مقدمه
اين مقاله تلاش مي كند ديدي كلي درباره فرهنگ، فرهنگ دفاع و چالشهاي پيش روي تعريف و گسترش فرهنگ دفاع را با رويكردي اجمالي به جنگ ايران و عراق "طرح" كند. براي يافتنيتر كردن هدف مقاله، نكاتي يادآور ميشود:
1- اگر پرسشها و دانشهاي پيامد آنها دربارهِ يك موضوع "نوشته" نشود و يا به تعبيري از "ادبيات نوشتاري" برخوردار نگردد، كمتر مي توان آن را خواند، پرسيد، نقد كرد، پرداخت و در نتيجه به پاسخهاي خلاقانه و كشفيات جديد دربارهِ آن دست يافت. لذا اين مقاله "بيان كلياتي است براي طرح يك موضوع اساسي با هدف اينكه در آينده بدان بيشتر پرداخته شود".
2- مقاله حاضر الزاماً به دنبال اثبات يا رد فرضيه يا فرضيههايي مربوط به موضوع بحث خود نيست، شايد به دليل ساختار محتوايي و نگارشاش بتوان آن را تماماً يك "مسأله" دانست. اميد است چنين شيوهاي علاقهمندان به ويژه پژوهشگران، تصميمسازان، تصميمگيران راهبردي و مديران كاربردي اين حوزه را به مشغوليت مفيد ذهني وادارد.
3- پيشينهاي با موضوع و هدف خاص اين مقاله، يافت نشد. اگرچه توجه به پيشينههاي علمي )با فرض موجود بودن( بسيار مهم است، ليكن مهمتر آنكه مجموعه فعاليتهاي فرهنگي با هدف فرهنگسازي در كشورها، فاقد پيشينهاي با طراحيهاي جامع و مانع راهبردي و كاربردي است1 و از اين قافله عقب نمانده است فرهنگ دفاع كه حراست و امنيت مرزهاي جغرافيايي سرزميني، فرهنگ ديني و ملي در گروي آن است.
4- بنابر آنچه گفته شد، اميد است اين مقاله با توجه به "كلي بودنش"، روزنه اي به سوي موضوعات اين چنين باشد، به همين خاطر خالي از كاستي و بي نياز از نقد و پيشنهاد نيست.
طرح مسئله:
جنگ پديدهاي اجتماعي است و به دليل وجود عناصر انساني درون خود، ويژگيهاي پيچيدهاي نيز دارد. مجموعه دانش بشري براي شناخت و آگاهي گستردهتر و ژرفتر از چنين پديدههايي، رويكردهاي گوناگون و روش مناسب با اهداف پژوهشگران را پيش روي آنان قرار داده است. اگر چه رويكرد فرهنگي - اجتماعي )با تعبير كلياش( به كمك علوم اجتماعي و روانشناسي، شناخت بهتري از پديده جنگ ايران و عراق به دست خواهد داد، اما پرسش مهم اين است كه چنين شناختي چه ضرورتي دارد؛ به ويژه آنكه سالهاست جنگ ايران و عراق پايان گرفته و "تاريخي" شده است.
به اشاره بايد گفت با توجه به اينكه آرزوي جهاني تكقطبي به فرمانروايي امريكا و تحقق طرح خاورميانه بزرگ و تسلط بر غنيترين ذخاير انرژي دنيا در خليجفارس با از پيشرو برداشتن بزرگترين مانع چنين تفكري كه در سياستهاي جمهوري اسلامي ايران تجلي يافته است هنوز از آرمانهاي سردمداران امريكا حذف نشده است، نميتوان انتظار داشت كه خطر براي ايران يك توهم باشد. به دليل وجود همين خطر هشياري ضروري است به علاوه هشياري، آمادگي دفاعي،
خصوصاً دفاع مردمي امري اجتنابناپذير است. دفاع كشور ايران عليه عراق در جنگ تحميلي هشت ساله، بسيار متكي به حضور و حمايت آحاد مردم آن داشته است. دقت و بررسي وضعيت رواني، فرهنگي و اجتماعي مردم در طول هشت سال جنگ و نيز عوامل و زمينه هاي پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان ملل، ما را به نقش مردم در فراز و نشيب دفاع مردمي بيش از پيش واقف خواهد كرد.
شناخت فرهنگي - اجتماعي از جنگ ايران و عراق ، مفهومي كلي و تعريف نشده است ، مفهومي بدون عناصر و شاخصهاي معين كه قابليت بررسي ، تجزيه و تحليل داشته باشد. لذا پرسش كاركرديتر اين است كه "دفاع مردم ايران در جنگ هشت ساله با عراق چه ويژگيها، عناصر، شاخصها و نمادهايي داشت كه شناخت از آنها ميتواند الگويي براي فرهنگ دفاع در مقابله با هر حمله و تهاجمي فراهم كند؟" پاسخ به چنين پرسشي مستلزم توجه به ملاحظات، دادهها، داشتهها، چالشها و ابزارهايي است كه هماكنون فاقد آن هستيم.
