مقاله حاضر به بررسی مواضع کشور ترکیه در قبال جنگ ایران و عراق می‌‏پردازد.

 

pdfمتن مقاله524.58 KB

بررسی مواضع ترکیه نسبت به 

جنگ تحمیلی عراق علیه ایران

سکینه فرج زاده

چکیده

ترکیه، همسایه غربی ایران و همسایه شمالی عراق است. مواضع این کشور نسبت به جنگ تحمیلی عراق علیه ایران حائز اهمیت زیادی بود، لذا دو طرف درگیر در جنگ، برای اطمینان از مرزهای خود با ترکیه به برقراری روابط دوستانه با این کشور علاقمند بودند.

مشکلات سیاسی و اقتصادی ترکیه، باعث شد این کشور برای بهبود اوضاع اقتصادی‏اش به علاقه ایران و عراق پاسخ مثبت دهد و  با اعلام بی‏طرفی در جنگ، ارتباط اقتصادی با دو همسایه خود را گسترش دهد. ترکیه علاوه بر اعلام بی‏طرفی در جنگ با ایفای نقش میانجی نیز، با شیوه‏های مختلف چه با حضور در سازمان‏ها و کنفرانس‏های بین‏المللی و چه در ملاقات‏ها و دیدارهای دوجانبه، برای ترک مخاصمه و پایان جنگ پیشنهادهایی را ارائه می‏داد. ولی در سال‏های پایانی جنگ، به بهانه مقابله با اکراد و جلوگیری از پیشروی بیشتر ایران در شمال عراق، وارد این کشور شد. مقاله حاضر به بررسی مواضع کشور ترکیه در قبال جنگ ایران و عراق می‏پردازد.

کلید واژه‏ها: اسلامگرایی، ناسیونالیسم کردی، بی‏طرفی، میانجی‏گری، مداخله نظامی.

مقدمه

در شهریور 1359 یعنی فقط یک سال و نیم پس از پیروزی انقلاب اسلامی،  ایران از سوی عراق مورد تهاجم قرار گرفت. این رخداد که می‏توان وقوع آن را از عوامل گوناگونی متأثر دانست، تحت حمایت قدرت‏های منطقه‏ای و جهانی به مدت 8 سال ادامه یافت. موضعگیری‏های متفاوت کشورهای منطقه‏ و فرا منطقه در این جنگ بسیار حائز اهمیت است. در این میان، مواضع ترکیه نسبت به این جنگ با توجه به هم‏مرز بودن آن با هر دو کشور درگیر در جنگ، از اهمیت بسیاری برخوردار است. این مقاله به بررسی مواضع ترکیه در جنگ ایران و عراق پرداخته و می‏کوشد عوامل موثر در سیاست‏ خارجی ترکیه را در این زمینه تحلیل نماید.

مقاله حاضر به طور مشخص درصدد پاسخگویی به این پرسش است که: سیاست ترکیه نسبت به جنگ ایران و عراق چه فراز و نشیب‏هایی را پشت سر گذاشت؟ فرضیه اصلی در پاسخ به پرسش فوق بدین ترتیب است که ترکیه با توجه به اوضاع داخلی نابسامانش در ابتدا سعی داشت با اعلام بی‏طرفی در جنگ ایران و عراق، از برقراری ارتباط با هر دو طرف منتفع گردد و سپس به میانجی‏گری بین دو کشور پرداخت. البته اتخاذ این سیاست نیز در راستای منافع این کشور  قرار داشت و در راستای همین منافع، در سال‏های پایانی جنگ به مداخله نظامی در شمال عراق اقدام کرد.

در مقاله حاضر استفاده از کتب و مقالات موجود و کار کتابخانه‏ای در کنار بررسی آرشیو روزنامه‏ها در آن دوره، روش اصلی جمع آوری اطلاعات است. همچنین با استفاده از روش پژوهش استقرایی، پس از گردآوری داده‏ها، با تعمیم رویدادها و داده‏ها به تحلیل موضع‏گیری‏های ترکیه در جنگ ایران و عراق خواهیم پرداخت.

در بخش اول این مقاله، اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ترکیه در طی دوره جنگ تحمیلی بررسی شده، سپس در بخش دوم به روابط ترکیه با ایران و عراق در طول دوران جنگ تحمیلی پرداخته خواهد شد و در نهایت در بخش سوم،  موضع‏گیری و سیاست ترکیه نسبت به جنگ ایران و عراق مورد تحلیل قرار خواهد گرفت. در پایان نیز به نتیجه‏گیری از مباحث ارائه شده می‏پردازیم.

1) اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ترکیه در طول دوره جنگ تحمیلی

همان‏گونه که پیشتر اشاره شد در این بخش به صورت مجمل به بررسی اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ترکیه هم‏زمان با جنگ عراق با ایران می‏پردازیم.

