از آغاز قرن بيستم، مسئلهِ كردها همواره، يكي از پر تنشترين مسائل كشورهاي خاورميانه بوده است. در اين منطقه، چهار كشور ايران، تركيه، عراق و سوريه به دليل داشتن جمعيت درخور توجهي از كردها، مهمترين مناطق پراكندگي جمعيتي آنها هستند. طي سالهاي گذشته، برخوردهاي بسياري بين كردها و حكومتهاي مركزي اين كشورها روي داده است. همچنين، احزاب و تشكلهايي در مناطق كردنشين اين كشورها شكل گرفتهاند و فعاليت ميكنند كه بيشتر تحت تأثير عوامل داخلي و شرايط بينالمللي، با طرح ديدگاههاي استقلال طلبانه، به مبارزهِ مسلحانه متوسل شدهاند؛ مبارزات مسلحانهِ حزب كارگران كرد تركيه(PKK) ، حزب دموكرات كردستان عراق، حزب ميهني كردستان عراق، حزب دموكرات كردستان ايران و حزب كومله گواهي بر اين مدعاست.
حزب دموكرات كردستان ايران با توجه به فعاليت گستردهِ حزبي و نفوذي كه بر مردم اين استان داشت، يكي از مهمترين جريانهاي حزبي منطقهِ كردستان در قبل و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بود. در نتيجهِ اقدامات اين حزب در كردستان مقارن با پيروزي انقلاب اسلامي و نيز در جريان تجاوز نظامي رژيم عراق به خاك كشورمان، بحران گستردهاي در منطقهِ كردستان ايجاد شد كه آسيبهاي زيادي به كشور وارد كرد و امنيت ملي كشور را در معرض خطر قرارداد. در واقع، در شرايطي كه ارتش عراق تا دروازههاي اهواز پيشروي كرده بود، جريانهاي ضد انقلاب در كردستان شهرهاي چند استان شمال غربي كشور را ناامن و به اقدامات نظامي وسيعي دست زده و بدين ترتيب، توان درخور توجهي از نيروهاي نظامي را به خود مشغول كرده بودند.
اوضاع سياسي كردستان پيش از پيروزي انقلاب اسلامي
حركتهاي تجزيه طلبانه در استان كردستان ايران مدتها پس از آغاز اين گونه حركت كردها در دو كشور تركيه و عراق آغاز شد. استقلال خواهي كردها در تركيه و عراق ميراث شكست امپراتوري عثماني، فروپاشي آن و تعهدي بود كه كشورهاي پيروز در معاهده لوزان در مورد تشكيل كشور مستقلي براي كردها داده بودند، در حالي كه آغاز حركتهاي استقلال طلبانه در كردستان ايران به جنگ جهاني دوم و تسلط نيروهاي شوروي بر استانهاي آذربايجان و كردستان، بر ميگردد. يكي از مهمترين دلايل تأخير اين گونه حركتها در كردستان ايران آن بودكه بر خلاف كردهاي تركيه و عراق كه خود را از ريشه، نژاد و فرهنگ ترك و عرب نميدانند كردهاي اين كشور خود را ايراني ميدانند.
در سال 1319، نخستين تشكيلات سياسي كردي به نام جمعيت رستاخيز كرد (كومله ژ كاف) به صورت مخفي در شهر مهاباد شكل گرفت كه با اشغال كردستان به دست نيروهاي روس، فعاليت آن تا اندزهِ زيادي مختل شد.2 طي دوره تسلط نيروهاي شوروي بر كردستان و آذربايجان، اين كشور كوشيد زمينههاي لازم را براي الحاق اين مناطق به آذربايجان شوروي فراهم كند. در اين باره مقامات شوروي با حمايت از قاضي محمد، كه وجههِ مردمي خوبي در بين مردم مهاباد داشت، به ايجاد تشكلهاي همسو با منافعشان اقدام كردند.3
تشكيل حزب دموكرات كردستان
در سال 1324، حزب دموكرات كردستان، به رهبري قاضي محمد موجوديت خود را در شهر مهاباد اعلام كرد. وي پس از مسافرتهايي كه به شوروي داشت، با مجاب كردن رهبران جمعيت رستاخيز كرد (كومله ژ كاف) توانست زمينهِ تأسيس حزب دموكرات كردستان را فراهم كند. اساسنامهِ اين حزب به شرح زير اعلام شد:
1) ملت كرد در داخل ايران در ادارهِ امور ملي خود آزاد و مختار باشد و در حدود دولت ايران، منطقهِ كردستان را اداره كند.
2) با زبان كردي خود بتواند تحصيل كند و اين زبان به رسميت شناخته شود.
3) انجمن ولايتي كردستان طبق قانون اساسي به فوريت انتخاب و در تمام كارهاي اجتماعي و دولتي نظارت و سركشي كند.
4) مأموران دولت در منطقه، بايد از اهل محل باشند.
5) تمام درآمد منطقه بايد در خود منطقه صرف شود.
6) حزب دموكرات كردستان خواهد كوشيد بين ملت آذربايجان و اقوامي كه در آنجا زندگي ميكنند، وحدت و برادري كامل برقرار كند.
