نحوه انتخاب منطقه عملیاتی والفجر8 و مباحث اساسی طرح مانور عملیات ازجمله مهم ترین موضوعات عملیات والفجر8 است كه در این مقاله با استفاده از گزارش مستند راویان قرارگاه خاتم درج می‌شود.

 

pdfمتن مقاله628.38 KB

اشاره :   نحوه انتخاب منطقه عملياتي والفجر8 و مباحث اساسي طرح مانور عمليات ازجمله مهم ترين موضوعات عمليات والفجر8  است كه در اين مقاله با استفاده از گزارش مستند راويان قرارگاه خاتم درج مي‌شود.

     ‌فتح فاو در عمليات والفجر8 در بهمن 1364، يكي از برجسته‌ترين پيروزي‌هاي نظامي ايران پس از فتح خرمشهربود. اين پيروزي علاوه بر پيامدهاي سياسي  استراتژيك، از نظر نظامي بسيار حائز اهميت بود ، زيرا عمليات فاو به دليل عبور از رودخانه اروند  عملياتي آبي - خاكي محسوب مي‌شد كه بايد علاوه بر پيش‌بيني عمليات عبور از رودخانه و عمليات سر پل‌گيري، براي پشتيباني نيروها نيز تمهيدات لازم پيش‌بيني مي‌شد.

     ‌سپاه براي طرح‌ريزي اين  عمليات از تجربيات دو عمليات آبي - خاكي خيبر و بدراستفاده كرد ولي پيچيدگي‌هاي عبور از رودخانه اروند نياز به تفكر، برنامه‌ريزي و خلاقيت داشت كه در اين عمليات به گونه‌اي بارز به منصهِ ظهور رسيد.

     ‌نخستين اقدام براي طراحي عمليات تصرف فاو در مرحله جديد در تاريخ 23/2/1364 با دعوت فرمانده كل سپاه برادر محسن رضايي از كليه فرماندهان ومسئولان قرارگاه‌ها انجام شد .1 گفتني است كه  پيش از اين  چند بار براي طراحي عمليات در اين منطقه  اقدام شده بود ولي به دليل مشكلات و موانع موجود از جمله امكانات لازم براي عبور از رودخانه ، به نتيجه نرسيده بود.به هر حال، از طراحي عمليات تا اجرا، نزديك به 9 ماه به طول انجاميد.

     ‌با توجه به تجربيات2  پيشين در بررسي منطقه فاو براي عمليات و سپس صرف‌نظر كردن از آن، در نخستين جلسهِ مرحله جديد، اجراي عمليات محدود پيشنهاد گرديد 3‌ولي بررسي‌هاي متعدد و طولاني سرانجام به اجراي عملياتي گسترده منجر شد.

     در اين مقاله جريان طرح‌ريزي عمليات در گزارش راويان قرارگاه خاتم‌الانبياء مورد توجه است. به عبارتي چارچوب و مسير بحث در اين گزارش با استناد به گزارش راويان است. حجم گسترده مباحث از يك طرف و از طرفي محدوديت در ارائه آن به صورت مقاله ، سبب گرديده است در اين بخش تنها طرح‌ريزي عمليات از گزارش راويان قرارگاه خاتم‌الانبياء انتخاب گردد.

     ‌گزارش‌هايي كه در اين بحث استفاده خواهد شد به ترتيب به شرح زير مي‌باشد:‌

                                        1 -    ‌ انتخاب منطقه عملياتي فدك (فاو)؛ از طرح مسئله تا اصلي شدن آن : نوشته داود رنجبر

                                        2 -  ‌ مباحث اساسي طرح مانور عمليات : نوشته محمد دروديان‌

     ‌ويژگي اين روش در ارائه مباحث عمليات فاو ، علاوه بر امكان پذير كردن دسترسي به منابع دست اول و آشنايي با بخشي از ناگفته‌هاي جنگ به روايت راويان، حاوي رويكرد راويان است كه مسلماً با ساير روايت‌ها از جنگ از جمله روايت فرماندهان تفاوت‌هايي خواهد داشت.گزارش حاضر پس از ويرايش محتوايي فرمانده وقت سپاه آقاي دكتر محسن رضايي و سرلشكر غلامعلي رشيد ارائه شده است .

مقدمه : به قلم غلامعلي رشيد

سال 1363 در حالي پايان مي‌پذيرفت كه عمليات بزرگي مثل بدر (در نيمه دوم هيمن سال) در منطقه هورالهويزه طرح‌ريزي و اجرا شده بود و اين آخرين عمليات مشترك ارتش و سپاه بود. سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پس از عمليات بدر تا پايان جنگ (سال‌هاي 64، 65، 66 و 67) مستقل از ارتش عمليات انجام داد عمليات‌هايي مثل والفجر8 (فتح فاو)، كربلاي4، كربلاي5، بيت‌المقدس2، والفجر10 و ... و ارتش نيز به طور مستقل اقدام به عمليات مي‌نمود (كربلاي6، كربلاي7).

     ‌در اين چهار سال پاياني جنگ، سپاه عمليات‌هاي گسترده و بزرگ را طرح‌ريزي، فرماندهي و اجرا مي‌كرد و ارتش در امور پدافند هوايي  به واسطه دارا بودن رادار، سيستم موشكي هاگ، هواپيما، بالگرد  و تا اندازه‌اي توپخانه صحرايي  به‌دستور شوراي عالي دفاع از عمليات‌هاي گستردهِ سپاه پشتيباني مي‌كرد. سپاه در اين سال‌ها در زمينه تجهيزات و ابزار سنگين و نيمه‌سنگين در بعد زميني تا اندازه‌اي مجهز شده بود و حكم و فرمان حضرت امام در نيمه سال 1364 مبني بر ايجاد سه نيروي زميني، هوايي و دريايي باعث شتاب در تجهيز سپاه به سلاح‌هاي سنگين گرديد ولي به دليل عدم همگرايي برخي از مقامات كشور رضايت‌بخش نبود.

     ‌عمليات فاو بزرگ‌ترين عملياتي بود كه بعد از خيبر و بدر در نيمه دوم سال 1364 از سوي سپاه پيشنهاد و به تصويب رسيد و سپس طرح‌ريزي و اجرا شد. منطقه اصلي عمليات فاو، غرب اروند در انتهاي شبه‌جزيره فاو در خاك عراق بود و نيروهاي سپاه و بسيج مي‌بايست از منطقه عمومي خسرو‌آباد در جزيره آبادان تا انتهاي جزيره آبادان (را‡س آبادان) از اروندرود عبور مي‌كردند و منطقه فاو را به وسعت 300 تا 400 كيلومتر مربع به تصرف درمي‌آوردند. آنها عمدتاً بايستي در نيمه جنوبي جزيره آبادان آرايش مي‌گرفتند تا اقدام به تلاش اصلي براي تصرف فاو نمايند. سپاه علاوه بر انجام عمليات در فاو، به منظور انجام تك پشتيباني در مقابل خرمشهر، اقدام به عبور از اروندرود و تصرف جزيره ام‌الرصاص كرد. بنابراين منطقه عملياتي والفجر8 كه رزمندگان سپاه و بسيج آرايش گرفته بودند و اصطلاحاً جغرافياي عمليات والفجر8 محسوب مي‌گرديد، شامل: فضاي جغرافيايي جزيره آبادان و قسمت‌هايي از شمال بهمن‌شير و منطقه عمومي خرمشهر (براي پيشروي و تصرف جزيره ام‌الرصاص) بود و ساير مناطق جبهه جنوب، از منطقه جنوب غرب اهواز گرفته تا كوشك و طلائيه و شرق هورالهويزه و چزابه را شامل نمي‌گرديد. ‌

         ضمناً ارتش برابر مصوبه قرارگاه خاتم‌الانبياء (ص) قرار بود همزمان با سپاه در منطقه عمومي شلمچه و شمال خرمشهر تا پاسگاه زيد آرايش بگيرد و به نيروهاي عراقي مستقر در شلمچه تا كانال زوجي تهاجم كند (همان منطقه‌اي كه سال بعد يعني در سال 1365، سپاه عمليات كربلاي5 را در آن منطقه انجام داد). همچنين قرارگاه خاتم‌الانبياء (ص) مصوب كرده بود چنانچه هر كدام از نيروهاي ارتش و سپاه در منطقه مشخص مصوب شده (سپاه در فاو  ارتش در شلمچه) در تهاجم ناكام ماندند، بايد به نيروي ديگر كه موفق شده و در حال پيشروي است كمك كند. با اينكه اين مسئله در مقدمه اتفاق افتاد بدين معني كه سپاه موفق به عبور از اروند و پيشروي در فاو گرديد و ارتش موفق به عبور از خطوط مستحكم شلمچه نشد و پيشروي ميسر نگرديد، ولي به‌دليل مشكلاتي كه داشت موفق به انتقال يگان‌ها به منطقه عملياتي فاو براي استفاده از موفقيت و تعاقب دشمن نگرديد و سپاه به تنهايي فاو را با موفقيت به تصرف درآورد و 78 روز در مقابل پاتك‌هاي دشمن مقاومت كرد و منطقه را تثبيت نمود.

انتخاب منطقه عمليات‌

منطقه عملياتي فاو چنان‌كه اشاره شد از تاريخ 23/2/1366 مورد توجه مجدد قرار گرفت و براي عمليات محدود در جلسه فرماندهان سپاه بحث و بررسي شد نام مستعار و اوليه‌اي كه براي منطقه فاو انتخاب شد "فدك" بود كه اين اقدام براي رعايت حفاظت صورت گرفت. ملاحظات نظامي باعث شد ابتدا اين منطقه براي عمليات محدود مورد توجه قرار گيرد ولي ضرورت‌هاي  سياسي  براي كسب  پيروزي  سبب گرديد تدريجاً فاو براي عمليات گسترده انتخاب شود4. در عين حال انتخاب منطقه عمليات با توان نيروهاي خودي مورد توجه بود. در اين باره آقاي شمخاني مي‌گويد:‌

      <ما مجبوريم عملياتي را شروع كنيم كه اين عمليات مبتني بر توانمان باشد يا توان ما را براي رسيدن به آن نقطه و اجراي عمليات در حداقل زمان مورد نياز قرار دهد و توان دشمن نيز در آنجا محدودتر باشد. عمليات‌هاي بعد را مبتني بر استراتژي‌اي كه وجود دارد، سهل‌الوصول‌تر نمايد. از آمادگي نسبي كه ما با عمل در آب در طول عمليات‌هاي خيبر و بدر پيدا كرديم، به عنوان يك نقطه خيزش بيشترين استفاده را ببريم. بتوانيم مسئله آتش دشمن را كه در عمليات بدر مسئله اساسي بود، حل كنيم .... وقتي ما مبتني بر آن اصولي كه گفته شد، بررسي مي‌كنيم، مي‌بينيم كه يكي از بهترين نقاط براي رسيدن به آن اهداف منطقه عمومي فاو است.>5

     ‌از برادر محسن رضايي نيز درباره محاسن زمين منطقه عملياتي مطالبي مي‌گويد كه قابل توجه است:‌

            <ما در يك منطقه‌اي مي‌جنگيم كه سه طرفش خالي از پاتك دشمن است، تنها در يك منطقه ما مقابل دشمن قرار خواهيم داشت كه آن هم نيمي از آن را درياچه نمك پوشانده و كلاً ما در 7 كيلومتر با دشمن نبرد سنگين داريم.

     ‌ نزديك به نيمي از زمين براي دشمن قابل استفاده نيست.

     ‌ به‌دليل وضعيت زمين، پشتيباني خوبي با ادوات و توپخانه مي‌توانيم و عقبه‌هاي دشمن را زير آتش داشته باشيم.

     ‌در مجموع همواره دشمن سعي مي‌كند زمين و نيرو را براي خود نگه دارد، ولي در اين منطقه مجبور است براي بازپس‌گيري زمين، نيروي خود را ديوانه‌وار صرف كند و اگر بتوانيم از آتش مناسبي استفاده كنيم مي‌توانيم دشمن را به خوبي منهدم كنيم.>6

      ‌تناسب زمين منطقه با توان و تاكتيك‌هاي جنگ خودي و بالعكس مشكلاتي كه در اين زمين براي دشمن پيش‌بيني مي‌شد در مقايسه با ديگر مناطق عملياتي باعث گرديد كه منطقه عمومي فاو جزء بهترين مناطق قابل عمليات محسوب گردد. به‌خصوص در آن مقطع زماني، فاو به عنوان تنها منطقه‌اي كه مي‌توان عمليات با ارزش و متناسب با توان سپاه در آن انجام داد براي فرماندهي سپاه مطرح بوده است.

     ‌در اين باره برادر محسن رضايي مي‌گويد:‌

      <امام فرموده جنگ نبايد متوقف شود و ما به جز اينجا، جاي ديگري نداريم.>7

     ‌علاوه بر وضعيت جغرافيايي ذكر شده اهميت و ارزش سياسي منطقه فاو از عوامل مؤثر در انتخاب منطقه بوده است، به‌خصوص مسئولان جمهوري اسلامي چنين مي‌پنداشتند كه تصرف فاو توسط جمهوري اسلامي، مشكلات شكننده‌اي را براي دشمن به بار مي‌آورد و نتايج بسيار مثبت سياسي براي جمهوري اسلامي در پي خواهد داشت.

     ‌آقاي هاشمي رفسنجاني در بيان ارزش سياسي آن مي‌گويد:‌

<‌اگر ما همين‌جا را موفق شويم، خيلي بزرگ است و ارزش دارد، اگر اينجا دست ما باشد، دنيا روي آن حساب مي‌كند.>8‌

     ‌به طور كلي دربارهِ اهميت سياسي  نظامي عمليات در اين منطقه، موارد زير در سخنان برادران دست‌اندر كار مطرح بوده است.

 1-     ‌ قطع ارتباط عراق با خليج‌فارس: كشور عراق تنها از طريق دهانه‌ي فاو به شمال خليج‌فارس اين ارتباط دارد و در صورت انجام عمليات، ارتباط قطع خواهد شد. قطع اين ارتباط نه تنها تأمين نسبي در خليج‌فارس جهت تردد كشتي‌ها و يا بنادر برقرار مي‌كند، بلكه به طور كلي مي‌‌تواند كارآيي نيروي دريايي عراق را در خليج فارس به صفر برساند.

     ‌در اين حال از بين رفتن رادارهاي نيروي هوايي و موشك‌هاي ساحل به درياي عراق مي‌تواند عامل موثري بر تضعيف حملات عراق روي خارك و كشتي‌هاي نفتكش باشد.

     ‌درباره اين موضوع برادر علايي پس از بيان مقدماتي از وضعيت جمهوري اسلامي در شمال خليج‌فارس مي‌گويد:‌

           <‌ما الان واقعاً در شمال خليج‌فارس تسلطي نداريم، مسلط نمي‌شويم مگر اينكه در فاو باشيم. اين منطقه حساس است براي ما و دشمن، اين منطقه ارزش سياسي، اقتصادي و نظامي بالايي دارد.>.9‌

 2-     ‌ ‌هم‌مرز شدن با كويت: از جمله پيامدهاي سياسي است كه در صحنه سياست خارجي مي‌تواند مهم جلوه كند.

 3-     ‌ تصرف شهر فاو: از جهت تبليغات بسيار حائز اهميت مي‌باشد.

 4-     ‌ عبور از موانع طبيعي اروند خود مسئله‌اي است كه در دنيا مي‌تواند بازتاب سياسي زيادي داشته باشد.10

     ‌بررسي عمليات فاو از طرح اوليه در جلسه قرارگاه خاتم‌الانبياء تا انجام آن در سه دوره زماني صورت گرفت.

     ‌مقطع اول: از ابتداي فعاليت قرارگاه خاتم‌الانبياء تا اواخر شهريور 1364.

     ‌مقطع دوم: از اوايل مهر تا اواخر آبان1364.

     ‌مقطع سوم: از اواخر آبان 1364 تا انجام عمليات.11‌

     ‌در طول دوره اول فعاليت‌هايي انجام شد اما حركت كند بود و در عمل موضوع عمليات در فاو يك مسئله فرعي بود. در مورد فرعي شدن عمليات اصلي "فاو" علت‌هاي متفاوت و مختلفي را مي‌توان ذكر كرد، از جمله:‌

 1-‌ اهميت ، ارزش ، لزوم و فوريت انجام عمليات محدود.

 2-‌ مواجهه با مشكلات حفاظتي در روند حركت و اقدامات آمادگي عمليات فاو.

     ‌همان طور كه قبلاً نيز گفته شد در كنار اهميت عمليات‌هاي محدود، مواجهه با مشكلاتي در روند حركت آماده‌سازي عمليات اصلي و پيش‌بيني زماني نسبتاً زياد تا كسب آمادگي لازم، عامل مؤثري در فرعي شدن آن بوده است و لذا از اوايل تيرماه به مرور از پيگيري‌ها كاسته شد.

     ‌قابل توجه است كه در مدت سه ماه (تير، مرداد، شهريور) تنها حدود هفت جلسه درباره عمليات فاو در قراراگاه تشكيل گرديد و عمدتاً در آن جلسات موضوعاتي از قبيل تحويل گرفتن خط از ارتش و تحت كنترل گرفتن ژاندارمري و مهندسي و ارتباط آن با حفاظت و به نحو بسيار محدودي طرح مانور مورد بحث قرار گرفت.

     ‌فرعي شدن عمليات فاو در قرارگاه خاتم بالطبع در قرارگاه‌هاي ديگر نيز تأثير مي‌گذاشت و به كند شدن روند حركت كمك مي‌كرد.

     ‌ضعف و كندي در روند حركت به وضوح مشخص بود و براي برادران قرارگاه كاملاً محسوس بود. پيگيري و كار بيشتر گوشزد مي‌شد.12‌

     ‌بجز آنچه در ابتداي دوره به عنوان مباحث مقدماتي مانور ذكر شده، در طول مدت سه ماهي كه در اين بخش از گزارش مد نظر است پيشرفت و بحث قابل ذكري در زمينه طرح مانور عمليات وجود نداشته و تنها ظرف چند جلسه محدود، ميزان فعاليت قرارگاه‌ها از طرف فرماندهان بدون بحث و يا بررسي بازگو مي‌شد.

     ‌هر يك از قرارگاه‌ها با انجام كارهاي ستادي در زمينه مانور درباره دادن خط حد و اهداف به يگان‌هاي عمل‌كننده و همچنين پيش‌بيني و برآوردهاي مورد نياز چه از جهت نيرو و چه در زمينه امكانات به نتايجي رسيده‌اند. قرارگاه‌هاي كربلا و نوح هر يك در منطقه عملياتي فاو (خط حد اسكله چهار چراغ) با يگان‌هايي كه در اختيار داشتند مانورهايي را مشخص و قرارگاه كربلا تا 85 گردان و همين‌طور قرارگاه نوح نيز به ميزان 60 گردان برآورد كرده‌اند. قرارگاه سلمان نيز پس از گرفتن مأموريت در جزيره مينو در اين باره كار كرده و به ميزاني در تهيه مانور موفق شده است، و 65 گردان نيرو از برآوردهاي اين قرارگاه مي‌باشد. در اين مقطع قرارگاه نجف همچنان در غرب مشغول آمادگي انجام عمليات در محورهاي مربوطه مي‌باشد. قرارگاه‌هاي فوق تماماً قرارگاه‌هاي سپاهي و تحت امر فرماندهي كل سپاه برادر محسن بودند.

     ‌در كنار مانور عمليات موضوع ديگري قابل ذكر است و آن گسترش عمليات در دريا و اضافه شدن اسكله‌هاي البكر و العميه به اهداف عمليات اصلي (فاو) مي‌باشد. به كارگيري امكانات و تجهيزات نيروي دريايي در اين زمينه و حتي در زمينه‌هاي ديگر از جمله نقل و انتقالات دريايي، انهدام شناورهاي دشمن و خصوصاً بستن دهانه خليج‌فارس مورد نظر قرار مي‌گيرد.

