كويت با وسعتي در حدود 17818 كيلومتر مربع يكي از كوچكترين كشورهاي حوزهِ خليجفارس است. و با وجود مساحت كم، به دليل برخورداري از منابع غني نفت و گاز، از ثروتمندترين كشورهاي صادركنندهِ نفت به شمار ميرود، طوري كه درآمد سرانهِ هر فرد كويتي بيش از هجده هزار دلار است. كويت از طريق خشكي با كشورهاي عراق و عربستان سعودي هممرز است و در آبهاي خليجفارس نيز با ايران مرز مشترك آبي دارد.
پتانسيل اقتصادي بالاي كويت و همسايگي با سه كشور بزرگ منطقه (عراق، عربستان سعودي و ايران) باعث شده است تا اين كشور براي حفظ تماميت ارضي خود، حضور فعالي در تحولات منطقهاي داشته باشد. از دههِ 70 تا عصر حاضر، كويت همواره، يكي از خبرسازترين كشورها در عرصهِ جهاني بوده و تاريخ سياسي پرفراز و نشيبي را پشت سر گذاشته است. اختلافات مرزي با عراق، موضعگيري در قبال جنگ ايران و عراق، جنگ نفتكشها، اشغال نظامي كويت به دست نيروهاي عراق و جنگ اول و دوم خليجفارس از مهمترين چالشهاي اين كشور طي سه دههِ گذشته بوده است.
جنگ هشتسالهِ ايران و عراق در ابعاد گوناگون تأثيرات فراواني بر كويت داشت. موضعگيري و عملكرد حاكمان كويت طي جنگ، در تحولات پس از پايان جنگ ايران و عراق، بهويژه اشغال آن به دست نيروهاي عراق، نقشي اساسي را ايفا كرد. براي تشريح تعامل كويت با پديدهِ جنگ ايران و عراق سه موضوع اصول سياست خارجي كويت، تأثيرپذيري اين كشور از جنگ ايران و عراق و مواضع و عملكرد آن در قبال طرفهاي جنگ بررسي خواهد شد. اصليترين پرسشي كه در اين زمينه مطرح ميشود، اين است كه بهرغم اعلام بيطرفي، كويت دلايل و عوامل مؤثر حمايت اين كشور از عراق در طي جنگ چه بود؟ در پاسخ به پرسش مزبور اين فرضيه مطرح ميشود كه مواضع كويت طي جنگ تحميلي، در چهارچوب ملاحظات آن از خطر سرايت انقلاب اسلامي ايران به اين كشور و نيز مدارا با حكومت عراق براي رفع تهديدهاي نظامي آن عليه تماميت ارضي كويت قرار داشت.
درگيري رژيم بعث عراق در جنگ همهجانبهاي كه عليه ايران آغاز كرده بود، باعث شد تا از توسعهطلبيهاي آن عليه همسايهِ جنوبياش تا اندازهِ زيادي كاسته شود و اين فرصت ايدهآلي براي حكومت كويت بود تا دو همسايهِ قدرتمندش با درگيرشدن در جنگي فرسايشي، قدرتشان به تحليل رود. افزون بر انگيزههاي پانعربيستي كويت در حمايت از عراق طي جنگ، اين كشور قصد داشت رژيم بغداد را مديون كند و بدين ترتيب، زمينههاي طرح دوبارهِ ادعاهاي توسعهطلبانه عليه تماميت ارضي خود را از بين ببرد.
الگوهاي رفتار سياست خارجي كويت
سياست خارجي دولتها تحت تأثير متغيرهاي متعددي، مانند اهداف، منافع ملي، موقعيت جغرافيايي، توانمنديهاي اقتصادي شكل ميگيرد. در اين ميان برخي از اين متغيرها با توجه به شرايط پديد آمده دگرگون ميشوند و برخي تأثير مستمري دارند. با دگرگون شدن شرايط داخلي و بينالمللي ممكن است طبقهبندي جديدي از اهداف و منافع ملي و استراتژيها ارائه شود. شرايط جغرافيايي، مانند وسعت، اهميت استراتژيك و نوع همسايهها، و قدرت نسبي آنها، حاصلخيزي خاك و غنا يا فقر منابع طبيعي، جمعيت و ويژگيهاي كمي و كيفي آن، توانايي نظامي از نظر كمي و كيفي، ماهيت رهبري سياسي و كيفيت دستگاههاي اجرايي سياست خارجي و نيروي انساني آنها، درجهِ همگني و همبستگي قومي و اجتماعي مردم كشور و قابليت آنها براي انجام اقدامات دستهجمعي از جمله عوامل مهم داخلي هستند كه در تعيين هدفهاي سياست خارجي هر كشور و انتخاب راهها و تأمين امكانات دسترسي به اين هدفها مؤثرند. در زمينهِ عوامل بينالمللي نيز ميتوان به نظام بينالمللي، نظام منطقهاي و موقعيت و اعتبار بينالمللي كشورها اشاره كرد كه بر سياست خارجي آنها تأثير ميگذارد.1 با توجه به اين بحث كوتاه نظري، اصول حاكم بر سياستگذاري خارجي كويت پيش از آغاز جنگ عراق عليه ايران را ميتوان به شرح زير بيان كرد:
حفظ تماميت ارضي
حفظ تماميت ارضي كويت نخستين و مهمترين هدف سياست خارجي اين كشور است. كويت در همسايگي سه قدرت بزرگ منطقهاي يعني ايران، عراق و عربستان سعودي واقع شده است. در اين ميان، عراق تماميت ارضي كويت را از آغاز استقلال آن همواره، تهديد كرده و اين كشور هميشه، هدف توسعهطلبيهاي بغداد بوده است. افزون بر عراق، عربستان سعودي نيز بارها، كويت را به طور جدي تهديد كرده است، هرچند اين دو كشور موفق به تحديد حدود مرزهاي زميني خود شدهاند، اما هنوز به دليل اختلاف، نتوانستهاند مرزهاي درياييشان را مشخص كنند.
دولت كويت پس از استقلال اين كشور، براي مقابله با توسعهطلبيهاي ارضي و تجاوز احتمالي عراق، همواره در صدد يافتن متحد مطمئني براي دفاع از خود بود. در بين كشورهاي عرب، مصر تنها كشوري محسوب ميشد كه كويت ميتوانست به عنوان متحد روي آن حساب كند، اما فاصله زياد دو كشور، عملاً امكان ياري مصر را در مقابل تجاوزات احتمالي كاهش ميداد. از سوي ديگر، دو كشور عربستان سعودي و سوريه نيز متحدان مورد اعتمادي براي حكومت كويت نبودند و دولت ايران نيز به دليل غيرعرب بودن و نيز حكومت انقلابياش مناسبات تنشآلودي با دولت كويت داشت و طبعاً نميتوانست به عنوان متحد در نظر گرفته شود؛ از اينرو، استراتژي امنيتي كويت براي حفظ تماميت امنيتاش، عضويت در سازمانهاي منطقهاي، مانند شوراي همكاري خليجفارس اتحاديهِ عرب و سازمانهاي بينالمللي، همانند سازمان ملل متحد و برقراري روابط مستحكم با قدرتهاي بزرگ دنيا چون ايالات متحدهِ امريكا، اتحاد جماهير شوروي و كشورهاي اروپايي، بوده است.
همگامي با جهان عرب
كويت همواره، يكي از اعضاي مهم و تأثيرگذار در اتحاديهِ عرب بوده است. از آنجا كه تعداد زيادي از كشورهاي عرب، دريافت كنندهِ كمكهاي اقتصادي كويت بودهاند، دولت اين كشور توانسته است نفوذ در خور توجهي را در محافل عربي به دست آورد. در واقع، پانعربيسم همواره، يكي از اصول مهم سياست خارجي كويت بوده و دولت اين كشور در بيشتر اختلافات كشورهاي عرب با كشورهاي غيرعرب از كشورهاي عرب حمايت كرده است. براي نمونه، در اختلافات مرزي ايران و عراق، همواره، از عراق حمايت نموده يا در جريان استرداد جزاير سهگانه به دولت ايران، به اين دولت اعتراض كرده است. از سوي ديگر، رابطهِ كويت با مجامع عربي را بايد رابطهِ دوسويهاي دانست كه كويت از طريق آن ميكوشد پوشش و حمايت لازم را در مقابل تجاوزات احتمالي همسايگان قدرتمندش فراهم كند.
حفظ وحدت ملي
فقدان وحدت ملي، قوميتي و مذهبي يكي از عوامل تأثيرگذار در سياست خارجي كويت است. حدود 60 درصد از جمعيت كويت را مهاجران خارجي،به ويژه فلسطينيان تشكيل ميدهند كه يكسوم از كل تعداد مهاجران خارجي را شامل ميشوند. همچنين، تعداد مهاجران عراقي، مصري و سوري نيز در خور توجه است.2 از سوي ديگر، تعداد زيادي از جمعيت كويت را شيعيان تشكيل ميدهند؛ موضوعي كه حكومت سني اين كشور همواره نسبت بدان احساس خطر كرده است؛ از اينرو، حكومت كويت در سياستهاي خارجي خود ناگزير از توجه به حساسيتهاي داخلي است، طوري كه بارها، اين مسئله بروز بحرانهاي داخلي در اين كشور را باعث شده است. براي نمونه عدم محكوميت دولت سوريه به دليل سركوب فلسطينيان در جريان جنگهاي داخلي لبنان، به راهاندازي اغتشاشاتي از سوي مهاجران فلسطيني در كويت انجاميد. مهاجران فلسطيني با حمايت از مخالفان حكومت پيروزي آنها را در انتخابات مجلس كويت باعث شدند؛ مسئلهاي كه مخالفتهاي گستردهاي را در برابر سياستهاي دولت در مجلس ايجاد كرد و در نهايت، حكومت كويت مجبور شد مجلس را به مدت چهار سال تعطيل كند.3 حكومت عراق نفوذ در خور توجهي روي فلسطينيان ساكن كويت داشت و از آنها به عنوان اهرم فشاري براي تحت فشار قرار دادن حكومت كويت براي موافقت با درخواستهاي اين كشور استفاده ميكرد.4
تضمين جريان صادرات نفت
همان طور كه پيش از اين گفته شد، كويت با داشتن ذخاير غني نفت و گاز يكي از بزرگترين صادر كنندگان نفت در جهان محسوب ميشود. ذخاير نفتي اين كشور تقريباً، به اندازهِ مجموع ذخاير نفتي ايران و عراق است و بيش از 13 درصد از مجموع ذخاير نفت دنيا را در اختيار دارد. جمعيت كم و درآمد سرشار نفتي آن باعث شده است تا اين كشور يكي از ثروتمندترين كشورهاي منطقه باشد. اقتصاد كويت كاملاً به نفت متكي است و تضمين صادرات آن يكي از مهمترين اهداف سياستگذاري خارجي اين كشور محسوب ميشود. عمدهترين مسير صادرات نفت كويت، از طريق خليجفارس است؛ و از اينرو، حفظ امنيت آن براي اين كشور اهميت ويژهاي دارد.
