عملیات فروغ جاویدان ـ بنبست در استراتژی
ناصر شبانی*
چکیده مقاله
پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران، ارتش عراق در محورهای جنوب و غرب به خاک ایران حمله و بیشتر از ماههای اول جنگ، در غرب کشور پیشروی کرد. سازمان مجاهدین خلق (منافقین) نیز با استفاده از فرصتی که ارتش عراق فراهم کرده بود، در منطقه قصرشیرین وارد خاک ایران شد و عملیات فروغ جاویدان را در تاریخ 3/5/1367 به منظور براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. سازمان با فراخوانی نیروهای خود و با تجهیز 33 تیپ رزمی به استعداد 200 تا 250 نفر وارد خاک ایران شد. از جمله اهداف مهم این عملیات تصرف شهرهای بزرگ کرمانشاه، همدان، قزوین و تهران بود. سازمان قصد داشت با ورود به این شهرها، در گام اول مخالفین را سازماندهی کرده و علیه تأسیسات آن شهر به کار گیرد و سپس مردم را علیه نظام تحریک کند. این اقدام براساس تحلیل رهبران سازمان از سرنوشت نهایی جنگ، و در نهایت شکست ایران بود و آنها چنین تصور میکردند که این رویداد سرنوشتساز با (شکست ایران در جنگ) خاتمه مییابد و در نتیجه، واگرایی مردم به نظام سیاسی به اوج رسیده و مردم آماده شورش علیه نظام خواهند بود! در این شرایط نیروهای ارتش آزادیبخش وارد عمل شده و با بسیج نیروهای مخالف نظام، انرژی نهفته مردم را فعال کرده و دامنه شورش علیه نظام را گسترش خواهند داد و در نتیجه، نظام سیاسی ایران دچار فروپاشی میشود. براساس گفتههای مسعود رجوی، رهبری سازمان، این عملیات از قبل طراحی و برنامهریزی شده و قرار بود در سالگرد حمله عراق به ایران (31 شهریور1359) اجرا شود؛ اما با تصمیم غیرمترقبه رهبران ایران (پذیرش قطعنامه 598) و احتمال برقراری آتشبس، رهبری سازمان مجبور شد تا پیش از موعد مقرر و با تعجیل، عملیات ویژه خود را آغاز کند.
نحوه اجرای عملیات نیز نشان میداد که این حرکت، عجولانه و شتابزده انجام شده است. با آغاز عملیات فروغ جاویدان، نیروهای ارتش آزادیبخش وارد خاک ایران شدند و در کمتر از 24 ساعت با تصرف شهرهای کرند و اسلامآباد خود را به نزدیکی شهر کرمانشاه رساندند. مردم برخلاف تصور آنها نه تنها با ارتش آزادیبخش همراهی نکردند بلکه به شیوههای مختلف با نیروهای سپاه و بسیج همکاری کرده و در نهایت نیز شکست سنگین دیگری را به سازمان مجاهدین خلق (منافقین) تحمیل کردند.
در تحقیق حاضر این فرضیه که سازمان مجاهدین خلق در این عملیات، گذشته از دلایل تاکتیکی و عملیاتی، به چه دلایل راهبردی شکست خورد؟ مورد بررسی قرار گرفته است. نگارنده معتقد است که دلیل اصلی و راهبردی شکست سازمان در عملیات فروغ جاویدان، تحلیل غلط و نادرست رهبری سازمان از شرایط داخلی ایران است.
کلید واژه
سازمان مجاهدین خلق، منافقین، عملیات فروغ جاویدان، عملیات مرصاد، امنیت داخلی و عملیات
نفوذ
مقدمه
سازمان مجاهدین خلق به همراه ارتش عراق پس از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران با تصور تغییر موازنه قوا در جنگ و بحرانی شدن شرایط داخلی کشور، دست به حمله علیه ایران زدند. سازمان مجاهدین خلق که تمام توان خود رادر این حمله به کار گرفته بود، از مدتها قبل در پی فرصتی برای وارد آوردن ضربهای اساسی به حکومت ایران بود. این تهاجم در صورت موفقیت، میتوانست ایران را در آستانه ورود به شرایط جدید پس از جنگ با دشواریهای بسیار زیادی در عرصه داخلی و بینالمللی روبهرو کند.
انگیزه اصلی سازمان مجاهدین از این تهاجم، تحلیل رهبران سازمان از شرایط داخلی ایران بود. آنها با اين تصور که نظام سیاسی ایران دراثر جنگ و فشارهای اقتصادی، بین المللی، سیاسی و اجتماعی آن در ضعیفترین شرایط قرار دارد، نیروهای خود را از سایر کشورها به داخل عراق فرا خواندند و با تشکیل، تجهیز و آموزش 33 تیپ رزمی در تاریخ 3/5/1367 از مرزهای غربی ایران وارد کشور شدند.
رهبران سازمان معتقد بودند که در حمله به ایران، اکثریت مردم که از وضعیت جاری کشور و فشارهای ناشی از هشت سال جنگ، ناراضی هستند و نسبت به سرنوشت کشور بیتفاوت شدهاند، به آنها خواهند پیوست و سازمان میتواند با سازماندهی و به کارگیری آنها، حرکتی تودهای را به راه انداخته و نظام سیاسی ایران را دچار فروپاشی کند و قدرت را به دست گیرد.
تحقیق حاضر به دنبال بررسی این فرضیه است که صرفنظر از مسائل تاکتیکی و عملیاتی، دلیل اصلی و راهبردی شکست عملیات سازمان مجاهدین خلق موسوم به عملیات فروغ جاویدان که در تاریخ 3/5/1367 صورت گرفت، چه بود؟ نگارنده در جستوجوی برای یافتن پاسخی مستند از میان پاسخهای محتمل، به این نتیجه رسیده است که دلیل اصلی و راهبردی شکست سازمان مجاهدین در عملیات فروغ جاویدان، تحلیل نادرست سازمان از شرایط داخل کشور ایران بود. رهبری سازمان با این تحلیل که نظام سیاسی ایران در اثر شکستهای نظامی و سیاسی و نیز ناتوانی اقتصادی مجبور به پذیرش شکست در جنگ شده و برای جلوگیری از شکاف میان مردم و نظام فروپاشی کامل، قطعنامه 598 را پذیرفته است، به ایران حمله کرد. براساس این تحلیل، نقطه ثقل موفقیت این طرح، بر جذب، سازماندهی و بهکارگیری مردم ناراضی یا بیتفاوت، استوار شد که در اوج واگرایی نسبت به نظام سیاسی قرار دارند و سازمان خواهد توانست آنان را به سمت شورش و درگیری با نظام هدایت کند. نادرست بودن این تحلیل موجب شد که نقطه اتکاء طرح (نارضایتی مردم وشورش آنان) سست شده و سازمان درهمان مراحل اولیه با شکست روبهرو شود. در واقع شکست حرکت سازمان مجاهدین توسط کسانی رقم خورد که سازمان تصور میکرد با پشتوانه آنها پیروز خواهد شد. در این شرایط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی موفق شد با بسیج و سازماندهی مردم و به صحنه آوردن آنها، شکست مجدد ارتش عراق و سازمان در عملیات فروغ جاویدان را رقم بزند. مقاله در نه بخش تحت عنوان: فعالیتهای سازمان از شکلگیری تا ورود به عراق، اهداف، استراتژی و تحرکات سازمان در عراق، عملیاتهای عمده سازمان، تحلیل سازمان از شرایط جدید پس از پذیرش قطعنامه 598، عملیات فروغ جاویدان، تعجیل در عملیات براندازی، عملیات مرصاد و نتایج و آزمون فرضیه ارائه شده است.
فعالیتهای سازمان از شکلگیری تا ورود به عراق
سازمان مجاهدین خلق در سال 1344 با هدف رفع نواقص مبارزات گذشتگان و تربیت کادرهای همهجانبهای که بتوانند هدایت مبارزه علیه رژیم پهلوی را بر عهده بگیرند، تشکیل شد.
مسئولان سازمان با الهام از آموزههای دینی و نیز تجربه مبارزاتی گروههای انقلابی و مارکسیستی در سایر کشورها در صدد برآمدند تا فعالیتهای خود را به علم مبارزه مجهز کنند. هرچند این اقدامات، کادرهای سازمان را به فنون جدید مبارزه آشنا ساخت، اما به تدریج موجب انحراف فکری عدهای از اعضا شد. این انحرافات به مرور کادرهای اصلی سازمان را نیز دربرگرفت و ماهیت مبارزه را در هالهای از ابهام فرو برد.(1) مسئولان سازمان با مشاهده چنین تحولاتی سرانجام در سال 1354 طي اعلاميهاي رسماً اعلام كردند كه رهبري سازمان، مشي ماركسيستي را به عنوان ايدئولوژي سازمان پذیرفته است. این اقدام باعث شد که سازمان عملاً پشتوانههای فکری و مردمی خود را از دست دهد و در سالهای قبل از انقلاب اسلامی (1357ـ1354) به گروهی منزوی در داخل زندانها تبدیل شود.(2) بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین با بازسازی ساختار، ایدئولوژی و سایر کادرهای خود، مجدداً وارد عرصه فعالیت سیاسی شد.
تلاش اصلی سازمان در ماههای تأسیس نظام جدید، نفوذ در لایههای مختلف نهادها و سازمانهای حکومتی بود. رهبری سازمان قصد داشت با نفوذ در لایههای قدرت، موقعیت خود را در نظام آینده تثبیت کند و بخشهایی از حاکمیت را در اختیار گیرد.(3) جذب و تثبیت کادرها، اعضا و هواداران از دیگر قعالیتهای سازمان در این دوران بود.