     ‌برادر شمخاني در تاريخ 10/4/1364 درباره موضوع فوق خطاب به برادران يگان دريايي سپاه مي‌گويد:‌

     <‌ما قرار است يك قرارگاه مشترك با نيروي دريايي بزنيم كه در مورد اسكله‌هاي البكر و العميه و خورعبدالله وارد عمل بشود. قرارگاه دريايي از جمله مأموريتش اين مي‌شود كه كمك كند به يگان‌هايي كه مي‌خواهند را‡س‌البيشه را اشغال نمايند، كه اين كمك يكي ترابري است، يكي رفع خطرات دريايي است، بعد از اشغال راس‌البيشه بايد دهانه خورعبدالله بسته شود و ...>13‌

     ‌در اين مقطع مباحث زيادي درباره مانور فوق صورت نگرفته است بلكه بيشتر نحوه به كارگيري و كمك از نيروي دريايي مد نظر مي‌باشد. در همين زمينه از برادران دريايي خواسته شد كه در اين باره طرحي همراه با ليست آمار امكانات و تجهيزات نيروي دريايي تهيه و ارائه نمايند. لازم به ذكر است كه قرارگاه نوح به عنوان بخشي از مأموريت خويش موظف به پيگيري مطلب فوق (عمل و اقدام در البكر و العميه و خورعبدالله با همكاري نيروي دريايي)گرديد.14

     ‌در اوايل مهرماه با اتفاقاتي كه رخ مي‌دهد بار ديگر مسائل تصميم‌گيري براي جنگ تغيير مي‌كند. اين مسئله مطرح مي‌شود كه عمليات محدود جواب‌گوي شرايط و فشارهاي نظامي و سياسي به جمهوري اسلامي نيست و به حركتي وسيع و داراي اهداف سياسي و نظامي با ارزش احتياج است. ابراز عدم اعتقاد مسئولان جمهوري اسلامي به انجام عمليات محدود و فشار آنان به انجام عمليات گسترده نيز مزيد بر علت شده و زمينه تجديد نظر در چگونگي ادامه عمليات و جنگ به‌وجود مي‌آيد.

     ‌اينجا مقطع مهمي از تاريخ سپاه رقم مي‌خورد و آن صدور حكم حضرت امام در مورد سپاه مي‌باشد كه دستور فرمودند سه نيروي زميني، هوايي، دريايي تشكيل بدهد. حضرت امام ساختارهاي نظامي كلاسيك و سنتي را در سال‌هاي پس از فتح خرمشهر كارآمد نمي‌ديدند و به ناچار براي پاسخ‌گويي به نيازهاي انقلاب به ايجاد ساختار موازي اما انقلابي و كار‌آمد (بدون انحلال ساختارهاي سنتي) اقدام مي‌كردند، مثل جهاد و سپاه. در سال 1364 نيز به توسعه سپاه به سه نيرو فرمان دادند.

 ...     ‌پس از دعوت فرماندهي كل سپاه، فرماندهان مناطق و يا قرارگاه‌ها در مورخ 31/6/1364 در تهران تجمع نمودند و طي جلسه‌اي طولاني، عمليات‌هاي آينده را مورد بررسي قرار دادند. در اين مجلس بحث و بررسي عمليات البيضه در هورالهويزه به عنوان يك عمليات آماده كه مي‌تواند ظرف مدت كوتاهي انجام شود بيش از مباحث ديگر مد نظر قرار گرفت و درباره آن صحبت شد و در كنار آن عمليات فاو و همين طور حركتي در جزيره ام‌الرصاص مطرح گرديد.

     ‌با اينكه محور جلسه را تصميم‌گيري در مورد عمليات البيضه تشكيل مي‌داد اما به‌دليل نداشتن اطلاعات كافي از ميزان پيشرفت كار خصوصاً مشكلات طرح مانور و هوشياري دشمن، نتيجه‌اي به دست نيامد و لذا مقرر گرديد كه برادران در منطقه حضور يافته ضمن مشورت با دست‌اندركاران مستقيم عمليات مذكور، تصميمات لازم را اتخاذ نمايند. ...

     ‌در نهايت پس از شش روز بحث و گفت‌وگو در زمينه عمليات و بررسي راه‌حل‌هاي مشكلات آن، تصميم بر توقف آن گرفته شد و لاجرم از اين پس تمام اذهان و تلاش‌ها متوجه مسئله "فاو" گرديد.

     ‌در اين مورد برادر شمخاني به عنوان جانشين فرماندهي سپاه در قرارگاه خاتم مي‌گويد:‌

     < اين عمليات (البيضه) را به عنوان عمليات محدود نظر داشتيم و مطمئن بوديم كه هر كاري مي‌كنيم در جهت عمليات اصلي (فاو) مي‌باشد. امروز وضع تغيير كرده، ضمانتي ندارد امكاناتي كه اينجا صرف خواهد شد0 بتواند بلافاصله براي عمليات آينده آماده شود.

در مقايسه با عمليات اصلي چاره‌اي نداريم جز اينكه از اين منطقه صرف‌نظر كنيم و برويم سراغ عمليات اصلي و اين امكانات را در آنجا به كار بگيريم. لذا آن منطقه (فاو) را انتخاب مي‌كنيم به‌دليل اهميتي كه دارد، اين عمليات (البيضه) جوابگوي شرايط فعلي ما نيست.>15‌

     ‌در طول آبان‌ماه طرح مانور، محور اصلي فعاليت برادران در قرارگاه بود. به دنبال تشكيلات جديد سپاه، برادر رحيم صفوي به عنوان فرمانده نيروي زميني، برادر رشيد جانشين وي و برادران محتاج، بشردوست، عزيز جعفري غلامپور به عنوان فرماندهان قرارگاه‌هاي عمليات نيروي زميني فعاليت مي‌كردند.

     ‌كار با طرح شدن چند سؤال از طرف برادر محسن آغاز گرديد و به ارائهِ پيشنهادهايي از طرف برادران نيروي زميني منجر شد. به مرور پيشرفت‌هايي كه در زمينه طرح حاصل مي‌شد مشكلات و ابهاماتي را نيز به دنبال خود داشت و لذا مسائل جديدي از قبيل مباحث كلي در زمينه جنگ، ارتباط آن با مسئولان جمهوري اسلامي و ... مطرح مي‌شد.

     ‌به طور كلي مباحث آبان‌ماه ، بنا به دلايلي از جمله پيگيري و پافشاري عناصر نيروي زميني در رفع نقايص و حل شدن اساسي مسائل جنگ و از طرفي بروز ترديد و ابهام و تمايل به توقف كار فدك كه خودبه‌خود به بحث‌هاي فراواني منجر گرديد، حاوي مسائل زير بوده است.

 1-     ‌ بحث‌هاي تخصصي و نظامي درباره مانور عمليات.

 2-    ‌ بيان واقعيات جنگ.

 3-     ‌ بحث درباره استراتژي جنگ.

 4-     ‌ نظر حضرت امام و مسئولان درباره جنگ.

     ‌لازم به توضيح است كه در كليه مراحل و مباحث طراحي عمليات، همواره شروطي كه از ابتداي امر براي عمليات تعيين شده بود، جايگاه خاصي داشت و برادران تأمين آن را شرط لازم براي موفقيت مي‌دانستند. از جمله شرايط مزبور موارد زير بوده است:

     ‌ حداقل 150 گردان نيرو

     ‌ بيش از يك ميليون گلوله توپ‌

     ‌ ضد زره به اندازهِ كافي، حداقل 3000 موشك تاو

     ‌ تك پشتيباني در جزيره مينو

     ‌ شركت موثر نيروي هوايي ارتش به همراه پدافند هوايي و هوانيروز جمهوري اسلامي ايران در پشتيباني عمليات تحت كنترل فرماندهي كل سپاه.

    ‌برادران نيروي زميني سپاه همواره در مباحث خود روي شرايط فوق تكيه داشتند ولي از طرفي با مشاهده وضعيت سياسي، اقتصادي جمهوري اسلامي و به خصوص ديدگاه‌هاي مسئولان كشور و مسائل مبتلابه سپاه، در اينكه شرايط مزبور تأمين خواهد شد، دچار ترديد بودند. حتي برخي از برادران كه مسئوليت مستقيم در اين مورد داشتند ابراز مي‌كردند كه سپاه نمي‌تواند در اين شرايط 150 گردان نيرو داشته باشد.

    ‌نكته ديگر كه قبل از ورود به بحث اصلي لازم است گفته شود اينكه تا قبل از آبان‌ماه محور اصلي فكر برادران در زمينه طرح، چگونگي پدافند پس از عمليات بود، اينكه در چه خطي پدافند صورت بگيرد. به همين دليل نيروي احتياط تا دو برابر نيروي عمل‌كننده و غيره تأكيد مي‌شد. البته وجود ترديدهاي ناشي از تجارب چند ساله جنگ از يك طرف و عدم توانايي جمهوري اسلامي در تأمين امكانات مورد نياز جبهه از طرف ديگر در اين امر بسيار مؤثر بود. چرا كه برادران همواره براي حفظ منطقه نگران بودند اما در هجوم و احتمالاً دستيابي به اهداف، مشكلي نمي‌ديدند.

     ‌تا مدت‌ها ابهام و ترديدهاي موجود، به طور نامرئي، از جمله علل كندي در روند آماده‌سازي خصوصاً در زمينه طراحي عمليات بود اما هيچ‌گونه بروز ظاهري نداشت تا اينكه براي اولين بار توسط برادر رشيد در جلسه‌اي با حضور فرماندهي سپاه، مسئله ظاهر گرديد، گفت‌وگوي زير كه در جلسه‌ مورخ 30/7/1364 انجام گرفت مسائل را بهتر بيان مي‌كند.

    ‌برادر رشيد: هيچ چيز عوض نمي‌شود، هواپيماهاي دشمن مثل بدر مي‌آيند، آتش پر حجم دشمن ريخته خواهد شد، سلاح ضد تانك هم بسيار كم است و هيچ حركتي در جاي ديگر نمي‌توانيم داشته باشيم چون نيروها را نياز داريم. از روز سوم عمليات فقط بايد با نيروي در خط بجنگند، هيچ چيزي ديگر نداريد، و اينها نيز تلف خواهند شد.

ما اگر آتش داشته باشيم روي توپخانه دشمن تأثير دارد، آتش آن كم مي‌شود، ولي نداريم، در طول اين چند سال جنگ به اين نتيجه رسيديم كه دو برابر نيروي عمل‌ كننده احتياط مي‌خواهيم.

    ‌شمخاني: هرگز حاصل نمي‌شود.

    ‌جواب برادر شمخاني منجر به بحث مي‌گردد لذا برادر رشيد چنين ادامه مي‌دهد:‌

    ‌هرگز حاصل نمي‌شود؟ هرگز هم نخواهيم ماند در اين عمليات.

    ‌شمخاني: پس تو مي‌گويي برويم صلح بكنيم؟

    ‌رشيد: من مي‌گويم 150 گردان مي‌خواهم، به من بدهيد مي‌جنگم، شما مي‌گوييد نمي‌دهم لذا صلح مي‌شود! در جنوب هدف‌هاي ارزشمندي داريم كه همه 150 گردان به بالا مي‌خواهد.

    ‌محور اصلي در برآورد نيرو از طرف برادران به جهت حفظ و نگهداري عمليات پس از تك بود ولي برادر محسن با پيش‌بيني امكانات خصوصاً مهمات توپخانه و ادوات اعتقاد داشت كه نيروي برآورد شده براي پدافند درست نبوده چرا كه با حجم آتش زياد مانع از پاتك‌هاي عراق خواهند شد.

     ‌برادر محسن در ادامه بحث مي‌گويد: من اصلاً فكر پدافند نيستم، مشكل من پاك‌سازي منطقه است ولي شما همه ذهنتان رفته روي پدافند، اين موجب مي‌شود كه وقت را از دست مي‌دهيم.

    ‌برادر رشيد در جواب مي‌گويد: مهمات نداريم، امكانات آتش نداريم، چرا خودمان را خوشحال مي‌كنيم، نيست، قبل از بدر نبود، قبل از خيبر بود، شما با اين پذيرفتنتان باعث مي‌شويد كه ما حرف نزنيم، بعد مي‌رويم و برمي‌گرديم.

ما 5/1 ميليون گلوله برآورد كرديم، نخواهد رسيد، اگر نابرابري را نسبت به دشمن حل كنيم، براي اين عمليات 50 گردان كافي است.

رضايي: هنوز در خيبر و بدريد، بايد بياييد بيرون.

رشيد: در بدر گفتيد، هنوز در خيبر هستيم.

رضايي: واقعاً همين طور است.الان همه اشكال اين است كه شما روي پاك‌سازي اصلاً فكر نمي‌كنيد، مسئله شما اينجا پاك‌سازي است.

رشيد: در بدر اشكال چه بود؟

رضايي: ترديد بود، نتوانستيد برسيد.

رشيد: تنها ترديد نبود، اين ناتواني‌هاست.

    ‌رشيد: در ادامه تأكيد بيشتري روي شرايط دارد و مي‌گويد:‌

    ‌نمي‌رسند، ما كه از موجودي مملكت خبر داريم، امكان ندارد، بعيد است مهمات مورد نياز برسد، كدام يك از شرط‌هاي اين عمليات پذيرفته شد؟، گفتيم اين عمليات با 150 گردان نيرو، با اجراي يك عمليات پشتيباني در جزيره مينو و ...، شرايط ما عمل نخواهد شد، آتش ما دستمان نخواهد رسيد، اجراي يك عمليات در شمال منهاي توان خودي صورت نمي‌گيرد، اين پدافند ضد هوايي براي ما حاصل نخواهد شد، آن 3000 موشك تاو نخواهد رسيد، نيروي 150 گردان هم دستمان نخواهد رسيد و ...

    ‌اصرار برادر رشيد و اعتقاد وي مبني بر عدم تأمين شرايط در حد متعارف از يك طرف و اعتقاد برادر رضايي و اميدواري او در زمينه تأمين امكانات از طرف ديگر باعث تداوم بحث شد و صورت حادي به جلسه داد و فضاي حاكم را از حالت عادي خارج ساخت، همواره برادر محسن خونسردي خود را حفظ مي‌كرد تا اينكه گفت:‌

    ‌شما در حد مسئوليت خودتان برويد پاي كار و اين ترديدها به نظر من همه چيز را از بين مي‌برد، اينها بدتر از ترديد است.

    ‌رشيد: ترديد به چي؟ آدم وقتي ببيند نمي‌تواند از اين رودخانه بپرد، ترديد دارد؟ آن نتوانستنش همه به اين دليل است كه پايش شل است، نمي‌تواند، رودخانه ده متر است، نمي‌تواند پرش كند، اين مي‌شود ترديد؟ اگر حرف نزنيم ترديد بيشتر مي‌شود، اگر شرايط حاصل نشود و يا حتي نصف آن حاصل نشود اين ترديد در گوشت و پوست من باقي مي‌ماند. در والفجر8 (انجام نشده) اگر بچه‌ها حرف نمي‌زدند، حتماً عمل مي‌شد، اينجا[ فاو] هم اگر حرف نزنيم، بدون تأمين امكانات عمل خواهد شد.

    ‌برادر محسن (در آخر بحث): ما در بدر تسليم ترديدهاي شما شديم، مي‌توانستيم موفق شويم،الان نمي‌گذاريم، ديگر تسليم نمي‌شويم.

    ‌همان‌طور كه گفته شد ترديد و ابهام و يا مشكلات فوق تقريباً در ذهن كليه برادران (نه تنها برادر رشيد) وجود داشت ولي مطرح نمي‌گشت تا اينكه در اينجا برادر رشيد از طرف ديگران سكوت را شكست و مسائل ياد شده را بيان داشت. به دنبال وي برادران ديگر به حرف آمده و هر يك مطالبي كه مدت‌ها در دل داشتند به زبان آوردند.

    ‌آنان از آن جهت كه قصد ادامه جنگ را داشتند و از طرفي در مقابل مشكلاتي كه براي عمليات فدك (فاو) احساس مي‌گشت، به ميزان زيادي احتمال عدم‌الفتح مي‌دادند لذا پيشنهادي را تهيه و با بحث و بررسي و كسب نتايج مثبت در جلسه فوق ارائه كردند، طرح عبارت از اين بود كه منطقه‌اي به عنوان يدك انتخاب شود تا در صورت عدم موفقيت در اجراي عمليات فاو، آن را جايگزين و عمل نمايند.16‌

    ‌دشواري‌هاي عمليات عبور از رودخانه اروند و تجربه عمليات خيبر و بدر بر كليه بحث‌ها در دوره جديد سايه انداخت و بحث‌هاي بسيار جدي و اساسي ميان فرماندهان سپاه صورت گرفت.

    ‌پس از مباحث طولاني كه در طول روزهاي هفدهم و هجدهم صورت گرفت، برادران تصميم گرفتند مطالب مذكور را جمع‌بندي كرده و يك بار ديگر طي جلسه‌اي با برادر محسن مطرح نمايند. در تهيه جمع‌بندي عمدتاً به دنبال عللي مي‌گشتند كه در زمينه عدم انجام عمليات به فرماندهي ارائه دهند. در اين باره علل متعددي توسط هر يك از برادران ذكر مي‌شد، اما مي‌توان تمامي آنها را در سه علت اساسي زير خلاصه كرد:‌

 1-   ‌توان، اعم از نيرو و امكانات در حد متعارف و مقايسه با توان دشمن.

2-   غافلگيري، برادران احساس مي‌كردند كه در عمليات‌هاي گسترده نمي‌توانند دشمن را غافلگير كنند بنابراين چنين نتيجه مي‌گرفتند كه فعلاً نبايد عمليات گسترده انجام دهند.

3- ‌مشكلات هماهنگي و پيچيدگي‌هاي هر عمليات گسترده.  ‌

    ‌البته محور اصلي صحبت‌هاي برادران مسئله "توان" بود. برادران اعتقاد داشتند در صورت گسترش توان، مسئله غافلگيري نيز قابل حل است.

    ‌علاوه بر موارد فوق پيامدهاي زير، در صورت انجام عمليات گسترده كه آن‌را ناموفق مي‌ديدند پيش‌بيني مي‌شد:‌

 اضمحلال توان و از دست دادن نيروهاي كادر.

 از بين رفتن روحيه در فرماندهان و نيروها.

 اثرات منفي روحي و رواني اجتماعي در مردم.

 بي‌اعتماد شدن مردم نسبت به فرماندهان جنگ و سپاه.

 اثرات مخرب در موقعيت سياسي ايران در خارج.

 تقويت روحي دشمن و احتمال دست زدن به آفند.

 تقويت خط صلح.

پس از دستيابي به نتايج فوق اين مسئله مطرح شد كه: به هر حال در صورت انجام عمليات تكليف هر يك چه بايد باشد؟

    ‌برادر رشيد: < من تكليفم اين است كه حرف‌هايم را به فرماندهي كل بزنم، اگر يك روزي به اين نتيجه رسيدم، مي‌روم در يگان مي‌نشينم، بعد در آنجا تكليفي در حد يك رزمنده دارم، تا وقت هست بايد گفت ولي اگر از بهمن‌شير جلوتر رفتيم ديگر نبايد حرفي زد.

   ‌وي ادامه داد: اين جريان مي‌تواند سه مرحله داشته باشد.

    ‌مرحله اول مانند والفجر8 (انجام نشده)، يعني آن‌چنان قاطع تمام فرماندهان قرارگاه‌ها اقرار كردند در جلوي آقاي هاشمي كه اين عمليات به شكست منتهي مي‌شود و تصميم به اجراي عمليات گرفته نشد.

    ‌مرحله دوم اين است كه آقاي هاشمي بگويد نه، بايد انجام دهيد بدون فراهم آوردن اين امكانات، اينجا بايد پا را فراتر گذاشت، بگوييم چشم ولي ما استعفا مي‌دهيم مي‌رويم در يگان‌ها انجام مي‌دهيم. مثل عمليات كميل.

