحولات شديدي جنگ را به بن بست كشاند. اين براي نخستين بار پس از وقوع جنگ بود كه كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس از موقعيت نسبتاً قوي اي براي تأثيرگذاري بر نتايج سياسي جنگ برخوردار بودند.

بن بست در خليج فارس

در اوايل سال 1988، عراق با استفاده از موشك هاي ميان برد حملات عليه تهران و ديگر شهرهاي ايران را افزايش داد. بمباران هاي روزانه در تضعيف روحيه ايراني ها بسيار مؤثر بودند، به طوري كه نيمي از جمعيت هشت ميليوني تهران، شهر را ترك كردند. در اين بمباران ها، هزاران غيرنظامي از بين رفتند. حملات موشكي عراق به تهران در تاريخ بي سابقه است. البته، بايد يادآور شد كه استفاده عراق از سلاح هاي شيميايي نيز نتايج وحشتناكي در پي داشت.

اعتراضات اندك اعضاي جامعه بين المللي نسبت به استفاده از سلاح هاي شيميايي و كوبيدن اهداف غيرنظامي، عراق را در شدت عمل خود جسورتر كرد و اين كشور هم چنان به حملات خود ادامه داد تا اين كه در يك حمله غافلگيرانه در 19 آوريل 1988، فاو را مجدداً به تصرف خود درآورد. نيروهاي ايراني، برخلاف كمبودهاي مادي و آموزش اندك، با انگيزه هاي ايدئولوژيكي در مقاومت خود مصمم بودند. با وجود اين، توانايي نيروهاي ايراني در اثر فرماندهي دوگانه تضعيف مي شد. در طول هشت سال جنگ، اصطكاك بين نيروها و تداخل سازماني بارها بر برنامه ريزي ها، تاكتيك ها و هماهنگي هاي لازم لطمه زد. البته، جنگ نمي توانست مسابقه قدرت آتش باشد. تا تابستان 1988، محيط منطقه اي و بين المللي براي توقف خونريزي با شرايط قابل قبول مساعد بود. در كنار شدت جنگ، حضور نيروهاي خارجي ايران را قانع مي كرد كه پايان جنگ نزديك است. هرچند ايران ثابت كرده بود كه مين گذاري در خليج فارس مي تواند مؤثر باشد - چه مين هاي مدرن يا مين هاي روسي هشتاد ساله باشند - ولي نمي توانست به كل غرب اعتراض كند. در صورت نبود نيروهاي غرب در منطقه، حتي نتيجه جنگ نيز مي توانست عوض شود. اين نيروي دريايي امريكا بود كه پس از آن كه در شرق بحرين، كشتي ساموئل روبرتز امريكا با مين برخورد كرد، در 19 آوريل، در مقابل نيروي دريايي ايران ظاهر شد، دستور انهدام دو سكوي نفتي ايران را صادر كرد و هنگامي كه ايران درصدد تلافي برآمد، شش كشتي ايران را منهدم كرد. متأسفانه، كشتي هاي بسيار مجهزي كه مي توانستند در سطح بسيار گسترده، حملات مخالفان را تلافي كنند نيز، اشتباه مي كردند. در 3 جولاي 1988، ناو وينسنس امريكا هواپيماي ايرباس ايران را هدف قرار داد. با سقوط اين هواپيما 290 نفر كشته شدند. پس از اين حادثه، ايران مجبور شد تا آتش بس را بپذيرد و از اين راه انقلاب را حفظ كند. در اين هنگام، در حالي كه كشورهاي عضو شورا پايان جنگ را شاهد بودند، از ادعاهاي پيروزي عراق و صدام به عنوان قهرمان اعراب آشكارا عصباني بودند.

هر چند ايران آتش بس را پذيرفت، اصول انقلابي خود را ترك نكرد، اما در اين شرايط، امريكا و عراق به اين كشور پيشنهاد مصالحه دادند. كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس دريافتند كه انتظارات امنيتي آنها در صورت نبود تضمين ادامه همكاري و هماهنگي بين آنها برآورده نخواهد شد.

نتيجه گيري

در سال 1981، رهبران شوراي همكاري خليج فارس نتيجه گرفتند تا زماني كه از نظر نظامي ضعيف باشند، همكاري در همه زمينه ها شامل مسائل دفاعي تحقق نخواهد يافت. حتي توان نظامي آنها برخلاف خريدهاي تسليحات پيشرفته عمده در اواخر دهه 70، هنوز ضعيف بود. در نتيجه، تصميم گرفتند هرسال پنج ميليارد دلار را به خريدهاي نظامي اختصاص دهند. تا سال 1988، توان نظامي شورا به 160950 نفر نيرو رسيده بود. هم چنين، 382 فروند هواپيماي پيشرفته جنگي نيز براي تشكيل نخستين خط دفاعي در نظر گرفته شده بود. عربستان سعودي در مقام بزرگ ترين كشور شوراي همكاري خليج فارس به تدريج يك نيروي نظامي بسيار قوي ايجاد كرد و بر فضاي خليج فارس مسلط شد. رياض بر تعداد هواپيماهاي 15 F- خود افزود و در سال 1987، هواپيماهاي جنگنده بمب افكن تورنادو را به انگليس سفارش داد. هم چنين، سعودي ها نه تنها از چهار فروند هواپيماي آواكس امريكا استقبال كردند، بلكه در سال 1980، پنج فروند از آنها را نيز خريدند كه نخستين فروند را در سال 1986 تحويل گرفتند. هواپيماهاي آواكس در كنار هواپيماهاي15 F- به عربستان و بالطبع به كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس توان بازدارندگي مطمئني دادند.