هدف از این اقدام، گسترش موقعیت اجتماعی سازمان در حد یک حزب فراگیر بود تا امکان دستیابی رهبری به لایههای فوقانی قدرت تسهیل کند. در مجموع اقدامات فوق که بسیار زیرکانه و با ظاهری مظلومانه صورت میگرفت نتوانست چهره اصلی و درونی سازمان را پنهان کند. آنها با موضعگیری در مقابل امام و مسئولین مورد علاقه مردم، عملاً خود را رو در روی مردم قرار دادند و با افراط در این زمینه، فعالیتهای مخفی و تروریستی خود را وسعت بخشیدند. وسعت عملیاتهای تروریستی که با اعلام رسمي سازمان صورت میگرفت عملاً سازمان را وارد فاز جنگ مسلحانه کرد. رجوی با اعلام این مشی، هدف سازمان را براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد و در عمل به بازوی عملیاتی دشمنان خارجی کشور تبدیل شد.(4) در چنین شرایطی نیروهای امنیتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مقابله با سازمان پرداختند و بسیاری از کادرها و اعضای سازمان را دستگیر کردند.(5) رهبران سازمان که خود را در آستانه دستگیری و سازمان را در معرض فروپاشی میدیدند، ترجیح دادند سازمان و کادرهای باقیمانده را به خارج از کشور منتقل کنند.(6) فرار رجوی همراه با بنیصدر به فرانسه در تیر ماه 1361، سازمان را وارد فاز جدیدی از مبارزه علیه جمهوری اسلامی ایران کرد.*
رهبران سازمان با این تصو.ر که میتوانند در آیندهای نزدیک به کشور بازگردند مبارزات سیاسی و نظامی خود را سازماندهی کردند؛ اما طولانی شدن حضور آنان در خارج از کشور به دلیل ثبات نظام سیاسی ایران و همسویی منافع سازمان با دشمنان متعدد جمهوری اسلامی ایران، سبب شد رهبران سازمان با امید شکست ایران در جنگ با عراق، ورود به این صحنه را فرصت مناسبی جهت براندازی جمهوری اسلامی و در نتریجه به دست گرفتن قدرت در ایران تشخیص دهند.
اهداف، استراتژی و تحرکات سازمان در عراق
رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران که همراه با بنیصدر از کشور گریخته و به فرانسه رفته بود، شورای ملی مقاومت را به عنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی ایران راهاندازی و مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی را با محوریت این شورا سازماندهی کرد.(7) با دستگیری گسترده اعضای سازمان و فرار اعضای باقیمانده آنان نفوذ سازمان در داخل کشور بسیار ضعیف شد و به دلیل محدودیتهایی که در کشورهای اروپایی داشت، تنها توانست به مبارزات سیاسی و عملیات روانی علیه ایران اقدام کند. این مسئله باعث شد تا رهبران سازمان به منظور آغاز دور جدیدی از فعالیتهای خود، شرایط مبارزه و وضعیت کشور را مورد بررسی قرار دهند. در نشستهایی که به همین منظور در کشور فرانسه انجام شد مسعود رجوی تحلیل خود را از شرایط جدید چنین عنوان کرد:
سازمان با این تحلیل که سرنوشت نظام به جنگ گره خورده و در نهایت با توجه به سیاست دو ابرقدرت، عراق بازنده جنگ نخواهد بود؛ سعی کرد برای کسب قدرت و سهیم شدن در براندازی جمهوری اسلامی ایران وارد خاک عراق شود.(8) بر این اساس مسعود رجوی پس از امضای معاهده با طارق عزیز در تاریخ 17/3/63 از پاریس وارد خاک عراق شد.(9) وی پس از استقرار در عراق در یک دوره یک ساله نیروهای سازمان را به کشور عراق منتقل کرد و همکاریهای سازمان را با سازمان اطلاعاتی و ارتش عراق وارد فاز جدیدی کرد. رجوی در یکی از سخنرانیهای خود در بدو ورود به عراق اعلام کرد که:«ما هزاران کیلومتر به وطن نزدیک شدهایم و براي براندازی رژیم در ایران بیش از پیش آمادگی داریم.»(10)
این اقدام سازمان نه تنها در میان افکار عمومی مردم ایران بلکه در میان اپوزیسیون نیز مورد اعتراض قرار گرفت و حتی مخالفین جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، رجوی را عنصری خود فروخته و خائن دانستند.(11) رجوی نیز در پاسخ به انتقادات گسترده و نیز خارج شدن از فشارهای داخل و بیرون سازمان گفت: ما برای صلح به عراق میرویم. او با توسل به ایده جنگ، نوعی صلح است، دائماً شعار میداد، که صلح، طناب دار رژیم است و کافی است کاری کنیم که رژیم صلح را بپذیرد، آنگاه به طور سیستماتیک ساقط خواهد شد و اگر بحران جنگ را از رژیم ایران بگیریم، محکوم به فروپاشی است.(12)
سازمان مجاهدین پس از حضور نیروهایش در عراق به اولین تعهد خود در مقابل رژیم عراق عمل کرد و با استقرار در مناطق مختلف این کشور، فعالیت علیه ایران را آغاز کرد. رهبری سازمان برای توجیه این خیانت آشکار به کشور و مردم ایران، مسئله را این طور در بین هواداران عنوان کرد: «همه مردم ایران طالب صلحند و رژیم نيز تا به روند و ورطه شکست نیافتد صلح نمیکند، پس ما باید تمام تلاش خود را معطوف به این نکته کنیم که از طریق کمک به عراق، فشار را به سران رژیم آخوندی آورده و آنها را مجبور به صلح نماییم تا مردم آزاد شوند.»(13) رجوی به همین بهانه فعالیتهای جاسوسی برای ارشت عراق را آغاز کرد و سازمان مأمور شد تا ضمن جمعآوری اخبار از داخل یگانها و نهادهای نظامی و امنیتی ایران از طریق افراد نفوذی و انتقال آنها به سرویس اطلاعاتی عراق، به تجزیه و تحلیل اخبار و اطلاعات سایر مراکز غیرنظامی پرداخته و تاریخ احتمالی عملیاتها را مشخص و آن را در اختیار ارتش عراق قرار دهد. تخلیه تلفنی ادارات و نهادهای نظامی و امنیتی، تنها یکی از شیوههای سازمان برای دسترسی به اخبار نظامی بود. از دیگر خدمات سازمان مجاهدین به رژیم و ارتش عراق، شنود و استراق سمع مکالمات تلفنی، بیسیمها و ... بود که به صورت مستقیم و در صحنههای عملیاتی در اختیار فرماندهان ارتش عراق قرار میگرفت. مذاکرات متعدد و طولانی مسعود رجوی و سپهبد صابرالدوری رئیس سازمان استخبارات عراق در آستانه عملیاتهای ایران، سند مهمی در اثبات این فرآیند است. از دیگر خدمات نظامی که سازمان به عراق ارائه میداد بازجویی و شکنجه اسرای ایرانی بود.(14) سازمان سعی میکرد با انجام عملیات روانی بر روی اسرا آنان را ترغیب کند تا به واحدهای سازمان بپیوندند. این عملیات بیشتر بر روی سربازان وظیفه انجام میشد و نیروهای سازمان، فشار روانی و جسمانی زایدالوصفی را به سربازان اسیر وارد میکردند تا جایی که برخی از آنان حاضر بودند برای رهایی از این فشارها به سازمان بپیوندند. طبق آمار موجود، سازمان از این طریق توانست حدود 1127 نفر اسیر ایرانی را جذب و وارد تشکیلات خود نماید.(15)
از سوی دیگر احاطه اطلاعاتی افراد سازمان به اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران سبب شده بود تا کار تخلیه اطلاعاتی اسرا به آنها واگذار شود. این امر موجب خنثی شدن تاکتیک ضدبازجویی اسرا علیه بازجویان میشد و در برخی موارد منجر به شناسایی افراد مؤثر در جنگ میشد که به اسارت دشمن درآمده بودند. افراد سازمان همچنین با پوشش افراد اسیر، داخل کمپهای اسرا شده و اقدام به جمعآوری اخبار و تخلیه اطلاعاتی اسرا میکردند.(16)
عملیاتهای عمده سازمان علیه ایران
سازمان مجاهدین پس از ورود به خاک عراق برای رسیدن به اهداف خود، سازمان رزمی جدیدی تشکیل داد و در سال 1364 با استعداد 1120 نفر در منطقه عمومی «ماووت» عراق اقدام به انجام مانور نظامی کرد. فعالیتهای سازمان تا این مقطع صرفاً جهت انسجام سازمان و ارتقای کیفیت آموزش نظامی به منظور انجام عملیات نامنظم و پارتیزانی بود.(17) پس از موفقیت بزرگ ایران در سال 1364 و پیشروی نیروهای سپاه پاسداران در منطقه فاو و تصمیم عراق در گسترش جبهههای جدید در غرب (استراتژی دفاع متحرک)، سازمان با فراخوانی جدی و پرحجم نیروها، عملیاتهای متعددی علیه مواضع ایران انجام داد. این عملیاتها تا اواخر سال 1365، پایگاهها و مواضع کوچک دفاعی جمهوری اسلامی را هدف قرار میداد. براساس آمار موجود، از تاریخ 20/10/1364 تا 18/1/1366 سازمان مجموعاً 104 مورد تحرک علیه مواضع رزمندگان ایران داشته است.(18) سازمان پس از انجام عملیاتهای محدود و نامنظم در تایخ 29/3/1366، تشکیل ارتش آزادیبخش ملی را اعلام کرد. در پی تأسیس ارتش آزادیبخش ملی، سازمان طی چهار ماه دو عملیات پارتیزانی گسترده و 84 عملیات ایذایی انجام داد. با عملیاتی شدن ارتش آزادیبخش، تحرکات محدود و پارتیزانی به عملیاتهایی با مقیاس متوسط گسترش یافت و سازمان در فروردین 1367 به منطقه فکه هجوم برد و در تیر ماه 1367، به شهر مهران حمله و این شهر را با کمک آتش پشتیبانی و هوایی عراق تصرف کرد.