    ‌مرحله سوم بگوييم نه، بايد حضرت امام بگويد.17

    ‌در مجموع برادران مصمم بودند كه عمليات را انجام ندهند، و حتي برادر عزيز جعفري معتقد بود كه تنها به امر امام و آن هم به شرط بيان مسائل توسط خود برادران، حاضر به انجام اين عمليات خواهد بود.

    ‌از بين برادران، برادر رحيم با اينكه واقعيات را قبول داشت ولي همواره يك پارامتر ديگر نيز برايش مطرح بود، وي گه‌‌گاه "مسئله توكل" را مطرح مي‌كرد و در اعماق دل، اين اميدواري برايش باقي بود كه اگر مجبور به عمليات شوند ان‌شاءالله خداوند كمك خواهد كرد و شايد موفق شوند.

    ‌پس از نتيجه‌گيري عدم توانايي در انجام عمليات گسترده، جهت تكميل و جامع بودن پيشنهاد جايگزين، لاجرم بايد بحثي در زمينه عمليات محدود انجام مي‌گرفت، لذا ساعاتي نيز بدين منظور اختصاص داده شد و ضمن آن طول خط مرزي براي يافتن مناطق مناسب عمليات محدود بررسي و تبادل نظر لازم درباره آن صورت گرفت.18

    ‌پس از اين گفت‌وگو، مناطقي كه از طرف برادران به عنوان عمليات محدود در نظر گرفته شده بود مطرح شد، از جمله جزيره ام‌الرصاص. در مورد جزيره ام‌الرصاص برادر محسن، تصرف جزيره بوارين و دو جزيره كوچك ديگر در امتداد شمال ام‌الرصاص را اضافه كرد و از برادران خواستند كه در اين باره فكر نمايند.

    ‌از برخورد برادر محسن بر‌مي‌آمد كه تلاش مي‌كند در مورد عمليات محدود پا را فراتر از جنوب نگذارد و روي حضور در جنوب تأكيد دارد و لذا با فعاليت لشكر حضرت رسول(ص) در قلاويزان مخالفت كرد و اين عمل منتفي گرديد. علاوه بر ام‌الرصاص، عمليات در محور چزابه (پاسگاه معلق) نيز مورد تصويب قرار گرفت و برادر محسن از برادران خواست كه آن را پيگيري نمايند.

    ‌در مجموع بار ديگر برادر محسن، برادران را بي‌جواب گذاشت و همچنان در ابهام باقي نگه داشت. به نظر مي‌رسيد كه در حال فكر كردن بوده و هنوز به نتيجه‌اي نرسيده است. لازم به توضيح است كه برادر محسن در طول چند روز گذشته به استثناء يك سري جلسات محدود، بيشتر اوقات خود را به قدم زدن در محوطه و فكر كردن مي‌گذراند.19‌

     ‌    با پايان يافتن جلسه مذكور، تقريباً كليه حرف‌ها و پيشنهادها و همين‌طور اعتقادات برادران بيان شده بود و از آن پس در انتظار نتايج طرح‌هايشان بودند. از طرف ديگر برادر محسن هنوز برخوردي چندان جدي و تعيين كننده با موضوع نكرده و همواره طي روزهاي متوالي با قدم زدن در محوطه و بعضاً مشورت‌هايي كوتاه به فكر كردن مي‌پرداخت.

     ‌اين‌گونه رفتارها و برخوردهاي بي‌سابقه، از حاد بودن مسئله و حساسيت شديد آن و همچنين مشكل بودن تصميم‌گيري براي چگونگي حركت و نوع برخورد حكايت مي‌كرد.

     ‌از يك طرف برادران با احساس تعهد شديد نسبت به سرنوشت جنگ، بر تصحيح حركت تكراري و يكنواخت موجود مصمم بودند و برخورد ياد شده را تنها راه اصلاح مي‌پنداشتند و از سوي ديگر برادر محسن به عنوان مسئول سپاه كه بار جنگ را بايد بدوش بكشد، طبيعتاً در كنار واقعيات ذكر شده مسائل ديگري را نيز بايستي در نظر مي‌گرفت.20‌

     ‌برادر محسن در جلسه با فرماندهان سپاه از صحبت‌هاي برادران نتيجه گرفتند و گفتند:‌

     ‌پس شما از موضع سردرگمي و نااميدي نمي‌گوييد كه عمليات محدود انجام دهيم، مي‌خواهيد كادرسازي كنيد و ... به معناي ديگر پر كردن خلا‡ عمليات بزرگ تا آمدن مملكت در جنگ. اگر عمليات محدود به عنوان يك هدف به تنهايي ادامه پيدا كند، نمي‌تواند ما را به اهداف جنگ برساند، اما شما مي‌گوييد كه به منظور يك خلا‡، تا عمليات‌هاي گسترده صورت بگيرد، هم اينكه تلفات دشمن صورت بگيرد، هم اينكه تلفات كم باشد و روحيه مردم خراب نشود و هم مملكت را به ميدان جنگ بكشيم. (در اين صورت) هدف اصلي عمليات‌هاي محدود را كه زمينه‌سازي ادامه نبرد است، به عنوان يك مرحله تاريخي و به عنوان يك گذر قبول مي‌كنيم.

     ‌برادر محسن پس از نتيجه‌گيري، بحث ضرورت عمليات گسترده را مطرح كرد و گفت:‌

     ‌با توجه به تجربياتي كه در شش ماه گذشته داريم، تجربه ثابت كرده است كه انجام ندادن عمليات بزرگ، تخريبش بيشتر از انجام عمليات‌هاي بزرگ و شكست خورده است. تأثير سياسي انجام ندادن عمليات بزرگ بسيار بدتر از انجام عمليات‌هاي بزرگ شكست خورده است.

     ‌برادران رحيم و رشيد: ما اين را قبول نداريم. (مقداري بحث كردند)‌

     ‌برادرمحسن: مگر مي‌شود قبول نكنيد، واقعيت است، حال من به شما يادآوري مي‌كنم، از شش ماه گذشته انجام ندادن عمليات بزرگ به شدت به ضرر سپاه و جنگ تمام شد. اين نظر مسئولان و سياست‌گذاران كشور است.

اجرا نكردن عمليات بزرگ از سوي سپاه در ذهن برخي از مسئولان به منظور بازي با جنگ، به منظور ضعف روحيه است، چرا اين‌طور فكر مي‌كنند؟21‌

     ‌برادر رشيد: توان ما را نمي‌دانند، ما را نمي‌شناسند.

     ‌برادر محسن: اين چيزي كه حالا ما مطرح مي‌كنيم براي اجراي پيشنهاد و نظرات شما مشكلاتي داريم. اولين مشكلي كه ما داريم اين است كه مسئولان چيزي كه از جنگ در ذهنشان هست، انجام عمليات‌هاي محدود نيست، انجام عمليات‌هاي محدود را يك سم مي‌دانند، اگر مي‌بينيد اجازه دادند، تازه اجازه ندادند به ما، ما عاشوراي4 را ديگر خودمان انجام داديم، گفتند ديگر تمام كنيد اينها را، مخصوصاً بعد از عمليات عاشوراي3، چرا اين‌طور فكر مي‌كنند؟ همه‌شان هم همين‌طور هستند.

     ‌برادر رشيد: اينها  از توان ما اطلاع ندارند، آيا درست است از نظر شرعي كه تسليم كساني بشويم كه نمي‌دانند چقدر توان داريم.

     ‌برادر محسن: يك استراتژي جنگ اين است. انجام يك عمليات مؤثر و اصرار روي اهداف عادلانه جنگ از طريق سياسي كه اكثريت قاطع مسئولان اين فكر را دارند و لذا هر فكر مخالف اين را اصلاً جنگ نمي‌دانند.

پس اولين مشكل اين است كه اين استراتژي شما براي مسئولان قابل قبول نيست. آيا بدون عشق و علاقه مسئولان به شما، پشتيباني‌شان به شما، اعتماد شما، تأييد شما، آيا مي‌توانيد توانتان را بالا ببريد، آيا ضمانت مي‌كنيد مسائل سياسي در لشكرهايتان تشديد نشود؟     ‌قطعاً محور بالا بردن توان، خودمان بايد باشيم، اما پشتيباني مي‌خواهيم، پشتوانه سياسي مي‌خواهيم، پشتوانه مالي  حقوقي مي‌خواهيم، خوب اين پشتوانه وقتي كه اصلاً كار را قبول ندارند چطور انجام مي‌شود.

     ‌برادر رشيد: عمليات گسترده چه چيزي را حل مي‌كند؟

     ‌در اينجا برادر محسن محور بحث را تغيير داد و از جهتي ديگر موضوع را مطرح كرد و مورد بررسي قرار داد. در اين باره موضوع توان كه جايگاه خاصي در مباحث استراتژي داشت از طرف ايشان مطرح شد.

     ‌برادر محسن: حال بپردازيم به اينكه جنگ ما با دشمن بستگي به چه عواملي دارد و منظورمان چه تواني است.اين 300 گرداني كه مي‌گوييد، ما حداكثر تا دو ماه ديگر مي‌توانيم به شما تحويل دهيم.

     ‌برادر محسن: چرا مي‌گوئيم توان بالا برود؟ توان ما صرف دو مطلب است: 1-  توان دشمن؛ 2-  زمين. مجموعه زمين و توان دشمن، توان ما را مشخص مي‌كند.

     ‌برادر رشيد: توان ما در دو سال اول متناسب با زمين و توان دشمن بود ولي‌الان نيست.

     ‌برادر محتاج: دشمن‌الان هم احتياط قوي دارد و هم زمين را مناسب كرده، و مجموع زمين و دشمن متناسب با توان ما نيست.

     ‌برادر محسن: اگر 300 گردان باشد، مي‌شود در جنوب جنگيد؟

     ‌برادر رشيد: بله.

     ‌برادر محسن:ما نمي‌توانيم بگوييم تا كي، چه نيرويي آغاز كننده حملات براي گرفتن اهداف باشد، چون توان دشمن و زمين او را نمي‌توانيم محاسبه كنيم. يك زماني براي فاو مي‌گفتيد يك لشكر،الان 300 گردان، از كجا معلوم كه بعداً نگوييد 600 گردان؟ در مورد با توان مسابقه‌اي است بين تناسب ما و دشمن. در شرايطي كه مسئولان قبول داشته باشند، و زمان را هم بپذيرند كه زمانش را هم نمي‌توانيم مشخص كنيم، همه را هم قبول كنند بايد جواب بدهيم كه چه موقع به دشمن مي‌رسيم، در اين مسابقه‌اي كه دشمن از طريق‌القدس آغاز كرده. دشمن متناسب با جنگ جديد ما شروع به آماده كردن خود كرد و رشد نمود و كلي جلو افتاده. با توجه به اينكه شرايط ايده‌آل فراهم بشود، آيا شما مي‌رسيد به دشمن؟ آيا اصلاً زماني وجود دارد براي اين مسابقه؟

     ‌دوم اينكه اگر مشكلات داشته باشيم، يعني شرايط ايده‌آل نباشد، شما زماني براي رسيدن به دشمن مي‌بينيد؟

     ‌برادر محتاج: يك بار در ابتداي جنگ مسابقه داديم و رسيديم، اين بار هم بايد شروع كنيم، تا 4، 5 سال آينده خواهيم رسيد، ولي به شرط مساعد بودن شرايط.

     ‌برادر رشيد: ما هيچ موقع به دشمن نخواهيم رسيد و هر دو سؤال شما جوابش منفي است.

     ‌برادر محسن: پس نمي‌شود جنگيد؟

     ‌برادر رشيد: اگر شرايط مناسب باشد، درست است كه به دشمن نمي‌رسيم ولي كار چشمگير مي‌توانيم بكنيم (بصره، جاده بصره  بغداد و سليمانيه) و آقايان بروند صلح كنند.

     ‌برادر محسن: من اميدي نمي‌بينم كه شرايط مناسب بشود. شما مي‌گوييد بايد شرايط را ايده‌آل كنيد، با مسئولان برخورد كنيم، تلاش كنيم و بحث كنيم، اما چطور بفهمانيم، يا بايستي آنان به شما اعتماد داشته باشند و يا اينكه با استدلال مطالب خودتان را بيان كنيد.

     ‌در اينجا برادر رشيد پيشنهاد كرد يك ستاد مورد اعتماد آقايان براي بيان مشكلات و ... تشكيل شود.

     ‌به‌نظر مي‌رسد برادر محسن مي‌خواهد بگويد كه شما نمي‌توانيد تضمين كنيد، تا دو سال ديگر كه توان شما افزايش مي‌يابد، دشمن نيز بيشتر رشد نكرده باشد و لذا همان موقع نيز احساس ضعف در توان خواهيد كرد.الا اينكه < ما در اين دو سال، فعاليت خودمان را مي‌كنيم، مابقي را به خدا واگذار مي‌كنيم.>‌

     ‌علاوه بر توان كه مورد بحث برادران قرار گرفت، برادر محسن عوامل ديگري را نيز به عنوان لوازم موفقيت در جنگ به نحو زير مطرح نمود:‌

     ‌عواملي كه موفقيت يك نبرد را تضمين مي‌كند چيست؟

        در اين باره سه مطلب هست:‌

     ‌- شرايط فرماندهي و مسئول اداره نبرد: 1-  خصوصيات مشخص فرمانده(تجربه، علم، اخلاص و ميل)؛ 2-  اختيارات قانوني؛ 3-  اعتبار سياسي.

     -‌ شرايط قوه جنگ و توان‌سازي (ايمان، كميت، كيفيت و سلاح)

هنر اداره يا فرماندهي آن.

     ‌در آخر، برادر محسن جمع‌بندي جلسه را به نحو زير ارائه كرد:‌

 عمليات محدود:‌

سؤال اول اين بود كه چه انتظاري از انجام عمليات محدود داريم و با چه احتمالي؟

‌نتيجه اين شد كه انجام مي‌شود و تعداد زيادي از آن موفق خواهد شد.

ابهامات: يكي اينكه ممكن است بعضي انجام نشود. دوم اينكه صرف نيروي بيشتري در خط بشود.

هدف اين شد كه خود اينها به تنهايي هدف نيست و وسيله‌اي است براي به دست آوردن زمان به منظور فراهم كردن توان.

چه مشكلاتي بر سر راه است؟

‌نتيجه اين شد كه اين مسئله را مسئولان قبول ندارند، يا مانع اجرا مي‌شوند و يا توان رزمي ما به دليل بها ندادن آنان، بالا نخواهد رفت.اين عمليات‌هاي محدود قابل قبول است، اما اجرايش با اين مشكلات روبه‌روست.

 توان:‌

توان يعني چه؟ يعني گسترش سازمان بدهيم از نظر نيرو و امكانات.

چرا توان بايد بالا برود؟ براي اينكه توانمان را صرف توان و زمين دشمن كنيم و غالب شويم.

 عوامل پيروزي:‌

چه عواملي باعث پيروزي در نبرد است؟

 1-‌ شرايط فرماندهي‌

 2‌- قوه جنگ و شرايط توان‌سازي‌

 3-‌ هنر بكار‌گيري‌

     ‌در واقع با اين جلسه نيز نتيجه‌اي درباره پيشنهادهاي برادران نيروي زميني گرفته نشد. نقل صحبت‌ها، در انتهاي جلسه مؤيد موضوع فوق مي‌باشد.به هر حال تصميم گيري براي عمليات در فاو براي برادران خيلي با اهميت بود و حق داشتند در اين زمينه اين گونه بحث ها را ادامه دهند.

     ‌برادر رحيم: شما هنوز تكليف ما را روشن نكرديد.22‌

     ‌برادر محسن: ما جواب مي‌دهيم، به شما مي‌گوييم كه چه بكنيد.

     ‌برادر رحيم: چيزي باشد مورد قبول و قابل اجراء.

     ‌برادر عزيز جعفري: طوري باشد كه با ترديد نرويم.

     ‌برادر محسن: تصميم مي‌گيريم‌، يا با ترديد مي‌فرستيم و يا معتقد مي‌كنيم و مي‌فرستيم، اين بحث را نيمه‌تمام مي‌گذاريم تا من با آقاي شمخاني مشورت كنم.

     ‌با تشكيل جلسه فوق به ميزان زيادي صحبت‌هاي پراكنده شكل گرفت و نظمي به سير مباحث داده شد، كه در اين امر سؤالات و بحث‌هاي برادر محسن بسيار مؤثر بود. همان طور كه گفته شد در اين جلسه نيز نتيجه‌اي كه برادران به دنبال آن بودند كسب نگرديد و برادر محسن تصميم‌گيري را، به پس از مشورت خود با برادر شمخاني موكول نمود. از طرف ديگر برادران نيروي زميني اميدوار بودند كه با آمدن برادر شمخاني و انتقال مسائل، وي طرف آنان را مي‌گيرد و موضعشان در مقابل برادر محسن قوي‌تر خواهد شد.23‌

     ‌در آخرين مرحله از مباحثي كه صورت گرفت سرانجام عصر روز بيست و يكم آبان جلسه تشكيل شد. در اين جلسه از ابتداي آن كنترل و هدايت مباحث كاملاً در دست برادر محسن بود، و در وهله اول پس از تكرار جمع‌بندي مباحث گذشته چنين نتيجه گرفت كه اگر توان لازم حاصل نشد خود به خود عمليات محدود ما تبديل به يك استراتژي خواهد شد، و سپس از برادران خواست پيرامون مانور عمليات فاو صحبت‌ها و نظراتشان را ارائه دهند.

     ‌برادر عزيز جعفري به نمايندگي از جانب ديگران، درباره مانور عمليات صحبت كرد. محور اصلي اين صحبت برآورد نيرويي بود كه به مرور زمان و با در نظر گرفتن تك پشتيباني جزيره مينو تا 258 گردان رسيده بود، علاوه بر فدك روي مناطق ديگر از جمله ام‌الرصاص و ديگر عمليات محدود در دست اقدام نيز صحبت شد.

     ‌برادر محسن نيز پس از صحبت‌هاي برادران، ميزان برآورد را از آنان گرفت و درباره آن طي سؤالات متوالي بحث كرد.

     ‌از مجموع گفت‌وگوها در اين زمينه مشخص بود كه برادر محسن مسائلي از قبيل حجم آتش گسترده، به كارگيري زرهي، ايجاد دژ و ... را جايگزين نيرو كرده و اعتقاد دارد در صورت تأمين موارد فوق به نيرويي كمتري نياز خواهد بود.

     ‌اشاره به گفت‌وگوهاي انجام شده مطلب را روشن‌تر خواهد كرد.

     ‌برادر محسن: آيا شما روي زرهي كه ببريد در خط، حساب كرديد يا نه؟ اگر تانك و نفربر بيايد، در برآورد نيرو براي پدافند تأثير مي‌گذارد؟

     ‌برادر رشيد: هر چه امكانات و تجهيزات بالا برود، آسيب‌پذيري ما كمتر خواهد شد. در اين باره ما برآورد كرديم كه تا روز سوم 50 دستگاه تانك و 50 دستگاه نفربر به دستمان برسد.

     ‌برادر رحيم: اين تا اندازه‌اي از تلفات ما مي‌كاهد.

     ‌برادر محسن: اگر به جاي خاكريز دژ بزنيم و يا يك كانال 30 متري بزنيم چه تأثيري در برآورد نيرو دارد؟

     ‌برادر رشيد: اگر دژ باشد همين نيرو را مي‌خواهد، ولي اگر خاكريز تعجيلي باشد روز سوم برمي‌گرديم.

     ‌برادر محسن با تكيه بر مشخصات زمين منطقه و با پيش‌بيني به كارگيري مؤثر آتش توپخانه و ديگر امكانات در منطقه عملياتي، سعي مي‌كرد اين موضوع را طرح نمايد كه مي‌توان نوع جديدي از جنگ را به دشمن تحميل كرد.

