مقالات
پرسش اصلی این مقاله بر این امر تأكید دارد كه ت ایران در برابر تهاجم نظامی عراق داشته است؟

 

pdfمتن مقاله369.21 KB

نشانه‌شناسي فرهنگ سياسي مقاومت‌ در دفاع مقدس‌

دكتر زهره پوستين‌چي*

چكيده‌

زماني كه جنگ عراق عليه ايران شكل گرفت بسياري از بازيگران منطقه‌اي و بين‌المللي بر اين باور بودند كه <موازنه قدرت> به نفع عراق و ناسيوناليسم عرب در حال تغيير است. در اين برهه، صدام حسين به عنوان نماد همبستگي هويت عرب راديكال در خاورميانه محسوب مي‌شد. كشورهاي محافظه‌كار عرب نيز نسبت به پيامدهاي انقلاب اسلامي ايران نگران بودند. آنان به دليل چنين رويكردي، در روند جنگ عليه ايران از صدام حسين حمايت كردند.

  پرسش اصلي اين مقاله بر اين امر تأكيد دارد كه <چه عواملي، نقش تعيين‌كننده و موثري در مقاومت ايران در برابر تهاجم نظامي عراق داشته است؟> فرضيه‌اي را كه مي‌توان در نظر گرفت اين است كه <مولفه‌هاي فرهنگ سياسي- ايدئولوژيك ايران همانند شهادت، ايثار، فداكاري و از خودگذشتگي، عامل اصلي مقاومت در برابر عراق و قدرت‌هاي بزرگ بوده است.> براي تبيين اين موضوع از رهيافت سازه‌انگاري استفاده مي‌شود، زيرا سازه‌انگاري مبتني بر نقش تكويني عوامل فكري- فرهنگي در برابر مادي‌گرايي ابزاري و عقلانيت اثبات‌گرايانه قرار مي‌گيرد. اين روند، عامل اصلي مقاومت در برابر تهاجم نظامي و ابزارگرايي ميليتاريستي عراق در حمله به ايران محسوب مي‌شود.

واژه‌هاي كليدي: ايدئولوژي، ناسيوناليسم ايراني، شهادت، موازنه هنجاري، آرمان‌گرايي، بسيج اجتماعي، اعتقادات ساختاري‌

مقدمه

شاخص‌هاي فرهنگ سياسي ايران كه در روند جنگ ايران و عراق تأثير قابل‌توجهي به جا گذاشت، متنوع بوده و هر يك از آنان توانسته جلوه‌هايي از قدرت و مقاومت را بازتوليد نمايد. به عبارت ديگر، بسياري از شاخص‌هاي فرهنگ سياسي ايران ماهيت هويت‌گرا، عدالت‌جويانه و شالوده‌شكن داشته است. اين امر نشان مي‌دهد كه انقلاب ايران توانسته جلوه‌هايي از ساختارشكني بين‌المللي را در برابر اقتدار بازيگران مسلط بين‌المللي و قدرت‌هاي بزرگ به وجود آورد. چنين فرآيندي در دوران جنگ عراق عليه ايران بازتوليد گرديد. اين امر نتايج موثرتري را در شكل‌گيري جنبش اجتماعي كشورهاي خاورميانه و همچنين جنبش مقاومت اسلامي از جمله جنبش‌هاي اسلامي در لبنان، مصر، عراق، كويت و بحرين ايفا نمود (متقي، 1387 :233).

مذهب و مولفه‌هاي مذهبي، در اسطوره‌سازي جنگ نقش تعيين‌كننده‌اي داشته است. به عبارت ديگر، بسياري از اسطوره‌هاي جنگ ايران و عراق تحت تأثير شاخص‌هاي فرهنگي، مذهبي و تاريخي شكل گرفته است. بكارگيري واژه‌هايي نظير <فتح كربلا> را مي‌توان به عنوان يكي از اصلي‌ترين مولفه‌هاي انتقال ارزش‌ها و شاخص‌هاي ديني در فرآيند منازعات دو كشور دانست. اين امر از يك سو داراي نشانه‌هاي مذهبي بود و از سوي ديگر با آموزه‌هاي تشكيل‌دهنده فرهنگ سياسي ايران پيوند گسترده و پايان‌ناپذيري داشته است. بكارگيري چنين واژه‌هايي، انگيزه جوانان و شهروندان ايراني براي بهره‌گيري از قالب‌هاي ديني و انتقال آن به حوزه كنش سياسي و نظامي را تسهيل نمود.

در چنين فرآيندي، جنگ ايران و عراق توانست مولفه‌هاي فرهنگ اجتماعي را كه در طول ساليان طولاني، ماهيت ديني و اجتماعي داشته، به حوزه نظامي و استراتژيك انتقال دهد. به عبارت ديگر، نشانه‌هاي ياد شده به همراه احساسات نهفته و اعتماد به نفس گسترده جامعه ايراني، امكان مقاومت در برابر فشارهاي سياسي جهان غرب و عمليات نظامي گسترده و پرحجم ارتش عراق عليه يگان‌هاي نظامي و شبه‌نظامي ايران را به‌گونه قابل‌توجهي گسترش داد (32: 1992.(Nafisi,

نشانه‌هاي فرهنگي كه در فرآيند دفاع مقدس نقش تعيين‌كننده‌اي داشته، از تنوع قابل‌توجهي برخوردار بوده است اما برخي از اين مولفه‌ها آثار موثرتري در ارتباط با شكل‌گيري <قدرت مقاومت> نيروهاي  نظامي ايران در فرآيند جنگ تحميلي به جا گذاشته است. در اين ارتباط مي‌توان به شاخص‌هاي حماسه عاشورا، اسطوره آرش كمانگير، شهادت‌گرايي ايدئولوژيك، آخرت‌گرايي و همچنين روح رمانتيك جامعه ايراني براي مقاومت و آخرت‌گرايي اشاره داشت. هر يك از اين مولفه‌ها، شاخصه‌هاي قدرت مقاومت را تشكيل مي‌دهند.

در اين مقاله تلاش مي‌شود برخي از نشانه‌هاي فرهنگي- ايدئولوژيك در فرآيند جنگ تحميلي مورد بررسي قرار گيرد. اين امر، زمينه‌هاي ارزيابي نقش مولفه‌هاي فرهنگي- ايدئولوژيك ايران را فراهم مي‌سازد. در دوران جنگ تحميلي، شاهد تهييج نيروهاي اجتماعي براي گسترش عرصه مقاومت مردمي در برابر تهاجم نظامي عراق بوديم. باتوجه به فرآيند ياد شده مي‌توان به اين جمع‌بندي رسيد كه انقلاب اسلامي ايران توانست <آموزه‌هاي ديني> را به <تكليف سياسي> تبديل نمايد. اين تغيير، انگيزه كنش‌گري نيروهاي اجتماعي را ارتقاء داد و توانست فرهنگ ديني و نيروي اجتماعي را به يگان‌هاي عملياتي در برابر تهاجم عراق تبديل نمايد.

طبعاً رهيافت سازه‌انگاري بيش از ساير رويكردهاي نظري- تحليلي روابط بين‌الملل مي‌تواند نقش اسطوره‌ها و نشانه‌هاي حاصل از فرهنگ سياسي- ديني ايران را در روند جنگ تحميلي تحليل كند. در اين ارتباط، شكل‌گيري سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به عنوان يكي از ساخت‌هاي سياسي- نظامي، از يك سو انعكاس انقلاب اسلامي بوده و از سوي ديگر تهييج‌كننده نشانه‌هاي نهفته فرهنگ سياسي در مقاومت استراتژيك محسوب مي‌شود.

اگرچه سپاه پاسداران داراي ويژگي ساختاري- كاركردي نظامي و امنيتي مي‌باشد، اما مولفه‌هاي ديني به همراه آموزه‌هاي فرهنگ سياسي ايران بر روند شكل‌گيري و تداوم فعاليت اين نهاد انقلابي در دوران جنگ تحميلي، آثار و نتايج اجتناب‌ناپذيري داشته است. به اين ترتيب مي‌توان گفت شكل‌گيري <پارادايم كربلا> براساس قالب‌هاي ادراكي، اعتقادي و استراتژيك سپاه پاسداران در فرآيند جنگ تحميلي تكامل يافت.

در اين مقاله برخي از شاخص‌ها و نشانه‌هاي معنايي مذهب شيعه از جمله شهادت، ايثار، فداكاري و از خودگذشتگي مورد بررسي قرار مي‌گيرد. در اين روند، تلاش مي‌شود ريشه‌هاي تضاد هنجاري ايران و عراق مورد بررسي قرار گرفته و به موازات آن، تأثير مولفه‌هاي هنجاري بر كنش نظامي و استراتژيك ايران مورد آزمون و بررسي قرار گيرد. لازم به توضيح است علت اصلي تداوم موازنه قدرت در فرآيند دفاع مقدس، بهره‌گيري ايران از شاخص‌هاي <قدرت نرم> به ويژه مولفه‌هاي اعتقادي و آرماني محسوب مي‌شود.