ملاحظات امنيتي موجب شد تا رهبران شوراي همكاري خليج فارس به دنبال همكاري هاي نظامي در سطح سازماني نيز باشند. در سال 1982، شوراي وزيران دفاع با تأسيس يك فرماندهي مشترك نظامي موافقت كرد. در پي اين اقدام، افسراني نيز براي انجام امور شوراي همكاري خليج فارس تعيين شدند.(35) هم چنين، تلاش شد تا دانشكده هاي نظامي تأسيس شود كه از شهروندان هر شش كشور عضو نيرو بپذيرد. در نشست اكتبر 1982، وزيران دفاع اجازه تأسيس شبكه دفاع هوايي مشترك و صنعت نظامي خليج فارس را در قالب يك برنامه كلي تقويت نيروي نظامي صادر كردند. در اجلاس سران بحرين نيز، اين مسائل مورد بحث قرار گرفت. هم چنين، تصميم گرفته شد كه مانورهاي نظامي مشتركي نيز انجام شود.(36)

اين تصميم هاي مهم به نخستين مانور مشترك به نام سپر شبه جزيره در 7 اكتبر 1983 در امارات متحده عربي منجر شد. به دنبال اين تجمع نظامي كه بر اساس استانداردهاي نظامي مدرن در سطح متوسط بود، سپر شبه جزيره 2 در اكتبر 1984 در عربستان سعودي صورت گرفت. در قرن بيستم، اين براي نخستين بار بود كه نيروهاي شش كشور مزبور براي دفاع از قلمروي خود در فعاليت هاي همكاري نظامي شركت كردند. در نوامبر 1983، عبدالله بشاره، دبير شورا، اعلام كرد كشورهاي شورا مي توانند از خود دفاع كنند. هم چنين، هشدار داد كه بستن تنگه هرمز موجب حضور نيروهاي خارجي در منطقه خواهد شد. بين سال هاي 1984 تا 1987، تهديدات مكرر ايران و عراق براي بستن تنگه هرمز، تلاش هاي مربوط به بين المللي كردن جنگ و حملات مستقيم حضور نظامي گسترده غرب را در منطقه موجب شدند.

تمام شش كشور عضو شورا با مشغله هاي امنيتي مشابهي روبه رو بودند. در سال 1989، شوراي همكاري خليج فارس با ظهور شرايط سياسي جديد به مرحله نويني وارد شد. شورا ترس از انقلاب ايران و خطر جنگ را پشت سر گذاشته بود و در حالي كه در اوايل جنگ، كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس جداً احساس تهديد مي كردند، در پايان جنگ، با وضعيت نظامي قوي تر و ساختار نظامي تقريباً متحدي ظاهر شدند.

پاورقي:

1- Joseph A.Kechichian. The Gulf Cooperation Council and the Gulf War. In Christopher C. Joyner, The Persian Gulf war: Lessons for Strategy, Law and Diplomacy (New York: Green Wood Prees, 1990)

2- اشاره به درخواست رئيس مجاهدين خلق (منافقين) از صدام براي توقف حمله به شهرهاست كه در قبال ارائه اطلاعات نظامي صورت گرفته است

3- Sea Isle City

4- برخلاف نظر نويسنده در قطعنامه 598 ماده 6 در مورد چگونگي تعيين آغازگر جنگ بود و جمهوري اسلامي ايران نيز هيچگاه به صورت رسمي اين قطع نامه را رد نكرد(م)

ماخذ:

1. Abdallah al-lshal, Al-Itar al -Qanuni wal- siyasili- Majlis al- Taawun al-Khaliji (The legal and political framework of the Gulf Cooperation Council) (Riyadh, saudi Arabia: n.p.1983):

2.Darid B.ottaway. " Gulf Arabs Place Reins on lraq While Filling War Chest, "Washington post, December 21,1987, p. A22; Edmund Ghareeb," The Forgotten War,"American- Arab Affairs 5 (Summer 1983): 69; The Military Balance, 1987 _1988 (London: Inter- national Institute for Strategic Studies, 1987) p.93.

3. John Vinocur, "Iraq Reports France Will Buy More and Continue Its Aid, "New york Times, January 8, 1983, p.4.

4. Robin Mannock, " The GuIf War: When Money Is No Object, " An- Nahar Arab Report and Memo 11 (January 16, 1987): 2-3.

5. "Gulf Cooperation Council Issues Final Statement, "Foreign Broadcast Information Service, Daily Report - Middle East, and Africa (hereafter FBIS-MEA), 81-101, May 27,1981,P.A2.

