عراق، هنگامی هجوم سراسری خود را به ایران آغاز كرد كه این كشور با مشكلات بسیاری در عرصهِ نظامی و دفاعی روبه‌رو بود. ارتش كه وظیفهِ دفاع از امنیت، استقلال و تمامیت ارضی كشور را برعهده داشت، بسیاری از فرماندهان رده‌های بالا و میانی خود را (به دلیل ترك خدمت یا تصفیه) از دست داده بود و ساختار حرفه‌ای آن تا اندازهِ زیادی تحلیل رفته بود. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز به عنوان نیرویی غیر كلاسیك، اساساً وظیفهِ پاسداری از انقلاب و نظام نوپای جمهوری اسلامی را در برابر توطئه‌های ضدانقلابی برعهده داشت.

 

pdfمتن مقاله328.54 KB

مقدمه‌

عراق، هنگامي هجوم سراسري خود را به ايران آغاز كرد كه اين كشور با مشكلات بسياري در عرصهِ نظامي و دفاعي روبه‌رو بود. ارتش كه وظيفهِ دفاع از امنيت، استقلال و تماميت ارضي كشور را برعهده داشت، بسياري از فرماندهان رده‌هاي بالا و مياني خود را (به دليل ترك خدمت يا تصفيه) از دست داده بود و ساختار حرفه‌اي آن تا اندازهِ زيادي تحليل رفته بود. سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نيز به عنوان نيرويي غير كلاسيك، اساساً وظيفهِ پاسداري از انقلاب و نظام نوپاي جمهوري اسلامي را در برابر توطئه‌هاي ضدانقلابي برعهده داشت. همچنين نظام سياسي، با نابساماني ناشي از چند دستگي نيروهاي سياسي فعال در جامعه و تلاشها و اقدامات آنان براي تثبيت موقعيت و قدرتشان در جمهوري نوپاي اسلامي روبه‌رو بود. در چنين شرايطي، نه نيروهاي مسلح و نه نظام سياسي كشور آمادگي مقابله با تهاجم همه‌جانبهِ دشمني سراپا مسلح را نداشتند.

حملهِ گستردهِ عراق به ايران نشان دهندهِ اين بود كه توان بازدارندگي كشور تا اندازهِ زيادي به تحليل رفته است. فقدان قابليت‌هاي لا‌زم در داخل كشور براي تأمين قطعات و نگهداري تسليحات و تجهيزات دفاعي پيشرفته، تحريم تسليحاتي امريكا و ناهماهنگي ميان نيروهاي مسلح از جمله مشكلات مهم ديگري بود كه طي جنگ نمايان شد و ذهن مسئولان كشور را به خود، مشغول كرد. با پايان جنگ، فرصت مناسبي فراهم شد تا رهبران سياسي - نظامي كشور با درس گرفتن از تجربهِ جنگ با عراق، براي رفع مشكلات و نقاط ضعف استراتژي دفاعي كشور چاره‌جويي كنند.

پرسشي كه اين نوشتار در پي يافتن پاسخي براي آن مي‌باشد، اين است كه تا چه اندازه جنگ هشت‌ساله با عراق و تجربه‌هاي ناشي از آن در تعيين جهت‌گيريهاي استراتژي دفاعي - نظامي ايران پس از جنگ نقش داشته است؟ در پاسخ به اين پرسش، آنچه به عنوان فرضيه براي نوشتار حاضر مطرح مي‌باشد، به شرح زير است:

<جنگ با عراق، تأثير انكارناپذير و درخور توجهي در شكل‌دهي به انديشه‌هاي دفاعي ايران پس از جنگ داشته و باعث شده است تا استراتژي دفاعي كشور به سمت تحقق هرچه بيشتر خوداتكايي در عرصهِ تسليحات و تجهيزات دفاعي، تجهيز، نوسازي و حرفه‌اي‌ سازي نيروهاي مسلح و رسيدن به توان بازدارندگي سوق پيدا كند>.

در اين مقاله، تلاش شده است تا با متمركز كردن بحث دربارهِ محورهاي زير به آزمون فرضيهِ مزبور پرداخته شود:

‌‌ع‌‌ انديشه و ساختار دفاعي ايران پيش از جنگ،

‌ع‌ استراتژي در آزمون جنگ، و

‌ع‌ جهت‌گيري استراتژي دفاعي ايران پس از جنگ (خوداتكايي نظامي، تجهيز، نوسازي و حرفه‌اي‌سازي نيروهاي مسلح و رسيدن به توان بازدارندگي).

انديشه و ساختار دفاعي ايران پيش از جنگ‌

پيش از انقلاب، ايران يكي از متحدان نزديك غرب در حوزهِ سياسي و نظامي در منطقه بود. برپايهِ دكترين دو ستوني نيكسون، رئيس‌جمهور وقت ايالات متحده، ايران به همراه عربستان مسئوليت دفاع از امنيت خليج‌فارس را برعهده گرفت. البته، از آنجا كه ايران از امكانات بيشتري نسبت به عربستان برخوردار بود، بخش اعظم بار امنيت منطقه بر دوش اين كشور قرار گرفت. در راستاي اين استراتژي، غرب، به ويژه ايالات متحده نيز متعهد شد، تجهيزات، سيستمهاي مدرن تسليحاتي و آموزش مورد نياز نيروهاي مسلح ايران را تأمين كند. اين تعهد، موانع موجود بر سر راه فروش سلاحهاي پيشرفته را به ايران برطرف كرد. بدين ترتيب، پيشرفته‌ترين سيستمهاي تسليحاتي، مانند هواپيماهاي جنگندهِ اف-14، اف-4، اف-5، هواپيماي شناسايي آواكس، هلي‌كوپترهاي كبرا، تانكهاي ام60 و چيفتن، ناوشكن، ناوچه و هاوركرافت در فهرست سفارشهاي تسليحاتي ايران قرار گرفت تا اين كشور با تكيه به سيستمهاي پيشرفتهِ غربي مسئوليت نيروهاي مسلح خود را به چهارچوب مرزهاي جغرافيايي خود و حتي خليج‌فارس محدود نكند، بلكه حتي بتواند تا در شاخ افريقا و اقيانوس هند نيز حضور يابد، اما پيروزي انقلاب در سال 1357 انديشه و ساختار دفاعي ايران را كاملاً دگرگون كرد و باعث شد تا ايران از حلقهِ متحدان غرب در منطقه خارج شود، هزينه‌هاي نظامي‌اش كاهش پيدا كند، سفارشهاي تسليحاتي‌اش در دوران رژيم پهلوي ملغي شود و بسياري از رده‌‌هاي بالاي نظامي كه در سركوب مردم و انقلاب نقش داشتند پالايش شوند. اين رويدادها، نيروهاي مسلح را از نظر كمي و كيفي تضعيف كرد. البته، خلاف فشار گروههاي سياسي چپ كه در سالهاي 1357 و 1358 حضور داشتند، رهبران نظام، نه در پي انحلال نيروهاي مسلح، بلكه خواهان سامان‌دهي دوبارهِ ارتش در قالب نيروي اسلامي - ملي وفادار و قابل اعتمادي بودند. به همين جهت در اواخر اسفند ماه سال 1357 طي فرماني از تمامي سربازان و ارتشيان كه خدمت در ارتش شاهنشاهي را ترك كرده بودند خواسته شد تا به خدمت بازگردند. چند هفته پيش از آن نيز، گروه فرماندهي جديدي متشكل از نيروهاي وفادار به انقلاب تشكيل شد و مناصب فرماندهي لشكر و تيپ بي‌درنگ با حضور افسران وفادار و قابل اعتماد پر شد.1

با وجود فشارهاي بسياري كه نيروهاي چپ‌گرا، مانند منافقين و فداييان خلق براي انحلال ارتش وارد مي‌كردند، تنها گارد سلطنتي، گارد جاويدان و گارد محافظ شخص شاه، كه به رژيم پهلوي پيوندها و وابستگيهاي شديدي داشتند، منحل اعلام شدند. در واقع، رهبران نظام، انحلال ارتش را اشتباه بزرگي مي‌دانستند، زيرا، احساس مي‌كردند كه در نبود سيستم نظامي متمركزي، كفهِ ترازوي قدرت نظامي در نهايت، به نفع گروههاي چريكي چپ‌گراي سراپا مسلح كه در پي تجزيه كشور بودند و نيز دشمنان انقلاب، سنگين خواهد شد. هر چند دولت ارتش را منحل نكرد و تنها به پالايش آن از عناصر وفادار به رژيم سرنگون شده بسنده كرد، اما به دليل تجربه‌هاي تلخ گذشته اندكي پس از پيروزي انقلاب، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به فرمان بنيان‌گذار جمهوري اسلامي، تأسيس شد. نيروهايي كه در قالب اين نهاد نظامي سازمان‌دهي شده بودند، به حكومت اسلامي به رهبري امام خميني، اعتقاد راسخي داشتند و مي‌توانستند در قالب نيروي خنثي كنندهِ توطئه‌هاي عناصر ضدانقلاب ايفاي نقش كنند.2

روي‌هم رفته هر چند در دورهِ پيروزي انقلاب تا آغاز جنگ تحميلي، ارتش از انحلال نجات يافت، اما استراتژي دفاعي ايران كارآيي لازم را نداشت، ضمن آنكه دو نيروي مسلح به موازات هم شكل گرفت و درگيريهاي سياسي اجازه اتخاذ استراتژي واحد نظامي را ندادند. اگر مهم‌ترين هدف استراتژي دفاعي را ايجاد زيربناهاي نرم‌افزاري و سخت‌افزاري لازم براي تأمين امنيت و بازدارندگي بدانيم، وقوع جنگ از بين رفتن بازدارندگي را باعث مي‌شود. با توجه به مشكلاتي كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در زمينهِ سياسي و نظامي وجود داشت، تهاجم عراق در شهريور ماه سال 1359 نشان داد كه استراتژي بازدارندگي ايران در مقابل عراق از بين رفته است، هر چند اقدامات بعدي ايران توانست در مقابل تهاجم سنگين نيروهاي ارتش بعثي عراق در سال 1359 مقاومت لازم را بنمايد و به رهبران رژيم بغداد ثابت كند كه برداشتشان از ضعف نيروهاي مسلح ايران چندان درست نبوده است.

استراتژي در آزمون جنگ

هشت‌سال جنگ با عراق، با وجود پيامدهاي بسيار ناگوارش در عرصه‌هاي اقتصادي، سياسي و نظامي، فرصت مناسبي براي آزمون ساختار و انديشه دفاعي كشور بود؛ آزمون بسيار سخت و دشواري كه بدون هيچ ابهامي، نقاط ضعف و قوت استراتژي نظامي ايران را به مسئولان سياسي و نظامي كشور، كه از نزديك در جريان تحولات صحنهِ نبرد بودند، نشان داد.

نخستين نقطه ضعف نظامي ايران طي جنگ به تدارك جنگ‌افزار مورد نياز نيروهاي مسلح مربوط مي‌شد. طي سالهاي جنگ، از نظر برخورداري از سيستمهاي تسليحاتي، توازني ميان ايران و عراق وجود نداشت. عراق با در اختيار داشتن تعداد بيشتري توپ و تانك و هواپيماي جنگي نسبت به ايران، جنگ را آغاز كرد؛ شكافي كه طي جنگ گسترده‌تر نيز شد. براي نمونه، در آغاز سال 1985، عراق تقريباً 580 فروند هواپيماي جنگي و 130 فروند هلي‌كوپتر رزمي داشت، در حالي كه ايران تنها از 110 فروند هواپيماي رزمي (كه تنها 50 تا 60 فروند آن قابل استفاده بود) برخوردار بود.3 در زمينهِ سلاحهاي نامتعارف شيميايي و تجهيزات مقابله با آن نيز، برتري با عراقيها بود و عراق بارها از سلاحهاي شيميايي استفاده كرد. نكتهِ تأسف‌آورتر اينكه در بسياري از موارد، نيروهاي رزمندهِ ايراني فاقد پوشش و تجهيزات حفاظتي لازم براي دفاع از خود در برابر عوامل شيميايي بودند.