1) سازه‌انگاري و نشانه‌شناسي فرهنگ سياسي مقاومت

سازه‌انگاري يكي از نظريات جديد روابط بين‌الملل محسوب مي‌شود كه قالب‌هاي تئوريك و تحليلي آن در برابر رهيافت‌هاي نئورئاليستي قرار دارد. <كنث‌ والتز1> در روند تكامل انديشه‌هاي رئاليستي و در تكميل اين نظريه، رويكرد جديدي را براساس قالب‌هاي مفهومي و هستي‌شناسي رئاليستي، ارائه داد. وي نظريه نئورئاليست يا رئاليسم ساختاري را تبيين نمود. والتز بر اين باور بود كنش بازيگران در سياست بين‌الملل تحت تأثير مولفه‌هاي ساختاري قرار دارد؛ بنابراين، تصميم‌گيري و نقش‌آفريني نخبگان سياسي در هر كشور نمي‌تواند تأثير تعيين‌كننده‌اي بر فرآيندهاي بين‌المللي ايفا نمايد. وي براي ساختار نظام بين‌الملل و چگونگي توزيع قدرت در سياست بين‌الملل اهميت ويژه‌اي قائل بود و از سوي ديگر تلاش نمود تا نقش ساختار و سياست بين‌الملل در حوزه سياست خارجي كشورها را برجسته نمايد (25: 1979 ,z.(Walt

زماني كه انقلاب اسلامي ايران شكل گرفت، <الكساندر ونت1> به همراه برخي ديگر از نظريه‌پردازان روابط بين‌الملل از جمله <راگي2> و <اوناف3> سطح تحليلي جديدي در ارتباط با فرآيندهاي بين‌المللي ارائه كردند. اگرچه كنث والتز از نظريه ساختاري حمايت به عمل مي‌آورد و نقش ساختار نظام بين‌الملل را در تحولات منطقه‌اي برجسته مي‌ساخت، اما سازه‌انگاران، مولفه‌هاي فرهنگي، ارزشي، ايدئولوژيك و ايستاري را مورد تأكيد قرار دادند و رهيافت جديدي را براي تبيين حوادث و فرآيندهاي بين‌المللي ارائه كردند. از آنجا كه اين نظريات بعد از شكل‌گيري انقلاب اسلامي و مقاومت جامعه ايراني در برابر فشارهاي بين‌المللي و نيز وقوع جنگ تحميلي ارائه شده، مي‌توان گفت حوادث و پيامدهاي انقلاب اسلامي ايران توانسته بر شكل‌گيري رهيافت‌هاي جديد به ويژه رهيافت‌هايي كه با روح انقلاب ايران و نشانه‌شناسي مقاومت در جنگ تحميلي هماهنگي بيشتري دارد، نقش تأثيرگذاري داشته باشد (مشيرزاده، 1384 :327).

سازه‌انگاران به انگاره‌ها، معاني، قواعد، ايستارها، تصورات، هنجارها و رويه‌هاي اجتماعي توجه داشته و آنها را در شكل‌گيري مولفه‌هاي تكويني كنش سياسي، موثر مي‌دانند. به عبارت ديگر، مباني هستي‌شناسي سازه‌انگاري، تركيبي از مولفه‌هاي فرهنگي و ساختاري است. سازه‌انگاران به موازات مولفه‌هاي ساختاري در سياست بين‌الملل تلاش دارند نشانه‌هاي فرهنگي، قواعد اجتماعي و آموزه‌هاي نهفته يك جامعه را برجسته نموده و تأثير آن را بر كنش سياسي- بين‌‌المللي مورد سنجش قرار دهند.

بنابراين مولفه‌هاي فرهنگي- ارزشي در شكل‌گيري <عوامل تكويني4> فرهنگ سياسي مقاومت در ايران تأثيرگذار بوده است. اين امر نشان مي‌دهد مادي‌گرايي پوزيتويستي در سياست بين‌الملل نمي‌تواند نقش محوري در حوادث سياسي داشته باشد و نيازمند نشانه‌هاي فرهنگي و اجتماعي است كه از درون فرهنگ سياسي جامعه الهام گرفته باشد. همان گونه‌ كه قواعد تكويني براساس مولفه‌هاي فرهنگي- اجتماعي شكل مي‌گيرد، تحولات بين‌المللي و حوادث امنيتي نيز با مولفه ديگري به نام <قواعد تنظيمي5> پيوند دارند. قواعد تنظيمي، ماهيت ساختاري دارند در حالي كه قواعد و مولفه‌هاي تكويني انعكاس فرهنگ، ارزش و انديشه نهفته در جوامع مورد نظر محسوب مي‌شوند (15: 2000.(Risse, 

فرآيند مقاومت در جنگ تحميلي نشان داد كه مي‌توان از طريق كنش انساني فرهنگ‌محور، بر قواعد جهان مادي و حتي قواعد تنظيمي تأثير گذاشت. در اين فرآيند، پويايي‌هاي فرهنگ سياسي مي‌تواند شكل جديدي از تعامل انساني را به وجود آورد. اين امر به معناي نقش جهان اجتماعي در شكل‌ دادن به شاخص‌ها و فرآيندهاي جهان مادي محسوب مي‌شود. فرآيندهاي اجتماعي- فرهنگي مي‌تواند در زمان، مكان و يا برخي از حوادث سياسي نقش منحصر به فردي را ايفا نمايد. به طور كلي مولفه‌هاي اجتماعي كه ونت از آن به عنوان <انواع اجتماعي1> نام مي‌برد، به رويه‌هاي انساني، نشانه‌هاي فرهنگي و قالب‌هاي ارزشي، وابسته مي‌باشد. در چنين فرآيندي، سرشت آگاهي اجتماعي و هرگونه كنش سياسي مبتني بر آگاهي اجتماعي به وجود مي‌آيد. در فرآيند مقاومت نيروهاي اجتماعي ايران در جنگ تحميلي مي‌توان جلوه‌هايي از آگاهي اجتماعي را مورد ملاحظه قرار داد كه در قالب‌هاي ارزشي و اسطوره‌هاي ديني- تاريخي قرار مي‌گيرند. اين مولفه‌ها در شكل‌گيري حوادث جديد و تحولات سياسي- استراتژيك نقش تعيين‌كننده‌اي ايفا مي‌كنند

(17: 1989.(Wendt,

تمام شواهد و نشانه‌هاي تحليلي سازه‌انگاران بر اين نكته دلالت دارد كه مي‌توان از <دوگانگي دكارتي> معطوف به تركيب عين و ذهن در تبيين حوادث اجتماعي و بين‌المللي بهره گرفت. زماني كه قالب‌هاي ارزشي از جايگاه تعيين‌كننده در كنش اجتماعي برخوردارند، مي‌توان نشانه‌هاي دوگانگي تركيبي عين- ذهن را مورد تأكيد و ملاحظه قرار داد. بنابراين مقاومت در روند جنگ تحميلي، ماهيت معنامحور داشته و نقش عوامل اجتماعي در كنش سياسي را برجسته مي‌سازد. واژه‌ها، مفاهيم، اسطوره‌ها و هيجانات اجتماعي مي‌تواند بر روند شكل‌گيري حوادث تأثير گذارده و از سوي ديگر زمينه‌هاي كنش معطوف به مقاومت را در فرآيندهايي همانند جنگ ايران و عراق به وجود آورد (17 :1989.(Onuf, 

زماني كه انقلاب ايران پيروز شد هنجارهاي نهفته در فرهنگ سياسي ايراني از تنوع نقش‌آفريني بيشتري برخوردار گرديد. به عبارت ديگر مولفه‌هاي اجتماعي الهام‌گرفته از فرهنگ سياسي شيعه در دوران بعد از انقلاب، جايگاه سرنوشت‌سازي پيدا كرد. در چنين فرآيندي، نشانه‌هاي تاريخي با واقعيت‌هاي سياسي پيوند يافت، در نتيجه زمينه براي واكنش جامعه ايراني براي مقابله با قدرت‌هاي بزرگ و نيروهاي نظامي عراق در جنگ فراهم شد. <گراهام فولر1> در اين ارتباط تأكيد دارد كه:

<خصوصيات روان‌شناختي اسلام شيعي كه تأكيد بر فضايي از رنج و بي‌عدالتي را بهاي ناگزير تعهد به ايمان حقيقي مي‌داند، اين سوء‌ظن بيگانه‌ترسي تاريخي را تقويت مي‌كند. بنابراين نوعي سوء‌ظن و نخوت نسبت به دنياي خارج با تصميم جدي براي كسب استقلال و عدم آميزش با قدرت‌هاي خارجي شكل گرفته است. در دنيايي كه غالبا زير سيطره نيروهاي خارجي ويرانگري بوده كه سعي داشته‌اند ساير نيروها را به انقياد خود درآورند، بهره‌گيري از فرهنگ سياسي سنتي ايراني يكي از ابزارهاي مهم لازم براي استمرار بقا محسوب مي‌شود> (فولر، 1372 :11).

شاخص‌هاي فرهنگ سياسي ايران توانست نشانه‌هايي از مقاومت در فضاي اجتماعي ايران را به وجود آورد. اين امر نشان مي‌دهد در دوران جنگ تحميلي، جلوه‌هايي از <هويت مقاومت> شكل گرفته و آثار خود را در جنبش اجتماعي مقاومت به وجود آورده است. شاخص‌هاي سازه‌انگاري نيز بر بهره‌گيري از سياست اجتماعي در فضاي كنش منطقه‌اي و بين‌المللي تأكيد دارد.

به اين ترتيب، بهره‌گيري از انديشه سياسي و بين‌المللي سازه‌انگاري مي‌تواند دلايل شكل‌گيري قدرت مقاومت در ايران را تبيين نمايد. در اين فرآيند نشانه‌هاي ديني به همراه فرهنگ سياسي زمينه مقاومت ايران در دوران جنگ تحميلي را به وجود آورد. اين الگو در دوران‌هاي تاريخي ديگر نيز مورد استفاده قرار گرفته است. تاريخ نشان مي‌دهد هرگاه جامعه ايراني با تهديد خارجي روبه‌رو بوده، در آن شرايط انگيزه بيشتري براي سازماندهي مقاومت از طريق تهييج افكار عمومي و بهره‌گيري از انديشه نهفته آنان براي كنش‌گري شكل مي‌گيرد. اين امر، بخشي از واقعيت سياسي و فرهنگي ايران در دوره‌هاي گذشته بوده است. تاريخ سياسي و اجتماعي ايران بيانگر نقش مولفه‌هاي فرهنگي در كنش همبسته گروه‌هاي اجتماعي است. در اين فرآيند هرگاه تهديدات گسترش يابند، موج همبستگي اجتماعي به وجود مي‌آيد. اين اصلي‌ترين عامل توليدكننده قدرت مقاومت در ساختار سياسي ايران محسوب مي‌شود (31: 2005.(Hutchinson, 

