مقالات
‌گزارش عملیات قرارگاه نجف در عملیات والفجر8 كه از جمله گزارش‌های توصیف شده است درباره عملیات قرارگاه نجف در جزیره ام‌الرصاص می‌باشد كه شهید علی فتحی راوی مركز مطالعات و تحقیقات جنگ آن را تدوین كرده است.

 

pdfمتن مقاله173.48 KB

اشاره:  شهيد علي فتحي در عمليات قادر1، راوي تيپ ويژه شهدا (قرارگاه حمزه)؛ در عمليات قادر2، راوي تيپ قدس؛ در عمليات والفجر8 ، راوي قرارگاه نجف و در عمليات كربلاي5 راوي قرارگاه قدس بوده است. وي در زمان روايت‌گري خود 165 نوار صوتي ضبط شده، 7 دفترچه راوي و 5 گزارش عمليات ثبت كرده است.  ‌

     ‌شهيد فتحي آخرين نوار از مجموعه گزارش‌هاي مستند خود درباره جنگ تحميلي را از عمليات قرارگاه قدس در كربلاي5 در روزي كه به شهادت رسيد (23/11/1365) ضبط كرده است. او در اثر تركش توپ شليك شده از طرف دشمن در حالي به شهادت رسيد كه در كنار برادر عزيز جعفري فرمانده قرارگاه قدس ايستاده بود. در اين واقعه فرمانده قرارگاه قدس دچار مجروحيت سختي شد به گونه‌اي هر لحظه بيم شهادت وي مي‌رفت.

مقدمه  ‌

اگرچه يك رويداد را نمي‌توان دوباره رقم زد اما هميشه مي‌توان درباره آن نوشت و از آن درس گرفت و به هر ميزان كه اين نوشتن به زمان آن رويداد نزديك‌تر باشد سودمندتر است و اگر اين نوشتن، درون يك رويداد، بي‌كم و كاست و با درايت و هدف معين انجام گرفته باشد، سودمندي‌اش بيشتر خواهد بود.

     ‌گزارش‌ها و دست‌نوشته‌هاي راويان مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه درباره عمليات‌هاي نظامي در دوره جنگ با عراق از جمله نگاشته‌هاي نادري است كه به دليل دقت و مستند بودن در نوع خود بي‌نظير است. اين گزارش‌ها، جمع‌بندي و خلاصه‌اي توصيفي- تحليلي هستند متكي به دفاتر راوي و اسناد صوتي همچون نوارهاي جلسات، مصاحبه‌ها، مكالمات بيسيم و نيز مكاتبات بين قرارگاه‌‌ها و يگان‌ها.

     ‌گزارش عمليات قرارگاه نجف در عمليات والفجر8 كه از جمله گزارش‌هاي توصيف شده است درباره عمليات قرارگاه نجف در جزيره ام‌الرصاص مي‌باشد كه شهيد علي فتحي راوي مركز مطالعات و تحقيقات جنگ آن را تدوين كرده است.

روش اين گزارش‌

1- اين گزارش توصيفي است به اين معنا كه به نقد و ارزيابي ساختاري يا محتوايي "گزارش عمليات" مورد بحث پرداخته است.

2- هدف از گزارش توصيفي اين است كه خوانندگان پژوهشگر بدون تأثيرپذيري و پيش‌داوري درباره بخشي از گزارش عملياتي كه مطالعه مي‌كنند به قضاوت بپردازند.

3-   يكي از اهداف گزارش توصيفي حاضر  كه به نقل بخشي از گزارش عمليات راوي شهيد علي فتحي پرداخته است  ، آشنا كردن خواننده پژوهشگر به نحوهِ نگارش، ظرافت‌ها و لطافت‌هاي راوي در ثبت رويداد است.

4-  متن اصلي از نظر ويرايش ادبي نيازمند تغييراتي بود كه براي حفظ اصالت در ادبيات نگارش راوي  كه لازمهِ يك گزارش توصيفي است  در آن دست برده نشد، جز موارد بسيار اندك  به  ضرورت تفهيم جملات نوشته شده. اين موارد در پي نوشت پاورقي مشخص شده است.

5 - اين مقاله در سه بخش ارائه مي‌شود:

     ‌بخش اول، متن كامل مبحث "انتخاب منطقه" با هدف اينكه پژوهشگران با سبك و روش گزارش‌نويسي راويان از نحوه بحث فرماندهان درباره موضوعات عمليات، از جمله انتخاب منطقه آشنا شوند. البته هدف غايي نويسنده اين گزارش توصيفي ، آن است كه متخصصان امر و مديران ، آموزش‌هاي نظامي را به ارزش بسيار و نهفته اين گزارش‌هاي عمليات براي تبديل به متون آموزشي واقف كند.

     ‌بخش دوم ، به ارزيابي برادر داوود رنجبر از "گزارش عمليات" مورد بحث اين گزارش توصيفي، اختصاص دارد. وي كه از راويان وقت مركز مطالعات و تحقيقات جنگ بوده‌اند در مورخ 3/11/1366 (دو سال پس از تدوين گزارش عمليات) اين ارزيابي را انجام داده‌اند. اين ارزيابي با اين هدف نقل مي‌شود كه روشن شود مركز مطالعات و تحقيقات جنگ گزارش‌هاي تهيه شده درباره عمليات‌ها را كه براي ثبت در تاريخ جنگ و نيز بهره‌برداري فرماندهان و تصميم‌گيرندگان تهيه مي‌شده است، چگونه با دقت و وسواس ارزيابي و كنترل مي‌كرده است.

بخش سوم، گزارشي از فهرست مطالب مورد بحث در دو مجلد گزارش عمليات قرارگاه نجف، با اين هدف كه پژوهشگران حوزه جنگ ايران و عراق آگاه شوند كه چه نكات ريز و درشتي در تدوين گزارش‌هاي عمليات به وسيله راويان، حائز اهميت بوده‌است.

     ‌در پايان براي همه شهيدان دفاع مقدس و شهيدان اهل قلم كه هشت سال دفاع را روايت كردند، به‌ويژه شهيد علي فتحي، بلندي مرتبه‌شان را نزد خداوند آرزو مي‌كنيم.

بخش اول :

چگونگي انتخاب منطقه عملياتي و ارتباط آن با منطقه عمليات فاو1

پيرامون انتخاب منطقه عملياتي صف در چند مقطع بايد بحث نمود. ولي به لحاظ جلوگيري از پراكندگي بحث و اهميتي كه اين عمليات به مرور در ذهن و فكر مسئولين و فرماندهان سپاه مي‌يافت سه مقطع را مي‌توان براي آن منظور داشت:

     ‌1- پيش از اصلي شدن فاو

     ‌2- پس از اصلي شدن فاو

     ‌3- نزديك عمليات فاو

كه اين مقاطع با توجه به نگرشي كه پيرامون انجام و يا عدم انجام عمليات فاو و جايگاه عمليات فاو مي‌توانست داشته باشد مورد نظر بوده و تفكيك مي‌گردد. انتخاب منطقه عمليات صف در ارتباط تنگاتنگ دو منطقه عملياتي صف و فاو در مقاطع فوق و در موارد ذيل قابل توجه مي‌باشد:

     ‌الف: به لحاظ جغرافيايي، منطقه‌اي و نظامي‌

     ‌ب: به لحاظ صرف توان مفيد و نيرو و امكانات از جانب مسئولين و فرماندهان‌

     ‌ج: به لحاظ پيوستگي و يا گسستگي دو عمليات صف و فاو

حساسيت منطقه عمليات صف و نزديكي آن به بصره كه هدف اصلي در استراتژي نظامي ج‌.ا.ا. مي‌باشد، اهميت فوق‌العاده و موقعيت ويژه‌اي به آن مي‌بخشد كه در همه مقاطع و شرايط جايگاه خاص و برگزيده‌اي به خود اختصاص داده و نقش برجسته‌اي را دارا مي‌باشد، بنابراين با در نظر گرفتن اين مطلب كه تا زماني‌كه بصره به عنوان هدف اصلي استراتژي نظامي ج.ا.ا وجود دارد اهميت منطقه نيز به قوت خود باقي است، ارتباط تنگاتنگ انتخاب منطقه عمليات صف با عمليات فاو را بيان مي‌كنيم.

