اخبار
در چهارمین نشست واکاوی اسنادی و پژوهشی مطرح شد:

در نشست واکاوی اسنادی و پژوهشی عملیات کربلای 5 به چگونگی انجام عملیات کربلای 5 و نحوه شکستن خط دشمن و تصرف این منطقه و وضعیت دشمن در این منطقه موردبررسی اسنادی قرار گرفت.

 

بازخوانی گزارش و اسناد عملیات بزرگ و سرنوشت­‌ساز کربلای 5 - قسمت دوم

سلسله نشست­‌های واکاوی عملیات­های بزرگ

به گزارش تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چهارمین نشست از سلسله نشست‌های واکاوی اسنادی و پژوهشی عملیات‌های بزرگ و سرنوشت‌ساز در روز 16 بهمن‌ماه سال 1398 در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس برگزار شد. در این نشست که دومین جلسه از بازخوانی گزارش و اسناد عملیات کربلای 5 بود با حضور سردار دکتر علی‌محمد نائینی رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و آقایان اسدالله احمدی راوی نیروی زمینی و قرارگاه خاتم در عملیات کربلای 5، آقای انصاری راوی عملیات کربلای 5 در قرارگاه قدس و لشکر 8 نجف و آقای ایزدی راوی عملیات کربلای 5 در لشکر 10 سیدالشهدا (ع) چگونگی انجام عملیات کربلای 5 و نحوه شکستن خط دشمن و تصرف این منطقه و وضعیت دشمن در این منطقه موردبررسی اسنادی قرار گرفت. بعد از گذشت یکسال این واکاوی همزمان با آستانه سالروز عملیات کربلای 5 منتشر می‌شود.

در ابتدای نشست سردار علی‌محمد نائینی با گرامی داشت یاد و خاطره رهبری حضرت امام (رضوان‌الله علیه) گفت: یاد و خاطره رشادت‌های همه شهیدان انقلاب اسلامی و یاد و خاطره همه شهدای دفاع مقدس به‌ویژه شهیدان عظیم‌الشأن و بزرگوار در عملیات کربلای 5 شهید بزرگوار، مجاهد عارف شهید میثمی، شهید حاج حسین خرازی، شهید اسماعیل دقایقی، شهید یدالله کلهر، شهید میرحسینی، شهید شاهمرادی، شهید اعتمادی، شهید فرمندی، شهید محسن صفوی و همه شهدای گران‌قدر در یک نبرد چندماهه در منطقه شرق بصره، منطقه شلمچه، پنج‌ضلعی، دوعیجی، کانال ماهی، نهر جاسم و یاد و خاطره آن روزها و شب‌های نبردهای سرنوشت‌ساز که به تعبیر مقام معظم رهبری، شب‌های قدر انقلاب اسلامی است را گرامی می‌داریم.

وی با بیان اینکه عملیات کربلای 5 در یک زمان بسیار ویژه و خاص و با پیچیدگی‌های بسیار بالا انجام شد، اظهار کرد: در این عملیات که برای هر ساعت آن یک نشست نیاز است و واقعاً در توان ما و همکارانمان و راوی‌های دوران دفاع مقدس و فرماندهان نیست که ابعاد مختلف این عملیات و واقعیت‌های دفاع مقدس را که هنوز بسیاری از آن مشخص نشده، بیان کنیم. عملیاتی که علاوه بر مباحث تاکتیکی حماسی فراوان، تأثیر بسیار تعیین‌کننده و راهبردی داشت یعنی در سال 65 مبدأ بسیاری از تحولات شد و بعد روی حوادث بعدی تأثیرگذار بود و معتقدیم که درس‌های فراوان و آموزه‌های فراوانی را هم برای مقابله با تهدیدات جدید در اختیار ما قرار می‌دهد.

625 1

رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با اشاره به اینکه یک پیوستگی بین عملیات‌های کربلای 4 و 5 است، توضیح داد: ماه‌ها کار مهندسی، اطلاعاتی و طرح‌ریزی برای عملیات کربلای 4 انجام شد و در نهایت به‌رغم اینکه مشکلاتی در بخش‌هایی از آن عملیات اتفاق افتاد و به‌رغم اینکه در جاهایی موفقیت‌هایی هم داشتیم، درمجموع امکان ادامه عملیات در کربلای 4 فراهم نشد و با عنایات خدای متعال و تدبیر و هوشمندی فرماندهان جنگ با یک‌فاصله کوتاهی تصمیم برای عملیات جدید گرفته شد که بحمدالله دشمن غافلگیر شد و رزمندگان اسلام با رشادت و شجاعت بی‌نظیر خودشان و در یک منطقه‌ای که در خارج از باورها و برآوردهای آن‌ها بود ماشین جنگی دشمن را نابود کردند.

وی به اولین جلسه واکاوی اسنادی عملیات کربلای 5 اشاره کرد و یادآور شد: در جلسه قبل روی چگونگی تغییر این فضا و استفاده از آن فرصتی که برای تبدیل عملیات کربلای 4 به 5 فراهم شد، برادر عزیزمان آقای درودیان مفصل صحبت کردند و امروز می‌خواهیم وارد مرحله جدیدی شویم و در مورد چگونگی عملیات و عمدتاً چگونگی شکستن خط دشمن و تصرف این منطقه بسیار استراتژیک و وضعیتی که دشمن در این منطقه داشتند صحبت داشته باشیم.

سردار نائینی افزود: در خدمت سه نفر از راویان بزرگوار عملیات کربلای 5 هستیم؛ آقای اسدالله احمدی که راوی نیروی زمینی و قرارگاه خاتم در عملیات کربلای 5 بودند، آقای ایزدی راوی عملیات کربلای 5 در لشکر 10 سیدالشهدا (ع) بودند و آقای انصاری هم راوی عملیات کربلای 5 در قرارگاه قدس و لشکر 8 نجف بودند. بحمدالله هر سه بزرگوار راویانی هستند که در 30 سال بعد از جنگ اثر تألیفی دارند، محقق بودند و آثار متعددی را خلق کردند.

وی اظهار کرد: ان‌شاءالله این نشست‌ها در تبیین ابعاد جدیدی از حماسه‌های بی‌نظیر ملت ایران در طول دفاع مقدس بتواند کمک بکند و هرچه جلوتر برویم این نشست‌ها برکات بیشتری داشته باشد و ما به همین ترتیب از سایر عزیزان راوی در سایر نشست‌ها و با بررسی سایر عملیات‌ها استفاده خواهیم کرد.

در ادامه این نشست آقایان انصاری، اسدالله احمدی و ایزدی به بیان دیدگاه‌‌های خود درباره عملیات کربلای پنج پرداختند:

ضرورت اجرای عملیات کربلای 5

انصاری: از موضوعات عملیات کربلای 5 چند مورد را خدمتتان عرض می‌کنم. موضوع اول این است که اجرای عملیات کربلای 5 چه ضرورتی داشت؟ ضرورت‌های متعددی برای این عملیات بیان‌شده مهم‌ترینش به استراتژی جمهوری اسلامی برای اجرای عملیات‌ها برمی‌گردد. همچنین غلبه بر بحران سیاسی نظامی که با شکست عملیات کربلای 4 جمهوری اسلامی گرفتار آن شده بود و پاسخ به انتظاراتی که سیاست تبلیغاتی چندماهه در مدت اجرای عملیات سرنوشت‌ساز در مردم ایجادشده بود. نکته دیگری که به نظر من بیشتر به استراتژی جمهوری اسلامی در مورد عملیات‌ها و جنگ برمی‌گردد از قول آقای هاشمی خدمتتان عرض می‌کنم که این مبحث را به اتمام برسانیم.

در آخرین جلسه‌ای که برای تصمیم‌گیری برای انجام عملیات کربلای 5 تشکیل شد سؤال و جوابی می‌شود و بعدازاینکه مباحث طولانی شد و به نتیجه خاصی نرسیدند که «آیا عملیات اجرا شود و یا نشود؟» در شب آخر قبل از عملیات آقای عزیز جعفری فرمانده قرارگاه قدس سؤالی را مطرح کردند و از آقای هاشمی جواب خواستند. آقای جعفری می‌پرسند «توي بحث‌هاي نظامي ما، دو تا بحث اساسي هست؛ يكي تدبير و يكي توكل. سؤالم اين است كه مرز بين اين دو چي بوده و چي هست؟ به‌طور مثال براي ما اصل اين است كه با غافلگيري حمله كنيم. از آن‌طرف مي‌بينيم زمان كم مي‌آوريم. يك تناقض به وجود مي‌آيد. مي‌گوييم توي مهتاب حمله كنيم. در اين‌ صورت دشمن به‌خوبی ما را مي‌بيند. حالا اينجا یک‌چیزی كم مي‌آوريم، بعد اين را مي‌گذاريم به‌حساب خدا، مي‌گوييم اين را توكل مي‌كنيم، يا مثلاً اين عمليات، پشتيباني سنگين مي‌خواهد. دشمن جاده‌ها را بسته، مين‌گذاري كرده و بريدگي ايجاد كرده؛ ما هم ناچاريم عمل كنيم، مي‌بينيم براي پشتيباني سريع چيز روشني نمي‌توانيم بگوييم، البته خشايار و سطحه و... چيزهاي خوبي است، ولي امكان دارد به مشكلات بخورد. باز هم اينجا یک‌چیز روشني نداريم، مي‌گوييم ان‌شاءالله خدا كمك مي‌كند و... به همين ترتيب، بايد مرز اين دو تا روشن شود، اين را شما براي ما بگوييد.»

آقای هاشمی این‌طوری جواب می‌دهند: «نه، توكل اين‌طور نيست اصلاً. شما وظیفه‌دارید تدبير بكنيد، اگر نقطه ابهامي داريد رفع بكنيد، ما چنين دستوري نداريم، يعني خداوند به ما اجازه نمي‌دهد چنين توكلي بكنيم. ببينيد خيلي فرق مي‌كند، الآن شما روي اصل جنگ داريد توكل مي‌كنيد، در شرايطي كه روس و آمريكا و انگليس و فرانسه از عراق حمايت مي‌كنند، ما باز هم داريم مي‌جنگيم؛ اين توكل است. اما براي جنگمان بايد برنامه درست كنيم. حرفي كه با شما هست اين است كه ببينيد، تنها نيرويي كه ايستاده و مي‌گويد «ما بايد بجنگيم» و اگر يك كسي یک‌گوشه‌ای بگويد مثلاً برويم آتش‌بس بدهيم يا ... چه بكنيم، دنيا را مي‌گذارد روي سرش، سپاه است، يعني بچه‌هاي سپاه هستند.» که حضار هم می‌خندند.

آقای محمد زاده در اینجا می‌گوید «امام این مطالب را گفتند» آقای هاشمی می‌گوید «نه، صبر کنید، امام اگر شما نگویید، معلوم نیست این‌طور حرف بزنند» ابراهیم حاجی محمدزاده می‌گوید «اگر امام نگوید، ما هم نمی‌گوییم.» آقای هاشمی می‌گوید «این‌طور نیست، اگر وقتی‌که امام همه‌چیز را در اختیار شما گذاشتند، یعنی هر چیز خواستید، گفتند بدهند؛ شش هفت ماه هم هست مردم را جمع کردید و نتوانید یک طرحی بریزید تا عمل کنید، دیگر بیش از این نیرو دستتان نیست و اگر شما می‌گویید که بیش از این نیرو،‌ نمی‌توانیم اداره کنیم. ما عملاً نشان دادیم که بیش از این نمی‌توانیم اداره بکنیم، این نهایت قدرت ماست که الآن جمع کردیم. بهترین شرایط را هم داریم. شما اگر الآن نتوانید عملیات بكنيد، بايد برويد به امام بگوييد ما نمي‌توانيم بجنگيم. يعني رسماً مردانه برداريد همه‌تان امضاء كنيد که نمي‌شود با عراق جنگيد. امام بنشينند، ما بنشينيم فكری ‌كنيم ببينيم، آخر مملكت را كه نمي‌شود... . ما يك انقلابي داريم، مردمي داريم، مردم را انداختيم به دردسر، همین‌جوری كه نمي‌شود چيز بكنيم. توكلِ قضيه اينجاست كه مي‌خواهيد بجنگيد؛ خوب بايد كار كنيد.»