اوضاع سیاسی ترکیه: تأسیس جمهوری ترکیه در اکتبر 1923 توسط مصطفی کمال پاشا( آتاتورک) رسماً اعلام گردید. در مدت چهارده سال حکومت آتاتورک، تغییرات و اصلاحاتی زیادی در ترکیه انجام شد. آتاتورک با اتخاذ سیاست غیردینی و از بین بردن مناصب رسمی دینی، مقررات جدیدی را در مورد سبک پوشش وضع کرد. در سال 1928 با تفکیک دین از سیاست، رسمیت دین اسلام لغو و الفبای لاتین به جای الفبای عربی رسمیت یافت. در سال 1934 زنان حق رای و آزادی یافتند.(روزنامه دنیای اقتصاد،1385، شماره 134)

.سیاست خارجی جمهوری ترکیه بر حفظ و گسترش روابط دوستانه با همسایگانش مبتنی بود. با مرگ آتاتورک در سال 1938، تغییراتی در وضعیت حکومت ترکیه ایجاد شد و عصمت اینونو رهبر حزب جمهوری خواه خلق به ریاست جمهوری رسید. در پنج سال جنگ جهانی دوم طی سال‏های 1344-1939 ترکیه تلاش کرد بی‏طرفی خود را حفظ کند اما فشار متفقین موجب شد این کشور در ژانویه سال 1945 علیه آلمان و ژاپن اعلام جنگ کند. در انتخابات سال 1950 عصمت اینونو شکست خورد و جلال بایار رهبر حزب دموکرات به ریاست جمهوری رسید و عدنان مندرس نیز نخست وزیر شد. . در دهه ششم قرن حاضر، این کشور در راستای حفظ و تحقق منافع ملی در برخی از پیمان‏های نظامی و امنیتی وارد شد. در نوامبر سال 1957 جلال بایار و عدنان مندرس در مقام‏های خود ابقاء شدند. استبداد و فساد حکومت در سال 1960 به اوج خود رسید و تمام آزادی‏ها از بین رفت و ترور شدت گرفت(روزنامه دنیای اقتصاد،1385، شماره 134).

در ماه مه سال 1960، ژنرال جمال گورسل به کودتا اقدام کرد و با این کار بدعتی را در ساختار سیاسی ترکیه بنیان گذاشت که تا عصر حاضر نیز تداوم دارد. از آن زمان تاکنون، همیشه نظامیان با حساسیت ویژه‏ای مراقب انحراف سیاستمداران از نظام سیاسی لائیک این کشور بوده و هستند. پس از آن، ژنرال کنعان اورن، در 12 سپتامبر 1980 با کودتای نظامی قدرت را در دست گرفت( غفاریان: 1386). این کودتا موجی از سرکوب علیه گروههای کارگری و مخالفان جناح چپ حاکم بر ترکیه به همراه داشت. در دولت نظامی دیگر مشکل تأیید و نظارت پارلمان بر تصمیمات و اقدامات وجود نداشت. (مرادیان، 1385: 169-168)

اوضاع اقتصادی ترکیه: در طول سال‏های 1974 الی 1977 افزایش قیمت نفت در جهان، تورم، بحران اقتصادی و رشد بیکاری در صنایع کشورها، اثرات نامطلوب و مخربی بر اقتصاد ترکیه بر جای گذاشت. عوامل متعدد داخلی و خارجی در آشفتگی وضعیت بازرگانی و موازنه پرداخت‏های این کشور دخالت داشت. با پایان سال 1977 اقتصاد ترکیه با کمبود شدید ارز خارجی، کسری موازنه پرداخت شدید، بار سنگین وام‏های کوتاه مدت خارجی، تورم روزافزون، کسری شدید بودجه بخش دولتی و رشد آرام ولی فزاینده بیکاری مواجه بود(مرادیان، 1385: 171).

در ژانویه 1980، اصلاحات اقتصادی بیشتری در جهت ایجاد تغییرات زیربنایی در اقتصاد ترکیه مبنی بر عدم دخالت مستقیم دولت و بسنده کردن به کنترل دولتی و تکیه نمودن بر نیروی بازار پیشنهاد گردید(مرادیان، 1385: 171).

برنامه فوق تا قبل از کودتا به صورت کامل به اجرا در نیامد و بعد از کودتا بود که رهبران نظامی در جهت حل مشکلات سیاسی و اقتصادی بر اجرا و اعمال آن نظارت نمودند. دولت نظامی پس از روی کار آمدن تلاش کرد روابط اقتصادی خود را با کشورهای منطقه و خصوصاً کشورهای اسلامی که از بنیه مالی قوی برخوردار بودند، گسترش دهد و در این زمینه تا حد زیادی نیز موفق بود. در این راستا، تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی ایران توسط کشورهای غربی، فرصتی به ترکیه داد تا در این تحریم شرکت نکرده و مبادلات اقتصادی خود با دولت ایران را توسعه دهد. از سوی دیگر، جنگ تحمیلی عراق بر ایران نیز بهترین فرصت را برای افزایش صادرات ترکیه به هر دو کشور درگیر جنگ فراهم کرد. ( قاسمی، 1374: 104-100)

اوضاع اجتماعی ترکیه: برای سیاستمداران لائیک ترکیه، اسلام‏گرایی یکی از مهم‏ترین بحران‏های اجتماعی محسوب می‏گردید. اگر دو حادثه مهمی که در اواخر دهه هفتاد به وقوع پیوست نبود، شاید هم اکنون پیشرفت اسلام در ترکیه کندتر بود. انقلاب اسلامی در ایران و گسترش حرکت‏های بنیادگرایانه در خاورمیانه، دقیقاً با نقطه اوج بحران‏های سیاسی و اجتماعی ترکیه مصادف شد. تقارن زمانی این دو حادثه نقش مهمی در  بیداری اسلامی در ترکیه داشت.

