زیر مجموعه: روزشمار دفاع مقدس
پیدایش نظام جدید

روزشــــمار

يكشنبه

22 بهمن 1357

13 ربيع‌الاول 1399

11 فوريه 1979

11

جنگ بين مردم مسلح كه از سوي برخي ارتشيان مومن به انقلاب اسلامي حمايت مي‌شدند ، با  آخرين بقاياي ارتش شاهنشاهي در طول شب گذشته ادامه داشت . در اين شب سرتاسر خيابان  "تهران‌نو" به يك ميدان جنگ واقعي تبديل شده بود ؛ جنگي كه در يك طرف آن افراد نيروي هوايي و  مردم مسلح در كنار هم و در طرف ديگر افراد گارد و نيروي زميني قرار داشتند . اسلحه‌هاي مردم  همانهايي بود كه پس از حمله به كلانتريهاي نارمك ، تهران نو ، نيروي هوايي و پاسگاه جواديه به  دست آورده بودند . ( 1 ) اين درگيريها به قدري شديد بود كه ارتشبد قره‌باغي ( آخرين رئيس ستاد ارتشتاران مستقر در ستاد مشترك ) به سپهبد بدره‌اي ( فرمانده نيروي زميني ) گفت : «با اين وضعيت  آشوب ، شهر احتياج فوق‌العاده به كمك و پشتيباني نيروي زميني دارد . همانگونه كه در پايان شورا  دستور دادم ، لازم است هر كمكي كه احتياج دارد از لحاظ عده ، وسايل ارتباطي ، خودرو يا ساير  نيازمنديها هيچ مضايقه‌اي نكنيد . » [ سپهبد بدره‌اي ] پاسخ داد : «تمام معاونين نيروي زميني اينجا  هستند ، مشغول بررسي همين كارها هستيم . مطمئن باشيد با آنچه كه در امكانات نيروي زميني  است ، پشتيباني خواهيم كرد» . وي اضافه كرد : «سرلشكر رياحي ( فرمانده لشكر گارد ) مشغول آماده  كردن ارابه‌هاي جنگي براي كمك به نيروي هوايي است . » ( 2 )

امّا از ساعت دوازده شب يك جنگ واقعي آغاز شده بود . انبوه مردم و تعدادي كادر نظامي  نيروي هوايي بر بالاي پشت‌بامها در سنگرهايي كه مردم با گونيهاي شن درست كرده بودند به  مقاومت ادامه مي‌دادند . ( 3 ) در اين حال در ستاد مشترك ، مسئله اعزام ارابه‌هاي جنگي به دوشان‌تپه  و منطقه نيروي هوايي جهت مقابله با مردم و حل مسئله آموزشگاه نيروي هوايي  پيگيري مي‌شود . قره‌باغي از بدره‌اي مي‌پرسد : «چرا اين ارابه‌ها حركت نمي‌كنند ؟ » بدره‌اي جواب  مي‌دهد : «ارابه‌ها حاضرند ، ولي مهمات ندارند ، منتظر هستند كه از زاغه‌ها مهمات برسد» . وي در  توضيح اينكه چرا مهمات ندارند ، مي‌گويد : "بعد از جريان روز هفده شهريور 1357 ، دستور داده  بودند كه ارابه‌هاي جنگي نبايد مهمات داشته باشند . » و اضافه كرد : «تانكها آماده هستند ، به محض  رسيدن مهمات بلافاصله حركت خواهند نمود . » ( 4 ) ( خبر ضميمه دارد . )

 

سپهبد بدره‌اي در پاسخ به سئوال مجدّد ارتشبد قره‌باغي در اين باره مي‌گويد : «مي‌خواستم تلفن  كنم ؛ چند دقيقه است اطلاع داده‌اند سي دستگاه تانك به سرپرستي سرلشكر رياحي ( فرمانده  لشكر گارد ) براي كمك به مركز آموزش هوايي دوشان‌تپه حركت كرده اند . » ( 5 ) مدتي بعد فرماندهي  نيروي هوايي موضوع اعزام نيروهاي كمكي را پيگيري مي‌كند و ضمن آن به قره‌‌باغي مي‌گويد كه «ستون اعزامي هنوز به دوشان‌تپه نرسيده است» . قره‌باغي در اين باره مي‌نويسد : «براي بار چندم  سپهبد بدره‌اي را خواستم . با ناراحتي و نگراني اظهار نمود : تيمسار ! به طروي كه گزارش رسيده ،  مردم در بين راه در حدود تهران‌پارس جلوي ستون اعزامي را گرفته و ارابه‌هاي جنگي را آتش زده‌اند .  سرلشكر رياحي هم تير خورده‌است . در انتظار گزارشي كاملتر هستيم . » ( 6 )

امّا خبرنگاران مطبوعات درباره اين نيروي اعزامي چنين گزارش داده‌اند : در ساعت 3 بعد از  نيمه شب ، يك تانك با مواد منفجره‌اي كه مردم پرتاب كردند منفجر شد و از كار افتاد . اين تانك در  زير پل فوزيه [ ميدان شهناز ] آتش گرفت و سرلشكر رياحي و گارديها از تانك بيرون آمدند .  سرلشكر رياحي و دو گاردي تير خوردند كه در اين تيراندازي دو عضو گارد كشته شدند . هنگامي  كه مردم قصد داشتند سرلشكر رياحي را كه تير خورده بود ، خلع سلاح كنند ، او رو به مردم كرد و  گفت : «مرا نكشيد ؛ من تسليم هستم . من به دستور اين شاه خائن و كثيف اين كار را كردم ، ما را به  زور اسلحه به مقابله با مردم مي‌فرستند و اگر امتناع كنيم ، خودمان را مي‌كشند . » مردم سرلشكر  رياحي را كه حال وخيمي داشت به ستاد امام بردند . ( 7 )

 

نخستين ساعات بامداد 22/11/57 ـ آخرين آزمونهاي قدرت ارتش شاه

گذرگاه زيرزميني ميدان فوزيه ( بعد از پيروزي انقلاب به ميدان امام حسين (ع) تغيير نام يافت ) .

12

تصرف يك كارخانه تسليحات ارتش ، معروف به «مسلسل‌سازي» به دست انقلابيون از حوادث  قابل توجه شب 22 بهمن است . اين حادثه در شكل‌گيري وضعيت جديد موازنه قوا ( به ضرر  نيروهاي گارد و بقاياي نيروي زميني و به نفع مردم و نيروهاي نظامي پيوسته به انقلاب ) تأثير  جدي داشت . توجه به چگونگي سقوط كارخانه مسلسل‌سازي كه براي ستاد مشترك ارتش اهميت  ويژه‌اي داشت ، نشان مي‌دهد كه مركزيت ارتش شاه به مقاومت در برابر تحولات انقلابي بسيار  مصمّم بود امّا در مواجهه با وسعت فراگير خشونت انقلابي جاري توانايي لازم را نداشت . شرح  سقوط اين كارخانه چنين است :

«بعد از سقوط كلانتري 10 واقع در خيابان ايرانمهر كه از ساعت 5 تا 10 شب طول كشيد ،  جوانان مسلح به سمت كارخانه تسليحات ارتش واقع در خيابان فرح‌آباد حركت كردند . در ميان  اين گروه ، سربازان نيروي هوايي و چريكهايي كه صورتشان را سياه كردند بودند نيز ديده مي‌شدند .  حمله به تسليحات ارتش ساعت هفت شب شروع شد . داخل كارخانه چند تانك و گروهي از  سربازان فرمانداري نظامي مستقر بودند . از سربازان مدافع تسليحات با بلندگو خواسته شد كه  تسليم شوند ، در غير اين صورت تا صبح مورد حمله قرار گرفته و از پاي درخواهند آمد . پس از چند  بار تكرار اين پيام و عدم پاسخ مطلوب ، تيراندازي به سمت تسليحات شدت گرفت . » ( 8 )

ارتشبد طوفانيان ( جانشين وزير جنگ و رئيس سازمان صنايع نظامي ) حدود ساعت 24 به  ستاد مشترك اطلاع داد كه مردم در اطراف مسلسل‌سازي تجمع و تظاهرات كرده ، شروع به  تيراندازي كرده‌اند . وي ضمن تقاضاي كمك ، در پاسخ به توصيه ارتشبد قره‌باغي مبني بر مراجعه به  فرمانداري نظامي گفت : «سپهبد رحمي گفته است فرمانداري نظامي عده اضافي ندارد . » به دنبال  آن قره‌باغي با سپهبد بدره‌اي تلفني تماس گرفت و جريان مسلسل‌سازي را بازگو كرد . بده‌اي گفت :  «ارتشبد طوفانيان هم تلفن كردند ولي نيروي زميني عده‌اي ( قوايي ) در اختيار ندارد . من دستور دادم  لشكر گارد ارابه‌ها را از باقيمانده يگانهاي لشكر جمع‌آوري و آماده كنند . » قره‌باغي سؤال كرد :  گرداني كه از لشكر قزوين خواسته بوديد ، چطور شد ؟ جواب داد : «به طوري كه اطلاع مي‌دهند  مخالفان در حدود كاروانسراي سنگي راه را بسته و جلوشان را گرفته‌اند . » سؤال كرد : چطور ! نيروي  زميني نتوانست با گردان قزوين ارتباط برقرار نمايد . جواب داد : نخير ! پرسيد : يعني چه ؟ بدره‌اي  گفت : «تيمسار ! نمي‌دانيد وضع يگانهاي نيروي زميني چقدر خراب است ! » قره‌باغي گفت : من كه  بعد از شورا دستور دادم اگر لازم شد از افراد گارد جاويدان استفاده كنيد ، چرا از يگانهاي گارد  جاويدان كمك نمي‌گيريد ؟ بدره‌اي جواب داد : «سرلشكر نشاط فرمانده گارد جاويدان موافقت  ندارد و اظهار مي‌كند [ كه ] گارد جاويدان مأموريت مخصوص دارد . » قره‌باغي گفت : تيمسار !  سرپرستي گارد شاهنشاهي را هم شما به عهده داريد ، خودتان دستور بدهيد . مهمتر از اين مأموريت  چيست كه مسلسل‌سازي به دست مخالفان نيفتد ! . بدره‌اي جواب داد : « سرلشكر نشاط موافقت نمي‌كند ،  من چه كار كنم ! » و اضافه كرد : «تيمسار ! واقعاً نمي‌دانم چه كنم‌! جواب كي را بدهم‌! » قره‌باغي گفت:  
«من خودم با سرلشكر نشاط صحبت مي‌كنم ولي شما هم دستور بدهيد [ و ] به هر ترتيب هست  تعدادي سرباز يا درجه‌دار جمع كنيد و به مسلسل‌سازي بفرستيد . » ( 9 )

