روند شكلگيري تصرف سفارت امريكا در واقع حاصل تلاقي دو حادثهِ متفاوت ولي مهم شامل ملاقات مهندس بازرگان، نخستوزير دولت موقت، با برژينسكي، مشاور امنيت ملي كارتر رييس جمهور امريكا، در الجزاير و ديگري سفر شاه به امريكا بود. بازتاب حوادث ياد شده در كنار روند تحولات سياسي- امنيتي در كشور، منجر به تشديد نگراني نسبت به بروز خطرات احتمالي براي انقلاب شده بود. نامگذاري اين اقدام به عنوان <اشغال لانهِ جاسوسي> و <انقلاب دوم> بيانگر ماهيت و ابعاد گسترده اين رخداد بزرگ تاريخي بود كه با بيش از گذشت دو دهه همچنان آثار و پيامدهاي آن بر جا مانده است.
تماس دولت موقت با امريكاييها در چارچوب مناسبات ديپلماتيك ميان دو كشور به مناسبتهاي مختلف انجام ميشد.(1) طي اين روند و در شهريور سال 1358، وزير امور خارجه امريكا در مجمع عمومي سازمان ملل از هيئت ايراني شركت كننده در مجمع، درخواست ملاقات كرد كه به گفتهِ وزير خارجه وقت ايران، اين درخواست پذيرفته شد و ملاقات انجام شد. رياست دو هيئت ملاقات كننده به عهده وزراي خارجه دو كشور بود. گزارش اين ملاقات در تهران در جلسهِ مشترك دولت و شوراي انقلاب ارايه شد.1 مجدداً با مشخص شدن سفر مهندس بازرگان و هيئت همراه به الجزاير از سوي امريكاييها درخواست ملاقات صورت گرفت. مهندس بازرگان در مورد درخواست امريكا ميگويد:
<دو روز قبل از عزيمت من به الجزاير كاردار سفارت امريكا در تهران به من اطلاع داد كه برژينسكي مايل است هنگام اقامت من در الجزاير ملاقات و مذاكراتي را انجام دهد>2.
پيش از اين نيز امريكاييها از طريق اميرانتظام كه به عنوان سفير در خارج از ايران خدمت ميكرد خبر ملاقات با برژينسكي را اعلام كرده بودند تا هيئت ايراني با آمادگي لازم در اين جلسه شركت كند.3
مهندس بازرگان در مورد آمادگي براي ملاقات با برژينسكي ميگويد:
<آقاي دكتر يزدي اطلاع داشت و من هم به ايشان گفته بودم كه در ميهماني نهار به مناسبت جشن استقلال تركيه كاردار اطلاع داد كه: <شما كه ميرويد الجزاير، آقاي برژينسكي هم آنجا ميآيد، بنابراين احتمال دارد به ملاقات شما بيايد>. اين را آقاي دكتر يزدي ميدانست و بعد از ايشان خواهش كردم كه مخصوصاً شب قبل از مسافرت خدمت امام برسيد، مطالب مختلف و از جمله (يك مرتبهِ ديگر) اينكه روابط ما با امريكا چگونه است و چگونه خوب است و ما چه نظري داريم يا ايشان چه فرمايشي دارند صحبت كنيد.4
دكتر يزدي در مورد ملاقات با امام و درخواست نظر ايشان در مورد رابطه با امريكا ميگويد:
<از ايشان (امام) پرسيدم كه آيا نظرشان بر قطع روابط با امريكاست؟ ايشان جواب دادند: خير، با آنها كجدار و مريز رفتار كنيد.>5
علاوه بر اين، قبل از اعزام هيئت به الجزاير، در شوراي انقلاب پيرامون مذاكرات بحث و درخواستهاي ايران از امريكا مشخص ميشود.6 مهندس بازرگان نيز در مورد موضوع مذاكرات با برژينسكي در الجزاير ميگويد:
<در اين مذاكرات موضوع قراردادهاي گذشته ايران با امريكا و نيز چگونگي مناسبات دو كشور مطرح شد. نخستوزير گفت: برژينسكي رئوس مطالب طرح شده را براي مشورت با مقامات واشنگتن يادداشت كرد و قرار است پس از انجام اين مشاوره رئوس موضوع از طريق كاردار سفارت امريكا در تهران دنبال شود>.7
مهندس بازرگان در اظهارات خود در مورد اين ملاقات تنها بر نحوه اطلاع و موضوع مذاكرات با برژينسكي اشاره ميكند ولي آقاي يزدي بر اطلاع امام و نظر ايشان مبني بر رفتار كجدار و مريز و همچنين اطلاع شوراي انقلاب تأكيد ميكند. در مورد اطلاع امام از موضوع ملاقاتها، حجتالاسلام و المسلمين سيد احمد خميني در مصاحبهاي ميگويد:
<امام ابداً از ملاقات بازرگان با برژينسكي اطلاع نداشتند. حتي دكتر يزدي پس از مراجعت از سفر نيز جريان را به اطلاع امام نرساند. من درآن ملاقات حضور داشتم فقط راجع به كسالت شاه مخلوع مطالبي معروض داشت و درباره ملاقات بازرگان با برژينسكي صحبتي به ميان نيامد>8.