سردار نائینی: این جلسه جمعی بوده یا جلسه دو نفره بوده؟

انصاری: همان جلسه آخری بوده که همه فرماندهان قرارگاه‌ها و غالب فرماندهان یگان‌ها بودند.

سردار نائینی: عزیز جعفری تردید دارد، آقای هاشمی دارد روی ضرورت کربلای 5 صحبت می‌کند؟

انصاری: تقریباً همه فرماندهان تردید دارند، همه به‌جز اندکی.

سردار نائینی: تردید در موفقیت عملیات جدید؟

انصاری: بله. تأکید آقای هاشمی بر این است که عملیات باید پیروز شود، اگر عملیات پیروز نشود آن‌وقت یک شکست بر روی شکست قبلی می‌آید و مشکل ایجاد می‌شود. فرماندهان می‌گویند «ما عملیات را نمی‌توانیم تضمین کنیم»، بعد با صحبت‌هایی که می‌شود مخصوصاً مسئله مهتاب که در مدت تاریکی شب اندک است و مسئله غافلگیری که یک مسئله اصلی است که مسئولین اطلاعات می‌گویند «دشمن هوشیار است» همه را به تردید انداخته بود و بحث طولانی شد که بخش‌هایی از آن را آقای درودیان در جلسه پیش گفتند. در ادامه همین بحث توکل و تردید که مطرح شد برای همین بود که گفتند خُب حالا که مهتاب است ما بزنیم برویم ان‌شاءالله که دشمن نمی‌بیند، این‌طور نمی‌شود یا غافلگیری هست یا دشمن هوشیار است، چه‌کار کنیم؟

سردار نائینی: بعد آقای جعفری چه می‌گویند؟

انصاری: آقای جعفری می‌گوید «حاج‌آقا! این‌جوری هم كه مي‌فرماييد ببخشيد، ما مجبور مي‌شويم كه این‌ها (اشكالات) را فراموش كنيم، بگوييم مي‌شود بجنگيم و [بدون حل مسائل] برويم بجنگيم؛ چون مي‌خواهيم بجنگيم.»

آقاي هاشمي می‌گوید «نه، من واقعاً نمي‌خواهم بگويم.» عزيز جعفري می‌گوید «شما ما را در فشار قرار مي‌دهيد، بعد [نتيجتاً ما هم] هیچ‌چیز نمي‌گوييم.» آقاي هاشمي می‌گوید: «من واقعاً اين را نمي‌خواهم بگويم، لذا بااینکه قاطع گفته بودم باید ظرف يك هفته عمل كنيد، الآن كه مي‌بينم حرف داريد، گفتم بايد یک‌راهی پيدا كنيم، شما الآن قدرت، نيرو و امكانات دستتان است، برويد راه پيدا كنيد كه درست بجنگيد، نشستيم بحث مي‌كنيم براي اينكه راه پيدا بكنيم. خوب اين‌جور فشاری لازم نيست، درست هم نيست این‌طور، چون بچه‌هاي مردم دست ما هستند درست هم نيست، شكستن بدتر است، الآن (اگر) ما يك شكستي بخوريم، همه دشمنانمان را شاد مي‌كنيم، و روحيه مي‌دهيم و خودمان را ضعيف مي‌كنيم، ما اصلاً نمي‌خواهيم واقعاً شكست بخوريم و اصلاً نمي‌خواهيم كار ضعيف بكنيم، اين تحقيقاً جواب سؤال جنابعالي است.»

در ادامه آقای هاشمی بر استراتژی جنگ و ضرورت ادامه جنگ تأکید می‌کند و این‌گونه بیان می‌کند: «ولي من به شما مي‌گويم كه من هم مثل شما هستم. من هم الآن معتقدم كه غير از پيروزي [در جنگ] هيچ راهي نداريم. ما اگر بخواهيم جنگ را بدون پيروزي تمام كنيم، شکست‌خورده‌ایم، يعني جواب مردم را نمي‌توانيم بدهيم. ما پنج سال است داريم مي‌گوييم سقوط صدام، امام دارد مي‌گويد، ما داريم مي‌گويیم، شما داريد مي‌گوييد سقوط صدام. در اين پنج سال، بعد از فتح خرمشهر، این‌همه شهيد داديم، این‌همه خسارت بار آورديم، حالا بخواهيم یک‌دفعه رها كنيم، اصلاً توي دنيا زير پاي انقلاب سست مي‌شود. به‌علاوه، صدام ديگر نمي‌گذارد توي منطقه چيزي پا بگيرد.

تحقيقاً ما راهي غير از جنگ نداريم، من هم با نظر شما موافقم، اما فكر مي‌كنم اين‌‌طور هم نيست كه ما نتوانيم، بالاخره ما بايد تدبير كنيم و راه مختلف پيدا كنيم و من خيال مي‌كنم جاي جنگ واقعي همین‌جاست.»

 

وضعیت ارتش عراق قبل از عملیات کربلای 5

مسئله دوم که خدمتتان عرض می‌کنم مسئله وضعیت ارتش عراق قبل از عملیات کربلای 5 است و سازمان رزمی که در این منطقه ارتش عراق گسترش داد. ارتش عراق در آغاز هجوم سراسری سال 59 دارای سه سپاه بود و این سه سپاه شامل 12 لشکر به‌اضافه سه تیپ نیروی مخصوص و یک تیپ گارد جمهوری بود. بعد از سال اول ارتش عراق به‌طور گسترده گسترش پیدا کرد، سازمان رزمش را اضافه کرد تا اینکه در آخر سال 64 یعنی زمان عملیات والفجر 8 سازمان رزمش را به 7 سپاه و حدود 40 لشکر رساند. بعد از عملیات والفجر 8 یعنی از سال 65 باز هم گسترش داد و دو سپاه دیگر اضافه کرد. یعنی در دی‌ماه 65 قبل از عملیات کربلای 4 ارتش عراق 9 سپاه داشت که این 9 سپاه حدود 46 لشکر داشت. درمجموع ارتش عراق در دی‌ماه 65 دارای 192 تیپ بود. یعنی مجموع این 9 سپاه 192 تیپ داشتند، از این تیپ‌ها 29 تیپ زرهی و مکانیزه بودند، 43 تیپ پیاده قوی بودند و 120 تیپ پیاده متوسط بودند؛ این وضعیت کلی ارتش عراق بود.

 

سازمان رزم عراق در منطقه عملیاتی کربلای 5

سازمان رزمی که عراق در منطقه عملیاتی کربلای 5 داشت به این صورت بود که:

سپاهی که از این منطقه دفاع می‌کرد سپاه سوم عراق بود؛ سپاه سوم عراق از حدود 5 سال قبل از کربلای 5 در اینجا مسئولیت داشت و در این پنج سال با اقدامات گسترده‌ای که انجام داده بود، اقدامات مهندسی و استحکامات تقریباً آن منطقه را غیرقابل نفوذ کرده بود و به‌طور مشخص هم ما چندین بار قرار بود که در این منطقه عملیات انجام دهیم و طرح عملیات هم کردیم و موفق نشدیم یعنی به‌طورکلی این قابل‌قبول بود که اینجا قابل‌نفوذ نیست. سپاه سوم عراق مسئولیتش از نهر ثور یعنی جنوب هورالهویزه تا ام الخصیب یعنی جنوب شرق بصره بود. محدوده منطقه عملیات کربلای 5 تحت امر لشکر 11 از سپاه سوم بود. پس محدوده عملیاتی کربلای 5 لشکر را لشکر 11 دفاع می‌کرد. این لشکر 8 تا تیپ داشت که در منطقه آرایش داده بود و یک تیپ کماندوی سپاه سوم در احتیاطش بود. هر تیپ از این لشکر 11 یک گردان توپخانه داشت و آن را پشتیبانی می‌کرد. یگان‌های احتیاط نزدیک لشکر 11 چند واحد جیش الشعبی بود، یک تیپ گارد، یک تیپ نیرو مخصوص، یک تیپ مکانیزه، یک تیپ پیاده، یک تیپ کماندویی و دو گردان تانک. احتیاط 2 نیز متشکل از یک لشکر مکانیزه، یک لشکر زرهی، دو تیپ کماندویی، سه تیپ گارد، یک تیپ نیرو مخصوص و یک تیپ مختلط بود و پنج تیپ کماندویی و تیپ‌های گارد جمهوری هم که در بغداد مستقر بودند تابع ستاد کل ارتش عراق بودند که آماده بودند هر جا که نیاز بود وارد عمل شوند.

طبق جمع‌بندی که معاونت اطلاعات نیروی زمینی سپاه قبل از عملیات کربلای 5 ارائه داد، ارتش عراق حدود 35 تیپ آسیب‌ندیده در این منطقه مستقر کرده و حدود 15 تیپ دیگر می‌تواند به‌سرعت وارد منطقه کند. یعنی حدود حداقل 50 تیپ می‌تواند برای مقابله با عملیات ما وارد منطقه بکند و پیش‌بینی‌شده بود که با این تیپ‌ها می‌توانند حدود 10 روز با ما بجنگند.

سردار نائینی: حدوداً تیپ‌های عراق چندنفره بودند؟

انصاری: معمولاً تیپ‌های عراق حدود سه گردان داشتند، تیپ‌هایش هم واحدهای مختلف داشت. تیپ‌های مختلط شامل دو گروهان تانک است، هر گروهان هم 10 تانک دارد یعنی هر تیپ شامل 20 تانک،30 نفربر و یک گردان پیاده است یعنی مسیر اصلی‌شان این بود.

سردار نائینی: یعنی هر تیپ 50 تانک و نفربر دارد؟

انصاری: بله. به‌اضافه گردان پیاده.

سردار نائینی: شما فرمودید 50 تیپ مقابل ما در عملیات است، هر تیپی هم 50 تا داشته باشد فقط 2500 تانک و نفربر می‌شود.

احمدی: این 50 تیپ در منطقه عملیاتی سپاه سوم اطراف یعنی بااحتیاط‌ها بودند.

سردار نائینی: یعنی راحت عملیاتی می‌شد؟

احمدی: بله. در عرض دو سه روز همه این‌ها آماده هستند.

انصاری: اصل دفاع که با لشکر 11 بود که خودش هشت تیپ داشت که در خط‌های این منطقه مستقر کرده بود. منطقه لشکر 11 از منطقه بوبیان تا پایین اروندرود بود.

سردار نائینی: لشکر 11 سپاه سوم. لشکری که تیپ‌ها در کنترل سازمان هستند نباید 8 تا تیپ داشته باشد؟ چون لشکر با هشت تیپ معنی ندارد. درست است؟

ایزدی: با یگان‌های تحت امرش بوده است.

احمدی: روز بیست و دوم دی، آقای باقری یک گزارشی می‌دهد و می‌گوید هفت تیپ در منطقه عملیاتی کربلای 5 بوده که در روز اول عملیات با شش تا از آن‌ها درگیر شدیم که بعد از ظرف دو سه روز حدود بیست تیپ دیگر می‌آورند.