درآمدهاي سرشار نفتي اين امكان را به كويت ميدهد كه از آن، به عنوان ابزاري براي پيشبرد مقاصد خود در سطح منطقهاي و بينالمللي استفاده كند. اين درآمدها باعث شده است تا كويت نقش پولرسان را در جهان عرب ايفا كند و در بين كشورهاي عرب نفوذ زيادي يابد.6 حكومت كويت براي جلوگيري از تهديدهايي كه عليه امنيت ملي و تماميت ارضي اين كشور، وجود دارد، از استراتژي خريد تهديدها سود ميجويد.7 براي اين منظور، كويت، صندوق توسعهِ اقتصادي عرب را با سرمايهاي در حدود 140 ميليون دلار در سال 1961 تأسيس كرد كه تاكنون، ميلياردها دلار وام به كشورهاي عرب و ديگر كشورهاي آسيايي و افريقايي پرداخت كرده است.8
با توضيحاتي كه داده شد اكنون، اين بحث مطرح ميشود كه جنگ ايران و عراق چه تأثيري روي اصول، اهداف و رفتارهاي خارجي كويت داشت؟ اين جنگ هشت ساله در قالب كلان فكري و استراتژيك كويت چگونه ارزيابي شد و اين كشور چه استراتژي و الگوي رفتاري مشخصي را در پيش گرفت؟
تأثيرات جنگ ايران و عراق بر كويت
نزديكي جغرافيايي كويت به صحنهِ، جنگ تأثيرپذيري بيشتر اين كشور از جنگ را باعث شد. در مواقعي، درگيري به مرزهاي كويت كشيده شده و امنيت ملي اين كشور به طور مستقيم تهديد ميشد. همچنين، ميدان نبرد، تنها 150 مايل از مركز شهر كويت فاصله داشت و صداي بمبارانها و انفجارها به راحتي شنيده ميشدند.9
حكومت كويت بهرغم اعلام موضع رسمي، مبني بر حفظ بيطرفي در جريان جنگ، با توجه به منافع مشتركي كه با حكومت عراق داشت، به شكلهاي مختلف رژيم صدام را در جنگ با ايران ياري داد. همكاري كويت با عراق به بروز تنش بين اين كشور و ايران انجاميد.10 با گسترش دامنهِ كشمكش بين دو كشور، مشكلات بسياري در زمينهِ اوضاع اقتصادي، امنيت داخلي و سياست خارجي براي كويت پديد آمد كه در زير، به بررسي موارد مطرح شده ميپردازيم:
الف) تأثير جنگ ايران و عراق بر سياست خارجي كويت
همانطور كه آمد، با آغاز جنگ ايران و عراق، تغييرات مهمي در سياست خارجي كويت ايجاد شد. حمايت اين كشور از حكومت بغداد، روابط آن را با ايران تيره كرد. خصومت با ايران با توجه به پتانسيل نظامي بالاي اين كشور، بهويژه در خليجفارس، كويت را با تهديد بزرگي روبهرو كرد. اين كشور در برابر حملات نيروي هوايي و دريايي ايران به شدت آسيبپذير بود و نيروي دريايي ايران ميتوانست با محاصرهِ دريايي كويت، از صادرات نفت اين كشور جلوگيري كند. البته، بهجز كويت، ديگر كشورهاي عرب حوزهِ خليجفارس نيز از حضور قدرتمند ايران در خليجفارس، احساس خطر ميكردند. در25 ماه مه سال 1982، شش كشور كويت، بحرين، عمان، قطر، عربستان سعودي و امارات متحدهِ عربي، شوراي همكاري خليجفارس را براي مقابله با تهديد فزايندهِ ايران، تأسيس كردند. كويت و عربستان سعودي مهمترين و تأثيرگذارترين اعضاي اين شورا بودند. هرچند شوراي همكاري خليجفارس اقدامات مهمي در زمينهِ ايجاد ساختار نظامي واحد براي شورا و اتخاذ مواضع قاطع در برابر ايران و ارائه پيشنهادهايي براي پايان دادن به جنگ، انجام داد، اما بهدليل تفاوتهاي اعضاي شورا از نظر زيرساختهاي اقتصادي و نظامي با يكديگر ونيز وجود اختلافنظرهايي دربارهِ نحوهِ برخورد با ايران و عراق، شورا به تنهايي توانايي حفظ امنيت خليجفارس را نداشت. با گسترش دامنه و شدت جنگ، ناتواني شوراي همكاري خليجفارس نمايانتر شد. پس از پيروزيهاي نخستين عراق و تصرف بخشهايي از قلمرو ايران، نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي با تجديد سازمان و با برخورداري از شور انقلابي، توانستند روند جنگ را تغيير دهند و ضمن آزادسازي مناطق اشغالشده، بخشهايي از خاك عراق را نيز تصرف كنند. در اين ميان، حضور گستردهِ نيروهاي نظامي ايران در كنار مرزهاي شمالي كويت از يكسو و سياست جديد حكومت بغداد مبني بر گسترش دامنهِ جنگ به خليجفارس براي نابودي امكانات صادرات نفت ايران، و سياست مقابله به مثل اين كشور در ضربهزدن به منافع كشورهاي حامي عراق از سوي ديگر، صدمات مهمي را به كويت وارد آورد.
با گسترش جنگ نفتكشها و خطر قطع صادرات نفت، استراتژي سياست خارجي كويت بر دعوت از كشورهاي قدرتمند اروپايي و ايالات متحدهِ امريكا و اتحاد جماهير شوروي براي حضور در خليجفارس قرار گرفت. در زمينهِ اجراي اين استراتژي، مقامات كويتي كوشيدند با ارائهِ طرح اسكورت نفتكشهاي كويتي با كشتيهاي جنگي دو ابرقدرت شرق و غرب، آنها را در تأمين امنيت خليجفارس و تداوم جريان نفت بيش از پيش درگير كنند.
ب) جنگ ايران و عراق و نقض حاكميت ملي كويت
حمايت همهجانبهِ كويت از رژيم صدام طي جنگ، بهرغم اعلام بيطرفي اوليه، باعث شد دولت ايران همواره، نسبت به سياستهاي كويت در اعطاي كمكهاي مالي و ترانزيت كالا براي عراق، فراهم كردن تسهيلات نظامي براي حملات آن كشور و دعوت از قدرتهاي فرامنطقهاي براي حضور نظامي در خليجفارس معترض باشد. هر چند اعتراضات ايران عليه دولت كويت گاهي، با هشدارهاي عملي همراه بود، اما اين كشور هيچگاه، در پي گسترش جنگ به كشورهاي همسايه برنيامد و تمركز اصلي آن، تنها روي جنگ با عراق بود. درمقابل، عراق با موفقيتهاي ايران در عملياتهاي زميني و تصرف مناطق حساسي، مانند بندر فاو، براي جبران شكستهاي خود، با استفاده از برتري نيروي هوايي، دامنهِ جنگ را به خليجفارس گسترش داد. بدين ترتيب، و در روندي تعاملي، درگيريها تشديد و پاي كشورهاي ديگر به جنگ كشيده شد. با آغاز جنگ نفتكشها و هدف قرار گرفتن تأسيسات صدور نفت ايران و اجراي سياست مقابله به مثل از سوي اين كشور، بُعد جديدي از جنگ آغاز شد كه به جنگ نفتكشها معروف شد.
در اين جنگ، چندين فروند نفتكش كويتي هدف قرار گرفت و در ادامه با تشديد اين جنگ چندين موشك به مناطق مختلف كويت و پايانههاي نفتي اين كشور اصابت كرد. مقامات كويتي تمامي اين اقدامات را به نيروهاي نظامي ايران نسبت دادند و حتي در مواردي، شكايتهايي را عليه ايران در سازمان ملل مطرح كردند.11 جدا از حملات نظامي، كه از خارج از كويت عليه اين كشور صورت ميگرفت، از نظر امنيتي، نيز در داخل اين كشور مشكلاتي وجود داشت. انجام سوء قصدهايي عليه مقامات عاليرتبهِ اين كشور، بمبگذاري در سفارتخانههاي خارجي و تأسيسات نفت و گاز و همچنين، هواپيماربايي از جملهِ اين مشكلات به شمار ميرفتند كه12 دولت كويت آنها را به شيعيان طرفدار ايران نسبت ميداد. در سال 1986، در پي اعتراضاتي كه عليه سياست دولت كويت در دعوت از امريكا و شوروي براي پرچمگذاري مجدد نفتكشهايش صورت گرفت، حكومت كويت مجلس اين كشور را منحل و طي همان سال، حدود پنجاههزار تن از مهاجران خارجي ازجمله ايرانيان شيعه، فلسطينيان و تعدادي از روزنامهنگاران كويتي را از اين كشور اخراج كرد.13
تأثيرات جنگ ايران و عراق بر اوضاع اقتصادي كويت
جنگ ايران و عراق به دو شكل متفاوت، بر اقتصاد كويت تأثيرگذاشت. تحميل هزينههاي حمايت از عراق بر اقتصاد كويت نخستين تأثير بود. كمكهاي مالي كويت به عراق در قالب وامهاي طولاني مدت با بهرهِ بسيار كم پرداخت ميشد. مجموع اين وامها در حدود 13 ميليارد دلار بود. همچنين، پس از اقدام سوريه در بستن خط لولهِ نفتي عراق، دولت كويت، همراه با عربستان، درآمد صادرات روزانهِ سيصد هزار بشكه از نفت استخراج شده از منطقهِ بيطرف دو كشور را به عراق اختصاص داد و از اين طريق، اين كشور مبلغي بيش از 22 ميليارد دلار به رژيم صدام پرداخت كرد.14 افزون بر اينها، در اين كشور، ميلياردها دلار كمكهاي مردمي به نفع عراق جمعآوري شد. به طور تقريبي، تمامي كمكهاي مالي كويت به عراق حدود پنجاه ميليارد دلار بود، هرچند بخشي از اين مبلغ با نام وام پرداخت شده بود، اما با توجه به ميزان بالاي بدهيهاي خارجي عراق (در حدود صد ميليارد دلار)، امكان بازپرداخت آنها بعيد به نظر ميرسيد. اين در حالي بود كه در صورت سرمايهگذاري چنين مبلغي در داخل يا خارج از كويت منافع فراواني را براي اين كشور در برداشت. اعطاي اين كمكها، نه تنها نتوانست، توسعهطلبي رژيم عراق را دربارهِ كويت سد كند، بلكه انگيزهاي براي اين كشور براي اشغال و ضميمه كردن آن به خاك عراق شد.