 1-‌پيش از اصلي شدن فاو

در اين مقطع سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بنا به دلايلي چند  كه قسمت‌هايي از آنها نيز بحث گرديد عمليات محدود را در دستور كار خويش قرار داده بود. اين عمليات كه عمدتاً با هدف گرم نگه داشتن جبهه‌ها، گرفتن اسير، بسيج مردم در جنگ و آزاد‌سازي برخي نقاط مهم مرزي صورت مي‌گرفت، خود در جهت بالا بردن توان براي برخورد جدي‌تر نظامي فرصتي بسيار مغتنم را فراهم مي‌نمود، كه البته اين مورد نيز جزء اهداف اصلي روآوردن به عمليات محدود بود. اين عمليات غالباً توسط خود يگان‌ها انتخاب و انجام مي‌گرديد.  ‌بدين ترتيب در آن جوّ برگزاري عمليات محدود، جزيره ام‌الرصاص هم به‌عنوان يكي از اين قبيل كارها مورد توجه قرار گرفته و "برادر محسن2 ‌(در تاريخ 29/3/64) از برادران مي‌خواهد كه لشكر27 حضرت محمد رسول‌الله(ص) روي ام‌الرصاص شروع به كار كند و در صورت امكان عمليات محدودي جهت تصرف آن انجام دهد."3

البته مأموريت مذكور "به دليل اينكه ارتش در كنار عمليات خود در شلمچه طرح تصرف (جزيره) ام‌الرصاص را هم گنجانده بود (منتفي گرديده و تصميم گرفته شد) كه لشكر27 محمد رسول‌الله(ص) ديگر در اين منطقه مأموريتي" 4‌(نداشته باشد).

پس از مدتي مجدداً انجام عمليات در منطقه فوق در دستور كار سپاه قرار گرفت5 ‌و اين بار قرارگاه نوح مأموريت پيگيري آن را به عهده داشت. با واگذاري مأموريت ديگري به قرارگاه مذكور، پيگيري و انجام عمليات در جزيره ام‌الرصاص به برادر عزيز جعفري و قرارگاه كربلا6‌محول گرديد. تغيير و تحول اخير در مهرماه سال 1364 صورت گرفت.  ‌

حال با اين مقدمه ، موارد (الف، ب، ج) را در اين مقطع پي مي‌گيريم.

الف/1- به لحاظ جغرافيايي، منطقه‌اي و نظامي:‌

در اين مقطع ديد خاصي روي عمليات صف مطرح نبود و شايد بتوان گفت همان اهدافي را كه براي انجام عمليات محدود دنبال مي‌شد، پيرامون اين عمليات نيز مد نظر بود، مضاف بر اينكه به واسطه حساسيت منطقه مزبور گرفتن يك جاپا براي عمليات آتي (غير از والفجر8 و فاو) و در راستاي استراتژي جنگي (يعني بصره)، بيشتر از ساير اهداف مي‌توانست منظور نظر باشد.

در اين برهه چون عمليات صف صرفاً به عنوان يك عمليات محدود و مستقل مورد نظر بود، لذا هيچ‌گونه ارتباط منطقه‌اي  نظامي نسبت به عمليات فاو براي آن قائل نبودند. اين مطلب درباره عكس آن هم صادق است، بدين صورت كه هيچ‌گونه ارتباط منطقه‌اي  نظامي از جانب عمليات فاو نسبت به آن قائل نمي‌شدند.

ب/1- به لحاظ صرف توان مفيد و نيرو و امكانات از جانب مسئولين و فرماندهان:‌

در مقطع زماني مزبور كه فعاليت جديدي در خصوص منطقه صف پس از واگذاري آن به برادر عزيز جعفري و قرارگاه كربلا صورت مي‌گرفت، موضوع ديگري در حال شكل‌‌گيري و طرح بود كه به نوعي اين فعاليت را تحت‌الشعاع خود قرار مي‌داد. اين موضوع جديد آغاز مباحث بسيار جدي و تعيين كننده انتخاب مناطق عملياتي متناسب با توان و رد7 ‌عمليات فاو بود كه با شدت و ضعف‌هايي از جانب فرماندهان قرارگاه‌ها و نيروي زميني سپاه مطرح شده بود، كه عدم انجام عمليات فاو و پيگيري جدي‌تر عمليات محدود به عنوان گذر از مقطع ايجاد شده در جنگ پيشنهاد مي‌گرديد.

اين مباحث از طرفي مسئولين و فرماندهان را از صرف توان مفيد براي عمليات مختلف از جمله فاو و صف تا حدودي باز داشته و از طرف ديگر به واسطه ترديد پيرامون انجام و يا عدم انجام عمليات فاو بلاتكليفي خاصي را نيز در خصوص پيگيري ساير عمليات از جمله صف ايجاد كرد.

در اين برهه چون فرماندهان و مسئولين يگان‌هاي شركت كننده در عمليات نقشي در مباحث مذكور نداشتند لذا در حد توان به آماده‌سازي منطقه و عمليات مي‌پرداختند8 ‌كه البته به اين مجموعه، واحدها و مسئولين قرارگاه را نيز بايد افزود.

ج/1- به لحاظ پيوستگي و يا گسستگي دو عمليات صف و فاو:‌

در مقطع زمان مورد بحث هيچ‌گونه پيوستگي، ارتباط و هماهنگي بين دو عمليات صف و فاو نمي‌توان قائل شد و بايد به هر كدام از آنها به صورت مقوله‌اي جداگانه نگريست، زيرا كه در اين برهه هنوز درباره انجام و يا عدم انجام عمليات فاو به قطعيت نرسيده بودند تا پيوستگي و يا گسستگي را بين اين دو عمليات بتوان مطرح كرد. از طرف ديگر انجام عمليات صف از مجموعه عمليات محدود و با همان اهداف و با استقلال كامل از ساير عمليات از قوت و استحكام خيلي بيشتري نسبت به فاو مطرح مي‌گرديد و فقط اگر بحثي در اين خصوص وجود داشت پيرامون اصولاً انجام عمليات محدود و يا زمان انجام عمليات (صف) بود.

عدم پيوستگي و يا گسستگي دو عمليات صف و فاو را از اين جمله براي علي شوشتري قائم مقام فرماندهي قرارگاه نجف1 نيز مي‌توان تا حدودي استنباط كرد ، كه آن را به عنوان حسن ختام اين بحث نقل مي‌كنيم:  ‌

         اولاً "منطقه ام‌الرصاص چيزي بود كه قبل از اينكه خود منطقه فاو در نظر گرفته شود، اين (منطقه ام الرصاص) براي يك عمليات محدود در نظر گرفته شده بود. روي آن هم كار شده بود، تا حدودي هم آماده بود كه 2 ماه و 3 ماه و حتي 4 ماه قبل از منطقه اينجا (فاو) عمل بشود." 9

 2-‌پس از اصلي شدن فاو

اين مقطع پس از گذر از مباحث بسيار جدي و تعيين كنندهِ انتخاب مناطق عملياتي متناسب با توان  كه در اواخر آبان ماه و اوايل آذرماه و بين فرماندهان قرارگاه‌هاي رزمي و فرماندهان نيروي زميني سپاه از يك طرف و فرماندهي كل سپاه از طرف ديگر  آغاز مي‌گردد.

نتايج اين مباحث كه ارتباط تنگاتنگ و بسيار نزديكي با بحث مورد مطالعه داشته و همچنين آغازي است جهت پيوستگي دو عمليات صف و فاو و نيز تقسيم مأموريت‌ها از جمله صف بين قرارگاه‌ها، چنين مي‌باشد:  ‌

- تعيين عمليات فاو به عنوان عمليات اصلي.

- مسافرت برادر ...، گرفتن مسئوليت از برادر ... و تعيين مأموريتي غير از فاو براي برادر ... و يا به عبارتي كنار گذاشته شدن سه برادر فوق10 ‌(هر يك به نوعي، به واسطه مخالفت با عمليات فاو).

- تعيين دو عمليات يدك و دو عمليات محدود در كنار عمليات اصلي فاو به شرح زير:

عمليات محدود انصار: پاسگاه معلق (جنوب چزابه)

عمليات يدك حنين: ابو خصاب شمال هور (شمال و جنوب ابو خصاب)

عمليات يدك تبوك: الحسان تا البيضه‌

عمليات محدود صف: جزيره ام‌الرصاص و جزاير اطراف آن‌

     ‌مع الوصف با مقدمه فوق مطالب اين بحث را ادامه مي‌دهيم‌.

