مقالات
كتاب ، چهل وچهارمین جلد از مجموعهِ كتابهای روز شمار جنگ ایران و عراق است كه 63 روز از دوران جنگ تحمیلی (21/6/1365 تا 22/8/1365) را در بر گرفته است. مهمترین موضوعاتی كه در كتاب حاضر به آن پرداخته شده، در عرصه داخلی ایران، عبارت است از: ادامهِ طراحی و تصویب طرح نهایی برای این عملیات؛ و در جنبهِ خارجی، افشای ماجرای موسوم به است.

pdfمتن مقاله315.96 KB

 

ماجراي مك فارلين: (روز شمار جنگ ايران و عراق)

اشاره:‌ همانگونه كه در شمارهِ پيشين فصلنامه بيان شد، در سري جديد انتشار فصلنامه، به منظور قدرداني از زحمات نويسندگان و محققين حوزهِ مطالعاتي جنگ ايران و عراق و نيز آشنايي بيشتر خوانندگان محترم فصلنامه با آثار تأليف شده در اين زمينه، بر آن شده‌ايم تا كتابهايي را كه دربارهِ جنگ تحميلي نگاشته شده‌اند معرفي كنيم. نظر به اهميت كتابهاي روزشمار جنگ ايران و عراق، در اين شماره به معرفي يكي ديگر از كتابهاي روزشمار تحت عنوان <ماجراي مك فارلين> مي‌پردازيم. كتاب <ماجراي مك فارلين>، چهل وچهارمين جلد از مجموعهِ كتابهاي روز شمار جنگ ايران و عراق است كه 63 روز از دوران جنگ تحميلي (21/6/1365 تا 22/8/1365) را در بر گرفته است. نويسندگان كتاب، آقايان مهدي انصاري، يحيي فوزي و علي‌رضا لطف‌الله زادگان هستند، كه به جز اين كتاب، آثار و تاليفات ديگري نيز در زمينهِ جنگ ايران و عراق دارند. مهمترين موضوعاتي كه در كتاب حاضر به آن پرداخته شده، در عرصه داخلي ايران، عبارت است از: ادامهِ طراحي <عمليات سرنوشت ساز> (1 )و تصويب طرح نهايي براي اين عمليات؛ و در جنبهِ خارجي، افشاي ماجراي موسوم به <مك فارلين> است.

 مهم‌ترين موضوعاتي كه در كتاب حاضر به آن پرداخته شده، در عرصه داخلي ايران، عبارت است از: ادامه طراحي عمليات سرنوشت‌ساز و تصويب طرح نهايي براي اين عمليات؛ و در جنبه‌خارجي، افشاي ماجراي موسوم به< مك‌فارلين> مي‌باشد.

 به منظور آشنايي بيشتر خوانندگان فصلنامه با مباحث اين كتاب، مقدمه كتاب به صورت كامل درج مي‌گردد. در اينجا برخود لازم مي‌دانيم از زحمات نويسندگان اين كتاب تشكر و قدرداني كنيم.

 مقدمه‌

 جمهوري‌اسلامي، در كنار آماده‌سازي زمينهِ اجراي عمليات سرنوشت‌ساز؛ برنامه‌ريزي و تلاش براي تأمين نيرو و امكانات مورد نياز براي اين عمليات؛ استراتژي جلوگيري از آرامش دشمن را با اجراي چند عمليات محدود و ايذايي نيز ادامه داد كه مهم‌ترين آنها عمليات فتح1 در عمق حدود 150 كيلومتري خاك عراق مي‌باشد. افزون بر اين، ايران تلاش كرد تا با ايجاد هماهنگي بين گروه‌هاي معارض عراقي، اقدامات آنها عليه رژيم عراق را سامان بخشد. از جانب ديگر، رژيم مزبور نيز ضمن تلاش براي جلوگيري از اجرا يا ممانعت از موفقيت <عمليات سرنوشت‌ساز>، درصورت اجرا، كوشيد تا با پشتيباني از گروه‌هاي ضدانقلاب و عمليات‌هاي خرابكارانه و ايذايي آنها، بخشي از نيروهاي جمهوري اسلامي را در مناطق شمال‌غرب درگير كند.

 در اين دوره، حملات هوايي عراق به شهرها، نقاط مسكوني و صنعتي ايران تشديد شد و بسياري از مردم بي‌دفاع به خاك و خون كشيده شدند و بخشي از صنايع و تأسيسات اصلي كشور منهدم شد يا از كار افتاد. اين اقدامات، ناچار عمليات‌هاي مقابله به مثل ايران را در پي‌داشت تا با اجراي آتش دوربرد يا شليك موشك روي تأسيسات نظامي و صنعتي عراق، دشمن را از عمليات نظامي خارج از جبهه‌ها باز دارد. به‌علاوه، دشمن حمله به كشتي‌ها و نفت‌كش‌هاي حامل نفت ايران را ادامه داد تا هم فشار اقتصادي بر جمهوري اسلامي را تشديد كند و هم با اقدامات تلافي‌جويانه ايران، كشورهاي منطقه را به پشتيباني از خود درگير نمايد.

 با اعلام سال سرنوشت از ابتداي سال 1365 و نيز با تأكيد مسئولان جمهوري اسلامي بر اجراي عمليات سرنوشت‌ساز، نگراني جهاني از پيروزي جمهوري اسلامي تشديد شد و هر چند مقامات جمهوري اسلامي به كشورهاي منطقه اطمينان مي‌دادند كه اين اقدامات صرفاً عليه رژيم عراق خواهد بود و تماميت ارضي عراق و همچنين ديگر همسايگان محفوظ خواهد بود و به آنها آسيبي نخواهد رسيد ولي به سبب آن كه حكام منطقه از هرگونه پشتيباني رژيم عراق دريغ نكرده‌بودند، هراسناك بودند. البته ابرقدرت‌ها و غرب نيز كه پيروزي ايران را متضاد با منافع خود مي‌دانستند، به اين نگراني دامن مي‌زدند. به هر صورت، براي مقابله با پيروزي ايران رژيم‌هاي حامي عراق روز به روز بر حمايت‌هاي نظامي و اقتصادي خود مي‌افزودند. از سوي ديگر، تلاش جهاني نيز براي فلج كردن اقتصاد جمهوري اسلامي (از جمله با كاهش قيمت نفت و جلوگيري از فروش نفت) و همچنين ممانعت از رسيدن تسليحات و تجهيزات نظامي به ايران تشديد شد. هماهنگ با اقدامات مذكور، فعاليت‌هاي ديپلماتيك حاميان عراق براي ميانجي‌گري و آتش‌بس، به طور مستقيم و يا از طريق سازمان‌ملل و شوراي امنيت افزايش يافت.

 مهم‌ترين موضوع سياسي اين دوره، افشاي سفر يك هيئت امريكايي به ايران و تأثيرات آن در جنگ، منطقه و جهان بود. اين ارتباط از جانب امريكا، از يك سو براي حل مسئله گروگان‌هاي امريكايي در لبنان بود و از سوي ديگر، با احساس خطري كه امريكا از پيروزي ايران مي‌كرد و همچنين اهميت استراتژيك ايران در منطقه، تلاشي براي نزديكي به ايران بود. به‌هرحال، در عمل، افشاي اين ارتباطات، اعتماد هم‌پيمانان امريكا و رژيم‌هاي وابسته به آن را شديداً كاهش داد و دولت امريكا از داخل و خارج تحت فشار زيادي قرارگرفت.

 در اين دوره همچنين مذاكرات ايران و فرانسه براي حل اختلافات مالي و پرداخت طلب يك ميليارد دلاري ايران از فرانسه ادامه يافت و در اين زمينه توافق‌نامه‌اي به امضا رسيد و همين امر موجب هموار شدن مشكل گروگان‌هاي فرانسوي در لبنان گرديد. ديگر كشورهاي اروپايي نيز با وجود داشتن روابط سياسي و اقتصادي با جمهوري اسلامي، بر لزوم جلوگيري از پيروزي ايران و برقراري آتش‌بس تأكيد داشتند. در اين دوره، اوپك طولاني‌ترين اجلاس خود را پشت سرگذاشت و با تلاش ايران از تصويب افزايش توليد اوپك كه نتيجهِ آن ادامه روند كاهش قيمت نفت بود، جلوگيري شد. همچنين بركناري "يماني" از وزارت نفت عربستان پس از 24 سال، بازتاب‌هاي گسترده‌اي داشت.

 با توجه به اهميت بسيار برخي از جنبه‌هاي جنگ در دورهِ زماني مربوط به كتاب‌حاضر، جمع‌بندي كوتاهي از مهم‌ترين موضوعات مطرح شده در متن كتاب، در اين‌جا درج مي‌گردد. 

1) تدارك عمليات سرنوشت‌ساز

در پي اجراي عمليات والفجر8 در اواخر سال 1364 كه موفقيت سياسي و نظامي بزرگي براي جمهوري اسلامي به دنبال داشت، مسئولان جمهوري اسلامي درصدد برآمدند تا با هماهنگي و بسيج همه‌جانبهِ نيروها و امكانات كشور، عمليات گسترده‌اي به اجرا درآيد كه كار جنگ را يكسره كند، از اين رو سال 1365 سال سرنوشت ناميده شد و سپاه پاسداران نيز در همين چارچوب از اوايل سال، طرح‌ريزي عملياتي بزرگ در ابوالخصيب و شرق بصره را آغاز كرد كه در افواه مرتبطين با جنگ و در گفتار عمومي مسئولان، <عمليات سرنوشت‌ساز>خوانده‌شد. گرچه سلسله هجوم‌هاي عراق به خطوط پدافندي خودي، موسوم به <استراتژي دفاع متحرك>، كار طرح‌ريزي و آماده‌سازي عمليات بزرگ را كُند كرد و به تعويق انداخت، اما اين كار بعد از بازپس‌گيري مهران با اجراي عمليات كربلاي1، تسريع شد و اين مهم در جلسات طولاني و متعدد فرماندهان رده اول سپاه پاسداران و گاهي با حضور جانشين فرمانده كل قوا، آقاي هاشمي‌رفسنجاني، مورد بحث و بررسي قرارمي‌گرفت. سرانجام با مباحث فشرده‌اي كه در روزهاي پنجم، ششم و هفتم مهرماه صورت گرفت، طرح نهايي و تاكتيك ويژه عمليات به تصويب رسيد. فرماندهِ كل سپاه در جلسه 7/7/1365 تأكيد كرد: <تلاش اصلي براي تصرف بصره، استفاده از نزديك‌ترين فاصله يعني زمين ابوالخصيب است، البته به همراه يك تلاش پشتيباني براي محاصره بصره، بنابراين اگر نتوانيم اين عمليات را انجام دهيم، با سرعت عملي كه جنگ در منطقه جنوب لازم دارد، بايد جنگ در اين منطقه را تمام شده دانست>.

 همچنين در جلسه 6/7/1365 مقرر شد كه آقاي هاشمي امور پشتيباني و رفع كمبودها و مشكلات لجستيكي را پي‌گيري نمايد و برادر محسن رضايي نيز امور مربوط به عمليات در اين منطقه، توجيه يگان‌ها و تقويت پدافند جبههِ جنوب را دنبال كند.

 پس از تصويب طرح مانور كلي عمليات، در جلساتي با حضور فرماندهان يگان‌هاي سپاه كه مأموريت اجراي اين طرح را به عهده داشتند، كليات طرح مانور بررسي و به ابهامات آن پاسخ داده شد. در نهايت در جلسه‌اي كه روز 17/7/1365 با حضور قريب به اتفاق فرماندهان قرارگاه‌ها و يگان‌هاي سپاه تشكيل گرديد، عموم فرماندهان سپاه در مورد طرح مانور عمليات هم را‡ي شدند. در ادامه همين جلسه خط حدّ قرارگاه‌ها و يگان‌ها مشخص گرديد. برادر رضايي در خاتمهِ جلسه گفت: <اين سومين منطقه‌اي است كه قصد داريم از آنجا به سوي بصره برويم و مسئوليت سنگين است. ما بايد با تمام قدرت، تكليفمان را انجام دهيم، آن وقت هر چه خدا خواست پيش خواهد آمد  تا بيست‌وپنجم آبان ماه اِن­‌شاء‌الله يگان‌ها آمادگي كامل داشته‌باشند.> پس از اين جلسات قرارگاه‌هاي تحت امر قرارگاه مركزي و نيز يگان‌هاي مأمور اجراي عمليات، براي بررسي طرح مانور قرارگاه‌ها و يگان‌ها و همچنين وضعيت نيرو، آموزش و آمادگي يگان‌ها و مشكلات و كمبودهاي آنها تشكيل مي‌گرديد كه گزارش اقدامات آماده‌سازي اين عمليات تا پايان مقطع زماني اين كتاب (22/8/1365) درج شده‌است و ادامهِ تصميم‌گيري و شرح عمليات مزبور در كتاب چهل‌وپنجم روزشمار درج خواهد شد.

 هم‌زمان با طرح‌ريزي عمليات، اقدامات آماده‌سازي عمليات، از جمله اعزام و آموزش نيرو، اقدامات مهندسي، شناسايي، تهيه تجهيزات مورد نياز ادامه داشت. فراخواني و تدارك نيروي مورد نياز عمليات از مهم‌ترين دغدغه‌ها به شمار مي‌آمد و احتمال عدم تأمين 500 گردان رزمي پيش‌بيني شده براي عمليات، بر مشكلات مي‌افزود. در اين زمينه به دو دسته موانع و مشكلات مي‌توان اشاره كرد: اول، مشكلات مربوط به فراخواني و اعزام وسيع نيروهاي داوطلب بسيجي، كه اساساً اجراي هر عمليات، وابسته به آنان بود. از علل اين امر مي‌توان وضعيت غيرجنگي در شهرها، تبليغات نادرست و سخنان برخي مسئولان را ذكر كرد كه به جاي تفهيم موقعيت و ايجاد حركت و حساسيت در مردم براي حضور گسترده در جبهه‌ها، بيشتر اين توهم را ايجاد مي‌كرد كه امسال، سال پايان جنگ است و جنگ با پيروزي تمام خواهد شد و مشكل خاصي هم در اين زمينه وجود ندارد. همچنين هم‌زماني برخي اعزام‌ها با برداشت محصولات كشاورزي و نيز بازگشايي مدرسه‌ها و دانشگاه‌ها از دلايل بروز اين مشكل بود. به هر حال، براي تأمين نيروي مورد نياز، اعزام‌هاي متعددي از شهرهاي مختلف صورت گرفت و برنامه‌‌هاي گوناگوني طراحي شد. از جمله، به منظور گسترش سازمان رزم، سپاه پاسداران با ابلاغ دستورالعملي به نواحي مختلف سپاه، دستور تشكيل اردوگاه‌هاي <انصارالحسين> را با هدف تسريع امر سازمان‌دهي مجدد يگان‌هاي رزم، استمرار روند اعزام نيرو، نگه‌داري و به كارگيري نيروهاي اعزامي و تجمع نيروها در مناطق مختلف داد. همچنين نخست‌وزير با ابلاغ بخشنامه‌اي در تاريخ 17/8/1365 بر ضرورت همكاري همه‌جانبه كليه وزارت‌خانه‌ها، سازمان‌ها و مؤسسات دولتي جهت فراهم آوردن تسهيلات لازم براي اعزام بزرگ <سپاه محمد(ص)>، كه قرار بود در هفته بسيج (5 تا 11 آذر) صورت گيرد، تأكيد كرد. از سوي ديگر، اقداماتي به منظور جلب مشمولان نظام‌وظيفه به عمل آمد كه موفقيت چنداني نداشت.

