بررسي مقوله آموزش نظامي
در جنگ عراق عليه ايران
امير رزاقزاده*
تاريخ دريافت: 25/6/1389
تاريخ تأييد: 30/7/1389
چكيده
مقوله آموزش در جنگها از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. آموزش، پايه و اساس اجراي هر عمليات است و در صورت فقدان آن اجراي طرحهاي عملياتي با موفقيت همراه نخواهد بود. مقاله حاضر به صورت تلفيقي از تعاريف و چارچوبهاي متداول و همچنين كاركردهاي مختلف آموزش در صحنههاي مختلف جنگ تحميلي با استفاده از اسناد و منابع معتبر تهيه و تدوين شده است. در اين مقاله تلاش ميشود ضمن بيان اهميت و ضرورت آموزش در سطوح مختلف به كليات، تعاريف، انواع و اقسام و نقش و تاثير آموزش به ويژه از منظر نظامي اشاره گردد. در ادامه، مصاديق آموزشي از بدو آغاز جنگ بين دو كشور ايران وعراق مورد بررسي قرار گرفته است.
كليد واژهها: آموزش نظامي، جنگي ايران و عراق، عملياتهاي نظامي، تاكتيك، تجهيزات نظامي، ارتش عراق، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، ارتش جمهوري اسلامي ايران
مقدمه
آموزش و تربيت از ديرباز نقش اساسي در بقاء و تداوم حيات جوامع بشري ايفا كرده است. آداب و رسوم، اعتقادات و ارزشها، نگرشها و رفتارها و دانش و مهارتهاي جامعه از طريق نظامهاي آموزشي و تربيتي تداوم يافتهاند. فرايند آموزش و تربيت با انسان سروكار دارد و انسان نيز موجودي پيچيده، با قابليتهاي فراوان است. در يك نظام آموزشي سنجيده كه بر اساس هدفهاي روشن و برنامه مشخص تدوين شده باشد، انجام فعاليتهاي آموزشي بايد به افراد شايسته و صلاحيتدار سپرده شود. از اينرو، نظامهاي آموزشي، بدون مديريت و رهبري اثربخش و هوشمند، قادر به پاسخگويي مسئوليتهاي فزاينده خود نخواهند بود. آموزش عبارت است از تمام كنشها و روشهايي كه براي رشد و تكامل تواناييهاي مغزي، معرفتي و همچنين افزايش يا تغيير مهارتها و نگرشها و رفتار انسان به كار ميروند به گونهاي كه، شخصيت انسان را در چارچوب ارزشهاي متعالي جامعه تا حد امكان تعالي بخشد (نائيني، 1385 :124).
در دنياي امروز براي افزايش توان فرد و بهرهوري سازمان، لازم است اطلاعات و دانش افراد به روز شود و اين مهم، تنها با آموزش مستمر و مداوم، ممكن خواهد بود. وجود انگيزه و روحيه در كار، رضايت شغلي، افزايش كارايي، توان حرفهاي، هماهنگي كاركنان با هدفهاي سازمان و استفاده صحيح از منابع، نمونههايي از آثار وجود نظام آموزش كارآمد و موثر است.
موضوع آموزش در جريان جنگ تحميلي نيز از اهميت بسيار زيادي برخوردار بود. ابداع سبك نوين عمليات نيروهاي نظامي ايران، از ابتداي جنگ به تدريج بر پايه نيروهاي انساني شكل گرفت. اساس تفكر و شيوه جديد نبردها بر امواج انساني متكي بود. ضرورت انجام نبردهاي پي در پي براي بيرون راندن دشمن از خاك كشورمان، باعث شد نيروهاي وفادار و علاقهمند گروه گروه با مراجعه به مراكز جذب نيروي انساني، آمادگي خود را اعلام كنند.
متعاقب آن، ارتش و سپاه اقدامات لازم را براي جذب نيروهاي مردمي در قالب سرباز وظيفه و بسيجي به عمل آوردند. كار مهم اين مرحله، آموزش، سازماندهي و تجهيز نيروهاي داوطلب بود. وجود انگيزه و روحيه ايثار و از خودگذشتگي در نزد اين نيروها، شرايطي را فراهم ساخت تا با الهام از مكتب امام حسين(ع)، درصدد احياي فرهنگ عاشورايي برآيند و با تلفيق تخصص و تعهد و تعاليم اصيل اسلامي به فراگيري فنون رزمي و جنگاوري مبادرت ورزند.
فرماندهان يگانهاي حاضر در منطقه با هدف افزايش مهارتها، قدرت جسماني، اعتماد به نفس و سرعت عمل نيروهاي خود، براساس موقعيت خاص هر عمليات به تدوين برنامههاي آموزشي اقدام ميكردند. در آموزشهاي پيشبيني شده، علاوه بر تأكيد بر مهارتهاي رزمي افراد و ارتقاء آن، فرآيند تصميمگيري در سطح يگانها نيز افزايش پيدا كرد.
آموزشها در دو بخش فردي و گروهي صورت ميپذيرفت. آموزش افراد در كليه مراحل آمادهسازي شامل رزم انفرادي، راهپيمايي، تأمين مناطق عملياتي، عمليات آفندي و پدافندي بود. با فرماندهان و يگانهاي عمل كننده ارتش و سپاه حساسيت ويژهاي نسبت به آموزش كيفي نيروهايشان ميدادند. مطابقت محل آموزش با منطقه عمليات، نوع و سطح آن و همچنين مربيان آموزشي همواره مورد توجه خاص فرماندهان يگانهاي حاضر در عمليات قرار داشت.
فرماندهان و مسئولان واحدهاي آموزش به خوبي ميدانستند كه ميزان آمادگي نيروها تنها با جذب نيروهاي كيفي و ايجاد يك سيستم آموزشي موثر ميتواند به سطح قابل اطميناني ارتقاء يابد. از اينرو، همواره برنامه آموزش نيروها به نحوي تنظيم ميشد كه از قابليت انعطافپذيري مناسبي براي انجام هر گونه عمليات سخت و طاقتفرسا برخوردار باشند. اين مقاله با نگاه به قالبهاي تئوريك و كاربردي، درپي آن است تجربيات به دست آمده در طول جنگ ايران و عراق را در امر آموزش در يك چارچوب تحليلي مورد بررسي قرار دهد.
مفاهيم نظري مرتبط با مقوله آموزش
كلمه آموزش معادل واژه انگليسيtraining است (حسيني، 1379 :486). آموزش، اسم مصدر از واژه آموختن ميباشد و به معناي تعليم دادن، عمل آموختن، راهنمايي و ياد دادن است (دهخدا، :1363 ج2، 799 - 800). آموزش عبارت از فعاليتهايي است كه به منظور ايجاد ياديگري در يادگيرنده از جانب معلم طرحريزي ميشود و بين معلم و يك يا چند يادگيرنده به صورت كنش متقابل جريان مييابد(سلماني: 12 - 13). به عنوان يك تعريف جامع از آموزش ميتوان گفت آموزش عبارت است از فرآيند استقلال يك سري ارزشها، مهارتها و فنوني كه از تجربيات نسلهاي گذشته به جاي مانده و در اختيار نسل جديد قرار ميگيرد (سلماني: 13).
اهميت و ضرورت آموزش
انسان براي ادامه زندگي به طور آگاهانه و بدون آموزش با دو مشكل عمده مواجهه ميباشد، اول اينكه حل هر مسأله و يافتن پاسخ هر پرسش براي نخستين بار وقت زيادي ميگيرد، به طوري كه عمر هيچ فردي براي تكرار تجارب نو و ارزيابي مجدد يافتههايش تكافو نميكند. دوم اينكه در هر مورد، بيم اشتباه وجود دارد و اين امر فرآيند يادگيري را طولانيتر ميكند. اگر قرار باشد هر نسل همه يافتههاي گذشتگان را ناديده بگيرد و تجارب آنان را تكرار نمايد و حتي راههاي خطايي را كه رفتهاند از نو بپيمايد، هيچ پيشرفتي به وقوع نخواهد پيوست. از نظر آدام اسميت، انسانها با آموزش به سرمايه مبدل ميشوند و جامعه ميتواند از توان توليدي آنها به صورت بهتري بهرهمند گردد. دانش مستلزم انجام هزينههايي است و اين هزينهها جنبه سرمايهاي دارد. دريافتكنندگان آموزش به سرمايه ثابتي تبديل خواهند شد كه فرآيند توليد قدرت و درآمد جامعه را ارتقاء خواهند بخشيد. همچنين آموزش باعث ميشود فرهنگ و سطح علمي هر جامعه افزايش يابد و فساد، مسامحهكاري و بيبندباري از ميان برود. جامعهاي كه از افراد تحصيل كرده بيشتري برخوردار باشد، قادر است با مقدار معيني از سرمايه و مواد اوليه، محصول بيشتري را توليد و به بازار عرضه نمايد. فرماندهي كه از آموزش متناسب با درجه و جايگاه شغلي خود بهرهمند باشد، قطعا از تلفات جاني و مالي در امان بوده و امكان پيروزي او در يك نبرد بيشتر خواهد شد.