پس از اصلي شدن فاو به عنوان عمليات اساسي و گسترده در اين مقطع، عمليات صف همچنان به عنوان يك عمليات محدود، مستقل باقي ماند، و اين مطلب از آنچنان قوت استحكامي برخوردار بود كه حتي بنا داشتند پيش از عمليات اصلي (فاو)، عمليات صف را انجام بدهند كه به دليل پاره‌اي مشكلات11 ‌از برگزار كردن آن خودداري كرده و تصميم به انجام آن به طور همزمان با عمليات بزرگ ديگري مي‌نمايند. توضيحات برادر عزيز جعفري12 ‌را در اين خصوص نقل مي‌كنيم:

< ... عمليات ام‌الرصاص يعني تصرف جزيره ام‌الرصاص به عنوان يك عمليات محدود قبل از عمليات اساسي والفجر8 قرار بود كه آماده‌اش بكنيم. جزيره ام‌الرصاص به دليلي كه محدود بود، محدوديت خيلي زيادي داشت. منطقه‌اش باريك بود و تنهايي نمي‌شد عمليات را انجام بدهيم. ما به اين نتيجه رسيديم كه اين عمليات ام‌الرصاص بايد همزمان با يك عمليات بزرگ‌تري باشد كه به اصطلاح شدت آتش را كم بكند و دشمن همه حواس و فكر و ذهنش را روي اينجا نگذارد و بخواهد مثلاً اينجا را فقط با آتش از ما پس بگيرد.13‌ما پيشنهاد داشتيم كه در پشتيبان اين، يك عمليات ديگر انجام بشود و اين به تنهايي انجام نگيرد. پاتك ندارد ولي با آتش شديد، تلفات زيادي از ما مي‌گيرد.>14 ‌

پس از قبول پيشنهاد همزماني عمليات صف با يك عمليات ديگر، مطلب ديگري كه در مقطع مزبور هنوز تصميم قاطعي درباره آن اتخاذ نشده بود مجدداً عنوان مي‌گرديد. اين مطلب كه نقش و جايگاه ويژه‌اي در ارتباط با عمليات فاو براي آن قائل بودند، عمليات فريب و پشتيباني بود. كه در اين‌باره بيشتر انجام عمليات از جزيره مينو و يا در مقابل خسروآباد قسمت پيچ رودخانه اروند مد نظر بود و نهايتاً به اين نتيجه رسيدند كه عمليات صف به عنوان پشتيبان عمليات اصلي (فاو) و همچنين فريبي جهت آن منطقه باشد.

برادر عزيز جعفري در اين‌باره چنين توضيح مي‌دهد:

< ... ما گفتيم اين عمليات بايد حتماً با يك عمليات بزرگ ديگر همزمان باشد. مثلاً اين عمليات ام‌الرصاص به عنوان پشتيبان آن عمليات اصلي باشد. كه در جلسه‌اي هم كه با آقاي هاشمي در جماران بود، ما اين پيشنهاد را هم آنجا داديم و آنها هم پذيرفتند كه اينجا (ام الرصاص) به عنوان يك تك پشتيبان والفجر8 باشد.>

توضيحات برادر شوشتري را در زمينه چگونگي انتخاب اين عمليات براي فريب دشمن در ذيل نقل مي‌كنيم:

< ... اصلاً يك لطف خدايي بود، كار خدايي بود كه يك برنامه‌ريزي اين‌چنيني برايمان درست كرد. در بحث‌ها به اين نتيجه رسيدند كه ما يك فريبي دور داشته باشيم .... دوم اينكه يك فريب نزديك داشته باشيم.>

ك‌ه در اين‌باره عمليات صف به‌عنوان فريب عمليات اصلي مطرح و تصويب مي‌شود.

با قبول و تصويب اين مطلب كه عمليات صف به‌عنوان عمليات پشتيباني و فريب عمليات اصلي (فاو) باشد، عملاً در اين مقطع ارتباطاتي بين اين دو به وجود مي‌آيد كه تا حدودي روشنگر چگونگي نگرش و ديد پيرامون منطقه عملياتي صف و انتخاب آن در كنار عمليات فاو مي‌باشد. علي اي‌حال با اين زمينه موارد (الف، ب، ج) را در اين مقطع پي مي‌گيريم.  ‌

الف/2: به لحاظ جغرافيايي  منطقه‌اي و نظامي:‌

همان‌طور كه از سه بحث مشخص گرديد در آغاز اين مقطع زماني، يعني پس از اصلي شدن عمليات فاو، هيچ‌گونه ارتباطي بين اين دو منطقه عملياتي به لحاظ جغرافيايي و نظامي وجود نداشت، زيرا كه آماده سازي منطقه صف براي يك عمليات محدود آن‌هم پيش از عمليات فاو و استقلالي كه براي هر يك از اين دو عمليات مطرح بود، هيچ نقطه اشتراكي به لحاظ جغرافيايي و نظامي بين آنها متصور نبود.

ارزشمندي منطقه صف و ارتباط و همبستگي جغرافيايي  نظامي بين دو منطقه صف و فاو از ابتدا، دليل انتخاب منطقه صف به‌عنوان فريب و يا پشتيباني عمليات اصلي نبوده است، ولي اين نكته را نيز نمي‌توانيم ناديده بگيريم كه هدف از منظور داشتن عمليات فريب و پشتيباني در كنار عمليات اصلي، ايجاد ترديد در دشمن نسبت به تشخيص وي پيرامون اصلي و يا فرعي بودن عمليات ايجاد تأخير در حركت دشمن انجام نقل و انتقالات به منطقه اصلي تحت پوشش منطقه فرعي و نهايتاً گرفتن زمان از دشمن جهت دستيابي به موانع و يا ايجاد مواضعي قابل پدافند بوده كه طبيعتاً ارتباطات جغرافيايي و نظامي هم در اين‌باره معني پيدا مي‌كند.  ‌

مع‌الوصف با مطرح شدن همزمان دو عمليات مذكور و سپس تصويب عمليات صف، به‌عنوان عمليات پشتيباني و طرح فريب نسبت به عمليات اصلي، به مرور ارزشمندي منطقه و همچنين ارتباطات جغرافيايي و نظامي بين دو منطقه فاو و صف بحث گرديده و تأثيرات متقابل نظامي را مطرح مي‌نمودند.  ‌

ب/2- به لحاظ صرف توان مفيد و نيرو و امكانات از جانب مسئولين و فرماندهان:‌

پس از گذراندن جلسات بسيار سنگين و جدي انتخاب مناطق عملياتي متناسب با توان و رد عمليات فاو  كه در اول گزارش بدان اشاره شده است  و عبور از اين مرحله بسيار حساس، اين مقطع آغاز مي‌گردد. مباحث مطرح شده در جلسات و نتايج حاصله مسلماً تأثيراتي هرچند ناچيز در روحيه فرماندهان و مسئولين شركت كننده داشته است. كه اين مطلب دقيقاً در صرف توان مفيد و پيگيري امور به طور ناخودآگاه دخالت داشته و مؤثر بود. به خصوص اينكه اين مباحث منجر به حذف سه نفر از فرماندهان اصلي و عاملان مؤثر، از دور عمليات فاو گرديده بود.

از طرف ديگر انتخاب فاو به‌عنوان عمليات آن هم با كيفيتي خاص  كه در گزارش قرارگاه خاتم و قسمت اول همين گزارش به آن اشاره شده است  تمام امكانات و نيرو را به آن سمت كشانده و نظرات مسئولين و فرماندهان را نيز به خود جلب نمود، و منطقه صف هر چند كه عمليات پشتيباني و فريب عمليات اصلي بود ولي غربت خاصي را بر خود مي‌ديد و اين بين فقط فرماندهي كل بود كه به اتفاق برادر عزيز جعفري با حضور در يگان‌هاي شركت كننده در عمليات صف باعث ايجاد توازن نسبي بين يگان‌هاي دو عمليات مي‌شد. اين حركت فرماندهي كل از طرف ديگر روحيه لازم را به فرماندهان و مسئولين و رزمندگان يگان‌ها جهت صرف حداكثر توان و نيرو و امكانات براي آماده سازي عمليات مي‌گرديد. هرچند فرماندهان و مسئولين يگان‌هاي عمليات صف و حتي تعداد عمده‌اي از مسئولين واحدهاي قرارگاه به واسطه17 ‌عدم اطلاع از مباحث تعيين مأموريت و نداشتن نقش در اين ‌باره از هيچ كوششي در زمينه آماده سازي عمليات دريغ نمي‌داشتند.  ‌

ج/2- به لحاظ پيوستگي و يا گسستگي دو عمليات صف و فاو:‌

در اين مقطع كه با قطعيت يافتن فاو به‌عنوان عمليات اصلي شروع مي‌شد ابتدائاً هيچ‌گونه پيوستگي و يا همسويي بين دو عمليات صف و فاو مطرح نبود. زيرا كه در همين زمان عمليات صف نيز به‌عنوان يك عمليات محدود كه بايد قبل از عمليات اصلي انجام شود تصويب گرديده بود. يعني اينكه استقلال دو عمليات و عدم وجود نقطه اشتراكي بين آنها تأييد و محرز مي‌باشد.