نبود توازن قواي نظامي در بعد سخت‌افزاري ميان عراق و ايران دو دليل عمده داشت: نخست اينكه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، حكومت جديد ايران خود را از چرخهِ رقابت تسليحاتي در منطقه كنار كشيد و بدين ترتيب، ديگر رقبا، به‌ويژه عراق از اين فرصت استفاده و خود را بيشتر تقويت كردند و ديگر اينكه با آغاز جنگ، ايالات متحده، فروش سلاح و تجهيزات نظامي را به دو طرف درگير تحريم كرد و با توجه به اينكه بخش عمدهِ سلاحهاي نيروهاي مسلح ايران ساخت شركتهاي امريكايي بود، ارتش ايران با مشكلات فراواني روبه‌رو شد. تحريم امريكا باعث شد، دسترسي ايران به سيستمهاي تسليحاتي و قطعات يدكي مورد نياز براي بهره‌برداري از سيستمهاي تسليحاتي موجود، محدود شود. مقامات مسئول براي رفع اين محدوديت، سه راهكار مختلف را آزمايش كردند. نخست، به بازار سياه اسلحه و دلالان اين بازار متوسل شدند؛ شيوه‌اي كه مستلزم صرف هزينه‌هاي بيشتر بود و فشار زيادي بر اقتصاد كشور وارد مي‌كرد. ديگر اينكه، برخي از سيستمهاي تسليحاتي را براي استفاده از قطعات آنان براي راه‌اندازي سيستمهاي ديگر از همان نوع و يا توليد در داخل كشور اوراق نمودند و سوم آنكه، از كشورهاي بلوك شرق، مانند چين و كره شمالي تسليحات خريداري كردند. توسل به تسليحات ساخت بلوك شرق با توجه به اينكه نيروهاي مسلح ايران با سيستمهاي تسليحاتي غربي آموزش ديده بودند، مشكلاتي نيز داشت؛ زيرا، ناآشنايي نيروهاي رزمنده با سيستمهاي وارداتي جديد از بلوك شرق باعث مي‌شود تا از اين سيستمها به نحو شايسته و مطلوبي بهره‌برداري نشود. هر چند پس از مدتي همين موضوع انعطاف نيروهاي مسلح ايران را در بهره‌گيري از سلاحهاي ساخت دو سيستم شرق و غرب و قدرت مانور آنها را افزايش داد، اما اين مشكل با توجه به نياز روزافزون جبهه‌ها به تسليحات، مشكلي نبود كه در كوتاه مدت حل شود.

دومين نقطه ضعف به ناهماهنگي نيروهاي مسلح (ارتش و سپاه) در جريان جنگ مربوط مي‌شد. با آغاز جنگ، گذشته از ارتش، كه مسئوليت دفاع از مرزها را برعهده داشت، نيروهاي سپاه به همراه نيروهاي مردمي عملاً در برابر تهاجم ارتش عراق هسته‌هاي اصلي مقاومت را شكل دادند.

در آغاز جنگ، سپاه فاقد معيارهاي كلاسيك نظامي بود. در ماههاي نخست جنگ، سپاه بيشتر به نيروي پياده نظام غيرحرفه‌اي شبيه بود و مستقل از ارتش، عمل مي‌كرد،4 اما در سالهاي بعد، بنا به ضرورتهايي، سازمان رزم سپاه پاسداران گسترش يافت و نيروهاي دريايي و هوايي نيز پديد آمد، طي جنگ، سلسله مراتب فرماندهي و فرمانبري در ميان واحدهاي سپاهي بر درجه و رتبه نظامي مبتني نبود؛ زيرا، هنوز درجه و رتبهِ نظامي به عنوان معياري براي فرماندهي و فرمانبري از سوي مقامات مسئول اين نيرو به رسميت شناخته نشده بود. شايد دليل چنين موضوعي در اين واقعيت نهفته باشد كه سپاه نيروي تازه تأسيسي بود كه اعضاي آن بيشتر نيروهاي انقلابي بودند و سابقهِ چنداني در امور نظامي كلاسيك نداشتند و به دليل خاستگاه خويش و روحيهِ انقلابي، نه در پي درجه بودند و نه در قالب سلسله مراتب خشك نظامي قرار مي‌گرفتند، ضمن آنكه اگر هم به افراد اين نيرو درجه نظامي اعطا مي‌شد، تقريباً اكثريت آنان در يك رتبه قرار مي‌گرفتند و اين با هدفي كه از اعطاي درجه به پرسنل نظامي مدنظر است، مغايرت داشت. با توجه به اين واقعيت، مقامات مسئول معيار كارآيي و تعهد را براي تنظيم رابطهِ فرماندهي و فرمانبري در اين نيرو انتخاب كردند؛ معياري كه طبق آن، پرسنل بر پايهِ ميزان توانمندي و تعهد درجه‌بندي مي‌شدند. هر چند اين نوع رده‌بندي نيروها، نوعي سلسله مراتب فرماندهي و فرمانبري ايجاد مي‌كرد، اما نواقصي نيز داشت. نخست اينكه اعضا، استقلال عمل نسبتاً زيادي در سطوح مختلف عملياتي براي خود قائل بودند و اين باعث بروز برخي ناهماهنگيها مي‌شد. دوم اينكه تشخيص ميزان پاي‌بندي واقعي افراد كار چندان ساده‌اي نبود.

پيش از آغاز جنگ، رقابتي ميان ارتش و سپاه براي كسب اعتبار و جايگاه در ساختار سياسي نظام تازه تأسيس جمهوري اسلامي وجود نداشت، اما با آغاز جنگ و بروز برخي اختلافهاي عملياتي، اين رقابت ايجاد شد و رفته‌رفته گسترش يافت. در دورهِ بني‌صدر، فرمانده كل نيروهاي مسلح، شخص رئيس‌جمهور بود، اما در بسياري از موارد، رئيس جمهور كنترل كاملي بر نيروهاي مسلح، به ويژه سپاه پاسداران نداشت و مي‌كوشيد تا با نزديك شدن به نيروهاي ارتشي و دفاع از اعتبار و حيثيت سازماني و حرفه‌اي آنها، خود را با خواسته‌ها و نيازهايشان، همراه نشان دهد و با اتكاي صرف به ارتش جلوي پيشرويهاي دشمن را بگيرد. به همين دليل، بيشتر امكانات نظامي در اختيار ارتش قرار مي‌گرفت. در چنين شرايطي، نيروهاي سپاهي نيز مي‌كوشيدند تا با تكيه بر روحيهِ انقلابي و تجهيزات نظامي سبك و محدودي كه در اختيارشان بود، مستقل از ارتش عمل كنند. در شش ماههِ نخست جنگ، چهار عمليات (23 مهر ماه، 3 آبان ماه، نصر و توكل) از سوي ارتش برنامه‌ريزي و اجرا شد كه همگي آنها به شكست انجاميد. فقدان يك استراتژي منسجم و كارآمد، عدم درك شرايط صحنهِ جنگ، ضعف عملياتي و روحي نيروها، شناخت ضعيف از دشمن، واقع‌بينانه نبودن طرحهاي عملياتي و برخي از دلايل تاكتيكي ديگر علت اصلي اين شكستها بود. بايد يادآورشد كه عدم پيروزي نيروهاي كلاسيك به فرماندهي بني‌صدر در اين عملياتها، در ميان نيروهاي نظامي يأس و نااميدي ايجاد كرد.

از سوي ديگر، نيروهاي سپاه پاسداران، كه از آغاز جنگ، مقاومت در برابر ارتش عراق را در شهرها و مناطق مهمي، مانند آبادان، خرمشهر، قصر شيرين، اسلام‌آباد، گيلانغرب، كردستان و ديگر محورها تجربه كرده بودند، موفق شدند عملياتهاي شبيخون، ايذايي و محدود را طرح‌ريزي و با انجام موفق آنها در برابر متجاوزان، بارقه‌هاي اميد را در دل مسئولان كشور زنده كنند. در اين بين، همكاري تعدادي از برادران متدين و انقلابي ارتش با سپاه پاسداران در جنوب و غرب كشور و شناخت آنان از پتانسيل موجود در نيروهاي انقلابي سپاه و نيز برخي از همكاريهاي خود جوش و ابتكاري ميان برخي از واحدهاي ارتش و سپاه، انگيزه‌اي براي همكاري گسترده‌تر دو سازمان شد كه با مخالفتهاي بني‌صدر و برخي از عناصر مشكوك، در صحنهِ عمل اجرا نشد تا اينكه سرانجام، در سال 1360، پس از عزل‌ بني‌صدر، رهبران ايراني به ضعفها، ناهماهنگي و مشكلات مربوط به نيروهاي نظامي در جبهه‌هاي جنگ پي بردند و زمينه را براي ظهور هماهنگيهاي بيشتر در نيروهاي مسلح فراهم آوردند. تشكيل ستاد عمليات از سوي سپاه پاسداران، كه به صورت متمركز مسائل نظامي و عملياتي محورهاي جنگي جنوب را پشتيباني، هدايت و كنترل مي‌كرد، گام مؤثري براي انسجام عملياتي سپاه و در نتيجه، وحدت عمليات در منطقه جنوب بود. برگذاري جلسات مسئولان محورهاي عملياتي سپاه در جنوب و هماهنگيهايي كه با تلاش اين ستاد صورت مي‌گرفت، به پيدايش ايده‌هاي عملياتي جديد، افزايش كارآمدي فرماندهان سپاه و انسجام دروني واحدهاي عملياتي سپاه انجاميد در واقع، اين ستاد پس از مدتي، به كانون مركزي ايده‌هاي سپاه براي شكستن بن‌بست جنگ تبديل شد و با توجه به امكانات و مقدورات موجود به طر‌ح‌ريزي عملياتي در محورهاي مختلف پرداخت. رئوس فعاليتهاي اين ستاد پس از بحث و تبادل نظر دربارهِ مسائل مختلف در قالب يك استراتژي عملياتي به شرح زير تدوين شد:

1) تقويت و گسترش سازمان رزم؛

2) تكيه بر جنگ انقلابي و روحيهِ شهادت طلبي؛

3) تداوم جنگ با انجام عملياتهاي محدود و ايذايي؛

4) همكاري و هماهنگي با واحدهايي از ارتش كه به همكاري مايل بودند؛

5) راه‌اندازي سيستم اطلاعاتي متمركز و قوي براي كسب اخبار و  اطلاعات از دشمن؛

6) طرحريزي عملياتهاي مختلف براي بيرون راندن متجاوزان از منطقه جنوب؛ و

7) انجام عمليات با حداقل امكانات.

فرماندهان سپاه و ارتش بلافاصله، پس از بركناري بني‌صدر از فرماندهي كل قوا، عملياتي در 23 خرداد ماه سال 1360 در جبههِ آبادان و محور دارخوين با نام فرمانده كل قوا، خميني روح خدا با موفقيت اجرا كردند و در شهريور ماه سال 1360، شوراي عالي دفاع با طرح موسي نامجو (كه پس از شهادت دكتر چمران وزير دفاع شده بود) و همفكرانش براي همكاري ارتش و سپاه موافقت كرد. پس از اين توافق، كلاهدوز، معاون فرمانده سپاه (كه قبلاً از نيروهاي ارتش بود) نخستين هم‌گرايي عملياتي سپاه و ارتش را رهبري كرد و سرتيپ جواد فكوري به نيروهاي هوايي دستور داد تا در عملياتهاي يگانهاي رزمي نيروي زميني، اين يگانها را مورد پشتيباني هوايي قرار دهند. در 2 ماه مهر سال 1360 (24 ماه سپتامبر سال 1981) در نشستي در تهران به ميزباني محسن رضايي، فرماندهِ سپاه كه با آزمون طرحهاي جديد موافق بود، يك نظام جديد فرماندهي و كنترل، نهايي شد. در همين ماه، پس از آنكه چند رهبر عالي‌رتبهِ نظامي از جمله سرهنگ نامجو و كلاهدوز در سانحهِ هوايي شهيد شدند، سرهنگ ظهيرنژاد، كه به مقام سرتيپي ارتقا يافته بود، رياست ستاد مشترك نيروهاي مسلح و سرهنگ صياد شيرازي، فرماندهي نيروي زميني ارتش را برعهده گرفت. اين انتصابات اجراي كامل نظام فرماندهي جديد را تضمين كرد.5 نظام فرماندهي جديد، هم‌گرايي سپاه و ارتش را تقويت كرد كه آثار آن در عملياتهاي فتح‌المبين و بيت‌المقدس (آزادي خرمشهر) تجلي يافت.