چالشها
عنوان چالشها ، ناظر به مسائل و موضوعاتي است كه غفلت از آن، مانع از گسترش عناصر، شاخصها و نمادهاي فرهنگ دفاع در اجتماع مردم ايران خواهد شد. در اين مبحث چالشها به دو گروه تقسيم ميشوند:
اول: چالشهايي كه مربوط است به تعريف، مفهوم و جنبههاي فرهنگ.
دوم: ابزارهايي نرمافزاري كه نبودشان موجب چالش شده و يا خواهد شد.
چالشهاي گروه اول
تعريف فرهنگ دفاع - چالش اول
اگر چه براي فرهنگ برخي 150، برخي 300 و برخي 400 تعريف برشمردهاند. لكين در اين قسمت به تعاريفي ميپردازيم كه هدف مقاله را ملموستر خواهد كرد.
1- رايجترين و پذيرفتهترين آن تعريف تايلور است: مجموعه مدغم و منتظمي از دانشها، معتقدات، هنر، اخلاقيات، قوانين، عادات، آداب و بسياري از چيزهاي ديگر كه انسان به عنوان عضو جامعه از جامعه كسب ميكند.2
2- مجموعه عقايد و ارزشهايي كه در گروههاي اجتماعي وجود دارند و تجسم عيني همراه با مادي كردن آنها در قالب ابزار و كارهاي هنري.3
3- سيستمي كه از بينشها و ارزشها به وجود آمده و به افراد يك جامعه و اعضا و طبقات و كاستهاي مختلف، نوعي معيار يكسان براي ارزشگذاري رفتار تا ايجاد نظم در روابط استثنايي، عرضه ميكنند.4
4- فرهنگ مفهومي است كه در خارج از ذهن واقعيت ندارد، بلكه در حقيقت "سازهاي فكري" است كه براي توصيف )و توجيه( مجموعه پيچيدهاي از رفتارها، افكار، عواطف و مصنوعات بشري به كار ميآيد. به نظر اين نويسنده، واقعيت نداشتن فرهنگ قابل بحث و بررسي است كه در حوصله اين مقاله نيست.5
5- فرهنگ سعي در ترغيب، يك شخص براي توجه به برخي چيزهاست.6
6- فرهنگ گسترهِ همه اعتقادات، نگرشها و رفتار فردي و جمعي افراد يك ملت است.7
7- بنّابر استنباط اين نويسنده: فرهنگ مجموعه نگرشها، بايدها و نبايدهاي ناشي از آن است كه براي ايجاد رفتار در يك فرد يا افراد يك جامعه نسبت به موضوعي خاص پيشنهاد ميشود مانند مجموعه فرهنگ اسلامي؛ هرگاه فردي در اثر تجربه و تفكر شخصي و يا در تعامل با جامعه، چنين فرهنگي را براي رفتار خويش برگزيند، اين تعريف ناظر به فرهنگ شخصي )مؤثر بر شخصيت فرد( خواهد بود، مانند فرهنگ مسلمان بودن؛ چنانچه گروهي يا همه آحاد )تكتك افراد جامعه( چنين فرهنگي را براي رفتار خود بپذيرند، آن فرهنگ جامعه است و به تعبيري جامعه به آن فرهنگ متصف ميشود مانند جامعه اسلامي.
حال اين پرسش مطرح است كه آيا تاكنون تعريفي براي دفاع و فرهنگ دفاع به ويژه متكي به فرهنگ اصلي و محوري مردم داشتهايم؟
مفهوم محوري فرهنگ دفاع - چالش دوم
مفهوم محوري فرهنگ هميشه روشن نيست. براي مثال فرهنگ مردم ايران، فرهنگ قوم بختياري، فرهنگ آذريها، فرهنگ قوم عرب، فرهنگ در آئينهاي بومي مثل فرهنگ ازدواج، سوگواري و همچنين فرهنگ خشونت، فرهنگ فقر، فرهنگ تجملگرايي، فرهنگ غرب، فرهنگ شرق، فرهنگ مسلماني، فرهنگ ايثار و احساس مسئوليت، ناظر به كدام مفهوم فرهنگ است؟8 يعني مفهوم محوري در آنان چيست؟
پس وقتي ما درباره فرهنگ سخن ميگوييم، شايسته است از خود بپرسيم به كدام مسائل مشخص اشاره داريم؟ وقتي از فرهنگ دفاع به معناي كلياش و فرهنگ دفاع مقدس به معناي اخص دفاع در جنگ 8 ساله سخن ميگوييم مفهوم محوري مورد نظر كدام است؟
حوزه جغرافياي فرهنگ دفاع - چالش سوم
گفته شده ، مفهوم فرهنگ در چارچوب تاريخي مشخص با رويكردي مليگرايانه به عنوان نيرويي وحدتبخش و همگنساز كه در نهايت از حكومت حمايت خواهد كرد، پديد آمده است. ادعاي وحدت براي فرهنگ بنيادين كشور، در مشروعيت بخشيدن و تقويت حكومت كارساز است. با گرامي داشتن آرمانهاي مشترك ملي و ديد مشترك از زندگي، اختلاف دروني تضعيف ميشوند. فرهنگ در اينجا به منزله پيوند مردم درون يك واحد سياسي عمل ميكند.9 همچنين گفته شده حوزه فرهنگي ناظر به دو منطقه در يك سرزمين است كه با وجود تفاوتهاي بين خود، از نقاط مشترك و تركيبهاي فرهنگي مشابه فراواني برخوردارند كه هرگز اين تشابه بين دو منطقه از سرزمين يا دو قاره مختلف ديده نميشود.10
در همين حال ميدانيم كه هيچ فرهنگي محصور به يك سرزمين نيست، يك فرهنگ جزيرهاي مجزا از فرهنگهاي ديگر نيست. روابط افراد دو جامعه، فرهنگها را تحت تأثير قرار ميدهد و تحولات اخير در مبادله اطلاعات، فرهنگها را با شتاب و عمق بيشتري نسبت به گذشته تحت تأثير قرار داده است.