ساعتي بعد وقتي بدره‌‌اي حركت تانكهاي گارد به سمت شرق تهران را به قره‌باغي خبر مي‌داد ،  اضافه كرد : «در مورد مسلسل‌سازي هم دستور دادم تعدادي سرباز باقيمانده يگانها را جمع‌آوري  كنند تا به آنجا بفرستيم . » امّا رئيس ستاد مشترك كه احساس خطر مي‌كرد ، تصميم گرفت كه  تعدادي از درجه‌داران زبده هوانيروز را با هلي‌كوپتر در محوطه مسلسل‌سازي پياده كند كه مدافعان  آن جا را تا رسيدن نيروي كمكي از نيروي زميني ، تقويت كنند . قره‌باغي مي‌گويد : «فكر كردم كه در  اين مورد شخصاً اقدام كنم و دستور دادم سرلشكر خسروداد با من صحبت كند ، جواب دادند :  نيست . گفتم معاونش صحبت كند ، جواب دادند نيست‌! بالخره سرتيپ اتابكي يكي از امراء يگان  هوانيروز را در سرباز‌خانه باغشاه پياده كردند . پس از تشريح وضعيت مسلسل‌سازي دستور دادم  كه چون كمك از طريق زمين بسرعت مقدور نيست ، لازم است كه فوري تعدادي از درجه‌داران  زبده را با هلي‌كوپتر در داخل مسلسل‌سازي پياده كنيد كه در مقابل مهاجمان به مسلسل‌سازي به  نگهبانان كمك كرده و از تجاوز آنها جلوگيري نمايند تا اين كه كمك از راه زمين برسد . گفت :  اطاعت مي‌شود … ( پس از ساعتي بار ديگر ) به باغشاه تلفن زدم [ و ] از سرتيپ اتابكي سئوال  كردم [ كه ] هلي‌كوپتر و عده آماده شد يا نه ؟ جواب داد : معذرت مي‌خواهم تيمسار ! وضع يگان  هرج و مرج است به هر كس دستور مي‌دهم اطاعت نمي‌كند ! و كسي حاضر نيست كه ماموريت را قبول كند ! » ( 10 )

به اين ترتيب تنها راه همان اقدام بدره‌اي مبني بر فرستادن تعدادي نيرو تا رسيدن نيروي كمكي  اصلي ( تانكها ) بود . بعد از اينكه بدره‌اي خبر توقف تانكها را داد ، رئيس ستاد مشترك باز هم راجع  به اعزام نيرو به مسلسل‌سازي سئوال كرد و فرمانده نيروي زميني با ناراحتي پاسخ داد : «اينجا معاونان نيروي زميني مي‌گويند كه فايده ندارد ؛ اين عده را هم كه بفرستيم با سي‌چهل هزار نفر كه  آنجا جمع شده‌اند چه مي‌توانند بكنند ! " قرباغي گفت : به هر حال نمي‌شود گذاشت مسلسل‌سازي به  دست مردم بيفتد . بدره‌اي گفت : «به خدا نمي‌دانم چه كار كنم! به حرف چه كسي گوش بكنم . »

ارتشبد قره‌باغي در جمع‌بندي نهايي اين ماجرا مي‌گويد : «به هر حال با وجود تماسهاي دائم  در تمام طول شب با سپهبد بدره‌اي و سپهبد رحيمي ، به غير از اعزام ستون ارابه جنگي كه آن هم به  آن صورت از بين رفت ، براي نيروي زميني و فرماندار نظامي مقدور نشد افراد كمكي به جايي  بفرستند و همچنين نتوانستند نه از راه زمين و نه از راه هوا كمكي به محافظان مسلسل‌سازي  بنمايند . » ( 11 )

به موازات اين سر در گمي و ناتواني ، مردم انقلابي كه مسلسل‌سازي را در محاصره داشتند ،  پيگيرانه اقدامات خود را دنبال مي‌كردند‌؛ اقداماتي كه تا صبح طول كشيد . روزنامه كيهان 22 بهمن  1357 اين حمله شبانه را چنين گزارش داد : «براي رسوخ به داخل تسليحات با يك تريلي "وايت" با حركت دنده عقب درب جنوب غربي تسليحات شكسته شد . باران تندي شروع شده بود و  
تيراندازي از هر دو طرف به شدت جريان داشت ، در همين حال ضلع شرقي تسليحات به وسيله  گروهي ديگر مورد هجوم قرار گرفت . » ( 12 ) روزنامه اطلاعات 22 بهمن نيز جريان تسخير  تسليحات ارتش را چنين بازگو كرده است : «شليك گلوله به سوي درهاي بسته تسليحات از سوي  مردان مسلح آغاز شد و اين تيراندازيها تا سحرگاه امروز ، از دو سو قطع نشده است . در اين  فاصله ، مردم زير رگبار گلوله و باران سيل‌آسا با ديلم و كلنگ ديوار شرقي تسليحات ارتش را از 5  نقطه شكافتند و به داخل تسليحات نفوذ كردند . » ( 13 )

در آخرين ساعات قبل از سقوط مسلسل‌سازي و زماني كه آشكار شد امكان اعزام نيروي  تقويتي از راه زمين و امكان حفظ تسليحات ارتش بدين طريق وجود ندارد ، تدابير ديگري براي  جلوگيري از سقوط آن انديشيده شد . قره‌باغي در اين خصوص مي‌نويسد : … ساعت در حدود  شش صبح ( 22 بهمن 57 ) بود كه سپهبد ربيعي تلفن كرده ، اظهار داشت : «نخست‌وزير ( بختيار )  تلفن مي‌زند و مي‌گويد : مركز آموزش هوايي دوشان‌تپه و مسلسل سازي و اداره تسليحات را بمباران كنيد . كه من ( ربيعي ) در جواب گفتم با اين وضعيت پرسنل نيروي هوايي بخصوص همافراني كه به  عنوان اعتراض عليه افراد گارد تماماً مسلح شده‌اند و در پشت‌بامهاي مركز آموزش هوايي و  ساختمان پست فرماندهي موضع گرفته‌اند ، نيروي هوايي قادر به هيچ‌گونه عملي نيست . » سؤال  كردم : آقاي بختيار چه جواب داد ؟ اظهار داشت : «خود آقاي بختيار مي‌دانست كه بمباران شهر در  اين وضعيت به هيچ‌وجه مقدور نمي‌باشد . » ( 14 )

13

تزلزل در لشكر گارد كه بيشترين اميدواري سران ارتش شاه در مقابله با مردم انقلابي به آن بود ،  در نخستين ساعات روز 22 بهمن ، علامتي ديگر بر پايان حيات اين ارتش بود . . ساعت در حدود  3 بامداد سرهنگ ايرج ابدي ( فرمانده قرارگاه ستاد بزرگ ارتشتاران ) به دفتر رئيس ستاد آمد و چنين  خبر داد : در سربازخانه قصر بي‌انضباطي و بي‌نظمي عجيبي حكمفرما است . وقتي يگانهاي لشكر  گارد از ماموريت فرمانداري نظامي به سربازخانه مراجعت مي‌كنند ، سربازان پس از رسيدن به  آسايشگاه اسلحه خود را روي تخت خوابها انداخته از ديوارهاي سربازخانه پريده و فرار مي‌نمايند .  اين عمل سربازان لشكر گارد در نگهبانان ، گشتي‌ها و سربازان قرارگاه ستاد كه از پشت نرده‌هاي  آهني بين ستاد و سربازخانه قصر ، وضع بي‌انضباطي آنها را مي‌بينند تاثير و ايجاد ناراحتي  كرده است و احتمال دارد اعمال آنها به سربازان قرارگاه هم سرايت كند . ( 15 )

14

در ساعت 30 : 10 امروز جلسه شوراي فرماندهي ارتش با حضور 27 نفر از فرماندهان ،  معاونان ، رؤسا و مسؤولان سازمانهاي نيروهاي مسلح شاهنشاهي تشكيل گرديد كه آخرين  وضعيت موجود بررسي و دربارة آن تصميم‌گيري شود . تصميم نهايي صدور اعلاميه موسوم به  بي‌طرفي ارتش بود . در گزارش رئيس شورا از مباحث طرح شده و نحوة اتخاذ اين تصميم چنين آمده  است :

 

حاضران در جلسه عبارت بودند از :

ارتشبد عباس قره‌باغي رئيس ستاد بزرگ ارتشتاران

ارتشبد جعفر شفقت وزير جنگ

ارتشبد حسين فردوست رئيس دفتر ويژه اطلاعات

سپهبد هوشنگ حاتم جانشين ستاد بزرگ ارتشتاران

سپهبد ناصر مقدم معاون نخست‌وزير و رئيس ساواك

سپهبد عبدالعلي نجمي نائيني مشاور رئيس ستاد بزرگ ارتشتاران

سپهبد احمدعلي محققي فرمانده ژاندارمري كشور

سپهبد عبدالعلي بدره‌اي فرمانده نيروي زميني شاهنشاهي

سپهبد اميرحسين ربيعي فرمانده نيروي هوايي شاهنشاني

دريا‌سالار كمال حبيب‌اللهي فرمانده نيروي دريائي شاهنشاهي

سپهبد عبدالحميد معصومي نائيني معاون پارلماني وزارت جنگ

سپهبد جعفر صانعي معاون لجستيكي نيروي زميني شاهنشاهي

درياسالار اسدالله محسن‌زاده جانشين فرمانده نيروي دريايي شاهنشاهي

سپهبد حسين جهان‌باني معاون پرسنلي نيروي زميني شاهنشاهي

سپهبد محمد كاظمي معاون طرح و برنامه نيروي زميني شاهنشاهي

سرلشكر كبير دادستان ارتش

سپهبد خليل بخشي‌آذر رئيس اداره پنجم ستاد بزرگ

سپهبد علي‌محمد خواجه نوري رئيس اداره سوم ستاد بزرگ

سرلشكر پرويز اميني افشار رئيس اداره دوم ستاد بزرگ

سپهبد اميرفرهنگ خلعتبري معاون عملياتي نيروي زميني شاهنشاهي

سرلشكر محمد فرزام رئيس اداره هفتم ستاد بزرگ

سپهبد جلال پژمان رئيس اداره چهارم ستاد بزرگ

سرلشكر منوچهر خسروداد فرمانده هواپيمايي نيروي زميني

سپهبد ناصر فيروزمند ، معاون ستاد بزرگ ارتشتاران

سپهبد محمد رحيمي آبكناري ، رئيس آجوداني ستاد بزرگ ارتشتاران

سپهبد رضا طباطبائي‌وكيلي ، رئيس اداره بازرسي مالي ارتش

بعد از اعلام رسميت جلسه ، قره‌باغي اظهار داشت : «با توجه به تشديد وضعيت بحراني كشور  و نيروهاي مسلح ، لازم ديديم تيمساران را دعوت كنيم . بهتر است من ابتدا خيلي خلاصه كليات  حوادث 24 ساعت اخير را مطابق گزارشهاي مركز فرماندهي ستاد تشريح كنم ، سپس فرماندهان  نيروها و رؤساي سازمانها هر يك آخرين وضعيت را بيان نمايند . » پس از گزارش قره‌باغي و  فرماندهان نيروها كه حاكي از آشفتگي و هرج و مرج در يگانهاي ارتش بود ، سپهبد حاتم جانشين رئيس ستاد بزرگ ارتشتاران گفت : «با توجه به آخرين وضعيت خصوصي يگانها كه فرماندهان نيرو  تشريح كردند به عللي كه همه مي‌دانيم ، ارتش در موقعيت خاصي قرار گرفته است كه نيروها بنا به  اظهار فرماندهانشان قادر به انجام عملي نيستند . از طرف ديگر اعلي حضرت تشريف برده‌اند و بنا  به اظهار نخست‌وزير مراجعت نمي‌كنند . ماههاست كه امور كشور تعطيل است . آيت‌الله‌خميني  خواهان جمهوري‌اسلامي است . تمام ملت ايران هم عملاً در اين مدت نشان داده‌اند كه پشتيبان  ايشان و خواستار جمهوري اسلامي هستند . آقاي بختيار هم با توجه به اظهاراتش در مجلس و  حتي اظهارات ديروز در مجلس سنا و همچنين مصاحبه‌هايش مي‌خواهد جمهوري اعلام كند ولي  طرفداري در بين مردم ندارد . آنچه كه به نظر مي‌رسد ، اختلاف در اين است كه اعلام جمهوري در  كشور به وسيله كي و چگونه صورت بگيرد . در كشور تركيه از اين موارد پيش امده كه بين احزاب  اختلاف شديد ايجاد شده كه در نتيجه امور كشور به حالت وقفه درآمده ، ارتش خود را كنار  كشيده و اعلام نموده است كه در سياست دخالت نمي‌كند و از ملت پشتيباني مي‌نمايد . پيشنهاد  من اين است كه در اين مناقشه سياسي هم ارتش خود را كنار كشيده و مداخله ننمايد . "»

اظهارات و پيشنهاد سپهبد حاتم با توجه به اوضاع بحراني مورد استقبال و تاييد فرماندهان و رؤساي سازمانهاي نيروهاي مسلح و ادارات كه در جلسه حضور داشتند ، قرار گرفت .