به غير از ضررهايي كه اقتصاد كويت از طريق اعطاي كمكهاي مالي متحمل شد، ديگر خسارتهاي اقتصادي وارد شده به اين كشور در طي جنگ ايران و عراق نيز در خور توجه بود. بمبگذاري در پالايشگاه گاز پروپان اين كشور، اصابت موشكهاي كرم ابريشم به پايانهِ نفتي سيآيلند، هدف قرار گرفتن نفتكشهاي اين كشور در جنگ نفتكشها و همچنين، افزايش حق بيمه كشتيها و نيز هزينهها و تعهداتي كه دولت كويت براي طرح اسكورت نفتكشهاي اين كشور پذيرفته بود، باعث شد تا هزينهِ همكاري اين كشور با عراق افزايش يابد.15 از طرف ديگر، افزيش حق بيمهِ حمل نفت از سوي شركتهاي بيمه به بيش از 5/2 برابر همزمان با كاهش قيمت جهاني نفت تأثيرات منفي زيادي را بر اقتصاد كويت باقي گذاشت.16 همچنين، طي جنگ نفتكشها، حدود يازده فروند از نفتكشهاي كويت با پرچم اين كشور، هدف حمله قرار گرفتند؛ حملههايي كه به تعداد زيادي از كشتيهايي تحت اجارهِ اين كشور يا كشتيهايي كه به مبدا‡ و مقصد كويت در حركت بودند، نيز آسيب وارد كرد.17
با افزايش تهديدهاي نظامي عليه كويت، دولت اين كشور ناچار شد، بودجهِ نظامي خود را افزايش دهد. بدين ترتيب، قراردادهاي جديد خريد سلاحهاي پيشرفته با كشورهاي مختلف منعقد شد كه هزينههاي آنها مشكلات اقتصادي بسياري را براي اين كشور ايجاد كرد. در جريان تصاعد جنگ نفتكشها، كويت براي تقويت ضريب دفاعي خود در برابر حملات موشكي و هوايي، قراردادي با حكومت مصر، منعقد كرد تا تعدادي از خلبانهاي مصري را به خدمت بگيرد اين كشور همچنين، موشكهاي پيشرفته استينگر را نيز از امريكا خريداري كرد.18
پيشنيهِ روابط خارجي كويت و عراق
كويت تا زمان استقلالش در سال 1961، با همسايگانش روابط صلحآميزي داشت. در سال 1932، عراق خودمختاري شيخنشين كويت را به رسميت شناخت و در حاليكه هنوز خود اين كشور تحت حمايت و نفوذ بريتانيا بود، هيچگونه چالشي با اعطاي استقلال به كويت نداشت؛ وضعيتي كه پس از سقوط حكومت پادشاهي در عراق در سال 1961 تغيير كرد و كويت با تهديد جدي ناسيوناليستهاي افراطي عرب روبهرو شد كه ادعا داشتند به دليل آنكه، پيش از آن، كويت يكي از بخشهاي امپراتوري عثماني بوده است، بخشي از خاك عراق است. بدين ترتيب، تنها يك هفته پس از خروج نيروهاي انگليسي، نيروهاي عراقي به سوي مرزهاي كويت حركت و فقط زماني عقب نشيني كردند كه نيروهاي انگليسي دوباره به كويت بازگشتند و اتحاديه عرب ادعاهاي ارضي عراق را رد كرد. در سال 1963، عراق موافقتنامهاي را با كويت امضا كرد و استقلال پادشاهي اين كشور را به رسميت شناخت، طبق اين موافقتنامه، مرزهاي دو كشور بر اساس مرزهاي تعيين شده بين امپراتوري عثماني و بريتانيا در سال 1914، تعيين شد.19 پس از اينكه حزب بعث از طريق يك كودتاي نظامي در ماه ژوئيه سال 1968، در عراق به قدرت رسيد، دولت كويت فوراً، رژيم عراق را به رسميت شناخت. حزب بعث با توجه به مخالفت با ادعاهاي ارضي عبدالكريم قاسم دربارهِ كويت در سال 1963، مقبول مقامات كويتي بود و انتظار ميرفت با قدرت يافتن اين حزب در عراق، اختلافات دو كشور به تدريج حل شود، اما اين اميدواريها ديري نپاييد و به زودي، ادعاهاي ارضي عراق نسبت به كويت دوباره از سرگرفته شد. عمدهترين دلايل اتخاذ اين سياست از سوي رژيم عراق، تصميم بريتانيا به خروج نيروهاي آن كشور از اين منطقه،
كاهش نفوذ مصر در خليجفارس و تشديد بحران بين ايران و عراق در سال 1969 بر سر مسئله اروندرود بود.20
حكومت بعث عراق از طرح ادعاهاي ارضي عليه كويت، اهدافي مانند عمل به ايدئولوژي حزب بعث، توسعهطلبي سياسي، توسعهطلبي ارضي و مطامع اقتصادي را دنبال ميكرد.21
از نظر ايدئولوژيكي، حزب بعث بر يكپارچگي سرزمينهاي عرب و برداشته شدن مرزهاي كشورهاي عرب تأكيد داشت، هدف حزب بعث از طرح اين ديدگاه احياي مجد و عظمت گذشته اعراب بوده است. در اين زمينه، ادعاهاي ارضي عراق كشورهايي، مانند اردن، سوريه، كويت، بخشهايي از ايران و خليجفارس را شامل ميشد. حكومت بعث عراق به دليل چنين رويكرد توسعهطلبانهاي همواره، با تمامي همسايگانش، اختلافات ارضي داشت.
پس از شكست مصر در جنگ شش روزهِ اعراب و اسرائيل در سال 1967، نقش رهبري اين كشور در بين كشورهاي عرب تا حد زيادي از بين رفت، پيش از اين، روابط مصر با كشورهاي عرب حوزهِ خليجفارس، عامل بازدارندهاي در برابر توسعه طلبيهاي رژيم بعث عراق بود. با توجه به مشكلات مصر پس از پايان جنگ اين كشور توانايي حفظ موقعيتش را در منطقه خليجفارس نداشت؛ بدين ترتيب، رژيم عراق، مناسبترين فرصت را براي جامهِ عمل پوشاندن به آمال توسعهطلبانهاش در خليجفارس به دست آورد، اما اين رژيم با توجه به موقعيت نامطلوبش در خليجفارس، براي حضوري قوي در اين منطقه، به ضميمه كردن كويت يا حداقل دو جزيرهِ استراتژيك آن، وربه و بوبيان نياز داشت.
طول سواحل كويت در خليجفارس حدود چهاربرابر سواحل عراق است. در واقع، تنها امكان دسترسي عراق به خليجفارس از طريق خور عبدالله است و سواحل اين كشور نيز عمق چنداني ندارد؛ مسئلهاي كه باعث شده است تا كشتيهاي بزرگ نتوانند به بندرهاي عراق نزديك شوند؛ بدين ترتيب، موقعيت نامناسب جغرافيايي مانع مهمي در راه رسيدن به اهداف توسعهطلبانهِ رژيم بعث دربارهِ خليجفارس بود، مشكلي كه در صورت الحاق كويت يا دستكم، بخشهايي از خاك اين كشور، تا حد زيادي برطرف ميشد.22 از سوي ديگر، با توجه به اينكه منابع نفتي فلات قارهِ خليجفارس به نسبت ميزان سواحل هركشور تقسيم شده بود، سهم عراق از منابع نفتي خليجفارس، از ديگر كشورها بسيار كمتر بود؛ از اينرو، توسعهطلبي ارضي عراق دربارهِ كويت تا اندازهِ زيادي از انگيزههاي اقتصادي حكومت اين كشور نيز متأثر ميشد.
در سال 1969، و همزمان با اوجگيري كشمكش ايران و عراق بر سر اروندرود، دولت بغداد از كويت خواست تا براي آمادگي در برابر حملهِ احتمالي ايران، با استقرار واحدهايي از نيروهاي نظامي عراق در خاك آن كشور موافقت كند؛ درخواستي كه با توجه به ملاحظات دولت كويت دربارهِ اختلاف ايران و عراق پذيرفته شد، هرچند بعدها، مشكلاتي اساسي در اين زمينه بروز كرد.23
با افزايش قيمت نفت در سال 1973 و تصميم دولت عراق براي افزايش ظرفيت صادرات نفت خود و محدوديتي كه بندرهاي نفتي عراق داشتند، بار ديگر، ادعاهاي ارضي عراق عليه كويت شدت گرفت. در 20 ماه مارس سال 1973، عراق پاسگاه مرزي الصامهِ كويت را به منظور تحت فشار قرار دادن حكومت اين كشور براي واگذاري جزاير وربه و بوبيان، اين جزاير را اشغال نمود و تنها با ميانجيگري ياسر عرفات و دريافت مبلغ در خور توجهي از كويت با عقبنشيني موافقت كرد.24 پس از آن، دولت عراق براي انعقاد موافقتنامهاي بين دو كشور پيشنهادهايي داد كه مطابق با آن، دولت كويت اجازهِ تأسيس پايانهاي نفتي را در آبهاي عميق اين كشور به دولت عراق ميداد و جزاير وربه و بوبيان نيز به مدت 99 سال به عراق اجاره داده ميشد. در مقابل، رژيم بغداد نيز آب شيرين اروندرود را به كويت انتقال ميداد و به صورت قطعي، مرزهاي دو كشور را تعيين ميكرد؛ پيشنهادي كه دولت كويت آن را رد كرد.25
در سال 1975، پس از انعقاد قرارداد الجزاير بين ايران و عراق و حل اختلافات مرزي بين دو كشور، دولت كويت بارها، خروج نيروهاي عراقي را از اين كشور خواستار شد. با اين حال، رژيم عراق هيچ برنامهاي براي خارج كردن نيروهايش از كويت نداشت و با استفاده از اين اهرم، كويت را براي اجاره دادن دو جزاير وربه و بوبيان تحت فشار قرار داده بدين ترتيب، برخوردهاي مرزي دو كشور در سالهاي 1976 و 1977 شدت گرفت و در نهايت، در سال 1979، با مذاكراتي كه انجام شد، عراق نيروهايش را از كويت فراخواند.26
پيروزي انقلاب اسلامي ايران و تهديدهاي مشتركي كه دو كشور از اين واقعه احساس ميكردند، آنها را بيشتر به يكديگر نزديك كرد و در آستانهِ آغاز جنگ تحميلي عليه ايران، دولت كويت سياست هماهنگي با رژيم عراق اتخاذ كرد.