 

استحکامات دشمن در منطقه عملیاتی کربلای 5

انصاری: حالا یک مقدار از استحکامات که دشمن در این منطقه مستقر کرده خدمتتان عرض کنم؛ این منطقه چند سری خط داشت یعنی منطقه عملیات کربلای 5 چند محور داشت: یک محور شمالی است که جناح راست گفته می‌شد پاسگاه بوبیان در این قسمت بود. محور بعدی محور کانال ماهی، محور بعدی محور پنج‌ضلعی و محور بعدی هم محور شلمچه بود. هر یک از این‌ها خودش چند خط داشت یعنی در منطقه آب‌گرفتگی علاوه بر موانع مختلف، سیم‌خاردارهای مختلف، موانع خورشیدی به‌اضافه خطوط یعنی رسیدن به کانال ماهی سه خط یعنی خط‌های اول و دوم و سوم به‌اضافه موانع زیاد بود. به‌علاوه در اینجا کمین‌هایی بود که دشمن داشت و نیروهای کمینی که برای مقابله آماده بودند. همین‌طور این منطقه پنج‌ضلعی چندین خط داشت. سخت‌ترینش محور شلمچه بود که ردیف‌های مختلف خط داشت یعنی در شروع دو خط خیلی مستحکم داشت به‌اضافه دوعیجی، به‌اضافه خط جاسم تا به کانال زوجی برسد.

سردار نائینی: خیلی ممنون. دوستان اگر سؤالی دارند بفرمایند.

اکبرپور: بسم‌الله الرحمن الرحیم. من تشکر می‌کنم. با توجه به اینکه منطقه عملیاتی کربلای 5 انواع موانع و استحکامات ارتش عراق را دارد تدبیر و راهکار ویژه این عملیات چه بود که می‌خواستند از این زمینی که بیش از 60 درصد مسلح است از این موانع عبور کنند؟ وگرنه اگر راهکار ویژه‌ای نبود توجیهی نداشت که این عملیات بلافاصله بعد از عملیات کربلای 4 انجام شود.

 

طرح تاکتیک

انصاری: تاکتیک محور تلاش اصلی را به محور کانال ماهی داده بودند. لشکر 41 مسئولیت عبور از کانال ماهی را بر عهده داشت. اینجا نسبت به خطوط دیگر خط جدید بود، مخصوصاً دژی که اینجا کشیده شده است تا روزهای آخر در حال کشیدن این دژها بودند به‌اضافه اینکه موانع اصلی نزدیک کانال ماهی و نیروهای کمین منطقه بود. آن چیزی که بیشتر آقای رضایی مدنظرش بود اولاً عراق طوری سطح آب آب‌گرفتگی را تنظیم کرده بود که امکان عبور قایق و غواص نباشد یعنی ارتفاع آب بین 50 تا 150 سانتی‌متر بود و امکان عبور قایق‌های بزرگ‌تر از این سطح آب وجود نداشت و چون ارتفاع کم بود غواص هم نمی‌توانست شنا کند و تدبیر این بود که موتورهای قایق‌های سبک را پایه کوتاه کردند که پروانه قایق و موتور قایق به زمین‌گیر نکند. علاوه بر آن این زمین قبلاً دارای دژها و خاکریزها بوده یعنی علاوه بر این وضعیت ارتفاع آب که خیلی به نسبت کم بود در خیلی از جاها این قایق‌ها در دژها و خاکریزها گیر می‌کردند، آن‌ها را شب‌های گذشته شناسایی کرده بودند که بتوانند مسیر قایق‌ها را پیدا کنند. ولی چون در مرحله اول قرار نبود قایق عبور کند، مرحله اول قرار بود غواص‌ها خط را بشکنند، غواص‌ها لباس غواصی پوشیده بودند، آنجایی که می‌شد راه می‌رفتند آنجایی که می‌شد شنا می‌کردند مخصوصاً منطقه محور کانال ماهی آن قسمتی که به بوبیان می‌خورد این قسمت کانال طولانی‌ترین مسیر است یعنی کل مسیر برای لشکرهای مختلف بین 2 تا 5 ساعت بود. مشکل اصلی سردی هوا بود که این‌ها باید بین 2 تا 5 ساعت در آب می‌ماندند چون باید کند حرکت می‌کردند تا نور ماه روی این‌ها منعکس نشود و دیده‌بان‌های عراقی متوجه نشوند. آن تاکتیک ویژه این بود بعدازاینکه غواص‌ها رفتند و خط‌ها را شکستند به‌سرعت با قایق و نفربر خشایار پشتیبانی آن‌ها را شروع کنیم.

احمدی: یک نکته‌ای که قابل‌توجه بود در عملیات کربلای 5 وقتی‌که دژ ـ همان قسمت شمال که آب‌گرفتگی است ـ راحت‌تر از جاهای دیگر شکست. خود این یک نقطه امیدی برای فرماندهی شد که می‌تواند همان مسیر، همان تاکتیک و همان مانور را انجام دهد و موفق شود. درواقع کلیدی‌ترین راهکار عملیات کربلای 5 عبور از رودخانه اروندی بود که بین دو جاده [اشاره روی نقشه] ببینید این دژ مرزی ماست که درواقع می‌شود در این منطقه که دشت است ـ دشت صاف صاف است ـ البته در آن زمان خاکریز زده بودند و آن‌ها خیلی به‌هم‌ریخته بود. اما این دژ مرزی بود که بین ما و عراق بود، بعد از عملیات بیت‌المقدس عراق این را به‌صورت جاده درآورده بود. یعنی عرض بالای جاده چیزی در حدود 6 تا 7 متر بود، کانال زده بود و وقتی‌که نیروهای لشکر 19 فجر و 57 حضرت ابوالفضل (ع) خط را شکستند و در این کانال افتادند دیگر نفربه‌نفر جنگیدند تا به جاده شلمچه برسند. چون عراق بر اساس همان آموزه‌هایی که خودشان داشتند فلش اصلی عملیات ما را جاده خرمشهر ـ شلمچه و بصره می‌دانست به همین خاطر اینجا را خیلی محکم کرده بود. وقتی خط شکست نیروها عبور کردند و با همین تصوری که اینجا خیلی محکم بود ولی وقتی این دژ شکست دیگر عراق تا اینجا آمد یعنی چند کیلومتر فقط آب بود. یکی از نقاط ضعف عراق که پیش‌بینی نکرده بود و ما طبق معمول از آن استفاده کردیم این محور بود که روز دوم لشکر 25 و 41 از این کانال عبور می‌کنند، یک پلی اینجا بود ازاینجا عبور می‌کنند و روی دژ کانال زوجی می‌روند. درواقع تاکتیک ویژه استفاده از آن راهکار غواص و استفاده از این ضعف دشمن بود.

قبل از اینکه یعنی قبل از اینکه نیروها به دژ برسند باید از موانعی مثل سیم‌خاردارهای حلقوی، موانع خورشیدی، سیم‌خاردارهای فرشی، میدان مین و در بعضی جاها آب‌گرفتگی بود عبور می‌کردند.

سردار نائینی: آقای ایزدی شما بفرمایید لشکر 10 چگونه این سد شلمچه (دژ مستحکم شلمچه) را شکست؟

ایزدی: بسم‌الله الرحمن الرحیم. من برای اینکه تعبیر به ذهن شود یک توضیح مختصری اضافه کنم به صحبت‌های برادر عزیزم. خطی که ما قبل از عملیات کربلای 4 و 5 داریم این نقطه است (اشاره به نقشه) شما از انتهای فلش‌ها تا اینجا بیایید، این منطقه یک منطقه آب‌گرفتگی است یعنی این خط دفاعی که شما می‌بینید و می‌آید اینجا و می‌آید اینجا و می‌آید اینجا، این محوطه آب است بنابراین ما قبل از عملیات پشت این خط ایستادیم. همان‌طور که جناب آقای احمدی اشاره فرمودند اینجا مرز است یک مقداری قبل از مرز ما یک دژ داریم، خود مرز یک دژ است ـ دژ که می‌گوییم منظور خاکریز در ابعاد وسیع‌تر تا قاعده با 14-15 متر است، بالایش 7-8 متر است یعنی روی آن کامیون می‌تواند تردد کند ـ این دژها در پهنه جلگه خوزستان از قبل از انقلاب با چند هدف طراحی و اجراشده بود؛ یکی از اهداف جلوگیری از پیشروی از آب‌های سطحی بود، اینجا استفاده دوگانه‌اش در مرز ایران و عراق به‌عنوان یک مانع تلقی و تصور شده بود بنابراین وقتی می‌گویم دژ مرزی، شما یک کوه بزرگی را تصور کنید که اگر پایین آن بایستید و بالایش را نگاه کنید کلاهتان می‌افتد، این‌قدر این مجموعه عظیم است و عراق وسط این دژ را یعنی وسط سطح مقطع بالایی این را یک کانال کنده بود، کانالی که اگر فرد از داخل آن عبور می‌کرد به سمت چپ و راست دژ مسلط بود و در این کانال هر 300 ـ 400 صد متر سنگرهای انفرادی و تیربار و سنگرهای جمعی داشت که بخشی از نیروهای عراق در اینجا به سمت شرق پدافند می‌کردند.

625 2

همان‌طور که دوستان فرمودند و بنده هم عرض کردم این محوطه هم تا کانال ماهی آب‌گرفتگی است، عراق در بهار سال 1365 و بعد در تابستان این‌یک تکه که معروف به پنج‌ضلعی است ـ شکل و قاعده‌اش پنج‌ضلعی است، یک بخشی از آن نوک کانال ماهی یا نوک شمشیری است ـ به دلیل تسلط بر این آب‌گرفتگی که اینجا بود، اینجا را خشک کرد چون اگر اینجا خشک نمی‌بود یعنی قاعدتاً ازاینجا تا اینجا آب‌گرفتگی بود. برای اینکه این ابعاد هم در ذهنتان بیاید من چون اینکه می‌خواهم وارد یک بخش کوچکی از شرح عملیات در محدوده لشکر 10 سیدالشهدا شوم خدمتتان عرض کنم که فاصله این لشکر 10 تا کانال، تا دژ غربی سه کیلومتر است. عرض کانال ماهی 1 کیلومتر است و این کانال 29 متر طولش است، این عرض 1 کیلومتر است، شما همین مقیاس را در نظر بگیرید، این فاصله باید با آب پیموده شود، برخلاف اینکه تصور عمومی آن است که جنگ در شلمچه جنگ روی خشکی است اما بخشی از آن نبرد روی آب است بنابراین غواصان عبور با قایق در مرحله اول عملیات نقش اساسی و تعیین‌کننده دارند. که من در شرح ماجرا یعنی شکستن خط توسط لشکر 10 سیدالشهدا به این موضوع غواصان خواهم پرداخت.

 

ازنظر نظامی حضور در ساحل اروند به مفهوم تصرف و تأمین هدف بصره است

نکته دوم هدف عملیات است یعنی عمق منطقه‌ای که باید یگان‌ها نفوذ و هدف را تصرف می‌کردند. کل منطقه عملیات این جغرافیا است تا حاشیه اروند صغیر شما دوباره تا اینجا بیایید و برگردید؛ این کل وسعت منطقه عملیات است. این کانال نهایت حد است، به این کانال زوجی می‌گویند یعنی دو کانال با یک‌فاصله هستند که به آن کانال زوجی می‌گویند بعد هم یک مانع جدی تلقی می‌شد. قاعدتاً باید یگان‌هایی که از آنجا عبور می‌کردند این کانال زوجی را ترمیم می‌کردند و یک‌طرف خود را به اروند می‌چسباندند. اینکه گفتند هدف ما تصرف بصره است منظور عبور از رودخانه اروند و تصرف نظامی جغرافیای منطقه بصره نیست، ازنظر نظامی حضور در ساحل اروند به مفهوم تصرف و تأمین هدف بصره است.

نکته ما قبل از آخر هم این است که این خطوطی که به‌عنوان هدف تعیین شد دشمن چند خط در اینجا دارد: یکی خط اصلی که همان دژ مرزی درواقع خط اول دشمن است، خط دوم و سوم دو نهر هستند که از اروند می‌آیند و بخشی از آب کانال ماهی را تأمین می‌کنند. به این کانال اول الدوعیجی می‌گویند، نهر بعدی را نهر جاسم می‌گویند که درواقع یک رودخانه هستند. برای تنظیم آب کانال ماهیگیری از چندراه استفاده می‌کند: یکی از راه‌های تأمین اروند است که توسط نهر الدوعیجی و نهر جاسم انجام می‌شود. پس بنابراین خط اول دشمن دژ مرزی، خط دوم دوعیجی، خط سوم جاسم، خط چهارم کانال زوجی است.