آموزش، باعث ميشود در نحوه انجام وظيفه بهبود حاصل شود، امكان جايگزين كردن كارمندان در شرايط اضطراري فراهم آيد، هزينهها كاهش يابد، از ميزان حوادث و ضايعات كاسته شود و ثبات بيشتري در سازمان به وجود آيد. (سلماني:13 - 14)
آموزشهاي نظامي
اين نوع از آموزش، انواع آموزش مرتبط با امور نظامي را در بر ميگيرد. در ذيل برخي از مباحثي كه در چارچوب موضوع آموزش نظامي قابل توجه است مورد بررسي قرار ميگيرد:
تربيت بدني و آمادگي جسماني
آمادگي جسماني، زمينه اصلي كليه آموزشهاي نظامي است و بدون وجود سطح قابل قبول از آمادگي جسمي، موفقيت نظاميان در انجام وظايف مربوط به خود يا يگان خدمتي مربوطه، امكانپذير نيست. تنوع وظايف نظاميان كه از حركات ساده در يك محيط مشخص تا حركات كاملاً پيچيده و مخاطرهآميز در محيطهاي گوناگون و ناآشنا را شامل ميشود، اهميت آمادگي جسماني افراد و يگان را بيشتر عيان ميسازد. آمادگي كامل براي رزم، شامل آمادگي تكنيكي، آمادگي فكري و روحي و آمادگي بدني ميشود. (نائيني،1385 :146) در صورتي كه هر يك از جنبههاي آمادگي دچار نقص يا كمبود باشد، فعاليتهاي رزمي به صورت موثر و مناسبي انجام نخواهد گرفت. بدون آمادگي تكنيكي، سرباز فاقد مهارت و كارايي در جنگ است. بدون آمادگي فكري و روحي، فاقد انگيزه و اعتماد و بدون آمادگي جسماني فاقد توانايي و تحمل براي انجام وظايف نظامي است (نائيني،1385 :146). اجزاي آمادگي جسماني شامل: قدرت، استقامت، چابكي و هماهنگي ميباشد (نائيني،1385 :149- 148)
فرمانده و آموزش ستاد
فرصتهاي آموزش يگان در مراكز آموزش رزم از قبيل برنامه آموزش، فرماندهي نبرد يا مركز آموزش آمادگي عمومي براي حفظ مهارت ستاد و فرمانده يگان، بسيار نادر است. بنابراين، اين مسئوليت فرمانده است كه ستاد و فرماندهان تحت امر خود را به گونهاي آموزش دهد تا به صورت يك تيم منسجم عمل كنند. فرمانده بايد به طور مداوم نيازهاي آموزشي ستاد را تعيين كرده و يك برنامه آموزش طرحريزي و اجراء نمايد و نتايج را ارزيابي كند. اين موضوع تأثير آموزش بر فرآيند تصميمگيري نظامي را مورد بحث قرار ميدهد.
1. اصول كلي:
فرمانده و ستاد وي بايد يك تيم منسجم باشند. ستاد بايد به منظور ارائه طرحهاي جامع و هماهنگ با هدايت فرمانده، دكترين نيروي زميني را به خوبي درك كرده و نظرات فرمانده را پيشبيني نمايد. چالشهاي فرماندهي در حين نبرد، مستلزم آموزش دقيق فرمانده و ستاد در امر تصميمگيري، برآورد روشها، مديريت اطلاعات، آمادهسازي دستورها و تمرينات ميباشد. رابطه بين ماموريتهاي يگان و ليست وظايف ضروري مأموريت، بر آموزش فردي و جمعي يك يگان تأثير دارد. فرمانده، ليست وظايف ضروري ماموريت ستاد براي آموزش را مطابق آئيننامه رزمي تهيه ميكند. (نائيني،1385 :427) فرمانده با ارائه موقعيتهايي به ستاد كه طي آن ستاد بايد فرآيند كامل تصميمگيري نظامي يا فرآيند اختصاري تصميمگيري نظامي را صورت دهد، آموزش ستاد را سازماندهي مينمايد. فرمانده سئوالاتي را براي اعضاي ستاد مطرح كرده و از آنها ميخواهد براي پاسخ خود توضيحات كاملي را ارائه كنند. سپس فرمانده درستي و عمق انديشه و توليدات آنها را مورد ارزيابي قرار ميدهد.
فرمانده با قرار دادن آموزش براساس موقعيتهاي فرضي يا طرحهاي جنگ واقعي، در ماموريتهاي رزمي فردي يا جمعي از اين روش براي آموزش ستاد استفاده ميكند. اين آموزش به فرمانده و ستاد كمك ميكند قدرت تفكر را افزايش دهند، آموزش اضافي مورد نياز ستاد را ارزيابي نمايند، درك چگونگي تفكر و عملكرد فرمانده را افزايش دهند، انسجام را بيشتر كرده و روحيه، اعتماد و اطمينان را افزايش دهند (نائيني،1385 :428). مهارتهاي ستادي غالبا طي فعاليتهاي آموزشي چند ردهاي آموزش داده ميشوند. فرمانده بايد اطمينان يابد كه تمرينهاي چند ردهاي به آموزش مفيد ستاد منجر ميشود.
فرمانده بايد ستاد را از وظايف اداري كه مانع آموزش آنها ميشود، معاف دارد. اگر ستاد در فرآيند تصميمگيري نظامي، آغاز شود؛ اين كلاسها براي اين است كه تضمين كند تمامي پرسنلي كه در فرآيند طرحريزي شركت ميكنند، فرآيند رسمي را درك كردهاند. اين آموزش بايد دربرگيرنده يگانهاي پشتيباني كه احتمالاً در فرآيند شركت ميكنند باشد. اين آموزش به فرمانده اجازه ميدهد فرآيند طرحريزي را براي يگان عادي كرده و به جريان بياندازد. در طي اين آموزش، ستاد بايد ماموريت و مسئوليتهاي تمامي افراد را معين كند. تكرار اين آموزش بستگي به آشفتگي پرسنل خواهد داشت. (نائيني،1385 :29)
پس از آموزش مقدماتي، فرمانده بايد با استفاده از فرآيند تصميمگيري نظامي، ستاد را تمرين دهد. آموزش بايد درجه داران و افسران غيركادر را با هم هماهنگ كند. آنها در صورت آموزش صحيح ميتوانند نقش مهمي در فرآيند داشته و در وقت افسران ستاد صرفهجويي چشمگيري صورت دهند (نائيني،1385 :43).
2. تكنيكها:
فرمانده براي ارائه پوشش ناظر و كنترل كننده، از يگانهاي هم رده در خواست پشتيباني مينمايد. فرمانده و ستاد، طرحها و دستورات زيادي را براي فعاليتهاي روزانه در فرآيند طرحريزي هماهنگ ميكنند. اين امر بايد شامل ايجاد دستوراتي براي عملياتهاي وسيع، تغيير مراسمهاي فرماندهي، و نيز دستوراتي براي آغاز تمرينات فرماندهي و دكترين و آموزش زميني باشد. فرمانده و ستاد در حين انجام تمرينهاي طرحريزي، بايد مشخص كنند چه ابزارها و جداول طرحريزي را براي هماهنگ كردن با روش جدي عملياتي خود نياز دارند. در حين اين آموزش، يگان نيز بايد روش جاري عملياتي طرحريزي خود را ايجاد و اصلاح نمايد. هنگامي كه يگان، هدايت آموزش سه ماهه را تهيه ميكند، بايد يك طرح عملياتي يا دستور عملياتي را نيز تهيه و صادر نمايد (نائيني،1385 :430 و 431).
اين دستور ميتواند به عنوان سناريوي مشترك يگانهاي تحت امر براي تمرين فرآيند تصميمگيري در نظر گرفته شود. آنها ميتوانند از اين دستور براي اعمال فرآيند تصميمگيري نظامي و كار بر روي اختصار اين فرآيند در محدودههاي زماني استفاده كنند. اين تكنيك نه تنها براي يگانهاي تحت امر يك فرصت آموزش به وجود ميآورد بلكه به ستاد اجازه ميدهد فرآيند را تمرين كرده و تمام هماهنگيهاي افقي و عمودي لازم را صورت دهد (نائيني،1385 :432).