با پايان آزادسازي مناطق اشغالي، استراتژي جديدي معروف به تنبيه متجاوز طراحي شد. در اين دوره، به دليل برتري نظامي ايران نسبت به عراق، تصميم گيرندگان سياسي و نظامي كشور حاضر نبودند بدون تنبيه متجاوز و گرفتن غرامت از دشمن قرارداد پايان جنگ را امضا كنند؛6 بنابراين، استراتژي نظامي مناسب با اين رويكرد براي تعقيب دشمن در خاك عراق طرح‌‌ريزي و اجرا شد. عمليات رمضان با هدف تسلط بر راهكار بصره در مرداد ماه سال 1361 آغاز شد، اما به هدف موردنظر دست نيافت و بدين ترتيب، در روند پيروزيهاي ايران گسستي پديد آمد و حدود دو ماه، جبهه‌ها در حالت ركود باقي ماندند و روابط ارتش و سپاه با تنش روبه‌رو شد. عمليات والفجر مقدماتي به ابتكار سپاه و عمليات والفجر1 به ابتكار ارتش و با نام آتش به جاي خون اجرا شد، اما هيچ يك از آنها تحولي در جنگ ايجاد نكردند.7

سرانجام، فرماندهان سپاه بدين نتيجه رسيدند كه چهرهِ جديدي از جنگ در برابر آنها پديد آمده و برتري قدرت از ايران سلب شده است؛ بنابراين، بعد از اين نمي‌توان با اتكا به شيوه‌هاي گذشته با ارتش عراق روبه‌رو شد. ارتش نيز كه براساس ديدگاههاي كلاسيك منطقهِ عمليات را انتخاب و با تكيه بر استراتژي مبتني بر تجهيزات به جاي نيروي انساني عمليات والفجر 1 را اجرا كرد، نتيجه‌اي نگرفت و اين موضوع ثابت شد كه توان تجهيزاتي دو كشور امكان اجراي اين استراتژي عملياتي را به ايران نمي‌دهد.

پيشرويهاي نظامي ايران در جبههِ جنوب كند شد و ناتواني در دست‌يابي به پيروزي بزرگ و تلاش پيوسته براي آن فشارهاي بين‌المللي را بر ايران افزايش داد. در اين هنگام، عراق نيز حملات خود را در خليج‌فارس عليه مراكز نفتي ايران بيشتر كرد تا به منابع تأمين نيازمنديهاي ايران لطمه بزند. در بررسي اين وضعيت، عوامل مختلفي طرح مي‌شود كه مهم‌ترين آنها به اجمال عبارتند از:

1) تغيير جغرافيايي ميدانهاي نبرد، كه معناي آن آشنايي بيشتر عراق و اطلاع‌ ناقص ايران به زمين منطقه بود؛

2)روند معكوس انگيزهِ نيروهاي دو طرف پس از فتح خرمشهر بدين صورت كه انگيزهِ نيروهاي عراقي براي دفاع از ميهن خود افزايش و انگيزهِ بيرون كردن نيروهاي متجاوز از خاك كشور براي نيروهاي ايراني حدوداً از بين رفته بود.

3) عراق در پي شكستهايش، درصدد جبران ضعفها و تقويت خود برآمد، در حالي كه ايران متأثر از پيروزيهاي بزرگ در چهار عمليات دورهِ آزادسازي به تغييرات پديد آمده بي‌توجه بود.

4) عقب‌نشينيها و ناكاميهاي چند عمليات آغازين دورهِ تنبيه متجاوز در كاهش روحيهِ نيروهاي ايران و افزايش روحيهِ نيروهاي عراقي بي‌تأثير نبود.

ورود ايران به خاك دشمن نشان داد كه هزينه‌هاي نظامي، سياسي و بين‌المللي جنگ در خاك دشمن به مراتب، از جنگ در سرزمين خود بيشتر است؛ چرا كه نيروهاي خودي به تجهيزات و روحيهِ مضاعفي نياز دارند، در حالي كه روحيهِ نيروهاي دشمن در خاك خود قوي‌تر است و به طور معمول، در داخل كشور، كمتر اختلافات بروز مي‌كنند، در حالي كه در اقدام ابتكاري و در خاك دشمن، به ويژه در صورت شكست، تعارضات آشكارتر مي‌شوند. فشار بين‌المللي براي مقابله با چنين اقدامي نيز به مراتب، از زماني كه كشوري هدف تجاوز واقع شده است بيشتر است. همچنين، هنگامي كه كشوري هدف تجاوز قرار مي‌گيرد، راحت‌تر مي‌تواند افكار عمومي جهاني را تحت تأثير قرار دهد و اقداماتش را توجيه كند، اما ورود به خاك دشمن احتمال برهم خوردن وضع موجود قدرت در منطقه را افزايش مي‌دهد اصلي كه اقدامات ديگر قدرتهاي منطقه‌اي و جهاني را در پي دارد و هزينهِ اقدام را افزايش مي‌دهد.

با پيدايش اين وضعيت، سپاه به تدريج، بدين نتيجه رسيد كه از يكسو با توجه به ضرورت ادامهِ جنگ و شكستن بن‌بست پديد آمده در آن و از سوي ديگر، با در نظر گرفتن لزوم اعمال نظريات طراحان و فرماندهان اين نيرو، كه از تفكر، روحيه، جسارت و ابتكار ويژهِ آنها ناشي مي‌شد، چاره‌اي جز طرحريزي و اجراي مستقل عمليات ندارد. در اين چهارچوب، از اوايل سال 1362، سپاه منطقهِ هور الهويزه و جزاير مجنون را براي انجام عمليات خيبر، انتخاب كرد و طي يك سال، به شناسايي و آماده‌سازي آن پرداخت سرانجام، پس از تصويب طرح عمليات در شوراي عالي دفاع، عمليات خيبر در 3 اسفند ماه سال 1362 اجرا شد و نيروهاي ارتشي نيز جداگانه در محور جنوبي شرق بصره (منطقه زيد) عمليات كردند. در اين عمليات، سپاه دو لشكر پياده و يك تيپ زرهي خود را در كنترل ارتش و متقابلاً، ارتش نيز يك لشكر زرهي خود را براي پدافند از منطقهِ طلائيه تا كوشك در كنترل عملياتي سپاه قرار داد. ارتش و سپاه تا پايان عمليات بدر، كه در 19 اسفند ماه سال 1363 اجرا شد، همچنان، به طور مشترك، اما با فرماندهي سپاه به انجام عمليات اقدام مي‌كردند.8 هرچند در اين عمليات، نيروهاي ايران توانستند با موفقيت خطوط دفاعي عراق را در هم بشكنند، اما برخوردار نبودن از پشتيباني تداركاتي، پوشش هوايي و آتش مؤثر توپخانه و نيز بروز مشكلاتي در روش اجرا و هدايت نيروها، سبب شد تا در برابر پاتك ارتش عراق از برخي از مواضع تصرف شدهِ اوليه عقب‌نشيني كند. تفاوت در روش جنگي ارتش و سپاه از جمله عواملي بود كه امكان هماهنگي ارتش و سپاه را طي جنگ محدود مي‌كرد. <در روش جنگ ارتش، نخست، مواضع دفاعي دشمن با اتكا به آتش توپخانه و نيروهاي زرهي در هم شكسته مي‌شد و سپس، پيشروي نيروهاي پياده نظام در عمق صورت مي‌گرفت، اما در روش جنگي سپاه، براي غافل‌گير كردن دشمن و جبران كمبودها و امكانات، عمليات در شب و با تكيه بر نيروهاي پياده صورت مي‌گرفت>.9

در مجموع، از سال 1363 به بعد، با توجه به افزايش فشارهاي بين‌المللي بر ايران و كاهش منابع درآمدي اين كشور، دست‌يابي به برتري تسليحاتي براي آن امكان پذير نبود و در نتيجه، اجراي ديدگاه كلاسيك در جنگ عملي نشد، اما نيروهاي سپاه پاسداران با گسترش سازمان رزم و با تكيه بر ابتكارهاي بيشتر، عملياتهاي جديدي را اجرا كردند كه در برخي از آنها، به موفقيتهاي درخور توجهي رسيدند. در عمليات خيبر، ايران دشمن را از نظر موقعيت جغرافيايي، غافل‌گير كرد و در عمليات والفجر 8، از اين ابتكار به نحو كامل استفاده و با بهره‌گيري از جنگ‌افزارهايي كه به دست آورده بود، به پيروزي بزرگي رسيد. در اين مدت، نيروهاي سپاه به اجراي عمليات اختصاصي تمايل بيشتري پيدا كردند و با ارتش از نظر نوع كار ويژگيهاي مختلف نظامي به توافق رسيدند. اجراي عمليات بيشتر به سپاه و پدافند از منطقه به ارتش واگذار مي‌شد. بدين ترتيب، فرماندهي عملياتها منسجم‌تر و غافل‌گيري دشمن افزايش يافت. در اجراي عمليات نيز، جاي تركيب نيروهاي ارتش و سپاه، از تقسيم وظايف بهره گرفته شد. بدين ترتيب كه ارتش بيشتر در پشتيباني توپخانه‌اي و هوايي نقش ايفا مي‌كرد و سپاه از طرحريزي تا اجراي كامل عمليات را برعهده داشت.

با پيچيده شدن جنگ و آشنايي دشمن با  ابتكارات سپاه، تلاش براي مقابله با آنها، فرماندهان سپاه را به تأمل بيشتر وا داشت. آنها ناگزير بودند براي رسيدن به پيروزي به تمامي عوامل مؤثر در جنگ بپردازند. در اين ميان، اطلاعات، آموزش نيروها، سازمان رزم، فرماندهي و جنگ افزارهاي نظامي هر يك نقش مؤثري در پيروزي داشتند و شرط لازم پيروزي بودند، طوري كه در صورت فقدان هر يك از آنها، پيروزي ناممكن مي‌شد.

ابتكار عمل، غافل‌گيري زماني و مكاني بدون بهره‌گيري از جنگ‌افزارهاي مختلف به نتيجه مطلوب نمي‌رسيد. فتح فاو به هماهنگي تمامي عوامل و توجه به تمامي ابعاد جنگ و عمليات مديون بود. براي نخستين‌بار در طي جنگ، آتش ايران روي مواضع دشمن از عراق شديدتر بود. شش ماه كار مهندسي و شناسايي در منطقه بدون كوچك‌ترين اطلاع دشمن مقدمات عمليات را فراهم آورد. در ادامه، وجود موشكهاي پدافندي برتري هوايي عراق را با چالش جدي روبه‌رو كرد. از تجربه‌هاي موفق اين عمليات در عملياتهاي بعدي استفاده شد؛ تجربه‌هايي كه به كارگيري آنها در برخي از عملياتها با پيروزي همراه بود. كربلاي 5 نمونهِ برجسته تكامل توان فكري، برنامه‌ريزي و اجرايي سپاه در جنگ بود.

