اسناد
دفاتر راوی، حاوی نوشته های راویان مرکز، در صحنه است. متن این دفاتر به لحاظ دست اول بودن، یکی از بی نظیرترین متون تاریخ دفاع مقدس محسوب می شود. در این دفاتر، راویان خلاصه ای از مشاهدات و اقدامات و جلسات را "در همان زمان وقوع" ثبت می کردند. گاه در بین نوشته های راویان، به متونی برمی خوریم که بسیار تامل برانگیز است. از جمله، در دفتر شماره 2 راوی قرارگاه نجف در عملیات بیت المقدس 3، نادر نوروزشاد، صفحاتی وجود دارد که مشاهدات راوی را از صحنه های دلخراش فرار مردم عراق بیان می کند. مردمی که با حملات شیمیایی عراق به روستاهایشان ( قبل از حلبچه!) از طریق کوههای بلند و سربه فلک کشیده گوجار و شیخ محمد ( در منطقه ماووت - بانه) به سوی مناطق تحت تسلط ایران گریخته و پناه آورده و ...!

 

سه شنبه   12/18

امروز صبح طبق قرار قبلی راهی مقر فاطمه الزهرا- دشت هرمدان شدیم تا در آنجا استقرار یابیم. ظهر جلسه­ ای با افراد مسئول یگانها داریم.

مشاهدات از وضع فلاکت بار پناهندگان:

در راه به صحنه های عجیب و تکان دهنده ای برخوردیم. وضع نامناسب زن و بچه­ های اکراد (پناهندگان) بحدی رقت بار بود که همه کس و همه چیز را تحت تأثیر قرار می­داد. باران بی امان می ­بارید و زمین پر از گل بود. زنها بچه­ ها را روی دوششان انداخته و از این جاده­ های پر شیب و پر پیچ بالا می­ آوردند. آن­ها که کفش به پایشان بود، پاچه­ های شلوار را تا ساق بالا زده و تا همانجا در گل فرو می­کردند، کفش­های آنها، گالش­های پلاستیکی بود که قطعاً فرق زیادی با پای برهنه نداشت. سرما صورت بچه­ های 6 ماهه و کوچکتر و بزرگتر را گَل انداخته بود. چشم­های زیبا و موهای قشنگ بچه­ ها در زیر باران و در آن لباسهای خیس و گلی، نمای مظلومانه­ ای پدید آورده بود که اشک هر بیننده­ ای بی­ اختیار جاری می­ شد. شاید قلب هیچکس از دیدن آن­ها و وضع رقت بارشان آرام نگیرد هیچکس از کنار این صحنه­ ها رد نمی­شود مگر آنکه قلبش بلرزد و نفرین و لعنتی نثار صدام کند.

اوضاع در اینطرف پل امام علی بهتر بود، چون بهر صورت بعد از یک دو کیلومتر پیاده ­روی، کامیون­ها و مینی­ بوس­ها آماده انتقال آنانند. اما در آن طرف پل؟!:

پس از یک راه­پیمایی طولانی- حدود 12 ساعت معمولی- در باران و سرما و برفِ [قله] شیخ محمد، این زن­ها، پیرزن­ها، بچه­ ها بچه­ ها و بچه­ ها             بدون هیچ غذا و پوشاک و وسیله­ ای به گلاله می­رسند. آنچه که در این زمین می­ بینند مهمان­ نوازی گرم و برادرانه و دوستانه­ ای نیست. کمبود امکانات و پراکندگی آن، نبود غذا، چادر، پتو و.... این مهمان­ نوازی را به باد فراموشی سپرده، همه تلاش می­ کنند ولی چادرها کم است، غذا کم است، هیچکس پیش­ بینی چنین اوضاعی را نمی­ کرد. ورود این افراد همه چیز را بهم ریخته، دیگر وقت اردو زدن و قرنطینه و بازجویی نیست. جان هزارها نفر در خطر است. من با چشمان خودم کودک دو ساله­ ای را دیدم که روی کول بزرگتری سوار بود و دو پایش از پهلوی او بیرون زده بود. یک پای او را تا مچ در نایلون پیچیده بودند و پای دیگرش که در نایلون نبود از سرما سیاه شده بود!!

جلوتر که آمدیم چکمه­ های خود را به زن­ها و مردهای پابرهنه دادیم و وقتی چند قدم در این آب و گل راه رفتیم فهمیدیم که چه می­کشند. آب آنقدر سرد بود که من یاد نوشابه­ های تگری تابستان افتادم.

همراه من، تشکری مسئول ستاد؛ و قالیباف جانشین [قرارگاه] نجف بود که مصمم به رسیدگی به وضع آنها شدیم. دو پست صلواتی در گلاله – یا نزدیک پل امام علی (و یکی دیگر) در پایین ارتفاع شیخ محمد (گرده شیدان) انتهای جاده عراقی قرار شد بزنند. غذا و سوخت و استراحت بهترین راه مراقبت آنهاست. چکمه درخواست کردیم از طباطبایی [مسئول پشتیبانی قرارگاه] که قبول کرد حواله آن را بنویسد تا از بوکان بگیریم. ق رمضان قدرت پاسخگویی به این مشکلات را ندارد. هم از لحاظ سازمان، هم از لحاظ امکانات.

ای کاش فیلمبرداری می­ شد و گوشه­ ای از این صحنه­ ها به مردم.. تهران نشان داده می­ شد تا ببینند زن­ها چگونه در کوه می­ زایند و بچه­ ها را بغل می­ کنند، زن­ها چگونه بچه را سقط می­ کنند و خود هم می­ میرند. پیرمردها و زن­ها چگونه لخت و خیس در این سرما قدم به قدم خود را به عقب نزدیک می کنند. کار از کنترل و حفاظت گذشته، معلوم نیست که چقدر جاسوس و..... وارد می­ شوند.

تشکری از طباطبایی التماس می­ کند که هرگونه خوراکی دارد بهمراه 7- 8 چادر و دو هزار جفت چکمه بیاورد و او تقریباً قبول کرد.

تشکری به ستاد ق رمضان گفت تا از تبلیغات قرارگاه  رمضان بیایند، فیلمبرداری کنند و از طرف تبلیغات ق نجف نیز قول کمک داد.

جاده بانه نیز در کنار بیمارستان بحد کامل غیر قابل عبور شده است...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مکان ضبط/ تهیه : 

دشت هرمدان- مقر فاطمه الزهراء

لینک کوتاه :
کد خبر : 2817