در اين مصاحبه حجتالاسلام و المسلمين سيد احمد خميني در واقع علاوه بر اينكه تأكيد ميكند امام از اصل موضوع اطلاعي نداشته(1)، اضافه ميكند پس از انجام ملاقات نيز گزارش آن به امام داده نشده است. همچنين آيتالله خامنهاي كه در آن زمان عضو شوراي انقلاب بودند در مورد ادعاي دكتر يزدي پيرامون اطلاع شوراي انقلاب و نحوه رفتار با امريكا اظهار ميدارد: <اولاً شوراي انقلاب كي و طي چه حكمي به آقاي دكتر يزدي گفته بود كه با امريكا كجدار و مريز رفتار كند كه ايشان اين اظهار را كردند؟ من اين را به عنوان عضوي از شوراي انقلاب تكذيب ميكنم. هرگز شوراي انقلاب چه مستقيم و چه غير مستقيم، چه به دولت و چه به وزير خارجه نگفته است و نفهمانده است كه با امريكا كجدار و مريز رفتار كند. اگر اين طور بوده و ميتوانند، بايد ثابت كنند. دوم اينكه شوراي انقلاب از اينكه قرار است هيئت ايراني در الجزاير با برژينسكي ملاقات كند مطلقاً خبر نداشت.>9
برژينسكي در مورد اين ملاقات در كتاب خود مدعي ميشود:
<يك هفته پس از ورود شاه به امريكا، روز اول نوامبر، من در را‡س هيئتي از طرف دولت امريكا براي شركت در جشنهاي بيست و پنجمين سالگرد انقلاب الجزاير به آن كشور رفتم. در جريان اين سفر بود كه مهدي بازرگان نخستوزير ايران، از من تقاضا كرد كه ديداري با هم داشته باشيم. من اين تقاضا را پذيرفتم و بعدازظهر همان روز در اطاق هتل بازرگان با وي ملاقات كردم.>10
آقاي يزدي ادعاي برژينسكي را با اين استدلال تكذيب ميكند كه اگر ملاقات به درخواست مهندس بازرگان بود پس چرا اين ملاقات در هتل محل اقامت مهندس بازرگان صورت گرفت؟11 همچنين برژنيسكي در مورد مذاكرات مينويسد:
<من تأكيد كردم كه امريكا نه در صدد توطئه عليه رژيم جديد ايران است و نه چنين توطئهاي را تشويق و تقويت ميكند و افزودم ما آماده برقراري هر نوع مناسباتي هستيم كه ميخواهيد ... ما منافع مشتركي با هم داريم، ولي نميدانيم كه شما ميخواهيد چگونه با هم همكاري كنيم؟ دولت امريكا آمادهِ توسعهِ روابط اقتصادي، سياسي، امنيتي و اطلاعاتي با دولت شما در حد آمادگي و درخواست شماست. وي در مورد جو ملاقات اضافه ميكند: <ملاقات ما در محيط بسيار دوستانهاي پايان يافت و رفتار مخاطبين ايراني من خيلي بيش از انتظار صميمانه بود. من جريان اين ديدار را بيدرنگ به رييس جمهوري و ونس (وزير خارجه وقت امريكا) گزارش دادم.>12
بازتاب اين ملاقات در تاريخ 12 آبان سال 1358 در داخل كشور با توجه به ديدگاههاي موجود نسبت به سياستهاي امريكا در برابر ايران و برداشتي كه نسبت به ماهيت سياستهاي دولت موقت در برخورد با مسائل كشور از جمله رخدادهاي امنيتي وجود داشت احساس ناخوشايندي را در مورد شكلگيري روابط ايران و امريكا بوجود آورد.(1) كه آثار آن بلافاصله در تصرف سفارت امريكا آشكار شد.
علاوه بر اين حادثه و روندي كه بر اثر توافق امريكا با دولت موقت براي ارتقاء سطح مناسبات ايران و امريكا در حال شكلگيري بود؛ پذيرش شاه توسط امريكا نيز حادثهِ ديگري بود كه خشم عمومي را در جامعه ايران برانگيخت و معضل شاه براي امريكا، نيروهاي انقلابي در ايران و امريكا معاني متفاوتي داشت. شاه در عين حالي كه واقعيات را پذيرفته بود ولي هنوز با نيم نگاهي به تجربه بازگشت به ايران پس از نهضت ملي نفت، در جريان كودتاي 28 مرداد توسط امريكا و انگليس و ضرورت درمان بيماري خود در يك محل مناسب تمايل به سفر به امريكا داشت و بر اساس روابط پيشين انتظار داشت امريكاييها براي پذيرش وي متعهدانه و نه بر اساس مصالح و منافع رفتار كنند. متقابلاً نيروهاي انقلابي در ايران در برابر حوادث و رخدادهاي امنيتي نسبت به موجوديت نظام و انقلاب و نگراني از تكرار تجربه كودتاي 28 مرداد و از طرفي ضرورت پيگيري اهداف انقلاب با محاكمه شاه به عنوان نماد و سمبل استبداد و وابستگي، رفتار و مواضع شاه و سياستهاي امريكا در برابر شاه و نيروهاي طرفدار شاه را با حساسيت ويژهاي پيگيري ميكردند و لذا بازگشت شاه به امريكا كاملاً واكنش برانگيز و نگران كننده بود.(2)
امريكا بر اساس ملاحظات دوران جنگ سرد همچنان نگاه ويژهاي به ايران داشت در حاليكه از مخاطرات سقوط شاه و گسترش انقلاب در ايران و منطقه نگران بود. لذا ضمن ايجاد، حفظ و گسترش كانالهاي ارتباطي با دولت موقت، با ارتقا سطح ملاقاتها؛ نسبت به سرنوشت شاه نيز نميتوانست بيتفاوت باشد. اگرچه براي امريكاييها كاملاً روشن بود كه پذيرش شاه واكنشهاي غير قابل پيشبيني در داخل ايران بهدنبال خواهد داشت اما ساير ملاحظات از جمله فشارهاي موجود در داخل امريكا، در نهايت كارتر را در مسيري قرارداد كه شاه را پذيرفت و عملاً با حادثه تصرف سفارت امريكا ابتكار عمل را از دست داد و در سير تحولات جديد منفعل و تحقير شد و شانس انتخاب مجدد به عنوان رييس جمهوري امريكا را از دست داد.