روند تكاملي و پيچيده‌تر شدن جنگ صرفاً، در عرصهِ نظامي نبود، بلكه در عرصهِ سياسي و بين‌المللي نيز جنگ با پيچيدگيهاي ويژه‌اي روبه‌رو بود. به عبارت ديگر، پيچيدگي موضوع، تنها به سطح استراتژي نظامي محدود نبود و استراتژي دفاعي جمهوري اسلامي ايران نيز با پيچيدگي بيشتري همراه شد. پيوند مناسب و بهره‌گيري به موقع از توان نظامي و سياسي در سطوح منطقه‌اي و بين‌المللي با توجه به سالهاي آغاز جنگ رشد بسياري يافته بود. در واقع، مسئولان جنگ مي‌كوشيدند براي تقويت توان نظامي از ابعاد سياسي براي رسيدن به اهداف ملي در سطح جهاني از پيروزيهاي ميدان نبرد بهره بگيرند. اتخاذ استراتژي جنگ جنگ تا پيروزي10 نمادي از چنين تجربه گرانبها و رويكرد مناسبي در جنگ بود. در اين زمينه، مسئولان جمهوري اسلامي ايران كوشيدند تلاش همه جانبه و حساب‌گرانه‌اي در عرصهِ نظامي و سياسي داشته باشند و از اين نظر، اقدامات آنها در اواخر جنگ پيچيدگي ويژه‌اي داشت. بررسي عملكرد آنها در رويارويي با قطع‌نامهِ 598، گسترش جنگ نفت‌كشها و لشكركشي امريكا به خليج‌فارس، هدايت عملياتهاي نظامي در جبهه‌هاي جنگ در راستاي استراتژي مزبور، بهره‌گيري از سازمانهاي بين‌المللي ايران براي محدود كردن بر

برتري عراق در بهره‌گيري از سلاحهاي شيميايي و مقابله با حملات عراق به مناطق مسكوني نمودي از اين پيچيدگي است.11

جنگ شهرها

در اين نوشتار، منظور از جنگ شهرها، بمباران تجمعات غيرنظامي و اماكن شهري با هواپيما، توپخانه، راكت و موشك است. بمباران شهرها همزمان با تهاجم سراسري عراق به خاك ايران آغاز ‌شد و تا پايان جنگ در تابستان سال 1367 ادامه يافت. طي جنگ، عراق روي هم رفته 2769 بار شهرهاي ايران را هدف بمباران خود قرار داد. اين بمبارانها روي 127 شهر از شهرهاي ايران (همچنين، جزاير جنوبي كشور در خليج‌فارس) صورت گرفت.12

بمباران شهرهاي ايران طي جنگ فراز و نشيبهاي ويژه‌اي داشت. بيشترين بمباران شهرهاي كشور در سال 1365 (20 درصد مجموع بمبارانها) و كم‌ترين آن در سال 1363 (2/5 درصد مجموع بمبارانها) صورت گرفت. در يك نگاه كلان، روي هم رفته بر حسب دفعات تهاجم به شهرهاي ايران، مي‌توان سه دوره را مشخص كرد.

دورهِ نخست از شهريور ماه سال 1359 هم‌زمان با يورش سراسري عراق آغاز ‌شد و تا سال 1361 ادامه يافت. بيش از 30 درصد مجموع حملات به اين دوره مربوط بودكه به طور ميانگين، ماهانه، 50 حمله و روزانه، 6/1 حمله به شهرهاي كشورمان را در بر مي‌گرفت.

دورهِ دوم از سال 1362 تا سال 1363 را شامل مي‌شود. تقريباً 7/10 درصد مجموع بمبارانها در اين دوره انجام شد كه به طور ميانگين، ماهانه، 21 حمله و روزانه، 7/0 حمله‌ را در بر مي‌گرفت.

دورهِ سوم جنگ شهرها از سال 1364 آغاز ‌شد و تا پايان جنگ ادامه يافت. بر اساس برآوردهاي صورت گرفته، 8/58 درصد مجموع بمباران شهرهاي كشور در اين دوره انجام گرفت. در اين دوره با ركورد 2803 بار حمله بيشترين حملات به شهرها انجام شد كه به طور ميانگين، ماهانه، 64 حمله و روزانه، 5/2 حمله را شامل مي‌شد. نخستين‌بار، تهران در اسفند ماه سال 1366 با موشكهاي زمين به زمين هدف قرار گرفت.13

بر اساس آمارهاي موجود در سه دورهِ مزبور، در مجموع بيش از 17774 نفر از شهروندان غيرنظامي كشور در اثر بمباران و موشك‌باران شهرها جان خود را از دست دادند و افزون بر 59099 نفر نيز زخمي و مجروح شدند.14 عراق از بمباران شهرهاي ايران سه هدف را دنبال مي‌كرد. ايجاد جو رعب و وحشت در ميان تودهِ مردم ايران و وارد آوردن فشار رواني مستقيم بر آنان براي متزلزل كردن اراده‌هايشان در ادامهِ نبرد و مقاومت نخستين هدف، خارج شدن از بن‌بست در نبرد زميني و جبران ناكاميهايشان در جبههِ جنگ زميني دومين هدف و وادار كردن مسئولان جمهوري اسلامي به پذيرش صلح مورد نظر عراق سومين هدف بود. در همين زمينه، صدام در سومين سال جنگ گفت: <ما دو راه بيشتر نداريم يا مصالحه يا اينكه براي حل مسئله جنگ، شهرهاي ايران را هدف قرار دهيم>.15

ايران براي مقابله با بمباران شهرهايش دو راه بيشتر نداشت. مقابله به مثل نخستين راه بود. تصميم‌گيران جمهوري اسلامي در اتخاذ اين شيوه با محدوديت اساسي كشته شدن افراد غيرنظامي و بي‌گناه و وجود شهرها و مكانهاي مقدس متعدد شيعيان (كربلا، نجف، سامرا، كاظمين) در عراق روبه‌رو بودند. ضمن اينكه حدود 60 درصد جمعيت عراق را شيعيان تشكيل مي‌دهند؛ وضعيتي كه جمهوري اسلامي را در تصميم‌گيري براي بمباران شهرهاي عراق به طور در خور توجهي در تنگنا قرار ‌داد، طوري كه مقامات مسئول در مواردي، حتي در بمباران شهرهاي غيرمذهبي عراق با هشدار و اخطار قبلي اقدام مي‌كردند. اين در حالي بود كه رژيم عراق در جنگ شهرها تنگناهاي ايران را نداشت. براي نمونه، شهر مذهبي قم طي جنگ، 67 بار بمباران شد و اگر برد موشكها و شعاع رزمي هواپيماهاي جنگنده بمب‌افكن عراق به شهر مذهبي مشهد مي‌رسيد، صدام اين شهر را نيز بمباران مي‌كرد. در واقع، عمق استراتژيك ايران، تنها عاملي بود كه مانع از بمباران برخي از شهرهاي ايران از سوي عراق مي‌شد؛ موضوعي كه در امان ماندن تقريباً، نيمهِ شرقي كشور از برد حملات هوايي و موشكي عراق را در پي داشت. البته، با توجه به اينكه بيشتر شهرهاي پرجمعيت كشور در مركز و نيمهِ غربي قرار دارد، عمق استراتژيك در اين زمينه چندان مؤثر نبود.

استقرار سايتهاي پدافند هوايي در اطراف شهرهاي كشور دومين شيوهِ مقابله با بمباران شهرها از سوي عراق بود. اين شيوهِ مقابله نيز محدوديتهاي ويژهِ خود را داشت. نخست اينكه، امكان پوشش تمامي شهرهاي كشور به دليل كمبود سيستمهاي پدافند هوايي وجود نداشت؛ از اين‌رو، بيشتر، شهرهاي پرجمعيت تحت پوشش قرار گرفته بود. دوم اينكه، سيستمهاي پدافندي ايران در برابر موشكهاي شليك شده عراق كارآيي نداشت.

جنگ شهرها ضمن نشان دادن آسيب‌پذيري ايران در دفاع از مكانهاي مسكوني و شهري، ضرورت برخورداري از سيستمهاي پيشرفته راداري، دفاع هوايي و موشكي و برخورداري از توان بازدارندگي و ارادهِ سياسي لازم براي استفاده از اين توان را در موقع لزوم، به طور جدي، فرا روي رهبران سياسي - نظامي كشور قرار داد.

جنگ شيميايي‌

منظور از جنگ شيميايي، كاربرد گازهاي شيميايي، مانند گاز خردل، اشك‌آور، سيانور و اعصاب به عنوان سلاح در جنگ است. چنين سلاحهايي به دليل قدرت كشتار بالا و اثرهاي بسيار نامطلوب زيست محيطي آن، جزء سلاحهاي نامتعارف طبقه‌بندي شده‌اند و توليد و استفاده از آنها طبق كنوانسيون 1925 ژنو ممنوع اعلام شده است. با وجود اين ممنوعيت، جنگ شيميايي عراق از همان سال نخست تهاجم سراسري به ايران آغاز شد و تا پايان جنگ، ادامه يافت. در جنگ شيميايي، عراق به دليل تجربه‌هايش در زمينهِ توليد و كاربرد گازهاي شيميايي عليه كردهاي معارض عراقي در دههِ 70 با استفاده از مساعدتهاي فني و تكنولوژيك شوروي، آلمان شرقي و برخي از ديگر كشورهاي اروپاي شرقي و ناآشنايي نظاميان ايران با سلاحهاي شيميايي و محدوديت در تهيهِ تجهيزات مقابله با آن عملاً، يكه‌تاز ميدان بود. بر حسب نوع و ميزان گستردگي استفادهِ عراق از اين سلاحها در جنگ مي‌توان سه دوره را از هم تفكيك كرد:

1) از آغاز جنگ تا آزادسازي خرمشهر: در اين دوره، ارتش عراق با هدف در هم شكستن مقاومتهاي پراكندهِ نيروهاي ايران و ارزيابي واكنش سياسي و نظامي ايران و بازتاب جهاني آن به طور نامنظم از گازهاي اشك‌آور و گاز زرد رنگ يا باران زرد استفاده كرد. به احتمال فراوان، عراق نخستين بار در مهر ماه سال 1359 عليه نيروهاي ايران سلاحهاي شيميايي را به كار برد. دليل اين امر وجود رزمندگان مجروحي بود كه به شدت، از ناحيه چشم آسيب ديده بودند و توانايي بازكردن چشمانشان را نداشتند. با اين حال، نخستين حملهِ ثبت شده عليه نيروهاي ايراني در 23 آذر ماه سال 1359 در جبههِ گيلان غرب بود. در اين دوره، حملات شيميايي ديگري نيز در منطقهِ هلاله و ني‌خزر واقع در پنجاه كيلومتري غرب ايلام و در شش‌ماههِ دوم سال 1360 در مناطق جنگي هويزه، ارتفاعات الله‌اكبر، پل نادري و خرمشهر عليه رزمندگان كشور صورت گرفت. در دورهِ نخست جنگ شيميايي، به دليل ناآشنايي نظاميان كشور به سلاحهاي شيميايي و فقدان برنامه‌ريزي براي مقابله با چنين سلاحهايي، نوعي سردرگمي، حيرت و دلهره در جبههِ ايران آشكار شد. البته، با توجه به اينكه تركيبات عوامل شيميايي به كار رفته در اين دوره ساده بودند، از نظر عملياتي، پايداري محيطي اندك و اثر بخشي نظامي پاييني داشتند. به همين علت، مجموع تلفات با وجود فقدان هرگونه تجهيزات حفاظتي و خنثي‌سازي بيش از ده شهيد و چند مجروح نبود.

2) از مرداد ماه سال 1361 تا پايان سال 1365 و عملياتهاي بزرگ كربلاي 4و 5:  از مرداد ماه سال 1361، هم‌زمان با آغاز نخستين عمليات نفوذي ايران به درون خاك عراق، كه با هدف تنبيه متجاوز صورت گرفت (عمليات رمضان)، عراق دور تازه‌اي از كاربرد سلاحهاي شيميايي را آغا از كرد كه تا پايان سال 1365 و عملياتهاي بزرگ كربلاي 4 و 5 ادامه يافت. در اين مدت، عراق از جنگ‌افزارهاي شيميايي در نقش سلاح تدافعي استفاده كرد تا بدين ترتيب، عملياتهاي تهاجمي نيروهاي پياده ايران را خنثي كند. حكومت عراق با آگاهي از اين واقعيت، كه با طولاني شدن جنگ و كشيده شدن نبرد زميني به درون خاك عراق و نيز محدوديت ايران براي تأمين سلاحهاي سنگين (به دليل تحريمها و تنگناهاي مالي) جمهوري اسلامي جز تأكيد بر نيروي پياده نظامي چاره‌اي ندارد، استفاده از سلاحهاي شيميايي را مطمئن‌ترين و مؤثرترين راه مقابله با حملات ايران مي‌دانست. به همين دليل، در اين دوره، هم نوع و هم ميزان كاربرد چنين سلاحهايي را افزايش داد. بر پايهِ گزارشهاي موجود در اين دوره، بيش از 230 بار مواضع نيروها، مراكز پشتيباني و حتي در مواردي، شهرها و مناطق غيرنظامي ايران را هدف حملات شيميايي قرار داد. عوامل شيميايي به كار رفته در اين دوره گازهاي مايكوتوكسين، خردل (موستارد)، تابون (اعصاب) و فسفري را شامل مي‌شدند.