نقش آموزش در عمليات
آموزش، پايه و اساس اجراي هر عمليات است و در صورت فقدان آن، اجراي طرحهاي عملياتي با موفقيت همراه نخواهد شد. يك آموزش مناسب از حيث كمي و كيفي داراي ويژگيهاي زير است:
1. آموزش بايد مبتني بر عمل و منطبق با واقعيتها باشد و در شرايط جدي مختلف به مرحله اجراء درآيد.
2. بهرهمندي از آموزش صحيح باعث اعتماد به نفس، سرعت عمل، استفاده صحيح و موثر از سلاح و تجهيزات، افزايش سطح روحيه و شجاعت نيروي رزمنده در اجراي ماموريت محوله خواهد شد.
3. عدم آموزش نيروهاي نظامي، موجب استفاده ناصحيح از امكانات و جنگافزارها، ترس، دستپاچگي و تضعيف روحيه مقاومت و ايثار در برابر دشمن شده و سرانجام شكست را به دنبال خواهد داشت (كياني، 1384 :321).
فرماندهي و رابطه با آموزش
با ارائه تعاريف مختلف از فرماندهي و همچنين ويژگيهاي فرمانده و نقشهاي آن از ديدگاههاي مختلف، در مجموع دو نتيجه حاصل ميشود: اول داشتن ويژگيها و شرايط طبيعي و ذاتي، دوم كسب ويژگيهاي اكتسابي. در هر دو مورد، آموزش نقش بسيار مهم و پراهميتي دارد. هرچند علماي نظامي اعتقاد دارند بعضي از ويژگيها ذاتي است، و درست هم هست، اما اين ويژگيها و استعدادها زماني بروز ميكند كه اين استعدادها شناسايي شوند و از طريق آموزش، شكوفا شوند. فرمانده حتي اگر داراي استعدادهاي ذاتي هم باشد، اگر در معرض آموزشهاي مختلف نظامي قرار نگيرد، قطعاً نميتواند از آن استعداد ذاتي بهره لازم و كافي را ببرد و اين استعدادها هدر خواهد رفت. ويژگيهاي اكتسابي بايد از طريق آموزش و تجربه كسب شوند. در مرحله اول، آموزش در رديف جلوتر قرار ميگيرد و پس از اين مرحله، تجربه حرف اول را خواهد زد. اين ويژگيها و توانمنديها در آموزشهاي مختلف طولي و عرضي به فرمانده آموخته ميشود. پس از هر مرحله از آموزش، فرمانده بايد متناسب با درجه و رده خود، براي احراز پست فرماندهي يك تيم تكاور تا فرمانده يك منطقه دريايي و يا يك لشكر آماده باشد(سلماني: 20).
استاد وانگ در خصوص امر آموزش براي فرماندهان ميگويد: اگر افسران در معرض يك تمرين جدي قرار نگيرند، در جنگ، دلنگران و مردد خواهند بود. اگر فرماندهان به طور كامل ورزيده نباشند و در قالب درجه و مقام خود شكل نگرفته باشند، در برابر دشمن، احساس تزلزل نموده و براي قبول شكست آمادگي خواهند داشت.>
در جريان نبرد، فرماندهي موفق و پيروز خواهد بود كه به سه نوع شناخت مسلط باشد. اول شناخت دشمن، دوم شناخت منطقه عملياتي (جو، زمين و دريا) و سوم شناخت خود. اين عوامل در دانشكدههاي نظامي به بهترين وجه تدريس ميشود و آنچه نقش تجربه را حائز اهميت ميكندويژگي فرمانده در كسب علوم نظري و تجربي است. فرمانده براي پيروزي بر دشمن بايد به ابتكار دست بزند و از زمان و مكان به بهترين نحو استفاده كند. چون صحنه نبرد (اعم از زمان، مكان، دشمن و ...) به صورت دقيق قابل شناخت نيستند، فرمانده بايد در معرض تمرينات سخت قرار گيرد. او بايد در بدترين شرايط آب و هوايي تمرين كند. در سناريو و صحنهپردازي، بايد دشمن قوي در مقابل او قرار گيرد و زمان براي آماده شدن او كمتر در نظر گرفته شود تا او بتواند از حداقل زمان تمرين، حداكثر استفاده را بنمايد. پيشرفت تكنولوژي باعث شده، نبردهاي آيندهمتفاوت از جنگهاي گذشته باشند (سلماني: 21).
ايجاد و تقويت فكر تاكتيكي و خلاق، در آموزشهاي روي نقشه و سپس در آموزشهاي صحنه نبرد به صورت عملي ميباشد. در تمرينات روي نقشه با دادن متغيرهاي صحنه نبرد، فرمانده با راهنمايي استاد در مقابل آن متغيرها تصميم لازم را اتخاذ ميكند و پس از كسب آمادگي لازم، در صحنه نبرد و با حضور يگانهاي عمل كننده به تمرين ميپردازد. در اين مرحله، تمرين حالت جديتري به خود ميگيرد. پس از كسب آمادگي در مرحله دوم، آموزش در صحنه و با حضور نيروهاي فرضي دشمن صورت ميگيرد.
اين تمرين، كاملترين شكل تمرينات ميباشد زيرا كه دو فكر نظامي و خلاق، در مقابل همديگر و دو يگان با دو هدف متفاوت كه رسيدن يكي از آنها به اهدافش مساوي شكست يگان ديگر است، در برابر هم قرار ميگيرند. اينجاست كه فرد، فنون مختلف فرماندهي را ميآموزد و فرمانده ميشود. (سلماني: 21-22)
فرمانده فقط به امورات رزمي نميپردازد بلكه به عنوان يك مدير، بايد به ابعاد مختلف فرآيندهاي مديريتي اعم از برنامهريزي، سازماندهي، فرماندهي، هماهنگي و كنترل، تسلط لازم را داشته باشد. يادگيري اين فرآيندها در مرحله اول آموزش كسب ميشود و در مرحله عمل، تجربه نيز به كمك او خواهد آمد. براي افزايش اثربخشي و كارايي فرمانده، آموزش ضرورت دارد. (سلماني: 21 - 22)
بهرهوري و آموزش
عدهاي بر اين عقيدهاند پيشرفت تكنولوژيكي موجب بهرهوري ميشود، كه آن نيز از عواملي چون تاريخ، فرهنگ، آموزش، نهادها، سياستهاي دولت و نحوه ارتباط با دنياي خارج تأثير ميپذيرد. بهعبارتي، آموزش را به عنوان طريقهاي براي فائق آمدن بر مشكلات زندگي و به منزله عاملي براي رسيدن به زندگي بهتر معرفي ميكنند. (رستمي: 14)
بهرهوري در مراكز آموزشي (نظامي):
براي كشف شاخصهاي اساسي در امر آموزش (در مراكز آموزشي و بهويژه در مراكز آموزش نظامي) بايد به عوامل اساسيتري اشاره كرد. عمدهترين شاخص بهرهوري در مراكز آموزش، رسيدن به <مهارت> است. بحث مهارت، هسته اصلي بهرهوري در آموزش است و براي همه مراكز آموزشي (نظامي و غيرنظامي) قابل تعميم است. هر آموزشي اعم از تخصصي و عمومي (انفرادي و پايگاني) بايد به مهارت آموزشديدگان منجر گردد. دستيابي به مهارت، از سه طريق امكانپذير است: الف) تجربه ب) آموزش ج)تمرين.
ب) آموزش: ركن اساسي براي افزايش مهارتها (چه به صورت ابتداء به ساكن، تكميلي، فردي و يا گروهي) آموزش است. آموزش فرآيندي است كه طي آن، فرد و گروه از نظر كسب مهارتهاي لازم براي انجام ماموريتها، وظايف و نقشهاي خود، به درجات بالاتري دست پيدا ميكنند. در طي روند آموزش است كه فرد (و جمع) به دانش مورد نياز خود در راستاي كسب مهارت متناسب با شغل خود دست يافته و وارد مراحل بالاتري از حوزه عمل و انجام ماموريت ميشود. از اين روست كه بايد كليه پيشرفتهاي علمي و تكنولوژي در زمينههاي نظامي و غيرنظامي را مديون مهارتها و توسعه آنها دانست. هيچگونه رشد و توسعهي در اقتصاد، سياست، اجتماع، نظامي و ... را بدون در اختيار داشتن نيروي انساني ماهر (در همه زمينههاي مورد نياز) نميتوان انتظار داشت (رستمي: 16 - 17).
