شهید کشوری در خصوص چرايي شركت در جنگ ميگفت: من بهخاطر خدا میجنگم. جنگ برای خداست. ما نباید بگوئیم که ما بهخاطر فلان چیز میجنگیم. مگر ما بتپرست هستیم. ما بهخاطر خدا، بهخاطر اسلام میجنگیم.
به گزارش تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، وقتی که در عقیده، منش، رفتار و عملکرد شهدا جستجو و تحقیق میکنیم، به این نتیجه میرسیم که شهدا مظهر واقعی تمام خصلتهای پاک انسانی و اسلامی هستند که با درس گرفتن از سیره نظری و عملی آنها میتوانیم مسیر انسانیت و عاقبت بخیری را طی نموده وموجبات خشنودی و رضایت پروردگار را در دنیا و آخرت از خود فراهم سازیم.
یکی از این شهدای والامقام شهید سرلشکر خلبان احمد کشوری، خلبان شجاع و تیزپرواز هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی است که سالگرد شهادتش 15آذرماه 1359 بهانه ای شده است تا با برخی از خصوصیات و عقاید ارزشمندش آشنا شده تا بلکه الگویی برای تداوم حرکتمان در مسیر اسلام و انقلاب باشد.
مبارزه با فحشا با پول توجیبی
راوی: مادر شهید
کلاس دوم راهنمایی بود. مجلات، عکسهای مبتذل چاپ میکردند. درآرایشگاه، فروشگاه و حتی مغازهها، این عکسها را روی در و دیوار نصب می کردند و احمد همه جا این عکسها را میدید، پاره میکرد. صاحب مغازه یا فروشگاه میآمد و شکایت احمد را برای ما میآورد. پدر احمد رئیس پاسگاه بود و کسی به حرمت پدرش به احمد چیزی نمیگفت. من لبخند میزدم چون با کار احمد موافق بودم.
یک مجله ای با عکس های مبتذل چاپ شده بود که احمد آنها را از هر کیوسک روزنامهای میخرید. پول توجیبیهایش را جمع میکرد. هربار 20 تا مجله از چند روزنامه فروش میخرید، وقتی میآورد، در دستهایش جا نمیشد. توی باغچه میانداخت، نفت میریخت و همه را آتش میزد. میگفتم چرا این کار را میکنی؟ میگفت این عکسها ذهن جوانان را خراب میکند.
مبارزه فقط برای اسلام
یک شب که تعدادی از خلبانها، مشغول خوردن شام بودند، صحبت از جنگ شد. یکی میگفت من بخاطر حقوقی که به ما میدهند، میجنگم. یکی دیگر میگفت من بهخاطر بنی صدر میجنگم. یکی میگفت من بهخاطر خودم میجنگم و دیگری میگفت من بهخاطر ایران میجنگم.
شهید کشوری می گفت «من بهخاطر خدا می جنگم. جنگ برای خداست. ما نباید بگوئیم که ما بهخاطر فلان چیز میجنگیم. مگر ما بتپرست هستیم. ما بخاطر خدا، بهخاطر اسلام میجنگیم. اسلام در خطر است نه بنی صدر و جنگ ما فقط بخاطر اسلام است.»
شجاعت در نبرد با دشمن
راوی: شهید صیاد شیرازی
در کردستان درگیری شدیدی بین ما و ضد انقلاب شامل کومله و دموکرات بهوقوع پیوست و من از هوانیروز درخواست کمک کردم. دو خلبان که همیشه داوطلب دفاع بودند، یعنی شهیدان کشوری و شیرودی، لبیک گفتند. و لحظاتی بعد بالای سرما بودند،که به آنها گفتم کجا را زیرآتش خود بگیرند.
پس از آنکه مهمات هلیکوپترها تمام شد، متوجه شدم که شهید کشوری، علیرغم کمبود سوخت، منطقه را ترک نکرده است.وقتی با او تماس گرفتم،گفت: من باید کارم را به اتمام برسانم. لحظاتی بعد با دوربین دیدم که شهید کشوری خود را به جادهای رساند که یک ماشین جیپ سیمرغ، پر از عناصر ضد انقلاب از آنجا در حال فرار بودند. هلیکوپتر را به آن خودرو نزدیک کرد و آنقدر پايین رفت که با اسکیتهای هلیکوپتر به آنها کوبید و همه جنایتکاران به دره سقوط کردند.
پس از آن طی تماس با او گفتم با توجه به تاخیری که کردی، سوخت هلیکوپتر برای آنکه خود را به قرارگاه برسانی کافی نیست و همینجا فرود بیا. او گفت هلیکوپترم را هدف قرار میدهند. با اینکه چراغ هشداردهنده سوخت هلیکوپتر روشن شده و به هیچوجه خطا نمیکند، شهید کشوری گفت با ذکر یازهرا(س) خود را به قرارگاه میرسانم. ساعتی بعد در حالی که نا امیدانه با قرارگاه تماس گرفتم تا سراغ احمد کشوری را بگیرم،گفتند او به سلامت و با ذکر یا زهرا (س) در حالی که هلیکوپترش هیچ سوختی نداشته، به قرارگاه رسیده است.
عشق به ولایت:
وقتی که حال امام (ره) نامساعد شده بود، وی در مسافرت به سر میبرد و با خودرو در حال حرکت بود. خبرکسالت قلبی امام (ره) را که شنید، از شدت ناراحتی، خودرو را در کنار جاده نگه داشت و درحالیکه می گریست، گفت «خدایا از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر بیفزا»
وقتی به تهران رسید، عازم بیمارستان شد و آمادگی خود را برای اهدای قلب به رهبرش اعلام کرد.
دستگیری از فقرا
وی که سعی وافری در زمینه ترویج روحیه انفاق در بین همکارانش داشت، در اوایل اشتغال در کرمانشاه، پس از شناسايي فقرا و نیازمندان شهر، همراه با تعدادی از همکاران و با کمک افراد خیر و نیکوکار هوانیروز، مخفیانه صندوق اعانه ای جهت کمک و مساعدت به آن ها تشکیل داد. وی شخصا اقلام و ارزاق مورد نیاز فقرا را به درب منزل آنها میبرد و بینشان تقسیم میکرد.