چنين فرآيندي را مي‌توان در ساير كشورها نيز كه داراي آموزه‌هاي ژرف تاريخي- مذهبي مي‌باشند مورد ملاحظه قرار داد. از جمله اين كشورها مي‌توان به فرهنگ و قدرت مقاومت در حزب‌الله لبنان اشاره كرد. اين گروه، داراي نشانه‌شناسي سياسي نسبتاً مشابهي با ايران مي‌باشد. يكي از دلايل مقاومت جنبش حزب‌الله در جنگ 33 روزه در سال 2006 را مي‌توان از انعكاس شاخص‌هاي فرهنگ سياسي شيعه در كنش امنيتي و استراتژيك، ناشي دانست. آنچه كه در ايران، لبنان و يا برخي ديگر از كشورهاي خاورميانه شكل گرفته با قالب‌هاي ادراكي- هنجاري سازه‌انگاري، هماهنگي و مشابهت دارد. قدرت مقاومت مي‌تواند در كشورهايي ظهور كند كه از قابليت فرهنگي خاصي برخوردار باشند و انديشه مقاومت و واكنش نسبت به فضاي اجتماعي نابرابر را در برخورد با فرآيندهاي تهديد، مورد استفاده قرار مي‌دهند. مقاومت لبنان توانست نشان دهد كه قدرت مقاومت در ساير كشورهايي كه داراي زيرساخت‌هاي انديشه‌اي- ارزشي مشابهي با جمهوري اسلامي ايران هستند، به وجود مي‌آيد (94 :2007.(Farzaneh, 

چگونگي تعامل ميان دولت‌ها انعكاس قالب‌هاي ارزشي- ايدئولوژيك آنان در ارتباط با فضاي سياسي - بين‌المللي بيروني است. از اين‌رو به هر ميزان انگيزه كنش‌گري در بين گروه‌هاي اجتماعي افزايش يابد، زمينه براي تأثيرگذاري چنين مولفه‌هايي بر ساخت‌هاي داخلي، منطقه‌اي و بين‌المللي افزايش مي‌يابد. به طور كلي براساس نگرش سازه‌انگاران مي‌توان گفت:

<هويت‌ها و هنجارهاي اجتماعي مي‌تواند با روابط نهادينه يافته، شكل بگيرند و تغيير پيدا كنند. آنچه اشخاص مي‌خواهند، وابسته به اين موضوع است كه با چه فرد، گروه يا كشوري تعامل دارند و تا چه حد به آن گروه‌ها وابسته‌اند؟ به هر ميزان، اشخاص يا كنش‌گران به ادراكات و برداشت‌هاي گروه از مشروعيت وابسته‌تر باشند، احتمال قوي‌تر سياست‌ها و رويه‌هاي تصميم‌گيري را مي‌پذيرند كه... از مشروعيت يا سرشت اجتماعي مناسب‌تري برخوردار باشند> (مشيرزاده، 1384 :354).

قدرت مقاومت در روند جنگ تحميلي، انعكاس چگونگي دريافت و ادراك جامعه ايراني از تهديدات خارجي محسوب مي‌شود. در شرايطي كه جلوه‌هايي از تركيب تهديد منطقه‌اي و بين‌المللي به وجود مي‌آيد، انگيزه براي كنش ابتكاري براساس قالب‌هاي هنجاري و ايدئولوژيك بيشتر مي‌شود. در فضاي سياسي سال‌هاي دهه 1980 <نشانه‌هاي انقلابي- هويتي جامعه ايراني> توانست در برابر چنين تهديداتي ظهور يابد. لازم به توضيح است اگر <قالب‌هاي هويتي1> با <نشانه‌هاي ساختاري2> و <رويكردهاي انقلابي3> تركيب شود در آن شرايط زمينه براي شكل‌گيري وضعيتي پديدار مي‌شود كه امكان مقابله با نيروهاي تهديدكننده را در وضعيت نابرابر استراتژيك امكان‌پذير مي‌سازد. بنابراين جنگ ايران و عراق توانست قالب‌هاي ادراكي- فرهنگي جامعه ايراني را با نشانه‌هاي ايدئولوژيك پيوند داده و از طريق ساختار سياسي تداوم بخشد. در اين فرآيند، زمينه شكل‌گيري قدرت مقاومت براساس نشانه‌هاي فرهنگ سياسي امكان‌پذير مي‌شود (فارسون و مشايخي، 1379 :36).

2) شاخص‌هاي مقاومت اجتماعي در برابر هجوم نظامي عراق‌

مقاومت ايران در فرآيند دفاع مقدس، تحت تأثير مولفه‌هاي اعتقادي و آرماني قرار داشته است. به عبارت ديگر، مي‌توان به اين جمع‌بندي رسيد كه چنين مولفه‌هايي در فرهنگ سياسي ايران وجود داشته اما با پيروزي انقلاب اسلامي از كاركرد و مطلوبيت اجرايي بيشتري برخوردار شده است. اين امر نشان مي‌دهد شاخص‌هاي فرهنگ سياسي ايران در دوره‌هاي مختلف تاريخي تحت تأثير مولفه‌هاي مختلف سياسي و اجتماعي قرار گرفته و در هر مرحله توانسته است زمينه‌هاي بازسازي و برسازي قالب‌هاي مفهومي خود را به وجود آورد.

الف: واكنش نسبت به تهديدات منطقه‌اي و بين‌المللي‌

در چنين فرآيندي، عوامل ديگري از جمله مولفه‌هاي بين‌المللي توانسته بر فرهنگ سياسي و رويكرد استراتژيك كشور تأثير بگذارد. الگوهاي مداخله قدرت‌هاي بزرگ در امور داخلي ايران، زمينه ايجاد نشانه‌هايي از جمله بيگانه‌هراسي و مقاومت را به وجود آورده است. اين امر نشان مي‌دهد فرهنگ سياسي ايران تحت تأثير حوادث بيروني به ويژه نقش‌آفريني بازيگران منطقه‌اي و قدرت‌هاي بزرگ قرار گرفته است. جلوه‌هايي از <سوء‌ظن به محيط بيروني> و همچنين <بيگانه‌هراسي>، محور اصلي مقاومت در فرهنگ سياسي ايران محسوب مي‌شود. اين مولفه‌ها در روند جنگ تحميلي بازتوليد گرديد و آثار خود را در اين ارتباط بر جاي گذاشت (مصلي‌نژاد، 1386 :334).

در اين فرآيند، ايران توانست در برابر فشارهاي بين‌المللي و همچنين حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي قدرتمند جهان از عراق، به موازنه استراتژيك نايل گردد. ابزار اصلي صدام حسين در جنگ عليه ايران، بهره‌گيري از ابزارهاي قدرت مادي بود. ايران براي موازنه نيازمند نشانه‌هاي ديگري از قدرت ملي بود. عراقي‌ها براي تداوم جنگ عليه ايران از ابزارهاي متنوع نظامي و استراتژيك بهره گرفته و حمايت قدرت‌هاي بزرگ را نيز به دست آورده بودند. ايران مي‌بايست براساس نيازها و قابليت‌هاي داخلي خود به كنش‌گري در برابر عراق مبادرت نمايد. مزيت نسبي ايران در اين دوره بهره‌گيري از شاخص‌هاي ايدئولوژيك، ايستارهاي ملي و نشانه‌هاي فرهنگي بود. اين مولفه‌ها را مي‌توان عامل اصلي تداوم مقاومت ايران در برابر عراق و قدرت‌هاي بزرگ دانست.

تحقق اين امر براساس بهره‌گيري از زيرساخت‌هاي فرهنگ ايراني و ايدئولوژي اسلامي، امكان‌پذير بود. چنين نشانه‌هايي در فرهنگ اسلامي- ايراني توانست زمينه‌هاي مقاومت‌ در برابر عراق و ساير قدرت‌هاي بزرگ را فراهم آورد.

ب: آرمان‌گرايي سياسي و رسالت‌گرايي ايدئولوژيك‌

هر جنبش اجتماعي نيازمند مفاهيم و نشانه‌هايي است كه براساس آن، زمينه براي كنش گروه‌هاي اجتماعي فراهم مي‌شود. در برخي از مواقع، ضرورت‌هايي از جمله مقاومت در برابر تهديدات خارجي از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. در حالي كه  نشانه‌هايي از رسالت‌گرايي را به عنوان عامل ديگري در شكل‌گيري تحرك و مقاومت اجتماعي، مي‌توان مورد توجه قرار داد. تركيب دو مولفه ياد شده، نه تنها زمينه شكل‌گيري مقاومت اجتماعي را فراهم كرد، بلكه زمينه‌ساز تحقق رسالت‌گرايي ايدئولوژيك نيز گرديد.

لازم به توضيح است شاخص‌هاي ديگري وجود دارند كه از مذهب شيعه الهام گرفته و جلوه‌هايي از <آرمان‌گرايي سياسي> و <رسالت‌گرايي ايدئولوژيك> را ايجاد نموده است. به عبارت ديگر، در دوره جنگ، مولفه‌هاي تشكيل‌دهنده فرهنگ سياسي ايران با شاخص‌هاي ايدئولوژيك پيوند خورده و به نشانه‌هايي از قدرت ملي تبديل گرديده است. ارزيابي هوشيارانه از تهديدات و مقاومت در برابر چنين تهديداتي، فرهنگ سياسي را به جنبش اجتماعي تبديل نمود و در اين فرآيند، جلوه‌هايي از مقاومت در برابر تهديدات بالقوه و بالفعل عراق و قدرت‌هاي بزرگ به وجود آمد (سريع‌القلم، 1386 :45).

ج) پيوند بيگانه‌هراسي و رسالت‌گرايي در كنش اجتماعي مقاومت‌

برخي از تحليل‌گران بر اين باورند در فرآيند جنگ، زمينه براي پيوند مولفه‌هاي مذهبي، ايدئولوژيك و اعتقادي با آموزه‌هاي ناسيوناليستي فراهم گرديده است. در اين فرآيند، ايران توانست بيگانه‌هراسي را گسترش داده، رسالت‌گرايي را تثبيت نموده و به مقابله با تهديدات عراق بپردازد (اسپوزيتو، 1386 :79).

بررسي شاخص‌هاي فرهنگ سياسي ايران نشان مي‌دهد آموزه‌هاي ناسيوناليستي و ايدئولوژيك در هر دو كشور با رويكرد و آموزه‌هاي فرهنگي ساير واحدهاي منطقه‌اي به ويژه اعراب و تركيه مغايرت دارد. اگرچه بيش از 50درصد جمعيت عراق را شيعيان تشكيل مي‌دهند اما قالب‌هاي مذهبي نمي‌تواند به تنهايي به همبستگي سياسي گروه‌هاي اجتماعي ايران و عراق در دوطرف مرز منجر شود. به همين دليل، بسياري از تحليلگران اعتقاد دارند شاخص‌هاي فرهنگي دو كشور بعد از سرنگوني صدام‌حسين تداوم يافته و در نتيجه امكان بازتوليد رقابت‌هاي سياسي جديد بين آنها وجود خواهد داشت.