همچنين ميدانيم بسياري از جوامع پذيراي فرهنگي هستند كه هماكنون در حصر هيچ مرز جغرافيايي نيستند، مانند فرهنگ ديني در جامعه مسلمانان جهان، فرهنگ درمان انسانهاي بيمار در جامعه پزشكان بدون مرز، فرهنگ احترام به قهرمانان ورزشي فارغ از دين، مليت، آيين و رفتار شخصي بههنجار يا ناهنجار آنان. در هر حال پاسخ به اين پرسش كه جغرافياي فرهنگ كجاست و چه مرزي دارد؟ ميتواند پاسخ به اين پرسش را نيز فراهم كند كه از چه بايد دفاع كرد؟
عناصر و تركيبهاي فرهنگ دفاع - چالش چهارم
كوچكترين موضوع و واحد قابل تعريف و تشخيص فرهنگ را "عنصر فرهنگ" و چند عنصر هماهنگ و متناسب و همراه را "تركيب فرهنگي" و مجموع تركيبهاي فرهنگي را كه در يك منطقه داراي شكل محدود و متمايز است "حوزه فرهنگي" ميگويند.11
بنابر برداشت نويسنده اين مقاله از نظريه مردمشناسان، ميتوان مناسك حج را يك تركيب فرهنگي تلقي كرد كه از عناصري چون نيت، لباس احرام، احرام، طواف، نماز خاص، سعي صفا و مروه، قرباني در مني و غيره تشكيل شده است.
ما وقتي درباره فرهنگ ايراني يا فرهنگ دفاع سخن ميگوييم چه عناصر يا تركيبهايي را مد نظر داريم؟ وقتي ميگوييم فرهنگ ايثار، فرهنگ شجاعت، فرهنگ تلاش و پركاري، آيا براي آنان عناصر، شاخصها و نمادهايي در نظر گرفته و تشخيص دادهايم كه بتوانيم با بررسي آنها در "فرهنگ دفاع مقدس" جستجو كنيم و سپس از آن الگويي براي "فرهنگ دفاع مردمي" استخراج نماييم؟
تبادل فرهنگي - چالش پنجم
همانطور كه قبلاً گفته شد هيچ فرهنگي جزيره مجزايي نيست، يا به تعبيري هيچ فرهنگي در مقابل فرهنگ ديگران آببندي نشده است. همه فرهنگها در رابطه با يكديگر تأثيرگذار و تأثيرپذيرند. بررسيها نشان داده است، ميزان بالايي از واردات خارجي درون هر فرهنگ وجود دارد كه به مرور زمان ممكن است جزئي از خود فرهنگ شوند.12 اگرچه اين تبادل هم در جنبههاي مثبت فرهنگ كاركرد دارد و هم در جنبه منفي ولي روزنه قابل نفوذي است براي انتقال فرهنگهايي كه ميتواند فرهنگ دفاع را دستخوش چالشهاي جديدتري كند. به همين دليل امكان تبادل فرهنگي، دشمنان براي تهاجم به هر كشوري، فرهنگ آن كشور را بهترين بستر براي اجراي اهداف خود ميدانند و پيش از هر اقدام نظامي در مرزهاي جغرافيايي، به مرزهاي فرهنگي آن يورش ميكنند.13
سيال بودن فرهنگ - چالش ششم
فرهنگ ماهيتي سيال دارد، ثابت و لا يتغير نيست، دائماً در جريان است، فرهنگها براي باقي ماندن نيازمند تغيير دائمياند، اگر چه فرآيند آنها محسوس نباشد. تحقيقات نشان داده است كه مردم وقتي فرهنگي )سنتي( برايشان مبهم به نظر برسد آن را پاكسازي ميكنند يعني دوباره تفسير ميكنند تا براي شرايطي كه در آن هستند قابل درك و استفاده شود. ميتوان سنت خواستگاري و تعيين مهريه را از جمله شواهد اين ويژگي فرهنگ بدانيم.14 پرسش اين است كه فرهنگ جهاد و دفاع، فرهنگ ايثار و فرهنگهاي ديگري كه در مجموعه كلي فرهنگ "دفاع مقدس" تجلي پيدا كرد چه تعداد ، به چه ميزان و به چه شكل و صورتي اكنون باقي مانده است؟ و براي اينكه بتوان آنها را به فرهنگي پايدار اما با مصاديق روزآمد تبديل نمود چه بايد كرد؟