چگونه شکستن خط مرزی دشمن توسط لشکر 10 سیدالشهدا

روایتی که من قصد دارم خدمتتان بگویم چگونه شکستن بخشی از این خط است. در سازمان رزم قرارگاه خاتم‌الانبیا (ص) است، سه قرارگاه در اینجا عمل می‌کردند؛ قرارگاه کربلا، قدس و نجف. مأموریت قرارگاه کربلا شکستن خط و گرفتن جاپا را بر عهده داشت. دو قرارگاه قدس و نجف باید بعدازاینکه قرارگاه کربلا خط را شکست از آن عبور می‌کردند و آن جاپا را به خط اول، خط دوم و خط سوم توسعه می‌دادند. البته تلاشی که از بالا صورت گرفته بود باید در مرحله اول عملیات به پشت خط آخر می‌آمد. یعنی باید لشکر 41 ثارالله به فرماندهی شهید والامقام قاسم سلیمانی و لشکر 25 مرتضی قربانی می‌آمدند کانال زوجی و این فلش را ازاینجا می‌آوردند یعنی بنا نبود رده به رده فقط از این سمت عملیات بکنیم.

سردار نائینی: دو لشکر تحت امر قرارگاه کربلا بودند؟

ایزدی: نه. تمام یگان‌هایی که در اینجا خط شکستند تحت امر قرارگاه کربلا بودند یعنی 25 کربلا، 41 ثارالله، 19 فجر، 33 المهدی، 18 الغدیر و 10 سیدالشهدا.

سردار نائینی: مرحله اول تک را کدام یگان‌ها عمل کردند؟

انصاری: تیپ 18، تیپ 33 المهدی، لشکر 41 ثارالله که در ادامه آن لشکر 25 کربلا می‌رفت، لشکر عاشورا، لشکر 19 فجر بعد لشکر سیدالشهدا، به‌اضافه لشکر 21 امام رضا (ع) که در بوارین عمل کرد که تحت امر قرارگاه نجف بود.

ایزدی: این یگان‌ها از شمال به جنوب باید همزمان به خط می‌زدند البته فاصله‌هایشان به دلیل مسافت‌هایی که به رسیدن به خط داشتند متفاوت بود، آن‌ها را تنظیم کرده بودند.

سردار نائینی: خُب مرحله بعد بقیه یگان‌ها را هم بگویید.

انصاری: قرارگاه قدس بود که حدود 6 یگان تحت امرش بود ولی در عمل به سه یگان رسید؛ لشکر نجف، لشکر امام حسین (ع) و تیپ 44، لشکر 7 و لشکر 27 هم تحت امرش بود که آن‌ها در مرحله دوم تحت امر قرارگاه کربلا رفتند. قرارگاه نجف هم که از مرحله دوم عملیات را شروع می‌کرد لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع)، لشکر 5 نصر، لشکر 21 امام رضا (ع)، لشکر 7 قدس.

 ایزدی: بعد هم به دلیل طولانی شدن عملیات یگان‌های سطوح بعد هم بعضاً از شمال غرب و جاهای مختلف آمدند.

انصاری: 23 یگان پیاده، غیر از یگان‌های پشتیبانی، توپخانه و زرهی مأموریت داشتند.

ایزدی: من فقط در محدوده لشکر 10 سیدالشهدا که از یگان‌های تهران بود عرض می‌کنم که در عملیات کربلای 5 عقبه لشکر 10 سیدالشهدا در این منطقه (اشاره روی نقشه) بود. مأموریتش این بود که در مرحله دوم باید به سمت ابوالخصیب می‌آمد. این منطقه، منطقه تک فرعی کربلای 4 بود و از سر اتفاق موفق بود. بحث‌ها به این بود که از این محور موفق کربلای 4 برای کربلای 5 استفاده کنند. دو یگانی که در اینجا عمل کرده بودند و بخشی از پنج‌ضلعی را در کربلای 4 تصرف کرده بودند لشکر 19 فجر و تیپ 57 ابوالفضل (ع) بودند. لشکر 19 فجر را ازاینجا عوض نکردند. بعد این دژ بسیار سخت را هم باید می‌شکستند برای اینکه چه یگانی بیاید در این محدوده پنج‌ضلعی خط را بشکند همین لشکر 10 سیدالشهدا (ع) بود که عقبه آن در عملیات کربلای 4 در اینجا بود، گفتند از اینجا تکان نخور شما باید اینجا عمل کنید، فقط جهت عملیات که از شمال به جنوب بود از شرق به غرب شد.

در کربلای 4 باید با عبور از اروند از شمال به جنوب حرکت می‌کرد ولی در کربلای 5 جت حرکت از شرق به غرب شد. بنابراین فقط جهت توپخانه‌ها و ادواتش را اصلاح کرد.

سردار نائینی: لشکر 10 در کربلای 4 وارد عمل نشد؟

ایزدی: نه وارد عمل نشد. در مرحله دوم باید وارد عمل می‌شد چون مرحله اول موفق نبود فقط یک شهید در این عملیات داد شهید کرهی که تنها شهید کربلای 4 این یگان بود.

این جاده را هم به شما بگویم، نگاه کنید اینجا شهر خرمشهر است، این جاده اصلی آسفالت خرمشهر به شلمچه است که ادامه این جاده شلمچه در عراق است که به بصره می‌رود. این جاده درواقع به‌عنوان یک عقبه‌ی اصلی عملیات، عقبه‌ی خشکی تعریف‌شده بود و غیر از محور شمالی عملیات یک نقطه‌ی سخت عملیات هم در این منطقه پنج‌ضلعی بود که لشکر 10 سیدالشهدا باید عمل می‌کرد. از زمانی که ابلاغ شد عملیات شود تا اجرا، این لشکر حدود یک هفته فرصت داشت و ما هم تقریباً چهار روز به عملیات مانده بود به لشکر وصل شدیم. فشرده‌ای از تدبیرها، تصمیم‌ها، اقدامات و هماهنگی‌ها به‌صورت شبانه‌روزی انجام می‌شد تا جایی که دو روز مانده به عملیات تا ساعت تقریباً 3:45 جلسات هماهنگی با جهاد، یگان‌های هم‌جوار و با مجموعه شکل گرفت. از ساعت 4 صبح همه خوابیدند، موقع نماز بیدار شدند، بعد هم بلافاصله جلسه بود تا شب عملیات که بعد آن‌ها را به ترتیب خدمتتان عرض می‌کنم.

چون شکستن دژ شلمچه درعین‌حال که محل امید بود، بسیار محل تردید هم بود. خیلی از فرماندهان معتقد بودند که لشکر 10 سیدالشهدا موفق نخواهد بود آن را بشکند بنابراین باید یک تدابیر دیگری اتخاذ می‌کردند از آن جمله تدابیر ایجاد یک خط آتش کنار ساحل آب‌گرفتگی بود که یک مجموعه بسیار عظیمی از تیرهای مستقیم از توپ، تانک، 106 و آتش‌های منحنی ادوات، توپخانه را تدارک دیدند برای اینکه غواص‌ها باید می‌آمدند این دژ را می‌شکستند و اگر نتوانستند با آتش آن را بشکنند.

یکی دیگر از تدابیر هم این بود که چون لشکر 19 فجر در کربلای 4 موفق شده بود خط را بشکند به لشکر 10 گفتند که یک گردانت پشت سر لشکر 19 فجر برود که اگر آن‌ها خط را شکستند با استفاده از موفقیت آن‌ها عبور کند.

یکی از تدابیر این بود که این قایق‌هایی که این‌ها می‌خواهند به آب بریزند، چون قرار بود دو گروهان غواص در این سه کیلومتر شنا کنند بروند، قبل از اینکه آب بیاید یک جاده‌ای بود. دو طرف جاده هم خاکریز بود بنابراین وقتی‌که اینجا را آب گرفت، بخشی از سر خاکریز از آب بیرون مانده بود، به‌صورت دو خاکریز موازی. البته بعضی از تکه‌هایش به‌صورت کامل در آب فرورفته بود، آب پیوسته بود. یعنی دو خاکریز موازی که حدوداً شاید نیم مترش بالای آب بود؛ این مسیر عبور غواص‌ها تعریف شد. این مسیر تا حدود دویست سیصد متری دژ عراق ادامه داشت. یک مسیر هم جاده‌ی شلمچه است. اینجا از قدیم دو جاده بود که بیرون آب مانده بود که به آن جاده هشتی شکل می‌گفتند. این جاده هشتی شکل به‌عنوان عقبه‌های دو قرارگاه نجف و قدس انتخاب‌شده بود. یگان‌های این دو قرارگاه هم منتظر بودند، پیگیری می‌کردند که لشکر 10 چه‌کاری انجام می‌دهد، به‌محض اینکه بگویند آن‌ها از این دو جاده یگان‌هایشان را یعنی 5 نصر، 8 نجف، 14 امام حسین (ع)، یک خیل عظیمی سازمان در حد 10 تا 11 لشکر و تیپ منتظر بودند که این خط بشکند. یعنی اهمیت این پنج‌ضلعی در این است که دو قرارگاه معطل یک لشکر بودند و آن لشکر باید تضمین می‌داد که در آنجا حتماً آن خط را خواهد شکست به همین خاطر مأموریت لشکر 10 سیدالشهدا خیلی موردتوجه ساختار سازمان فرماندهی بود. از روزهای قبل هم همه مراجعه می‌کردند که تدبیر شما برای شکستن خط چیست؟ که لشکر تدابیرش را می‌گفت و توضیحاتش را می‌داد ولی معلوم بود که در حرف فرماندهان یک نگرانی و دغدغه وجود دارد که این خط نمی‌شکند. در نظر داشته باشید که همه تحت تأثیر کربلای 4 هم بودند.

در زمان‌بندی هم که کردند قرار شد که غواص‌ها به‌گونه‌ای وارد آب شوند که حدود ساعت 2 صبح قرار بود رمز عملیات اعلام شود، گفتند که تا ساعت 1:15 غواص‌ها به نقطه هدف برسند، یک ربع در جاهایی که می‌توانند در عمق دشمن نفوذ کنند عملیات نفوذ انجام دهند، بین ساعت 11:30 تا 2 آخرین هماهنگی‌ها را انجام دهند، ساعت 2 رمز عملیات را اعلام کنند.

 این دژ سراسری، دژی عجیب‌وغریبی بود. شما این خاکریز را تصور بکنید سمتی که به‌طرف ایران هست یک دیواره‌ی مایلی هست که انتهای آن ختم می‌شود به سطح آبی که سمت شرقش وجود دارد. عراق آمده بود وسط‌های این دژ مایل را تراشیده بود مثل یک گودال ولی پهن بود به‌قدری پایین رفته بود که به لحاظ سطح، پایین‌تر از سطح آب قرارگرفته بود اما یک مقداری عقب‌تر، آب در این محوطه نمی‌ریخت کف آن را با سیمان و بتن کارکرده بود و تیربار کار گذاشته بود. تیربار ضد هوایی 5/14 تکمیل دولول، تیربار کالیبر 50 به فاصله تقریباً 700 الی 800 متری یک سنگر تیربار گذاشته بودند که این سنگرها نسبت‌ به همدیگر کاملاً هم‌پوشانی آتش داشتند و نگهبانی که پشت تیربار نشسته بود تقریباً چشم و صورت آن هم‌سطح آب بود. یعنی امکان تردد هیچ قایق و غواصی و یا نزدیک شدن به دژ عراق تقریباً ممکن نبود در روز قطعاً نبود در شب هم ساعات غیر مهتابی شاید امکان‌پذیر بود.