3) تأثير نشانه‌هاي فرهنگي- ايدئولوژيك در فرآيند دفاع مقدس‌

زماني كه انقلاب اسلامي ايران به پيروزي رسيد، درك دقيقي از نيروهاي تهديدكننده وجود نداشت. برخي از زمامداران و كارگزاران سياسي ايران بر اين اعتقاد بودند كه مي‌توان از طريق الگوهاي تعاملي همكاري‌جويانه و فرآيندهاي تنش‌زدا، با ظهور و گسترش هرگونه درگيري و جنگ عليه ايران مقابله كرد. اين انديشه به‌زودي كاركرد خود را از دست داد. فرآيندهاي تحول انقلابي در ايران به حدي سريع بود كه هرگونه غفلت مي‌توانست مخاطرات امنيتي و استراتژيك جبران‌ناپذيري را به وجود آورد. براي خنثي‌سازي چنين احتمالاتي، نهادهاي نظامي، اجتماعي و اقتصادي الهام‌گرفته از انقلاب ايران به سرعت سازماندهي شد.

الف: احساس تهديد و سازماندهي نهادهاي بازدارنده‌

احساس تهديد در زمره مولفه‌هاي روانشناختي محسوب مي‌شود كه بر انگيزه گروه‌هاي اجتماعي، واحدهاي سياسي و رهبران انقلاب براي مقابله با تهديد تأثير مي‌گذارد. به عبارت ديگر، احساس تهديد از يك سو با مولفه‌هاي اجتماعي پيوند مي‌يابد و از سوي ديگر عامل موثري در سازماندهي نهادهايي است كه از ماهيت ايدئولوژيك و انقلابي برخوردارند.

در چنين فرآيندي، امام خميني(ره)، به عنوان رهبر سياسي جمهوري اسلامي ايران، پايه‌گذار نهادهايي بودند كه از يك سو ناشي از ضرورت ساختار سياسي نوين در ايران بودند و از سوي ديگر انعكاسي از مولفه‌هاي فرهنگي و ايدئولوژيك انقلاب اسلامي ايران محسوب مي‌شدند. مباني اصلي انديشه اسلامي بر توليد قدرت براي مقاومت در برابر تهديدات بالقوه و بالفعل استوار است؛ از‌اين‌رو، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در اولين روزهاي پس از جنگ شكل گرفت (رفيق‌دوست، 1383-173 :174). به بيان ديگر، شكل‌گيري سپاه پاسداران كه از نقش محوري در جنگ تحميلي برخوردار است، براساس ضرورت‌هاي ايدئولوژيك صورت گرفت. از جمله مولفه‌هاي ايدئولوژيك كه الهام‌بخش مسئولان انقلابي ايران براي سازماندهي نهادهاي دفاعي انقلابي بوده است، مي‌توان به چگونگي تحليل اسلامي از نظام بين‌الملل اشاره داشت. از اين منظر، تهديد، امري واقعي، پايان‌ناپذير و دائمي خواهد بود. براساس چنين رويكردي، نظام جهاني جلوه‌هايي از ساختار تعارضي را بازتوليد مي‌كند. اين ساختار بر تفكيك حوزه <دارالاسلام> و <دارالكفر> مبتني مي‌باشد. كشورهايي را كه در حوزه <دارالكفر> قرار دارند و در فضاي تعارضي با اهداف و ساختار اسلامي قرار مي‌گيرند، مي‌توان به عنوان <دارالحرب> در نظر گرفت. بنابراين در انديشه اسلامي انقلاب ايران و همچنين تجارب سياسي- تاريخي ايراني، <دارالحرب>  امري واقعي تلقي مي‌شود (رمضاني، 1380 :45).

اين انديشه در فرهنگ سياسي ايران نيز همواره مورد توجه و بازتوليد قرار گرفته است. از يك سو نگاه ايران نسبت به جهان ماهيت ايران‌مداري دارد و ايران‌مداري يكي از ويژگي‌هاي دائمي فرهنگ سياسي ايران محسوب مي‌شود. از سوي ديگر، همواره جلوه‌هايي از تهديد خارجي بر تصوير ذهني و ادراكي ايرانيان نقش بسته است. زماني كه تهديد در قالب مولفه‌هاي ادراكي وجود داشته باشد، طبيعي است كه براي مقابله با چنين وضعيتي به اقدامات پيشگيرانه مبادرت مي‌شود. فولر بر اين اعتقاد است كه:

<تجربه سيطره امپراطوري‌هاي نيرومند بريتانيا و روسيه، اين احساس را نزد ايرانيان پديد آورده كه آنها هيچگاه بر سرنوشت خويش حاكم نبوده‌اند، بلكه تابع تزويرهاي اعمال نفوذ خارجي بوده‌اند... اين حوادث، سوء‌ظن و بيگانه‌ترسي تاريخي ايرانيان را تقويت مي‌كند. به اين ترتيب، جلوه‌اي از سوء‌ظن و نخوت نسبت به دنياي خارج با تصميم جدي براي كسب استقلال و عدم آموزش با قدرت‌هاي خارجي وجود داشته است. در دنيايي كه غالبا زير سيطره نيروهاي خارجي ويرانگري بوده كه سعي داشته‌اند ايران را به انقياد خود درآورند، بهره‌گيري از ابزارهاي قدرت، لازمه استمرار بقا محسوب مي‌شود> (فولر، 1372-10 :11).

درك تهديدات محيط منطقه‌اي و بين‌المللي به سازماندهي نهادهايي منجر شد كه بتوانند بازدارندگي لازم را در برابر تهديدات فراروي كشور ايجاد نمايند. اگرچه بازدارندگي به عنوان موضوعي رواني تلقي مي‌شود، اما داراي آثار و پيامدهاي مادي خواهد بود. سازماندهي نيروهاي اجتماعي  را با ‌عنوان <سازمان بسيج ملي>، كه بعدا با عنوان <بسيج مستضعفان> نامگذاري شد، مي‌توان در زمره عواملي دانست كه انعكاس روح ايراني براي بازدارندگي در برابر تهديدات بالقوه و بالفعل محسوب مي‌شود. اين نهادها به عنوان ابتكار سازماني براي مقابله با تهديدات احتمالي و همچنين تثبيت انقلاب محسوب مي‌شوند.

ب: هويت‌يابي اجتماعي و تثبيت انقلاب اسلامي‌

هويت‌يابي، زماني ايجاد مي‌شود كه گروه‌هاي اجتماعي احساس تهديد كنند. هويت‌يابي، ماهيت واكنشي نسبت به تهديد دارد. تاريخ نشان داده، هرگاه تهديدات بيروني عليه جامعه ايراني شكل بگيرد، در آن شرايط جلوه‌هايي از همبستگي اجتماعي به وجود مي‌آيد. همبستگي اجتماعي، احساس يگانگي را براي مقابله با تهديد در چارچوب ساختار و نظام سياسي مشخص افزايش مي‌دهد. استراتژيست‌هاي غربي به اين جمع‌بندي رسيده‌اند كه ضريب تحرك جامعه ايراني در شرايط تهديد، بسيار بالا مي‌باشد.

بنابراين در چنين فضاي ادراكي، بيگانه به جزء لاينفكي از ادراك اجتماعي تبديل مي‌شود كه بايد با آن مقابله نمود. اين امر، انعكاس بيگانه‌ترسي جامعه ايراني محسوب مي‌شود. هويت‌يابي اجتماعي و سازماندهي براي مقابله با تهديدات، يكي از شاخص‌هاي قدرت استراتژيك ايران در دوره جنگ تحميلي محسوب مي‌شود. بسياري بر اين اعتقادند كه بلعيدن ايران، آسان اما هضم آن دشوار است. در اين ارتباط امام خميني(ره) بارها بر اين نكته تأكيد كرده بودند كه جنگ، ما را سرسخت‌تر مي‌كند. اين فرآيند را مي‌توان در واكنش جامعه و نيروهاي اجتماعي به ترورهاي سال 1360 و همچنين پاسخي به تهاجم نظامي عراق قلمداد كرد.

زماني كه جنگ تحميلي عراق عليه ايران آغاز شد، سازمان‌هاي ياد شده توانستند زمينه‌هاي لازم را براي هويت‌يابي و بسيج نيروهاي اجتماعي، فراهم آورده و از سوي ديگر به آموزش و سازماندهي عملياتي آنان مبادرت كنند. <كينگ> و <كارش> در اينباره مي‌نويسند:

<جنگ با عراق، ركن اصلي توسعه سياسي ايران انقلابي بوده است... اين جنگ براي نظام سياسي ايران نتايج مفيدي داشت... جنگ به‌عنوان نماد انعطاف‌پذيري انقلاب ايران شناخته شده و زماني كه نيروهاي عراقي از خاك ايران بيرون رانده شدند اين نيرو را مي‌توان به‌عنوان نماد قدرت پايدار انقلاب ايران دانست> (كينگ و كارش، 1387 :52).

نشانه‌هاي آرماني و ايدئولوژيك جذب نيروهاي اجتماعي در سپاه پاسداران و سازمان بسيج مستضعفان، از اهميت ويژه‌اي برخوردار بوده است. اين نيروها در راستاي اهدافي چون دفاع از انقلاب و ممانعت از اقداماتي همانند كودتا، براندازي و آشوب سياسي انجام گرفت. تاريخ يك قرن اخير ايران نشان مي‌دهد قدرت‌هاي بزرگ، به ويژه آمريكا، از چنين اقداماتي براي حفظ منافع‌شان در ايران بهره گرفته‌اند. كودتاي سوم اسفند 1299، بركناري و تبعيد رضاشاه در سال 1320، اشغال ايران در زمان جنگ دوم جهاني و كودتاي 28 مرداد 1332 عليه دولت مصدق را مي‌توان در زمره اين اقدامات دانست كه براساس آن قدرت‌هاي بزرگ به مداخله در امور داخلي ايران مبادرت نموده و از اين طريق اراده خود را بر ساختار سياسي ايران تحميل نموده‌اند.