7) حزب دموكرات كردستان با استفاده از منابع طبيعي سرشار كردستان و پيشرفت امور كشاورزي، بازرگاني، فرهنگي و بهداشتي براي رفاه اقتصادي و معنوي ملت كرد مبارزه خواهد كرد.4
چهار ماه پس از تشكيل حزب، در 25 آذر سال 1324، قاضي محمد در ميدان چهارچراغ مهاباد تأسيس جمهوري خودمختار مهاباد را اعلام كرد. در اين روز، وي خطاب به هوادارانش گفت: <مردم كرد مردمي تنها هستند، سرزمينشان غصب و تقسيم شده است و از ابتدايي ترين حقوق، يعني حق تعيين سرنوشت بيبهرهاند ... >.5
وي سپس، با لباس افسران روسي و درجهِ ژنرالي به عنوان فرماندهِ كل قواي كردستان از نيروهاي خود سان ديد. اين جمهوري را از نظر نظامي حزب دموكرات كردستان عراق (بارز انيها) و از نظر امكانات مالي و تجهيزات نظامي، شوروي تأمين ميكرد.6 هنوز يك سال از عمر حزب دموكرات و تأسيس جمهوري مهاباد نگذشته بود كه قوامالسلطنه با دولت شوروي دربارهِ چگونگي ترك نيروهاي روس از ايران به توافق رسيد.7
با خروج نيروهاي شوروي از خاك ايران، نيروهاي ارتش در زمستان سال 1324 بدون درگيري به مهاباد وارد شدند و پس از سه روز، قاضي محمد و سران حزب دموكرات را دستگير كردند. صد روز بعد، زماني كه ارتش به طور كامل در شمال كردستان ايران مستقر شده بود، قاضي محمد، صدر قاضي و محمد حسين سيف قاضي در همان ميدان چهار چراغ مهاباد به دار آويخته شدند.8
پس از سقوط جمهوري مهاباد، اعدام قاضيها، دستگيري تعدادي از اعضاي كميتهِ مركزي حزب دموكرات كردستان و فرار ديگر اعضاي حزب به عراق، جنبش كرد در ايران عملاً فرو پاشيد.9
از سال 1328 تا پايان دورهِ نخست وزيري دكتر مصدق، حزب دموكرات كردستان با همكاري با حزب توده، دوباره احيا شد، اما پس از كودتاي 28 مرداد، بار ديگر فعالان حزب دموكرات در كردستان سركوب شدند. نكته در خور توجه آنكه در اين دوره، روابط خوبي بين دو حزب دموكرات كردستان ايران و حزب دموكرات كردستان عراق وجود داشت.10
در سال 1336، اعضاي شوراي حزب دموكرات كردستان بار ديگر فعاليتهاي خود را با كمك حزب توده آغاز كردند و عبدالله اسحاقي (احمد توفيق)(1) كوشيد تا در خارج از كشور به تشكيلات حزب سر و سامان دهد، اما از آنجا كه دربارهِ خط مشي مبارزه، با حزب توده اختلاف نظر داشت، نتوانست هيچ حركت چشمگيري انجام دهد و از اين زمان به بعد، حزب دموكرات، ارتباطش را با حزب توده قطع كرد. در همين ايام، عبدالرحمن قاسملو و غني بلوريان از اعضاي اصلي حزب دستگير شدند. البته، قاسملو به علت همكاري و انتشار نام عدهِ زيادي از اعضاي حزب آزاد شد، اما بلوريان تا سال 1357 در زندان ماند.11
در سال 1343، كنگرهِ دوم حزب در كوي سنجاق عراق تشكيل و عبدالله اسحاقي به دبير كلي آن انتخاب شد. در اين دوره، ملامصطفي بارزاني نفوذ زيادي روي حزب داشت و با توجه به كمكهاي شاه ايران به حزب دموكرات كردستان عراق، وي نقش زيادي در برقراري امنيت در كردستان ايران و كنترل عملياتهاي حزب دموكرات كردستان ايفا كرد.12 در جريان كنگرهِ دوم، به پيشنهاد اسحاقي، قاسملو به علت خيانت به جنبش كرد و همكاري با ساواك از حزب اخراج شد و به چكسلواكي رفت.13
در سال 1346، يك كميتهِ انقلابي با خطمشي مسلحانه، به عنوان حزب دموكرات، از حزب توده جدا شد و عدهاي از آنها همچون اسماعيل شريف زاده، سليمان معيني، عبدالله معيني و .. به كردستان ايران وارد شدند و شروع به عضوگيري كردند. خلع سلاح يكي از پاسگاههاي ژاندارمري پيرانشهر از جمله اقدامات چشمگير اين افراد بود. آنها حدود دويست نفر عضو داشتند كه در نه دسته در شمال كردستان فعاليت ميكردند. در سال 1347، نيروهاي ژاندارمري، 104 تن از آنها را دستگير و 23 نفر از اين تعداد اعدام شدند.14
تشكيل سومين كنگرهِ حزب دموكرات در سال 1352 با فاصلهِ زماني ده سال از كنگرهِ دوم نشان دهندهِ ركود فعاليتهاي حزب بود. در اين كنگرهِ حزب دموكرات مشي مسلحانه را به عنوان شكل اساسي مبارزه برگزيد و عبدالرحمن قاسملو نيز به سمت رهبري حزب دموكرات انتخاب شد.15 از آنجا كه طي اين دوره، بين حكومت ايران و حزب دموكرات كردستان عراق روابط خوبي برقرار بود، رژيم عراق نيز به حمايت از حزب دموكرات كردستان ايران پرداخت.
وضعيت كردستان در آستانهِ انقلاب اسلامي
همزمان با اوجگيري مبارزات انقلابي مردم ايران در سال 1357، سه جريان سياسي كردي در مناطق كردنشين ايران فعال بود:
الف) حزب دموكرات كردستان ايران، كه پس از كنگرهِ سوم و تعيين عبدالرحمن قاسملو به عنوان رهبر حزب، تجديد سازمان كرده بود.
ب) حزب كومله كه مركز آن در شهر سنندج بود. اين حزب نخست، با نام تشكل دانشجويان كرد، مطرح شد و از نظر گرايش سياسي و ايدئولوژيك مائوئيست بود. به اعتقاد آنها، نخست، كردستان و بعدها، تمام ايران را ميتوان با تشكل مبارزات دهقاني در روستاها از طريق يك سازمان پيشتاز، نجات داد! بايد يادآور شد كه در اوايل انقلاب، اين حزب، نخست با نام سازمان انقلابي زحمتكشان ايران (كومله) فعاليت ميكرد؛ اما از سال 1360به بعد، به حزب كمونيست ايران تغيير نام داد.16
ج) جمعيت جوانان مسلمان كرد، كه رهبري آن را احمدمفتي زاده عهده دار بود. اين گروه به دليل گرايشهاي سياسي -ايدئولوژيك با دو حركت قبلي تفاوت داشت، اما در مسئلهِ خودمختاري كردستان با آنها هم را‡ي بود.17 به غير از احزاب و گروههاي كردي كه به دنبال منافع حزبي و قومي بودند، جريان طرفداران انقلاب اسلامي نيز در منطقهِ كردستان وجود داشت، هر چند مانند ديگر مناطق كشور قوي نبود.