شاه پس از ترك تهران و با وجود دعوت مكرر امريكا از وي؛ با توجه به رهنمودهاي مشاورينش و انورسادات كه معتقد بودند شانس بازگشت او به قدرت در صورت اقامت در خاورميانه (محلي كه او بتواند از نزديك شاهد اتفاقات ايران باشد) بيشتر است، در مراكش ماند و به امريكا نرفت.13 شاه در حالي كه در مراكش بهسر ميبرد كمتر از يك ماه پس از پيروزي انقلاب طي مصاحبهاي با شبكه تلويزيوني اي.بي.سي گفت: <به اين دليل به امريكا نرفته است كه ترجيح داده در منطقه بماند>. او گفت: <خيال ندارد از تاج و تخت كنارهگيري كند>. وي اظهار داشت: <چرا بايد كنارهگيري كنم. من براي سامان دادن به اوضاع، كشورم را ترك كردم، اما ظاهراً اقدام من نتيجه معكوس داده است>.14 سفارت امريكا در تهران در گزارشي به وزارت امور خارجه متبوعش، در مورد سفر شاه به امريكا با اشاره به حملات انجام شده به سفارت مراكش و تهديد سفير و ربودن وي مينويسد: <اگر سفر پيشنهادي شاه به امريكا تحقق يابد اين وضع (بهبود حفاظت از سفارت امريكا در تهران ) به سرعت تغيير خواهد يافت>. وي اضافه ميكند: <كارمندان امريكايي به اين موضوع پي بردهاند و هر يك از آنها منتظر نتيجه وحشتناك ناشي از سفر شاه به امريكا هستند>.15 در امريكا نيز معاون وزير امور خارجه امريكا در نامه به نيوسام، مسئول امور خاور نزديك وزارت امور خارجه، با توجه به تلاش برخي از اشخاص سرشناس در امريكا براي تهيه ويزاي قانوني براي سفر شاه به اين كشور نوشت: <پاسخگويي به اين درخواستها بر خلاف منافع ماست كه نزديك شدن به دولت جديد را مد نظر دارد>. وي در مورد تلاشهاي اشرف، خواهر شاه، مينويسد: <اطلاعاتي كه ما از يكي از پسرهاي او به دست آوردهايم حاكي از آن است كه اشرف امكان دارد از هيچ كوششي براي برگرداندن رژيم سابق چشمپوشي نكند.> او در مورد نگراني دولت موقت ميافزايد: <دولت موقت ايران از اين واهمه دارد كه مبادا طرفداران شاه با پشتيباني ما يك گروه ضد انقلابي تشكيل بدهند. ما نبايد موقعيتي بهوجود آوريم كه اين اتهامات را افزايش دهد>.16 اين توضيحات نشان ميدهد درك نسبتا روشني در امريكا و در سفارت امريكا در ايران نسبت به <مسأله شاه> و بازتاب و واكنشهاي پذيرش وي در داخل ايران و تناقض اين اقدام با سياست امريكا براي نزديكي به دولت موقت وجود داشته است. ولي عوامل ديگري منجر به ناديده گرفتن اين ملاحظات شد. احتمالاً اميدواري امريكا به توانايي دولت موقت در مهار واكنشهاي احتمالي ناشي از پذيرش شاه نقش مؤثري در اتخاذ اين تصميم داشته است. اين اعتماد و اميدواري حاصل آزادسازي سفارت امريكا پس از اشغال اوليهِ آن توسط گروه چريكهاي فدايي خلق(1)، بهوسيله دولت موقت بود. در عين حال در شهريور سال 1358، كاردار امريكا در تهران طي تلگرافي به <ونس> وزير خارجه، استدلال كرد كه نبايد امريكا به شاه اجازه دهد تا در شرايط فعلي، به دليل احتمال تلاش براي گروگانگيري وارد امريكا شود. به اعتقاد توماس ويكس، استدلال وي (كاردار امريكا در تهران) بر اساس مشاهدات او از كميتههاي محلي و ناتواني دولت موقت در كنترل بر خيابانها مبتني بود.17 ولي آن گونه كه كارتر توضيح ميدهد وقتي متقاعد شد شاه سخت بيمار و نزديك به مرگ است و تنها با امكانات پزشكي موجود در نيويورك ميتوان راه نجاتي براي او فراهم نمود با اين امر موافقت كرد.18 در عين حال براي رفع نگراني او از واكنش نسبت به اين اقدام در ايران، تلاشهايي از سوي امريكا براي تماس با دولت موقت انجام گرفت تا تأكيد شود مسأله اصلي بيماري شاه است و اين اقدام معناي سياسي ندارد.19 