انقلاب اسلامی ایران به عنوان نمادی از پیروزی بر نظام هوادار غرب و لائیسیزم در نظر گرفته می‏شد و این هدفی بود که اسلام‏گرایان ترکیه نیز به دنبالش بودند. انقلاب ایران بر اسلام‏گرایان ترکیه اثرات متعددی است: اولا» این انقلاب افکار عمومی ترکیه  را به مخالفت با نهادهای لائیک و سیاست خارجی هوادار غرب حکومت این کشور تشجیع کرد.

دولت ترکیه عموماً در دهه هشتاد در قبال حملات ایران به آتاتورک و لائیسیزم، موضع سکوت را برگزید. دلیل عمده ان برای عدم اعتراض به کوشش‏های تهران جهت صدور انقلاب اسلامی، مسایل اقتصادی بود. به ویژه تورگوت اوزال به هر قیمتی خواهان بسط روابط بازرگانی ترکیه با ایران بود. (دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1376: 66-64)

یکی دیگر از بحران‏های اجتماعی ترکیه، ناسیونالیسم کردی بود. حفظ تمامیت ارضی آناتولی به منزله سرزمین ترک‏ها یکی از اصول اساسی تفکرات آتاتورک بود. در همین راستا، کمالیست‏ها نسبت به توطئه تجزیه ترکیه همواره نگران بوده‏اند. حرکت‏های استقلال طلبانه کردهای ترکیه مهم‏ترین نگرانی این کشور در این‏باره بوده است. انقلاب اسلامی و به دنبال آن جنگ عراق علیه ایران  و بروز ناامنی در این کشور، ترس ترکیه از احتمال تجزیه و گسترش ناسیونالیسم کردی در ترکیه را افزایش داد.

می‏توان گفت در جنگ ایران و عراق، دغدغه اصلی ترکیه در ارتباط با ایران ناسیونالیسم کردی نبود. برای ترکیه از نظر گسترش ناسیونالیسم کردی، شمال عراق همواره نسبت به کردستان ایران تهدید جدی‏تری محسوب می‏شد. از این‏رو ترکیه به شدت تلاش داشت از گسترش جنگ به مناطق کردنشین عراق جلوگیری کند. به طوری که زمانی که احتمال گسترش منطقه‏ای جنگ افزایش ‏یافت، ترکیه  در این زمینه عکس‏العمل نشان داد. (قهرمان‏پور، 1381: 53-52)

در مجموع می‏توان گفت ترکیه در آستانه تجاوز عراق به ایران، به لحاظ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در وضعیت نامناسبی قرار داشته و از مشکلات فراوانی رنج می برد.

2) روابط ترکیه با عراق و ایران

پس از تشریح اجمالی اوضاع ترکیه در آستانه جنگ تحمیلی، در این بخش به بررسی روابط ترکیه با دو کشور ایران و عراق می پردازیم.

1-2) روابط ترکیه با عراق:

جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دقیقاً 10 روز پس از وقوع کودتای نظامی در ترکیه آغاز شد و در این بین، هیئت‏هایی از عراق به ترکیه رفته، قراردادهای اقتصادی و ترانزیتی با آن کشور امضاء کردند. روابط سیاسی ترکیه با عراق که قبل از جنگ از ملاحظاتی برخوردار بود، همزمان با شروع جنگ و تداوم آن به حد مطلوبی رسید. در روابط ترکیه و عراق، سه مسئله مشترک و استقلال‏خواهی کردها، منافع نفتی مشترک و عبور خط لوله نفتی عراق از ترکیه و مسئله‌ آب رودخانه‏های مشترک از اهمیت خاصی برای حکومت عراق برخوردار بود.

با نگاهی به گذشته روابط دو کشور مشخص می‏شود روابط ترکیه با عراق به نسبت سایر کشورهای عربی، مثبت بوده و این موضوع به برخی موضع‏گیری طرفین در مسائل مختلف مربوط می‏شود. در جریان اشغال قبرس، عراق از ترکیه در مقابل یونان حمایت کرد، در مقابل در جریان جنگ اعراب و اسرائیل، ترکیه اجازه کمک آمریکا به اسرائیل را از طریق پایگاههایش نداد.

اگر چه تا قبل از شروع جنگ، روابط دو کشور در سایه مسائلی چون روابط خاص با ابرقدرت‏ها، تهدید ترکیه به استفاده از حربه آب، بروز درگیری‏های مرزی و ... در کنار مشکلات تاریخی فی‏مابین، دارای نوساناتی بود اما با آغاز جنگ، اوضاع تغییر یافت. ترکیه که قبل از جنگ بارها از پذیرفتن وزیر انرژی عراق امتناع کرده بود، با شروع جنگ او را پذیرفت و چند قرارداد همکاری اقتصادی بین دو کشور امضاء شد. همچنین در این برهه، چندین قرارداد بازرگانی و ترانزیت دیگر نیز منعقد گردید( لاسجردی، 1380: 235-234).