با آغاز انقلاب اسلامي در ايران، مردم كردستان نيز مانند ديگر مناطق كشور به صف مبارزه عليه رژيم پهلوي پيوستند. البته، كردستان نسبت به استانهايي، مانند اصفهان، تبريز، قم و ... ديرتر به جريان انقلاب پيوست و در خود كردستان نيز، سنندج ديرتر از مهاباد به صحنهِ مبارزه وارد شد. نخستين تظاهرات در 18 خرداد ماه سال 1357، در مهاباد در جريان تشييع جنازهِ عزيز يوسفي (از زندانيان سياسي كه در زندان درگذشته بود)، رخ داد كه به دستگيري عدهاي به دست ساواك منجر شد. در سنندج نيز، نخستين تظاهرات در روز 15 مرداد ماه براي پشتيباني از اعتصاب غذاي 24 روزهِ زندانيان سياسي به راه افتاد. بعد از اين وقايع، موج راهپيمايي و تحصن سراسر منطقه را فراگرفت و اهالي كردستان، مانند مردم سراسر كشور در مبارزه عليه رژيم شاه شركت كردند و در روز 22 بهمن ماه، مردم مناطق كردنشين به مناطق نظامي، مانند شهربانيها، ژاندارمريها و... هجوم آوردند و آنها را تصرف كردند.18
اوضاع سياسي كردستان پس از پيروزي انقلاب
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به دليل فروپاشي اقتدار دولت مركزي، در كردستان نيز همانند برخي از ديگر نقاط كشور وضعيت پيچيدهاي حاكم شد. نيروهاي سياسي مختلف در كردستان در صدد جمعآوري نيرو و تقويت خط سياسي خود برآمدند. در آبان ماه سال 1357، عبدالرحمن قاسملو به عنوان دبير كل اين حزب از مرز كردستان عراق، به كردستان ايران وارد شد و فعاليت مجدد حزب دموكرات را با شعار خودمختاري براي كردستان و دموكراسي براي ايران آغاز كرد. تمركز حركتهاي سياسي - نظامي اين حزب در شمال كردستان، بهويژه در شهر و منطقهِ مهاباد بود. در اين دوره، حدود 250 نفر به اين حزب پيوستند.19 حزب دموكرات بلافاصله، در تدارك خلع سلاح پادگان مهاباد و تسليح خود در تمام مناطق برآمد. هدف حزب اين بود كه بيشترين اسلحه و نيرو را در كردستان فراهم آورد و بدين ترتيب، موقعيت خود را تقويت و رهبرياش را به تمام منطقه تحميل كند تا با فشار آوردن به نظام نوپاي جمهوري اسلامي امتيازهايي را كسب و قدرت سياسي را در كردستان تصاحب كند. طبق اين استراتژي، بلافاصله، شعبههاي حزب در بيشتر مناطق كردستان برپا شد.20
در اين دوره، جريانهاي طرفدار نظام، مانند حزب جمهوري اسلامي و ديگر احزاب بهطور كلي، در كردستان ضعيف بودند و تنها در مريوان و سنندج پايگاه داشتند كه آنها هم بهرغم كوشش فراوان، در مقابل فعاليت گستردهِ جريانهاي مزبور (چپها و عوامل وابسته)، از قدرت بسيج كمتري برخوردار بودند.21
در اين زمان، در بيشتر مناطق كردنشين، بازار خريد و فروش اسلحه به شدت رونق گرفت. در چنين جو هرج و مرجي، از نيروهاي سياسي گرفته تا بسياري از مردم عادي، همه در فكر مسلح شدن بودند. به طور كلي، دورهِ پس از پيروزي انقلاب اسلامي تا 28 مرداد 1358 (آغاز جنگ كردستان) را بايد دورهِ كشاكش بين نظام نوپاي جمهوري اسلامي، كه در پي تدارك استقرار نهادهاي انقلابي خود براي تحقق آمال مردم بود با گروههايي، مانند كمونيستها، ليبرالها، مليگراها و سلطنتطلبان دانست كه هر يك درصدد تقويت قدرت خود و مقابله با استقرار نهادهاي انقلابي جمهوري اسلامي در كردستان بودند.
چهار روز پس از فرار شاه از كشور، حزب دموكرات اعلام كرد: <خواستهاي ملي خلق كرد در چهارچوب ايران آزاد حل شدني است و تكليف نوع حكومت كشور بايد در همه پرسي آزاد و به دور از هر نوع فشار روشن شود>.22 يك هفته پس از پيروزي انقلاب، داريوش فروهر از طرف دولت موقت به مهاباد رفت تا با مردم و سران منطقه مذاكره و خواستهاي آنان را به دولت موقت منتقل كند.23 فروهر؛ نخست با شيخعزالدين حسيني(1) ملاقات كرد و وي بلافاصله، نمايندگان شوراي شهرهاي كردستان را براي مذاكره با نماينده دولت فرا خواند. در 29 بهمن ماه، جلسهاي با شركت نمايندگان دو طرف تشكيل شد كه از طرف كردها شيخ عزالدين حسيني و شيخ جلال، تعدادي از روحانيان منطقه، عبدالرحمن قاسملو، غني بلوريان و تعدادي از فعالان حزب دموكرات، نمايندگان سازمان چريكهاي فدايي خلق و افراد متفرقه ديگر حضور داشتند.24در روز 30 بهمن ماه، اين نمايندگان طرح هشتمادهاي خود را به فروهر تحويل دادند. وي نيز پاسخ بدان را در صلاحيت دولت موقت دانست.25از جمله شرايط اين طرح، منوط كردن جابهجايي نيروهاي ارتش در منطقهِ كردستان به هماهنگي با حزب دموكرات و نيز كاهش نيروهاي نظامي در منطقهِ كردستان بود. در واقع، هدف احزاب كرد از مذاكره با مقامات جمهوري اسلامي، رسميت دادن به خود مختاري كردها بود. در اين زمينه، عبدالرحمن قاسملو به نمايندگان اعزامي از تهران گفت: <هم اكنون، ما در كردستان، خودمختاري داريم و تنها بايد دولت ايران به آن رسميت بدهد و گرنه، كردستان آتش ميگيرد>.26
در چنين اوضاعي، در همان روز، حزب دموكرات طي برنامهِ از پيش تدارك شدهاي پادگان تيپ3 مهاباد را خلع سلاح كرد. عدهاي از كاركنان پادگان، كه از افراد حزب بودند، عليه فرمانده پادگان طغيان و وي را زخمي كردند. در نتيجه، افراد مسلح حزب به پادگان وارد شدند، آنجا را تصرف كردند و سرگرد عباسي را كه از افراد حزب دموكرات بود، به عنوان فرمانده پادگان برگزيدند. اين عمل حزب نخستين مخالفت آشكار با جمهوري اسلامي بود. در واقع حزب، فرصتطلبانه از موقعيت ناآرام پس از پيروزي انقلاب
سوء استفاده كرد تا زمينهِ آمادهسازي اقدامات بعدي خود را فراهم كند.27
به طور كلي، حركتهاي مسلحانه گروههاي كرد پس از پيروزي انقلاب را ميتوان به چهار مقطع زماني تقسيم كرد:
<مقطع نخست، وقايع سال 1358 را شامل ميشود كه عمدهترين آنها سقوط پادگان و هنگ ژاندارمري مهاباد و پاسگاههاي ژاندارمري، جنگ نقده، فرمان امام(ره) در شكستن محاصره پاوه و سپس، آزاد سازي شهرهايي، مانند بانه، سردشت، مريوان و ... بود.