 

22/11/57 ـ ميدان سپه تهران

سقوط قرارگاه مركزي پليس تهران همزمان با تشكيل جلسه شوراي عالي فرماندهان ارتش شاه جهت  اتخاد تصميم بر مقاومت ، همبستگي يا بيطرفي ؟! نتيجه جلسه : "دفاع از مراكز نظامي و اعلام بي‌طرفي"!

 

رئيس ستاد بزرگ ارتشتاران در ادامه صحبت خود گفت : «لازم مي‌دانم اوامر اعلي‌حضرت را به  تيمساران يادآوري كنم ؛ اعلي‌حضرت علاوه بر دستور جلوگيري از خونريزي ، پشتيباني‌ارتش از  دولت قانوني را امر فرموده‌اند . » سپهبد حاتم اظهار كرد : «قطعاً منظور اعلي حضرت در مورد  پشتيباني ارتش از دولت تا موقعي بود كه نخست‌وزير پشتيبان قانون اساسي باشد ، نه خواهان  جمهوري . حالا كه آقاي بختيار مانند مخالفان مي‌خواهد جمهوري اعلام كند ، بنابراين ارتش ديگر  وظيفه ندارد از ايشان پشتيباني كند . از طرف ديگر به طوري كه فرماندهان اظهار مي‌كنند در  وضعيت فعلي ، ارتش عملاً قادر به پشتيباني نيست و خيلي دير شده است . ادامه مقاومت ارتش به  اين صورت هم نتيجه‌اي جز ادامه خونريزي بيهود ندارد . »

پس از صحبت و اظهار نظر چند تن ديگر از تيمساران كه عده‌اي از آنها اعلام "بي‌طرفي" و  تعدادي ديگر موافق اعلان "همبستگي" بودند ، راي گرفته شد و "بي‌طرفي ارتش" به اتفاق آراء مورد  تصويب فرماندهان و رؤساي ادارات و سازمانهاي نظامي قرار گرفت . بعد از قرائت مجدد  صورت‌جلسه و توافق نظر در متن اعلاميه ارتش ، فرماندهان و رؤسا آن را تاييد و امضاء نمودند .  اعلامية ارتش به شرح زير است :

«ارتش ايران وظيفه دفاع از استقلال و تماميت كشور عزيز ايران را داشته و تاكنون در آشوبهاي  داخلي سعي نموده است با پشتيباني از دولتهاي قانوني اين وظيفه را به نحو احسن انجام دهد . با  توجه به تحولات اخير كشور ، شوراي عالي ارتش در ساعت 30 : 10 روز 22 بهمن 1357 تشكيل شد و به اتفاق تصميم گرفته شد كه براي جلوگيري از هرج و مرج و خونريزي بيشتر ،  بي‌طرفي خود را در مناقشات سياسي فعلي اعلام كند و به يگانهاي نظامي دستور داده شد كه به  پادگانهاي خود مراجعت نمايند . ارتش ايران هميشه پشتيبان ملت شريف و نجيب و ميهن‌پرست  ايران بوده و خواهد بود و از خواسته‌هاي ملت شريف ايران با تمام قدرت پشتيباني مي‌نمايد . »

اين اعلاميه در ساعت 14 روز 22 بهمن از راديو پخش شد . ( 16 )

در مورد جلسه شوراي عالي فرماندهان ارتش در 22 بهمن 1357 و چگونگي سمت‌گيري  مباحث آن علاوه بر قول قره‌باغي كه ذكر شد ، اقوال ديگري نيز وجود دارد ؛ از جمله ارتشبد  فردوست ( آخرين رئيس دفتر ويژه اطلاعات ) در اين‌باره مي‌گويد : «صبح روز 22 بهمن حدود  ساعت 5/9 يا 10 قره‌باغي از ستاد ارتش تلفن كرد و گفت كه كميسيون از ساعت 5/7 تشكيل  شده و تيمساران اعضا ، كميسيون مي‌خواهند كه شما هم تشريف بياوريد . گفتم الساعه حركت  مي‌كنم . حدود نيم ساعت بعد به ستاد ارتش رسيدم ، وارد اتاق كنفرانس شدم . در اتاق كنفرانس  حدود 130 افسر بودند ؛ از جمله سرلكشر خسروداد و سرلشكر اميني ( فرمانده لشكر يك گارد ) .  اكثر حضار سپهبد ، تعدادي سرلشكر و سه ارتشبد ( قره‌باغي ، شفقت و من ) بودند . قره‌باغي رو به  من كرد و گفت : از صبح اين كميسيون تشكيل شده و بحث بر سر اين است كه آيا ارتش از بختيار  حمايت كند يا نه ، نظرهاي موافق و مخالف هست و تاكنون نظر كميسيون مشخص نشده ، لذا  اعضاء كميسيون خواستند كه شما بياييد و نظر خود را اعلام كنيد . بدره‌اي ( فرمانده نيروي زميني )  
در كنار من نشسته بود ، از او سؤال كردم : چه عده‌اي در اختيار داريد ؟ گفت : صبح حدود 700  نفر بودند كه تا اين لحظه زياد نشده‌اند و ممكن است كم هم شده باشند . از او پرسيدم : مگر خيالي  داريد ؟ بدره‌اي پاسخ داد : نه! كدام خيال ؟ و افزود : اگر ما بتوانيم از سربازخانه‌ها دفاع كنيم ، خيلي  كار كرده‌ايم . سپس خطاب به حاضران گفتم : قانون ، وظيفه ارتش را مشخص كرده و آن وظيفه  عبارت است از حفاظت از مرز و بوم ايران در مقابل ارتش متجاوز بيگانه و در وظيفه ارتش نوشته  نشده كه از نخست‌وزير هم بايد پشتيباني كند و لذا تيمساراني كه موافقند ، دست خود را بلند كنند .  همه بلند كردند و ربيعي موقعي بلند كرد كه او را نگاه كردم . » ( 17 )

15

"اعلام بي‌طرفي ارتش" از نظر سران آن ، راهي براي حفظ كل نيروهاي مسلح شاهنشاهي و  جلوگيري از متلاشي شدن آن بود . در همان جلسة سران ارتش كه اعلان بي‌طرفي تصويب شد ،  تاكيد شده بود كه ارتش موظف است از تمام مراكز و هويت خود دفاع كند ، اما اين خواسته در  عمل محقق نگرديد . قره‌باغي در اين باره مي‌گويد :

«در پايان شورا به فرماندهان و رؤساي سازمانهاي ارتش دستور دادم كه تيمساران سريعاً به  ستاد مربوطه مراجعت نموده و به فرماندهان و يگانهاي تابعه ابلاغ نمايند كه فرماندهان  سربازخانه‌ها برابر طرحهاي استحفاظي خود از تجاوز و ورود اشخاص متفرقه به سربازخانه‌ها و

 

22/11/57 ـ خيابانهاي تهران ـ تحرك نيروهاي مردمي

تركيب لباس شخصي و ابزار نظامي

اماكن نظامي جلوگيري نموده ، از آنها حفاظت نمايند . در خاتمه جلسه برحسب معمول ، فرماندهان  نيروها و چند نفر از رؤسا به دفتر من آمدند . همگي از احتمال ادامه تجاوز مردم به سربازخانه‌ها و  اماكن نظامي همچنين ادامه خونريزي بيهوده نگران بوديم و بحث در اين بود كه اعلاميه بي‌طرفي  ارتش آيا به اغتشاشات و آشوبها خاتمه داده و سبب آرامش در كشور خواهد شد يا نه ؟ به  فرماندهان گفتم : قرار بود جلسه‌اي با آقايان بختيار و بازرگان داشته باشيم ؛ صبح قبل از تشكيل  شورا خبر كردند كه آن جلسه براي ساعت 4 بعدازظهر امروز توافق شده و در مورد محل هم كه  گويا نخست‌وزير خواسته بود از لحاظ امنيتي در يك محل محرمانه‌اي باشد ، موافقت به عمل آمده  است . فرماندهان به خصوص سپهبد بدره‌اي و سپهبد ربيعي پيشنهاد كردند كه : با توجه به اعلام  بي‌طرفي ارتش مي‌توانيد از آقاي بازرگان بخواهيد كه به منظور جلوگيري از خونريزي بيهوده  اعلاميه‌اي داده شود تا مردم از ادامه حمله به سربازخانه‌ها خودداري نمايند . گفتم : در ملاقات  بعدازظهر اين موضوع را خواهم خواست ، ولي سربازخانه‌ها بايد طبق طرحهاي استحفاظي مربوطه  در برابر تجاوز اشخاص حفاظت شوند . سپس به سپهبد مقدم گفتم : تيمسار ! بعدازظهر در جلسه  ساعت 4 حضور داشته باشيد . وقتي شروع به بررسي گزارشهاي مركز فرماندهي ستاد نمودم ، روشن  گرديد كه قبل از اعلان بي‌طرفي ارتش ، اغتشاش كنندگان علاوه بر اشغال كلانتريهاي شهرباني و  تصرف و آتش زدن پليس تهران در ميدان سپه ، موفق شده بودند با كمك پرسنل طرفدار خود وارد  تعدادي از سربازخانه‌ها نيز بشوند . » ( 18 )

 

22/11/57 ـ در خيابانهاي تهران تركيب لباس شخصي و ابزار نظامي بسرعت عادي مي‌شود .

بعد از تصرف هر مركز نظامي اين پديده گسترش بيشتري مي‌يابد .

مهندس بازرگان نخست‌وزير دولت موقت نيز بعدها در مصاحبه با راديو بي‌بي‌سي در مورد  بي‌طرفي ارتش در روز 22 بهمن 1357 گفت : "ما بي‌طرفي مي‌خواستيم ، يعني قول و قرار و  ترتيبي بود كه از طرف تيمسار مقدم داده شده بود و يك طرف قضيه را هم من مستقيماً اطلاع‌ندارم ،  ولي يك طرف قضيه هم خود آمريكايي‌ها بودند كه آنها هم مي‌خواستند ارتش در اين جريان بركنار  باشد و انقلاب ايران بدون خونريزي و بدون فاجعه صورت بگيرد . ما هم همين را مي‌خواستيم كه  آنها ممانعتي با مسلسل و يا تانك از اجتماعات مردم نكنند ؛ خونريزي از مردم نشود و بعد هم اين  [ انقلاب ] با حداقل آشوب و آشفتگي و خرابي صورت بگيرد . » ( 19 )

16

با وجود همه جلسات و توافقات و تصميمات براي حفظ يكپارچگي ارتش ، انقلاب مسير خود  را طي مي‌كرد و به پيش مي‌رفت . پيگيري حوادث اين روز ، بخشي از قدرت جريان انقلاب را نشان  مي‌دهد و توضيحي است بر انفعال سران ارتش شاه .از نخستين ساعات بامداد 22 بهمن 57 ، انقلابيون از زير پل چوبي و پادگان عشرت‌آباد با  استفاده از كيسه‌هاي شني سنگربندي كردند و حداقل 5 ساعت جنگيدند . در حاليكه حلقه  محاصره اين پادگان - كه مقر نيروي زميني و گارد شهرباني بود ـ هر لحظه تنگ‌تر مي‌شد ، افراد  پادگان به نشانة تسليم با پرچم سفيد بيرون مي‌آمدند و به اين ترتيب تا قبل ازظهر پادگان تصرف و  خلع سلاح شد . همچنين از ساعت 5/1 بعدازظهر دبيرستان نظام محاصره شد كه پس از يك  ساعت تصرف گرديد .