انصاری: قبل از اینکه این کار را بکنند این تیربارها چون از سطح آب بالاتر قرار می‌گرفته حدود بیست متر نقطه کور داشت که از آن می‌توانست استفاده شود و با این کار آن نقطه کور از بین می‌بردند.

ایزدی: در ضمن حالا بحث بر این بود که اگر غواص‌ها خط را شکستند، چگونه لشکر 10 سیدالشهدا 75 تا قایق تدبیر کرده بود. شما این حجم را در نظر بگیرید که این 75 قایق در جایی در یک اسکله‌ای قرار می‌گرفتند. پشت این خط (عرض کردم اینجا منطقه آب‌گرفتگی بود) یگان‌ها مستقر بودند. یک حوضچه‌ی بزرگی پشت خط خودی جلوی آب‌گرفتگی درست کرده‌ بودند. درون آن را آب ریخته بودند. قایق‌ها هم داخل این مستقر کرده بودند. نیروها هم تمرین سوار و پیاده شدن در این قایق‌ها را انجام بودند. قرار شد بود قبل از اینکه خط شکسته بشود سوار قایق بشوند. به‌محض اینکه گفتند حرکت کنید، این‌ها فقط دژ جلوی‌شان را بشکافند آب این آب‌گرفتگی به حوضچه‌ی پشت آن متصل می‌شود و این‌ها داخل آن رها می‌شدند.

به‌هرحال از ساعتی که تعیین کرده بودند، نزدیکی‌های غروب غواص‌ها داخل آب شدند. از مسیر این دو تا جاده این حدود سه کیلومتر مسافت را شروع کردند ـ اینجا یک‌طوری بود که حدوداً یک‌ونیم متر وسط دو جاده عمق آب بود می‌شد در آن شنا کردـ آمده بودند تا نزدیکی‌های این دژ یک سری غواص عراق در این جاده هشتی شکل در انتهای این‌طرف و این‌طرف جاده کمین داشتند. یعنی سنگرهای کمین گذاشته بود. غواص‌ها اینجا آمده بودند قبل از ساعت 11:00 این دو کمین را زدند روی این جاده هشتی شکل و اعلام آمادگی کردند و گفتند ما رسیده‌ایم و سنگرها را زدیم و عراق هم متوجه نشده‌، منتظر آن غواص‌ها بودند. در نظر بگیرید داخل مسیرهای دیگر غواص‌های یگان‌های دیگر شروع کردند به حرکت کردن و قرارگاه فقط این‌ها را با همدیگر هماهنگ می‌کرد. اخباری که در قرارگاه می‌آمد گفتند مثلاً در محدوده‌ی لشکر 41 دو یا سه تا منور خورده است که این‌ها حرکات عادی دشمن تلقی می‌شد.

احمدی: ارتباط آن‌ها به چه صورت بود باسیم یا بیسیم بود؟

ایزدی: نه. غواصها ارتباط باسیم داشتند ضمن اینکه بخشی از سطح فرمانده تیپ‌های لشکر 10 سیدالشهدا دیدگاه‌هایی در این جا داشتند که بچه‌ها در دیدگاه‌ها مستقرشده بودند و غواص‌ها هم با سیم مخابراتی که در پشت مثلاً مسئول مخابرات یا بیسیم‌چی بود، ارتباطات آن‌ها برقرار بود چون حداکثر مسافت اینجا سه کیلومتر بود.

احمدی: یعنی درواقع این هم بخشی از حفاظت بود که عراق نتواند شنود کند.

ایزدی: بله. مکالمات را شنود نکند. منورهایی که در آسمان می‌آمد در اوایل پس از غروب آفتاب خیلی حساسیت‌برانگیز نبود. ولی همچنان که به ساعت 11:00 الی 12:00 شب نزدیک شد، حجم منورها زیاد شد. یک مقداری غیرعادی تلقی شد. صبح قبل از عملیات هم مسئولین اطلاعات لشکر هم می‌گفتند این قایق‌های که ما داخل آب می‌ریزیم، 48 ساعت قبل از شب عملیات یک غباری منطقه را فراگرفته بود و کمی دید دشمن کور بود ولی در آن روز دید کمی آزادتر شده بود. می‌گفتند عراق قایق‌ها را می‌بیند به‌احتمال‌زیاد حساس است. مثلاً شهید کیان‌پور جانشین اطلاعات لشکر به ضرس قاطع به آقای فضلی آمد گفت که «غافل‌گیری از بین رفته است قطعاً دشمنِ در خط متوجه است» ولی نهایتاً غواص‌ها وقتی به 70 الی 80 متری اینجا رسیدند، موقعی که به آن‌ها گفته شد که به دژ مرزی نزدیک شوند، نیروی در خطِ عراق متوجه شدند و تیربارها شروع کردن به کار کردند. چندین بار این غواص‌ها تلاش کردند یعنی فاصله 70 الی 80 متری را نمی‌توانستند بیایند روی دژ سوار شوند. قبل از این 70 الی 80 متری در پناه این خاکریزها بودند. سه الی چهار بار تلاش کردند تا ساعت 3:00 الی 4:00 صبح نتوانستند که سوار این دژ شوند. تقریباً حدود ساعت 3:00 الی 3:15 صبح گفتند «لشکر 19 فجر خط را شکسته است» یک گردانی از لشکر 10 سیدالشهدا که رفته بود در محدوده تیپ لشکر 19 فجر که اگر خط آنجا شکست با استفاده از موفقیت آن‌ها از اینجا بیاید. به آن گفتند «تو حرکت بکن» آن یک گردان حرکت کرد آمد پشت لشکر 19 فجر. آقای احمدی فرمودند این دژ مرزی آرایش دشمن از غرب به شرق بود یعنی سمت سنگرها و تیربارها به سمت آب‌گرفتگی بود. بنابراین اگر نیروهایی که در این کانال‌ها افتادند دشمن نمی‌توانست دفاع مناسبی بکند یعنی پهلویش به ما بود. بعد این سنگرها و تیربارها به‌گونه‌ای نبود که به‌راحتی در فضای محدود کانال بتواند مانور بکند یا تیربار را بیاورند بالای دژ بخواهند مقاومت کنند. اصلاً آرایش به این سمت نبود. بنابراین وقتی لشکر 19 فجر خط را شکست این یک گردان 10 سیدالشهدا آمد در اینجا، به‌راحتی پیشروی آن سرعت پیدا کرد. در این موقع خط عراق متزلزل شد. البته عرض کردم که چند تا غواص این کمین‌ها را قبلاً زده بودند. این‌ها آمدند روی دژ شرق پنج‌ضلعی، یک‌طوری عقبه دشمن از اینجا مورد تهدید قرارگرفته بود و یک جنگی اینجا درگرفت.

625 3

یک نکته دیگر اینکه محدوده‌ی داخل پنج‌ضلعی علاوه بر دژ مرزی به عمق تقریباً 500 متر محدوده لشکر 10 سیدالشهدا بود. علاوه بر لشکر سیدالشهدا، دو لشکر 19 فجر و 31 عاشورا، باید پنج‌ضلعی را تصرف می‌کردند. ولی سمت شرق آن، این محدوده به‌موازات دژ مرزی محدوده لشکر 10 سیدالشهدا بود یعنی علاوه بر اینکه لشکر 10 سیدالشهدا باید این دژ مرزی را پاک‌سازی می‌کرد یک رده‌ی بعدی هم عراق اینجا داشت که به آن‌ها می‌گفتند سنگرهای B شکل (اصطلاحاً به شکل B درست‌شده بود) که عراق به‌عنوان رده‌ی دوم این پشت مستقر بود. بنابراین لشکر 10 سیدالشهدا دوتا محور یکی برای این دژ و دیگری برای خط دوم داشت. به‌موازات هم پاک‌سازی کردند. این پاک‌سازی تا حدود نزدیک ظهر طول کشید. چون لشکر 19 و لشکر 31 به‌موازات لشکر 10 نمی‌توانستند پیشروی کند نیرو‌های لشکر 10 که جلو می‌آمدند از سمت عمق منطقه تأمین نبودند. چون اینجا یک مقر تیپ عراق در پنج‌ضلعی بود، این مقر تیپ بسیار مقاومت می‌کرد و رده‌های بعدی آن تأمین نشده بود. این سه تا یگان به‌موازات هم نمی‌توانستند جلو بیایند ولی لشکر 10 تا حدود ظهر خودش را تا نوک این جاده هشتی شکل رساند. این جاده هشتی شکل یک ماجرای جدی دارد که حدفاصل این جاده هشتی شکل با جاده شلمچه دو تا سنگر اصطلاحاً نونی شکل می‌گفتند که این سنگرهای هلالی شکل یا نونی شکل، انتهای آن به سمت عراق است نوک این کمان به سمت ایران است. دو تا موضع بسیار بزرگ هلالی شکل که حداقل ارتفاع آن 7 الی 8 متر است. پشت آن‌ها مواضع تانک هست.

احمدی: قطر این هلالی‌ها چند کیلومتر بود؟

ایزدی: فکر می‌کنم 450 متر. شما دو تا هلالی شکل فرض بکنید که در کنار هم هستند. این دو هلالی شکل در حقیقت مواضع دفاع از جاده شلمچه هست. یعنی شما روی این‌که میایستید تمام این جاده شلمچه را تا عمق زیادی در دید و تیر دارید. یعنی تانک عراقی‌ها که می‌رفت در مواضع تا حداقل فاصله 4 کیلومتری در جاده شلمچه را تحت پوشش آتش خودش داشت. یعنی اصلاً امکان نزدیک شدن نبود. جنگ بسیار سختی در این دو تا نونی شکل تا ساعت دو سه بعدازظهر انجام گرفت. یکی الی دو بار بین ما و عراق دست‌به‌دست شد. یگان‌های نجف و قدس همه به آن‌ها می‌گفتند «شما بیایید از لشکر 10 سیدالشهدا عبور کنید» مثلاً به آقای قالیباف، احمد کاظمی به فرمانده قرارگاه‌ها می‌گفتند ولی خود یگان‌ها قبول نمی‌کردند چون جغرافیایی منطقه خیلی تنگ و باریک بود، جنگ خیلی سخت بود، تلفات در آن خیلی بالا بود. آن‌ها می‌گفتند «اگر نیروی بیشتری بیاوریم تلفات بیشتر ثمری ندارد.» به‌هرحال لشکر 10 سیدالشهدا حضورش در اینجا تا غروب طول کشید و ادامه داشت. دیگر به‌مرور لشکر 5 نصر آمد از قرارگاه نجف عبور کرد. لشکر 8 و 14 هم آمدند عبور کردند و تا عصر روز اول لشکر 10 سیدالشهدا موفق شد که این دژ را پاک‌سازی بکند ولی بخشهای بالایی پنج‌ضلعی کماکان دست نیروهای پراکنده دشمن بود و این جنگ انقدر ادامه داشت تا لشکر 5 نصر ساعت سه و نیم، چهار بعدازظهر اولین نیروهایشان رسیدند. یعنی تا به‌صورت کامل بیایند عبور بکنند و خط را تحویل بگیرند عصر روز اول شد.

سردار نائینی: یعنی روز سوم کاملاً شکسته شد یا روز دوم؟

ایزدی: نه. قبل از طلوع آفتاب خط شکست شد. در گام اول قرار بود یگانها از این جاده‌های هشتی شکل بیایند نه جاده شلمچه.

سردار نائینی: سؤال من این است که اسم رمز عملیات کی و چه ساعتی اعلام شد؟

ایزدی: در لشکر 10 سیدالشهدا ساعت 1:20 یعنی چهل دقیقه قبل از اعلام ساعت رسمی توافق شد.