در اوايل آبان هنري پرشت، مدير بخش ايران در وزارت امور خارجه امريكا، وارد ايران شد تا اعلام كند امريكا تصميم گرفته است به دلايل بشردوستانه به شاه اجازه ورود به اين كشور را بدهد. پرشت خواست تا دولت موقت، محافظت كافي را ازتمامي پرسنل سفارت در قبال هر گونه اقدامي در مقابل انجام گروگانگيري فراهم آورد20. به گفته پرشت، بازرگان و يزدي قول دادند كه موجبات حفاظت سفارتخانه امريكا در ايران را فراهم آورند.21 كارتر نيز بعدها در اظهارات خود به عنوان دليل موافقت با پذيرش شاه ميگويد: <مسئولان امر در ايران قول دادهاند از شهروندان ما در ايران حفاظت كنند>.22
آقاي هاشمي بعدها با انتشار گزارش اين ملاقات در نماز جمعه تهران در سال 64 گفت: <همين امروز سندي خواندم كه قدري غصهام شد كه اينها (ليبرالها) هم ارتباط قوي با امريكا دارند، چون كارتر در كتابي كه منتشر كرده، نوشته است كه وقتي كه ما ميخواستيم شاه را به امريكا ببريم، با رييس دولت ايران صحبت كرديم و موافقت او را جلب كرديم و بعد به امريكا برديم. من كه اينرا خواندم دود از كلهام بالا رفت كه چطور ميشود ما عضو شوراي انقلاب بوديم رهبر ما بالاي سر همه ما بود و مسألهاي به اين مهمي، در آن مقطع بدون اطلاع ما انجام بشود>.23 درباره علت اجازه كارتر به ورود شاه به امريكا، ترنس اسميت بر اين نظر است كه ملاحظات سياسي خارجي مهمي در تصميم كارتر دخالت داشتهاند. مثلاً برقراري روابط با دولت جديد ايران درست مانند ازسرگيري جريان نفت قطع شده به غرب، يكي از اين اولويتها بود. همچنين اين نگراني وجود داشت كه رژيم (امام) خميني ممكن است سقوط كند و در نتيجه تجزيه و شكاف منطقهاي در ايران به وجود آيد. وضعيتي كه آماده براي بهرهبرداري روسيه خواهد بود. علاوه بر اينها عامل ديگر در تصميمگيري كارتر، عدم شناخت و يا شناخت غلط او از واقعيتهاي سياسي ايران انقلابي بود. كارتر و دستيارانش به وعدههاي رهبران غير مذهبي آنجا دل بسته بودند؛ بهجاي آنكه بپذيرند كه روحانيون مذهبي قدرت حقيقي را در دست داشتند. براي مثال كارتر و دستيارانش باور كرده بودند كه دولت مهدي بازرگان ميخواهد و ميتواند به قول خود در مورد حفاظت از سفارت امريكا در ايران وفا كند و اين باور عليرغم اخطارهاي مكرر ديپلماتهاي امريكا در ايران بود كه اظهار ميداشتند با پذيرفته شدن شاه در امريكا آن قولها نيز قابل تكيه كردن نيستند.24
تصرف سفارت امريكا
سفارت امريكا در تهران در آن زمان سايت مركزي سياسي - اطلاعاتي و امنيتي امريكا در خاورميانه و خليج فارس محسوب ميشد. سفارت امريكا در تهران با داشتن 1400 كارمند پيش از انقلاب بزرگترين سفارت خاورميانه محسوب ميشد. اين سفارت به مثابه شهري در قلب شهر تهران بود. شهركي با سيستم آب و برقي جداگانه و با ذخيره غذايي بيش از يك سال.25 تعداد كل افراد شاغل داخل سفارت بالغ بر 63 نفر بود كه 49 تن از آنان امريكايي بودند. اين افراد شامل سطوح مختلفي از كارمندان سيا، كارمندان اداري، رنجرها و تفنگداران دريايي امريكايي، خدمه و آشپز ميشد.26 براي امريكا، داشتن سفارت در تهران بسيار حايز اهميت بود. لذا با وجود آنكه بر اثر سياستهاي امريكا در حمايت از شاه و يا پذيرش شاه به امريكا نوعي نگراني نسبت به جان كارمندان سفارت امريكا وجود داشت ولي حتي در آستانه پذيرش شاه به امريكا، دولت امريكا اين راه حل را نپذيرفت كه سفارتخانه را از افراد خود خالي كند27. حال آنكه سفارت امريكا پيش از اين، يك بار نيز تصرف شده بود و احتمالاً بايد اين ملاحظه مورد توجه امريكاييها قرار ميگرفت.