تا ساعت 3 بعدازظهر بخش شمالي باغشاه به تصرف مردم در آمد و براي تصرف بخش جنوبي  آن كه محل بازداشتگاه زندانيان سياسي هم بود ، پيكار چند ساعت ادامه يافت و سرانجام با هشت شهيد و تعداد زيادي مجروح ، سراسر پادگان تصرف شد . حدود ساعت 4 بعدازظهر نخست‌وزيري  به محاصرة نيروهاي انقلابي درآمد ؛ در اينجا اعلام شد كه بختيار محل نخست‌وزيري را ترك كرده  است و ساختمان بدون مقاومت تصرف شد . وقتي مردم مسلح به مجلس رسيدند ، سربازان مستقر  در مجلس به مقاومت و تيراندازي پرداختند كه 45 دقيقه طول كشيد ، سپس مجلس به مردم واگذار  گرديد . همچنين كاخ گلستان ، فرستنده راديو در ميدان ارك ، ساختمانهاي كميته مركزي شهرباني  كل و … يكي پس از ديگري به تصرف مردم درآمد ، خبرهاي منتشره در بعدازظهر حاكي از سقوط  پادگانهاي حشمتيه ، عشرآباد ، عباس‌آباد ، جي ، مهرآباد و پادگان ژاندارمري شاهپور بود . ( 20 )

از ساعت 3 بعدازظهر حمله به پادگان جمشيديه آغاز شد و پس از چند ساعت تيراندازي  شديد سرانجام به تصرف درآمد . در جريان تصرف اين پادگان ، نعمت‌الله نصيري ( رئيس سابق  ساواك ) دستگير شد و در حين انتقال به مقر اقامت امام به دست مردم - كه او را شناخته بودند - به  شدت كتك خورد . ( 21 ) در پادگان جمشيديه علاوه بر نصيري چند تن از وزراء و مقامات رژيم شاه  به حال بازداشت به سر مي‌بردند كه در جريان تيراندازي طرفين ، اوضاع درهم آشفته شد و متعاقب  آن ، عده‌اي از بازداشتيها از جمله مجيدي ( رئيس سابق سازمان برنامه ) ،  

 

22/11/57 ـ دور از صحنه‌هاي درگيري ـ موتور سواري كه يك روحاني مسلح را جابجا مي‌كند .

استقبال مردم منتظر و مشتاق از تردد‌مسلحانه رزمندگان مردمي كه از صحنه‌اي‌به‌صحنه‌اي ديگر مي‌روند

 

22/11/57 - تهران پادگان حشمتيه

ابراز خوشحالي ، ترك پادگان و استقبال از انقلاب

مهدوي ( وزير سابق بازرگاني ) ، همايون ( وزير سابق اطلاعات ) و نهاوندي ( رئيس سابق دفتر فرح )  موفق به فرار شدند . اين عده بعد از ماهها اختفاء توانستند خود را به خارج از كشور برسانند . ولي  ارتشبد نصيري مثل آنها خوش شانس نبود و دستگير شد . ( 22 )

در همين روز هويدا نيز به چنگ انقلابيون افتاد . چگونگي دستگيري وي را يكي از عناصر  رژيم شاه به نحو زير گزارش كرده است : «صبح همين روز 22 بهمن 1357 اميرعباس هويدا كه  در يكي از مهمانسراهاي ساواك در روستاي شيان در شرق تهران بسر مي‌برد ناگهان مشاهده كرد كه  مأموران مراقبش او را ترك كرده و رفته‌‌اند . اين ماموران گرچه زندانبان هويدا بودند ولي در حقيقت  جزء محافظان او محسوب مي‌شدند و حالا كه ديگر كسي مراقبت از او را بر عهده نداشت اگر  شورشيان حمله مي‌كردند ، هيچ كس نبود كه از هويدا دفاع كند … هويدا تلفني با فرشه رضوي  طبيب مخصوصش تماس گرفت . وي پس از مشورت با دوستان مورد اعتماد به هويدا پيشنهاد كرد  كه در صورت امكان از آن محل فرار كند ولي هويدا با توجه به حساسيت روستاييان به محل مزبور و آشنا بودن چهره هويدا براي آنها پيشنهاد فرار را غيرعملي دانست . فرشته رضوي پس از مدتي  تلفني با داريوش فروهر ( از سران جبهه ملي ) تماس گرفت . ساعتي بعد چند تن از گاردهاي  انقلابي به اتفاق دو نفر ملا به منزل فرشته رسيدند و همراه او به طرف روستاي شيان حركت كردند .  به فاصله هر چند متر گروهي جلوي آنها را مي‌گرفتند و فقط موقعي اجازه عبور مي‌دادند كه ملاهاي  درون اتومبيل خود را معرفي و به ماموريتشان اشاره مي‌كردند . اميرعباس هويدا را ابتدا اين گروه به  محل جبهه ملي بردند و بعد از آن در ساعت آخر روز از آنجا او را به مدرسه علوي محل استقرار   ( امام ) خميني انتقال دادند . » ( 23 )

حدود ظهر سپهبد رحيمي ( فرماندار نظامي تهران ) به چنگ انقلابيون افتاد . مردم وي را در حالي  كه پس از سقوط شهرباني كل به تنهايي در ميدان سپه حركت مي‌كرد ، شناسايي و دستگير كرده ،  سپس به محل كميته موقت امام انتقال دادند . وي قبلاً در مذاكراتي كه با آيت‌الله طالقاني داشت  حاضر به تسليم شده بود اما بعد در مقابل مردم انقلابي به مقابله پرداخت و سرانجام در ساعت يك  بعدازظهر دستگير شد . ( 24 )

17

در آخرين ساعات امروز ، دو جريان موازي امّا ماهيتاً متفاوت همزمان فعال بودند ؛ اوّل جريان  حركت انقلابي مردمي كه با قدرتي مهيب و رو به افزايش در پي تصرف و تسخير كامل ماشين  نظامي رژيم بودند و دوم جرياني كه دولت موقت آن را نمايندگي مي‌كرد و به انتقال مسالمت‌آميز  قدرت ، مهار نيروي انقلاب و همكاري و جلب پشتيباني سران ارتش ـ كه حفظ آن را مي‌خواستند ـ  مي‌انديشيد . آخرين رئيس ستاد مشترك ارتش شاه در يادداشتهاي خود ، آخرين ساعات اين روز و  بروز فعاليت دو جريان مزبور را چنين ترسيم مي‌‌كند : نگران وضع نيروي زميني بودم . قرار بود در  ساعت 4 بعدازظهر به ملاقات آقايان بختيار و بازرگان بروم . در ستاد نيروي زميني ، سپهبد بدره‌اي  نگران ادامه حملات مردم به سربازخانه‌ها بود و ضرورت صدور اعلاميه از طرف آقاي بازرگان به

پس از سپري‌شدن ايام حضور مسلحانه و تيراندازي‌هاي مكرر نظاميان در خيابانها و محلات تهران،

امروز نوبت مردم است كه براي ابراز قدرت و اعلام حاكميت انقلاب تير هوايي شليك كند .

منظور جلوگيري از حمله مخالفان و آشوبگران به سرباز‌خانه‌ها و تاسيسات نظامي را مطرح كرد .  گفتم در ملاقات با آقايان اين موضوع را مؤكداً از آنها خواهم خواست . در اين حال سپهبد  فيروزمند ( معاون ستاد بزرگ ) تلفن زد و گفت : به طوري كه گزارش مي‌رسد كلانتري سوار و  دانشكده پليس سقوط كرده است . جمعيت زيادي اطراف محوطه ستاد بزرگ ارتشتاران جمع  شده‌اند ؛ احتمال تجاوز به ستاد مي‌رود ، چه دستوري مي‌دهيد ؟ جواب دادم : قبلاً دستور داده‌ام ،  وظيفه هركس روشن است ، بايد مقاومت كنيد . ستاد بزرگ بايد با استفاده از كليه امكانات با تمام  قدرت حفظ شود .

حدود ساعت 5 مهندس جفرودي ـ كه قرار بود ساعت 4 ، ملاقات در منزل ايشان انجام شود ـ  تلفن زد كه آقايان منتظر تيمسار هستند . به سپهبد حاتم گفتم بعد از خاتمه جلسه به ستاد بزرگ  خواهم آمد و با سپهبد مقدم از ستاد نيروي زميني راهي جلسه شديم . جفرودي در مورد تأخير جلسه گفت : با آقاي دكتر بختيار مشغول مذاكره بوديم ؛ ايشان استعفاي خودش را نوشته و فرستاد ولي هنوز در متن آن توافق حاصل نشده ؛ مطمئن هستيم كه توافق حاصل مي‌شود . من بنا بر اظهار  آقاي جفرودي و خود آقاي بختيار فقط قرار ملاقات با آقايان بختيار و بازرگان را داشتيم اما با عده  ديگري رو به رو شدم . جفرودي حاضرين را بدين ترتيب معرفي كرد : آقايان دكتر سياسي ( رئيس  سابق دانشگاه تهران ) ، مهندس بازرگان ، دكتر يدالله سحابي ( استاد سابق دانشگاه تهران ) ، مهندس حق شناس ( وزير راه اسبق ) ، مهندس خليلي ( رئيس سابق دانشكده مهندسي ) و مهندس امير‌انتظام   ( معاون نخست‌وزير در دولت موقت بازرگان ) . آقايان اظهار كردند كه ارتش ايران هم از افراد اين  كشور تشكيل شده و از ملت جدا نيستند . آقاي بازرگان هم اظهار كرد : ارتش ايران و افسران ارتش  مورد احترام همه ملت ايران هستند . سپس سؤال نمود : ارتش از دولت موقت پشتيباني مي‌كند ؟  جواب دادم : ارتش بي‌طرفي خود را اعلام كرده است . گفت : مي‌خواستم از راديو اعلان كنيم كه  ارتش از دولت موقت پشتيباني مي‌كند . گفتم : نظر شوراي عالي ارتش همان است كه در اعلاميه  ارتش نوشته شده و برابر مقررات ارتش حق دخالت در امور سياسي را ندارد . آقايان از شنيدن  جواب من نارحت شدند . سپس اظهار كردم : از صبح امروز آشوبگران به سربازخانه‌ها و مؤسسات  نظامي حمله مي‌نمايند . عده‌اي در اطراف ستاد بزرگ جمع شده‌اند و احتمال حمله آنها به ستاد  مي‌رود و يادآوري نمودم پرسنل نيروهاي مسلح برابر مقررات و دستورهاي صادره موظف به دفاع  از تأسيسات و اماكن نظامي هستند بنابراين براي جلوگيري از خونريزي بيهوده لازم است اعلاميه‌اي  صادر كرده و مردم را از تجاوز به اين اماكن شديداً منع نمايند . آقايان بازرگان و سحابي ضمن  تاييد ، اظهار نمودند : مطمئن باشيد همين الان اقدام خواهيم كرد كه هر چه زودتر اعلاميه‌اي داده  شود تا كسي به آن تأسيسات نظامي حمله ننمايد . در باره كاغذي كه به سالن آورده بودند ،  صحبت‌هايي آهسته با هم مي‌نمودند ؛ معلوم بود راجع به متن استعفاي آقاي بختيار است . آقاي  بازرگان اظهار نمود : نيروهاي مسلح از لحاظ برقراي امنيت لازم است به ما كمك كنند . گفتم : اگر  فوري جلوگيري كنند كه به تاسيسات نظامي حمله نكنند و حرمت ارتش و پرسنل نيروهاي مسلح را  حفظ نمايند ، خود به خود امنيت عمومي برقرار خواهد شد . آقاي بازرگان مجدداً اطمينان داد كه  بلافاصله اقدامات لازم را در مورد صدور اعلاميه و جلوگيري از تجاوز مخالفان به اماكن نظامي را  به عمل خواهد آورد . بعد از جلسه به لويزان رفتم تا از آن جا با هلي‌كوپتر به ستاد مشترك بروم .  سپهبد بدره‌اي و سپهبد حاتم و چند نفر از معاونان و امراي نيروي زميني در دفتر فرمانده نيروي  زميني بودند ، وضعيت را پرسيدم ، آخرين خبرها اين بود :

ـ با تأسف حمله به سربازخانه‌ها ادامه دارد . ديگر نمي‌توانيم با ستاد مشترك تماس بگيريم ؛  تلفنها جواب نمي‌دهند ؛ مي‌گويند اغتشاش‌كنندگان وارد ستاد بزرگ شده‌اند .