سردار نائینی: خوب 1:20 اعلام شد، ما چه زمانی مطمئن شدیم راه باز شده و خط شکسته شده و عملیات با موفقیت به جلو پیش می‌رود؟

انصاری: از حدود ظهر به بعد. روز نوزدهم اولین روز عملیات است. ساعت 1:22 بامداد رمز عملیات اعلام میشود. البته قبل از آن لشکر 10 سیدالشهدا سر از خود اعلام کردند. وضع به صورتی بود که مخصوصاً در محور کانال ماهی، چون عقبه‌های یگان‌های قرارگاه قدس و نجف باز نشده بود، آقای رضایی به یگان‌های قرارگاه قدس گفت «شما بیایید از محور کانال ماهی عبور کنید بروید جلو. یعنی به سمت محور خودتان بروید.» که آن‌ها رفتند بازدید کردند و دیدند وضع آن‌چنان جالب نیست، برگشتند. گفتند «ما از خط سمت پنج‌ضلعی می‌رویم.» ولی امیدواری حدود پیش از ظهر روز اول به خاطر موفقیتی که در محور کانال ماهی پیش‌آمده بود، شروع شد. لشکر 41 از بخشی از کانال زوجی عبور کرده بود و لشکر 25 از کنار کانال زوجی پیش رفته بود. این‌ها باعث امیدواری شده بود طوری که می‌گفتند «آقای قربانی و آقای سلیمانی اعلام کردند اینجا فتح‌المبین شده»

ایزدی: چون عراق آنجا حضور نداشت تلقی به صورتی بود که هیچ‌کس جلوی این‌ها نیست.

احمدی: دو روز بعد از عملیات، بیست‌ویکم، آقای مزینانی می‌آید می‌گوید که مصاحبه‌ای ترتیب بدهیم. آقای شمخانی نمی‌پذیرد. حتی آقای محسن رضایی هم که با شمخانی تماس می‌گیرد چون سختی پنج‌ضلعی و جاده شملچه همچنان باقی بود یکی دوبار جواب می‌دهد بعد دیگر جواب بیسیم را هم نمی‌دهد. آقای مرتضی قربانی و قاسم سلیمانی در کانال زوجی، می‌گفتند که «ما مردد بودیم وگرنه پایین می‌آمدیم.» یعنی رفته بودند آنجا علی‌رغم اینکه رسیده بودند کانال زوجی و می‌‌توانستند بیایند پایین، یگانی از دشمن به آن معنا نبود اما چون هنوز عقبه باز نشده بود کماکان آن‌ها هم دچار تردید بودند. اما این امید ایجادشده بود که بالاخره می‌شد یک کارهایی کرد.

حماسه‌ای سخت برای باز شدن جاده شلمچه

ایزدی: علاوه بر این وضعیتی که در محور کانال ماهی هست، جنگ در این دو تا موضع، جنگ بسیار سختی است. آقای فضلی ناچار شد که بخشی از توان کادر مشورتی دم دست خودش که فرمانده محورها و مسئول اطلاعاتش هستند، این‌ها را بفرستد. در حدی که فرمانده تیپش آقای محسن سوهانی آمد در اینجا و تیر کِلاش به کتفش خورد. یا جانشین واحد اطلاعات، شهید کیانپور، در جنگ نونی‌ شکل‌ها، شهید شد. یا داود آجرلو فرمانده گردان شهید شد. دو سه تا از فرمانده گردانها اینجا شهید شدند. مسئول محور اینجا تیر خورد. جانشین اطلاعات اینجا شهید شد. یعنی بخشی از شهدای بزرگ لشکر در همان روز اول برای شکستن این نونیها و باز شدن این جاده شلمچه در این مکان جنگ بسیار سختی کردند.

سردار نائینی: خیلی ممنون. از آن لحظات و ساعت‌های قبل از اعلام رمز و حس و حال فضایی که در قرارگاه بود. بگویید. همچنین با اعلام رمز عملیات، گزارش‌های مختلفی که به قرارگاه مرکزی و قرارگاه‌های عملیاتی منتقل می‌شد، آن فضا را ترسیم کنید.

ایزدی: فضای در محدوده لشکر، یک آمیزهی از امیدواری اما با یک اوقات‌تلخی و یک سختی بود. دلیل آن‌هم این بود که فشار زیادی می‌آمد که چرا طول کشیده یعنی تصور آن‌ها این بود که الآن غواص‌هایی که کنار دژ مرکزی هستند، نیم ساعت دیگر سوار دژ هستند. این اتفاق نمی‌افتاد. این فاصله نزدیک دو ساعت طول کشید. بعد آقا محسن فشار می‌آورد. نیروی زمینی فشار می‌آورد.

625 4

قرارگاه کربلا فشار می‌آورد. آقای فضلی دیگر فقط گریه نکرد! یعنی این‌قدر قسم حضرت عباس و جان بچه‌اش و جان مادرش را قسم خورد که باور بکنید که ما داریم تمام تلاشمان را می‌کنیم اما جغرافیایی منطقه بود که اجازه نمی‌داد. فرض کنید با فاصله 100 متری، 150 متری از دشمن قرار دارید دشمن با تیربار روی این آب‌گرفتگی مسلط است و غواص اصلاً امکان عبور ندارد. چون تقریباً نزدیک‌های صبح یک گزارش آوردند که این دو تا گروهان مخصوصاً یک گروهانی که از آن دو تا جاده دژ، موازی آمده بودند یک فرمانده گردانی به اسم علی آملی داشت که وقتی‌که فشار از ناحیه آقای فضلی زیاد شد که «بابا خط را یک‌طوری بشکن» دیگر آخرین گروهی که فرستاد خودش هم رفت و از سر تیر خورد. تقریباً قریب به‌اتفاق یک گروهان غواص به دلیل اصابت تیر به سرشان در اینجا گیر کردند. نهایتاً از معبر لشکر 19 که یک مقدار فشار به عراق آمد و خط سست شد، نیروها سوار دژ شدند و بلافاصله به قایق‌ها گفتند «عبور بکنید» یک‌باره 40، 50 تا قایق با سرعت حرکت کردند. اسکله‌ای را لشکر 19 فجر زده بود یک بقایایی یک معابری در کربلای 4 اینجا باز کرده بود می‌شناخت که کجا قابل پیاده شدن هست که سریع به بچه‌های دنبال پشتیبان که از ساعت‌های متمادی قبل در قایق نشسته بودند سوار قایق شدند و به دژ عراق رفتند که بعد تا تقریباً یک روز، یک روز و نصفی بچه‌های لشکر 10 فقط با قایق تردد می‌کردند. وقتی‌که لشکر 5 نصر عبور کرد، دیگر شروع به انتقال مجروحین و پیکر شهدا با قایق کردند تا کم‌کم عقبه‌های خشکی باز شود.

در جاده هشتی شکل و جاده شملچه، در این آب‌گرفتگی (اشاره به نقشه) تحقیقاً هیچ قایقی قادر نبود که در طول شب، خودش را به دژ عراق برساند. دلیلش این بود که مسیرهای بین سیم‌خاردارها را با تیرآهن‌های بسیار بزرگ که به‌طور نامنظم به همدیگر جوش داده بودند، توی این آب‌گرفتگی گذاشته بودند که این را فقط می‌توانست جرثقیل 80 تنی جابه‌جا کند. بنابراین این‌گونه نمی‌شد که قایق بیاید کنار و شما این‌ها را بگذارید کنار و از آن عبور کنید. بعداً یک گروهی مأمور شد بیاید در این مسیر جاده هشتی شکل و جاده شلمچه، این مواضع و موانع را برطرف کند. که خودش سه چهار روز طول کشید که این سیم‌خاردارها را بریدند. البته کف آن مین داشت مین‌های نامنظمی که از زمان بیت‌المقدس و بعدها آنجا بود. ولی تمام مواضع را سه چهار روز طول کشید تا جمع‌وجور کنند. یک مقدار این جاده‌های هشتی شکل را هم پاک‌سازی کردند که دیگر کم‌کم بعد از دو سه روز امکان تردد خودرو فراهم شد تا جاده شلمچه باز شد. آن‌هم نیاز به ترمیم داشت که در روزهای بعد ترمیم کردند.

کل این ماجرا تقریباً تا عصر روز اول می‌باشد. بنابراین شکستن دژ شلمچه در این محدوده (اشاره به نقشه) عبور نیروهای محوری شمالی قرارگاه کربلا تا روز اول یک ماجرایی دارد و آن ماجرای شکستن دژ شلمچه هست. بعد حالا توسعه این سر پل و این‌ها ماجرای دیگری است که در مراحل بعدی اتفاق می‌افتد.

انصاری: فکر کنم اشاره کردم که وقتی نیروهای شناسایی لشکرها شب‌ها برای شناسایی خطوط و یا گذاشتن علائمی که موقع عملیات راه را گم نکنند از این از این آب‌گرفتگی‌ها عبور می‌کردند، کاظم میرحسینی فرمانده تیپ لشکر الغدیر آمده بود و می‌گفت «نیروهای شناسایی که سلاح و چیزی همراه ندارند و سبک هستند وقتی می‌روند و برمی‌گردند می‌گویند از سردی هوا ما اصلاً خودمان را نمی‌توانیم حفظ کنیم و کاملاً می‌لرزیم. حالا چطور نیرویی باآن‌همه بار و سلاح و تجهیزات، می‌خواهد عبور کند.» نیروی شناسایی خیلی سبک می‌رفت و برمی‌گشت. با سرعت می‌رفت. ولی نیروی عملیاتی 5 ساعت طول می‌کشید. مخصوصاً محور بالای جناح راست آن‌ها طول می‌کشید تا به خطوط برسند. ایشان می‌گفت «من ماندم که چطور این نیروها با این سلاح و با این طول عراق آنجا برسد و بعد هم بخواهد بجنگند.» یعنی مشکل سردی هوا و مخصوصاً داخل آب بودن.

 

غافلگیری در عملیات کربلای 5

سردار نائینی: در پایان این جلسه، بحث غافلگیری را بفرمایید. ارتش عراق چقدر آمادگی داشت؟ آیا غافلگیر شد؟ تفاوتی که بین نگاه ارتش عراق در خط و در سطح ارتش، کلیت ارتش عراق هست، با کربلای چهار چیست؟

انصاری: مسئله غافلگیری در عملیات کربلای 5 مسئله مهمی هست. مخصوصاً وقتی‌که عملیات کربلای 4 به دلیل هوشیاری دشمن دچار این وضعیت شد همه نگران مسئله هوشیار بودن دشمن بودند. یکی از مباحث اصلی که در جلسه آخر هم طولانی شد و به این سادگی نمی‌توانستند تصمیم‌گیری کنند مسئله هوشیاری دشمن بود. من یک مقدمه‌ای برای مسئله غافلگیری بگویم؛ اولاً غافلگیری باید در سه موضوع ایجاد شود: مسئله زمین منطقه عملیات، زمان عملیات و تاکتیک عملیات. به‌طورمعمول در هیچ عملیاتی در سه موضوع غافلگیری نداشتیم مگر در عملیات والفجر 8 که هم در تاکتیک و در زمین و در زمان دشمن غافلگیر شد ولی در بقیه عملیات‌ها به‌خصوص مکان عملیات غالباً امکان غافلگیری دشمن نبود. بیشتر در زمان و تاکتیک عملیات بود.

احمدی: البته عنصر توان را هم می‌شود به این سه مورد اضافه کرد.