اهمیت ارتباط عراق با ترکیه زمانی بیشتر مشخص می‏گردد که به یاد داشته باشیم که در سال 1361، سوریه به طرفداری از ایران، خط لوله نفتی را که نفت عراق را منتقل می‏کرد، قطع نمود و عراق تنها از طریق خاک ترکیه قادر به صدور نفت خود بود. ( نوازنی، 1381: 303) ترکیه از طریق صدور نفت عراق به اروپا صاحب درآمدهای کلان گردید. در این راستا دو کشور در سال 1364 قراردادی را برای احداث خط لوله جدیدی در کنار خط لوله قبلی امضاء کردند که 920 کیلومتر طول داشته و در مدت 18 ماه باید ساخته می‏شد( نوازنی، 1381: 385).

2-2) روابط ترکیه با ایران

از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، روابط جمهوری اسلامی ایران و ترکیه دارای فراز و نشیب‏هایی بوده است. پس از پیروزی انقلاب، روابط اقتصادی جمهوری اسلامی ایران و ترکیه به دلیل تفاوت‏های اصولی در مواضع دو دولت با رکود مواجه شد اما پس از تسخیر لانه جاسوسی، که جمهوری اسلامی ایران از طرف آمریکا و متحدانش در محاصره اقتصادی قرار گرفت، به دلیل عدم شرکت ترکیه در تحریم مذکور، روابط دو کشور تا حدودی بهبود یافت( نوازنی، 1381: 387). در 12 مه 1980 ، موافقتنامه‏ای بین دو کشور در زمینه حمل و نفل زمینی امضاء گردید و به موجب آن مقرر شد هر سال کمیسیون مشترک حمل و نقل به طور نوبتی در دو کشور برقرار گردد. با امضاء سند ترتیبات بانکی بین بانک‏های مرکزی دو کشور در سال 1980، فصل جدیدی در روابط اقتصادی دو کشور گشوده شد و موافقت گردید علاوه بر حساب آر. سی. دی که بعداً به نام اکو تغییر یافت، یک حساب مخصوص بنام یکدیگر افتتاح نمایند و خرید نفت توسط ترکیه و پرداخت‏های مازاد بر مبادلات آر. سی. دی از طریق این حساب تسویه گردد. طرفین همچنین اعتباری به میزان 200 میلیون دلار در چارچوب حساب مخصوص به یکدیگر اعطاء نمودند. در این راستا، با موافقت بانک مرکزی ترکیه قرار شد پرداخت‏های مربوط به خدمات نیز از طریق حساب مخصوص تسویه گردد(لاسجردی، 1380: 238).

با آغاز جنگ تحمیلی و با توجه به تداوم محاصره اقتصادی ایران توسط بلوک غرب، مبادلات اقتصادی دو کشور به مقدار زیادی افزایش یافت به طوری که واردات ایران از ترکیه در سال 1359 به 127 میلیون دلار و حدود 10 برابر سال 1357 رسید. در تاریخ 28 فروردین 60 بنا به پیشنهاد ترکیه وزیر بازرگانی آن کشور در راس هیئتی به ایران آمد و مذاکراتی با وزیر بازرگانی وقت به عمل آورد که منجر به امضاء یادداشت تفاهم مورخ 22 آوریل 1981 گردید و به موجب آن واردات ایران از ترکیه در سال 1360 به 347 میلیون دلار رسید و میزان نفت صادراتی ایران به ترکیه نیز بالغ بر 5/3 میلیون تن شد. در سال 1361 واردات جمهوری اسلامی ایران از ترکیه به 895 میلیون دلار افزایش پیدا کرد که نسبت به سال قبل حدود 160 افزایش داشته است(قاسمی، 1374: 238-239). گسترش روابط تجاری دو کشور با استقبال زیاد بخش خصوصی و دولتی ترکیه مواجه گردید و در این سال ایران به عنوان اولین واردکننده کالا از ترکیه شناخته شد.

با افزایش مبادلات دو کشور، ترکیه علاقمند بود کمیسیون مشترک اقتصادی دو کشور که قبلاً پیش بینی شده بود در اوایل زمستان 1361 تشکیل شود، هر چه زودتر  نهادینه شود. در فروردین 1362 اولین کمیسیون مشترک اقتصادی دو کشور در آنکارا تشکیل شد. دومین کمیسیون مشترک در تهران و سومین کمیسیون مشترک در سال 63 در آنکارا تشکیل گردید(قاسمی، 1374: 239).