ـ از رحيمي خبري نداريم . شهرباني را مردم اشغال كرده‌اند و تلفنهاي شهرباني هم جواب  نمي‌دهند .

_ عده‌اي از فرماندهان برابر دستور از ورود خرابكاران به سازمانهاي نظامي جلوگيري و [ در  برابر آنان ] مقاومت كرده‌اند ولي بسياري از فرماندهان ـ در درجات مختلف ـ از تجاوز مخالفان  ممانعت به عمل نياورده و در سربازخانه‌ها را براي اشغال آنان باز گذاشتند .

در اين موقع سپهبد فيروزمند ( معاون ستاد بزرگ ارتشتاران ) تلفني اطلاع داد : مردم وارد ستاد  بزرگ شده و مشغول غارت وسايل هستند . گفتم : پس چرا جلوگيري نكرديد ؟ اظهار نمود : خونريزي  فوق‌العاده شديد و بيهوده‌اي مي‌شد . پرسيدم : كجا هستيد كه نمي‌توانيم با شما تماس بگيريم ؟

22/11/57 ـ دور از صحنه‌هاي درگيري ـ استقبال مردم منتظر و متشاق از  تردد مسلحانه رزمندگان مردمي كه از صحنه‌اي به صحنه ديگر مي‌روند .

نفربر نظامي پيوسته به انقلاب كه رزمندگان مردمي را جابجا مي‌كند از كثرت  داوطلباني كه راهي صحنه‌هاي درگيري هستند ، به كاروان شادي شبيه شده است .

گفت : من با افسران و پرسنل مركز فرماندهي ستاد و ژنرال گاست‌( رئيس مستشاران آمريكا ) و 21 نفر  از مستشاران ( آمريكايي ) ستاد در پست فرماندهي زنداني هستيم و نمي‌توانيم از اينجا خارج  شويم اقدامي بكنيد تا نجات پيدا كنيم . چون امكان ارتباط با آقاي بازرگان را نداشتيم ، ضمن  تماس با آقاي جفرودي قرار شد به منزل ايشان رفته ، با آنها ارتباط تلفني پيدا نمايم . ( در آنجا )  آقاي جفرودي با وجود تلاش موفق نشد آقاي بازرگان را پيدا نمايد اما توانست با آقاي امير‌انتظام  تماس بگيرد . وقتي جريان ستاد را گفتم ، اظهار داشت : آيت‌الله خميني و آقاي بازرگان اعلاميه  داده‌اند . گفتم : به طوري كه گزارش مي‌دهند خرابكاران اعتنايي به اعلاميه ندارند و فعلاً مشغول  غارت هستند ؛ هر چه زودتر اقدامي بكنيد كه صدمه‌اي به افسران و پرسنل ستاد نرسد . اظهار كرد :  الساعه كسي را مي‌فرستم كه اقدام و جلوگيري نمايد . نتيجه را به سپهبد فيروزمند اطلاع دادم . بعد از  مدتي مجدداً به ستاد تلفن زده ، چگونگي را پرسيدم ، جواب داد : آقاي دكتر يزدي با يك نفر معمم از  طرف آقاي بازرگان به ستاد آمده‌اند ولي اين غارتگران آقايان را نمي‌شناسند و توجهي به دستورهاي  آنان ندارند . گفتم به هر صورت اقدام ديگري مقدور نيست و با كمك نمايندگان آقاي بازرگان هر  كاري مي‌توانيد بكنيد … خلاصه ، تلاشهاي تلفني آن شب كه با كمك آقاي جفرودي ابتدا توسط  آقاي امير‌انتظام و سپس آقاي يدالله سحابي به منظور جلوگيري از ادامه حمله به سربازخانه‌ها و  
سازمانهاي ارتشي صورت گرفت ، به هيچ‌وجه به نتيجه نرسيد و پيامهاي آقايان خميني و بازرگان  نيز مورد توجه كسي قرار نگرفت ( خبر ضميمه دارد ) و صداي تيراندازي تا صبح قطع نشد و مرتباً به  گوش مي‌رسيد . ( 25 )

18

مهندسي مهدي بازرگان ( رئيس دولت موقت انقلاب ) دربارة اعلام همبستگي ارتش با مردم در  آخرين ساعات روز 22 بهمن 1357 در يك پيام تلويزيوني گفت : «خوشوقتم بدين وسيله به  ملت مبارز و مسلمان ايران كه امروز در راه پُر پيچ و خم و پُر گردنه انقلاب نجات‌بخش خود با  شنيدن اعلاميه مورخه 22/11/1357 شوراي عالي ارتش به پيروزي ديگري نائل شده است ،  تبريك بگويم . در اين تصميم ، امراي ارتش با كمال قدرت اعلام بي‌طرفي در امور سياسي و  پشتيباني از تمام خواسته‌هاي ملت كردند و تيمسار رياست ستاد ارتش در ملاقات حضوري  همكاري خود را با دولت موقت اينجانب اظهار نمود . جا دارد از كليه آقايان افسران و سربازان نيز  تشكر كنم ؛ چه آناني كه قبلاً همبستگي به جنبش ملي و پيروي از رهبري عاليقدر انقلاب كرده و به  صفوف ملت پيوسته بودند و سهم بسزايي در اين پيروزي داشتند ، چه كساني كه با توجه به حقانيت  انقلاب ملي و اطاعت از اعلاميه شوراي عالي ارتش دست از تعرض به مردم برداشته و به  واحدهاي مربوطه برگشتند . از طرف ديگر به كلية هموطنان عزيز و جوانان پرشور توصيه مي‌نمايم  همان ‌طور كه امام خميني ارتشياران را از ملت و ملت را از آنان دانسته‌اند ، برادروار با افسران و  سربازان رفتار نمايند و نه تنها از هرگونه حمله ، خرابكاري ، آتش‌سوزي ، آزار ، دخالت و تصرف  نسبت به مؤسسات ارتشي و نيروهاي نظامي خودداري نمايند و از ساختمان ستاد رفع محاصره  كنند ، بلكه عمارات و تاسيسات و تجهيزات ارتشي و كلية اموال و عمارات دولتي و عمومي را كه  ملك طلق كشور و متعلق به مردم مي‌باشد حفاظت نموده ، نگذارند اخلالگران ، بدخواهان و  بي‌خردان خسارت و مزاحمتي فراهم آورند . هموطنان عزيز لازم است حوصله به خرج داده ، مهلت  بدهيد تا دولت با فرصت ، بصيرت و عدالت امور مملكت و موضع و مقام مسئولين را به جريان  صيحيح بيندازد . بديهي است كه در آشفتگي و هرج و مرج و دستپاچگي نه تنها كارها سر وسامان  پيدا نكرده و صورت مطلوب نخواهد يافت ، بلكه خداي نكرده بدتر از گذشته مصيبت بار خواهد  شد . » ( 26 )

19 پيام امام خميني در عصر 22 بهمن 1357

پيام امام‌خميني در عصر 22 بهمن 1357

 بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم ؛ ملت شجاع ايران‌! خواهران و برادران آگاه تهران‌! اكنون كه به خواست خداوند  متعال پيروزي نزديك است و نيروي ارتش عقب‌نشيني و عدم دخالت خودشان را در امور سياسي  ابراز و پشتيباني خودشان را از ملت اعلام كرده‌اند ، ملت عزيز و شجاع با كمال مراقبت از اوضاع و  در عين حفظ آمادگي براي دفاع احتمالي ، در صورتيكه نيروي ارتش به پادگانهاي خود رفته‌اند  آرامش و نظم را حفظ نمايند . اگر اخلالگران بخواهند با آتش‌سوزي و خرابكاري فاجعه ببار آورند  
آنان را به وظيفه شرعي و انسانيشان آگاه گردانند و نگذارند اين قبيل كارها موجب هتك حرمت  ملت شود و به سفارتخانه‌ها حمله نكنند و اگر خداي نخواسته ارتش باز به ميدان آمد ، واجب است  آنان را با شديدترين وجه دفع كرده ، با تمام نيرو و قدرت از خود دفاع نمايند . اينجانب به امراي  ارتش اعلام مي‌كنم كه در صورت جلوگيري از تجاوز ارتش و پيوستن آنان به ملت و دولت قانوني  ملي ـ اسلامي ، ما آنان را از ملت و ملت را از آنان مي‌دانيم و مانند برادران با آنان رفتار مي‌نماييم . »

اعلامية ديگري در ساعت 20 شامگاه بيست و دوم بهمن 1357 از طرف امام خميني از راديو  و تلويزيون خطاب به مردم ايران پخش شد كه متن آن چنين است : «ملت مسلمان و قهرمان و مبارز  ايران! در اين لحظة حساس كه به لطف خداوند تعالي مبارزات قهرمانانة شما سدهاي استبداد و  استمعار را يكي پس ازديگري مي‌شكنند و انقلاب اسلامي شما شكوفه‌ها و ميوه‌هاي خود را  آشكار مي‌سازد ، لازم مي‌دانم ضمن اظهار تشكر و قدرداني از يك يك شما برادران و خواهران   … [ اعلام كنم ] انقلاب ما از نظر پيروزي بر دشمن هنوز به پايان نرسيده است ؛ دشمن از انواع  وسايل و دسائسي بهره‌مند است و توطئه‌ها در كمين ماست . »

 

پيام امام‌خميني در شامگاه 22/11/57 : لازم مي‌دانم ضمن اظهار تشكر و قدرداني از يك يك

شما برادران و خواهران … [ اعلام كنم ] انقلاب ما از نظر پيروزي بر دشمن هنوز به‌پايان نرسيده‌است .