برادر محسن: فرض كنيم در اين منطقه يك‌ماه جنگ ادامه داشته باشد و ما هم همه شرايط را دارا باشيم در اين صورت تلفات عراق در اين يك‌ماه چقدر است؟ دشمن دو چيز را براي خودش مي‌خواهد حفظ كند، يكي زمين و ديگري نيروست.

     ‌برادر رشيد: تلفات دشمن 20 هزار تا، تلفات خودمان 60 هزار تن كشته و زخمي خواهد بود.

     ‌برادر جعفري: دشمن تا آخرين نفرش به خاطر اهميت زمين، خواهد جنگيد.

     ‌برادر رحيم: يقيناً كمتر از خودي تلفات مي‌دهد.

     ‌برادر رشيد: من در بدر سؤال كردم، مي‌گفتند دشمن حداقل 20 روز ديگر مي‌تواند ادامه دهد، ولي ما زود تمام كرديم، نمانديم كه ببينيم دشمن تا كجا ادامه مي‌دهد و چه مي‌شد، هميشه ما زودتر تمام مي‌كنيم.

     ‌برادر جعفري: يك بسيجي را بايد پس از چند روز كشيد عقب، روزها و ايام طولاني نمي‌تواند بجنگد.

     ‌برادر محسن: مي‌توان اين را فرض گرفت كه اينجا تعيين كننده شكست ما يا صدام است، صدام خواهد گفت يا فاو يا ديگر هيچ.

     ‌برادر رشيد: اگر به اين نتيجه برسد يك روزه ما را تمام مي‌كند و ما را با شيميايي به عقب مي‌راند.

     ‌برادر محسن: پس جنگ به بن‌بست رسيده؟

     ‌برادر محسن در ادامه، با طرح لزوم به كار بردن شيوه‌هاي جديد جنگ، در واقع به اين سؤال پاسخ منفي مي‌دهد. وي اين نكته را كه در گذشته هر جا قدمي موفق برداشته شده به دليل شيوه جديدي از جنگ بوده كه دشمن فكر آن را نمي‌كرده است، به نحو زير يادآوري مي‌كند:‌

     ‌علت موفقيتي كه ما در سال دوم جنگ داشتيم اين بود كه آمديم يك جنگ جديدي را عليه دشمن پياده كرديم، دشمن (درسال اول) دقيقاً مي‌دانست ما چه داريم و چه نداريم، بنابراين آنها با اطلاعات 100% از (وضعيت) موجودي ما، بر اساس آن آمدند در كشورمان فرم گرفتند.

    ‌سال اول جنگ ايران (ارتش) مي‌خواست با شيوه دشمن حمله كند لذا شكست خورد. در سال دوم ما نيامديم طبق آن جنگي كه دشمن انتخاب كرده بود با آن بجنگيم، اگر اين‌طور شده بود شكست مي‌خورديم، افتادن ما در نوع جنگي كه دشمن انتخاب مي‌كند افتادن در دهان اژدها است. ما سال دوم جنگ به هدايت الهي آمديم و يك جنگ جديدي را شروع كرديم كه دشمن فكر نكرده بود (بيان جريان فتح‌المبين و بيت‌المقدس). سال سوم و چهارم كه دشمن فهميد، ما را به زمين زد، آمد مطالعه كرد روي جنگ جديد ما، جنگ عليه پياده، ترميم خطوط و ... لذا تجربه ما را در سال سوم به كار گرفت و جنگ ما ديگر جنگ جديد نبود، چون متناسب با آن، دشمن فرم گرفته بود و ديگر جنگ ما جديد نبود. هر بار و هر لحظه مي‌بينيد كه يك تاكتيك عليه ما به كار گرفت. آمدند با استفاده از علمي كه داشتند و تجربه سال دوم، شكل جنگ را تغيير دادند. در مقابل، ما هم تغيير كرديم و رفتيم در هور، گفتيم جايي برويم كه به توان ضعيف دشمن بزنيم. ما هور را به عنوان يك گذر در نظر داشتيم و قصدمان نبود آنجا بمانيم، ولي به هر حال به يك نوع جديد از جنگ وارد شديم. قصد اين بود كه ما در خيبر بلافاصله به نشوه برسيم و عقبه دشمن را از نشوه تا بصره در غرب دجله بگيريم، اين فرصت مي‌داد كه ما ابتكار عمل را به دست بگيريم. در هر حال از جنگ در هور به عنوان يك نوع جنگ جديد مي‌خواستيم استفاده كنيم.

    ‌اين بحث اگر با توجه به توان صورت مي‌گيرد، به اين معنا كه با دشمن برابر بشويم، نه بيشتر از آن شويم، بلكه نزديك بشويم، اين اشتباه است هيچ وقت نمي‌رسيم. افزايش توان را هم در انتخاب نوع زمين و نوع اثري كه در دشمن دارد و ... حساب كنيم، بايد يك نوعي باشد كه دشمن شكست بخورد، اگر شما در قالب تدابير قبلي بخواهيد برويد جلو معلوم نيست موفق شويد. ما يك جنگ انقلابي و مردمي داريم، اگر توان مناسب با اين جنگ را بتوانيم ارائه دهيم موفق خواهيم بود.24‌

    جلسه با طرح موضوعاتي ديگر از طرف برادر محسن ادامه يافت. طرح اين موضوعات علاوه بر جنبه توجيهي آن براي برادران، مطالبي بود كه مشكلات و مسائل كلي جنگ را روشن مي‌كرد. بدين طريق برادر محسن تلاش مي‌نمود تا دلايل موضع‌گيري خود در زمينه اصرار در انجام عمليات فاو را بيان نمايد. برادر محسن چنين ادامه مي‌دهد:‌

    ‌ما در خيبر گفتيم مملكت را بايد بياوريم در جنگ، به اين دليل بود كه ما بايد به سلاح و امكانات توجه كنيم. شما كه اين سابقه را از ما داريد بايد بياييد سؤال كنيد كه برادر محسن، شما چطور شد از اين بحث‌ها دست كشيديد؟ ما جوابتان را مي‌داديم، يا مي‌گفتيم عاشورا مي‌خواهيم درست كنيم. بايستي هر قدمي كه برمي‌داريد از تجارب گذشته استفاده كنيم.الان فرمانده لشكري مسئله و ابهامي دارد و مي‌خواهد با مسئولان كشور صحبت كند، ما دنبال چه هستيم، چه مي‌خواهند بگويند فردا هم فرمانده گردان مي‌خواهد صحبت كند، بايد ببينيم به يك نتيجه‌اي كه مي‌رسيم چطور اجرا كنيم. ما تدابير و خطوطي را كه دنبال آن هستيم، خونمان را هم خواهيم داد، من دنبال انجام تكليف هستم.

    ‌لحن برادر محسن و اشكي كه آشكارا در چشمش مشاهده مي‌شد نشان مي‌داد كه وي فشار روحي شديدي را تحمل مي‌كند. در اين حالت وي ادامه داد:‌

    ‌هيچكس جرئت نكرده به اندازه من با مسئولان برخورد كند و هزينهِ آن را بپردازد.

سپس استراتژي جنگ به نحو زير مطرح مي‌شود:‌

    ‌درباره استراتژي، نه اين است كه بايستي عمليات را رد كنيم و نه اينكه چند عمليات را رد كنيم. آنچه كه امام مي‌فرمايد استمرار جنگ و ادامه جنگ تا كسب موفقيت است. اگر امام بفهمد كه سپاه مي‌گويد تا امكانات نيايد نمي‌جنگد، بدترين خاطره تلخ امام خواهد بود. آنچه كه مورد نظر امام است، اين است كه بايستي اين جنگ با قدرت ادامه يابد و نتيجه اين جنگ سقوط صدام باشد. اين‌طور نيست كه تا بغداد سنگر به سنگر بايد جنگيد، اگر يك‌جا ده لشكر عراق را بگيريم مي‌بينيد كه چطور مي‌ريزد.

    ‌از ويژگي‌هاي استراتژي حضرت امام:‌

 1-‌ استمرار و ادامه جنگ تا كسب موفقيت.

 2-‌ هدف سقوط صدام.

 3-‌ سرعت.

    ‌اين جنگ بايد با سرعت به پيروزي برسد، هنر يك نظامي اين نيست كه تنها فكر پيروزي باشد. ما اگر در يك جنگ 40 ساله به نتيجه برسيم، خودمان هم از بين رفته‌ايم، جنگ نبايد طولاني شود. برادران نظامي اگر نتوانند طرح‌هايي كه مي‌دهند مبتني بر اين استراتژي باشد (طبعاً قابل قبول نيست) ....

آن توان مناسب با نوع جنگ ما كه اگر ديگر آخرش هيچ نتوانستيم از اين طريق منظم پيش برويم، جنگ نامنظم مي‌كنيم، آن، ديگر آخرين راه است و يك قدم جلوترش هم اين عمليات‌هاي محدود است به عنوان يك استراتژي. آخرين قدم اتخاذ جنگ نامنظم شايد باشد.

    ‌در انتها مباحث خود را جمع‌بندي و چنين نتيجه‌گيري مي‌كند:‌

    ‌بنابراين ، خط كاري ما اين است كه به هر قيمتي شده، منتها سالمانه، كاري كه مي‌كنيم به ثمر برسد، نه كاري كه مي‌كنيم درست خلاف اين باشد. 25يا ما جنگ و ادامه آن را قبول داريم و توان‌سازي براي جنگ را، پس توان‌سازي براي ما قداست دارد، پس نبايد يك كاري بكنيم كه در عمل اين توان‌سازي نشود ، چون ما در يك پيچيدگي سياسي، نظامي خاصي قرار داريم، احتمال دارد كه ما قدم‌هايي برداريم و نوعي عمل كنيم كه خلاف عقيده و نيتمان نتيجه بدهد. پس ما در اين زمينه كه توان جنگ بالا برود 100% مصر هستيم، به هيچ وجه تسليم آقايان كه فشار به ما بياورند نمي‌شويم. يك چيزي كه از اين به بعد رويش ابهام هست، ترديد هست، بخواهيم اين را عمل بكنيم، نخواهد بود، اين طور نيست، يقيني هم كه مي‌گوييم، يقين غالب بچه‌هاست، وقتي شما اكثريت به يقين برسيد براي ما معيار است. ما بايستي برخورد كنيم كشور را هل دهيم، فشار بياوريم و ... منتها به نوعي كه خلاف عقيده الهي خودمان عمل نكرده باشيم.

مسئله دوم اينكه ما بايستي جنگ را متناسب با توانمان انجام بدهيم. ما اگر بتوانيم يك قدم بيشتر برداريم، چون به سرعت عمل نزديك است بايستي آن را برداريم. پس بايد جنگمان استمرار داشته باشد، هميشه بايد در نبرد باشيم، همين عمليات‌هاي نفوذي، اينها را هميشه مي‌شود انجام داد. حداقل استمرار عمليات‌هاي محدود. دوم عمليات‌هاي بزرگ‌تر از اين، مسئله بعد سرعت است اگر عمليات فاو را ما بتوانيم‌الان انجام بدهيم، نبايد بگذاريم دو ماه ديگر، اگر فكر مي‌كنيم نمي‌شود انجام داد، ندهيم، در رابطه با قدس‌ها گفتم (سلسله عمليات‌هاي محدود به نام قدس) اگر مي‌بينيد نمي‌شود موفق شد، نكنيد، برويد جاي ديگر كه بشود. چرا؟ براي اينكه زمان را از دست ندهيم. همين‌جا هم اگر برويم پاي كار و به فكر هيچ چيزي نباشيم و بعد برويم، يا شكست بخوريم، اين خلاف سرعت عمل است، يا اينكه برويم پاي كار و نشود، باز اين خلاف سرعت است و اگر انجام ندهيم و هيچ عملي نكنيم، آن باز خلاف سرعت عمل است. مهم اين است كه زمان را از دست ندهيم و آن زماني است كه عمليات‌هاي پي‌درپي و موفق داشته باشيم. اگر بتوانيم اينجا (فاو) را عمل كنيم ولي انجام ندهيم ممكن است ما يك‌سال زمان را از دست بدهيم، ولي اگر برويم پاي كار و ببينيم موفق نيستيم و برگرديم ممكن است شش ماه زمان از دست بدهيم.

    ‌از برادران مي‌خواهم بنشينيد و در بالا بردن توان طرح بدهيد. اگر بخواهيد، مي‌توانيد با مسئولان و شخص امام طرح كنيد، برويد بگوييد. نكته ديگر اينكه روي عمليات محدود فكر كنيد.

    ‌در مجموع جلسه مذكور، جلسه‌اي سنگين بود، چه در مباحث طرح مانور و چه در مطرح شدن مسائل كلي جنگ و مشكلاتي در اين زمينه كه از طرف برادر محسن بيان گرديد، ولي پس از جلسه به‌خوبي احساس مي‌شد كه برادران هنوز مطلوب خود را نگرفته و همچنان در انتظار نتايج قطعي بودند.

پايان بحران - شكل‌گيري وضعيت جديد فرماندهي و قرارگاه‌ها

تعيين شكل قطعي ادامه حركت در روز بيست‌و چهارم، زمينه‌ها و نتايج بحث‌

پس از جلسه مورخ 21/8/1364، تا روز بيست و چهارم آبان به دليل برگزاري سميناري در زمينه بسيج نيرو و ديگر اقدامات و پيگيري‌هاي ضروري، مباحث قطع گرديد.26و27‌

    ‌    ‌در اين مرحله برادر محسن پس از مشورت‌هاي بسياري كه بعضاً با فرمانده لشكرها صورت مي‌داد به نتايج قطعي رسيده بود و همان‌گونه كه ذيلاً مي‌آيد اين نتيجه‌گيري با ورود به جزئيات مسائل عمليات فاو و در حاشيه قرار دادن عمليات محدود چنين ارائه شد:‌

    ‌برادر محسن: در استراتژي جنگ ما با عراق كه بخشي از استراتژي دفاعي ماست، جنگ دراز مدت با عراق يعني شكست ما. جنگ با عراق بايستي مستمر باشد، سريع باشد و موفقيت در بر داشته باشد، اما اگر وقفه‌هايي به منظور موفقيت بيندازيم و از توان فعلي استفاده نكنيم به ضرر ما است، اگر يك نيرويي مي‌آيد، حتماً بايد از نيرو استفاده كنيم. ما در كنار يك عمليات بايد حتماً عمليات محدود را انجام دهيم و يك منطقه دومي هم در نظر داشته باشيم كه اگر به هدف اول نتوانستيم برسيم، منطقه دوم را حتماً انجام بدهيم، كه وقت را از دست ندهيم، منطقه دوم كوچك‌تر و محدودتر باشد. اگر بتوانيم عمليات بزرگ انجام دهيم، نبايد محدود انجام دهيم. با توجه به اين مسائل، كارهايي كه بايستي انجام دهيم:‌

 1-    ‌ آماده كردن زمين خودي توسط لشكرها، نظرات فرمانده لشكرها مثبت است، نگراني آنها، زمان است كه عجله نكنيم.

 2-    ‌ بحث‌هاي جزئي مانور كه شامل چهار مسئله است.28‌

                         - ‌عبور

                         - شكستن خط‌

                         - پاكسازي‌

                         - پدافند

     ‌تمام جزئيات فدك بايد آماده بشود، بايد حداكثر استفاده را از زمان بكنيم،الان هر چه زمان از دست رفته، مي‌گذريم، ولو در زمان تمديد هم بكنيم.

 3-توجيه و مانور يگان‌ها

اين يك مسئله جديدي نيست، اما در اين عمليات مي‌خواهيم به عنوان يك مسئله جديد استفاده كنيم و آن توجيه گردان، گروهان و دسته از طريق مانور كردن است.

     ‌از طرف ديگر فدك احتياج به يك كار فريب دارد، ما بايد يك طرح فريب بريزيم. منظور ما از غافلگيري هيچ‌گاه غافلگيري كامل نيست، چون نمي‌توانيم، مهم ايجاد ترديد و ابهام در دشمن است. بهترين فريب اين       است كه يك فريب نزديك داشته باشيم، كه در سپاهي كه با شما درگير است تزلزل ايجاد كند و يك فريب دور كه كل ارتش عراق را به خود جلب نمايد.

     ‌مسئله بعد اين است كه‌الان نيروي زميني بايد فكر كند كه آيا منطقه دومي براي آماده كردن وجود دارد يا نه؟ فكر كند و منطقه‌اي را پيشنهاد دهد، طوري باشد كه اگر در منطقه اول نشد، در منطقه دوم حتماً عمل بشود كه زمان را از دست ندهيم.

     ‌مسئله ديگر آماده كردن عمليات محدود است كه‌الان دو مورد هست (ام‌الرصاص و جنوب چزابه در هور) ولي اين كافي نيست، لشكرها بيكار هستند، فرمانده لشكرها ناراحتند.29‌

     ‌همان‌گونه كه قبلاً ذكر گرديد، جلسه برگزار شد، در طول صحبت‌هاي برادر محسن نتيجه‌اي اعلام كرد،كه ساير برادران نيز حرفي نزدند و با سكوت آنان صحبت‌هاي برادر محسن كاملاً پذيرفته تلقي گشت.

     برادر محتاج: هر چه زمان مي‌گذرد ابهامات ما بيشتر مي‌شود.

برادر عزيز جعفري: اين وقت تلف كردن است.

برادر رحيم: به اين صورت كه بايد آماده بشويم و اگر توانستيم، انجام دهيم و اگر نتوانستيم، انجام ندهيم. براي من حل شد، من فكر مي‌كنم بيش از 100 گردان نيرو بيايد.

برادر عزيز جعفري: اين علميات 20% موفقيت دارد، برادر محسن به لشكرهها سه ماه وقت دادند، پس چرا به ما گفتند دو ماه؟ چرا ايشان با ما صادقانه برخورد نمي‌كند، خودشان بروند با لشكرها كار كنند، اگر ما با ابهام بخواهيم كار كنيم نمي‌توانيم، به خود لشكرها واگذار مي‌كنيم و هيچ دخالت نمي‌كنيم، تا ابهامات رفع نشود كار فعال نمي‌كنيم.

     ‌به‌رغم تلاش برادر رحيم، خودداري برادران از ورود به مباحث عملياتي موجب گشت جلسه بهم بخورد و پس از دقايقي گفت‌وگوهاي پراكنده به اتمام رسد.

     ‌پس از جلسه فوق برادر عزيز جعفري كه در طول آن بيش از ديگران حرف زده و صحبت‌هايش از قاطعيت بيشتري برخوردار بود از طرف برادر رحيم دعوت شد و در جلسه‌اي خصوصي با وي به صحبت پرداخت. پس از آن جلسه برخوردهايي كه از طرف برادر جعفري مشاهده گشت، حاكي از تغيير موضع وي بود.

     ‌برادر جعفري در گفت‌وگو با بردار غلامپور و محتاج و همچنين در جواب سؤالات ايشان مي‌گفت:‌

از كجا كه برآورد ما درست باشد؟ از كجا معلوم تأمين نشود؟ در ثاني ما يك‌ماه ديگر كار مي‌كنيم متوجه خواهيم شد و آن موقع دوباره همين مسائل را مي‌توان مطرح كرد.

     ‌سپس برادر محتاج نيز تحت تأثير قرار گرفت و گفت: حال كه مصمم به انجام هستند، لذا هر كاري كه از دستمان برمي‌آيد بايد انجام دهيم.

     ‌همان‌طور كه گفته شد پس از 25 روز تلاش و بحث‌هاي طولاني، بجز تعويق دو ماهه براي اجراي عمليات، مورد ديگري تغيير نكرد بلكه پس از آن با قوت بيش از گذشته آمادگي عمليات فاو در دستور كار قرار گرفت.

     ‌مدت فوق وقفه‌اي بود در پيگيري عمليات و جنگ، در طول اين مدت برادران از هر كاري سر باز زده و همواره مي‌گفتند بگذاريم ببينيم نتيجه چه مي‌شود. بحث تشكيلات و تصميم‌گيري درباره آن به بعد موكول شده بود، در اين مدت به استثاي يكسري پيگيري مهندسي هيچ‌گونه اقدام فكري در زمينه پيگيري عمليات فاو انجام نگرديد.