مهارت فني در توان رزم:
مهارت فني، يك برتري قطعي براي نيروهاي نظامي است. براي اين منظور بايد مهارتهاي اصلي سربازي را از نو تعريف كرد و پايههاي شروع به كار يك برنامه آموزشي براي هر سرباز را تعريف كرد. بايد مقررات ميداني استانداردي ايجاد نمود. انضباط باعث غرور در يگان ميشود؛ بنابراين انضباط بايد با سختگيري همراه باشد.
مهارتهاي تاكتيكي:1
ژنرال ماتيو بي. ريج وي، رييس اسبق ستاد ارتش آمريكا، ميگويد: <نيروي انساني هست و هميشه ميخواهد باشد، عنصري عالي در رزم و بالاتر از مهارت، شجاعت، شكيبايي و قدرت و جنگيدن سربازان، به نتيجه آموزش بستگي دارد.> اصولاً مهارتهاي تاكتيكي را به دو رتبه اصلي تقسيم ميكنند: 1. دكترين1 2. حيله جنگي2
نيروهاي نظامي، تخصص در حيلههاي جنگي را از طريق آموزش، مطالعه كردن و تمرين كسب ميكنند.
فرماندهان نظامي، نخستين آموزش دهندگان تاكتيكي براي افراد و تيمها ميباشند. تمرين مهارتهاي تاتكيكي اغلب چالشزا است. بهترين راه براي بهبود مهارتهاي فردي و جمعي (يگاني)، همپوشي وضعيتهاي عملياتي است. يك مشكل عمده اين است كه فرماندهان هميشه نميتوانند تمام واحد را براي تمرين مانورها در ميدان به كار بگيرند. لذا به صورت جداگانه به آنها آموزش ميدهند. (رستمي: 23)
آنها گاهي نميتوانند افراد، زمان و پول را با هم در زمان و مكان مناسب براي آموزش تمام نيروها (يا تيمها) فراهم آورند. هميشه آشفتگيهاي آموزشي وجود دارد. هميشه صدها نوع دستاويز براي عدم يكپارچگي آموزش وجود خواهد داشت و يك دليل كه چرا چنين آموزشهايي بايد اجراء شود، اين است كه واحدها همانگونه كه آموزش ديدهاند، ميجنگند. (رستمي: 23 - 24)
فرايند آموزش در جنگ ايران و عراق
به دنبال طرح مباحث تئوريك در زمينه آموزش، در اين مرحله ضرورت دارد به موارد كاربردي در زمينه آموزش در طول هشت سال دفاع مقدس در اردوگاههاي نظامي عراق و ايران بپردازيم.
آموزش نظامي در ارتش عراق
دولت عراق پيش از حمله به ايران، در سراسر خوزستان از جمله اهواز و خرمشهر به تشكيل سازمانها و گروههاي علني و مخفي براي براندازي نظام جمهوري اسلامي مبادرت ورزيد. <مراكز فرهنگي خلق عرب مستقيماً از كنسولگري عراق در خرمشهر تغذيه و رهبري ميشد.> تأسيس سازمان <جبهه التحرير العربستان> - جبهه آزاديبخش عربستان (خوزستان) - با كمكهاي مالي و تشكيلاتي و آموزشي رژيم عراق انجام شد. (مركز مطالعات و تحقيقات جنگ: 79)
دولت عراق <دهها جاسوس و تروريست را پس از طي دورههاي آموزشي در عراق> و دادن <پول و امكانات به خوزستان> گسيل داشت (مركز مطالعات و تحقيقات جنگ: 80). اكثر اين عوامل دستگير شدند و اعتراف نمودند كه از طرف عراق تجهيز و حمايت شده و مستقيما توسط كارشناسان خرابكاري و تروريستي آن كشور آموزش ديدهاند (پارسادوست،1385 :465).
عراق توسط <سازمان رهايي بخش خوزستان> تعدادي از افراد نظامي و غيرنظامي را كه مخالف جمهوري اسلامي بودند از ايران خارج كرد و پناه داد و به وسيله آنان <در پايگاه سليمانيه> به <عده كثيري از وابستگان رژيم سابق و سلطنت طلبان> آموزش نظامي داد و موجبات ناآرامي بيشتر را در مرزهاي ايران فراهم نمود(تحليلي بر جنگ تحميلي: 19). جبهه التحرير، مقري را در بغداد در اختيار داشت و از تسهيلات راديويي دولت عراق برخوردار بود (جعفري ولداني، 1377 :98 - 99).
در اواخر سال 1980، عراق درحدود 225000 نفر پرسنل نظامي زن و مرد در اختيار داشت كه حداقل دو سوم اين نيرو آموزش نظامي محدودي ديده بودند. ارتش عراق حدود 190000 نفر نيروي تحت خدمت به اضافه 250000نفر نيروي ذخيره داشت كه بسياري از آنها فاقد آموزش ضروري براي بكارگيري سلاحهاي جديد براي هر نوع جنگ تهاجمي بودند.
نيروهاي عراق به شدت سرگرم پاكسازي مناطق كردنشين در شمال شرقي اين كشور بودند و تنها يك لشكر از چهار لشكر زرهي و دو لشكر از شش لشكر پياده آن به صورت كارآمد براي جنگهاي مدرن سازماندهي شده بودند... جيش الشعبي يك نيروي نظامي بعثي بود كه در سال 1970 پايهريزي شد و بعد از سال 1975، كه رهبري حزب بعث متقاعد گرديد احتمالاً با مخالفهايي در نيروهاي مسلح مواجه خواهد شد، گسترش يافت. جيش الشعبي، امكان آموزش نظامي را براي تمامي اعضاي ذكور حزب بين 18 تا 45 سال فراهم كرد. زماني كه جنگ با ايران آغاز شد، اين گروه در حدود 250000 نيروي آموزش ديده در اختيار داشت. عراق يك نيروي <پيشقراول> نيز داشت كه حدود 285000 جوان 9 تا 16 ساله را شامل ميشد. آموزش اركان سياسي اين نيرو بسيار قويتري از عناصر نظامي داشت (كردزمن،1389 :89).
بسياري از فرماندهان و افسران با كفايت ارتش عراق به دليل دخالت در سياست و عدم پيوستگي به صدام حسين تصفيه شدند. همچنين تعداد هيئتهاي اعزامي از افسران عراقي به خارج از كشور براي فرا گرفتن آموزشهاي تخصصي به شدت كاهش يافت. اين امر، نيروهاي مسلح را از انديشههاي نظامي و روشهاي آموزشي جديد در كشورهاي پيشرفته، محروم ساخت. (ابوغزاله، 1380 :59)
اقدامات عراق براي تأمين نيرو:
عراق براي مقابله با يورشهاي ايران، اقدامات وسيعي را جهت افزايش توان نيروي انساني خود انجام داد.
براي تحقق اين امر، عراق در زمينه توسعه سازمان، به تأسيس سپاه يكم ويژه با 3 لشكر و 9 تيپ و تيپ مستقل 82 پياده اقدام نمود. عراق، لشكر گارد را نيز در حد 3 لشكر به نام <سپاه گارد> گسترش داد و يك تيپ مستقل ديگر نيز تأسيس كرد و براي تأمين نيروهاي مورد نياز اين يگانها، علاوه بر استخدام رسمي، اقدامات ديگري نيز انجام داد: فراخوان افراد 14 تا 18 ساله و يگانهاي جيش الشعبي، فراخوان افراد 18 تا 38 ساله براي آموزش جهت اعزام به يگانهاي ارتش، اعزام دانش آموزان پس از امتحانات، فراخوان همه نيروهاي احتياط تا سن 42 ساله، اعزام 350 هزار دانشجو به اردوگاههاي آموزشي و تعطيل كردن دانشگاهها از جمله اين اقدامات بود (فوزي و لطفالله زادگان، 1378 :20 - 21).
تمهيدات آموزشي نيروهاي مسلح ايران
بعد از تسخير سفارت آمريكا، نظام انقلابي ايران بسيج نيروها را آغاز كرد. در 10دسامبر (1979) (19آذر 1358) امام خميني(ره) از جوانان ايران خواست در قالب <ارتش 20ميليوني> سازماندهي شوند. اين فراخواني، به سرعت باعث بسيج سريع حدود 200000 نفر شد. اين نيروها بين واحدهاي ارتش و سپاه كه نيروي انساني آموزشديده نياز داشتند، تقسيم شدند (كردزمن، 1389 :86 - 87).
آموزش نيروهاي نظامي ايران به دو بخش عمومي و تخصصي تقسيم ميشد.