 دسته دوم مشكلات و موانع تأمين 500گردان رزمي، مربوط به تجهيز، تدارك و آموزش نيروهاي مزبور مي‌گرديد. در اوضاع خاصي كه محدوديت‌هاي اقتصادي و تحريم تسليحاتي شديدي عليه جمهوري‌اسلامي ايران اعمال مي‌شد، امر تجهيز و تدارك اين گردان‌ها، خود از مسائل مهم ‌بود. همچنين نوع عمليات، كه از پيچيدگي خاصي برخوردار بود، ضرورت روند سازمان‌دهي و آموزش‌هاي خاصي را ايجاب مي‌كرد كه طي آن نيروي داوطلب، به نيرويي حرفه‌اي و تخصصي تبديل شود تا بتواند مراحل مختلف و پيچيده عمليات را جلو برد. بنابراين، حتي موفقيت در فراخواني و اعزام تعداد كافي از نيروهاي داوطلب نيز براي شكل‌دهي 500گردان رزمي مورد نياز كافي نبود و سرمايه‌گذاري عظيمي، از جمله براي تدارك و تجهيز و به‌خصوص در زمينه نيروي انساني متخصص و كادر، جهت آموزش و سازمان‌دهي اين نيروها، بايستي صورت مي‌گرفت.

 با نزديك شدن به زمان اجراي عملياتي كه به <عمليات سرنوشت‌ساز> موسوم شده‌بود و جهت جلوگيري از وضعيت نااميد كننده‌اي كه احتمال عدم موفقيت اين را عمليات در پي داشت، رئيس‌جمهوري اسلامي ايران در مصاحبه‌اي توضيح داد كه: <ما قول يك پيروزي نهايي نداده‌ايم. هيچ كس در هيچ جنگي نمي‌تواند زمان دقيق يك درگيري را پيش‌بيني كند. چيزي كه ما قول داده‌ايم و در حقيقت با ياري خدا به دست خواهيم آورد، يك ضربه قاطع است. البته يك روز حمله نهايي را انجام خواهيم داد>. همچنين رئيس‌مجلس شوراي اسلامي در جمع فرماندهان لشكر27 محمدرسول‌الله(ص) تأكيد كرد: <شما نيروها را آماده نگه داريد و تداركات و احتياط‌ها را حفظ كنيد و برنامه‌ها و نيروهاي تنظيم شده را داشته باشيد تا وقتي كه حركت خود را آغاز كرديم، آن تعبير امام امت كه امسال سال پيروزي است، و تعبير ديگر مسئولين كه امسال سال سرنوشت است، تحقق يافته و به اهداف آن برسيم. رسيدن به اين اهداف نياز به تداوم عمل دارد  بايد با تداوم عمل و ضربه‌كاري و استيصال دشمن كار را يكسره كنيم و خواسته‌هايمان را بگيريم >.

2) اقدامات مقابله با عمليات سرنوشت‌ساز

براي جلوگيري از اجراي عمليات سرنوشت‌ساز و يا حداقل ممانعت از موفقيت آن، اقدامات متعدد و گسترده‌اي صورت مي‌گرفت، طوري كه مي‌توان گفت در اين زمينه يك اجماع و وحدت‌نظر بين‌المللي بين ابرقدرت‌ها، غرب و ديگر حاميان رژيم عراق وجود داشت. در اين جا به اقدامات ارتش عراق اشاره مي‌شود و ساير تلاش‌ها در ادامهِ مقدمه، در عنوان‌هاي ديگر مي‌آيد.

 مهم‌ترين موضوع در اين زمينه، توانايي دشمن در بسيج و تجهيز نيروي انساني براي مقابله با عمليات آتي خودي بود كه مقدمات آن از قبل بنا نهاده‌شده‌بود. به‌اين‌ترتيب كه از ابتداي هجوم سراسري عراق، نه تنها هيچ نيرويي از ارتش اين كشور ترخيص نشد، بلكه به تدريج از يك طرف افراد مسن‌تر و از طرف ديگر افراد جوان‌تر فراخوانده مي‌شدند طوري كه در شهريورماه 1365 مردان 41 و 42 ساله و همچنين نوجوانان 17 و 18 ساله به خدمت وظيفه فراخوانده شدند. بقيه مردان بين اين سنين از قبل در اختيار ارتش عراق بودند. در اين دوره بسيج نيرو چنان بود كه آسوشيتدپرس آن را <بزرگ‌ترين تجمع نيرو از شروع جنگ> خواند و خبرگزاري فرانسه در سوم مهر اعلام كرد: <عراق با بسيج گسترده بيش از يك ميليون نيرو، از جمله اعزام فوق‌العاده دانشجويان، خود را براي مقابله با حمله آتي ايران آماده مي‌كند>.

 از ديگر تلاش‌هاي گسترده و مهم دشمن، افزايش اقدامات مهندسي در جبهه جنوب به ويژه در منطقه شرق بصره بود. اين اقدامات شامل ايجاد مواضع جديد پدافندي، تحكيم خطوط پدافندي، مرمت خاكريزها و جاده‌ها، ايجاد مواضع سلاح‌هاي سنگين و تجهيزات زرهي، احداث سنگرها، ايجاد موانع و استحكامات و همچنين آب‌اندازي در بعضي از مناطق بود كه بيشتر از همه در مناطق فاو، جزاير واقع در اروندرود (ام‌الرصاص، ام‌البابي، ماهي و بوارين)، طلائيه، كوشك و جفير صورت مي‌گرفت. در اين باره روزنامه وال‌استريت ژورنال به نقل از تحليل‌گران دفاعي نوشت: <با وجود همه آسيب‌پذيري‌هاي بصره، عراقي‌ها تا جايي كه توانسته‌اند خود را آماده كرده‌اند. عراق علاوه بر احداث ديوار زرهي، خاكريز طولاني و تمركز سربازان در منطقه، در مناطق عظيمي از مرداب‌ها آب انداخته است تا فضاي مانور ايرانيان را كاهش دهد. جاده‌هاي تازه‌اي احداث شده‌است تا در صورت نفوذ نيروهاي ايران، آسان‌تر به تجديد قوا بپردازند.>

 براي جلوگيري از غافل‌گيري و پي بردن به زمان و مكان حملهِ اصلي نيروهاي خودي، دشمن فعاليت‌هاي گسترده‌اي مي‌كرد. شناسايي در مناطق مهم و حساس از جمله فاو، شرق بصره و ابوالخصيب، جزاير مجنون و شرق العماره بيش از ساير نقاط بود. هر چند، دشمن در جبهه مياني و شمال‌غرب نيز در تلاش براي پي‌بردن به اهداف عمليات آينده بود. دشمن علاوه بر اعزام تيم‌هاي گشتي - شناسايي به نقاط مختلف خطوط پدافندي، روز به روز بر تعداد دكل‌هاي ديده‌باني خود مي‌افزود. همچنين در اين زمينه هلي‌كوپترهاي شناسايي و هواپيماهاي عكس‌برداري دشمن فعال بودند. همه اين اقدامات براي كسب اطلاعات، افزون بر اطلاعاتي بود كه از طريق ماهواره‌ها و آواكس‌ها در اختيار عراق قرارمي‌گرفت. همچنين ارتش عراق براي گسترش ميدان ديد خود، اقدام به از بين بردن درختان، نيزارها و روييدني‌ها در بعضي از مناطق مي‌كرد. از جمله نيزارهاي جلو منطقه چزابه را به آتش كشيد. اعلام آماده‌باش در مناطق مختلف و بازديد فرماندهان عراقي از خطوط پدافندي نيز اقدامي به منظور حصول اطمينان از آمادگي نيروها بود. پرتاب منور و فعاليت‌تيربارها در شب از ديگر تلاش‌ها براي جلوگيري از غافل‌گيري بود.

 از جمله، دشمن در روزهاي بيستم تا بيست‌ودوم آبان‌ماه به برج‌هاي ديده‌باني خود از جزيره جنوبي تا خليج‌فارس آماده‌باش داد و فعاليت‌ها و تحركات خود را در جزاير ام‌الرصاص ،ماهي و بوارين  تشديد كرد. و اقدام به بريدن و سوزاندن ني‌ها و ديگر پوشش‌هاي گياهي در سواحل جزاير مزبور نمود، و موانع خود را در اين منطقه افزايش و فاصله سنگرها را كاهش داد.

 از سوي ديگر، عراق با اين پيش‌بيني كه حمله آينده ايران مبتني‌بر حيلهِ نظامي و از چند منطقه آغاز خواهد شد، تحركات و تقويت‌ها و اقدامات خود را طوري سازمان‌دهي مي‌كرد كه وانمود كند در همهِ مناطق فعال است تا نيروهاي شناسايي و اطلاعاتي خودي را سردرگم نمايد. در گزارش 15 آبان معاونت اطلاعات سپاه آمده‌است: <در مجموع تحركات دشمن نسبت به قبل از عمليات والفجر8 پيچيده‌تر شده‌است و بعضاً نيز گمراه كننده و فريب بوده‌است. دشمن با تظاهر به تقويت نيرو يا تردد مستمر روي جاده‌هاي عقبه در تلاش براي منحرف نمودن اذهان و پوشاندن مسير اصلي تحركات مي‌باشد. در عين حال دشمن به دنبال آماده‌سازي زمينه هجوم‌هاي محدود به مناطق حساس مي‌باشد كه بيشترين تهديدات در مناطق سومار، مهران و جزيره جنوبي واقع شده‌است.>

 درهرحال، با در نظر گرفتن كليهِ عوامل و ظاهر تحركات دشمن، تحليل اطلاعاتي خودي چنين نتيجه مي‌گرفت كه در اولويت اول، ارتش عراق در مورد منطقه فاو و خانقين حساس شده‌است.

3) جنگ شهرها

حملات هوايي دشمن، كه به دنبال مطرح شدن عمليات سرنوشت‌ساز و همچنين شكست دشمن در عمليات‌هاي كربلاي 1 و 2 و 3، در تير و شهريورماه تشديد شده‌بود، ادامه يافت و طي‌ماه‌هاي شهريور، مهر و آبان 1365، مناطق صنعتي، كارگري، اقتصادي و نفتي و نيز شهرها و مناطق مسكوني و مناطق عملياتي زير شديدترين حملات هوايي و بمباران‌هاي دشمن قرار گرفتند. عراق از اين كار دو هدف را دنبال مي‌كرد، يكي هدف كوتاه مدت كه جلوگيري از اجراي عمليات سرنوشت‌ساز بود. ديگري هدف بلند مدت كه انهدام منابع ارزي و درآمد كشور و همچنين به ستوه آوردن مردم و برانگيختن مخالفت آنها با جنگ و در نتيجه، تسليم جمهوري اسلامي و پذيرش آتش‌بس به نحوي كه مطلوب رژيم عراق باشد، بود. صدام در مراسم اعطاي مدال شجاعت به فرمانده نيروي هوايي و جمعي از خلبانان عراقي گفت: <ما مبادرت به انهدام پايه‌هاي اقتصاد ايران مي‌كنيم تا گرسنگان ايران به صدا درآمده، از دولت بخواهند كه جنگ را خاتمه دهد  ما از اين پس نتيجه جنگ را به عقاب‌ها واگذار مي‌كنيم تا پايه‌هاي اقتصادي دشمن را ويران كرده و او را مجبور به پايان جنگ كنند>.

 افزايش توان هوايي عراق و دسترسي به نقاطي كه قبل از اين در توان عراق نبود، علاوه بر اين‌كه به دليل واگذاري تجهيزات و هواپيماهاي پيشرفته‌اي بود كه شوروي و فرانسه در اختيار عراق گذاشته بودند، مرهون همكاري كارشناسان امريكايي بود. <پل‌جوبر> يكي از مشاوران وزارت خارجه امريكا در 27 شهريور گفت: <چند مشاور نظامي امريكا مشغول بررسي وضع نظامي عراق هستند تا برنامه حمله به مناطق اقتصادي و به ويژه نفتي ايران را پي‌گيري نمايند.> با گذشت 53 روز از اين جريان، راديو انگليس اعلام كرد: <در جريان حملات اخير عراق به تأسيسات اقتصادي و نظامي ايران، مشاوران نظامي امريكا، عراق را در انتخاب هدف‌هاي مذكور ياري دادند>.