بنابراين ضرورت‌هاي حفظ و تثبيت ساختار انقلابي در ايران ايجاب مي‌كرد چنين نهادهايي به وجود آيند. تاريخ سياسي ايران، آموزه‌هاي دفاعي خاصي را براي رهبران انقلاب و گروه‌هاي اجتماعي به وجود آورد. تهديدشناسي را مي‌توان يكي از عوامل بسيج نيروهاي اجتماعي و مشاركت آنان در نهادهاي انقلابي براي حفظ و گسترش انقلاب اسلامي ايران تلقي نمود. اصلي‌ترين كارويژه سپاه پاسداران كه در اساسنامه آن مورد تأكيد قرار گرفته، حفظ نظام سياسي ايران در برابر تهديدات متنوع داخلي، منطقه‌اي و بين‌المللي دانست. (219-218: 1999(Menashri, .

در جوامعي كه انقلاب سياسي و اجتماعي شكل مي‌گيرد، جلوه‌هايي از پاك‌ديني به وجود مي‌آيد. چنين نيروهايي از انگيزه آرماني و اعتقادي براي انجام اقدامات بازدارنده در برابر تهديدات استراتژيك برخوردارند. انقلاب ايران از جمله تحولات سياسي مدرن است كه نيروهاي اجتماعي آن هويت خود را از طريق مشاركت در جنگ بازتوليد نمودند. جنگ هشت ساله توانست هويت انقلابي را به هويت سازماني تبديل نمايد. زماني كه جنگ پايان يافت، نه تنها قالب‌هاي ايدئولوژيك براي مقابله با تهديدات در روحيه اجتماعي ايرانيان كاهش پيدا نكرد، بلكه جلوه‌هايي از هويت سازماني نيز پديدار شد. اين امر، ساختار قدرت ايران را در سطح گسترده‌تري تثبيت كرد و جهت‌گيري سياسي و امنيتي جمهوري اسلامي ايران را از <استراتژي حفظ‌محور> به <استراتژي توسعه‌محور> تغيير داد (81: 1993(Katzman, .

ج: سازماندهي بسيج اجتماعي‌

فرهنگ سياسي ايران، جلوه‌هايي از كنش سازمان‌يافته را در جريان مقاومت اجتماعي در برابر هجوم نظامي عراق به نمايش گذاشت. به طور كلي، الگوي رفتار و كنش سياسي- اجتماعي جامعه ايراني به حركت‌هاي توده‌اي براي مقابله با تهديدات فرارو معطوف مي‌باشد. اين در حالي است كه در عصر حاضر، جلوه‌هايي از <تهديد سازمان‌يافته> ظهور پيدا كرده است. براي مقابله با تهديدات سازمان‌يافته، كشورهايي چون ايران نيازمند بهره‌گيري از نيروهاي اجتماعي سازمان‌يافته است. از اين‌رو، فعال‌سازي نيروهاي اجتماعي آموزش‌ديده و سازمان‌يافته نظامي مورد توجه قرار گرفت. به طور كلي، بسيجيان ايراني نقش بسيار موثري در اجراي عمليات نظامي عليه عراق داشته و جهت‌گيري سياسي آنان به مقابله با تهديدات برون‌مرزي معطوف بود.

سازماندهي نيروهاي بسيجي از بين گروه‌هايي انجام گرفت كه داراي اعتقادات ديني بوده و از سوي ديگر باورهاي عميقي نسبت به حمايت از انقلاب و مقابله با تهديدات خارجي به ويژه جنگ تحميلي داشته‌اند. از سوي ديگر، نيروهاي بسيج داراي ويژگي‌هايي از جمله كنش عاطفي- هيجاني بوده و اين امر را مي‌توان ناشي از شرايط سني و همچنين فضاي تراژيك ناشي از حمله نظامي عراق به ايران دانست. به طور كلي، كنش‌هاي عاطفي- هيجاني در فضاي تراژيك و رمانتيك از كاركرد و مطلوبيت بيشتري برخوردارند. بر اين اساس، نيروهايي كه در حمايت از ساخت‌هاي نظامي و امنيتي ايران براي مقابله با تهاجم عراق و ساير قدرت‌هاي بزرگ سازماندهي شدند، داراي قالب‌هاي اعتقادي بوده و از سوي ديگر تحت تأثير خصوصيات روان‌شناختي اسلام شيعي قرار داشتند.

به اين ترتيب يكي از شاخص‌هاي فرهنگي- ايدئولوژيك كنش جامعه ايراني در دوران دفاع مقدس را مي‌توان بهره‌گيري از نيروهايي دانست كه مفاهيم ايدئولوژيك- ارزشي را با قالب‌هاي سازماني جهت انجام اقدامات نظامي در دفاع از حوزه سرزميني، ايدئولوژيك و انقلابي پيوند دادند. اين نيروها توانستند جلوه‌هايي از <مقاومت نامتقارن1> را در فرآيند دفاع در برابر نيروهاي تهديدكننده منطقه‌اي و بين‌المللي به نمايش بگذارند. شكل‌گيري الگوي مقاومت نامتقارن را مي‌توان انعكاس رفتار استراتژيك جمهوري اسلامي ايران دانست. در شرايطي كه هيچ‌گونه موازنه‌اي در حوزه نظامي و تسليحاتي بين ايران و عراق وجود نداشت، طبيعي بود كه نيروهاي اجتماعي سازمان‌يافته صرفا از طريق اقدامات فراگير اجتماعي و كنش در قالب مقاومت نامتقارن1 ايفاي نقش كنند (4: 2004(Global Security, .

شعار نيروهاي بسيجي در زمان جنگ ايران و عراق را مي‌توان تداوم جنگ تا پيروزي دانست. از سوي ديگر، آنان واژه‌هاي ايدئولوژيك از جمله اسطوره‌سازي بازتوليد شده در ارتباط با قيام امام حسين(ع) و حادثه كربلا را مورد استفاده قرار مي‌دادند. نوحه‌خواني يكي از روش‌هايي بود كه قالب‌هاي هيجاني اين افراد را ارتقا داده و آنان را براي انجام عمليات نظامي انسان‌محور در روند جنگ آماده مي‌ساخت. نوحه‌ها با شعارهاي حماسي جنگي پيوند يافته بود. در متن هر نوحه جلوه‌هايي از مظلوميت امام حسين(ع) مطرح مي‌شد و با نشانه‌هايي از مظلوميت انقلاب ايران در روند دفاع مقدس پيوند مي‌يافت. هر بسيجي به عنوان نماد ايدئولوژيك دفاع از انقلاب و مقابله‌كننده با نيروهاي مهاجم خارجي محسوب مي‌شد. آنان <پارادايم كربلا1> را به عنوان زيرساختي براي شهادت‌گرايي شكل دادند. از اين‌رو، مشاركت آنها در روند دفاع مقدس از يك سو ماهيت گفتماني- ايدئولوژيك پيدا مي‌كرد و از سوي ديگر، زمينه اجراي عمليات‌هاي نظامي را فراهم مي‌ساخت. (86: 2007.(Farzaneh, 

چنين فرايند نشان مي‌دهد مشاركت نيروهاي بسيجي در روند دفاع مقدس صرفا كنش عاطفي- هيجاني نبود بلكه به موازات چنين مفاهيم و قالب‌هايي، جلوه‌هايي از گفتمان سياسي و ايدئولوژيك نيز محسوب مي‌شد. پارادايم كربلا، آنان را در ارتباط با دفاع از ارزش‌هاي ايدئولوژيك نظام سياسي ايران قرار مي‌داد. به عبارتي مي‌توان گفت در اين دوره، قالب‌هاي گفتماني مسلط انقلاب اسلامي ايران در چارچوب <شهادت‌گرايي و اسطوره كربلا>، عامل موثري در تداوم جنگ دفاعي ايران بود.

نيروهاي بسيجي نه تنها وفاداري به انقلاب را در دستور كار خود قرار داده بودند بلكه وفاداري ايدئولوژيك آنان به شكل‌گيري فرآيندي منجر گرديد كه به موجب آن، <حماسه كربلا> و <اسطوره عاشورا> يكي ديگر از قالب‌هاي گفتماني- ايدئولوژيك در روند دفاع مقدس محسوب مي‌شد.

واژه دفاع مقدس از اين جهت براي جنگ ايران و عراق اطلاق شد كه از يك سو <دفاع سرزميني> از اهميت بسيار زيادي برخوردار بود و از سوي ديگر انگيزه دروني كنش‌گران دفاع مقدس براساس نشانه‌هايي از حماسه كربلا و اسطوره عاشورا سازماندهي شده بود. عشق به زيارت كربلا و بيان ارادت نسبت به مظلوميت امام حسين(ع) در كربلا، انگيزه بالايي را براي اين نيروها جهت تداوم جنگ فراهم مي‌كرد. شعار <براي فتح كربلا، پيش به سوي جبهه‌ها> را مي‌توان به عنوان ترجيع‌بند شعار <جنگ، جنگ تا پيروزي> دانست. هرگاه ضرورتي براي بسيج گروه‌هاي اجتماعي جهت حضور در جبهه‌ها پيش مي‌آمد، شعارهايي با اين مضامين مورد استفاده قرار مي‌‌گرفت.

كنش نيروهاي بسيجي براساس آموزه‌هاي ايدئولوژيك به ويژه <پارادايم كربلا> و حس از خودگذشتگي و ايثار انجام مي‌گرفت. اين امر، بخشي از قالب‌هاي اعتقادي آنان محسوب مي‌شد. در طول تاريخ، مفاهيم و آموزه‌هاي اعتقادي، توان زايدالوصفي را در ايدئولوژي شيعه ايجاد كرده است. پيوند مفاهيم ناسيوناليستي نظير حفظ تماميت سرزميني با نشانه‌هاي ايدئولوژيك زمينه حراست از انقلاب و ساختار سياسي ايران را به وجود آورد. <ارنست گلنر> بر اين اعتقاد است كه تركيب دو مولفه ياد شده در حفظ تماميت سرزميني ايران نقش موثري داشته است. نيروهاي بسيجي با نمادهاي مذهبي و اعتقادات ديني خود توانستند يكي از نقاط عطف تاريخ سياسي و نظامي ايران را در جريان جنگ هشت ساله ايران و عراق رقم بزنند (1: 1983.(Gellner 

د: برسازي نقش سياسي- اجتماعي شيعه

شيعيان در سال‌هاي بعد از جنگ دوم جهاني توسط نظام‌هاي سياسي عرب در محدوديت قرار داشتند. آنان علي‌رغم اينكه در كشورهايي چون عراق، لبنان و بحرين اكثريت اجتماعي را تشكيل مي‌دادند، اما سرنوشتي جز محدوديت، سركوب و حاشيه‌اي شدن پيدا نكردند. گراهام فولر بر اين باور است كه شيعيان خاورميانه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به عنوان مسلمانان فراموش‌شده جهان عرب تلقي مي‌شدند (فولر، 1384 :15).