مقطع دوم وقايع سالهاي 1359 و 1360 را در بر ميگيرد كه با تجاوز ارتش عراق و هم زمان با آن تشديد اقدامات نيروهاي حزب دموكرات و حزب كومله همراه بود. اين احزاب كوشيدند تا جبههِ كردستان را فعال نگه دارند و بدينترتيب، بخشي از نيروهايي را كه بايد براي مقابله با ارتش عراق به كار گرفته ميشد، در اين منطقه مشغول كنند.
مقطع سوم وقايع سالهاي 1361 تا 1364 را شامل ميشود. طي اين سالها، قرارگاه سيدالشهدا(ع) متشكل از نيروهاي سپاه و ارتش و ژاندارمري شكل گرفت و با استقرار در منطقه توانست امنيت را در شهرها، روستاها، جادههاي اصلي و مرزهاي كردستان ايران با عراق تأمين كند و با پاكسازي پايگاههاي نيروهاي كرد آنها را از كردستان ايران به كردستان عراق براند>.28
مقطع چهارم از سال 1364 تا پايان جنگ را در بر ميگيرد. پس از سال 1364 و فعال شدن قرارگاه رمضان در كردستان عراق، به ويژه با تغيير استراتژي عملياتي ايران در تغيير جبهه از جنوب به شمال، دامنهِ فعاليتهاي نظامي حزب دموكرات كاهش يافت و گرايش به همكاري با جمهوري اسلامي ايران و حل و فصل اختلافات از طريق سياسي رشد بيشتري يافت. البته، در اين ميان، همكاري نزديك ايران با حزب دموكرات كردستان عراق و اتحاديهِ ميهني نيز در رويكرد جديد حزب دموكرات ايران مؤثر بود.
طي اين دورهها، نيروهاي حزب دموكرات از روشهاي مختلفي براي مبارزه با نيروهاي جمهوري اسلامي استفاده ميكردند.
در مقطع نخست و در سالهاي آغازين بحران كردستان، اين نيروها كوشيدند تا با حمله به پايگاههاي نظامي، سقوط آنها را باعث شوند، مانند محاصرهِ پادگان جلديان در سال 1358.
در مقطع دوم، پس از گسترش يافتن نيروهاي نظامي ارتش و سپاه پاسداران، در كردستان نيروهاي كرد بيشتر روشهايي، مانند كمين، مينگذاري جادهها، ترور، ارعاب افراد بومي و غير بومي در كردستان (كه با جمهوري اسلامي ارتباط داشتند) و حمله و مصادره و به آتش كشيدن امكانات دولتي را به كار بستند. و پس از رانده شدن به كردستان عراق، با عبور مخفيانه از مرز و انجام اقدامات ايذايي عليه نيروهاي جمهوري اسلامي دوباره به عراق باز ميگشتند.29 تشريح برخي از تحولات و وقايع مهم كردستان ميتواند عملكرد و نحوهِ رويارويي اين حزب با دولت جمهوري اسلامي ايران را آشكارتر كند.
اوضاع سنندج در فروردين ماه سال 1358
پس از پيروزي انقلاب، دو كميته در شهر سنندج تشكيل شد. مسئول يكي از اين كميتهها را صفدري، روحاني مبارزي عهدهدار بود كه بيش از يك سال، سرپرستي حسينيهِ سنندج را بر عهده داشت و در جريان انقلاب نقش مؤثري ايفا كرد. وي هم زمان با سرپرستي كميتهِ مزبور، سرپرستي ستاد لشكر سنندج را نيز برعهده داشت.30 كميتهِ ديگري نيز در محل استانداري ايجاد شده بود كه احمد مفتيزاده، رئيس جمعيت جوانان مسلمان كرد، مسئول آن بود. از همان آغاز، وي با اعلام مخالفت با صفدري، خود را تنها رهبر مذهبي - سياسي كردستان دانست31 و در سفرهايي كه به تهران داشت، مرتباً، از مقامات خواست تا صفدري در سنندج نماند و كميتهِ او ادارهِ شهر را برعهده داشته باشد و معاونش (خسروي) نيز به عنوان استاندار استان كردستان انتخاب شود.32
در روز 27 اسفند ماه، افراد مفتيزاده، عدهاي از هواداران خود و عدهاي از مردم را تحريك كردند، كه براي گرفتن اسلحه و مهمات به كميتهِ تحت حمايت صفدري حمله كنند. در نتيجهِ تيراندازي نيروهاي دو طرف، يك نفر كشته و دو نفر زخمي شدند. پس از اين واقعه، افراد تحريك شده به سوي پادگان ژاندارمري حمله و اسلحه و مهمات ژاندارمري را غارت كردند. پس از خلع سلاح ژاندارمري، عدهاي به سمت پادگان ارتش رفتند، اما با مقاومت پادگان روبهرو شدند. در اين بين، افراد مفتيزاده، كميتهِ صفدري را محاصره كردند و چند نفر از افراد آن را به شهادت رساندند.33 از روز 28 اسفند ماه، تمامي گروههاي كرد (حزب دموكرات، كومله و فداييان) نيروهايشان را از تمام مناطق كردستان جمعآوري و به سمت سنندج حركت كردند و بدينترتيب، شهر به حالت نظامي در آمد.34
در نخستين روز فروردين ماه سال 1358، هيئتي از تهران براي از بين بردن جو تشنج و پايان دادن به جنگ به سنندج وارد شد. اين هيئت متشكل از آيتالله طالقاني، شهيد بهشتي، هاشمي رفسنجاني، بنيصدر و صدر حاج سيدجوادي با مفتي زاده، شيخعزالدين، قاسملو، غني بلوريان و نمايندگان كومله و چريكهاي فدايي به مذاكره پرداختند.35 در جريان مذاكرات شوراي موقت با آيتالله طالقاني و هيئت اعزامي از تهران، جو تشنج تا حدي از بين رفت و قرار شد مراكز تصرف شده تخليه شوند، براي تأسيس شوراي شهر، انتخابات انجام گيرد و شوراي موقت نيز منحل شود.36 بدينترتيب، ابراهيم يونسي نيز از طرف وزير كشور به عنوان استاندار انتخاب و غائله به طور موقت پايان يافت، اما گروهها به شدت از آن استفادهِ تبليغاتي كردند و در شهرهاي بانه و سقز، تظاهراتي با شعار ارتش ضدخلقي نابود بايد شود، به راه افتاد.37