انتخابي بودن فرهنگ - چالش هفتم
اگر چه هر فرهنگي ميتواند برخلاف خواسته افراد جامعه كمكم، به تدريج و در گستره زمان در مردم نفوذ كند، اما وجه انتخابي آن به قدري مؤثر است كه ميتوان نپذيرفتن بسياري از فرهنگها به وسيله مردم را در جامعه مشاهده كرد. بسياري از مردم در پذيرش برخي فرهنگها مقاومت ميكنند، آنچنان كه ميبينيم بسياري از جوانان فرهنگ و سنن گذشته را نميپذيرند و نيز بسياري از افراد مسنتر جامعه در برابر برخي فرهنگ و آدابي كه گروهي از جوانان براي خود برگزيدهاند، مقاومت ميكنند. اين امكان پذيرفتن يك فرهنگ كه به تعبير روانشناسان اجتماعي عمدتاً از طريق "حوزه پذيرش" فرد به آحاد جامعه وارد ميشود و نيز مقاومت در برابر پذيرش يك فرهنگ، شامل هر فرهنگي از جمله فرهنگ دفاع نيز ميشود. در اين صورت ميپرسيم حوزه پذيرش فرهنگ دفاع در مردم ايران كجاست و حوزه مقاومت آن در برابر چنين فرهنگي چيست؟ بررسي دادهها و داشتههاي جنگ ايران و عراق كه به صورت اكتشافي بايد به دست آيد ما را قادر به شناخت چنين حوزههايي خواهد كرد.
جهاني شدن ناشي از تبادل فرهنگي - چالش هشتم
جهاني شدن را اگرچه ميتوان بدبينانه، نوعي تهاجم فرهنگي تلقي كرد، اما از منظر تبادل فرهنگي نيز كه بررسي شود، پيامدهايي خواهد داشت كه دولتها را با چالشهاي جدي در دفاع از "ملت" و "هويت ملي" مواجه خواهد كرد.
جهاني شدن در صدد بناي طرح تازهاي از امنيت است كه مهمترين تحول پيامد آن بياعتبارسازي الگوي "دولت كشوري" و تأسيس جامعهاي به هم پيوسته )United society( به بزرگي جهان ميباشد و از آن به جامعه جهاني)Globall society( و از اعضاي آن به شهروندان جهاني)Globall Citizeship( ياد ميشود.
درك پيامدهاي امنيتي از اين جامعه جهاني مهم است، بر اين اساس جهاني شدن چارچوب "ملي"اي را كه ثبات و استقرار بسياري از نظامها مبتني بر آن است، به مبارزه ميطلبد و همين امر ميتواند نويدبخش موج توفندهاي از ناامني براي اين گروه از واحدهاي سياسي باشد.15
به نظر نويسنده اين مقاله، از جمله فرهنگهاي خاص كه به دنبال مجموعه فرهنگ جهاني شدن ميتواند براي هر كشوري چالشآفرين باشد، احساس جهانوطني است؛ بدين معنا كه افراد يا هر يك از افراد ملت بر اين باور باشند كه ميتوانند در هر گوشه از جهان حتي كشوري كه ميتواند متخاصم باشد وطن اختيار كنند، در آنجا مشغول به كار و تحصيل شوند، همسر برگزينند و نسلهاي آينده خود را توليد و تربيت كنند. در اين حالت ميتوان توقع داشت در صورت بروز درگيري سياسي نظامي با هر كشوري، آستانه انگيزه و تحريك براي دفاع بالا رود و فرد هيچ نقش دفاعي براي خود قائل نشود. درچنين وضعيتي صرفاً ارائه فرهنگي با عنوان فرهنگ دفاع بدون توجه به ساير فرهنگهاي خاص پيوسته به آن آيا ميتواند مورد پذيرش جامعه باشد؟ آيا تمهيدي براي شناخت فرهنگ خاصي پيوسته به فرهنگ دفاع وجود دارد؟ بايد آگاه بود كه پيشگيري از ورود فرهنگ جهاني شدن، امري نشدني است، پس بايد تدبيري انديشيد كه اين تبادل از حداكثر سود و كمترين زيان براي فرهنگ و هويت ملي و ديني برخورد باشد.
