نویسنده ادبیات مقاومت: سردار قاآنی گفت: در مورد پرداختن به شخصیت سردار قاسم سلیمانی از دو چیز نگرانیم یکی غلو، یکی تعریف ناقص! که با اعمال محدودیت در زمینه پژوهش این اتفاق می افتد.
پس از شروع جنگ در سوریه و قائلهای که تکفیریها علیه این سرزمین و مقدسات مسلمانان در سالهای ابتدایی دهه 90، به راه انداختند واژهای جدید در حوزه ادبیات پایداری به وجود آمد و مردم برای اولین بار با کلمه «مدافع حرم» آشنا شدند. رزمندگانی که از ممالک مختلف اسلامی خود را به کشور سوریه میرساندند تا در کنار مردم مظلوم آنجا، به مقابله با تروریستهای تکفیری برخیزند و اجازه ندهند دست ناپاک گروههایی مثل داعش، جیش الحر و... به ساحت مقدس حرم حضرت زینب (س)، حضرت رقیه و سپس عتبات عراق برسد، «مدافعان حرم» نام گرفتند.
درواقع دفاع از حرم با همه جوانب و زوایای خود چه در حوزه عملیاتها و چه شهدا و ... موضوعی است که سالهای طلایی در تاریخ مسلمانان رقم زد. حوزهای که پرداختن به آن از طرف هنرمندان اعم از نویسندگان، فیلمسازان، شعر و... امری مهم است که البته آنطور که باید موردتوجه قرار نگرفته است. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با همکاری خبرگزاری تسنیم بنا دارد در سلسله نشستهایی به واکاوی و آسیبشناسی این مسئله بپردازد. در این نشست تخصصی با جواد کلاته عربی از نویسندگان حوزه ادبیات مقاومت به گفتوگو نشستیم که در ادامه قسمت دوم آن را خواهید خواند:
یکی دیگر از دغدغههایی که در حوزه ادبیات مقاومت وجود دارد این است که بیشتر سوژه خودش پیدا میشود وگرنه تولید سوژه خیلی انجام نشده و درواقع نویسندههای کمتری دنبال افرادی میگردند که شناخته شده نیستند، اما قصه زیبایی دارند. فکر میکنید چرا اینطور میشود؟
کلاته عربی: چون ما روی موجها سوار میشویم و خودمان نمیتوانیم موج تولید کنیم. یعنی باید یک نفر شهید شود، مشهور شود و یک موجی درست شده و ما راحت برویم کتاب را تهیه کنیم و بفروشیم. از طرفی راحت هم با مخاطب ارتباط برقرار کنیم. ولی نمیتوانیم جریانسازی کنیم و روی آن جریان سوار شویم و به دنبالش روی مخاطب نوجوان تأثیر بگذاریم. ممکن است کتاب هم چاپ کنیم ولی این نیاز به جریانسازی دارد، یعنی نوجوان یا پدر و مادر باید احساس نیاز کنند که آن را تهیه کنند. درواقع فضای فرهنگی جامعه، صداوسیما و رسانه و بخشهایی که نام بردم، باید یک فضاسازی و جریانسازی درستی انجام دهند.
الآن این کمتوجهی به آثار فرهنگی مبتلا به همه خانوادههاست، مثلاً من وقتی به هیأت میروم از بچههای دو سه سال تا نوجوانان 14، 15 ساله گوشی دستشان است و دارند بازی میکنند و فیلم میبینند، آنهم قهرمانها و شخصیتهایی که غربیها برای ما تولید کردند. آنها توانستند این کار را انجام دهند، پس باید ببینیم آنها چه میکنند و ما هم همان کار را بکنیم اگر به بحث دفاع مقدس و ادبیات پایداری تکیه داشته باشیم، تولیدات خوبی خواهیم داشت. ببینید همین تولیدات سینمایی یا تولیدات مکتوب غرب را، از نداشتههایشان بهرهمند میشوند ولی ما قهرمانهایی داریم که نمیتوانیم آنها را به محتوای فرهنگی تبدیل کنیم. کتاب میتواند اقتباس برای فیلم، انیمیشن و کالای دیگر شود، چرا ما نمیتوانیم این زنجیره را خوب تشکیل بدهیم؟ فکر میکنم ما سازمان متولی برای این کار کم نداریم ولی این زنجیره تشکیل نمیشود. چون هیچ فکر واحدی بالای سر آنها نیست، چیزی که خط تولید و مصرف را پایش کند، و این زنجیرهها را به هم وصل کند.
بحث مدافعان حرم یکی از اتفاقات مهم بعد از پیروزی انقلاب است، چرا هیچ نهادی نمیخواهد مسئولیت به عهده بگیرد؟ رسانهها و نویسندگان جستهوگریخته یک تلنگری میزنند که ما مسئول یا متولی کار نداریم، چرا این هیچوقت یک دغدغه نشده است؟ این سرچشمهای است که اگر زنجیره تولید آن شکل بگیرد نهتنها فرهنگ بلکه اقتصادش هم میتواند گردش پیدا بکند. من حتماً نمیتوانم جواب کاملی بدهم اما یک نکتهای بگویم شاید کلید بعضی از این پرسشها باشد. متأسفانه جامعه نخبگانی ما که نویسنده، ناشر و رسانه است، گاهی اوقات خودشان هم دنبالهرو میشوند بهجای اینکه راه تعریف کنند. یعنی امروز من قرار است بهعنوان یک رسانه، یک خبرگزاری یا صداوسیما، برای بحث مدافعان حرم خبر یا گزارش تولید کنم، روی همان چیزی دست میگذارم که به هر ترتیبی برجسته شده است، کتاب فلان شهید یا فیلم فلان شهید که برجسته شده و همه دارند دنبال آن میروند، من ذائقهسازی و تولید محتوا نمیکنم و دنبالهرو هستم. برای همین وقتی ریشهیابی میکنیم میبینیم تَه همه اینها سود است.
در این چرخه چه کسی را مؤثرتر میدانید؟
کلاته عربی: من ناشر را خیلی مؤثر میدانم، ناشر تصمیمگیری میکند که در مورد یک سوژه بنویسد، اینکه چطوری بنویسد و در چه زمانی منتشر شود و چقدر روی آن مانور دهد؟ کدام کتاب به سازمانها برای خرید معرفی شود؟ روی کدام کتاب برای تبلیغات تمرکز شود؟ کدام کتاب به رسانهها معرفی شود. به همین جهت من ناشر را خیلی مؤثر میدانم. حالا این کتاب که ناشر روی آن تمرکز کرده، چیست خدا میداند! گاهی اوقات کتابی میشود که نه تحقیق درستوحسابی دارد و نه قلم و ساختار درستوحسابی دارد، نه یک مجموعه ادبی استانداردی دارد. فقط به دلیل اینکه ناشر اراده کرده، رسانه پایکار آن میآید، سازمان پای خرید آن میآید و یکدفعه میبینید کتاب چند ده چاپ رفته و بعد دیگر همه دنبال آن موضوع و کتاب هستند.
اینجاست که گفتم همه دنبال آن میروند، در رسانه، صداوسیما و هرجایی که میخواهند کتابی معرفی کنند سراغ آن کتاب میروند، هر جا هر اتفاقی بیفتد سراغ آن میروند! یعنی همانطور که گفتم مسئله این است که جامعه نخبگانی ما دنبالهرو هستند و خودشان مسئلهشناس نیستند که اگر قرار است من در این حوزه خبر و گزارشی تهیه کنم، باید ببینم چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ نه اینکه جامعه این را چون بیشتر دیده روی آن کار کنیم.
در یک گروهی در تلگرام یک نفر برای محرم یک کتابی معرفی کرد، معرفی کتابهای استاد شجاعی، یک نفر گفت این کتابها را که همه میشناسند کتابی معرفی کنید که مردم نمیشناسند ولی به دردشان میخورد! متأسفانه جامعه نخبگانی ما جامعه مقلد است، مسئله ما این است. و یکی از دلایل مهمی که کتابهای ناقص، شتابزده و فستفودی داریم همین است.
شما بهعنوان یک نویسنده، پژوهشگر و محقق، خودتان چقدر دغدغه داشتید که در مورد مدافعان حرم کار کنید؟
کلاته عربی: من در این زمینه یک کار انجام دادم و سعی کردم در کاری که انجام دادم همه این مسائلی را که گفتم در آن رعایت کنم، یک کتابی باشد که جامع باشد و سر فرصت نوشته شود و شتابزده نباشد. به نظرم تلاش قابلملاحظهای بوده است و یک کتاب 350 صفحهای نوشتم که 200 صفحه آن مربوط به 100 روز یک شهید در عراق و سوریه است و این مهم است. یک روایتی که قدمبهقدم و لحظهبهلحظه است، نمیخواهم بگویم من در این زمینه رسالتم را انجام دادم یا من کار مهمی انجام دادم ولی سعی کردم دغدغههایم را در مورد کتاب خودم رعایت کنم.
در دوره اول جشنواره شهید همدانی من در حوزه زندگینامه داور بودم، واقعاً دیدم این نقصها وجود دارد که اصلاً ما چیزی به نام سوریه و حضور رزمندگان در آنجا نمیبینیم. من در کتاب ماجرای عجیب یک جشن تولد سعی کردم ملاحظه داشته باشم و حتی فراتر از آن من نقشۀ منطقه و عکس پهپادی آن منطقه را هم منتشر کردم. نه اینکه بهعنوان یک عکس تزیینی باشد. چون قصههای زیادی در ماجرای آخر که شهید ثامنی به شهادت میرسد، همهجا و مکانی داشت که من همه را روی آن نقشه و عکس پهپادی منطقه جانمایی کردم. یعنی حتی مثلاً پا را روی خط قرمز گذاشتم.
بحث فاطمیون و زینبیون و مدافعین حرمی که در جنگ سوریه غیر ایرانی هستند، در ادبیات ما خیلی مظلوم واقع شدند، علت این مظلومیت چیست؟
کلاته عربی: به نظرم نویسندههای ما نسبت به این حوزه اقبالی نشان نمیدهند، چون با فضا آشنا نیستند سمت آن نمیروند؟ در دسترس بودن سوژه برای نویسنده خیلی مهم است. البته کتاب از مدافعین حرم افغانستانی و پاکستانی چاپ شده. البته هنوز در مورد پاکستان کار یک مقدار سختتر است، زیرا بحث زبان مطرح است ولی بچههای افغانستانی همزبان ما هستند. یک بخشی از اینها واقعاً در دسترس نیستند، بزرگان آنها، ابوحامد دیده شده اما در کل خانوادهها و شخصیتهای محجوبی دارند. یعنی شما ردی از اینها اصلاً نمیبینید!
من ساکن شهرستان پیشوا هستم، در پیشوا و ورامین، شهید فاطمیون زیاد داریم، شاید نزدیک 20 شهید مدافع حرم افغانستانی داریم و خانوادههای آنها آنجا هستند ولی اینقدر محجوبند و سروصدایی از اینها نیست که حضورشان کم رنگ شده، وقتی یک شهید مدافع حرم به شهادت میرسد، یک مصاحبه از خانوادهاش یا یک رد و نشانهای از شهید میبینید که سراغ او میروید.
من چطوری سراغ شهید ثامنی رفتم؟ وقتی او شهید شد، تمام شهر ما پلاکارد شهید ثامنی شد، من به یک جلسهای دعوت شدم که گفتند میخواهیم برویم مجلس شهید ثامنی صحبت کنیم شما هم بیایید. باید نشانهای باشد تا من شهید را بشناسم اما نشانهای از این شهدای افغانستانی در سطح جامعه ما نیست که مردم و نویسندهها ببینند مگر اینکه واقعاً در جریان تحقیق ما به یک شخصیتی برسیم، پژوهشهایی که با آدمهای جنگ و آدمهایی که آنجا حضور داشتند بکنیم، خیلی این شهیدان و اطلاعات آنها در دسترس ما نیست، خیلی خودشان را نشان نمیدهند، آدمهای سر به زیر و افتاده هستند، اینکه خانواده آنها فرزندانشان شهید شده است را خیلی ابراز نمیکنند. درواقع نه ما سراغ آنها میرویم و نه آنها سراغ ما میآیند و این حلقه ارتباطی بین ما و آنها شکل نگرفته است.
یکی از موضوعاتی که در کتابهای منتشر شده دیده میشود عدم توجه بهظاهر به کتاب است. این موضوع را چطور ارزیابی میکنید؟
کلاته عربی: یکی از جذابیتها عنوان و طراحی کتاب است. ما حتی در زمینه طراحی هم ضعیف هستیم. درواقع نیازمند یک خانهتکانی در همه زمینهها هستیم، این که چهکار کنیم یک اثر بهصورت کلی جذاب شود؟ این مسئله هم جدا از سایر مسائل حوزه کتاب نیست، هر ناشری یک سطحی از سلیقه و هنر را دارد، خیلی از انتشاراتیهای ما در حوزههای تخصصی مثل ادبیات، بحثهای هنری یک استاد و بزرگ بالاسر کارشان نیست، بحثهای هزینهای یک مسئله است، شما میتوانید با 500 هزار تومان یک طراحی جلد انجام بدهید، با 5 میلیون تومان یا 10 میلیون تومان هم میتوانید یک طراحی جلد انجام بدهید.
یادم است سالها پیش به یک ناشر پرکار و معروف گفتم، شما بهعنوان یک سرمایهدار مطرح هستید و فکر هم نکنید چون ناشر خصوصی هستید میتوانید هر کاری انجام بدهید، مردم به شما اعتماد کردند، زحمت کشیدید، کار کردید و در کنار این از نام شهدا استفاده بردید و امروز مردم به شما اعتماد کردند بنابراین رسالت به دوش شماست اگرچه خصوصی هستید و باید بالای سر کارهایتان یک بزرگی و استادی بگذارید تا مدیریت کند، بحث کیفیت مطرح است، این در حوزه گرافیک هم است، بالاخره هر مجموعه انتشاراتی یک بزرگی و استادی باید در بخشهای مختلف کاریاش داشته باشد. این دو بخش پژوهش و نگارش و ادبیات و بحثهای گرافیکی خیلی دیده میشود، اگر یک راهبر در این بخشها بالای سر کار نباشد، خروجیهای آن میتواند هر چیزی باشد، کار باکیفیت و بیکیفیت، شما وقتی فیلتر نداشته باشید که سر راه این کارها قرار بدهید که اولاً هر اثری چاپ نشود و ثانیاً ممکن است بعضی از آثار را بتوانید ارتقا بدهید. اگر استاد بالای سر بخشهای مختلف نباشد از این اتفاقات میافتد.