تصمیم‌گیری برای طراحی عملیات کربلای 5

انصاری: ساعت حدود 24:00 روز چهار دی، دستور پایان عملیات کربلای 4 داده شد. بعد از ساعت 24:00، ساعت 30 دقیقه بامداد جلسه‌ای تشکیل شد برای اینکه چه‌کاری کنیم؟ در قرارگاه مرکزی شامل آقای رضایی، آقای رشید، آقای شمخانی و آقای صفوی و به‌اضافه فرمانده‌ها توپخانه آقای شفیع‌زاده، آقای فروزان مسئول نیروی زمینی و فکر می‌کنم آقای رفیق‌دوست هم بودند. در آنجا آقای رضایی نظرخواهی می‌کند که ما چه‌کاری باید کنیم؟ در چه منطقه‌ای عملیات کنیم؟ که نظرشان این است که باید یک عملیاتی انجام بدهیم. محورهای مختلفی را پیشنهاد می‌کنند: منطقه هور و منطقه شمال غرب و منطقه کربلای 4. در آنجا اولین کسی که موضوع شلمچه را مطرح می‌کند آقای رشید است و در آن جلسه اعلام می‌کند «ما بیاییم همان منطقه شلمچه را از سمت کانال زوجی (همین منطقه‌ای که برای کربلای 5 طراحی شد) پایین برویم. وقتی آقای رشید این پیشنهاد را کرد، آقای رضایی این‌طور گفت که «اشکال این طرح این است که ممکن است فقط من و آقای رشید موافق آن باشیم هیچ‌کس دیگر موافق نیست.» دلیلش هم این بود که اینجا بارها عملیات شده بود و موفقیتی در پی نداشت. بعد از دو سه ساعت این جلسه تمام شد. با صحبت‌هایی که کردند خود آقای رضایی تصمیم می‌گیرد که در شلمچه عملیات اجرا شود. فردا از صبح تا ظهر با کل فرماندهان قرارگاه‌ها و لشکرها این مسئله که کجا و در چه منطقه‌ای عملیات کنیم به بحث گذاشته شد. در ابتدای این جلسه آقای رضایی تأکید می‌کرد که ما باید عملیات تعجیلی و سریع در این منطقه داشته باشیم، به‌محض اینکه آقای رضایی موضوع تعجیل و سرعت در عملیات را مطرح کرد آقای رشید مخالفت خود را اعلام کرد، بااینکه آقای رشید خودش پیشنهاددهنده بودند، می‌گفت «به دلیل تعجیلی که شما قصد دارید در اینجا انجام دهید امکان غافلگیری نیست» در اینجا یک بحث کوتاهی در مورد غافلگیری بین آقای رضایی و آقای رشید صورت می‌گیرد که خلاصه آن را خدمت شما عرض می‌کنم:

آقای رشید «با توجه به اینکه اصل غافلگیری جزء اصول اساسی هر عملیات است، در این تعجیل اگر ما غافلگیری نداشته باشیم همه‌چیز از بین می‌رود.»

آقای رضایی «الآن که غافلگیری داریم همین‌که حمله کردیم ـ کربلای 4 ـ دشمن دیگر فکر می‌کند عملیات ما تمام‌شده است.»

آقای رشید «دشمن اینجا همه‌چیز دارد؛ دوربین دید در شب و دکل‌های دیده‌بانی» دشمن دکل‌های دیده‌بانی مختلف داشت مخصوصاً در پتروشیمی یک دکل 70 متری داشت که کاملاً بر منطقه عملیات مسلط بود، امکان اینکه حرکتی در این منطقه شود و دشمن متوجه نشود، نبود.

آقای رشید می‌گوید «با این سرعت نمی‌شود غافلگیری حفظ کند» آقای رضایی جواب می‌دهد «هر وقت بیاییم همین‌طور است ولی اگر الآن منطقه را خلوت کنیم و بخواهیم دوباره برای عملیات نیروها را برگردانیم بله حرف شما درست است» تأکید آقای رضایی بود که نیروهایی که در منطقه الآن مستقر هستند نباید جابه‌جا شوند تا برای عملیات که قرار است بیایند وقتی ترددی در انتقال نیرو و تجهیزات صورت نگیرد دشمن متوجه نمی‌شود.

آقای رشید «به‌هرحال باید روی غافلگیری عملیات فکر کرد، غافلگیری به همین سادگی رعایت نمی‌شود» آقای رضایی «در نظر من اگر سریع آماده شویم غافلگیری‌اش بیشتر حفظ می‌شود» آقای رشید «نه غافلگیری باید اساسی باشد. غافلگیری در مکان را می‌گویم» آقای رضایی «غافلگیری در مکان اصلاً امکان ندارد چون برای غافلگیری در مکان باید یک راهپیمایی به سمت جبهه شمالی بکنیم» منظور این است که آقای رضایی می‌گوید ما باید آن‌قدر نیرو داشته باشیم که یک بخش از نیروی اساسی‌مان را در همین بخش نگه‌داریم و با بقیه نیروها و امکاناتمان یک ستون بکشیم و به سمت شمال ستون کشی کنیم که دشمن تصور کند که ما قرار است در منطقه شمال غرب عملیات کنیم.

در پایان به نتیجه نرسیدند. آقای رشید می‌گوید که اینجا امکان غافلگیری نیست و به دلیل اینکه آقای رضایی تصمیم گرفته بود که آنجا عملیات انجام شود، آقای رشید برای اینکه اختلالی در عملیات به وجود نیاید از این به بعد سکوت می‌کند.

سردار نائینی: بقیه فرماندهان نظرشان روی شلمچه بود یا ابوالخصیب؟

انصاری: آقای صفوی مخالف بودند یعنی غالب فرماندهان مخالف بودند.

سردار نائینی: نظرشان چه بود؟ علت چه بود؟

انصاری: همه می‌گفتند اینجا امکان غافلگیری نیست به‌اضافه اینکه شکستن خطوط اینجا خیلی مشکل است؛ اصلش این بود.

سردار نائینی: جای دیگری را پیشنهاد می‌دادند یا می‌گفتند کلاً جمع کنیم برویم سال دیگر بیاییم عملیات انجام دهیم.

انصاری: پیشنهاد می‌دادند؛ بعضی‌ها منطقه هور، منطقه مهران، منطقه شمال غرب را پیشنهاد می‌دادند و بعضی‌ها هم جزیره مینو را پیشنهاد می‌دادند. مثلاً شهید خرازی فرمانده لشکر 14 امام حسین (ع) همان محوری که خودش عمل کرده بود را پیشنهاد داد و می‌گفت در آنجا عمل کنیم. نظرهای مختلفی بود، شهید سلیمانی می‌گفت به منطقه مهران سمت بدره برویم.

سردار نائینی: ارتش عراق چگونه غافلگیر شد؟

 انصاری: حالا باید ببینیم که آیا اینجا غافلگیری شد یا نه؟ برای اینکه جلوی هوشیاری دشمن گرفته شود دو سری اقدامات صورت گرفت که یک سری اقدامات حفاظتی و یک سری اقدامات فریب بود؛ اقدامات حفاظتی این بود که به فرماندهان تأکید شد موضوع طرح عملیات را به کسی نگویند. ترددهایشان را محدود کنند. با ماشین‌هایی که ارتش عراق احتمال می‌دهد که فرماندهان داخل آن هستند با چنین خودروهایی حرکت نکنند. با بیسیم‌ها تماس نداشته باشند. انتقالات شب‌ها با چراغ خاموش انجام شود. ولی باز هم در اینجا چون می‌خواستند به‌سرعت عملیات انجام بگیرد و منطقه نیاز به جاده‌سازی و عقبه سازی یگان‌ها داشت این یک تناقض بین سرعت و غافلگیری بود. وقتی این را به آقای رضایی مطرح کردند که نمی‌شود ما هم سرعت داشته باشیم و هم کاری نکنیم، آقای محسن رضایی گفت «مشکلی نیست شما همان اقدامات مهندسی‌تان را انجام دهید. شما با سرعت که می‌روید خودش باعث غافلگیری دشمن می‌شود.» یک سری اقدامات فریب انجام گرفت؛ اینکه دستور داده شد که یگان‌ها از منطقه خارج نشوند و در منطقه جنوب اهواز پراکنده شوند یعنی در منطقه خرمشهر و آبادان و یک سری منطقه ... . قرار شد که قرارگاه قدس با یگان‌هایی که به آن مأمور بودند شناسایی برود و آماده‌سازی کند، قرارگاه نوح خطوط منطقه فاو را ترمیم و تقویت کند و قرارگاه نجف مأمور شد که منطقه مناسبی در منطقه شمال غرب پیدا کند. همچنین آقای رضایی دستور داد به همه یگان‌هایی که در منطقه مأموریت دارند، بروند در جنوب جزیره مینو خط بگیرند و در آنجا تحرکاتی انجام دهند که دشمن تصور کند که قرار است که در آنجا عملیات انجام شود. یک اقدام اساسی که موجب فریب دشمن شد اقداماتی بود که در منطقه فاو صورت گرفت. چون احتمال داده می‌شد که دشمن در پی شکست کربلای 4، همیشه درصدد بود که فاو را پس بگیرد. آقای رضایی تأکید داشت که دشمن حتماً به فاو حمله خواهد کرد. به همین دلیل قرارگاه نوح فوری برای تقویت منطقه فاو مأمور شد به‌اضافه اینکه خطوطش را ترمیم کند، کارهای مهندسی انجام دهد. خود همین اقدامات که در منطقه فاو انجام گرفت موجب فریب دشمن شد. البته اینکه آیا دشمن قرار بود که به فاو حمله کند یا حمله نکند من از آقای علایی هم که در آنجا مأموریت داشت سؤال کردم گفت «برای ما روشن نشد که آیا دشمن قصد عملیات داشت یا نه؟ ولی دشمن ستون‌کشی‌های زیادی در روزهای قبل از عملیات در آنجا کرده بود که احتمال زیاد به دلیل اقدامات ما بوده است. اقدامات مهندسی و تقویت خطوطمان که انجام دادیم، دشمن حدس زده که ما در منطقه فاو به‌خصوص در منطقه ام القصر عملیاتی انجام بدهیم؛ خود این کار فریب خوبی برای دشمن شد» و اقداماتی که انجام شد اطلاع داده شد که عملیات سال 65 تمام‌شده است یعنی همان اطلاعیه

انصاری: برای اینکه عراق تصور کند که عملیات ما تمام‌شده است یا دیگر عملیات نداریم اطلاعیه نتایج عملیات کربلای 4 اعلام کرد.

یک مسئله‌ای که موجب جلوگیری از هوشیاری دشمن شد این بود که روز 16 و 17 دی گردوغبار وسیعی کل منطقه عملیات را پوشاند که به خاطر عقب‌افتادگی‌های زیادی که ما در آماده‌سازی منطقه عملیات داشتیم از این دو روز خیلی استفاده زیادی شد. به‌طوری‌که فرمانده قرارگاه کربلا گفت «ما در این دو روز به‌اندازه دو ماه کار کردیم» یعنی این دو روز اگر نبود یا منطقه اصلاً آماده نمی‌شد یا اینکه عملیات کاملاً لو می‌رفت. البته روز هیجدهم یعنی روز قبل از عملیات هوا کاملاً صاف بود و ترددهای زیادی که شد دشمن را یک مقدار هوشیار کرد.

 

نشانه‌های هوشیاری دشمن

نشانه‌های هوشیاری دشمن دو سری از نشانه‌ها بود؛ یکی نشانه‌های هوشیاری دشمن و یکی علائمی که نشان می‌داد دشمن غافل است. اطلاعات نیروی زمینی؛ اطلاعات قرارگاه کربلا و اطلاعات قرارگاه نجف گزارش‌هایی دادند. دو گزارشی که یکی اطلاعات نیروی زمینی داد و یکی را آقای محرابی داد خدمتتان عرض می‌کنم:

یک گزارشی در روز 16 دی اطلاعات نیروی زمینی آقای باقری دادند که آخرین وضعیت دشمن دادند را چنین اعلام کرده است:

«کار توجیه افراد دشمن از روی دکل‌های منطقه به‌طور مرتب ادامه دارد. صبح امروز (16 دی) چند خودرو فرماندهی یک نفر را که تعدادی محافظ داشت در کنار دکل واقع شمال کانال هفت دهنه پیاده کرد و وی از بالای دکل منطقه را دیدبانی کرد. از شب گذشته نیروهای گشتی دشمن که میان سنگرهای خط اول روی سیل‌بند گشت می‌زدند، دو نفری شده‌اند. از دیروز نیروهای روی سیل‌بند میان کوت‌سواری تا بوبیان لباس کماندویی بر تن دارند و کلاه ایمنی نیز بر سر می‌گذارند؛ قبلاً این‌طور نبوده است، احتمال تعویض نیروی دشمن متصور است. شب گذشته یکی از نیروهای شناسایی دیده است که بعد از زدن کلت منور توسط کمین دشمن، بلافاصله خمپاره منور شلیک‌شده است که در یک هفته گذشته این‌طور نبوده است. از ساعت 21 شب گذشته تا 3 بامداد امروز در منطقه جزیره بوارین تا ام‌الرصاص 437 گلوله منور شلیک‌شده است. شب گذشته نیروهای خودی با دوربین بزرگ دید در شب از فاصله 5/4 کیلومتری خط دشمن را دیده‌اند و تردد افراد دشمن به‌خوبی قابل‌تشخیص بوده است.»