آموزشهاي عمومي:
كليه رزمندگان يك دوره آموزش عمومي را ميگذرانند. با توجه به اهميت اصل رعايت حفاظت اطلاعات عمليات، نيروها مجبور بودند كليه فنون نظامي و روشهاي جنگهاي مختلف را بياموزند تا از نوع آموزشها مشخص نشود عمليات آينده در چه منطقهاي و موقعيتي خواهد بود. در اين راستا براساس دستورالعملي كه وجود داشت مقرر شده بود براي هماهنگي در امر آموزش نيروها:
1. اين طرح بنا به دستور قابل اجراء باشد،
2. از لحاظ استقرار نيروهاي سپاه و بسيج در كنار يگانهاي نظامي، حداكثر هماهنگي و همكاري در امر آموزش، سازماندهي و شناسايي صورت گيرد،
3. يگانها نسبت به افزايش قدرت جسماني و همچنين تكميل آموزش پرسنل توجه ويژهاي مبذول دارند،
4. يگانها عمليات خود را به نحوي طراحي نمايند كه احتياط مناسبي را در خلال عمليات در اختيار داشته باشند،
5. يگانها در مورد كاربرد مواد شيمايي توسط دشمن پيشبيني لازم را به عمل آورده و در فرصتي كه در اختيار دارند به اندازه كافي به پرسنل آموزش دهند(شاهينزاد، 164 :1382 - 165).
در اين راستا، ستاد مركزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي طي بخشنامهاي در مورخه 7/8/60 به واحدهاي آموزش مناطق نهگانه سپاه درخصوص چگونگي آموزش، نكاتي را به شرح ذيل ابلاغ ميكند:
<خواهشمند است موارد مشروحه در ذيل را عيناً در اختيار نماينده تامالاختيار شوراي عالي سپاه در آن منطقه قرار دهيد:
1. كليه نيروهاي بسيجي آموزشديده جمعآوري و سازماندهي شوند،
2. در اجراي بخشنامه فرماندهي، به واحد آموزش كمك كنند تا بتواند نيروهاي فعال را به اين واحد مأموريت نمايد،
3. نيروهاي آموزشي كه هر دوره ظرف 15 روز است بايد براساس گروهها و دستههاي رزمي سازماندهي و آموزش داده شوند،
4. به آموزش تاكتيكي در دشت و كوهستان بيشتر توجه كنند و از مربيان ارتشي نيز حتيالمقدور كمك بگيرند. (مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، سند 58024)
آموزشهاي تخصصي:
آموزش اين مرحله، ويژه و پيچيدهتر بود. اين بخش در واحدهاي تخصصي صورت ميپذيرفت. تشكيل گردانهاي زرهي و همچنين ساير واحدهاي ديگر در سازمان رزم سپاه ايجاب ميكرد آموزشهاي لازم براي افراد داده شود. با توجه به اينكه عمده عمليات ايران در قالب عملياتهاي آبي - خاكي بود؛ بنابراين، آموزشهاي تخصصي نيز در محل خاصي كه داراي وضعيتي مشابه منطقه اصلي عمليات باشد، صورت ميگرفت. آشنايي به شنا، قايقراني، جنگ در آب و جنگ تن به تن و ... شكل گسترده و در عين حال فشردهاي به دورههاي آموزش يگانها ميبخشيد. اين فشردگي، در روزهاي اول آموزش پس از يكي دو روز، رمق را از نيروها گرفته و آنان را دچار خستگي و كوفتگي ميكرد.
هدف اين بخش از آموزش منطبق بر وظايف، شرايط و معيارهاي آموزشي بود و نشان ميداد افراد چگونه بايد تجهيزات، تسليحات و امكانات خود را در حين عمليات به كار ببرند. اين آموزشها در واحدهاي زرهي، غواصي، ادوات، تخريب، مخابرات و ساير بخشهاي ديگر در نظر گرفته شد.
آموزش زرهي:
حساسترين بخش، واحد زرهي بود. اين نوع از آموزش در ارتش براساس برنامههاي آموزشي ثابت از قبل پيشبيني شده بود، اگر چه انجام مانورها در مناطقي كه وضعيت مشابهي با محل نبرد داشت نيز ضرورت داشت و تا اندازهاي مورد توجه قرارميگرفت؛ اما در سپاه وضع تفاوت داشت. آقاي فتحالله جعفري، فرمانده يگان تازه تأسيس زرهي سپاه، در اينباره ميگويد:
<در حين آمادگي رزم، متوجه نقاط ضعفي شديم كه بايد آنها را برطرف ميكرديم. خيلي از نيروها سابقه‡ آمدن به جبهه را نداشتند و بعضيهاشان اعزام مجددي بودند. بايد به آنها آموزش ميداديم؛ بنابراين مقرر كرديم خدمه باسابقه نفربرها كه قبلاً آموزش ديده بودند، اين نيروها را آموزش دهند. همچنين براي نيروها (در پادگان محل استقرار) دوره آموزشي برگزار كرديم. دو مانور در منطقه برگزار شد. از زماني كه در شاكريه (شمال سوسنگرد) مستقر شديم، كار آموزش تداوم پيدا كرد.>
سه نفر خدمه نفربرها يعني راننده، توپچي و كمك آنها به آموزش مخصوص نياز داشتند. نفربرهايي كه داراي راننده بودند دوره آموزش رانندگي را در پادگان آموزشي در حوالي اهواز ديده بودند. در ميان آنها افراد زبدهاي بودند كه قبلاً دورههاي مختلف آموزش زرهي را پشت سرگذاشته بودند و از سيستم فني و كار نفربرها اطلاعات جامعي داشتند. نفرات گروهانها به صورت روزانه، تمرين سوار و پياده شدن و نحوه برقراري ارتباط را انجام مينمودند. فرماندهان يگانها نيز بر پيشرفت برنامههاي آموزشي ظارت داشتند.
فرمانده يگان زرهي سپاه در اين خصوص ميگويد:< نيروها براي عمليات آماده شدند و آموزشها بر همان اساس بود. رانندگي تانك و نفربرها مشكل نبود، آنچه بايد آموزش داده ميشود، كار روي نفربر بود و اينكه چگونه از آن در رزم استفاده شود. اگر نيروها اين آموزشها را خوب ياد نميگرفتند، به خصوص در نفربرهاي آبي - خاكي كه سيستمهاي شناوري محفظههاي موتور را ميبست، شايد خسارت هم به بار ميآوردند. كار مداوم با نفربر و تجهيزات جنگي، تيراندازي با توپ و تيربار عمدهترين كارهاي فراگيري بود. قرار شد نفربرها را در منطقه رملي آزمايش كنيم. براي اين كار، فرماندهان عمليات را دعوت كرديم. نفربر را به سمت تپههاي اصلي الله اكبر حركت داديم، نفربرها در جايي كه رمل شيب رو به بالا داشت، براي حركت با مشكل مواجه ميشدند. به همين خاطر، حركت آنها را طوري را تنظيم كرديم كه شنيشان درنيايد. نفربرهاي ام - 113 به علت وجود سيستم انتقال نيروي هيدروليكي ميتوانستند بيش از ده برابر نفربرهاي ديگر در رمل حركت كنند و فضاي مناسبتري هم براي انتقال نيرو و امكانات و مهمات داشتند.
از تاريخ 14/8/59 تلاش گردانها براي سازماندهي نيروها به صورت پياده - مكانيزه شروع شد. ابتدا بايد خدمه نفربرها سازماندهي ميشدند. راننده نفربرها، دوره رانندگي مربوطه را در مراكز آموزشي شيراز طي كرده بودند و بايستي هر كدام نفربر خود را تحويل ميگرفتند. در قدم اول به هر يك از رانندهها يك دستگاه نفربر زرهي تحويل شد و شماره آن مشخص گرديد. براي خدمه توپها از ميان سربازان جديد كه اكثرا باسواد بودند، تعداد 57 نفر انتخاب شدند؛ اما براي آموزش آنان مربي نداشتيم، موضوع را با قرارگاه اروند مكاتبه نموديم. قرارگاه، سرگرد رمضانعلي كريمي را، كه از اساتيد و مربيان معروف دانشكده زرهي بود، براي آموزش به گردان معرفي نمود.