 به هر صورت، حدود نيمي از دوران 63 روزهِ جنگ مندرج در اين كتاب، ناظر بر حملات و بمباران‌هاي دشمن در نقاط مختلف ايران است. بيشترين حملات عراقي‌ها طي اين مدت به باختران صورت گرفت. از جمله در حمله روز هفتم آبان 1365 كه باختران و اسلام‌آباد زير آتش بمب، راكت و مسلسل هواپيماهاي دشمن قرارگرفت، 120 تن شهيد و 580 تن مجروح شدند. همچنين طي اين مدت تأسيسات نفتي خارك و نقاط مسكوني و صنعتي اصفهان، اراك، تهران، سردشت، خرم‌آباد، تبريز، لرستان، شيراز، آغاجاري، هفت‌تپه، گيلان‌غرب، آبادان، پتروشيمي بندر امام، راه‌آهن انديمشك، و سدهاي دز و شهيد عباس‌پور ‌زير حملات شديد هوايي دشمن قرارگرفت. <واشنگتن‌پست> برتري نيروي هوايي عراق را 8 برابر ايران اعلام كرد و نتيجهِ حملات دشمن را به تأسيسات نفتي ايران، كاهش ميزان صادرات نفت ايران به 600 تا 800 هزار بشكه در روز ذكر مي‌كند. هفته‌نامهِ <اخبار امريكا> نيز با اعلام اين‌كه درآمدهاي نفتي ايران به چهار ميليارد دلار در سال كاهش يافته‌است، از قول تحليل‌گران نوشت: <كاهش درآمدهاي نفتي، ظاهراً ايران را ناچار ساخته‌است بار ديگر و شايد براي هميشه حمله نهايي خود را براي شكست دادن عراق به تأخير بيندازد.>

 از سوي ديگر، بايد به پديده <مقابله‌به‌مثل> ايران در جنگ شهرها اشاره‌كرد. با وجود عدم تمايل جمهوري اسلامي ايران به كشاندن جنگ به خارج از جبهه‌هاي نبرد، تشديد و تكرار حملات دشمن به مناطق غيرنظامي، ايران را ناچار كرد تا براي جلوگيري از ادامه خساراتي كه دشمن به غيرنظاميان و نقاط مسكوني و صنعتي وارد مي‌كرد، در محدودهِ زماني و مكاني مشخص و با هشدارهاي قبلي و با هدف بازداشتن دشمن از ادامه اين گونه جنايات، دست به اقدامات مقابله به مثل بزند. نيمه شب 21 شهريور 1365 به تلافي گلوله‌باران شيميايي مناطق عملياتي غرب و حملات هوايي به تبريز و سردشت و مريوان و مهاباد، يك موشك زمين به زمين به سوي سازمان اطلاعات و امنيت عراق پرتاب شد كه راديو بي‌بي‌سي محل فرود آن را يك كيلومتري ستاد پليس عراق و خبرنگار لوموند محل فرود را 500 متري ميدان سرباز گمنام در قلب بغداد كه دو هتل 20 طبقه در آنجا واقع است، اعلام كرد. همچنين شبانگاه 24 مهر به تلافي حملات چند روزهِ دشمن به مناطق مسكوني و اقتصادي و همچنين حمله به يك هواپيماي مسافري در فرودگاه شيراز، يك فروند موشك زمين به زمين به سوي مركز مخابرات بغداد هدف‌گيري شد. علاوه بر اين، دو پادگان نظامي و همچنين چندين تأسيسات نظامي و نفتي عراق بمباران شد. همچنين بعد از هر بار تشديد حملات دشمن و پس از هشدار به مردم براي تخليه منطقه موردنظر، تأسيسات نظامي و اقتصادي بصره، خانقين و كوت هدف آتش توپخانه دوربرد قرارمي‌گرفت.

4) جنگ نفت‌كش‌ها

عراق جنگ نفت‌كش‌ها را با دو هدف به راه انداخت و آن را دنبال ‌كرد. هدف اول در راستاي همان حملات هوايي يعني حمله به تأسيسات نفتي و صنعتي بود تا با جلوگيري كردن از صدور نفت ايران، جمهوري اسلامي را در تنگناي اقتصادي قرار دهد و دوم اين‌كه با پيش‌بيني اقدام متقابل ايران، در تلاش بود تا ديگر كشورهاي منطقه را نيز به طور مستقيم وارد درگيري كرده، جنگ را بين‌المللي كند تا از فشارهاي وارد بر خود بكاهد. در اين دورهِ دو ماهه نيز، عراق به هشت نفت‌كش ايراني يا حامل نفت ايران حمله كرد. از سوي ديگر، حمله به پنج نفت‌كش‌فرانسوي، انگليسي، كويتي، ليبريايي، پانامايي و يك كشتي حامل سيمان، كه عازم كويت بوده و يا از كويت بارگيري كرده بودند، به ايران نسبت داده‌شد. براي مقابله با اين حملات، تلاش‌هايي صورت گرفت. از جمله اتحاديه كشتي‌داران در مورد تحريم خليج‌فارس اخطار داد و ناخدايان فرانسوي از دولت فرانسه خواستار حفاظت كشتي‌ها شدند و 9 سازمان عمده كشتي‌راني بين‌المللي از سازمان‌ملل خواستار وادارساختن ايران و عراق به تضمين خطوط آبي شدند. شوراي همكاري خليج‌فارس نيز تصميم به راه‌اندازي سيستم راداري هشداردهنده گرفت. از سوي ديگر، فرمانده نيروي دريايي امريكا در خاورميانه تهديد كرد كه در صورت بسته شدن تنگه هرمز، امريكا دست به اقدام نظامي خواهد زد. قبل از اين آقاي هاشمي‌رفسنجاني گفته بود: <در صورتي كه در منطقه خليج‌فارس براي ما ناامني ايجاد شود، اين ناامني دامن‌گير همه كشورهاي منطقه خواهد شد.>

5) عمليات‌هاي محدود و ايذايي ايران، عمليات فتح1

در تلاش براي درگير نگه‌داشتن ارتش عراق و اجراي دستور امام خميني مبني‌بر جلوگيري از آرامش دشمن، طرح‌هاي عملياتي متعددي تهيه شد كه چند طرح به اجرا درآمد و برخي نيز به علل مختلف متوقف شد كه گزارش آن در كتاب چهل‌وسوم روزشمار جنگ درج گرديده‌است. در ادامهِ اين روند اقدامات ديگري صورت گرفت و به هر يك از قرارگاه‌هاي عملياتي زير مجموعه نيروي زميني سپاه علاوه بر مأموريتي كه در عمليات اصلي داشتند، مأموريت يك يا چند عمليات محدود، فريب و ايذايي واگذار شد تا در حين كسب آمادگي براي عمليات اصلي، در اين زمينه نيز اقدام كنند. همچنين كميته عمليات فريب به منظور طراحي و اجراي عمليات‌هاي فريب در قرارگاه‌نيروي زميني سپاه تشكيل شد.

 به‌هرصورت، طي دورهِ دو ماهه (21/6/1365 تا 22/8/1365) عمليات‌هاي متعددي براي درگير نگه‌داشتن و فريب دشمن صورت گرفت كه بيشترين آنها در استان‌هاي كركوك و سليمانيه عراق و با همكاري گروه‌هاي معارض عراقي و پشتيباني قرارگاه رمضان صورت گرفت. چند عمليات ايذايي و فريب در منطقه هور و يك حمله ايذايي در چنگوله به اجرا درآمد. همچنين ارتش جمهوري اسلامي اقدام به يك عمليات محدود در ارتفاعات مرزي منطقه مهران و دو عمليات ايذايي در سرپل‌ذهاب و موسيان كرد. گفتني است كه مشكلاتي چون كمبود نيرو، امكانات و زمان، موجب مي‌شد اين گونه عمليات‌ها به نحو مطلوب اجرا نشود. با توجه به همين مشكلات بود كه اجراي دو طرح عملياتي در مناطق ماوِوت و اسكله العميه منتفي شد.

 مهم‌ترين عمليات محدودي كه در اين دوره اجرا شد، عمليات نامنظم فتح1 بود كه قرارگاه رمضان سپاه پاسداران با همكاري نيروهاي اتحاديه ميهني كردستان عراق در بامداد 19 مهر 1365 در دو محور در استان كركوك به اجرا درآورد. از جمله نتايج اين عمليات، انهدام بخش‌هايي از تأسيسات پالايشگاه كركوك، نيروگاه برق كركوك، انهدام سه پايگاه موشكي و مقر منافقين در كركوك، انهدام بخشي از تأسيسات نفتي جمبور، جبل‌بر، شورآوا، اجراي آتش روي پادگان‌ها و پايگاه‌هاي نظامي عراق در منطقه و بود. از نكات مهم اين عمليات همكاري مردم عراق در اين منطقه با نيروهاي سپاه پاسداران و اتحاديه ميهني و انتقال تجهيزات لازم و حدود 40 تن مهمات تا عمق حدود 150 كيلومتري داخل عراق بود كه وحشت دشمن را برانگيخت و ناتواني او را در اين زمينه يادآوري كرد. در پي اين عمليات بود كه ارتش عراق مجبور شد بخش مهمي از توان خود را براي مقابله با چنين عمليات‌هايي به كار گيرد. دشمن همچنين تا مدت‌ها نقاط محل استقرار گروه‌هاي معارض عراقي در شمال عراق را زير بمباران هواپيماهاي خود قرار داد.

6) اقدامات گروه‌هاي محارب‌

بهره‌گيري رژيم عراق از گروه‌هاي ضدانقلاب محارب كه از ماه‌هاي قبل به نحو بارزي گسترده‌تر شده‌بود، در اين دوره نيز ادامه يافت. سازمان مجاهدين خلق (منافقين) پس از اخراج مسعود رجوي از فرانسه در خرداد 1365 و ورود او به بغداد، با سازمان‌دهي هوادارانش در زمينه اقدامات ايذايي و گشتي - شناسايي در جبهه‌ها و فعاليت‌هاي جاسوسي، قاچاق سلاح، ترور، بمب‌گذاري و خرابكاري در داخل، فعاليت‌هاي خود را به نفع دشمن گسترش داد. از جمله اقدامات جاسوسي اين گروه تماس‌هاي متعدد تلفني با مسئولان كشور در شهرها به منظور كسب اطلاع از زمان، مكان و نحوهِ عمليات آينده رزمندگان بود. همچنين در آبان‌ماه تيم‌هايي از منافقين وارد ايران شدند كه داراي برگ تردد جعلي بودند و سلاح‌هايي در اختيار داشتند كه مواد شيميايي را تا مسافت 100 متري شليك مي‌كرد. عده‌اي از عناصر اين گروه نيز با پشتيباني ارتش عراق در كوه‌هاي روستاي قاميش به درگيري شديدي با نيروهاي اتحاديه ميهني كردستان دست زدند.

 همچنين در اين دوره اقدامات گروه‌هاي ضدانقلاب در مناطق شمال‌غرب كشور كه از دورهِ قبل گسترده‌تر شده‌بود، افزايش يافت، طوري كه در اكثر روزها عناصر دو گروه كومله و دمكرات با حمله به پايگاه‌ها، كمين در جاده‌ها، بمب‌گذاري، مين‌گذاري و درگيري، در تلاش بودند تا با ضربه‌زدن، اسيركردن، شهيد كردن و درگير كردن رزمندگان، ارتش عراق را ياري كنند و از سوي ديگر، با قتل، شكنجه و اسير كردن نيروهاي مردمي محلي كه با نيروهاي جمهوري اسلامي ايران همكاري مي‌كردند، سعي در جلوگيري از همكاري آنها داشتند. طبق يك جمع‌بندي از درگيري با ضدانقلاب در استان باختران و محورهاي مربوط به آن، در طول شهريورماه، از رزمندگان اسلام 179 تن شهيد، 155 تن مجروح و 119 تن اسير شدند و در مقابل از افراد ضدانقلاب 60 تن كشته، 39 تن زخمي و 5 تن اسير شدند. همچنين 39 تن از افراد گروه‌هاي ضدانقلاب در اين مدت دستگير شدند.

 در كنار اقدامات مسلحانه گروه‌هاي ضدانقلاب و محارب، مواضع ضدجنگ نهضت‌آزادي نيز از جهاتي قابل‌توجه است. در اين دوره، نهضت آزادي جزوه‌اي با عنوان <پيام نهضت آزادي به رهبر انقلااب اسلامي> منتشر كرد كه در آن سعي شده‌بود، مخالفت خود را با ادامهِ جنگ، با استدلال به آيات قرآن و سيرهِ معصومان(ع) بيان كند. در اين جزوه تلويحاً ادعا شده‌بود كه اغلب مسئولان ايران با يافتن راه‌حلي از طريق مذاكره براي جنگ موافقند و تنها امام خواهان ادامهِ جنگ مي‌باشد. گفتني است كه وزير خارجه عراق وقتي در مجمع عمومي سازمان‌ملل (مهرماه 1365) براي محكوم كردن جمهوري اسلامي، ايران را مسئول ادامه جنگ اعلام مي‌كرد، اين پيام، نهضت آزادي را از مستندات و دلايل خويش ذكر نمود.

7) سازمان‌ملل؛ تلاش براي آتش‌بس‌

دبيركل سازمان‌ملل در گزارش سالانه خود، جنگ ايران و عراق را به عنوان يك منبع مهم تشنج اعلام كرد كه گسترش آن براي منطقه و صلح جهاني خطرهايي را به دنبال خواهد داشت. در اجلاس سالانه مجمع عمومي سازمان‌ملل كه اول مهر 1365 آغاز شد، كشورهاي مختلف از ادامهِ جنگ و كاربرد سلاح شيميايي اظهار نگراني كردند. قابل توجه اين‌كه در اين اجلاس نخست‌وزير نروژ و وزيران خارجه هلند، سوئد و انگليس كه كشورهايشان تأمين كننده مواد اوليه و تجهيزات ساخت سلاح‌هاي شيميايي براي عراق بودند از كاربرد اين سلاح ابراز نگراني كردند. وزير خارجه جمهوري اسلامي ايران در نهمين روز اجلاس مجمع عمومي، با تقسيم كشورها به سه دسته، به نقد مواضع كشورها در خصوص جنگ تحميلي پرداخت و تأكيد كرد كه عراق مسئول شروع و ادامه جنگ است. وي افزود: حذف ريشه‌هاي تجاوز ضامن صلح و ثبات در منطقه مي‌باشد. وي گفت: به اعتقاد ما جنگ به مراحل پاياني خود نزديك مي‌شود.

 از سوي ديگر، با درخواست هفت عضو اتحاديه عرب (عراق، اردن، كويت، مراكش، عربستان، تونس و يمن) شوراي امنيت سازمان‌ملل روز 11 مهر، دربارهِ جنگ ايران و عراق جلسه اضطراري تشكيل داد. جمهوري‌اسلامي اين جلسه را تحريم كرد و وزير خارجه ايران قبل از اين جلسه گفت: <شوراي امنيت بايد از خنثي كردن تلاش‌هاي دبيركل سازمان‌ملل خودداري كند  دكوئيار در تلاش براي استقرار يك صلح عادلانه است و اين چيزي است كه ما در پي آن هستيم و نه فقط يك دعوت از سوي شوراي امنيت براي اجراي آتش‌بس>. معاون وزير خارجه نيز علل تحريم جلسه شوراي امنيت را بي‌اعتمادي به اين شورا به دليل مواضع يك طرفه آن به نفع متجاوز اعلام كرد.

 شوراي امنيت طي چهار جلسه به بحث پرداخت. در اين ميان دبيركل اتحاديه عرب و وزير خارجه مصر، ايران را عامل تداوم جنگ دانستند، وزير خارجه عراق كشورش را آماده قبول صلحي جامع، دائمي و عادلانه اعلام كرد و نماينده عربستان با تأكيد بر اين‌كه جنگ طرف پيروز نخواهد داشت، از ايران خواست به پيشنهاد صلح بغداد پاسخ مساعد بدهد. معاون نخست‌وزير كويت نيز تهديد كرد كه در صورت گسترش جنگ به كشور ثالث، ممكن است كشورهاي خارجي در آن دخالت كنند. همچنين نمايندگان بعضي از كشورهاي ديگر هم ژست بي‌طرفي و دلسوزي براي قربانيان جنگ گرفتند و راديو بي.بي.سي جلسه شوراي امنيت را فعاليت تازه دولت‌هاي عرب اعلام كرد كه مي‌خواهند توازن ديپلماتيك را به زيان ايران بر هم زنند.