سردار نائینی: یعنی دشمن در خط هوشیار است درست است؟

انصاری: آن‌ها نمی‌گویند در خط، می‌گویند دشمن هوشیار است، در خط با هوشیاری متفاوت است یعنی یکی ارتش عراق هوشیار است یکی در خط هوشیار است، حرف از خط نیست حرف هوشیاری خود دشمن است.

یک گزارش هم آقای محرابی در آخرین جلسه در همان شبی که مشکل تصمیم‌گیری در جلسه است یعنی شامگاه 17 دی که تا 18 دی این جلسه در ستاد قرارگاه خاتم‌الانبیا طول می‌کشد حاکی از تلاش دشمن برای آمادگی مقابله با حمله احتمالی قوای جمهوری اسلامی است. گزارش آقای مهرابی شامل این نکات است:

«یکی از کارهای عمده دشمن اقدامات مهندسی ازجمله تکمیل سیل‌بندهای آب‌گرفتگی شمال منطقه عملیات در حدفاصل پاسگاه بوبیان و پاسگاه کوت سواری است که شب‌ها با عبور حدود 100 کمپرسی از پل کانال ماهی با چراغ روشن در حال اجرا بوده و به‌احتمال‌زیاد به پایان رسیده است. تجهیزات لازم نیز برای احداث مواضع و سنگرها و استقرار نیروی جدید روی سیل‌بندها منتقل‌شده است. از دیگر اقدامات سریع دشمن برای رفع ضعف‌های دفاعی‌اش، ترمیم مواضع و ایجاد سنگرهای دفاعی جدید روی سیل‌بند پنج‌ضلعی است. همچنین حضور نیروهای جدید دشمن در منطقه با کلاه آهنی و لباس جدید، تلاش نیروهای گشتی دشمن با بَلَم در آب‌گرفتگی و ترمیم موانع موجود در آن،‌ اجرای آتش روی نقاط حساس خودی ازجمله معابر اصلی و حضور فرماندهان عالی‌رتبه عراقی در منطقه و بررسی منطقه از روی دکل‌های دیدبانی.»

این دو واحدی که رصد اصلی دشمن از مسئولیت اصلی دشمن داشتند نظرشان این بود که دشمن هوشیار است.

دو موضوع را می‌گفتند که نشانه غفلت دشمن است: یکی اینکه یگان‌هایی که عراق برای عملیات کربلای 4 به منطقه آورده بود را از منطقه خارج کرد و دوم اینکه به برخی از نیروهای لشکر 6 اجازه مرخصی دادند که لشکر 6 متعلق به سپاه هفتم عراق بود.

پس دو موضوع: یکی یک سری اطلاعاتی بود که هوشیاری دشمن را نشان می‌داد و دو موضوع هم نشانه غفلت دشمن بود.

حالا کلاً نظر فرماندهان ما چیست؟ آقای رضایی به دلایل زیر معتقد بود که دشمن غافلگیر است: بر مسئله سرعت که تأکید می‌کرد می‌گفت «دشمن هیچ‌گاه تصور نمی‌کند ما با این سرعت بتوانیم یک عملیات دیگری در کوتاه‌مدت انجام دهیم.»

سردار نائینی: غافلگیری را به لحاظ راهبردی می‌گوید.

انصاری: بله. غرور ناشی از غلبه دشمن در کربلای 4 موجب غفلت از توجه به تحرکات خودی شده است.

بعد در جلسه آخر می‌گوید که «احتمال هوشیاری دشمن را نمی‌شود رد کرد ولی باید احتمال بدهیم که غافلگیر شود.»

آقای عزیز جعفری هم بااینکه نگرانی خود را اعلام می‌کند که ممکن است دشمن هوشیار باشد ولی چنین نظری دارد «برای دشمن سخت است که باور کند که ما در جایی عمل کنیم و پانزده روز دیگر دوباره در همان‌جا عمل کنیم» و در آخر هم می‌گوید «اینجا کسی نمی‌تواند بگوید که دشمن صددرصد هوشیار است.»

سرهنگ لطفی که به‌عنوان مشاور در این عملیات شرکت می‌کند می‌گوید «دشمن به دلیل برخورداری از وسایل دید در شب و رادار و دکل‌های دیده‌بانی این عملیات برای دشمن کشف‌شده است.»

آقای روحانی به قول فرمانده سپاه سوم عراق استناد می‌کند که آن فرمانده عراقی گفته است که ایران پانزده روز دیگر در اینجا عملیات خواهد کرد و هدفش بصره است و توضیح می‌دهد که «بنابراین دشمن یک هوشیاری عمومی در منطقه دارد و قطعاً آن غافلگیری به آن معنا که به خط دشمن برسیم و نفهمد وجود نخواهد داشت.»

این نظراتی بود که در این جلسه مطرح شد مبنی بر اینکه دشمن هوشیار است.

دلایلی دیگر از طرف عراق یعنی نشانه‌هایی که نشانه هوشیاری و غفلت دشمن بود این‌هاست:

625 5

ژنرال عدنان خیرالله که وزیر دفاع عراق بود در 9 دی می‌گوید که «هدف ایران، شهر بصره بوده و هست و عراق قادر است که هرگونه تهاجم ایران را دفع کند.»

وی گفت «آخرین تهاجم نهایی ایران ـ همان کربلای 4 ـ که در راستای شعار این کشور مبنی بر سال سرنوشت انجام‌شده است تمام‌شده است» و سه روز بعد هم می‌گوید «آزادسازی فاو در فرصتی مناسب انجام خواهد شد.»

فرمانده سپاه هفتم عراق ماهر عبدالرشید روز 12 دی این‌گونه می‌گوید «هدف ایران از حمله اخیر اشغال بصره و یکسره کردن جنگ به نفع خود بوده است» وی افزود «ایران تنها در منطقه سپاه هفتم بیش از سی هزار کشته داده است ـ در عملیات کربلای 4 ـ » و افزوده که «حمله ایران یک حمله گسترده بوده و شکست آن موجب متلاشی شدن نیروهای ایران شده اما این به این معنا نیست که ایران دوباره حمله نکند.»

سردار نائینی: البته این عددها عملیات روانی است. 30 هزار کشته در کربلای 4 عملیات روانی است. او دارد از اتفاقی که در کربلای 4 افتاده است در عراق به‌عنوان یک پیروزی بزرگ مطرح می‌کند. درصورتی‌که ما در کربلای 4 این‌قدر تلفات نداشتیم.

انصاری: فرمانده سپاه سوم ـ ما با دو سپاه در کربلای 4 درگیر شدیم که یکی سپاه سوم و یکی سپاه هفتم بود ـ روز 13 دی می‌گوید «هدف نهایی ایران از حمله اخیر تصرف بصره بوده تا با پیروزی کار جنگ را یکسره کند. در این عملیات ایران صدها اسیر و 50380 کشته داده است.»

سردار نائینی: دقیقاً همین حرف‌هایی که بعضی‌ها در کشور می‌زنند؛ بعضی از افرادی که روایت‌های این‌گونه از کربلای 4 منتقل می‌کنند می‌گویند پر تلفاتی‌ترین عملیات دوران جنگ کربلای 4 بود، این حرف عراقی‌ها را دارند می‌زنند. عراقی‌ها برای اینکه این شکست عملیات کربلای 4 را به‌عنوان یک پیروزی بزرگ در عراق مطرح کنند این عددها را مطرح می‌کردند. ما وقتی به خط زدیم احساس کردیم که دشمن آماده است یا نه؟

انصاری: این اطلاعاتی بود که ما قبل از عملیات داشتیم. اطلاعاتی که بعد از عملیات به دست آمد این بود که فرمانده لشکر یازدهم عراق که مسئولیت پدافند این منطقه را به عهده داشت قبل از عملیات از منطقه بازدید کرده و تدارکات و اقدامات خودی را از روی دکل دیده و به این نتیجه رسیده است که «در این منطقه به‌زودی عملیات اجرا نخواهد شد، اگر هم تصمیم برای عملیات باشد زودتر از بیست روز دیگر انجام نخواهد شد.» فرمانده لشکر یازدهم عراق برای احتیاط به یگان‌های مستقر در پنج‌ضلعی دستور آماده‌باش 50 درصد را داد. یعنی آن‌ها در آن زمان آماده‌باش 50 درصد بودند.

یک نکته‌ای از طرف عراق که نشان بدهد که آیا خود ارتش عراق غافلگیر بود یا هوشیار بود این است که: ژنرال حمدانی، آخرین فرمانده سپاه گارد ارتش عراق ـ چند سال پیش با یک آمریکایی مصاحبه کرده و کتابش را خود مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس چاپ کرده است ـ این‌گونه می‌گوید: «اعلام آمار غیرواقعی فوق‌العاده سنگین از تلفات نیروهای ایران در عملیات کربلای 4 موجب فریبی و آسودگی خیال فرماندهان عراقی از تهدید ایران شد. به‌طوری‌که به اعزام بخشی از نیروهای عراقی به مرخصی و کاهش آمادگی آن‌ها انجامید و سرانجام موجب غافلگیری ارتش عراق شد.»

به همین ترتیب در شروع عملیات به دلیل تحرکاتی که ما در روز 18 دی برای آمادگی عملیات داشتیم، نقل و انتقالاتی که انجام می‌شد و تحرکاتی که نیروهای غواص ما در آب‌گرفتگی و نور ماه قرار داشتند، نیروهای در خط دشمن آن شب متوجه شدند و غواص‌های ما و نیروهای خط شکنمان، ما را دچار مشکلاتی کردند وگرنه خود ارتش عراق غافل بود یعنی خود ارتش عراق نیرویی برای مقابله با عملیات ما بسیج نکرده بود و نیروهایی که در خط عراق بودند هوشیار شدند.

ایزدی: صبح همان روزی که شب عملیات شد که آقای فضلی آخرین بازدید را از محدوده پنج‌ضلعی داشتند، بچه‌های در خط می‌گفتند «قطعاً عراق متوجه شده است» و شنود همان خبری که الآن آقای انصاری خواندند که فرمانده سپاه یازدهم آمد، تحلیل رده بالاتر این بود که این‌ها قادر به عملیات نخواهند بود و یک نفر از چند اسیری که در پنج‌ضلعی گرفتند در بازجویی می‌گوید که ـ یکی از افسرهای عراقی که مسئول این کمین‌ها بود ـ «ما فکر نمی‌کردیم که شما بعد از عملیات قبلی‌تان یعنی کربلای 4 دوباره عملیات کنید اما دیدیم آن‌قدر قایق به منطقه آوردید که نشان‌دهنده عملیات است، به مسئولین بالاتر گفتیم آن‌ها از ظهر شب عملیات آماده‌باش در خط دادند و چون خبری نشد ـ چون ما ساعت 2 را اعلام کرده بودیم ـ از ساعت 10:30، 11 شب آماده‌باش لغو شد.» ولی دیگر در خط که غواص‌ها نزدیک شدند این‌ها دیگر هوشیار شدند که برای خط مشکل شکستن خط پیش بیاید.

لینک کوتاه :
کد خبر : 3674