با حضور سرگرد كريمي در منطقه، تجمع گردان شروع گرديد. او از مسائل فني و سيستم كاري نفربرها اطلاعات بسيار جامعي داشت به طوري كه با حضور ايشان در گردان، مشكلات فني نفربرها نيز برطرف گرديد. چون در طول روز چندين ساعت آموزش برگزار ميشد طولي نكشيد كه نيروهاي تعيين شده از نظر علمي توجيه شدند؛ اما لازم بود عملاً با توپهاي نفربرها تيراندازي كنند. براي اين منظور، محلي در سه راهي شادگان كه براي تيراندازي مناسب بود در نظر گرفته شد. تعدادي هدف با بشكههاي 220 ليتري كه از خاك پر شده بود در مسافتهاي مختلف قرار داده شدند. دو روز متوالي تيرانداز و كمك تيرانداز توپ، تيراندازيهاي عملي خود را انجام دادند و در مجموع، آموزش 7 روزه علمي و عملي خدمهها پايان يافت (شاهينزاد، 1382 :152 - 153). منطقه شادگان براي اجراي آموزش و آماده شدن گردان براي عمليات، محل زياد مناسبي نبود. بنابراين، برنامهريزي گردان براي آموزش، استراحت و بازسازي به شرح زير تعيين گرديد: يك سوم پرسنل حداكثر به مدت 7 روز به مرخصي اعزام شدند. دو سوم باقيمانده، طبق برنامه آموزش تنظيم شده از سوي گردان به آموزش پرداختند. از نظر تيراندازي با انتخاب و تعيين ميادين تير براي سلاحهاي اجتماعي و انفرادي پس از هر هفته آموزش، خدمه سلاحها تيراندازي مربوطه را عملا ً تمرين ميكردند. من كه در منطقه شادگان بودم هرچند رو يك بار به اردوگاه ساحل رودخانه جراحي ميرفتم و از پيشرفت آموزش و اجراي برنامههاي تنظيمي بازديد ميكردم.> (شاهينزاد: 1380 :151)
آموزش واحدهاي اطلاعات عمليات:
شرايط پيچيده عملياتها، ايجاب ميكرد نيروهاي واحد اطلاعات و عمليات با جديت و اهتمام بيشتري براي شناخت دشمن اقدام كنند. اين كار بدون آموزش و تربيت نيروهاي زبده و جسور امكانپذير نبود. براساس برنامه منظمي كه تنظيم و اجراي آن به صورت عمده متوجه آقاي حسن باقري، معاون اطلاعات عمليات منطقه جنوب بود، اين مهم ميسر گرديد. همزمان با پيشبرد امر آموزش نيروهاي جديد ارتش و سپاه، فعاليت عناصر اطلاعاتي واحدهاي شناسايي نيز به مراحل كيفيتر ارتقاء داده شد. به گونهاي كه آنان با فراگيري تجارب ارزندهاي از فرماندهان و مربيان خود، آماده حضور در محدوده منطقه عملياتي و كسب اخبار و اطلاعات لازم برآمدند.
در كنار واحد اطلاعات عمليات، تربيت نيرو و آموزش واحدهاي حفاظت نيز از اهميت فراواني برخوردار بود. با توجه به وظيفه خطيري كه سپاه پاسداران براي حفظ آرمانهاي انقلاب و محافظت از شخصيتهاي كشور برعهده داشت، واحد حفاظت از اهميت خاصي برخوردار بود. در ذيل به يكي از اسناد موجود درباره نحوه آموزش در اين واحد ميپردازيم. براساس اين سند، واحد حفاظت با تهيه نامهاي به انضمام طرح آموزش محافظين (طرح پيشنهادي راجع به يگان حفاظت) در تاريخ 18/5/61 به برادر شمخاني موارد زير را عنوان ميكند:
1. پرسنلي حداكثر تا 15 روز ديگر پس از تصويب اين طرح، 200 نفر از 9 منطقه ايران با شرايطي كه متعاقباً توسط حفاظت و آموزش اعلام خواهد شد به حفاظت معرفي خواهد كرد.
2. اين افراد در پادگانهاي آموزشي قم و نصر تهران به مدت 46 روز، به صورت عملي و تئوري حفاظت از شخصيتها را آموزش خواهند ديد.
3. با اعزام افراد آموزش ديده دوره اول به مناطق و جايگزيني آنها، هر منطقه نصف افرادي كه به او داده شده را از بين محافظين آموزش نديده جهت آموزش به مركز اعزام خواهد كرد. پرسنلي پس از دو ماه، 100 نفر ديگر به ترتيب ذكر شده فوق از مناطق نهگانه به حفاظت معرفي خواهد نمود كه در مجموع اين 200 نفر به مدت 46 روز تحت آموزش قرار خواهند گرفت و سپس به مناطق اعزام خواهند شد.
تبصره :1 تداركات موظف است تمامي وسايل و تداركات لازم را براي آموزش و نيز انجام ماموريتهاي پس از آموزش در اختيار قرار دهد.
تبصره :2 آموزش موظف است براي تأمين نيروي لازم و برنامهريزي جهت آموزش به ترتيب فوق در مهلتهاي مقرر اقدام لازم را انجام دهد.
تبصره :3 آموزش ميتواند از بين افراد آموزش ديده به تعداد مورد نياز از بين زبدهترين افراد براي فراگرفتن دورههاي كمك مربيگري انتخاب نمايد.
تبصره :4 چنانچه آموزش نياز داشته باشد حفاظت و اطلاعات موظف است مربيهاي لازم را براي آموزش حفاظتي در اختيار آموزش قرار دهد.( مركز اسناد دفاع مقدس: سند شماره 187953)
آموزش واحد تخريب:
واحد تخريب براي ايجاد معابر و پاكسازي ميادين مين از اهميت فراواني برخوردار بود. از آنجايي كه نيروهاي ارتش عراق در آن مقاطع از انواع سيم خاردار (حلقوي، عنكبوتي و ...) براي ايجاد موانع استفاده ميكردند؛ نيروهاي خودي نيز درصدد برآمدند همان نوع ميادين و موانع را شبيهسازي كنند و افراد گردانهاي حاضر در صحنه نبرد را براي فراگيري فنون و شيوههاي مقابله با مواد و تسليحات تخريبي و پاكسازي مناطق آلوده، آموزش دهند. از اينرو، آموزشها به صورت تئوري و عملي انجام ميشد تا افراد واحد تخريب در خنثيسازي انواع و اقسام مينها كاملاً كارآزموده شوند و مسير را براي عبور آماده سازند. مربيان با تجربه، شجاع و كاركشته نيز با تهيه مقادير قابل توجهي از مينهاي دشمن، آموزش نيروهاي يگانهاي سپاه را عهدهدار بودند و با صبر و حوصله مثال زدني از پس اين امر خطير برميآمدند.
يگانهاي تخريب از جمله واحدهايي بودند كه در شرايط طاقتفرساي ناشي از فقدان بديهيترين امكانات، با زحمت فراوان سروسامان گرفتند. مسئولان اين واحدها، چند نمونه بيشتر ، مين در اختيار نداشتند و سعي ميكردند با استفاده از همين تعداد معدود، تخريبچيهاي گردانهاي رزمي را آموزش دهند. (بهزاد و بابايي، 1379 :172) آنها براي آموزش فن تخريب، نيروها را در تاريكي شب، پاي ميادين مين ميآوردند. مينها با چاشني اشتعالي مسلح شده بودند تا اگر نيروهاي تازه كار تخريبچي، هنگام خنثيسازي آنها مرتكب خطا شدند؛ اين اشتباه، آخرين اشتباه آنها نباشد. چرا كه اگر مينها به چاشني جنگي مسلح ميشدند، در صورت كوچكترين خطايي، مين منفجر و فرد تخريبچي، مجروح يا شهيد ميشد. آنها تلاش ميكردند چه در آموزش تئوريك و چه در مراحل عملي، حتيالمقدور كار را در حد شرايط واقعي منطقه را به نيروها آموزش بدهند.
يكي از بسيجيان كه از بدو تشكيل يكي از واحدهاي تخريب همراه اين واحد بوده، در مورد نحوه بديع و ابتكاري آموزش نيروها توسط مسئول وقت واحد تخريب تيپ ميگويد: ...< در بدو كار يگان تخريب، ما حدود بيست تا سي نفر نيروي بسيجي بوديم كه از هر گردان دستچين شديم و براي آموزش تخريب ما را در اختيار حاج جعفر جهروتي زاده قرار دادند. در آن روزها بچهها نسبت به مين، تنوع و كاربرد اقسام اين سلاح هيچگونه شناخت قبلي نداشتند. نحوه آموزش ما به صورت تركيبي از شيوههاي عملي و تجربي بود. اوايل امر، حاج جعفر تعدادي مين آورد و مشخصات، طرز كارگذاشتن و خنثي كردن هر كدام از آنها را به ما آموزش داد. يادم هست يك روزآمد و گفت: برادرها، تعدادي مين جديد آمده، بعد هم با لحن كنايهآميز كه ما چندان به آن توجه نكرديم، ادامه داد؛ تعدادي داوطلب ميخواهم تا برويم اين مينهاي جديد را از انبار بياوريم. چند نفر، از جمله من كه متوجه مقصود ايشان از اصطلاح <انبار> شده بوديم، براي اين كار داوطلب شديم... خلاصه، ساعت شش بعدازظهر، حاج جعفر با يك وانت تويوتا به سراغمان آمد. سوار شديم و به منطقهاي خارج از پادگان كه بيشتر شبيه منطقه جنگي بود رفتيم. بعدها دانستيم آنجا محور بلتا - از مناطق فوقالعاده حساس در عمليات آتي - بوده است. به محض توقف ماشين، حاج جعفر به ما گفت: برادرها، شما همين جا كنار ماشين بمانيد، من ميروم و تا نيم ساعت ديگر برميگردم... حدود چهل و پنج دقيقه بعد ديديم ايشان با يك گوني بزرگ كه بر دوش گرفته بود، برگشت. خيلي عادي گفت: كارمان تمام شد به دوكوهه برميگرديم... تازه ما فهميديم كه حاج جعفر، دور از چشم ما رفته و اين مينها را در ميادين مين دشمن خنثي و جمعآوري كرده و براي آموزش ما، آنها را به با خودش آورده است. بعد از اينكه مينها را به پادگان دو كوهه آورديم. ايشان بلافاصله طرز كار اين نوع مين، كاشتن و خنثي كردن آنها را به ما آموزش داد>(بهزاد و بابايي، 173 :1379-175).