همچنين امام‌خميني در پاسخ استفتاي گروهي از افراد نيروهاي مسلح مبني براينكه «همة  افراد ارتش در موقع اخذ سردوشي يا اخذ درجه در مورد حفظ تاج و تخت رژيم سلطنتي به  خداوند و قرآن كريم قسم ياد مي‌كنند . » اظهار داشتند : «قسم براي حفظ قدرت طاغوتي صحيح  نيست و مخالفت با آن واجب است و كساني كه اين قسم [ را ] خورده‌اند ، بايد خلاف آن عمل  كنند . » ( 27 )

 

20

دو تن از كارشناسان و مفسران آمريكايي وضعيت پديد آمده در پايان امروز و عوامل و  زمينه‌هاي آن را چنين تشريح كرده‌اند : «ژنرالها تسليم شده بودند و آمريكاييها هيچ راه‌حلي براي  واپسين ساعت به آنها پيشنهاد نكرده بودند . از ان گذشته افسران زيردست و دسته‌جات نظامي  پراكنده شده بودند و اين جزيي بود از روندي كه در عين حال هم كارايي شگردهاي جنبش تحت  رهبري آيت‌الله خميني را نشان مي‌داد و هم جنبه‌هاي ضعف كنترل مطلق شاه بر نيروهاي مسلح را .  شاه تدابير احتياطي وسيعي را براي اجتناب از كودتاي نظامي بر ضد شخص خود ، انديشيده بود ،  ليكن اين بدان معني نيز بود كه وي نمي‌توانست به وفاداري ، ابتكار و شهامت خود به خودي افسران  خويش در موقع بحران اميدوار و متكي باشد . سران نظامي از صدر تا ذيل ، همگي وابسته به او  شده‌بودند و به هنگام شكست ، از "مشت پولادين" هيچ كاري ساخته نبود . » ( 28 )

21

دربارة سير سريع و پرقدرت و غيرقابل پيشگيري حوادث روز بيست و دوم بهمن 1357 نكات بسياري را شخصيت‌هاي آمريكايي آشكار كردند كه برخي از آنها چنين است :

سايروس ونس ( وزير خارجه كارتر ) : «روز يازدهم فوريه [ 22 بهمن ] نيروهاي ارتش دچار  تجزيه و پراكندگي شدند ؛ فرماندهان نظامي براي جلوگيري از فروپاشي كامل ارتش ، نيروهاي  نظامي را به پادگانها فراخواندند . بختيار بركنار و متواري شد . مركز فرماندهي نيروهاي مسلح كه  هيأت مستشاري نظامي آمريكا هم در آن بودند ، مورد حمله گروههاي مسلح قرار گرفت . » ( 29 )

ژنرال رابرت هايزر ( جانشين ناتو و مامور ويژه اعزامي به ايران ) : «جنگ تقريباً در تمام سطح  شهر ادامه داشت ؛ روشن بود كه امروز روز سرنوشت است . اوضاع مي‌رفت يكسره شود … هنوز بعد  از هشت سال هم نتوانسته‌ام محاسبة دقيقي از درگيريهاي آن روز به دست آورم . ستاد مركز هم با  يك درگيري مسلحانه مورد حمله قرار گرفته بود . تا قبل از فرارسيدن شب ، دولت بختيار سقوط كرده  بود . ارتش فرماندهان خود را از دست داده ، تجزية آن نيز شروع شده‌بود . » ( 30 )

22

در ميان اظهار نظرهاي مقامات آمريكايي دربارة حوادث غيرمترقبه روز بيست و دوم بهمن  1357 ، آنچه بيش از همه جلب توجه مي‌كند و اهميت دارد حفظ وحدت و يكپارچگي ارتش  شاه در انتقال قدرت جديد است [ كه بتوان از ان به عنوان اهرم فشار در فرصت مناسب استفاده  كرد ] ، اما علي‌رغم همه تلاشها به دليل نوع تهاجم انقلاب كه مغز و فرماندهي و ايدئولوژي  آمريكايي ارتش و نه بدنه و موجوديت آن را هدف قرار داد ، نقشه حفظ يكپارچگي و انسجام ارتش  شاه كه به عنوان يك كانون قدرت آمريكايي دست نخورده باقي بماند و بتواند در معادلات قدرت  فيمابين امريكا و انقلاب به كار آمريكا بيايد ، عقيم ماند و باطل شدو زمينه براي تولد و رشد نهال  ارتش جمهوري‌اسلامي و به طور كلي نيروهاي مسلح انقلاب فراهم گرديد . يادداشتهاي  برژينسكي ( مشاور امنيتي كارتر رئيس جمهوري آمريكا ) از جلسه اضطراري امروز كاخ سفيد شاهد  

 

تحرك و حضور انقلابي مردم ـ جابجايي نيروهاي انقلاب با هر وسيله ممكن

 

 

تحرك و حضور انقلابي مردم ـ جابجايي نيروهاي انقلاب با هر وسيله ممكن

گويايي از اين تعلقات و تمايلات است . وي در يادداشتهاي خود مي نويسد :

گزارشهايي كه از تهران مي‌رسيد ، از آشفتگي و از هم پاشيدگي فزاينده‌اي حكايت مي‌كرد .  همكاران من در وزارت خارجه با اصرار اين فكر را دنبال مي‌كردند كه بين بختيار و نخست‌وزير  منصوب خميني ( مهدي بازرگان كه از مخالفين معتدل شاه به شمار مي‌رفت ) سازش حاصل شود .  من اطمينان داشتم كه اگر اين نقشه عملي شود ، ارتش از هم مي‌پاشد . نقطه اوج بحثهاي ما دربارة  اوضاع ايران ، جلسة سه ساعته‌اي بود كه در صبح روز يكشنبه يازدهم فوريه ( 22 بهمن 1357 )  در كاخ سفيد تشكيل شد . شرح مذاكرات اين جلسه كه در اوج بحران ايران تشكيل شده بود ـ البته  جريان حوادث از بحثهاي ما فراتر مي‌رفت ـ به اجمال چنين است : ما بايد علي‌رغم اطلاعات  ناقص و ضد و نقيض كه دريافت مي‌كرديم ، تصميم جدي و قاطعي بگيريم . در جلسه اضطراري  كاخ سفيد وارن كريستوفر و ديويد نيوسام از طرف وزارت خارجه ، چارلز دوتكان و ژنرال جونز به  اتفاق چند تن از مقامات وزارت دفاع و ستاد مشترك ، ترنر ( رئيس سيا ) به اتفاق فرانك كارلوچي از  مقامات برجسته سيا ، گاري سيك و سرهنگ اودوم ( كه بعداً ژنرال شد ) از شوراي امنيت ملي  حضور داشتند .

ما سه راه را مورد بررسي قرار داديم : اول اين كه از فرماندهان نظامي بخواهيم با مهدي بازرگان   ( نخست‌وزير منتخب آيت‌الله خميني ) به جاي بختيار كنار بيايند . دوم اين كه از ارتش بخواهيم در  جريان انتقال قدرت ، خود را كنار كشيده و در پادگانهاي خود به حال آماده بمانند . سوم اگر  فرماندهان نظامي توانايي دست زدن به كودتا و كنترل اوضاع را در اين گير ودار داشته باشند ، از آنها  بخواهيم دست به كار شوند .

وارن كريستوفر پيشنهاد كرد كه ما از ارتش بخواهيم خود را از معركه فعلي كنار بكشد و از دولتي  كه بر سر كار مي‌باشد پشتيباني كند . كريستوفر فكر نمي‌كرد كه كسي هم مخالف اين نظر باشد .

من گفتم اگر دولت جديد عاقل باشد ، فرماندهان نظامي را يكجا تصفيه نمي‌كند بلكه آنها را  يكي يكي سر به نيست خواهد كرد ؛ اول بدره‌اي ، بعد ربيعي و بعد نوبت ديگران خواهد رسيد . ترس  من از اين بود كه ارتش را به تدريج قطع قطعه و خلع سلاح كنند . من باز به فكر اول خود برگشتم  و گفتم اگر در ارتش ايران هنوز آن اراده اداره و توانايي مانده باشد كه كنترل اوضاع را به دست بگيرد ، ما بايد در مقام يك قدرت بزرگ از آنها پشتيباني كنيم .

كارلوچي ( معاون سيا ) گفت كه به نظر او بهتر است فرماندهان نظامي نزد [ امام ] خميني بروند  و به او بگويند با شرايطي حاضر به همكاري با دولت منصوب او خواهند بود ؛ مثلاً شرايطي از قبيل  اين كه تعيين وزير جنگ با آنها باشد و تجهيزات اطلاعاتي به خاطر مصالح كشور دست‌نخورده  بماند . كارلوچي عقيده داشت كه نظاميها هنوز قدرت چانه‌زدن براي قبولاندن شرايط خود را دارند .  گفتگوي ما در ساعت 40 :9 با وصول گزارشي از تهران كه حاكي از دستگيري فرماندار نظامي  تهران و بازداشت او در محل اقامت [ امام ] خميني بود ، قطع شد .

كريستوفر در ادامه بحث گفت كه بازرگان اولين انتخاب نظاميها نيست ، ولي به هر حال از  
عناصر ديگري كه همه در سمت چپ او قرار دارند بهتر است . من گفتم : فرماندهان ارتش ايران  مهارت لازم را براي بازيهاي پيچيدة سياسي ندارند ؛ بهتر است از آنها بخواهيم مستقيماً براي  برقراري نظم و قانون دست به كار شوند . آيا نمي‌توانيم از ژنرال گاست و ژنرال هايزر بپرسيم كه آيا  هنوز نقشه كودتاي نظامي را مي‌توان در ايران اجرا كرد ؟

كريستوفر گفت كه ارتش ايران ديگر از انسجام كافي برخوردار نيست و نمي‌تواند روي پاي خود  بايستيد . من مجدداً هشدار دادم كه پيوستن ارتش به [ امام ] خميني سرانجام به زوال و انهدام كامل  آن خواهد انجاميد . ما هنوز [ بايد ] به راه حل نظامي به عنوان آخرين چاره بينديشيم ، هر چند كه در  اين آخرين فرصت ريسك بزرگي به شما مي‌آيد ، ولي اگر موفق شويم ، موقعيت امريكا در منطقه  تقويت خواهد شد . ژنرال جونز گفت كه در بارة امكان موفقيت يك كودتاي نظامي در وضع فعلي  خوشبين نيست . دوتكان هم گفت : اين فكر را عملي نمي‌دانم ولي اگر نظاميان ايران خود دست به  كاري بزنند ، بايد از آنها حمايت كرد . مي‌گفتم كه اگر انضباط نظامي در ارتش ايران از ميان نرفته  باشد ، هنوز مي‌تواند كاري را انجام دهد . البته خطر شكست اين اقدام هم وجود دارد ، ولي اگر  دست به كار نشويم ، سقوط و شكست حتمي است .

در خاتمه اين صحبتها پيشنهاد كرديم كه با ژنرال گاست ، سوليوان و ژنرال هايزر تماس تلفني  گرفته شود و ارزيابي آنها را از اوضاع بدانيم .

ساعت 10:10 يك گزارش مطبوعاتي از تهران رسيد كه حاكي از تصرف ايستگاه راديو و  تلويزيون از طرف مخالفان بود ( به علت تخليه نيروهاي نظامي و تانكهاي ارتش از محل ايستگاه ) .  يكي دو دقيقه بعد افسران ارتباطات خبر دادند كه تماس با مركز هيأت مستشاري نظامي امريكا  قطع شده و نمي‌توانيم با ژنرال گاست صحبت كنيم . گفتم در تماس با سوليوان و هايزر ( كه با  وجود بازگشت از ايران هنوز مهمترين منبع اطلاعاتي درباره ارتش ايران به شمار مي‌رفت ) ، از آنها  سؤال شود كه آيا هنوز اقدام نظامي در ايران امكان‌پذير است يا نه ، آيا بازگشت هايزر به ايران براي  اجراي اين نقشه مفيد است . آيا مي‌توانيم تجهيزات حساس نظامي و اطلاعاتي خود را از شمال  ايران به بندرعباس انتقال دهيم .

