پس از ساعتی به هوش می آید خود را در حالی که احساس سوزش شدید چشم و کمر میکند میبیند و با ذکر الله اکبر استغفار و توبه متوجه میشود موشک دومی به منزل خودشان اصابت کرده ...
دزفول شهری است که در دوران جنگ هیچ وقت در آرامش به سر نبرد و هر چه داشت در مبارزه با دشمن متجاوز به کار گرفت.
موقعیت راهبردی دزفول در شمالی ترین نقطه خوزستان که رشته کوه های زاگرس این منطقه را از منطقه میانی کشور جدا می کند، ارتش بعث عراق را بر آن داشت که در طرح سراسری حمله به میهن اسلامی ایران، دزفول را به عنوان یکی از محورهای تهاجم خود انتخاب کرده و در تلاش برای تصرف این شهر باشد ولی با پایداری بسیار زیاد مردم دزفول روبهرو شد؛ تا جایی که مقاومت بینظیر مردم انقلابی این شهر، دزفول را به پایتخت مقاومت ایران در دوران جنگ تحمیلی تبدیل کند.
در بخشی از کتاب جنگ شهرها؛ دزفول که توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است به مقاومت مردم دزفول پرداخته است که در زیر میخوانیم:
ساعت ۱۸ عصر ۲۸ آذر ۶۱ مردم دزفول فکر میکردند موشک باران امروز تمام شده و دیگر خطری شهر را تهدید نمیکند. به یکباره بدون اعلام خبر و اعلام آژیر قرمز درحالی که مردم نمازگزار در مساجد در حال خواندن نماز جماعت و یا در کنار خانواده در حال خوردن شام بودند، صدای انفجار مهیب موشکی، دلها را یکباره از جا کند. اینبار موشک ۱۲ متری دقیقاً به منزل حاج ابراهیم آریانپور در خیابان امام سجاد(ع) برخورد کرد.
خانواده ای پرجمعیت، دارای عروس و داماد، پدر و مادر و خواهر و برادر و مادر بزرگ که از جشن مبارک باد عروسی یکی از بستگان به منزل پدری آمده بودند و موشک دقیقاً به همان خانه اصابت میکند. حاج ابراهیم آریانپور، پدر خانواده که نماز مغرب را در مسجد محل به جماعت خوانده بود به خاطر دلداری دادن از انفجار مهیب موشک ساعاتی قبل به جمع خانواده میپیوندد. مادر که گویی دلش از وقوع حادثه ای دلخراش خبر میدهد، بچه ها را دعوت میکند بها آهن و آجر و سنگ و خاک مدفون میبیند و بیهوش در تاریکی دفن میشود.
وقتی پس از ساعتی به هوش می آید خود را در حالی که احساس سوزش شدید چشم و کمر میکند میبیند و با ذکر الله اکبر استغفار و توبه متوجه میشود موشک دومی به منزل خودشان اصابت کرده. چندین بار شهادتین را بر زبان جاری میکند. در همین لحظه صدای مردمی که به کمک و امداد آمده بودند به گوش میرسد.
او را از زیر خاکها بیرون میکشند و بلافاصله محمود را به بیمارستان پایگاه چهارم شکاری دزفول و از آنجا به بیمارستان شهید لبافینژاد تهران منتقل میکنند. یک چشمش تخلیه میشود و چهل روز بستری میماند و در چهلم شهدای موشکی دزفول به او خبر شهادت ۲۳ نفر از اعضای خانواده اش را میدهند.
با اصرار زیاد از بیمارستان مرخص و در اربعین شهدا در قبرستان بهشت علی دزفول با مزار ۲۳ شهید از بچه یک روزه تا مرد و زن بزرگسال از جمله همسر و پدر و مادر و خانواده خودش درددل میکند.
پس از این روز به دلیل اصابت موشک های فراوان به دزفول، به این شهر لقب بلد الصواریخ، شهر موشکها، میدهند.
برای تهیه کتاب اینجا را کلیک کنید.