با تصميم بر انجام همزمان دو عمليات صف و فاو و تصويب اين مطلب كه عمليات صف به‌عنوان عمليات پشتيباني و يا فريب منطقه اصلي (فاو) قرار گيرد، ارتباط و پيوستگي دو عمليات نيز آغاز مي‌گردد. ولي به واسطه گستردگي و حساسيت عمليات فاو و همچنين كيفيت و نحوه اصلي شدن آن، تمامي نظرها و فعاليت‌ها به آن منطقه جلب مي‌شود، كه نتيجتاً در اين بين عمليات صف تحت‌الشعاع عمليات اصلي قرار گرفته و به‌عنوان يك امر حاشيه‌اي با آن برخورد مي‌شود. اين‌گونه برخورد با عمليات صف عملاً باعث گسستگي و شكاف ما بين دو عمليات مي‌گرديد، در اين زمان فقط ابتكار و درايت فرماندهي كل سپاه بود كه با حضور در يگان‌ها  كه به اتفاق برادر عزيز جعفري صورت مي‌گرفت  و سركشي از آنها و بررسي تمام مسائل و زواياي عمليات صف سعي در پيوستگي بيشتر بين دو عمليات و پركردن شكاف ايجاد شده داشت.  ‌

 3-‌نزديك عمليات فاو:  ‌

با نزديك شدن زمان عمليات كه طبيعتاً تراكم و فعاليت شديدي در امر آماده سازي مهندسي و نقل و انتقالات و ... را نيز به همراه داشت، انتخاب منطقه صف به‌عنوان فريب و پشتيبان عمليات اصلي معني و مفهوم واقعي خود را مي‌يابد. به خصوص اينكه ارتش نيز در غرب منطقه عملياتي صف و به قصد تصرف شلمچه و جزيره بوارين جابه‌جايي‌ها و تحركات بسيار آشكاري را از خود نشان مي‌داد. اقدامات و تحركات فوق از جانب نيروهاي خودي باعث جلب توجه دشمن به منطقه عمليات صف و مناطق جانبي آن كه اهداف ارزشمندي مي‌باشند مي‌گرديد.

دشمن با توجه به تبليغات گسترده و حركت نيروهاي راهيان كربلا، طبيعتاً عمليات عظيم و اساسي را از ما انتظار داشت و هنگامي كه تحركات اخير و اجتماع نيروهاي ارتش و سپاه را با حساسيت فوق‌العاده‌منطقه صف و ارزشمندي هر يك از اهداف موجود در آن به ويژه بصره كه در استراتژي جنگ ج.ا.ا. نقش بسزايي دارد در كنار يكديگر و در يك مجموعه قرار مي‌داد و بررسي مي‌نمود بالاجبار به اين تحليل كشيده مي‌شد كه عمليات اصلي از اين نقطه (منطقه صف) آغاز خواهد شد و ساير اقدامات فريبي بيش نيست. برادر عزيز جعفري در اين خصوص چنين مي‌گويد:

< بحمدالله جداً جاي شكرش باقي است درباره اين لطف الهي، كه واقعاً چشم و گوش دشمن را بست و دشمن هنوز متوجه عمليات اصلي ما نشده است. در اينجا (منطقه صف) به دليل اينكه ارتش در كنار (سمت راست) ما، محور شلمچه عمل مي‌كند دشمن از دو سه روز قبل كه بمباران را شروع كرد متوجه اين منطقه هم شده ولي محور اصلي عمليات را هنوز متوجه نشده و باورش نمي‌شود و فكر مي‌كند آنجا (منطقه فاو) فريب است.>

البته در اسناد به دست آمده پس از عمليات، دشمن با توجه به شواهدي ، مطلب فوق را تأييد مي‌كند و دلايلي را مبني بر اهداف عمليات از منطقه صف ارائه داده و به  يگان‌هاي خود اعلام مي‌دارد؛ كه به واسطه اهميت فوق‌العاده آن قسمت‌هايي از نامه مذكور را عيناً در ذيل نقل مي‌كنيم:

< موضوع: نتيجه‌گيري‌ها در دستورالعمل‌ها  ‌

نامهِ به كلي سري شماره 535 مورخ 15/11/1364 فرماندهي سپاه هفتم (اطلاعات)،  ‌

الف: نتيجه‌گيري‌ها:

اول‌- دلايل زير نشان‌دهنده تغيير مقاصد احتمالي دشمن از منطقه سپاه هفتم به منطقه لشكر 11 و قسمتي از منطقه لشكر 15 (جزيره ام الرصاص) مي‌باشد:

1- شناسايي تبعات نيروهاي دشمن و محل‌هاي استقرار آنها و نيز كشف مقاصد سمت حمله او كه اين منجر به فقدان اصل غافلگيري دشمن گرديده است.

2- استقرار واحدهاي جديد توپخانه در محل‌هاي توپخانه ژاندارمري و رسيدن برخي از فرماندهان توپخانه ارتش و استقرار آنها در ديدگاه‌ها.

3- اجراي تمرين در رده تيپ در منطقه حفار علي (نهر كارون)، و تمرين ديگري در رده گردان پياده در شرق آبادان در مورخ 26/10 و 1/11/64.

4- تخليه قسمتي از مواضع و مناطقي كه توسط نيروهاي ژاندارمري اشغال شده بود. همان‌طوري كه در بعضي از نامه‌هاي ارسالي بر روي شبكه مخابراتي ژاندارمري به آن اشاره گرديد و اشغال آن به وسيله سپاه و ارتش.

5- در مورخ 8/11/64 اشاره گرديده بود كه شبكه بيسيمي قرارگاه مقدم تيپ 55 (هوابرد ارتش) چترباز به منطقه جفير و از آنجا به منطقه مارد نقل مكان نمود. همچنين از رسيدن دو گردان از آن تيپ به همان منطقه اطمينان حاصل گرديده است.

دوم‌- افزايش تعداد خودروهاي رديابي و ديدبان شده احتمالاً براي اين است كه واحدهايي از ارتش به منظور اشغال مواضعي كه نيروهاي ژاندارمري در آنجا مستقر بودند وارد منطقه گرديده و همچنين افزايش تعداد خودروهاي مهندسي كه در مناطق فعاليت روبه‌روي اين لشكر مشغول خاك‌ريزي مي‌باشند.

سوم‌- ظاهر شدن خودروهاي حامل قطعات پل خيبري كه از آبادان به خسروآباد و به طرف جنوب در حال حركت بوده نشان‌دهنده يكي از احتمالات زير است:

1- فريب دادن ما زيرا كه به تصور اينكه حمله آينده در منطقه اين لشكر (لشكر22) انجام خواهد گرفت نظر و توجهات نيروهاي خود را متوجه اين منطقه نموده در صورتي كه حمله در منطقه ديگر مي‌باشد.

2- تكميل تلاش مهندسي دشمن كه در منطقه روبه‌روي اين لشكر جهت نصب پل در مناطق نهرها به طور گسترده انجام مي‌گردد.

3- انبار كردن آنها در مناطق نخلستاني تا در مراحل بعدي هرگونه حمله به منطقه فاو از آن استفاده نمايد.

چهارم- تداوم افزايش تلاش مهندسي به ويژه در جلوي منطقه اين لشكر جهت تكميل هرچه سريع‌تر كليهِ جاده‌هاي عمودي و عرضي منتهي به منطقه روبه‌روي را‡س البيشه و نيز احداث خاكريزهايي در اطراف آنها بوده تا حركت سريع يگان‌هاي دشمن در هرگونه تعرضي در آينده و با بكارگيري بيش از يك جاده به منظور نزديك شدن به منطقه احتمالي عبور تأمين گردد.

پنجم‌- ظاهر شدن هواپيماهاي هدايت شونده به منظور فريب و نيز شناسايي آرايش پدافندي خودي به ويژه تيربارها و سلاحهاي ضد هوايي مي‌باشد.>19

جلب توجه دشمن از فاو به صف كه اقداماتي را نيز در اين خصوص به همراه داشت و به وجود آمدن اين تحليل خود باعث ارتباط و در هم آميختگي دو منطقه عملياتي صف و فاو مي‌گرديد. به نحوي كه تفكيك دو منطقه فوق از يكديگر، بسيار مشكل و ناممكن مي‌شد. البته اين مطلب و نحوه پرداختن و نگرش به آن همه‌گير نبوده و مختص برادر محسن رضايي در قرارگاه خاتم بوده و همچنين در عزيز جعفري و ساير فرماندهان قرارگاه نجف1 خلاصه مي‌شد.