6. "GCC Issues Statement, "FBIS-MEA -V-81-218, November 12, 1981, P.C4.

7. " Gulf Cooperation Council Meeting Opens in Riyadh,"FBIS-MEA-V-82-077,April 21,1982,P.C2.

8. Edgar O ballance, The Gulf War, (London: Brassey's Defence Publishers, 1988), pp.78-92.

9. "Gcc Foreign Ministers Meet in Riyadh 30 - 31 May, "FBIS-MEA-V-82-105,June 1, 1982, P. C3.

10. "Text of Gcc Ministerial Council Statement, "FBIS-MEA-V-82-135, July 14,1982,pp. C1- C2.

11. "Third Gcc Summit Concludes in Bahrain, 11 November, "FBIS-MEA-V-82-219,November 12, 1982, p.C2.

12.Al-Majallah, November 12,1982,P.2.

13. "GCC Summit Winds Up Activities in Qatar, "FBIS-MEA-V- 83-218, November 9,1984,p. C4, "Iran and Iraq Urged Again to End Conflict," UN Chrinicle 20(December 1983): 25.

14. Al-Sharq al-Awsat, February 18, 1983, p.3; "Fes Summit: Gulf War Resoution, "FBIS-MEA-V-82-176,Septembet 10, 1982, p.A19.

15."Syrian, Iranian, Libyan Foreign Ministers Meet, " FBIS- MEA-V-83-016, January 24, 1983, pp.H1-H3.

16. "GCC Ministerial Council Meetings Begin in Riyadh, "FBIS-MEA-V-83-036, February 22,1983,p.C3.

17.Anthony H. Cordesman, "The Iran- Iraq War in 1984: An Escalating Threat to the Gulf and the West, "Armed Forces journal,122 (March 1984): 23.

18. " ministers Arrive in Riyadh for GCC Meeting, "FBIS-MEA-V_84-097,May 17, 1984,P.C1; AL -jazirah 4250 (May 18,1984): 1.

19. "Arab League Calls Iran an Aggressor for Moves in Gulf, "New york Times,May 21, 1984, p.A1.

20. Gulf States Boost Military and Diplomatic Activiy, "Wall Street Journal, May 21, 1984, P.A28.

21. William Chapman, "Japan Rebuffs Arab League Appeal, "Washington post, May 23, 1984, p.A28.

22.Don Oberdorfer and Rick Atkinson, "U.S. Cites 'Concern' over Persian Gulf in Wending Missiles, "Washington post, May 30, 1984, p. A1.

23. Bisharah Was quoted in the Sharjah, UAE, newspaper al-Khalij: "How can [the GCC states] be mediators in an issue in which we are a major party? " Al Khalij, January 16, 1982, p. 1.

24. "Further Reportage on GCC Meeting: Closing Statement Issued, "FBIS-MEA-V-84-231, November 29,1984,p.C2.

25. Judith Miller, "Iraqis Announce Attacks on Iran After Explosion Shakes Baghdad,"New york Times, April 1, 1985,p.A8.

26. "Further Reportage on GCC Foreign Ministers Meeting, "FBIS-MEA-V-85-053/ March 19, 1985,p. C1.

27. "Sixth GCC Summit Issues Final Communique, "FBIS-MEA-V-85-215,November 6, 1985,pp.C1-C2.

28. O'Ballance, Gulf War, pp. 173-92.

29.Ibid. p. 199.

30. "Khomeini Speech on Revolution Anniversary, "Foreign Broadcast Information Service Daily Report - South Asia (hereafter FBIS-SAS VI I I) 87 - 028, February 11, 1987, pp. 11- 12.

31. "Majlis Speaker Comments on War, Economic Resources, " FBIS-SAS- V I I I - 87- 065, April 6, 1987, p.11.

32. O'Ballance, Gulf War, p.201.

33. "GCC Summit in Riyadh : Final Statement Issued,"Foreign Broadcast Information Service Daily Report - Near East and South Asia(hereafter FBIS NES), FBIS- NES- 87-250, December 30, 1987, p. 12.

34. "Al- Faysal Holds News Conference, "FBIS-NES-87-250, December 30, 1987,p.17.

35. Abdallah Khawaja Nakih, "Ta'ziz al- Taawun al- Askari Bayna dual al- Majlis, "Al - Bilad 6946(January 25, 1982):1.

36. " Summit to Study Eco- military Cooperation, "Emirates News 11 (October 27,1982): 1.

لینک کوتاه :
کد خبر : 561

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال
  • مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
  • آدرس دفتر مرکزی:تهران – خیابان شریعتی - خیابان شهید دستگردی(ظفر) - بعد از تقاطع شهید تبریزیان - پلاک77
  • تلفن تماس روابط عمومی:

02122909525-30 داخلی 245