آموزش غواصي:
شايد مهمترين و اساسيترين نوع آموزش كه بيش از هر نوع آموزشي، نيروها را تحت فشار قرار ميداد، آموزش غواصي بود. در جريان عملياتهاي آبي - خاكي جنوب، در برخي يگانها، از 5 تا6 ماه قبل از عمليات اين نوع آموزش آغاز ميشد و در دو سه ماه باقي مانده به عمليات، تمرينهاي غواصي آنچنان اوج ميگرفت كه در طول روز نيروها اوقات زيادي را در آب به سرميبردند و در وضعيتهاي مختلف جريان آب رودخانه به مانور ميپرداختند. با وجود اين، نيروهاي غواص ابراز خستگي نميكردند و براي ورزيده شدن، شب و روز نميشناختند. با اين همه، برخي از برادران غواص به دليل تمرينهاي مداوم در آب و خستگي ناشي از اين آموزش، دچار سرماخوردگي ميشدند. البته به دليل تغذيه مناسب و سعي وافر براي جبران اين ضعف، كمتر عوارض حاد و خطرناكي ديده ميشد. (نداف، 1379 :19-21)
در جريان عمليات والفجر 8 ، يگان محور مياني براي عبوراز آبهاي خروشان رود كرخه و نهر عبيد پيشبينيهاي مخاطرهآميزي كرده بودند. مرتضي قرباني، فرمانده تيپ دو كربلا، اين كار را ناممكن نميدانست و درصدد موفقيتي براي آن بخش قائل بود. بدين سبب بر مبناي دقت نظر فرمانده تيپ، برنامه آموزش خاصي براي عبور، در نظر گرفته شد. تعدادي از افراد رزمنده كه از آمادگي فوقالعادهاي برخوردار بودند، انتخاب شدند و در رودها و سدهاي منطقه خوزستان، آموزشهاي پيچيده و سختي را انجام دادند. اين نيروها علاوه بر آشنايي با شنا و قايقراني، فنون جنگ در آب و حتي جنگ تن به تن را در دورههاي فشردهاي فرا گرفتند. اين افراد بيشتر اوقات خود را مانند ماهي در آب به سر ميبردند تا بدن و قواي جسميشان، آمادگي لازم را براي مواقع حاد و خطرناك پيدا كند. آنان اين فعاليتها را با شور و شوق غيرقابل وصفي انجام ميدادند. سرانجام اين نيروها با پشت سر گذاشتن دورههاي مختلف آموزشي، اعم از اختصاصي و عمومي آماده كارزار شدند (نداف، 1379 :21).
در ساير زمينههاي عملياتي نيز كار آموزش ادامه داشت به ويژه در خصوص واحدهاي تخصصي ادوات، بهداري، مهندسي، مخابرات، اطلاعات، پدافند هوايي و ... با تلاش بيوقفه يگانها آموزشهاي ضروري صورت ميگرفت. تمام نيروها به صورت مستمر و مداوم مشغول فراگيري فنون رزم و شيوههاي به كارگيري آن بودند. متعاقب آن، آموزش گروهي تاكتيكي يگانها انجام ميگرفت كه با استفاده از تجهيزات و تسليحاتي نظير تانك، جنگافزارهاي توپخانه و ضدتانك و خمپارهانداز به صورت هماهنگ صورت ميپذيرفت. گذشته از آموزش واحدها و نيروها، به منظور دستيابي به هدف نهايي، يگانها به ابتكار عمل در محدوده جغرافيايي كه در طرح عملياتي آنها واگذار شده بود، دست ميزدند.
گردانهاي رزمي و چگونگي آموزش:
عمدتاً آموزش در گردانها به عهده خود آنها بود اما واحد آموزش نظامي، برنامهريزي انواع آموزش را بر عهده داشت. انتخاب گردانها عملكننده در هر يك از مراحل براساس ميزان و مقدار آمادگي، سازمان رزم، آموزش و توانايي و سابقه عملياتي صورت ميگرفت. (رزاق زاده: 91 -92)
در ادامه، به منظور روشن شدن نحوه موضوع آموزش در جريان جنگ تحميلي، به صورت گزينشي، چگونگي آموزش در جريان عمليات طريقالقدس را مورد بررسي قرار ميدهيم.
نتايج و نكات آموزشي عمليات طريقالقدس
عمليات طريقالقدس حاوي نكات آموزشي و تجربيات مهمي بود. يكي از رزمندگان شركت كننده در اين عمليات در اين زمينه ميگويد: <بعد از دو ماه پدافند در برابر خطوط دشمن، براي آموزش و آمادگي به مقر پايگاه <شهيد غيور اصلي> اعزام شديم كه برادران مبارز عراقي در آنجا حضور داشتند.. اين پايگاه در جاده آبادان قرار داشت. در آنجا مانورهايي را با اين برادران انجام داديم، اين برادران قبل از جنگ به ايران آمده و پناهنده شده بودند و تا آن مدت مشغول آموزش نظامي براي مقابله با ارتش عراق بودند. پس از مدتي، با تعدادي از نيروهاي مجاهد عراقي و بچههايي ديگري كه از بستان با ما بودند براي عمليات سراسري طريقالقدس در منطقه دهلاويه وارد عمل شديم>(مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1382 :50).
رزمندگان ديگري كه از نقاط مختلف كشور به خوزستان آمده بودند در خصوص آموزش نيز چنين وضعيتي داشتند. به عنوان نمونه، افرادي نظير آقايان سيد محمود حسيني، علي خادمي اعزامي از قم و علي معتمدزاده و ناصر چراغعلي اعزامي از اهواز و مهدي حسين شاهي اعزامي از كرمان، طي مصاحبههاي اعلام كردهاند كه آموزش عمومي خود را در طول بيشتر از يك ماه در پادگانهاي <غيور اصلي> و <پورگان ديلم>، <ابوشمينوه>، <كريت كم> نام محلاتي در اهواز و اطراف آن شهر به شكل مطلوبي سپري كردهاند. اين نيروها سپس وارد مراحل بعدي آموزشهاي كاربردي شدند و متعاقب آن آموزش رزمهاي شبانه و برگزاري مانورهاي جدي و انجام راهپيماييها در طول مسافتهاي طولاني را با موفقيت به اتمام رساندهاند. (مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1382 :52)
در اين راستا، يكي از رزمندگان گردان اهواز كه در محور مياني و خط حد تيپ دو كربلا حضور داشت، در خصوص فراگيري آموزشهاي نظامي چنين ميگويد:
<نيروهاي ما از پاسداران رسمي سپاه اهواز و بسيجيهاي پايگاهها و مساجد مختلف شهر اهواز تشكيل شده بود. پس از سازماندهي، آموزش و آمادگي براي عمليات آغاز شد. يك مانور هم برگزار شد. اين مانور با سلاحهايي چون تيربار، آر.پي.جي، نارنجك و كلت منور انجام شد. در اين مانور، نيروها با يك طرح قبلي حمله كردند تا سنگرهاي دشمن را تسخير كنند و ماهم با كلت منور، تيررسام و آر.پي.جي به سوي آنها شليك ميكرديم. گلولهها حقيقي بود اما يك وجب بالاي سربچهها را هدف ميگرفتيم يا مثلاً نارنجك واقعي را زير پايشان ميانداختيم و منفجر ميشد. مانور هنگام شب انجام شد. براي آمادگي جهت شركت در عمليات، چندين راهپيمايي طولاني داشتيم و اين راهپيمايي را در بيابانهاي اطراف پادگان شهيد غيور اصلي انجام ميداديم. راهپيماييها براساس ساعت نبود، بلكه چند كيلومتر را تعيين كرده بوديم. به عنوان مثال، يك راهپيمايي 12 كيلومتر و راهپيمايي ديگر 15 كيلومتر يا 20 كيلومتر بود. در جريان يكي از راهپيماييهاي 15كيلومتري، برادر <سيد> را، كه از نيروهاي مخلص بسيجي بود، براي اولين و آخرين بار زيارت كردم. او در اين راهپيمايي، يك سنگ بزرگ 20 كيلويي را روي دوشش حمل ميكرد و در پيشاپيش نيروها حركت ميكرد. وقتي برادرها از او سئوال كردند چرا سنگ را روي دوش خود گذاشتهاي؟ پاسخ داد: ميخواهم خودسازي كنم و از نظر جسمي براي نبرد با دشمن آماده شوم. ايشان در همان عمليات طريقالقدس به شهادت رسيد> (مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1382 :75).