بيتوجهي به برخي كاركردهاي فرهنگ - چالش نهم
نظام فرهنگي، كاركردهايي دارد كه شامل تأمين نيازهاي دروني و بيروني انسان است تا زندگي را امنيت و تداوم بخشد. خلاصه كاركردهاي نظام فرهنگي عبارت است از:
1- تأمين نياز فيزيولوژيك؛
2- ايجاد ارتباط جمعي؛
3-ايجاد احساس تعلق گروهي و خودآگاهي جمعي دادن هويت فرهنگي خاص به اعضا؛
4-حفظ و تداوم بقاي تاريخي جامعه؛
5-ايجاد و حفظ همبستگي و انسجام اجتماعي.16
بايد توجه داشت ناامني شغلي و جاني، محروميت از برخي منافع اقتصادي و اجتماعي ملي، احساس مظلوميت در مشكلات حقوقي و قضايي و مسائلي از اين دست كه احساس تعلق فرد به جامعه، فرهنگ و مرز جغرافياي سرزمين را كاهش ميدهد ميتواند احساس مسئوليت فرد را تحت تأثير قرار دهد و از وي در برابر تهاجم و حمله، يك "ناظر بيطرف" بسازد. در اين صورت فرد نه تنها خود فاقد فرهنگ دفاع است بلكه ميتواند به عنوان عنصري ناراضي در كاهش انگيزه فردي دفاع و در نتيجه جمعي فرهنگ دفاع مؤثر باشد.
فرهنگ دفاع به منزله يك خرده فرهنگ - چالش دهم
خرده فرهنگ به اين معنا كه فرهنگ خاص مورد انتخاب افرادي خاص به تشكيل گروههاي خاص منجر ميشود، چالش مهمي براي فرهنگ دفاع خواهد بود. انحصاري كردن فرهنگ دفاع در يك گروه خاص با عناويني چون مدافعان، مبلغان دفاع مقدس، پرهيز دادن ديگر افراد جامعه براي ورود به مباحث مربوط به آن، بيتوجه )به تعبيري بيغيرت( دانستن برخي از افراد نسبت به غرور ملي و ديني، كمانگاشتن انگيزههاي ديگر آحاد مردم ميتواند فرهنگ دفاع را به يك خرده فرهنگ و منحصر در برخي افراد و نهادهاي خاص كند، چنين اتفاق ناگواري قطعاً در كاهش انگيزه افراد براي دفاع از "ملت و مليت" كه بيشترين آن متصف به ويژگيهاي جمهوري اسلامي است بسيار مؤثر و امري بسيار زيانآور و مردمگريز است و اين نتيجهاي جز مهجور شدن فرهنگ دفاع و احياناً كساني كه خود را تنها مدافعان آن ميدانند در پي ندارد.
بررسي "دفاع مقدس" با رويكرد فرهنگي و اجتماعي ما را متقاعد ميسازد كه بسياري از شركتكنندگان در آن جهاد دفاعي، بيشترين تحولات فكري، ديني و معنوي خود را در آن عرصه به دست آورند تا آنجا كه رهبر فقيد انقلاب اسلامي آن عرصه را دانشگاه خواندند. بررسي عكسها و فيلمهاي دوران دفاع به ويژه سالهاي اولين، حكايت از تفاوت تيپهاي )شكل( ظاهري افراد با تيپهاي ظاهري سالهاي واپسين است. اين از ويژگيهاي خاص فرهنگ دفاع مقدس است كه متأثر از فرهنگ اسلامي ميتوانست ارزشها، هنجارها، اخلاقيات و معنويات افراد را تحت تأثير خود قرار دهد. علاوه بر آن غرور ملي از جمله انگيزههاي بسياري از آحاد مردم در حمايتهاي مالي از دفاع هشت ساله بوده است.
در هر صورت اين چالش و زيان بزرگي است كه فرهنگ دفاع و هر فرهنگي كه نماد فرهنگ دفاع است )مانند فرهنگ بسيجي( با منحصر كردن آن در گروههايي خاص، به خرده فرهنگ تبديل شود.
شكاف حكومت ملت و فرهنگ دفاع - چالش يازدهم
وظيفه دولت فراهم آوردن محيطي توانبخش است كه ايجاد شكلهاي چندگانه فعاليتهاي انسان، افراد، خانوادهها، اجتماعات، پيشهها و سازمانهاي داوطلبانه را حمايت و تشويق ميكند. بيشتر فعاليتهاي انسانها اگر چه بيرون از قلمرو عملكرد حكومت است ولي هنجارها و نهادهاي حكومتي آنها را تنظيم ميكند.