پيشنيهِ روابط خارجي ايران و كويت
ايران از جملهِ نخستين كشورهايي بود كه در سال 1961، استقلال كويت را به رسميت شناخت. سياست خارجي اين كشور مبني بر تنشزدايي با كشورهاي عرب حوزهِ خليجفارس، باعث شده بود تا دولت آن سياست متعادلي در برابر كويت داشته باشد.
سياست خارجي ايران در مورد كويت بر حمايت از تماميت ارضي اين كشور استوار بود و در قبال ادعاهاي ارضي عراق نسبت به كويت، همواره، از كويت حمايت ميكرد. در مقابل، سياست خارجي كويت دربارهِ ايران همواره، بر پايهِ تعلقات عربي اين كشور قرار داشت، طوري كه در جريان اختلافات مرزي ايران و عراق، دولت كويت از عراق حمايت ميكرد و افزون بر آن، در مقاطع مختلف تاريخي از استقلال استان خوزستان طرفداري مينمود، ضمن آنكه اين كشور يكي از مراكز اصلي فعاليت جبههِ آزاديبخش خوزستان نيز بود.27
پس از خروج نيروهاي بريتانيا از منطقهِ خاورميانه و استرداد جزاير سهگانه به ايران، دولت كويت در اعتراض به اين اقدام سفير خود را از ايران فراخواند و روابط دو كشور تقريبا،ً به مدت يكسال قطع شد.28 در سال 1974، دولت ايران براي تأمين امنيت منطقهِ خليجفارس انعقاد پيمان دفاعي مشتركي بين كويت، عربستان سعودي و ايران را پيشنهاد داد كه مقامات كويتي آن را رد كردند. پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، سياست خارجي كويت تا اندازهِ زيادي از سياست خارجي عراق نسبت به ايران متأثر بود. در واقع، رقابتي كه بين ايران و عراق براي ايفاي نقش برتر در كشورهاي منطقه وجود داشت، مانعي در برابر دولت كويت براي اتخاذ سياست مستقلي در قبال ايران بود. دولت عراق از طريق اهرمهاي فشار خود در كويت، از ايجاد روابط صميمانه بين ايران و كويت جلوگيري ميكرد. اين مسئله بر تعيين خطوط مرزي دو كشور در خليجفارس نيز تأثير گذاشته بود. با توجه به اينكه تعيين محدوده فلات قارهِ دو كشور، به تعيين فلات قارهِ ايران و عراق در اروندرود منوط بود، حسن نيت مقامات دو كشور براي حل اين مشكل، نتيجهاي دربرنداشت.29
پيروزي انقلاب اسلامي، حادثهِ تأثيرگذاري در روابط ايران و كويت بود. با وجود موضع مسالمتآميز اوليهِ كويت در برابر حكومت جديد جمهوري اسلامي، به تدريج، و با روشن شدن دامنهِ تغييرات ايجاد شده در جامعهِ ايران، اين كشور از تأثيرات انقلاب اسلامي احساس خطر كرد و موضع خود را تغيير داد. با سقوط حكومت شاهنشاهي در ايران، موازنه موجود بين سه كشور قدرتمند منطقه (ايران، عراق و عربستان) بر هم خورد. هر چند حكومت كويت با حكومت پيشين ايران روابط گرمي نداشت، اما همواره، در منازعات منطقهاي از آن به عنوان عامل تأثيرگذاري استفاده ميكرد. افزون بر اين، سقوط رژيم شاهنشاهي و تأسيس نظام جمهوري اسلامي در ايران، براي ملتهاي عرب همسايه، كه بيشتر نظامي پادشاهي داشتند، خطرناك بود؛ چرا كه انگيزهِ مخالفان را براي تغيير حكومتهاي موجود تقويت ميكرد. همچنين، وجود جمعيت 20 درصدي شيعه در كويت و حضور تعداد در خور توجه مهاجران ايراني در اين كشور، تهديد عمدهاي براي حكومت آن بود و مقامات كويتي از تأثيرپذيري جمعيت شيعهِ اين كشور از نظام جمهوري اسلامي ايران واهمه داشتند؛ مسئلهاي كه با شعارهاي مقامات جمهوري اسلامي ايران مبني بر صدور انقلاب، تشديد شد. از سوي ديگر، اقدام دولت كويت در جلوگيري از ورود امامخميني(ره) به آن كشور، در شرايطي كه ايشان بر اثر رفتارهاي سوء رژيم عراق قصد خروج از اين كشور را داشتند، باعث شده بود تا پس از پيروزي انقلاب اسلامي، مقامات كويتي از واكنش احتمالي حكومت ايران، نسبت به خود، هراسان باشند.30 احساس خطري كه كشورهاي عرب حوزهِ خليجفارس از سرايت انقلاب ايران به كشورهايشان داشتند، باعث ميشد تا جمهوري اسلامي ايران را تهديدي براي حكومتهايشان فرض كنند. اين مسئله همراه با تغيير رويكرد كشورهاي صاحب نفوذ خارجي نسبت به حكومت ايران باعث شده بود تا كشورهاي حوزهِ خليجفارس،بهرغم اطمينان دادن مسئولان جمهوري اسلامي مبني بر خودداري از هرگونه دخالت در كشورهاي همسايه، با حكومت جديد ايران روابط مطلوبي نداشته باشند.
در چنين شرايطي، رژيم بعث عراق با بهرهگيري از ديدگاه بدبينانهاي كه در سطح منطقه و جهان عليه نظام جديد ايران به وجود آمده بود، توانست با بزرگ جلوه دادن تهديد اين كشور براي كشورهاي منطقه و جلب حمايت آنها، تهاجم گستردهاي را عليه ايران آغاز كند. عراق با اجراي جنگ تبليغاتي گسترده عليه ايران، و طرح شعار دفاع از امنيت كشورهاي عرب منطقه توانست حمايت اين كشورها را جلب كند. موضع و عملكرد كويت در مقابل اين حمله موضوع مبحث بعدي اين نوشتار است.
عملكرد كويت در جنگ ايران و عراق
با آغاز جنگ ايران و عراق، دولت كويت رسماً، با اعلام موضع بيطرفي، از دو كشور خواست تا از انجام هر اقدامي، كه حاكميت ملي و تماميت ارضي كويت را به خطر اندازد، خودداري كنند. با توجه به شواهد موجود، كشورهاي عرب حوزهِ خليج فارس پيش از آغاز تجاوز عراق به ايران، از قصد رژيم بغداد در اين زمينه آگاهي داشتند. با توجه به توان نظامي بالاي ارتش عراق و آمادگي كامل آن و نيز مشكلات بسياري كه جمهوري اسلامي ايران پس از پيروزي انقلاب در داخل كشور، بهويژه در زمينهِ مسائل نظامي با آن روبهرو بود، پيشبينيهاي اوليه، پيروزي سريع و راحتي را براي عراق نشان ميداد. پيروزي عراق بر ايران و ساقط كردن نظام جمهوري اسلامي، ميتوانست كشورهاي همسايه را از خطر روبهرشد اصولگرايي اسلامي برهاند، اما با گذشت مدتزمان كمي از آغاز جنگ و زمينگير شدن ارتش عراق در مناطق مرزي و مقاومت شديد نيروهاي نظامي و مردمي ايران در برابر متجاوزان، مشخص شد كه تصور شكست سريع ايران سرابي بيش نبوده است.
گسترش دامنهِ جنگ و تشديد درگيريها، باعث شد تا ضعف نيروهاي نظامي عراق آشكارتر شود و به مرور زمان، نيروهاي ايراني بتوانند ابتكار عمل را در بيشتر جبههها به دست گيرند. موفقيت نيروهاي مسلح ايران در زمين گير كردن نيروهاي عراق و ضربات متعدد وارد شده بر اين نيروها موجب شد تا كشورهاي عرب به ياري رژيم عراق بشتابند. طي جنگ، عراق از حمايت بيشتر كشورهاي عرب برخوردار بود. در اين ميان، حمايتهاي چهار كشور كويت، عربستان سعودي، مصر و اردن، در حفظ توان نظامي عراق براي تداوم جنگ نقشي حياتي داشت. در بين اين چهار كشور نيز، كويت به دليل داشتن مرز مشترك با عراق و پتانسيل اقتصادي بالا مهمترين پشتيبان عراق بود. طي اين دوران، روابط نزديكي بين دو كشور برقرار و چالشهاي پيشين به تدريج، فراموش شد. ميزان كمكهاي حكومت كويت به رژيم عراق طي جنگ، با موقعيت جبهههاي جنگ رابطهِ مستقيمي داشت و در مواقعي كه نيروهاي ايران در جبههها برتر بودند، حجم اين كمكها به ميزان درخور توجهي افزايش مييافت. از ايننظر، ميتوان موضع و عملكرد كويت را در قبال جنگ در سه مقطع مشخص بررسي كرد. مقطع نخست، آغاز تجاوز عراق به ايران تا بازپسگيري مناطق اشغالي، مقطع دوم از آغاز سياست تنبيه متجاوز ايران تا تصرف شهر فاو و مقطع سوم، آغاز جنگ نفتكشها تا پذيرش قطعنامهِ 598 از سوي ايران را شامل ميشد.
1) آغاز تجاوز عراق به ايران تا بازپسگيري مناطق اشغالي
رژيم عراق پيش از تجاوز به ايران، تلاشهاي ديپلماتيك گستردهاي را آغاز كرد تا حمايت كشورهاي عرب حوزهِ خليجفارس را براي اجراي سياست توسعهطلبانهاش به دست آورد. در اين راستا، شيخ سعد عبدالله، نخستوزير و وليعهد كويت، با سفر به بغداد و ديدار با صدام، با تأكيد بر حمايت كويت از عراق در برابر ايران، آمادگي كشورش را براي اعطاي هر نوع كمك به عراق اعلام كرد.31
بدينترتيب با آغاز تجاوز عراق، دولت كويت به مهمترين كشور حامي عراق تبديل شد. حمايتهاي اين كشور از عراق را ميتوان در قالب حمايتهاي سياسي، كمكهاي مالي، خدمات لجستيكي و ترانزيت كالا طبقهبندي كرد.