براي نخستين بار تنها سه روز پس از پيروزي انقلاب و دو روز پس از تعيين اولويتهاي سياست امريكا در ايران مبني بر حفظ جان اتباع امريكايي؛ سفارتخانه امريكا توسط گروه ماركسيستي چريكهاي فدايي خلق تصرف شد. اين اقدام برابر گزارش روزنامه اطلاعات از 30 :10دقيقه صبح آغاز و پس از 10 دقيقه يعني در ساعت 40 :10دقيقه به پايان رسيد28. سفارت امريكا در اين مرحله با كمك دولت موقت، از دست متصرفان آزاد(1) و مجددا در اختيار امريكاييها قرار گرفت. به نوشتهِ روزنامه نيويورك تايمز اين حركت دولت موقت در واشنگتن منجر به افزايش اعتبار آنها شد29. مهندس بازرگان نيز در مصاحبه با نيوزويك چاپ امريكا درمورد اين حادثه گفت: <من خيلي متأسفم از آنچه اتفاق افتاد. ما اميدواريم بتوانيم همه چيز را تحت كنترل در بياوريم تا اين گونه حملات بار ديگر رخ ندهد. در اين مورد اقدام فوري به عمل آمد و ويليام سوليوان سفير امريكا در ايران، شخصا ًبه خاطر اقدام سريعي كه در اين مورد صورت گرفت، از ما تشكر كرد.> وي در مورد بهبود روابط ايران و امريكا گفت: <ما روابط دوستانهاي با ايالات متحده داشتهايم و ميل داريم روابط دوستانه را با ايالات متحده و تمامي كشورهاي جهان حفظ نماييم30>. جيمي كارتر رييس جمهور وقت امريكا در پاسخ به اظهارات مهندس بازرگان و اقدام دولت موقت در مورد تصرف سفارت امريكا گفت: <دولت جديد ايران ابراز تمايل كرده است كه روابط نزديك و دوستانهتري با امريكا داشته باشد. وي اضافه كرد: امريكا تلاش ميكند با برقراري يك سري روابط جديد از جمله روابط امنيتي جديد - احتمالاً در آينده - منافع خود را حفظ كند>31. در همين روند سايروس ونس، وزير خارجه امريكا، با شهريار روحاني(1)، نماينده ِايران در نيويورك، ديدار و ضمن ابراز تمايل براي همكاري ميان دو كشور اعلام كرد وجود يك ايران نيرومند، مستقل و با ثبات را به نفع امريكا ارزيابي ميكند32. همچنين در گزارش سفارت امريكا در مورد موضوع ملاقات با معاون نخستوزير <اميرانتظام> آمده است، در ملاقات به وي گفته شد: امريكا علاقهمند است روابط خود را با ايران به حالت عادي برگرداند و عليرغم تغييرات انقلابي كه در ايران به وقوع پيوسته، منافع مشترك ميتواند پايههاي روابط خوبي در آينده باشد. استقلال، ثبات، تماميت ارضي و پيشرفت اقتصادي ايران براي ما داراي اهميت شاياني است.33
ارزيابي امريكاييها از تحولات داخلي ايران اين بود كه <رهبران جديد ايران هنوز كنترل خود را بر اوضاع تثبيت نكردهاند و تركيب آينده باعث نگراني است>.34 و به گفته ترنر، رييس وقت سازمان سيا، در صورت ادامه بحران كنوني در ايران گروههاي چپگرا حكومت اين كشور را به دست خواهند گرفت. وي افزود حكومت ايران بين دو قطب قرار گرفته است. از يك سو دولت بيطرف بازرگان و از سوي ديگر مذهبيهاي متعصب؛ وي بر اين نظر بود كه احتمال پيروزي چپگرايان زياد است.35 در يكي از گزارشهاي ارسالي از سوي سفارت امريكا در تهران به واشنگتن با امضاي سوليوان آمده است: <مسأله مهم سياسي در يك ماه يا شش هفته آينده، احتمالاً مشخص كردن نوع حكومت جمهوري اسلامي ايران است. چپها و عده زيادي از ميانهروها از اظهارات (امام) خميني راجع به بنياد اسلامي براي جمهوري اسلامي ناراضي هستند. وضع نيروهاي مسلح و روابط ارتش و سپاه پاسداران مشكل حل نشدني دومي است كه دولتمردان جديد ايراني و كساني كه مايلند انقلاب اسلامي را كنترل كنند با آن مواجهاند.36
در پايان اين گزارش آمده است: در كوتاه مدت احتمالاً بيثباتي امنيت در ايران ادامه خواهد داشت37.
