مقالات
با آغاز این جنگ، كشورهای ثالث براساس برداشت و ادراكی كه از منافع ملی و تهدیدها و فرصت‏های برآمده از آن داشتند، موضع و سیاست خود را در قبال جنگ تعریف كردند. البته در طول جنگ تحمیلی، حمایت‏ها و بی‏طرفی‏ها در حالت سكون و ایستایی نبود و پویایی آنها افزون بر تحولات خود آن كشور و نظام بین‏الملل، به تحولات صحنه جنگ و روابط با دو طرف درگیر بستگی داشت.

 

pdfمتن مقاله796.6 KB

 

تحليلي بر ميزان كمك هاي مالي- تسليحاتي منطقه‏اي و فرامنطقه‏اي به عراق در جنگ تحميلي عليه ايران

تاريخ دريافت:15/11/1388                                                           تاريخ تأييد:10/12/1388

روح الله قادري كنگاوري

دانشجوي دكتري روابط بين الملل دانشگاه تهران.این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

چكيده

هر جنگي كه ميان دو كشور متخاصم اتفاق مي‏افتد، سلسله تهديدها و فرصت‏هايي را متوجه كشورهاي ثالث كرده و آنها را وادار مي‏كند براي دفع تهديدات و استفاده از فرصت‏ها، به موضع‏گيري در قبال جنگ و كشورهاي درگير در آن بپردازند. جنگ تحميلي عراق عليه ايران نيز از اين قاعده مستثني نبود. با آغاز اين جنگ، كشورهاي ثالث براساس برداشت و ادراكي كه از منافع ملي و تهديدها و فرصت‏هاي برآمده از آن داشتند، موضع و سياست خود را در قبال جنگ تعريف كردند. البته در طول جنگ تحميلي، حمايت‏ها و بي‏طرفي‏ها در حالت سكون و ايستايي نبود و پويايي آنها افزون بر تحولات خود آن كشور و نظام بين‏الملل، به تحولات صحنه جنگ و روابط با دو طرف درگير بستگي داشت.

كليدواژ‏ه‏ها: جنگ ايران و عراق، آمريكا، شوروي، قدرت‏هاي بزرگ، كمك‏هاي اقتصادي، كمك‏هاي نظامي

مقدمه

جنگ هشت ساله عراق عليه ايران - از شهريور 1359 تا مرداد 1367- پس از جنگ ويتنام و بالاتر از جنگ جهاني اول، دومين جنگ طولاني قرن بيستم بوده ‌است.(1) بدون ترديد جنگ تحميلي عراق عليه ايران يكي از بزرگترين تراژدي‏هاي انسانيِ تاريخ اخير خاورميانه و يك نقطه عطف در روند انقلاب اسلامي و تاريخ معاصر ايران بوده است.[1] (يكي از بزرگترين اجحافات ناروا از سوي غربي‏ها بخصوص به لحاظ علمي در حق ملت ايران به كاربردن عبارت Iran-Iraq War جهت مطالعه و بررسي جنگ تحميلي عراق عليه ايران در تمامي متون علمي و غير علمي است. انگار كه متجاوز اين جنگ ايران و نه عراق بوده است. متأسفانه در داخل كشور نيز همين عبارت عيناً و به كرات ترجمه و كپي‏برداري شده است و در نوشته‏هاي نويسندگان داخلي نيز به صورت جنگ عراق و ايران يا جنگ ايران و عراق منعكس شده است. در صورتي كه عبارت درست «جنگ تحميلي عراق عليه ايران»Imposed War of  Iraq Against Iran  است.) جنگ مذكور طولاني‏ترين و پرهزينه‏ترين درگيري نظامي در تاريخ معاصر منطقه خاورميانه تلقي مي‏شود. اين جنگ به عنوان اولين جنگ بزرگ جهان سوم نيز مطرح شده است، (2) جنگي كه عميقاً موازنه نيروهاي اجتماعي در هر دو كشور را تحت تأثير قرار داد.

قدرت نظامي ايران و عراق از آغاز جنگ در سال 1980 ميلادي تا پايان جنگ در سال 1987 هيچگاه با يكديگر برابري نمي‏نمود. عراق پس از مصر‏ داراي بزرگ‏ترين ارتش عرب بود.(3) اين ارتش از زبده‌ترين و مجهزترين ارتش‏هاي منطقه محسوب مي‏شد. در سال 1980 بودجه نظامي عراق 63 درصد افزايش يافت و 15 كشور جهان بيش از 6 ميليارد دلار تجهيزات نظامي در اختيار اين كشور قرار دادند. در مجموع، ‌عراق در آغاز دهه 1980 به بزرگ‏ترين قدرت نظامي منطقه تبديل شده بود. اين قدرت نظامي به همراه قدرت اقتصادي با پشتوانه 24 ميليارد دلار درآمد نفتي در سال 1979 و با ارائه چهره‏اي با ثبات از لحاظ سياسي، موقعيت ممتازي در معادلات منطقه‌اي به دست آورد.(4)

پس از قرارداد 1975 الجزاير كه براساس آن مرز مشترك آبي در رودخانه اروندرود طبق قوانين بين‏المللي خط تالوگ شناخته شد، رهبران عراق به تجديدنظر در سياست خارجي خود پرداخته، سياست نزديكي به كشورهاي غربي به ويژه كشورهاي اروپايي را مورد توجه قرار دادند. رهبران عراق با حفظ رابطه استراتژيك خود با شوروي، به تقويت روابط با كشورهاي غربي اقدام نمودند. در اين دوره فرانسه پس از شوروي، اصلي‏ترين تأمين‏كننده سلاح‏هاي عراق بود از اين رو در اواخر دهه 1970 ارتش عراق به يكي از مجهزترين و قوي‏ترين ارتش‏هاي منطقه مبدل شد.(5)

از آن جا كه جنگ به عنوان يك پديده بين‏المللي بيشتر از قاعده بازي با حاصل جمع جبري صفر(برد- باخت) پيروي مي‏كند و منافع ديگران را تحت تأثير قرار مي‏دهد، موضع‏گيري و اقدام كشورها، به ويژه كشورهاي منطقه و قدرت‏هاي بزرگ جهاني در قبال آن نيز اجتناب‏ناپذير است. واكنش كشورهاي منطقه و قدرتمند جهان به جنگ ايران و عراق و مقدم بر آن به انقلاب اسلامي بر سه قسم بود: حمايت از عراق، حمايت از ايران و بي‏طرفي. در طول هشت سال جنگ، حمايت‏ها و بي‏طرفي‏ها در حالت سكون نبود و پويايي آنها افزون بر تحولات خود آن كشور و نظام بين‏الملل به تحولات صحنه جنگ و روابط با دو طرف درگير بستگي داشت.(6) با گسترش گستره جغرافيايي جنگ، حملات هوايي در دريا و خشكي تشديد شد و ارتش عراق از سلاح‏هاي متنوع‏تر و پيچيده‏تري استفاده كرد و كشورهاي ديگر منطقه از جمله عربستان و كويت، دو ابرقدرت وقت (آمريكا و شوروي) و همچنين قدرت‏هاي بزرگ اروپايي نيز در آن درگير شدند.

يكي‌ از ويژگي‏هاي‌ آشكار جنگ‌ تحميلي‌ عراق عليه‌ ايران‌ اين‌ بود كه‌ نبرد زميني‌ به‌ نبرد دريايي‌ گسترش‌ پيدا كرد. نوع‌ اخير جنگ‌، ماهيتاً به‌ گونه‌اي‌ است‌ كه‌ تأثيرپذيري‌ دولت‏هاي‌ ثالث‌ و بي‏طرف در آن،‌ برخلاف‌ جنگ‏هاي‌ هوايي‌ و زميني‌، بيشتر است‌. دولت‌ عراق به‌ مرور زمان‌، متأثر از اوضاع‌ و احوال‌ سياسي‌، نظامي‌ و اقتصادي‌ منطقه‌، و هم‌ به‌ انگيزة‌ بين‌المللي‌ كردن‌ منازعه‌ و دخالت‌ دادن‌ دولت‏هاي‌ ثالث‌ و فشار بر ايران‌ و محروم‌ ساختن‌ آن از درآمد نفت‌، تعمداً جنگ‌ را به‌ صحنة‌ دريا كشاند و بر دامنه‌ و شدت‌ آن‌ افزود؛ از منطقه‌ ممنوعه‌ بهره ‌برد و از سلاح‏هاي‌ ممنوعه‌ نيز عليه‌ كشتي‏هاي‌ بي‏طرف‌ استفاده‌ كرد. از اين‏رو، آسيب‏پذيري دولت‏هاي‌ ثالث‌ و بي‏طرف‌ موضوعيّت‌ يافت‌ و عملاً به‌ دخالت‌ دولت‏هاي‌ ثالث‌ و در نهايت‌ مشاركت‌ در جنگ‌ به‌ نفع‌ عراق منجر گرديد.

در ابتداي جنگ، قدرت‏هاي بزرگ به طور آشكار در جنگ درگير نشدند؛ اما به مرور زمان ايالات متحده، فرانسه، آلمان، انگليس، شوروي و چين به ميزان كمك‏ها به عراق افزودند.(7) براي غرب و آمريكا، ايران ديگر يك متحد محسوب نمي‌شد و براي چين و شوروي نيز انقلاب اسلامي مي‏توانست امنيت و ثبات را در اقمار مسلمان‏ اين كشورها بر هم بزند.(8)

سال 1982 بزرگ‏ترين نقطه عطف هم به لحاظ نظامي و هم به لحاظ سياسي در جنگ عراق عليه ايران بود. در اواخر بهار، نيروهاي ايراني مناطق نزديك به دزفول و شوش و همچنين شهر خرمشهر را كه همه آنها از لحاظ استراتژيك اهميت فوق‏العاده‏اي داشتند آزاد ساختند.(9) پس از فتح خرمشهر، قدرت‏هاي بزرگ به اين نتيجه رسيدند كه در صورت بي‏توجهي به جنگ ايران و عراق، اين جنگ به تغيير رژيم بعث توسط نيروهاي ايراني و بر هم خوردن توازن قدرت منطقه‏اي منجر خواهد شد. در چنين شرايطي قدرت‏هاي بزرگ به صورت آشكار حمايت‏شان را از رژيم بعث اعلام كردند. در همين دوران، ايالات متحده روابط سياسي‏اش را با عراق كه از جنگ بين اعراب - اسرائيل در سال 1967 به بعد قطع شده بود، از سر گرفت. علاوه بر آن كشورهاي بزرگ اروپايي و همچنين شوروي و چين به صورت آشكار، اطلاعات و كمك‏هاي نظامي را در اختيار رژيم صدام قرار دادند.(10) با افزايش كمك‏هاي بين‏المللي، عراق حوزه جنگ را در خليج فارس و به پايانه‏هاي نفتي ايران در خارك گسترش داد.(11)

حاميان عراق در جنگ تحميلي

الف) ابرقدرت‏ها

آمريكا

كشورهاي زيادي در تسليح و تجهيز رژيم صدام به سلاح‌هاي مرگ‏بار نقش داشتند؛ اما در اين ميان، دولت آمريكا بيشترين سهم را در مسلح كردن رژيم صدام و حمايت‏هاي سياسي، اقتصادي و نظامي از اين رژيم داشت. با آغاز جنگ در 22 سپتامبر 1980، نگراني‏ها و اميدهاي بالقوه‌اي براي ايالات متحده مطرح شد كه ناشي از موقعيت استراتژيك خليج فارس و مطرح بودن منافع حياتي براي اين كشور در منطقه بود. يكي از نگراني‏هاي دولت كارتر، گسترش خشونت در منطقه و بروز اختلال در صدور بيش از 60 درصد نفت مصرفي بود. نگراني ديگر واشنگتن، برخورداري اتحاد شوروي از آزادي عمل ديپلماتيك بسيار بيشتري نسبت به آمريكا و افزايش نفوذ سياسي آن كشور در منطقه بود. روس‏ها نه تنها با هر دو كشور درگير روابط سياسي داشتند و تأمين كننده اصلي سلاح‏هاي عراق به شمار مي‌آمدند، ‌بلكه به ايران نيز پيشنهاد فروش تسليحات را داده بودند. در حالي كه ايالات متحده با هيچ يك از طرفين درگير، روابط ديپلماتيك نداشت.