در عرصهِ ديپلماتيك، كويت پس از پيشروي ارتش عراق در خاك ايران و اشغال بخشهاي وسيعي از مناطق غربي اين كشور، با اتخاذ موضع هماهنگي با رژيم بغداد، بر لزوم برقراري آتشبس بين دو كشور بدون عقبنشيني نيروهاي عراقي تأكيد كرد. در واقع، اين موضع حمايت از ادعاي رژيم عراق مبني بر آزادسازي سرزمينهاي غصب شدهِ اين كشور بود.32
همان طور كه پيش از اين آمد، كويت مهمترين تأمينكنندهِ نيازهاي مالي عراق بود. اين كشور در پاييز سال 1980 و در ماههاي آوريل و دسامبر سال 1981، سه وام بدون بهره را به مبلغ شش ميليارد دلار با بازپرداخت دهساله به عراق پرداخت كرد. كمكهاي مالي كويت ظاهراً، براي بازسازي تأسيسات آسيبديدهِ عراق در جنوب اين كشور، پرداخت هزينههاي مربوط به كالاها و خدمات شركاي عمدهِ تجاري اين كشور مانند فرانسه يا پرداخت حقالعمل كاري شركتهاي كويتي فعال در عراق صورت ميگرفت.33 با كمكهاي مالي كويت، عراق توانست تمامي مطالبات مقاطعهكاران خارجي را پرداخت كند و همچنان، به برنامههاي توسعهِ خود ادامه دهد. تا ماه اكتبر سال 1982، هيچگونه كمبودي در عراق در زمينهِ ارزهاي خارجي پيش نيامد و حتي اين كشور توانست تمام ذخاير ارزي خود را دست نخورده نگه دارد.34
فروش نفت كويت و عربستان به نفع عراق يكي از مهمترين كمكهاي مالي آنها به اين كشور بود. در واقع، با مسدود شدن خط لولهِ نفتي عراق از سوي سوريه و كاهش ميزان صادرات نفت عراق به نصف، كويت و عربستان درصدد برآمدند تا با فروش روزانه، 300 هزار بشكه نفت استخراج شده از منطقهِ بيطرف حايل بين دو كشور به ارزش سالانه بيش از سه ميليارد دلار به عراق كمك كنند.35 اين دو كشور همچنين، با افزايش توليد نفت خود و كاهش قيمت آن، درآمدهاي نفتي ايران را تا اندازهِ زيادي كاهش دادند. اين در حالي بود كه كسري درآمد نفتي عراق با اختصاص بخشي از فروش اضافهِ نفت از سوي اين دو كشور براي عراق جبران ميشد.36
در اواخر سال 1979، عراق و كويت موافقتنامهاي را منعقد كردند كه طبق آن، عراق توانست تسهيلاتي را براي واردات و صادرات خود در بندر شويخ كويت به دست آورد. همچنين، در اوايل تابستان سال 1980، يعني حدود سه ماه پيش از آغاز جنگ، عراق و كويت موافقتنامهاي را در مورد استفادهِ انحصاري كشتيهاي حامل كالا براي عراق از برخي از بندهاي كويت امضا كردند كه طبق آن، كويت چهار لنگرگاه براي اين كار در اختيار كشتيهاي مزبور قرار ميداد.37 بدين ترتيب، طي جنگ و با بسته شدن بندرهاي عراق، كويت مهمترين مركز تخليه و بارگيري كالاهاي عراقي بود و سلاحهاي مورد نياز عراق، با تخليه در بنادر كويت شبانه به عراق ارسال ميشد.
با زمينگير شدن ارتش عراق در خاك ايران و تجديد ساختار نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي، موج حملههاي ايران عليه نيروهاي اشغالگر آغاز شد. اجراي عملياتهاي ثامنالائمه، طريقالقدس، فتحالمبين و بيتالمقدس از سوي نيروهاي نظامي ايران، ضربات نابود كنندهاي را بر ارتش عراق وارد كرد و با آزادسازي شهرها و مناطق اشغال شده، به ويژه در جبههِ جنوب، نيروهاي عراقي ضمن دادن تلفات بسيار سنگين به پشت مرزهاي بينالمللي رانده شدند. شكستهاي پيدرپي ارتش عراق در مرحلهِ آزادسازي موجب شد، تا كشورهاي حامي رژيم بعث، از امكان پيروزي ايران در جنگ هراسان شوند و در نتيجه، كمكهاي خود را به ميزان درخور توجهي افزايش دهند. در اين بين، كويت و عربستان نقش تعيين كنندهاي را ايفا كردند. بهرغم انهدام گستردهِ ماشين جنگي عراق، اين كشور توانست با كمكهاي فراواني كه دريافت ميكرد؛ خسارتهاي وارد شده را در مدت كوتاهي جبران كند.
در اين مقطع، مقامات جمهوري اسلامي با آگاهي از حجم گستردهِ كمكهايي كه كويت در اختيار عراق قرار ميداد و تأثيري كه اين كمكها بر حفظ توان نظامي عراق براي ادامهِ جنگ داشت، بارها، قطع كمكها به عراق و حفظ اصول بيطرفي را از دولت كويت خواستار شدند و اين كشور را از پيامدهاي تداوم اين حمايت بر حذر داشتند. در اين زمينه، در سال 1980، به چندفروند نفتكش كويتي در خليجفارس حمله و پاسگاه مرزي العبدلي و نيز تأسيسات نفتي كويت در منطقهِ امالعيش بمباران شد كه خسارات زيادي بدان وارد آمد؛ اقداماتي كه دولت كويت تمامي آنها را به ايران نسبت داد، اما مقامات ايراني اين ادعا را رد كردند.38
2) آغاز سياست تنبيه متجاوز از سوي ايران تا فتح فاو
با شكستهاي پيدرپي ارتش عراق و آزادسازي مناطق اشغالي ايران، مقطع جديدي در جنگ ايران و عراق شكل گرفت. در اين مرحله، استراتژي جمهوري اسلامي كشاندن جنگ به خاك عراق و تنبيه متجاوز اعلام شد. عمليات رمضان نخستين عملياتي بود كه در محدودهِ سرزميني عراق و با هدف تصرف شهر بصره انجام شد. هرچند اين عمليات موفقيت چنداني نداشت و اهداف تعيين شدهِ آن تحقق نيافت، اما طي آن، ضربات مهلكي بر ارتش عراق وارد شد. عمليات خيبر يكي ديگر از عملياتهاي مهم ايران در اين مرحله از جنگ بود كه در آن، جزاير مهم و استراتژيك مجنون و تعدادي زيادي از چاههاي نفت عراق در اختيار ايران قرار گرفت. موفقيت نيروهاي ايراني در اين عمليات و اهميت استراتژيك مناطق تصرف شده به دليل نزديكي به بصره و راههاي مواصلاتي جنوب به شمال عراق، انعكاس وسيعي در سطح منطقهاي و جهاني داشت. در واقع، اين عملياتها نشان دادند كه نيروهاي ايران در پي دسترسي به بصره و تصرف آن هستند.
با آغاز مرحلهِ جديد دولت كويت در حمايت از رژيم عراق مصممتر گرديد و ضمن افزايش كمكهاي مادي و مالي خود هم صدا با عراق، خواهان صلح و برقراري آتشبس شد. بدينترتيب، اين دو كشور تلاش ديپلماتيك شديدي را به طور هماهنگ آغاز كردند. از 12 ماه ژانويه تا اواخر سال 1985، مقامات دو كشور دستكم، شانزده مرتبه به پايتختهاي يكديگر سفر و در مورد مسائل مورد علاقه به مذاكره پرداختند. در اين زمينه، عراق توانست حمايت كامل ديپلماتيك كويت را به دست آورد.39 شيخ صباحالاحمد الجابر الصباح، وزير امورخارجهِ كويت، در ماه ژوئيهِ سال 1984 اظهار كرد. <كويت به حمايت از عراق ادامه خواهد داد؛ زيرا، قراردادها و منشورهايي هست كه نميتوان آنها را ناديده گرفت و ديگر اينكه عراق كشوري عرب است>.40 پس از تصرف جزاير مجنون به دست نيروهاي ايران، وزير خارجهِ كويت همراه با ديگر وزيران امورخارجهِ اتحاديهِ عرب در بغداد گرد هم آمدند، تهاجم ايران و اشغال سرزمينهاي عراق را محكوم كردند و خواستار برقراري فوري آتشبس شدند.41
به غير از تلاشهاي ديپلماتيك كويت براي حمايت از عراق، در اين مرحله از جنگ، بر ميزان كمكهاي مالي اين كشور به عراق افزوده شد. موانعي كه در اواخر سال 1982 در پرداخت كمكهاي مالي از سوي كويت به عراق، به دليل ضرورت تصويب پرداخت اين كمكها در مجلس كويت، پيش آمده بود، با تغيير موازنهِ برتري در جبههها به ضرر عراق، برداشته شد و از آغاز سال 1983، اعطاي كمكهاي مالي به عراق تسهيل شد و افزايش يافت. مطابق با برآوردي كه به عمل آمده، از آغاز سال 1983، كمك مالي كشورهاي خليجفارس به عراق سالانه، پانزده ميليارد دلار بود كه بخش عمدهاي از آن را كويت و عربستان سعودي پرداخت ميكردند.42 اين كمكها منبع مالي مهمي براي حفظ توان نظامي عراق بود، طوري كه از محل كمكهاي مالي كويت، مبلغ پنج ميليارد دلار براي خريد تجهيزات نظامي از فرانسه هزينه شد.43