مجدداً تحت شرايط جديد، انديشهِ تصرف سفارت امريكا به عنوان يك حركت خودجوش دانشجويي در واكنش به سياستهاي امريكا عليه ايران در اوايل آبان سال 1358 شكل گرفت38 و براي نخستين بار در شوراي هماهنگي دفتر تحكيم وحدت از سوي نماينده سازمان و دانشجويان مسلمان دانشگاه صنعتي شريف مطرح شد.39 بعدها ابراهيم اصغرزاده در گفتوگو با اسكات مكلئود، صريحاً اظهار داشت من براي نخستين بار ميگويم، اين فكر(1) (تصرف سفارت امريكا) را من طراحي كردم.>40 مشكلات بسياري در مسير اين اقدام وجود داشت و شايد به همين دليل مورد مخالفت هم واقع شد.41 ولي تدريجاً با بررسيهايي كه انجام شد ضرورت اين اقدام منجر به تهيه مقدمات آن شد. در اين مسير موضوع از سوي دو تن از دانشجويان احمد سيفاللهي و اصغرزاده با حجتالاسلام خوئينيها و محسن رضايي فرمانده وقت واحد اطلاعات و تحقيقات سپاه مطرح شد.42 اين انتظار وجود داشت موضوع از طريق آقاي خوئينيها به استحضار امام برسد. وي گفته بود اگرچه فكر ميكند امام در اصل با اقدام آنها موافق است اما از اينكه مستقيماً موضوع را با ايشان در ميان بگذارد اكراه دارد چون ممكن است براي امام به عنوان رهبر و عاليترين مقام انقلاب دشوار باشد موافقت خود را آشكارا اعلام كند. بر اثر اصرار دانشجويان، آقاي خوئينيها قول داد در زمان مقتضي مسأله را به امام اطلاع دهد.43 در تاريخ 10 آبان امام در پيامي به مناسبت سالگرد حماسه خونين دانشجويان و دانشآموزان نوشت: <بر دانشآموزان، دانشگاهيان و محصلين علوم ديني است كه با قدرت تمام حملات خود را عليه امريكا و اسراييل گسترش داده و امريكا را وادار به استرداد اين شاه مخلوع جنايتكار نمايند>.44 پيام امام اين گمان را در دانشجويان تقويت كرد كه بيانات امام ناشي از آگاهي نسبت به طرح دانشجويان از طريق حجتالاسلام خوئينيها بود و امام با اين پيام جواز تسخير سفارت امريكا را صادر فرمودهاند. حال آنكه آقاي خوئينيها فرصت نكرده بود موضوع را براي امام بازگو نمايد.45 با اين پيام اراده دانشجويان تقويت و مقدمات تصرف سفارت امريكا فراهم شد و پس از حركت دانشجويان به سمت سفارت امريكا و محاصره آن، در يك حركت غافلگير كننده تظاهر كنندگان وارد محوطهِ سفارت امريكا شدند و تدريجاً بر اساس برنامه و سازماندهي قبلي سفارت امريكا به تصرف دانشجويان در آمد. بلافاصله موضوع با تلفن به آقاي خوئينيها اطلاع داده شد و ايشان در محل سفارت حضور پيدا كردند. در تماس با دفتر امام در قم اصل جريان به مرحوم حاج احمد آقا اطلاع داده شد و آقاي خوئينيها از حاج احمد آقا در خواست كرد تا نظر امام را جويا و اطلاع دهند. پس از چند دقيقه حاج احمد آقا تماس گرفته و از قول امام فرمودند: <بچهها نگران نباشند، جاي بسيار خوبي را گرفتهاند حالا نكند يك وقت ول كنند بيايند بيرون>.46
پيامدهاي تصرف سفارت
انتشار خبر تصرف سفارت امريكا و سپس حمايت امام(1) از اين اقدام منجر به بازتاب وسيع در جامعه و حمايت و استقبال از اين حركت شد. تجمع مردم در اطراف سفارت امريكا و شور و هيجان بسيار زيادي كه از خود نشان ميدادند زمينههاي پيدايش شرايط جديد سياسي- اجتماعي را در كشور فراهم كرد. اعلام استعفاي دولت موقت تنها يك روز پس از تصرف سفارت امريكا به منزله‡ سقوط دولت موقت ارزيابي شد.(2) مهندس بازرگان در كتاب <انقلاب در دو حركت> در مورد اين حادثه مينويسد:
<دولت موقت كه از نظر مسئوليت اداري و سياسي مملكت و حفظ حقوق نمايندگان و اتباع خارجي بر طبق تعهدات بينالمللي، نميتوانست مخالف اين عمل نباشد و چون قبلاً تصميم به استعفا گرفته بود، هيچگونه اعلاميهاي صادر نكرد>.47
امام تحت شرايط جديد با استعفاي دولت موقت(3) موافقت و طي پيامي امور كشور را به شوراي انقلاب واگذار كردند:
<شوراي انقلاب را مأمور نمودم براي رسيدگي و اداره امور كشور در حال انتقال و نيز شورا مأموريت در اجراي امور زير را بدون مجال دارد:
1) تهيهِ مقدمات قانون همهپرسي قانون اساسي؛
2) تهيهِ مقدمات انتخابات مجلس شوراي اسلامي؛
3) تهيهِ مقدمات تعيين رييسجمهور.
