اخبار
به مناسبت سالروز شهادت راوی دفاع مقدس، سید محمد اسحاقی؛

چشمان نافذ شهید اسحاقی و دیگر شهدایی كه خون خود را فدای راه اسلام عزیز كردند، دیگر یاران را به‌سوی نور می‌خواند تا همان‌گونه كه خودشان تاریخ‌نگاری تاریخ‌ساز بودند دیگران هم همان‌گونه شوند.

 

به گزارشتارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، شهید اسحاقی در سال ۱۳۴۱ همزمان با بسته شدن نطفه انقلاب اسلامی در یكی از روستاهای لاهیجان به دنیا آمد. كودكی را در دوران خفقان شاهنشاهی طی كرد و با اوج‌گیری انقلاب اسلامی بالغ شد. كمتر از ۱۷ سال داشت كه به‌صف مبارزه با رژیم پهلوی پیوست‌.

در سال ۱۳۵۷ مدتی گرفتار ساواك گردید دست‌های متورم شده او پس از آزادی، حكایت از تحمل شكنجه‌های بسیار می‌كرد طوری كه تا مدت‌ها قدرت به دست گرفتن قلم نداشت، اما هیچ‌چیز او را ساكت نمی‌كرد. روزهای حماسه و ایثار كه مردم مسلمان برای پیروزی انقلاب می‌كوشیدند او هم مداوم در تاب و تلاش بود.

بعد از پیروزی انقلاب، به كسوت پاسداران بی‌نام‌ونشان درآمد، شب‌ها را در حفاظت از مردم و شهر می‌كوشید و اوقات فراغت روزانه را در كمك‌رسانی به مردم سپری می‌كرد.

 در سال ۱۳۵۹ پس از كسب دیپلم ریاضی رسماً به عضویت سپاه پاسداران در آمد و همین بر تلاش و بی‌قراری‌اش افزود. اینجا بود و آنجا بود به هر جا كه انقلاب اقتضا می‌کرد، سر می‌كشید.

 

مجروحیت توسط منافقین

 در اوج آشوب‌های منافقین كه وفاداران به انقلاب در كوچه و بازار ترور می‌شدند، موردحمله واقع شد و مدتی بر اثر جراحت بستری شد. از دوران بیماری و نقاهت به‌خوبی بهره گرفت و بامطالعه و ادامه تحصیل موفق به اخذ دیپلم فرهنگ و ادب نیز گردید.

 

روایتگری دفاع مقدس

به دلیل علاقه شدید به مطالعه و تحقیقات علوم انسانی، با رتبه‌ای بسیار خوب به دانشگاه شهید بهشتی راه یافت و رشته تاریخ را برگزید؛ اما او نمی‌خواست تاریخ‌ساز باشد. ننشست تا استادان او را بیاموزند، استادانه دیگران را آموخت. صبر نكرد تا متخصص كامل شود سپس حرف قابلی بزند سعی كرد آنچه را آموخته است برای ثبت تاریخ جنگ و حماسه‌های بزرگ ایثار به كار بندد.

عملیات‌های رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر ۱، والفجر ۲، والفجر ۳، والفجر ۴، كربلای ۳، كربلای ۴ و كربلای ۵ شاهد حضور وی به‌عنوان راوی جنگ بوده‌اند.

از مهم‌ترین آثار شهید اسحاقی گزارش مشروح طراحی و اجرای عملیات كربلای ۳ است كه به همراه چندین گزارش دیگر از عملیات‌هایی كه در آن حضور داشت از یادگارهای ماندگار اوست.

پس از تدوین گزارش عملیات كربلای ۳، در كربلای ۴ با قلمی خون‌چكان، تاریخ را پی گرفت و بلافاصله در عملیات كربلای ۵ نیز حضور یافت و شب‌های كربلای ۵ را به امید صبح وصال پشت سر می‌گذاشت.

 

شهادت

روزی حین قدم زدن در نخلستان‌های شلمچه از بلندی شب هجران لب به شكوه گشود و آرزوی خویش را برای به دست گرفتن سلاح و استقبال از مرگ فاش كرد، اما وی همچنان بانك هل‌من‌مبارز را در گلوی خشم فروبرد و قلم بر دست رسالتی را دنبال می‌كرد كه با شهادتی مظلومانه و غریبانه برای همیشه تاریخ باقی بماند.