در عملیات آفتاب که در تاریخ 18/1/1376 حدود ساعت یک نیمه شب انجام شد، خط پدافندی گردان 307 ژاندارمری و لشکر 77 خراسان مور هجوم قرار گرفت. این عملیات در طول 7 تا 12 کیلومتر و در عمق حدود 2 کیلومتر انجام شد و طی آن نیروهای سازمان که به زبان فارسی تسلط داشتند با غافلگیر کردن نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران به پشت خطوط دفاعی آنها نفوذ کرده و پس از کشته و مجروح ساختن تعدادی از نیروهای ایران، 450 نفر از آنان را اسیر کرده و تعداد تانک، نفربر، سلاح و تجهیزات انفرادی را به غنیمت خود درآوردند. همچنین در این عملیات 32 نفر از اعضای سازمان کشته و 23 نفر زخمی شدند.(19)
سازمان پس از گذشت دو ماه از عملیات مذکور و در آستانه سالگرد تأسیس ارتش آزادیبخش ملی، عملیات چلچراغ را در ساعت 23:30 روز 28/3/1367 آغاز کرد که طی آن نیروهای ارتش آزادیبخش در جبههای به طول 17 و عمق دو کیلومتر به منطقه عمومی مهران حمله کرده و شهر مهران را تصرف کردند. سازمان در این علمیات با به اسارت درآوردن قریب 1500 نفر از نیروهای ایران و با غنیمت گرفتن چندین دستگاه تانک و سایر ادوات نظامی، تبلیغات گستردهای را علیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداخت.(20) پس از انجام عملیات چلچلراغ، فرمانده ارتش آزادیبخش در جمعبندی این عملیات گفت: «وقتی میتوانیم در یک عملیات، شهری را آزاد کنیم پس دسترسی به تهران چندان مشکل نخواهد بود.»(21) بدین ترتیب سازمان با شعار نمادین و بلند پروازانه "امروز مهران، فردا تهران" که هیچ نسبت به سیاسی و نظامی با هم نداشتند، هدف عملیات آینده را مرکز ثقل حکومت ایران، یعنی پایتخت قرار داد و جهت رسیدن به سقف تونا مورد نیاز یک فرصت سه ماهه را در نظر گرفت. براساس این برآورد، عملیات سرنوشتساز ارتش آزادیبخش باید در تاریخ 31/6/1367، همزمان با سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق و با هدف نهایی تصرف تهران و فروپاشی حکومت انجام شود.
تحولات صحنه جنگ و شرایط حمله سازمان
در سال 1366، و در پی پیروزیهای بزرگ ایران در دو عملیات والفجر8 و کربلای5، قطعنامه 598 تصویب شد. در این زمان ارتش امریکا به بهانه اسکورت نفتکشهای کشور کویت، وارد خلیجفارس شد و برای اعمال فشار به ایران جهت پذیرش قطعنامه 598، مبادرت به درگیری نظامی با نیروهای ایران کرد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم زمان با درگیری در خلیجفارس با نیروهای امریکا، عملیات والفجر10 را در شمال شرقی عراق انجام داد و ارتش عراق در تلافی این تهاجم، شهر حلبچه را بمباران شیمیایی کرد. با آغاز سال 1367 نتایج فرسایشی شدن جنگ 8 ساله درجبهه ایران نمایان و عقبماندگیهای اساسی ایران در مقایسه با عراق هویدا شد. ارتش عراق در یک سلسله عملیات، موفق به آزادسازی فاو، شلمچه و جزایر مجنون شد و خسارتهای فراوانی را به نیروهای مسلح ایران وارد کرد. در این بین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای دفاع از جنوب کشور از منطقه حلبچه عقبنشینی و نیروهای خود را به جنوب کشور منتقل کرد. ارتش امریکا که در جریان هجومهای اخیر عراق به ایران با این کشور همکاری داشت،* با حمله به هواپیمای مسافربری ایران، عزم خود را برای پایان دادن به جنگ دو کشور نشان داد. مسئولین جمهوری اسلامی ایران با توجه به تحولات اخیر صحنه جنگ ایران و عراق و نیز وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور تصمیم گرفتند قطعنامه 598 را پذیرفته و به جنگ 8 ساله خاتمه دهند. مسئولین کشور عراق که از پایان جنگ با اهرم قطعنامه چندان راضی نبودند با طراحی و انجام عملیاتهای زمینی و هوایی، شروع به کارشکنی در روند اجرای آتشبس کردند. به نظر مسئولین عراق قطعنامه 598، در اوج برتریهای ایران به تصویب رسیده و به همین دلیل درخواستهای ایران مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. حال آنكه ايران هنگام پذيرش قطعنامه 598 در شرايط بسيار ضعيفي قرار دارد و برتري ازآن عراق است. بنابراين قطعنامه 598 متضمن تمامي خواستههاي عراق نيست و تجديد نظر در مفاد آن ضروري به نظر ميرسد. براساس نظريه شوراي امنيت سازمان ملل ميبايست با تجديد نظر در مفاد قطعنامه 598، منافع بيشتري را براي طرف عراقي جنگ در نظر بگيرد. رهبران عراق كه دستيابي به چنين خواستهاي را با فعاليت ديپلماتيك امكانپذير نميديدند، تنها راه موفقيت خود را براي كسب موقعيت برتر در مذاكرات و تغيير بندهاي قطعنامه 598، تهاجم مجدد به ايران تشخيص دادند و در يك برنامه حساب شده نيروهاي خود را مجدداً به سمت غرب كشور و در جنوب به سمت خرمشهر و اهواز حركت دادند. هماهنگ با اين اقدام، ارتش آزاديبخش
مجاهدين نيز از منطقه غرب وارد خاك كشور ايران شد و به سمت كرمانشاه پيشروي كرد.
تحليل سازمان از شرايط جديد پس از پذيرش قطعنامه 598
همانگونه كه بيان شد اساساً ورود سازمان مجاهدين به داخل خاك عراق و همكاري گسترده با رژيم و ارتش عراق بر مبناي اين فرضيه صورت گرفت كه با توجه به مواضع سرسختانه امام در مقابل صدام و رژيم بعث، ناتواني ايران در غلبه بر ارتش عراق و مواضع جانبدارانه قدرتهاي بزرگ از عراق و تواناييهاي ارتش عراق، جنگ در نهايت با شكست ايران و فروپاشي حكومت پايان خواهد يافت و اين فرصت تاريخي مناسبي براي سازمان است تا از اين موقعيت استثنايي بهره برده و حاكميت در ايران رادر اختيار گيرد. با اين تحليل، سازمان اقدامات زير را براي آمادگي جهت ورود به ايران انجام داد:
1ـ معرفي سازمان به مجامع بينالمللي و قدرتهاي بزرگ به ويژه امريكا به عنوان تنها آلترناتيو جمهوري اسلامي ايران
2ـ مشاركت با قدرتهاي بزرگ و عراق در شكست دادن ايران
3ـ همكاري عملياتي با ارتش عراق در حمله مجدد به كشور ايران، براي نشان دادن قدرت نظامي سازمان و ضعف نظامي ايران
4ـ تشكيل سازمان مستقل نظامي براي ورود به موقع به داخل كشور و حداكثر بهرهبرداري از فرصت
5ـ همكاري گسترده با دشمنان ايران از جمله امريكا، اسرائيل و عراق به منظور جلب حمايت آنان از حكومتي كه در آينده در ايران تشكيل خواهند داد.(22)
با انجام اقدامات فوق رهبران سازمان در انتظار فرصت تاريخي براي ورود به ايران بودند. با تصويب قطعنامه 598 در شوراي امنيت سازمان ملل و عدم قبول آن توسط ايران و در نتيجه افزايش فشارهاي بينالمللي به ايران و نيز هجوم گسترده ارتش عراق به مناطق جنوب، به نظر ميرسيد شرايط مورد نظر سازمان فراهم شده باشد. به همين دليل آنها سالگرد شروع جنگ را مبناي ورود خود به داخل كشور قرار دادند و خود را بري عمليات در چنين تاريخي آماده ميكردند.(23) با پذيرش قطعنامه 598 توسط ايران و الزامات بينالمللي كه اين قطعنامه براي دو كشور ايجاد ميكرد، رهبران سازمان در تنگناي تصميمگيري قرار گرفتند. با تصميم غيرمترقبه ايران، در صورتي كه آتشبس ميان دو كشور برقرار ميشد ديگر فرصتي براي سازمان وجود نداشت تا وارد خاك ايران شود، در نتيجه تمام تلاشهاي سازمان در چند سال همكاري با عراق از بين ميرفت و اين همكاري جزء لكه ننگي در كارنامه سازمان، نتيجه ديگري دربر نداشت. در چنين شرايطي رهبري سازمان جلسهاي اضطراري تشكيل داد و به بررسي وضعيت جديد پرداخت. نتيجه اين جلسه اقدام عاجل و سريع سازمان در انجام عمليات سرنوشتساز بود.(24) رهبري سازمان معتقد بود به دليل آنكه ايران تاكنون بر ادامه جنگ تا سقوط صدام و حزب بعث اصرار داشته، قبول قطعنامه 598 مشروعيت تصميمگيرندگان رژيم ايران را به شدت زير سؤال برده و با توجه به شكستهاي اخير ايران در مقابل عراق و تهاجم امريكا به سكوهاي نفتي و هواپيماي مسافربري ايران، شرايط براي حمله نهايي به ايران آماده شده است و مردم دراوج واگرايي نسبت به حكومت قرار دارند.(25) از سوي ديگر كشور عراق نيز در اوايل سال 1367 با پشتيبانيهاي بيشتر از سوي شوروي و امريكا و به كارگيري سلاحهاي غيرمتعارف به چند پيروزي مهم در جنگ دست يافته بود و مايل نبود تا قطعنامه 598 كه در اوج برتريهاي ايران به تصويب رسيده و برخي خواستههاي ايران درآن لحاظ شده بود، ملاك عمل بين دو كشور باشد. به همين دليل عراق نيز تلاش داشت تا قبل از برقراري آتشبس با تصرف منطقهاي مهم در خاك ايران، ابزار و امكان چانهزني در مذاكرات بين دو كشور را افزايش دهد. اين عمليات مورد نظر و خواست صدام نيز بود. از اين رو ارتش عراق طرح عمليات در منطقه جنوب با هدف تهديد شهرهاي خرمشهر، آبادان و اهواز را در دستور كار خود قرار داد. با هماهنگي به عمل آمده ميان ارتش عراق و سازمان مجاهدين قرار شد دو عمليات مذكور با فاصله حداكثر چهار روز از يكدير انجام شود. در اين طرح ابتدا ارتش عراق به سمت شهرهاي مذكور حركت ميكرد تا با سرگرم كردن عمده قواي ايران در جنوب، زمينه لازم را براي حركت ارتش آزادیبخش در غرب ايران فراهم كند. به نظر ميرسيد اين اقدام چندان مورد موافقت و حمايت نظام بينالملل و قدرتهاي بزرگ قرار نگيرد، اما در اين ميان رژيم صهيونيستي از تداوم جنگ بهرههاي فراوان ميبرد. بنابراين رژيم اشغالگر قدس به دلايل زير مايل به پايان جنگ نبود و تلاش ميكرد تا جنگ همچنان ادامه يابد:
1) تداوم جنگ توان دو كشور قدرتمند منطقه كه سابقه مخالفت و مبارزه عليه اسرائيل داشتند را تضعيف ميكرد.