برژينسكي، به عنوان مغز متفكر و تصميم گيرنده آمريكا براي مقابله با ايران، در تيرماه 1359 برنامه مذاكره محرمانه مقامات عالي‏رتبه آمريكا و عراق را طراحي كرد. به گزارش نشريه نيويورك تايمز، هدف از اين ديدار بحث و مذاكره درباره راه‏هاي هماهنگ كردن فعاليت‏هاي آمريكا و عراق در مخالفت با سياست‏هاي ايران بود. برژينسكي صدام را «نيروي متعادل كننده» امام خميني تلقي مي كرد. ملاقات محرمانه صدام و برژينسكي در مرز اردن به منزله «چراغ سبز آمريكا» به عراق براي آغاز جنگ بود و اين تلقي را در صدام به وجود آورد كه در صورت حمله به ايران مورد حمايت آمريكا قرار خواهد گرفت.(12)

در مارس 1981، حزب كمونيست عراق توسط صدام سركوب شد. به دنبال اين اقدام، رسانه‏هاي اتحاد شوروي پايان جنگ و خروج سربازان عراقي از ايران را خواستار شدند.(13) در همان ماه، وزير امور خارجه آمريكا، الكساندر هيگ،[2] به كميته روابط خارجي سنا اعلام كرد امكان بهبود روابط با بغداد را در نظر داشته باشند. به دنبال اين اظهارات، وي فروش پنج هواپيماي بوئينگ به عراق و اعزام مشاور وزير امور خارجه را براي مذاكرات به بغداد تأييد كرد.(14) آمريكا عراق را از فهرست كشورهاي حامي تروريسم بين‏الملل برداشت و 400 ميليون دلار ضمانتنامه(وثيقه) را براي صادرات به عراق تمديد اعتبار كرد.(15)

موضع دولت كارتر در خصوص جنگ تحميلي، اعلام بي‏طرفي بود، اما بي‏درنگ، سخنگوي وزارت خارجه آمريكا اعلام كرد: بي‌طرفي آن كشور دليل بر بي‌تفاوتي[3] نيست و ايالات متحده براي تضمين تداوم جريان نفت در مقابل تهديدهاي خارجي، از نيروهاي نظامي استفاده خواهد كرد و در صورت درخواست كمك نظامي از سوي كشورهاي منطقه به كمك آنها خواهد شتافت. بنابراين ايالات متحده براي رويارويي با هدف‏هاي ايران، اقدامات هماهنگي را در جهت حمايت از عراق، ‌مسلح كردن كشورهاي منطقه و تقويت حضور نظامي خود در آب‏هاي اقيانوس هند و خليج فارس انجام داد. در اين راستا، آمريكا نه تنها تجاوز عراق به خاك ايران را محكوم نكرد، بلكه دولت ريگان روابط فيمابين را با عراق تعميق بخشيد و وزارت امور خارجه آن كشور نام عراق را از فهرست كشورهاي حامي تروريسم حذف كرد.(16) با اين اقدام، ممنوعيت صادرات كالاهاي آمريكايي به عراق برطرف شد. همزمان با آن، دولت ريگان به فروش سلاح به كشورهاي حاشيه خليج فارس اقدام كرد و به آنها اجازه داد اين سلاح‏ها را در اختيار عراق قرار دهند. اين‌ اقدام‌ دولتي،‌ راه‌ را براي‌ دولت‌ ريگان‌ باز كرد تا اجازه‌ صدور 6 هواپيماي‌ نظامي‌ CBO , Locrheed  را به‌ عراق صادر كند. 

 اگر چه‌ اجازه فروش‌ اين‌ هواپيماها به‌ منظور خطوط‌ هواپيمايي‌ كشوري‌(غيرنظامي‌) صادر شد، (اما) هواپيماهاي‌ مزبور، شكل‌ غيرنظامي‌ هواپيماهاي‌ نفربر نظامي C-130 است‌. در وضعيت‌ مشابهي‌، چهارماه‌ بعد، وزارت‌ بازرگاني‌ اجازه‌ فروش‌ 6 فروند هواپيماي‌ جت‌ كوچك‌ به‌ عراق را صادر كرد كه‌ 4 فروند آن‌ واقعاً كاربردهاي‌ نظامي‌ داشت‌. علاوه بر اين، آمريكا از سياست متحدان اروپايي خود از جمله فرانسه و انگليس در زمينه تأمين تجهيزات نظامي عراق حمايت كرد و كشورهاي ثروتمند عرب منطقه را به اعطاي وام‏هاي كلان به بغداد تشويق نمود.

با پيروزي‏هاي بزرگ ايران در اواخر سال ۶۰ و بهار سال ۶۱، آمريكا با موضوع جنگ، حساس‏تر برخورد كرد و اعلام نمود نگران پيروزي ايران در جنگ با عراق است. وزير دفاع آمريكا در اين رابطه اظهار كرد: كشورش هر زماني كه صلاح بداند، از دوستان عرب خود در اين جنگ پشتيباني خواهد كرد.(17) در اين مقطع، آمريكا كمك نظامي و تسليحاتي به عراق را در صدر برنامه‏هاي خود قرار داد و وزير دفاع آمريكا اعلام كرد: كمك به عراق براي واشنگتن در جهان عرب منافع زيادي به همراه خواهد داشت. وي پس از آن با سفر به منطقه خليج فارس با سران كشورهاي عرب مذاكره نمود تا بتواند سلاح‏هاي بيشتري را به آنها بفروشد و آنها را براي افزايش كمك به عراق، ترغيب نمايد.(18) شرايط ايجاد شده زمينه لازم را براي برقراري روابط ديپلماتيك و رسمي بين دو كشور ايجاد كرد.(19) وزارت خارجه آمريكا طرحي براي كمك به عراق تهيه كرد كه براساس آن، در آذرماه ۱۳۶۱ مبلغ ۳۰۰ ميليون دلار وام براي خريد برنج و گندم به عراق پرداخت شد و در مرحله بعد، يك ميليارد دلار ديگر نيز با شرايط بازپرداخت بسيار آسان، در اختيار عراق قرار داد.(20) به طور كل در اين دوره، اقدامات آمريكا را براي تحت فشار قرار دادن ايران و كمك به عراق، به چهار بخش مي‏توان تقسيم كرد:

1. تقويت وضعيت اقتصادي عراق؛ ۲. ايجاد محدوديت در منابع ارزي ايران؛ 3. اجراي عمليات استانچ با هدف جلوگيري از فروش سلاح به ايران؛ ۴. ايجاد محدوديت در استخراج و فروش نفت ايران»(21)

دولت آمريكا در اواخر سال ۱۳۶۲، روابط رسمي خود را با عراق به طور كامل برقرار كرد و با تصويب مجلس سنا اعطاي كمك‏هاي ذيل را به عراق در صدر برنامه‏هاي خود قرار داد:

1. تخصيص حدود يك ميليارد دلار براي خريد محصولات كشاورزي؛ ۲. تصميم بانك صادرات و واردات آمريكا براي ضمانت ۸۵ درصد از ۷‎/۵ ميليارد دلار مبلغي كه براي ساخت خط لوله نفتي عقبه لازم بود؛ ۳. حمايت آمريكا از قطعنامه‏هاي شوراي امنيت براي محكوميت ايران؛ و ۴. حمايت شديد آمريكا از تحريم فروش تسليحات به ايران.(22)

در اين ميان، ارائه كمك‏هاي اطلاعاتي و دانش مربوط به سلاح‏هاي شيميايي از سوي آمريكا به عراق داراي اهميت خاصي بود كه اخيراً توسط برخي از مطبوعات و رسانه‏هاي آمريكا افشا شده است. از جمله روزنامه نيويورك تايمز اخيراً اعلام كرده آمريكا در جريان جنگ ايران و عراق، اطلاعات جاسوسي را در اختيار بغداد قرار داده است و منبع خبر را گزارش مأموران پيشين سازمان اطلاعاتي وزارت دفاع آمريكا اعلام كرده است. اين اطلاعات شامل جزييات اطلاعات جاسوسي مربوط به تغيير و تحولات نظامي و حمله‏هاي هوايي و نقشه‏هاي جنگي ايران بوده است.(23) همچنين مطبوعات آلمان فاش كرده‏اند ريگان پشياپيش از نحوه استفاده عراق از سلاح‏هاي شيميايي مطلع بوده و براي موفقيت طرح‏هاي عملياتي عراق، جزييات مربوط به تجمع نظاميان ايران را در اختيار عراقي‏ها قرار داده بود. علاوه بر اين، عراق بخش عمده‏اي از مواد و عوامل شيميايي و بيولوژيك را در سال‏هاي جنگ از آمريكا وارد مي‏كرد كه اين موضوع پس از بررسي كارشناسان سازمان ملل و در طي سال‏هاي اخير روشن شده است.(24)

با گذشت زمان و آشكار شدن توانايي‏ها و قابليت‏هاي نظامي نيروهاي نظامي ايران، ريگان تأكيد كرد: پيروزي ايران با منافع آمريكا مغايرت دارد و در همين راستا، اطلاعات نظامي جبهه‏هاي نبرد را توسط دولت عربستان در اختيار دولت عراق قرار داد. وي هم‏چنين، دولت‏هاي اروپايي و عرب را تشويق كرد به عراق اسلحه ارسال نمايند. درسال ۱۳۶۲ يك وام ۴۲۵ ميليون دلاري توسط آمريكا در اختيار دولت عراق قرار گرفت. طي سال‏هاي 1982 تا 1985 سيل كمك‏هاي مالي خارجي به سوي عراق سرازير شد. عربستان سعودي 6 ميليارد دلار، اردن 65 ميليون دلار، فرانسه 600 ميليون دلار و آمريكا در دو مرحله 95 ميليون دلار در اختيار عراق قرار دادند. در تمام اين مدت ايران تحت شديدترين فشارهاي اقتصادي، سياسي و تسليحاتي قرار داشت. آمريكا در همين سال از تمام متحدان اروپايي و غيراروپايي خود خواست تا به ايران، سلاح نفروشند؛ و كشورهايي مثل كره شمالي را نيز تحت فشار قرار داد تا از فروش سلاح به ايران خودداري كنند.(25)