ساعت 37 : 10 كارتر تلفن كرد و من او را در جريان اوضاع گذاشتم . بار ديگر تاكيد كردم كه  اگر پيشنهاد سازش نظاميان و بازرگان عملي شود ، ارتش متلاشي خواهد شد و عواقب وخيم  داخلي و بين‌المللي را به دنبال خواهد داشت .

موقعي كه من با كارتر صحبت مي‌كردم ، دو تكان را پاي تلفن خواستند و گفتند كه هايزر  مي‌خواهد با او صحبت كند . هايزر به دوتكان گفته بود كه طرح كودتا در وضع فعلي بدون مداخله  و تعهد آمريكا براي پشتيباني از اين اقدام عملي به نظر نمي‌رسد . فرماندهان نظامي در ايران ديگر  بدون اطمينان از حمايت جدي امريكا دست به كاري نخواهند زد .

نيوسام ( يكي از معاونان وزارت خارجه ) به من گفت كه در اين اوضاع بهتر است مستقيماً با  بازرگان تماس بگيريم و به او بگوييم كه ما يك ايران با ثبات و آرام مي‌خواهيم . من گفتم : اگر  
بخواهيم با بازرگان تماس بگيريم بايد به او بگوييم كه هنوز اهرم ارتش در اختيار ماست و  چگونگي استفاده از اين اهرم به ميزان همكاري و اطمينان‌هايي كه آنها به ما مي‌دهند بستگي دارد .

ادامه مذاكرات را به عصر موكول كرديم ، ولي براي من روشن شده بود كه ديگر در مقابل يك  عمل انجام شده قرار گرفته‌ايم و ابتكار عمل از دستمان خارج شده است . يادداشتهاي روزانة من  در روزهاي بعد ، اين موضوع را به خوبي بيان مي‌كند .

روز شانزدهم فوريه ( 27 بهمن 1357 ) نوشته‌ام : اولين اعدامها در ايران آغاز شد و چهار  ژنرال برجسته سحرگاه امروز تيرباران شدند . روز بيستم فوريه ( اول اسفند 1357 ) نوشته‌ام : داستان  غم‌انگيز هرج و مرج و آشفتگي ! من هر چه بيشتر درباره وقايعي كه در ايران جريان دارد ، مي‌شنوم ،  بيشتر افسرده مي‌شوم و افسوس مي‌خورم از اين كه چرا نتوانستم همكاران خود را در دولت امريكا  قانع كنم كه به موقع در اين كشور دست به يك كودتاي نظامي بزنيم ! ( 31 )

23

در زمينه انفعال و عقب‌ماندگي كارشناسان آمريكايي در قبال سرعت و شدت حوادث 22  بخمن ، نظر ويليام سوليوان ( آخرين سفير آمريكا در تهران ) قابل توجه است . وي دربارة حوادث  اين روز چنين مي‌نويسد :

صبح روز يازدهم فوريه اعضاي ارشد هيأت مستشاري آمريكا در نيروهاي مسلح ايران طبق  معمول به محل كار خود در مركز ستاد رفتند ، ولي طولي نكشيد كه رئيس هيأت سراسيمه به من  تلفن كرد و گفت جمعيت كثيري در اطراف محوطة ستاد جمع شده‌اند و پيشنهاد كرد افراد او ستاد  را ترك كنند . من با نظر او موافقت كردم و از خود او خواستم كه مستقيماً به سفارت بيايد و شب را  در محل اقامت ما بگذراند . نيم ساعت بعد دوباره به من تلفن كرد و گفت از طرف جمعيتي كه در  اطراف محوطه ستاد جمع شده‌اند به سوي گارد محافظ ستاد تيراندازي مي‌شود و از داخل محوطة  ستاد هم به تيراندازي آنها پاسخ . داده مي‌شود . در آن وضعيت ترك محل ستاد خالي از خطر نبود و  او تصميم گرفته بود داخل ستاد بماند . چند دقيقه بعد معاون او به من تلفن كرد و گفت تانكها در  اطراف ستاد موضع گرفته و توپهاي خود را به اطراف ساختمان ستاد نشانه گرفته‌اند . بيست‌وشش  عضو هيأت مستشاري امريكا دفاتر خود را ترك كرده ، به زيرزمين ستاد پناه برده بودند ؛ ژنرالهاي  ايراني و افسران ارشد ستاد هم قبلاً به اين پناهگاه رفته بودند . در اين وضع خطرناك ، من با حالتي  پريشان و عصباني در جستجوي يك مقام ارشد از رهبران نيروهاي انقلابي بودم تا مرا در كار نجات  پرسنل نظامي‌مان كمك كند . تمام مقامات ارشد سياسي و نظامي سفارت كليه توان و امكانات و  ارتباطات خود را به كار گرفته بودند تا شايد راه حل سريعي براي اين مشكل بيابند . در بحبوحة اين  فعاليتها زنگ تلفن به صدا در آمد و نيوسام ( معاون وزارت امور خارجه آمريكا ) كه از واشنگتن  صحبت مي‌كرد گفت از اتاق وضع فوق‌العاده در كاخ سفيد با من صحبت مي‌كند و هم اكنون  جلسه‌اي به رياست برژينسكي براي بررسي اوضاع ايران تشكيل شده و مي‌خواهند تازه‌ترين  اطلاعات را دربارة اوضاع دريافت كنند . من در چند جمله كوتاه گزارش وضع موجود را دادم و  
گفتم چون گرفتار مشكل نجات بيست‌وشش نفر پرسنل نظامي امريكا هستم بيش از اين نمي‌توانم  صحبت كنم . نيوسام وضع مرا درك كرد و بيشتر از اين به صحبت ادامه نداد .

پانزده دقيقه بعد تلفن واشنگتن مجدداً به صدا در آمد و اين بار نيوسام و كريستوفر ( معاون ارشد وزارت امور‌خارجه آمريكا ) هر دو پاي تلفن بودند . تلفن از اتاق وضع اضطراري كاخ سفيد بود و  اطلاعات دقيق‌تري راجع به اوضاع و امكاناتي كه در اختيار ما بود ، مي‌خواستند . اين تلفن موجب  قطع گزارش تلفني يكي از ماموران سياسي ما دربارة تماس وي با ابراهيم يزدي براي نجات پرسنل  نظامي ما گرديد و از اين جهت براي من نارحت كننده بود ، زيرا در آن اوضاع نجات جان  امريكايياني كه در معرض خطر جدي بودند بيشتر از پاسخ به سؤالات مبهم و نامربوط اتاق وضع  اضطراري كاخ سفيد براي من فوريت داشت ، لذا گفتگوي من با دو مقام عاليرتبه وزارت  امور‌خارجه هم مانند مكالمه قبلي سريع و نامطبوع بود . نهايتاً خشم و عصبانيت من در اين مكالمه  موقعي بود كه گفته شد برژينسكي دربارة امكان ترتيب دادن يك كودتا براي استقرار يك رژيم نظامي  به جاي حكومت در حال سقوط بختيار از من نظر مي‌خواهد . اين فكر و اين سؤال در آن وضعيت  به قدري سخيف و نامعقول بود كه بي‌اختيار مرا به اداي يك كلمه زشت دربارة برژينسكي وادار  ساخت و اين فحاشي و بددهني بي‌سابقه ، مخاطب من نيوسام را ـ كه مردي ملايم و متين بود ـ  تكان داد .

چند دقيقه بعد در حالي كه من نوميدانه به تلاش خود براي برقراري ارتباط با يزدي و جلب  كمك و همكاري او براي نجات آمريكاييان ادامه مي‌دادم بار ديگر تلفني از واشنگتن خط ارتباطي  مرا قطع كرد و دوباره نيوسام روي خط بود . نيوسام اين بار با لحني جدي و آمرانه گفت به وي  دستور داده شده است از من بخواهد كه با رئيس هيأت مستشاري نظامي امريكا در ايران تماس  برقرار كنم و نظر او را دربارة امكان دست زدن به يك كودتاي نظامي سؤال كرده ، به واشنگتن گزارش  بدهم . من از نيوسام پرسيدم آيا او نمي‌‌‌داند كه رئيس هيأت مستشاري ما هم اكنون در يك پناهگاه  زيرزميني به دام افتاده و من براي نجات او تلاش مي‌كنم . نيوسام گفت موضوع را درك مي‌كند ولي  دستوري كه به او داده شده اين است كه نظر ژنرال رئيس هيأت مستشاري امريكا درباره كودتا سؤال  شود . چند ثانيه بعد از اين تلفن ، رئيس متشاران نظامي ما از پناهگاهش به من تلفن كرد و گفت :  ظاهراً اقدامي براي آتش‌بس بين نيروهاي انقلابي و قواي محافظ ستاد در جريان است و چند تن  از افسران براي مذاكره با نمايندگان انقلابيون به طبقه بالا رفته‌اند . با كمي خجالت جريان مذاكرات  تلفني خود را با واشنگتن و سؤالي را كه راجع به نظر او دربارة امكان دست زدن به يك كودتاي  نظامي زده شده بود ، با ژنرال در ميان گذاشتم . او با همه گرفتاري و نگراني دربارة سرنوشت همكاران  خود ، مانند يك سرباز امر مافوق را اجرا كرده ، نظر خود را اعلام‌داشت . او گفت كه در اوضاع‌فعلي  شانس موفقيت يك كودتاي‌نظامي فقط پنج‌درصد است و من به‌يكي از همكاران گفتم كه منظور  ژنرال را به واشنگتن مخابره‌كند . ( 32 )

 

24

سايروس ونس ( وزير خارجه امريكا ) در خصوص حوادث روز بيست و دوم بهمن مي‌نويسد :  « … در حالي كه سوليوان و همكاران او براي نجات امريكاييان از مخمصه ، تلاش مي‌كردند ، ديويد  نيوسام ( معاون وزارت خارجه ) از "اتاق وضعيت" كاخ سفيد به سوليوان تلفن كرد و از او پرسيد آيا  امكان دست زدن به كودتاي فوري وجود دارد . سوليوان كه تحت فشار شديد براي نجات جان  آمريكاييان از مخمصه بود ، جواب زننده و شرم‌اوري به اين سؤال داد كه قابل چاپ نيست . » ( 33 )

25

سفارت عراق در تهران در يك عمل شتابزده طي نامه‌اي به روزنامه كيهان اظهارات يك مقام  عراقي در حمايت از ادامه سلطنت شاه در ايران را تكذيب كرد . در اين نامه آمده است : «احتراماً  اشعار مي‌دارد در شماره روز دوشنبه چهاردهم بهمن ماه آن روزنامه شريفه ، همچنين در شماره  همان روز روزنامه شريفه آيندگان به نقل از يكي از مجله‌هايي كه در پاريس منتشر مي‌‌گردد از قول  يك مقام عراقي كه نام او ذكر نشده ، خبري نقل شده مبني بر اين كه عراق بازگشت شاه را امري  مطلوب مي‌داند و مايل است كه شاه ايران بازگردد . سفارت جمهوري عراق در تهران خبر مذكور را  به شدت تكذيب مي‌نمايد و با قاطعيت مي‌گويد كه هيچ مقام عراقي چنين اظهار ننموده و يادآور  مي‌گردد كه عراق به اراده ميهن‌پرستانه ملت ايران كمال احترام را مي‌گذارد و در امور داخلي ايران  هيچگاه دخالت نمي‌نمايد . ضمناً سفارت جمهوري عراق براي روشن شدن اذهان عمومي در ايران  متذكر مي‌گردد كه اين روش عراق ثابت و اصولي است و هر گونه انتشاراتي برخلاف آن به منظور  از بين بردن حيثيت عراق مي‌باشد و از منابع امپرياليستي ـ صهيونيستي سرچشمه مي‌گيرد . » ( 34 )