نقش سياسي و اجتماعي چنين گروه‌هايي در تمام خاورميانه محدود بود و هيچ‌گونه زمينه‌اي براي ايفاي نقش سياسي پيدا نمي‌كردند. انقلاب اسلامي ايران، معادله قدرت سياسي و اجتماعي را در خاورميانه تغيير داد. اين تحول، به هويت‌يابي شيعيان در ساير كشورهاي خاورميانه منجر گرديد. برخي از تحليلگران از جمله ولي‌الله نصر، چنين فرآيندي را عامل اصلي تغيير در موازنه قدرت كشورها و گروه‌هاي اجتماعي خاورميانه مي‌دانند (135: 2006(Nasr, .

مولفه‌هاي ياد شده نشان مي‌دهد زيرساخت شكل‌گيري گفتمان كربلا، در زمان جنگ ايران و عراق صورت گرفته است. اگرچه بخش قابل‌توجهي از نظاميان و ارتش عراق را شيعيان تشكيل مي‌دادند، اما از آنجا كه ايدئولوژي نظام سياسي عراق برمبناي ناسيوناليسم عربي و بعثيسم قرار داشت؛ طبعا اين مفاهيم، هيچ‌ نقشي در بسيج نيروهاي نظامي و شبه‌نظامي عراق ايفا نمي‌كرد. براين اساس، موج جديد سياسي خاورميانه، در دوراني ريشه دارد كه نيروهاي مقاومت ايران براساس پيوند قالب‌هاي انگيزشي، عاطفي، ايدئولوژيك و مذهبي خود، توانستند پارادايم جديدي را در قدرت‌سازي شكل بدهند  (5: 1986(Cole and Keddie.

اين پارادايم، آثار ثانويه خود را در حوزه خاورميانه بر جاي گذاشت و توانست نشانه‌هايي از <قواعد تكويني مقاومت‌‌محور> را به وجود آورد. به طور كلي وقتي مفاهيم ايدئولوژيك و ارزشي در يك حوزه جغرافيايي مي‌تواند نقش سياسي و استراتژيك ايفا نمايد، آثار و پيامدهاي آن در ساير حوزه‌هاي جغرافيايي نيز قابل توجه خواهد بود. اين مفاهيم توانستند شكل جديدي از قدرت، نفوذ و تأثيرگذاري سياسي را ايجاد نمايند. از آنجايي كه در چنين فرآيندي، جايگاه سياسي شيعيان ارتقا يافته و آنان به جايگاه و موقعيت جديدي در سطح منطقه‌اي دست يافتند، از اين رو مي‌توان گفت نه تنها مفاهيم در حوزه كنش اجتماعي بازتوليد مي‌شوند، بلكه قادر هستند شكل جديدي از قدرت سياسي را در حوزه اجتماعي كشورهاي خاورميانه بازتوليد نمايند (98: 2004.(Moussavi, 

جان راگي اعتقاد دارد سازه‌انگاري، سياست بين‌الملل را براساس <هستي‌شناسي رابطه‌اي1> مورد توجه قرار مي‌دهد. اين امر با تأكيد بر عوامل فكري و معنوي همانند فرهنگ، هنجارها و انگاره‌ها نقش پيدا مي‌كند (4: 1998(Ruggie, .

در فرآيند دفاع مقدس، سطح جديدي از آگاهي شكل گرفت. محور توجه سازه‌انگاري در تبيين فرآيندهاي سياسي و بين‌المللي را مي‌توان آگاهي بشري دانست. بنابراين، معنا و مفاهيم، مستقل از زمان و مكان نيستند. پارادايم كربلا در روند دفاع مقدس شكل گرفت اما آثار آن در حوزه‌هاي جغرافيايي مناطق همجوار ايران برسازي گرديد. زماني كه قالب‌هاي مفهومي- ايدئولوژيك برسازي مي‌گردند، معادله قدرت سياسي و منطقه‌اي نيز تغيير مي‌يابد. به اين ترتيب، فرآيندي كه ايران در دوران جنگ تحميلي فراروي خود قرار داد و براساس آن پارادايم كربلا را به <آموزه دفاع نامتقارن1> تبديل نمود، آثار و پيامدهاي خود را در حوزه‌هاي جغرافيايي خاورميانه به وجود آورد. از سوي ديگر، اين تحول، <سوژه‌هاي كنش‌گر> جديدي را شكل داد كه مي‌تواند جلوه‌هايي از قدرت مقاومت را در ساير كشورها به وجود آورد.

ه : نشانه‌هاي عدالت سياسي در دفاع مقدس‌

گروه‌هاي اجتماعي ايران داراي گرايش‌هاي سياسي متنوعي هستند. از اين رو ايران در زمره جوامع كثرت‌گراي خاورميانه قرار مي‌گيرد. علي‌رغم چنين شرايطي، در دوران دفاع مقدس، تمامي گروه‌هاي سياسي، فكري و تحليلي بر اين اعتقاد بودند كه كنش نيروهاي نظامي و شبه‌نظامي ايران ماهيت تدافعي داشته است. آنان بر اين اعتقادند اين نيروها توانستند <دفاع مردمي> را جايگزين <دفاع كلاسيك> كنند و از اين طريق، حمايت خود را با ضرورت‌هاي <جنگ عادلانه2> در روند دفاع مقدس بيان داشتند (31: 2005(Hutchinson, .

گروه‌هاي مختلف اجتماعي و مجموعه‌هاي فكري- تحليلي متنوعي كه وجود داشتند، بر قالب‌هاي <هويت ملي> تأكيد نمودند و آن را تركيبي از مفاهيم فرهنگ سياسي ايراني به همراه قالب‌هاي ايدئولوژيك قلمداد كردند. از اين‌رو، نشانه‌هاي ملي‌اي همچون <سرود اي ايران> با نوحه‌هاي <صادق آهنگران> و <غلام كويتي‌پور> كاركرد مشترك و تكميل كننده‌اي داشتند. تمام اين نشانه‌هاي مفهومي، بر ضرورت دفاع و مقابله با نيروي مهاجم تأكيد داشتند. به عبارت ديگر، آنان تداوم دفاع مقدس را ضرورت استراتژيكي براي مقابله با كشورهايي مي‌دانستند كه طي دوران‌هاي تاريخي مختلف، خصومت خود را متوجه ساختار سياسي و مفاهيم ديني- اجتماعي ايراني نموده‌اند. بنابراين، هويت ملي مي‌توانست داراي نمادهاي سنتي، تاريخي و مدرن باشد. از آنجايي كه نشانه‌هاي مذهبي عامل بسيج گروه‌هاي اجتماعي محسوب مي‌شد و امكان دفاع موثر در برابر تهديدات عراق و ساير كشورهاي منطقه‌اي را امكان‌پذير مي‌ساخت، در نتيجه از مطلوبيت و كارآمدي موثر برخوردار گرديد (3: 1997(Halm, .

در اين زمينه، مقوله‌اي به نام <عدالت سياسي> بازتوليد شد و بين مفاهيمي همچون <جنگ عادلانه>، <دفاع مقدس> و همچنين <عدالت سياسي> رابطه‌ ارگانيكي برقرار گرديد. تأكيد مقامات ايراني به تبيين دلايل تعقيب متجاوز از اين جهت بود كه نهادهاي بين‌المللي توجهي به حقانيت و مشروعيت سياسي جمهوري اسلامي ايران نداشتند و تمام قطعنامه‌هايي كه در ماه‌هاي اوليه جنگ و تهاجم نظامي عراق عليه ايران صادر شده ماهيت غيرعادلانه داشته است. در فرآيند دفاع مقدس برخي از نشانه‌ها و شاخص‌هاي عدالت سياسي بازتوليد و برسازي شد. اين امر با شاخص‌ها و نشانه‌هاي مذهب شيعه پيوند يافت. يكي از نكات كليدي و اساسي مذهب شيعه را مي‌توان عدالت دانست. عدالت يك موضوع اجتماعي است كه در فرآيند كنش‌گري تحقق مي‌يابد. طبعاً نيروي سياسي كه فاقد انگيزه و روحيه كنش‌گري باشد، نمي‌تواند حامل يا ايجادكننده عدالت سياسي باشد

(85-82: 2000(Kamrava, .

عدالت سياسي در دوران‌هاي مختلف جنگ داراي نشانه‌هاي متفاوتي بود. در مرحله اول جنگ، كه حوزه جغرافيايي و سرزميني ايران در اشغال نيروهاي نظامي عراق قرار داشت، عدالت به مفهوم كنش سازمان‌يافته براي اخراج نيروهاي اشغالگر محسوب مي‌شد. در اين دوره، مفاهيم ايدئولوژيك و ناسيوناليستي به همراه گروه‌هايي كه حامل چنين انديشه‌هايي بودند، بر ضرورت اخراج نيروهاي اشغالگر تأكيد داشتند. مرحله دوم جنگ در شرايطي شكل گرفت كه ايران توانست در عمليات بيت‌المقدس، سرزمين‌‌هاي اشغالي به ويژه خرمشهر را آزاد نموده و به اين ترتيب از اعتماد به نفس بيشتري براي مقابله با عراق برخوردار شد. اين مرحله به عنوان <تعقيب متجاوز> نامگذاري شده است (114: 2001(Smith, .