با اعلام تحريم فروش سلاح به ايران كشورهايي مثل كره جنوبي تحت فشار قرار گرفتند تا از مبادله كالاهايي كه توان جنگي ايران را افزايش مي‌دهد خودداري كنند.(26) در دسامبر 1982، ناو هواپيمابر آمريكايي، 60 فروند هلي‌كوپتر را به مقصد عراق حمل كرد. بعلاوه از اين تاريخ تا پايان جنگ تحميلي اداره ‌اطلاعات ارتش آمريكا اطلاعات مربوط به آرايش نيروهاي ايران در مرز و نقاط آسيب‌پذير ارتش ايران در طول مرزها را در اختيار اداره اطلاعات ارتش عراق قرار مي‏داد. آمريكايي‏ها همچنين اطلاعات جاسوسي را در اختيار عراقي‏ها قرار دادند، كه البته برخي از آنها نيز گمراه‏كننده يا ناقص بود.(27)

همچنين در اكتبر 1983 دولت ريگان به اردن، عربستان سعودي، كويت و مصر اجازه داد تسليحات نظامي آمريكايي را به عراق ارسال كنند كه اين امر تخطي از قانون كنترل صادرات اسلحه در سال 1976 بود.(28) در نوامبر 1983 شوراي امنيت ملي ايالات متحده مستقيماً اعلام داشت: «آمريكا بايد هر كاري كه قانوني و لازم است انجام دهد تا عراق را از شكست نجات دهد.»(29)

در نوامبر1983 سياست اداره ‌امنيت ملي آمريكا بر آن قرار گرفت تا هر آن چه لازم باشد براي جلوگيري از شكست عراق در برابر ايران انجام دهد. همچنين براساس سفارش دولت آمريكا، شعبه‌ بانك ناسيونال ايتاليا در ايالت آتلانتا، 5 ميليارد دلار وام در اختيار عراق قرار داد تا آن دولت بتواند انواع ابزارهاي نظامي را از آمريكا خريداري كند.(30)

حمايت‏هاي اقتصادي آمريكا از عراق از سال1363 روند صعودي پيدا كرد.(31) در مورد اين حمايت‏ها وفيق سامرايي، رئيس استخبارات نظامي عراق در زمان جنگ، در مصاحبه‏اي اعلام كرد: اگر حمايت غرب نبود صدام نمي‏توانست جنگ عليه ايران را ادامه دهد. وي نقش آمريكا را در كمك به صدام چنين برمي‏شمارد: 1. ارائه اطلاعات كامل نظامي كه از طريق ماهواره‏ها و وسايل الكترونيك مختلف و منابع انساني به دست مي‏آمد؛ 2. تشويق كشورهاي منطقه به اعطاي كمك مالي بيشتر به عراق؛ و 3. تحريم جمهوري اسلامي ايران و جلوگيري از دستيابي آن به تسليحات و تجهيزات مدرن.(32)

در اين خصوص، آژانس امنيت ملي ايالات متحده [4]به طور منظم و مرتب اطلاعات و تصاوير ماهواره‏اي راجع به آرايش نظامي سربازان ايراني را در اختيار عراق قرار مي‏داد. در سال 1986 سيا يك ارتباط مستقيم بين واشنگتن و بغداد ايجاد نمود تا اطلاعات جاسوسي، سريع‏تر از ماهواره‏هاي آمريكايي به عراق ارسال شود.(33) اين اطلاعات جاسوسي به طور عمده به ارتش عراق كمك كرد تا در مقابل حملات نظامي ايران در 1986 و 1987 ايستادگي و مقاومت كند. در مراحل بعدي جنگ، نيروي دريايي ايالات متحده مستقيماً در خليج فارس عليه واحدهاي وابسته به نيروي دريايي و نظامي ايران وارد جنگ شد. بعلاوه در جولاي 1988(12تير1367)، ناو جنگي وينسنس[5] ايالات متحده در فضاي هوايي بين‏المللي هواپيماي مسافربري ايرباس ايران را هدف قرار داد كه بر اثر آن تمام 290 سرنشين آن به شهادت رسيدند.(34) آمريكا هرچند در طول جنگ، به طور غيرمستقيم عراق را در تمامي زمينه‏ها مورد حمايت سياسي و نظامي قرار مي‏داد، اما در سال 1988به صورت مستقيم و آشكارا با ايران وارد نبرد شد. حمله به سكوهاي نفتي، ايجاد مزاحمت براي نفتكش‏هاي ايراني و حمله به هواپيماي مسافربري ايران نمونه بارز آن بود. مداخله مستقيم نظامي ايالات متحده عليه ايران در سال 1988 نشان داد كه واشنگتن حاضر نيست پيروزي ايران را در جنگ بپذيرد.(35)

مي‌توان‌ گفت از زمان‌ روي‌ كار آمدن‌ دولت‌ ريگان‌ در سال‌ 1981، همه‌ ادعاهاي‌ بي‏طرفي آمريكا‌ در قبال جنگ‌ عراق عليه ايران‌ ناديده‌ گرفته‌ شده‌ است‌. مطابق‌ حقوق بين‌‏الملل‌، چنين‌ اقدامات‌ و فعاليت‏هايي‌ نقض آشكار اصول بي‏طرفي است.(36)

 در پي ناكامي عراق در دستيابي به اهدافش در جنگ با ايران، اين كشور استفاده از سلاح‏هاي شيميايي را در جبهه‏ها تشديد كرد. دولتمردان آمريكا استفاده عراق از گاز خردل را تلاش براي دفع حملات موج انساني ايران قلمداد مي‏كردند. ايالات متحده براي رد گم كردن و نپذيرفتن تبعات منفي استفاده عراق از تسليحات غيرمتعارف، سعي داشت نشان دهد شوروي تأمين‏كننده اصلي اين سلاح‏ها براي عراق است.(36)

در سال1366 تصميمات جديدي درخصوص تحريم اقتصادي ايران از سوي دولت آمريكا اعلام شد. اين تحريم‏ها شامل ممنوعيت هرگونه وادرات نفت خام از جمهوري اسلامي ايران و نيز خودداري از پذيرش هرگونه واردات ديگر از اين كشور بود.  ريگان همچنين اعلام كرد: ايالات متحده اقدامات مربوط به جلوگيري از رسيدن كالاهاي حساس به ايران را تشديد نموده و از صدور اكثر كالاهاي باقي مانده كه قرار بود پيش از اعلام تحريم اقتصادي به ايران ارسال شود جلوگيري مي‏كند.از سوي ديگر آمريكا با فشار مستمر بر چين، خواستار پايان بخشيدن به ارسال سلاح از سوي اين كشور به ايران شد.(37)

با بررسي نحوه برخورد آمريكا در جنگ ايران و عراق، به نظر مي‏رسد اين كشور با چنين عملكردي، به دنبال تحقق اهداف ذيل بوده است: 1. جلوگيري از پيروزي ايران يا عراق؛      2. جلوگيري از صدور انقلاب اسلامي ايران به كشورهاي همسايه؛ 3.جلوگيري از بهره‏برداري احتمالي شوروي از تحولات آينده منطقه؛ 4. ايجاد يك جبهه متحد از اعراب در مقابل ايران؛ 5. حفظ جريان آزاد نفت خليج فارس و تسلط بر اين منطقه؛ 6. كاهش احساسات انقلابي حكومت و مردم ايران؛ 7. زمينه‏سازي براي سركوب ايران به وسيله سازمان ملل؛ 8. جلوگيري از گسترش جنگ به كشورهاي منطقه؛ و 9. مهار ايران و جلوگيري از ورود تسليحات استراتژيك و  موشك‏هاي دوربرد به اين كشور.(38)

در اينجا به برخي از كمك‌هاي دولت آمريكا به عراق در خلال دوره جنگ تحميلي، كه از سوي رسانه‌هاي غربي فاش شده، اشاره مي‏كنيم. بدون شك سهم دولت آمريكا در مسلح كردن رژيم صدام بيش از اين‌ بوده است:

  1.  در تاريخ ۲۰ دسامبر ۱۹۸۳ دونالد رامسفلد، نماينده ‌ويژه ريگان در بغداد، طي ديدار با صدام حسين به وي اطمينان داد آمريكا سياست دوستي با عراق را در پيش گرفته و از هر نوع حمايت از آن كشور به‏خصوص در زمينه تأمين تجهيزات نظامي دريغ نخواهد كرد.(39)
  2.  در مي 1986 اداره صدور جواز صادرات آمريكا اجازه داد تا هفتاد بسته از مواد بيولوژيك نظامي(ميكروبي) به عراق صادر شود. تا سال 1989 مجموعاً 21 محموله از گازهاي مرگ‌آور كه مهم‌ترين آنها ميكروب سياه‌زخم بود، به رژيم صدام تحويل داده شد. همچنين در آوريل و سپتامبر 1988آمريكايي‌ها مقدار زيادي گازهاي كشنده و ميكروبي مانند گاز خردل و ميكروب سياه‌زخم را به عراق صادر كردند. در همين زمان «ريچارد مورفي» معاون وزارت خارجه آمريكا اظهار داشت: رابطه آمريكا و عراق بسيار مهم است و در زمينه‌هاي سياسي و اقتصادي استمرار خواهد داشت.
  3.  در دسامبر 1988 دولت آمريكا، مواد حشره‌كش زيادي كه مي‌توانست براي ساخت سلاح شيميايي به كار گرفته شود به ارزش 5/1 ميليون دلار به عراق فروخت.
  4.  در ژوئيه 1999هنگامي كه كويت به كمك آمريكا و متحدانش از چنگال ارتش صدام آزاد گرديد، روزنامه‌ فاينشال تايمز چاپ لندن فاش كرد كه شركت فلوريدا كميكال در مدت 8 سال جنگ عراق عليه ايران، گاز سيانور به عراق فروخته است.
  5.  در اوت 2002، كلنل والتر لانگ، افسر پيشين اطلاعات ارتش آمريكا، در مصاحبه با نيويورك تايمز اظهار داشت: گازهاي سمي كه ما به عراق داديم براي از بين بردن نااميدي سربازان ارتش صدام و دادن اطمينان به آنها براي پيروزي در مقابل ايران بود.

شوروي

براساس پيمان دوستي بغداد- مسكو كه در سال 1972 منعقد گرديد، شوروي متعهد بود سالانه 5/1 ميليارد دلار تجهيزات نظامي به عراق تحويل دهد. اين كشور در سال 1976 پس از نااميدي از حمايت مسكو در رويارويي با ايران و آمريكا، قراردادي را با فرانسه منعقد كرده بود كه به او كمك مي‌كرد تا ساختار ارتش وابسته به شوروي را به تدريج تغيير دهد و تنوع بيشتري در منابع تسليحاتي خود ايجاد نمايد.

 به دنبال آن، در اوائل سال 1977 خريد هواپيماهاي ميراژ و طرح خريد يك نيروگاه هسته‏اي از فرانسه به بروز مشاجراتي بين بغداد و مسكو منجر شد. از سوي ديگر، روابط نزديك با اردن، ايجاد روابط حسنه با عربستان سعودي و مهم‏تر از همه متلاشي كردن حزب كمونيست عراق و اعدام بيش از صد نفر از اعضاي آن و محكوميت شديد تجاوز شوروي به افغانستان، همگي گوياي تيرگي روابط بين بغداد - مسكو بود. با اين حال، اين اختلافات به قطع كامل روابط بين دو كشور نيانجاميد و هر دو دولت تلاش كردند مناسبات خودشان را حفظ كنند. عراق به سبب وابستگي ساختاري ارتشش و نيازمندي به تسليحات و ادوات نظامي، به قطع كامل روابط با شوروي قادر نبود و مسكو نيز تمايلي به از دست دادن تنها متحد خود در حاشيه خليج‏ فارس نداشت، مگر اينكه متحدي با موقعيت جغرافيايي بهتر و دربردارنده منافع بيشتر - مثل ايران - جايگزين آن شود.