به طور كلي، انتخاب گردانهاي عمل كننده در هر يك از مراحل عمليات براساس ميزان و مقدار آمادگي، سازمان رزم، مهارتهاي فراگرفته در آموزشها و تواناييهاي آنان صورت ميگرفت. بخش دوم آموزش نيز توسط يگانهاي حاضر در منطقه براساس محورها و موقعيتهاي خاص جغرافيايي تعيين شده براي نبرد انجام ميشد (مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1382 :89).
نتيجهگيري
جنگ يكي از جديترين حوادث جوامع انساني است كه موجوديت، هويت و بقاي ملتها را به چالش ميكشد. از طرفي تجربيات حاصل از جنگها، ميراث گرانبهاي جامعه انساني را رقم ميزند و هرگونه بيتوجهي به آن، هدر دادن سرمايه گرانقدر يك نسل و يك ملت ميباشد. براساس مطالب مطرح شده مشخص گرديد آموزش نظامي يكي از مهمترين اركان نيروهاي مسلح در هر كشور به شمار ميآيد. در ارتشهاي پيشرفته، بدون برخورداري از آموزشهاي لازم، حضور در جنگ معنا ندارد. در واقع اين موضوع، تأثير سرنوشتسازي در جنگهاي نوين دارد. بي ترديد، استفاده از سياستها و تجارب آموزشي بدست آمده در جنگهاي گذشته، به ويژه 8 سال دفاع مقدس و تجارب كشورهاي ديگر به صورت قطعي در طراحي نظام آموزش دفاعي - نظامي كشور در آينده بسيار مفيد و موثر خواهد بود. در جريان جنگ هشت ساله عراق با ايران، با مجموعه متنوعي از نظامهاي آموزشي نظامي برگرفته از مكاتب شرق و غرب مواجه هستيم كه بخشي برگرفته از شيوههاي سنتي و كهنه گذشته بودند و بخشي نيز از متون نوين كلاسيك تبعيت ميكردند. در اين راستا بعضا به دليل عدم تأمين منابع مالي، امكانات، تجهيزات، فرصتها و شرايط لازم، آموزشهاي دفاعي به صورت كليشهاي بر پا ميشد. برخي نيز بر روشهاي نوين برگرفته از فضاي جديد صحنه نبرد تأكيد ميكردند و به آموزشهاي نظامي پويا و كاربردي، اعتقاد داشتند.
اكنون با تجارب برگرفته از دوران دفاع مقدس، شاهد تنوع زيادي در نظامهاي آموزش دفاعي - نظامي كشور هستيم. اين موضوع ميتواند نويدبخش تدوين طرح واحدهاي درسي و شيوههاي نويني براي آموزش هاي نظامي در كشورمان باشد. دستاورد جنگ تحميلي، به ويژه در مقوله دفاع و امنيت ميتواند راهگشاي نسل آينده نظاميان كشور باشد. در راستاي نيل به اين اهداف، مقاله حاضر به صورت تلفيقي از تعاريف و چارچوبهاي متداول و همچنين كاركردهاي مختلف آموزش در صحنههاي مختلف جنگ تحميلي با استفاده از اسناد و منابع معتبر تهيه و تدوين شد. ترديدي نيست كه پرداختن به مقوله آموزش در جريان دفاع مقدس و آسيبشناسي آن و پي بردن به نقاط قوت و ضعف آن نيازمند تحقيق جامعي است كه ضرورت آن نيز كاملا احساس ميشود. در اين مقاله تلاش كرديم هر چند به اختصار ويژگيهاي مقوله آموزش را در جريان تحميلي مورد بررسي قرار دهيم. اميد است اين تحقيق، زمينهاي براي ورود جديتر و توجه ويژه به اين موضوع مهم از سوي نهادهاي نظامي كشورشود.
منابع و ماخذ:
- ابوغزاله، عبدالحليم(1380)؛ جنگ عراق و ايران، ترجمه: نادر نوروزشاد ، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ.
- بهزاد، حسين، بابايي، گلعلي، همپاي صاعقه(1379)؛ (ص)، تهران: حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي و لشكر 27 مكانيزه محمد رسولالله.
- پارسا دوست، منوچهر(1385)؛ ما و عراق از گذشته دور تا امروز (تجاوز عراق، پيامدها، پايان جنگ، و روي دادهاي پس از آن)، تهران: شركت سهامي انتشار.
- جعفري ولداني، اصغر(1377)؛ كانونهاي بحران در خليجفارس، موسسه كيهان، تهران: سازمان انتشارات كيهان.
- حسيني، حسين و ديگران (1379)؛ فرهنگ اصطلاحات نظامي 7 زبانه، تهران: دانشگاه امام حسين(ع)، موسسه چاپ و انتشارات.
- دروديان، محمد، اجتناب ناپذيري جنگ، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، تهران، 1382، ص 78
- درويشي، فرهاد(1389)؛ جنگ ايران و عراق، پرسشها و پاسخها، تهران: موسسه مطالعات سياسي فرهنگي انديشه ناب، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ.
- رزاقزاده، امير(بيتا)؛ دفترچه راوي لشكر 33المهدي در عمليات كربلاي 4، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ.
- رستمي، علياكبر(مرداد 1383)؛ ماهنامه خليج فارس، امنيت، شماره .45
- سلماني، عباسعلي ( آذر 83)؛ مقابله رابطه بين آموزش و كارايي فرماندهان، ماهنامه خليج فارس و امنيت، شماره .49
- سلماني، عباسعلي (مرداد 1383)؛ بررسي و تدوين شاخصهاي بهرهوري متناسب در مراكز آموزشي، ماهنامه خليج فارس و امنيت، شماره . 45
- شاهينزاد، فرضالله(1380)؛ گردان 144 در نبرد آبادان، هيات معارف جنگ شهيد سپهبد صياد شيرازي، تهران: انتشارات ايران.
- شاهينزاد، فرضالله(1382)؛ شجاعان نبرد قرارگاه نصر 2 در عمليات فتح المبين، هيات معارف جنگ شهيد سپهبد صياد شيرازي، تهران: عرشان.
- فوزي، يحيي، لطفالله زادگان، عليرضا(1378)؛ در تدارك عمليات سرنوشتساز: جلد 43 روز شمارجنگ ايران و عراق، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ.
- كردزمن، آنتوني(1389)؛ درسهايي از جنگهاي نوين، جنگ ايران و عراق، ترجمه: حسين يكتا، تهران: مركز اسناد و تحقيقات دفاع مقدس.
- كياني، سورنا(1384)؛ شمشير پيروزي، تهران: چاپخانه ارتش جمهوري اسلامي ايران.
- مركز مطالعات و تحقيقات جنگ(1382)؛ عمليات ثامن الائمه(ع) شكست محاصره آبادان، آزادي شرق كارون، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ.
- مركز مطالعات و تحقيقات جنگ(1382)؛ عمليات طريق القدس، آزادي بستان، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ.
- مركز مطالعات و تحقيقات جنگ(1382)؛ عمليات والفجر 8 ، فتح فاو، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ.
- مركز مطالعات و تحقيقات جنگ(بيتا)؛ كتاب تعرضات مرزي عراق عليه ايران در سال 59 - 58 استان خوزستان، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه.
- مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، سند شماره . 57275
- نائيني، علي محمد (1385)؛ آيين نامه رزمي سازمان ستاد و عمليات مديريت و طرحريزي نيروي انساني، تهران: انتشارات دانشكده و پژوهشكده فرماندهي و ستاد و علوم دفاعي.
- نداف، مجيد(1379)؛ نبرد فاو، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ.