دلم میخواهد در تعطیلات به جبهه بیایم ولی نمیگذارند، میگویند سن تو کم است، کار به سن نیست...
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، در سالروز شهادت شهید احمد کاظمی نامه نوجوانی را منتشر کرده است که در آن بزرگترین آرزویش نبرد در کنار فرمانده لشکر 8 نجف است.
بزرگمرد کوچکی که سن را مانع حضور خود نمیبیند و حاضر است برای حضور در جبهه کارهای دیگر ازجمله شستن لباس رزمندگان و ساختن سنگر را انجام دهد.
متن نامه بدین شرح است:
نامهای به برادر احمد کاظمی
به نام خدا
سلام ای پاسدار قرآن، ای پاسدار حرمت خون شهیدان که با بانک غریو اللهاکبر بر سینه دشمن حمله میبری. من خیلی دلم میخواهد باهم به پیکار نبرد حق علیه باطل برویم. من آرزو دارم در کنار تو نبرد کنم، دلم میخواهد در تعطیلات به جبهه بیایم ولی نمیگذارند، میگویند سن تو کم است، کار به سن نیست. من لباستان را میشویم یا سنگر درست میکنم، من کمتر از شما نیستم، من به درد اینجور کارها میخورم. از شما خواهش میکنم اگر میشود هم به خاطر خدا هم که شده مرا هر جوری است به جبهه بیاورید. من یادم هست در مهمانی عمو محسن آن کُلت را خشابش را بکشم و من آن شب دستم عرق کرده بود که نتوانستم آن کار را بکنم. ببخشید. امیدوارم در کارهایت موفق باشی.
والسلام همرزم تو مهدی کاظمی