لازم به تذكر است كه با اتكا به خداوند متعال و اعتماد به قدرت ملت عظيمالشأن بايد امور محوله را خصوصا آنچه مربوط است به پاكسازي دستگاههاي اداري و رفاه حال طبقات مستضعف بيخانمان، به طور انقلابي و قاطع عمل نمايند>.48
در حاليكه تصور ميشد مدت تصرف سفارت امريكا بين 5 تا 7 روز طول بكشد ولي به دليل استقبال زيادي كه صورت گرفت(4) به ويژه با حمايت علني امام49 ، در برنامهها تجديد نظر شد.50 و هرگز تصور نميشد اين اقدام اعتراضآميز چنين تأثير عميقي بر تاريخ سياسي كشور و منطقه داشته باشد.51 دانشجويان در اولين اطلاعيه با نام <دانشجويان مسلمان پيروخط امام> هويت سياسي جديدي را در چارچوب تفكر و انديشه امام مطرح كردند. در اين اطلاعيه در مورد علت تصرف سفارت امريكا نوشته شد:
<اعتراض به امريكا جهت پناه دادن و استفاده از شاه جنايتكاري كه قاتل دهها هزار زن و مرد به خون خفته در اين مملكت است اعتراض به امريكا به علت فشار تبليغاتي مسموم و انحصاري و كمك و حمايت از افراد ضد انقلابي عليه انقلاب اسلامي ايران اعتراض به امريكاست به خاطر توطئهها و دسيسههاي ناجوانمردانهاش در مناطق مختلف كشور ما و نفوذ در ارگانهاي اجرايي كشور اعتراض به امريكا به دليل نقش مخرب و خانمان برانداز خود در برابر رهايي خلقهاي منطقه از دام امپرياليسم كه هزاران هزار انسان مؤمن و انقلابي را به خاك و خون ميكشد>.52
پس از تصرف سفارت امريكا، انگيزههاي اوليهِ متأثر از روند حوادث و ساير ملاحظات تدريجا تغيير كرد. دستيابي به اسناد موجود در سفارت امريكا در اين ميان نقش بسيار مهمي داشت اصغرزاده در اين مورد ميگويد: <من اگر به شما بگويم كه قبل از حادثه سفارت امريكا و حتي قبل از انقلاب، امريكا قصد داشت پولهاي ايران را بلوكه بكند شما باور ميكنيد؟ ما سند آن را به دست آورديم. يعني بيش از اندازه كاخ سفيد در امور داخلي ايران، دخالت كرده بود. بهنظر ميرسيد امنيت ما خيلي جدي به خطر افتاده بود ... در اسناد كاملا مشخص است كه سفارت امريكا تلاشهاي زيادي را براي نزديك شدن به برخي روحانيون در قم و برخي ژنرالهاي نظامي براي ايجاد يك ائتلاف ضد حكومت ايران كرده بود و حتي يك دستور از واشنگتن صادر شده بود به سفارت امريكا در ايران كه ائتلاف ميان بعضي از روحانيون و ژنرالهاي ايراني طرفدار امريكا را تسريع كنند53 يعني ميخواستند سفارت امريكا زمان اين ائتلاف را جلو بيندازد>.54 در مورد اين ائتلاف رييس پايگاه سيا درتهران زونالدسي پكوس، در تاريخ 7/8/58 و تنها پنج روز قبل از تصرف سفارت امريكا به رييس سازمان مينويسد: <شما (ترنر رييس سيا) از من خواستيد كه در يك فرصت راجع به امكانات اعمال نفوذ در جريان امور اظهار نظر كنم؛ من نظر خود را فقط به طور حاشيهاي و جزيي و تا زماني كه ارتش دوران نقاهت خود را طي ميكند اعلام ميكنم و اين هم مرحلهاي است كه براي طي آن از دست ما تقريبا كاري ساخته نيست. كاري كه از دست ما بر ميآيد و من هم، اكنون درگير آن هستم اين است كه سران بالقوه يك ائتلاف متشكل از ليبرالهاي سياسي، چهرههاي ديني ميانهرو و سران ارتشي متمايل به غرب را شناسايي كرده، آماده حمايت از آنها شويم>.
اين توضيح ناظر بر اين معناست كه امريكا به موازات نزديكي به دولت موقت به دنبال ساماندهي يك ائتلاف جديد در ايران به عنوان ايجاد زمينههاي تثبيت اوضاع به نفع امريكا و بازگشت مجدد امريكا به ايران بوده است. امام نيز با توجه به اسناد بهدست آمده از سفارت امريكا ميگويد: <ما هرگز احتمال نميداديم كه يك سفارت مركز جاسوسي باشد و جوانهاي ما اگر اين احتمال را دادند و رفتند؛ آن غير از آني است كه من احتمال بدهم، من احتمال اين مطلب را هرگز نميدادم>.55
همچنين نحوهِ واكنش امريكا در برابر تصرف سفارت امريكا تأثيرات خاص خود را در تداوم گروگانگيري بر جاي نهاد چنان كه اصغر زاده ميگويد: <در اين مرحله تحت تأثير عوامل زياد بينالمللي و داخلي قرار گرفتيم و خيلي طبيعي بود كه بحران به حدي پيچيده شد و شرايط سختي پيش آمد كه ما به تنهايي نميتوانستيم تصميم بگيريم. شايد اگر به جاي آقاي كارتر، آقاي كلينتون يا گروه جديد در كاخ سفيد بودند و با موضوع؛ ديپلماتيك برخورد ميكردند، خيلي زودتر آن حادثه تمام ميشد. ما تقاضاي خيلي سادهاي داشتيم، درست همان چيزي كه در برابر پينوشه انگلستان قرار دارد.56
نظر به اينكه براي يك انقلاب، استقرار نظام جديد با تكيه بر مؤلفههاي دروني بيشتر از ساير ملاحظات از جمله مناسبات خارجي اهميت دارد، و ميتوان نتيجه گرفت در مجموع تصرف سفارت امريكا پيامدهاي مثبت و اساسي در تثبيت انقلاب و نظام برآمده از انقلاب داشت.
يادداشتها
1. دكتر ابراهيم يزدي، هفته نامه پيام هاجر، ش 396، سهشنبه 23 آذر 1378، ص 4.