2) هر دو كشور در جبهه مخالفين اسرائيل قرار داشتند و رهايي آنان از جنگ، به ضرر اسرائيل ارزيابي ميشد.
3) با پايان جنگ هشت ساله، توان دو كشور قدرتمند منطقه تهديدي عليه اسرائيل محسوب ميشد.
4) اسرائيل اصليترين دشمن ايران در منطقه بود و پايان جنگ باعث ميشد تا كانون توجهات انقلابيون ايران به سوي اسرائيل معطوف شود.
5) با پايان جنگ، درگيري اسرائيل با فلسطينيها به اصليترين موضوع منطقه تبديل ميشد.
6) حمايت از مبارزين فلسطيني و كشورهاي عربي كه در خط مقدم مبارزه با اسرائيل قرار داشتند، گسترش مييافت.
در تحليل سازمان، كشور عراق به عنوان اصليترين عامل موفقيت طرح و كشور اسرائيل به عنوان حامي بينالملل اين طرح محسوب ميشدند. در اين صورت اگر سازمان مجاهدين عمليات خود را با موفقيت انجام ميداد، نفوذ گسترده اسرائيل در امريكا و تأثيرگذاري بر سياستهاي اين كشور ميتوانست در جلب حمايتهاي بينالمللي از اقدام سازمان مؤثر باشد.(26) در مجموع رهبري سازمان با در نظر داشتن شرايط داخل ايران و نظام بينالملل و توجه به اين نكته كه ممكن است آخرين فرصت به دست آمده با گذشت زمان از بين برود و سازمان نتواند از مجموعه شرايط حاضر بهرهبرداري كند، دستور انجام عمليات را در كوتاهترين زمان ممكن صادر كرد.
عمليات فروغ جاويدان، تعجيل در عمليات براندازي
استراتژی سازمان پس ز تصرف مهران، انجام عملياتي بزرگ و سرنوشتساز در 31/6/1367 بود، اما پذيرش قطعنامه 598 توسط ايران، رهبران سازمان را دچار حيرت كرد. در چنين شرايطي رهبري سازمان تلاش كرد تا با وجود نداشتن آمادگي، زمان عمليات را تغيير داده و پيش از زمان مقرر، عمليات را انجام دهد. عمليات فروغ جاويدان با هدف براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران طرحريزي شد و فتح تهران نقطه پايان آن بود. لازم است عنوان شود كه در همين زمان به دليل آنكه قطعنامه 598 از سوي دو كشور عراق و ايران پذيرفته شده بود و به نظر ميرسيد انجام عمليات از سوي يكي از دو كشور مقبوليت حقوقي و بينالمللي نداشته و به شدت مورد اعتراض سازمانها و افكار عمومي بينالمللي قرار خواهد گرفت، با اين همه ارتش عراق بدون توجه به اين مسائل مجدداً وارد خاك ايران شد و به سمت شهرهاي خرمشهر و اهواز در جنوب و غرب كشور حركت كرد. در واقع عمليات فروغ جاويدان در شرايط پيچيده سياسي، نظامي و عدم حضور نيروهاي سپاه پاسداران در غرب كشور شكل گرفت. در اين زمان يگانهاي سپاه پاسداران براي مقابله با حملات گسترده ارتش عراق در جنوب و تهاجم مجدد اين كشور به خرمشهر و اهواز در مناطق جنوب مستقر بودند و عدم حضور آنان (نيروهاي سپاه پاسداران و بسيج) در غرب كشور، ضريب موفقيت سازمان مجاهدين را افزايش ميداد.
از اين رو سازمان در تاريخ 28/4/1367، يك روز پس از قبول قطعنامه 598 توسط ايران، با اعلام آمادهباش تغييرات زير را در ارتش آزادیبخش ايجاد كرد.(27)
1ـ تعداد تيپها را از 15 تيپ به 25 تيپ (هر تيپ حدود 160 تا 230 نفر) افزايش داد.
2ـ تيپ مستقل زنان در ساير تيپها ادغام شد.
3ـ تجهيزات رزمي جديد در قالب گردانهاي تانك، و ادوات در تيپها سازماندهي شدند.
4ـ نزديك به 1400 اسير ايراني كه قول همكاري با سازمان داده بودند را در تيپها سازماندهي كرد.
5ـ درصد قابل ملاحظهاي از نيروهاي خود را كه خارج از كشور عراق فعاليت ميكردند (حدود 600 نفر) فراخواني و آنها را در قالب تيپهاي جديد سازماندهي كرد.
6ـ در كنار 25 تيپ رزمي، ساير واحدهاي عملياتي را به نامهاي تسليحات، هوانيروز، ترابري، امداد، مخابرات و دفتر ستاد تشكيل داد.
7ـ سازمان در اين مرحله برخلاف عملياتهاي قبل، از سلاحها و تجهيزات مدرن و پيشرفته استفاده كرد.(28)
8 ـ سازمان از نيروي هوايي و هوانيروز ارتش عراق درخواست كرد تا به منظور پشتيباني هوايي از عمليات فروغ جاويدان، با ارتش آزادیبخش همكاري كند كه اين مسئله با قول مساعد صدام و فرماندهان نيروي هوايي و هوانيروز عراق روبهرو شد.
طرح مانور
سازمان براي رسيدن به هدف نهايي خود (تهران) يك طرح پنج مرحلهاي را در دستور كار خود قرار داده بود كه طي آن چهار شهر مهم اسلامآباد، باختران، همدان و قزوين را تصرف و مراكز مهم آنها
را منهدم كرده و با همراه كردن جمعيت مخالف، به سمت هدف نهايي حركت ميكردند.
مرحله اول: حركت از قرارگاه و تصرف اسلامآباد با زمانبندي زير
حركت از قرارگاه |
ساعت 15:00 مورخه 3/5/1367 |
عبور از مرز |
ساعت 16:00 مورخه 3/5/1367 |
تصرف قصرشيرين |
ساعت 18:00 مورخه 3/5/1367 |
تصرف كرند |
ساعت 20:00 مورخه 3/5/1367 |
تصرف اسلامآباد |
ساعت 22:00 مورخه 3/5/1367 |
مرحله دوم: تصرف باختران
نيروهاي سازمان بايد رأس ساعت 24:00 مورخه 3/5/1367 وارد باختران شده و هدفهاي زير را به تصرف در ميآوردند:
1) مقر 425 قرارگاه رمضان
2) مقر تيپ 29 نبي اكرم(ص) قرارگاه نجف
3) پادگانهاي شهيد بروجردي و صالحآباد
4) مقر سپاه بدر
5) مقر سپاه چهارم بعثت
6) مركز بسيج
7) پادگانهاي شهيد رجايي و هوانيروز
8) مركز آموزش ارتش
9) استانداري
10) كميته
11)شهرباني
12) ژاندارمري
13) ساختمان مخابرات
14) راديو و تلويزيون
15) زندان ديزلآباد
16) فرودگاه شهر باختران
مرحله سوم: تصرف همدان
طبق طرح قرار بود واحدهاي ارتش آزادیبخش رأس ساعت 5 صبح 4/5/1367، همدان را محاصره كرده و مراكز زير را به تصرف درآورند:
1) پايگاه هوايي نوژه
2) مركز سپاه
3) مركز آموزش سپاه
4) زندان وزارت اطلاعات
5) مركز اعزام نيرو
6) بسيج منطقه
7) ساختمان كميته
8) زندان شهر
9) ساختمان دادگاه انقلاب
10) پادگانهاي قدس و ابوذر
11) مقر يكم لشكر 16 قزوين
مرحله چهارم: تصرف قزوين
براساس طرح مانور، يگانهاي ارتش آزادیبخش بايد رأس ساعت 11 صبح مورخه 4/5/1367 به قزوين رسيده و مراكز زير را پاكسازي كنند:
1) مركز سپاه
2) پادگان لشكر 16 قزوين
3) پادگانهاي بسيج و سپاه
4) ساختمان بنياد شهيد
5) سپاه شريفآباد
6) ساختمان كميته انقلاب اسلامي
7) تأسيسات و مراكز وزارت اطلاعاتي
8) صنايع موشكي
9) ترابري جهاد
10) مقر شهرباني
11) پادگان ژاندارمري
12) ايستگاه گاز
مرحله پنجم: تصرف تهران (24 ساعت پس از تصرف قصرشيرين)
سازمان پس از گذراندن مراحل چهارگانه فوق قرار بود طبق طرح در ساعت 16:00 تاريخ 4/5/1367 به تهران رسيده و ضمن محاصره و تصرف كامل شهر، مراكز زير را به اشغال خود درآورد:
1) بيت امام
2) ساختمان مجلس شوراي اسلامي
3) مقر رياست جمهوري
4) ساختمان نخستوزيري
5) راديو و تلويزيون
6) زندان اوين
7) قصر فيروزه
8) و ... ساير مراكز مهمي كه در كنترل شهر و دولت نقش داشتند.
نكته قابل توجه در مراحل اجرايي طرح اين بود كه تيپهايي كه مسئوليت تصرف شهرهاي مختلف را در هر مرحله به عهده داشتند بدون توجه به موفقيت مرحله قبل، حركت خود را به سمت هدف بعدي آغاز ميكردند تا اصل سرعت عمل در دستيابي به اهداف و غافلگير كردن مسئولين و فرماندهان ايران تأمين شود. در واقع اجراي هر مرحله از طرح بدون توجه به موفقيت يا عدم موفقيت مرحله قبل انجام ميشد.
سازمان رزم
از مجموع 5500 نفر نيروهاي موجود سازمان در عراق، قريب به 4800 نفر آنها در تيپهاي ارتش
آزادیبخش سازماندهي شدند كه تعدادي از آنها را نيروهاي اداري و خدماتي تشكيل ميدادند. كيفيت نيروهاي سازماندهي شده در بدنه ارتش آزادیبخش با توجه به ميزان حضور آنان در كشور عراق متفاوت بود و به طور كلي شامل سه بخش اصلي ميشد:
الف) بخش اول: نيروهاي ثابت
نيروهاي ثابت ارتش آزادیبخش افرادي بودند كه از ابتداي ورود سازمان به خاك عراق به اين كشور آمده و در پادگانهاي سازمان، آموزشهاي مناسبي ديده بودند. ويژگيهاي آنان اطاعتپذيري مطلق، آموزش كافي و تجربيات زياد بود كه حدود 3118 نفر از افراد سازماندهي شده را شامل ميشدند.
ب) نيروهاي تازه وارد:
نيروهاي تازهوارد، افرادي بودند كه بنا به ضرورت با يك فراخوان عمومي از نقاط مختلف دنيا و به ويژه اروپا وارد عراق شده و در سازمان يگانهاي ارتش آزادیبخش قرار گرفته بودند. اين دسته به علت زمان محدود براي آموزش نظامي از كيفيت پاييني برخوردار بودند و بيشتر نقش خدماتي را ايفا ميكردند.
ج) نيروهاي اسير الحاقي:
حدود 1200 نفر از اسرايي كه تحت فشار و عمليات رواني سازمان، به ارتش آزادیبخش پيوسته بودند در تيپها و ساير واحدهاي عملياتي سازماندهي شده بودند كه به دليل انگيزه بسيار پايين به عنوان سياهي لشكر ازآنها استفاده ميشد.
ساختار فرماندهي ارتش آزادیبخش در عمليات فروغ جاويدان
الف) فرمانده كل:
مسعود رجوي
مريم قجر عضدانلو (رجوي) جانشين فرمانده كل
ب) فرماندهان ارشد:
محمود عطايي: فرمانده محور پنجم و مسئول تسخير تهران
مهدي ابريشمچي: جانشين فرمانده تهران
مهدي افتخار: فرمانده محور چهارم و مسئول تصرف قزوين
محمود مهدوي: فرمانده محور سوم ومسئول تصرف همدان
ابراهيم ذاكري: فرمانده محور دوم و مسئول تصرف باختران
مهدي براتي: فرمانده محور اول و مسئول تصرف اسلامآباد
جمشيد تفرشي: مسئول كل تداركات
محمدعلي جابرزاده: مسئول كميته تبليغات (راديو و تلويزيون و نشريات)
محمد سيدالمحدثين: مسئول كل سياسي
مهرداد صدر حاج سيدجوادي: مسئول دفتر فرماندهي كل
ج) فرماندهان ستادي و پشتيباني رزم:
يوسف: مسئول تسليحات
حسن نظامالملك: مسئول هوانيروز
حشمت: مسئول مخابرات
محمد قجر عضدانلو: مسئول ترابري
ساختار عملياتي:
1) محور اول: مهدي براتي با كد احمد واقف
استعداد: 3 تيپ
فرماندهان تيپ: منصور حجت(جواد برومند)، جهانگير(پرويز كريميان) وفرد ناشناس
مأموريت: عبور از مرز و تسخير كرند و در نهايت تصرف اسلامآباد
2) محور دوم: ابراهيم ذاكري با كد صالح
استعداد: 5 تيپ
فرماندهان تيپ: مهين رضايي، اصغر زمانوزيري، مهدي مددي، عذرا علوي طالقاني و جعفر
مأموريت: پيشروي در جاده اسلامآباد به باختران و تصرف شهر باختران و مراكز حساس آن
3) محور سوم: محمود مهدوي با كد قائمشهر
استعداد: 2 تيپ
فرماندهان تيپ: بهمن و جواد
مأموريت: عبور از جاده باختران به همدان و تصرف شهر همدان و مراكز حساس آن
4) محور چهارم: مهدي افتخار با كد ناصر
استعداد: 2 تيپ
فرماندهان تيپ: حميد و اديب
مأموريت: پيشروي در جاده همدان به قزوين و تصرف شهر و تأسيسات مهم قزوين
5) محور پنجم: محمود عطايي و معاون وي مهدي ابريشمچي
استعداد: 13 تيپ
فرماندهان تيپها: آذر (محبوبه جمشيدي)، حبيب (محسن رضايي)، سعيد (غلامرضا پورآگل)، سياوش (محمد حياتي)، منوچهر، فائزه، افسانه، فضلي (حسن ربوبي)، كاظم (حسين ابريشمچي)، سرور (فاطمه رمضاني)، فرشيد و مسلم.
مأموريت: پيشروي از قزوين به سمت تهران و تصرف شهر تهران
در مجموع كليه نيروهاي سازمان در قالب 25 تيپ به استعداد 160 تا 230 نفر سازماندهي شدند كه هر تيپ مركب از دو گردان پياده، يك گردان تانك، يك گردان ادوات، يك گردان اركان، يك گروهان پشتيباني خدمات رزم و يك واحد اداري بود. هر گردان پياده نيز شامل 50 نيروي رزمي بود كه در پنج دسته سازماندهي شده بودند. تجهيزات هر تيپ نيز عبارت بود از: 4دستگاه تانك، 6 دستگاه خودروي هينو حامل تيربار سبك، 4 دستگاه جيپ حامل تيربار دوشكا، 2 دستگاه جيپ حامل تفنگ 106 ميليمتري، 2 دستگاه جيپ حامل تيربار دولول، يك دستگاه ايفا حامل ضدهوايي چهارلول و خودروهاي سبك و سنگين لجستيكي.
سيستم مخابراتي هر تيپ شامل يك دستگاه بيسيم تي.اس، تعدادي دستگاه بيسيم ايكوم و چند دستگاه بيسيم تمپو بود.
آخرين آمادگيها درآستانه عمليات
رهبري سازمان درآستانه عمليات ضمن ملاقاتي با مسئولين ارشد استخبارات عراق آمادگي خود را براي انجام عمليات سرنوشتساز به اطلاع آنان رساند. سرلشكر فاضل البراك تكريتي مدير سرويسهاي اطلاعاتي و سپهبد ستاد صابرالدوري به همراه مسعود رجوي در حضور شخص صدام جلسهاي تشكيل داده و ابعاد اين عمليات و نوع هماهنگيهاي لازم را مورد بحث قرار دادند. صدام در پايان اين جلسه و در اهميت اين عمليات ميگويد:
«شايد اين آخرين فرصت طالي براي نابودسازي رژيم فعلي باشد.»(29)
پس از اين جلسه با هماهنگيهاي به عمل آمده، اقدامات عملياتي ارتش آزادیبخش به سرعت آغاز شد:
ـ اقدامات گشتي و شناسايي در خطوط مقدم و عقبه عمليات شروع شد.
ـ دستورات لازم درباره جزئيات طرحها و اقدامات عمليات در مدت زمان بسيار محدودي به فرماندهان ابلاغ شد.
ـ قرارگاه تاكتيكي ويژه عمليات در قرارگاه سپاه دوم در «منصوريه الجبل» واقع درجاده بغداد ـ خانقين بازگشايي شد.
ـ نيروهاي مسلح زميني و هوايي عراق به حال آمادهباش صددر صد درآمدند.
ـ مأموريتهاي مشخصي براي نيروي هوايي و هوانيروز ارتش عراق به منظور پشتيباني از عمليات تعيين شد و اهداف از طريق عكسهاي هوايي و اطلاعات استخبارات، شناسايي و تعيين شدند.
ـ رهبري سازمان منافقين به قرارگاه عملياتي «منصور الجبل» منتقل شد.
شرح عمليات
پس از راهم آمدن مقدمات فوق ستون يگانهاي ارتش آزادیبخش متشكل از 25 تيپ رزمي رأس ساعت 6 صبح روز دوشنبه 3/5/1367 پس از اجراي مراسم صبحگاهي از قرارگاه خود در عمق خاك عراق به حركت درآمده و در ساعت 16 از مرز خسروي عبور كردند. به اين ترتيب عمليات فروغ جاويدان با ورود نيروهاي سازمان به داخل خاك ايران آغاز شد. از آنهايي كه عمده قواي ايران جهت دفع تجاوز ارتش عراق، در مناطق عملياتي جنوب بودند، نيروهاي سازمان با حداقل درگيري و تلفات به شهر كرند رسيدند. باورود نيروهاي سازمان به شهر، مردم حيرتزده به اين سو و آنسو ميدويدند و نيروهاي نظامي و امنيتي مستقر در شهر نيز به مقاومت در مقابل اين هجوم مشغول بودند. رفتار خشن و بيرحمانه نيروهاي سازمان، مردم بيسلاح و وحشتزده را مجبور به فرار ميكرد. مردان براي نجات فرزندان و زنان خود در پي جانپناهي بودند. اندك نيروهاي نظامي باقيمانده در شهر تلاش داشتند از پيشروي مهاجمين جلوگيري كنند، اما سرعت عمل نيروهاي سازمان و استفاده آنان از خودروهاي سبك باعث پيشروي سريع آنان ميشد. درچنين شرايطي يگانهاي نيروي زميني سپاه موفق شده بودند، ارتش متجاوز عراق را از شهرهاي خرمشهر و آبادان دور سازند و مانع پيشروي آنها به سمت اهواز شوند. در اين هنگام نيروهاي سازمان از عدم حضور نيروهاي ايران سود جسته و با پشتيباني هوايي عراق به كشتار مردمي پرداختند كه در حال حركت به سمت اسلامآباد بودند. با نزديك شدن نيروهاي سازمان به شهر اسلامآباد، مردم با تصور اينكه ارتش عراق مجدداً به شهرهاي مرزي ايران تجاوز كرده است پا به فرار گذاشتند و خود را به ارتفاعات اطراف شهر رساندند. عده ديگري از مردم نيز با استفاده از خودرو به سمت باختران در حال حركت بودند. همزمان با تجاوز سازمان به مردم و شهرهاي مرزي، ارتش عراق كه تا سرپلذهاب پيشروي كرده بود، با اجراي آتش سنگين توپخانه مسير را براي نيروهاي سازمان هموار ميكرد. با آتش توپخانه ارتش عراق، تعدادي از زنان و كودكان روستاهاي منطقه به شهادت رسيدند و تعداد ديگري نيز با آتش سلاحهاي ارتش آزادیبخش نقش بر زمين ميشدند. نيروهاي سازمان كه موفق به عبور غافلگيرانه از مرز شده بودند در مقابل مقاومت پراكنده سپاه چهارم بعثت كرمانشاه متحمل خسارتهايي شدند اما به دليل گسيختگي اين مقاومتها و فقدان آتش پشتيباني، پيشروي خود را به سمت اسلامآباد ادامه دادند. در اين وضعيت از سوي نيروي زميني سپاه به لشكر 6 ويژه پاسداران دستور داده شد كه با دو گردان به سمت گردنه پاطاق حركت كند و حركت نيروهاي سازمان را متوقف سازد، اما با توجه به حركت ستوني و سريع نيروهاي سازمان كه متكي به جاده بودند، امكان توقف آنها فراهم نشد.
نيروهاي سازمان با اتكا به جادههاي منطقه و بدون هيچگونه تأمين از جناحين، خود را به اسلامآباد رساندند. در اين زمان به دستور آقاي هاشمي رفسنجاني، جانشين فرماندهي كل قوا، كليه نيروهاي سپاه و بسيج كه در باختران مستقر بودند به سمت اسلامآباد به حركت درآمدند. در ساعت 21:30 روز 3/5/1367 اين شهر به تصرف سازمان درآمد. نيروهاي سازمان همزمان با پاكسازي شهر، حركت ستوني خود را به سمت باختران ادامه دادند، اما چون مردم به شدت از رفتار نيروهاي سازمان وحشتزده شده و به سمت باختران حركت ميكردند، ترافيك سنگيني روي جاده ايجاد شد. با ايجاد ترافيك بر روي جاده، حركت ستوني ارتش آزادیبخش كند شده و با رسيدن نيروهاي لشكر 6 پاسداران به گردنه چهارزبر، در همين نقطه متوقف شدند.(30) توقف ارتش آزادیبخش در پشت ترافيك چند كيلومتري مردم، ابتكار عمل را از آنان گرفت و فرماندهان ارتش آزادیبخش كه جز حركت بر روي جاده، تاكتيك ديگري را نياموخته بودند، به ناچار به درگيري با مردم و نيروهاي سپاه و بسيج پرداختند. در اين زمان نيروهاي سپاه و بسيج با كمك مردم موفق به توقف نيروهاي سازمان شدند. آقاي هاشمي رفسنجاني كه در اين زمان در شهر باختران حضور داشت به اتفاق برادران علي شمخاني و غلامعلي رشيد در يك بسيج عمومي از نيروهاي مردمي شهر باختران، واحدهايي را براي سركوب متجاوزين آماده و به منطقه اعزام كردند.(31) قبل از اين، برادر شوشتري، دانشيار، حميدينيا و شباني در گردنه چهارزبر مستقر بودند و با اندك نيروهاي خودمقاومت ميكردند.
عمليات مرصاد، نحوه مقابله مردم و رزمندگان ايران با سازمان
فرمانده كل سپاه كه در منطقه جنوب هدايت و كنترل يگانها را در مقابله باارتش عراق به عهده داشت و با توان نيروي زميني سپاه موفق به تثبيت حركت نيروهاي متجاوز در جنوب شده بود، به محض اطلاع از وضعيت مناطق عملياتي غرب كشور با دو فروند هليكوپتر از اهواز با برادران قاسم سليماني و جعفر اسدي فرماندهان لشكرهاي41 ثارالله و 33 المهدي و دو دسته نيروي تكور به سمت اسلامآباد حركت كرد.(32) برادر محسن رضايي در غروب 3/5/1367 با تشكيل قرارگاهي به نام مرصاد، قرارگاه مقدم نيروي زميني در ارتفاعات مشرف به اسلامآباد، طرحريزي عملياتي گسترده عليه سازمان را آغاز كرد.(33) وي در تماس بيسيمي با فرماندهان عملكننده در منطقه، نگراني امام از شرايط مردم و جنايتهايي كه نيروهاي ارتش آزادیبخش عليه آنان انجام دادهاند را به اطلاع فرماندهان رساند و گفت: "امروز روز دفن منافقين است و خداوند لطف كرده و در مقابل صداقت و خلوص امام در نوشيدن جام زهر (قبول قطعنامه 598)، منافقين را در اختيار نيروهاي اسلام قرار داده است.(34) با تشكيل قرارگاه نيروي زميني سپاه، اقدامات عملياتي عليه ارتش آزادیبخش سازماندهي و مقرر شد اين اقدامات در دو مرحله سد پيشروي و محاصره و انهدام اجرا شود. قبل از اين به دستور آقاي هاشمي رفسنجاني اطلاعيه تجاوز سازمان مجاهدين به مرزهاي كشور از طريق صدا و سيما پخش شده بود.
با اعلام خبر حمله منافقين به دليل ماهيت سازمان و نفرت عمومي مردم از آنان، بلافاصله نيروهاي داوطلب سراسر كشور و به ويژه نيروهاي بومي كه عملكرد وحشيانه منافقين را در كرند و اسلامآباد ديده بودند، وارد پادگانهاي سپاه در باختران شدند. واحدهاي مستقر در منطقه بلافاصله نيروهاي بومي را سازماندهي كرده و وارد منطقه عملياتي كردند. بسياري از مردم، بدون سلاح خود را به اطراف گردنه چهارزبر رسانده و مايل بودند بدون سلاح به مصاف متجاوزين بروند.
مرحله اول: سد پيشروي
سد پيشروي نيروهاي سازمان كه توسط مردم و دو گردان از لشكر 6 پاسداران در گردنه چهارزبر صورت گرفته بود، با اعزام نيروهاي جديد، پوشش مناسبتري يافت. قرارگاه نجف اشرف از سمت كرمانشاه و گردنه چهارزبر مأموريت سد پيشروي را به عهده داشت. اين قرارگاه با تأخير در حركت سازمان موفق شد تلفات قابل توجهي به نيروهاي سازمان در اين محور وارد آورد. خاكريزهايي كه توسط قرارگاه در گردنه چهارزبر ايجاد شده بود، مملو ازخودروهاي سازمان و اجساد نيروهاي آنها بود. با طلوع آفتاب، فرماندهي ارتش آزادیبخش كه هيچگونه توفيقي در امور نيروهايش از گردنه چهارزبر مشاهده نميكرد، دستور داد تانيروهاي سازمان به سمت چپ و راست جاده رفته و بر روي ارتفاعات نه چندان بلند منطقه مستقر شوند. در اين زمان فرمانده سپاه 4 بعثت، نيروهاي خود را وارد منطقه كرد و به تعقيب نيروهاي فراري سازمان پرداخت. در اين مواجهه، نزديك به 120 نفر از نيروهاي سازمان كشته شدند و تعداد 23 نفر ازآنان نيز به اسارت نيروهاي خودي درآمدند. 35 نفر از نيروهاي اسير كه بسيار خسته و تشنه بودند، هنگامي كه توسط نيروهاي بسيج آب و غذا دريافت ميكردند، اظهار ميداشتند كه باورمان نميشود كه به ما آب و غذا بدهيد، حتي باورمان نميشود كه زنده باشيم، چون در سازمان به ما اينگونه القا كرده بودند كه به محض دستگيري، شما را خواهند كشت.(36)
به هر تقدير پس از برقراري و تشكيل رده تأميني و خط دفاعي در گردنه چهارزبر، ساماندهي خط پدافندي آغاز شد و دو گردان از لشكر 6، يك گردان از سپاه چهارم بعثت و دو گروهان از تيپ 12 قائم (عج) به صورت كامل دراين خط مستقر شدند. در اين زمان به دستور برادر محسن رضايي و با هماهنگيهاي به عمل آمده توسط برادران شمخاني، رشيد و شهيد صياد شيرازي، هوانيروز مستقر در باختران آماده شد تا با انجام پروازهاي شناسايي، وضعيت نيروهاي ارتش آزادیبخش را در منطقه شناسايي كرده و آنها را مورد هجوم هليكوپترهاي خود قرار دهند.
مرحله دوم: محاصره و انهدام
در اين مرحله واحدهاي جمهوري اسلامي ايران مأموريت داشتند، پيشاني جنگي نيروهاي سازمان واقع در تنگه چهارزبر را مورد هجوم قرار داده و با فشار از جناحين جاده، مانع از پراكندگي آنان شوند. يكي از واحدهاي رزمي سپاه نيز به گردنه پاطاق مأمور شد تا از فرار نيروهاي سازمان به خاك عراق جلوگيري كند.(37) نحوه حركت نيروهاي سازمان نشان ميداد كه آنها بدون اتكا به جاده قادر به هيچگونه اقدامي نيستند و اين مسئله بزرگترين نقطه ضعف عملياتي آنان محسوب ميشد. بر همين اساس فرمانده كل سپاه، قرارگاههاي زير را با مأموريتهاي خاص تشكيل داد:
الف) قرارگاه مقدم نيروي زميني سپاه: فرماندهي، هدايت و كنترل كل عمليات را به عهده داشت كه برادران محسن رضايي، علي شمخاني و غلامعلي رشيد در اين قرارگاه فعال بوند. برادر محسن رضايي در محور اسلامآباد، پلدختر بر روي ارتفاعات حاشيه جاده مستقر بود و برادران شمخاني و رشيد در شهر باختران فعاليت ميكردند. جناب آقاي هاشمي رفسنجاني نيز به عنوان جانشين فرماندهي كل قوا، نظارت بر امور عملياتي و هماهنگيهاي كلي مورد نياز را به عهده داشتند.(38)
ب) قرارگاه نجف1: به فرماندهي برادر حميدينيا كه قبل از اين به اتفاق برادران شباني و محصولي و با كمك نيروهاي بومي منطقه، پيشروي سازمان را در 35 كيلومتري باختران سد كرده بودند، مسئوليت تهاجم به پيشاني جنگي سازمان بر روي جاده اسلامآباد به باختران را به عهده داشت. استعداد اين قرارگاه 3 گردان پياده بود.
ج) قرارگاه سپاه چهارم بعثت: به فرماندهي محمدرضا شباني مسئوليت محاصره نيروهاي سازمان از جناح شرقي جاده اسلامآباد به باختران را به عهده داشت. اين قرارگاه مأموريت داشت در امتداد جاده باختران به سمت مرز از قسمتهاي شرقي و شمالي جاده، نيروهاي سازمان را تحت فشار گذاشته و مانع از فرار آنان شود. استعداد اين قرارگاه 2 گردان نيروي پياده بود.
د) قرارگاه رمضان: به فرماندهي برادر محمدباقر ذوالقدر مسئوليت محاصره شهر اسلامآباد را به عهده داشت كه قرار بود از سمت غرب و شمال غربي به اين شهر نزديك شده و مانع از فرار نيروهاي سازمان به سمت مرز شود. استعداد اين قرارگاه 2 گروهان پياده بود. در اين محور 2 گردان از نيروهاي لشكر 27 محمد رسولالله(ص) حضور داشتند كه تلاش اصلي آنان حمله به مقر نيروهاي سازمان در شهر اسلامآباد بود.
هـ) قرارگاه تاكتيكي نجف2: به فرماندهي برادر كرمي، مسئوليت محاصره نيروهاي سازمان از جناح غربي جاده اسلامآباد به باختران را به عهده داشت. مأموريت اين قرارگاه، محاصره و تحت فشار قرار دادن نيروهاي سازمان در امتداد جاده باختران به سمت مرز بود و منطقه مأموريت اين قرارگاه قسمتهاي غربي و جنوبي جاده بود. استعداد اين قرارگاه نيز دو گردان پياده بود. علاوه بر اين، قرارگاه نجف2 مسئوليت اعزام يك گردان نيروي پياده به تنگه پاطاق را داشت تا از فرار نيروهاي سازمان جلوگيري كند.
شرح عمليات مرصاد
در صبح روز 4/5/1367، دو گردان از لشكر 9 بدر و دو گردان از لشكر 28 روحالله به قرارگاه مرصاد1، نجف1 و قرارگاه رمضان مأمور شدند. از طرفي ارتباط برادر محسن رضايي با فرمانده لشكر57 ابوالفضل كه همراه با يك گروهان از نيروهايش در تنگه شبان قرار داشتند، بر قرار شد. فرمانده قرارگاه مقدم نيروي زميني سپاه به فرمانده لشكر 57 ابوالفضل دستور داد تا همراه با نيروهايش به سمت تنگه پاطاق حركت كرده و مانع از فرار نيروهاي سازمان به عراق شود. نيروهاي تيپ 29 نبياكرم(ص) كه در پادگان ابوذر با تيپ 3 ارتش آزادیبخش درگير بودند به دستور برادر كرمي، فرمانده قرارگاه نجف2، يك گروهان از نيروهاي خود را به نزديكي شهر اسلامآباد رسانده تا فشار بيشتري را به نيروهاي سازمان وارد آورند. وي با نيروهاي سپاه و مردم ايلام يك واحد مستقل تشكيل داده و آنها را به جنوب اسلامآباد نزديك كرد، قبل از اينكه برادران اللهكرم و سعيد قاسمي با لباس مبدل وارد شهر اسلامآباد شوند و شناسايي كاملي از واحدهاي سازمان در اين شهر به عمل آوردند.
با طلوع آفتاب روز 4/5/1367، هجوم نيروهاي خودي به واحدهاي ارتش آزادیبخش آغاز شد. با اولين فشار قرارگاه نجف1 از سمت تنگه چهارزبر، نيروهاي سازمان دست به عقبنشيني زدند، اما بلافاصله تيپ محور همدان ارتش آزادیبخش خود را به خاكريزها رساند و شروع به مقاومت كرد. دراين فاصله برادر حميدينيا به نيروهاي احتياط خود كه در تپههاي اطراف تنگه چهارزبر مستقر بودند فرمان حمله داد و آنان نيز پس از شليك تعدادي گلوله خمپاره خود را به خاكريزها رسانده و به نيروهاي سازمان هجوم بردند. فرماندهي محور همدان سازمان با مشاهده اين هجوم سنگين، بسيار مأيوس و نااميد شد و دستور عقبنشيني داد. با عقبنشيني و فرار اين نيروها روحيه ساير نيروهاي سازمان به شدت تضعيف شد و آنها نيز پا به فرار گذاشتند. خبر فرار نيروهاي سازمان كه به قرارگاه مركزي عمليات مرصاد رسيد، فرمانده قرارگاه از برادران شمخاني و رشيد خواست تا هر چه سريعتر هليكوپترهاي هوانيروز را به پرواز درآورده و پس از شناسايي سريع، اقدام به تعقيب و انهدام واحدهاي در حال فرار سازمان كنند. با تدبير فوق به نظر ميرسيد جاده باختران به اسلامآباد و كرند به گورستان دشمنان تبديل شود. با شروع آتش هليكوپترها، خودروهاي سازمان كه پر از نيروي در حال فرار به سمت اسلامآباد و كرندبودند، مورد اصابت موشكهاي رها شده قرار گرفتند و يكي پس از ديگري منهدم شدند. با بسته شدن جاده و فشار نيروهاي خودي كه به شهر اسلامآباد نزديك شده بودند، نيروهاي سازمان به تپهها و زمينهاي كشاورزي اطراف جاده پناه بردند. با اين اقدام، فرماندهي قرارگاه مقدم نيروي زميني سپاه به قرارگاههاي سپاه چهارم بعثت و نجف 2 دستور داد تانيروهاي خود را براي دستگيري نيروي فراري سازمان به جاده باختران اسلامآباد نزديك كنند. (39)
فرمانده قرارگاه مركزي با مشاهده اضمحلال نيروهاي سازمان، از برادران شمخاني و رشيد خواست تا هر چه سريعتر با استفاده از هليكوپترهاي هوانيروز ارتش، نيروهاي لشكر 9 بدر و 28 روحالله را در نزديكي شهر اسلامآباد پياده كرده تا با توان بيشتري به انهدام نيروهاي فرار بپردازند. از سوي ديگر برادر رضايي به برادر كرمي فرمانده قرارگاه نجف 2 دستور داد تا بخشي از نيروهاي خود را به سمت پادگان الله اكبر و نزديكي مرز برده تا مانع از فرار نيروهاي سازمان به عراق شوند. در اين لحظات (ساعت 16:00 روز 4/5/1367) كه شهر اسلامآباد به طور كامل در كنترل نيروهاي سپاه پاسداران قرار گرفته بود، برادر صياد شيرازي همراه با هليكوپترهاي هوانيروز همچنان مشغول، انهدام واحدهاي ارتش آزادیبخش بود كه در حال فرار به سمت مرز بودند. دستگيري نيروهاي سازمان نيز ادامه داشت. فرماندهي قرارگاه مركزي به كليه فرماندهان دستور داد كه به خودروهايي كه در حال امدادرساني و پشتيباني از نيروهاي خودي هستند، ابلاغ شود تا نيروهاي خودي و دشمن را نيز جمعآوري كرده و به بيمارستانهاي باختران انتقال دهند.(40)
در اين زمان كه عرصه بر نيروهاي ارتش آزادیبخش بسيار تنگ شده بود، دو گردان از واحدهاي لشكر 27 حضرت رسول(ص)، كه قبلاً آماده شده بودند، به منطقه اعزام شدند تا پاكسازي منطقه را با دقت و وسعت بيشتري انجام دهند. ساعت، 17:30 روز 4/5/1367 را نشان ميداد كه فرمانده كل سپاه پاسداران براي اطمينان از پاكسازي شهر اسلامآباد وارد اين شهر شد و به نيروهاي مستقر در شهر دستور داد تا كوچه به كوچه و خانه به خانه شهر را پاكسازي كنند تا مردم به زندگي عادي خود ادامه دهند.(41) مردم شهر نيز كه اكثراً مسلح شده بودند كنترل شهر را به عهده گرفتند تا نيروهاي نظامي با آرامش بيشتري به تعقيب و تنبيه متجاوزين بپردازند.
نيروهاي مستقر در مناطق مرزي و تنگه پاطاق نيز با بستن راه عبور نيروهاي سازمان، تعداد زيادي از آنان را منهدم كردند و به تعقيب آنان به سمت داخل كشور پرداختند.(42) عمليات تعقيب و دستگيري نيروهاي سازمان تا شب و نيز روز 5/5/1367، به طول انجاميد و فرماندهي سپاه به منظور سازماندهي متمركز اين مرحله از عمليات، برادر وحيدي را به عنوان فرمانده ارشد منطقه تعيين كرد تا عمليات پاكسازي و دستگيري نيروهاي سازمان زير نظر ايشان ادامه يابد.
نتايج عمليات
عمليات فروغ جاويدان و پاسخ كوبنده ايران به آن (مرصاد) در شرايطي روي داد كه تصور ميشد ايران در ضعيفترين وضعيت سياسي و نظامي قرار دارد و از نظر سياست داخلي بسيار شكننده است. اما برخلاف اين تصور، نيروهاي سپاه پاسداران در فاصله كمتر از ده روز از پذيرش قطعنامه 598 موفق شدند دو هجوم گسترده ارتش عراق در جنوب و سازمان مجاهدين (منافقين) در غرب را پاسخ داده و نيروهاي دشمن را مجبور به فرار كنند. هجوم گسترده مردم شهرهاي مختلف كشور به جبهههاي جنگ، كه دقيقاً پس از اطلاع از تهاجم عراق و سازمان مجاهدين صورت گرفت، نشان داد كه مردم ايران همچون گذشته آماده دفاع از كيان ميهن اسلامي خود هستند و نفرت آنان از سازمان مجاهدين خلق كمتر از صدام و رژيم بعث نيست. دستآوردهاي اين عمليات (مرصاد) را ميتوان در دو بخش سياسي و نظامي به شرح زير بيان كرد:
الف) دستآوردهاي سياسي
1) افشا شدن هر چه بيشتر جريان نفاق با قرار گرفتن آنان زير نظر مستقيم صدام و بعثيون
2) شفاف شدن ماهيت سازمان مجاهدين خلق بيش از گذشته در ميان مردم ايران
3) برطرف شدن ترديدهاي بينالمللي نسبت به تروريستي بدون رفتار و انديشههاي رهبران و اعضاي سازمان
4) عدم حمايت بينالمللي از اقدامات سازمان مجاهدين خلق
5) روشن شدن ضعفهاي اساسي سازمان در ابعاد ايدئولوژي، تحليل، رهبري، سازماندهي و ...