عمليات والفجر 8 و فتح فاو به دست نيروهاي ايران، يكي از مهمترين تحولات جنگ ايران و عراق براي دولت كويت بود. با سقوط شهر فاو، حدود سيهزار نيروي ايران در چند كيلومتري كويت مستقر شدند؛ مسئلهاي كه مقامات كويتي آن را تهديد بزرگي عليه امنيت ملي خود تلقي كردند. تصرف فاو موقعيت استراتژيكي مهمي را به ايران بخشيد. هرچند شبه جزيرهِ فاو با مردابها و باتلاقها احاطه شده بود، اما به دليل تأثير و نفوذش بر جنوب خليجفارس اهميت ويژهاي داشت؛ زيرا، از اروندرود تا جزيرهِ بوبيان در كويت امتداد داشت. پيشروي موفقيتآميز ايران براي اين كشور سه نتيجهِ عمده را به ارمغان آورد؛ چرا كه: الف) عراق را كاملاً از خليجفارس جدا ميكرد؛ ب) به ايران امكان حمله به بصره از جنوب را ميداد؛ و ج) خطوط اصلي ارتباطي عراق و كويت را قطع يا حتي انجام حملات آبي خاكي به كويت را براي ايران ممكن ميكرد.44 اعمال فشار بر كشورهاي عرب خليجفارس براي رعايت اصول بيطرفي و خودداري از ارائه كمكهاي مالي و نظامي به رژيم عراق يكي از اهداف اصلي مسئولان جمهوري اسلامي از اجراي عمليات در اين منطقه بود. در اين زمينه، پس از تصرف شهر فاو به دست نيروهاي ايراني، آقاي هاشمي رفسنجاني، رئيس مجلس شوراي اسلامي، اظهار كرد. <كشورهاي خليجفارس كه به عراق كمك اعطا ميكنند، بدانند كه پس از اين، ما تحمل نخواهيم كرد كه كشتيهاي مملو از سلاحهاي نظامي براي رژيم عراق در بندرهايشان لنگر بيندازند؛ از اينرو، حضور ما در منطقهِ فاو ضروري بود تا آنها نيروهاي ما را در كنار آبهايشان ببينند>.45 اين اظهارات هشدار مستقيمي عليه حكومت كويت محسوب ميشد. صباحالاحمد، وزير امورخارجهِ كويت، در مورد وضعيت ايجاد شده در منطقه فاو گفت: <ايرانيان با كويت فاصلهِ چنداني ندارند و اگر شما به جزيرهِ بوبيان برويد، با چشم خودتان آنها را ميتوانيد ببينيد و البته، اين وضعيت، خطر بزرگي براي كويت محسوب ميشود>.46 دو روز پس از تصرف فاو به دست نيروهاي ايراني، دولت كويت همراه با مجلس اين كشور در 11 ماه فوريهِ سال 1986 (اواخر بهمن ماه سال 1364) بيانيهِ مشتركي را صادر كرد كه در آن، كوششهاي مكرر ايران براي اشغال قسمتهايي از سرزمين عراق و به خطر انداختن ثبات آن كشور محكوم شده بود.47 همچنين، دولت كويت از 21 كشور عضو جامعهِ عرب دعوت كرد تا با اجراي منشور دفاع مشترك اعراب، از عراق حمايت كنند.48 در راستاي حمايت سياسي دولت كويت از عراق، اين كشور همراه با اعضاي گروه هفت نفري اتحاديهِ عرب (عراق، اردن، عربستان سعودي، يمن شمالي، تونس و مغرب) در ماه فوريهِ سال 1986، تشكيل جلسهِ شوراي امنيت را ساختار شد. بدينترتيب، شوراي امنيت در 24 ماه فوريه، تشكيل جلسه داد و قطعنامهِ 582 را صادر كرد، كه در آن، بر اصل غيرقابل پذيرش بودن تصرف سرزمين از راه زور تأكيد شده بود؛ قطعنامهاي كه كاملاً، عليه جمهوري اسلامي ايران بود.49
فشار رژيم عراق بر كويت براي واگذاري دو جزيرهِ وربه و بوبيان يكي از مهمترين پيامدهاي تهاجم ايران به شهر فاو براي دولت اين كشور بود. با سقوط شهر فاو، بر اهميت استراتژيك اين دو جزيره افزوده شد. اين جزيرهها كه در جنوب شبهجزيرهِ فاو قرار دارند، ميتوانستند در حملهِ متقابل عراق عليه نيروهاي ايراني مستقر در فاو، نقش مهمي داشته باشند. البته، دولت عراق پس از عمليات خيبر و سقوط جزاير مجنون، با موافقت ضمني دولت كويت، از اين دو جزيره براي كارهاي پشتيباني استفاده ميكرد، اما پس از فتح فاو به دست نيروهاي ايراني، دولت عراق واگذاري اين جزيرهها را به طور كامل خواستار شد. كه در نهايت، دو كشور بر سر اين موضوع به توافق رسيدند. همچنين، در جريان ديدار شيخسعدعبداللهالسالمالصباح، وليعهدونخستوزير كويت از عراق، اخبار غيررسمي حكايت از اين داشت كه دولت كويت
كويت به غير از دو جزيرهِ وربه و بوبيان، جزيرهِ فيلكه را نيز در اختيار رژيم عراق قرار داده است.50 اين جزيرهها در دو سال پاياني جنگ در اختيار عراق قرار داشتند و بدينترتيب، نيروهاي ايراني صدمات زيادي را متحمل شدند. دولت ايران بارها، از دولت كويت خواست تا مانع از استفادهِ عراق از جزيرههاي مزبور عليه ايران شود. دولت ايران همچنين، اعلام كرد در صورتي كه در جريان درگيري با نيروهاي عراقي، اين جزيرهها را تصرف كند، كويت نبايد هيچگونه ادعايي براي استرداد آنها داشته باشد. در مقابل، دولت كويت با رد ادعاهاي ايران، براي سرپوش گذاشتن بر همكاري خود با رژيم عراق، همزمان با حضور نيروهاي عراقي در اين جزيرهها، اجراي چندين پروژهِ عمراني را در اين جزاير آغاز كرد.51
شكست رژيم عراق در عمليات والفجر 8 و برخورداري نيروهاي ايران از ابتكار نظامي در جبههها، باعث شد تا اين رژيم براي تحتالشعاع قرار دادن موفقيتهاي ايران، به نيروي هوايياش متوسل شود و با بمباران مناطق مسكوني ايران و حمله به تأسيسات و نفتكشهاي آن در خليجفارس، دامنهِ جنگ را گسترش دهد. بدين ترتيب، مرحلهِ جديدي از جنگ شكل گرفت كه به جنگ نفتكشها معروف شد. تحولات اين دوره از جنگ تأثير زيادي در ايجاد يك اجماع بينالمللي براي پايان دادن به جنگ ايران و عراق داشت.
3) آغاز جنگ نفتكشها تا پذيرش قطعنامهِ 598 از سوي ايران
پس از پيروزي چشمگير ايران در منطقهِ فاو و بينتيجه بودن تلاشهاي ارتش صدام براي بازپسگيري آن، وحشت حاميان عراق افزايش يافت و آنها خود را به طور جدي با تهديد گسترش انقلاب رو به رو ديدند. در نتيجه، براي مقابله با جمهوري اسلامي صفوف خود را فشردهتر كردند. بدينترتيب، كمكهاي وسيعي در اختيار عراق قرار گرفت و نيروهاي اين كشور كاملاً مجهز شدند و از نظر سازمان رزم نيز، توسعه در خور توجهي يافتند. با افزايش توان رزمي، ارتش عراق براي تقويت روحيهِ نظاميان و خارج شدن از حالت انفعالي، استراتژي نظامي جديدي را با نام استراتژي دفاع متحرك در پيش گرفت. با وجود موفقيت اوليهِ اين استراتژي و تصرف شهر مهران، هوشياري و آمادگي نيروهاي ايراني و بازپسگيري مناطق از دست رفته، ناكارآمدي استراتژي جديد را نشان داد. به دنبال آن، با آغاز عمليات كربلاي5 در شرق بصره و شكسته شدن خطوط دفاعي عراق در اين منطقه و وارد آمدن خساراتهاي گسترده به ارتش اين كشور، رژيم عراق دريافت كه توانايي لازم را براي مقابله با رزمندگان اسلام در جبههِ زميني ندارد؛52 از اينرو، با آگاهي از موقعيت و مناسبات بينالمللي كوشيد با توسل به جنگ نفتكشها، جريان صدور نفت از منطقهِ خليجفارس را به جهان غرب با خطر روبهرو كند و با افزايش تنش در روابط كشورهاي حاشيهِ جنوب خليجفارس با جمهوري اسلامي ايران، اوضاع را بيش از پيش بحراني و از اين راه، آنها را رو در روي يكديگر قرار دهد.
هرچند از زمان آغاز جنگ بين ايران و عراق، دو كشور به صورت پراكنده به كشتيها و تأسيسات نفتي يكديگر حمله ميكردند، اما اين حملات انگشتشمار بود و هيچگاه، به عنوان استراتژي نظامي در نظر گرفته نشده بود تا اينكه پس از آغاز سياست تنبيه متجاوز ايران، در سال 1984 رژيم عراق حمله به كشتيهايي را كه به مقصد ايران در حركت بودند، افزايش داد. عراق انتظار داشت با اجراي سياست مقابله به مثل از سوي ايران و به خطر افتادن امنيت صدور نفت از اين منطقه، قدرتهاي بزرگ براي پايان دادن به جنگ مداخله كنند. از سوي ديگر، جمهوري اسلامي ايران براي تلافي حملههاي عراق، با مشكل بزرگي روبه رو بود، با توجه به اينكه نيروي دريايي عراق در خليجفارس حضور عملي نداشت، نيروهاي ايران تنها با حمله به كشتيهاي كشورهاي عرب حامي عراق ميتوانستند اين حملهها را تلافي كنند؛ اقدامي كه مشكلاتي را در سطح منطقهاي و جهاني براي ايران ايجاد ميكرد. جمهوري اسلامي ايران با وجود خسارتهايي كه متحمل شد، با خويشتنداري و تغيير محل بارگيري نفتكشها به مناطقي، كه عراق امكان دسترسي به آنها را نداشت، توانست عراق را از تعقيب سياست حمله به كشتيها منصرف كند.53 تا سال 1363، حملههاي عراق به جزيرهِ خارك و بوشهر محدود بود. در واقع، هواپيماهاي عراقي توانايي انجام عمليات در مسافتي بيش از اين را نداشتند.54 سرانجام، پس از سقوط فاو و ناكارآمدي استراتژي دفاع متحرك، رژيم عراق بارديگر، در سال 1986 جنگ نفتكشها را آغاز كرد و با كمكهاي كشورهاي عرب توانست به امكانات جديدي براي وارد كردن ضربات اساسي به تأسيسات نفتي و نفتكشهاي ايران دست يابد. پيش از اين، عراق تنها ميتوانست موشكهاي ضدكشتي را با بالگردهاي سوپر فرلون(1) با حداكثر، شعاع عمليات دويست مايل شليك كند، اما در آن زمان، با خريد هواپيماهاي سوپر اتاندارد(2) از فرانسه و افزايش برد موشكهاي ام - يك توانست شعاع عملياتي خود را تا سيصد مايل افزايش دهد.55 در 21 مردادماه سال 1365، براي نخستينبار، جنگندههاي عراقي به تأسيسات نفتي ايران در جزيرهِ سيري حمله كردند و سه نفتكش در حال بارگيري را هدف قرار دادند. بيگمان، هواپيماهاي ميراژ اف1 عراق براي طي مسافت نهصد كيلومتري تا جزيرهِ سيري به سوختگيري مجدد احتياج داشتند. در 4 آذرماه، عراق بار ديگر، شعاع عمليات هوايي خود را در خليجفارس گسترش داد و به جزيرهِ لارك در تنگهِ هرمز نيز حمله كرد. جنگندههاي عراقي در بازگشت از اين عمليات، به دليل كمبود سوخت در عربستان سعودي فرود آمدند و اين كشور برخلاف اصل بيطرفي، پس از در اختيار گذاشتن سوخت لازم به آنها اجازه داد به عراق برگردند.56 تعداد حملههاي عراق به كشتيهاي ايران از 27 مورد در سال 1984 (1364) و 40 مورد در سال 1985 (1365) به 65 مورد در سال 1986 (1366) افزايش يافت.57 به دنبال افزايش خسارتهاي وارد شده به نفتكشها و تأسيسات نفتي ايران، اين كشور ناخواسته، به جنگ نفتكشها كشيده شد و در نتيجه، امكانات جديدي را براي اين جنگ تدارك ديد. در اين زمينه، نيروي دريايي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شكل گرفت. اين نيرو از قايقهاي تندرو خريداري شده از سوئد بهره ميگرفت كه به سلاحهاي نيمهسنگين مجهز شده بودند. ايران همچنين، با خريد و توليد مقدار زيادي مينهاي پيشرفته و نيمه پيشرفته و نيز خريد موشكهاي كرم ابريشم از چين، توان درخور توجهي را براي انجام اقدامات تلافيجويانه در خليجفارس فراهم آورد.58
