اخبار
به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید، سید محمد جهان‌آرا؛
جهان‌آرا گفت: نگاه کن، یه رزمنده، یه مسلمان باید تیز باشه، توی مسائل ریز باشه، این‌قدر مسائل ریز روی‌هم جمع می شن که می شن یه اشتباه بزرگ. بعد هم گفت: ما یه اشتباه کردیم برای یه عمرمون بسه. اگه اشتباه نمی‌کردیم، الآن بدبختی‌های جنگو نمی‌کشیدیم.

جهان‌آرا گفت: نگاه کن، یه رزمنده، یه مسلمان باید تیز باشه، توی مسائل ریز باشه، این‌قدر مسائل ریز روی‌هم جمع می شن که می شن یه اشتباه بزرگ. بعد هم گفت: ما یه اشتباه کردیم برای یه عمرمون بسه. اگه اشتباه نمی‌کردیم، الآن بدبختی‌های جنگو نمی‌کشیدیم.

به گزارش تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، سید محمدعلی جهان‌آرا ۹ شهریور ۱۳۳۳ در خرمشهر متولد شد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با دوستانش در خرمشهر گروهی به نام کانون فرهنگی-نظامی انقلابیون خرمشهر را تشکیل داد.

جهان‌آرا در سال ۱۳۵۸، فرماندهی سپاه خرمشهر را بر عهده گرفت و با شروع جنگ عراق علیه ایران، دوشادوش مردم، از شهر دفاع کرد.

بعد از سقوط خرمشهر و عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا، مرحله جدیدی از جنگ آغاز شد. اولین گام، شکستن محاصره آبادان در عملیات ثامن‌الائمه بود که در هفتم مهر ۱۳۶۰ رخ داد. پس از این پیروزی،محمد جهان‌آرا و چند نفر دیگر از فرماندهان راهی تهران شدند تا گزارش عملکرد نیروها را به حضرت امام بدهند، اما براثر سقوط هواپیما به شهادت رسیدند.

 

روایت فاطمه جوشی

جهان‌آرا خیلی دلسوز بود. خاطرم است یک‌بار اوایل تشکیل بسیج آمده بود جلوی در بسیج دنبال من؛ می‌خواستیم برویم مأموریت. همیشه وقتی می‌آمد، از پایین صدا می‌زد «خواهر جوشی! بیا من پایین ام.»

آن روز دیدم جهان‌آرا تند تند از پله‌ها می‌آید بالا و پشت سرهم می‌گوید «جوشی! جوشی!» ساختمان بسیج توی کفیشه، پله‌هایش زیاد بود. یک پاگرد داشت، بعدازآن چند تا پله دیگر و بعد وارد فضای داخلی بسیج می‌شد. به بچه‌ها گفتم «وای خدا! حجابتونو رعایت کنین، انگار این دفعه جهان‌آرا می خواد همین‌طوری بیاد تو.»

منظورم از حجاب چادر بود؛ وگرنه بچه‌های ما تمام مدت جنگ، حجاب کامل داشتند؛ مقنعه و مانتو شلوار ولی گاهی وقت‌ها توی بسیج چون محیط کاملاً زنانه بود، چادرهایشان را می‌گذاشتند کنار.

 

بسیج خوهران!

جهان‌آرا مدام من را صدا می‌کرد و می‌آمد بالا. به پاگرد که رسید؛ ایستاد. من تند تند دویدم پایین و خودم را رساندم بهش. گفت «بیا اینجا ببینم، دم در بسیج.» رفتم پایین. گفتم «چیه؟» گفت «اینو بخون!» نگاه کردم، گفتم «بسیج خواهران.» گفت «خب الفش؟!» نگاه کردم، دیدم به جای بسیج خواهران نوشته بسیج خوهران گفتم «نمی دونم. خانم لطیف کار اینو نوشته. یادش رفته. الفشو جاگذاشته.»

جهان‌آرا خیلی دعوایم کرد، گفت «چرا دقت نمی کنین؟ چرا این‌قدر بی توجهین؟ یه رزمنده، یه مسلمان باید خیلی حواسشو جمع کنه، چند ماهه اینو زدید به دیوار؟ این‌قدر می‌رید بالا و می یاید پایین، اینو ندیدید؟ همین اشتباهات کوچیک کوچیک، ریز ریز جمع می شن، بعد ما دچار اشتباهات بزرگ‌تر می شیم. از همین الآن باید یاد بگیرین.»

گفت «مخصوصاً تو، تو که مسئول بسیجی باید حواستو بیشتر از همه جمع کنی. چندماهه اینو زدید، هر روز دارید می‌رید بالا و می یاد پایین، یه بارشده نگاه کنین؛ ببینین اینو اشتباه نوشتید؟»

 

یه رزمنده، یه مسلمان باید تیزباشه

خواهر لطیف کار را صدا زد. از قبل همدیگر را می‌شناختند؛ چون پدرهایشان با هم در پارچه‌فروشی ارتباط داشتند. لطیف کار که آمد، بهش گفت «لطیف کار، اینو بخون ببینم؟» لطیف کار نگاهش کرد. جهان‌آرا گفت «نگاه کن، یه رزمنده، یه مسلمان باید تیز باشه، توی مسائل ریز باشه، این‌قدر مسائل ریز روی‌هم جمع می شن که می شن یه اشتباه بزرگ.» بعد هم گفت «ما یه اشتباه کردیم برای یه عمرمون بسه. اگه اشتباه نمی‌کردیم، الآن بدبختی‌های جنگو نمی‌کشیدیم.»

منظورش را فهمیدم؛ منظورش بنی‌صدر بود، گفت «ما یه اشتباه کردیم، الآن داریم ضربه هاشو می‌خوریم. سعی کنین کارتونو دقیق انجام بدین، اشتباه انجام ندین. این اشتباهات لپی کوچیک همین‌طوری جمع می شن، بعد یه اشتباه بزرگ می شه.»

من خیلی خوشم آمد؛ از این‌که جهان‌آرا وقتی این حرف‌ها را به من می‌زد، فکر نمی‌کرد که من اصلاً پرسلنش نیستم و او هیچ‌کاره من است؛ به این فکر نمی‌کرد که مسئول یک جای دیگر و یک کار دیگر است. برایش مهم بود.

چون از قبل شناخت داشتم، می‌دانستم که چه آدم متعهد و دلسوزی بود. گاهی اوقات که می‌رفتیم مأموریت، توی راه خیلی با من درد دل می‌کرد. جهان‌آرا آدمی بود که واقعاً به خاطر خدا کار می‌کرد. شهادتش ضربه خیلی بزرگی بود.

 

منابع:

۱-مژدهی، علی، از ری تا شام: تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت احمد غلامی، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۸، صفحه ۱۲۱

۲-گنجی، سمیه، شماره پنج (نقش زنان در مقاومت آبادان) تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ دوم ۱۳۹۷، صفحات ۳۶۶، ۳۶۷

 

لینک کوتاه :
کد خبر : 1652