علي اي‌حال هرچند موارد (الف، ب، ج) در اين مقطع، توضيح داده شد ولي باز هم به طور اجمال نكاتي درباره هر يك از آنها اشاره مي‌شود.

الف/3- به لحاظ جغرافيايي  منطقه‌اي و نظامي:

در اين مقطع كه آخرين هماهنگي‌ها جهت آمادگي نهايي براي عمليات صورت مي‌گرفت، بروز ارتباطات نهفته و آميختگي ناپيداي دو منطقه صف و فاو به لحاظ جغرافيايي و نظامي آشكار مي‌گشت، و در كنار حساسيت و اهميت نظامي و استراتژيكي خاص منطقه صف گاهاً مباحثي را بر ما تحميل و به خود اختصاص مي‌داد.

مروري مجدد در اهميت و حساسيت منطقه عملياتي صف به لحاظ جغرافيايي  منطقه‌اي و نظامي ضرورت اين بحث را بيشتر مشخص مي‌نمايد:

- نزديكي به بصره كه در استراتژي نظامي ج.ا.ا. هدف اول مي‌باشد و در حقيقت منطقه صف يكي از راه‌هاي وصولي بصره مي‌باشد.  ‌

- عبور از اروند و رسيدن به خور الزبير و بستن اين تنگه كه حدود ... كيلومتر20 ‌عمق دارد باعث مسدود شدن آن، و در نتيجه قطع جاده‌هاي اطلاعاتي بصره فاو مي‌گردد كه محاصره همه‌جانبه شبيه جزيره فاو را به دنبال دارد.  ‌

- دليل فوق و تجمع نيروهاي اسلام در منطقه صف، باعث ايجاد ترديد جدي در حركت همه‌جانبه دشمن به سمت فاو (منطقه عمليات اصلي) مي‌شود.  ‌

- دشمن جهت رسيدن به فاو و تقويت اين منطقه لاجرم بايد از تنگه الزبير و به عبارتي از جلوي منطقه عملياتي صف عبور كند و عمليات در اين نقطه باعث تأخير و ترديد در حركت وي به سمت فاو مي‌گردد.  ‌

با توجه به دلايل فوق "منطقه صف، اولين نقطه فشار دشمن جهت برخورد و مقابله با كل عمليات مي‌باشد" كه اين مطلب باعث به وجود آمدن زمان جهت ايجاد موانع و مواضع قابل پدافند و تثبيت منطقه تعريف شده مي‌باشد.  ‌

- حساسيت و اهميت منطقه صف باعث فريب دشمن به لحاظ استراتژيكي قبل از انجام عمليات مي‌باشد.

- حساسيت و اهميت منطقه صف و وضعيت جغرافيايي آن كه بر سر راه منطقه اصلي عمليات (فاو) قرار گرفته باعث انحراف فكر دشمن پيرامون نقل و انتقالات انجام شده به آن منطقه مي‌گردد.

حال با اين زمينه مطالبي را كه برادران در خصوص ارتباط دو منطقه صف و فاو به لحاظ جغرافيايي و نظامي بيان داشته‌اند نقل مي‌كنيم:

برادر عزيز جعفري:  ‌

< اين فريب دشمن با توجه به وضعيت كلي است. اين منطقه ]صف[ كه اين جلو يك گلوگاه است (تنگه الزبير) فكر مي‌كند كه ما يك تك فريبي كرده‌ايم در پايين (فاو) تا نيروهاي دشمن را بكشانيم توي اين به اصطلاح كيسه، بعد با توجه به نمود نيروهاي ارتش و سپاه كه پشت اين خاكريز است، يعني اجتماع نيروهاي ارتش و سپاه را تك اصلي مي‌دانند، با توجه به اين فكر مي‌كند كه ما آنجا (فاو) عمل كرديم كه اين نيروها را بكشيم داخل، بعد از اينجا (منطقه صف) هجوم بياوريم اين دهنه را ببنديم. وحشت دارد از اين حركت و اين خيلي ارزش دارد.>21

برادر سوداگر:

< ... دشمن دو تا احتياط عمده يكي شرق بصره دارد يكي شرق عماره، اين احتياط عمومي دشمن كه مواضعش مشخص است، طرح‌هاي پاتكش آماده است و در شرق بصره مستقر است از بغل شلمچه وارد عمل مي‌شود، دارد عمل شدن ما در ام‌الرصاص يك زمان را به دشمن مي‌دهد كه دشمن از اين گلوگاه و ...22 ‌تا پل بصره و نشوه وارد عمل شود و بيايد جلوي ام‌الرصاص جلوي ما موضع بگيرد و آمدن توي اين منطقه كه آمادگي ندارد يك زمان مي‌خواهد. حالا فرض بگوييم 3 روز يا 4 روز تا بتواند بر عليه پايين (فاو) وارد عمل بشود، يا اگر عمليات پايين (فاو) پس از اين (عمليات صف) باشد آن عمليات، اين احتياط دشمن را مي‌كشد توي اين منطقه تا بتواند در اينجا وارد عمل بشود و در صورتي كه 48 ساعت بعد از آنجا (فاو) عمل كنيم قدر مسلم اين است كه دشمن با يك عمل انجام شده‌اي روبه‌رو مي‌شود و احساس مي‌كند كه اين يك فريب بوده و ممكن است ما از اينجا باز بشويم و برسيم به آن انتهاي خور عبدالله و نيروي دشمن را اينجا گير بيندازيم.>23

برادر حشمت مسئول طرح و عمليات تيپ امام حسن(ع):

< ... اگر همزمان در اين دو منطقه (صف و فاو) به دشمن بزنيم، دشمن احتياطش را وارد منطقه مي‌كند، ... و نيروي عمده‌اي را جلوي ام‌الرصاص مي‌گذارد تا اينها را (اين منطقه را) بگيرد و همزمان نيروهاي احتياط بيشتري را به طرف پايين (فاو) مي‌فرستد. يعني اگر همزمان بزنيم، يك نيروي احتياط براي اينجا (منطقه صف) مي‌گذارد و يك نيروي احتياط بزرگ‌تر از اين به سمت پايين (فاو) مي‌فرستد و حركتي كه به نظر من مي‌خواهد بكند اين است كه منطقه پايين را سد بكند. يعني در مرحله اول مي‌خواهد منطقه پايين را فقط سد بكند و درباره اينجا (منطقه صف) هدفش اين است كه علاوه بر اينكه مطمئناً جلوي ما را سد كرده و ما را زمينگير كند اين است كه حتي از اينجا ما را عقب بزند، به عبارت ديگر، هدفش اين مي‌شود كه اينجا ما را عقب بزند و جلوي پايين (فاو) را بگيرد. يعني پايين را شل نمي‌كند كه ما بتوانيم از پايين هم بياييم و اين چيزي كه در ذهنش دارد يعني اول سد مي‌كند پايين را و از طرف ديگر از اينجا پاتك‌هايش را به طور قوي و مداوم شروع مي‌كند، موقعي كه از اين طرف خيالش راحت شد مي‌رود به سمت پايين (فاو)>24

برادر شوشتري:  ‌

<اين‌جوري در نظر بگيريد كه نصف ارتش عراق به شما حمله مي‌كند اينجا. شما اينجا (منطقه صف) در نظر بگيريد كه يك لشكر يا دو لشكر با يك قرارگاه تيپ كه همان‌جاست (وارد عمل مي‌شود).>25

< هدف، هدف كوچك و حساس است. براي دشمن خيلي حساس است، اين درست از نظر حساسيت اندازه هدف پايين (فاو) برايش حساس است و تا زماني‌كه اينجا را مسئله‌اش را حل نكند به پايين نخواهد رفت، يعني نصف ارتش عراق اينجا درگير مي‌شود.>26

برادر علي شوشتري در جاي ديگري درباره انتخاب منطقه و ارتباط آن با منطقه فاو به لحاظ جغرافيايي و نظامي چنين مي‌گويد:

< اين فريب نزديك (در منطقه صف) در تأخير دشمن به پايين (فاو) جلوگيري مي‌كرد، دشمن نمي‌توانست با تمام توان جرئت به خودش بدهد با وجود نيروي ما در آنجا (در منطقه صف) حركت كند و بيايد پايين. همين كه در پناهش استفاده شد براي آوردن نقل و انتقال، اين دليلش براي انتخاب زمين براي عمليات پشتيباني و يا فريب، بهترين چيز بود، ولي انتخابش از طرف خدا بود، از نيروهاي نظامي نبود، خدا بود كه بالاخره اين‌جوري در فكر برادرها انداخت و اين‌جور برنامه‌ريزي‌هايي از اول نشده بود كه به دلايلي عملي نشده بود و ماند و آخر هم نتيجه مثبت و خوبي داد.>27

با توجه به مباحث فوق، ارتباط و در هم آميختگي دو منطقه صف و فاو به لحاظ جغرافيايي و منطقه‌اي و نظامي مشخص شده و محرز گرديد و همان‌طور كه روشن شد اين مسائل در قرارگاه نجف1 و فرماندهان يگان‌هاي عمل كننده در آنجا مطرح بود و در قرارگاه خاتم صرفاً برادر محسن رضايي عنايت خاصي براي اين ارتباط قائل بوده و به اين آميختگي دو منطقه اهميت ويژه‌اي مي‌دادند.