 سرانجام در تاريخ 16 مهر 1365 شوراي‌امنيت سازمان ملل‌متحد قطع‌نامه 588 را تصويب كرد كه در آن از دو كشور درگير خواسته شده‌بود كه قطع‌نامه 582 (مصوب 5/12/1364) را بپذيرند و اجرا كنند، درحالي‌كه اين قطع‌نامه نيز همانند قطع‌نامه‌هاي قبلي توصيه‌اي بيش‌نبود. در قطع‌نامه 582 با اظهار تأسف از ادامهِ منازعه ،از ايران و عراق خواسته شده‌بود كه بي‌درنگ موارد زير را عملي كنند: آتش‌بس، توقف مخاصمات در دريا و هوا و زمين، عقب كشيدن همه نيروها به حوزه‌هاي شناخته شده بين‌المللي، مبادله اسيران و تبديل روش‌هاي خصمانه به ميانجي‌گري مسالمت‌آميز.

 عراق با استقبال از قطع‌نامه، از آن به عنوان پيروزي براي عراق ياد كرد و وزير خارجه عراق اتفاق‌نظر اعضاي شوراي امنيت درباره لزوم خاتمهِ سريع جنگ و حمايت اين شورا از موضع عراق را نشانهِ انزواي ايران دانست. وزارت امورخارجه جمهوري اسلامي ايران نيز با صدور بيانيه‌اي، تصويب قطع‌نامه را ناشي از فشار سياسي كشورهاي حامي رژيم عراق بر شوراي امنيت اعلام كرد و آن را فاقد عناصر اصلي براي هرگونه راه‌حل عادلانه و كوششي بي‌ثمر براي كمك به رژيم متجاوز و مستأصل عراق و نشانهِ بي‌كفايتي و عدم صلاحيت شوراي امنيت براي رسيدگي به جنگ تحميلي دانست و آن را رد كرد. فرمانده عالي جنگ (آقاي هاشمي‌رفسنجاني) نيز در اين باره گفت: <در شوراي امنيت خيلي‌ها صحبت كردند ولي هيچ‌كس نپرسيد كه چرا اين جنگ شروع شد و عامل اصلي جنگ چه كسي بود!>

8) رژيم‌هاي عرب حامي عراق؛ حمايت همه‌جانبه از متجاوز، تلاش براي آتش‌بس‌

نگراني حكام عرب از پيروزي ايران در جنگ و آثار متزلزل كننده‌اي كه مي‌توانست بر رژيم‌هاي آنها داشته‌باشد و دامن زدن به اين نگراني از طرف غرب و رسانه‌هاي غربي، موجب شده‌بود رژيم‌هاي عرب، به خصوص حكام منطقه خليج‌فارس، علاوه بر پشتيباني‌هاي بي‌دريغي كه از رژيم عراق مي‌كردند، براي توقف جنگ تلاش كنند. در اين مسير هم حاضر نبودند از راه اصولي وارد شوند و آغاز كنندهِ جنگ و متجاوز را معرفي كنند يا از پشتيباني او دست بردارند. آنها سرنوشت خود را چنان با رژيم صدام گره زده بودند كه شكست عراق را مساوي با سقوط خود مي‌ديدند. جمهوري اسلامي ايران بارها به اين رژيم‌ها هشدار داد و آنها را از حمايت عراق بر حذر داشت و به آنها اطمينان داد كه در صورت بي‌طرفي خطري متوجه آنها نيست. ايران حتي براي خنثي كردن جوسازي‌هاي عراق - مبني بر اين‌كه صلح و- امنيت در منطقه خليج‌فارس در معرض خطر قرار گرفته‌است  و اطمينان بيشتر به كشورهاي منطقه، طرحي براي انعقاد يك قرارداد امنيتي منطقه‌اي با كشورهاي خليج‌فارس مبتني‌بر اصول استقلال، حاكميت ملي، تماميت ارضي، عدم مداخله در امور ديگران و بي‌طرفي كامل در جنگ، ارائه داد كه اين كشورها توجهي به آن نكردند.

 از جمله سخناني كه در جهت تشديد نگراني گفته‌شد، سخنان سعدون حمادي (نايب رئيس شوراي فرماندهي انقلاب عراق) در كنفرانس اتحاديه بين‌المجالس بود كه گفت: <ايران تهديد كرده‌است كه دامنه جنگ را به ديگر كشورهاي منطقه خليج‌فارس گسترش مي‌دهد>. وزير خارجه مصر نيز در مصاحبه‌اي گفت: <خطر تهديد‌هاي ايران نه تنها عليه خاك عراق، بلكه عليه امنيت كشورهاي خليج [فارس] نيز مي‌باشد>. خبرگزاري فرانسه نيز پي‌آمد موفقيت ايران را احتمال سرنگوني رژيم بعث و برهم خوردن تعادل سياسي خاورميانه اعلام كرد. روزنامه كريستين ساينس مانيتور هم نوشت: امريكايي‌ها تهديد اصلي پيروزي ايران را تنها احتمال اشغال كشورهاي عربي همسايه نمي‌دانند، بلكه نگراني آنها تلاش ايران براي متزلزل كردن و سرنگوني و جايگزيني تمامي دولت‌ها در جهان اسلام است. نخست‌وزير فرانسه نيز در مصاحبه‌اي گفت: <غرب بايد از گسترش بنيادگرايي اسلامي شديداً ضدغرب در سراسر خاورميانه هراسناك باشد.> همچنين رئيس سازمان سيا اظهار عقيده كرد كه سقوط صدام موجب خواهد شد كه كويت بر لبه پرتگاه بايستد و نيروهاي ايراني خود را به مرزهاي عربستان برسانند. به اعتقاد <ويليام كيسي> پيروزي ايران در جنگ، قيمت نفت را بي‌سابقه افزايش خواهد داد و بنيادگرايي اسلامي دامن كشورهاي دوردست مثل مصر و مراكش و اندونزي را نيز خواهد گرفت. آخرين اقدامات از اين دست، برگزاري سمينار سرويس‌هاي اطلاعاتي پنتاگون در واشنگتن بود كه كارشناسان پنتاگون خطر ناشي از بركناري زودرس صدام را كه توازن كل منطقه را به هم خواهد زد، يادآور شدند.

 مسئولان جمهوري اسلامي ايران علاوه بر پيشنهاد طرح امنيتي براي منطقه، در سخنان خود تلاش مي‌كردند اين جوسازي‌ها را خنثي كنند. آقاي هاشمي در سخناني گفت: <پس از پايان جنگ با عراق، ايران با همسايگان خود در صلح زندگي خواهد كرد  ما اميدواريم پس از پايان جنگ تحميلي، نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران به يك منبع امنيت براي كشورهاي منطقه تبديل شوند>.

 به هر صورت، وحشت ايجاد شده در بين حكام منطقه و جوّي كه اين وضعيت را تشديد مي‌كرد - و از جمله تاكتيك‌هاي عراق براي مقابله با عمليات سرنوشت‌ساز همين بود - روز به روز بر پشتيباني سياسي، اقتصادي، مالي و نظامي رژيم‌هاي منطقه از عراق مي‌افزود.

 روزنامه كويتي القبس ميزان كمك مالي كشورهاي حوزه خليج‌فارس به عراق را 33 ميليارد دلار اعلام كرد و مجله ميد نوشت: بدهي‌هاي عراق تا سال 1986 حدود 50 ميليارد دلار برآورد شده‌است كه حدود 30 ميليارد دلار آن مربوط به كشورهاي حوزه خليج‌فارس و 20 ميليارد نيز مربوط به كشورهاي غرب و برخي كشورهاي بلوك شرق است. همچنين در اردن يك كميته كمك‌رساني به عراق تشكيل شد و در سراسر اردن اقدام به جمع‌آوري كمك براي رژيم صدام كرد. از سوي ديگر، بندر شعيبيه كويت محل تخليه تجهيزات نظامي و ارسال آن براي عراق شده‌بود. همچنين دو خلبان اسير عراقي اعتراف كردند كه هواپيماهاي عراقي در حمله به جزيره سيري از آسمان و فرودگاه كويت استفاده كرده‌اند و هلي‌كوپترهاي عراقي براي پشتيباني سكوهاي البكر و العميه از جزيره بوبيان كويت و آسمان اين كشور استفاده مي‌كنند. بنادر كويتي نيز براي تخليه كالاهاي به مقصد عراق، در اختيار عراقي‌هاست. در اين زمينه ايران از كويت به سازمان‌ملل شكايت كرد. علاوه بر اين، با امضاي قراردادي بين عراق و كويت، كويت متعهد شد هزينه شبكه جديد دفاعي نيروهاي عراقي در جبهه بصره را تأمين كند. مصر نيز به انحاء مختلف از جمله ارسال سلاح و تجهيزات نظامي عراق را كمك مي‌كرد. طبق قراردادي كه بين وزيران دفاع دو كشور به امضا رسيد، مصر متعهد شد توليدات كارخانه‌هاي اسلحه و مهمات‌سازي خود را در اختيار رژيم عراق قرار دهد. همچنين مصر، ايران را تهديد به دخالت مستقيم در جنگ كرد. از سوي ديگر، اردن گروه ديگري از افسران خود را براي اداره واحدهاي نيروي هوايي و توپخانه ارتش عراق به اين كشور اعزام كرد. البته موارد مذكور فقط بخشي از كمك‌هايي است كه به صورت آشكار از رسانه‌ها اعلام شده‌است و طبعاً بسياري از كمك‌ها به صورت مخفي باقي مانده‌است.

 علاوه بر حمايت‌هايي كه كشورهاي مختلف عربي به صورت انفرادي از عراق مي‌كردند، پشتيباني اصلي به صورت سازمان‌يافته و توسط شوراي همكاري خليج‌فارس و اتحاديه عرب صورت مي‌گرفت كه اغلب اين حمايت‌ها هم در شكل تلاش براي آتش‌بس و تهديد و محكوم كردن ايران به عنوان ادامه دهندهِ جنگ، آشكار ‌شد كه قبلاً به گوشه‌اي از آن- در جريان تصويب قطع‌نامه 588- اشاره شد. <عبدالله بشاره> دبيركل شوراي همكاري كه براي جلب حمايت غرب به امريكا رفته‌بود، گفت: <عراق نه تنها از كشورش بلكه از توازن استراتژيك قدرت در منطقه دفاع مي‌كند و بنابراين ما قطعاً به دفاع از عراق در مقابل ايران موظفيم.> وي مدعي شد كه جنگ نتيجه غيرمنطقي انقلاب ايران بود و افزود: <ما آمده‌ايم به جهان بگوييم كه ايران نبايد در اين جنگ پيروز شود.>

 وزيران دفاع شوراي همكاري در 12 مهر 1365 براي تشكيل يك سيستم دفاعي واحد و تقويت نيروي نوپاي<واكنش سريع> در خليج‌فارس، تشكيل جلسه دادند. همچنين در جلسه وزيران خارجه كشورهاي شوراي همكاري، چگونگي تقويت نيروهاي دريايي و هوايي اعضا و ايجاد يك شبكه دفاعي مشترك مورد بحث قرارگرفت. در اين جلسه بر تلاش براي خاتمه جنگ از طريق تماس با طرفين درگير و سازمان‌هاي بين‌المللي تأكيد شد. در بيانيه پاياني اجلاس سران كشورهاي شوراي همكاري در 14 آبان، ضمن قدرداني از عراق براي پاسخ مثبت به قطع‌نامه‌هاي شوراي امنيت، از ايران نيز خواسته شد به اين قطع‌نامه‌ها پاسخ مثبت دهد. در اين بيانيه‌بر متوقف شدن جنگ و همچنين همكاري نظامي و امنيتي كشورهاي عضو براي دفاع جمعي تأكيد شده‌بود. دبيركل شوراي همكاري عدم محكوميت ايران در اين بيانيه را بازگذاشتن راه جهت يافتن راه‌حل شرافتمندانه براي جنگ عنوان كرد.

 در هر صورت، تلاش اصلي شوراي همكاري و اتحاديه عرب ادامه حمايت كامل از صدام و كوشش براي آتش‌بس بود كه از نظر آنها بهترين راه براي حفظ توازن استراتژيك منطقه محسوب مي‌شد، امّا در پي اجلاس يادشده سران شوراي همكاري، و نيز با توجه به هشدارها و اطمينان دادن‌هاي ايران بود كه برخي كشورها درصدد برآمدند گامي هم در مسير كاهش دشمني به ايران بردارند، لذا سه روز بعد از اجلاس سران شوراي همكاري، راديو رياض از تمايل اعضاي اين شورا با همزيستي مسالمت‌آميز با ايران، سخن گفت و شاه سعودي نيز پنج روز بعد از اجلاس (19/8/1365) پيام ويژه‌اي براي رئيس‌جمهوري اسلامي ايران ارسال كرد كه رسانه‌هاي غربي اين پيام را تلاش عربستان براي نزديكي به ايران تفسير كردند.

 گفتني است كه سوريه و ليبي در جريان جنگ هرگز از عراق پشتيباني نكردند و سوريه بارها كوشيد تا كشورهاي عرب را از عدم چشم‌داشت جمهوري اسلامي به خاك عراق مطمئن سازد و كشورهاي منطقه را از حمايت صدام بازدارد، اما آنها سرنوشت خود را با صدام يكي مي‌ديدند.