دوره دوم روابط اقتصادی دو کشور از ابتدای سال 1986 ( اواخر سال 1365) آغاز گردید. در این سال به خاطر کاهش و سپس افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی، صادرات نفت به ترکیه قطع شد که در نتیجه آن، میزان واردات از ترکیه نیز کاهش پیدا کرد. با توافقاتی که بین دو کشور صورت گرفت، گشایش اعتبار لازم برای خرید کالا از ترکیه دوباره صورت گرفت و ترکیه نیز به خرید نفت از ایران مبادرت نمود، اما هنوز در خصوص صادرات کالاهای غیرنفتی اقدام خاصی صورت نگرفت. در جریان سفر آقای آقازاده، وزیر نفت، به ترکیه در سال 1986، علاوه بر تعیین قیمت نفت، درخصوص فروش 6 میلیون تن نفت خام به ترکیه، برای سال 1987 توافق شد و بدین ترتیب مبادلات دو کشور از سر گرفته شد. (قاسمی، 1374: 247-241)

پس از این توافق، روابط دوستانه دو کشور سطح بالاتری از رشد را تجربه کرد. در این راستا، نخست‏وزیر ترکیه چندین بار از ایران دیدار کرد و در سومین دیدار خود، اظهار امیدواری کرد با اجرای پروژه احداث خط لوله نفت از ایران به ترکیه، روابط اقتصادی دو کشور بیش از پیش گسترش یابد.( روزنامه اطلاعات، 10/12/66)

3) بررسی مواضع ترکیه در خصوص جنگ تحمیلی عراق علیه ایران

در 21 شهریور 1359(1980) در نتیجه کودتای نظامی که در ترکیه صورت گرفت و ژنرال کنعان اورن رهبر کودتا اعلام کرد برنامه حکومت جدید، توسعه روابط با کشورهای اسلامی و همکاری و توسعه مناسبات دوستانه با همسایگان خواهد بود. هرچند با موضع‏گیری اولیه مقامات ایرانی در قبال دولت نظامی ترکیه، احتمال کاهش روابط بین دو کشور وجود داشت، به ویژه که پس از شروع جنگ تحمیلی، که10 روز پس از کودتای نظامی ترکیه اتفاق افتاد، قراردادهای اقتصادی و ترانزیتی بین عراق و ترکیه به امضا رسید؛ اما مقامات ترکیه طی بیانیه‏هایی بی‏طرفی خود را در جنگ اعلام و احتمال هر گونه خطری را از جانب ترکیه  تکذیب کردند و همواره آمادگی خود را برای توسعه روابط اقتصادی و تسهیلات ترانزیتی با دو کشور درگیر در جنگ اعلام داشتند.(قاسمی،1374: 237-236)

درخصوص علل اتخاذ سیاست بی‏طرفی از سوی ترکیه می‏توان به موارد ذیل اشاره کرد:

- کشور ترکیه از گذشته‏های دور به دلیل ضعف نظامی و تلاش برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی خویش، در جنگ‏ها سیاست بی‏طرفی را اتخاذ می‏نمود. بدین ترتیب اتخاذ سیاست بی‏طرفی برای ترکیه به عنوان یک رویه دیرینه محسوب می‏شد.

- همسایگی و همجواری ترکیه با طرفین جنگ برای ترکیه امتیازاتی ایجاد نموده بود. موقعیت استراتژیک ترکیه و اهمیت حضور و تأثیر حمایت او از یکی از طرفین به حدی بود که اتخاذ موضع بی‏طرفی می‏توانست به انعطاف طرفین نسبت به خواسته‏های ترکیه منجر شود و روابط دوستانه با ترکیه برای دو طرف، مرزهای امنی را از طرف ترکیه ایجاد می‏کرد.

- مهم‏ترین فاکتور برای ترکیه در گزینش سیاست بی‏طرفی را می‏توان توسعه روابط اقتصادی و تجاری با طرفین جنگ ذکر کرد. زیرا زیربنای روابط ترکیه بر این اساس برنامه ریزی شده بود و تلاش داشت ضمن حفظ بی‏طرفی، بیشترین بهره‏برداری اقتصادی را جهت اصلاح و ترمیم نظام اقتصادی خویش بنماید.

- ترکیه برای حفظ ثبات داخلی‏اش، با پیروی از سیاست صبر و انتظار به اتخاذ سیاست بی‏طرفی روی آورد. ترس از گسترش اسلام‏گرایی و تأثیر انقلاب اسلامی بر اسلامگرایان ترکیه و اوضاع امنیتی و اقتصادی و کشمکش‏های سیاسی نیروهای داخلی، موجب شد اقدامات مخاطره‏آمیزی در طول جنگ انجام نداده و بی‏طرف بماند.

- علاوه بر تمام موارد ذکر شده، ترکیه برای تقویت نقش منطقه‏ای و جهانی و افزایش حیثیت خود، سعی می‏کرد مواضع طرفین را به یکدیگر نزدیک کند و بر ترک مخاصمه و پایان جنگ تأکید می‏کرد. ترکیه بدین ترتیب برای خود یک موضع میانجی‏گرانه نیز در نظر می‏گرفت. موقعیت ممتاز این کشور در ارتباط با هر دو طرف درگیر و برخورداری از امکانات بالقوه حل و فصل اختلافات، نقش موثری در ایفای این نقش داشت.ایفای چنین نقشی، بر اعتبار ترکیه در میان کشورهای منطقه و حتی کشورهای غربی و عضو ناتو، می‏افزود.( لاسجردی، 1380: 245-239)

در این راستا، ترکیه فعالیت‏های مختلفی انجام داد که از آن جمله می‏توان  به شرکت نخست وزیر ترکیه در هیئت منتخب رسیدگی به مسائل جنگ ایران و عراق اشاره کرد. این هیئت با حضور روسای جمهور، بنگلادش، گینه نو، پاکستان، گامبیا و نخست وزیر ترکیه و یاسر عرفات در نهم اسفند 1359 وارد تهران شد و با رئیس جمهور و نخست وزیر و رئیس مجلس ایران دیدار و گفتگو کردند( لاسجردی، 1380: 247).