ماجراي نقده
حزب دموكرات كه عملا،ً نتوانسته بود در جريانهاي سنندج موقعيتي كسب كند، درصدد برآمد تا در شمال مناطق كردنشين نفوذ يابد. پس از پيروزي انقلاب، كميتهاي با شركت نيروهاي كرد و آذري در نقده تشكيل شد كه هر دو گروه به طور مشترك آن را اداره ميكردند، اما پس از مدتي، به دليل اختلافات پيش آمده، انشقاق پديد آمد. بدينترتيب، كميتهاي با سرپرستي ابراهيم محور در نقاط تركنشين و كميتهِ ديگري به رهبري ملاصالح رحيمي در مناطق كردنشين نقده تشكيل شد.38 اوضاع متشنج در شرايطي در نقده پديد آمد كه عدهاي از سران نظامي سلطنتطلب، مانند اويسي در نزديكي مرز ايران در خاك تركيه، به توطئهچيني عليه انقلاب اسلامي مشغول بودند و به احتمال زياد، عوامل آنها در پديد آوردن اين اختلافات نقش داشتند.39
در اين شرايط، حزب دموكرات براي قدرتنمايي به مناسبت بازگشايي دفتر حزب در نقده اعلام ميتينگ كرد و محل آن را هم به عمد، در محلات آذرينشين قرار داد.40در روز 31 فروردين ماه سال 1358، ميتينگ با شركت بيش از پانزده هزار نفر برگزار شد كه از نقاط ديگر كردستان نيز به نقده آمده بودند. آنها پس از راهپيمايي در محل استاديوم شهر جمع شدند و با شليك تير هوايي، به كشتار مردم و غارت خانههاي آنها اقدام كردند. تلاش مسئولان كميتهها براي آتشبس به جايي نرسيد و سرانجام، در تاريخ 2 ارديبهشت ماه، با ورود ارتش و قرار گرفتن آن بين دو طرف، درگيريها كاهش يافت و با ورود سپاه پاسداران مركز شهر آرام شد. سرانجام، قدرت نمايي و جنگافروزي حزب دموكرات و عدهاي از فئودالها و عوامل ساواك با كشته و زخمي شدن بسياري از مردم بيگناه كرد و آذري پايان يافت.41
در اين هنگام، ديگر مناطق كردستان نيز وضعيت متشنجي داشتند. در مرداد ماه سال 1358، نيروهاي اصيل انقلاب به بيرون
راندن گروهكهاي ضدانقلاب از منطقه كردستان معتقد بودند؛ چرا كه هر روز اين گروهها جنگ تازهاي را در گوشهاي از كردستان به نيروهاي انقلاب تحميل ميكردند. سرانجام، در جنگ پاوه، رهبر انقلاب، امام خميني(ره)، به دخالت مستقيم در اين امر مجبور شدند و فرمان پاكسازي تمام مناطق از نيروهاي ضدانقلاب را صادر كردند.42 ايشان با بيان اين مطلب كه حساب مردم كرد از توطئهگران جداست، استراتژي نيروهاي نظامي را در برخورد با مسئلهِ كردستان مشخص كردند. در آن زمان، شهيد دكتر چمران فرماندهي نيروهاي نظامي را در شهر پاوه بر عهده داشت. بدينترتيب، نيروهاي جان بر كف ارتش و سپاه طي عملياتهاي پيدرپي توانستند ضمن آزاد سازي شهر پاوه، به تدريج، ديگر نواحي كردستان را نيز آزاد كنند. در 28 مرداد ماه، گروهكها كه هنوز آمادگي درگيري در تمام جبههها را نداشتند، با نشان دادن مقاومت اندكي در سقز و مهاباد، تمامي شهرهاي كردنشين آذربايجان غربي را تخليه و به نقاط دور دست كوهستاني و مرزي فرار كردند. در آغاز، رهبران حزب دموكرات به عراق رفتند و در آنجا، در زير چتر حمايت رژيم بعث قرار گرفتند.43 اين گروهكها كه نتوانستند در مقابل حملهِ نيروهاي سپاه و ارتش مقاومت كنند، جنگ چريكي را در منطقه آغاز كردند؛ موضوعي كه كار پاكسازي آنها را دشوار مينمود.44
آغاز مجدد جنگ در كردستان
در بهار سال 1359, پس از به بنبست رسيدن كامل مذاكرات هيئت نمايندگي كرد با هيئت حسننيت، از شمال و از جنوب در كردستان جنگ مجددي به جمهوري اسلامي تحميل شد. در شمال، حزب دموكرات به نيروهاي ارتش و سپاه حمله كرد و جنگ سختي در گرفت. در جنوب نيز گروهكها راه ستون نظامي بزرگي را كه از راه كامياران آمده بود و قصد ورود به پادگان سنندج را داشت، سد كردند. توجيه رهبران حزب دموكرات اين بود كه ستون مزبور براي اشغال شهر آمده است. هرچند طي مذاكراتي قرار شد كه اين نيروها از راهي فرعي به پادگان بيايند، اما در بين راه، عوامل گروهكها به نيروهاي ارتش حمله و عدهاي را كشته و زخمي كردند. با اين حال، اين نيروها خود را به پادگان رساندند.45 هم زمان، در بانه و مريوان نيز جنگ آغاز شد و حزبهاي كومله و دموكرات دو پايگاه را در نزديكي سردشت خلع سلاح كردند. از آنجايي كه گروهكها فكر ميكردند توان مقاومت در شهرها را دارند، به ويژه در سنندج همهِ مناطق سنگربندي شدند بدينترتيب، آنها جنگ سختي را آغاز كردند كه 24 روز طول كشيد كه طي آن عدهِ زيادي از مردم كشته و مجروح شدند.46
به هر ترتيب، پس از يك ماه، شهرهاي سنندج، مريوان، بانه، سقز و سردشت آزاد شدند.47 در پاييز سال 1359، مهاباد نيز پس از يك سال، طي نبرد سنگيني از اشغال گروههاي ضد انقلابي بيرون آمد.48