بعد از فتح خرمشهر، استدلال استراتژيست‌هاي ايراني اين بود كه اگر به عراق فرصت داده شود، اين كشور خود را بازسازي نموده و اقدامات تهاجمي جديدي را به انجام خواهند رساند. از سوي ديگر، از اين مقطع زماني به بعد حمايت قدرت‌هاي بزرگ از عراق افزايش يافت. آنان از ساختار دفاعي عراق حمايت كرده و از سوي ديگر استراتژي محدودسازي همه‌جانبه ايران را در دستور كار خود قرار دادند. طي سال‌هاي 1981 به بعد، تمام قدرت‌هاي بزرگ از جمله اتحاد شوروي، چين، آمريكا و همچنين كشورهاي اروپايي حمايت‌هاي موثر و تعيين‌كننده‌اي از عراق انجام دادند. در اين شرايط، تنبيه متجاوز، اقدامي سخت اما عادلانه محسوب مي‌شد. از اين مقطع زماني به بعد، نوع تحليل كشورهاي غربي از اهداف سياسي ايران تغيير يافت. آنها تلاش كردند از طريق تغيير در <موازنه قدرت منطقه‌اي1> و حمايت موثر از عراق، توانايي عملياتي ايران را براي تحقق عدالت و تنبيه متجاوز محدود كنند (10: 2004(Aghaie, .

حمايت كشورهاي اروپايي و آمريكا از عراق را مي‌توان ادامه گفتماني دانست كه مبتني بر <روحيه قوم‌مداري اروپايي> بود. قالب‌هاي معنايي و مفهومي جمهوري اسلامي ايران با آنچه توسط قدرت‌هاي اروپايي مطرح و پيگيري مي‌شد مغايرت داشت. در اين مرحله، سومين نشانه عدالت سياسي در روند دفاع مقدس مورد توجه قرار گرفت. هدف اين بود كه ايدئولوژي فرادستي قدرت‌هاي بزرگ كنترل و محدود شود. اين امر را مي‌توان زمينه‌ساز رويارويي گفتماني و ايدئولوژيك ايران و جهان غرب دانست كه نتيجه آن نيز، راديكاليزه شدن فضاي گفتماني خاورميانه بود (متقي، 1388 :227).

رويكردهاي گفتماني متفاوت ايران و جهان غرب بر نگرش ايرانيان در ارتباط با عدالت سياسي تأثير قابل ملاحظه‌اي گذاشت. از نظر جمهوري اسلامي ايران، نظام بين‌الملل ماهيت ناعادلانه‌اي دارد، بنابراين سياست بين‌الملل نيز ناعادلانه است. لذا مي‌بايست از طريق گفتمان مقاومت و بازتوليد آن در روند قدرت و نفوذ منطقه‌اي، با نظام ناعادلانه بين‌المللي مقابله نمود. واكنش قدرت‌هاي بزرگ به عدالت‌گرايي معطوف به تحولات منطقه‌اي و بين‌المللي شديد بود. براون بر اين اعتقاد است جهان غرب بايد بتواند با موانع و محدوديت‌هاي ناشي از انقلاب‌هاي منطقه‌اي و راديكاليسم سياسي مبارزه كند. اين رويكرد در جهت مقابله با عدالت‌گرايي سياسي و بين‌المللي جمهوري اسلامي ايران ارائه شد (5: 1984.(Brown,

علي‌رغم فشارهاي بين‌المللي عليه ايران، هيچ‌گونه واكنش انفعالي در مواضع جمهوري اسلامي ايران به وجود نيامد. در نگرش ايراني، ادامه جنگ به عنوان انعكاس هويت ايراني- اسلامي بود كه كشوري انقلابي مي‌توانست اهداف خود را در شرايط فشار بين‌المللي به خارج از مرزها منتقل نمايد. مقوله صدور انقلاب برخاسته از چنين رويكردي است. به عبارت ديگر، صدور انقلاب نماد پيگيري عدالت سياسي براي حوزه جغرافيايي خاورميانه محسوب مي‌شد. در اين مرحله، تضاد گفتماني بيش از آنكه به مقابله و محدودسازي عراق معطوف باشد، در نقد توانايي‌ها قدرت‌هاي بزرگ و كشورهاي فرا منطقه‌اي متمركز بود. امام خميني(ره) در اين زمينه مي‌فرمايند: <هر روز جنگ براي ما نعمت بود و ما در همه ابعاد از آن استفاده كرديم، ما انقلاب‌مان را با جنگ به دنيا صادر كرديم؛ ما با جنگ، ظلم و ستم متجاوز را ثابت كرديم. با جنگ بود كه دشمنان و دوستانمان را شناختيم. در طول جنگ بود كه فهميديم بايد روي پاي خودمان بايستيم. با جنگ بود كه پشت ابرقدرت‌هاي شرق و غرب را شكستيم. با جنگ بود كه ريشه ثمرات انقلاب اسلامي خود را مستحكم كرديم>(SA, February, 9891: 11 -FBIS) .

در طول جنگ تحميلي، جمهوري اسلامي ايران توانست شكل جديدي از گفتمان عدالت‌ سياسي را توليد و تبيين نمايد. جنگ تحميلي، محور اصلي توليد چنين گفتماني بود. به طور كلي، انديشه شيعي توانست از طريق مقاومت و پيگيري نشانه‌هايي همانند جهاد و شهادت، موقعيت خود را در فضاي منطقه‌اي و بين‌المللي تثبيت كند. (265: 1999(Moin, .

از نظر مسئولان جمهوري اسلامي ايران، حمله نظامي عراق به ايران و حمايت قدرت‌هاي بزرگ از اين كشور براساس طراحي استراتژيك آمريكا انجام گرفته است. مايكل دابز با نگارش مقاله‌اي در روزنامه واشنگتن‌پست به اين موضوع پرداخت كه حمله صدام به ايران براساس ضرورت‌هاي امنيت ملي آمريكا شكل گرفته است. بنابراين متحدين منطقه‌اي آمريكا در خاورميانه حمايت‌هاي موثر سياسي، نظامي و اقتصادي را از عراق به انجام رساندند. اين امر جلوه ديگري از الگوي رفتار نابرابر آمريكا در برخورد با واحدهاي منطقه‌اي انقلابي از جمله ايران محسوب مي‌شود (01(Dobbs, 2002 :A.

جمع‌بندي و نتيجه‌گيري‌

انقلاب اسلامي ايران از ماهيت ايدئولوژيكي برخوردار بود. شعار <نه شرقي- نه غربي؛1> نماد ايدئولوژي سياسي جمهوري اسلامي محسوب مي‌شود. در دوره تثبيت انقلاب اسلامي، فرصت و فضاي لازم براي مداخله قدرت‌هاي بزرگ در امور داخلي ايران فراهم شد. به موازات قدرت‌هاي بزرگ، كشورهايي چون عراق و عربستان سعودي نيز به مقابله با نظام انقلابي ايران برخاستند.

زماني كه انقلاب ايران ماهيت ايدئولوژيك- ارزشي داشته باشد، طبيعي است كه فرآيندهاي سياسي مربوط به آن نيز چنين ويژگي‌اي پيدا خواهند كرد. بنابراين جنگ تحميلي و دفاع مقدس نيز داراي چنين شاخص‌هايي است. در فرآيند جنگ، شاخص‌هاي فرهنگ سياسي ايران با قالب‌هاي ايدئولوژي اسلامي پيوند خورد و <پارادايم كربلا> را شكل داد. <پارادايم كربلا> نمادي از انديشه شيعي و روحيه ايراني محسوب مي‌شود كه قيام كربلا را مورد ستايش قرار داده و آن را به عنوان سرمشق سياسي و استراتژيك خود مي‌داند. در جريان دفاع مقدس، زمينه براي پيوند مولفه‌هاي ايدئولوژيك و فرهنگي ايرانيان فراهم شد. اگرچه پارادايم كربلا از ماهيت مذهبي برخوردار بود؛ اما براي سالي‌هاي طولاني، الهام‌بخش ايرانيان براي مقاومت در برابر تهديدات خارجي و فشارهاي سياسي داخلي بوده است.

اگرچه جنگ تحميلي در شرايط و فرآيندي نابرابر شكل گرفت، اما <فرهنگ سياسي مقاومت> در ايران، عامل اصلي شكل‌گيري انگيزش مقاومت در دوران دفاع مقدس گرديد. اين مقاله، جلوه‌هايي از پارادايم كربلا و فرهنگ مقاومت شيعي و ايراني را در برابر تهديدات منطقه‌اي و بين‌المللي منعكس مي‌سازد. از سوي ديگر، شاخص‌هايي كه مطرح شد بيانگر اين واقعيت است كه هرگاه چنين تهديداتي عليه ايران شكل گرفته و يا گسترش يابد، زمينه براي بهره‌گيري از نشانه‌هاي فرهنگ سياسي و ايدئولوژيك ايران در برابر اقدامات تهاجمي به وجود مي‌آيد.

همبستگي مفهومي و معنايي نشانه‌هاي مقاومت در انديشه شيعي و فرهنگ سياسي ايران را مي‌توان يكي از عوامل تداوم مقاومت نيروهاي ايراني در جنگ تجميلي دانست. جنگ به عنوان عامل كنش سياسي معطوف به مقاومت محسوب مي‌شود، بنابراين طبيعي است كه در چنين شرايطي بسياري از مفاهيم بنيادين ايدئولوژي شيعه با روحيه ايراني پيوند خورده و قدرت مقاومت و خودآگاهي سياسي ديني را بازتوليد كند. اين فرايند براساس معادله قدرت شكل گرفت و بر ساختار و نماد قدرت نيز تأثير گذاشت. باتوجه به مولفه‌هايي كه توضيح داده شد مي‌توان گفت:

1. ايدئولوژي اسلامي در روند جنگ تحميلي در بسيج گروه‌هاي اجتماعي ايراني بسيار موثر بود. قبل از جنگ تحميلي نيز، ايدئولوژي اسلامي زمينه‌ پيروزي انقلاب سياسي و اجتماعي را در ايران فراهم كردهد بود.

2. كشورهاي انقلابي از آمادگي بيشتري براي بهره‌گيري از مولفه‌هاي ايدئولوژيك برخوردارند. از اينرو در جريان جنگ تحميلي نيز، مولفه‌هاي ايدئولوژيك با فرهنگ سياسي ايراني پيوند خورد. پيوند دو مولفه ياد شده، قدرت كنش نيروهاي داوطلب و يگان‌هاي نظامي ايران را در روند مقاومت نظامي ارتقا بخشيد.

3. <پارادايم كربلا> در تداوم مقاومت نظامي ايران، نقش محوري داشت. اين پارادايم براساس نشانه‌هايي از شهادت‌گرايي و حماسه عاشورا شكل گرفت و در دوران جنگ ايران و عراق بازسازي و برسازي گرديد.