از موارد دیگر فعالیت‏های میانجیگرانه ترکیه می‏توان به میانجی‏گری در خصوص مبادله اسراء دو طرف اشاره کرد. جمعیت هلال احمر ترکیه با همکاری صلیب سرخ جهانی، اقداماتی را برای مبادله اسراء انجام داد. همچنین نخست وزیر و وزیر امور خارجه ترکیه در سفر به تهران در مرداد 1361، پیشنهاد کردند که برای پرداخت غرامت به ایران یک صندوق اسلامی تاسیس شود که مورد پذیرش مقامات ایران قرار نگرفت. (نوازنی، 1381: 385 و331 و307 و275) 

یکی دیگر از اقدامات ترکیه در 22اسفند 1366، تلاش برای پایان دادن به جنگ شهرها بود. در این راستا، نخست وزیر ایران اعلام کرد در صورت توقف کامل حمله هوایی و موشکی از سوی عراقف ایران نیز حملات خود را متوقف خواهد کرد.(روزنامه اطلاعات، 22/12/1366)

اقدام دیگری ترکیه در این زمینه به ماجرای گروگانگیری هواپیمای آمریکایی تی. دبلیو. ای (T.W.A) مربوط می‏شود. دراین حادثه  نخست وزیر ترکیه به همراه دبیر کل سازمان ملل و نخست وزیر ژاپن ، از ایران خواستند تا از نفوذ خود در لبنان استفاده کرده برای آزادی گروگان‏های آمریکایی مداخله نماید که ایران نیز این درخواست را پذیرفت. (درودیان، 1384: 184)

همچنین دولت ترکیه سعی نمود در پرتو تلاش‏های نهادهایی چون سازمان کنفرانس اسلامی و جنبش عدم تعهد نیز اقداماتی را برای میانجی‏گری انجام دهد که این اقدامات در مجموع با شکست مواجه شد(درودیان، 1384: 185).

از جمله دلایلی که می‏توان برای اتخاذ سیاست میانجی‏گری توسط ترکیه برشمرد عبارت است از: همسایگی و همجواری با طرفین جنگ، ترس ناشی از عواقب و خطرهای جنگ و تقویت موقعیت و اعتبار منطقه‏ای و بین‏المللی. بعلاوه عراق نیز به کرات از ترکیه درخواست کرده بود این کشور در جنگ وساطت کند. (لاسجردی، 1380: 252-246) علت دیگری که موجب شد ترکیه فعالیت‏های میانجی گرانه اش را شدت بخشد، گسترش حضور قدرت‏های خارجی در خلیج فارس درجریان جنگ نفتکش‏ها بود. ترکیه نگران بود دخالت مستقیم قدرت‏های بزرگ در جنگ نفتکش‏ها، باعث تغییر موازنه به نفع یکی از دو طرف و در نتیجه کم رنگ شدن نقش متوازن کننده ترکیه شود. در همین راستا بود که کان دمیر، قائم مقام وزارت خارجه ترکیه، در پیامی که از طرف تورگوت اوزال به نخست‏وزیر ایران تقدیم کرد، اظهار داشت: « مسئله خلیج فارس مربوط به کشورهای منطقه است و باید توسط خود آنها و به دور از اعمال فشار خارجی حل شود. قدرت‏های بزرگ خارجی نباید در خلیج فارس دخالت کنند و کشتی‏های جنگی نیز باید منطقه را ترک کنند.» (قهرمان پور، 1381: 56)

در سال‏های پایانی جنگ، موضع ترکیه از بی‏طرفی به مداخله محدود در جنگ تغییر یافت. علت این امر را می‏توان در بحرانی دانست که ترکیه سال‏ها با آن دست و پنجه نرم می‏کرد. ناسیونالیسم کردی در جریان جنگ ایران و عراق تقویت شد. این نگرانی ترکیه را می‏توان در پرسش خبرنگار ترکیه از وزیر سپاه ایران مشاهده کرد. در مصاحبه‏ای که در 10 اسفند 1366 محسن رفیقدوست، وزیر سپاه با خبرنگاران داشت، خبرنگار ترکیه سوال کرد: « چنانکه اکراد در مرز ایران علیه ترکیه فعالیت کنند ایران به آنها اجازه فعالیت خواهد داد؟ رفیقدوست در پاسخ گفت: « ما چنین اجازه‏ای  نخواهیم داد و در معاهدات‏مان با کشور های همسایه برخورد صادقانه داریم.» (روزنامه اطلاعات، 10/12/1366)

با اینکه ایران در رابطه با اکراد به ترکیه اطمینان می‏داد اما این امر مانع از هراس ترکیه ‏نشد، لذا با پیشروی ایران در شمال عراق، شورای امنیت ملی ترکیه در 19 استان کردنشین خود، حالت فوق العاده اعلام کرد. ( روزنامه کیهان، 4/3/67)

می‏توان گفت با توجه به همکاری کردهای عراق با ایران در مبارزه با صدام، این ترس ترکیه چندان هم بی جا نبوده است. برای مثال پیشمرگان حزب دموکرات کردستان عراق با همکاری تکاوران گردان ویژه شهادت ایران، مراکز استخبارت و سازمان امنیت شهر «سمبل» عراق واقع در مسیر بغداد به ترکیه، از توابع استان کرکوک را منهدم کردند.(روزنامه اطلاعات، 15/12/66).