با حمله عراق به ايران، شوروي فوراً  صدور سلاح را به عراق متوقف كرد، چرا كه در اينباره مورد مشورت قرار نگرفته بود. وقوع جنگ عراق عليه ايران، سياست خارجي شوروي را در موقعيت ناخوشايندي قرار داد. مسكو در پشتيباني از متحد سر به عصيان گذاشته‏اش دچار ترديد گرديد. حمايت از عراق مي‌توانست زمينه‌هاي هر گونه بهبود مناسبات با بزرگ‏ترين كشور منطقه را از بين برده، ايران را به جهت نيازمندي‏هاي تسليحاتي و تداركاتي بار ديگر به آغوش آمريكا بازگرداند. از سوي ديگر، پشتيباني از انقلابي كه منافع شوروي را در منطقه تهديد مي‌كرد، به از دست رفتن تنها متحد مسكو در حاشيه خليج فارس منجر مي‌شد، بدون اينكه چشم‌انداز روشني از ظرفيت نفوذ ابرقدرت شرق در ايران وجود داشته باشد.

 افزون بر اين، از نظر مسكو، پيروزي هر كدام از طرفين در جنگ، نتايج نامطلوبي به بار مي‌آورد. پيروزي عراق، نتيجه‌اي جز فروپاشي حكومت و شكست انقلاب ايران در پي نداشت كه اين امر نيز به تثبيت موقعيت آمريكا در ايران و منطقه منجر مي‏گشت. پيروزي ايران نيز انقلاب اسلامي را به چنان نيرويي مبدل مي‌ساخت كه توازن موجود را در منطقه خاورميانه بر هم مي‏زد و مانعي جدي بر سر راه نفوذ شوروي در منطقه به وجود مي‌آمد كه با تحريك مسلمانان جمهوري‏هاي مسلمان‏نشين، امنيت ملي آن كشور را در معرض تهديد قرار مي‌داد. بنابراين، سياست شوروي در برابر جنگ عراق عليه ايران بايد مجموعه‌اي از آينده‏نگري‏ها، مصالح و هدف‏هاي كوتاه و بلند مدت را شامل مي‌شد تا مي‌توانست حداكثر استفاده و حداقل زيان را براي آن كشور به دنبال داشته باشد.

چنين اهداف‏ متناقضي باعث شد كرملين سياست دوگانه و پرنوساني را در برابر جنگ ايران و عراق در پيش گيرد. با آغاز جنگ، دولت شوروي موضع بي‏طرفي خود را اعلام كرد و براي حفظ بي‏طرفي خود در جنگ و جلب توجه ايران، فرستادن تسليحات به عراق را معوق و معطل گذاشت. اما براي جلوگيري از رنجش دولت عراق، متحدان خود را در اروپاي شرقي تشويق كرد نيازهاي عراق را برطرف سازند. به دنبال اين امر، كشورهاي بلغارستان، چكسلواكي سابق و لهستان به تأمين كننده عمده سلاح براي عراق تبديل شدند.(40)

موضع شوروي پس از آغاز جنگ

پس از اين‏كه روس‏ها از داشتن روابط مطمئن از سوي ايران نااميد شدند، حمايت تسليحاتي از عراق را از سرگرفتند، اما در شرايطي كه عراق در موضع تهاجمي قرار مي گرفت، مسكو حمايت تسليحاتي از بغداد را محدود مي‏كرد. در ژوئيه 1982 با آغاز حملات ايران به داخل خاك عراق، روس‏ها ناگهان تغيير رويه داده،‌ در حمايت علني از عراق حمله ايران را شديداً محكوم كردند. به دنبال آن، مسكو براي برقراري توازن در جنگ و جلوگيري از پيروزي ايران، كمك مالي و تسليحاتي خود را به عراق افزايش داد و يك كمك 5/1ميليارد دلاري در اختيار بغداد قرار داد. در ادامه اين كمك‌ها، ميگ‏هاي 23 و 25 و تانك‏هاي تي 72 و موشك‏هاي زمين به زمين و زمين به هوا و سيل جنگ‌افزارهاي مختلف روسي به عراق سرازير شد و دو هزار مستشار شوروي براي تقويت روحيه ارتش عراق كه بسيار ضعيف شده بود، به فعاليت پرداختند. (41) مسكو نگران بود كمك‏هاي گسترده تسليحاتي غرب به عراق براي رويارويي با ايران، موجب تغيير ساختار نظامي و سيستم ارتش عراق شده، آهنگ غرب‏گرايي همه جانبه را در آن كشور تشديد كند. علاوه بر اين، روس‏ها نگران پيروزي ايران در جنگ با عراق، تنها متحد خود در حاشيه خليج فارس بودند.

دستگيري اعضاي حزب توده ايران در سال 1983 به اتهام جاسوسي براي شوروي و دستور اخراج هجده نفر از ديپلمات‏هاي روسي، بر تيرگي روابط ايران و شوروي افزود. شوروي، اعدام اعضاي فعال حزب توده در ارتش ايران را شديداً مورد انتقاد قرار داد و جاسوس بودن آنان را تكذيب كرد. به دنبال تيرگي روابط شوروي و ايران، اين كشور روابطش را با عراق تعميق بخشيد. در آغاز سال 1984 موافقتنامه‌ اعطاي يك وام بلند مدت 2 ميليارد دلاري بين دو كشور به امضا رسيد و مسكو ميزان خريد نفت خود را از عراق افزايش داد و تعهد نمود در برابر نفت، تجهيزات نظامي در اختيار آن كشور قرار دهد.(42)

اتحاد جماهير شوروي بعد از پيروزي ايران در شلمچه(عمليات كربلاي پنج)، بيش از پيش بر كمك‏هاي تسليحاتي خود به عراق افزود. واگرايي ميان عراق و آمريكا و همچنين سردي روابط اعراب و آمريكا كه از ماجراي مك‏فارلين ناشي مي‏شد، زمينه مناسبي را براي مسكو به وجود آورد تا خود را حامي اصلي عراق نشان دهد و نزديكي به اعراب را نيز به عنوان يك مسئله مهم در سياست خارجي منطقه‏اي‏اش دنبال كند.

استراتژي شوروي در حمايت از عراق كه از سال 1361 هجري شمسي و پس از اقدام ايران در ورود به خاك عراق اتخاذ شد، به نوعي در مقابل اقدامات نظامي ايران بي اثر شده بود؛ لذا دولتمردان مسكو براي جلوگيري از كاهش اعتبار سياسي و كارآمدي تسليحات روسي، براي ارسال انواع تسليحات  پيشرفته روسي به عراق مصمم شدند. (43)

در بهمن 1366/ ژانويه 1987 رئيس هيئت شوروي در سازمان ملل اعلام كرد: «كشورش فعالانه عراق را تقويت مي‏كند.»(44) وي طي مصاحبه‏اي اظهار داشت: «تا زماني كه ايران معتقد باشد مي‏تواند از طريق نظامي بر عراق چيره شود، مسكو روش خود را تغيير نخواهد داد و هيچگونه ترديدي براي تأمين اسلحه عراق به خود راه نمي‏دهد.» همچنين مسئول سياسي امور خاورميانه در حزب كمونيست شوروي، اظهار داشت:«شوروي ارسال سلاح به عراق را به خاطر بازگرداندن موازنه نظامي و سياسي ميان ايران و عراق از سرگرفت. ايرانيان اميدهاي زيادي به برتري قدرت نيروي انساني خود دارند و ممكن است اين برتري به توازن نظامي اخلال وارد آورد. از اين رو شوروي ارسال سلاح به عراق را آغاز كرده و اين كار همچنان ادامه دارد».(45)

به هر حال در حاليكه شوروي با توسل به انواع ترفندها، در هر دو كشور ايران و عراق نفوذ مي‏كرد، بزرگ‏ترين فروشنده تسليحات به عراق محسوب مي‏شد. جالب اينكه وقتي عراق در مرحله اول جنگ در حالت تهاجمي قرار داشت، شوروي كشتي‏هاي جنگي‏اش را از راه عراق برگرداند و تسليحات را براي عراق مهيا نكرد.(46) در واقع، اين اقدام براي حفظ موازنه نظامي ميان ايران و عراق صورت پذيرفت.

به هر حال خاورميانه از منظر استراتژيك و توازن قواي جهاني براي شوروي بسيار مهم بود. فروش جنگنده بمب‏افكن‏هاي سوخو- 24 به عراق، نشان داد كه شوروي به سياست توازن قوا و پي‏گيري آن در خاورميانه اهميت زيادي قائل است.(47) فروش تسليحات شوروي بين سال‏هاي 1988-1986 به عراق حدود 3/9 ميليارد دلار بود كه شامل 2000دستگاه تانك شامل 800 تانك تي72، 320 فروند جنگنده، 300فروند موشك زمين به زمين و موشك‏هاي اسكاد B و اس- اس 12 بود كه تقريباً تمام اين تسليحات از طريق اردن و بنادر اين كشور وارد عراق مي‏شد.(48)

به اين ترتيب، سياست شوروي از سال 1986 يعني پس از فتح فاو تا پذيرش قطعنامه، بيانگر عزم اين كشور براي تأمين تسليحات عراق بوده، به ميزاني كه اين كشور شرايط جنگ را در زمين به نفع خود تغيير دهد و ايران را به پذيرش قطعنامه وادار سازد. غرب و كشورهاي عرب منطقه نيز در چنين تحليل‏هايي با شوروي هم عقيده بودند. از اين‏رو در اين دوره شاهد بزرگ‏ترين خريدهاي نظامي يك كشور جهان سومي درگير در يك مناقشه نظامي هستيم. از طرف ديگر، فروش موشك‏هاى دوربرد، و همچنين هواپيماهاى پيشرفته ميگ 29 و 31 به عراق، اين امكان را براى بغداد فراهم كرد كه جنگ شهرها را با شدت هر چه بيشتر كه تا قبل از آن سابقه نداشت، ادامه دهد. اين اقدام، فشار فوق‏العاده‏ زيادي را بر جمهورى اسلامى وارد كرد. اوج جهت‏گيرى سياست ‏شوروى به نفع عراق، پاسخ مثبت ‏به درخواست كويت مبنى بر نصب پرچم شوروى بر روي نفتكش‏هاى اين كشور در خليج فارس بود. شوروى با اين اقدام، بهره‏بردارى از ماجراى ايران گيت و نزديك شدن به اعراب را دنبال مى‏كرد. آنها همچنين درصدد برآمدند ناوگان جنگى خود را در خليج فارس تجهيز كنند.