4. جلوه‌هاي ديگري از فرهنگ و انديشه اسلامي- ايراني از جمله <خودكفايي> براي تأمين نيازهاي عملياتي ايران در دوران جنگ شكل گرفت. اين امر توانست زمينه‌هاي ارتقا توان ابزاري ايران را فراهم كند.

5. آموزه‌هاي ايدئولوژيك انقلاب اسلامي توانست جلوه‌هايي از بسيج اجتماعي را فراهم كند. بسيج اجتماعي به گسترش قدرت ايران براي مقابله با تهديدات منطقه‌اي و بين‌المللي منجر گرديد. به عبارت ديگر، بسيج اجتماعي در شرايطي شكل مي‌گيرد كه زمينه براي گسترش تهديدات سرزميني، ساختاري و ايدئولوژيك فراهم شود.

6. در دوره جنگ تحميلي، بسياري از مولفه‌هاي ارزشي، فرهنگي و ايدئولوژيك انقلاب اسلامي ايران در وضعيت برسازي قرار گرفت. عدالت سياسي، مقاومت اجتماعي و خوداتكايي از جمله چنين نشانه‌هايي محسوب مي‌شوند. به اين ترتيب در پايان جنگ، نه تنها قابليت دفاعي ايران كاهش پيدا نكرد بلكه زمينه براي تسري چنين قابليت‌هايي در چارچوب صدور انقلاب فراهم شد.

7. آثار و نشانه‌هاي مقاومت در دوره جنگ، در دور بعد از آن نيز تداوم پيدا كرد. اين امر نشان مي‌دهد هرگاه شاخص‌ها و نشانه‌هاي فرهنگي در فرآيند كنش سياسي- نظامي قرار بگيرد، قابليت‌هاي خود را ارتقا داده و زمينه گسترش توان عملياتي را به وجود مي‌آورد.

8. برسازي نشانه‌هاي فرهنگ سياسي از طريق كنش‌گري و در شرايط دفاع، مقاومت و توليد قدرت محسوب مي‌شود. آنچه را به عنوان برسازي انديشه‌هاي ديني در دوره جنگ مورد توجه قرار گرفت مي‌توان انعكاس هويت ايراني و ايدئولوژي سياسي مبتني بر مذهب شيعه دانست.

منابع و ماخذ

- احتشامي، انوشيروان (1378)، سياست خارجي ايران در دوران سازندگي، ترجمه: ابراهيم متقي و زهره پوستين‌چي، تهران: انتشارات مركز اسناد.

- اسپوزيتو، جان (1386)، انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن، ترجمه: محسن مديرشانه‌چي، تهران: انتشارات مركز بازشناسي اسلام و ايران.

- برينتون، كرين (1368)، كالبدشكافي چهار انقلاب، تهران: نشر نو.

- پارك، هان و كيونگ پارك (1379)، ايدئولوژي و امنيت، مندرج در امنيت ملي در جهان سوم، تهران: پژوهشكده مطالعات راهبردي.

- رفيق‌دوست، محسن (1383)، خاطرات محسن رفيق‌دوست، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي.

- رمضاني، روح‌الله (1380)، چارچوب تحليلي سياست خارجي ايران، ترجمه: عليرضا طيب، تهران: نشر ني.

- سريع‌القلم، محمود (1386)، فرهنگ سياسي ايران، تهران: انتشارات پژوهشگاه مطالعات علمي- فرهنگي.

- فارسون، سميح و مهرداد مشايخي (1379)، فرهنگ سياسي در جمهوري اسلامي ايران، ترجمه: معصومه خالقي، تهران: انتشارات مركز بازشناسي اسلام و ايران.

- فولر، گراهام (1372)، قبله عالم: ژئوپلتيك ايران، ترجمه: عباس مخبر، تهران: نشر مركز.

- فولر، گراهام (1384)، شيعيان عرب: مسلمانان فراموش‌شده، ترجمه: خديجه تبريزي، قم: انتشارات موسسه شيعه‌شناسي.

- كاستلز، مانوئل (1380)، عصر اطلاعات: قدرت و هويت، ترجمه: حسن چاووشيان، تهران: طرح نو.

- كينگ رالف و افرايم كارش (1387)، جنگ ايران و عراق: پيامدهاي سياسي تحليل نظامي، ترجمه: سيدسعادت حسيني دمابي. تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ.

- متقي، ابراهيم (1387)، رويارويي غرب معاصر با جهان اسلام، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.

- متقي، ابراهيم (1388)، نظام دوقطبي و جنگ ايران- عراق، تهران: انتشارات مركز اسناد و تحقيقات دفاع مقدس.

- مشيرزاده، حميرا (1384)، تحول در نظريه‌هاي روابط بين‌الملل، تهران: انتشارات سمت.

- مصلي‌نژاد، عباس (1386)، فرهنگ سياسي ايران، تهران: نشر فرهنگ صبا.

- ناي، جوزف (1387)، قدرت نرم، ترجمه: محسن روحاني و مهدي ذوالفقاري، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق.

- نش، كيت و آلن اسكات (1388)، راهنماي جامعه‌شناسي سياسي، ترجمه: محمد خزري و ديگران، تهران: پژوهشكده مطالعات راهبردي.

- هالتسي، كي جي (1373)، مباني تحليل سياست بين‌الملل، ترجمه: مسعود مستقيمي و بهرام طارم‌سري، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين‌الملل وزارت امور خارجه.

sserP ytiloP :KU ,egdirbmaC .yrotsiH ,ygoloedI ,yroehT :msilanoitaN .2001 narmaK ,eiahgA -.

ni slautiR dna slobmyS i ihS :alabraK fo srytraM ehT .2004 .tocS narmaK ,eiahgA - ísserP notgnihsaW fo ytisrevinU :elttaeS .narI nredoM.í

nainarI eht ni msi'ihS fo sixarP dna ygoloedI ehT .1983 .hguorhahS ,ivahkA - í2 .oN ,25 .loV .yrotsiH dna yteicoS ni seidutS evitarapmoC ,'noituloveR.

1 .oN ,90 .loV ,sriaffA lanoitanretnI .dlroW drihT eht ni ytiruceS ,)1983( dammahoM ,booyA -.

.sserP ytisrevinU notecnirP :notecnirP ,emaG suoregnaD dna seluR dlO :tsaE elddiM eht dna scitiloP lanoitanretnI ,)1984( lraC ,nworB -

weN .tsetorP laicoS dna msi'ihS .1986 .sde ,eiddeK .R eikkiN dna .I .R nauJ ,eloC - ísserP ytisrevinU elaY :TC ,nevaH.

:87-1980 ytiruceS nretseW dna raW qarI-narI ehT .1987 .H ynohtnA ,namsedroC - í.dtL ynapmoC gnihsilbuP s'enaJ :nodnoL .snoitpO yciloP dna snoitacilpmI cigetartS

rebmeceD 30 ,tsoP notgnihsaW ,pudliuB qarI ni eloR yeK daH SU .2002 .leahciM ,sbboD - .

1 ,oN ,120 ,loV .lanruoJ esnefeD dna ylretrauQ ymrA ,"sdrowS eroM ,serahshguolP reweF :noituloveR s'narI" ,)1990( A ,imahsethE -.

1 .oN ,7 .loV :msilanoitaN dna yticinhtE ni seidutS .)1988 -1980( raW qarI-narI eht dna msilanoitaN ,raluceS nainarI ,ygoloedI i'ihS ,)2007( .dammahoM oetaM ,henazraF -.

sserP ytisrevinU llenroC :kroY weN .msilanoitaN dna snoitaN .1983 .tsenrE ,renlleG -.

srehsilbuP siruaT .B.I :kroY weN .narI yranoituloveR ni raW dna noigileR .1999 .aiksaS ,gnileiG -.

.oC dna daeM ,ddoD :kroY weN ,noituloveR fo nonemonehP eht ,)1994( N.M ,naipogaH -

srehsilbuP reneiW sukraM :notecnirP .nworB nosillA yb namreG morf detalsnarT .noituloveR ot noigileR morF :mlasI I ihS .1997 .znieH ,mlaH -.

snoitacilbuP egaS :AC ,skaO dnasuohT .tcilfnoC fo senoZ sa snoitaN .2005 .nhoJ ,nosnihctuH -.

gnihsilbuP snoS ö yeliW nhoJ :JN ,nekoboH .rorreT tsaE elddiM fo stooR eht dna puoC naciremA na :neM s'hahS eht llA .2003 .nehpetS ,rezniK -.

srehsilbuP reieM ö semloH :kroY weN .noituloveR dna raW fo edaceD A :narI .1990 .divaD ,irhsaneM -.

sserP s'nitraM .tS :kroY weN .hallotayA eht fo efiL :iniemohK .1999 .reqaB ,nioM -.

srehsilbuP XEBI :dnalyraM .rewoP lacitiloP dna amalU eti'ihS .mizaK dnamhA ,ivassuoM -.

fo cilbupeR cimalsI eht ni scitiloP fo erutluC eht dna noitacudE .1992 .loosaR ,isifaN - í,ihkeyahsaM dna himaS ,K nuosraF .cilbupeR cimalsI eht ni erutluC lacitiloP :narI ,narI íegdeltuoR :kroY weN .sde dadrheM.

.sserP aniloraC htuoS fo ytisrevinU :aibmuloC .noitaleR lanoitanretnI dna yroehT laicoS ni eluR dna seluR :gnikaM ruO fo dlroW ,)1989( .N ,funO -

1 oN ,54 .loV ,noitazinagrO lanoitanretnI ".scitiloP dlrow ni noitcA evitacinummoC" :eugrA s'teL )2000( .T ,essiR -.

.ynapmoC önotroN :kroY weN ,erutuF eht epahS lliW malsI nihtiW stcilfnoC woH :laviveR aihS ehT )2006( rsaN ilaV -

esuoH modnaR :kroY weN .scitiloP lanoitanretnI fo yroehT ,1979 .htenneK ,ztlaW -.

1 .oN ,20 .loV ,ytiruceS lanoitanretnI ,"scitiloP lanoitanretnI gnitcurtsnoC" ,)1995( rednaxelA ,tdneW -.

لینک کوتاه :
کد خبر : 1793