به این ترتیب ترکیه شاهد قدرت یابی کردهای عراق در مرزهای جنوبی خود بود و برای ورود به عراق و سرکوب کردها با عراق به توافق رسید. ترکیه وارد شمال عراق شد که در این مورد ترکیه و عراق در سرکوب کردها، اهداف مشترک و دو جانبه داشتند. از توجیهات حمله ترکیه می‏توان فهمید که مناطق نفت خیز شمال عراق نیز اهمیت یافته بود و نباید به دست ایران می افتاد.

با افزایش فعالیت‏های نظامی ایران در جبهه‏های شمالی و دستیابی به مناطقی از شمال عراق، بر نگرانی مقامات ترکیه افزوده شد. با توجه به تسلط ایران بر مناطق نزدیک خط لوله نفت عراق به ترکیه و اهمیت استراتژیک این خط لوله برای اقتصاد  ترکیه، این اقدام ایران با واکنش  فوری دولت آنکارا مواجه شد. ترکیه با اعلام این‏که ناآرامی این مناطق ممکن است باعث تجمع چریک‏های کرد  در این مناطق شود و و تعقیب این چریک‏ها توسط ارتش ترکیه در عراق ممکن است به رویارویی آنها با نیروهای ایرانی منجر شود به این مسئله واکنش نشان داد. البته برای مداخله نظامی ترکیه در شمال عراق می‏توان عوامل دیگری را نیز برشمرد:

حوزه نفتی کرکوک، مقدار زیادی از نیاز نفتی ترکیه را فراهم می‏کرد لذا عملیات نظامی آن کشور در شمال عراق به منزله هشدار علیه ایران بود تا از توسعه دامنه فعالیت خود به این منطقه بکاهد.

ضعف روزافزون عراق در کنترل مرزها دلیل بعدی بود. ترکیه که برهم خوردن توازن قوا و پیروزی یکی از طرفین را به ضرر امنیت خود می‏دید تلاش داشت به گونه‏ای عمل کند که جنگ برنده‏ای نداشته باشد. پس در برابر ضعف نیروهای عراق که توان مقابله با کردها و ایران را نداشت، ترکیه به مداخله نظامی روی آورد.

ادعاهای ارضی ترکیه به شمال عراق و ترس از تصرف این مناطق توسط ایران، عامل دیگری بود که ترکیه را به اقدام نظامی در شمال عراق وادار می‏کرد. ترکیه نسبت به مناطق موصل و کرکوک که توسط انگلیس پس از جنگ جهانی اول از ترکیه جدا شدند ادعاهای ارضی داشت و جنگ را فرصتی می‏دانست که در صورت به هم خوردن توازن قوا در منطقه، این مناطق را تصرف کند. همچنین ذخایر نفتی قابل توجهی در این مناطق وجود داشت و بخش عمده‏ای از نفت عراق از این مناطق استخراج می‏ و این مسئله نیز بر اهمیت منطقه شمال عراق می‏افزود.

تشویق‏های آمریکا و ناتو نیز عامل دیگری برای مداخله نظامی ترکیه بود. منافع غرب در مناطق نفتی باعث می‏شد آنها به دنبال حفظ این نواحی از تبعات جنگ باشند. بنابراین ترکیه با حمایت غرب وارد این منطقه شد.( لاسجردی، 1380: 258-253)

نتیجه‏گیری

با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ترکیه اعلان بی‏طرفی کرد، پس از آن نیز به میانجیگری فعالانه میان طرفین برای ترک مخاصمه و دستیابی به صلح پرداخت. البته اتخاذ این مواضع از سوی ترکیه کاملاً منطبق با منافع ملی این کشور بود و با توجه به شرایط نامناسب اقتصادی و سیاسی آن کشور انتخاب شده بود. ترکیه پس از اعلام بی‏طرفی، به برقراری ارتباط دوجانبه با عراق و ایران اقدام نمود و علیرغم اعتراضاتی که در روزنامه‏های ایران به ارتباط ترکیه و عراق می‏شد، هر چند می‏توان این ارتباط را با توجه به اصل بی‏طرفی و شرایط کشور بی‏طرف توجیه نمود. اما ارتباط ترکیه و آمریکا که به نوعی دشمن ایران محسوب می‏شد، می‏توانست برای ایران مضر باشد.