6) مشخص شدن عمق كينه مردم ايران نسبت به سازمان، رهبري، كادرها و اعضاي آن
7) قرار گرفتن رجوي و صدام در كنار يكديگر و در مقابل دولت و ملت ايران
8) روشن شدن وابستگي عميق منافقين به سازمانهاي جاسوسي و تروريستي، خصوصاً رژيم صهيونيستي اسرائيل
9) پايان عمر سياسي و نظامي سازمان همزمان با پايان جنگ ايران و عراق
10) درك عميق نظام بينالمللي نسبت به مشروعيت و مقبوليت امام و نظام سياسي حاكم در ايران
11) پويايي و بالندگي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به عنوان نهادي كه پاسداري و نگهباني از انقلاب اسلامي را به عهده دارد.
ب) دستآوردهاي نظامي(43)
1) هلاكت و از بين رفتن بيش از 2506 نفر از كادرها و اعضاي سازمان مجاهدين خلق كه در ميان
آنان تعدادي از كادرهاي بالا و مركزيت سازمان مشاهده ميشدند. در اين رابطه حتي هويت افراد نيز مشخص گرديد.
2) از بين رفتن بيش از 438 دستگاه نفربر، تانك و خودرو
3) انهدام بيش از 1200 قبضه تجهيزات نظامي از قبيل توپ ضدهوايي، موشكانداز، خمپاره، سلاح انفرادي و ...
4) اسارت بيش از 566 نفر از اعضا و كادرهاي سازمان كه در بين آنان چند تن از كادرهاي اصلي و بالاي سازمان وجود داشتند
5) به غنيمت درآمدن 531 دستگاه تانك، نفربر و خودرو ومقادير زيادي تجهيزات و سلاحهاي انفرادي
ج) خسارتهاي نيروهاي خودي(44)
1) شهادت 236 نفر از مردم، نيروهاي بسيج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي
2) وارد آمدن خسارت به يك فروند هليكوپتر هوانيروز ارتش
3) تخريب تعدادي از ساختمانهاي اداري و مسكوني شهرهاي كرند و اسلامآباد
4) انهدام 35 دستگاه خودروي نظامي و شخصي متعلق به مردم
5) وارد آمدن خسارت به 45 دستگاه خودرو كه تعدادي از آنها متعلق به مردم عادي بود.
آزمون فرضيه تحقيق (نتيجهگيري تحقيق)
همانگونه كه در مقدمه مقاله اشاره شد، انگيزه اصلي رهبران سازمان از تهاجم به ايران، تحليل
مركزيت و رهبري سازمان از شرايط داخلي ايران بود. آنها با اين تصور كه پايان جنگ، پايان عمر سياسي جمهوري اسلامي ايران است و رهبران ايران در اوج ضعف سياسي و نظامي، مجبور به پذيرش قطعنامه 598 شدهاند و در چنين شرايطي، مشروعيت و مقبوليت نظام از بين رفته و اكثريت مردم در مقابل حكومت قرار دارند، عمليات فروغ جاويدان را طرحريزي و اجرا كردند. فرضيه نگارنده نيز بر اين پايه استوار بود كه صرفنظر از دلايل تاكتيكي و عملياتي شكست سازمان مجاهدين، دليل اصلي و راهبردي اين شكست، تحليل نادرست و يا مغاير با واقعيت رهبران سازمان از شرايط داخل كشور ايران بود. نتايج عمليات به ويژه مطالبي كه در بخشهاي عمليات فروغ جاويدان و عمليات مرصاد بيان شد به خوبي نشاندهنده غلط بودن فرضيه رهبران سازمان ميباشد كه در اينجا به اختصار به آنها اشاره ميشود:
1) جنگ و نحوه مديريت آن نه تنها باعث كاهش مقبوليت و در نتيجه كاهش مشروعيت نظام نشد بلكه با حضور گسترده مردم در جبهههاي جنگ، پس از پذيرش قطعنامه 598، افزايش مشروعيت و مقبوليت نظام و مسئولين سياسي را به دنبال داشت.
2) پذيرش قطعنامه 598 و عكسالعمل مردم نسبت به هجوم عراق و مجاهدين نشان داد كه اين تصميم باعث افزايش نفوذ امام و نظام سياسي در مردم شده و اين درك را در مردم تقويت كرد كه تصميمات نظام، مبتني بر عقلانيت و خرد جمعي است.
3) حضور گسترده مردم در مناطق عملياتي در روزهاي پاياني جنگ به ويژه در منطقه غرب كشور و در مقابله با سازمان مجاهدين نشان داد كه مردم همواره در كنار نظام و مسئولين هستند و به
محض احساس خطر، حاضر به بذل جان و مال خويش هستند.
4) نحوه مقابله مردم بومي با ارتش آزادیبخش و عدم همكاري آنان با نيروهاي سازمان بيانگر اين نكته است كه حتي مردم زجر كشيده منطقه كه سالها زير فشار حملات هوايي و زميني ارتش عراق قرار داشتند و طعم تلخ فشارها و محروميتهاي اقتصادي جنگ را با پوست و گوشت و استخوان خويش لمس كردهاند، حاضر به همراهي با دشمنان انقلاب و نظام نيستند و در تحليل خود دو مسئله فوق را از يكديگر تفكيك ميكنند.
5) نتايج عمليات نشان ميدهد كه برآيند جنگ كه كمترين آن بيرون راندن متجاوزين از خاك ايران بوده است، باعث همبستگي و انسجام ملي در ميان مردم شد.
6) پاسخ مثبت مردم به مسئولين براي حضور در جبهههاي جنگ پس از حمله ارتش عراق و مجاهدين خلق نشان ميدهد كه تحليل مجاهدين مبني بر عميق بودن شكاف ميان مردم و مسئولين، غلط بوده و مسئولين كشور به ويژه اما داراي نفوذ گسترده و عميق در ميان مردم هستند.
نكته قابل اشاره در پايان مقاله كه به نظر نگارنده حائز اهميت فراوان است، توجه به اين مسئله است كه سازمان مجاهدين در مقاطع مختلف تاريخي همواره اسير تحليل و درك غلط رهبران خود بوده و چنين تحليلهايي بارها سازمان را در معرض نابودي كامل قرار داده است. دليل بروز اين ضعف اساسي شايد مربوط به وابستگيهاي پنهان سازمان به جريانات و سازمانهاي سياسي باشد؛ كه انشاءالله در فرصت و مجالي ديگر به آن خواهيم پرداخت.
منابع
1) سيدحميد روحاني، تحليلي بر نهضت امام خميني(ره)، جلد3، ص297.
2) همان، ص303.
3) هادي شمسي حائري، مرداب، بيجا، ص76.
4) انجمن ايران اينترليك، براي قضاوت تاريخ، ص44.
5) گزارش ويژه، دادستاني كل انقلاب، ص34.
6) هادي شمسي حائري، همان، ص81.
7) همان.
8) همان، ص82.
9) انجمن ايران اينترليك، همان، ص45.
10) مسعود رجوي، تبليغات سازمان در سيماي مقاومت، اداره كل التقاط، آرشيو نوار ويدئو3.
11) هادي شمسي حائري، همان، ص94.
12) مسعود رجوي، همان.
13) همان.
14) انجمن ايران اينترليك، همان، ص94.
15) سازمان مجاهدين خلق، دهمين سالگرد عمليات فروغ جاويدان، چاپ لندن، دفتر سياسي، 1998، ص76.
16) انجمن ايران اينترليك، همان، ص105.
17) گزارش ويژه، سازمان حفاظت اطلاعات منطقه غرب، 15/11/1364، ص5.
18) همان، 25/1/1366، ص4.
19) همان، 12/1/1367، ص2.
20) همان، 31/3/1367، ص2.
21) مسعود رجوي، همان، آرشيو شماره 7.
22) هادي شمسي حائري، همان، ص86.
23) اعترافات سعيد شاهسوند، اداره كل التقاط وزارت اطلاعات، اسناد مرصاد، سند شماره 40.
24) همان.
25) مسعود رجوي، همان.
26) مجيد مختاري، سخنراني در دانشكده فرماندهي و ستاد ناجا، 31/6/82.
27) سعيد شاهسوند، همان، سند شماره 45.
28) سازمان مجاهدين خلق ايران، همان، ص156.
29) انواع خودروهاي زرهي: (زرهپوش چرخدار فرانسوي بنها 70 دستگاه، تفنگ 106 ميليمتري 100 قبضه، سلاح پدافند هوايي 1/402 ميليمتري 100 قبضه، توپ 122 ميليمتري 30 قبضه، انواع خمپارهانداز 60 و 80 كماندويي 299 قبضه، تيربار دوشكا 80 قبضه، موشك سهند 50 قبضه و انواع خودرو 1200 دستگاه.)
30) وفيق سامرايي، ويراني دروازههاي شرقي، ص122.
31) يادداشتهاي نويسنده از عمليات مرصاد، 8/5/1367.
32) همان.
33) مجيد مختاري، راوي قرارگاه خاتم، دفتر شماره 12، دستنوشته هاي راوي، ص67.
34) همان، ص71.
35) همان، ص111.
36) يادداشتهاي نويسنده از عمليات مرصاد، ص15.
37) همان، ص16.
38) همان، ص17.
39) همان، ص19.
40) همان، ص25.
41) مجيد مختاري، همان، ص129.
42) همان، ص131.
43) گزارش ويژه، همان، 12/5/1367.
44) همان.
* عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) و فرمانده قرارگاه سپاه چهارم بعثت در عملیات مرصاد
* فرار رجوی و بنیصدر از ایران به فرانسه در کتاب خاطرات بنیصدر بیان شده که در بخش نقد و بررسی به عنوان «روایت یک شکست» به چاپ رسیده است.
* امریکا با کمک اطلاعاتی به عراق برای حمله به ایران، هم زمان با حمله عراق به فاو به سکوهاي نفتی ایران حمله کرد.