حكومت خوب به معناي وضع قوانين و ايجاد فضاهايي است كه در آن خواستهها و منافع گوناگون )و غالباً داراي هدفهاي متضاد( بيان شود و مذاكره و تحقق خواستهها امكانپذير باشد.17
با توجه به اين بيان و بيانهاي ديگري درباره وظايف حكومتها ميتوان دريافت كه تلاش هر چه بيشتر حكومتها به منظور انجام اين وظايف براي تأمين منافع افراد موجب ايجاد همكوشي )Synergy( و توافق و رضايت متقابل بين حكومت و ملت ميشود و در صورت عملي نشدن چنين وظايفي، ميتوان چشمانتظار شكاف ميان حكومت و ملت بود و تحقيقاً چنين اتفاقي ميتواند تأثيري منفي بر فرهنگ دفاع مردمي داشته باشد.
چالشهاي گروه دوم
اولين چالش: نبود راهبرد در گسترش فرهنگ دفاع
تا هنگامي كه فاقد برنامهاي راهبردي براي تعريف، هدف، موضوع، زمان و حوزه گسترش براي فرهنگ دفاع هستيم، قادر نخواهيم بود كليه نهادهاي فرهنگي مرتبط را ساماندهي و براي آنان تعيين وظايف كرد. در چنين شرايطي عموماً چون اهداف نهادها "خود تعريف" هستند نميتوان توقع داشت كه نتايج فعاليتها در يك كل يكپارچه و واحد تجلي پيدا كند، به علاوه آنكه با توجه به ويژگي فرهنگها، گاه نبود هدف و برنامه مشترك، اجزاي فرهنگها يا نتايج آنها را در تقابل و تعارض هم قرار ميدهد.
وجود طرح و برنامههاي راهبردي در تعيين، اهداف و تقسيم كار ميان نهادها براي دستيابي به آن اهداف بسيار مؤثر و كارساز است.
چالش دوم: نبود پژوهشهاي اجتماعي در جنگ ايران و عراق
براي دستيابي به طرح و برنامهاي راهبردي با هدف گسترش يك فرهنگ خاص، پژوهشهاي اجتماعي در چند زمينه از اهميت خاص برخوردار ميشوند. يكي از زمينهها، بررسي موقعيت مشابهي است كه در آن فرهنگ خاص هدف، تجلي پيدا كرده و موجب رفتار در فرد يا افراد شده است؛ بدين خاطر پژوهش با ويژگيهاي فرهنگي - اجتماعي و رواني با توجه به برخي چالشهاي گروه اول كه پيش از اين شمرده شد ، درباره جنگ ايران و عراق ميتواند در تدوين يك راهبرد فرهنگي در اين خصوص اثربخش باشد؛ آيا چنين پژوهشهايي انجام شده است و آيا نتايج آن در جايي منتشر شده است؟
چالش سوم: نبود تاريخ نگارهاي با ويژگيهاي فرهنگي - اجتماعي
آيا تاريخي با ويژگيهاي فرهنگي اجتماعي درباره جنگ ايران و عراق نگاشته شده است كه بتوان آن را "خواند"، كنكاش كرد و به "شناخت" براي آينده دست يافت؟ در صورت وجود اينگونه تاريخ نگاشتهاي)كه چنين نيست( آيا ميتوان از آن الگويي راهبردي و كاربردي براي تعريف فرهنگ دفاع و گسترش آن در جامعه استخراج كرد؟
متوني كه درباره جنگ ايران و عراق نوشته شدهاند، به سه بخش عمده تقسيم ميشوند:
1- اخبار و اطلاعات مندرج در روزنامهها و نشريات يا منعكس شده از صدا و سيما. اين منابع اطلاعات مربوط به مباحث گوناگون سياسي، نظامي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي در دوره جنگ ايران و عراق را در خود جاي دادهاند. اين منابع اگرچه بسيار ارزش مطالعه و بررسي را دارند اما به دو دليل كار پژوهشي خصوصاً در حوزه فرهنگي و اجتماعي با مشكلات فراوان مواجه خواهد بود:
الف( نبود اطلاعات اساسيتر و محرمانهتر در آنها كه غالباً با اتكا به اين نوع اطلاعات ميتوان وضعيت، خصوصيات و ويژگيهاي يك پديده را واقعبينانهتر شناسايي و بررسي كرد.
ب( هيچگونه دستهبندي موضوعي يا كليد واژهاي درباره اطلاعات آنان انجام نشده است، لذا دستيابي به آنها به سادگي انجام نخواهد شد.
2- آثاري كه گرايش موضوعي آنان مباحث سياسي نظامي است و بيشتر از سوي نهادها و سازمانهاي وابسته به دولت )سازمانهاي رسمي( منتشر شدهاند مانند توليدات مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه و ارتش جمهوري اسلامي؛ اهداف تعريف شده اينگونه مكتوبات و آثار بر تهيه، تنظيم و تحليل جنبههاي فرهنگي و اجتماعي جنگ ايران و عراق، استوار نيست.