ب) قدرت‏هاي بزرگ

هم‌زمان با تحولاتي كه با پيروزي‌هاي ايران در جبهه‌هاي جنگ حاصل شد، نظام جهاني به تجهيز و تقويت توان نظامي عراق مبادرت كرد. به عنوان مثال، پس از آن كه آشكار شد عراق توان پيشروي در خاك ايران را ندارد، فرانسه در بهمن ماه ۱۳۵۹ به فروش هواپيماهاي ميراژ به عراق اقدام كرد. هم‌چنين پس از آن كه توان نظامي ايران در طراحي عمليات خيبر مشخص شد، سلاح‌هاي شيميايي در حد گسترده به عراق فروخته شد و براي فشار بيشتر بر ايران و تهديد جريان فروش نفت و محدود ساختن منابع ارزي ايران، فرانسه هواپيماهاي سوپراتاندارد و موشك اگزوست را به عراق فروخت. اين روند پس از عمليات بدر با فروش ميگ ۲۵ از طرف روس‌ها ادامه يافت و پس از عمليات كربلاي پنج، سلاح‌هاي شيميايي با كيفيت بهتر همچون سيانور به عراق داده‌ شد.(49)

 در حقيقت، تحولات نظامي عراق از توان داخلي آن كشور ناشي نمي‌شد، بلكه قدرت‌هاي بزرگ، اصلي‌ترين عامل در تجهيز و تقويت عراق بودند. عراق به عنوان يك كشور توسعه نيافته در آغاز جنگ، فاقد فناوري پيشرفته نظامي بود اما در طول جنگ، از انواع سلاح‌ها و ادوات نظامي پيشرفته كه داراي جديدترين فناوري‌ها بودند، بهره‌مند شد.

اين در حالي بود كه چند دفتر وزارتي و شركت‌هاي دولتي ايران در كشورهاي غربي، به ويژه انگلستان به بهانه خريد سلاح براي ايران بسته شد. از سوي ديگر، آمريكا ايران را به طور كامل تحريم اقتصادي كرد و حتي دولت سوئد براي جلوگيري از فروش قايق موتوري با ظرفيت پايين، به جمهوري اسلامي فشار زيادي به شركت‌هاي سوئدي و مراكز ايراني در سوئد وارد آورد.(50)

كشورهاي اروپايي كه در آغاز جنگ چنان سكوت كرده بودند كه مجله نيويورك تايمز آن را «سكوت پرمعناي اروپا» ناميده و درباره آن نوشته بود: «اين مسئله عجيب است كه چگونه اروپاييان در برابر تهاجم عراق به ايران ساكت نشسته‌اند و حال آنكه واردات نفت آنان كه در امنيت‏شان بسيار حائز اهميت مي‌باشد متكي به امنيت منطقه است».(51)با وجود اين، با آغاز حملات ايران و چرخش نتيجه جنگ به سود نيروهاي ايراني آنها به حمايت گسترده از عراق پرداخته و با ارسال كمك‌هاي تسليحاتي و اقتصادي كوشيدند از شكست عراق جلوگيري كنند. براي رويارويي با اين خطر، كه ژيسكاردستن، رئيس جمهور فرانسه، آن را نيروي بنياني مي‏ناميد، سيل كمك‏هاي نظامي و مالي دولت‌هاي اروپايي به سوي عراق سرازير شد. عراقي‏ها به زودي تسليحاتي را از كشورهاي عضو پيمان ورشو، چين، مصر، كره شمالي و به ويژه فرانسه دريافت نمودند.

در فوريه سال1981 درست چهارماه پس از آغاز جنگ، سخنگوي وزارت امور خارجه فرانسه اعلام كرد: فرانسه 60 فروند هواپيماي ميراژ از نوع اف-1 را در ادامه اجراي قرارداد سال 1977 به عراق ارسال داشته است. در همين سال صدور مواد غذايي از سوي شركت‌هاي فرانسوي به عراق به 7/4 ميليارد دلار بالغ گرديد. همزمان با كمك هاي فرانسه، ايتاليا اجازه فروش 11 فروند كشتي جنگي و يك لنگرگاه شناور نفتي را به ارزش 8/1 ميليارد دلار به عراق صادر كرد. انگلستان نيز در طول سال 82 - 81 با انعقاد چند قرارداد عمده، ‌مقدار زيادي سلاح در اختيار عراق قرار داد. در مارس 1982 انگليس موافقت خود را براي تحويل تانك به عراق به ارزش يك ميليارد دلار اعلام داشت. در كنار آن، لندن مذاكره درباره فروش 300 هواپيماي هاوك به عراق را به مبلغ 2 ميليارد دلار با بغداد از سر گرفت. در همين سال، آلمان غربي نيز سفارشي به مبلغ 4 ميليارد مارك براي خريد ضد هوايي رونالد از عراق دريافت داشت.  اين در حالي بود كه آلمان از تحويل سه ناوچه ايراني خريداري شده پيش از انقلاب خودداري مي‌كرد. (52)

اين كمك‏هاي تسليحاتي به همراه وام‏هاي كوتاه مدت و بلند مدت، در طول سال‏هاي جنگ تحميلي به سوي عراق سرازير شد. در سال 1982 فرانسه بالغ بر 40 ميليارد فرانك سلاح به عراق فروخته بود و اين كشور در رديف دوم فروشندگان تسليحات به عراق بعد از شوروي قرار داشت. در سال 1983 فرانسه جنگ افزارهايي به ارزش 6/5 ميليارد دلار به عراق فروخت و هواپيماهاي سوپراتاندارد را به همراه موشك‌هاي اگزوسه به اين كشور تحويل داد. همچنين پاريس در سال‏هاي 86 - 1985 حدود 5 ميليارد دلار وام در اختيار بغداد گذاشت و به اين ترتيب به بزرگترين شريك اروپايي عراق تبديل شد.(53) همزمان با اين اقدامات، پاريس همواره از پرداخت بدهي يك ميليارد دلاري خود به ايران طفره رفت و در تمام سال‏هاي جنگ از فروش كالاها و سلاح‏هايي كه توازن جنگ را به نفع ايران تغيير دهد، خودداري ورزيد.

  با عدم كارآيي استراتژي دفاع متحرك در نتيجه شكست فاو و بازپس‏گيري سريع مهران توسط نيروهاي ايراني، تحليل‏گران نظامي شرقي و غربي متقاعد شدند چنانچه عراق شيوه استراتژي خود را از دفاع متحرك به يك موضع آفندي تغيير ندهد امكان شكست‏هاي بعدي نيز فراهم خواهد شد؛ در نتيجه آن و احساس خطري كه شرق و غرب از امكان پيروزي ايران داشتند فروش همه جانبه تسليحات از هر نوع آن- غير از هسته‏اي- به عراق شروع شد. در اين زمينه در كمتر از دو سال، فرانسه به تنهايي 6/5 ميليارد دلار از جمله هواپيماهاي جنگي، هليكوپتر، تانك، توپ، موشك‏هاي هوا به زمين و تجهيزات الكترونيكي به عراق فروخت. اسپانيا نيز خودروهاي سبك و سنگين نظامي به عراق فروخت و برزيل نفربرهاي زرهي كه با تجهيزات نيروي دريايي ايتاليا و تانك‏هاي چيفتن انگليسي تكميل مي‏شد در اختيار رژيم بعث قرار دادد.(54)

طي دوره جنگ تحميلي، نيروي هوايي عراق توسط متخصصان فرانسوي تجديد سازمان شد و از اوايل سال 1980 حدود 60 فروند هواپيماي ميراژ 100 تحويل بغداد گرديد و مذاكراتي براي خريد هواپيماي ميراژ 2000، هلي‏كوپتر، موشك و تجهيزات دريايي نيز صورت گرفت. همچنين اين كشور با ارسال جنگنده‏هاي سوپراتاندارد و موشك‏هاي اگزوست در نوامبر 1983به جاه‏طلبي‏هاي صدام كمك شاياني نمود. اين اقدام به او اجازه داد تا به كشتي‏هاي ايراني در خليج فارس و جزيره خارك حمله كند.(55) فرانسه همچنين در ساختن مركز توليد سلاح‌ هسته‌اي در نزديكي بغداد به رژيم صدام كمك كرد؛ براساس گزارش‏هاي موجود، فرانسه بالغ بر 9 ميليارد دلار تسليحات كيفي در اختيار عراق قرار داد.(56) كمك‏هاي خارجي فرانسه به عراق به جايي رسيد كه فرستاده حكومت فرانسه در زمان رياست جمهوري «والري ژيسكاردستن» به عراق آمد و با وزير دفاع وقت «عدنان خيرالله» ملاقات نمود و به او اطلاع داد كه «فرانسه به طور جدي زمينه‏هاي اعطاي يك بمب اتمي به عراق را بررسي مي‏نمايد. مي‏توان براي مجبور كردن ايران به متوقف كردن جنگ اين بمب را به هدف مشخصي پرتاب  نمود».(57)

 علاوه بر فرانسه،‌ كشورهاي ديگر اروپايي نيز معاملات زيادي در زمينه‌هاي نظامي،‌ مالي و اقتصادي با عراق انجام دادند تا جايي كه عراق در طول جنگ به يكي از بزرگ‏ترين مشتريان غرب تبديل شد و دولت‏هايي مثل انگلستان، اتريش و تا اندازه‌اي آلمان توانستند نفوذ اقتصادي زيادي در عراق به دست آورند. جنگ عراق عليه ايران فرصت مناسبي را در اختيار كشورهاي اروپايي گذاشت تا با فروش تسليحات بسيار پيشرفته به دولت‏هاي حاشيه خليج فارس كه از گسترش جنگ در هراس بودند، علاوه بر به دست آوردن درآمد سرشار و بهبود اقتصاد داخلي، موقعيت خود را در منطقه تثبيت كنند. به دنبال آغاز جنگ در سال 1980، پاريس 4 رزمناو 2000 تني و 24 هلي كوپتر جنگنده را به عربستان سعودي تحويل داد و يك قرارداد 14 ميليارد دلاري براي تحويل تجهيزات نظامي نيروي دريايي با آن كشور منعقد كرد. همچنين با فروش تسليحات به كويت، عمان و امارات متحده عربي در سال‏هاي بين 86 - 1982 به سومين صادر كننده سلاح در جهان تبديل شد.(58) انگلستان نيز در اين سال‏ها قراردادهاي فروش هواپيماهاي جنگنده، ‌تانك و خودروهاي زرهي را با كشورهاي حاشيه خليج فارس امضا كرد و براي حفظ نفوذ سنتي خود در منطقه بيش از پيش كانون فعاليت‌ خود را در عمان متمركز نمود.(59) نتيجه اينكه اروپا در طول جنگ ايران و عراق، نه تنها درآمدهاي سرشاري از فروش سلاح و تجهيزات نظامي به عراق  (سلاح‏هاي غير استراتژيك) و كشورهاي منطقه به دست آورد، بلكه توانست در حفظ ثبات و امنيت منطقه با آمريكا سهيم گشته،‌ از سلطه مطلق آن كشور بر ابزار استراتژيك نفت جلوگيري كند.(60)

آلمان و انگليس نيز مركز توليد گازهاي جنگي و موشك‌هاي دورپرواز را در نزديكي سامراء و سلمان پاك ايجاد كردند. كنت تيمرمن در كتاب سوداگري مرگ مي‏نويسد: «انگليسي‏ها با استراق سمع در دفتر خريد تسليحات ايران در لندن اطلاعات دريافتي را در اختيار عراق قرار مي‏دادند».(61) با  توجه به چنين حجم تسليحاتي كه به عراق داده شد، ماشين جنگي اين كشور در مدت كمتر از دو سال دو برابر شد و عراق توانست ميزان نيروي زميني خود را از 26 لشكر به 45 لشكر در 1988 افزايش دهد.(62)