با توجه به قدرت كشندگي بالاي عوامل شيميايي به كار رفته در اين دوره در جبههِ ايران، نيروها در برابر تأثيرات زيانبار چنين سلاحهايي از كمترين امكانات برخوردار بودند و ايران از هرگونه بازدارندگي در اين زمينه محروم بود. براي نمونه، در عمليات رمضان، نيروهاي عراقي عليه نيروهاي پياده و فاقد تجهيزات حفاظتي ايران از گازهاي شيميايي استفاده كردند. اين تاكتيك در كنار بمباران گسترده هوايي و شليك همه‌جانبه توپخانه سنگين مؤثر واقع شد و به از هم پاشيدن شيرازهِ نيروهاي عمل كنندهِ ايران و عدم موفقيت عمليات انجاميد.

3) از سال 1366 تا پايان جنگ: در اين دوره، ارتش عراق با برطرف كردن ضعفهاي تاكتيكي خود در زمينهِ كاربرد گازهاي كشنده و دست‌يابي به عوامل شيميايي مضاعف توانست از آنها به منزلهِ سلاحهايي تهاجمي براي بازپس‌گيري مناطق تصرف شده‌اش به دست رزمندگان ايراني استفاده كند. ارتش عراق در بهار سال 1367، با استفاده از سلاحهاي شيميايي توانست نيروهاي ايراني را از فاو، شلمچه و جبهه‌هاي غرب و شمال غرب به عقب‌نشيني وادار كند.16

كاربرد گستردهِ سلاحهاي شيميايي از سوي ارتش عراق طي جنگ چند واقعيت اساسي را براي جمهوري اسلامي آشكار كرد:

1) با وجود كنوانسيون 1925 ژنو و پذيرش آن از سوي بسياري از كشورهاي جهان و تحولات بسياري كه در قوانين و مقررات بين‌المللي دربارهِ منع توليد و كاربرد جنگ‌افزارهاي كشتار جمعي صورت گرفته است، براي پاي‌بندي كشورها به قوانين مزبور تضمين كافي وجود ندارد.

2) جنگ‌افزارهاي شيميايي به منزلهِ سلاحي ارزان قيمت، قابل توليد و دسترس در بسياري از كشورهاست.

3) دست‌يابي به سطحي از بازدارندگي تنها راه مقابله با دشمن مسلح به جنگ‌افزارهاي شيميايي است.

جنگ نفت‌كشها

منظور از جنگ نفت‌كشها گسترش منازعهِ ايران و عراق به سطح آبهاي خليج‌فارس به منزلهِ مهم‌ترين منطقهِ تأمين كنندهِ نفت خام جهان و ترانزيت اين مادهِ پرارزش است. از آنجا كه دو طرف درگير براي فلج كردن سيستم اقتصادي يكديگر، كه به درآمدهاي نفتي متكي بود، بيشتر نفت‌كشهاي حامل نفت يكديگر را هدف قرار مي‌دادند؛ منازعهِ مزبور به جنگ نفت‌كشها معروف شد. در آغاز جنگ، سطح منازعه در خليج‌فارس پايين بود، اما به تدريج، با طولاني شدن جنگ وضعيت حاد‌تر شد و قدرتهاي بزرگ نيز به صحنه آمدند. در ماه دسامبر سال 1984، عراق با بهره‌گيري از موشكهاي اگزوسه، كه به تازگي، از فرانسه گرفته بود، حمله به تأسيسات نفتي و نفت‌كشهاي حامل نفت ايران در خليج‌فارس را از سرگرفت؛ حملاتي كه صدور نفت ايران را به 1/1 ميليون بشكه در روز كاهش داد و جمهوري اسلامي را وادار كرد تا بخشي از واردات خود را به حالت تعليق در آورد.17

ايران در واكنش به اين اقدام، نفت‌كشهاي حامل نفت شيخ‌نشينهاي خليج‌فارس (كويت و عربستان) را هدف قرار داد كه بخشي از درآمدهاي حاصل از آنها براي كمك مالي و اعطاي وام به عراق استفاده مي‌شد، بدين ترتيب، جنگ نفت‌كشها آغاز شد. تا سال 1364، عراق در حمله به پايانهِ اصلي صدور نفت ايران در جزيرهِ خارك براي از كار انداختن آن، ناكام مانده بود، اما در خرداد ماه همين سال، عراقيها نخستين رشته از تهاجمات منسجم خود را به خارك آغاز كردند و در شهريور ماه، صدور نفت ايران را به كمتر از يك ميليون بشكه در روز كاهش دادند. در پايان سال 1364، گزارش شد كه صادرات نفت ايران از خارك تقريباً پايان يافته است. در اسفند ماه سال 1364، عراق اعلام كرد كه دامنهِ فعاليتهايش را براي محدود كردن كشتي‌راني ايران افرايش داده است.18 افزايش حملات عراق به تأسيسات نفتي و نفت‌كشهاي حامل نفت ايران باعث شد تا هاشمي رفسنجاني، فرمانده عالي جنگ، در اوج عمليات كربلاي 5 خطاب به سردار علايي، فرمانده نيروي دريايي سپاه، بگويد: <بررسي كنيد آيا براي مقابله به مثل مي‌توانيد به خليج‌فارس وارد شويد>. اين دستور آغاز ورود گستردهِ سپاه به دريا بود. حضور سپاه در خليج‌فارس در سال 1366 آشكار شد. در اين سال، مين‌گذاري، حملهِ قايقهاي تندرو و شليك موشكهاي كرم ابريشم به منافع عراق و حاميان منطقه‌اي آن افزايش يافت و وضعيت نگران كننده‌اي را براي اين كشورها پديد آورد. در اين هنگام، كويت از امريكا خواست تا نفت‌كشهاي اين كشور را مجدداً پرچم‌گذاري و در خليج‌فارس اسكورت كند. پرچم امريكا نخستين‌بار در پايان تيرماه سال 1366 برفراز نفت‌كشهاي كويتي به اهتزاز درآمد و بدين ترتيب، عمليات اسكورت با نام عمليات ارادهِ آهنين، آغاز شد. با آغاز اين عمليات، به سبب ضعف نيروي دريايي ايران در مقايسه با امريكا ادامهِ جنگ نفت‌كشها به شيوهِ گذشته نامعقول به نظر مي‌رسيد. در نتيجه، ايران شيوه‌هاي برخورد غيرمستقيم را براي مقابله با ناوگان اسكورت كنندهِ نفت‌كشهاي حاميان عراق اتخاذ كرد.

جنگ نفت‌كشها ضمن نشان دادن ميزان آسيب‌پذيري ايران در اين عرصه، ضرورت بهره‌مندي از نيروي دريايي نيرومند، مجهز و آموزش ديده‌اي را با توجه به مرزهاي ساحلي طولاني ايران در خليج‌فارس، درياي  عمان و دريايي خزر در كانون استراتژي دفاعي ايران پس از جنگ قرار داد و مشخص كرد كه در جنگ دريايي نيز، حضور نيروهاي سپاه مي‌تواند نقش مؤثري داشته باشد.

سلاحها

گذشته از تجربه‌هاي ايران در جنگ شهرها، جنگ شيميايي و جنگ نفت‌كشها، اين كشور طي جنگ هشت ساله با عراق، مشكلات و مسائل ديگري را نيز تجربه كرد. نبود توازن قواي نظامي در بعد سخت‌افزاري ميان ايران و عراق از مهم‌ترين مشكلات بود. اين امر دو دليل عمده داشت. نخست اينكه پس از پيروزي انقلاب، دولت جديد ايران خود را از چرخهِ رقابتهاي تسليحاتي در منطقه، كنار كشيده بود؛ مسئله‌اي كه باعث شد تا ديگر رقيبان، به ويژه عراق از اين فرصت استفاده و هر چه بيشتر خود را تقويت كنند، دوم آنكه نيروهاي مسلح كشور به سيستمهاي دفاعي غرب، به ويژه امريكا به شدت وابسته بودند و از آنجا كه پس از قضيهِ گروگانگيري كاركنان سفارت امريكا در تهران از سوي دانش‌جويان پيرو خط امام(ره)، فروش سلاح به ايران از سوي دولتهاي غربي و در را‡س آنها، امريكا تحريم شد، با ‌آغاز جنگ، سيستم دفاعي كشور مشكل اساسي پيدا كرد. در واقع، اين  تحريم باعث شد تا دسترسي ايران به سيستمهاي دفاعي و قطعات يدكي مورد نياز براي آنها محدود شود. براي رفع اين محدوديت، راهكارهاي مختلفي آزمايش شد. توسل به بازار سياه اسلحه نخستين راهكار بود. اين شيوه، به دليل وجود دلالان و واسطه‌گران متعدد در اين بازار مستلزم صرف هزينه‌هاي گزاف بود كه فشار بسياري را بر اقتصاد كشور وارد مي‌كرد. اوراق كردن برخي از سيستمهاي تسليحاتي براي بهره‌گيري از قطعات آن در راه‌اندازي سيستمهاي ديگر از همان نوع راهكار دوم بود. هرچند اين شيوه در كوتاه مدت مي‌توانست برخي از نيازهاي تسليحاتي رزمندگان را تأمين كند، اما در بلند مدت و حتي ميان مدت مي‌توانست بسيار زيان بار باشد. خريد سلاح از كشورهاي بلوك شرق سومين راهكار بود. توسل به اين شيوه با توجه به اينكه نيروهاي مسلح ايران با سيستمهاي تسليحاتي غربي آموزش ديده بودند، با مشكلات ويژهِ خود همراه بود؛ زيرا، ناآشنايي رزمندگان با سلاحهاي شرقي باعث مي‌شد تا از اين سيستمها به طور مطلوب استفاده نشود، و چه بسا، نيروها، حتي جانشان را نيز از دست بدهند. اين مشكل باتوجه به نياز روزافزون جبهه‌ها به سلاح، در كوتاه مدت حل ‌شدني نبود. دريافت سلاح و قطعات يدكي از امريكا در برابر ميانجيگري براي آزادي گروگانهاي غربي در لبنان نيز آخرين راهكار بود.

دركل، در دورهِ جنگ، مشكلات مربوط به تأمين سلاحهاي مورد نياز و تأثيرات منفي تفاوتهاي ساختاري نيروهاي مسلح (ارتش و سپاه) در فرآيند جنگ زميني، شهرها، شيميايي و نفت‌كشها واقعيتهاي زير را به جمهوري اسلامي نماياند:

1) برخورداري از سلاحهاي مدرن و پيشرفته در كنار نيروي ايمان و ايدئولوژي مي‌تواند نقش مهمي را در سرنوشت جنگ و حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور داشته باشد.

2) خودكفايي در زمينهِ سيستمهاي تسليحاتي، تضمين كنندهِ كيفيت و كارآمدي سيستم دفاعي كشور است.

3) بهره‌مندي از نيروهاي مسلح داراي ساختار سازماني همسان، منسجم و هماهنگ، كارآيي بسيار بهتري در دفاع از كشور در برابر تهاجم دشمن دارد.

4) در استراتژي دفاعي، بايد به تمامي عوامل مؤثر توجه كرد و از تمام توان نظامي و سياسي براي رسيدن به هدف بهره گرفت.