     ‌موضوع ديگر مباحثي كه در اين مدت در جريان بود، حائلي بين برادران نيروي زميني و برادر محسن ايجاد كرده و همواره به استثناي جلسات مشترك، براي بحث، هيچ‌گونه ارتباطي با هم نداشتند. بر خلاف گذشته، اطاق‌ها تفكيك و ارتباطات با نامه و يا از طريق برادر سنجقي صورت مي‌گرفت. به تعبير ديگر يك نوع جدايي ايجاد شده بود. در اين مدت برادر محسن نيز كه تا آن موقع طولاني‌ترين مدتي بود كه در قرارگاه مي‌گذارند به استثناي جلسات، همواره تنها و در محوطه قرارگاه بسيار قدم مي‌زد و فكر مي‌كرد و بعضي اوقات با برادر سنجقي و برخي برادران ديگر از جمله بعضي فرماندهان لشكرها به مشورت مي‌پرداخت. در ضمن ناراحتي شديد وي در اين مدت بسيار نمايان و مشخص بود.

     ‌مطلب ديگر اينكه برادر محسن اكثر مطالب خود را كتباً و با عنوان نيروي زميني، منتقل مي‌كرد و يا مواردي را از آنان مي‌خواست. وي تا قبل از گرفتن نتيجه قطعي، تلاش بسياري در زمينه واگذاري كارها به نيروي زميني مي‌كرد و همواره سعي بر اين داشت كه خود در كارها وارد نشود. اما از اين پس شخصاً هدايت كليه امور را به عهده گرفت.

آغاز كاركرد وضعيت جديد

 شكل‌گيري قرارگاه‌ها و تعيين وظايف يگان‌ها

بلافاصله پس از اتمام مباحث ياد شده و شكل‌گيري وضعيت جديد، براي تسريع در حركت آماده‌سازي عمليات اصلي (فاو) و با خواست برادر محسن جلسه‌اي در تاريخ 25/8/1364 با شركت لشكرهاي خط‌شكن و برادران نيروي زميني تشكيل شد.30‌

     ‌در اين جلسه ضمن بررسي گزارش يگان‌ها، برادر محسن درباره سرعت در كار رهنمودهايي را ارائه داد و از برادران خواست كه از فرداي همان روز كار را به طور جدي و با قوت انجام دهند، وي گفت:‌

با توجه به اينكه بايستي از زمان حداكثر استفاده شود، لشكرها مي‌توانند از فردا فعاليت‌هاي خودشان را از نظر مهندسي، شناسايي و طرح جزءبه‌جزء كار كنند، در ضمن روي اين مسائل نيز كار و فكر شود.

 آماده‌سازي زمين‌

     ‌از جاده آسفالت تا ساحل به خود لشكرها واگذار خواهد شد و كارهاي مورد نياز را خودشان انجام دهند، ساحل خودي را به طور طبيعي پوشش درست كنيد تا در شب عمليات از 106 و خمپاره و ديگر سلاح‌ها استفاده كنيد براي شكستن خط.

     ‌ مسئله بعد جاده‌‌هاست كه آماده خواهد شد.

     ‌ مسئله سوم نهرها، اگر آب كم است آبش را زياد كنيد، با زدن سد و...

     ‌عقبه‌ها را بايد درست عقبه‌سازي كنيد، اگر باران آمد وضع تغيير مي‌كند، الحمدلله كار ما از جاده تا ساحل داراي پوشش نخلستان است، ولي از بهمن‌شير تا شروع نخل مشكل حفاظت داريم براي كار مهندسي.

درباره با مانور نيز چهار مسئله را بايد حل كنيم. مسئله اول عبور است، در بدر مسئله عبور نداشتيم، اينجا خود آب مشكلي براي ما دارد و آن تغييرات است. (جزر و مد و...) دوم شكستن خط. سوم پاكسازي و چهارم پدافند.

 توجيه و مانور آموزشي‌

     ‌در اين نكته اين‌بار مي‌خواهيم بيشتر كار كنيم، پاكسازي در نخلستان مشكل است، لذا نيروها بايد در زمين مشابه مانور كرده باشند، و توجيه شوند، اينجا اگر در وهم بمانيد زمان را از دست مي‌دهيم، در نخلستان و شهر فاو در رده گروهان است كه جنگ مي‌كند، نيروهاي خط‌شكن با بي‌سيم ارتباط داشته باشند و ...

آموزش‌

     ‌برنامه‌هايتان طوري باشد كه ترتيبي بدهيد تا پايان دي ماه همه كارهايتان تمام شده باشد. آموزش‌ها از هم‌اكنون شروع شود، آموزش غواصي، عبور از بهمن‌شير، جنگ در نخل و ... تمرين آماده كردن ساحل دشمن و ...

گردان‌هاي احتياط‌

     ‌مسئله بعدي، آماده كردن گردان‌هاي احتياط است، در اينجا هر لشكري با دو برابر توان خودش بجنگد، از گردان‌هاي احتياط بعد از آموزش بايد براي فريب و انجام عمليات محدود استفاده شود.31‌

     ‌برادر محسن روي عمليات محدود تأكيد كرد و گفت:‌

     ‌هر لشكري در اين مدت بايد يك عمليات محدود هم بكند كه تا 20 الي 30 نفر اسير داشته باشد.

     ‌همان‌طور كه مشخص گرديد انجام عمليات‌هاي محدود همچنان در دستور كار (در كنار عمليات اصلي) باقي مانده و در اين باره برادران نيروي زميني در پيگيري آن بيشتر نظر داشتند، به همين دليل در جلسهِ داخلي خودشان نه تنها روي عمليات محدود بحث شد بلكه عملياتي را به عنوان يدك مطرح و مشخص كردند.

     ‌برادران در عين حال كه معتقد بودند نمي‌شود هم‌زمان هر دو كار (محدود و اصلي) را دنبال نمايند، اما با جوابي كه برادر رحيم داده، راضي و پيگير مطلب گشتند. برادر رحيم گفته بود:‌

     ‌ما بايد عمليات محدود را بدهيم به لشكرها، لشكرها مي‌توانند، بيكار هستند، منتظر فدك نباشيم.

     ‌از طرف ديگر برادر محسن نيز عمليات محدود را با افزودن مطالب جديدي در مورد آن و نه تنها به عنوان يدك، پذيرفت.

     ‌به اين ترتيب كه روز بيست و هشتم آبان ماه وي با دعوت از قرارگاه‌هاي سه‌گانه نوح، كربلاي 1 و 2 جلسه‌اي را ترتيب داد.

     ‌در اين جلسه ابتدا موضوع فريب دشمن از طرف برادر محسن مطرح گشت:

     ‌ما در اين عمليات، دشمن را بايد دچار يك سرگرداني كنيم، يعني از 72 ساعت بعد بفهمد تلاش اصلي ما در فدك (فاو) است.

يكي از تلاش‌هاي مؤثر تصرف سر‌پلي است در سمت راست كارخانه نمك، يا اينكه ارتش را در شلمچه تا كوشك درگير كنيم، به‌طوري كه قبل از عمليات دشمن ترديد داشته باشد.

     ‌در مقابل نظرات ايشان، اكثر برادران صحبت‌هاي ديگري مي‌كردند از جمله:‌

     ‌برادر محتاج: با توجه به اهميتي كه نيرو براي ما دارد و از طرفي قدرت اطلاعاتي دشمن در اينكه توانايي تشخيص دارد، سعي كنيم نيرو را متفرق نكنيم.

     ‌برادر عزيز جعفري نيز پس از جواب برادر محسن به برادر محتاج، مبني بر به كارگيري ارتش در شلمچه مي‌گويد:‌

     ‌دشمن ظرف 24 ساعت مي‌فهمد كه تك ارتش مسئله‌اي جدي نيست.

     ‌در مجموع اكثر برادران اعتقاد داشتند كه قادر به فريب دشمن نيستند (با توجه به توان و امكانات خودي و دشمن) لذا به نتيجه‌اي مطلوب نرسيدند.

     ‌موضوع دوم اهميت عمليات محدود و اختصاص يك قرارگاه بدين منظور بود. تا قبل از جلسه برادر محسن خود به نتيجه قطعي رسيده بود ولي قبل از بيان اين تصميم مسئله را چنين مطرح كرد:‌

     ‌به‌نظر مي‌رسد كه از زمان خوب استفاده نمي‌شود، اگر كار زياد به قرارگاه داده شده، تجديد نظر كنيم در شكل قرارگاه، فكر مي‌كنم چون مأموريت‌ها زياد است از زمان استفاده نمي‌شود.

     ‌قبل از بيان تصميم، از برادران نظر خواسته شد و برادران نيز نظري مشابه تصميم قبلي برادر محسن دادند از جمله:‌

     ‌برادر پيشبهار: يك قرارگاه فدك را آماده كند و يك قرارگاه عمليات‌هاي محدود نزديك و قرارگاه ديگر عمليات‌هاي محدود دور را آماده كند.

     ‌وي در جاي ديگر همين مطلب را تكميل كرد و گفت: يك قرارگاه به دنبال محدود و دو قرارگاه در فدك كار كنند.

     ‌برادر حسيني تاش نيز نظري مشابه ارائه داد.

     ‌آنگاه برادر محسن نظر خود را به عنوان جمع‌بندي، اين‌گونه بيان داشت:‌

     ‌اولويت اول از ام‌الرصاص تا فاو است، خود من در ذهنم هست كه قرارگاه‌هاي فدك كم بشود و روي عمليات‌هاي محدود بيشتر كار صورت گيرد. بهترين راه اين است كه دو قرارگاه را بگذاريم در فدك كار كنند، به طوري كه تمام وقتشان را روي فدك بگذارند و يك قرارگاه نيز از خرمشهر تا چزابه، عمليات‌هاي محدود را هدايت كند. اولويت كار در عمليات محدود در جبهه جنوبي است (آبادان تا چزابه).32

     ‌تصميم برادر محسن كه ظاهراً جمع‌بندي نظرات برادران بود مورد استقبال ديگران قرار گرفت. جلسه به نحو زير ادامه يافت.

     ‌در وهلهِ اول مشخص نمودن قرارگاه‌ها و تفكيك آنان براي عمليات محدود و فاو به عهده برادران گذاشته شد، اما به مرور با خودداري برادران از ابراز نظر و مساعد شدن موقعيت، برادر عزيز جعفري براي پيگيري عمليات‌هاي محدود خصوصاً ام‌الرصاص كه ارزش بيشتري داشت و به عنوان طرح يدك مد نظر قرار گرفته بود، انتخاب شد. طبيعي است اين انتخاب با استقبال برادر جعفري 33روبرو گرديد.34

     ‌نهايتاً قرارگاهي با فرماندهي برادر عزيز جعفري به نام نجف مسئوليت و مأموريت يافت تا كليه عمليات‌هاي محدود من‌جمله محور ام‌الرصاص را پيگيري و دنبال نمايد و دو قرارگاه كربلا (به فرماندهي برادر محتاج و جانشيني برادر غلامپور) و نوح (به فرماندهي برادر علايي) نيز در اجراي عمليات فاو مأموريت يافتند.35‌

مباحث اساسي طرح مانور عمليات‌

طرح‌ريزي عمليات فاو چنانكه اشاره شد پيچيده و دشوار بود لذا < بايستي كليه تجارب جنگ به كار گرفته مي‌شد.36به هنگام طراحي عمليات موضوعات مختلفي مورد بررسي قرار گرفت كه به آن اشاره خواهد شد.

     ‌مرحله اول عمليات شامل: عبور از رودخانه اروند، شكستن خط و پاكسازي مناطق تصرف شده بود. در صورتي كه مرحله اول با تأمين سرپل با موفقيت همراه مي‌شد، امكان تحقق مراحل بعدي عمليات فراهم مي‌شد. در اين مرحله عبور و شكستن خط به هم پيوسته و مرتبط با هم بود.37 ‌

     ‌فرمانده وقت سپاه با اشاره به اهميت موضوع عبور مي‌گويد: اين عمليات [با توجه به عبور از رودخانه] يكي از عمليات‌هاي مشكل در جنگ است، عبور از رودخانه، جنگ در شهر، در نخلستان و در دشت مشكل است و اين را همه مي‌دانند. مهم در عبور از رودخانه و سرپل‌گيري است.38

     ‌در طي تحقيقاتي كه عمدتاً از طريق تجربه و در طي گذشت زمان به دست آمده و تكميل مي‌شد برادران به شرايطي به عنوان لازمه عبور از رودخانه رسيدندكه عبارت است از:

 1 -    ‌ به هنگام شناسايي و عبور نيروها، آسمان مهتاب نباشد چون هر شئي‌اي روي آب قابل روِيت است.

 2 -    ‌ عبور نيروي پياده از رودخانه در حالت "مد" باشد.

 3 -    ‌ در هنگام تك بايد نهرها پر از آب باشد كه اگر نيرو نياز به پشتيباني داشت از نهرها صورت بگيرد.

 4 -    ‌ در گل و لاي ساحل دشمن، نيروها امكان سازماندهي داشته باشند كه در حالت جزر امكان‌پذير است.39‌

     ‌از جمله نتايج به دست آمده در زمينه "نحوه عبور از رودخانه" شناخت موقعيت‌هاي مختلف آب (جزر و مد) و تأثير آن در ساحل دشمن، موانع دشمن و استفاده از نهرهاي خودي و ... ‌بود كه به مرور، زمان و نحوه  عبور را ديكته مي‌نمود. در اين باره فرماندهي  ولي‌عصر (عج) در مورد مختصات جزر آب براي عبور نيرو مي‌گويد:‌

 1-     ‌ عرض آب كمتر است و عبور را تسهيل مي‌كند.

 2 -    ‌ سطح آب پايين است و ثبت تير دشمن كاهش مي‌يابد (دشمن سطح آب را نمي‌بيند.)‌

 3  -   ‌ سه رده موانع دشمن در حالت مد همه زير آب است و امكان پاك‌سازي آن نيست ولي در حالت جزر چنين نيست.

 4 -  ‌ در حالت جزر امكان استفاده از ساحل دشمن براي سازماندهي نيروها وجود دارد و پوشش ساحلي براي استتار قابل استفاده است.

 5-     ‌ پس از جزر كامل و اول مد، آب 45 دقيقه راكد است و غواص راحت‌تر عبور مي‌كند.

 6‌-  در حالت جزر اگر غواص خطا كند بلافاصله از جريان مد براي جبران خطا استفاده مي‌نمايد.40‌

     ‌در كنار مسائل مذكور مشكلات ديگري در مورد عبور وجود داشت از جمله اينكه انتخاب زمان براي عبور و تك با توجه به اينكه جزر و مد در طول جبهه عملياتي يكسان نبود، منجر به مشكلات شده و عامل بازدارنده‌اي در بهره‌گيري مناسب از زمان مي‌شد.

     ‌برادر محسن در زمينه عبور و زمان و ... مي‌گويد:‌

     ‌ما براي عبور از چولان‌هاي خودي حداكثر يك ساعت وقت مي‌خواهيم و حداقل نيم ساعت چون بعضي‌جاها چولان 150  تا 200 متر است و در بعضي جاها 500 الي 600 مي‌باشد. عبور از اروند در بعضي جاها يك ساعت و در جاي ديگري يك ساعت و نيم زمان مي‌خواهد. عبور از چولان دشمن و موانع، موجود بايد همه‌اش در غافلگيري انجام شود و زمان آن حدود 1 تا 5/1 ساعت است. ما تقريباً بين 3 تا 4 ساعت زمان مي‌خواهيم، آن هم از شروع تاريكي مطلق دو عامل مبناي تعيين زمان عبور است:‌

 1-‌ تاريكي مطلق.

 2-‌ آب مد راكت باشد.41‌

     ‌البته مباحث ديگري نيز در زمينه عبور عنوان گرديد كه قسمتي از آن در مبحث شكستن خط و قسمتي ديگر در شرايط لازم براي انجام مراحل بعدي عمليات، خواهد آمد.

شكستن خط‌

همان‌طوري كه اشاره شد مسئله شكستن خط داراي مقدماتي مي‌باشد كه از جمله آن مسئله "عبور" است كه در مبحث قبلي تا اندازه‌اي مورد بررسي قرار گرفت و موارد تكميلي آن در ادامه اين بحث خواهد آمد.

 تدبير شكستن خط‌

نظر به اينكه فعاليت نيروهاي خودي از حجم قابل توجهي برخوردار بود و همچنين ساير عوامل ديگر، هوشياري دشمن محتمل به نظر مي‌رسيد لذا در مناسبت‌هاي مختلف درباره شكستن خط اظهار مي‌شود كه:‌

     ‌90% احتمال مي‌دهيم كه اين طرح با عدم غافلگيري باشد و براي اين مسئله بايد از آتش به بهترين وجه استفاده بكنيم. مانورمان را روي دو فرضيه برنامه‌ريزي كرده‌ايم، يكي غافلگيري و ديگري عدم غافلگيري.42‌

     ‌انجام عمليات به هنگام غافلگيري عمدتاً متكي به غواص بود ، ليكن در صورت عدم غافلگيري با توجه به پيچيدگي مشكلات عبور از رودخانه و تسلط دشمن، بيشتر بر آتش ساحلي و سرعت عمل با به كارگيري قايق عنوان مي‌شد. در اين زمينه فرمانده لشكر فجر مي‌گويد:‌‌

     ‌ براي شكستن خط و عبور قايق به دو روش فكر كرده‌ايم:‌

 1-    نزديك شدن قايق‌ها به دشمن.

 2-    ادوات و عبور آنها و استقرار براي تير مستقيم روي دشمن.

     ‌چون فاصله خشكي با لب آب 1300 متر است لذا براي آتش مستقيم نياز به تانك است و آتش منحني نيز روي دشمن خواهيم ريخت. براي ارتباط سلاح‌هاي تير مستقيم و آتش منحني نياز به بي‌سيم است ...43‌

     ‌فرماندهي قرارگاه نوح نيز فرضيات مختلفي را در زمينه شكستن خط مطرح و سپس به لزوم آتش ساحلي تأكيد كرد:‌

     ‌در اينجا روي غافلگيري زمان تك نمي‌بايست زياد حساب كرد و بايد اين طور در نظر گرفت كه منطقه تك لو خواهد رفت. بايد اين طور برآورد كرد كه با توجه به عدم غافلگيري بايد عمليات نمود. سه فرض براي شكستن خط داريم.

 1-     ‌ با غافلگيري (از غواص‌ها استفاده مي‌شود).

 2-     ‌ با غافلگيري شروع شود ليكن لو برود و دشمن آتشش را باز كند، در اين حالت ما بايد از آتش استفاده كنيم.

 3-     ‌ غافلگيري غير ممكن باشد كه در اين حالت مي‌بايست با آتش خط را شكست و در اينجا بهترين سلاحي كه مي‌تواند خط را بشكند تير مستقيم تانك است ، در محدوده هر يگان 10 تانك مستقر شود و با استفاده از آتش خمپاره و تيربار و ... مانع از اقدامات دشمن بشويم و علاوه بر اين با شناورهاي مجهز به 22 ميليمتري كه در نهرها مستقر مي‌كنيم سريع به خط دشمن بزنيم.44

     ‌مأموريت نيروهاي غواص هر يگان كه نقش اصلي را در شكستن خط، با فرض غافلگيري، عهده‌دار خواهند بود، عبارت است از:‌

 1-‌ خاموش نمودن تيربار دشمن.

   ( برادر رضايي: نيروي خط‌شكن كارش خاموش كردن تيربار دشمن است.)

 2 -    ‌ راهنمايي و هدايت نيروهاي موج‌دوم.

     ‌بر اين اساس قرار شد نيروهاي غواص به وسيله چراغ‌قوه و با علامت‌هاي ويژه و يا وسيله‌اي ديگر (شبرنگ) نيروهاي موج دوم و ... را به معابر مورد نظر هدايت نمايند.