بر طبق گزارش عراق به سازمان ملل متحد، مواد لازم براي توليد سلاح‏هاي شيميايي از شركت‏هايي از آمريكا، آلمان غربي، انگلستان، فرانسه و جمهوري خلق چين تهيه شد بود. در دسامبر ۲۰۰۲ در گزارشي ۱۲۰۰ صفحه‌اي، نام شركت‏هاي شرقي و غربي و از جمله اشخاصي كه در مجموع ۱۷۶۰۲ تن مواد شيميايي را در طول دو دهه در اختيار عراق گذاشته بودند، فاش شد. سنگاپور با ۴۵۱۵ تن، هلند با ۴۲۶۱ تن، مصر با ۲۴۰۰ تن، هندوستان با ۲۳۴۳ تن و آلمان فدرال با ۱۲۰۷ بيشترين ذخيره مواد خام را براي توليد سلاح‏ههاي شيميايي در اختيار عراق قرار داده بودند. يك شركت هندي، اگزومت پلاستيك كه اكنون بخشي از EPC مي‌باشد ۲۲۹۲ تن از مواد پيش نياز را به عراق صادر كرد. شركت الخليج شيمي كه در سنگاپور قرار دارد و متعلق به سرمايه‌داران اماراتي مي‌باشد، بيشتر از ۴۵۰۰ تن پيش نيازهاي گازهاي  VX، سارين و خردل به همراه وسايل توليد آن را به عراق فرستاد. صدام حسين در دادگاه دسامبر ۲۰۰۶ اظهار داشت: « با افتخار!! مسئوليت هرگونه حمله با سلاح‌هاي متعارف يا شيميايي را بر ضد ايران به عهده مي‌گيرد.»(63)

ج)كشورهاي منطقه و سايرين

اين واقعيت كه كمكهاي تسليحاتي و اطلاعاتي كشورهاي عربي به عراق در جريان جنگ تحميلي عليه ايران اگر از كمكهاي نظامي كشورهاي غربي و اروپايي بيشتر نبوده كمتر هم نبوده است، بر هيچ كس پوشيده نيست. بي شك بررسي ميزان اين كمك‏ها و پرداختن به آمار و ارقام موجود در اين زمينه از واقعيت‏هاي تلخي پرده بر مي‌دارد كه گذشته از هر چيز ميزان اعمال نفود و فشار آمريكا و ساير قدرت‏هاي بزرگ بر كشورهاي عربي را عيان مي‏كند.

كشورهاي عربي به ويژه كويت و عربستان با ارسال كمك‌هاي مالي و نظامي به عراق بخشي از هزينه‌هاي اين كشور را در دوران جنگ تحميلي عليه ايران متقبل ‌شدند. برابر گزارش محرمانه‌اي كه در آن زمان منتشر شد، دو كشور ياد شده در مجموع ‌٢٥ تا ‌٥٠ ميليارد دلار به صورت قرض يا وام بلاعوض در اختيار عراق قرار دادند. بعدها، پس از بروز اختلاف ميان عراق و كويت و اظهارات مقام‏هاي عراقي مبني بر «جنگ با ايران به تنهايي»، ابوغزاله، معاون اسبق رئيس جمهور و وزير دفاع مصر، ادعاي عراق را به عنوان يك دروغ بزرگ تعبير كرد و گفت: «تنها كويت و عربستان بيش از ‌٦٠ ميليارد دلار به عراق كمك كردند». فهد پادشاه عربستان نيز در سخناني اظهار كرده بود، «اگر عراق مي‌گويد افرادش را فدا كرده است، ما نيز با پول، سلاح‏هاي پيشرفته و همكاري بين‌المللي در اين فداكاري(!) سهيم بوده‌ايم» .(64)

هم زمان، «شيخ الصباح» سفير كويت در آمريكا نيز در پاسخ به اظهارات عراقي‌ها اعلام نمود: «كويت ‌١٤ ميليارد دلار كمك نقدي و بيش از ‌١٦ ميليارد دلار از طريق كمك‏هاي خدماتي و غيره به ماشين جنگي عراق مساعدت كرده است؛ كويت در زمان جنگ بيش از نياز نفت صادر مي‌كرد تا به صدام در جنگ كمك كند». بعدها كويتي‌ها اذعان داشتند، افزون بر كمك‏هاي مالي، پايگاه نيروي هوايي در اختيار عراق قرار دادند كه همين امر به عراقي‌ها براي حمله به جزيره‌ خارك، پايانه‌هاي نفتي ايران و نفت‌كش‌ها كمك شاياني كرده بود.(65)

كويت در اواخر سال 1981 يك كمك مالي 7 ميليارد دلاري در اختيار عراق قرار دارد. به دنبال آن، عربستان سعودي 3 ميليارد دلار، امارات عربي 1 ميليارد دلار و قطر 500 ميليون دلار به عراق كمك كردند. بغداد به كمك اين دلارها يك قرارداد تسليحاتي با فرانسه به مبلغ 5/1 ميليارد دلار، قراردادي براي تحويل تانك‌ با انگلستان به ارزش يك ميليارد دلار و قراردادي با لهستان براي تحويل تانك‏هاي روسي منعقد ساخت.(66)

نگاهي به وام‏ها و كمك‏هاي اقتصادي دولت كويت به عراق در طي سال‏هاي جنگ نشان مي‌دهد كه كويت يكي از عمده‌ترين وام‌دهندگان به عراق بوده است. كارشناسان، هزينه‌ جنگي عراق را ماهانه بين ‌٦٠٠ ميليون تا يك ميليارد دلار برآورد مي‌كردند؛ در حالي كه ارز حاصل از صدور روزانه ‌٨٩٣/١ميليون بشكه نفت به قيمت متوسط ‌١٢ دلار براي هر بشكه در سال‏هاي پاياني جنگ، رقمي در حدود ‌٦٨١ ميليون دلار در ماه بود و اين حتي تكافوي هزينه جنگي عراق را نمي‌كرد. از اين جهت نقش حمايت كشورهاي عربي به ويژه كويت و عربستان در جنگ تحميلي از عراق به خوبي آشكار مي‌شود. در ذيل به برخي از كمك‏هاي كويت و عربستان به عراق در طول جنگ تحميلي اشاره مي‏شود:

  1. ‌ در اوايل سال ‌١٣٦٠ مطبوعات كويت گزارش دادند كويت و عربستان قرار است يك وام شش ميليارد دلاري در اختيار دولت عراق قرار دهند. سهم كويت از اين مبلغ، دو ميليارد و سهم عربستان چهار ميليارد دلار تعيين شده بود.
  2. هفت ماه پس از اعطاي وام نخست كويت به عراق، در تاريخ ‌١٩/٨/١٣٦٠ گزارشي مبني بر واگذاري يك اعتبار ‌٧/٤ ميليارد دلاري از سوي كويت به دولت عراق منتشر شد.
  3. در تاريخ ‌٩/١/١٣٦٥ نيز واحد مركزي خبر در تهران گزارش داد دولت كويت در ادامه حمايت مالي‌اش از عراق، وامي به مبلغ هشت ميليون و ‌٩٠٠ هزار دينار كويتي به عراق پرداخت خواهد كرد.
  4. از سال ‌١٩٨٢ كويت و عربستان توافق كردند عايدات صدور نفت از منطقه‌ بي‏طرف (روزانه ‌٣٠٠ الي ‌٣٥٠ هزار بشكه) به حساب عراق واريز شود. اين توافقنامه تا سال ‌١٩٨٦ اعتبار داشت و عراق درصدد تمديد آن براي يك سال ديگر بود.(67)

 در طول جنگ تحميلي اردن نيز كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، روابطه حسنه‌اي با ايران نداشت، روابط بسيار نزديكي با عراق برقرار كرده بود. پس از كنفرانس سران كشورهاي عربي در بغداد و تونس، روابط بين عراق و اردن روز به روز نزديك‏تر و عميق‌تر شد؛ تا آنجا كه ملك حسين صراحتاً به نفع عراق و عليه ايران موضع‌گيري كرده و با كمك‏هاي سياسي، اقتصادي و نظامي فراوان‌اش از جمله اعطاي وام‏هاي چند ميليون دلاري به عراق، حمايت و پشتيباني‌اش را از اين كشور اعلام كرد.(68)

 در طول جنگ هشت ساله، واردات كالا و سلاح به عراق از طريق اردن صورت مي‌گرفت. در اين چهارچوب شبكه‌ حمل و نقل وسيعي بين دو كشور ايجاد شد و بندر عقبه اين كشور براي حمل و نقل سلاح و تجهيزات نظامي سبك و سنگين در اختيار عراق قرار گرفت. ملك حسين كه نظاميان اردن را براي سركوب رزمندگان ايران به عراق گسيل داشته بود، در نطقي اظهار داشت: «اگر ضرورت ايجاب كند نيروهاي بيشتري را به عراق اعزام خواهيم كرد».(69) توجه به بخشي از اظهارات ملك حسين در جريان برگزاري جلسه‌ عادي كابينه‌ اردن در تاريخ ‌٢/١/١٣٥٩ موضع آن كشور را در قبال جنگ ايران و عراق، نشان مي‌دهد: «وظيفه‌ اعراب است كه براي وحدت خود و جلوگيري از سرايت خطرات، هركجا كه باشد همكاري كنند، ما وظيفه داريم جهان اسلام را آرام و قرين همبستگي داشته باشيم؛ ما به عنوان كشوري عربي نبايد اجازه دهيم هيچگونه تجاوزي از هر مصدر كه باشد به هيچ جزئي از خاك عراق صورت بگيرد».(70)

همچنين تعدادي از كشورهاي منطقه‌ نيز در جنگ حضور مستقيم داشتند و با اعزام نيرو به عراق، رژيم بعث را در مقابل ايران حمايت مي‌كردند. در اين راستا، با گذشت بيش از يك دهه از پايان جنگ حسني،‌ مبارك، رئيس جمهور مصر، اعتراف كرد: « ‌١٨ هزار سرباز مصري در كنار بعثي‌ها در مقابل ايران مي‌جنگيدند.»(71) مصر همچنين قطعات يدكي و تسليحات ديگري  هم‏چون250 فروند تانك «تي55» و «تي يو 16» و هواپيماهاي بمب‏افكن ايلوشين28 را در اختيار عراق قرار داد. در طول جنگ، عراقي‏ها در حدود 2 ميليارد دلار سلاح از مصر خريداري  كردند.(72)

در آستانه جنگ، مصر با ايران و عراق رابطه ديپلماتيك نداشت. هم عراق و هم ايران، انور سادات، رئيس جمهور مصر، را به دليل سفر به اسرائيل در 1977 و امضاي قرارداد كمپ ديويد در 1978 و پيمان صلح در 1979 خائن به آرمان‏هاي اعراب و اسلام مي‏دانستند. با وجود اين با آغاز جنگ، معامله اقتصادي و نظامي بزرگي بين عراق و مصر صورت گرفت. اين معامله شامل تحويل سلاح‏هاي سنگين و هليكوپتر به عراق از طريق مصر و پرداخت نقدي آن توسط عراق بود.(73) با حمله عراق به ايران، سادات با وجود اختلافاتش با رهبران عراق از اين كشور حمايت كرد و به اين كشور تسليحات فروخت.(74) تحليلگران سياسي اين اقدام را نشانه نفرت بيش از اندازه سادات از انقلاب اسلامي ايران قلمداد مي‏كنند.(75)

از آغاز جنگ تا آزادسازي خرمشهر در 3 خرداد 1361 به دست رزمندگان ايران، شرايطي كه مستلزم ايفاي نقش فعال مصر در جنگ باشد، وجود نداشت. اين امر سه دليل عمده داشت: نخستين و مهم‏ترين دليل، موضع برتر نيروهاي عراقي در جبهه‏هاي جنگ بود. دومين دليل، عدم تمايل سادات به ايفاي چنين نقشي بود؛ زيرا او به طور يكسان از رهبران دو كشور درگير در جنگ كه مخالف سرسخت سياست‏هايش در قبال رژيم صهيونيستي بودند، نفرت داشت. سومين دليل نيز عدم تمايل شيخ‏نشين‏هاي ثروتمند حوزه خليج فارس به ايفاي چنين نقشي توسط مصر بود.(76) اين دلايل باعث شد تا مصر در اين دوران تنها به فروش تسليحات به عراق اكتفا كند. اما با ترور سادات در اكتبر 1981 و چند ماه بعد از فتح خرمشهر و پيروزي‏هايي كه نيروهاي ايراني در جبهه‏هاي جنگ به دست آوردند، شرايط براي مداخله گسترده مصر در دوران حكومت حسني مبارك فراهم شد. عراق در سال 1982 با اعزام يك هيئت نظامي به قاهره خواستار افزايش سطح همكاري نظامي مصر شد. مصر در واكنش به تقاضاي عراق و شرايط به وجود آمده با احتياط عمل كرد. مصري‏ها ضمن اينكه پذيرفتند سطح كمك و همكاري‏هاي نظامي خود را با عراق افزايش دهند، اما از پذيرش همكاري‏ فراتر از چهارچوب‏هاي تعريف شده كه به منزله مداخله مستقيم در جنگ بود، خودداري كردند.(77)

يكي از حوزه‏هاي همكاري مصر و عراق در طول جنگ، همكاري در پروژه‏هاي موشكي بود. مصري‏ها در سه پروژه موشكي عراق به نام‏هاي العباس، الحسين و بدر 2000 همكاري كردند. البته تمركز اين همكاري‏ها روي پروژه بدر 2000 بوده است. هدف از اين پروژه، توليد موشك‏هاي بالستيك با برد 800 تا 1000 كيلومتر بود. يكي ديگر از حوزه‏هاي همكاري مصر و عراق، در زمينه تسليحات شيميايي بود. روزنامه ژورزالم پست در سال 1989 به نقل از منابع قابل اعتماد نوشت:« مصري‏ها سال‏ها با عراق در زمينه توليد و ذخيره سازي تسليحات شيميايي همكاري كرده‏اند».(78) روزنامه نيويورك تايمز نيز با درج گزارشي در اين زمينه نوشت: «مصر در طول جنگ هشت ساله ايران و عراق در كنار تسليحات متعارف در زمينه تسليحات شيميايي نيز با عراق همكاري كرده است».(79)

در طول جنگ تحميلي، مصر مي‏كوشيد تا نقش يك موازنه‏گر را ايفا كند؛ نقشي كه بر مبناي آن، همكاري نظامي با عراق از حدود قدرت ايستادگي اين كشور در برابر ايران فراتر نمي‏رفت. مبارك در مصاحبه‏اش با مجله لبناني السفير با تأكيد بر سياست موازنه، درباره نقش مصر در جنگ عراق و ايران ادعا كرد: «مصر هيچ گاه از جنگ ميان عراق و ايران كه هر دو جزو كشورهاي اسلامي هستند و ميان آنها رابطه دوستي برقرار بوده، حمايت نكرده است. من اميدوارم كه ما نقش ميانجي را ميان ايران و عراق ايفا كنيم. من علت آنچه كه باعث  شده ايران موضع تندي در برابر ما اتخاذ كند را نمي‏دانم. اگر چه ما به عراق آن قدر كمك نمي‏كنيم كه عمليات‏هاي نظامي تهاجمي [اين كشور] را عليه ايران ممكن سازد. ما از مذاكرات و ميانجيگري براي حل مسائل حمايت مي‏كنيم. ما هرگز به عراق سلاح تهاجمي كه با آن به ايران ضربه بزند ارائه نكرده‏ايم. اين هرگز اتفاق نيفتاده است. ما آن‏گونه كه برخي تصور مي‏كنند هيچ نيروي نظامي در عراق نداريم. ما در جنگ تخصص داريم. ما در جنگ نمي‏توانيم يك نيروي ناكامل اعزام كنيم. اگر ما مي‏خواستيم كه به عراق نيرو بفرستيم مي‏بايست يك نيروي كامل مي‏فرستاديم».(80)

با توجه به اينكه در طول جنگ تحميلي، سوريه و ليبي طرفدار و حامي ايران بودند، مصر نيز از اينكه براي ايجاد موازنه در طرفداري از عراق ايفاي نقش كند، ابايي نداشت. در واقع همچنان كه سوريه و ليبي خود را موظف به تأمين تسليحات مورد نياز ايران مي‏دانستند، مصر نيز تدارك تسليحات، مشاوره نظامي و همكاري در پروژه‏هاي نظامي عراق را وظيفه خود مي‏دانست. حمايت تمامي كشورهاي عربي به جز سوريه از رژيم بعث عراق و حمايت مالي و تسليحاتي بسياري از كشورهاي جهان از اين رژيم، تفاوت نابرابري قدرت نظامي ميان دو كشور را به خوبي نمايان مي‌كند.(81)

كمك‏هايي كه عراق در طول جنگ با ايران دريافت نمود به موارد مشخصي محدود نمي‏شد، بلكه اين كمك‏ها همه زمينه‏هاي اقتصادي، نظامي و سياسي را در بر مي‏گرفت. به عنوان مثال، در زمينه مشاركت مستقيم كشورهاي عربي در جنگ تحميلي، يمن تيپ پياده «العروبه» را در طول جنگ با ايران به عراق فرستاده بود. اردن نيروي «اليرموك» را به عراق گسيل داشت و سودان داوطلباني را اعزام نمود كه در منطقه شرق ميسان، در خط مقدم جبهه فعاليت مي‏كردند. (82) از سوي ديگر، كليه كشورها به جز كره شمالي و گاهي چين و برخي كشورهاي عربي درهاي خود را بر روي ايران بسته بودند.

در سال‏هاي پاياني جنگ عراق عليه ايران، بين‏المللي شدن جنگ در حوزه سياسي موجب تغيير موضع در ميان معدود كشورهاي طرفدار ايران در منطقه شد. متحدان عرب عراق تلاش گسترده‏اي را براي جدا كردن متحدان منطقه‏اي ايران آغاز نمودند. در نتيجه اين تلاش‏ها، ليبي مجدداً روابط ديپلماتيك خود را با عراق از سرگرفت و حتي مقابل ايران موضع گرفت. سوريه نيز با وجود تداوم حمايت خود از جمهوري اسلامي ايران، اعلام نمود نمي‏تواند تصرف بصره را قبول كند و در صورت تعرض ايران عليه كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس، در كنار اعراب قرار خواهد گرفت.(83)

نتيجه‏گيري

بدون ترديد جنگ فرسايشي و طولاني عراق عليه ايران جنگ نيابتي بود و به همين دليل عراق نمايندگي مقابله با انقلاب اسلامي را در يك جنگ تحميلي بر عهده داشت و لذا از يك حمايت تضمين شده، همه جانبه و گسترده برخوردار بود. در آغاز جنگ، به علت وجود شكاف در ساختار نظام بين‌الملل، هيچ يك از قدرت‏هاي بزرگ آمريكا، شوروي[سابق] و اروپاي غربي به تنهايي توان تأثيرگذاري بر فرآيند  اين جنگ را نداشتند. در طول سال‏هايي كه جنگ ادامه داشت، دولت‏هاي بزرگ تلاش كردند ظرفيت نفوذ خود را بر ايران و عراق فزوني بخشند و از تغيير وضع موجود جلوگيري كنند. تلاش براي حفظ وضع موجود به مداخله ابرقدرت‏ها در جنگ، تحت پوشش بي‌طرفي منجر گرديد.

ناتواني آمريكا، شوروي و كشورهاي غربي در افزايش نفوذ خود بر ايران و همچنين منافع متقابل قدرت‏هاي بزرگ در جلوگيري از پيروزي ايران در جنگ، به حمايت گسترده بازيگران اصلي نظام بين‌الملل از عراق انجاميد. پشتيباني همه جانبه قدرت‏هاي بزرگ از عراق موجب برقراري توازن در جنگ و تداوم آن به مدت هشت سال گرديد.

سياست خارجي مستقل ايران و عدم همكاري آن با نهادهاي بين‌المللي و قدرت‏هاي بزرگ، ويژگي خاصي به جنگ ايران و عراق بخشيد. ناتواني سازمان ملل به عنوان نماد وجدان بشري در حل و فصل اين جنگ، نشانگر جنبه‌هايي از دوره جنگ سرد بود، اما صدور قطعنامه‌هاي مختلف به اتفاق آراء، نوعي توافق بين قدرت‏هاي بزرگ را نشان مي‌داد. اين تعارض، ناشي از حساسيت منطقه خليج فارس و وجود منافع حياتي دولت‏هاي خارجي در اين منطقه بود. در طول مدت جنگ، آمريكايي‏ها در فكر تجديد موقعيت گذشته خود در منطقه بودند. اروپا از قطع صدور نفت و نيز سلطه انحصاري ايالات متحده بر منابع نفتي نگران بود. روس‏ها نيز نگران از دست دادن تنها متحد خود در ساحل خليج فارس و ناديده گرفته شدن نقش‏شان در منطقه بودند.

سياست اصلي قدرت‏هاي بزرگ در طول جنگ تحميلي، حفظ توازن قوا در منطقه و استفاده از فرصت‏هاي به دست آمده در گسترش حوزه نفوذ بود. اين رويكرد، از طرفي همكاري قدرت‏هاي بزرگ براي برقراري توازن در جنگ و جلوگيري از پيروزي ايران بر عراق را در بر داشت و از طرف ديگر به رقابت پنهان اين قدرت‏ها در جهت كسب موقعيت بهتر انجاميد كه تداوم جنگ را در پي داشت.

بدون ترديد اگر تنها بخشي از حميت و عصبيت عربي كشورهاي عربي در حمايت همه جانبه از عراق در جنگ تحميلي عليه ايران، متوجه مبارزه با رژيم صهيونيستي مي‏شد، شايد تاكنون اين رژيم از نقشه خاورميانه و جهان محو و فقط نامي از آن در تاريخ براي عبرت آيندگان به يادگار مانده بود!

يادداشت‏ها

  1. Ervand Abrahamian, A History of Modern Iran, Cambridge University Press, 2008, p150.
  2. Samir al-Khalil, Republic of Fear: The Politics of Modern Iraq, University of California Press, 1989. P261.
  3. Martin J. Martinson, "The Iran-Iraq War: Struggle Without End," Research Paper, Marine Corps Command and Staff College .Quantico, Virginia,1984. p5.
  4. غلامرضا ثاني نژاد، ريشهيابي تهاجم عراق به ايران، برگرفته از:

http://www.dsrc.ir/view/articleframe.aspx?ID=227&PF=true.