جهت‌گيري استراتژي دفاعي ايران پس از جنگ‌

با پايان يافتن جنگ، ضرورت بازنگري در انديشه و ساختار نظامي كشور براي تدوين يك استراتژي كارآمد مورد توجه رهبران سياسي - نظامي پس از جنگ، كه خود از نزديك در جريان تحولات صحنه نبرد بودند، قرار گرفت. تجربهِ جنگي هشت ساله و پرهزينه، كه 350 تا 400 هزار قرباني را از ايران گرفت و ميلياردها دلار خسارت مادي در برداشت، آزمون بسيار سخت و دشواري براي استراتژي دفاعي كشور بود.

جنگ شهرها و حملات موشكي به همراه مزيتهايي كه استفاده از موشك در جنگ دريايي و زميني از خود نشان داد، در جهت‌گيري سياست دفاعي ايران و تأكيد بر دست‌يابي به موشكهاي پيشرفته تأثير بسياري داشت. به همين صورت، حملات شيميايي عراق نيز توجه ايران را به اين موضوع و راههاي مقابله با آن بيشتر كرد.

در كل، جنگ باعث شد تا مقامات مسئول كشور در كنار نيروي ايمان و ايدئولوژي به اهميت دست‌يابي به فناوري، شايستگي و صلاحيت حرفه‌اي، تمرينهاي نظامي و بازدارندگي نيز توجه كنند. پي‌بردن به اين واقعيتها استراتژي پس از جنگ را به سمت تحقق سه هدف، سوق داد كه عبارت بودند از: خوداتكايي و خودكفايي در عرصهِ نظامي، تجهيز، نوسازي و حرفه‌اي‌سازي هر چه بيشتر نيروهاي مسلح به همراه ايجاد ايمان و انگيزه در نيروها و بازدارندگي.

دست‌يابي به هدفهاي استراتژي دفاعي پس از جنگ، گذشته از ارادهِ سياسي، مستلزم در اختيار داشتن منابع مالي فراوان و رفع فشارها و محدوديتهاي بين‌المللي در عرصهِ انتقال فناوريهاي پيشرفتهِ نظامي به ايران است. در دو دههِ گذشته، اين دو عامل آخر تا حدي پيشرفتهاي ايران را در مسير تحقق بخشيدن به هدفهايشان كند كرده است.

1) خودكفايي نظامي‌

خود اتكايي در عرصهِ نظامي به معناي توليد سيستمهاي تسليحات و تجهيزات و قطعات يدكي آنها در داخل كشور است. پيشبرد خودكفايي نظامي هم هزينهِ بسياري دارد و هم احتمالاً، شكاف ميان ايران و كشورهاي متحد غرب در منطقه را در زمينه فناوري نظامي بيشتر خواهد كرد. هر چه صنايع دفاعي ايران، بيشتر توسعه يابد، كشور وزن و جايگاه شايسته‌تري در معادلات منطقه‌اي به‌دست خواهد آورد. در حال حاضر، تمايل فزاينده‌اي در اين زمينه در داخل كشور، وجود دارد. هم ارتش و هم سپاه پاسداران با سفارش نيازمنديهايشان به تانكهاي رزمي، توپهاي كششي و خودكششي، مهمات و غيره از شركتهاي دفاعي - صنعتي وابسته به وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح از صنايع دفاعي داخلي حمايت مي‌كنند. سپاه نسبت به حمايت از صنايع دفاعي ميهني توجه ويژه‌اي دارد و معمولاً، ابتكار عمل را در اين مورد به دست مي‌گيرد، آقاي رفسنجاني دربارهِ ضرورت خودكفايي در امور نظامي مي‌گويد: <ما بارها گفته‌ايم كه سياست ما، سياست صلح‌جويانه است، اما ساختار دفاعي‌مان بايد مستحكم باشد ... ما راه خود را با تكيه بر صنايع نظامي داخلي به منظور فراهم آوردن نيازهاي دفاعي خويش بدون وابستگي به ديگران برگزيده‌ايم>.19

اكبر تركان، وزير دفاع وقت (دولت آقاي رفسنجاني) نيز، در اين‌باره گفته است: <انتقال فناوري نظامي، اساس كار ماست. در حال حاضر، ما تماسهاي متعددي به منظور گسترش صنايع دفاعي داشته‌ايم و تمامي خريدهاي خارجي ما نيز در راستاي دست‌يابي به همين هدف است>. روابط گرم جمهوري اسلامي با چين و كره‌شمالي دقيقاً، بر همين دستور كار مبتني مي‌باشد.

يكي از معيارهاي نمودار تلاش كشورها در راستاي خودكفايي نظامي، آمار اشتغال در مجموعه‌هاي دفاعي - صنعتي است. آمار اشتغال در صنايع دفاعي ايران در اوايل دههِ 90 در مقايسه با ديگر كشورهاي جهان سومي بالاتر بود. در اين مقطع زماني، ايران جايگاه بالايي را به خود اختصاص داد و حتي از برخي كشورهاي توسعه يافته در عرصهِ صنعت نظامي، مانند كشورهاي اسكانديناوي، بلژيك و استراليا پيشي گرفت. جدول ستون بعد آمار اشتغال را در بخش صنايع دفاعي كشورهاي جهان سوم در فاصلهِ سالهاي 92-1990 نشان مي‌دهد:20

تأكيدي كه در استراتژي پس از جنگ بر اصل خودكفايي شده، بازتاب درسهايي است كه ايران از جنگ با عراق فراگرفته است؛ زيرا، طي جنگ، كشورهاي امريكا و انگليس از فروش سلاح و قطعات يدكي سيستمهاي تسليحاتي كه پيش از پيروزي انقلاب اسلامي به ايران فروخته بودند، خودداري كردند و اين امر - آن‌گونه كه پيشتر نيز اشاره شد - چالشهاي دشواري را فرا روي كشور قرار داده بود.

تلاشهاي ايران در راستاي خودكفايي نظامي، حول سه محور متمركز است: خودكفايي در تسليحات مورد نياز نيروي زميني، نيروي هوايي و دريايي. ايران در زمينهِ تسليحات مورد نياز نيروي زميني، تلاشهايشان را روي توليد تانكهاي اصلي ميدان نبرد(MBT) ، تانكهاي سبك، نفربرهاي زرهي، توپهاي خودكششي، راكت‌اندازهاي چند لول و انواع راكت و موشك متمركز كرده و به موفقيتهاي نسبتاً خوبي نيز دست يافته است. توليد تانكهاي جنگي به نام ذوالفقار مهم‌ترين موفقيت ايران در اين زمينه بوده است كه تصور مي‌شود از روي تانكهاي تي - 72 روسي و ام-48 و ام-60 امريكايي الگوبرداري شده باشد. البته، شكل كلي آن به تانك ام-48 و ام-60 شبيه است. بنا به اظهارات يكي از فرماندهان نيروي زميني ارتش، در ماه فروردين سال 1376، توليد انبوه تانك ذوالفقار در 1375 آغاز شده است.21 در آذر ماه سال 1376 نيز اعلام شد كه ايران تانك سبكي را با نام توسن توليد كرده است كه توانايي انجام مأموريتهاي واكنش سريع و استراتژيك را دارد و به لولهِ توپ 90 ميلي‌‌متري، سيستم بهبود يافته آتش و هدف‌گيري مجهز است.22 همچنين، مقامات رسمي ايران در راستاي اصل خودكفايي نظامي اعلام كرده‌اند كه موفق به طراحي و ساخت دو نوع نفربر زرهي به نامهاي، براق و كبرا شده‌اند. نفربر براق از روي نفربر زرهي چيني 105z503 w الگوبرداري و ساخته شده است. نفربر كبرا نيز به يك توپ 30 ميلي‌متري يا آتشبار ضدهوايي -23 z u (سيستم‌ تسليحات خودكار سبك) مجهز است و نخستين بار، به همراه تانك ذوالفقار در مانور نظامي ولايت در ارديبهشت ماه سال 1375 از آن بهره‌برداري عملياتي شده است.23

توليد سلاحهاي ضد تانك و نفربر زرهي كه يكي از كمبودهاي ايران طي جنگ بود، در تلاش ايران براي خودكفايي جايگاه ويژه‌اي دارد، در حال حاضر، اين كشور چندين مدل از تسليحات ضد تانك و نفربر را توليد مي‌كند كه عبارت‌اند از: موشك هدايت شوندهِ ضدتانك رعد، راكت نافذ، توپ 73 ميلي‌متري و راكت 44 ميلي‌متري نادر كه برد آن حدود 400 متر است و توانايي نفوذ در پوششهاي زرهي با قطر 30 سانتي‌متر را دارد.24

سيستمهاي راكت توپخانه(1) كه اساساً، براي ايفاي نقش پشتيباني ميدان نبرد طراحي شده‌اند نيز، در اولويت برنامهِ خودكفايي ايران قرار گرفته است. در حال حاضر، ايران طيف متنوعي از راكتهاي توپخانه را توليد مي‌كند كه عبارت‌اند از: حاسب، آرش، نور، عقاب، فجر، شاهين، نازعات و زلزال. ايران در ماههاي بهمن و اسفند سال 1366 (جنگ شهرها) از راكت عقاب در نقشي استراتژيك براي هدف قرار دادن شهرهاي بزرگ و كوچك عراق استفاده كرد. پس از جنگ، ايران تلاشهاي بسياري را نيز براي دست‌يابي به فناوري لازم به منظور طراحي و ساخت توپهاي جنگي، به ويژه توپهاي خودكششي(2) انجام داده و به موفقيتهايي نيز در اين زمينه رسيده است؛ چرا كه در ماه ارديبهشت سال 1375، مقامات رسمي ايران اعلام كردند كه نخستين توپ خودكششي ساخت صنايع دفاعي خود را با نام تندر-1 با موفقيت آزمايش كرده‌اند. به ظاهر، اين توپ از روي توپ خودكششي122 ميليمتري روسي با برد آتش 15 هزار متر و سرعت جاده‌اي 65 كيلومتر در ساعت، الگو برداري و ساخته شده است. در شهريور ماه سال 1376، نيز گزارش شد كه ايران يك توپ خودكششي 155 ميلي‌متري ديگر با نام، تندر-2 را با موفقيت توليد و آزمايش كرده است. بنا به اظهارات سازمان صنايع دفاعي، اين توپ دقت، تحرك و نواخت تير بالايي دارد؛ برد گلولهِ آن 30 كيلومتر است؛ مي‌تواند در هر دقيقه پنج گلوله شليك كند؛ با سرعت 70 كيلومتر در ساعت حركت نمايد و به بردياب ليزري و سيستم‌ مسلح‌ سازي نيمه اتوماتيك نيز مجهز است.25

دومين محور در برنامهِ خودكفايي نظامي ايران، توليد تسليحات و قطعات يدكي مورد نياز نيروي هوايي است. جمهوري اسلامي پس از جنگ تلاشهاي فراواني براي دست‌يابي به فناوري لازم براي طراحي و ساخت هواپيماهاي جنگنده و بالگردهاي تهاجمي انجام داده است، اما تصور نمي‌شود هنوز به چنين موفقيتي دست يافته باشد. البته، مقامات ايراني بارها و به مناسبتهاي مختلف اعلام كرده‌اند كه در اين زمينه، به موفقيتهاي درخور توجهي دست يافته‌اند. براي نمونه، در فروردين ماه سال 1376، سرتيپ آراسته، معاون رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح، اعلام كرد كه ايران، نخستين هواپيماي جنگنده‌اش را با نام آذرخش با موفقيت طراحي، توليد و آزمايش كرده است. افزون بر جنگندهِ آذرخش، گزارشهايي مبني بر ساخت جنگندهِ ديگري به نام اوج در صنايع دفاعي ايران وجود دارد. صنايع دفاعي ايران برنامه‌هايي را براي توليد هواپيماي ملخدار پرستو و جت آموزشي درنا اجرا مي‌كند. همچنين، مطالبي مبني بر آزمايش نخستين بالگرد ساخت ايران وجود دارد. بالگرد سلاح بسيار مناسبي براي پشتيباني صحنهِ نبرد به شمار مي‌رود و كارآيي خود را چه در جنگ ايران و عراق و چه در جنگهاي، امريكا عليه عراق به خوبي اثبات كرده است. به همين دليل، طي دههِ گذشته، نه تنها ايران، بلكه ديگر كشورهاي منطقه نيز درصدد تقويت يگانهاي هلي‌برد خود بوده‌اند.26

