برای اولین بار منتشر می‌شود؛

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس ضمن تبریک تقارن بهار طبیعت با بهار قرآن به مناسبت تحویل سال نو اقدام به انتشار یادداشت‌های شهید مجید بقایی کرده است که گزارشی از تحویل سال نو در جبهه و در میان رزمندگان لشكر فجر یعنی نوروز 1360 در دفتر خود به شماره 405 نوشته است.

در این یادداشت آمده است:

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، واحشرنا معهم و ارزقنا زیارتهم فی الدنیا و شفاعتهم فی الاخره؛ اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد علیهم السلام

شب شنبه را با برادر مهدی پیاده از رودخانه به جبهه رفتیم. در بین راه در مورد مسائل صحبت می‌كردیم، از وضعیت جبهه، از عراقی‌ها، از مسأله الهی بودن جنگ و اینكه بسیاری از جاها بسیار قابل نفوذ است، ولی خدایی نگه داشته شده است، از سیاست جنگ و از به بن‌بست رسیدن آن، از دوباره زنده كردن حماسه‌ی حسین (ع) و حسین‌‌ها، از مطرح كردن دوباره شعار خون بر شمشیر پیروز است، از این‌که سیاستمداران و مخ‌های! نظامی به بن­بست رسیده‌ و می‌گویند: «تنها راه خریدن اسلحه و مهمات از شرق و غرب می‌باشد.» و همان مسأله وابستگی و زیر پا گذاشتن سیاست نه شرقی و نه غربی كه خود عظمت و بزرگی انقلابمان است. به هر جهت از هر مسئله‌ای صحبت می‌شد و در همه آن‌ها طالب بودن برادران و شور و شوق آن‌ها برای عملیات مشخص بود.

در بین راه تا حدود پنج تا شش كیلومتر كسی جلوی ما را نگرفت و فهمیدیم كه این كاری خدایی است كه جبهه نگه‌داری می‌شود.

به جبهه رسیدیم و به‌اصطلاح شب عید بود. با برادران بودیم كه برادران ارتش به مناسبت سال نو از تمامی نقاط جبهه و شهرهای اطراف شروع به تیراندازی كردند، ولی برادران نظاره‌گر بودند و بس غصه می‌خوردند، پس از مدتی عراقی‌ها هم شروع به شلیك توپ، خمپاره، آرپی‌جی و كالیبر كردند و تمامی فضا را پر از باروت، دود و گردوخاک نمودند، به‌طوری‌که اصلاً هوا قابل تنفس نبود. اینجا بود كه خدا كمك كرد و با این همه آتش، هیچ‌کس هیچ‌گونه جراحت و زخمی برنداشت. وقتی آتش‌بس شد و از سنگر بیرون آمدیم، به‌راحتی جلوی چشم خود را نمی‌دیدیم و به‌راحتی هم نفس نمی‌كشیدیم. گلوله‌ها این‌قدر نزدیك به سنگرها خورده بود كه فقط چند متر با آن‌ها فاصله داشت.

خود من دو، سه بار آتش انفجار گلوله را از سنگر دیدم؛ ولی بچه‌ها فقط می‌خندیدند. در این سنگر كه نمازخانه بود با محمود پریشانی، عباس اخفر و بیات صفت بودم. وقتی تمام شد نزد همشهری‌هایم رفته و شب پیش آن‌ها خوابیدم. صبح بیدار شدیم و پس از نماز صبح، باهم قرآن (سوره القارعه و قسمتی از سوره عنكبوت) خواندیم كه چقدر آموزنده و خوب بود. پس از پایان قرآن، چند جمله دعا كرده و دعای تحویل سال را هم خواندیم، «یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال، برحمتك یا ارحم الراحمین» آمین

خدایا حالمان را دگرگون و به بهترین حال تغییر بفرما (آمین)

لینک کوتاه :
کد خبر : 1728

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال

  • مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
  • آدرس دفتر مرکزی:تهران – خیابان شریعتی - خیابان شهید دستگردی(ظفر) - بعد از تقاطع شهید تبریزیان - پلاک77
  • تلفن تماس روابط عمومی:

02122909525-30 داخلی 245