9) وضعيت تسليحات و تجهيزات ايران‌

با نزديك شدن به زمان اجراي عمليات سرنوشت‌ساز، تحريم تسليحاتي كه دنياي غرب از قبل عليه ايران به اجرا گذاشته‌بود، تشديد مي‌شد و كانال‌ها و راه‌هاي تهيه تسليحات و تجهيزات از بازارهاي آزاد و دلالان سلاح نيز بيشتر از گذشته، مسدود مي‌گرديد و واسطه‌هاي خريد نيز به انحا مختلف توسط دولت‌هاي غربي تحت پي‌گرد و دستگيري و محاكمه قرار مي‌گرفتند، طوري كه در اين دورهِ دو ماهه حداقل پنج مورد در آلمان، امريكا و ايتاليا به اتهام صدور يا قصد صدور سلاح به ايران دستگير يا محاكمه شدند. اين وضعيت در حالي بود كه با افشا شدن مذاكرات پنهاني امريكايي‌ها با ايران و براي آزادي گروگان‌هاي امريكايي در لبنان، تجهيزات ناچيزي كه از چند كشور بلوك شرق خريداري مي‌شد، نيز با مشكل روبه‌رو شد. علاوه بر اين، تشديد جنگ نفت‌كش‌ها و اقدامات بي‌وقفه عراق براي بمباران و هدف گرفتن پايانه‌ها و تأسيسات نفتي و همچنين كاهش قيمت نفت، جمهوري اسلامي ايران را از نظر درآمد ارزي در مضيقه‌اي شديد قرار داده‌بود و تهيه تجهيزات از اين بُعد نيز با دشواري مواجه بود. از سوي ديگر، واگذاري تجهيزات اندكي كه امريكا در مقابل دريافت پول و پادرمياني براي آزادي گروگان‌ها و تلاش در جهت برقراري رابطه، به ايران ارسال كرد، نه تنها در مقابل نيازهاي ايران آن قدر ناچيز بود كه نمي‌توانست تأثيري كارساز بگذارد، بلكه اين جريان و افشاي آن، مستمسك و بهانه‌اي براي پشتيباني بيشتر از عراق شد، به نحوي كه افزايش ارسال تجهيزات به عراق اصلاً با آنچه به ايران فرستاده مي‌شد قابل مقايسه نبود. شايد گزارش منابع وزارت جنگ امريكا مبني بر اين‌كه <از جمله مشكلات مهم قواي مسلح ايران براي حمله آينده مشكلات تداركاتي بسيار حاد است>. موضوع يادشده را بهتر روشن كند. همچنين تلويزيون اي.بي.سي امريكا در تحليل وضعيت تداركات ايران مي‌گويد: <بنا به گفته منابع مطلع، ايران ديگر پايه تداركاتي لازم را جهت كسب پيروزي در جنگ ندارد  هواپيماهاي نيروي هوايي ايران از 600 فروند به 50 فروند رسيده‌اند و هزار تانك ايران در مقابل پنج هزار تانك عراق قادر به رقابت نيستند  مشكلات تجهيزاتي و تداركاتي ايران آن قدر وخيم گزارش شده‌است كه ارسال تسليحات جديد از امريكا هيچ گونه تأُثيري در نتيجه جنگ نخواهد داشت.>

 به هر صورت، جمهوري اسلامي ايران براي كاهش مشكلات خود به ابتكارهايي دست زد، از جمله اين‌كه با همكاري تعدادي از كارگاه‌هاي بخش خصوصي و همچنين كارخانجات صنعتي، توليد گلوله خمپاره و توپ را افزايش داد. با تلاش صنايع دفاع، برخي انواع سلاح‌هاي سبك توليد شد و يا به توليدات آنها افزوده شد. بسياري از تجهيزاتي كه خسارت ديده بود، بازسازي و قابل استفاده مجدد شد. با همكاري دانشگاه‌ها برخي از نيازها از جمله خنثي كننده‌هاي سلاح‌هاي شيميايي و نيز داروهاي ضروري جبهه‌ها ساخته شد. با اين همه، نياز به تجهيزات و تسليحات سبك و سنگين چيزي نبود كه به سادگي مرتفع شود.

10) وضعيت تسليحات و تجهيزات عراق‌

چگونگي پشتيباني مالي و تداركاتي عراق به وسيله رژيم‌هايي كه از پيروزي ايران و آينده خود نگران بودند، قبلاً مورد اشاره قرارگرفت. در اينجا بيشتر به گوشه‌اي از وضعيت تسليحات و تجهيزات جنگي عراق، آن هم مواردي كه رسانه‌ها فاش كرده‌اند، اشاره مي‌شود. مهم‌ترين برتري تجهيزاتي عراق، برتري هوايي بود. عراق با دريافت 24 جنگنده ميراژ اف - 1 از فرانسه، كه مي‌توانند در آسمان سوخت‌گيري كنند، قادر شد كه دورترين تأسيسات و تجهيزات نفتي ايران را در خليج‌فارس مورد حمله قراردهد. همچنين نيروي هوايي عراق با دست‌يابي به بمب‌افكن‌هاي توپولف تي.يو.16، كه قادر به حمل بمب‌هايي به وزن 19800 پوند (8945 كيلوگرم) در مسير 3000 مايلي هستند، توان خود را بيش از پيش افزايش داد. از سوي ديگر عراق با فرستادن خلبانان خود براي آموزش در فرانسه، شوروي، يوگسلاوي و با استخدام خلبانان خارجي (بلژيكي، پاكستاني و برزيلي)، كمبود خود را در اين زمينه رفع مي‌كرد. واشنگتن‌پست در مقايسه‌اي، برتري هوايي عراق به ايران را هشت به يك اعلام كرد و نوشت: <به عقيده كارشناسان نظامي غربي، عراق 50 فروند هواپيماي ميراژ اف- 1 و 75 خلبان براي پرواز آنها در اختيار دارد.> همچنين <انستيتو تحقيقاتي صلح استكهلم> گزارش داد كه شوروي و فرانسه مهم‌ترين صادركنندگان تسليحات نظامي به عراق هستند و امريكا نيز انواع جنگ‌افزار و در درجه اول هلي‌كوپتر، هواپيماهاي اكتشافي و سلاح‌هاي سبك به عراق ارسال مي‌كند. همچنين بي.بي.سي با اعلام اين‌كه عراق داراي 40 لشكر رزمي و 450 تا 600 هواپيماي جنگنده است، گفت: <ارتش عراق در سال‌هاي اخير به صورت يكي از بزرگ‌ترين ارتش‌هاي جهان درآمده‌است.> تقويت ارتش عراق چنان اوج گرفت كه در عين اين‌كه كارشناسان سازمان <سيا> در اوايل تابستان سقوط قريب‌الوقوع عراق را پيش‌بيني مي‌كردند، بعد از چند ماه به اين نتيجه رسيدند كه با بهبود موقعيت نظامي عراق، ارتش عراق نه تنها تهاجم ايران را كُند خواهد كرد، بلكه به پاتك نيز دست خواهد زد و ممكن است تلاش كند تا<فاو> را نيز پس بگيرد.

 همكاري كشورهاي غربي به خصوص آلمان و هلند با عراق براي توليد سلاح‌هاي شيميايي نيز چنان گسترده شده‌بود كه چندين مجتمع توليد اين سلاح‌ها در حومه شهرهاي سامرا، عكاشه و القيم تأسيس شد و تنها در مجتمع سامرا سالانه حدود 1000 تن ماده مورد استفاده در ساخت سلاح‌هاي شيميايي توليد مي‌شد.

11) اوضاع اقتصادي ايران‌

در ادامه وضعيت دورهِ گذشته كه ناشي از كاهش قيمت نفت و صادرات آن بود، درآمد ارزي كشور به شدت كاهش يافت. هزينه‌هاي سرسام‌آور جنگ، وابستگي تام بودجه كشور به درآمد نفت و وابستگي اكثر صنايع و كارخانه‌ها و حتي بعضي كارگاه‌ها به مواد اوليه و تجهيزات وارداتي از يك طرف و كاهش درآمد نفت از طرف ديگر، اقتصاد كشور را در وضعيت نامناسبي قرار داده‌بود. متوسط ميزان صادرات نفت در آبان 1365 به حدود يك ميليون بشكه در روز رسيد كه بخشي از آن به صورت فرآورده‌هاي نفتي مجدداً وارد كشور مي‌شد تا كمبود فرآورده‌هاي داخلي را جبران كند. كاهش توليد و كاهش قيمت نفت و همچنين كاهش ارزش دلار موجب شد كه در هفت ماهه اول سال 1365 نسبت به مدت مشابه در سال قبل، درآمدهاي عمومي دولت 32 درصد كاهش يابد. درآمد حاصله از صدور نفت طي اين دوره نسبت به ميزان پيش‌بيني شده، حدود 76 درصد كاهش يافت. اين وضعيت موجب كاهش زيادي در توليدات صنعتي كشور شد، طوري كه در شهريور 1365 در مقايسه با شهريور 1364 توليدات صنعتي 59 درصد كاهش نشان مي‌دهد. همچنين مجموع ارزش توليدات شش ماهه اول سال 1365 نسبت به مدت مشابه سال قبل حاكي از 40 درصد كاهش مي‌باشد. اين وضعيت علاوه بر اين‌كه تأمين نيازهاي كشور را با دشواري بسياري روبه‌رو ساخته‌بود، با تعطيل شدن و يا نيمه تعطيل شدن تعدادي از كارخانه‌ها و كارگاه‌ها، مشكلات بيكاري كارگران و كاركنان اين واحدها را نيز در پي داشت و فشار را مضاعف مي‌كرد.

 بمباران پالايشگاه‌ها و تأسيسات نفتي نيز مشكلات متعددي را در پي‌داشت. از يك طرف، براي تأمين فرآورده‌هاي نفتي بخشي از صادرات نفت خام - كه با دشواري فراوان صادر مي‌شد و بايد ارز مورد نياز كشور را تأمين مي‌كرد - با صرف بخشي از درآمد ارزي، پس از پالايش، براي مصرف داخلي به كشور بازمي‌گشت. از طرف ديگر كمبود فرآورده‌هاي نفتي آثار سوئي نيز در توليدات كشاورزي و حمل و نقل كشور داشت. همچنين تشكيل صفوف طولاني در جايگاه‌هاي توزيع سوخت و سوء‌استفاده عده‌اي از اين وضعيت و دامن زدن به شايعات از پي‌آمدهاي نامطلوب اين وضعيت بود.

 به طوركلي، مشكلات اقتصادي و كمبودها، خود آثار تشديدكننده‌اي بر وضعيت نامناسب اقتصادي مي‌گذاشت و هر چند در سطح عموم مردم تحمل اين مشكلات و كمبودها و همكاري با دولت براي كاهش سختي‌ها امري پذيرفته شده‌بود، اما عده‌اي از اين وضعيت سوء‌استفاده كرده با احتكار، جمع‌آوري ارزاق و نيازهاي عمومي، گران‌فروشي و ايجاد شايعات، مشكل‌آفريني مي‌كردند.

 دولت به منظور كاهش و هموار كردن مشكلات، برنامه دو ساله‌اي با هدف "تأمين نيازهاي جنگ،تأمين حداقل نيازهاي معيشتي مردم با قيمت تثبيت شده، استفاده حداكثر از ظرفيت‌هاي بالقوه و بالفعل كشاورزي و منابع طبيعي، حركت در جهت اصلاح ساختار اقتصادي و قطع وابستگي به نفت، حفظ اشتغال مولد و بالاخره تغيير الگوي مصرف طراحي كرد و در دستور كار قرار داد.

 با وجود همه فشارهاي وارده بر جمهوري اسلامي ايران، مازاد حساب جاري ايران در پايان سال 1364 به يك ميليارد و پانصد هزار دلار بالغ شد و در شش ماهه اول 1365 صادرات ايران علي‌رغم 13 درصد كاهش در وزن، از نظر ارزش 8/58 درصد افزايش داشت.

12) اوپك‌

افزايش توليد نفت عربستان، كويت و ديگر كشورهاي حامي عراق - كه از جمله اهدف آن كاهش قيمت نفت و كاستن از درآمد ايران بود و از ماه‌ها قبل آغاز شده‌بود - موجب مازاد دو ميليون بشكه‌اي در بازار نفت و كاهش قيمت نفت به حدود يك‌سوم قيمت گذشته شد، حتي در بعضي معاملات به بشكه‌اي 5 دلار رسيد. به منظور جلوگيري از روند سقوط بهاي نفت، وزيران نفت كشورهاي عضو اوپك در 6/5/1365 تشكيل جلسه دادند و پس از 9 روز جدال و بحث، پيشنهاد ايران مبني‌بر كاهش توليد اوپك به 16 ميليون بشكه در روز پذيرفته شد. اين توافق يك پيروزي سياسي براي ايران و شكستي براي عربستان بود. وزير انرژي امريكا اين توافق را برقراري سلطه مجدد اوپك (بر بازار نفت) و امري غيرقابل قبول و خطرناك توصيف كرد. رسانه‌ها نيز اين توافق را نشانه ديگري از توانايي روز افزون ايران در شكل دادن به تحولات منطقه برشمردند. در پي اين توافق قيمت نفت بهبود يافت و به بشكه‌اي بيش از 12 دلار رسيد.

 حدود دو ماه بعد، وزير نفت ايران به عربستان و كويت رفت تا با هماهنگي اين دو كشور، در اجلاس آينده اوپك مواضع مشتركي اتخاذ شود. وزيران نفت اوپك در 14/7/1365 براي بررسي نتايج توافق مرداد ماه تشكيل جلسه دادند. اين اجلاس به علت اصرار همهِ اعضاي اوپك (به جز ايران) بر افزايش سهميه توليد و همچنين بررسي شيوه‌هاي گوناگون براي تعيين سهميه توليد هر كشور و نيز روش قيمت‌گذاري و عدم دست‌يابي به توافقي در مورد سهميه‌بندي، 16 روز به طول انجاميد و سرانجام با توافق مشروط عربستان و تمديد توافق اجلاس گذشته اوپك براي مدت دو ماه، طولاني‌ترين اجلاس اوپك پايان يافت. در روزهاي پاياني اين اجلاس با پيش‌بيني دست‌يابي اوپك به توافق، قيمت نفت به بشكه‌اي بيش از 15 دلار افزايش يافت.

 يك هفته پس از اجلاس اوپك، وزير نفت عربستان (زكي يماني) پس از 24 سال كه در اين سمت سياست‌هاي نفتي عربستان را هماهنگ با منافع امريكا و غرب (حداقل در چند سال اخير) طرح‌ريزي مي‌كرد، بركنار شد. مطبوعات و تحليل‌گران امريكا بركناري يماني را جزء آخرين تلفات جنگ ايران و عراق و بازوي رو به رشد ايران كه ناشي از اين جنگ است، اعلام كردند و آن را نتيجه فشار ايران بر عربستان و حاكي از قدرت گرفتن و افزايش نفوذ ايران در خليج‌فارس و در سازمان اوپك خواندند. البته به نوشتهِ فايننشال‌تايمز چاپ لندن، علت بركناري يماني وجود اختلافات جدي در دولت عربستان بود و اعضاي ارشد خاندان سعودي از نظريات يماني به طور فزاينده‌اي ناراحت بودند و اين درگيري با انتشار گزارشي مبني بر اين‌كه عربستان نيم دلار از قيمت فروش هر بشكه نفت به امريكا كم مي‌كند، تشديد يافت. در پي بركناري يماني قيمت نفت نزديك به يك دلار افزايش يافت و به 14 دلار و 5 سنت رسيد. در اواخر اين دوره، يعني روز 16/8/1365 قيمت نفت درياي شمال به بشكه‌اي 45/14 دلار رسيد.

13) فرانسه، نمايش كاهش دشمني با ايران

روابط ايران و فرانسه كه از سال گذشته با انتخاب ژاك‌شيراك به نخست‌وزيري فرانسه از حالت بحراني رو به بهبودي (هرچند بطئي و جزئي) گذاشته‌بود، در اين دوره با ادامهِ مذاكره دربارهِ بازپرداخت بدهي فرانسه به ايران و همچنين كمك ايران به فرانسه براي حل مسئله گروگان‌هاي فرانسوي در لبنان، تداوم يافت. فرانسه با اتخاذ بعضي مواضع سياسي به نفع ايران و نوعي موافقت با پرداخت بدهي فرانسه به ايران، سعي مي‌كرد كه زمينه آزادي گروگان‌هاي فرانسوي را فراهم كند، اما از سوي ديگر، با تأكيد بر اجراي سياست گذشته خود مبني بر همكاري با عراق و فروش تجهيزات نظامي به اين كشور و عدم فروش چنين تجهيزاتي به ايران، نشان مي‌داد كه در سياست خارجي فرانسه نسبت به ايران و عراق تغيير مهمي رخ نداده‌است.