همچنين جانشين فرمانده نيروي زميني ارتش، در فروردين 1376 اعلام كرد كه طراحي و ساخت بالگرد در صنايع دفاعي آغاز شده است و در برنامهِ پنج سالهِ سوم به ثمر خواهد رسيد. وي، اعلام كرد كه 14 هزار قطعه از انواع هواپيما در صنايع دفاعي ساخته شده است. بر پايهِ اظهارات وي، نيروي هوايي ارتش قصد دارد 90 درصد نيازمنديهايش را به قطعات يدكي در داخل توليد كند.27 سومين محور برنامهِ خودكفايي ايران، تلاش براي طراحي و ساخت سيستمهاي تسليحاتي مورد نياز نيروي دريايي است، به ويژه اينكه طي جنگ اين نيرو چه از نظر تعداد پرسنل و چه سيستمهاي تسليحاتي در پايين‌ترين رده نيروي مسلح كشور بود. صنايع دفاعي ايران پس از جنگ در راستاي برنامهِ خوداتكايي كوشيده است ناوشكن، ناوچه، موشكهاي سطح به سطح ضد كشتي و مينهاي ضد كشتي را طراحي و توليد كند. مقامات رسمي ايران در شهريور ماه سال 1379 اعلام كردند كه به زودي، از نخستين ناوشكن هزارتني مجهز به سيستم پرتاب كنندهِ موشك ساخت خود بهره‌برداري خواهند كرد. اين در حالي است كه تاكنون، هيچ خبري مبني بر بهره‌برداري از اين ناوشكن منتشر نشده است. در بهمن ماه سال 1381 نيز مجلهWorld Tech Tribune  گزارش داد نيروي دريايي ايران سه ماه ديگر، يك فروند ناوچه مجهز به پرتابگرهاي موشك را با نام سينا-1 مورد بهره‌برداري قرار خواهد داد. در اين گزارش، همچنين، به نقل از مقامات رسمي ايران آمده بود كه ايران در حال ساخت يك ناوشكن به نام موج است.28 با وجود ادعاهاي مزبور به نظر مي‌رسد كه توليد مينهاي شناور غير مغناطيسي، صوتي و كنترل از راه دور مهم‌ترين موفقيت ايران در زمينهِ ساخت تسليحات دريايي باشد.

روي هم رفته با وجود موفقيتهايي كه ايران در راستاي اصل خودكفايي نظامي در محورهاي سه‌گانه ياد شده، به دست آورده است بايد يادآور شد كه اين كشور هنوز راه درازي در رسيدن به خودكفايي نظامي در پيش دارد، هرچند مشكلاتي كه در طي جنگ هشت ساله با عراق داشت ارادهِ آن را براي رسيدن به خودكفايي تقويت و عزم آن را جزم؛ و درك اين ضرورت انگيزه آن را قوي‌تر ساخته است.

2) تجهيز، نوسازي و حرفه‌اي سازي نيروهاي مسلح‌

دومين رويكرد استراتژي دفاعي ايران پس از جنگ، گرايش به سمت تجهيز، نوسازي و حرفه‌اي‌سازي نيروهاي مسلح است. تجربهِ جنگ هشت ساله با عراق، نقش مهمي در گرايش ايران به سوي چنين رويكردي داشته است. سالهاي دراز جنگ، اين درس را به مقامات مسئول كشور داد كه برخورداري از نيروهاي مسلح مجهز، مدرن و حرفه‌اي تأثير انكار ناپذيري در سرنوشت عملياتهاي نظامي دارد. ايران در شرايطي درگير جنگ با عراق شده بود كه از جنگ‌افزارهاي محدودتري نسبت به عراق برخوردار بود و بخش عمدهِ رزمندگانش را در جبهه‌هاي جنگ، افرادي آماتور و غير حرفه‌اي تشكيل مي‌دادند.

در حال حاضر، ايران براي تجهيز نيروهاي مسلحش از تجربه‌هاي دوران جنگ استفاده مي‌كند. اين كشور قبل از انقلاب، تسليحات مورد نيازش را بيشتر از امريكا و در آغاز جنگ از پنج كشور تأمين مي‌كرد. قطع فروش سلاح به ايران باعث شد تا تهران با عرضه كنندگان متعددي وارد گفت‌وگو و معامله شود. اين تعداد در 1985 به 20 كشور شامل كشورهاي غربي، كمونيستي و غير متعهد جهان سومي رسيد. اين تجربه به رهبران جمهوري اسلامي نشان داد كه عرضه‌كنندگان سلاح و تجهيزات نظامي در سطح بين‌المللي گسترده و متنوع‌اند و هر اندازه تنوع عرضه‌كنندگان بيشتر باشد، اعمال تحريم مشكل و كارآيي آن كاهش خواهد يافت. بر همين پايه، ايران پس از جنگ، براي تجهيز نيروهاي مسلح به سيستمهاي تسليحاتي جديد با كشورهاي بسياري از جمله روسيه، چين، كره شمالي، برزيل، اوكراين، لهستان، سوئد، پاكستان، آلمان، ايتاليا و حتي انگليس وارد مذاكره شده است.

برنامهِ تجهيز نيروهاي مسلح با سفارش تسليحات جديد از خارج و بهينه‌سازي سيستمهاي موجود در داخل اجرا شده است. طي دههِ گذشته، ايران براي تجهيز نيروي زميني‌اش حدود 12 دستگاه تانك تي-72 اس از روسيه، حدود 100 دستگاه تانك تي-72، ام-1 از لهستان، حدود 300 دستگاه نفربر 1BMP- و 100 دستگاه نفربر 2BMP- از روسيه خريداري و بر پايهِ گزارشهاي موجود، قراردادي را با بلاروس (روسيه سفيد) براي بهسازي تانكهاي ساخت شوروي در كارخانه‌هايي واقع در بلاروس و ارائهِ آموزش به پرسنل نظامي ايران منعقد كرده است.29

ايران در زمينهِ تجهيز نيروي هوايي و تقويت پدافند هوايي‌اش پس از جنگ، تعدادي هواپيماي جنگي ميگ29 از روسيه، 25 فروند جنگندهِ اف-7 ام مجهز به موشكهاي هوا به هواي پي ال-7، پي ال-2آ وپي ال-2 از چين، 25 فروند هواپيماي آموزشي تاكانو(1) از برزيل، 25 فروند هواپيماي آموزشي ميگ-17 از پاكستان، 12 فروند هلي‌كوپتر آ.ب212 از ايتاليا، 20 فروند هلي‌كوپتر 3BK-117A- از آلمان و 12 فروند هلي‌كوپتر ام آي-71 از روسيه خريداري كرده و مذاكراتي را نيز براي خريد موشكهاي ضدهوايي اس آ-01 , اس آ-21 و اس آ-41 / 61 و هواپيماي جنگي سوخو-25 و 27، ميگ-31 و توپولفZZM  از روسيه انجام داده است.30

در زمينهِ تجهيز نيروي هوايي، بخت و اقبال نيز تا اندازه‌اي با ايران يار شد؛ زيرا، در جريان بحران كويت‌

(91-1990)، دهها فروند هواپيماي جنگي عراقي از انواع مختلف (ميراژ، ميگ و سوخو) به دلايل مختلف از جمله در امان ماندن از حملات نيروهاي ائتلاف بين‌المللي، تمام شدن سوخت و نقص فني به فرود در خاك ايران مجبور شدند.

بخش ديگري از برنامهِ تجهيز نيروهاي مسلح ايران به نيروي دريايي اختصاص دارد. همان‌طور كه پيشتر اشاره شد، در جريان جنگ، اين نيرو نسبت به نيروي زميني و هوايي از نظر تجهيزات نظامي عقب‌مانده‌تر و ضعيف‌تر بود. به همين دليل، پس از پايان جنگ، تقويت و تجهيز آن در دستور كار قرار گرفت. ضرورت تقويت نيروي دريايي به دليل داشتن مرزهاي آبي طولاني در خليج‌فارس و درياي عمان در جنوب و درياي خزر در شمال است. ايران براي تجهيز نيروي دريايي‌اش، تعداد 3 فروند زيردريايي از نوع كيلوكلاس،(2) 60 تا 100 فروند موشك سطح به سطح از مدلهاي سي اس -208 و سي اس-108 ساخت چين را خريداري كرده است و خريد اژدرهاي هدف‌ياب و هدايت شوندهِ روسي و مينهاي پرتابي با موشك پروپلد(3) چيني را نيز در دستور كار خود دارد.31

گذشته از سفارش و خريد تسليحات از خارج، بخش ديگري از برنامه تجهيز نيروهاي مسلح با استفاده از تسليحات توليد شده در صنايع دفاعي وابسته به وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح انجام مي‌گيرد. در زمينهِ تسليحات توليد شده در داخل ايران بايد اشاره كرد هر چند ايران در راستاي استراتژي دفاعي پس از جنگ، به تجهيز نيروهاي مسلحش علاقه‌مند است، اما به دليل محدوديت منابع مالي، نتوانسته است، سرمايه‌گذاري لازم را در اين زمينه انجام دهد.

حرفه‌اي سازي نيروهاي مسلح‌

تأكيد بر حرفه‌اي گرايي نظامي در كنار تجهيز نيروهاي مسلح، جزء بنياديني از استراتژي دفاعي ايران پس از جنگ بوده است. منظور از حرفه‌اي‌گري تأكيد بر تخصص، آموزش، تمرين، نظم و... نيروهاي مسلح است؛ شاخصهايي كه طي جنگ كارآيي خود را نشان دادند و هراندازه جنگ پيچيدگي بيشتري مي‌‌يافت، نياز بدانها بيشتر احساس مي‌شد.

پس از پايان جنگ، به ويژه پس از پيروزي آقاي رفسنجاني در انتخابات رياست جمهوري سال 1368، بازنگري اساسي در ساختار نيروهاي مسلح در راستاي حرفه‌اي سازي آغاز شد. با حمايتهاي وي كه در هفته‌هاي پاياني جنگ، بنيان‌گذار انقلاب وي را به عنوان جانشين فرمانده كل قوا منصوب كرده بود، فرآيند حرفه‌اي و نهادينه‌سازي نيروهاي مسلح آغاز شد. در فاصلهِ ماههاي مرداد و شهريور سال 1367 نيروي زميني سپاه در قالب 21 لشكر پياده نظام، 15 تيپ مستقل پياده نظام، 21 تيپ پدافند هوايي، 3 لشكر مهندسي رزمي و 42 تيپ زرهي، توپخانه و دفاع شيميايي سازمان‌دهي و سپس، لباس واحد سازماني جديدي براي نيروهاي سپاه تعيين شد و در شهريور ماه سال 1370، 21 درجه نظامي جديد (حول چهار رتبه سرباز، گروهبان، افسر و امير) از سرباز تا سرلشكر براي رده‌بندي پرسنل سپاه مقرر شد.32

تأسيس وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح در سال 1368 گام ديگري در فرآيند اصلاح سازماني نيروهاي مسلح بود كه مسئوليت آن بر عهدهِ اكبر تركان قرار گرفت. بايد يادآور شد كه وي فردي غيرنظامي و تكنوكرات بود و پيش از اين نيز، رياست سازمان صنايع دفاع را برعهده داشت. تأسيس اين وزارتخانه به طور مؤثري، استقلال سازماني سپاه را از ميان برد و آن را همچون ارتش تحت پوشش سازماني وزارت دفاع قرار داد؛ زيرا، با تأسيس وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح، وزارتخانهِ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي (كه در سال 1361 بنيان گذاشته شده بود) منحل و ساختارهاي فرماندهي‌اش در درون وزارتخانه جديد ادغام شد.