3- آثاري كه بيشتر به خاطرات، قصه، ادبيات و هنر و نيز برخي ويژگيهاي رايج در جبهه اختصاص دارند. اين دسته آثار علاوه بر ناشران خصوصي اندك، عمدتاً به وسيله نهادهاي رسمي چون دفتر ادبيات مقاومت حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي و سازمانهاي وابسته به سپاه پاسداران انتشار يافته است.
اگر چه اين آثار، مكمل بسيار خوبي براي آثار دسته اول در داشتن دادههاي اوليه هستند اما به دو دليل نميتوان آن را تاريخنگارههايي با ويژگيهاي "فرهنگ" براي الگودهي تلقي كرد:
الف( بهطور مشخص و آشكار با هدف ثبت عناصر، تركيبات و شاخصهاي فرهنگي و اجتماعي نگاشته نشدهاند، لذا در پژوهشها ميبايد از اين دسته آثار، مؤلفههايي استخراج كرد.
ب( از نظر محدوده اقليمي و نيز انساني، بيشتر محدود به جبههها و رزمندگان حاضر در آن ميباشند و به ندرت ميتوان در آنها آثاري يافت كه حضور و فرهنگ مردمان را در پشت جبهه و شهرها و روستاها تصوير كرده باشند. شايد بتوان مصاحبه با خانواده شهيدان را استثنايي در اين آثار دانست كه البته فاقد آن مؤلفهها هستند.
در هر حال استخراج مؤلفههاي فرهنگي دفاع مردم ايران در طول 8 سال مقاومت از چنين آثار سهگانهاي مستلزم پژوهشهاي اجتماعي با روش اكتشافي و تاريخي است.
در اين حال جاي آثار شفاهي يا مؤلفههاي فرهنگي و اجتماعي كه از طريق مصاحبهها تهيه ميشود نيز خالي است.
به اعتقاد نويسنده اين مقاله، اگر تاريخنگاري رخدادها و پديدههاي اجتماعي )در مبحث جنگ ايران و عراق( در همه وجوه خود )سياسي، نظامي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي( فاقد ويژگيهايي باشد كه نتوان از آن "درس تجربه" گرفت و بهره كاركردي برد و صرفاً تاريخ براي تاريخ نگاشته شده باشد، مكتوبي است كه در پس همان تاريخ "ناديدني" خواهد شد.
براي نمونه اشاره ميشود كه يكي از كارشناسان فرهنگي جنگ ايران و عراق اظهار داشت در انتخاب كتاب برتر، نتوانستهاند كتابي را در رشته "زندگينامه سرداران شهيد" برگزينند چرا كه آنان ويژگيها و مؤلفههاي زندگينامهنويسي را رعايت نكرده و به علاوه )كه اكنون مورد تأكيد است( در الگودهي از ويژگيهاي شخصيت و رفتار شهيدان ناتوان بودهاند.18
چالش چهارم: قدسي دانستن جنگ ايران و عراق
با توجه به تعريف دفاع در اصطلاح فقهي، ميتوان جهاد و جهاد دفاعي را مقدس دانست نه از جنس قدسي دانستن باريتعالي بلكه از اين منظر كه او ميپسندد، اما در هر صورت اين ناظر بر بخش "دفاع كردن" در هر جنگي ميباشد، لذا نبايد تمامي رخدادها و پيامدهاي ناشي از پديدهاي چون جنگ ايران را قدسي دانست. اين بدان معناست كه جنگ ايران و عراق به خودي خود داراي تقدس نيست، بلكه دفاع و ارزشهاي تجلي يافته در آن ميتوانند ارزش قدسي بيايند.
باور اينكه جنگ ايران و عراق پديدهاي است اجتماعي، اولين گام در تدوين دادگرايانه تاريخنگارههاي فرهنگي و اجتماعي )با مؤلفههايي كه پيش از اين برشمرديم( و نيز پژوهش و كاوشهاي دقيق و درستكارانه اجتماعي خواهد بود. چنين باوري ما را در ثبت آنچه الگويي واقعي و درست براي موقعيتهاي مشابه در آينده ارائه ميدهد، ياري خواهد كرد. حقيقت اين است كه حضور مردم در دفاع به صورتهاي مختلفي همچون اعزام به جبهه، كمكهاي مالي و پشتيباني، مشاركت تبليغي و فرهنگي، حمايتهاي سياسي و جلوههايي از اين دست، داراي فراز و نشيب بوده است، قطعاً توجه و بررسي فراز و نشيبهاي حضور مردم در دفاع همان قدر براي "درسآموزي و تجربه" مفيد است كه توجه به فرازهاي حضور آنان.