 وزيران امورخارجه ايران و فرانسه در حاشيه اجلاس مجمع عمومي سازمان‌ملل، در 7/7/1365 هفت ساعت مذاكره كردند كه در پي آن سخن‌گوي شيراك گفت: در اين مذاكرات درباره وام (اخذشده از) ايران به توافق نزديك شده‌ايم. وي حل اين موضوع را كمك به آزادي گروگان‌هاي فرانسوي در لبنان خواند. وزيران خارجه دو كشور مجدداً در 5/8/1365 طي مذاكراتي در پاريس، به توافق‌هايي درباره روابط آينده و حل اختلافات مالي دست يافتند. در ادامهِ اين روند، پس از شش دور مذاكرات فشرده در تهران و پاريس، در روز 7/8/1365 پيش‌نويس توافق‌‌نامه‌اي درباره چگونگي بازپرداخت وام يك ميليارد دلاري ايران آماده شد كه گام مثبتي در اين زمينه تلقي مي‌شد. روند، هرچند كُند، عادي‌سازي روابط فرانسه با ايران، غالباً تقبيح احزاب مخالف دولت فرانسه و مطبوعات اين كشور را در پي داشت. روزنامه لوماتن نوشت: <شيراك ناچار است توهين و حقارت وارده را با تمام مصائب آن تحمل كند ‌فرانسه با همه و بر سر همه چيز در حال مذاكره است  دولت فرانسه پس از اين‌كه اين همه امتياز داده، پول، اسلحه، آزاد كردن تروريست‌ها و تضمين‌هاي سياسي خواركننده، در عوض چيز مهمي دريافت نكرده‌است. آزادي دو گروگان چگونه خواهد توانست از اين سير نزولي جلوگيري كند>. در اين‌باره وزير خارجه فرانسه ناچار به توضيح شد و گفت: <عادي‌سازي روابط با ايران تنها انتخاب جهت حل مسئله گروگان‌هاي فرانسوي است  انعقاد قرارداد با تهران سياست دوستي فرانسه در مورد عراق را تغيير نخواهد داد. ما به ايران اسلحه نخواهيم داد>.

 به هر صورت، در حالي كه آزادي دو تن از گروگان‌هاي فرانسوي از زمان مقرر به تعويق افتاده بود، شيراك نخست‌وزير فرانسه در اظهاراتي بي‌سابقه و با ذكر اين‌كه قبل از هجوم عراق به ايران، از قصد عراق با خبر بوده و تلاش كرده‌است صدام را از اين كار منصرف كند، رژيم عراق را تلويحاً آغازكننده جنگ اعلام كرد. وي همچنين سوء‌قصد عليه هواپيماي اسرائيلي در لندن را توطئه موساد براي بدنام كردن سوريه عنوان كرد.(1) سه روز بعد از انتشار اظهارات شيراك، دو گروگان فرانسوي در 19/8/1365 آزاد شدند و در پي آن شيراك از عربستان، سوريه و الجزاير براي تلاش در اين زمينه تشكر كرد. وزير خارجه فرانسه نيز ضمن تشكر از سوريه براي نقشي كه در آزادي گروگان‌ها داشت، گفت كه در روزهاي آينده قراردادي را براي حل بخشي از اختلافات مالي با ايران امضا خواهد كرد. روز بعد نيز كاردار فرانسه در تهران، در ديدار با وزير خارجه ايران از كمك‌هاي ايران براي حل مشكلاتش در لبنان سپاس‌گزاري كرد.

 از سوي ديگر، فرانسه هم‌زمان با عادي‌سازي روابط با ايران در تلاش بود از رنجش حاميان صدام جلوگيري كند. راديو فرانسه در گزارش سفر وزير دفاع فرانسه به رياض با اشاره به اين‌كه فرانسه يكي از كشورهاي اصلي فروشنده سلاح به عربستان است، گفت: <فرانسه همانند عربستان در اين جنگ موضع خود را انتخاب كرده‌است و هر دو به بغداد كمك مي‌كنند و بخش مهمي از تسليحات عراق توسط رياض و پاريس تأمين مي‌شود.> وزير دفاع فرانسه نيز ضمن تأكيد بر اين‌كه فرانسه به ايران تسليحات نمي‌دهد و در آينده نيز قصد اين كار را ندارد، گفت: برعكس، ما به توافق‌نامه همكاري با عراق متعهديم. همچنين فيگارو به نقل از شيراك نوشت كه عادي‌سازي روابط با ايران نمي‌تواند در جهت سلب حمايت فرانسه از رژيم صدام حسين باشد.

14) مواضع شوروي‌

راديو مسكو طي تفسيري در 23/6/1365 گفت: < اين جنگ به تحريك محافل امپرياليستي امريكا و متحدان اسرائيلي آن آغاز شده‌است كه به هيچ وجه نمي‌تواند با دگرگوني‌هاي انقلابي در ايران و عراق سازگار باشد.> از سوي ديگر، در اواخر شهريورماه سه فرستادهِ عالي‌رتبه شوروي با سفر به كشورهاي منطقه اقدامي را در زمينه پايان دادن به جنگ آغاز كردند. ديپلمات‌هاي عرب در اين زمينه گفتند: <مسئله جنگ ايران و عراق براي مسكو در اولويت بالايي قرار دارد. شوروي كه يك متحد ديرين عراق و مهم‌ترين تأمين كنندهِ تسليحات اين كشور است، تاكنون موفق نشده‌است هيچ گونه نفوذ مؤثري در بنيادگرايان اسلامي تهران به دست آورد.>

 از سوي ديگر، رئيس‌جمهوري شوروي در جريان دريافت پيام رئيس‌جمهوري اسلامي ايران، به سفير ايران گفت كه آماده است تا روابط و همكاري با ايران را گسترش دهد. وي همچنين خواستار گشايش مذاكرات صلح بين ايران و عراق شد و از تبليغات ضد شوروي رسانه‌هاي ايران انتقاد كرد. در ديدار سفير ايران با وزير خارجه شوروي، شواردنادزه نيز بر قطع هرچه سريع‌تر جنگ و حل و فصل سياسي مسالمت‌آميز تأكيد كرد. در ششم آبان نيز راديو مسكو موضع هميشگي شوروي را چنين تكرار كرد: <جنگ ايران و عراق به تحريك واشنگتن آغاز شد و واشنگتن در ادامه آن ذي‌نفع است و طرفين را به ادامه جنگ تحريك مي‌كند.>

 دراين‌حال، حداقل در سطح اظهارات آشكار و علني، هر دو ابرقدرت با محتمل دانستن پيروزي ايران، در اين‌كه جمهوري اسلامي ايران نبايد پيروز شود، هم موضع بودند و به طور آشكار آن را ابراز مي‌كردند. راديو امريكا طي تفسيري به مناسبت سالگرد آغاز جنگ گفت: <علي‌رغم سياست بي‌طرفي كه دو ابرقدرت در قبال جنگ تبليغ مي‌كنند، هر دو آشكارا به سوي عراق متمايل شده‌اند و از عراق حمايت مي‌كنند. تمايل دو ابرقدرت به سوي عراق با اين هدف صورت مي‌گيرد كه جنگ بدون پيروزي هر يك از طرفين به پايان برسد.> وزير خارجه امريكا نيز در مصاحبه‌اي گفت: <در صورت پيروزي ايران در جنگ، ايالات متحده دخالت نظامي خواهد كرد و چنين دخالتي از حمايت كامل شوروي برخوردار خواهدبود، زيرا هر دو ابرقدرت داراي يك نفع متقابل در مشاهده پايان اين جنگ هستند.> سران دو كشور امريكا و شوروي در اجلاس ريكياويك كه در نيمه دوم مهرماه برگزار شد، در بيانيه مشتركي خواستار پايان جنگ ايران و عراق شدند و مقرر شد كارشناسان امريكا و شوروي در آينده موضوع جلوگيري از صدور سلاح به ايران را تا زماني كه اين كشور به ادامه جنگ اصرار ورزد، پي‌گيري نمايند. همچنين سفير لبنان در مسكو به سفير ايران گفت: <در كميته‌هاي سياسي كه در كنار اجلاس سران دو ابرقدرت تشكيل شد، مهم‌ترين مسئله مورد بحث جنگ ايران و عراق بوده‌است. در اين مذاكرات دو طرف توافق كرده‌اند كه اين جنگ نبايد طرف پيروز داشته‌باشد و با توجه به قدرت ايران، بايستي مانع پيروزي آن شد.>

 در مجموع، در دورهِ مربوط به كتاب حاضر، مواضع شوروي نظير گذشته بوده‌است و به رغم اين‌كه به طور مكرر اين كشور مخالفت خود را با جنگ ايران و عراق اعلام مي‌نمود و آن را توطئه امپرياليسم عنوان مي‌كرد، هيچ گاه قدمي جدي براي خاتمهِ جنگ برنداشت و بستگي به موقعيت و ضعف و قوت هر يك از دو طرف جنگ، در تلاش براي بهره‌برداري از وضعيت و در صدد تأمين منافع خود با جلب نظر هر يك از طرفين و يا نزديك شدن به يكي از دو طرف درگيري بود. البته حاكمان شوروي غالباً تأمين منافع خود را در جلب‌نظر رژيم عراق مي‌ديدند و به بهانه وجود قرارداد دوستي بين شوروي و عراق، يكي از تأمين‌كنندگان اصلي تجهيزات و تسليحات عراق بودند، هر چند آنها به طور آشكار شاهد همكاري رو به گسترش رژيم عراق با غرب و امريكا بودند.

15) مواضع امريكا

پس از اين‌كه عراق از اهداف سياسي و نظامي هجوم سراسري خود بازماند و ايران در عمليات‌هاي آزادسازي با موفقيت چشم‌گيري رو به رو شد، سياست كلي امريكا بر جلوگيري از پيروزي ايران در جنگ قرارگرفت. اين سياست پس از عمليات والفجر8 با پيش‌بيني پيروزي ايران تشديد شد، به خصوص اين‌كه جمهوري اسلامي ايران سال 1365 را سال تعيين سرنوشت جنگ اعلام كرد. پس از اين بود كه غرب و شرق به طور آشكار اعلام كردند كه از پيروزي ايران جلوگيري خواهند كرد و به دنبال آن ارسال سلاح‌هاي پيشرفته، مخرب و كشتار جمعي را به عراق تشديد كردند.

 در دورهِ مربوط به كتاب حاضر اين روند به‌نحو زير ادامه يافت. وزير خارجه امريكا در تاريخ 24/7/1365 اعلام‌كرد كه در صورت پيروزي ايران در جنگ، امريكا دخالت نظامي خواهد كرد. روز بعد نيز مورفي، مديركل وزارت خارجه امريكا در امور خاورميانه، تأكيد كرد كه در جنگ ايران و عراق، برنده يا بازنده‌اي وجود نخواهد داشت. وي افزود: <امريكا سه سال است كه از راه‌هاي ديپلماتيك در تلاش است از دسترسي ايران به تسليحات ساخت كشورهاي دوست و متحد امريكا جلوگيري كند.> از سوي ديگر، سازمان سيا بر اين باور بود كه ايران در وضعيتي است كه مي‌تواند به يك پيروزي سريع نائل شود، لذا به كاخ سفيد توصيه كرد تا باب مذاكره با تهران را بگشايد. برخلاف سيا، سرويس‌هاي اطلاعاتي وزارت دفاع امريكا (پنتاگون) در سميناري خطر ناشي از سياست بركناري زودرس صدام و در پس آن امكان برقراري شرايط صلح مورد قبول تهران را مورد تأييد قرار داد. همچنين كارشناسان پنتاگون اظهار نگراني كردند كه چنين سياستي نه تنها به سقوط رژيم عراق مي‌انجامد بلكه خطري است جدي كه توازن در كل منطقه را بر هم خواهد زد. پنتاگون تأكيد كرد كه نبايد به توانايي ايران در پيروزي سريع در جنگ بيش از حد بها داد.

 چند روز بعد (18/8/1365) رئيس سازمان سيا از دولت امريكا خواست تا بر حجم كمك‌هايش به رژيم عراق بيفزايد. به گفته وي سقوط صدام موجب مي‌شد كه كويت بر لب پرتگاه بايستد و نيروهاي ايران خود را به مرزهاي عربستان برسانند. <كيسي همچنين هشدار داد كه پيروزي ايران در جنگ، قيمت نفت را به طور بي‌سابقه‌اي افزايش خواهد داد و بنيادگرايي اسلامي دامن كشورهاي دوردست مثل مصر، مراكش و اندونزي و سرتاسر جهان اسلام را نيز خواهدگرفت. از سوي ديگر، منابع نزديك به پنتاگون گفتند كه اين سازمان مصمم است كه اگر ايران به يك تهاجم تعيين‌كننده مبادرت ورزد، از عراق فعالانه حمايت نمايد تا اين كشور بتواند ايران را از لحاظ نظامي شكست دهد. به گفته منابع مذكور، پنتاگون همچنين قصد داشت با تحويل هرچه بيشتر تجهيزات جاسوسي و رديابي به شيخ‌نشين‌هاي خليج‌فارس، به آنها امكان كنترل دقيق مانورهاي ايران را بدهد. به نوشته نشريه العالم، از زمان ارسال گزارش سازمان سيا به مشاور امنيت ملي ريگان درباره قريب‌الوقوع بودن سقوط صدام، كاخ سفيد و وزارت خارجه امريكا تمامي راه‌هاي جلوگيري از پيروزي ايران، از جمله وادار كردن عراقي‌ها به استفاده كامل از نيروي هوايي عليه تأسيسات اقتصادي ايران را بررسي كرده بودند كه اين راه شروع دور جديد جنگ شهرها را نيز در برداشت. تلاش ديگر امريكا، ايجاد فشار بين‌المللي براي جلوگيري از حمله ايران و دعوت از شوراي امنيت سازمان‌ملل براي تشكيل جلسه دربارهِ جنگ ايران و عراق بود.