26

عراق و عربستان‌سعودي براي مقابله با اثرات انقلاب اسلامي در پي اتخاد تدابير امنيتي مشترك  برآمدند . به گزارش خبرگزاري فرانسه ، هفته‌نامه عربي الوطن در پاريس نوشت : اتخاذ تدابير امنيتي  مشترك براي رويارويي با كليه عواقب احتمالي انقلاب ايران در دستور جلسه يك كنفرانس عالي  كشورهاي خليج‌( فارس ) قرار خواهد گرفت . بنا بر نوشته اين هفته‌نامه لزوم تشكيل يك كنفرانس  عالي در جريان ملاقاتي كه اخيراً بين عزت‌الدوري ( وزير كشور عراق ) و امير فهدبن‌عبدالعزيز  ( وليعهد عربستان سعودي ) در رياض صورت‌گرفت ، مطرح گرديد . در جريان اين ملاقات مقامات  دو كشور توانستند چارچوب همكاري كلي بين وزير ان كشور عراق و عربستان‌سعودي را تعيين كنند . چارچوب همكاري كه شامل كلية مسايل فني ، اداري و عملي مي‌شود به كميسيون حقوقي  مشتركي ارجاع خواهد شد تا متن نهايي آن براي امضا ، آماده‌شود . ( 35 )

ضميمه خبر شماره 11

در مورد خلع سلاح برخي از يگانهاي ارتش به دست رژيم شاه ، سرهنگ دكتر مهرداد داوودي در  مقاله‌اي تحت عنوان "يك ارتشي از ارتش دفاع مي‌كند" كه با تيتر "ارتش در گرماي انقلاب ملت ذوب
 شد" در روزنامه كيهان 17 اسفند 1357 درج گرديد ، آمده است : [ گردانندگان رژيم شاه ] به علت وحشت  از انقلابيان ارتشي ، بعد از 17 شهريور دستور پياده كردن جنگ‌افزارهاي سنگين و گلوله و تجهيزات  تانكها را صادر كردند ، چون مطابق محاسبه خودشان ـ كه البته منطقي هم بود ـ اگر يك تانك از صدها  تانك به ملت مي‌پيوست و به كاخ سلطنتي و يا قرارگاه مركزي ستاد ارتش حمله مي‌كرد ، سقوط رژيم حتمي  بود ، بنابراين نمي‌بايست ريسك مي‌كردند . ( 36 )

ضميمه خبر شماره 17

يادآوري مي‌شود كه برخلاف گفته‌هاي امير‌انتظام و قره‌باغي ، مضمون اطلاعيه‌هاي امام خميني  مهندس بازرگان مشابه نبوده است . مضمون پيامهاي امام دقيقاً در جهت تقويت و هوايت حركت اصلي  انقلاب كه در صحنة عمل جلو مي‌رفت ، بود . به متن پيامهاي مهندس بازرگان و امام در ادامه مطالب  همين روز ( 22 بهمن ) توجه شود .

ضميمه روزشمار 22/11/57 : مهمترين عناوين روزنامه‌هاي كيهان و اطلاعات

الف ) عناوين روزنامه كيهان 22/11/57

 

ـ بسياري از نقاط تهران در تصرف مردم مسلح است .

ـ ستاد ژاندارمري سقوط كرد .

ـ سقوط مسلسل‌سازي

ـ شرق تهران در دست مردم است .

ـ كلانتري شهر ري تخليه شد .

ـ جنگ تانكها با مردم مسلح در خيابانها

ـ سقوط كلانتري نارمك

ـ جنگ خونين در فرح‌آباد

ـ مردم مسلح 5 كلانتري را تصرف كردند .

ـ محله‌هاي تهران به سنگرها و‌دژهاي‌نظامي تبديل شد .

ـ براي كمك به نيروهاي دولتي كه عقب نشسته‌اند  نيروهاي ارتش شهرها به سوي تهران در حركت‌اند .

ـ هزاران عضو نيروي هوايي شيراز به مردم پيوستند .

ـ افراد نيروي دريايي به كمك نيروي هوايي شتافتند .

ـ اكثر كلانتريها ، چند پاسگاه ژاندارمري و قرارگاه  پليس و ارتش به تصرف مردم مسلح و نيروي هوايي در  آمد ، مردم مسلسل‌هاي سنگيني در سنگرهاي خياباني  نصب كردند .

ـ سنگربندي در دانشگاه تهران

ـ دانشگاه مركز آموزش مبارزه مسلحانه شد .

 

ـ در صورت عدم جلوگيري از كشتار وحشيانه  نيروهاي‌گارد ، امام تهديد كرد كه حكم جهاد مي‌دهد .

ـ امام خميني : اخطار مي‌كنم كه تصميم آخر را  مي‌گيرم .

ـ فتواي امام‌خميني : سوگند وفاداري به ارتش باطل  است .

ـ بختيار : رشته كار از دست آيت‌الله‌خميني خارج  شده است .

ـ گزارش رويتر : تانكهاي سنگين وارد مناطق اصلي  نبرد تهران شدند .

ـ راديو مسكو : طرفداران و مخالفان رژيم سلطنتي با هم  مي‌جنگند .

ـ آيت‌الله شريعتمداري : جمهوري اسلامي جزو  كشورهاي غيرمتعهد خواهد بود .

ـدادگاههاي ويژه براي محاكمه ساواكيها تشكيل  مي‌شود .

ـ انحلال اداره حفاظت اوقاف .

ـ از طرف شوراي ارتش تصميم گرفته شد ، ارتش  اعلام بي‌طرفي كرد .

ـ به نيروهاي ارتشي دستور داده شد به پادگانهاي خود برگردند .

ـ استعفاي 22 نماينده مجلس رسميت يافت .

- حزب كمونيست قبرس : تجهيزات نظامي و جاسوسي  ايران به قبرس منتقل شد .

 

ب ) عناوين روزنامه اطلاعات 22/11/57

 

ـ شبكه كدتاي نظامي را مردم و پرسنل نيروي هوايي  در هم شكستند .

ـ ديشب خيال كودتا داشتند .

ـ تهران صحنه جنگ خونين مسلحانه

ـ مردم تسليحات را تصرف كردند و اسلحه و مهمات  آن را بردند .

ـ تسليحات ارتش چگونه سقوط كرد .

ـ تعدادي از كلانتريهاي تهران پس از هجوم انقلابيون  به تصرف درآمد .

ـ مردم براي دفاع از انقلاب در سراسر شهر سنگر  بستند .

 

ـ واحدهاي نظامي چند شهر از جمله تيپ قزوين به  سوي تهران حركت كردند .

ـ ديشب تهران از غريو گلوله و انفجار تا صبح  مي‌لرزيد .

ـ اخطار شديد امام خميني : دستور جهاد هنوز نداده‌‌ام ولي تصميم آخر را مي‌گيرم .

ـ بختيار : براي مذاكره حاضرم .

ـ همافران به منزل امام پناهنده شدند .

ـ پادگان عشرت‌آباد شورش كرد .

ـ راديو ارك در محاصره و تيراندازي شديد  ـ تير خوردن 2 سرلشكر گارد

 

 

منابع و مآخذ 22/11/1357

 

1 ـ روزنامه اطلاعات ، 22/11/1357 ، ص 8 .

2 ـ عباس قره‌باغي ، اعترافات ژنرال ( تهران : نشرني ، چاپ  هفتم ، سال 1366 ) ص 336 .

3 ـ مأخذ شماره 1 ، ص 8 .

4 ـ مأخذ شماره 2 ، ص 338 .

5 ـ مأخذ شماره 2 ، ص 341 .

6 ـ مأخذ شماره 2 ، ص 334 .

7 ـ مأخذ شماره 1 ، ص 8 .

8 ـ روزنامه كيهان ، 22/11/1357 ، ص 8 .

9 ـ مأخذ شماره 2 ، ص ص 337ـ 336 .

10 ـ مأخذ شماره 2 ، ص ص 342ـ 341 .

11 ـ مأخذ شماره 2 ، ص 344 .

12 ـ مأخذ شماره 8 ، ص 2 .

13 ـ مأخذ شماره 1 ، ص 8 .

14 ـ مأخذ شماره 2 ، ص 343 .

15 ـ مأخذ شماره 2 ، ص 341 .

16 ـ مأخذ شماره 2 ، ص ص 369ـ 349 .

17 ـ حسين فردوست ، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي   ( تهران : انتشارات اطلاعات ، سال 1370 ) ص 625 .

18 ـ مأخذ شماره 2 ، ص ص 369 - 367 .

19 ـ ع ـ باقي ، تحرير تاريخ شفاهي انقلاب ايران ( قم : نشر تفكر ـ 1373 ) ص‌ص 458 .

20 ـ روزنامه اطلاعات ، 23/11/1357 . ص 4 .

21 ـ روزنامه كيهان ، 23/11/1357 ، ص 4 .

22 ـ پرويز راجي ، خدمتگزار تخت‌طاووس ، ترجمه ح. 1 .  مهران ( تهران : انتشارات اطلاعات ، چاپ جهارم ، 1365 )  ص 408

 

23 ـ پيشين ، ص ص 407ـ 406 .

24 ـ مأخذ شماره 20 ، ص 4 .

25 ـ مأخذ شماره 2 ، ص 382ـ 370 .

26 ـ عبدالعلي بازرگان ، مشكلات و مسائل اولين سال  انقلاب ( تهران : دفتر نهضت آزادي ايران ، 1362 ) ص 84 .

27 ـ مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي ، صحيفه نور  مجموعه رهنودهاي امام خميني ( تهران ، نشر وزارت ارشاد  اسلامي ، جلد پنجم ، 1361 ) ص ص 72ـ 70 .

28 ـ مايكل له‌دين و ويليان لوئيس ، هزيمت يا شكست  رسواي آمريكا در ايران ، ترجمه احمد سميعي ( تهران : نشر  ناشر ، 1362 ) ص‌ص 254ـ 525 .

29 ـ ويليام سوليوان و آنتوني پارسونز ، خاطرات دو سفير ،  ترجمه محمود طلوعي ( تهران ، انتشارات علم ، 1372 )  ص 501 .

30 ـ رابرت هايزر ، ماموريت در تهران ، ترجمه ع . رشيدي   ( تهران ، مؤسسه اطلاعات ، 1365 ) ص 302

31 ـ سايروس ونس و زبيگنيو برژينسكي ، توطئه در ايران ،  ترجمة محمود شرقي ( تهران ، انتشارات هفته ، 1372 )  ص ص 158 ـ 153 .

32 ـ ويليام سوليوان ، ماموريت در ايران ، ترجمه محمود  شرقي ( تهران ، سازمان انتشارات هفته ، چاپ سوم  1361 ) ص ص 178 ـ 166 .

33 ـ مأخذ شماره 31 ، ص 49 .

34 ـ مأخذ شماره 8 ، ص 8 .

35 ـ مأخذ شماره 8 ، ص 2 .

36 ـ روزنامه كيهان ، 17/12/1357 ، ص 6 .

 

 

 

لینک کوتاه :
کد خبر : 2367