در شهريور ماه سال 1359، ستوني از نيروهاي ارتش با هدف رفتن به مناطق مرزي، از بانه به سمت سردشت حركت كرد، اما در تمام طول مسير، افراد حزب دموكرات و غيره بدان حمله كردند. بدينترتيب، هم زمان با حملهِ نيروهاي متجاوز عراق به خاك ميهن و اشغال بخشهايي از آن، گروههاي مخالف كرد، كه خود را مدافع خلق ميدانستند، به ستون نيروهاي ايراني، كه براي جلوگيري از اشغال منطقه توسط ارتش عراق عازم مناطق مرزي بودند, حمله كردند.49
چند روز بعد, در حالي كه ارتش بعثي از طريق مرزهاي پيرانشهر ميكوشيد اين منطقه را اشغال كند، نيروهاي حزب دموكرات هماهنگ با آنها به پادگانهاي پيرانشهر و پسوه حمله كردند تا آنها را خلع سلاح كنند كه با مقاومت رزمندگان ارتش و سپاه شكست خوردند و از پيرانشهر خارج شدند.50 در همان زمان، حزب دموكرات نيروهايي را براي اشغال اروميه اعزام كرد. اين اقدام نيز پس از كشته شدن دويست نفر از نيروهاي حزب، به شكست انجاميد. بدينترتيب، ماهيت حزب دموكرات، كه ادعاي رهبري مردم كردستان را داشت، بيش از پيش آشكار شد.51
در اواخر سال 1359، تلاش وسيعي بين سازمان مجاهدين خلق (منافقين) و حزب دموكرات براي ايجاد جبههِ واحدي عليه جمهوري اسلامي آغاز شد و در اوايل سال 1360، سازمان مجاهدين به صراحت از حزب دموكرات پشتيباني كرد.
فاجعهِ زندان دلتو
بمباران زندان دلتو يكي از فاجعههايي بود كه رژيم بغداد با همكاري حزب دموكرات انجام داد. در ارديبهشت ماه سال 1360، جليل گاداني، فتاح كاوياني و خلبان فراري، ايرج سلطاني, به نمايندگي از طرف حزب دموكرات با سرهنگ عيار عبدالرضا و رشيد صالح از افسران حزب بعث مستقر در ادارهِ استخبارات كركوك ملاقات كردند. در اين ملاقات، بر سر بمباران زندان دولتو توافق شد كه عدهاي از نيروهاي سپاه، كميته، ارتش و جهادسازندگي در آن محبوس بودند. بر اساس اين توافق، 17 ارديبهشت ماه سال 1360، زندانيان برخلاف هر روز، كه به بيگاري برده ميشدند، در حياط زندان نگه داشته شدند و نگهبانان زندان نيز از 50 نفر به 12 نفر كاهش يافتند، حتي افراد متخلف حزب دموكرات از اين زندان به محلهاي ديگري منتقل شدند و بدينترتيب، همه چيز آماده بود. صبح آن روز، هواپيماهاي عراق با هدايت حزب ساختمان زندان را به شدت بمباران كردند. طبق گفتهِ بازماندگان فاجعه، نيروهاي حزب نجاتيافتگان را از ارتفاعات هدف قرار دادند و در مجموع، 130 نفر را شهيد و مجروح كردند.52
حزب دموكرات در مقابل واكنشهاي مختلف در مورد اين جنايت، همكاري خود را با رژيم بعثي عراق انكار كرد و عبدالرحمان قاسملو بهرغم همكاري گستردهِ حزب با رژيم عراق، جنگ ايران با عراق را بهانهاي براي سركوب كردها دانست و مدعي شد كه در آغاز جنگ با عراق، حزب دموكرات كردستان آمادگي چريكهاي كرد را براي همكاري با ارتش ايران اعلام كرده است.53
اتحاد حزب دموكرات با شوراي ملي مقاومت (منافقين)
شوراي ملي مقاومت با تلاش ابوالحسن بنيصدر و مسعود رجوي در تاريخ 30 تير ماه سال1360 بنيان گذاشته شد و در همان آغاز، احزاب، گروهها و شخصيتهاي مختلف ضد انقلاب به اين شورا پيوستند.54 اعضاي شوراي ملي مقاومت را سازمان مجاهدين خلق (منافقين)، حزب دموكرات كردستان، جبهه دموكراتيك ملي ايران، شوراي متحد چپ، سازمان استادان متعهد دانشگاههاي ايران، كانون توحيدي اصناف، سازمان اتحاد براي آزادي كار و سازمان اقامه تشكيل ميدادند. البته، بعدها، حزب كار ايران، جنبش زحمتكشان گيلان و مازندران، اتحاديهِ كمونيستهاي ايران (سربداران) و سازمان چريكهاي فدايي خلق نيز بدان پيوستند. شخصيتهايي، مانند كاظم باقرزاده، منوچهر هزارخاني، ناصر پاكدامن، اصغر اديبي، حميدزيركباش و يكي از كادرهاي مطبوعاتي و اداري ايران كه نام او تاكنون اعلام نشده است، نيز به طور فردي عضو اين شورا بودند.55
طبق اساسنامهِ مصوبهِ شوراي ملي مقاومت، مسئوليت تشكيل دولت موقت و تعيين وزيران برعهدهِ مسعود رجوي گذاشته شد و مقرر گرديد دولت موقت حداكثر، شش ماه پس از سرنگوني نظام جمهوري اسلامي تداوم داشته باشد و عمر آن با تشكيل مجلس مؤسسان پايان يابد.56