16) جنجال رابطه ايران و امريكا (ماجراي مك‌فارلين)

در مبحث قبل، مواضع امريكا كه همگي حاكي از خصومت، تلاش براي جلوگيري از پيروزي ايران، ممانعت از دست‌يابي ايران به تسليحات و ‌بود، به اختصار بررسي‌شد. اما روي ديگر سكهِ اقدامات امريكا، تلاش براي آزادي گروگان‌هاي امريكايي در لبنان در ازاي فروش تسليحاتي محدود به ايران بود. در كنار اين هدف مقطعي، تلاش مزبور هدف درازمدت ارتباط استراتژيك و نزديك با ايران را نيز دنبال مي‌كرد. اين اقدامات، صرف‌نظر از موفقيت يا شكست، از ناحيه طرفين سرّي قلمداد شده و در همين سطح پي‌گيري مي‌شد. تا اين‌كه درج گزارشي مخلوط از واقعيات و اكاذيب از سفر يك هيئت امريكايي به ايران در هفته‌نامه لبناني <الشراع> مورخ 12/8/1365، فضايي متفاوت ايجاد كرد.(1) به دنبال انتشار اين گزارش، آقاي هاشمي رفسنجاني با توصيهِ امام خميني، در مراسم 13 آبان به تشريح سفر <مك‌فارلين> و همراهان وي به ايران پرداخت و به اين ترتيب ابتكار عمل اين جريان به‌دست ايران افتاد و بحراني بزرگ و طولاني براي دولت امريكا ايجاد گرديد. در آن سو، دولت امريكا چند روزي را با خودداري از بيان واقعيت و تأكيد بر بي‌طرفي امريكا در جنگ ايران و عراق و ممنوعيت فروش سلاح امريكايي به ايران، پشت‌سر گذاشت. تعدادي از رسانه‌هاي امريكايي نيز با ادعاي اين‌كه در اين جريان سلاح‌هايي از اسرائيل به ايران ارسال شده يا اين‌كه اسرائيل واسطه انتقال سلاح به ايران بوده‌است، كوشيدند بخشي از فشارها و بحران ايجاد شده در امريكا را به ايران منتقل كنند، اما سرانجام پس از ده روز از افشاي اين ماجرا، رئيس‌جمهوري امريكا (ريگان) رسماً به اين جريان اعتراف كرد و به دفاع و توجيه آن پرداخت. ريگان دلايل اقدام خود را تجديد روابط با ايران، خاتمه جنگ ايران و عراق، محو كردن تروريسم دولتي و خرابكاري و تأُثير در امر بازگشت گروگان‌ها از لبنان اعلام كرد.

 افشاي سفر يك هيئت امريكايي به ايران هرچند در داخل ايران نيز واكنش‌ها و تفسيرهايي درپي‌آورد ولي نوع برخورد امام و آقاي هاشمي در بازگوكردن نسبتاً صريح ماجرا، به‌جاي تنش، موجب افزايش وحدت ملي در اين باب‌شد و در اين‌جا اعتماد بي‌نظير مردم و نخبگان به ‌شخص امام خميني، كه او را منزه از هرگونه بند و بست و اقدامي خلاف منافع اسلام و ايران مي‌دانستند و نيز براي وي قابليت و توانايي برخوردهاي اين‌چنيني را با امريكا، قائل‌بودند، نقش اصلي و عمده را ايفا كرد. از سوي ديگر، اين‌گونه برخوردها بازتاب گسترده‌اي در محافل داخلي امريكا و رسانه‌هاي جمعي دنيا داشت و تغييرات متعددي را در كاخ سفيد و شوراي امنيت ملي امريكا باعث شد. يادآوري مي‌شود كه چند روز پس از افشاي ماجراي موسوم به مك‌فارلين، مقطع زماني مربوط به كتاب حاضر پايان مي‌يابد، اما به‌دليل ضرورت ارائه حداقلي از اين ماجرا در اين مقدمه، پاره‌اي از مطالب مربوط به دوره‌هاي زماني بعدي، نيز مختصراً گردآوري شده‌كه به نحو زير ارائه مي‌شود.

 در دهم آذر 1365 ريگان براي كاستن از فشارها، سه تن را براي تحقيق درباره عملكرد شوراي امنيت ملي امريكا در ارتباط پنهاني با ايران، برگزيد كه عبارت بودند از: 1- <جان‌تاور> سناتور محافظه‌كار و رئيس كميسيون تحقيق در اين زمينه، 2- <ادموند ماسكي> وزير اسبق خارجه و 3- <برنت اسكوكرافت> مشاور اصلي سياست خارجي چند رئيس‌جمهور سابق جمهوري‌خواه.

 اين گروه پس از سه ماه تحقيق، گزارش خود را به رئيس‌جمهور امريكا ارائه داد. در خصوص اين گزارش(1) توضيح چند نكته ضروري به نظر مي‌رسد:

 1) گزارش را امريكايي‌ها تنظيم كرده‌بودند و حفظ منافع ملي امريكا و رعايت حيثيت سياسي اين كشور مورد نظر آنان بوده‌است.

 2) برخي از افراد كليدي همچون <پويندكستر> رئيس شوراي امنيت ملي، سرهنگ دوم < نورث> و<ريچارد سكو> ژنرال بازنشسته، از حضور در مقابل هيئت تحقيق و اداي توضيحات خودداري كردند.

 3) يادداشت‌ها و صورت جلسات مهم در اختيار هيئت تحقيق قرار نگرفته و برخي نيز به طور ناقص به هيئت ارائه شده‌است.

 4) خود هيئت تحقيق برخي مطالب را امنيتي تشخيص داده و از ذكر آن در گزارش خودداري كرده‌است.

 به رغم تمامي مسائل مذكور، از يك سو، ضعف مفرط امريكا در اين ماجرا و زير پاگذاشتن اصول سياسي از نوع امريكايي در ايجاد ارتباط، و از سوي ديگر، نوع رفتار ايران به گونه‌اي بوده‌است كه بخش‌هاي متعددي از اين گزارش نيز اين قضاوت را منطقي نشان مي‌دهد كه ايران در اين ماجرا دست بالا را داشته‌است.

 اين گزارش را هيئت بررسي‌كننده، به نام <ماجراي ايران كنترا> منتشر كرد كه ظاهراً قصد بر آن بوده‌است كه با اصلي كردن يكي از موضوعات فرعي ماجرا (تخصيص مقداري از سود فروش اسلحه به ايران براي ضدانقلابيون نيكاراگوا، يعني كنتراها) موضوع اصلي حتي‌الامكان به شكلي فرعي‌تر جلوه كند، ولي جالب اين‌كه در بازتاب‌هاي بعدي آنچه مورد توجه نقادان و مفسران قرارگرفت، تلاش امريكا براي ايجاد ارتباط و خصوصاً مبادله اسلحه با گروگان‌ها بود و موضوع كنتراها به صورت فرعي آن هم در بُعد حقوقي - نه در ابعاد سياسي - مورد توجه قرارگرفت.

 حاصل اين ارتباط پنهاني براي ايران، دريافت 8 مورد سلاح و لوازم يدكي در تاريخ‌هاي جداگانه، شامل 2008 قبضه موشك ضدتانك تاو، 18 قبضه موشك ضدهوايي هاوك و قطعات يدكي پرتاب‌كننده اين موشك‌ها بود.

 همچنين از شروع اين ارتباط، فقط دو گروگان امريكايي در 24 مهر و 11 آبان 1365 آزاد شدند، ولي سه تن ديگر نيز در 18 و 21 شهريور و 21 مهر 1365 در بيروت به گروگان گرفته شدند كه اولي بلافاصله آزاد شد و دو تن ديگر تا مدت‌ها در گروگان بودند.

 توجه به گزيده‌اي از قضاوت هيئت بررسي‌كننده <ايران كنترا> و همچنين سخنان آقاي هاشمي كه دربرگيرنده كليات ماجرا است و برگزيده‌اي از بيانات امام خميني در اين باره كه در اين‌جا درج مي‌شود، مي‌تواند در تبيين اصل موضوع و نيز ترسيم پيامدها و بازتاب‌هاي ماجرايي كه هنوز همه جوانب آن اعلام نشده‌است، به‌خوانندگان اين مقدمه كمك كند.

الف) گزيده‌اي از اظهارنظر هيئت بررسي‌كننده امريكايي متشكل از جان‌تاور، ادموند ماسكي و برنت اسكوكرافت دربارهِ ماجراي مك‌فارلين:

 <ارسال اسلحه به ايران يك اقدام پنهاني بود كه مستقيماً مغاير با سياست‌هاي مهم و اعلام‌شده قوه مجريه به شمار مي‌آيد، اما خود اين اقدام حاوي يك تناقض اساسي بود. از ابتدا دو هدف آشكار بود: فتح بابي استراتژيك به‌سوي ايران و آزادي اتباع امريكايي كه در لبنان به گروگان گرفته شده‌بودند. به نظر مي‌رسد فروش اسلحه به ايران به منظور ايجاد راه‌هايي براي تحقق دو هدف فوق صورت گرفت. اين كار همچنين به كساني كه منافع ديگري نيز داشتند، فرصت داد و برخي از آنان در اثر معاملات فروش اسلحه امريكايي به ايران، سودهاي مالي مي‌بردند. در حقيقت فروش اسلحه به ايران به طور يكسان براي تحقق هر دو هدف مناسب نبود. اسلحه چيزي بود كه ايران خواهان آن بود، اگر چه تمام آن چيزي كه امريكا به‌دنبال آن بود، آزاد شدن گروگان‌ها نبود.

 فروش اسلحه در مقابل آزادي گروگان‌ها مي‌توانست اهداف هر دو طرف را برآورده سازد، اما چنانچه هدف امريكا فقط داشتن روابط گسترده‌تر و استراتژيك با ايران بود، فروش اسلحه مي‌بايست قبل از هر چيز مشروط به قرار دادن عوامل اين رابطه باشد. در اين زمينه، معامله فروش اسلحه در مقابل آزادي گروگان‌ها براي حصول رابطه استراتژيكي گسترده‌تر مي‌تواند اثر عكس داشته‌باشد.

 به علاوه، آزادي گروگان‌ها ايجاب مي‌كرد كه بر حزب‌الله كه مي‌تواند اغلب راديكال‌ترين عوامل رژيم ايران را در برگيرد، اعمال نفوذ شود، ليكن نوع ايجاد فتح باب استراتژيك مورد نظر امريكا آن گروهي را شامل مي‌شد كه عوامل ميانه‌روتر به حساب مي‌آمدند.

 مقامات امريكايي كه در اين ابتكار دخالت داشتند به نظر مي‌رسد سه عقيده متفاوت از يكديگر داشته‌اند: از نظر بعضي از آنان انگيزه اصلي ظاهراً فتح بابي استراتژيك با ايران بود؛ براي برخي ديگر ايجاد رابطه استراتژيكي دست‌آويزي قابل قبول براي فروش اسلحه در مقابل آزادي گروگان‌ها درآمد و باز هم براي برخي به طور كلي اين ابتكار از ابتدا يك معامله فروش اسلحه در ازاي آزادي گروگان‌ها بود، به هر منظور كه اين كار انجام گرفته‌باشد.

 تقريباً از همان آغاز، اين ابتكار به‌صورت يك سري معاملات فروش اسلحه در مقابل آزادي گروگان‌ها درآمد. ارسال تسليحات در نوامبر 1985 (آبان و آذر 1364) مستقيماً مرتبط با آزادي يك گروگان بود. در واقع ارسال اسلحه در اوت و سپتامبر (مرداد و شهريور 1365) مي‌تواند چيزي جز يك معامله فروش اسلحه در مقابل گروگان‌ها نبوده باشد. تا 14 ژوئيه 1985 (24 خرداد 1365) پيشنهاد خصوصي براي فروش صد موشك <تاو> به ايران در ازاي كمك ايرانيان به تضمين آزادي كليه گروگان‌ها تقديم كاخ سفيد گرديد و با رئيس‌جمهوري مورد بحث قرارگرفت. آنچه كه عملاً رخ داد و حداقل تا آن‌جا كه مربوط به ارسال تسليحات سپتامبر مي‌شود، شامل ارتباط مستقيم فروش اسلحه و آزادي گروگان‌ها است.

 ابتكار همچنان به معناي ايجاد رابطه گسترده‌تر استراتژيك توصيف مي‌گرديد، اما آن عوامل هرگز به طور واقعي محقق نشدند. در حالي كه ملاقات در سطح عالي ميان مقامات ارشد امريكايي و ايراني همچنان به‌صورت موضوع مذاكره باقي ماند، ولي هرگز انجام نپذيرفت. اگرچه آقاي مك‌فارلين در ماه مه 1986 (خرداد 1365) به تهران سفر كرد ولي مقامات بلندپايه ايراني كه به وي وعده ملاقات با آنها داده شده‌بود، هرگز ظاهر نشدند. طي مذاكرات بين مقامات امريكايي، به‌نظر مي‌رسيد كه بر چشم‌انداز آزادي گروگان‌ها و ايجاد رابطه استراتژيك تأكيد شده‌باشد. حتي اگر اين توضيح قابل قبول باشد كه فروش اسلحه و موضوع گروگان‌ها نشان‌دهنده حسن‌نيت و جديت هدف هر يك از طرفين بود، اين امر به وضوح توسط معامله سپتامبر صورت پذيرفته‌بود، به‌طور صريح‌تر اين مطلب واقعيت دارد كه فروش تسليحات در مقابل آزادي گروگان‌ها صورت نگرفت؛ فروش اسلحه در ازاي دريافت پول انجام پذيرفت و به ايران هم فروخته شد نه به تروريست‌هايي كه گروگان‌ها را در اختيار داشتند. ايران به وضوح خواهان خريد اسلحه بود، با اين حال [هميشه] تمايل امريكا نيز براي فروش مستقيم مشروط به آزادي گروگان‌ها بود، اگرچه ايران مي‌تواند ادعا نمايد كه خودش گروگان‌ها را در اختيار نداشته‌است، با اين حال تمام ترتيبات براساس توانايي ايران جهت تضمين آزادي آنان انجام پذيرفت.

 در حالي كه امريكا در صدد آزاد نمودن گروگان‌ها از اين طريق بود، شديداً سياست‌هايي را دنبال مي‌كرد كه به طرز عجيبي مغاير با چنين تلاش‌هايي بود. حكومت ريگان بالاخص با اين اعلان به سر كار آمده‌بود كه موضعي سرسختانه عليه تروريسم در پيش گرفته‌است و همچنان نيز آن را دنبال مي‌كند. در دسامبر 1985 (آذر و دي 1364) دولت امريكا بررسي اصلي خود را تحت رياست معاون رئيس‌جمهور به اتمام رساند و نتيجه آن، تأكيد مجدد و شديد امريكا بر مخالفت با اشكال مختلف تروريسم و سوگند براي يك جنگ كلي عليه تروريسم و منبع اصلي آن بود. دولت امريكا همچنان بر فشار خود بر متحدينش جهت عدم فروش اسلحه به ايران و ندادن هيچ‌گونه امتيازي به تروريست‌ها ادامه داد.

 هيئت معتقد است كه ايجاد فتح باب استراتژيك با ايران مي‌توانست در راستاي منافع ملي باشد. ولي امريكا هرگز نمي‌بايست خود مستقيماً يك طرف ارسال اسلحه شود. معاملات اسلحه در مقابل آزادي گروگان‌ها نه تنها كمكي به قضيه نمي‌كند بلكه فقط مي‌تواند انگيزه‌اي براي گروگان‌گيري آتي باشد.