كشتيها و نفتكشهاي متعلق به كويت و عربستان سعودي مهمترين هدف براي نيروهاي ايران محسوب ميشدند. كويت بهرغم اعتراضهاي مكرر مقامات جمهوري اسلامي، بيش از پيش به حمايت خود از عراق ادامه ميداد. دولت كويت پس از تصرف شهر فاو به دست نيروهاي ايران، به هواپيماهاي عراقي اجازه داد تا با عبور از فضاي اين كشور خود را به جنوب خليجفارس نزديك كنند و كشتيهاي ايراني را هدف قرار دهند، ضمن آنكه ناوچهها و كشتيهاي كوچك عراق از آبراه سبيه بين كويت و جزيره بوبيان و بالگردهاي عراق از فضاي كويت عبور ميكردند و حملههايي را عليه ايران انجام ميدادند.59
بايد يادآور شد كه پيش از سال 1986 و تشديد جنگ نفتكشها، هفت فروند كشتي كويتي هدف قرار گرفته بودند.60 با تشديد جنگ نفتكشها پس از سال 1986 از سوي رژيم عراق و اقدامات تلافيجويانهاي كه نيروي دريايي تازه تأسيس ايران انجام داد، جنگ نفتكشها به مرحلهِ جديدي وارد شد. در 13 ماه ژانويهِ سال 1987 (23دي ماه سال1365)، دولت كويت پرچمگذاري مجدد و اسكورت نفتكشهايش را از دولتهاي امريكا و شوروي خواستار شد. بدين ترتيب، با مداخلهِ اين كشورها و كشورهاي همپيمان آنها، جنگ نفتكشها جبنهِ بينالمللي پيدا كرد. هدف كويت در دعوت از امريكا، دستيابي به حمايتي خارجي در برابر اشكال مختلف تهديد و حمله از سوي ايران، به ويژه حمله به كشتيهاي حامل پرچم اين كشور بود. دولت كويت نميتوانست تأثيرات استراتژيك دستيابي ايران به فاو و بصره و تأسيس عنصر نيروي دريايي سپاه و تهديدهايي را كه از اين طريق، براي امنيت ملي اين كشور وجود داشت، ناديده بگيرد.61
درخواست دولت كويت از امريكا و شوروي براي اسكورت نفتكشهاي اين كشور، سياستي هماهنگ با استراتژي نظامي رژيم بغداد براي بينالمللي كردن جنگ بود. اين اقدام فشار دو چنداني را بر نيروهاي ايران وارد كرد و به رويارويي نظامي اين كشور با ايالات متحده انجاميد. با گشوده شدن جبههِ جديدي در خليج فارس و گستردگي و آسيبپذيري ايران در آن، اين كشور مجبور شد بخشي از توان نظامي موجود در جبههِ جنگ با عراق را براي دفاع از سواحل خود در خليجفارس در برابر هرگونه حملهِ احتمالي، به اين منطقه انتقال دهد؛ اقدامي كه همزمان با توسعهِ چشمگيرتوان نظامي عراق، باعث شد تا توان نظامي ايران تجزيه و به انسجام و برتري نظامي عراق تا پايان جنگ منجر شود.
با پذيرش درخواست دولت كويت مبني بر پرچمگذاري مجدد و اسكورت نفتكشهاي كويتي از سوي ايالات متحده و اتحاد جماهير شوروي، جنگ نفتكشها عملاً، به رويارويي ايران با اين كشورها منجر شد. هرچند نخستين كشتي تحت اسكورت دولت شوروي به نام ايوان كورتيف هدف حملهِ قايقهاي تندرو قرار گرفت، اما اين مسئله به دليل ملاحظات موجود بين ايران و شوروي، تنشي در روابط دو كشور ايجاد نكرد.62
دولت ايران با اعتراض به دولت كويت به دليل دعوت از قدرتهاي بزرگ براي حضور در خليجفارس، اين كشور را از پيامدهاي اتخاذ چنين سياستي بر حذر داشت.63 از سوي ديگر، با وجود حضور درخور توجه نيروي دريايي امريكا در خليجفارس، نيروهاي ايراني از اجراي سياست مقابله به مثل در برابر حملههاي عراق به منافع اين كشور در خليجفارس منصرف نشدند. در اين مقطع، استراتژي نظامي ايران در خليجفارس بر استفاده از مينهاي دريايي، موشكهاي ساحل به دريا، قايقهاي توپدار و جنگندههايي نيروي هوايي براي ضربهزدن به منافع متحدان رژيم عراق، استوار بود. برخورد سوپر نفتكش 414266 تني بريجتون(1) با مين، كه نخستين مأموريت نيروي دريايي امريكا براي اسكورت نفتكشهاي كويتي به شمار ميرفت، باعث شد تا نقاط ضعف نيروي دريايي امريكا در انجام وظيفهِ اسكورت هرچه بيشتر آشكار شود.64 ايالات متحده با مشكلات بسياري براي اسكورت نفتكشها رو به رو بود؛ زيرا، هيچ يك از كشورهاي حوزهِ خليجفارس به دليل ترس از واكنش افكار عمومي در سطح داخل كشور و نيز در سطح منطقه حاضر نبودند پايگاه نظامي ثابتي را به نظاميان امريكايي واگذار كنند؛ مشكلي كه باعث شد تا كويت سه كشتي بزرگ را كه قرار بود در آبهاي بينالمللي خليجفارس در نزديكي جزيرهِ فارسي لنگر بيندازند، اجاره و هشت هزار گالن سوخت مورد نياز نيروهاي امريكايي مستقر در خليج فارس را تأمين كند. بدينترتيب، نيروهاي امريكايي از كشتيهاي اجاره شده به عنوان پايگاهي دريايي براي كنترل تحركات ايران در خليجفارس استفاده كردند.65 با تشديد حملههاي عراق به كشتيها و پايانههاي نفتي ايران در خليجفارس در ماه سپتامبر سال 1987، در روز 4 و 5 سپتامبر، چندينبار، كويت هدف حملهِ موشكهاي كرم ابريشم قرار گرفت. در پي اين اقدام، دولت كويت شكايت خود را به شوراي امنيت اعلام و همزمان، پنج تن از ديپلماتهاي ايران را اخراج كرد.66 دولت امريكا در پاسخ به اصابت مين به نفتكش بريجتون، كشتي ايراني ايران اجر را به بهانهِ انجام مينگذاري، هدف مورد حمله قرار داد و غرق كرد. آنتوني كردزمن در مورد پاسخ ايران به اين حمله مينويسد: <در 15 ماه اكتبر سال 1987، ايران با پرتاب يك فروند موشك كرم ابريشم از شمال فاو به كويت كشتي امريكايي سانگاري(1) را هدف قرارداد. روز بعد، يك فروند موشك كرم ابريشم ديگر در بندر الاحمدي كويت به نفتكش كويتي حامل پرچم امريكا به نام سي اويل سيتي(2) اصابت كرد كه در اثر آن، كاپيتان امريكايي اين نفتكش نابينا شد و تعدادي از خدمهِ آن مجروح شدند.67 در پاسخ بدين حملهها، نيروهاي امريكايي با حمله به سكوهاي نفتي رشادت و سلمان در خليجفارس، آنها را منهدم كردند. به دنبال آن، يك فروند موشك كرم ابريشم به پايانهِ نفتي سيآيلند كويت اصابت كرد و بدين ترتيب، اين پايانه به دليل خسارات وارد شده بدان تا يك ماه تعطيل شد.68 در اين مورد، دولت امريكا با اين استدلال كه تعهدي دربارهِ امنيت سرزميني كويت ندارد، از نشان دادن واكنش خودداري كرد.
موضعگيري ايالات متحده عليه ايران، با برخورد ناو ساموئل رابرتز به مين در 14 ماه آوريل سال 1988 و خسارت شديدي كه بدان وارد شد، شدت يافت. اين واقعه به بروز برخورد شديدي بين ايران و امريكا در خليجفارس انجاميد. در 18 ماه آوريل سال 1988، دولت امريكا با مقصر دانستن ايران در اين زمينه، با استفاده از توان نظامي درخور توجهي به سكوهاي نفتي ساسان و نصر حمله و آنها را منهدم كرد. در اين ميان، ناوچهِ ايراني جوشن به دليل درگيري با ناوهاي امريكايي، با آتش پرحجم اين ناوها، غرق شد. همان روز، دو برخورد ديگر بين هواپيماهاي امريكايي با تعدادي از قايقهاي تندرو ايران و دو ناوچهِ سهند و سبلان روي داد كه در نتيجهِ آن، دو فروند از قايقهاي تندرو و ناوچهِ سهند غرق شدند.69
هرچند نيروهاي ايران هنوز توان ضربهزدن به نيروهاي ايالات متحده و متحدان منطقهاي آن را در خليجفارس داشتند، اما تحولات بينالمللي و نيز شرايط حاكم بر جبههها به ضرر ايران پيش ميرفت. در سطح جهاني، اجماعي براي اعمال فشار بر جمهوري اسلامي براي پايان دادن به جنگ پديد آمده بود كه از تحريم تسليحاتي ايران گرفته تا انجام اقدام نظامي عليه هواپيماهاي مسافربري آن را در بر ميگرفت. از سوي ديگر، با توجه به روند معكوسي كه در جبهههاي جنگ عليه نيروهاي ايران وجود داشت و در نتيجه، موفقيت عراق در بازپسگيري بخش وسيعي از سرزمينهاي تصرف شده، اين احتمال وجود داشت كه در صورت اصرار ايران بر ادامهِ جنگ، حاكميت ملي كشور آسيب ببيند؛ از اينرو، با صلاحديد مسئولان و براي جلوگيري از وارد شدن خسارت بيشتر به دو كشور، دولت ايران، آمادگي خود را براي پذيرش قطعنامهِ 598 اعلام كرد.
حمايت كويت از رژيم عراق، حتي در جريان مذاكرات صلح بين دو كشور ادامه يافت و در جريان مذاكرات، مسئولان كويتي از شرايط درخواستي مقامات عراقي حمايت ميكردند.