پيوستن حزب دموكرات كردستان به شوراي ملي مقاومت براي شورا امر حياتي و مهمي بود؛ چرا كه از يكسو، اين حزب خلاف ديگر گروهها و احزاب شورا به استثناي سازمان مجاهدين جنبهِ فردي و تكنفره نداشت و يك تشكل به حساب ميآمد و از سوي ديگر، با پيوستن حزب دموكرات منطقهِ كردستان، كه از آغاز انقلاب منطقهاي بحراني محسوب ميشد، به كانونهاي بحران شورا عليه جمهوري اسلامي ميپيوست و شورا ميتوانست بخشي از عملياتهاي خود را از اين منطقه سازماندهي كند. حزب دموكرات نيز در قبال اين پيوستن، امتيازهايي را خواستار بود؛ از اينرو، به عنوان مبارزات حقطلبانهِ مردم كردستان در اسناد شورا بسنده نكرد و خودمختاري كردستان را خواستار شد. سازمان مجاهدين مخالفت برخي از اعضاي شورا با اين تصميم را اعلام كرد و موافقت آنها را به تهيهِ طرحي در اين مورد منوط دانست. بر اين اساس، در خرداد ماه سال 1362، سه نفر از اعضاي شورا به نامهاي مهدي خان بابا تهراني، بهمن نيرومند و نوري دهكردي براي تهيهِ طرح مورد نظر به كردستان سفر و به مدت بيست روز، با دفتر سياسي و كميتهِ مركزي حزب دموكرات گفتوگو كردند. در نتيجه، كميسيوني با شركت اعضاي دفتر سياسي و كميتهِ مركزي حزب و نمايندگان شورا طرح خودمختاري را تهيه كرد. محدوده استان كردستان نخستين موضوع مورد اختلاف بنيصدر و حزب دموكرات بود. حزب دموكرات بخشهاي كردنشين آذربايجانغربي را جزء كردستان ميدانست در حالي كه بنيصدر با ايجاد تقسيمات كشوري جديد مخالف بود. در پي بروز اين اختلاف، قرار شد موضوع مزبور پس از سرنگوني نظام جمهوري اسلامي در بين مردم منطقه به رفراندوم گذاشته شود. اختلاف بر سر تعيين نيروهاي انتظامي دومين موضوع مورد اختلاف بود؛ موضوعي كه بر عهدهِ مجلس ايالتي گذاشته شده بود. در واقع، حزب دموكرات نيروهاي پيشمرگ را نيروهاي انتظامي منطقه در آينده ميدانست و مخالفان، آن را ايجاد ارتش در ارتش تلقي ميكردند. سرانجام، قرار شد تا ساماندهي نيروهاي انتظامي كردستان با تصميم دولت مركزي و نظر مجلس ايالتي كردستان انجام شود. با رفع اين اختلافات، شوراي ملي مقاومت طرح خود مختاري كردستان را تصويب كرد تا حزب دموكرات كردستان به دليل همكاري با شورا، در مقابل رقيب كمونيست خود، حزب كومله، زير فشار نباشد.57
به دنبال آن، سازمان مجاهدين بخشي از نيروهاي خود را به كردستان فرستاد و در كنار نيروهاي حزب دموكرات مقرهايي را داير كرد، اما ديري نپاييد كه از شوراي ملي مقاومت نامي بيش نماند. علي اصغر حاج سيد جوادي در مورد اين موضوع چنين ميگويد: <مروري بر وضعيت شوراي ملي مقاومت و تحولات دروني آن از روزهاي آغازين تشكيل آن تا امروز، خود بهترين دليل و سند شكست آن است. خود خواهيها و جاه طلبيهاي مسعود رجوي و ديگر اعضاي شورا باعث شد تا در سال 1363، تعدادي از آنها از آن جدا شوند>.58 خيانتهاي شورا تا آنجا بود كه كريم حقي، يكي از اعضاي آن، چنين ميگويد: <شوراي ملي مقاومت از زماني نامشروع شد كه به عراق كوچيد و پيمان و اتحاد استراتژيك و پايداري با ديكتاتور عراق بست؛ رژيمي كه جنگ تجاوز كارانهاي را عليه ايران آغاز كرد، شهرهاي ما را هدف موشكباران قرارداد، ميلياردها دلار خسارت و خرابي به بار آورد و هزاران هزار تن از جوانانمان را شهيد، مجروح و معلول كرد. به عبارت ديگر، مشروعيت شوراي ملي مقاومت زماني از بين رفت كه نيروهاي آن دوشادوش نيروهاي عراقي عليه قواي ايراني جنگيدند و بساط زندان و شكنجه در عراق به راه افتاد ...>.59
بدينترتيب، خيانتهاي اعضاي شوراي ملي مقاومت حتي در اظهارات اعضاي آن مشاهده ميشود، اما اين دسيسهها نيز نتيجهاي نداد. در سال 1361، پيروزيهاي چشمگير نيروهاي جمهوري اسلامي در كردستان را مشاهده ميكنيم. در اين سال، جادهِ استراتژيك پيرانشهر به سردشت آزاد شد و بخشهاي مهمي از محور مهاباد به سردشت و روستاهاي اطراف پاكسازي شد.
احزاب دموكرات و كومله در پي رانده شدن به كردستان عراق، در آن كشور نيز در مواردي، هدف حملهِ گروههاي كرد عراقي قرار گرفتند كه توسط جمهوري اسلامي حمايت ميشدند.60 به تدريج، نفوذ و فعاليت حزب دموكرات در كردستان ايران كاهش يافت و به تلاشهاي سياسي براي جلب نظر جمهوري اسلامي ايران بيش از بيش توجه شد.61
نتيجهگيري
روند شكلگيري و فعاليت حزب دموكرات كردستان نشان دهندهِ بهرهگيري اين حزب از سه عامل مهم زير است: نزديكي به دولتهاي بيگانه براي تأمين سلاح و پشتيباني سياسي، بهرهگيري از ويژگيها و خواستههاي قومي مردم كردستان و استفاده از ضعف دولت مركزي در ايران. در هر برهه از تاريخ، كه سه عامل مزبور از نظر اهداف، سياست و روند تحولات با هم و در سمت و سوي واحدي قرار گرفتهاند، بحران كردستان و فعاليتهاي حزب دموكرات افزايش يافته و هدفهاي آن در سيري صعودي قرار گرفته و بزرگتر شدهاند. هرچند اين حزب از احساسات قومي مردم كردستان بهره ميگيرد، اما بدون وجود بحران، در مرزها و كشورهاي همجوار و حمايت دولتهاي بيگانه به جايي نميرسد. از سوي ديگر در صورت آشكار شدن نزديكي اين حزب به دولتهاي بيگانه با بحران مشروعيت و پايگاه اجتماعي روبهرو ميشود و از درون، جايگاه خود را از دست ميدهد.