 به عنوان نقض تحريم فروش اسلحه توسط امريكا، اين امر مي‌توانسته ممنوعيت فروش اسلحه توسط ساير كشورها را نيز از ميان بردارد. اين عمل مي‌تواند موازنه نظامي ميان ايران و عراق را متزلزل نموده و براي كشورهاي خليج[فارس] و منافع غرب در آن منطقه نيز خطرات بعدي به همراه داشته‌باشد. معاملات فروش اسلحه در مقابل آزادي گروگان‌ها به رژيمي پاداش داد كه علناً از تروريسم و گروگان‌گيري حمايت مي‌كند. انجام دادن اين‌گونه معاملات، اين خطر را افزايش مي‌داد كه امريكا به ويژه در جهان اعراب به مثابه مخلوق اسرائيل به شمار آيد. به متحدين و دوستان امريكا در منطقه اين طور القا شد كه امريكا سياست خود را به نفع ايران تغيير داده‌است و اين سؤال را مطرح نمود كه آيا مي‌توان به بيانيه‌هاي سياسي امريكا اعتماد كرد؟!

 مأموريت مك‌فارلين به تهران بدون هيچ‌گونه برنامه‌ريزي قبلي و با انتظاراتي كاملاً متفاوت از سوي هر دو طرف، انجام پذيرفت. اين كار مي‌توانست به شكست اين مأموريت كمك كرده‌باشد. اما اشتباه‌هاي بسيار جدي‌تري وجود داشت، بدون بررسي و مطالعه كافي به ايرانياني كه بالقوه به جنگ ايران و عراق اهميت فراواني مي‌دادند، مطالب اطلاعاتي داده شد.

 در ملاقات با كانال دوم كه از پنجم تا هفتم اكتبر 1986 (14 تا 16 مهر 1365) صورت گرفت، سرهنگ نورث دسترسي خود به رئيس‌جمهور را تحريف نمود. با <قرباني‌فر> در مورد گفت‌وگوهايي كه با رئيس‌جمهور داشت - و همه نيز غيرواقعي بود - صحبت كرد. وي بدون اجازه، تغيير سياست امريكا عليه عراق به طور اعم و عليه شخص صدام حسين به طور اخص را بيان داشت. و سرانجام در دستور كار 9 ماده‌اي كه در 26 تا 28 اكتبر (4 تا 6 آبان) مورد بحث قرارگرفت، وي بدون داشتن اجازه، امريكا را متعهد به موضعي مغاير با سياست مشخص اين كشور در قبال زندانيان كويت ساخت.

 عملكرد مذاكره‌كنندگان با قرباني‌فر و كانال دوم به طريقي انجام پذيرفت كه حاكي از ناپختگي محض بود. مذاكرات جهت انجام معامله با واسطه‌هايي كه متعلق به رژيمي هستند كه مخالف منافع امريكا هستند، كاملاً سطحي صورت گرفت و دست امريكا كراراً رو شد و نقش اين كشور به‌طور غيرماهرانه باز مي‌شد. ترتيبات جهت تضمين اين‌كه امريكا گروگان‌ها را در قبال مبادله با اسلحه به دست آورد، با شكست روبه‌رو شد. سرهنگ نورث كراراً اجازه داد كه تسليحات بدون آزادي حتي يك گروگان، ارسال گردد.

 چنانچه يكي از اشتباهات در خط مشي‌ها كه مورد بررسي قرارگرفت، اجتناب مي‌شد، تاريخ كشور يك زخم كم‌تر، يك شرم‌ساري كم‌تر و يك فرصت كم‌تر براي دشمنان جهت از بين بردن اصولي كه اين كشور درصدد حفظ و پيش‌برد آن در جهان است، فراهم مي‌كرد.

 در مجموع، اين پيشنهادها به آنهايي ارائه شده‌است كه خود را در وضعيتي مشابه آنچه ما مورد بررسي قرار داديم، مي‌دانند. يعني وضعيتي كه تحت فشار بوديم با زماني محدود، اطلاعات ناقص و مزاحمت‌هايي كه در نتيجه افشاي بي‌موقع [به آن] برخورد كرديم؛ در چنين شرايطي، بهبود ناچيز در كار مي‌تواند ثمرات عجيبي داشته‌باشد.>

ب) اظهارات آقاي هاشمي‌رفسنجاني در مصاحبه با كيهان هوايي (19/1/1366) درباره گزارش هيئت امريكايي بررسي كننده ماجراي مك‌فارلين:

 < تا آن جايي كه من [گزارش تاور را] خوانده‌ام، نشان مي‌دهد كه مأموريت اين كميسيون اين بود كه اين قطعه تاريخ را به گونه‌اي تدوين كنند كه حتي‌الامكان ضررهايي را كه امريكاييان كردند، كم كنند. البته همه اين را مي‌دانند كه اين ضررها را كلاً نمي‌توانند از بين ببرند چون دستشان بسته است، يعني آنها نمي‌توانستند همه مسائل را نديده بگيرند چون خيلي از اين مسائل منتشر شده‌است. علاوه‌براين، يك طرف قضيه ما بوديم و ما اين جا اسنادي داريم كه آنها ندارند، يعني ما نوارهايي داريم كه آنها ندارند و ممكن است روزي با صداي خود اشخاص منتشر شود، ضمن اين‌كه آنان بيشتر از ما ضرر مي‌كنند ولي ما هم اسناد محكم‌تري داريم. مسئله ديگر تضادي است كه بين دو گروه در امريكا وجود دارد و باعث شد عده زيادي حرف بزنند و خيلي از چهره‌ها بر ملا شدند. بنابراين امريكاييان دستشان بسته بود. با اين‌كه مأموريت كميسيون تاور اين بوده كه تاريخ را گريم كند و يك مقدار هم گريم كرد و قصد داشت در جهت مشخص كردن بيشتر حضور اسرائيل در داخل اين جريان و در جهت تبرئه كردن شخص ريگان و شخصيت كاخ سفيد عمل كند، ولي باز هم بعضي چيزها را مبهم گذاشته‌است. با وجود اين، در چيزهايي كه مجبور به اعتراف آن شدند، نقاط ضعف آن براي امريكا نسبت به نكات قوتش خيلي بيشتر است. تقريباً تمام چيزهايي را كه ما عليه امريكايي‌ها ادعا كرده‌بوديم، بعضي از آنها در اين گزارش به طور روشن و بعضي از آنها خيلي كم‌رنگ تأييد شده‌است. در كل، نقاط ضعف امريكايي‌ها روشن شد. عدم انسجام در حاكميت امريكا واضح شد. مشكلات حاكميت امريكا روشن شد. نياز امريكا به انقلاب اسلامي ايران روشن شد. ضعف امريكا در لبنان به خوبي روشن شد. شعارشان كه سال‌ها است تكرار مي‌كنند اين بود كه حاضر نيستيم در مسائل گروگان‌گيري باج بدهيم، [ولي] معلوم شد كه دروغ مي‌گويند و باج داده‌اند. اينها كه به فرانسه و انگليس و ديگران مي‌گفتند شما باج ندهيد، خودشان باج دادند؛ البته قبلاً هم باج داده‌بودند. در رابطه با هواپيماي تي دبليو آنها حدود هزار نفر زنداني را آزاد كردند كه خودم آن‌جا دخالت كرده‌بودم. پس آنها يك بار ديگر هم باج داده‌بودند. هر چيزي كه در اين قضيه كشف شد، به نفع ما بود.

 ما يك روال خيلي معمولي را در پيش گرفتيم و اين بار نيز كاري بيش از آنچه در اين هفت سال مي‌كرديم، نكرديم. هر بار ما از يك دلال اسلحه كه مي‌تواند يك قاچاقچي يا يك مأمور سيا و يا يك سرمايه‌دار غيرصحيح باشد، اسلحه مي‌خريديم و اين طبيعي است كه ما نيازهاي خودمان را تأمين كنيم. همين حالا هم حاضريم به آزادي گروگان‌ها كمك كنيم. ما مسئوليتي در لبنان نداريم ولي قبول داريم براي اين‌كه يك انسان راحت شود، كمك كنيم. امريكايي‌ها در تلاشي كه براي برقراري رابطه با جمهوري اسلامي ايران آغاز كرده‌بودند، شكست خوردند؛ اين مسئله را آقاي ريگان، آقاي شولتز، واينبرگر و حتي مخالفين ريگان گفته‌اند. حتي نمايندگان كنگره كه با او خوب نيستند و دمكرات‌ها گفته‌اند كه ما اصل سياست ريگان را مي‌پسنديم كه "بايد با ايران رابطه برقرار كنيم." عمده مسئله اين است كه آنها همه كاري براي نزديك شدن به ما انجام دادند و مي‌خواستند با يك تماس [آن را] شروع كنند. براي رفع اين خصومت‌ها مي‌خواستند با مسئولين جمهوري اسلامي تماس برقرار كنند ولي در اين جا سخت شكست خوردند. آنها يك مقدار جاهلانه اقدام كردند، خيلي كودني به خرج دادند كه مقامات بلندپايه خود را با يك هواپيماي باري همراه با قطعات به ايران فرستادند! اين هواپيما كه براي حمل اسلحه آمده‌بود، مال امريكا هم نبود، هواپيمايي بود كه براي ما [به صورت] قاچاق قطعات مي‌آورد و بدون جلب موافقت ما و بدون زمينه‌سازي به ايران آمد و به تعبيري [آنها] يك كار احمقانه كردند. البته ما نمي‌خواهيم بي‌ادبي كنيم ولي خودشان اين تعبير را به كار بردند و اين كار را انجام دادند ولي از يك واسطهِ اسلحه فريب خوردند و مناسب نبود كه يك جايي مثل كاخ سفيد، فريب بخورد و از يك واسطه ما شكست بخورند. افتضاح اصلي در همين نكته است و پيروزي اصلي ما هم همين است. اين‌كه در جنگيم و علي‌رغم اين‌كه واقعاً به قطعات امريكايي براي استفاده از تسليحات موجود در كشور نياز داريم، اما اصول خود را حفظ كرديم و گفتيم كه ما با امريكايي‌ها حاضر نيستيم در سطح مقامات رسمي تماس بگيريم و خيلي مسلط با آنها برخورد كرديم و خشونت به‌خرج نداديم، آنها را تحت نظر گرفتيم، تخليه اطلاعاتي كرديم، همه حرف‌هايشان را فهميديم ولي هرگز با آنها به طور رسمي حرف نزديم.

 در گزارش‌هاي اين كميسيون جملاتي را نقل كرده‌اند كه ايراني‌ها اين طور گفته‌اند يا آن طور گفته‌اند و همه اين حرف‌ها هم دروغ است. وقتي آنها كه به اين‌جا آمده بودند به ما گفتند كه روس‌ها 36 لشكر در مرز جنوبي آذربايجان مستقر كرده‌اند و مي‌خواهند به شما حمله كنند و يك نقشه هم به ما دادند كه اين نقشه را نيز به دنيا نشان خواهيم داد. يك نقشه فرستادند و گفتند كه اين يك نقشه ماهواره‌اي است و در آن نقشه خط‌هايي كه شوروي مي‌خواهد نفوذ كند [نشان داده بودند.] مثلاً از ارس، از خزر و غيره. برنامه آنها اين بود كه بگويند شوروي هم مي‌خواهد با شما بجنگد. آنها دو هدف را با طرح اين مسئله تعقيب مي‌كردند: يكي اين‌كه ما نيروهايمان را در جنگ عراق به كار نبنديم و يكي اين‌كه مبادا ما به شوروي‌ها يك مقدار نزديك بشويم و روابطمان را حسنه كنيم. آن موقع موفق نشدند و حالا در كميسيون تاور اين مسئله را گنجانده‌اند و گفته‌اند كه "ايرانيان اين طور مي‌گفتند" و اين شيطنت‌ها را دارند ادامه مي‌دهند.>

 ج) قسمتي از بيانات امام خميني در تاريخ 29/8/1365

در ديدار با مردم، دربارهِ ماجراي مك‌فارلين

 <يك امر مهمي كه در اين روز عيد بايد به همه تبريك عرض بكنم، اين انفجار عظيمي است كه در كاخ سياه واشنگتن رخ داد و اين رسوايي بسيار مهمي كه براي سران كشور امريكا پيدا شد. شما اگر ملاحظه بكنيد و ببينيد كه در تمام دنيا، در سراسر جهان، مطبوعاتشان و رسانه‌هاشان و خطابه‌هاشان، تمام متوجه اين معناست كه سرپوشي بگذارند بر اين رسوايي كه براي رئيس‌جمهور امريكا پيش‌آمد. رئيس‌جمهور امريكا در اين رسوايي بايد عزا بگيرد و كاخ سفيد مبدل به كاخ سياه بشود، گرچه هميشه بوده‌است. لكن اين متفرقه‌گويي و اضطرابي كه در كاخ سفيد پيدا شد و در طرفداري امريكا، حكايت از عظمت مسئله مي‌كند.

 يك مقام عالي‌رتبه- به قول خودشان- از امريكا به طور قاچاق و با تذكره جعلي وارد ايران مي‌شود، در صورتي كه ايران نمي‌داند چي است. به مجردي كه وارد مي‌شود معلوم مي‌شود كه اين از مقامات امريكا است، ايران او را در يك جايي تحت نظر قرار مي‌دهد و او با هركسي خواسته‌است ملاقات كند، ملاقات نمي‌كند. اوني كه ادعا مي‌كند "اگر من به شوروي رفته‌بودم رئيس شوروي سه مرتبه به ديدن من مي‌آمد،" گمان مي‌كند اين جا هم شوروي است! اين جا كشور اسلام است؛ اين جا، نه كرملين قابل اين است كه ازش ذكري بشود و نه كاخ سياه، اين‌جا كشور رسول خداست. اين جا كشور حضرت صادق است؛ اين جا پاسدارهاي ما شرافت دارند بر كاخ‌نشين‌ها؛ اين جا بسيجي‌هاي ما و امت ما شرافت دارند بر تمام كاخ‌نشين‌هاي عالم و همه كساني كه ادعاي پوچ خودشان را مي‌كنند و گمان مي‌كنند كه بايد عالم پيش آنها خاضع باشد. آنهايي كه مي‌گفتند ما چه مي‌كنيم و چه مي‌كنيم و قطع رابطه مي‌كنيم و از اين مسائل مي‌گفتند، امروز معلوم شد با عجز و ناله در پيشگاه اين ملت آمده‌اند و مي‌خواهند كه رابطه برقرار كنند، مي‌خواهند عذر تقصير بخواهند و ملت ما قبول نمي‌كند.>

لینک کوتاه :
کد خبر : 1222