توسعهِ ستاد كل در قالب ساختار پايدارتري گام بزرگ بعدي بود. واحد جديد با نام ستاد فرماندهي كل نيروهاي مسلح در آغاز سال 1381 تأسيس شد. اين اصلاحات ساختاري همراه با تداركات عمدهِ تسليحات جديد براي نيروهاي مسلح، نشان‌دهندهِ تمايل ايران به سمت نيروهاي مسلح منظم و كلاسيك بود. قدرت ارتش در واكنش به بحران روابط با افغانستان در سال 1377 (كشتار ديپلماتهاي ايراني در افغانستان توسط گروه طالبان) نمود بيشتري يافت و پس از اين رويداد، فرمانده كل قوا، آيت‌الله خامنه‌اي مقام فرماندهي كل را براي ارتش نيز تصويب كرد؛ مقامي كه سپاه از آن برخوردار، اما ارتش فاقد آن بود. تا پيش از ايجاد مقام فرماندهي كل ارتش، فرماندهان نيروهاي دريايي، زميني و هوايي ارتش به طور جداگانه و مستقل از يكديگر وضعيت نيروهاي تحت امرشان را به فرماندهي كل قوا گزارش مي‌دادند. با تعيين مقام فرماندهي كل ارتش، هم كارآمدي و هم نظم و انسجام بوروكراتيك اين نيرو بهتر شد.

از زمان اجراي اين اصلاحات، تشكيلات و ساختار نظامي در جريان تمرينها و مانورهاي نظامي منظم زميني، هوايي و دريايي هم‌گرايي روبه ‌رشدي ميان عناصر مختلف خود را شاهد بوده است و واحدها و يگانهاي ارتشي و سپاهي در اين مانورهاي نظامي به طور تنگاتنگي در سطح فرماندهي و سيستمها با يكديگر تعامل داشته‌اند. هرچند نيروهاي دريايي ارتش و سپاه بهتر از نيروهاي هوايي و زميني‌شان از خود هم‌گرايي نشان داده‌اند، اما مشكلات درخور توجهي هنوز حل نشده باقي مانده است.33

3) بازدارندگي‌

تلاش براي ايجاد بازدارندگي در ارتباط با كشورهاي منطقه، سومين محور استراتژي نظامي ايران پس از جنگ است. بازدارندگي به سياستي اطلاق مي‌شود كه يك دولت يا گروهي از دولتها اتخاذ مي‌كنند تا ديگر دولتها را از تعقيب سياستهايي كه دل‌خواهشان نيست، بازدارند. استراتژي بازدارندگي مستلزم طراحي مجازات و تهديد به كاربرد آن يا متقاعد كردن ديگران نسبت به اين امر است كه اگر در حمله پيشدستي كنند، بايد بهايي سنگين‌تر از دستاوردشان بپردازند. ابزارهايي كه دولتها با توسل به آنها در پي بازدارندگي‌اند، عبارت‌اند از: افزايش توانايي عمومي نظامي، تكامل سلاحهاي پيشرفته داراي قدرت تخريب گسترده، تشكيل اتحادها و تهديد به تلافي - تهديدي كه به منظور بازدارندگي صورت مي‌گيرد، بايد براي طرفهاي تهديد شده كاملاً قابل قبول و باور كردني باشد تا مؤثر واقع شود.34

تجربهِ جنگ با عراق و تحمل هزينه‌هاي سنگين انساني و مادي، رهبران كشور را به اين نتيجه رساند كه پيگيري استراتژي بازدارندگي بهترين روش ممكن براي تأمين امنيت جمهوري اسلامي است. در واقع، طي جنگ، اين واقعيت آشكار شد كه دست‌يابي به سطحي از بازدارندگي تنها راه مقابله با دشمن تا دندان مسلح است. بازدارندگي مي‌تواند جنبه‌هاي نظامي مختلفي را در برگيرد. در حقيقت، عراق زماني به استفاده هرچه بيشتر از گازهاي سمي ترغيب شد كه پي برد، رزمندگان ايراني، تجهيزاتي براي دفاع از خود و سلاحي براي مقابله به مثل ندارند.35

هرچند با پايان جنگ، كشور از فشار سنگين طولاني‌ترين جنگ در تاريخ خاورميانه جديد رهايي يافت، اما اين تجربه باعث شد تا رهبران كشور با حساسيت و دقت بيشتري به ژئوپليتيك منطقه و موقعيت و جايگاه ايران در آن بنگرند. در استراتژي دفاعي پس از جنگ، سه كشور عراق، اسرائيل و امريكا به عنوان تهديدهاي جدي براي امنيت جمهوري اسلامي تعريف شده‌اند. عراق كشوري است كه اختلافات مرزي با ايران دارد و در دوران حكومت صدام، مجدانه در پي سلاحهاي كشتار جمعي بوده است و اكنون نيز، كه اين حكومت سقوط كرده، به پايگاهي براي نيروهاي امريكايي تبديل شده است. اسرائيل نيز به دليل اختلافات ايدئولوژيكي شديد با ايران و برخورداري از سلاحهاي كشتار جمعي، به ويژه هسته‌اي (تنها كشور داراي سلاح هسته‌اي خاورميانه) تهديدي جدي براي جمهوري اسلامي به شمار مي‌آيد و ايالات متحده نيز كشوري است كه اختلافات عميقي با جمهوري اسلامي ايران دارد و اين كشور پس از وقايع 11 سپتامبر 2001 و حمله به افغانستان و عراق، مهم‌ترين نگراني مقامات ايران به شمار مي‌‌آيد. مقامات ايران به خوبي مي‌دانند كه هرچند برخورداري از سلاحهاي پيشرفته گامي به سوي بازدارندگي است و هزينه‌ اقدام عليه ايران را افزايش مي‌دهد اما نمي‌توان با استفاده از سلاحهاي متعارف در برابر اين تهديدها، بازدارندگي ايجاد كرد؛ زيرا، امريكا و اسرائيل زرادخانه‌هاي عظيم سلاحهاي اتمي و كشتار جمعي دارند و گذشته از اين، شكاف ميان ايران و امريكا و اسرائيل در زمينهِ فناوري توليد سلاحهاي متعارف به اندازه‌اي است كه از بين بردن آن در كوتاه مدت قابل تصور نيست و در بلند مدت، نيز به احتمالات و اگر و اماهاي زيادي بستگي دارد. در عين حال مقامات كشور بايد اين را در تصميم گيريهايشان در خصوص سلاحهاي غير متعارف مدنظر داشته باشند، كه تصميم براي سرپيچي از كنوانسيونهاي بين‌المللي ممنوعيت توليد و تكثير سلاحهاي غير متعارف مي‌تواند ديگر كشورهاي منطقه را نيز ترغيب كند كه به چنين توليداتي اقدام كنند و بدين گونه خاورميانه به عرصه‌اي براي صف‌بندي سلاحهاي غير متعارف تبديل مي‌شود. در حال حاضر ايران با آژانس بين‌المللي انرژي اتمي همكاري نزديكي دارد و مقامات كشور در جريان بازديد گروه بازرسان بين‌المللي از ايران در سال 1999، بخشي از تأسيسات توليد تسليحات شيميايي را در پيش ديدگان گروه ياد شده نابود كردند.36

آنچه رفتار ايران با بازرسان بين‌المللي نشان مي‌دهد، اين است كه اين كشور در شرايط كنوني، نيازي به توليد سلاحهاي غير متعارف و انباشت آن احساس نمي‌كند، اما مي‌كوشد كه به فناوري و دانش فني لازم در زمينهِ انرژي اتمي دست يابد.

ايران در حوزه سلاحهاي پرتابگر بر روي موشكها و دست‌يابي به توان توليد سيستمهاي موشكي كوتاه برد، ميان برد و دوربرد سرمايه‌گذاري مي‌كند. براي اين كشور امروز، موشك از مزيتهاي بيشتري نسبت به هواپيما برخوردار است؛ زيرا، با توجه به تجربهِ دوران جنگ با عراق و موانع موجود براي دسترسي ايران به هواپيماهاي پيشرفته غربي و قطعات يدكي آنها، اين كشور به ناچار بايد براي تأمين نيازمنديش به هواپيما به روسيه و چين متوسل شود، ضمن اينكه هواپيماهاي پيشرفته بسيار گران و در ضمن مستلزم خدمات پس از فروش‌اند؛ خدماتي كه ممكن است به دليل بروز اختلاف ميان ايران و كشور فروشنده، قطع شود. مانند تحريم فروش سلاح به ايران از سوي امريكا در دوران جنگ كه توان و ظرفيت رزمي نيروي هوايي ايران را به طور درخور توجهي كاهش داد. بر خلاف هواپيما، دست‌يابي به فناوري طراحي و ساخت موشك آسان‌تر و كم هزينه‌تر است. راحت‌تر استتار مي‌شود، به آموزش خلبان نياز ندارد و قدرت تخريبش بالاتر است. تمامي اين عوامل باعث شده است تا پس از جنگ، در راستاي استراتژي بازدارندگي، دست يابي به سيستمهاي موشكي در كنار كسب دانش فني لازم براي ساخت سلاحهاي غير متعارف به طور جدي مد نظر قرار گيرد. جدول زير اطلاعاتي را دربارهِ موشكهاي توليد شدهِ ايران نشان مي‌دهد.

نتيجه‌گيري‌

در اين نوشتار، تلاش شد، تأثير جنگ هشت سالهِ ايران و عراق بر استراتژي دفاعي - نظامي ايران پس از جنگ مورد ارزيابي قرار گيرد. نتايج عملياتي حاصل از اين بررسي را مي‌توان در موارد زير خلاصه كرد:

1) جنگ هشت ساله و تجربه‌هاي ناشي از آن در جهت‌گيري استراتژي دفاعي ايران تأثير انكارناپذيري داشته است.

2) جنگ باعث شد تا رهبران سياسي و نظامي كشور در عمل با مشكلات و نقاط ضعف كشور در امور دفاعي آشنا شوند.

3) مهم‌ترين مشكلات و نقاط ضعف ايران در مسائل دفاعي كه جنگ با عراق آنها را نمايان ساخت عبارت بودند از: ناهماهنگي ميان نيروهاي مسلح؛ كمبود تجهيزات و ملزومات دفاعي، كه از تحريم تسليحاتي امريكا ناشي بود؛ وابستگي به واردات سلاح از خارج، كه از عدم برنامه ريزي اصولي براي رسيدن به خودكفايي نسبي در اين زمينه نشئت مي‌گرفت؛ و عدم برخورداري از توان بازدارندگي، كه افزون بر مشكلات ياد شده ناشي از عدم برخورداري از سلاحهاي داراي قابليت و توان بازدارندگي بود.

4) با توجه به موارد مزبور، پس از جنگ جهت‌گيري استراتژي كشور در راستاي تحقق سه هدف بنيادي تعيين شد. اين هدفها عبارت‌‌اند از: تجهيز، نوسازي و حرفه‌اي سازي نيروهاي مسلح، رسيدن به خوداتكايي در زمينهِ تسليحات و تجهيزات دفاعي مورد نياز نيروهاي دريايي، هوايي و زميني و تلاش براي دست‌يابي به توان بازدارندگي از طريق توليد موشكهاي بالستيك و كسب دانش فني لازم براي توليد سلاحهاي غير متعارف بدون اينكه در شرايط حاضر قصد توليد و انباشت چنين تسليحاتي را داشته باشند.

ßÑå ÔãÇáí

400

翩汜・

夋ャヌママヌヤハ衂

. US library of Congress Website1

. Ibid.2

. Regional Surveyes of the World: The Middle East and3

300, 4 edition: London New York: Europa2North Africa

.30056, p 2Publication,

. Federation of American Scientists Website (www.fas. org)4

. US library of Congress Website.5

لینک کوتاه :
کد خبر : 791

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال
  • مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
  • آدرس دفتر مرکزی:تهران – خیابان شریعتی - خیابان شهید دستگردی(ظفر) - بعد از تقاطع شهید تبریزیان - پلاک77
  • تلفن تماس روابط عمومی:

02122909525-30 داخلی 245