 3 -    ‌ باز نمودن معابر.

 4 -    ‌ در اختيار گرفتن ساحل دشمن براي استمرار تك.

     ‌برادر رضايي: مهمترين عبور در اينجا عبور نيروي خط‌شكن است. چون وقتي خط شكسته شد ديگر ما ساحل دشمن را در اختيار داريم.45‌

     ‌پاكسازي نيروهاي دشمن در منطقه مورد تهاجم، به لحاظ از بين بردن هر گونه مقاومت‌هاي پراكنده و عوامل ايذايي براي نيروي تك‌ور و از سوي ديگر تثبيت مناطق به دست آمده ،يك امر اساسي بوده و ضرورت آن اجتناب‌ناپذير مي‌نماياند.

     ‌پاكسازي در عمليات آبي  خاكي و عبور از رودخانه با توجه به اينكه تصرف سرپل اوليه در ساحل دشمن تضمين كننده درصد بالايي از موفقيت نيروهاي تك‌ور خواهد بود از اهميت افزون‌تري برخوردار است.

     ‌در منطقه عملياتي والفجر8 تدابير مختلفي جهت پاكسازي موانع ساحلي، خطوط بعدي در داخل نخلستان و در نتيجه تثبيت مرحله اول، انديشيده شده كه در ادامه بحث مورد اشاره قرار خواهد گرفت، ليكن آنچه كه در اينجا قابل ذكر است معضل پاكسازي قواي نظامي جمهوري اسلامي از نخلستان براي دشمن مي‌باشد، چنانچه اين مسئله در جزوه استراتژي پدافندي  كه در عمليات بدر به دست آمد و دشمن كليه اقدامات پدافندي خود را مبتني بر آن انجام مي‌دهد  مورد اشاره قرار گرفته است و دشمن تلويحاً به ناتواني‌اش اعتراف كرده است. ناتواني دشمن از جنگ در نخلستان عمدتاً به دليل نامناسب بودن نخلستان براي مانور زرهي و ... و از سوي ديگر وجود ضعف در نيروهاي پياده دشمن مي‌باشد. چنانچه اين مسئله موجب حساسيت و نگراني بيش از اندازه دشمن و مبادرت به ايجاد استحكامات (در ساحل و نخلستان) و تشكيل خط پدافندي و پيوسته، شده است.

     ‌در مقابل ضعف و ناتواني دشمن براي جنگ در نخلستان، < پاكسازي در نخلستان براي نيروهاي ما راحت‌تر است، به خاطر اينكه نيروي ما پياده‌اند ولي براي دشمن اين طور نيست.>46

     ‌همچنين قابل ذكر است كه "پاكسازي" نقش مؤثري در تأمين عقبه نيروهايي كه به عمق رفته‌اند، دارا مي‌باشد. در اين باره برادر رضايي مي‌گويد:‌

     ‌پاكسازي خصوصاً در امتداد جاده‌ها حساس است و بايد تأمين بگذاريد كه وقتي به عمق رفتيد دشمن عقبه‌هاي شما را نبندد.

 نحوه پاكسازي‌

نظر به اينكه پاكسازي دشمن در ساحل رودخانه اروند اساساً مختص به عمليات والفجر8 بود و سابقه مشخصي در اين زمينه وجود نداشت لذا نيازمند تلاش‌هاي فزون‌تر و ابتكارات مناسبي بود.

     ‌در اين خصوص مسائل متعددي طرح شد كه به پاره‌اي از موارد آن اشاره مي‌شود:‌

 1-     ‌ استقرار نيروهاي خودي پس از پاكسازي.

     ‌برادر سليماني: نيروهاي پاكسازي كننده همان‌طور كه پاكسازي مي‌كنند خودشان هم داخل سنگرها براي روزهاي بعد از عمليات مستقر مي‌شوند.

 2-     ‌ انفجار موانع و جمع‌آوري آن از ساحل دشمن.

     ‌در صورتي كه موانع دشمن از جمله موانع خورشيدي، سيم خاردار حلقوي و ... پاكسازي نشود منجر به كندي نقل و انتقالات و پاي كار رفتن موج دوم و سوم خواهد شد.

 3 -    ‌ پاكسازي جاده‌ها و تأمين آنها.

     ‌برادر رضايي: لازم نيست نخل‌ها به صورت دشت‌بان پاكسازي شود چون مواضع دشمن در نخل‌ها گسترده نيست، بلكه فقط روي جاده‌ها مستقر است. دشمن به جاده متكي است به خاطر همين وقتي جاده‌ها را گرفتيد تأمين كنيد.47

 4-‌ ‌الحاق با جناحين.

     ‌برادر رضايي:‌‌هر خطي را شما مي‌گيريد بايد همان‌جا پدافند كنيد و يك پل سمت راست و چپ را منهدم كنيد و يا الحاق نماييد. اگر با يگان سمت راست يا چپ الحاق انجام نشد پل را منهدم كنيد، نهرها مشكل دشمن است، لذا با جاده آنها را به هم متصل مي‌كند.48

             بر اين اساس در صورت انفجار پل‌ها و استقرار و تأمين جاده‌ها، حركت دشمن در نخلستان مختل و قرين با ناكامي خواهد بود.

     ‌مرحله اول عمليات، توا‡م با شكستن خط و پاكسازي نوار نخلستان با توجه به توانايي و قابليت نيروهاي خودي تقريباً مورد اتفاق نظر همگان بود ليكن در سه زمينه ابهام و ترديد وجود داشت كه ضرورتاً مي‌بايستي مرتفع مي‌شد.

 1-     ‌ چگونگي هوشياري دشمن و ميزان موفقيت عمليات در مراحل اوليه.

 2-     ‌ كيفيت حضور ما و تثبيت مناطق به دست آمده در مرحله اول.

 3 -    ‌ ميزان عبور وسايل سنگين (تانك و بلدوزر) براي ادامه مراحل بعدي عمليات.

     ‌در واقع قسمت زيادي از بحث و جدل‌ها در حول و حوش سه محور ياد شده بود و قطعاً تعيين و تكليف ادامه كار در پس تثبيت مرحله اول بود كه مي‌توانست مقدمات مراحل بعدي عمليات را تسهيل نمايد.49‌

     ‌پس از بحث مرحله اول براي عبور، شكستن خط و پاكسازي، مراحل بعدي طرح عمليات شامل: تثبيت مرحله اول، عبور وسايل سنگين و عبور موج دوم نيروهاي احتياط مورد بحث و بررسي قرار گرفت.50‌

     ‌زمين مورد تصرف در هدف مرحله يكم غالباً پوشيده از نخل بود و به طور طبيعي جنگ در نخلستان از آنجايي كه متكي به نيروي پياده بود، و فاقد ميدان مانور مناسب براي زرهي مي‌باشد منجر به پيدايش شرايط مطلوبي جهت ادامه نبرد براي ما شده بود و طبعاً دشمن زماني در پشت نخل‌ها مي‌تواند اميدوار به جنگ باشد كه بتواند نوار نخل را پس بگيرد. مهم در عبور از رودخانه سرپل است و ما مي‌توانيم با گرفتن نوار نخل در ساحل دشمن اين مسئله را حل كنيم.51‌

     ‌نتيجتاً در صورت حضور در نخلستان، از آن‌جايي كه دشمن فاقد توان لازم براي جنگ در نخل مي‌باشد و اين مسئله را نيز در تحليل‌هاي خود يادآور شده است، درصد بالايي از موفقيت عمليات تضمين مي‌گردد و اگر عمليات ادامه هم پيدا نكند، تدابيري اتخاذ كرده‌ايم كه همين جا خط را تثبيت بكنيم هدف نهايي ما آنجاست (كارخانه نمك) ولي وضعيت زمين و نحوه مانور و نحوه ورود و نحوه آفند و پدافند را به گونه‌اي ما در يك امتداد قرار داديم و با توجه به ميزان ترابري و احتمالات مختلفي كه در نظر گرفتيم اينها را به گونه‌اي داريم پيشروي مي‌كنيم كه اولاً هر كجا كه رفتيم مي‌مانيم ... در اين منطقه بهترين پدافند ما آفند ماست.52‌

 ‌لازمه تثبيت در مرحله اول‌

تثبيت مرحله اول در واقع بدين معني مي‌باشد كه امكان و موقعيت عبور وسايل سنگين تضمين شود و از سوي ديگر سكوي پرش جهت استمرار عمليات تا دست يازيدن به اهداف نهايي و از پيش تعيين شده، به وجود آيد و انجام اين مهم نيازمند چند مسئله بود:‌

 1-     ‌ بهره‌برداري از غفلت دشمن در تثبيت خط و گرفتن آرايش مورد نظر.

     ‌برادر رضايي: ‌تمام شب دشمن گيج است، اگر در اين مهلت آرايش بگيريم، تثبيت مي‌شويم. مرحله بعد بستگي به تثبيت مرحله اول دارد.53

 2 -    ‌ ‌استفاده مطلوب از عوارض زمين‌

     ‌برادر رضايي: زمين در اينجا وضعيتي دارد كه ما مي‌توانيم تمام نيروها را در يك خط قرار دهيم تا بدين‌وسيله به دشمن جناح ندهيم و در يك خط ممتد اتكا به نخلستان كه در پشت سر قرار دارد، بجنگيم.54

     ‌ما خط را روي عوارض طبيعي زمين قرار داده‌ايم چون شب اول اتكا به دستگاه براي زدن خاكريز نداريم.55

 3-     ‌ ‌پاك‌ سازي كامل عناصر دشمن‌

     ‌طبيعتاً وجود هر گونه زائده‌اي از عناصر دشمن مي‌تواند عبور ما و همچنين ايستادگي در مقابل دشمن را مختل و دچار معضلات عديده‌اي بنمايد.

 4-     ‌ استفاده از امكانات دشمن‌

     ‌از آنجايي كه دشمن غافل بوده و مورد هجوم يكباره نيروها قرار مي‌گيرد و با‌لطبع آرايش خود را از دست مي‌دهد، لذا امكانات بر جاي مانده اعم از اقلام سبك و يا تانك و بلدوزر مي‌تواند در مرحله يكم كه هنوز عقبه‌هاي مطمئني براي تدارك نيروهاي خودي وجود ندارد، مورد استفاده قرار بگيرد.

     ‌برادر رضايي: هيچ چيز بيشتر از تانك‌هاي دشمن (درمقابل چهار چراغ) و وسايل مهندسي‌اش براي ما ارزش ندارد. اينجا اگر خداي نكرده 6، 7 گردان هم تلفات بدهيم ولي تانك‌ها را بگيريم و بتوانيم با اين تانك‌ها 38 ساعت و حداقل 24 ساعت منطقه را به هم بريزيم تا امكانات ما بيايد مي‌ارزد.56

عبور وسايل سنگين‌

از آنجايي كه مطالب نسبتاً كاملي در زمينه عبور وسايل سنگين در مبحث مستقل قرارگاه مهندسي آمده در اينجا سعي بر اين است به صورت اجمالي به مسائل اشاره شود تا علاوه بر اجتناب از تكرار مطالب، از طويل شدن بحث عبور  كه منجر به فاصله بيش از اندازه ميان دو بحث گذشته و آينده مي‌شود  خودداري گردد.

 معضلات و مسائل عبور

عبور از رودخانه در عمليات والفجر8، در را‡س تمامي معضلات و پيچيدگي‌هاي عمليات بود و به طور طبيعي بر تمامي روند كار و مباحث سايه افكنده بود. در اينجا تنها به قسمتي از تيتر موضوع‌هايي كه ضرورتاً مي‌بايستي در مبحث عبور پس از بحث و بررسي، روشن شده و مبناي اتخاذ "تدابير عبور" مي‌گرديد اشاره ‌شود.

     ‌براي بررسي كامل و دقيق عبور وسايل سنگين جلسه‌اي را‡س ساعت 7 بعد از ظهر 3/11/1364 در قرارگاه خاتم (سايت) تشكيل گرديد و موضوع‌هاي زير به عنوان محور بررسي ابلاغ گرديد:‌

 1-‌ چگونگي و زمان انتقال دستگاه‌هاي زرهي و مهندسي به مواضع خودي.

 2-‌ سازمان اجرا كننده مأموريت و ميزان آمادگي آن به لحاظ مسائل مختلف (آموزش، مانور، نيرو و تعميرات).

 3-‌ نحوه زمان و محل بارگيري در منطقه خودي در موج اول و موج‌هاي بعدي.

 4-‌ تأثير تغييرات موقت آب (جزر و مد) در بارگيري.

 5-‌ محورهاي عبور براي هر يگان.

 6-‌ محل تخليه و تأثير جزر و مد در آن.

 7-‌ ساحل‌سازي جهت بارگيري و تخليه در ساحل خودي و دشمن.

 8-‌ ميزان عبور در هر موج.

 9-‌ زماني كه صرف بارگيري، عبور و تخليه و برگشت در هر موج مي‌شود.

 10-‌ ميزان وسايلي كه در شب اول قابل عبور است (تعداد امواج عبور در شب اول).

 11-‌ هماهنگي با واحد عمل كننده جهت الويت پاكسازي در محورهاي تخليه.

 12-‌ نحوه نگهداري سالم وسايل عبور در روز بعد (استتار و اختفاء).

 13-‌ احتمالات مختلف در عبور با توجه به احتمالاتي كه در مورد مأموريت يگان‌ها وجود دارد.

 14-‌ چگونگي هماهنگي عبور در يگان‌هاي مختلف.

 15-‌ نحوه حل مشكلات پيش‌بيني نشده‌اي كه احتمال دارد اايجاد شود.57‌

     ‌در هر صورت مي‌بايستي مسائل ياد شده به گونه‌اي حل مي‌شد زيرا غير از اين، راه ديگري براي حل مسئله عبور نيست.

     ‌به عبارت ديگر بحث عبور وسايل سنگين به معني استفاده از تانك و احداث خاكريز به وسيله لودر و بولدوز بود و در صورت فقدان هر يك، خروج از نخلستان و جنگ در دشت با دشمن امكان‌پذير نبود. به همين منظور براي فرضياتي جهت مقابله با شرايطي كه عبور وسايل سنگين صورت نگيرد مطرح مي‌شد.

     ‌برادر محسن: ما مرحله اول را سرپل فرض كرده‌ايم كه پس از آن وسايل سنگين و زرهي را عبور دهيم. پس از تثبيت خط و عبور زرهي و وسايل مهندسي، مرحله دوم را انجام مي‌دهيم. انجام مراحل بعدي متكي به وسايل زرهي و دستگاه‌هاي سنگين است.58

     ‌برادر رضايي در جاي ديگري ضرورت تثبيت مواضع دفاعي را چنين ذكر مي‌كند:‌

     ‌براي تثبيت مواضع دفاعي دو عامل در دست ما است:‌

 1-‌ ابزار مهندسي، خاكريز، كانال براي پدافند.

 2-‌ حجم آتش در مقابل پاتك‌هاي دشمن.59

     ‌عبور نيروهاي موج دوم براي تعميق عمليات با گسترش منطقه سرپل و تصرف اهداف مورد نظر متأثر از ملاحظات مختلفي بود.

 تجارب عمليات‌هاي گذشته خصوصاً عمليات بدر

برادر محسن: تا به حال سپاه از احتياط خوب استفاده نكرده است.

     ‌ابوشهاب: مخصوصاً در شب.

     ‌برادر خرازي: براي يگان تك كننده بهره‌برداري از احتياط ابهام ندارد ولي براي يگاني كه در احتياط است مشكل است كه بتواند مأموريت بگيرد.60

 ‌ضرورت تعميق عمليات و دستيابي به اهداف مراحل بعدي‌

بنابر محاسباتي كه صورت مي‌گرفت و با لحاظ نمودن اين فرض كه تمامي توان يگان‌ها به هنگام شكستن خط منصرف خواهد شد و در نتيجه چيزي براي ادامه عمليات باقي نخواهد ماند، و دلايل ديگري كه قبلاً ذكر شد استفاده از نيروي احتياط در نظر گرفته شد.

 كمك در شكستن خط و حفظ آن‌

مأموريت تمامي يگان‌هاي احتياط در مرحله اول كمك در شكستن خط و سپس در صورت تثبيت مرحله اول عبور و حركت به سمت اهداف مراحل بعدي بود.

     ‌از طرف ديگر پيش‌بيني مي‌شد در صورت فشار دشمن و ادامه نبرد در نخلستان يگان‌هاي خط‌شكن تا مدت اندكي يك هفته تا 10 روز و شايد كمتر دوام نخواهند آورد و در اين صورت اگر يگان احتياطي وجود نداشته باشد هر گونه رخنه دشمن و رسيدنش به ساحل مي‌تواند تمامي خط را حفظ كند.

 بالا بردن تضمين پيروزي و از ميان برداشتن ترديدها

چنين به نظر مي‌رسيد قسمتي از قضاياي احتياط به لحاظ از ميان رفتن ترديد موجود در اذهان بود. بدين معني كه شايد با در نظر گرفتن نقش نيروهاي احتياط در سه مسئله كمك به شكستن خط، حفظ مواضع مرحله اول در صورت فشار دشمن، و تدبير براي مراحل بعدي در صورت پيروزي، اندكي از ابهامات موجود بر طرف شود. حال آنكه به دليل عدم شناخت از عمق دشمن، چيدن مانور براي مراحل بعدي تا اندازه‌اي مشكل ‌بود و تغيير مكرر مأموريت يگان‌ها نيز بدون ارتباط با اين مسئله نبود. در هر صورت مي‌بايستي بنا به تجارب عمليات بدر، تدابيري جهت مواجهه با شرايط مختلف انديشيده و در نظر گرفته مي‌شد تا بدين وسيله ابهامي بدان معني، باقي نماند.

 مشكلات نيروهاي احتياط‌

نيروهاي احتياط اساساً با چند شكل مواجهه بودند كه قسمتي از آن در گذشته ذكر شد و در اينجا با اشاره اجمالي و گذرا به آن به اين بحث خاتمه داده مي‌شود.

 1 -    ‌ عقبه‌

     ‌برادر محسن: مشكل ديگر عبور يگان از يگان مسئله عقبه است.61

     ‌به عنوان مثال عقبه يگان حضرت رسول (ص) گذشته از تغييراتي كه مي‌كرد در نهايت در سمت راست لشكر ولي‌عصر(عج) بود حال آنكه اين لشكر روي جاده سوم مأموريت داشت و اين منجر به مشكلاتي شده بود.

 2-‌ عدم هماهنگي بين يگان‌ها

در همين زمينه به دليل مشكلاتي كه بر سر راه هماهنگي يگان عبور كننده با يگان خط شكن وجود داشت مباحث زيادي ميان يگان‌هاي مورد نظر در مي‌گرفت. به عنوان مثال درگيري و برخوردهاي لشكر امام حسين(ع) و لشكر 5 نصر قابل ذكر است.

 3-‌ عدم شناخت از زمين دشمن‌

محدوديت منابع اطلاعاتي خودي از عمق دشمن باعث شده بود مانور يگان‌هاي عبور كننده به استحكام يگان‌هاي خط شكن نباشد و طبيعتاً رفع اين نقيصه نيز به هنگام حضور در زمين دشمن، صورت مي‌گيرد كه خالي از اشكال و كندي در عمل نيست.62

اهداف مرحله دوم و نهايت پيشروي‌

طراحي مرحله دوم عمليات به صورتي بود كه موفقيت آن در خدمت مرحله اول و مرحله سوم بود. بدين معنا كه پس از انجام مرحله اول تقاطع مقابل شهر فاو به منزله كليد منطقه محسوب مي‌شد و انجام هر گونه فشاري توسط دشمن از روي جاده سوم به نظر مي‌رسيد و در صورت شكسته شدن آن در واقع رخنه‌اي عميق در مواضع مرحله اول ايجاد مي‌شد. لذا انجام مرحله دوم مي‌توانست گذشته از انهدام دشمن و ايجاد حركت تأخيري در فشار و پاتك‌هاي بعدي، به عنوان يك پيشگيري حتي به صورت موقت در فاصله‌اي جلوتر از شهر فاو، با جنگ و مقاومت، زمان لازم را براي تثبيت مرحله اول فراهم آورد. بر همين اساس برادر محسن در مورد مرحله دوم عمليات اظهار داشت: اين مثلثي (مرحله دوم) كليد منطقه است.63

     ‌هدف ديگري كه در مرحله دوم مورد نظر بوده و در بحث‌ها نيز لحاظ مي‌شد ايجاد جا پا براي خيزش در مرحله سوم بود. بر اين اساس لشكر8 روي جاده دوم ضلع جنوبي مثلثي مستقر مي‌گرديد و لشكر27 روي جاده سوم ضلع شمالي مثلثي تا پس از تثبيت مرحله دوم در مرحله سوم از همانجا تك خود را آغاز نمايند.