  1. همان.
  2. محمود يزدان‏فام، «عوامل و دلايل گسترش جنگ ايران و عراق»، فصلنامه نگين ايران، سال اول، شماره اول، تابستان1381، ص35.
  3. Mazi bahadori, "The history and geopolitics of the Iran-Iraq war", Department of History University of colifornia, May 2005, p. 23
  4. Ibid, p24.
  5. Security Council official Records United Nations publishing office 1980 -1992, p 55.
  6. Bahadori, op.cit, p. 25
  7. Moez Faraji, Captivity and Prisoners of War in the Battle of Truth Against Falsehood, Tehran: ministry of Islamic Guidance, 1984, p75.
  8. محمد دروديان، سيري در جنگ ايران و عراق(آغاز تا پايان)، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ،1380، صص 4-23.
  9. Anthony H. Cordesman, The Gulf and the Search for Strategic Stability, Boulder: Westview, 1984, p. 717.
  10. Robert O. Freedman, "Soviet Policy toward the Persian Gulf from the Outbreak of the Iran-Iraq War to the Death of Konstantin Chernenko", in U.S. Strategic Interests in the Gulf Region, ed. Wm. J. Olson, Boulder: Westview, 1987, p. 55.
  11. Joe Stork and Martha Wenger. "U.S. Ready to Intervene in the Gulf War", MERIP Reports, nos. 125/126, July-Sept 1984. p45.
  12. War in the Persian Gulf. The U.S Takes sides-Staff report to the committee on Foreign Relations, U.S Senate.Nov, 1987.Committee Print S.prt.100-60.pp 21-22.
  13. علي اكبر ولايتي، تاريخ سياسي جنگ تحميلي عراق عليه ايران، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ۱۳۷۶، ص۱۱۲.
  14. دروديان، پيشين، ص 56.
  15. همان، ص61.
  16. همان، ص75.
  17. همان .ص۹۱ ـ ۹۰.
  18. همان، ص۹2 ـ ۹1.
  19. خبرگزاري جمهوري اسلامي، ۸۱‎/۵‎/۲۷.
  20. خبرگزاري جمهوري اسلامي، ۸۱‎/۵‎/۲8.
  21. حسين يكتا، «مواضع قدرت‏هاي بزرگ و جنگ ايران و عراق»، مجموعه مقالات جنگ تحميلي، تهران: دانشكده فرماندهي و ستاد سپاه ،۱۳۷۳، ص۱۶۲.
  22. همان، ص165.
  23. Stephen Engelberg,”Iran and Iraq Got Doctored Data.U.S Officials Say”, New York Times, 12 Jun 1987, pp: A1, A6.
  24. Track Adam, The superpowers in the Iran Iraq war, New York: Nova Science Publishing, Inc, 1998, p128.
  25. Ronald Reagan, State Department Bultan, Washington: Department of State, 1983. P 120.
  26.  Nita M.Renfrew, ”Who Standard the war?”, Foreign Policy, no,66.spring1987,  PP 98-108.
  27. العالم، 23/4/63 شماره سند 1737.
  28. روزنامه اطلاعات،5/8/76. ص12.
  29. Bob Woodward, Veil: The Secret wars of the CIA, 1981-1987. New York: Simon&Schuster ,1987.p480
  30. در 3 جولاي 1988 پرواز 655 بندرعباس به دوبي كه حامل 299 سرنشين بود بعد از 7 دقيقه از پروازش، با 2 موشكي كه از ناو وينسنس آمريكايي شليك شد سقوط كرد و همه سرنشينانش كشته شدند. حمله به ايرباس مسافربري حكم تيرخلاصي بود كه بر پيكره تصميم بر تداوم جنگ وارد شد. در اين مورد ريگان در بولتن سياست خارجي نوشت: «مسئوليت اين فاجعه تراژيك و همين طور صدها هزار قرباني اين جنگ بر دوش آنهايي است كه بر پايان بخشيدن به جنگ رضايت نمي‏دهند. اگر ايران قطعنامه 598 شوراي امنيت را مي پذيرفت فاجعه هواپيمايي پرواز شماره 655 اتفاق نمي افتاد». دو هفته بعد از حمله ناجوانمردانه آمريكا به پرواز 655، ايران قطعنامه 598 را پذيرفت. 
  31. Enaytatollah Yazdani and Rizwan Hussain, ”United States’ policy towards Iran after the Islamic Revolution: An Iranian Perspective”, International Studies, 2006, P 273.
  32. آنتوني‌ فرانسيس‌ بويل،‌ «سياست‌ خارجي‌ آمريكا در قبال‌ جنگ‌ ايران‌ و عراق»، مترجم‌: دكترحسين‌ شريفي‌ طرازكوهي‌، مجله‌ سياست‌ دفاعي‌، شماره‌ ۱۶-۱۵ تابستان ‌و پاييز ۷۵، ص 48.
  33. بوستون ‌گلوب، 16/12/62.
  34. آمريكا و جنگ ايران و عراق به روايت مطبوعات خارجي: اتخاذ سياست‏هاي خصمانه عليه ايران، بي‌نا، بي‌تا، ص110.
  35. علي اكبر عليخاني، «موانع و عملكرد نظام بين المللي در قبال جنگ عليه ايران»، مجموعه مقالات انقلاب اسلامي، جنگ تحميلي و نظام بين الملل، تهران: سازمان تبليغات اسلامي ،۱۳۷۶، ص171.
  36. John King.”Arming Iraq: A Chronology of U.S. Involvement”.March 2003.available at: http://www.iranchamber.com/history/articles/arming_iraq.php
  37. Renfrew.Op.cit, p110.
  38. David Evans and Richard Campany. "Iran-Iraq: Bloody Tomorrows". U.S. Naval Institute Proceedings. January 1985. p40.
  39. John W. Amos II, "The Iraq-Iran War: Conflict, Linkage, and Spillover in the Middle East," in Gulf Security into the 1980s: Perceptual and Strategic Dimensions. ed. Robert G. Darius, John W. Amos II, Ralph H. Magnus, Stanford: Hoover Institution Press, 1984. p. 65.
  40. يكتا، پيشين، ص165.
  41. حسين اردستاني، جنگ عراق و ايران: رويارويي استراتژي‏ها، تهران: دوره عالي جنگ،1387، ص85.
  42. رالف كينگ ، جنگ ايران و عراق: مفاهيم سياسي، نشريه آدلفي پيپر، ترجمه: گروه تحقيق خبرگزاري جمهوري اسلامي، شماره 219، سال 1987، 29/4/66، ص 65.
  43. محمد دروديان، نبرد در شرق بصره، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پاسداران، 1374، صص 185- 182.
  44. John.W.Amossll, “The Iraq-Iran war. Conflict, Linkage and spill over in the Middle East”, in Robert G.Darius.John W.Amosll.Ralph.Magnus, (ed), Gulf Security in to the 1980s: perceptual and strategic Dimensions. Stanford: Hower Institute Press, 1984.P65.
  45. Stephen Engelbarge and Barnand E. Trainor, "Soviets Sold Libya Advanced Bornber", New York Times, 15April 1989, p12.
  46.  Ibid, p15.
  47.  Ibid, p18.
  48. كنت آرتيمرمن، سوداگري مرگ: ناگفته‏هاي جنگ ايران و عراق، ترجمه: احمد تدين، تهران:‌ مؤسسه فرهنگي رسا، 1373، ص55.
  49. همان،ص 62 .
  50. دلايل و زمينه‌هاي برتري عراق در ماه‌هاي پاياني جنگ چه بود كه باعث تسريع در پذيرش قطعنامه ۵۹۸ شد؟ در :

http://www.sajed.ir

  1. Diana Johnstone,"Little Satan' Stuck in the Arms Export Trap", MERIP Reports, No, 148. Sept.-Oct.1987.pp 8-9.
  2. James Kelly. "Battling for Advantage," Time. 24October, 1983. p. 35.
  3. وفيق السامرايي، ويراني دروازه شرقي، مترجم عدنان قاروني، تهران: انتشارات مركز فرهنگي سپاه،1380، صص139-138.
  4. Drew Middleton, "Will Iran's 'Vietnam' Be Khomeini's Downfall." Navy Times, 11February 1985. p. 23.
  5.  Ibid. p38.
  6.  Evans and Campany.Op.cit. p40.
  7. يكتا، پيشين، ص 166.
  8. ثاني‏نژاد، پيشين، ص65.
  9. تيمرمن، پيشين، ص56.
  10.  Mansour Farhang, “The Iran-Iraq war:The Feud,The Tragedy,The Spoils”, World Policy Journal, Vol 2, Fall 1985.p 668. See also Cordesman, Op.cit. pp 23-36.
  11. Rasheed Ahmed, "Saddam admits Iran gas attacks", The Australian, 19 December 2006. at: http://www.theaustralian.news.com.au/story/0,20867,20950607-1702,00.html
  12.  Ibid.
  13. دروديان، آغاز تا پايان، صص ‌٣١، ‌٣٢.
  14. همان، صص 35-36.
  15. سواء فيلي رودباري، كتاب سبز كويت، تهران: وزارت امور خارجه، ‌١٣٧٥، صص ‌١٦٢ و ‌١٦٣.
  16. همان، ص 165.
  17. همان، ص 166.
  18. سايت اينترنتي خبرگزاري دانشجويان ايران(تاريخ: ‌٢٤/٠٦/١٣٨٢، ساعت: ‌٤:10:41).
  19. همان.
  20. Evans and Campany.Op.cit. p 37.
  21. العالم، 14/2/64.
  22. به نظر مي‏رسد مواضع و نقش مصر در جنگ تحميلي در چهارچوب ملاحظات اين كشور در دفع تهديدها و بهره‏گيري از فرصت‏هاي ناشي از جنگ در سه سطح ملي، عربي و منطقه‏اي قابل ارزيابي است. از جمله اين ملاحظات مي‏توان به تسريع فرآيند تجديد رابطه با جهان عرب كه به واسطه سياست‏هاي سازش‏كارانه سادات در قبال رژيم صهيونيستي آسيب ديده بود، احساس خطر از گسترش دامنه مبارزات و فعاليت‏هاي بنيادگرايان اسلامي كه ايران انقلابي حمايت از آن را جزء اولويت‏هاي سياست خارجي خود قرار داده بود و دستيابي به منافع اقتصادي اشاره كرد. جهت كسب اطلاعات بيشتر در اين خصوص ر.ك به:

Jane's Defence Weekly, 28 February, 1996, pp 22-24.

  1. Ibid, p 26.
  2. Philip H.Stoddard, “Egypt and Iran-Iraq War, ”in Persian Gulf Security And The Iran-Iraq War , Edited by Thomas Naff , National Defense University Press, 1985.p44.
  3. حسيني، پيشين، ص 64-63.
  4. Gordon M.Burch & Charles C.Flouerrece, International Handbook on Chemical Weapons Proliferation, New York: Greenwood, 1991.P229.
  5. Ibid, p235.
  6. وفيق السامرايي، همان، ص139.
  7. همان، ص3-141.

1.

[2] . Alexander Haig

[3] . Indifference

[4] . NSA

[5] . Vincenness

لینک کوتاه :
کد خبر : 1683