با بررسی آرشیو روزنامه‏های مربوط به دوران جنگ تحمیلی، می‏توان به گستردگی ارتباط میان آمریکا و ترکیه پی برد. برخی از موارد همکاری‏های ترکیه و آمریکا در این دوره عبارت بودند از:

کمک‏های نظامی آمریکا به ترکیه به بهانه مقابله با توسعه طلبی‏های شوروی در منطقه (18/12/59)

افزایش کمک نظامی به ترکیه در بودجه پیشنهادی ریگان ( 21/11/61)

اذعان رئیس جمهور ترکیه به استفاده ناتو و آمریکا از پایگاه‏های نظامی ترکیه ( 2/5/62)

تصویب فروش 15 هلیکوپتر به ترکیه در سنای آمریکا (30/4/64)

آغاز سومین دور مذاکرات آمریکا و ترکیه برای همکاری‏های دفاعی و اقتصادی در آنکارا (19/10/64)

آماده باش در پایگاه هوایی آمریکا در اینجیرلیک در شرق ترکیه(15/8/65)

موافقت ترکیه برای احداث یک پایگاه دریایی برای نیروهای پیمان ناتو(28/11/66) و... ( نوازنی، 1381؛ 455-277)

همه این موارد نشانگر نفوذ آمریکا در کشور همسایه ایران می باشد. تورگوت اوزال، رئیس جمهور ترکیه، در توجیه همکاری ترکیه با آمریکا می‏گوید:« ما به عنوان عضوی از اعضای پیمان ناتو به تعهدات خود در این زمینه عمل می‏کنیم.»(نوازنی، 1381: 399)

با توجه به مشکلاتی که جمهوری اسلامی ایران به خاطر تحریم‏های اقتصادی و نظامی آمریکا و غرب با آن مواجه بود و در شرایطی که بیشتر کشورهای منطقه به حمایت آشکار و همه جانبه از عراق می‏پرداختند، حفظ روابط دوستانه با ترکیه و استفاده از این کشور به عنوان کریدوری برای ارتباط با غرب، برای مقامات جمهوری اسلامی ایران از اهمیت زیادی برخوردار بود، لذا رویکرد واقع‏گرایانه‏ای بردیپلماسی کشورمان در ارتباط با ترکیه حاکم بود.

از سوی دیگر مقامات ترکیه نیز با وجود احساس تهدید از گسترش امواج  اسلام‏گرایی از سوی ایران، برای حل مشکلات پیشرفت اقتصادی کشورشان، اعلام بی‏طرفی و برقراری ارتباط با هر دو کشور درگیر در جنگ را بهترین گزینه تشخیص دادند. به عبارتی، ترکیه نیز همچون ایران در این خصوص به یک سیاست واقع بینانه روی آورد و از این راه توانست از هر دو کشور درگیر در جنگ، منافع اقتصادی سرشاری را کسب کند.

اگرچه سیاست میانجی‌گرایانه ترکیه، در کل ناموفق بود، اما این کشور را به عنوان یک کشور معتبر جلوه داد و پرستیژ سیاسی آن را در سطح منطقه و بین‏المللی تقویت کرد. چرا که این کشور علاوه بر میانجیگری در ملاقات‏ها و دیدارهای دوجانبه، به فعالیت در سازمان‏ها و کنفرانس‏های منطقه‏ای و بین‏المللی نیز همت گماشت.

منابع و ماخذ:

درودیان، محمد ( 1384) روند پایان جنگ، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ.

دفتر ادبیات انقلاب اسلامی ( 1376) جریانات اسلامی در ترکیه، ترجمه: حامد صادقی، تهران:انتشارات سوره.

روزنامه اطلاعات، « اولین دور مذاکرات نخست وزیران ایران و ترکیه» 10/12/1366 .

روزنامه اطلاعات، «ایران موافقت خود را با پیشنهاد نخست وزیر ترکیه برای پایان جنگ شهرها اعلام کرد.» 22/12/1366.

روزنامه اطلاعات، «مصاحبه وزیر سپاه با خبرنگاران» 10/12/1366.

روزنامه کیهان،» روابط عمومی شورای امنیت ملی ترکیه در 9 استان خود حالت فوق العاده اعلام کرد « 04/03/1367. 

قاسمی، صابر ( 1374) ترکیه، تهران: وزارت امور خارجه، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه.

قهرمان پور، رحمان( 1381) « دلایل و ریشه‏های موضع گیری ترکیه در جنگ ایران و عراق» فصلنامه نگین ایران، شماره یک، صص59-49.

لاسجردی، حسن ( 1380) « نقش و مواضع ترکیه در جنگ ایران و عراق، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، جلد هشتم، صص268-227.

مرادیان، محسن( 1385) برآورد استراتژیک ترکیه: سرزمینی، دفاعی، اقتصادی، اجتماعی، تهران: مؤسسه ی فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‏المللی ابرار معاصر.

نوازنی، بهرام ( 1381) گاه شمار سیاست خارجی ایران:از دی ماه 1356 تا مرداد ماه 1367، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

لینک کوتاه :
کد خبر : 1810

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال
  • مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
  • آدرس دفتر مرکزی:تهران – خیابان شریعتی - خیابان شهید دستگردی(ظفر) - بعد از تقاطع شهید تبریزیان - پلاک77
  • تلفن تماس روابط عمومی:

02122909525-30 داخلی 245