     ‌در مرحله دوم، مثلثي به عنوان نهايت پيشروي مورد نظر بود ليكن اهميت پايگاه موشكي منهدم شده و از سوي ديگر خط نداشتن زاويه مثلثي در ضلع شمالي آن منجر به مشكلاتي شده بود. برادر كاظمي اظهار كرد: اين پايگاه (موشكي منهدم شده روي جاده سوم) اگر پاكسازي نشود مانند كاسه جزيره جنوبي مي‌شود.64

     ‌در هر صورت بنا به علل متعددي از جمله كمبود نيرو عملاً تنها مثلثي مورد نظر قرار گرفت و جهت پيشگيري از مزاحمت‌هاي احتمالي دشمن در زاويه شمالي مثلثي قرار شد لشكر27 جهت انجام مرحله سوم در آنجا قرار بگيرد تا به عنوان يك نيروي مقابله كننده در برابر فشارهاي دشمن نيز وارد عمل شود.

يگان‌هاي مرحله دوم و خط حد آنها

     ‌در مرحله دوم عمليات عمدتاً لشكر17 علي‌بن‌ابيطالب و لشكر27 حضرت رسول (ص) عنوان مي‌شوند ولي در نهايت نقش اصلي و محوري را لشكر17 عهده‌دار شد و سه يگان 27 و 8 و 14 جهت مرحله سوم در نظر گرفته شدند.

     ‌در زمينه خط حد يگان‌ها و مأموريت‌هاي محوله به علت تغييرات مكرر امكان طرح تمامي آنها نيست لذا قسمتي از آن به تناسب بحث در پي خواهد آمد. قسمت ديگر آن در مبحث تغييرات عنوان خواهد شد.

 لشكر 17 علي‌بن‌ابي‌طالب‌

در جلسه 17/11/1364 تنها 5 روز قبل از آغاز تك پس از بحث و بررسي‌هاي فراوان فرماندهي لشكر25 كربلا در مورد مرحله عمليات پيشنهاد نمود كه لشكر25 كربلا كل شهر فاو و تانك‌فارم‌ها و سيل‌بند پشت (پايگاه موشكي) را عمل كند و لشكر17 روي جاده سوم (مرحله دوم) عمل نمايد و لشكر27 پشت لشكر7 احتياط ما (لشكر25) باشد و اگر هم امكان داشت بيايد عبور كند.

     ‌برادر رشيد نيز طرح برادر مرتضي را قبول داشت زيرا قبلاً پيشنهاد كرده بود كه به جاي لشكر27 در مرحله دوم لشكر17 عمل كند و لشكر27 آماده شود براي عبور از لشكر17 در مرحله سوم. و در حاشيه جلسه مجدداً به برادر محسن پيشنهاد مي‌نمود كه اگر اين طرح را بپذيرند چند لشكر دست نخورده در دست شما باقي خواهد ماند.

     ‌در ادامه مباحث جلسه ياد شده برادر محسن طي جمع‌بندي اظهار كرد:‌

     ‌ما به اين نتيجه رسيده‌ايم كه لشكر5 و لشكر31 و لشكر25 هر كدام فكرشان را روي قسمت خودشان بگذارند و اگر مثلث مرحله دوم را به عهده يك يگان ديگر بگذاريم بهتر است و در اين مورد لشكر17 و لشكر8 مناسب‌اند.

     ‌و چون لشكر8 براي مرحله سوم در نظر گرفته شده بود در نهايت انجام مرحله دوم عمليات بر عهده لشكر17 قرار گرفت.

دلايل انتخاب لشكر17‌

چنين به نظر مي‌رسيد كه دلايل متعددي براي انتخاب لشكر17 وجود داشت كه علي‌رغم توجيه لشكر به پايگاه موشكي، مأموريت جديد آن‌هم 5 روز قبل از عمليات به اين يگان واگذار شد. و در اين ميان توجيه بودن لشكر27 به منطقه ناديده گرفته شد و براي توجيه لشكر17 واگذاري 2 گروهان از لشكر27 به لشكر 17 به عنوان راه‌حل برگزيده شد. اما قسمتي از دلايل فوق:‌

 1-     ‌ اطمينان وافر قرارگاه خاتم ‌الانبياء به لشكر17 در مقايسه با لشكر27.

‌بنا به تجارب به دست آمده در عمليات بدر و برجستگي‌هاي بزرگي كه لشكر17 به وجود آورد و از سوي ديگر عدم برآوردهاي لازم فرماندهي در عمل، مانع از واگذاري هدف كليدي و مهم مرحله دوم به اين يگان شد.

 2-     ‌ در دسترس بودن عقبه لشكر17‌

     ‌عقبه لشكر17 بين لشكر25 و سمت راست لشكر31 عاشورا بود و در مقايسه با لشكر27 كه عقبه‌اش در پشت لشكر ولي‌عصر بود به نظر مي‌رسيد از سرعت عمل بيشتري براي كشيدن عقبه به جلو برخوردار است.

 3-     ‌ در اختيار داشتن نيروي احتياط با سازمان منسجم (دست نخورده).

     ‌انجام مرحله دوم و به كارگيري يگان‌ها، مبتني بر فرضيات مختلفي بود. در فرض اول چنين بود كه يگان‌هايي كه در مرحله اول شركت مي‌كنند در انجام و تكميل مرحله دوم نقش داشته باشند ليكن به خاطر از دست دادن تمركز فكري بر روي اهداف خودشان، اين فرض كنار نهاده شد. فرض دوم استفاده از لشكر8 و يا لشكر27 بود كه با توجه به فرضيات و احتمالات مختلفي كه وجود داشت (اقدامات احتمالي دشمن، شكسته نشدن خط در بعضي از محورها و ...) لازمه ادامه مراحل بعدي عمليات ضرورتاً حفظ سازمان برخي از يگان‌ها بود چنانچه وقتي فرماندهي لشكر25 كربلا پيشنهاد نمود كه: < لشكر8 را احتياط ما و لشكر31 قرار دهيد و لشكر27 خودش عبور كرده و از سه راهي فاو تا زير پايگاه موشكي را عمل كند.< برادر محسن در پاسخ گفت: < ما اگر دو روز هم گير كنيم لشكر14 و لشكر8 و لشكر27 را خرج نمي‌كنيم.>65

مشكلات لشكر17 علي‌بن‌ابي‌طالب:‌

واگذاري مأموريت جديد به لشكر17 بنا به عللي مشكلات متعددي را در برداشت كه در اينجا به پاره‌اي از موارد آن اشاره مي‌شود:‌

 1-     ‌ توجيه نبودن به منطقه‌

     ‌لشكر17 مبتني بر مأموريت قبلي خود در پايگاه موشكي، نيروهايش را توجيه نموده و در زمين مشابه نيز مانورهايي را انجام داده بودند. لذا با واگذاري مأموريت جديد از طرفي اندك زماني كه به آغاز عمليات مانده بود (5 روز) به نظر مي‌رسيد كسب آمادگي لازم تا اندازه‌اي مشكل بود خصوصاً اينكه شناسايي از عمق نيز مي‌بايستي از طريق دكل ديده‌باني انجام گيرد و امكان اينكه وضعيت جوي هم نامناسب باشد، وجود داشت.

برادر رشيد جهت رفع نسبي معضل توجيه نبودن لشكر17 خطاب به فرماندهي لشكر17 اظهار داشت: شما يك گردان از لشكر31 را كه روي جاده دوم توجيه شده است روي همان جاده به كار بگيريد و نيز دو گردان از لشكر27 را كه روي جاده سوم توجيه شده‌اند روي همان جاده به كار بگيريد.66

 2 -    ‌ معضل نيرو

     ‌از آنجايي كه 2 گردان لشكر17 نسبت به پايگاه موشكي توجيه شده بودند و متقابلاً 2 گردان لشكر27 به مثلثي، قرار شد لشكر 17 در مأموريت جديد از 3 گردان نيروهاي احتياط خود استفاده كند و 2 گردان لشكر27 را تحت امر بگيرد و 3 گردان خود را كه نسبت به پايگاه موشكي توجيه هستند براي احتياط لشكر25 تحت امر آن يگان قرار دهد.

در اين ميان به كارگيري 2 گردان از لشكر27 توسط لشكر17، خالي از مشكلات نبود لذا فرماندهي لشكر17 به طور خصوصي به برادر محسن اظهار داشت: فرمانده گردان‌هاي لشكر27 حرف دارند و مي‌گويند كه تحت امر رفتن و ادغامي عمل كردن با توجه به مسائل فرهنگي خوب نيست.67‌

لشكر 27 محمد رسول‌الله(ص)‌

پس از آنكه مأموريت مرحله دوم به لشكر17 واگذار گرديد، لشكر27 به عنوان احتياط آن در نظر گرفته شد. در واقع نقش لشكر27 در مرحله دوم در 3 مسئله خلاصه مي‌شد:

‌1-   تحت امر قرار دادن 2 گردان به لشكر17.‌

 2-  تحت امر لشكر17 در سمت چپ مثلثي پدافند كند.

3-‌ در صورت امكان پس از تأمين مرحله دوم روي پايگاه موشكي منهدم شده جهت تكميل اهداف دوم عمل نمايد.

     ‌در اين زمينه فرماندهي لشكر17 به برادر محسن پيشنهاد نمود كه:‌

     ‌اگر دو گردان لشكر27 امكان عمل روي پايگاه موشكي را داشت كه عمل مي‌كند و ما هم تا پايان خط (وتر مثلث) پيشروي كرده و در آنجا پدافند مي‌كنيم. ولي اگر امكان عبور براي لشكر27 بود. آن‌وقت پدافند سمت چپ خود را به لشكر27، واگذار مي‌نماييم و در سمت راست پدافند مي‌كنيم.68‌

     ‌برادر محسن طرح فوق را تأييد كرد ولي بنا به دلايلي فرماندهي لش‌كر27 نسبت به آن مسئله داشت و معتقد بود كه لشكر17 مرحله دوم را خودش انجام دهد و لشكر27 دست نخورده براي مرحله بعدي باقي بماند و خط پدافندي را نيز خود به عهده بگيرد و لشكر27 صرفاً عبوركند زيرا پدافند در زاويه مثلث به دليل نداشتن خط و احتمالاً فشار دشمن از داخل پايگاه موشكي منهدم شده كه از دو محور پاتك خور است، توان لشكر را خواهد گرفت.

     ‌در هر حال در پايان جلسه ضمن اينكه مانور لشكر27 به طور قطعي در مرحله دوم روشن نشد، برادر محسن به برادر كوثري تأكيد نمود كه: < عقبه خود را جلو بكشيد تا قوي عمل كنيد> و اضافه نمود كه: < بايد پايگاه موشكي را تخريب نماييد.>

     ‌گذشته از ابهاماتي كه در مأموريت‌هاي محوله به لشكر27 در مرحله دوم وجود داشت و منجر به ضعيف شدن برخوردها و مانور شده بود طبيعي به نظر مي‌رسيد كه تحت امر قرار دادن لشكر27 (به لشكر17) خالي از مشكلات نيست و معضلات يگان را افزون‌تر خواهد كرد.

     ‌قابل ذكر است كه فرماندهي لشكر27 سعي بر اين داشت با توجه به 2 گرداني كه تحت امر لشكر17 دارد و فرضياتي كه مبني بر عبور لشكر27 و يا پدافند در زاويه مثلث قرار دارد، يك فرمانده محور بگذارد كه مورد قبول لشكر17 واقع نشود و همين امر موجب گرديد برادر كوثري بيشتر گلايه‌مند شوند.‌

تغييرات مكرر، فرضيات مبهم  ‌

عوامل و پارامترهاي متعددي در تغيير مكرر مأموريت يگان‌ها و ايجاد فرضيات مختلف وجود داشت كه قسمتي از آن عبارت بود از:‌

 1-‌ محدوديت و فقدان يگان‌هاي احتياط متناسب با عمليات.

 2-‌ فقدان شناخت از عمق دشمن.

 3-‌ ترديد و ابهام نسبت به پس از آغاز تك.

 4-‌ ضرورت ادامه عمليات و تكميل آن.

 5-‌ و ...

     ‌عوامل ياد شده در جاي جاي بحث مانور به طور تلويحي و گاهي به طور مستقيم تأثير خود را بر تغيير مانور و مأموريت يگان‌ها، باقي مي‌گذارد. بررسي تغييرات مزبور و علل آن به دو صورت ميسر و امكان‌پذير مي‌باشد. يكي بر اساس يگان‌ها و تغييرات آن، و ديگري اهميت زمين منطقه و نقش آن در شكل‌دهي مراحل بعدي عمليات از آنجايي كه سازمان رزم تابع طرح مانور است و طبعاً اهميت زمين منطقه و مرحله‌بندي عمليات، مبناي طراحي مانور عمليات محسوب مي‌شود، لذا ادامه بحث بر اساس محور دوم پيگيري خواهد شد.

     ‌زمين‌هاي مورد بحث در تكميل مرحله اول و مرحله دوم و فراهم ساختن مقدمات مرحله سوم عبارت بودند از:‌

پايگاه موشكي (مستطيل شكل)، مثلثي و پايگاه موشكي جاده سوم (منهدم شده).

     ‌در مبحث مرحله دوم عمليات توضيحات لازم در خصوص مثلثي و پايگاه موشكي جاده سوم داده شده لذا در اينجا تنها به اهميت و نقش پايگاه موشكي و تأثير آن بر روي مانور و نيز تغييرات طرح مانور درباره تصرف پايگاه موشكي اشاره خواهد شد. در اين زمينه آنچه كه درباره اهميت زمين منطقه مطرح بود عمدتاً چهار مسئله را تشكيل مي‌داد.

 1 -    ‌ نگهداري مرحله اول‌

     ‌به‌رغم اينكه پايگاه موشكي (مستطيلي) يك هدف مستقل بود ليكن به لحاظ نقشي كه مي‌توانست در حفظ شهر فاو و تانك‌فارم‌ها و كلاً موفقيت و تكميل مرحله اول داشته باشد، به عنوان هدف مرحله اول در نظر گرفته شد.

 2-     ‌ از ميان برداشتن يك زائده تهديد كننده‌

     ‌نزديكي سر پايگاه موشكي به خور عبدالله اين امكان را كه دشمن از طريق خور مبادرت به تقويت نيرو نمايد، محتمل مي‌كرد لذا ضرورت داشت در همان مرحله اولي و هجوم سراسري اين زائده نيز از ميان برداشته شود.

 3-     ‌ هجوم به دشمن و بر هم زدن سازمان آنها

     ‌علاوه بر آنچه در قسمت دوم گفته شد به نظر مي‌رسيد در صورت عدم هجوم به دشمن در پايگاه موشكي، همزمان با مرحله اول، سازمان دشمن دست نخورده باقي خواهد ماند و با الحاق جناحين چپ و راست، مي‌تواند عمليات را در مرحله اول و در داخل نخلستان متوقف نمايد. بر اين اساس و به منظور بر هم زدن سازمان دشمن ضرورت تهاجم همزمان با مرحله اول، عيان بود.

 4-     ‌ مقدمه مراحل بعدي عمليات‌

     ‌پاكسازي پايگاه موشكي و تسلط بر آن در مرحله اول، گذشته از اينكه به منزله تكميل و حفظ موقعيت قرارگاه نوح محسوب مي‌شد عامل مؤثري در ادامه عمليات در مراحل بعدي و احياناً كمك به قرارگاه نوح و در پاكسازي و ممانعت از فرار دشمن، بود.

     ‌تغييرات طرح مانور درباره تصرف پايگاه موشكي‌

لشكر25 كربلا به هنگام چيدن مانور خود ابتدا گذشته از پاكسازي شهر و تانك‌فارم‌ها، حركت به دو سمت يكي جاده سوم و ديگري به ضلع شرقي پايگاه موشكي (مستطيلي) را در نظر گرفت تا بدين‌وسيله بتواند عملاً حفظ گره (مقاطع جاده) را جهت نگهداري شهر فاو تضمين نمايد.

     ‌مانور اوليه لشكر25 به لحاظ اينكه اين پايگاه تمامي نيروهاي خود را جهت مانور لحاظ نموده بود و از طرفي احتمالات موجود مبني بر كندي پاكسازي شهر وجود داشت ، لذا ناقص به نظر مي‌رسيد چنانچه برادر غلامپور يادآور شد كه:‌

         <‌برادر قرباني در مانور بيش از اندازه باز شد، مانند عمليات خيبر است و به محض فشار دشمن نيروي احتياط در دست ندارد و نمي‌تواند در شهر بجنگند.>‌

     ‌به دنبال استدلال ياد شده قرار شد در پاكسازي پايگاه موشكي 2 يگان لشكر27 و لشكر17 كه يكي در ضلع شرقي و ديگري در ضلع غربي است، از لشكر25 عبور كرده و آن‌را تأمين كنند، بر اين اساس لشكر27 عقبه خود را به منطقه لشكر7 ولي‌عصر منتقل كرد و لشكر17 بين لشكر31 عاشورا (سمت راست) و لشكر25 قرار گرفت.

     ‌در پي اين تغييرات مقرر گرديد كه لشكر25 پس از پاكسازي شهر، روي جاده سوم ادامه تك بدهد و سپس روي جاده دوم پدافند كند. اين مأموريت مورد اعتراض برادر مرتضي بود چنانچه اظهار كرد: < براي ما عملي نيست روي جاده سوم مأموريت داشته باشيم و سپس برويم روي جاده دوم براي پدافند.>69‌

و ‌پيشنهاد ‌كرد كه: < يك يگان پشت سر ما بگذاريد (روي جاده سوم) كه خط را از ما تحويل بگيرد. و ما تجديد سازمان كنيم و دوباره به كمك آنها برويم.>70

     ‌برادر قرباني با برخورد مستدل خود روشن ساخت كه نمي‌تواند فكرش را روي دو جاده بگذارد (دوم و سوم) و همچنين مشخص كرد كه با توجه به عقبه لشكرش روي جاده سوم تنها در آنجا مي‌تواند ادامه مأموريت بدهد و برايش مقدور نيست كه روي جاده دوم آرايش بگيريد.

     ‌از طرف ديگر پايگاه موشكي به عنوان يك هدف مشكل لشكركه ديگران نيز آن را تأييد مي‌نمودند  وجود داشت كه الزاماً مي‌بايستي يك يگان روي آن عمل كند لذا قرار بر اين شد كه < لشكر 17 در مرحله اول با عبور از سمت راست لشكر 25 تمامي منطقه مستطيلي پايگاه موشكي را تأمين نمايد و لشكر 27 در مرحله دوم با عبور از سمت راست لشكر25 عمليات را در سمت راست (جنو ب منطقه عاشورا) گسترش بدهد.

     ‌مبتني بر وضعيت ياد شده لشكر17 براي 3 گردان از نيروهاي خود مانور چيد و در زمين مشابه نيز تمريناتي را انجام داد و 2 گردان از لشكر27 نيز روي جاده سوم توجيه شدند. ليكن اين وضعيت نيز مجدداً دستخوش تغيير شد.

     ‌با تغييرات جديدي معضلي به نام مشكل هماهنگي 3 لشكر 17، 27 و 25 پيش آمد. لذا در جلسه مورخ 17/11/1364 (5 روز قبل از شروع عمليات) در اين زمينه مباحثي در گرفت چنانچه برادر محتاج گفت:‌

     ‌عبور لشكر17 و لشكر27 از لشكر25 با مشكل روبرو مي‌شود.

     ‌برادر محسن: لشكر17 پشت سر گردان لشكر25 (كه روي سيل‌بند پشت شهر عمل مي‌كند) وارد و نيز لشكر27 پشت سر گردان لشكر25 (كه روي جاده سوم عمل مي‌كند) وارد شود و از آنجا عبور كند.

     ‌برادر محتاج: ‌عقبه لشكر27 پشت سر لشكر7 وليعصر است.

     ‌با وضعيت جديد برادر قرباني با مشكلات جديد مواجه شده بود زيرا بايستي گذشته از پاكسازي شهر فاو، 2 يگان را از خود عبور دهد كه در ادامه مأموريت لشكر25 كربلا روي جاده سوم ادامه تك بدهد. به همين جهت اظهار مي‌داشت: من همه فكرم روي شهر است اين شهر به اندازه يك خرمشهر نيرو مي‌برد و تا فكر من از شهر آزاد نشود روي جاده سوم نمي‌توانم كار كنم.

     ‌در لابلاي بحث‌هاي فوق چنين به نظر مي‌رسيد كه به لحاظ توان بالاي لشكر 25 از نظر نيرو و قابليت‌هاي فرماندهي آن در نظر است اين لشكر حتي‌الامكان خودش را روي جاده دوم و سوم بكشاند تا بدين وسيله نقش مؤثري را در مرحله دوم و نيز حفظ كليه منطقه (تقاطع و مثلثي) داشته باشد. ليكن اين قضايا ابهامات زيادي داشت از جمله بر هم زدن تمركز فكري برادر قرباني و نيز ابهام لشكر27 در نقطه شروع تك و هماهنگي با لشكر25 از روي جاده سوم.

     ‌در اين ميان پيشنهاد جديدي توسط احمد كاظمي مطرح شد مبني بر اين‌كه: شهر فاو (تانك‌فارم‌ها) را به لشكر7 مأموريت بدهيد تا لشكر25 بتواند روي مثلث مرحله دوم عمل كند.

     ‌برادر غلامپور در ادامه گفت: يك احتمال بگذاريد كه لشكر7 موفق شود و لشكر27 از آن عبور كند.

     ‌برادر محسن در پاسخ اظهار داشت: عبور از اين قسمت بايد از پشت شهر فاو باشد و حال آنكه اين منطقه آلوده است.

     ‌آشفتگي در بحث‌هاي فوق موقعيت مناسبي را براي پيشنهاد برادر مرتضي و جا انداختن آن فراهم نمود. وي پيشنهاد كرد كه لشكر25 كل شهر فاو و پايگاه موشكي را عمل كند و لشكر17 روي جاده سوم مرحله دوم عمليات را انجام دهد و در اين ميان لشكر27 در احتياط لشكر17 قرار بگيرد كه وضعيت فوق تصويب و مقرر گرديد كه كتباً به يگان‌ها ابلاغ شود.

     ‌به دليل اهميت زمين پايگاه موشكي به‌رغم اينكه يك هدف مشكل بود ليكن امكان تفكيك و جدايي آن از مأموريت شهر فاو نبود لذا برادر مرتضي طي جلسه‌اي گفت: لشكر27 و لشكر17 روي جاده سوم مأموريت پيدا كنند و لشكر25 مأموريت ل 17 (پايگاه موشكي) را انجام دهد، يعني لشكر25 يك تيپ خود را كه در شهر فاو مأموريت دارد و يك تيپ ديگر را نيز در تانك‌فارم‌ها با 3 گردان ديگري كه در دست دارد، هم احتياط براي دو تيپ خود داشته باشد و هم نيرو عبور بدهد تا سه راهي فاو و از آنجا بر روي سيل‌بند مستطيلي عمل كند. براي ما عملي نيست كه در شب اول بياييم و 90 درجه بچرخيم و برويم روي جاده سوم.71‌

     ‌لشكر25 كربلا با عهده‌دار شدن مأموريت مستطيلي عملاً از تمركز بيشتري برخوردار مي‌شد و تضمين بيشتري را براي حفظ شهر فاو و تانك‌فارم‌ها به دست مي‌آورد زيرا پيوستگي دو هدف شهر فاو و پايگاه موشكي با يكديگر عملاً نياز به وحدت فرماندهي داشت و با وضعيت قبلي اين منظور حاصل نمي‌شد.

     ‌با وضعيت ياد شده و تكميل مأموريت لشكر25 (گرفتن پايگاه موشكي) و تغيير مأموريت لشكر17 (عمل روي مثلثي در مرحله دوم) فرماندهي لشكر17 اظهار كرد: يك ماه و نيم پيش ما اين پيشنهاد را در قرارگاه كربلا كرده بوديم كه لشكر25 روي سيل‌بند پشت شهر عمل كند.

     ‌برادر محسن در پاسخ گفت: ما در اين باره فكر مي‌كرديم، ضمن اينكه مي‌‌ترسيديم شهر پاكسازي نشود والان نيز بايد اين احتمال را گذاشت.72‌

     ‌بر اين اساس قرار شد 3 گردان از نيروهاي لشكر17 كه نسبت به پايگاه توجيه شده بودند در اختيار لشكر25 قرار بگيرند و متقابلاً لشكر17 دو گردان لشكر27 را در رابطه با مأموريت جديد روي جاده سوم، تحت امر خود بگيرد.

برادر محسن خطاب به فرمانده لشكر17 : شما گردان‌هايي را كه قبلاً روي پايگاه موشكي مأموريت داده بوديد در احتياط لشكر25 نگهداريد.73‌

         تغيير و تحولات جديد بي‌تأثير بر روي طراحي تطبيق آتش توپخانه نبود چنانچه برادر زهدي از توپخانه خطاب به برادر محسن اظهار داشت:‌

     ‌ما 20 روز وقت گذاشتيم تا تطبيق‌ها را ادغام كرده‌ايم. آتش لشكر17 با لشكر7 يكي بوده است كه‌الان با تغيير مأموريت لشكر17 بايد عوض شود. اين درست نيست مگر اينكه تطبيق لشكر7 و 17 و لشكر25 را پشتيباني كند.74

     ‌برادر محسن با ذكر اين عبارت كه:الان براي ما آتش اين قسمت مهم نيست و بايد آتش (مثلث) مرحله دوم را تأمين كنيم، به‌گونه‌اي مسئله راحل كرد!75‌

شناسنامه عمليات‌

نام عمليات: ‌والفجر8‌

رمزعمليات: ‌يا فاطمه‌الزهرا(‌ع)‌

منطقه عمليات: ‌جبهه جنوبي  فاو

زمان عمليات: 20/11/13364 ‌تا 9/2/1365‌

نوع عمليات: ‌گسترده‌

هدف: ‌تصرف فاو و تهديد بصره از جنوب‌

فرماندهي عمليات: ‌سپاه پاسداران انقلاب اسلامي‌

سازمان رزم عمليات: ‌سپاه پاسداران انقلاب اسلامي‌

استعداد نيروهاي درگير خودي: 140 ‌گردان پياده، 16 گردان توپخانه‌

استعداد نيروهاي درگير دشمن: 126 ‌گردان پياده، 33 گردان زرهي، 23 گردان مكانيزه، 29 گردان كماندو، 20 گردان گارد جمهوري‌

تلفات عراق: 50000 ‌كشته يا زخمي، 2105 اسير

خسارات عراق: ‌انهدام 39 هواپيما، 5 بالگرد، 540 تانك و نفربر، 150 قبضه توپ صحرايي، 55 توپ پدافند هوايي، 5 دستگاه مهندسي، 250 خودرو، 2 ناوچه موشك‌انداز

غنائم: 95 ‌دستگاه تانك و نفربر، 20 قبضه توپ، 120 قبضه توپ پدافند هوايي، 30 دستگاه مهندسي، 180 خودرو

نتايج:

 آزاد‌سازي و تصرف 940 كيلومترمربع از سرزمين‌هاي ايران و عراق.

 تصرف شهر بندري و مهم فاو.

 انهدام وسيع نيرو و تجهيزات دشمن.

 تسلط بر اروندرود.

 انسداد راه عراق به خليج‌فارس.

 هم‌مرز شدن با كويت.

پي نوشت‌

 1- انتخاب منطقه عملياتي فدك (فاو)، معاونت سياسي ستاد كل، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، مهر 1365، ص 1.

 2‌- همزمان با عمليات والفجر مقدماتي تلاش‌هايي در زمينه شناسايي در فاو توسط لشكر 14 امام حسين(ع) (سپاه)، صورت گرفت كه بعدها بنا به دلايلي معوق ماند. پس از عمليات خيبر در سال 1363 و منتفي شدن عمليات والفجر7 (منطقه كوشك و زيد) مجدداً منطقه شمال فاو  مقابل خسروآباد  توسط نيروي زميني ارتش پيشنهاد و نام والفجر8 نيز بر آن نهاده شد، ليكن بنا به دلايل و عواملي منتفي گرديد. در ميان عوامل بازدارنده و متوقف كننده عمليات والفجر8  كه انجام نشد  مسئله توان نظامي جهت عبور از اروند و ترديدهاي پس از عدم‌الفتح عمليات خيبر، شايد برجسته‌تر و نقش مؤثرتري را در مقايسه با ساير مسائل دارا بوده است. به هر حال مسائل بازدارنده را كه عمدتاً در چارچوب توان نظامي جاي مي‌گيرد، مي‌توان به شرح زير بيان كرد: 2-1-‌ عبور از آب اروند: نظر به اينكه تجارب عمليات بدر در زمينه به‌كارگيري غواص در شكستن خط وجود نداشت، لذا طرح مشخص عبور عمدتاً متكي به آتش ساحلي و سپس استفاده از قايق در شكستن خط بود كه بنا به ابهامات و مسائل متعددي كه وجود داشت ضريب اطمينان لازم فراهم نيامد. 2-‌2-شكستن خط: در بحث عبور از آب به آن اشاره شده. 2-3- مشكلات عقبه: نصب پل، عبور وسايل سنگين و ......‌2-4-‌ مشكلات پدافند و نگهداري هدف: فقدان توانايي در عبور وسايل سنگين از اروندرود جهت احداث خاكريز و ......‌2- 5-‌ عدم آمادگي نيروها به لحاظ كيفيت پايين در آموزش‌هاي مناسب.2- 6-‌ ابهام فرماندهان و ترديدهاي فراواني كه وجود داشت. 2-7-‌ كمبود امكانات مناسب: فقدان پشتيباني هوايي، وسايل عبور و ......‌2- 8‌- هوشياري دشمن: اقدامات دشمن نشان دهنده هوشياري نسبي درباره با اقدامات خودي بود. 2-9‌ و ... 

‌انتخاب منطقه عملياتي فدك (فاو)، معاونت سياسي ستاد كل، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، مهر 1365، پاورقي ص 4 و 55‌

 3-‌ همان.

4-  همان، ص 2.

5- همان ص 2 (برادر شمخاني، نوار  شماره 2، جلسه مورخ 15/3/1364، قرارگاه خاتم سپاه).

6- همان، ص 3 (برادر محسن رضايي، نوار شماره 7 و 8، جلسه قرارگاه خاتم سپاه، 18/3/64).

7- همان، ص 3 (همان).

8- همان، ص 3 (آقاي هاشمي رفسنجاني، نوار شماره 314، جلسه مشترك ارتش و سپاه، دزفول، 14/10/1364).

9- همان، ص 4 (برادر علايي، نوار شماره 8، ستاد مركزي سپاه، تهران، 18/3/1364).

10- ‌ همان، ص 4.

11- ‌ همان، ص 6.

12- ‌ همان، ص 49.

13- ‌ همان، ص 57 (دفترچه شماره 2 راويان قرارگاه خاتم).

14- ‌ همان، ص 57  56.

15- ‌ همان، ص 61 تا 63 (برادر شمخاني، جلسه‌اي در قرارگاه سلمان، نوار شماره 129، 6/7/1364).

16 -‌همان، ص 80 تا 83.

17- ‌ همان، ص 107 و 108 (نوارهاي شماره 195 و 196 جلسات قرارگاه خاتم).

18- ‌ همان ص 109.

19- ‌ همان، ص 111  112.

20- ‌ همان، ص 112.

21- ‌ همان ص 114  115.

22- همان، ص 115 تا 118.

23- ‌ همان، ص 119.

24- ‌ همان، نوار شماره 205 جلسه قرارگاه خاتم.

25- ‌منظور از كار، برخورد توجيهي با مسئولان مي‌باشد.

26-‌سفر برادر رشيد در ارتباط با مسائل پزشكي و معالجه و درمان بوده است، اما عملاً يكي از مشكلات فرماندهي در رفع ابهام و ترديدها بدين طريق حل شد.

27-  البته قبل از آن طي جلسه‌اي خصوصي، برادر محسن به برادران رحيم صفوي و حسيني‌تاش گفته بود عمليات‌هاي محدود را با قدرت انجام دهيم و فدك را با تأخير انجام خواهيم داد.

به‌نظر مي‌رسيد كه برادر محسن به نتيجه رسيده است و تصميم بر اجراي عمليات دارد، لذا براي حل ترديد و ابهام برادران مي‌بايست تدابيري مي‌انديشيد، از آن جمله سلب مسئوليت قبلي برادر رحيم در مورد عمليات را مي‌توان در اين راستا نام برد. در اين مورد شنيده مي‌شد كه برادر محسن گفته است. همانند قبل خودم پيگيري خواهم كرد و شما (خطاب به برادر رحيم صفوي) نيز همانند گذشته كمك نماييد. در مورد تعويق عمليات نيز شنيده شد كه برادر محسن تا دو ماه با آن موافقت كرده است.

در مجموع از مفاد جلسه برادر محسن با برادران رحيم صفوي و حسيني‌تاش مطالب مستندي در دست نيست و آنچه گفته شده نقل‌قول‌هاي غيرمستقيم است. اما به طور وضوح روشن بود كه بعد از جلسه تقريباً مسائل برادر رحيم حل گرديده و از اين پس برخوردهايي كه از وي ديده مي‌شد نشان‌دهنده تصميم به ادامه حركت در زمينه آمادگي عمليات بود. (مشاهدات و مسموعات راوي)‌

 28- در ادامه بحث به آن اشاره خواهد شد.

 29-‌ برادر محسن، نوار شماره 207، جلسه در محل قرارگاه خاتم (سايت)  مورخه 24/8/1364.

30- ‌حضار عبارت بودند از برادران  صفوي، عزيز جعفري، غلامپور، محتاج، حسيني‌تاش، سنجقي، غمخوار، پيشبهار (معاونت واحد اطلاعات نظامي قرارگاه)، علايي، فدوي (مسئول واحد اطلاعات نظامي قرارگاه نوح)، شفيع‌زاده (مسئول توپخانه نيروي زميني)، وفايي (مسئول مهندسي نيروي زميني)، و از يگان‌ها، برادران احمد كاظمي (ف.ل.8 نجف)، قاليباف (ف. ل. 5 نصر)، ميرحسيني (مع.ل.ثارالله) و جمعي ديگر از فرماندهان رئوفي (ف. ل.7)، قرباني (ف.ل.25)، رودكي (ف.ل.19)، اسدي (ف.ل.33) و ...

31- برادر محسن، نوار شماره 210 و 211 جلسه در قرارگاه (سايت)، 25/8/1364.

32‌- مناطقي كه به عنوان عمليات محدود در جنوب مد نظر برادران بود عبارت بود از:‌

 جزاير ام‌الرصاص شمال و شمال غربي هور (ام‌النعاج)‌ پاسگاه معلق در جنوب چزابه و همين‌طور منطقه‌اي حد فاصل البيضه تا الحسان به عنوان يدك از طرف برادران نيروي زميني پيشنهاد و در دستور كار قرار داشت.

33‌- به نظر مي‌رسد كه پارامترهايي گوناگون در اين تصميم‌گيري، در ذهن برادر محسن مؤثر بوده، از جمله:‌

 اهميت عمليات ام‌الرصاص به عنوان يدك و از طرف ديگر دوري قرارگاه مركزي از آن، فرماندهي قوي و با تجربه را طلب مي‌نمود.

34- موضوع فوق، به گونه‌اي حذف معقول و مطلوب برادر جعفري از صحنهِ اصلي عمليات فاو (تلاش‌ اصلي) بود، با اين حركت، مسائل ترديدهاي وي رفع شده، انگيزه براي كار مي‌يافت.

35- همان، ص 125 تا 136.

36- ‌ همان، ص 124 تا 137.

37- گزارش مباحث اساسي طرح مانور عمليات، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه، اسفند 1367، ص7.

38- ‌ همان، ص 9.

39- ‌ همان، ص 10.

40- ‌ همان، ص 10.

41- ‌ همان، ص 12 (2/11/1364  صفحه 14 و 15، جلسه مشترك خاتم در مجلس شوراي اسلامي، نوار 395).

42- ‌ همان، ص 13 (برادر سليماني فرمانده لشكر ثارالله 8/10/1364 نوار 304 و 305).

43- ‌ همان، ص 13 و 14 (6/10/1364، نوار جلسه 302 و 303).

44- ‌ همان، ص 13 (9/10/1364، نوار جلسه 306).

45- ‌ همان، ص 15 (13/10/1364،، نوار 333، جلسه مشترك خاتم).

46- ‌ همان، ص 16 (13/10/1364،  نوار 333، جلسه مشترك خاتم).

47- ‌ همان، ص 19 و 20 (برادر محسن، 23/10/1364، نوار 371).

48- ‌ همان، ص 20 و 21 (23/10/1364، نوار 371).

49- ‌ همان، ص 21 (18/10/1364، نوار 347).

50- ‌ همان، ص 23.

51- ‌ همان، ص 29.

52- ‌ همان، ص 30 (برادر رضايي 20/10/1364، نوار 358).

53- ‌ همان، ص 30 (برادر رضايي 13/10/1364، نوار 329).

54- ‌ همان، ص 31 (23/10/1364، نوار 373).

55- ‌  همان، 23/10/1364، نوار 373.

56- ‌ همان، 19/10/1364، نوار 353.

57- ‌ 19/11/1364، نوار 64، فرماندهي.

58- ‌ همان، ص 33 (2/11/1364، ستاد قرارگاه خاتم).

59- ‌ همان، ص 34 (برادر رضايي 13/11/1364، نوار 439).

60- ‌ همان، ص 34 (19/10/1364، نوار 355).

61- ‌ همان، ص 37 (14/11/1364، نوار 440).

62- ‌ همان، 14/11/1364، نوار جلسه 440.

63- ‌ همان، ص 37 تا 39.

64- ‌ 19/11/1364، نوار 1364، فرماندهي.

65- ‌ 17/11/1364، 457  455  461 جلسه.

66- ‌ 17/11/1364، نوار 457  455  461 جلسه.

67- ‌ 19/11/1364، نوار 65 فرماندهي.

68- ‌ 17/11/1364، نوار 457  455  461 جلسه.

69- ‌ 19/11/1364، نوار 65 فرماندهي.

70- ‌ 13/11/1364، دفترچه 21، ص 109 تا 111.

71- ‌ 13/11/1364، دفترچه 21، ص 109 تا 111.

72- ‌ 13/11/1364، دفترچه 21، ص 109 تا 111.

73- ‌ 19/11/1364، نوار 65 فرماندهي.

74- 19/11/1364 ، نوار 65 فرماندهي.

75- ‌ 17/11/1364، نوار 457  455  461 جلسه.

لینک کوتاه :
کد خبر : 1367

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال
  • مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
  • آدرس دفتر مرکزی:تهران – خیابان شریعتی - خیابان شهید دستگردی(ظفر) - بعد از تقاطع شهید تبریزیان - پلاک77
  • تلفن تماس روابط عمومی:

02122909525-30 داخلی 245