صلح به معنای رایج آن یعنی فقدان جنگ، رؤیای زیبایی است که بشریت و جامعه بینالمللی همواره در مسیر رسیدن به آن تلاش کرده است. صلح و مدارا جایگاه ویژهای در فرهنگ و ادب ایران زمین دارد. مدارا همان احترام و ارج گذاشتن بر تنوع و اختلاف میان فرهنگهای جهان است. صلح یک آرمان جهانی تلقی میشود و انسان امروز را به زندگی در شرایطی آرام و به دور از تشویش و کشمکش سوق میدهد. از گذشته تا امروز، صلح یک مفهوم مطلق نیست و همانند جنگ، ریشه در نوع جهانبینی ما نسبت به جهان هستی دارد. صلحآفرینی و صلحپژوهی با هدف اقدام برای ایجاد تفاهم و توافق میان گروههای درگیر و شناخت زمینههای برقراری صلح، از دغدغههای ذهنی شاعران و نویسندگان ایران زمین بوده است. در عرصه بینالمللی و در ادبیات روابط بینالملل، روش مدارا، با احترام به حقوق بشر همخوانی دارد و انسانها این حق را دارند که در صلح زندگی کنند و همچنان که هستند، باشند. در این پژوهش ضمن بررسی مفاهیم صلح و صلح بینالملل، مدارا و صلح در فرهنگ ایرانی و در بستری هستیشناختی مورد تحلیل و تبیین قرار میگیرد. فرضیه این پژوهش با واکاوی و بررسی آثار منظوم و منثور ادیبان، شاعران و دانشمندان ایرانی در سدههای گذشته، به دنبال نشان دادن گستره درک و جهانبینی آنها از فرهنگ صلح و مدارا فراتر از نژاد، ملیت و مذهب و پاسخ به این پرسش است که صلح و مدارا در فرهنگ و ادب ایران چه جایگاهی در صلح و مدارای جهانی دارد؟ هدف اصلی این پژوهش واکاوی و پالایش فرهنگ صلح و مدارا در ایران و پیوند زدن آن با صلح و مدارای بینالمللی است.