ما در زمینه داستان هم کار قویای نداریم، رمان قوی نداریم. این ایراد به نویسندگان ما گرفته میشود که ما دفاع مقدس را پشت سر گذاشتیم و یکسری تجربیات را داریم و میتوانیم از آن تجربیات در این حوزه هم استفاده کنیم، چرا استفاده نمیشود؟
کلاته عربی: در مورد جنگ هم همین اتفاق افتاده است، ما در دوران صاحبان خاطره و خاطرهنگاری داریم زندگی میکنیم شاید 10 سال بعد یعنی از سال 1415 به بعد یک تعداد از صاحبان خاطره را از دست بدهیم. آن موقع رمان به طور طبیعی مجالی برای ظهور و بروز پیدا میکند. جریان طبیعیای رخ داده در مورد تب خاطرهنگاری، حجم کارهای خاطرهنویسی و مستندنگاری. به نظرم اتفاق عجیبی نیست و ما در دورهای زندگی میکنیم که اساساً طبیعی است که صاحبان خاطره، خاطرات خودشان را بگویند و اینها منعکس شود و امروز گوی و میدان دست حوزه خاطره است و داستان و رمان خیلی نتوانستند مجال پیدا بکنند.
در زمانی که مجال خاطره است و عصری که عصر خاطره است علایق داستاننویسی وجود دارد. هرچند که نتوانسته خودش را به طور کامل در حوزه داستان و رمان نشان بدهد. اگر بخواهم خیلی کوتاه بگویم اینکه گاهی اوقات این نگاه داستاننویسی و رماننویسی که نتوانسته خودش را به جهت حضور در عصر حاضر نشان بدهد، آمده به حوزه خاطره ضربه زده است، به بهانه جذابیت و به بهانه زیباسازی. به نظرم به حوزه خاطرهنگاری ما آسیب زده و معصومیت حوزه خاطرهنگاری ما را مورد خدشه قرار داده است.
مثلاً من آمدم با نگاه داستانی وارد خاطره شدم. آن وقت فعال حوزه رسانه با من مصاحبه میکنند، یک ذره حرف من را جابجا کند اعتراض میکنم، درحالیکه همین آدم خاطرات زندگی شهیدی را هر طور دلش بخواهد جابجا میکند!
یکی از محدودیتهایی که در زمینه مدافعان حرم برای نویسندگان، خبرنگارها و پژوهشگران وجود دارد این است که کسانی که در رده نظامی هستند خیلی کم پیش میآید به نویسنده اعتماد کنند، مثلاً اجازه ورود نمیدهند. مثلاً در دوران جنگ سوریه خبرنگار امنیتی ـ دفاعی ما خیلی تلاش کرد برود در آن فضا قرار بگیرد و با مدافعین حرم در ارتباط باشد، رفت ولی خیلی محدود و با دردسر، این چقدر ضربه میزند و آیا این همه محدودیت لازم است؟
کلاته عربی: متأسفانه یک بخشی از این محدودیت وجود دارد، اما مطلق در مورد همۀ مجموعهها نیست. فقط یک مجموعه است که هنوز هم دارد مقاومت میکند. البته خاطرات ذکر میشوند بالاخره. بهعنوانمثال اکنون نیروی قدس به لحاظ سازمانی خیلی اجازه نمیدهد کسی به او نزدیک شود و روایتی کند، من دو کار میخواستم انجام بدهم که با شکست مواجه شد، اگر همکاری نکنند شما نمیتوانید کاری بکنید ولی یگانهای دیگر اینطوری نیست، لشکرهای عملیاتی که در خیلی از استانها وجود دارند، مثلاً لشکر عملیاتی 16 قدس گیلان، 27 محمد رسولالله و غیره رزمندههای آنها پایکار آمدند و صحبت میکنند. اما در بخشهای دیگر میتواند عدم همکاری ضربه جدی به طرح موضوعات بزند. یادم هست یکبار سردار قاآنی حتی در یکی از سخنرانی هایش گفت ما در مورد شهید سلیمانی از دو چیز نگرانیم یکی غلو، یکی تعریف ناقص! که با اعمال محدودیت در زمینه پژوهش ناگزیر این اتفاق خواهد افتاد.