ب/3- به لحاظ صرف توان مفيد و نيرو و امكانات از جانب مسئولين:‌

عليرغم همبستگي و اختلاط دو منطقه صف و فاو كه با نزديك‌تر شدن زمان عمليات اهميت آن بيشتر مي‌گرديد، صرف توان از جانب مسئولين و قرارگاه خاتم به طور عكس كاسته مي‌شد كه البته با توجه به اصلي بودن عمليات (فاو) اين مطلب تا حدودي طبيعي جلوه مي‌نمود. با وجود اين حساسيت ويژه منطقه صف چنين اقتضا مي‌كرد كه توجه بيشتري از جانب مسئولين چه درباره صرف توان مفيد و چه صرف نيرو و امكانات در حق آن بشود.

فرماندهي قرارگاه نجف1 در اين باره چنين مي‌گويد:

<خوب اينكه طبيعي بود وقتي كه يك جا مي‌خواهد عمليات اصلي و مشكلي مثل اينجا (فاو) انجام بگيرد، همه توجه‌ها و وسايل به آن سمت باشد.

البته ديد خود برادر محسن و اينها، شايد اين‌جوري نبود ولي خوب بچه‌هاي تداركات يا واحدها (اين مسائل را رعايت نمي‌كردند). خود به خود اين چيز طبيعي است كه وقتي يك جايي ديگر را عمليات اصلي مي‌دانند و (يك منطقه را) تك پشتيباني، خود به خود پشتيباني بودن يك مقداري اثر مي‌گذارد.>

نكته قابل ذكر در اينجا، توجه برادر محسن و عنايت خاص ايشان به منطقه صف و عمليات در اين نقطه بود، ولي ايشان نيز به واسطه درگيري و مشغله بيش از حد درباره عمليات فاو، توان قابل ذكري پيرامون منطقه صف صرف نمي‌كردند.

در اين مقطع صرف توان و نيرو از جانب فرماندهان و مسئولين واحدهاي قرارگاه و يگان‌هاي عمل كننده در منطقه صف در حد بسيار بالا و جداً قابل تحسين بود.

ج/3- به لحاظ پيوستگي و يا گسستگي دو عمليات صف و فاو:‌

در اين مقطع با توجه به آشكار شدن اهميت و حساسيت غير قابل انكار منطقه صف و اشتراك و پيوستگي دو عمليات صف و فاو، وضعيت پيوستگي و يا گسستگي دو عمليات همانند مقطع قبلي بوده و هيچ‌گونه تلاشي نيز جهت نزديكي اين دو و ترسيم شكاف موجود انجام نمي‌گرفت و غير از برادر محسن رضايي و يكي دو نفر ديگر از برادران قرارگاه خاتم بقيه برادران مسئول به عمليات صف و فاو به‌صورت دو مقوله جدا از يكديگر مي‌نگريستند.  ‌

بخش دوم:

ارزيابي اطلاعاتي‌

داوود رنجبر راوي ديگر مركز مطالعات و تحقيقات جنگ در تاريخ 3/11/1366 ارزيابي خود را از گزارش عمليات مورد بحث اين‌گونه اظهار كرده‌ است:

درگزارش عمليات صف در والفجر8 (ام‌الرصاص) از برادر علي فتحي مورد مطالعه و بررسي قرار گرفت. برادر عزيز و شهيد ما از قوت قلم لازم و كيفيت بيان مطلب برخوردار بوده و گزارش خوبي را نگاشته است.

منتها با وجود اين بنا به عللي از جمله تسريع در ارائه، اين گزارش داراي نواقصي است. نواقصي كه عمدتاً ناشي از تسريع در ارائه، به وجود آمده عبارت است از:

- پيرامون اقدامات چندين ماهه قرارگاه و يگان‌ها در كسب آمادگي بحثي صورت نگرفته است.

- شرح عمليات نسبت به مباحث ديگر داراي ضعف در پرداخت و نقص در (احتمالاً) اطلاعات است و صرفاً وقايع بدون هيچ تحليل و پرداخت مناسب [بر خلاف] آنچه كه در قسمت‌هاي ديگر از نگارنده وجود دارد، بيان شده است.  ‌

 در استفاده و به كارگيري از نقل قول افراط شده است: عموماً عين متن پياده شده و محاوره‌اي است.

 در بعضي جاها ضرورت دستكاري و تفهيم مطلب وجود دارد.

در مجموع اين گزارش كيفيت لازم را از جهت نگارش داراست منتها يك چك سريع توسط ويراستار انجام شود بهتر است. [گزارش] آماده تايپ و آرشيو است.

بخش سوم:

فهرست كل مباحث گزارش عمليات قرارگاه نجف در عمليات والفجر298

الف) انتخاب منطقه:‌

 چگونگي انتخاب منطقه عمليات صف و ارتباط آن با منطقه عمليات فاو

1- پيش از اصلي شدن فاو

الف‌/1- به لحاظ جغرافيايي  منطقه‌اي و نظامي‌

ب/1- به لحاظ صرف توان مفيد و نيرو و امكانات از جانب مسئولين و فرماندهان‌

ج/1- به لحاظ پيوستگي و يا گسستگي دو عمليات صف و فاو

2- پس از اصلي شدن فاو

الف/2- به لحاظ جغرافيايي  منطقه‌اي و نظامي‌

ب/2- به لحاظ صرف توان مفيد و نيرو و امكانات ازجانب مسئولين و فرماندهان‌

ج/2- به لحاظ پيوستگي و يا گسستگي دو عمليات صف و فاو

3- نزديك عمليات فاو

الف/3- به لحاظ جغرافيايي  منطقه‌اي و نظامي‌

ب/3- به لحاظ صرف توان مفيد نيرو و امكانات از جانب مسئولين و فرماندهان‌

ج/3- به لحاظ پيوستگي و يا گسستگي دو عمليات صف و فاو

ب) وضعيت نظامي منطقه:

تشريح نظامي منطقه عملياتي: 1- منطقه خودي 2- منطقه دشمن 3- ساير مشخصات و عوارض موجود در منطقه.

1- منطقه خودي:

1/1- عوارض مصنوعي‌

1/1/1- نخلستان‌

2/1/1- جاده‌ها و پل‌ها

3/1/1- اسكله خرمشهر

4/1/1- آبگرفتگي‌

2/1- عوارض طبيعي‌

1/2/1- ساحل‌

1/1/2/1- ساحل خودي در ضلع جنوبي تقاطع كارون  اروند

2/1/2/1- ساحل خودي از ضلع شمالي تقاطع اروند  كارون تا انتهاي اسكله خرمشهر

3/1/2/1- ساحل خودي از انتهاي اسكله خرمشهر تا تقاطع نهر عرايض اروند

4/1/2/1- ساحل خودي در حد واسط بين نهر عرايض و تقاطع نهر خيّن با اروند

5/1/2/1- ساحل نهر خيّن‌

2/2/1- رودخانه كارون‌

3/2/1- نهر عرايض‌

4/2/1- نهر خيّن‌

2- منطقه دشمن:

1/2- سواحل اروند، واقع درجنوب و غرب اروند

1/1/2- بررسي منطقه از شمال جزيره سهيل تا كوت الزين  ‌

1/1/1/2- بررسي سواحل و نهرهاي موجود در محدوده شمال جزيره سهيل تا كوت الزين‌

2/1/1/2- وضع جاده‌هاي موجود در محدوده شمال جزيره سهيل تا كوت الزين‌

2/1/2- بررسي منطقه از كوت الزين تا ابوالخصيب‌

1/2/1/2- بررسي سواحل و نهرهاي موجود در محدوده كوت الزين تا ابوالخصيب‌

2/2/1/2- وضع جاده‌هاي موجود در محدوده كوت الزين تا ابوالخصيب‌

2/2- جزاير داخل اروند

1/2/2- جزيره ام الرصاص‌

2/2/2- جزيره ام‌البابي (شرقي و غربي)

3/2/2- جزيره بلجانيه‌

4/2/2- جزيره بوارين‌

5/2/2- جزيره ام‌الطويله‌

3- ساير مشخصات و عوارض موجود در منطقه:

1/3- كارخانه پتروشيمي‌

2/3- خور الزبير

3/3- جاده‌هاي اصلي در منطقه دشمن‌

4/3- زمين منطقه‌

1/4/3- نقاط و عوارض حساس منطقه‌

2/4/3- وضعيت استقرار دشمن‌

1/2/4/3‌ در جزيره بوارين‌

2/2/4/3‌ در جزيره ام الرصاص‌

3/2/4/3‌ جزيره ام‌البابي شرقي و غربي  ‌

4/2/4/3 جزيره ام الطويله شرقي (يا ماهي)

5/2/4/3 ساحل جنوبي اروند رود

3/4/3- استعداد آرايش و گسترش نيروهاي دشمن‌

4/4/3- آمادگي دشمن و تقويت منطقه‌

ج) شناسايي‌

 1-‌تيپ 10 سيد الشهدا

1/1- شناسايي محور حضرت ابا عبدالله(ع)

2/1- شناسايي محور حضرت فاطمه زهرا(س)

2-‌تيپ 18 الغدير

1/2- شناسايي محور حمزه سيد الشهدا(ع)

2/2- شناسايي محور سيد الشهدا(ع)

3/2- شناسايي محور امام حسين(ع)

4/2- شناسايي محور امام علي(ع)

5/2- شناسايي محور محمد رسول‌الله(ص)

6/2- شناسايي محور امام سجاد(ع)

3- تيپ امام رضا(ع)

1/3- جزيره ام‌الرصاص‌

2/3- جزيره بوارين‌

1/2/3- شناسايي محور نهر خين‌

2/2/3- شناسايي محور بوارين (از داخل اروند)

3/3- شناسايي جزيره ام الطويله شرقي (ماهي)

4-‌ساير محورها

1/4- شناسايي پشت ام الرصاص‌

2/4- شناسايي جزيره ام الرصاص‌

3/4- شناسايي جزيره ام‌البابي شرقي‌

‌اتفاقات در طول شناسايي:

1- نحوه اسارت برادر علي محمد سيف‌الله‌

2- نحوه اسارت برادران عيسي صفرزاده و عبدالله قاسم سمناني‌

د) فهرست بحث طرح مانور:

طرح‌هاي اوليه‌

گسترش منطقه عمليات به جزيره بوارين‌

طرح مانور اوليه‌

هدف و مأموريت‌

تغيير خط در بين دو يگان سيد الشهدا و الغدير  ‌

مانور يگاني:‌

 1-‌طرح مانور تيپ 21 امام رضا (ع)‌

1/1-‌مأموريت‌

1/2-‌استعداد

1/3-‌مانور كلي يگان‌

1/3/1-‌مانور گردان كربلا

1/3/2-‌مانور گردان فلق‌

1/3/3-‌مانور گردان الحدي‌

1/4-‌نحوه شكستن خط‌

1/5-‌نقش واحدهاي پشتيباني و طرح مانور تيپ21 امام رضا (ع)

1/5/1-‌ادوات‌

1/5/2-‌توپخانه‌

1/5/3-‌تخريب‌

2-‌طرح مانور تيپ10 سيد الشهدا(ع)‌

2/1-‌مأموريت‌

2/2-‌استعداد

2/3-‌مانور كلي يگان‌

2/3/1-‌مانور گردان حضرت قمر بني هاشم‌

2/3/2-‌مانور گردان حضرت علي اكبر

2/3/3-‌مانور گردان حضرت علي اصغر

2/3/4-‌مانور گردان المهدي(عج)‌

2/4- نحوه شكستن خط‌

2/5-‌نقش واحدهاي پشتيباني در  طرح  مانور  تيپ   سيدالشهدا (ع)

2/5/1-‌ادوات‌

2/5/2-‌توپخانه‌

2/5/3-‌تخريب‌

3-‌طرح مانور تيپ 18 الغدير

3/1-‌مأموريت‌

3/2-‌استعداد

3/3-‌مانور كلي يگان‌

3/3/1-‌مانور گردان امام حسن (ع)(‌

3/3/2-‌مانور گردان حضرت رسول (ص)(‌

3/3/3-‌مانور گردان حضرت امام حسين (ع)(‌

3/3/4-‌گردان‌هاي مستقر حزب الله و جند الله‌

3/4-‌نقش واحدهاي پشتيباني در طرح مانور تيپ18 الغدير

3/4/1-‌ادوات‌

تغييرات خط حد:

الف: تغييرات در خط حد يگان‌هاي عمليات صف‌

1/‌الف: تغيير خط حد ما بين تيپ21 امام رضا (ع) و تيپ10 سيد الشهدا(ع)‌

2/‌الف: تغيير خط حد مابين تيپ10 سيد الشهدا و تيپ18 الغدير

ب: تغييرات در خط بين سپاه و ارتش در جزيره بوارين‌

تصميم ستادهاي جنگ درباره خط حد سپاه و ارتش‌

درخواست ارتش از سپاه جهت انجام عمليات به صورت مشترك در جزيره بوارين‌توافق نهايي درباره چگونگي و محدوده عمليات ارتش و سپاه در جزاير بوارين و ماهي‌

طرح مانور نهايي:‌

 1-‌طرح مانور تيپ21 امام رضا (ع)‌

1/1-‌مأموريت‌

1/2-‌استعداد

1/3-‌مانور كلي يگان‌

1/3/1-‌مانور ريز يگان‌

1/3/1/1-‌محور دهنه خين‌

1/3/1/2-‌محور بوارين‌

1/3/1/3‌- محور جزيره ماهي‌

1/3/1/4-‌محور جزيره ام الرصاص‌

1/3/2-‌تدابير مانور نيروهاي غواص‌

1/3/2/1-‌سلاح و سازمان هر گروه غواص‌

1/3/2/2-‌پوشش اطلاعاتي نيروهاي غواص كه از يك شب قبل بايد در جزاير نفوذ نمايند

1/3/2/3-‌چگونگي تماس با غواص‌هاي اعزامي به مواضع دشمن يك شب قبل از عمليات‌

1/3/2/4-‌چگونگي اعلام ساعت حمله به نيروهاي غواص كه از يك شب قبل از عمليات بايد در جزاير دشمن نفوذ مي‌كردند

2-‌طرح مانور تيپ10 سيد الشهدا(ع)‌

2/1-‌مأموريت‌

2/2-‌استعداد

2/3-‌مانور كلي يگان‌

2/3/1-‌مانور ريز يگان‌

2/3/2-‌تدابير مانور نيروهاي غواص‌

2/4-‌تدابير طرح مانور تيپ10 سيد الشهدا(ع)‌

2/4/1-‌شكستن خط اول دشمن با آتش ساحلي  ‌

2/4/2-‌احتمال انهدام پل بين جزاير ام‌الرصاص و ام‌البابي غربي و تدبير شكستن خط جزيره ام‌البابي غربي‌

3-‌طرح مانور تيپ 18 الغدير

3/1-‌مأموريت‌

3/2-‌استعداد

3/3-‌مانور كلي يگان‌

 -3/3/1‌مانور ريز يگان‌

ه) فهرست بحث تدابير كلي طرح مانور و نقش واحدهاي پشتيباني:

1-‌توپخانه‌

2-‌ادوات‌

2/1-‌پشتيباني منطقه توسط ادوات تيپ انصار الحسين(ع) و امام حسن(ع)‌

2/2-‌بالا بردن سقف مهمات ادوات‌

2/3-‌اجراي آتش روي نقاط حساس منطقه عملياتي‌

3-‌پوشش هوايي‌

4-‌پيش‌بيني آتش ساحلي جهت شكستن خط‌

5-‌زرهي‌

6-‌مهندسي  ‌

6/1-‌احداث پل‌

6/1/1-‌احداث پل روي نهر خين‌

2‌‌/1/6- ايجاد پل روي اروند جهت ورود از ساحل خودي به جزيره ام‌الرصاص‌

6/1/3‌-احداث پل بين جزاير ام‌الرصاص و ام‌البابي‌

6/2-‌انتقال وسايل سنگين‌

7-‌پشتيباني دريايي يگان توسط يگان دريايي تيپ ويژه شهدا

8-‌احتياط منطقه‌

و) فهرست بحث شرح عمليات:

اعلام آخرين آمادگي و زمان انجام عمليات‌

اعزام غواصان كه از يك شب قبل از عمليات بايد نفوذ مي‌كردند

اعزام غواصان براي شكستن خط‌

شروع عمليات‌

خلاصه وضعيت يگان‌ها تا ساعت 7 صبح روز اول‌

تصميم‌گيري براي انتخاب خط پدافندي در صبح روز اول‌

طرحريزي ادامه عمليات در شب دوم‌

وضعيت جديد در مواضع پدافندي و تغيير طرح ادامه عمليات‌

وضعيت دشمن‌

تصميم جديد براي چگونگي ادامه عمليات‌

بررسي آخرين وضعيت و دستور عقب نشيني  ‌

پي نوشت‌

 1‌- اين بخش همان‌گونه كه در متن اصلي است گزارش مي‌شود، بجز در موارد اندك كه در پاورقي مربوط به آن توضيحي داده شده است.

 2‌- محسن رضايي فرمانده وقت كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي.

3-دفترچه شماره 2، صفحه 5، تاريخ 29/3/1364 (دفترچه راوي 1095، صفحه 5، راوي: رنجبر)

‌4- برادر علي سمناني، 6/4/1364، دفترچه شماره 2 خاتم (دفترچه راوي 1095، ص 136 راوي: رنجبر)

5‌- از چگونگي عمليات ارتش در شلمچه و ام‌الرصاص و انجام يا عدم انجام آن اطلاعي موجود نمي‌باشد.

6‌- برادر عزيز جعفري در زمان واگذاري مأموريت مذكور معاونت عملياتي منطقه 5 كربلا بود و در آن زمان سپاه به صورت 5 منطقه بزرگ اداره مي‌گرديد.

7‌- منظور راوي شهيد، عدم توافق برخي فرماندهان با انجام عمليات در فاو بوده است.

8‌- در اين جمله مفهوم نيست، آيا يگان‌هايي كه در مباحث شركت نداشتند با توان پايين همكاري مي‌كرده‌اند يا به‌رغم اينكه در مباحث حضور نداشته‌اند در حد توان همكاري كرده‌اند. جمله گويا و محرز نيست.

9- مصاحبه با برادر شوشتري قائم مقام فرماندهي قرارگاه نجف1، 5/1/1365، نوار شماره 14، مصاحبه، راوي: رنجبر، نوار شماره: 17675.

10- با توجه به اينكه انتشار عمومي نام اين برادران ضرورتي ندارد از ذكر آن خودداري مي‌شود.

11- برادر عزيز جعفري طي نامه‌اي به فرماندهي نيروي زميني سپاه مشكلات انجام عمليات صف را بازگو كرده و عدم آمادگي يگان‌هاي عمل كننده را اعلام مي‌دارد. به قسمت‌هايي از اين نامه در ذيل اشاره مي‌شود:

<به اطلاع مي‌رساند با توجه به محدوديت زماني از لحاظ جو و زمين در رابطه با تعيين روز و ساعت كه در تاريخ دهم تا هفدهم هر ماه مناسب عمل مي‌باشد، در ماه جاري دو يگان تيپ10 سيدالشهدا و تيپ18 الغدير به دلايل زير آماده اجراي عمليات نمي‌باشند:

1/11- عدم آمادگي آموزشي و مانور مشابه.

2/11- آماده سازي منطقه و خط كه به دليل حضور ژاندارمري شروع اين كار با حفاظت تناقض دارد.

3/11- كمبود نيرو در هر دو يگان. هر يگان داراي سه گردان و يك گروهان مي‌باشد.

4/11- مشكلات و كمبودهاي يگان دريايي (لباس غواصي و قايق).

5/11- انتقال امكانات و وسايل ويژه عبور كه به دليل حضور ژاندارمري عملي نمي‌باشد.

6/11- مشخص نبودن يگان احتياط.

7/11- عدم همزماني اجراي اين عمليات با عمليات ديگري در همين منطقه.

ايشان سپس نتيجه‌گيري كرده كه 2 مورد آن چنين است:

1/7/11- عمليات اجباراً به اواسط ماه آينده موكول خواهد شد.

2/7/11- عمل كردن در اين منطقه، تنهايي احتمالاً تلفات غير قابل قبولي را در بر داشته باشد.

وي آنگاه پيشنهاد مي‌نمايد كه اين عمليات همزمان با اجراي عمليات اصلي شماره 3 يا 2 باشد. (سند نامه: شماره 398-1/ج‌ق‌ط  8/9/64)

12- فرمانده قرارگاه نجف1 در عمليات.

13- مصاحبه با برادر عزيز جعفري. تاريخ 5/1/65  نوار شمارهِ 12 مصاحبه  شمارهِ نوار: 17673 راوي: رنجبر

14- برادر عزيز جعفري. تاريخ 18/1/64  نوار شماره 24 جلسه خاتم شمارهِ نوار: 16617 راوي: رنجبر

15-‌راوي در متن شماره رديف مأخذ گذاشته است. اما در پاورقي مأخذ را معرفي نكرده است.

16- مصاحبه با برادر شوشتري قائم مقام قرارگاه نجف 1 تاريخ 5/1/65  نوار شماره 14 مصاحبه شمارهِ نوار: 17675 راوي: رنجبر

 17‌- جايگزين كردن كلمه "به رغم" به جاي "به واسطه" جمله مفهوم منطقي پيدا مي‌كند.

18- برادر عزيز جعفري فرمانده قرارگاه نجف1، نوار شماره 41، جلسه، 15/11/1364، راوي: علي فتحي.

19- نامه شماره 1س/8/934-18/11/1364 فرماندهي لشكر26 پياده به يگان‌هاي تابعه  كه در جزوه نگرشي بر عمليات والفجر8 واحد اطلاعات نظامي قرارگاه خاتم ترجمه آن منعكس گرديده است. (سند شماره 266456، جزوه نگرشي بر عمليات والفجر8)

20- مقدار آن را راوي مشخص نكرده است.

21- برادر عزيز جعفري فرمانده قرارگاه نجف1 در جمع فرماندهان و مسئولين اطلاعات و طرح و عمليات يگان‌هاي منطقه صف، تاريخ 15/11/1364، نوار شمارهِ 17624، راوي: علي فتحي.

 22- كلمه در متن خوانا نيست.

23- برادر احمد سوداگر مسئول اطلاعات نظامي قرارگاه نجف1، در جمع فرماندهان و مسئولين اطلاعات و طرح و عمليات يگان‌هاي منطقه صف، .../11/1364، نوار 43 جلسه، نوار شمارهِ 17624، راوي: علي فتحي.

24- برادر حشمت مسئول طرح و عمليات تيپ امام حسن(ع) در جلسه فرماندهان و مسئولين اطلاعات و طرح و عمليات يگان‌هاي منطقه صف، 15/11/1364، نوار 43 جلسه، نوار شمارهِ 17624، راوي: علي فتحي.

25- برادر شوشتري قائم مقام فرماندهي قرارگاه نجف1، نوار شماره 1 با فرماندهي 6/11/1364، نوار شمارهِ 17596، راوي: علي فتحي.

26- برادر شوشتري قائم مقام فرماندهي قرارگاه نجف1، نوار شماره 27 جلسه، 28/11/1364، نوار شمارهِ 17600، راوي: علي فتحي.

27- مصاحبه با برادر شوشتري قائم مقام فرماندهي قرارگاه نجف1، 5/1/1365، نوار شماره 14 مصاحبه، نوار شماره 17675، راوي: علي فتحي.

28- مصاحبه با برادر عزيز جعفري فرمانده قرارگاه نجف1، 5/1/1365، نوار شمارهِ 12 مصاحبه، نوار شمارهِ 17673، راوي: علي فتحي.

29- ‌نظر به اينكه گزارش شهيد علي فتحي به‌صورت كامل درج نشده است، لذا براي آشنايي خوانندگان محترم با ساختار كلي بحث فهرست كامل گزارش ذكر شده است.

لینک کوتاه :
کد خبر : 1369