شب عملیات نصر ۴، با بچههای مأمور به گردانها، سوار وانت شدیم. مسیر ما از موقعیت گردو تا خط اول تقریباً طولانی بود و در مسیر که میرفتیم، حرفهای حمید نشان میداد؛ بدجوری هوایی شده. ورد زبانش شده بود: دنیا معبر عبور است، نه قرارگاه ماندن. گاهی هم از من سؤال میکرد: برادر جعفر، طناب معبر کم نیاید؟
عملیات نصر ۴ در ادامه عملیات کربلای ۱۰ و با طراحی و فرماندهی سپاه پاسداران در منطقه جبهه شمالی: سلیمانیه و ماووت، در چهار محور از تاریخ ۳۱/۳ الی ۱۴/۴/۱۳۶۶ اجرا شد.
در این عملیات که باهدف پیشروی بهسوی سلیمانیه و تصرف ماووت انجام شد، رزمندگان خودی در دو شبانهروز موفق شدند به اکثر اهداف موردنظر دست یابند.
متقابلاً نیروهای دشمن در روزهای بعد چندین بار پاتک کردند که همه به شکست انجامید. در جبهه خودی نیز با اعزام یگانهای تازهنفس به منطقه، چند عملیات بهمنظور رفع نواقص محورهای قشن و تپه دوقلو انجام شد.
این عملیات پس از ۱۵ روز پایان یافت و نتایج آن آزادسازی شهر ماووت و ارتفاعات ژاژیله، قشن، یال غربی ارتفاع گلان، تپه دوقلو (بالوکاوه) و دشت بالوسه و نیز ترمیم برخی خطوط پدافندی عملیات کربلای ۱۰ بود.
روایت جعفر طهماسبی (همرزم شهید، تخریبچی لشکر سیدالشهدا)
بهار سال ۱۳۶۶ گردان تخریب در پادگان امام علی (ع) در سنندج اردو زد و مقدمات عملیات در ماووت فراهم شد. اوایل تیرماه ۱۳۶۶، مأموریت عملیات در ارتفاعات مشرف به شهر ماووت به لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) واگذار شد و خبر مأموریت جدید، همه بچههای تخریب را به وجد آورد.
حمید دادو هم با اصرار زیاد، خودش را جا کرد و شب عملیات نصر ۴ به عنوان تخریب چی به گردان حضرت علیاصغر (ع) مأمور شد.
شب عملیات نصر ۴، با بچههای مأمور به گردانها، سوار وانت شدیم. مسیر ما از موقعیت گردو (یکی از مقرهای لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) در ماووت) تا خط اول تقریباً طولانی بود و در مسیر که میرفتیم، حرفهای حمید نشان میداد؛ بدجوری هوایی شده.
ورد زبانش شده بود: دنیا معبر عبور است، نه قرارگاه ماندن. گاهی هم از من سؤال میکرد: برادر جعفر، طناب معبر کم نیاید؟ حمید وظیفه کشیدن طناب معبر در میدان مین را داشت و این اولین مأموریت معبر زدن حمید بود.
ساعت حدود ۱۲ شب بود که به مسئولان گردانها معرفی شدیم. از نیمهشب گذشته بود که با ستون گردانها به سمت راهکارهای تپه دوقلو حرکت کردیم.
نزدیک خط دشمن، نیروها نشستند و بهاتفاق شهید رسول فیروزبخت، نزدیک میدان مین شدیم. صدای تلق و تولوق میآمد و دشمن داشت موانع مقابل سنگرهایش را تقویت میکرد.
قرار شد منتظر بمانیم که نیروهای دشمن میدان مین را ترک کنند. نیمهشب بود که بچهها وارد راهکارها شدند و معابر باز شد و دستور آغاز عملیات صادر شد.
ما نیروها را از میدان مین عبور دادیم. درگیری سختی بود. دشمن بر منطقه مسلط بود و آتش سنگینی روی معبر اجرا میکرد. مجبور شدیم پشت تختهسنگی پناه بگیریم.
هوا داشت روشن میشد و صحنه درگیری کاملاً مشخص بود. گردان حضرت علیاکبر (ع) و حضرت قاسم (ع) هم وارد میدان شدند و زیر آتش فوقالعاده سنگین از معبر گذشتند.
نماز صبح را فکر کنم بدوخیز خواندیم. یکی دو ساعت از روز گذشته بود که مواضع اولیه تثبیت شد و قرار شد بچههای تخریب برای مأموریت بعدی به عقب برگردند.
همه آمدند غیر از حمید. یکی از بچهها که صورتش غرق خون بود، گفت: خمپاره خورد بین من و حمید و دیگر نفهمیدم چی شد.
بچههای تخریب را جمع کردیم و به سمت عقب میآمدیم. اکثر بچهها مجروح بودند. از آخرین خاکریز که رد شدیم، سنگر بچههای تخریب پیدا بود و از آن دور معلوم بود که یکی مقابل سنگر ایستاده است.
نزدیکتر که شدیم، دیدم شهید سید محمد زینال الحسینی است؛ معاون تیپ کربلا و فرمانده تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع).
بعدازاین که گزارش کار دادم، سید حال اولین نفری را که پرسید، حمید بود. گفت: برادر دادو چی شد؟ گفتم: آقا سید، حمید پرید.
تا این را گفتم، دیدم سید عقب عقب رفت و به گونیهای سنگر تکیه داد. میشد غم را از چهرهاش خواند. با حسرت و خیلی غلیظ گفت: خوش به حالش.
و اینگونه حمید مهربان و دوستداشتنی مزد زحماتش را گرفت و در سالروز تولد ۲۰ سالگیاش در ۱۲/۴/۱۳۶۶ برگه شهادتش امضا شد.
منابع:
- رشید، محسن، اطلس جنگ ایران و عراق، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ چهارم، ۱۳۹۹، صفحه ۹۴
- جعفر زاده، حسن، نبرد ماووت (شرح عملیات نصر ۴)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۴۰۰، صفحات ۴۸۰، ۴۸۱