پا در ركاب سردار رشید اسلام شهید بزرگوار حسین خرازی قدم به معركه شلمچه گذاشت تا حماسه‌های بزرگ شهادت و ایثار را آن‌گونه كه هست ضبط كند و حقایق را آن‌گونه كه رخ‌داده بر صحیفهِ تاریخ حك نماید.

در معركه شلمچه نیز همچنان امانت‌دار ماند، حتی جراحت ناشی از تركش آتش دشمن او را از میدان به در نبرد و برای درمان گامی برنداشت. فرمانده وی نگران از جراحت راوی خویش فرمان داد به سنگر بهداری (در نزدیكی خط مقدم) رجوع كرده و هرچند موقت زخم خویش را مداوا كند، اما او حاضر به ترك فرمانده خود نبود و تنها برای اجرای دستور، راهی اورژان شد.

خروج سید محمد از سنگر فرماندهی همان و تراكم آتش توپخانه و بمباران هوایی دشمن همان؛ بارشی متراكم و غرشی عجیب كه رحمت الهی را در پی داشت، روحش را آسوده و بدن خسته و مجروحش را از اسارت خاك رها ساخت.

سید محمد اسحاقی در همین نزدیكی، داخل كانالی كه مزدوران بعثی برای دفاع از خودساخته بودند، زیر بمب‌های خوشه‌ای دشمنان قرآن و عترت به شهادت رسید. لحظه‌ای مناجات عارفانه و سپس عروج روحی لطیف و مسئول و پرواز به ملكوت اعلی.

وقتی او شهید شد احساس كردم سرو بلندی قطع‌شده است كه از دور دورها ‌نشان از وجود داشت. ما عملیات‌های زیادی با سید بودیم مخصوصاً عملیات موفق كربلای ۳ در اسكله العمیه و در كربلای ۵.

او حق مطلب را ادا كرد، بچه‌ای خیلی خوب از سرزمین سردار جنگل در میان ما اصفهانی‌ها؛ وجودش سرشار از انسانیت و شرافت و آزادی و آگاهی بود.

محمدها را اینجا ما در میان رگبار مسلسل‌ها و در كنار رزمندگان می‌بینیم. در اینجا برای آن‌ها به‌جای میز و قلم و تلكس و اطاق كار تروتمیز، گردوخاک و كلاش و تركش و ... است و برای سید این‌ها بود و یك دفتر و ضبط كوچك.

 او و امثال او خوب فهمیدند كه باید حماسه عاشورا را برای دیگران نگاشت و حیف است كه كارشان نیمه‌تمام بماند.

سخن من بیشتر با قشر تحصیل‌کرده‌ای است كه انقلاب را شناخته اما در حركت خالصانه و صادقانه خود تردید دارد. آیا آیندگان تعجب نمی‌كنند كه كسی شیعه باشد و كربلای ایران را ندیده باشد. بدون شك كسی كه گامی در جنگ برنداشته همانند كسی است كه حسین (ع) را در كربلا یاری نكرده است.

آیا «المغازی» واقدی در كنار خیبر نوشته شد یا در یكی از خانه‌های مدینه. آیا راویان صحنه‌ها خود شمشیرزنان ركاب رسول خدا نبودند. آیا زمانی كه زیباترین صفحات تاریخ اسلام و ایران در جبهه‌ها رقم می‌خورد و رزمندگان تاریخ سازان واقعی همه نسل‌ها شده‌اند دیگر جای تحقیق در كتابخانه‌ها و پشت میزهاست؟

رسالت تاریخ‌نگاران معاصر كه قاعدتاً بیشترشان دانش‌پژوهان هستند می‌تواند این خلاء را پر كند افسوس كه در این چند ساله آنها كه اهل شعر و ادب و قلم و دیگر هنرها بودند و می‌توانستند حق مطلب را ادا كنند، آن‌طور كه بایدوشاید خود را وقف نكردند.

چشمان نافذ شهید اسحاقی و دیگر شهدایی كه خون خود را فدای راه اسلام عزیز كردند، دیگر یاران را به‌سوی نور می‌خواند تا همان‌گونه كه خودشان تاریخ‌نگاری تاریخ‌ساز بودند دیگران هم همان‌گونه شوند.

 

منبع:

فصلنامه تخصصی نگین ایران (شماره ۱۹) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، صص ۱۳۸، ۱۳۹، ۱۴۰

لینک کوتاه :
کد خبر : 2118