در مقطع سوم جنگ، نقش دولت كويت بر روند تحولات نظامي - سياسي جنگ چشمگير بود. طي اين مرحله، هماهنگي كاملي بين رژيم عراق و دولت كويت وجود داشت. استراتژي اين كشور در جريان اسكورت نفتكشها، دقيقاً با سياست رژيم عراق براي بينالمللي كردن جنگ هماهنگ بود؛ موضوعي كه با دعوت از قدرتهاي نظامي بزرگ جهان براي اسكورت نفتكشهاي خود بروز يافت. طي اين دوره، دستگاه ديپلماسي كويت، اقدامات وسيعي را براي ايجاد اجماعي جهاني، به منظور اعمال فشار به ايران براي پايان دادن به جنگ انجام داد. تحت تأثير رايزنيهاي دولت كويت در سازمانهاي منطقهاي، مانند شوراي همكاري خليجفارس، اتحاديهِ عرب و سازمان كنفرانس اسلامي و همچنين، در شوراي امنيت، زمينهسازي لازم براي تحريم اقتصادي و تسليحاتي ايران انجام شد. دولت كويت همچنينن كوشيد تا با استفاده از اهرم مالي، روابط كشورهاي عرب متحد ايران، مانند سوريه و ليبي را تضعيف كند كه البته، در اين زمينه، تا اندازهِ زيادي نيز موفق بود.
جمعبندي
بيگمان موضعگيري دولت كويت طي جنگ ايران و عراق، درسهاي فراواني براي ديپلماسي اين كشور در سالهاي بعد داشته است. مهمترين عامل مؤثر بر موضع اين كشور در طي جنگ، احتمال سرايت انديشههاي انقلابي از ايران به كويت بود؛ چرا كه 20 درصد از جمعيت اين كشور را شيعياني تشكيل ميدادند كه از عملكرد حكومت سني كشور رضايت چنداني نداشتند و در صورت تصميم حكومت انقلابي ايران براي صدور انقلاب به كشورهاي همسايه، امكان وقوع تحولاتي، مانند تحولات ايران در كويت دور از انتظار نبود. افزون بر اين، بين اعراب، عصبيت قومي، قبيلهاي و نژادي قوياي وجود داشت. حساسيتهاي موجود بين نژاد عرب و آريايي در جريان جنگ ايران و عراق، حالت عينيتري به خود گرفت؛ موضوعي كه با تبليغات رژيم بغداد براي تحريك احساسات ضدايراني اعراب نقش مهمي را در حمايتهاي كشورهاي عرب از عراق ايفا كرد. از سوي ديگر، امنيت ملي و تماميت ارضي كويت پس از استقلال اين كشور، همواره از سوي عراق مورد تهديد قرار گرفته بود. بدين ترتيب، ايجاد موازنه بين قدرتهاي منطقهاي و نيز برقراري روابط مستحكم با كشورهاي تأثيرگذار در صحنهِ جهاني مهمترين ابزاري بود كه دولت كويت ميتوانست براي حفاظت از حاكميت ملي و تماميت ارضياش داشته باشد. پيش از وقوع جنگ ايران و عراق، حكومت كويت به دقت اين موازنه را بين سه كشور ايران، عراق و عربستان سعودي رعايت ميكرد، اما پس از آغاز جنگ و موضع جانبدارانهِ كويت اين موازنه بر هم خورد؛ زيرا، طي جنگ، كويت با اعطاي كمكهاي مالي و اقتصادي، ترانزيت محمولههاي نظامي، حمايت سياسي در مجامع منطقهاي و جهاني و حتي واگذاري اجازهِ استفاده از فضا و محدودهِ سرزميني اين كشور، دولت عراق را در جنگ عليه ايران ياري كرد. از نظر كويت جنگ ايران و عراق سه امتياز را براي اين كشور دربرداشت. نخست آنكه با اعطاي كمكهاي مزبور به عراق، اين كشور از ادعاهاي خود عليه كويت صرف نظر ميكرد. دوم اينكه وقوع جنگ بين ايران و عراق و تضعيف دو كشور در جريان آن، تهديدهاي آنها را عليه كويت كاهش ميداد و سوم، در نتيجهِ درگيري ايران در جنگ، صدور انقلاب منتفي و انقلاب در داخل مرزهاي جمهوري اسلامي محدود ميشد.
وقايعي كه طي جنگ و پس از پايان آن، براي كويت اتفاق افتاد، نشان داد كه ديپلماسي اين كشور در جريان جنگ تا چه اندازه اشتباه بوده است. در نتيجهِ موضع جانبدارانهِ كويت به نفع رژيم عراق در طول جنگ و عدم رعايت موضع بيطرفي، جدا از كمكهاي كلاني كه به عنوان كمك مالي پرداخت كرد، با كشيده شدن دامنهِ جنگ به داخل كويت خسارتهاي زيادي به بندرها، تأسيسات نفتي و نفتكشهاي اين كشور وارد شد. با كمكهاي گستردهاي كه كويت و ديگر كشورهاي عرب در اختيار رژيم عراق دادند، اين رژيم ازنظر نظامي، در مقاطع پاياني جنگ به توان نظامي بالايي دست يافت و نه تنها از طرح ادعاهاي توسعهطلبانهاش در قبال كويت منصرف نشد بلكه با سررسيد تأديهِ مطالبات آن كشور، طي اقدام نظامي سريعي اين كشور را تصرف كرد.
ياداشتها
1. عبدالعلي قوام؛ اصول سياست خارجي و سياست بينالملل؛ تهران: انتشارات سمت، 1372، ص133.
2. جعفر ولداني؛ روابط عراق با كويت؛ تهران: مؤسسهِ مطالعات وزارت امور خارجه، 1373، ص 136.
3. همان؛ ص 135.
4. همان؛ ص 137.
5. آنتوني كردزمن؛ <ورود غرب به خليجفارس 1985- 1987>؛ ترجمهِ: پريسا كريمينيا؛ فصلنامه نگين ايران، شمارهِ سوم، سال اول، ص 75.
6. جعفر ولداني؛ پيشين؛ ص 146.
. Antony Cordesman, Recovery and Security after The7
.7998, P1Gulf War, Colorado Westview Press,
.23. EIU, Country Profile Kuwait, P,8
.8. Cordesman, Ibid, P 9
10. جعفر ولداني؛ پيشين؛ ص 130.
11. همان؛ ص 102.
2.Abdul Reda Assiri, Kuawait's Forign Policy, City State1
.71in World Politics, London: Westview Press, 0991, P.
13. آنتوني كردزمن؛پيشين؛ ص 79.
.49. Cordesman, Ibid, P 1
5. Ibid.1
16. آنتوني كردزمن؛ پيشين؛ ص 76.
.771. Assirri, Ibid, P 1
.811. Cordesman , Ibid, P 1
.97. Ibid, P 1
20. جعفرولداني؛ پيشين؛ ص 57.
21. همان؛ صص 58- 62.
2. Behrous Souresrafil, The Iran Irag War:New York,2
.55Guniary Lithographic co, 8991, P
23. د. م. بورل؛ روشهاي سياسي كشورهاي عربي در منطقهِ خليجفارس؛ ويراستار و مترجم عباس اميري؛ تهران: مؤسسهِ پژوهشهاي سياسي و اقتصادي بينالمللي، 1355. ص 406.
.48. Cordesman, Ibid, P 2
25. جعفر ولداني؛ پيشين؛ ص 74.
26. همان؛ ص 77.
7. S. H Amin, Political and Strategic Issues in The Persian - 2
.48940, P1Arabian Gulf, Glasyow: Roystonon Ltd,
.865. Assirri, Ibid, P 2
29. جعفر ولداني؛ پيشين؛ ص 171.
.068. Assirri, Ibid, P 3
1. Ger Nonneman, Iraq, Gulf States and The War,3
.68922, P 1London, Ithaca Pess,
32. جعفر ولداني؛ پيشين؛ ص 99.
.310. Cordesman, Ibid, p 3
4. John Townsend, Economic and Political Implications3
of The War: The Ecocomic consequences in The Iran - Iraq
.55 War, London: Groom Helm, 4891, P
.570. Assirri, Ibid, p 3
36. جعفر ولداني؛ پيشين؛ ص 89.
.79. Cordesman, Ibid, P 3
.844. Souresrafil, Ibid, P 3
39. جعفر ولداني؛ پيشين؛ ص 99.
40. همانجا.
41. سپاه پاسداران انقلاب اسلامي؛ گذري بر پنجمين سال جنگ تحميلي، تهران: روابط عمومي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، 1364، ص 196.
42. جعفر ولداني؛ پيشين؛ ص 100.
43. همان؛ ص 88.
44. آنتوني كردزمن؛ پيشين؛ صص 66 و 67.
.571. Assirri, Ibid, P 4
6. Ibid.4
47. جعفر ولداني؛ پيشين؛ ص 100.
48. همان؛ ص 101.
.978. Assirri, Ibid, P 4
50. جعفر ولداي؛ پيشين؛ ص 117.
.179. Assirri, Ibid, P 5
52. محمود يزدان فام؛ <عوامل و دلايل گسترش جنگ ايران و عراق؛> فصلنامهِ نگين ايران؛ سال اول شمارهِ اول، ص 40.
53. اليزابت گاملن و پل راجرز؛ قرار گرفتن نفتكشهاي كويتي زير پرچم ايالت متحده:دلايل و تأثيرات آن؛ بازشناسي جنبههاي تجاوز و دفاع، جلد دوم، تهران: دبيرخانهِ كنفرانس بينالمللي تجاوز و دفاع، 1368، ص 154.
54. محمود يزدان فام؛ پيشين؛ ص 38.
55. همان؛ ص 40.
56. همانجا.
57. كردزمن؛ پيشين؛ ص 69.
58. همان؛ ص 72.
59. همان؛ ص 77.
60. آنتوني كردزمن؛ <غرب و منازعهِ دريايي در خليجفارس 1987>؛ ترجمعهِ پريسا كريمينيا؛ فصلنامهِ نگين ايران، شمارهِ6، سال دوم، ص 61.
.182. Assirri, Ibid, P 6
.249. Souresrafil, Ibid, P 6
63. عبدالحليم ابوغزاله؛ عراق و جنگ ايران و عراق؛ ترجمه: نادر نوروز شاد؛ تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1380، ص 258.
64. آنتوني كردزمن؛ <غرب و منازعهِ دريايي در خليجفارس 1987>؛ ترجمعهِ پريسا كريمينيا؛ فصلنامهِ نگين ايران، شمارهِ 5 سال دوم، ص 66.
65. همان؛ ص 69 و 70.
66. همان؛ ص 83.
.783. Assirri, Ibid, P 6
68. گاملن...؛ پيشين؛ ص 173.
.912. Cordesman, Ibid, P 6