در سالهاي نخست پس از پيروزي انقلاب، دولت بعثي عراق و حزب دموكرات و ديگر گروهكها هدف سياسي مشتركي مبني بر سرنگوني نظام نوپاي جمهوري اسلامي داشتند؛ موضوعي كه به همكاري گسترده و فراگير رژيم صدام از يكسو و حزب دموكرات و گروهكهاي ديگر از سوي ديگر انجاميد. در نتيجه، رژيم عراق امكانات فراواني را در اختيار اين گروهكها گذاشت. در وهلهِ نخست، دولت عراق به احزاب دموكرات و كومله اجازه داد تا مراكز سياسي و نظامي خود را كه از آنجا، فعاليتهايشان را عليه جمهوري اسلامي سازماندهي ميكردند، در كردستان عراق و در نزديكي مرزهاي ايران مستقر نموده و پايگاههاي آموزشيشان را براي تربيت اعضاي جديد، برپا كنند. همچنين، دولت عراق پذيرفته بود، سلاح، تجهيزات نظامي و كمكهاي مالي در اختيار آنها قرار دهد. افزون بر اين، حزب بعث امكانات تبليغاتي در شمال اين كشور را در اختيار حزب دموكرات و گروهكهاي ديگر قرار داد كه از آن جمله ميتوان به فراهم كردن فرستندههاي راديويي براي انجام تبليغات عليه انقلاب اسلامي و تشويق كردهاي ايران به شورش عليه دولت مركزي اشاره كرد. كادر مركزي و ديگر عناصر حزب دموكرات از امكانات فرودگاهي عراق براي سفر به ديگر نقاط جهان نيز استفاده ميكردند.
با وجود اشتراك در هدف و كمكهايي كه عراق به حزب دموكرات كردستان كرد، تحولات سالهاي پس از پيروزي انقلاب و آغاز جنگ تحميلي تجربهِ مناسبي براي رهبران اين حزب است كه اهداف خود را محدود و آنها را در درون ايران و نظام سياسي آن پيگيري كنند. اتكا به دولتهاي بيگانه تنها ميتواند آنها را به ابزاري براي اهداف دشمنان اين مرزو بوم تبديل كند و سرنوشتشان را به سرنوشت رژيمهايي، مانند رژيم صدام پيوند دهد.
1. حميد رضا جلاييپور؛ قاضي محمد؛ تهران: انتشارات امير كبير، 1359، ص53.
2. همان؛ ص65.
3. حميد رضا جلايي پور؛ كردستان و علل تداوم بحران آن پس از انقلاب اسلامي؛ تهران: دفتر مطالعات وزارت امور خارجه 1372، ص53.
4. قاسملو، عبدالرحمن، چهل سال مبارزه در راه آزادي؛ بيجا: انتشارات حزب دموكرات كردستان، بيتا، ص 4.
5. ايگلتون؛ جمهوري 1946؛ ترجمهِ صمدي؛ بي جا، بي نا، بي تا،
ص 113.
6. كردستان، امپرياليزم و گروههاي وابسته؛ بيجا: دفتر سياسي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، 1359، ص23.
7. جلائي پور؛ كردستان و علل تداوم بحران آن پس از انقلاب اسلامي، ص56.
8. همان؛ ص57.
9. چپ در ايران به روايت اسناد ساواك، حزب دموكرات كردستان، ج اول، تهران: مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، 1378، ص 7.
10.كريس كوچرا؛ جنبش ملي كرد؛ ترجمه: ابراهيم يونسي، تهران: انتشارات نگاه، 1377، ص238.
11. چپ در ايران ...، پيشين؛ ص8.
12. كريس كوچرا؛ پيشين؛ ص238
13. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 691، تحليل وقايع كردستان.
14. كريس كوچرا؛ پيشين؛ ص238.
15. كردستان، امپرياليزم و ...؛ پيشين؛ ص26.
16. جلاييپور؛ كردستان و علل...؛ ص59.
17. همان؛ ص61.
18. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 691، تحليل وقايع كردستان.
19. جلاييپور؛ كردستان و علل ...؛ ص58.
20. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي؛ پيشين؛
21. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي؛ كد 487، مسائلي دربارهِ كردستان و گروهكها.
22. روزنامه كيهان؛ 30/10/1357.
23. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 5516، حزب دموكرات كردستان.
24. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 5521، حزب دموكرات كردستان.
25. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 2416، بررسي مسئلهِ كردستان.
26. جلاييپور؛ كردستان و علل ...؛ ص62.
27. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 691، تحليل وقايع كردستان.
28. جلاييپور؛ كردستان و علل ...؛ صص66 و67.
29. همان؛ ص69.
30. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي؛ پيشين.
31. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 637، تحليلوقايع كردستان.
32. همان.
33. همان.
34. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 691، تحليل وقايع كردستان.
35. همان.
36. همان.
37. همان.
38. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 487، مسائلي دربارهِ كردستان و گروهكها.
39. همان.
40. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 9486، حزب دموكرات كردستان.
41. همان.
42. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 948، اوضاع كردستان (مصاحبهها وگزارشهاي رسانههاي داخلي و خارجي).
43. همان.
44. همان.
45. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 948، اوضاع كردستان (مصاحبهها و گزارشهاي رسانههاي داخلي و خارجي).
46. همان.
47. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 691، تحليل وقايع كردستان.
48. همان.
49. همان.
50. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 2877، اخبار وقايع كردستان.
51. همان.
52. منافقين و جنگ تحميلي، مروري بر عملكرد منافقين 2، بي جا: انتشارات سپاهپاسدارانانقلاباسلامي، 1364، صص 145-147.
53. همان؛ ص 142.
54. نشريه چشم انداز، شماره 21،ص55.
55. حميد شوكت؛ نگاهي از درون به جنبش چپ ايران؛ پاريس: بينا، 1368،ص 525.
56. همان؛ ص 532.
57. همان؛ صص 558554.
58. نشريه چشمانداز، شماره 22، ص48.
59. همان؛ صص 5857.
60. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 691، تحليل وقايع كردستان.
61. همان.