2. مسائل و مشكلات اولين سال انقلاب از زبان مهندس بازرگان، ص 290 .
3. مصاحبه اختصاصي نويسنده با دكتر ابراهيم يزدي، پاييز 1378.
4. مشكلات و مسائل اولين سال انقلاب از زبان مهندس بازرگان، ص 290 .
5. مصاحبه با روزنامه عصر آزادگان، پنجشنبه 13 آبان 1378، ش 24، ص 3.
6. مصاحبه اختصاصي نويسنده با دكتر يزدي، پاييز 1378، ص 86.
7. مشكلات و مسائل اولين سال انقلاب از زبان مهندس بازرگان، ص 65
8. روزنامه كيهان، 7/8/1380، مردي كه نميخواست انقلابي باشد، ص 8 .
9. همان.
10. روزنامه كيهان، 7/8/80، ص 8، به نقل از كتاب توطئه در ايران، ترجمه محمود مشرفي، ص 72.
11. هفتهنامه پيام هاجر، ش 296،(7/8/80).
12. همان، ص 8، به نقل از كتاب توطئه در ايران ترجمه محمود مشرفي، ص 173 .
13. ترنس اسميت، امريكا در اسارت، گرد آورنده ادوارد كلن، مترجمين: پوران خاور، سرود طليعه، تهران: انتشارات قلم، زمستان 1362، صص 29 30 .
14. پيدايش نظام جديد، گزارش 16/12/1357، ص 306.
15. همان، گزارش 20/12/1357، ص 330.
16. همان، گزارش 29/1/1358 ، ص 703.
17. توماس م. ويكس، سياست قدرت و فرهنگ سياسي: ايران و امريكا، فصلنامه پژوهشكده مطالعات راهبردي، بخش ويژه ايران و امريكا، ش اول و دوم، بهار و تابستان 1379، ص 84.
18. جيمز بيل، عقاب و شير، ترجمه: فروزنده برليان، تهران، نشر فاخته 1371، ص 396 .
19. گري سيك، عضو شوراي امنيت ملي امريكا در زمان كارتر، گفتگو با بيژن پورخويي، فصلنامهِ گفتگو، تابستان 76، ش 16، ص 72.
20. توماس م. ويكس،همان، ص ص 73- 74.
21. ترنس اسميت، همان، ص ص 53- 54.
22. جيمز بيل، همان، ص 396.
23. آقاي هاشمي رفسنجاني خطبههاي نماز جمعه سال 64، ج 8، زير نظر محسن هاشمي، دفتر نشر معارف انقلاب با همكاري سازمان مدارك فرهنگ انقلاب اسلامي، چاپ اول تابستان 1377، ص ص 125- 124.
24. ترنس اسميت، همان، ص ص 49- 47.
25. ياسين حكيمي، لانه شيطان در تسخير فرزندان روحالله، هفته نامه يالثارات، 11/8/79، ش 1202، ص 7.
26. همان، ص 7.
27. ترنس اسميت، همان، ص ص 49- 48.
28. همان، گزارش 25/11/1357، ص 125.
29. همان، ص 127.
30. همان، گزارش 3/12/1357، ص 190.
31. همان، گزارش 8/12/1357، ص 230.
32. همان.
33. همان، گزارش 20/11/1358، ص ص 618 617.
34. همان، گزارش 25/11/1357، ص 127، به نقل از مقام امريكايي.
35. همان، گزارش 27/11/1357، ص 384.
36. همان، گزارش 13/12/1357، ص 279.
37. همان.
38. دكتر محسن رضايي، مصاحبه با روزنامه كيهان، سهشنبه 19 بهمن 1378، ص 8.
39. ياسين حكيمي: همان، ص 7.
40. روزنامه عصر آزادگان، 20 آبان 1378، ش 29، ص 5.
41.ياسين حكيمي، همان ، ص 7.
42. همان، ص 7.
43. دكتر معصومه ابتكار، تسخير، ترجمه و ويراستار: فريبا ابتهاج شيرازي، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول، 1379، ص 74.
44.ياسين حكيمي، همان، ص 7.
45. همان.
46. همان، ص 7.
47. مهندس مهدي بازرگان، انقلاب ايران در دو حركت، ناشر مهندس مهدي بازرگان، چاپ سوم، تهران 1363، ص ص 95- 94.
48. مشكلات و مسائل اولين سال انقلاب از زبان مهندس بازرگان، ص 68.
49. عباس عبدي، گفتگو با شبكهN. B. C امريكا، روزنامه عصر آزادگان، 16 آبان 1378، ش 25، ص 5.
50. ابراهيم اصغرزاده، گفتگو با اسكات مك لئود، روزنامه عصر آزادگان، 20 آبان 1378، ص 5.
51. معصومه ابتكار، همان ، ص 42.
52. لانه ياسين حكيمي، همان ، ص 7.
53. اسناد لانه جاسوسي، جلد55، چاپ اول، تهران، مركز نشر لانه جاسوسي 1365، ص31.
54. گفتگو با اسكات مك لئود، روزنامه عصر آزادگان، 20/ آبان /1378، ص5.
55. صحيفه نور، ج 10، ص 207.
56. روزنامه عصر آزادگان، 20آبان 1378، ص 5.