مقدس دانستن جنگ ايران و عراق، بازداشتن دلسوزان و دادگرايان پژوهشگر از به دست آوردن الگويي براي "فرهنگ دفاع" است، فرهنگي كه فراز و نشيب، شكست و پيروزي، جزء جدانشدني از آن هستند.
چنين چالشي در سخن يك كارشناس سياسي جنگ ايران و عراق به خوبي خلاصه شده است: "كاربرد واژه دفاع به جاي جنگ و اتصافآن به صفت مقدس، بيانگر آن است كه هنگام صحبت درباره اين جنگ، حق نداريم از حد حماسه و پيروزي پايينتر بياييم."19
چالش پنجم و پاياني: پايان نمادهاي دفاع مقدس
براي انتقال فرهنگ دفاع به نسلهاي آينده چه بايد كرد، هنگامي كه رزمندگان ديروز و شاهدان امروز، بالاخره روزي حتي پدربزرگ هم نخواهند بود و از مرز دنيا به عالم آخرت گذشتهاند؟
براي روزي كه نتوان جسم مبارك شهيدي را از زير خاكهاي آوردگاههاي بزرگ بيرون آورد و مفتخر به تشييع آن شد، چه بايد كرد؟
مردمي كه در دفاع مقدس شركت نكردند اما تجربهي زندگي در جنگ ايران و عراق را داشتهاند حتي به عنوان توصيفكنندگان زنده آن رخداد باقي نميمانند، براي آن روز چه بايد كرد؟
ميتوان گفت نمادهاي دفاع مقدس پايان يافتني نيستند، اما فرهنگي را كه چنين نمادهايي زاييده آن هستند چگونه بايد ماندگار و پايسته كرد؟
بدان اميد كه تصميمگيران، تصميمي جدي درباره شناخت فرهنگ دفاع و عناصر، تركيب، شاخصها و نمادهاي آن گرفته، به ابزارهايي دست يابند كه در ساري و جاري كردن چنين فرهنگي در آحاد مردم اين نسل و نسلهاي ديگر كارساز و مفيد باشد.
پي نوشت
1 - نگاه كنيد به كتابچهِ "فرهنگ عمومي، ديدگاهها و تأملات"، مجموعه گفتگو با ده تن از كارشناسان فرهنگي كشور كه به وسيله اداره كل پژوهشهاي سيما در سال 1381 منتشر شده است.
2- نادر افشار نادري، مقاله مقدمهاي بر فرهنگ و شخصيت، به نقل از كتابThe Origins of caltar نوشته تايلور، از كتاب گزيده مقالات مجله فرهنگ و زندگي، نشر سازمان چاپ و انتشارات و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1381، ص 106.
3- پيتر ميير، جامعهشناس جنگ و ارتش، ترجمه عليزاده ازغندي و محمدصادق مهدوي، انتشارات قومس، 1371 ، چاپ دوم، ص 18 و 19.
4-همان.
5- بوروفسكي )استاد مردمشناسي امريكايي(، مقاله امكانات فرهنگي، كتاب گزارش جهاني فرهنگ در سال 1998، انتشارات كميسيون ملي يونسكو در ايران، 1379، ص 93 و 94.
6- همان به نقل از گرتسGreets در 1995.
7- اسماعيل منصوري لاريجاني، سيري در انديشه دفاعي امام خميني، بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس، 1377، ص96.
8-مطالب اقتباس و تطبيقي است با استفاده از مقاله امكانات فرهنگي نوشته رابرت بروفسكي، صفحه 93.
9- مأخذ 5، ص 97.
10- محمود روحالاميني، زمينه فرهنگشناسي، انتشارات عطار، 1365، تهران، ص 27.
11- همان، ص 25.
12- مأخذ 5 ص 97.
13- مأخذ 7.
14-اقتباس از مأخذ 5.
15- اصغر افتخاري، ناامني جهاني: بررسي چهره دوم جهاني شدن، پژوهشكده مطالعات راهبردي، 1380، ص 15 و 16.
16- نظام فرهنگي، كاركردها و دگرگونيها، محمدحسين پناهي، فصلنامه پژوهش ويژه تهاجم فرهنگي، مركز پژوهشهاي بنيادي وزارت ارشاد اسلامي، سال اول، جلد 2 و3 ، زمستان 1375، ص 99 تا 101.
17- شهرها، فرهنگ و جهاني شدن، نوشته اليزابت ژلين، گزارش جهاني فرهنگ 1998، انتشارات كميسيون ملي يونسكو در ايران، 1379، ص 189 و 190.
18- گفتوگوي دوستانه با فروغي جهرمي از كارشناسان فرهنگي و ادبيات جنگ ايران و عراق.
19- هادي نخعي، گفتوگو با راويان جنگ، فصلنامه نگين )تاريخ و تاريخنگاري جنگ( شماره، 13 تابستان 1384، ص 27.